بهشت و دوزخ
در اوستا بهشت را (وهیشتم اهوم ) یعنی بهترین هستی نامیده وآن را پایگاهِ نیکان ودوزخ را (اچیشتم اهـوم)یعنی بدترین هـــستی وآن را جایگاهِ بدکاران می شمارد.در گاتها می فـرمـاید:”سـر انـجام دروغ پرستان در زشت ترین مکان (دوزخ) وپیروانِ راســتی در نیـکوترین پایگاه (بهـشت) جــای خواهــند گرفـت “(یسنای 30 بند4).
“در روز واپــسین دوســتاران راســتی بــه ســرای نیــک وطرفــداران ِدروغ به جــزای بــد خواهــند رسید”(یسنای31 بند14).
“اهــورامـــزدا از خــردِ کامــلِ خود اعمــال هر کسی را به حسـاب آورده ودر روز واپسین به خوبـی قضاوت خواهد کرد”(یسنای32 بند6).
“کسی که دوستار راستی را خشنود سازد واز انسان وستوران پرستاری کند، چنین کسی روزی در فردوسِ برین جای خواهد گرفت” (یسنای33 بند3).
سه پایگاه بهشت ودوزخ- در اوستا بهشت ودوزخ هر یک سه پایگاه دارد:
پایۀ نخست: بهشت نیک اندیشان ویا “هومت پایه “
پایه دوم: بهشت نیک گفتاران یا “هوخت پایه“
پایه سوم: بهشت نیکوکاران یا “هورشت پایه“
چه کارهایی نیک اندیشی یا “هومت” شمرده شده است؟
نیک اندیشی عبارتست از :ایمان وتوکل به خداوند یکتا ، تواضع، قناعت، خیر خواهی، حق شناسی، آشــتی خواهی، رحم ومروت، خوش قلــبی، پاک چـشمی، پاکدامـنی، اعتماد به نـفس،وظیفه شـناسی، خوش خویی، وفاداری، انصاف، بردباری، مــهربانـی، خوشـرویی، عدالتــخواهی، بکارگیری عــقل وخــرد، عاقبت بینی وغیره.
چه کارهایی” هوخت” یا نیک گفتاری شمرده می شود؟
نیک گفتاری یعنی: سپاس خـداونـد مـهربان، راســتگویــی ، ســپاسگزاری از دیــگران، انـدرزگویی ، شمــرده گویی، درود وسلام گویــی ، راست داوری،حـق گــویــی،نیــک گویـی،سنــجیده گویی وغیره.
چه کارهایی” هورشت” یا نیکوکار ی شمرده می شود؟
نیـــکوکاری عبارت است از: فرمانبرداری از خــــداونــد وپیامبران، درسـت کاری وامانــت داری کاروکوشش، آبادانی ، اطاعت از پدر ومادر واســتادان وبزرگان نیک کشور ، کسـب دانـش وهــنر خدمت به خلق، پرهیزگاری ، مهـمان نوازی، عــیادت بیماران، دستــگیری نیازمـــندان ،دادگــری، بخشندگی، اجنتاب از منهیات و کارهای ناشایست، مــهرورزی، مـردم نــوازی، اطاعت از قانون ، قــدر دانی، یاد خیرازدر گذشـــتگان،اطاعت از راستان و نیکان ، هــنر پروری ، اغـماض وغیره.
چرا بهشت یا دوزخ دارای سه مرحله یا پایه می باشد؟
به طوری که ملاحظه گردیدا شوزرتشت خوشبختی یا بدبختیِ مارا در این جهان یا جهانِ دیگر، تنها از راه اندیشه وگفتار وکردار دانسته ومیانجیِ دیگری برای رستگاریِ آدمیان قایل نیست. از آنـجایی که ریشه وبنیاد هر گفتار وکردار شخص، انــدیشه ونیت اوست وهیـچ کاری بدون قصد وارادۀ قــبلی صورت پذیر نیست، بنا براین اگر کسی در این جهان اندیشـته ونیتِ خیر داشته ولی به علتی فرصت یا جراتِ گفتن یا انجام دادنِ آن را نداشته، همین اندیشه نیک دراین جهان وجهان دیگر برای او مفـید بوده وپایه ای از بهشــت بــهره اش خواهد بود وهر گاه نیــت ِخیرِ خودرابه شکل اندرز یا راهنـمایی دیگران به زبان آورد ،پایۀ دیگرِ بهشت نصیب اوگشته واگر اندیشه وگفتار نیک خود را به صورت عمل یا کردار آوردبه بالاترین پایۀ بهـشت خواهدرسید.همین طور اســت سه مرحــله یا پایــۀ دوزخ.
