چهار تفاوت اساسی و بنیادین دین بهی ( دین زرتشتی ) با مکاتب ابراهیمی ( یهودیت ، مسیحیت و اسلام)

چهار تفاوت اساسی و بنیادین دین بهی ( دین زرتشتی ) با مکاتب ابراهیمی ( یهودیت ، مسیحیت و اسلام)


مفهوم آفرینش در دین زرتشت با دیگر دین ها، تفاوت های زیادی دارد و هر گفتگویی در باره آن، نیاز به پژوهش درباره آغاز، محتوی و ساختار آن در ارتباط با زمان و فضاست.

در ادیان ابراهیمی خداوند، جهان را از “هیچ” آفریده است.
در تورات آمده است که خدا گفت: ” روشنایی شود و روشنایی شد” (سفر پیدایش ۱:۳). خدا گفت: “زمین نباتات برویاند، علفی که تخم بیاورد و درخت میوه ای که موافق جنس خود میوه آورد که تخمش در آن باشد بر روی زمین، و چنین شد” (سفر پیدایش ۱:۱۱).خدا گفت: ” زمین جانوران را موافق جنس های آن ها بیرون آورد، بهایم و حشرات و حیوانات زمین به جنس های آن چنین شد” (سفر پیدایش ۱:۲۴). 

در قرآن آمده است که: ” خدا آسمان و زمین را برای غرض محقق و حکمتی بزرگ آفرید … (سورۀ نحل آن آیه 3). خدا انسان را از آب نطفه بیافرید… (سورۀ نحل – آیه ۴ )، و چهارپایانی را برای انتفاع نوع بشر خلقت کرد… (سورۀ نحل – آیه ۵) و اسب و اشتر و حمار را برای سواری و تحمل، مسخر شما گردانید و چیز دیگری هم که شما هنوز نمی دانید برای شما آفرید… (سورۀ نحل – آیه ۸).

به این ترتیب در مذهب های ابراهیمی، خداوند جهان و موجودات را از هیچ آفرید و همچنین خداوند همه چیز را آفرید: خوب و بد، فرشته و ابلیس، زندگی و مرگ …. به علاوه خداوند همه چیز را در مدت معین ( شش روز) خلق کرد و روز هفتم به استراحت نشست.

در سنت زرتشتی، خلقت از “هیچ ” مردود است و همچنین خداوند تنها خوبی را آفریده است. بدی ساخته و داده خدا نیست و چون خلقت همیشه با خدا و در خدا بوده است مدت برای خلقت ذکر نشده است. و خداوند هم که بی کران و کامل است، نیازی به استراحت ندارد. اصولا مفاهیم کار و استراحت ناظر به جهان محدود و آدمیان غیر کامل است و درباره اهورامزدا کاربردی ندارد. فلاسفه زرتشتی، همیشه به نظر آفرینش از “هیچ”، و آفرینش در مدت شش روز، ناباوری نشان داده اند.

مردان فرخ از فلاسفه زرتشتی، نویسندۀ کتاب پهلوی “شکند گما نیک ویجار” که به فارسی زیر نام “گزارش گمان شکن” چاپ شده است، با اشاره به نظریۀ ابراهیمی خلقت می پرسد: “اگر خداوند تنها با اراده و یک فرمان، زمین و آسمان و جهان را از هیچ خلق کرد، درنگ شش روزه او برای چه بود؟” “اگر خورشید را در روز چهارم (چهارشنبه) آفرید حساب سه شبانه روز قبل از آن چگونه صورت گرفت؟” انجام کار با یک فرمان، فرمان دهنده را خسته نمی کند تا نیازی به یک روز استراحت داشته باشد. مردان فرخ ، بیان خلقت در شش روز و استراحت یک روز را، در خور بزرگی خدای بیکران که دهندگی و آفرینش در ذات اوست، نمی داند.

همچنین مردان فرخ توصیف شکل زمین پیش از آفرینش، و آفرینش از “هیچ” را مورد سئوال قرار داده می پرسد: ” اگر پیش از آفرینش، زمین بی شکل و تهی و تاریک بود، پس باید بی کران بوده باشد؛ پس این پرسش پیش می آید که: “خارج از زمین ( با توجه به بی شکلی زمین ) چه بوده است؟ ” ” اگر زمین محدود بود، می باید شکلی می داشته است و اگر شکل داشت، نامحدود نمی توانست باشد و از “هیچ” نمی تواند بوجود آمده باشد.” 

در همان کتاب فرخ مردان، داستان آدم و حوا را آن گونه که در کتاب مقدس مذهب های ابراهیمی آمده، مورد تردید قرار داده می پرسد که: “آیا این داستان، همه دانایی و همه توانایی خداوند را نفی نمی کند؟” مردان فرخ چنین استدلال می کند: “اگر خداوند می دانست که آدم و حوا از دستور او سر پیچی می کنند، چرا آنان را آفرید؟” “اگر می دانست که آنان چنین رفتار خواهند کرد با وجود این، آنان را آفرید، خشم گرفتن ایشان و تنبه کردنشان با عدل الهی مطابقت ندارد.” مردان فرخ قصه آدم و حوا و اخراج آنان را از بهشت با خرد، و با تعریفی که از صفات و توانایی های خداوند شده، سازگار نمی بیند و آن ها را مخالف عدل و داد خدایی می داند.” 

آفرینش در سنت زرتشتی ، دهشمندی و سازندگی اهورامزدا است و از این رو شاید ” نشآت ” به آن نزدیک تر باشد تا “خلقت”، هر چند نشآت هم نیست.

