اشوزرتشت دنیا را خوار و پست نمی شمارد

اشوزرتشت دنیا را خوار و پست نمی شمارد

موبد رستم شهزادی

آیین اشوزرتشت پر از نیروی زندگی وکوشش وجوشش است .در ویشی و دَریوزِگی وقَلَندَری وانزوا در آن راهی ندارد ونسبت به زندگانیِ دنیا، بی اعتنا نیست.این دیــن می آموزد که از همه زشــتیهای جـهانی برای پاداش دیگر سرا، نباید چشم پوشی کرد وبردباری نمود ومی گوید:

اگر دیو طبیعـــــــــت را بهشـــــــــــتی           هم اینـــــــــــجا و هم آنـــــجا در بهشــــتی


اشوزرتشت در( یسنای 30 بند 11 )می فرماید :

“ای مردم، اگر از حکمِ ازلی که مزدا برقرار داشته برخوردار می گشتید واز خوشیهای این گیتی وسرای دیگر واز رنجِ جاودانی وزیانِ دروغ پرسـتان واز سـود وبــهره راستی خواهان آگاه می شدید،  آنگاه به راهی می رفتیدکه در آینده هماره جهان به شما خوش خواهد بود.”


باز در بند 14 در همین یســنا آمده :

“آری ای مـزدا، از پاداشِ گرانبــهایِ تو در همین جــهان کســـی بهره مند خواهد شد که پیوسته در کار وکوشش باشد.”یعنی پاداش ایزدی در هردو جهان تنها باستایش ونماز فراهم نمی گردد بلکه باید کار هم کرد، کاری که خود ودیگران را خوشبـخت کند وبالاتر ازاین در جای دیگر اوسـتا آمده :”هرکه دانـه ای نیـــکی کارد،پـاداش آن برابر است با ده ها وصد ها نــماز وطاعت”.بالاتر از همه، نماز گزاردن ودر زنـدگانی به کار وکوشـش پرداختن نیز کافـی نیــست، باید اندیشــه هم پاک باشد ودر واقع اندیشـــۀ نیــک سرچشمۀ همۀ خوبیــــها ست.(گاتها ترجـــمه شادروان پورداود صفحه 74).

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

 

اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است

اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است

موبد رستم شهزادی

بنظر پیامبر ایرانی‌وجود شر یک واقعیت است. بنظر آن وخشور بدی فقط بدیست نه بیشتر نه کمتر. بدی نیکی‌خام و نرسیده هم نیست که تصور کنیم دارد به طرف پختگی و شیرینی‌پیش میرود.

بدی بر صفحه روزگار و دلهای آدمیزاد جراحت بزرگی‌بوجود آورده که باید آنهارا التیام بخشید. بدی سراسر موجود خیالی یا وهم نیست بلکه حقیقتی و واقعی‌بوده که باید بر آن انگشت گذاشت و نشان داد.

جهان بینی‌زرتشتی همان اندازه که به قانون اشا (راستی‌و پاکی‌) و پیروی آن توصیه میفرماید، ما را نیز مرتباً به دوری کردن از دروج یا دروغ و ناپاکی که پیوسته بر علیه اشا یا پاکی‌و راستی‌در فعالیت است هشدار میدهد.

بدی نفی کامل نیکی‌هم نیست و به اندازه اشا یا نیکی‌وجود مثبت و واقعی‌دارد. این دو نیروی متضاد در وجود آدمی‌هم فعالند و هر یک انسان را به سوی خود میکشند.ولی‌وظیفه هر زرتشتی طرفداری و پیروی از نیکی‌و مقاومت و مخالفت و نبرد با بدیست. انسان درین نبرد آبادی نقش مهمی‌را به عهده داشته و به عنوان سرباز اهوریی باید تا جان در بدن دارد با علیه بدی و پیشبرد نیکی‌بکوشد.

انسان احساس می‌کند که وی در یک جهان خصمانه‌ای برسر میبرد. عناصر مختلف و حیوانات خونخوار و درنده و عوامل ناخوشی زای بیشمار و حتی هم نوعان ما هم به ما اعلام جنگ میدهند. خشم عناصر عظیم و مخرب طبیعت هم وحشت آور است. طبیعت از یک سو مهربان و زیبا و سخی و عاقل و صرفه جو و شادی و آسایش بخش و متعالی و سودمند است ولی‌از سوی دیگر قانون قطیبت و همیستاری نیز بر جهان حکمفرماست که هنگام کج خلقی‌‌اش به غولی بلهوس، بیرحم و وحشتناک مبدل میشود، به طوری که در حل خشم هرچه را که سرراه خود می‌یابد میسوزاند، غرق می‌کند و ویران می‌سازد و میکشد و میبرد.

بلاهای ناگهانی‌اش بسیار است و عصای جادویی مرگ آورش از هر طرف نمودار. در یک حمله ناگهانی و در یک لحظه وحشتناک شاهکارهای بشری و مساجد و معابد و کاخهایی را که پس از سالیان دراز رنج و زحمت مردمان مومن و هنرمند و بشردوست به وجود آمده با خاک یکسان می‌سازد.کوههای آتشفشان و سوزان آن با بلهوسی‌های وحشتناک خود گوگرد و آتش روی مزارع سبز و خرم می‌بارد و شهرها و آبادیها را تبدیل به دریایی‌از شعله سوزان می‌سازد. زلزله‌های وحشتناکش خان و مان و هستی‌مردمان زحمت کش و خدا پرست را نابود می‌سازد وبه افرادی که به خیال خود طبیعت را مادری مهربان می‌‌انگاشتند هشدار داده و از خواب غفلت بیدار می‌سازد. طوفان‌های خشم آلود طبیعت و قحطی و خشکسالی اش، حیوانات درنده و انسانهای سلیم النفس و آرام را یکسان به کام مرگ می‌کشاند.

در جنگلها درختان تناور و بوته های کوچک را که در کنارشان میرویند از نعمت نور آفتاب و هوا و آب محروم کرده و میکشد و باز میلیونها حشرات موذی و قارچها، کفک ها، باکتری ها، شته ها، موریانه‌ها درختان تنومند و پربار را جویده و به گرد و خاک تبدیل میکنند.

میلیونها جانوران و پرندگان و ماهیان به دنیا می‌‌آیند تا تبدیل به لقمه‌های چرب و نرمی برای هم نوعان قویتر از خود گردند. طبیعت آفتها به وجود می‌‌آورد و مرگ را آزاد میگذارد تا کارناوال و نمایش خود را واضح تر به دید مردم فکور برساند.