بهشت یا دوزخ در آیین زرتشتی چگونه توصیف گردیده؟
بهشت به زبان اوستایی یعنی بهترین وآن صفت عالی (به)است چنانکه گوییم (به ، بهتر ، بهشت) یا (مه ، مهتر،مــهست) یا ( کم، کمتر،کمــست) وواژۀ بهــشت فارســی درست برابر است با(بــــِست) انگلیسی ودوزخ نیز به معنیِ هستی یا زندگیِ بد وزشت است ،زیرا “دُژ “یا”دُش”در اوستا، یعنی بد وزشت و”اخــو” یا” اهــو” به معنی هســتی یا زندگــی است که جمعِ آن می شود(اخوان).در اوسـتا می خوانیم:”اخوان اشوان روشن گروثمان هما خاره وهما نیکه “یعنی جایگاهِ پاکِ گروسمانِ روشن سراسر خرمی ونیکی است وگروسمان بالاترین مرحله یا پایۀ بهشت وبرابر است با “هورشت پایه“.
درنامههای دینی زرتشتیان توصیفِ دیگری برای بهشت یا دوزخ نیامده، تنها بهشت را جایِ روشنی وشادی وخرمی ونیکی و دورخ را جایِ تاریکی وغـم وبدبـختی وزشتی می داند وهمیشـه بهشـت را روشن ودوزخ را تاریک توصیف کرده است.
چرا دینِ زرتشتی به وجودِ بهشت ودوزخِ مادی ومعنوی، در گیــتی ومـــینو هر دو قایل است؟
اگر انسان معتقد باشد که بهشت موعود تنها پس از مرگ ودر جهان دیگر خواهد بود،آنگونه که بایـد درآبادی وپیشرفت این جهان نخواهد کوشیدولی وقتی ایمان داشته باشد که در این جهان خاکی یا گیتی نیز می توان از خوشبختی ها یِ بهشت بهره مند شد، بیشتر به کار وکوشش پرداخــته وزندگانی خود را در این جهان بهشت آ سا کرده واز تمام وسایلِ ممکنه استفاده کرده وآن راآباد وشادی بخش خواهد ساخت .
در اوستا بارها می خوانیم که ما،مزدیسنی کیشان باید بهشت مینویی را باتمام نیکیها وشادیهای آن در عالم خاکی برپاسازیم.
اشــوزرتـــشت در( یسنای 45 بند 8) در بارۀ پیاده شدن سه مرحله بهشت برروی زمین می فــرماید: “من می خواهم آن پایه ومقامی که به وسیلۀ اندیــشه وگـفتار وکــردار نیــک فراهم می گردد، در این جهان با دیدگانِ خود بنگرم وپس از آن که به وسیلۀ” راستی” مـزدا اهــورا را شناختم، درود وستایش خود را در گروسمان گیتی(سرای سرودوآواز )تقدیم او کنم. “
باز می فرماید:”مزدا اهورا به توسطِ ” وهومن” و”اشا”ی خویش وعده فرموده که در این عـالم مـادی نیز مارا ازرسایی وجاودانی با نیرومندی وپایداری برخوردار سازد.”
برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی
http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf
اهورامزدا برای همه آفریده های خویش، خوشبختی و رستگاری آرزو دارد، از اینرو راه درست زیستن را به کسی که از خرد و وجدان خود بهره می گیرد، نشان داده است. آنان که کژاندیشی برگزینند و برخلاف قانون اشا گام بردارند، بد گفتاری و زشت کرداری بوجود می آورند و بر اساس فرایند کنش و واکنش پادافره رفتار خود را دریافت خواهند کرد. از این دیدگاه هرگز پروردگار، جایگاهی به نام جهنم برای شکنجه انسان پدید نیاورده ، بلکه این خود انسان است که با کارکردش ، بهشت و دوزخ را برای روان خویش پدید می آورد. بهشت (وهیشتم منو) یا بهترین مکان مینوی، رسیدن به شادی و آرامش روان ، بازتاب اندیشه ، گفتار و کردار نیک انسان است. دوزخ (اچیشتم منو) یا بدترین جای مینوی، یعنی عذاب وجدان و افسردگی روان ، پی آمد کژاندیشی است که در دو جهان مادی و مینوی به سوی انسان بازخواهد گشت .
نگاهی به دین زرتشتی ، انجمن موبدان تهران
در ادامه نوشتار از فرید شولیزاد در اینباره:
پیرامون زندگی پس از مرگ در جهانبینی زرتشتی
در خوانش «تاریخ یا سرگذشت دین زرتشتی» با دو جریانایدئولوژیک مواجه هستیم. نخست جریانی اصیل که مبتنی بر اصل «وحدت وجود» ویگانه دانستن بن جهان(ذات خداوندی) اما دوآلیسم در موجود(آفرینش) است.
…این ایدئولوژی بر گرفته از گاتها و ستوت یسن است. یعنی آموزههایاهورایی و سپس مکاشفات آموزگاران و مریدان نخستین اشوزرتشت (=پوریوتکیشان) و دینبهی حقیقی و دین مزدیسنی اصیل است و بیشک زرتشتی واقعی کسیاست که از این حقیقت و طریقت پیروی میکند. جریان دوم باورمندان به ثنویتوجود و دو بن انگاران هستند که به تدریج از روزگار اشکانی نیرو گرفتند ودر روزگار ساسانی پس از کشتن موبد بزرگ وحدتگرا(کرتیر هرمزان) شروع بهاشاعه تفسیر منحرف خویش کردند و تفسیری که خود ذات وجود را مبتنی بر دو بنمی داند(=دو آفریدگار). وحدتگرایان(:monotheism) که محور و سیر اصلی تاریخی دین زرتشتی از روزگار پیامبر تا امروز هستند، بر مبنای پیام اهورایی گاتها، وجود(= ذاتخداوندی) را واحد، بیپایان(سرمدی) و بیکران میدانند. یکی از صفات اینذات واحد، سکون و یکی دیگر بری بودن از زمان است. با تکیه بر اصل وحدت
وجود زمانی موجود(=آفرینش = تغییر جلوه نور در کلام فلاسفه زرتشتی) تجلیخواهد یافت که فعل حرکت و فعل زمان معنی پیدا کند و فعل حرکت و زمان خودمبین به دو نیروی همزاد و همایستار اهوراآفریده است که از همایستاریاین دو در ذره ذره هستی؛ آفرینش یا حرکتمند شدن و زمانمند شدن مفهوممییابد. در چنین گفتمانی آفرینش مفهوم دوری و صدور از ذات وجود یا نوررا مییابد که آن را در کلام فلسفه، قوسنزولی میگویند.
قانون حرکت جوهرین در حکمتخسروانی میگوید که هر ذرهای در این جهان آفرینش بالفطره میل آن دارد به به سوی سرچشمه مطلق(هروسپ) جهان هستی یا اهورامزدا کهذاتنور بیپایان(=انغرنامرئوچنگهام) است، حرکت کند. با این سخن مفهومبازگشت از مراتب تاریکی(=جهان گیتی) تا جهان مینو و از مینو تامینوانمینو یا انغرنامرئوچنگهام به عنوان میل فطری جهان هستی تعریفمیشود. این را قوس صعودی مینامند. یعنی بازگشت به بن و سرچشمه… (دردانش فیزیک کوآنتوم این تعاریف فلسفی را به صورت تئوری مهبانگ و مهکروژمیتوان دید…)
بر اساس این جهانبینی، مفهوم معاد جسمانی و مفاهیم برخاسته از ایدئولوژیهندویی چون «کارما»، «سمسارا»(تناسخ) از بنیاد مردود است. زیرا لازمه اینافکار رد مفاهیم بنیادین گاهان چون وحدتوجود، آفرینش و معاد(= قوس نزولیو صعودی) و جوهری بودن فطرت هستی است. بیگمان گاتها و اوستای کهن مفهوممعاد و زندگی پس از مرگ را مطلقا” روحانی میداند و از معاد جسمانی تبریمیجوید.