خداوند جهان و موجودات را شکل داده است. واژه هایی که آفرینندگی اهورامزدا را در “گات ها” نشان می دهند داتار به چم “دهنده”، و تشا به چم “شکل دهنده و سازنده” است. اهورامزدا از هستی خود جهان و آفرینندگان را ساخت. آفرینش همیشه با اهورامزدا و در سِپَنتا مینیو نماد آفرینش بوده است و طبق قانون “اشا” در کار است. ازلی و ابدی است. خود “اشا” هم که قانون آفرینش را نشان می دهد و ویژگی اهورامزدا است، ازلی، ابدی و غیر قابل تغییر است.

کهن بودن آفرینش ، نخستین تفاوت دین زرتشتی با دین های ابراهیمی در زمینه آفرینش است.

دومین تفاوت این است که خدای اشو زرتشت، آفریننده بدی و ابلیس نیست (شیطان یعنی دروغگو، و ابلیس یعنی نافرمان – نمی توانند آفریده خداوند باشند.). اهورامزدا تنها خوبی ها را آفریده است و سِپَنتا مینیو خود تجسم همه خوبی ها در این جهان است. از همین رو اهورامزدا خشم نمی کند، انتقام نمی گیرد و ویران نمی کند. او آن چنان والایی و شکوهی دارد که این گونه بازتاب ها در آستانش راه ندارد. در دین زرتشتی، خشم و ویرانگری کار آن هایی است که با گزینش راه نادرست در زندگی، بر علیه “سِپَنتا مِینیو” اقدام می کنند. این بدی، خشم، دروغ، ویرانگری را اَنگََرَه مِینیو می خوانند.

سومین تفاوت این است که در دین زرتشتی اهورامزدا نیازی ندارد، اهورامزدا گوهر رسایی و کمال است. در دین زرتشتی، پرسش این که چرا خداوند جهان آدمیان را خلق کرده مطرح نمی شود. خلق کردن در ذات خداوند است، خلقت آدمی هم جزیی از خلقت کلی است و محتاج خاص نمی باشد. در درون این کارگاه بزرگ آفرینش، در جریان این پویایی و جنبش ناایستا آدمی وظیفۀ ویژه ای دارد. او به عنوان همکار اهورامزدا باید در پیشرفت جهان و آفرینش، کار و کوشش کند. اهورامزدا با کمال خود، نیازی به این هم کاری ندارد ولی این هم کاری ضامن خوشبختی آدمی است. از این رو، طبق توصیفی که از اهورامزدا در “گات ها” شده است، خداوند آرمانی ندارد. ولی آفرینش خداوند با توجه به آزادی که به آدمی در گزینش راه زندگیش داده، آرمان دارد و آدمی هم باید آرمان داشته باشد. “گات ها” این آرمان را که همان راه درست زیستن و رسیدن به خوشبختی باشد، نشان می دهد. 

چهارمین تفاوت این است که پیدایش (آفرینش) آدمی در فراگرد کلی و پیش رونده آفرینش بوده و هست و از این رو تکامل جزء آفرینش است. در نوشته های دینی پس از “گات ها” ( سده ها پس از اشو زرتشت)، فلاسفه زرتشتی چیزهایی درباره آفرینش گفته اند که برخی از نویسندگان آینده کوشیده اند بین آن ها و مذهب های ابراهیمی که جهت سیاسی نفوذ دارند، سازگاری و یک نواختی ایجاد کنند. یکی از آن ها نسبت دادن شش گهنبار به شش مرحله ای آفرینش است.در سنت زرتشتی برگزاری هفت جشن بزرگ از دیر زمان برقرار بوده است. این هفت جشن به اهورامزدا و شش امشاسپندان ویژگی داشته است. شش جشن که به شش امشاسپندان منسوب بوده است به نام “گاهنبار” خوانده می شود و جشن های کشاورزی است، و گویا پیش از اشو زرتشت هم برگزار می شده است. این شش جشن در بزرگداشت شش امشاسپندان است که هر یک پاسدار یکی از آفریدگان چون: آسمان، آب، زمین، گیاه، حیوان و انسان می باشند. گاهنبارها با آفرینش های شش روزه ادیان ابراهیمی شباهتی ندارند و بنابراین گمان این که در دین اشو زرتشت خداوند، جهان و موجودات را در شش مرحله در درازای یک سال آفریده، نادرست است . زمان این گهنبارها که با فصل ها هم آهنگ است در کشور استرالیا یا نیوزیلند که زمان فصل ها با اروپا و آمریکا و خاورمیانه تفاوت دارد، فرق می کند. هم چنین مقایسه “مشی” و “مشیانه” (دو گیاهی که، بنا به گفته اوستای جدید که پس از “گات ها” آمده، از زمین روییدند و هر یک درخت تنومندی شدند و سپس یکی تبدیل به مرد و دیگری تبدیل به زن شد) با آدم و حوا در دین های ابراهیمی، قیاس مع الفارق است. به ویژه آن که “مشی” و “مشیانه” فریب “مار” را نخوردند و از بهشت بیرون نرفتند. هم چنین داستان گول زدن مرد توسط زن در بهشت در مذاهب ابراهیمی، در “گات ها” مشابه ای ندارد. داستان مربوط به کیومرس در این زمینه، از مقوله دیگری است که در باره آن سخن خواهیم گفت…

دیدی نو از دینی کهن به خامه دکتر فرهنگ مهر