بیماری جذام چهره صدها هزار زن و مرد بی‌گناه را بی‌ریخت و تهوع آور ساخته و دردهایی بوجود می‌‌آورد که هزاران بار از مرگ طبیعی‌وحشتناک تر است. باز دشمنی که بزرگتر و خطرناک تر از همه جانوران برای انسان میباشد، خود انسان است، خوانخواری جهانگشایان و سلطه گران، پستی و رذالت و وحشیگری آدمیان هزاران بار بدتر از وحشی گریهای طبیعت است. عدم انسانیت انسانها نسبت به هم نوعان خود که از دروغ، بی انصافی، نیرنگ، کینه، توطه، ستم، بدخواهی، خودخواهی، پستی و غیره سرچشمه میگیرد خیلی بدتر و کشنده تر از مصایب و نوائبی است که طبیعت ببار می آورد.

اشوزرتشت روی بدی داغ بدی میزند و میگوید: وجود این همه شر را در جهان نمی توان نادیده گرفت. شر ما را در تمام لحظات زندگی به مبارزه می طلبد و هر زرتشتی باید این مبارزه را پذیرا شود. اشوزرتشت هرگز شر را موجودی ناچیز به حساب نمی آورد. او نمیگوید شر نفی نیکی است بلکه میگوید شر دشمن مثبت و سرسخت نیکی است، شر از نظر اشوزرتشت مکمل نیکی یا نیکی درحال تکوین هم نمی باشد، بلکه شر، شر است وبه طرز زننده ای در قلمرو واقعیت وجود دارد و مانند سایه پیوسته به دنبال ماست.

شر یک واقعیت تلخ در جهان نیک اهورامزدا است و پیامبر ایرانی حاضر نیست آن را ندیده انگارد و با آن روبرو نشود و به جنگش نرود.

دنیا کاملا خوب نیست، و کاملا بد هم نیست. بلکه چیزی میان این دو است و وظیفه آدمی است که هرچه بیشتر قلمرو نیکی را توسعه بخشد و از بدی و قلمرو او بکاهد. زندگی یعنی همکاری با نیکی و جنگ با بدی. این است پیام بزرگ اشوزرتشت که شکوه و عظمتی خاص به آیینش می دهد و پیروانش را هرچه بیشتر و بهتر به کار و کوشش و آبادانی جهان وامیدارد و زندگانی را برای بشر شاد و خرم میسازد.

اگرچه در کلیه ادیان بزرگ مبازره با بدی تعلیم داداه شده ولی در دین زرتشتی این مبارزه ابعاد بسیار گسترده تری پیدا میکند. مبارزه با بدی در دین زرتشتی محدود به مبارزه با نفس اماره و هوا وهوس جسمانی نیست بلکه مبارزه با کلیه بدیهای موجود در جهان، چه مادی و جسمی و چه عقلی و چه روحی است تا بدانجا که کشتن جانوران درنده و حشرات موذی و زیان آور و عوامل ناخوشی زا هم جزو این برنامه است.

نظریه وجود نیکی و بدی خودبخود مساله تحول و تکامل هستی را پیش می کشد. درین جهان آدمی ماموریت مقدسی دارد و آن نابودی بدی و تقویت نیکی است. او باید تمام بدیها را از بین برده و حکومت اهورایی و ملکوت آسمانی را بر زمین مستقر سازد.

دراینجاست که انگره مینویا روح شر پدیدار می گردد. نام دیگر این روح خبیث (اکه مینو) یا درگ ونت (دروند) است که برضد نیکی است.  باید گفت سراپای وجود این انگره مینو (اهریمن) تجسم بدی است. او دشمن بزرگ بشر است و از سو او را احاطه کرده و پیوسته به چهره های گوناگون آزارش میدهد. سبب اینست که یک مومن زرتشتی در هنگام نماز چندین بار باید به اهریمن گجسته (ملعون) نفرین بفرستد و نابودی و شکست او را بخواهد. هر زرتشتی موظف است که از انگره مینو(اهریمن) چنان بپرهیزد که از آفت های دیگر می پرهیزد و اگر غافلگیر شده گرفتار مکرش گردید با کمال شدت و قدرت با آن به مبارزه پردازد، آن چنان مبارزه ای که گویی عمر، خود را وقف پیکار با او نموده است. اینست معنی جهاد در دین زرتشتی. جهاد بر علیه اهریمن و دیوان و درجان و جاویدان و پریان و بزهکاران و دروغ گویان و ستمگران.

استاد دکتر بهرام فره وشی درین باره مینویسد: برطبق دستور اوستا انسان فقط یک هدف غایی دارد و آن نجات جهان از شر اهریمن و تقویت روح خیر یا سپنتامن است.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

اشتباهی که بعدا بر سر نام صفات اهورامزدا رخ داده

اشتباهی که بعدا بر سر نام صفات اهورامزدا رخ داده

موبد رستم شهزادی

برخی از دانشمندان عقیده دارند اشتباهی که بعدا بر سر نام و صفات اهورامزدا در اوستا رخ داده این بوده که گاهی اهورامزدا به صفت سپنتوتمو و گاهی سپی نیشتا که شباهت نامی با واژه سپنتامینو روح مقدس یا افزاینده کل که رقیب و همزاد انگره مینو یا اهریمن است خوانده شده پیش آمده است و همین تشابه زیاد واژه ها با یکدیگر ایجاد سوتفاهم و تعبیر کرده است مثلا در اورمزدیشت آمده:

آیت مرود اهورامزدا…اهمی سپنتوتمو پس گفت اهورامزدا: منم مقدس سپی نیشتا نامه اهمی مقدس ترین نام من است. ودر جای دیگر این یشت جزو اسامی بیست گانه اهورامزدا میخوانیم:

ایون دسوسپه ننگهو یازدهمین نام من مقدس یا افزاینده است.

البته شاید این فکر تشابه اسمی را گروههای دیگر ایرانی چون زروانیها و مانویها و مزدکیان عمدا برای توجیه فلسفه ثنویت در مذهب خود ایجاد کرده اند تا بلکه بتوانند مذهب اکثریت ایرانیان یعنی زرتشتی را مانند مذهب خود ثنوی جلوه دهند. در صورتی که اعتقاد مذهب زرتشت درباره اهریمن عینا برابر با عقاید یودیان و مسیحیان است و اوستا و تورات و انجیل بدون تفاوت همگی شیطان را قاتل و فریبنده و پدر دروغ و ام العیوب میخوانند.

