پاسداری محيط زيست از ديرباز

پاسداری محيط زيست از ديرباز


 

یكی از بزرگترین دغدغه های امروزه انسان مسئله حفظ محیط زیست است. مسئله ای كهموضوع همایش ها و سخنرانی های بسیاری قرار می گیرد و كارشناسان ودانشمندان در این زمینه مطالعات زیادی كرده اند و دوستاران محیط زیست درگوشه و كنار دنیا با تشكیل گروههای مختلف سعی در حفظ آن دارند. و این درحالیست كه حفاظت از محیط زیست در فرهنگ كهن و غنی ایران جایگاه ویژه ایدارد.

 

  آب، خاك، هوا و آتش در نزد ایرانیان از تقدس ویژه ای برخوردار است به طوریكه در آیین زردشت ایزدانی مسئول نگهداری این عناصر هستند همچون آناهیتاایزد پاسدار آب، آذر ایزد پاسدار آتش، زامیاد ایزد پاسدار خاك و ویو ایزدپاسدار باد و هوا.  

 


این اعتقاد ایرانیان موجب میشد كه هیچ چیز آلوده ای را در آب نیندازند و یادستها را در آب روان نمی شستند بلكه برای شستشو، مقداری از آب رودخانه یاچشمه را برداشته و از آن استفاده میكردند . از انداختن آب دهان روی زمیناجتناب می نمودند و یا از سوزاندن مردار و هر چیز ناپاك دیگری دوری میكردند به این دلیل كه دوری از سوزاندن هر چیز ناپاك به منظور پیشگیری ازآلودگی هواست.

 


آب،خاك، هوا و آتش جایگاه ویژه ای در جشنهای مختلف دارند از جمله جشن تیرگانكه در تیر روز تیر ماه برگزار شده و پاشیدن آب بر سر و روی یكدیگر از آیینهای این روز است.

 


امانكته قابل توجهی كه وجود دارد این است كه در عهد باستان در ایران به دلیلتقدس عناصر چهارگانه و پاكیزه نگاهداشتن آن، بیماریهای  همه گیر و واگیرداربه ندرت دیده میشد چراكه بیشتر بیماریها به خصوص در روزگار گذشته در اثرآب آلوده همه گیر می شده است و در بین اقوام و ملتهای دیگر این دستبیماریها بسیار شایع بوده و در اثر آن در مدت كوتاهی جمع زیادی از بین میرفتند اما در همان زمان در ایران همانطور كه گفته شد به ندرت و آن هم دربین عده ی محدودی این قبیل بیماری ها مشاهده می شده است.

 


درزمان هخامنشیان و حتی پیش از آن، انسان به پاكیزگی هوا می‌اندیشیده است وبرای آن راهکارهایی پیش‌بینی کرده بود که در جهان منحصر به فرد بود. دراساطیر ایران از «باغ جمشید» یاد شده است که اقوام آریایی از طوفان سرمایشمال دریای خزر، به آنجا پناه بردند.

 