آنچه تحت عنوان تجلی یافتن آرمانشهر اهورایی(ونگهئوشخشترا) و پیروزی
راستی بر دروغ یا اضمحلال نیروگان انگرهمینو در سپنتامینو در گاتهایاد شده یا فرشکرد نهایی جهان، تفاوتی بنیادین با مفهوم رستاخیز مردگان درادیان ابراهیمی و نزد مصریان باستان و… دارد. بهتر است از بکار بردنواژه روز رستاخیز پیرامون آن جدا” اجتناب شود زیرا ما بر مبنای جهانبینی زرتشتیمعاد جسمانی نداریم و به برخاستن هیچ مردهای از هیچ گوری هم اعتقادنداریم از همین رو بوده که مردگان را در دادگاه میگذاشتیم(در هند و
پاکستان و… هنوز جاری است) و از مرده پرستی هم بیزاریم. حال بماند که
در ایران زیر فشارهای فاشیستی جامعه مسلمانان مجبور شدهایم به خاک کردنمردگان تن دهیم. اینکه زمان فرشکرد نهایی جهان به سال و نسبتهایقراردادی ما انسانها بر روی این کره خاکی چه زمانی است؟ سخنی است درحوزهی علوم لدنی، که توضیح آن از دایره دانش و فهم این بندهی کمترینخارج است. و سری است که تنها ذات پروردگار هروسپآگاه بر آن واقف است.
پناه میبریم به فروغ معنوی ایمان و نیروی اندیشهی پاک پروردگار یکتا وبیهمتا(آترَس چا مننگهَس چا) اما دیدگاه یا جریان ایدئولوژیک دوم که ردپای آن را در بخش متاخری ازاز متنهای پهلوی میتوانیم ببینیم، دو بن انگاران وجودی هستند. در اندیشه خام اینان جهان مینو و گیتی چونان کلام اوستا مخلوق اورمزد است اما با این تفاوت کهمورد تازش اهریمن قرار گرفته و پس از این تازش جسم ها و جان ها آلوده بهریمنی اهریمن شده…. از نگاه اینان هرچیز خوبی در جهان(جهان آن روز) مخلوقاورمزد و هرچیزی که به ایشان زیان می رسانده یا گمان می کردند زیان مندبوده، مخلوق اهریمن است.
سخن: «اورمزد که مردمان را از هیچ به وجود آورده میتواند چیزی را کهقبلا” به وجود آورده دوباره زنده کند» (بندهشن۷۰ و ۷۱) خود گویای لغزشوحشتناک و به دور افتادن نویسندگان این آثار از جهانبینی زرتشتی و دیناصیل است. یکی از پرسشهای فلسفی را که از زبان «تنسر»(موبد موحد و
شارعین حکمتخسروانی) در کتاب دینکرد نقل میشود این است که برمبنای اصلوحدتوجود، ذات خداوند چگونه میتواند چیزی را خلق کند که از جنس خودشنباشد و برون از ذات بیپایان او باشد؟ لازمه خلقت از هیچ که اندیشهفلاسفه مشائی است، رد وحدتوجود و بیکران بودن ذات اهورامزدا و محدود بودنآن در مکان و زمان است… آیا چنین خدایی که ثنویان و مشائیون میگویند به راستی ذات اهورامزدا یا وجود است؟ او بیشتر موجود در نظر میآید تا وجود….
در پناه مزدااهور