محقق دانشمند آقای مهرداد مهرین در کتاب دین مزدایی خود مینویسد: پس از اعلام این حقیقت که خدا یکیست و شریک ندارد، زرتشت درصدد برآمد مساله بزرگی که در طول تاریخ خردمندان را به خود جلب نموده حل کند و آن مساله وجود شر است.

در جهانی که آفریدگارش خیر محض است، زرتشت به خوبی مساله شر را از نظر فلسفی حل کرد به این معنی که اعلام فرمود دو علت یا دو اصل ابتدایی به نام دو مینو وجود دارد که گرچه در تحت فرمان اهورامزدا عمل میکنند خود مستقلا ضد یکدیگرند و این دو مینو عبارتند از سپنتامینو (روح افزایش) و انگره مینو (روح کاهش). بر طبق فلسفه زرتشت جهان ما محصول این دو همزاد مخالف است. به قول درامستتر: آنچه در دنیا خیر است، از سپنتامینو بوجود آمده و آنچه شر است، از انگره مینو منبعث گردیده و تاریخ جهان چیزی غیر از مبارزه این دو با هم نیست.

آدمی درین نزاع نقش فعالی دارد و اهورامزدا به وسیله زرتشت وظیفه ای که او درین مورد دارد آشکار ساخته است.

رشید یاسمی درباره این دو مینو می نویسد: زردشت می گفت درین عالم خیر و شر آمیخته است. درجه به درجه هر قدر به طرف مبدا نزدیک میشویم خیر بیشتر و شر کمتر میگردد تا آنجا که آغاز کننده خلقت است و در آنجا خیر محض است بدون شیایبه شر، نور صرف است بدون غبار ظلمت.

این خیرالخیرات اصل الوجود هم است. همه چییز از اوست و او از هیچ چیز نیامده است. نام او اهورامزدا یعنی سرور داناست. انسان باید درین جهان با عمل نیک، قول نیک، و نیت نیک بکوشد تا ازین پروردگار دانا پیروی نماید و به او تقرب حاصل کند.

اینست فلسفه با شکوه زرتشت که بسیار صریح و روشن است. مهذا عده ای یا از روی غرض و یا نادانی اهورامزدا را در برابر انگره مینو یا اهریمن قرار داده اند و گفته اند در آیین مزدیسنا دو خدای مخالف با هم وجود دارندو در حالی که این نوع ایدیولوژی زرتشت به صورت فوق می اندیشند، الهیات را با فلسفه اخلاقی زرتشت مخلوط میکنند و ثنویت اخلاقی را تبدیل به ثنویت الهی می نمایند، یا به آنهایی که وجود اهریمن در دین زرتشت را دلیل بر ثنویت این آیین دانسته اند باید گفت اگر این استدلال صحیح است، باید کلیه مذاهب زنده جهان از جمله مسیحیت و آیین یهود را هم ثنوی به شمار آوریم، چه شیطان در کتاب مقدس تورات و انجیل نیز تقریبا به همان صورت که در اوستا آمده وجود دارد.


فلسفه ضدین زرتشت را مولوی به طرز جالبی دو مثنوی عنوان میکند، چنانکه گوید:

ضد اندر ضد پنهان مندرج                     آتش اندر آب سوزان مند مج

زندگانی آشتی ضد هاست                       مرگ آن کاندر میانشان جنگ خاست

صلح اضداد است عمر این جهان             جنگ اضداد است عمر جاودان


باز مولوی می گوید:

بد ندانی تا ندانی نیک را                     ضد را از ضد توان دید ای فتی

جز بضد، ضد را همی نتوانی شناخت     چون ببیند زخم نشناسد نواخت


و اشاره به این حقیقت میکند که آدمیزاد نمی فرشته و نیم دیگرش خر است:

نیم خر خود مایل سفلی بود                نیم دیگر مایل علوی شود

تا کدامین غالب آید در نبرد               زین دوگانه تا کدامین برد نرد  


بدین ترتیب نیکی از سپنتامینو و بدی از انگره مینو منبع ایرانی و نیستی است.


آقای فروتن این دو جنبه نیکی و بدی که در وجود آدمی نهفته است با بیانات زیر چنین تشریح میکند:

علمای اخلاق انسان را مجمع البحرین و برزخ بین الامرین و جامع ضدین و واجد نقیضین خوانده و در وجود او دو مبدا ملکوتی تشخیص داده اند.

بدیهی است این دو جنبه یعنی روح و جسد و احساسات حیوانی و تعلقات روحانی پیوسته با یکدیگر در نراع و جدالند و همواره در ملک وجود بنی آدم غوغا و هیایویی برپا می باشد. بدین معنی که از طرفی امیال نفسانی و آمال شیطانی انسان را به پرتگاه هولناک حیوانی می کشند و از سوی دیگر ندای وجدان و عواطف عالیه او را از مکان بلامکان می پراند و همین مبارزه دلیلی واضح و برهانی لایح بر وجود دو مبدا در وجود آدمی است.

جالب است که عده ای ضدین مزدیستی را بر رجس و تمس فلسفه هند و پاره ای هم با قانون کنش و واکنش نیوتون، قانون ضدین را سکن، قانون جبران امرسون و اصل نور و ظلمت مادام بلاوتسکی مقایسه کرده اند ولی این نوع مقایسه ها بسیار ضعیف بوده و معنای ژرفی را که در فلسفه زرتشت نهفته است، هویدا نمی سازد.

میتوانیم تا حد زیاد فلسفه اخلاقی فوق زرتشت را درین گفته “اوپانیشادها” بیابیم:

خدایا مرا از مجاز فلسفه به حقیقت و از تاریکی به روشنایی و از مرگ به جاودانگی هدایت کن.


خلاصه باز به قول مولوی:

از جهان دو بانگ می آید به ضد             تا کدامین را تو باشی مستعد

آن یکی بانگش مشور اتقیا                   و آن دگر بانگش فریب اشقیا

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

اسفندگان، بزرگداشت مادران

اسفندگان، بزرگداشت مادران

موبد کورش نیکنام 
در فرهنگ و سنت مردم ایران باستان جشن و شادمانی یكی از جلوه های نیك زندگی بوده و شادمان زیستن برای همگان آرزو شده است. با پژوهش در كتاب اوستا و تاریخ دینی ایران باستان و با بررسی سنت های ملی این سرزمین در می یابیم كه جشن های بسیاری از روزگاران دور و نیك در ایران وجود داشته است و نیاكان فرزانه ما به پیروی از سفارش اشوزرتشت(پیامبر ایران زمین) همواره بر آن بودند تا جشن و شادمانی را گسترش دهند. به همین انگیزه جشن هایی به مناسبت های گوناگون تاریخی ، ملی و دینی برپا داشتند. برخی از آن ها چون جشن نوروز، مهرگان و سده از آیین ها و جشن های ملی ایران به شمار می آیند. در گاهشمار (تقویم) ویژه زرتشتی هر سال 12 ماه دارد و هر ماه سی روز است كه هر روز با نامی ویژه شناخته می شوند.