اگر بخواهیم مکانی حقیقی برای باغ جمشید پیدا کنیم، باید آن را در منطقه‌ای ازخوارزم تا هرات؛ یعنی در خراسان بزرگ، جست‌وجو کنیم. در دوره هخامنشیان،پردیس‌های ایرانی، شهرت جهانی داشته است. در این پردیس‌ها از سیستمآبیاری‌ای استفاده می‌شد که منحصر به فرد بود. باغ‌ها اغلب روی تپه‌ها،ساخته می‌شد تا از انرژی خورشیدی، بیشترین استفاده شود. روش آبیاری اینباغ‌ها به این نحو بود که آب از مکانی بسیار مرتفع با قطعات و لوله‌هایسفالی که با ساروج آب‌بندی می‌شد، به کف دره و از آنجا به تپه‌ها کشیدهمی‌شد. آب، با فشار به پایین کوه می‌رسید و سپس با قدرت خود را به نوک تپهمی‌رساند، این سیستم آبیاری در باغ‌های معلق بابل، پردیس هخامنشی و باغشاهی بغداد و نیز پس از اسلام به کار می‌رفت. وقتی که آب با فشار ناشی ازشیب کوه، به نوک تپه که باغ در آن قرار داشت، می‌رسید، حوضچه یا آبگیری ازآن آب، ساخته می‌شد. در وسط این آبگیر مصنوعی، یک فواره طراحی شده بود کهبا کم یا زیاد شدن فشار آب در فصل‌های پرآبی و کم آبی، ارتفاع آن کم و زیادمی‌شد. دور تا دور این تپه به صورت حلقه حلقه جوی‌هایی ساخته می‌شد تاذرات آب که از فواره به زمین می‌رسید نیز به هدر نرود و از طریق این جوی‌هابه پایین تپه و رودخانه هدایت شود. دو طرف جوی‌ها هم درختکاری می شد و زیردرخت‌ها، تخت گذاشته می‌شد تا در ساعات و فصولی از سال در آنجا استراحتکنند، در متون گذشته به تخت شاهی اشاره شده است که بیانگر تختی است که برایپادشاه در مکان‌هایی مشابه این، گذاشته می‌شد. ذرات ریز آب از فواره بهفضا پراکنده می‌شد و با آمیختن به اکسیژن ناشی از درخت‌ها، هوا را پاكیزهمی‌کرد. این سیستم آبیاری و پاكیزگی هوا، عینا در باغ «قرطبه» آندلس دراسپانیا نیز به کار رفته، آنها این روش آبیاری را از ایرانیان آموختند و بهجای کاشت درخت‌های معمولی از درخت‌های زیتون و بادام استفاده کردند تا سوددهی اقتصادی نیز داشته باشد.

 


 تمدن ایرانی اصلا با «باغ جمشید» شکل گرفت. اکثر شهرهای ایران، باغ- شهربوده‌اند. کلمه «ویلا» که امروز در زبان فرانسه وجود دارد، ریشه در زبان فارسی دارد. شکل‌های اولیه «ویلا» در زبان فارسی باستان، باغ‌سرا و باغخانه معنی می‌دهد. باغ در ایران قداست داشت و شهر بدون باغ، اصلا متصورنبوده است. باغ‌ها یا در داخل شهر بوده‌اند یا در حاشیه شهر. در شهرهایی کهامکان دسترسی به آب آشامیدنی دشوارتر بوده است، باغ‌ها در حاشیه شهر و رویتپه‌ها ساخته می‌شد.

 


تاریخ رابطه انسان و حیوان برمی‌گردد به دوران بسیار کهن تا دوره گرایش‌هایانسان به توتم پرستی. پاره‌ای از حیوانات که در زندگی کمک حال انسان بودند،به توتم تبدیل می‌شدند و وقتی حیوانی در موقعیت توتم قرار می‌گرفت، طبعابعضی از امور در موردش ممنوع می‌شد. مثل کشتن یا آزار رساندن به او یا حتیداغ زدن به او، این حیوانات در ضمن جنبه قداست پیدا می‌کردند.  رابطه خویشاوندی بین انسان ونباتات را همیشه مطرح بوده که با توجه به وحدت اصلحیات و زیست در میان گیاه، جانور و انسان این تعبیر درست و هماهنگ است.

 


توجه به محیط زیست در باور ایرانیان باستان جایگاه ویژه ای داشته و این امر درآیین ما خوبی نمودار است . دین زرتشت نخستین دینی است که به حفظ محیط زیست وهمراهی با طبیعت تاکید فراوان کرده است . اشوزرتشت خشونت به انسانها ،آزار به حیوانات ، صدمه به گیاهان و تخریب محیط زیست را ناسپاسی بهاهورامزدا می داند . نمادهایی که برای ایزدها به کار گرفته شده اغلب نزدیکیبسیار با حیات و عناصر طبیعت دارد .مانند : آبان ، آناهیتا ( پاسداران آب) آذر و نیرو سنگ ( پاسداران آتش) زامیاد (پاسداران زمین وخاک) و … اینایزدان آگاهانه می کوشند تا هیچ کس به آلوده کردن عناصر اصلی دست نیازد . ایرانیان قدیم هیچ چیز آلوده ای را در آب نمی ریختند و در پاک نگاه داشتنخاک مراقبت می کردند . مردگان را بر بلندی می گذاشتند تا حیوانات آنراخورده و خاک آلوده نگردد.

