مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه

مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه


کرده چهارم- بند 11

«کسی را که جنگجویان در بالای پشت اسب بدو نماز برند و برای قوّت مرکب و صحت بدن(خویش) استغاثه کنند تا آنکه دشمنان را از دور بتوانند شناخت و هماوردان را بتوانند بازداشت، تا به دشمنان کینه جوی بداندیش بتوانند غلبه نمود. برای فروغ وفرّش….»

در این بند، دو ویژگی دلیری-جنگاوری و روشنگری-هدایت ایزد مهر بیشتر مورد توجه است. سراینده در چند عبارت به زیبایی صحنهء نبرد و سختی ها و استرس موجود در لحظهء مبارزه را به تصویر می کشد. سواران مبارز نشسته بر اسب و آمادهء نبردند و در همان حال در پشت اسبهای خود دست به دعا برمی دارند. بکارگیری فعل استغاثه کردن که احساس تمنا و خواهش فراوان را در ذهن خواننده به تصویر می کشد، به نوعی القاکنندهء ترس و هراسی است که جنگجویان پیش از مبارزه در دل داشته و با درآویختن در دامان نیروهای مینوی، خواستار کارآمدی ابزارهای جنگی خود (در اینجا افزونی قوت و زور مرکب یا چهارپای خود، یعنی اسبها و تندرستی و سلامت بدنی خویشتن خواسته شده چرا که در دوره های گذشته جنگ ها تن به تن و سوار بر اسب انجام می شده لذا داشتن اسب نیرومند و بدنی سالم از نیازهای حقیقی مبارزان برای پیروزی در جنگ بوده است) بودند.

این دو عبارت نشانگر امکان بهره مندی از بُعد دلیری و دلاوری ایزد مهر است اما در ادامه یک جنگجو می تواند از جنبهء دیگر ایزد مهر درخواست کمک کند و آن درخواست قوهء شناخت درست از نادرست، دوست از دشمن و راستی از ناراستی است. زیرا یکی از جلوه های مهر، فروغ و نور است و بارها در متن مهریشت به فر و فروغش درود فرستاده می شود. او مظهر نور و روشنایی آسمان پیش از برآمدن خورشید و پس از فرو رفتن آن است(فلق و شفق) و حتی استاد پورداوود از ایزد مهر به عنوان فرشتهء فروغ در نوشته های خویش نام می برد و ابوریحان بیرونی نیز در خصوص جشن مهرگان می نویسد که در این روز پادشاهان تاجی که به شکل خورشید بود بر سر نهاده و به گفتهء ابوریحان باور بر این بوده که در این روز ماه که تا آن زمان گوی تاریکی بود، از خورشید(البته برابری ایزد مهر به عنوان ایزد فروغ و روشنایی بدین معنا نبوده و نیست که ایزد مهر با خورشید یکی است) نور و روشنایی گرفت. بدین ترتیب روشن است که روشنگری و هدایت یکی از رموز دیرینهءایزد مهر است که پیشینیان بر آن بسیار آگاه بوده و همواره آرزو داشته اند که در راه روشن ساختن نیک از بد و هدایت به سوی نیکی یاریگرشان باشد.

چنانکه در ادامهء بند، سراینده متذکر می شود که نخستین راه برای چیرگی بر بدی و بدان، الگوبرداری از ویژگی روشنگری ایزد مهر است و بدین معناست که با بهره مندی از توانمندی های اهورایی (دانش و خرد و دئنا و مهر درونیمان) ابتدا نیک را از بد تمیز داده و سپس بر بدی چیره شد.

