موبدنیکنام، چگونه می توان زرتشتی شد

موبدنیکنام، چگونه می توان زرتشتی شد؟

 

زرتشتی شدنی نیست، بودنی است. پیروی کردن ازآموزه های یک بینش است که آموزگاری در ایران باستان در برابرپندارهای نادرست و بیداد زمانه، آن رادریافت و به مردم جهان سفارش کرد. شدنی نیست زیرا برخی از کسانی که بینش زرتشت را از خانواده نیز به ارث برده اند آگاهی کافی از چگونگی زندگی برپایه آیین راستی وخرد را ندارند. شدنی نیست زیرا دراین روزگار زندگی شما را به چالش وخطرفرامی خواند؛ «چالش» برای اینکه بسیاری برای پیشرفت درکارخود، دروغ مصلحت آمیزرا برمی گزینند و شما نمی دانید آیا باید همرنگ جماعت شد یانه؟ «خطر» زیرا در برخی از فرهنگ ها خارج شدن از دین ارثی جرم شمرده می شود! پس بودنی است زیرا هرکس حق دارد برابر پیام زرتشت و بندی ازقانون حقوق بشر سازمان ملل متحد، با آزادی کیش خود را گزینش کند؛ پرسش شما چنانچه اینگونه باشد: «چگونه می توان پیرو اندیشه زرتشت بود؟» پاسخ ساده ای دارد؛ اراده کنیم تا پیوسته راستی پیشه کنیم، چون «اشا وَهیشتا» (بهترین راستی) درپیام زرتشت انسان را هویت می بخشد ودر این نگرش هرگونه دروغی ناشایست است – شادی را در زندگی برگزینیم، چون سوگواری روان انسان را پریشان خواهد کرد – به تازگی و نوشدن بپردازیم، چون زرتشت می فرماید از کسانی شویم که زندگانی را تازه می کنند و جهان را نو می سازند – از آزردن تن مانند ریاضت کشی، روزه گرفتن وخوراک نخوردن پرهیز کنیم، چون تن جایگاه روان است و روان نباید آزرده بماند – به آسایش دیگران نیز بیندیشیم، چون در بینش زرتشت خوشبختی از آن کسی است که درپی خوشبختی دیگران باشد- دادو دهش را فراموش نکنیم، چون زندگی مادی هنگامی شیرین و خوش آیند است که هیچکس گرسنه و دریوزه نباشد – کار و کوشش را فراموش نکنیم، چون تنبلی، بیکاری وخمودگی از گناهان است – از آزرده کردن حیوانات و قربانی کردن آن ها بپرهیزیم، چون «وهومن» (منش نیک) خشم به حیوان ها را نیز نکوهیده می داند – به مهر و دوستی بیندیشیم، چون در سرود «مَزدَه یَسنُُو اهمی» از اوستا باورداریم که مخالف باجنگ و خونریزی و ستایشگر کیش آشتی و مهربانی هستیم – باور کنیم که زن و مرد بودن امتیازی بر دیگری ندارد، چون با پیام «ینگهه هاتام» از اوستا هر زن و مردی که در انجام کار نیک از دیگری پیشی بگیرد او شایسته تر خواهد بود – باورکنیم که بنده و برده خدا نبوده تا از او وحشت داشته باشیم چون، «اهورامزدا» به چم دانای بزرگ هستی بخش است وخداوند فروزه دانایی و عشق درونی ماست – به دانایی روی آوریم، چون در بینش این آموزگارایرانی، توانایی انسان در دانایی اوست – آب، خاک، هوا وآتش راگرامی داریم و آلوده نسازیم چون، نیاکان ما آنها را پاک کننده می دانستند و روشنایی آتش را جلوه عشق و پاکی و پیشرفت می دانستند – اندیشه خود را نیک گردانیم چون در بینش زرتشت تَوَهم، خرافه و پندار نادرست نکوهش شده است – به سرنوشت از پیش نوشته شده باور نکنیم، چون اهورامزدا دشمن کسی نیست که گلیم بخت او را سیاه بافته باشد؛ پس بکوشیم تا سرنوشتمان را با اراده خویش برگزینیم – گفتار خود را نیک و اثربخش سازیم، چون راه گسترش آیین راستی سخن گفتن درست و دلنشین است – و کردار خویش را برپایه خرد رسا و دانش نیک استوار سازیم، چون آنچه از انسان به یادگار خواهد ماند نام نیکی است که باکردارسازنده فراهم شده باشد… پس زرتشتی بودن، برگزیدن راه خودسازی و گزینش هویت نیک انسانی است و نیازی نخواهد داشت تا پیشوای دینی تایید کند و یا نهادی پروانه زرتشتی شدن را به شما بدهد! شدنی نیست بلکه با اراده وخواستن، با پیوستن به نیکی ها، بودنی خواهد بود.

اشتراك ایمیلی هفته‌نامه امرداد

اشتراك ایمیلی هفته‌نامه امرداد برای فارسی‌زبانان

       «امرداد» را پیش از چاپ بخوانید

         

خبرنگار امرداد – بهنام مرادیان :

دوستداران فرهنگ و تاریخ ایران‌زمین می‌توانند از این پس، نسخه الكترونیكی هفته‌نامه‌ی امرداد را پیش از چاپ روی رایانه شخصی خود بخوانند.

در سامانه اشتراك ایمیلی امرداد، شما در هر جای جهان كه هستید می‌توانید فایل PDF امرداد را یك روز پیش ازچاپ در صندوق پست الكترونیك خود دریافت كنید. برای این كار كافی است پس از پرداخت هزینه اشتراك سالیانه، نشانی پست الكترونیك(ایمیل) خود را به نشانی subscription.amordad@gmail.com بفرستید.

برای پرداخت هزینه اشتراك سالیانه می‌توانید از روش‌های زیر بهره ببرید:

 

پرداخت اینترنتی:

می‌توانید مبلغ 15هزار تومان را به گونه‌ی اینترنتی یا حضوری پرداخت كنید.

 

پرداخت بانکی:

می‌توانید مبلغ 15هزار تومان را به حساب های امرداد در بانك تجارت به شماره‌های جاری:‌٠١٢٤٣٤٨٤٧١ (قابل واریز در تمامی شعب بانك تجارت در سراسر كشور) یا كارت: ٦٢٧٣٥٣١٠٣٠١٠٧٢١٩ (قابل واریز در شبكه شتاب) به نام بابك سلامتی واریز كنید.

خواهشمندیم پس از واریز، شناسه پرداخت و ایمیل خود را به نشانی پست الكترونیك subscription.amordad@gmail.com بفرستید.

 

 اشتراک برای ایرانیان خارج از کشور:

اگر بیرون از ایران زندگی می‌كنید می‌توانید 20 واحد پولی كشور خود(20 دلار ، 20 یورو ، 20 پوند یا 20 …) را به دست یكی از بزرگوارانی برسانید كه امرداد را در این راه یاری می‌دهند:

 

    آلمان – بن – كورش كشاورزی – ایمیل: burg_germany@yahoo.de

    فرانسه – پاریس – پدرام نیكنام – ایمیل: hamyare_amordad@yahoo.fr

    انگلستان – لندن – فرنگیس كاویانی – ایمیل: Amordadlondon@yahoo.co.uk

    سوئد – استكهلم – موبد كامران جمشیدی – ایمیل: kamran.jamshidi@gmail.com

    استرالیا – سیدنی – مهرانگیز ضیاتبری – ایمیل: mary_ziatabari@hotmail.com

    آمریكا – لس‌آنجلس – كیوان هور – ایمیل: k1hoor@yahoo.com

    آمریكا – مریلند – شهرزاد دهموبد – ایمیل: shahrzad_d_n@yahoo.com

    آمریكا – كالیفرنیا – فریده غیبی – ایمیل: fghibi@yahoo.com

    آمریكا – كالیفرنیا – رستم بهی‌كیش – ایمیل: behikishr@yahool.com

    كانادا – كلگری – بهار سلامتی – ایمیل: bsalamaty@gmail.com

 

و سپس با فرستادن مشخصات پرداخت به ایمیل subscription.amordad@gmail.com مشترك ما شوید. برای آگاهی بیشتر نیز می‌توانید از راه یكی از ایمیل‌های داده شده یا شماره تلفن‌های 31-88325330 در ساعت‌های كاری تهران تماس بگیرید.

موسیقی در دوره هخامنشی

موسیقی در دوره هخامنشی

 

یسنا خوش‌فكر :

مهرسنگی یا نقش زن پارسی در حال چنگ زدن موزه‌ی بوستون

سرچشمه‌ها درباره‌ی موسیقی، به ویژه در روزگار باستان، اندک است. اما وجود آثاری مانند لوح پنج هزارساله‌ی چغامیش(گروه موسیقی شامل چنگ نواز و دو نوازنده‌ی ساز کوبه‌ای و ساز بادی) نشانگر این است که نوای خوش پیشینه‌ای بس کهن در این سرزمین دارد و آنگونه که فردوسی بزرگ در شاهنامه آورده خنیاگری در ایران به میانه دوره جمشید باز می‌گردد که پیرامون 7000 تا 10000 سال پیش است.

سر سال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج تن دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و رود و رامشگران خواستند

می‌دانیم که شاهنشاهی هخامنشیان بزرگ‌ترین فرمانروایی تاریخ جهان بوده و بی‌گمان ایرانیان بدون پشتوانه علمی و فرهنگی نمی‌توانستند به چنان جایگاهی برسند. هنر و علم با هم آمیخته است و نوای خوش نیز با دانش ریاضی پیوند دارد.

به هر روی آنچه که از سرچشمه‌ها به‌دست می‌آید موسیقی در سه جنبه مذهبی، رزمی و بزمی در زندگی مردم آن روزگار حضور داشته است که در این نوشتار به آنها می‌پردازیم.