از سوی دیگر نام دوازده ماه نیز در بین نام های سی روزه وجود دارد. بدین ترتیب نام های دوازده گانه ماه با دوازده نام از اسامی روزها مشترك هستند و در هر ماه برابر شدن روز و ماه را زرتشتیان جشن می گیرند. به عنوان مثال روز فروردین از ماه فروردین ماه، فروردین گان جشن گرفته می شوند. و روز تیر از تیرماه جشن تیرگان نام دارد. یكی از جشن های برجسته و فرخنده كه نیاكان ما با شور و سروری ویژه آن را برپا داشتند” جشن سپندارمذ” یا جشن “اسفندگان”است . جشن اسفندگان برای گرامیداشت فروزه پاك و ارزشمند سپنته آرمئی تی یا سپندارمذ است . سپنته آرمئی تی یا سپندارمذ است. سپنته آرمئی تی مظهر ایمان، فداكاری ، فروتنی، بردباری، وفاداری، مهر و محبت ، تواضع ، جانبازی ، اندیشه رسا و حامی زنان نیك و پارسا است.

در كتاب گات ها، سروده های جاودانه اشو زرتشت از فروزه سپنته آرمئتی بارها یاد شده و ویژگی های آن برشمرده شده است. 
“ای آرمئی تی ، ای مظهر ایمان و محبت ، آن پرتو ایزدی كه پاداش زندگی سراسر نیك منشی است به من ارزانی دار… ” 
گات ها هات 43 بند 1

” پروردگارا مرا به سوی راستی و پاكی كه نهایت آرزوی من است رهبری كن تا با پیروی از آرمئتی مظهر ایمان و محبت به رسایی نایل آیم” 
هات 43 بند 3

“آرمئتی نور محبت و ایمان را در دل رادمردان روشن كرده آنان را به سوی حقیقت رهبری خواهد كرد” 
هات 43 بند 6

آرمئی تی چون نماد مهر و محبت ، عشق و پاكی، ایمان به خدا و فكر رسا است، پس به هنگام تردید و دودلی با یاری از او می خواهیم تا نور ایمان و عشق به خدا را در دل های ما به وجود آورد و ما را به سوی رسایی راهنمایی كند. 
در فرهنگ زرتشتی شش فروزه و صفت بین انسان و خداوند مشترك است به گونه ای كه انسان می تواند با بهره مندی و به كار گیری هر یك از صفت ها به اهورامزدا نزدیك شود. در بین این ویژگی ها چهارمین صفت فروزه سپنته آرمئی تی نام دارد كه در فارسی به سپندارمذ یا اسفند تبدیل شده و به معنی عشق پاك و آرمان مقدس می باشد و از آنجا كه عشق ، فداكاری ، مهر ، محبت ، ایثار و از خود گذشتگی همواره با نام زن و مادر همراه بوده است به همین روی در ایران باستان برابر شدن روز سپندارمذ با ماه اسفند را جشن می گرفتند و آن را اسفندگان می گفتند.

ابوریحان بیرونی در كتاب آثار الباقیاقیه آورده است: ” اسفندارمذ فرشته موكل بر زمین است… 
سپندارمذ در ماه سپندارمذ به جهت یكی شدن نام روز با ماه عید زنان بوده است و مردان به زنان هدیه می دادند.

این رسم در شهرهایی چون اصفهان، ری و پهله و شهرهای مركزی و غرب ایران) باقی مانده است و به فارسی مزدگیران گویند” چنانچه بیرونی نیز اشاره كرده است سپاس و ستایش مادران و زنان از ویژگی های اسفندگان است. در این روز مردان و فرزندان با برگزاری مراسم شاد و هدیه دادن از مهر مادران سپاسگزاری می كنند، در این روز زنان و مادران لباس نو می پوشند و انجام كارهای خانه بر عهده پدران و فرزندان است. در اوستا مجموعه نوشته های دینی و آیینی نیز بارها به زنان پارسا و نیك ، درود فرستاده شده جایگاه و مقام بلند معنوی برای آنها آرزو می شود.

” … از بین زنان و مردان ، كسی كه برابر آیین راستی ستایشش بهتر است ، مزدا اهورا از آن آگاه است. اینگونه زنان و مردان را می ستاییم این زمین را با زنانی كه بر روی آن زندگی می كنند می ستاییم. ای اهورامزدا می ستاییم زنانی را كه در اثر درستكاری و راستی سرآمد شده اند… ما می ستاییم مردان و زنان نیك اندیش كه در هر كشور با وجدان نیك بر ضد بدی قیام می كنند… كدبانوی خانه را كه اشو و سردار اشو است می ستاییم. زن پارسایی را می ستاییم كه بسیار نیك اندیش بسیار نیك گفتار، بسیار نیك كردار، فرهیخته و با شوهر خود و اشو باشد. ای اهورامزدا ما می ستاییم یاری رسان را… “

و از سوی دیگر سپنته آرمئی تی در نقش مادی خود نگهبان زمین شناخته می شود و این به دلیل ویژگی های مشترك زمین با زن مانند زایندگی ، فروتنی، مهربانی، بردباری و مهر و محبت شایسته است . سپندارمذ، روز زن و زمین نامیده می شود. پس هم اكنون در گاه شماری خورشیدی با روز بیست و نهم ماه بهمن برابر شده است. برای گرامیداشت زمین و زن گرفته می شود. اسفندگان روز مادر، روز زن و زمین، گرامیداشت همه فروزگان پسندیده نیكوی انسانی كیش زرتشت است.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