 


سرسلسله آدمی نیز در این آیین بر می گردد بر رویشی از زمین . مشی و مشیانه دوگیاهی هستند که توامان از زمین روییده اند و تبدیل به انسان شده اند . منشاء و ریشه ی انسان را بطور نمادین گیاه و طبیعت ذکر می کنند و اشاره براین اصل ، تاکیدی است دوباره بر ارتباط ما با حیات زیست.

 


موضوع دیگر, استفاده از دخمه برای مردگان است. دخمه یا آن گونه كه فرنگی‌هامی‌گویند, برج سكوت, موضوع خیال انگیزی برای نویسندگان خارجی شده است. دخمهیكی از راه‌های رهایی از بدن مرده است. دخمه در بالای كوه دور از شهرمی‌ساختند, جایی كه لاشخوران به سادگی در زمان كوتاهی, گوشت مرده رامی‌خوردند و سپس نگهبانان دخمه, استخوان‌های مانده را درون چاهی ریختهتیزآب بر روی آن می‌ریختند تا گندزدایی شده و از بین برود و زیستگاه را ازآلودگی دور نگه دارد.به كار بردن این روش طبیعی است. یعنی گوشت حیوانی راپرندگان می‌خورند.همچنین باعث آلودگی محیط زیست نمی‌شود زیرا جایی كهلاشخور زیاد باشد در چند دقیقه گوشت مرده خورده می‌شود. در برابر, خاكسپاریدشواری‌ها همراه دارد. یكی آنكه خاك و زمین را آلوده می‌كند. دیگر آنكه سبب اتلاف زمین‌هایی می‌شود كه می‌توان برای كشاورزی و آبادانی از آناستفاده كرد. البته با توسعه‌ی شهرها, دخمه غیر عملی می‌شود.  همانگونه كهگفتیم, اهمیتی كه دین زرتشت برای حفظ و حمایت محیط زیست قایل شده, باعثآمده است كه, عده‌ای از دانشمندان, دین زرتشت را نخستین دین حفظ محیط زیستنام دهند

 

برگرفته از تارنمای برساد

——————————————————————–

زیست بوم    

مهرداد قدردان  

۱۶ خرداد ۱۳۸۷

آتشكده یكی از نمادهای اهمیت محیط زیست در میان زرتشتیان “به بهانه پاسداشت روز محیط زیست “

ازآنم به دیر مغان عزیز میدارند

که آتشی که نمیرد هرگز در سینه ماست “حافظ”

 در ایران باستان چهار آخشیگ (آخشیج)1 را پاک (مقدس) می شمردند و آلودن آنها را به ناپاکیها گناهی گران میدانستند و بر اساس این باور هوده و نیک ، پرهیزی سخت داشتند که مبادا خواسته یا ناخواسته دست به آلایش آخشیگان بیالایند. آب و باد2 و خاک و آتش آخشیگانی بودند که از دیرباز مورد بزرگداشت (احترام) ایرانی بوده اند بر اساس یشتها و دیگر متون دینی می توان چنین داوری نمود که ایرانی افزون بر چهار آخشیگ آنچه را که از پیوند (ترکیب) آنان نیز پدید آمده و برای آدمی  نیک و سودمند بوده را ستودنی دانسته و قابل ستایش، اندیشه ایرانی پدیده های نیک چه گیتیایی(مادی) و چه مینوی (معنوی)  را  پاس داشته است. هرگاه از این چهار آخشیگ دو تایش در جایی فراهم می آمد چون دو تای دیگر همه جا فراهم است به پاس آفرینشهای  نیک اهورایی نیایشگاهی بر پا میداشت و به نیایش ابرآفریدگار آخشیگان ، اهورای بی نیاز و انباز می پرداخت بدین گونه که چون چشمه آبی میافت آتشی بر کنارش برگاه می نشاند و چون همه جا خاک و باد فراهم است نیایشگاهی مینوی فرادست می آمد.