1- موسیقی مذهبی: موسیقی مذهبی بسیار پیش‌تر از زمان هخامنشیان رواج داشته و از دیرباز بخش‌های گوناگون اوستا از جمله یسنا و گاتها(سروده‌های اشوزرتشت) که بخشی از اوستا هستند همراه با موسیقی خوانده می‌شدند. گاتها به معنی سرود آهنگین است و واژگان گاثای اوستایی در گذر زمان به گونه‌ی گات و گاه درآمده است. و پسوند برخی از گوشه‌ها مانند دوگاه در بیات زند(ترک) و دستگاه‌هایی مانند سه گاه، چهارگاه، راست پنجگاه نمایانگر ریشه گاهانی موسیقی ایران است.

هرودوت، تاریخ‌نویس یونانی، می‌نویسد: «در مراسم مذهبی ایرانیان، یکی از پیشوایان دینی حاضر می‌شد و یکی از سروده‌های مذهبی را می‌خواند.» او همچنین می‌گوید: «مغان هخامنشی بدون همراهی با نای سرودهای مذهبی می‌خواندند و این سرودها آوازی بوده، نه سازی و اجرای سرودهای مذهبی نیز با موبدان خوش آواز بوده است.»

هرودوت در بخش «درگذشت کوروش» می‌نویسد: «[کوروش] برابر با آیین نیاكان خود آداب رقص‌های سپند(:مقدس) پارسی را برگزار کرد و به افراد، به فراخور وضع و حال هر کس بخشش نمود»(هرودوت یونانی، رویه‌ی 355)، از آنجا که رقص همیشه با موسیقی همراه است، از این نوشته درمی‌یابیم که در آن روزگار به هنگام مرگ و خاکسپاری آیین‌های ویژه‌ای داشتند که با رقص و موسیقی برگزار می‌شد.

2- موسیقی رزمی: گزنفون، تاریخ‌نویس یونانی، در کوروش‌نامه می‌نویسد:

«[در جنگ آشور] هنگامی که هنوز به تیررس دشمن نرسیده بودند کوروش بار دیگر شعار و دعا به همه صف‌ها فرستاد: زاوش! ‌ای پروردگار جهان، تو یاور ما هستی، تو رهبر ما باش – همین که پاسخ پیامش رسید خود نخستین نغمه پیروزی را با صدای رسا خواند. افراد هم سرود او را به جان و دل و یک آهنگ برخواندند»(سیرت كورش كبیر، رویه 134).

و در جایی دیگر می‌گوید: «کوروش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور گام بردارند و حرکت کنند.» زیرا صدای شیپور علامت حرکت است گزنفون می‌افزاید: «کوروش از کشته شدن سربازان تالشی و مازندرانی بسیار غمگین شد و برای آنان سرود خواند.» و در جایی دیگر که سخن از اردوی نظامی کوروش می‌رود، می‌نویسد: «مادی‌ها به عیش و نوش و آواز پرداختند.»(همان، رویه 162)

کرنای بزرگی در موزه تخت‌جمشید نگهداری می‌شود که یادگار آن دوره است و همان‌گونه که از نامش نیز پیداست نای جنگ بوده است: «کارَ» در زبان پارسی باستان به معنای جنگ است. بنابراین این ساز نشانگر موسیقی رزم در آن روزگار است.

3- موسیقی بزم:

تاریخ‌نویس یونانی «آتنه»، نوشته است: «در جشن مهرگان که در پیشگاه شاهنشاه هخامنشی برگزار می‌شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه‌هایی در مجلس شرکت می‌کردند و پادشاهان و سرداران پس از جنگ بزم‌های جشن و سرور تشکیل می‌دادند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن‌ها سهم بنیادینی داشتند.(موسیقی ایران از آغاز تا امروز، رویه7)

همچنین، رازانی به نقل از سفرنامه فیثاغورث که به سال 1799 میلادی ترجمه و چاپ شده می‌گوید: «هنگام تاجگذاری داریوش 360 دختر جوان از ایالات و ولایات ایران به پایتخت آمده و همگی با نغمه و… آهنگ و آوازی مناسب هم‌آواز گردیده و سرود می‌خواندند»(زمینه شناخت موسیقی ایران، رویه 114).

در تاریخ دوره هخامنشی از مجموعه کمبریج رویه 49 آمده است: « داریوش سوم خوراك خود را به همراه موسیقی و آواز می‌خورد، ایرانیان برای تمرین به رقص می‌پرداختند و شاه در جشن سالانه‌ی ویژه‌ی میترا تا سرحد سرخوشی به «رقص سپر» می‌پرداخت»(رقص سپر یا سپرواچیک در زبان پهلوی از جمله رقص‌هایی است که در نوشته‌ی خسرو قبادان و ریدک نیز از آن نام برده شده است).

در آن دوره «گوسان‌«ها یا هنرمندان دوره‌گرد نیز بودند که به هنرهای گوناگون از جمله خنیاگری می‌پرداختند که گونه‌ای از موسیقی مردمی و غیردرباری بود. واژه «گوسان» در سراسر فرمانروایی هخامنشیان گسترش داشت. «مگسنی» یا «مگوسانی» در میان قوم‌های آن‌سوی قفقاز با «گوسان» از یک ریشه‌اند که در بخش نوای خوش در روزگار اشکانیان به این گروه بیشتر خواهیم پرداخت.(گوسان پارسی، رویه 44)

ابزار موسیقی در دوره هخامنشی

شادروان «مشحون» درباره ابزار موسیقی آن روزگار می‌نویسد: «در روزگار هخامنشی به طور کلی دو گونه اسباب و آلات موسیقی بزمی و رزمی داشته‌اند، که در نوبت زدن بامداد و شامگاه و مواقع ماتم و سرود و جشن‌ها(:اعیاد) و فتح و جنگ و دیگر تشریفات می‌نواخته‌اند همچون شیپور، نی، بربت، تنبک، کوس، کرنا، سورنا، طبل، دهل، جام، جلجل، تبیره، خرمهره، گاودم، ناقوس، سنج»(تاریخ موسیقی ایران، جلد 1، رویه 38 و 37).

آثار دیگری نیز از خنیاگران دوره هخامنشی وجود دارد که در مجموعه‌ی «نگرشی بر پیشینه موسیقی در ایران به روایت آثار پیش از اسلام»(سازمان میراث فرهنگی و به کوشش ایازی، سوری، هنگامه گزاوانی و مرضیه عسکری 1383) به چاپ رسیده است:

1. سنج مفرغی، فرمشکان فارس، موزه ملی ایران، رویه 63

2. کرنای فلزی، موزه تخت‌جمشید، رویه 64

3. مهرسنگی یا نقش زن پارسی در حال چنگ زدن موزه‌ی بوستون، رویه 65

سنج مفرغی

در این‌جا با روایتی از هرودودت، تاریخ‌نویس یونانی، درباره یکی از جنگ‌های آن زمان که کوروش در گفتگویی کنایه‌آمیز از ساز «نی» می‌گوید، سخن را درباره موسیقی دوره هخامنشیان به پایان می‌بریم: «پس از تسخیر لیدیا به دست ایرانیان، ایون‌ها و ائولی‌ها زود سفیرانی نزد کوروش فرستاده و پیشنهاد کردند حاضرند با همان شرایطی که از کرزوس [شاه لیدی] پیروی می‌کردند با او نیز پیمان بندند و قراری بگذارند. که کوروش به این درخواست ضمن حکایتی پاسخ داده و گفت: یک روز نی‌زنی در کنار دریا چند ماهی دید و شروع به نی‌زدن کرد به این امید که ماهیان با نوای نی او پیش آیند. هنگامی که از این راه نتیجه‌ای به دست نیاورد توری برگرفت و مقدار زیادی ماهی صید کرد. در این حال هنگامی که جست‌وخیز ماهی‌ها را دید خطاب به آنها گفت: حالا دیگر رقصیدن چه سود دارد؟ می‌بایستی هنگامی که نی می‌زدم می‌رقصیدید».

یاری‌نامه:

1- هرودوت یونانی، ترجمه و حواشی وحید مازندرانی

2- سیرت کوروش کبیر، گزنفون، ترجمه وحید مازندرانی

3- پلوتارک، ترجمه احمد کسروی

4- زمینه شناخت موسیقی ایرانی، فریدون جنیدی

5- موسیقی ایران از آغاز تا امروز، جلد 1، غلامرضا جوادی

6- چشم‌انداز موسیقی ایران، سامان سپنتا

7- تاریخ مختصر موسیقی ایران، تقی بینش

8- گوسان پارسی، جهانگیر نصری اشرفی

9- موسیقی ایران از آغاز تا امروز، غلامرضا جوادی، جلد 1

پادشاهی پوراندخت نشانگر فرهنگ ایران باستان

پادشاهی پوراندخت نشانگر فرهنگ ایران باستان

 

شیرین احمدی :

پوراندخت (ابوران/ بوران/ پوران/ پوراندخت/ توراندخت) نخستین شاهنشاه زن ساسانی و دختر خسروپرویز شاهنشاه ساسانی است. ریخت واژگانی این نام در سرچشمه‌های گوناگون آمده است. یوستی در نام‌نامه‌ی خود شكل درست نام وی را بوران‌دخت گزارش نموده و واژه‌ی «بور» به همراه پسوند (آن) كه پسوند نسبت است، ساخته شده و معنی گلگون دارد.

در بندهش، بور به چم (:معنی) عسلی رنگ آمده و در كنار آن در كتاب‌های برهان قاطع، افاضات استاد پورداود و شاهنامه فردوسی این تركیب به چم دخت گلگون گزارش شده است. در كتاب تاریخ ایران چاپ كمبریج نام وی به فارسی میانه بوراندخت آمده و دمرگان در كتاب سكه‌های ساسانی تنها نام بوران بدون واژه‌ی دخت را از روی سكه‌ها منسوب به او خوانده و گزارش نموده اتس.