پیام زیبای این بند که به صورت یک راهکار به آن اشاره شده است، معرفی سلسله مراتبی است که برای پیروزی، در جنگ با بدی باید بکار بست:

نخست؛ شناخت و تمیز درستِ نیک از بد و دوست از دشمن (دشمنان را از دور بتوانند شناخت) 

دوم؛ جلوگیری از پیشروی نیروی بدی و بازداشتن پیشرفت آن (هماوردان=حریف و رقیب، را بتوانند بازداشت)

سوم؛ چیرگی و غلبه بر آن و شکست دادن نیروی بدی (تا به دشمنان کینه جوی بداندیش، بتوانند غلبه نمود)

کرده چهارم- بند 13

«نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب در بالای کوه هرا بر آید. نخستین کسی که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد از آنجا(آن مهر) بسیار توانا، تمام منزلگاهان آریایی را بنگرد.»

در این بند است که به راستی تمایز میان ایزد مهر و خورشید به روشنی آشکار شده و بر این باور که این دو هیچگاه در گذشته یکی دانسته نشده و هر کدام دارای جایگاه ویژه ای هستند، صحه گذاشته می شود. به استناد این بند، مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از آنکه خورشید طلوع کند، در افق ظاهر شده و بر جهان نور می پاشد.

صفت خورشید که همواره با این ویژگی در اوستا شناخته می شود، فناناپذیر و تیزاسب است. بنا به باور گذشتگان چون خورشید پس از هر فرو رفتن، برآمدنی دارد بنابراین شایستهء صفت نامیرایی(فناناپذیر)است، همچنین آن را خورشید تیزاسب نیز نامیده اند چرا که باور داشته اند که خورشید با سرعتی وصف ناپذیر دور تا دور زمین را در فاصلهء هر طلوع و غروب و بالعکس می پیماید، بنابراین آن را به اسبی تندرو که گرداگرد جهان می تازد، مانند کرده اند.

خورشید فناناپذیر تیزاسب(hū.yat.auruuat.aspahǝ) : خورشید تیزاسب، دارای آرایهء مانندگی است:

مشبه(ماننده): خورشید(hū)

مشبههٌ به (مانسته): اسب تیزرو یا تیزاسب (auruuat.aspahǝ)

وجه شبه(مانروی): جابجایی تند و سریع در گذر شبانه روز.

ادات تشبیه(مانواژ): مانند(yat)

مقام و جایگاه ایزد مهر بر بالای کوهی بنام هرا(hara) است.آنجایی که نه شب است و نه روز و نه تاریکی و نه باد سرد و گرم و نه ناخوشی و نه کثافت. مهر ایزد از آنجا به همهء ممالک آریایی نگران است(می نگرد). این آرامگاه او خود به پهنای زمین است به این معنی که مهر در همه جا حاضر است. در این بند اشاره شده که مهر پیش از برآمدن خورشید از پشت کوه هرا، در آسمان ظاهر می گردد.

او نخستین کسی است که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد:

زینت های زرین دارای آرایهء ادبی استعاره است و پرتوهای نوری که پیش از برآمدن خورشید از کران تا به کران در آسمان گسترده می شود، به زینت های زرین مانند شده است و سرایندهء مهریشت در اینجا ماننده یعنی پرتوهای نور را از نوشته سترده است و تنها به آوردن مانسته (زینت زرین) بسنده کرده است. ایزد مهر منبع این نور و روشنایی است. ایزد مهر هر بامدادان پیش از برآمدن خورشید، با پرتوهای طلایی رنگ خویش از پشت کوه هرا سر برآورده و نخستین روشن کنندهء آسمان پس از اتمام شب است و از آنجا، بسیار توانمند به هرجا که  منزلگاه آریاییان است می نگرد. 

از فراز سر بدر آوردن: در اینجا کنایه است از طلوع کردن در بامداد.

منزلگاهان آریایی منظور سرزمین های آریایی است که در طی مهاجرت بزرگ این اقوام، محل سکونتشان بوده است. چنانکه استاد پورداوود اشاره می کند که مهریشت به خوبی یادآور عصر آریایی است و بیشترین اشاره را به اوج دوران جابجایی این قوم یعنی زمان سرگردانی شان پیش از تلفیق با قوم یکجانشین ساکن سرزمین ایران دارد.

برگرفته از تارنمای برساد