 

در پیشگاه اندیشه ایرانی هرگونه آلایش آخشیگان ناپذیرفتنی و بخشایش ناپذیر بود چراکه این چهار آخشیگ زیست بوم (محیط زیست) او را می ساخت (تشکیل می داد) و نیک در یافته بود که زندگی و آسایشش در گرو پاک نگهداشتن آخشیگان است.

 

باور او تا  بدان جا بود که شش گاه آفرینش پدیده های نیک (گهنبار) را جشن گرفت برای هر پدیده پنج روز ، در این روزها با نیایش به در گاه اهورامزدا از آفرینشهای نیکش سپاسگزاری می کرد و این سپاسگویی را با بخشش و دهش همراه و همگان را هم بهره می ساخت و با همازوری دیگر مردمان، جاودانه اش  می ساخت این پاسداشت ، یک همایش بزرگ و همگانی بود که ارج و شکوه(منزلت) چهار آخشیگ و پدیده های نیک را فرا یاد می آورد .

 

از آن گذشته در روند سیاست گزاری کلان اشوزرتشت مهر اسپنتمان و جانشینان خردمندش که نمی توانستند به یکباره آریاییان طبیعت پرست را یکتاپرست کنند خدایان نیکشان را به صورت ایزد و فرشته نگاهبان پدیده های نیک گیتیایی و مینوی قرار دادند و با این اندیشه، هم دسته دسته خدایان پنداری از جایگاه خدایی به زیر آمدند و یکتا پرستی بر فراز جای گرفت و هم مردم یکسره سُهش (احساس) بیگانگی با دین نو نکردند و به گونه ای  ته مایه های باورمندی (اعتقاد) خود را هر چند با دگرگونی گواه (شاهد) بودند از دیگرسو با این روش مردم دیگر پاسداشت آخشیگان و پدیده های نیک اهورایی را خویشکاریِ (وظیفه) دینی می شمردند و این فرازنای (اوج) خردمندی است.

 

اشوزرتشت خود نیز به بزرگداشت پدیده های نیک باورمند بود همو بود که در احساسی شاعرانه دریسنای 29 روان همه آفریده ها را روان گئوش (گئوش ارون = روان گاو) نامید گاو حیوانی سودمند نماینده همه آفرینش شد جدای از برداشت های مینوی، برای  پاسداشت پدیده های نیکِ این جهانی، او آفرینش های سودمند و اشو (هرآنچه اهورامزدا آفریده سراسر نیک و سودمند است) و مهرورزی بدانها را پایه اندیشه و کار و کوشش آدمی قرار داد  او هیچ گاه این جهان و پدیده هایش را پست نشمرد تنبلی و کاهلی و گوشه نشینی (ریاضت)را روا ندانست کار و کوشش در دل زیست بوم و نیکویی دراندیشه وگفتار و کردار را بایسته شمرد و براین پایه ، ستودن نیکیها اساس  تفکر ایرانی شد با نگاهی به یشتها می توان این اساس و پایهء نگرشِ نکو را آشکارا دید.