بوراندخت دختر خسروپرویز، پادشاه نیرومند ساسانی بود و پس از كودتای برادرش شهربراز در برابر پدر كشتن شهربراز به پادشاهی برگزیده شد و بر تخت شاهان ساسانی تكیه زد. درباره‌ی چگونگی به پادشاهی رسیدن بوراندخت و جانشینی وی بر پادشاه پیشین اخبار و گزارش‌های گوناگونی در سرچشمه‌های گوناگون آمده است. برخی سرچشمه‌ها از جمله فرهنگ جامع شاهنامه نوشته‌ی زنجانی، پادشاهی وی را پس از اردشیر سوم گزارش نموده و رستگار فسایی در فرهنگ نام‌های شاهنامه به تخت‌نشستن وی را پس از كشته‌شدن فرایین آورده است و در كتاب از آفرینش تا یزدگرد، آغاز پادشاهی وی را پس از كشته‌شدن جوانشیر گزارش نموده است. كیوان شهریاری در اساتیر ایران و بین‌‌النهرین گزارش نموده چون شیرویه همه‌ی برادرانش را كشته بود و هیچ فرزندی از خسروپرویز نمانده بود تا به پادشاهی برسد و تنها دو دختر وی بوراندخت و آزرمیدخت مانده بودند، بوراندخت را به پادشاهی برگزیدند و سكه به نام وی ضرب نمودند. در كتاب ایران در آستانه‌ی یورش تازیان آمده پس از مرگ اردشیر سوم پیشینیان خسروپرویز باقی نمانده بود سپاه تیسفون (پایتخت ساسانی) وی را به شاهی برگزید. انگیزه‌ی پادشاهی بوراندخت نبودن مردانی شایسته برای پادشاهی نبوده بلكه برگزیده شدن وی به این جایگاه را از بنیاد تمدن و فرهنگ درخشان و گسترده‌ی ایران زمین دانسته و اینكه بانوان فرهیخته به پایگاه‌های بلند هازمانی (:اجتماعی) می‌رسیدند، پیشرفته بودن هازمان باستانی ایران نشان می‌دهد. خوارزمی در كتاب مفاتیح، وی را با لقب سعیده می‌شناساند و در بیشتر سرچشمه‌ها وی را دادگستر خوانده‌اند. بلعمی در تاریخ خود آورده بوراندخت چنان داد بگسترانید كه هیچ‌گاه در روزگاران گذشته مانندی برای آن دیده نشده بود. زرین‌كوب گفته آنچه درباره‌ی دانش بوراندخت در روایت‌ها آمده با دیگر سرچشمه‌ها ناسازگار می‌نماید و گونه‌ای روایت ساختگی برای پوشاندن خفت در چشم همسایگان از گزینش وی به پادشاهی بوده است.

بوراندخت در 631 میلادی بر تخت‌ نشست. به گفته‌ی حمزه اصفهانی بوراندخت پیراهنی زیبا و منقوش و سبزرنگ بر تن، شلواری به رنگ آبی آسمانی بر پای و تاجی از نگین‌های آبی‌رنگ بر سر می‌گذاشت و بر تخت شاهنشاهان ساسانی تكیه می‌نمود. وی در نامه و سخنرانی آغازین پادشاهی خود همگان را به دادگستری و فرمانبرداری خواند و گفت پادشاهی وابسته به زن یا مرد نیست بلكه به دادگری بسته است. وی مانده خراج رعایا را بخشید و از آن گذشت و عاملان كودتاهای پی‌درپی در دربار و قاتلان شاهان به‌ویژه قاتل اردشیر سوم به نام پیروز خسرو را كیفر رساند. وی سكه نو با نقشی نو ضرب نمود و فرمان داد با كشاورزان به نیكی رفتار شود و همه‌ی پل‌ها در گستره‌ی شاهنشاهی ساسانی بازسازی گردند. در بیشتر سرچشمه‌ها آمده كه بوراندخت صلیب عیسی مسیح را كه خسروپرویز آنرا از بیت‌المقدس به غنیمت آورده بود و این كار را كه شوند (:دلیل) بروز جنگ‌های خونین میان ایران و روم شده بود را به هراكلیوس امپراتور روم شرقی بازگرداند و با این كار به جنگ‌های بیست‌وشش ساله ایران و روم (630-604 م) پایان داد و پس از آن صلحی پایدار میان ایران و روم بسته شد و با حفظ تمامیت ارضی ایران پشتیبانی و دوستی روم را نیز جلب كرد و حتا یاری نظامی از سوی هراكلیوس را نیز پذیرفت. بوراندخت در زمان پادشاهی خود بنای آتشكده استینا و بناهایی در قهستان یزد ساخت كه امروزه به توران پشت نامور است. گویند شهربراز همسر بوراندخت بوده و به‌وسیله‌ی وی كشته شده است. درباره‌ی مدت پادشاهی و پایان آن نیز گزارش‌های گوناگونی در دست است. مدت پادشاهی وی را یكسال و چهارماه آورده‌اند كه با مرگ بوراندخت در پاییز سال 631 م به پایان رسیده است. در شاهنامه مدت پادشاهی وی را هشت ماه گزارش كرده و درگذشت وی را در اثر بیماری دانسته است. برخی سرچشمه‌ها استعفای وی را از پادشاهی پس از شكست سردارانش در جنگ با تازیان و آزرده‌شدن وی از این رخداد را گزارش كرده و بازگشت دوباره‌ی وی پس از بركناری آذرمیدخت (632 م) به پادشاهی گزارش شده و مرگ در اثر بیماری را نیز پایان كار بوراندخت آورده‌اند. از آرامگاه این شاهنشاه زن ساسانی گزارشی در دست نیست.

 

یاری‌نامه:

1-دایره‌المعارف زن ایرانی، ج ١

2-رستگار فسایی، فرهنگ نام‌های شاهنامه، ج 1، تهران: 1369.

بایستگی شناخت هویت ایرانی

بایستگی شناخت هویت ایرانی

● فرهنگ ملی‌مان را دریابیم

 

بوذرجمهر پرخیده :

 

نیاز امروز ایران، بازشناسی و به کارگیری فرهنگ غنی خود است. این نیاز در تمام سرزمین بزرگ فرهنگی ایران احساس می‌شود و همین فرهنگ است که سبب همبستگی ملی همه ایرانیان از هر قومی می‌شود. فرهنگ ملی ایران، امروز، شایستگی پراکنده شدن در گستره ایران و حتا جهان را دارد. همچنین ایرانیان که همواره به میهن خود عشق می‌ورزند، چه در ایران و چه در سرتاسر جهان، خواهان شناخت این فرهنگ پویا و غنی هستند. نشانه‌های این دوستداری در هر گوشه‌ی ایران به چشم می‌خورد.

بنیان نهادن تشکل‌های مردمی ــ ملی، پدید آمدن نشریه‌های ملی، فیلم‌ها و سریال‌هایی با زیربنای فرهنگ ملی ایرانی و نیز برگزاری همایش‌های ایران‌شناسی و بزرگداشت بزرگان ایران، هر چند در سطحی کوچک و محدود، نشان‌دهنده عشق روزافزون مردمان این سرزمین پهناور به فرهنگ باستانی و پربار خود است. و بی گمان اگر جلوگیری‌های بی مورد نباشد و مشکلات از جلوی پا برداشته شود و وسایل کار فراهم باشد، کارهای بی‌مانندی از زیر دست ایرانی هوشیار و نوآور بیرون خواهد آمد.

جهان امروز با اینکه ادعای تمدن و پیشرفت دارد، ولی از دامنه اندیشه و خرد و معنویت دور شده و این خطر بزرگی است که مردم و زندگی فرهنگی مردم سرتاسر جهان را زیر پرسش برده و نگران آینده کرده است. از سوی دیگر بزرگان اندیشه و فرهنگ جهان در یک گزینش بی‌مانند بر آنند که فرهنگ پر بار و پویای ایرانی می‌تواند جای خالی معنویت و آزادگی در میان ملت‌های گوناگون دنیا را پر کند.

فرهنگ ایرانی از یک سو در داخل مرزهای فرهنگی خود در گوشه فراموشی و دور از دسترس بهره‌برندگان راستین خود قرار گرفته و از سوی دیگر در جهان، آن‌چنان مورد توجه است که در غرب، اندیشه‌های اشوزرتشت پایه فرهنگی و فکری بسیاری از بزرگترین اندیشمندان جهانی قرار گرفته است. شاهنامه آنچنان در دل و اندیشه‌شان نفوذ کرده که برگردان‌های شاهنامه از پرفروش‌ترین‌ها در آمریکا شده است. مولوی و اندیشه‌هایش در اروپا و آمریکا از پرخواهان‌ترین کلاس‌های فرهنگی شده است.

جای دارد در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی در داخل ایران، از سوی بزرگان و دست اندرکاران، گوشه چشمی هم به فرهنگ ملی ایران بشود و چاره‌ای اندیشیده شود تا دست کم از ستیز با این فرهنگ کاسته شود. چاره‌ای اندیشیده شود تا این فرهنگ بلندپایه، دست‌خوش سواستفاده‌های ابزاری نشود.

و بدانیم که بالا بردن فرهنگ ملی به معنای بالا بردن دین و آیین خاصی نیست و نه تنها به فرهنگ‌های دیگر آسیب وارد نمی‌کند، بلکه جایگاه تفکر و اندیشیدن در جامعه را بالا می‌برد و انسان‌هایی پرورش می‌دهد میهن‌دوست و خواهان آبادی و سربلندی ایران.