ارزش انديشه زرتشت در جهان امروز

ارزش انديشه زرتشت در جهان امروز

موبد کورش نیکنام 
بينش وپیام اشوزرتشت، کُهن‌ترين يادگاراخلاقی و انسان محوربرای بشردرجهان امروزی است.از يک‌سو نخستين دين و فلسفه يکتاپرستی در جهان است که باآموزه‌های خودهر مرد و زن از هر باور و فرهنگی را در جهان به رستگاری سفارش می‌کند و از سوی ديگر با انگيزه تازه کردن زندگی و هماهنگ شدن با دانش زمان در جهان، به خواسته و نيازهای مردم در هر مکانی سازگار شده است. 
بي گمان داشته و ابزار انسان در جهان محدود بوده و خواسته‌ اونیز نامحدود است ولی بسياری از آرزوها و روياهای اين آفريده اهورايی، در گذر زمان با بهره‌گيری از دانش به واقعيت تبديل شده و انسان آن را تجربه کرده است. جهان امروز جهانی است به کوچکی يک دهکده که ساکنان آن به یاری ابزار علمی و کمترين زمان امکان دستيابی به انديشه، تمدن و فرهنگها را در دورترين مسافت خواهند داشت. در اين دهکده جهانی انديشه هايی رنگارنگ از روزگاران گذشته نيز شکل گرفته و دين های خدا محور، پديدار شده‌اند که همه آنها به زبان قوم خويش مردم زمان را از بيداد و ستم روزگار رهايی بخشيده‌اند و بشر را به اخلاق و رفتار نيکو دعوت کرده‌اند. چند مکتب بشری نيز در گوشه‌هايی از جهان شکل گرفته و راهکارهايی به انسان پيشنهاد داده‌اند در اين ميان به کُهن‌ترين دين يکتاپرستی جهان و برخی از ويژگی های اين آيين اشاره می‌کنيم تا دريابيم که انديشه های اشوزرتشت چه ارزشی در جهان امروز دارد.

1- جهان شمول بودن 
انديشه اشوزرتشت مربوط به قوم و مردم ويژه ای در جهان نيست، او مردماني را برگزيده‌تر از ديگران نمی‌داند که خداوند آنان را به رهبری برگزيده باشد. اين پيام آور سخنان خود را برای رستگاری مردم جهان می گويد و انسان بودن و پرورش ارزش‌های نيک را به هر فرد سفارش مي کند تا اخلاقی نيک و رفتاری شايسته بر جهان هستی پويا و پايدار گردد 
چنانچه مولانا مي‌فرمايد: 
دی شيخ با چراغ همی گشت گرد شهر 
کز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست 
گفتند که يافت می نشود گشته‌ايم ما 
گفت آنکه يافت می نشود آنم آرزوست

2- جايگاه خداوند 
انديشه اشوزرتشت که نخستين بار به يکتاپرستی پی برد، خدای هستی را ترکيبی از چند ويژگی برشمرد و نام او را اهورامزدا گذاشت يعنی دانای بزرگ هستی بخش، يعنی دانش برتر و خرد کامل، از اين ديدگاه خداوند ويژگی آفرينندگی بر پايه‌ی دانايی دارد. پس پروردگار بدی و نابرابری، ستم و بيداد را نيافريده‌است، آفريدگار نيکی‌ها بيدادگر و انتقام‌جو نيست بلکه با مهر خود در هستی نمايان مي‌شود.

3- ناسازگاری با پندارهای نادرست 
بينش و آموزش‌های اشوزرتشت بر پايه‌ی واقعيت‌هاست، اشوزرتشت باور دارد که دانش زمان در حال تکامل است و هيچگاه آن را پايانی نمی‌بيند. از اين ديدگاه استوره باوری، خرافه پرستی، پندارهايی که بر احساس نادرست و باورهای تعصب انگيز باشد نمی‌پسندد. او انسان را به پندار نيک سفارش می‌کند که بر مبنای دانش زمان هماهنگ شده باشد و همه را ياری‌گر بيداری دانش بشری در گذر تاريخ می‌داند، 
چنانچه بزرگمهر حکيم می فرمايد: « همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند».

4- جايگاه دين 
در بينش اشوزرتشت واژه‌ی دين که در اوستا به صورت «دَاِنَه» آمده است به چم وجدان آگاه يا نيروی تشخيص خوب از بد است، از اين رو انسانی دين دار است که بر پايه دانايی انديشه می کند و با ياری وهومن و نيروی درونی آگاه خويش در راه بهزيستی و رستگاری خود و ديگران کوشش مي‌کند و کسانی که غير از اين را باور داشته باشند و در کنار دين، بازار برتری جويی ساخته‌اند و به گفته‌ی حافظ حقيقت را در نيافته‌اند. 
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه 
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

5- جايگاه انسان 
انسان در انديشه اشوزرتشت ياور و ياری دهنده پروردگار برای گسترش راستی و مبازه با دروغ است. هنگامی که انسان می تواند برخی از فروزه‌های نيک اهورايی را در خود پرورش دهد و به ياری آنها در بستر زمان حرکت کند پس مسوول است و ماموريت دارد. زن و مرد در بينش اشوزرتشت با يکديگر برابرند و بر يکديگر هيچ برتری ندارند، مگر آنکه در پيشرفت جهان هستی با دانايی و کردار نيک سهم بيشتری داشته باشند.

6- اختيار 
بينش اشوزرتشت بدون کم و کاستی از اختيار و يا آزادی گزينش سخن می‌گويد و جبر را نمی‌پذيرد. از اين ديدگاه گناه آغازين نيز جايگاهی ندارد و انسان

 

انسان، بی گناه و پاک به جهان هستی آمده است. هر کس با گزينش راه خويش خوب و بد را در زندگی تجربه می‌کند تا زندگی را با اختيار و نه با تاييد و دستور ديگری برای خود به سامان آورد.

7- دانش پذيری 
دانش اندوزی و گسترش آن از پيشنهاد ويژه آموزه‌های اشوزرتشت است که در جهان امروز نيز راهکاری مناسب برای دست يافتن به نا ديدنی‌ها و نا آگاهی‌ها است. اشوزرتشت پيشرفت و توانايی انسان را به دانش اندوزی ومیزان دانایی او نسبت می دهد. چنانچه فردوسی می فرمايد:

توانا بود هر که دانا بود 
ز دانش دل پير برنا بود

يا ناصر خسرو: 
درخت تو گر بار دانش بگيرد 
به زير آوری چرخ نيلوفری را

8- خردمندی 
با انديشه زرتشت همه در جهان بايد خردمند باشند زيرا بالاترين هديه خداوندی به انسان هوش و انديشه است که انسان بر پايه‌ی آن و با بهره‌گيری از دانش به خردمندی خواهد رسيد. در اين بينش خرد انسان دانشمند و بينشور سراسر وجود او را سرشار خواهد کرد و تن انسان تنها برای ادامه راه زندگی و دريافت داده‌ها با ياری چشم و گوش و احساس‌های ديگر برای دست يافتن به دانش بيشتر و رسيدن به خردمندی است.