 

پس از اسلام نیز ماندگاری این اندیشه و بزرگداشت آخشیگان را به آسانی می توان دید برای نمونه ناصرخسرو شاعر و نویسنده ایرانی در کتاب «زادالمسافرین» می نویسد:” از این چهار قسم جسم آنچه سخت تر است و فرازهم آمده است خاک است که بر مرکز است و آب از او گشاده تراست که برتر از اوست و باد از آب گشاده تراست که برتر از آن است باز آتش از هواگشاده تر است که برتر از هواست.” همچنین این شاعر در «روشنایی نامه» در باره چهار آخشیگ و بن مایه آفرینشی شان  چنین داد سخن داده و سروده است که:

 

” از ایشان گشت پیدا چارعنصر  

 زمن بشنوتو این معنی چون دُر

اثیر3 و پس هوا پس آب و پس خاک

  که زادستند این چار ز افلاک

در ایشان گرم وخشک سرد و تر هست

چنان چون سردتر و خشک تر هست

شود پیدا از ایشان رنج و راحت

از ایشان مرهم و ز ایشان جراحت

حکیمان این چنین گفتند با ما

که این چار اُمهاتند آن نُه آبا

از این چار و از آن نُه ای برادر

بشد موجود سه فرزند دیگر

معادن پس نبات آنگاه حیوان

به هم بستند یکسر عهد و پیمان

به دریا دُر و در کان لعل و گوهر

کند مردم درویش را توانگر

غذا و میوه و نان است کز وی

پدید آیدهمی خون در رگ و پی

ستور و گوسفند و گاو اشتر

کز ایشان می شود خون در زمین پر

همه از بهر انسانند در کار

کند او را یکی زین و یکی بار

موالیدند از اینها جسم انسان

پدید آمد در این شش گوشه ایوان “

 

فخر الدین اسعد گرگانی در «ویس و رامین» در باره چهار آخشیگ  و کارکردشان اندیشمندانه چنین سروده :

 

چو گشتند این چهار ارکان مهیا

از آن گرمی برآمد سوی بالا

و گر سردی به بالا بر گذشتی

ز جنبشهای گردون گرم گشتی

پس آنگه چیره گشتی هر دو گرمی

برفتی سردی و ترّی و نرمی

لطیف آمد از ایشان باد و آتش

ازیرا سوی بالا گشت سرکش

بگردانید مثل چرخ گردان

همه نوری گذر یابد در ایشان

بدان تا نور مهر و دیگر اجرام

رسد زآنجا بدین الوان و اجسام

زمین را نیست با لطف آشنایی

که تا بر وی بماند روشنایی

وگر چونین نبودی او به گوهر

نماندی روشنایی از برابر”

 

نیز استاد گرانمایه میرجلال الدین کزازی در «مازهای راز» آورده است:

 

“[بنا بر دید پیشینیان] از این چهارآخشیجان دو آخشیج خاک وآب که گرانتر (سنگین تر) و انبوهترند آخشیجان فرودین و گراینده به گیتی شمرده می شده اند و دو آخشیج باد و آتش آخشیجان فرازین و گراینده به مینو به شمار می آمده اند…..پدیده های خاکی و آبی پدیده های نیک دیداری  و درشت و استومند بوده اند لیک آنچه از باد و آتش پدید می آمده است در پیوند با مینو و گرایان به جهان نهان و فروری می پنداشته اند.”

 

در باور و متون دینی زرتشتی برای چهار آخشیگ نگاهبانان مینوی وفرشتگانی کارگزار(موکل) بر نهاده اند چون نیک بنگریم برای هر کدام از این آخشیگان کمینه (حداقل) دو نگاهبان می یابیم شاید به شوند(دلیل) ارجمندی شان  و ارج گزاری و یادسپاری مردم برای پاسداشت همیشگی آنان  بوده باشد.

 

برای آتش اردیبهشت امشاسپند و آذر ایزد برای آب خورداد امشاسپند و آبان ایزد برای باد(هوا)ایزد ویو(وایو،وای ،اندروای ،وای نیک) برای خاک (زمین) سپندارمزد امشاسپند و ایزد زامیاد برای یاد کرد نیکی و سودمندیشان نیز یشتها و نیایشهایی ویژه سروده شده اند چون آتش نیایش ، آبزور،آبان یشت (اردویسورآناهید یشت )،رام یشت (ویو یشت) زامیاد یشت و….