امروز، ایران به شبكه‌ای از تلویزیون نیازمند است که به تمامی در خدمت فرهنگ و آیین‌های پر مغز و اندیشه‌برانگیز ایرانی باشد. ایران ِ امروز به روزنامه و نشریه‌هایی نیازمند است که همه نوشته‌هایش ملی و در سوی ملی‌گرایی باشد. به فیلم‌هایی نیاز دارد که غرور ملی را برانگیخته کند. ایرانی امروز به سخنان جاودانه اندیشه نیک، گفتارنیک و کردار نیک نیاز دارد تا بتواند زندگی نوین خود را بر پایه ایرانی آباد و شایسته نام ایران پی‌ریزی كند. به زبان دیگر، ایرانی امروز به بازسازی هویت درخشان خود نیاز دارد تا به این باور برسد که ایران سرزمینی است اهورایی و مردم این سرزمین شایسته است شاد زیوند، تندرست زیوند و تا زیوند به کامه زیوند.

از نماد فروهر تا فرمان كورش بزرگ

دگرگونی درونمایه یا برداشت نادرست

از نماد فروهر تا فرمان كورش بزرگ

بهنام مرادیان :

هزاران سال است که تنها چیزی که انسان‌ها را از میان گذر این زمان دراز، به هم پیوند داده است، اندیشه بوده است. هنگامی که انسان در زندگی نخستین خویش در کوه‌ها به شکار می‌پرداخت، نگاره‌های شکار و کشاورزی نخستین خویش را بر دیوارهای غار می‌کشید تا آنان را بر پیکره‌ی تاریخ به یادگار بگذارد. هنگامی نیز که «گوتنبرگ»، ماشین چاپ را ساخت، کار او گامی دیگر برای ثبت و گسترش اندیشه بود. هنگامی نیز که جهان مجازی اینترنت، پدید آمد، راه برای گسترش اندیشه در اندازه‌ای بسیار بزرگ‌تر گشوده شد.

اما در میان این تلاش چند‌هزار‌ساله برای گسترش اندیشه، همواره چالش‌ها و آسیب‌هایی نیز بر سر راه بوده است. یکی از مهم‌ترین پیامدهای جریان اندیشه در میان سال‌های دراز، دستکاری یا دگرگون شدن آن در این گذار پر‌فراز و نشیب است. این پدیده که گاه نام «تحریف» بر آن می‌نهند و بار منفی بر این واژه سایه افکنده است، گاه پدیده‌ای است طبیعی و گاه با انگیزه و هدف. اما از هر سرچشمه‌ای که باشد، آن اندیشه‌ی پایه‌ای را نه بدان گونه‌ای که در آغاز بوده، می‌نماید. مانند گزارش‌های تاریخی بسیاری که هر تاریخ‌نگاری کوشیده، بخشی از آن را از دیدگاه خود، ارایه دهد. اما پس از چند سده و با در کنار هم گذاشتن آن‌ها، یک واقعیت تاریخی چهره‌ای بسیار متفاوت به خود می‌گیرد.

چندی است در بازار فرهنگی کشور، مواردی به چشم می‌خورد که نشان از برداشت نادرست از فرهنگ ایرانی و داشته‌های تاریخی است. کالاهای فرهنگی که در آن‌ها کوشیده از هنر و فرهنگ بهره برده شود، اما به ناگاه، آن هدف پایه‌ای را به گونه‌ای نادرست، تصویر کرده است. شاید پررنگ‌ترین موضوع در این میان این باشد که بیشتر اشتباه‌ها، از روی برداشت نادرست و ناآگاهی علمی است.

این فرایند هنگامی شتاب می‌گیرد که گونه‌ای نگاه تجاری و کاسب‌کارانه‌(و نه اقتصادی) به فرهنگ در كار باشد. آنگاه افزایش درآمد بر پایه‌ی سلیقه‌ی بازار، بر پژوهش و پیوند فرهنگی برتری می‌یابد.

برای نمونه می‌توان به برگردان‌های‌ منشور حقوق بشر کورش اشاره کرد که در بازار فرهنگی کشور ارایه می‌شود. تنها برگردان معتبر موجود به زبان فارسی، دستاورد استاد «عبدالمجید ارفعی»، از كارشناسان زبان‌های باستانی است. اما ویرایش‌های بسیاری بر پایه این برگردان، انجام شده است که گاه دچار لغزش‌های بسیاری است. این لغزش‌ها هم در گزینش واژگان و هم در افزودن و کاستن از بخش‌هایی از آن است. شاید در نگاه نخست برخی از این ویرایش‌ها، خوشنودكننده‌تر از نمونه‌ی اصل آن باشند، اما به راستی، واقعیت ندارند.

مورد دیگری که چشمگیر است، ساخت نماد «فروهر» به گونه‌ای نادرست است در حالی‌كه پشت ویترین بسیاری از مغازه‌ها، به نمایش درآمده است. این نماد به عنوان یک نماد فلسفی ایران باستان و اندیشه‌ی زرتشتی است که هر بخش آن دارای یک بار معنایی است. اگر در این بخش‌ها، دستکاری روی دهد، این بار معنایی دچار آسیب می‌شود. یکی از مهم‌ترین این لغزش‌ها، به هم پیوستن دو رشته‌ی پایینی نماد فروهر به یکدیگر است. این دو رشته به معنای سپنتامینو و انگره‌مینو است که در فلسفه‌ی آفرینش ایرانی، سرچشمه زندگی و نازندگی است. سخن دربار‌ه‌ی این دو بسیار است. اما چکیده‌ی سخن این است که نباید این دو رشته را به هم پیوست، از نگاه ما این هم یك تحریف است یعنی چیزی را جز آن‌چه هست، نمایش دادن.

گاهی نیز پیامک‌ها و رایانامه(:ایمیل)‌هایی را دریافت می‌کنیم که جمله‌های به تعبیری حکمت‌آمیز را منسوب به اشوزرتشت در خود دارد. گاه با نام «نصایح زرتشت به فرزندش» و چیزهایی از این دست. سروده‌های دینی اشوزرتشت که کتاب آسمانی زرتشتیان به شمار می‌رود، «گاتها» نامیده می‌شود. این کتاب به شوند(:سبب)، ساختار نگارشی و زبان‌شناختی آن و با فداکاری و جانبازی ایرانیان به ویژه موبدان و هیربدان، بدون کاستی یا دگرگونی به دست ما رسیده است. در گاتها، پایه‌های جهان‌بینی زرتشتی، تبیین شده است و دین زرتشتی بر آن پایه نهاده شده است. اما نوشته‌های دیگری که در گوشه و کنار می‌بینیم شاید جمله‌های زیبایی باشد، اما سخنان زرتشت نیست.

به هر روی امیدواریم تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی، با افزایش پژوهش در زمینه‌های کاری خود، به بار فرهنگی و علمی آن‌ها بیفزایند و از کژتابی و برداشت‌های نادرست جلوگیری کنند.

سندی ٨ هزارساله‌، گواه پیشگامی ایرانیان در صنعت کشتی‌سازی و كشتی‌رانی

سندی ٨ هزارساله‌، گواه پیشگامی ایرانیان در صنعت کشتی‌سازی و كشتی‌رانی

● کشتی‌های هخامنشی، بادبان‌های ساسانی

در میان رسانه‌ها

خبرنگار امرداد – آفتاب یزدانی :

 

وارون(:برخلاف) آن‌چه که رخدادنگاران، صنعت کشتی‌سازی را به ٤-٥ سده‌ی كنونی و به نام کریستف‌ کلمب یا کشتی‌سازان باخترزمین(:غربی) نسبت داده‌اند، یافته‌ها نشان می‌دهد که بشر حرکت کردن روی آب را به وسیله سوار شدن روی تکه چوب، از ابتدای دسترسی به درخت و وسایل برش زدن به درخت‌ها آموخته بود و از عمر این صنعت سده‌ها می‌گذرد و به روزگاری برمی‌گردد که بشر احساس کرد به هر گونه كه‌ شده باید از پهنای یک رودخانه یا رود بزرگ یا تنگه بگذرد و برای این کار سوار شدن بر چند چوب به هم پیوسته بهترین وسیله حرکت بشر روی آب بود.

به این‌گونه می‌توان گفت که نخستین اقوام ایرانی نیز از نخستین گروه‌های اجتماعی روی کره‌ی خاکی هستند که توانستند با به هم پیوستن چند چوب و حرکت دادن آن در آب، با چوب‌هایی که در دست داشتند – که بعدها آن را پارو نامیدند – وسیله‌ای به‌نام «کشتی» برای حرکت کردن روی آب بسازند.

 

از «هوای» تا «بلم»

به گزارش گسترش آنلاین و بنابر نوشته‌ی مهندس آصف‌نیای آریانی، دریاپژوه معاصر، ایرانیان دریافتند که می‌توانند با خالی کردن تنه‌ی یک درخت وسیله‌ای به‌نام «هوای» بسازند و بعد از آن بود که توانستند قایق‌های چوبی به نام «بلم» بسازند که عقب و جلوی آن‌ها تیز بود یا برخی از آن‌ها دارای جلوی تیز و عقب پهن بود که به آن‌ها «جالبوت» می‌گفتند.

 

ایرانیان، نخستین گروه‌های دریانورد

آن‌ها برای قایق‌های چوبی خود، «پارو» را اختراع کردند و پس از آن بود که همین ایرانی‌های باهوش و خردمند وسایلی چون بادبان، سکان، قطب‌نما، گاهنمای دریایی، رهنامه و دیگر وسایل دریانوردی برای حرکت و زندگی چندماهه و چندروزه‌ روی آب را اختراع کردند و نخستین سفرهای دریایی خود را از خلیج‌فارس و تنگه‌ی هرمز آغاز کردند و راهی اقیانوس‌های آرام و هند شدند. ایرانی‌ها در راه خود به کشورهایی چون یمن، مصر، دریای مدیترانه در باختر(:غرب) و نیز کشور هند، سوماترا، چین و ژاپن رسیدند.