چنانچه مولانا مي‌فرمايد: 
ای برادر تو همه انديشه‌ای 
مابقی خود استخوان و ريشه‌ای 
گر بُود انديشه‌ات گل گلشنی 
ور بود خاری تو هيمه گلخنی

9- هنجار هستی 
نگرش آيين زرتشت به جهان هستی پيروی و پيوستن به هنجار و مبارزه با ناهنجاری است. هنجار راستی در بينش زرتشت «اشا» نام گرفته است و انسان بايستی در هر شرايطی خود را با آن همگام و هماهنگ سازد يعنی راستی، پاکی، مهربانی، فروتنی، پارسايی و فروزه‌های نيک انسانی را در خود پرورش دهد تا با هنجار هستی همسو شده باشد زيرا اين هنجار در تمام ذره‌ها و پديده‌های هستی شکل گرفته است و به صورت ذاتی و غريزی انجام مي‌پذيرد و بر انسان انديشمند نيز بايسته است تا از آن پيروی کند و گرنه بی هنجاری و بی دادی گسترش خواهد يافت.

سعدی می‌فرمايد

ابر و باد و مه خورشيد و فلک در کارند 
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری 
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار 
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

10- راستی 
اشوزرتشت مردم جهان را به راستی دعوت می‌کند. آنجا که در گات‌ها می فرمايد: راستی همواره در جهان پيروز است يعنی دروغ و کژانديشی نبايد جايگاهی در بين مردم جهان داشته باشد زيرا هنجار هستی تنها بر راستی استوار است. چنانچه در آرزوي داريوش بر سنگ نوشته او آمده است.

«اهورامزدا اين سرزمين را از دروغ، دشمن و خشکسالی به دور بدارد».

11- تازه شدن 
«فرشه»، در آيين زرتشت تازه شدن را نويد مي‌دهد، اين واژه در انگليسی نيز به صورت fresh يعنی تازگی در آمده است. فرشه همگان را به تازگی در انديشه، گفتار و کردار سفارش می دهد. تن و روان انسان، فرهنگ و اخلاق مردمان بايد به سوی تازگی و پيشرفت حرکت کند. اشوزرتشت در پيام خود از پيروانش مي‌خواهد که همواره جهان را نو و زندگی را تازه کنند.

« از کسانی شويم که زندگی را تازه می‌کنند و جهان را نو می سازند». اشوزرتشت

12- عرفان 
انديشه اشوزرتشت مردم جهان را با پيمودن هفت گام به نور حقيقت سفارش می‌کند و اين در هر زمان ومکانی امکان‌پذير است. عرفان زرتشت شناخت راهي است که از وهومن يا نيک انديشی آغاز می‌شود و با گذر از بهترين راستی، شهرياری بر خويشتن، عشق پاک،رسايی و جاودانگی به روشن دلی خواهد پيوست.

13- کار و کوشش 
موثرترين عوامل آبادانی و پيشرفت در جهان، که خوشبختی و آسايش مردمان را به دنبال دارد کار و کوشش است. بينش زرتشت از همگان خواستار است که در راستای پيروی از قانون اشا و با توجه به استعداد و توان خود، برای پيشرفت و آسايش جامعه انسانی تلاش کنند. هنر آفرينی در امور زندگی و تلاش در انجام کار نيک، يکی از شيوه‌های پسنديده‌ی نيايش پروردگار است و به همين روی گوشه نشينی، رياضت کشيدن، تنبلی و گدايی از کارهای ناشايست در انديشه اشوزرتشت است.

14- حقوق بشر 
در بينش اشوزرتشت، بشر از هر نژاد، مليت و قوم، با هر زبان و رنگ پوست، دين و باوری در جهان، از حقوقی برابر برخوردارند. برتری طلبی دينی، قومی و نژادی در اين دين جايگاهی ندارد، زرتشت تنها عامل برتری انسان را پايبندی به ارزش‌های نيک و پيروی از هنجار هستی يعنی پيروی از پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک مي‌داند، در بينش زرتشت برده‌داری و اسارت انسان نيز مردود است.

15- انديشه به ديگران 
در بينش اشوزرتشت انسان در زندگی، وجود جداگانه‌ای نيست که تنها به رستگاری خويش انديشه داشته باشد. او در نيايش پروردگارش آرزو مي‌کند تا بشر به سوی روشنايی و نور حقيقت نزديک شود، در پيام زرتشت آمده است: 
« خوشبختي از آن کسی است که در پی خوشبختی ديگران باشد»، پس تلاش مي‌کند تا به آسايش و آرامش ديگران نيز بپردازد. به همين روی ويژگي‌های ميهمان نوازی، مهرباني، فروتني و گذشت برای ديگران از ارزش‌های فرهنگ ايرانی شده است.

16- شادی 
انديشه زرتشت، سرور و شادمانی را به مردم جهان سفارش می‌کند، پيروان اين آيين شاد بودن و خوش زيستن را برگزيده‌اند و از افسردگی و سوگواری دوری مي‌کنند. شادمانی و سرور يکی از شيوه‌های نيايش پروردگار و نزديک شدن به اوست. در گاهشماری زرتشتيان با انگيزه‌های طبيعی، نجومی و تاريخی جشن‌هايی پايه‌گزاری شده تا انگيزه‌ای برای گردهم آمدن و شادی کردن گروهی باشد.

حافظ مي‌فرمايد: 
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم 
که در طريقت ما کافريست رنجيدن

17- صلح و دوستی 
در آيين زرتشت جنگ و دشمنی چه برای کشورگشايی و چه با نام گسترش دين، نادرست و نکوهيده است و انسان با پيوستن و پيروی از اشا بايد گسترش دهنده مهربانی، فروتنی، آشتی و يگانگی باشد تا آرامش و دوستی را فراهم سازد. هر زرتشتی در نيايش روزانه با سرودن بخشی از اوستا پيمان مي‌بندد که از دينی پشتيبانی کند که مخالف جنگ و خونريزی و ستايشگر دوستی، پارسايی و از خود گذشتگی است.

18- دادگستری 
اشوزرتشت دوست‌دار، پيشنهاد کننده و گسترش دهنده داد بین مردم جهان است. بنابراین بی قانونی، هرج مرج و بی هنجاری در جامعه بشری جايگاهی ندارد، مرم جهان بايد قانون‌مند باشند و دادگستری را گسترش دهند.