 

برخی گمان برده اند که چون زرتشتیان را پرستش سو نور و روشنایی است وآتشکده را یکی از جایگه های راز و نیاز با دادار یگانه قرار داده اند  پس برای آنان از میان آخشیگان اهمیت آتش فزون تر است وتا آنجا این گمان را پیش برده اندکه به بدگمانی (تهمت) دچار و بدگمانی (تهمت )آتش پرستی را  به زرتشتیان چسبانیده اند گفتنی است که برپایه آموزشهای دینی همه آخشیگان و پدیده های نیک اهورایی برای زرتشتیان به یک اندازه شایسته بزرگداشتند و ستودنی چنانکه پیشتر گفته شد جایی که چهار آخشیگ در کنار هم جای می گرفتند نیایشگاه میشد و چون آتش ویژگی فروزندگی دارد و برای فروزندگی نیازمند پاسداری و نگاهداری است بیشتر به چشم می آمده دراین روزگار نیز آتشکده همچون نمادی است از روزگار اوج و شکوفایی زرتشتیان و از آن روزگاران تاکنون  با جانفشانی نیاکان خردمندمان  فروزان مانده  این میراث فرهنگی، شایسته بزرگداشت است و پاسداشت آتش همانند و برابر پاسداشت دیگر آخشیگان است. در زمان ساسانیان نیز به شوند(دلیل) آنکه بنا بر فرموده اشوزرتشت اهورامزدا هستی را بر پایه قانون اشا یا راستی بنا نهاده و نماد این جهانی اشا یا اشه وهیشت(=اردیبهشت) آتش به شمار آمده است با برپایی آتشکده و راز ونیاز در آن  به گونه ای نوکرد(تجدید) پیمان با اهورامزدا بر پایه قانون اشا بوده است.

 

در همین راستاست که هنوز در روستاهای زرتشتی نشین پدربزرگان  و مادربزرگانمان هشدارمان می دهند که ظروف مسین یا رویین را در تابستان جلوی آفتاب و در زمستان در سرما قرار ندهیم که شهریور امشاسپند ناخشنود می گردد ویا هرگز روا نمی دارند که در آب روان کوچکترین آلودگی ریخته شود یا درختی سبز از پا درآید بی گمان اینکار خورداد و امرداد امشاسپند آزردن است و یا در کنج ذهنشان هنوز خورشید نگرشنی جایگهی ویژه دارد  چون جز آن زمین را آلودن و سپندارمزد فریده 4 را ناخشنود کردن است.

 

اگر سری به اوستای سیروزه (کوچک و بزرگ )یا یسنای 16 یا هفتن یشت بزنیم یا با نگاهی هر چند گذرا به یشتها با یادکرد ایزدان به این پاسداشتهای نیکِ زیست بومی (محیط زیستی) پی خواهیم برد و با آشنا شدن به  ژرفای اندیشه و نگاه نیاکان خردمندمان  به اهمیت نگهداری و نگاهبانی از زیست بوم بیشتر پی خواهیم برد. باشد که هم اکنون نیز چون گذشته پاسبانانِ نیکِ زیست بوم خود باشیم  به گفته یک اندیشمند “انسانِ نخستینِ غارنشین چون غارش آلوده و غیر قابل سکونت میگشت به غاری دیگر پناه می برد ولی ما را غار دیگری نیست” پس بیاییم با بازگشت به آموزه های نیکِ نیاکانمان به زیست بوم خود نیکی کنیم و آن را که یعنی خود را نیالاییم .

 

نیکیها پایدار همازوری فزون

 

پی نوشت

1- آخشیگ (آخشیج ) واژه ای سغدی است از زبانهای ایرانی  و برابر واژه عنصر و آخشیگان (آخشیجان)به چم عناصر است.