به باور مهندس آریانی، نخستین گروه‌های دریانورد جهان، ایرانی بودند که با انجام اکتشاف‌های دریایی، از هند تا یمن و مصر را پیمودند و از آبراه سوئز به مدیترانه رفتند. به گفته‌ی وی چیرگی بر آب‌های خلیج‌فارس در روزگار هخامنشی به بعد و بازرگانی دریایی با هند و چین و نیز انجام اکتشاف‌هایی در مدیترانه، نشان از پیشگامی ایرانیان در دریانوردی دارد.

انجام نخستین جنگ‌های دریایی با یونانی‌ها و انتقال صدهاهزار سرباز از روی پل‌هایی که از قایق‌ها ساخته شده بودند و پشتیبانی دریایی از نبردها در یونان و البته بسیاری از شکست‌های ایرانیان در جنگ‌های روی آب-همچون نبردهای سالامیس و میکال که گویا در پی توفان به شكست انجامیده است- همه و همه حکایت از رونق صنعت کشتی‌سازی در ایران باستان دارند.

 

كشتی‌سازی و كشتی‌رانی در شاهنامه

این دریاپژوه گفت: «داستان کمک‌های دریانوردان ایرانی به اسکندر در گذر از كرانه‌های رودخانه‌ی سند تا رسیدن او به آبادان و اهواز نیز شاهدی دیگر از دست داشتن ایرانی‌ها در صنعت دریانوردی در آن روزگار است. رودخانه‌ها از دیرباز پهنه‌ی دریانوردی ایرانیان بوده است و از این روست که بزرگانی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه‌ی خود بارها از کشتی‌سازی و کشتیرانی ایرانیان سخن گفته است.»

 

سندی ٨هزارساله، گواه صنعت کشتیرانی ایرانیان

كهن‌‌ترین سند دریانوردی ایران، گویچه‌ای از گل پخته است كه در كند و كاوهای منطقه‌ی «چغامیش» در خوزستان به‌دست آمده است و گروه آمریکایی كه این گویچه را پیدا كردند، آن‌را به ٦ هزار سال پیش از میلاد نسبت داده‌اند.

چغامیش در كرانه‌ی شمالی شوش میان رودخانه‌های کارون و دز است و در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، دژی ایلامی در آنجا ساخته شده بود. مُهری در آن دژ پیدا شده كه پادشاهی یا فرماندهی را نشان می‌دهد که از یک جنگ دریایی در حال بازگشت است. این تصویر نمایشگر یک جنگ دریایی است که گویا در رودخانه‌های داخلی روی داده است. فرمانده گرزی به دست دارد و در دست دیگرش درحالی‌که سوار بر قایق است، تعدادی اسیر دست بسته جلوی پای او افتاده‌اند و او ریسمانی را که با آن اسرا را بسته‌اند، در دست دارد.

مهندس آریانی در این زمینه به نقل از کتاب «کشورها و مرزها» كه دکتر پیروز مجتهدزاده نوشته است، گفت: «در تصویر مُهر یادشده همچنین در کشتی یک گاو دیده می‌شود و این امر، نشان‌دهنده‌ی آن است که کشتی از سفر دوری بازمی‌گردد. شوربختانه این «گویچه» را پژوهشگران آمریکایی برای مطالعه بیشتر به آمریکا برده و دیگر به کشورمان برنگردانده‌اند.

 

کشتی‌های ایرانی، سده‌ها پیش از یونانی‌ها و حتا فنیقی‌ها

به نوشته‌ی حسین نوربخش، در کتاب «دریانوردی ایرانی‌ها» هزاران سال پیش از یونانیان و پیش از گشت و گذارهای دریایی فنیقی‌ها در مدیترانه و اقیانوس اطلس، فرهنگ و تجارت بشری در سرزمین‌های كرانه‌ای خلیج‌فارس متمرکز شده بود.

 

ساخت بهترین بادبان‌ها در زمان ساسانیان

روزگار پادشاهی کمبوجیه، داریوش اول، خشایارشا، اسکندر گجستك، اشکانیان، ساسانیان، اردشیر ساسانی، شاپور دوم، بهرام گور و انوشیروان، کشتیرانی و دریانوردی یکی از مشاغل مردم ایران بوده و گفته‌اند که بهترین بادبان‌های کشتی‌ها در زمان ساسانیان ساخته شد.

«جالبوت‌»‌ها، كشتی‌های نجات

نام کشتی‌ها نیز در هر دوره‌ای به گونه‌ای بوده است اما کشتی را دریانوردان در خلیج‌فارس «جهاز» و مجموع آن‌ها را «جهازات» می‌نامیدند. اما «هوری» نام کوچک‌ترین کشتی ایرانی‌هاست و «جالبوت»ها معمولا کشتی‌های نجات بودند و «ماشو» نام یکی دیگر از قایق‌های کوچک است. «ماشوه» نیز قایقی همانند جالبوت و از دسته قایق‌های کوچک بود که عقب آن پهن و جلوی آن تیز و بلند بود. «بگاله» هم نام قایقی بوده است که بخش عقب آن پهن و بلندتر است و بادبان‌دار، و برای مسافرت‌های راه نزدیک در دریا به كار می رفته‌است.

«بوم» یکی دیگر از کشتی‌های ایرانی بوده که دارای دو دکل بوده است اما بنابر وضع هوا با یک یا دو بادبان حرکت می‌کرده است. «بغله‌» هم نام یکی دیگر از کشتی‌های ایرانی بود که برای سفرهای دوردست در اقیانوس هند به كار می‌رفت و کشتی‌هایی به نام «ناکو» نیز شبیه آن بود.

قطب‌نما، ژرفایاب، مسافت‌یاب دریایی و… از اختراعات ایرانیان

بسیاری از تجهیزات تکمیلی کشتی‌های نخستین را ایرانیان ساخته و به ثبت رسانده‌اند. قطب‌نما، ژرفایاب، مسافت‌یاب دریایی، رهنامه‌ها، پیل الکتریکی، استرلاب، نقشه‌برداری دریایی، ابزارهای اندازه‌گیری، شاخص خورشیدی و بسیاری دیگر از تجهیزات دریایی؛ در متون تاریخی صنایع کشتی‌سازی و دریانوردی به عنوان اختراعات و نوآوری‌های ایرانیان در این صنعت به ثبت رسیده است. ازجمله مهم‌ترین این اختراعات، اختراع قطب‌نما است.

 

قطب‌نما

درباره‌ی اختراع قطب‌نما، روایت‌های بسیاری هست؛ تنی چند از دانشمندان آن را به چینی‌ها یا حتا ایتالیایی‌ها نسبت می‌دهند. اما بیشتر دانشمندان هم‌داستانند که قطب‌‌نما به دست ایرانیان ساخته شده است. قطب‌نمای ایرانی وارونِ قطب‌نمای چینی که ۲۴ جهت داشت، دارای ۳۲ جهت بود. عدد ۳۲ افزون‌بر نشان دادن دقت بیشتر قطب‌‌نمای ایرانی، نمایانگر آشنایی با اعداد در مبنای ۲ و دانش ریاضی پیشرفته‌ی آنان است. در افسانه‌های کهن ایرانی آمده است که اسفندیار رویین‌تن، هنگام حرکت برای نبرد با اژدها از پیکانی آهنین سود می‌جسته است که همواره و در هر وضعیتی بتوان جهت درست قبله را پیدا کرد. ایرانیان آن را به مسلمانان شناساندند. نام‌های فارسی اجزای قطب‌نما در زبان عربی، گواه تاریخی است که نشان می‌دهد قطب‌‌نما از راه ایرانیان به دست دیگر ملت‌های مسلمان رسیده است.

 

ژرفایاب

برای اندازه‌گیری ژرفنای آب در دریا، به‌ویژه در بخش‌های ساحلی دریای پارس و دریای مکران، ایرانیان ابزاری اختراع کردند و به کار می‌بردند که همانند شاقول بنایی بود. هرچند اختراع این وسیله‌ی باستانی به سندباد، ناخدای پرآوازه‌ی ایرانی نسبت داده شده است، اما یافته‌های كنونی از کشتی‌های غرق‌شده‌ی ایرانی در دریای اژه، که در یورش به یونان شرکت داشته‌اند، نشان می‌دهد که از زمان هخامنشیان، ایرانیان این ابزار را شناخته و به کار می‌بردند.

 

مسافت‌یاب

از زمان‌های باستان، ایرانیان ابزارهایی برای تعیین مسافت‌های پیموده‌ی دریایی به کار می‌‌برده‌اند. یکی از این ابزارها، ریسمانی با گره‌هایی در طول خود بوده که كم‌كم باز می‌شده و پس از رسیدن به انتها، آن را می‌پیچیدند و دوباره به كار می‌بردند.

 

ره‌نامه‌ها

ره‌نامه‌ها، نقشه‌ها و نوشته‌هایی بودند که در آن‌ها همه‌ی آگاهی‌های مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود. ایرانیان از روزگار باستان، ره‌نامه‌هایی داشته‌اند و به کمک آن‌ها دریانوردی و دریاپویی می‌‌کرده‌اند. ره‌نامه‌های ایرانیان، آگاهی‌‌هایی درباره‌ی بنادر و جزایر، گاه‌نگاری و جهت‌یابی، جریان‌های دریایی، جریان‌های هوایی و ابزارهای دریانوردی را دربر داشته‌اند. پس از اسلام، بسیاری از ره‌نامه‌های زمان ساسانی به عربی برگردان شد و دریانوردان روزگار اسلامی، بهره‌ی فراوانی از آنان برگرفتند.

 

پیل الکتریکی، اختراعی از موجودات فضایی!