19- نگهداری از محيط زيست 
در بينش زرتشت انسان بايد باور به پاسداری از طبيعت داشته باشد و از تخريب منابع مادی در جهان هستی پرهيز کند. پاسداشت زيستگاه با پرستاری و نگهداری از چهار آخشيج (عنصر) پاک کننده که عبارتند از آب، هوا، خاک وروشنایی از ويژگي‌های آيين زرتشتيان است. آلوده کردن آنها در طبيعت و بهره‌گيری نادرست از آب، خاک، هوا و آتش از کارهای ناشايست به شمار می رود.

20- نداشتن فرقه در دين 
برخی از مکتب‌ها پس از شکل‌گيری به فرقه های گوناگون تبديل شده، هر چند اين فرقه‌ها در باور دينی مشترکند و راه يکسانی را ادامه می‌دهند ولی گاهی نيز به تفرقه و جدال می‌پردازند. 
آموزه‌های اشوزرتشت نمی تواند و نبايد فرقه‌ای جداگانه و چندگانه داشته باشد چون همه انسان‌ها را با خردمندی به راه راستی که تنها راه پيروزی و رستگاری است و بر پايه‌ی هنجار هستی دعوت کرده است. بنابراين در انديشه زرتشت دين و فرقه تنها پيوستن به آيين راستی و خرد است.

21- بهشت و دوزخ 
بهشت در بينش زرتشت از واژه «وهيشتم منو» آمده است که به چم بهترين منش است، برعکس آن دوزخ است که از واژه «دروجومانه» آمده که به چم جايگاه دروغ يا تيرگی درونی است. از اين ديدگاه، بهشت و يا دوزخ را خداوند برای پاداش يا کيفر روان انسان در دنيای پس از مرگ نيافريده، بلکه بهشت و دوزخ واکنش طبيعی رفتار انسان است که در همين جهان به خودش باز می‌گردد و بر وجدان و روانش اثر می گذارد و بهترين شادی و آرامش (بهشت) يا بدترين حالت تيرگی درون (دوزخ) را برای روان او در زندگی وپس از درگذشت به وجود می‌آورد.


برگرفته از 

http://www.kniknam.com

اجزاء وجود آدمی

اجزاء وجود آدمی

موبد رستم شهزادی

در کیش زرتشتی، روان جاودانی است و پس از مرگ از تن جدا شده به سوی جهان مـینویی رهسـپار می گردد.به ویژه روان مردم پاک و پرهیزکار که پس از سپری شدن زندگی، در بارگاه ایزدی همواره شاد و خرم است و از بخشایش دادار مهربان برخوردار است.

 

بنا بر نوشـــــته اوســــــتا وجـــــود هر آدم زنــــده ای از این پنــــج چیز تشـــــتکیل شــــده اســــت :

1-تـــــــن

2- جــــــــــان

3- وجـــــــــدان

4- روان

5- فـــــرَه وَهَـــــر

 

1-تن یا کالبد خاکی- پس از مرگ اجزایش از هم بپاشد و هر آخشیگی(عنصری) از آن به اصل خـود بپیوندد. آخشیگ یا عنــصری که تن آدمی را میسازند عبارتـند از آتــش (گرمای غریزی) آب وهـــوا و خاک.

 

2-جان- جان یا نیروی زندگی که سبب پیوند دیگر اجزای وجود به تن است چون چراغی مانـد که در هنگامِ مرگ خاموش گردد و تن را بی نیرو و فروغ و گرمی گذارد.

 

3- وجدان یا “دئنا”– نتیجه و ته نشست افکار و عواطف زندگانی ما است که پس از مرگ به سان کالبدِ نازک و سیالی به همراهی روان به جهان مینویی گراید.

 

4- روان- روان پس از مرگ تا ابد پایدار خواهد ماند و در جهانِ دیگر پاسخدهِ اندیشه و گفـتار و کردار نیک یا بدِ ما بوده و بنا به فرمان ابدی داور دادگر باید به اندازۀ کرفـه یا گناهش به پایۀ نیــکان یعــنی بهشت، یاجایگاهِ بدان یعنی دوزخ برسد.

 

5- فروهر – که ذره ای از هستی بیکران پروردگار بوده و برای راهنماییِ روان، به تن در آمده، پس از مـرگ به همان پاکــی و خــلوص به اصل خود می پیوندد و به لوثِ گناه آلوده نمی گردد.به عقیـــدۀ زرتشتیان در نهادِ هریک از افراد بشر، چه زن وچه مرد،چه غنی و فقیر، ذره ای از انوارِ خورشیدی اهورایی وجود دارد که” فـرَه وَهَـر” نامیده شده و سبب عمدۀ رسـایی و کمالِ مادی و معـنوی ماسـت این “فرَه وَهَر” از مبداء اصلی خود که اهـورامـزدا باشد جداشده، برای مـدت محــدودِ زنــدگی در تــنِ ما منزل گزیده است .این نیرویِ ایزدی مارا به درجاتِ عالیه ارتقاء داده و از حالت حیوانی و انســانی بـه عالمِ فرشتگان می رساند و در پایان، پس از طی مراحل معنوی ما را به عالم حقیقت و وحدت می رساند و از دیدار و پیوند با اهورامزدا برخوردار میسازد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس

آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس

موبد رستم شهزادی

تواناترین کس آن است که با هوا وهوس خود جنگیده واین پنج عیب را از خود دور دارد:آز وخشم وهوس وننگ وناسپاسی ( مینوخرد باب 41 پرسش 40 بند 9-11).

گوهرِ نیک ومنشِ پاک وخصلت هر کس، آنگاه ظاهر شود که چون خواهشهای نفسانی وهواوهوس وخشم وغضب اورا به هیجان آورد، بتواند با صفاتِ نیک وارادۀ قوی، خود را نگهدارد (مینو خرد پرسش 15بند 24-20).

ای سروش، ای فرشتۀ اطاعت وبردباری، مـارا پناه ده، تا در مقابلِ حملاتِ دیوِخشــم وکین اســتوار مانیم (سروش یشت سرشب یسنا 57بند24).

سحر گاهان خروس بانگ زده گوید: ای مردم، برخیزید وبــهترین راسـتی ودرستی را بستایید، نمازِ “اشم وهـو”را بجای آورید ودیو کاهلی را از خود دور سازید، آن دیو که می خواهد شمارا به خواب فرو برد (وندیداد18بند15).

من همواره با دیو سســتی وتنــبلی ســتیزه خواهم کرد، زیرا بیــکاری وکاهلــی مارا نزار ورنــجور می سازد(وندیداد 11 بند 9).