2- باد برابرپارسی واژه هوا است.هنوزاین واژه را در گفتگوی با کودکانمان به کار می بریم آنگاه که می گوییم “بادکنکت را باد کردی؟ “

3- اثیر در اینجا به چم آتش است.

4- فریده واژه ای اوستایی است به چم دوست داشتنی از ریشه fri به چم دوست داشتن که پیوندی با فریده عربی به چم یکتا و یگانه ندارد.

 

یارنامه

1- خرده اوستا روانشاد استاد پورداوود

2- مازهای راز- دکترمیرجلال الدین کزازی

3- فرهنگ نامه پارسی آریا – ج. دانشیار

 

——————————————————–

 

گرامی باد روز جهانی محیط زیست         

كامبیز رستمی  

۱۶ خرداد ۱۳۸۷

سرو نماد ایرانیان امروز، روز جهانی محیط زیست است. روزی که انسان امروزی برگزیده است تا در این روز از زیستگاه خود و پاکی آن بگوید و بشنود و آنرا گرامی دارد. روزی که انسان امروزی برگزیده است تا زیستگاه خود را از یاد نبرد، تا پاکی آن را از یاد نبرد، تا آنرا نه برای یک روز، نه برای یک سال و نه برای یک نسل، بلکه برای چندین نسل آنرا پاک نگاه دارد و قابل استفاده.

 

آری امروز روز جهانی محیط زیست است و دین زرتشت دینی است از برای تمام انسانها. دینی که جهان را از برای تمام انسان ها می خواهد.

 دینی که جهان را بی جنگ می خواهد. جهان را با دوستی و آرامش می خواهد. جهان را گیتی و مینو می داند. جهان را پاک و به دور از آلودگی می خواهد.

انسان را با منش و گوشن و کنشن نیک می خواهد. انسان را به دور از سلاح می خواهد. انسان را تن و روان می داند. انسان را پاک و به دور از آلودگی درونی و برونی می خواهد.

 

که  اشا را می خواهد. که پاکی را بخشی از اشا می داند. پاکی درون و پاکی برون را از اشا می داند.

 

مگر جز این است که هر روز زرتشتیان می خوانند: تنی و روانی. گیتی و مینو.

مگر جز این است که زرتشتیان در هر روز بارها زمزمه می کنند: اشم وهو وهیشتم استی. اوشتا استی.

مگر می توان روان سالم داشت بی تن سالم؟ مگر می توان اندیشه و گفتار و کردار پاک داشت بی تن و برون پاک؟

 

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش مقدس می دانستند: آب را، آتش را، خاک را و هوا را.

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش نمی آلودند: آب را، آتش را، خاک را و هوا را.

آری، این چنین است که زرتشتیان، از قرنها پیش آلوده ساختن اینها را گناه می دانستند و از آن  گناه پیش آفریدگار پوزش می خواستند و پتت می کردند.

آری، این چنین است که زرتشتیان از قرنها پیش کشتی می بستند و آنرا چهار گره می زدند به نشانه چهار آخشیج.

آری، این چنین است که زرتشتیان و ایرانیان از قرنها پیش نیایش هایی برای این نعمت های اهورا داده، در اوستا گنجانده بودند.

 

آری، امروز روز جهانی محیط زیست است و انسان امروزی اکنون دریافته است، آنچه دریافته شده بود.

 

 انسان امروزی دریافته است زیستن بدون محیط زیستی پاک ممکن نیست.

انسان امروزی دریافته است زیستن بدون آب و هوا و آتش و خاک ممکن نیست.

انسان امروزی دریافته است زیستن بدون زمینی پاک ممکن نیست.

و این چنین است که روزی را برای یادآوری و بازشناخت این دریافته ها اویژه کرده است.

و انسان امروزی می داند که روزی بی آلایش از آلودگی ها کافی نیست. بلکه هر روز و همیشه، آلایش ها را زدودن بایست.

 

و ما چه؟ دریافته ایم آنچه دریافته بودیم؟