درسال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستان‌شناس آلمانی، ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون، ابزارهایی از روزگار اشکانیان را یافتند. پس از بررسی روشن شد که این ابزارها پیل‌های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان ساخته شده‌اند. او این پیل‌های تیسفون را باتری پارتیان نامید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازه‌ای شگفتی جهانیان را برانگیخت که حتا برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب‌های پرنده و کشتی‌های فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند و آن‌را فراتر از دانش پژوهشگران ایرانی دانستند. برای آن‌ها پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از گالوای ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی)، پیل الکتریکی را اختراع کرده باشند. ایرانیان از این پیل‌‌های الکتریکی جریان برق تولید می‌‌کردند و از آن برای آبکاری اشیای زینتی سود می‌جستند. اما در پهنه‌ی دریانوردی، ایرانیان از این اختراع برای آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و ویرانی‌ آن‌ها بهره می‌بردند.

 

استرلاب

استرلاب ASTROLABE، ابزاری بوده که در جهان باستان برای تعیین وضعیت ستارگان نسبت به کره‌ی زمین به‌کار رفته است. استرلاب، در سه‌گونه‌ی استرلاب خطی، استرلاب صفحه‌ای و استرلاب کروی ساخته می‌شده است. قطعات استرلاب نسبت به یکدیگر حرکت کرده و می‌توانستند جهت ستارگان، ارتفاع جغرافیایی آن‌ها و فواصل نسبی را مشخص نمایند. استرلاب در دریانوردی، برای جهت‌یابی به‌کار می‌رفته است. استرلاب‌های ایرانی از برنج و آلیاژهای دیگر مس ساخته می‌شده‌اند. هرچند پاره‌ای از رخدادنگاران، اختراع استرلاب را به یونانیان و فنیقیان نسبت می‌دهند، اما سهم اندیش‌ورزان ایرانی در اختراع استرلاب و تکامل و افزودن بخش‌های گوناگون آن، انکارناپذیر بوده و از سوی همه‌ی تاریخ‌نگاران ثبت شده است.

 

نقشه‌برداری

از روزگاران پیشین در ایران‌زمین کارهای مهندسی با سود جستن از ابزارهای مساحی و پیاده کردن نقشه انجام می‌گرفته است. نقشه‌برداری از كرانه‌ها و تعیین راه‌های ایمن دریایی، به‌ویژه در جاهای کم‌ژرفا، از وظایف نیروی‌دریایی ایران بوده است.

ابزارهای اندازه‌گیری تراز(تئودولیت) تراز شاهینی، که نخستین گونه‌ی تئودولیت به‌شمار می‌آید، توسط کرجی، دانشمند ایرانی، اختراع شده است. این دستگاه صفحه‌ای مندرج بوده که به‌وسیله‌ی زنجیری از میله‌ای آویزان می‌شده است. با تعیین مدار افقی می‌توان مستقیم اختلاف ارتفاع میان دو نقطه را از روی درجه‌بندی آن تعیین کرد.

 

ابزار نمایش و پردازش حرکت سیارات

این ابزار برای نمایش حرکت سیارات، زمین و خورشید و همچنین محاسبات زاویه‌ای و طولی به‌کار می‌رفته است. این‌که ایرانیان، دست‌کم ۱۵۰۰ سال پیش از اروپاییان می‌توانستند طول جغرفیایی را، به‌ویژه در دریا، از نصف‌النهار مبدا (نیمروز- سیستان) حساب کنند، از سوی بسیاری از دانشمندان و رخداد‌نگاران پذیرفته شده است. این پردازش‌های پیچیده، بدون سودجستن از ابزارهایی که در مثلثات و محاسبات زاویه‌ای به‌کار می‌رود، غیرممکن بوده است. یکی از این ابزارها که در لاتین اکواتوریوم(EQUATORIUM) نامیده می‌شود برای تعیین مدار خورشید و سیارات بوده که در صنایع جنگی دریایی برای محاسبات روش حمله و نیز شیوه‌ی بهره‌گیری از تجهیزات به كار می‌رفت.

 

قیرسازی کف کشتی‌ها

مواد نفتی در جهان باستان، ایران و میان‌رودان، شناخته شده و كاربری داشته است. گذشته از بهره‌های سوختی، در دانش و فناوری نیز كاربرد داشته است. کاربرد آن به‌گونه‌ی عامل چسباننده، عایق‌بندی‌کننده و ملات بوده است. ایرانیان، کف کشتی‌ها را قیراندود و نفوذناپذیر می‌ساخته‌اند.

 

آتش در صنایع نظامی

کاربرد آتش در جنگ، برای سوزاندن کشتی‌ها و نهادهای دریایی دشمن، از روزگار باستان روایی داشته است. در ارتش ایران، هم در نیروی زمینی و هم در نیروی دریایی همواره گروهی به نام نفت‌انداز، نپتان یا نفات، با پوشش ویژه‌ی خود مامور پرتاب مواد قیری و نفتی بودند. ساده‌ترین روش، پرتاب آتش با تیر بوده است. این روش سپس به‌گونه‌ی پرتاب ظرفی از آتش، نارنجک مانند، تکامل پیدا کرد. برای پرتاب ظرف‌های بزرگ از ابزارهای مکانیکی، همچون منجنیق، سود می‌جستند. نفت یا نپتا، که در شاهنامه از آن با نام «قاروره» یاد شده است، تا دیرزمانی از رازهای نظامی بود. پروکوپیوس(PREOCCUPIES) رخدادنگار رومی در سده‌ی ششم میلادی، از روغن مادها نام می‌برد و می‌گوید که ایرانیان، ظرف‌هایی از روغن مادها و گوگرد را پر کرده و آن‌ها را آتش زده و به سوی دشمن پرتاب می‌کنند. پروکوپیوس می‌گوید که این ماده روی آب شناور مانده و پس از تماس با کشتی‌های دشمن، آن‌ها را به آتش می‌کشیده است. در شاهنامه فردوسی واژه‌ی قیر به‌گونه‌ی «قار» به کار رفته است.

چو دریای قار است گفتی جهان

همه روشناییش گشته نهان

یکی خیمه زد بر سر از رود قار

سیه شد جهان، چشم‌ها گشت تار

 

خشاب (چراغ دریایی)

از زمان‌های پیشین در دریای پارس ساختمان‌هایی ساخته بودند که بر فراز آن‌ها آتش افروخته می‌شد. این ساختمان‌ها كار برج دریایی و چراغ دریایی را برای راهنمایی دریانوردان و همچنین خبررسانی انجام می‌دادند. فاصله‌ی این چراغ‌های دریایی چنان بوده که با ناپدید شدن یکی، دیگری نمایان می‌شده است. برج‌های دریایی، با آتشی که بر فراز آن‌ها افروخته می‌شد، به چند شوند(:دلیل) ساخته می‌شدند:

نخست آن‌که؛ با بالا آمدن آب در زمین‌های کم‌ژرفا این خطر بود که کشتی‌ها ندانسته به سوی آب‌های کم‌ژرفا رفته، به شن نشسته و نابود شوند.

دوم آن‌که؛ با دیدن نور در تاریکی، کشتی‌ها، در تاریکی شبانگاه و هوای ابری راه و جهت خود را بیابند.

سوم این‌که؛ اگر دزدان و غارتگران دریایی به پادگان‌های زمینی و رزم‌ناوها، یورش آوردند، خبر داده تا به شتاب برای رویارویی با آن‌ها كاری شود.

چهارم آین‌كه؛ دریابان‌هایی كه در این ساختمان‌ها بودند، پدیده‌های هواشناختی و دریاشناختی را ثبت می‌کرده‌اند. دریانوردان تازه‌کار ایرانی از این آگاهی‌ها برای رویارویی با رخدادهای هوا و دریا، به‌ویژه رخدادهای چرخه‌ای و دوره‌ای سود می‌جستند.

چکیده‌‌نویسی

در دربار پادشاهان ایرانی، گروهی از دبیران باید گزارش‌های رسیده را كوتاه كرده و به مقامات بالاتر بدهند. در امر دریانوردی و کشتی‌رانی هم نیاز دریانوردان ایرانی در به همراه داشتن چکیده‌ای از سفرهای پیشین دیگر دریاپویان در راه‌های دریایی، شوند(:سبب) گسترش این فن در میان دریانوردان شد.

 

دوربین (تلسکوپ)

در تاریخ سلسله‌ی پادشاهی «یوان» در چین آمده که برای پایه‌گذاری رصدخانه‌ی پکن، به سرپرستی «کونوشوچینگ» ستاره‌شناس دربار، شماری ابزارهای رصدی از رصدخانه‌ی مراغه در ایران خریداری شده است.

حلقه‌دار، عضاده(الیداد)، دولوله رصد، صفحه‌ای با ساعت‌های مساوی، کره‌ سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشان‌دهنده‌ی حرکت استوا نسبت به افق)، نمونه‌ای از این ابزارها هستند. چینی‌ها لوله‌ی رصد را «وانگ- تونگ» نامیده‌اند. به گفته‌ی تاریخ سلسله پادشاهی یوان، ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای دیدن دوردست‌ها، به‌ویژه در دریا سود می‌جسته‌اند.

 

پزشکی دریایی

در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام می‌شد، همواره پزشکانی با کاروان‌های دریایی همراه بودند که كار مراقبت‌های بهداشتی دریانوردان را بردوش داشته‌اند. در دانشگاه گندی‌شاپور در زمان ساسانیان هم بخشی به گردآوری اطلاعات درباره‌ی بیماری‌های دریانوردان و راه‌های درمان آن‌ها ویژه بوده است. اما نخستین کتابی که در این‌باره نوشته شد، بخشی از کتاب جامع، «فردوس الحکمه»، است که «علی‌بن ربان طبری»(تبرستانی)، پزشک ایرانی، نوشته است.

«ربان تبرستانی»، یک پزشک بود که در سفرهای فراوان دریایی خود آگاهی‌هایی درباره‌ی بیماری‌های دریانوردان و درمان آن‌ها گردآوری کرد. او یادداشت‌های ارزشمند خود را برای پسرش علی به میراث گذاشت. علی‌بن ربان تبری نخستین کتاب جامع در پزشکی را نوشت که بخشی از آن به بیماری‌های دریایی و درمان آن‌ها ویژه بود.

