سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن

سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن


در این بخش می پردازیم به بند چهاردهم از کردهء چهارم مهریشت:

کرده چهارم- بند چهاردهم

«آنجایی که شهریاران دلیر قوای بسیار مرتب سازند. آنجایی که کوه های بلند و چراگاه های بسیار برای چهارپایان موجود است. آنجایی که دریاهای عمیق و وسیع واقع است. آنجایی که رودهای پهن قابل کشتیرانی با خیل امواج خروشان به سنگ خارا و کوه خورده به سوی مروِ هرات به سوی سغد(گَوَ) و خوارزم شتابد.»

چنانکه مشخص است این بند در ادامهء بند سیزدهم است. در بند قبل آمده بود که ایزد مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از برآمدن خورشید که به صفت فناناپذیر خوانده شده و همواره با صنعت ادبی تشبیه(به صورتی که به اسبی تیزرو و چالاک مانند شده که در طول شبانه روز دورتادور کُرهء زمین را پیموده و هر بامداد از پشت کوه هرا طلوع می کند)همراه است،ازپشت کوه زیبایی به نام هرا که محل برآمدن خورشید هم هست،درآمده و پرتوهای نورانی خود را که به زینت های زرین مانند شده، در آسمان می گستراند(اشاره به فلق و شفق).این ایزد از همانجا با توانایی بر سرزمین های آریایی می نگرد و آنها را زیر نظر دارد.به نظر می رسد که بند چهادرهم، توصیفی برای سرزمین های(منزلگاهان)آریایی باشد که مهر پس از هر برآمدن به آنها می نگرد و واژه آنجا اشاره دارد به منزلگاهان آریایی در بند قبل.

بر همین باور، منزلگاهان آریایی، همان سرزمین هایی خواهند بود که آریاییان در دوره های جابجایی خود به طور موقت ساکن بوده و پی در پی از آنجا گذر می کرده اند.در این بند منزلگاهانشان ، جایگاهی توصیف شده که در آن شهریاران و سران دلیر و جنگجوی آریایی برای آمادگی نبرد، سربازان و لشکر و قوای خود را آماده و آراسته می کردند.

سرزمینهایی با کوهها و چراگاهای طبیعی پهناور که برای خورد و خوراک دامها و گله هایشان بسیار مفید بوده، به طوری که می توان گفت، حیات و زندگی این مردمان به حیات دامها و زندگی دامها به چراگاهها و مراتع وسیعی پیوند خورده که برپایهء باور گذشتگان در قلمرو قدرت مینوی ایزدی به نام مهر بوده است. 

این سرزمین دارای دریاهایی عمیق و ژرف بوده و درآن رودهایی روان بوده اند چنان ژرف که در آنها امکان کشتیرانی وجود داشته است. بر اساس همین بند می توان اطمینان داشت که در دوران سرایش مهریشت، مردمان این سرزمین دارای دانش ساخت کشتی هایی بسیار بزرگ بوده اند چنانکه در این بند اشاره می کند که این کشتی ها در رودهای پرآب که دارای امواجی بسیار خروشان بوده اند، حرکت می کرده اند.این رودهای پهن و خروشان پس از برخورد به کوه و سنگ خارا(احتمالا منظور صخره های سخت از جنس خاراست)رو به سوی آبهای سرزمین هایی چون مروِ هرات و سغد و خوارزم نهاده و این ممالک را سیراب می نموده اند.

استاد پورداوود در کتاب گزارش یشتهای خود چنین می نویسد که :«از این رودها، هری رود و زرافشان و جیحون اراده شده است.»

به نظر بارتولومه، مرو(در اوستا مُواورو)در بند بالا،به صورت مَروِ هرات(در اوستا هَرَاِوَ) می باشد.در حالیکه اگر منظور از هَرَاِوَ، همان هَرَئیوَ فرس هخامنشی و همان هرات فعلی باشد، رود آن منسوب است به هری رود.بنابراین گروهی واژهء مرو را مستقل از هرات گرفته و مَرو را همان مَرگو (چندین بار در کتیبهء بیستون نام آن آمده است اما داریوش هخامنشی این سرزمین را جزو ممالک تحت سلطهء خود نمی داند) در نظر گرفت  که رود آن مرغاب نام دارد.

گَوَ نیز منظور مملکت سغد است. در متن نیز نام سوغذَ موجود است و گویا این اسم بعدها برای توضیح بیشتر به متن نوشته افزوده شده است.در کتیبه های به خط میخی نیز این نام به صورت سوگودَآمده که رود معروف آن زرافشان است و خُوَایریزَم اوستایی و هُووارَزمی در کتیبه های هخامنشی مملکت خوارزم است که معمولا خیوه نامیده می شود و رودی که از این خاک می گذرد موسوم است به آمودریا یا جیحون.

بنابراین می توان چنین تصور کرد که سراینده مسیر گذر آبهای این سرزمین را از مرو و هرات (با دو رود احتمالی مرغاب و هری رود) به سوی آبهای سرزمین های سغد و خوارزم(رودهای احتمالی زرافشان و جیحون) معرفی می کند که در گذشته چنان پُرآب بوده، که قابلیت کشتی رانی داشته اند. 

در این بند میان « چهارپا و چراگاه»،« کوه و دریا»، «رود و دریا و امواج و کشتیرانی» و «کوه و سنگ خارا» پیوستگی موضوعی و مکانی و عملی برقرار است ،بنابراین می توان ادعا کرد که در این بند سراینده از آرایهء ادبی مراعات نظیر که همان هنر بکارگیری واژگانی است در نوشته و یا سروده در کنار هم که دارای نوعی ارتباط و پیوستگی موضوعی و معنایی باشند، بهرهء فراوان برده و این بند را به این صنعت ادبی آراسته کرده است. 

در این بند همچنین گونه ای از آرایهء ادبی داریم که در آغاز نوشتار، در بخش توضیح آرایه های ادبی، به آن پرداخته نشد و آن «جان بخشی به اشیاء»ست. در این بند به زیبایی چنان به امواج جان داده شده که گویا موجودی زنده- اند.سراینده چنین می گوید که موج های بی جان پس از آن که به سنگ خارا و کوه برخورد می کنند ، به سوی دیگر می شتابند و این شتافتن به سویی دور از خطر، از ویژگی های موجودات جاندار است نه بی جان چون امواج.

اینچنین است که می توان این بند را به لحاظ ادبی و حقیقت جغرافیا و طبیعت دوران دیرین آریاییان و عصر سرایش مهریشت، به عنوان یکی از ارزنده ترین بندها معرفی کرد.

برگرفته از تارنمای برساد