او در اقامتش در شهر ری به آموزش پزشکی پرداخت و رازی پزشک نامدار ایرانی و کاشف الکل، شاگرد او بوده است. پورسینا هم در بخش پنجم کتاب قانون، بیماری‌های کل بدن، فصلی را به بیماری‌های دریایی ویژه كرده است. علی بن عباس اهوازی نیز در دانشنامه‌ی پزشکی خود در سده‌ی چهارم هجری در این زمینه نوشتارهایی دارد.

برگشت به فرهنگ ریشه‌دار ایرانی

برگشت به فرهنگ ریشه‌دار ایرانی

بوذرجمهر پرخیده :

بوذرجمهر پرخیدهدر جهان پرچالشی زندگی می‌کنیم. جهانی سرشار از نشانه‌های مبارزه‌ی دو نیروی راستی و دروغ. ایران در میان این کشاکش کجاست و ایرانی در این کشمکش چه خویشکاری(:وظیفه‌ای) دارد؟ در این جهان که هر دم به سوی دانش‌های پیچیده‌ی کاربردی، اجتماعی و سیاسی پیش می‌رود، ایرانی چه باید بکند تا از این کاروان پس نماند و چه باید بکند تا خود بتواند دانش و خردمندی بیافریند؟

پرسش این است که ایرانی در کجای هنجار جهان کنونی ایستاده است و آیا جایی که ایستاده، جایگاه راستین اوست؟ ایرانی هنجار نوین جهانی را چگونه می‌بیند و در راه رسیدن به آن، چه تلاش‌هایی کرده، و یا چه کوتاهی‌هایی از او سر زده است؟

بی‌گمان پاسخ به این پرسش‌ها، بنیادی‌ترین و بزرگ‌ترین چالش‌ها را برای ایرانیانی که چشم به راه پیشرفت سرزمین‌شان هستند، به وجود آورده است.

ایرانی‌ای که میهن خود را دوست دارد و دلش می‌خواهد میهن‌اش در جهان بدرخشد و جایگاه والایی داشته باشد، اکنون به تکاپو افتاده که چه راهی در پیش گیرد که نه تنها به سربلندی برسد، بلکه بتواند به جهانیان خودی نشان دهد و فرهنگ و ویژگی‌های راستین خود را به شیفتگان آن در جهان بشناساند و با سرافرازی فریاد برآورد که ایرانی دارای تاریخ و فرهنگی است که سرچشمه‌اش راستی و کردار بع آن، سرانجامش فرزانگی است.

فرهنگ ایرانی راه به ایرانی نشان داده است. فرهنگی که ده‌ها هزار راز و رمزهای نیک‌منشانه‌ی انسانی در خود نهفته دارد. فرهنگی که برای زندگی درست پیشنهادها و اندیشه‌های جانانه‌ای دارد که شگفتی جهانیان را برانگیخته است. می‌توان به سادگی نشان داد که هیچ اندیشه‌ی نوینی نیست که در فرهنگ ما درباره‌ی آن گفت‌وگو نشده باشد. انسان‌هایی که می‌خواهند نواندیش باشند و نگاهی تازه به چالش‌ها و پاسخ به پرسش‌های بنیادین دارند، بی‌گمان باید از این فرهنگ دیرینه و پربار گلچین‌هایی برگیرند و همه‌ی اندیشمندان جهان به این باور رسیده‌اند و گفته و نوشته‌اند که گریزی از آن نیست.

این فرهنگ برجسته‌ی چند هزار ساله، از ایرانی می‌خواهد تا آب، هوا، خاک و آتش را نیالاید. به گفته‌ی ساده‌تر، زمین و آن‌چه برای زندگی خود و همه‌ی جانداران، هستی یافته را پاکیزه نگه دارد. اگر چنین می‌شد انسان جهانی، یکی از دشواری‌های زندگی‌اش را پشت سر می‌گذاشت.

در همه‌ی ادبیات، تاریخ و آن‌چه از دانش و فرهنگ گذشتگان برای ما برجای مانده، سفارش شده است که: راست بگویید و به دروغ نگرایید. هر دروغ، دروغی دیگر می‌آفریند تا به جایی که شمار دروغ‌ها به گونه‌ای شتابان، در زمانی کوتاه، مانند سیلی خانمان‌برانداز همه‌ی گروندگان به دروغ را با خود خواهد برد. و افزون بر این برپایه‌ی آموزش‌های اشوزرتشت، سرانجام راستی پیروز و دروغ نابود خواهد شد.

در همه‌ی نوشته‌هایی که از فرهنگ و ادب ما برجای مانده، به پایبند بودن به پیمان سفارش، و پیمان‌شکنی از ناشایست‌ترین رفتارها دانسته شده است. پیمان‌شکنی، سامان و هنجار در پیوند‌های هازمانی(:اجتماعی) را نابود می‌کند و چیزی از زندگی و باهم بودن انسان‌ها برجای نمی‌گذارد.

پهلوانی و جوانمردی، از دیگر ویژگی‌هایی است که انسان ایرانی به داشتن‌اش می‌بالیده و اکنون نیز باید به آن ببالد. کاوش در استوره‌ها و تاریخ ایران نشان می‌دهد که فرهنگ ایران سرشار از آیین‌ها و نمادهای پهلوانی و جوانمردی است و در کتاب‌هایی مانند شاهنامه، گذرها و راه‌های رسیدن به این بزرگی‌ها، گام به گام آموزش داده شده است.

شادی و شادی کردن برخاسته از فرهنگ انسان‌ساز ایرانی است. ایرانی در درازنای تاریخ، حتا در تاریک‌ترین روزگاران، شاد زیسته و برای هم‌میهن‌اش، و همه‌ی مردمان هفت کشور زمین، در دشوارترین روزگاران نیز آرزوی شادزیوی کرده است.

«برو کار می‌کن، مگو چیست کار/ که سرمایه‌ی جاودانی‌ست کار»، از دیگر سفارش‌های این فرهنگ بی‌مانند است. کشاورزی در اوستا از برترین کارها شمرده شده است. بارها و بارها در پندنامه‌ها و داستان‌های ایرانی از مردم خواسته شده که در نو گرداندن جهان، سازندگی میهن و انجام کار درست که در راه پیشرفت و بی‌نیازی انسان‌ها و برای مردم باشد، سستی و کوتاهی نکنند.

پیروی از قانون از دیگر فرمان‌های این فرهنگ است. یکی از نشانه‌های رفتار به فلسفه‌ی «اشا»، گرامی‌داشت و پیروی از قانون‌های هازمانی است که پایه‌ی دادگری و هنجار است. سرچشمه‌ی همه‌ی ناهنجاری‌های هازمانی، سرپیچی از قانون است و بی‌دادها از همین نادیده گرفتن قانون برمی‌خیزد.

ده‌ها نمونه‌ی دیگر از این ویژگی‌ها می‌توان برشمرد. انسان نوین امروزی که به خود و جهان هستی مهر می‌ورزد، دیگر به این باور رسیده است که اگر بخواهد زندگی روی زمین برجای بماند و این زندگی درست و خوب باشد، نگاهش را باید دگرگون کند و به فرهنگ انسانی و برابر با هنجار هستی برگردد، فرهنگی که ریشه‌های در ایران است.

ما که خود گهواره‌ی این فرهنگیم در این راه چه کرده‌ایم؟

«هیرمبا» نمادی از همازوری و هم‌بستگی

«هیرمبا» نمادی از همازوری و هم‌بستگی

گروه اندیشه :

در درازنای تاریخ ایران، زرتشتیان شریف‌آبادِ اردكان یزد از پرتلاش‌ترین و پایدارترین گروه زرتشتیان ایران می‌باشند كه در برگزاری آیین‌های كهن ایرانی و دینی زرتشتیان، مثال‌زدنی هستند. به گونه‌ای كه سده‌ها بدون هیچ‌گونه چشمداشتی برگزاری آیین‌ها و نگهداری از چندین پیرانگاه را بردوش داشته‌اند.

«هیرومبا» یكی از آیین‌هایی است كه هر ساله در شریف‌آباد و در روز اشتاد ایزد از ماه فروردین(26فرورودین) برگزار می‌شود. بیشتر پژوهشندگان بر این باورند كه، پس از یورش تازیان به ایران، این آیین كه همان جشن سده بوده است در گاه خود(بهمن‌ماه) برگزار می‌شده است. ولی چون پس از آن كبیسه‌ها را به ‌شمار نیاوردند، این جشن نزدیك به 23سال پیش در روز اشتاد از فروردین ماه برگزار می‌شد، كه پس از آن با در نظر گرفتن كبیسه، هم اكنون هر ساله در این روز با شكوه هرچه بیشتر و با گرمی ویژه‌ای برگزار می‌شود.

یك روز پیش از آیین، یعنی در روز ارد از ماه فروردین، گروهی از زرتشتیان كه به «قیزلی» نامورند(«قیزل» نام نوعی بوته‌ی بیابانی است كه در بیابان‌های یزد می‌روید) ، به همراه گروهی دیگر كه در فراهم آوردن دیگر نیازها چون آماده‌كردن خوراك، سیروگ و… یاری‌رسانند به «پیر هریشت» رفته و در آنجا می‌مانند و برای برگزاری آیین در روز بعد، برنامه‌ریزی می‌كنند.

در بامداد روز اشتاد ایزد پس از خواندن اوستای گاه «اوشیهن»، آیینِ بوته‌چینی به وسیله‌ی گروه «قیزلی» انجام می‌شود. در كار بوته‌چینی دیگر زرتشتیانی كه از دیگر جاها آمده‌اند، می‌توانند همازور می‌شوند. همچنین گروهی نیز به در خانه‌ها رفته و با خواندن آوازهایی، خواستار هیزم می‌شوند. این كار اوج همازوری و هم‌بهره شدن همگان را در گردآوری هیزم نشان می‌دهد. بوته‌های كنده شده به جایگاه ویژه، یعنی نزدیكی درمهر شریف‌آباد برده می‌شود.

بسیاری از زرتشتیان، نذر دارند كه بامداد روز اشتادایزد پای پیاده از شریف‌آباد به «پیر هریشت» بروند. در پسین روز اشتاد ایزد آیین «گهنبارخوانی» به وسیله‌ی موبد برگزار می‌شود. زرتشتیان گردآمده در «پیر هریشت» نیز نیایش‌های بایسته را می‌خوانند. پس از زیارت پیر و برگزاری آیین «گهنبارخوانی»، همگان به خیله‌ها رفته از خوراكی‌هایی كه برایشان آورده می‌شود هم‌بهره می‌شوند و برای كسانی كه نذر داشته‌اند و یا انجام كارها را بردوش داشته‌اند، «دعای خیر» می‌كنند. پسین و پیش از پایین رفتن آفتاب همگان در جایگاه روشن كردن آتش گرد هم آمده‌اند.

جایگاه برگزاری آیین «هیرومبا» كه برای روشن كردن هیزم‌هاست، پُر است از شیفتگانی است كه از گوشه‌وكنار آمده‌اند تا بدین‌وسیله یكی‌بودن نوع انسان را برسانند. یكی بودنی كه در شهرها و در نتیجه‌ی شهرنشینی و شاروندی(:تمدن) دیگر به فراموشی سپرده شده است.

گروهی از باشندگان دست‌دردست هم و دور خرمن هیزم‌ و در حالی‌كه موبدان در میان هستند و نام درگذشتگان را از اشوزرتشت مهر اسپنتمان تا جان باختگان ایران‌زمین و دیگر روانان را بر زبان می‌رانند و سپس یك‌صدا «هیرومبا» گویان، یاد آنان را گرامی می‌دارند و پیمان می‌بندند كه راه آنان را رهرو باشند.

پس از پایان این آیین، موبدان شریف‌آباد نیایش‌كنان، خرمن هیزم را با آتشی كه از آدریان آورده شده است، آتش می‌زنند.

شعله‌های بلند آتش هر باشنده‌ای را به سرشت خود بازمی‌گرداند و می‌رساند كه:

بنی‌آدم اعضای یك پیكرند / كه در آفرینش ز یك گوهرند

پس از آن و تا پاسی از شب همگان به شادی می‌پردازند. آیین است كه، روز پس از آتش روشن‌كردن(آسمان ایزد) هر خانه‌ای اندكی از آتش به‌جا مانده را به خانه خود می‌برد و اسفند و كندر و بوی خوش روی آن می‌ریزد تا بدین وسیله بركت و گرمی آتش را به خانه خود آورده باشد.

به هرروی، «آیین هیرومبا»، آیینی است برای همبستگی و همازوری انسان‌ها. همازوری كه با افزایش «مادی‌گرایی» و «منیت» و «قدرت»، در جامعه كنونی هر روز كم‌رنگ‌تر می‌شود.

«شادی» و آیین‌های آن

«شادی» و آیین‌های آن

 

بوذرجمهر پرخیده :

«شادی»؛ نیروی روانی و جسمی انسان را افزایش می‌دهد. « شادی» در افزودن کارآیی و نیک گرداندن روان می‌تواند برهم‌کنش شگفت‌انگیزی داشته باشد. شاد کردن مردمان از دشواری‌های پایه‌ای روانشناسی نوین است. چند سالی بیشتر نیست که پژوهشگران زمینه‌ی روان و اعصاب به این باور رسیده‌اند که خندیدن و شادی‌کردن پایه‌های اندیشه و زندگی انسان را دگرگون کرده، تازگی، شادابی، استواری، دلیری و تنـدرستی در تن و روان می‌آفریند و آرامش و خویشکاری درونی برای بهتر زندگی کردن به همراه می‌آورد.

پیشرفت در دانش روانشناسی، انسان اندیشمند امروزی را به این باور رسانده که ژرفای روان انسان به شادی نیاز دارد و جوشش برآمده از شادی، سرچشمه‌ی جوشش‌های دیگر، به‌مانند فراگیری بهتر، کارکرد باارزش‌تر، زندگی زناشویی پیروزمندانه‌تر، تندرستی و از همه بالاتر، خرسندی از زندگی است، چیزی که در جهان امروز همه در پی آن هستند و کمتر می‌یابند.

دانشمندان با انجام آزمایش‌های گوناگون دیده‌اند که نوای موسیقی می‌تواند رشد گیاهان را تندتر کند و یا در جانداران انگیزه‌های گوناگونی، از گونه‌ی رشد و باروری و.. .به وجود آورد. حتا می‌گویند اگر شتر زنگوله‌ای به گردن نداشته باشد تا نوایی برایش بنوازد، بار را بر زمین می‌نهد و راه نمی‌رود و این عشق به نوای زنگوله است که این جاندار سخت‌کوش را راه می‌اندازد. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که «شادی» و «‌شادمانی» بخش جداناپذیر روان انسان است و شادی کردن، کرداری نیک و آنانی که برای انسان‌ها «شادی» می‌آفرینند، از نیک‌اندیشان و نیک‌کردارانند، چرا که تا کسی به پایه‌ای از خرسندی درونی و شادی راستین نرسد، نمی‌تواند در دیگران شادی بیافریند و پس از این که این شادی از دل برآمد، شادی او دوچندان خواهد شد.

ایرانیان باستان همه‌ی رازهای «شادی» را می‌شناختند و برهم‌کنش آن را بر روان، زندگی و کار می‌دانستند. به همین انگیزه هر چند روز یک بار به جشن و پایکوبی می‌پرداختند. در ایران، از دیرباز، جشن‌های بسیاری برگزار می‌شده است، هر شش یا هفت روزی یک جشن، و به انگیزه‌های گوناگون. اگر به تاریخ این سرزمین نگاه کنید می‌بینید که حتا در مرگبارترین روزهایی که مردم درگیر مبارزه با یورش بیگانگان بوده‌اند، شادی را فراموش نمی‌کردند و در کوچه پس‌کوچه‌های این سرزمین نوای آواز و موسیقی شنیده می‌شد و این خود گونه‌ای مبارزه بود برای آرزوی شادی روان کشته‌شدگان نبرد و برای شادی روان زندگان و دلاوران جنگنده.

رسیدن به «خرسندی اهورایی» و «شادی راستین» از آرزوهای هر ایرانی بود که پایه‌ی این باور بر آموزش‌های اشوزرتشت استوار و از داد «اشا»(:هنجار هستی)، سرچشمه می‌گرفت. این اندیشه در درازنای تاریخ تا به جایی رسید که در سنگ¬نوشته‌های هخامنشی آمده است: « … و اهورامزدا شادی را برای مردم آفرید».

همه‌ی این‌ها را که به یادگار از پیشینیان بر پس‌زمینه‌های اندیشه‌های ما بر جای مانده می‌دانیم و یا در کتاب‌های تاریخ و فرهنگ ایران خوانده‌ایم و به برهم‌کنش شگفت‌آور شادی بر روان و تن آگاهی داریم … و با این همه، امروز کمتر آن‌گونه شادی راستین از درون‌مان می‌جوشد و کمتر آن خروش و فریاد شادی شنیده می‌شود.

چرا؟

شاید یکی از شوند(:سبب)های آن این است که نمی‌دانیم آیین‌های شادی کردن چیست و بر چه پایه و باوری شادی کنیم. امروز کمتر چیزی ما را می‌خنداند. امروز خرسندی که به همراهش شادی می‌آید، کم‌وبیش، دست‌نیافتنی شده و به جای این که چاره‌ی کار را بیابیم و بر پیچیدگی‌های آن چیره شویم، غم را درآغوش می‌گیریم و گونه‌ای دل‌خوشی گذرا و ناپایدار را برای خود می‌سازیم.

چندی است که به این می‌اندیشم: نیاکان خردمند ما چه می‌کردند که شادی راستین داشتند و ما چرا آن را نداریم؟ برخی راه‌هایی که به آن‌ها خرسندی، شادی و آرامش می‌بخشید را در اینجا می‌آورم:

ستایش اهورامزدا، باور به پیروزی نیکی بر بدی، داد و دهش، کار برای آبادانی شهر وروستا، دروغ نگفتن و با راستی و درستی زندگی کردن، دوست داشتن آفریده‌های اهورایی، برگزار کردن آیین‌های دینی، دوست داشتن همسر و فرزندان و وابستگی به خانواده، امید داشتن به تازگی و سرزندگی، نگهبانی از تندرستی خود و خانواده، همراه با طبیعت زیستن و نگهداری از طبیعت، گردش در کوه و دشت، کشاورزی، اسب‌سواری و ورزش‌های رزمی، نواختن و شنیدن نوای موسیقی، رقص و پایکوبی، آتش افروختن و بر گرد آن شادی کردن، نگاه داشتن یاد و نام درگذشتگان، دانش آموختن و دانش آموزاندن، پیدا کردن ناشناخته‌ها، به گرمابه رفتن، بافتن پارچه، پختن نان، کاشت، داشت و برداشت فرآورده‌های کشاورزی، شیر دوشیدن، برگزاری جشن‌های فراوان در سال، برگزاری آیین‌های زادروز، پیشکش دادن و پیشکش گرفتن، دارو ساختن و درمان کردن بیماران، ریش‌سفیدی و بزرگی کردن و راه چاره برای کسی یافتن، بازی کردن، دیدن نمایش‌ها و شنیدن داستان‌ها و… صدها گونه‌ی دیگر شادی کردن.

این‌ها را که در تاریخ دیدم، پیش خود گفتم: آیا امروز شادی کردن و آیین‌های آن را فراموش کرده‌ایم؟!