ای زرتشتی، دست وپا وهوش وخردِ خود را برای انجامِ وظایف خود نسبت به دیگران مهیا دار واز هر کارِ بیجا وبی هنگام خود داری کن وهمواره در انجامِ کارِ نیک ودستگیری بیچارگان وبینوایــان استوار باش (ویسپرد 15بند1).

از آنــجایی که در جـهانِ مــادی ” شــهریــور”  نمــایــندۀ قــدرت ونـــیرومــندی اســت، در اوســتا می فرماید:”داد وآیینِ شــهریــور، نیرومـــتندی  وآ زادیِ  کار وپیشــه است ، پس در راه ســروری  وتوانــگری بــکوشــید وشـــهریاران وسـرورانِ نیــک ودادگـــر را، فـرمـان برید وگـرامی دارید.از درســت کاری خواسته  اندوزید .کار وپیشۀ نیک وسودمند فراگیرید .از گدایی وبیکاری دوری کنید . برخواستۀ(مال، دارایی) دیگران دســت مــیازید ورشــک مبرید.ابزار جنـگی وکشــاورزی وزریــنه وسیمینه ومسینه وبرنجینه را پیوسته پاک نگهدارید تا زنگ نزند وپیوسته به کار آ ید.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

آغاز ارشاد مردم

آغاز ارشاد مردم

موبد رستم شهزادی

اینک از برای کسانی که خواستار شنیدن اند سخن میدارم .بیش از همه، بر مردمانِ دانا است که این سخــنانی که با راستـی همراه است وسبب رسیدن به سرای درخشان فردوس خواهد شد گوش داده به خاطر خود بســپرند.

به سخــنانم گوش فرا دهید وبا اندیشـۀ روشن به آن بنگرید ومیان دروغ وراسـتی را خود تمــیز دهید وپیش از اینکه” روز واپسین” فرا رسد هرکس به شخصه دین خود را اختیار کند، بشـودکه سرانـجام کامــروا گردید.ما خواستاریم مانند کسانی به سر بریم که مردم را به سوی راستی رهنمایند.بـشود که “مزدا” وفرشتگانش به سوی ما آ یند وبه ماراسـتی ویاریِ خویش بخشـند، تا اندیشۀهمه به آنجایی که سرچشمه داناییست پی برد .ای مردم، اگر از حکم ازلی که” مزدا” برقرار داشته، برخوردار گشتــید واز خوشی هردوجهان واز بهره وسودِ” راسـتی خواهان” آ گـاه شدیدآنگاه به راهی می رفتــید،که در آینده، روزگارتان همیشه خوش خواهد بود(یسنای 30)

نظر به فرمان” اهورامزدا” اینک ای مردم ، شما را ازکلامی خبر دهم که شنیدنِ آن برای کسانی که گوش به حکمِ  دروغ  داده  ناگوار وبرای کسانی که از روی خلوص نیت به مزدا ایمان آ ورده و راه راسـت را برگزیده اند دلپذیر خواهد بود.چون بهترین راهی که باید برگزید به نظرتان نیامد پس خود من به سوی شماآمدم تا به شـما بیامـوزم چگونه باید برابر آیـین مقـدس زندگی کرد، کدام یـک از این دوبزرگتر است، کسی که دانا وپیرو راستی است  یا آ ن نادانی که به دروغ گرویده ، پس هر دانایـی باید دیگران را از دانشِ خود آ گاه سازد، چه بیش از ین نشاید نادان سرگشته بماند.

هیچیک ازشمانباید به سخنان وحکمِ دروغ پرست گوش دهد زیرا که اوخان ومان وشـهر وده را دچار احتیاح وفساد می سازد پس به هر وسیله ای که باشد اورا از خود برانید.به آن کسی باید گوش داد که از راستی برخوردار است،به آن دانایی که درمان بخش زندگیست. اهـورامـزدا تمام قدرت خویش را به آن کسی بخشد که در اندیشه وگفتار وکردار دوست اوباشد وپشتیبان راستی باشد(یسنا31).

برای رسیدن به آمرزش اهورا بایدهمۀ شما پیشوایان وبزرگان وکشاورزان وشما نیزای” دیوپرستان” آنچه من می آ موزم پیروی کنید.ما می خواهیم مانند گماشتگان خدا،کسانی را که دشمـن شمـا هسـتند دور سازیم.این دشمنان کسانی هستند که به نابود کردن زندگانیِ مردمان کوشند وزنان ومردان را از پیروی راستی باز دارند(یسنا32).

کسی که به ضد” دروغ پرست” با زبان یا با فکر ویابا دستها ستیزگی کندیاآنکه یکی از پیروانش را به دیـن نیـک درآورد، چنین کسی خشـنودی مــزدا اهـورا را فراهم می کند.کسی که دوستارراسـتی  را خـرم سـازد، خـواه از پیشـوایان یا بزرگان یا کشاورزان باشـدویا کسـی که با غیرت از سـتوران پرستاری کند، چنین کسی در پایان در بوستان فردوس به سر خواهد برد .

منـــم آن پیــشوایی که چون راه درسـت وراسـت را بیاموختم می خواهـم همه را تعلیم دهـم تا از آن کشـاورزی وپیشـه به کار افــتد.

ای مــــزداتــمام  خوشــیهای زندگی که در دست توست به ما اَرزانی دار تا به دسـتیاری آن بتوانـیم زندگانی مردم را در هر دوجهان خوش وخرم سازیم (یسنا33).

ای کسانی که از نزدیک ودور برای آ گـاه شدن آمـده اید، به سـخنانم گـوش فـرا دهـید وهمـه تان آن را به خاطر بسپارید، چه ” مــزدا” در تجلّی است ،مبادا که آموزگار بدخواه وطرفدارِ دروغ با زبانِ خویــش شمارا بفریبد وزندگانی جهان دیگرِ شتما را تـباه سـازد. مـن می خـواهــم سخــن بدارم ازآن دوگوهری که در آ غاز زندگانی بوده اند.یـکی نیـکی ودیگری بـدی ویکی از ین دو به دیگری گفت که هرگز فکر وتعلیم وخردوآرزووگفتاروکرداروروح ما با هم یگانه و یکسان نخواهد بود.

من می خواهم سخن بدارم ازآنچه  مزدا اهورای  دانا  مرا از آن آگاه فرمود. کسانی که در میان شما به آنچه می گویم دل ندهند، در پایان پشیمان گشته افسوس خواهند خورد. من می خواهم سخـن بدارم از مزدا اهورا ، کسی که از همه بزرگتر است وخیر خواه مخلوقات است به وسیله خـرد مقدس خود ســتایش کسـانی که وی را می سـتایــند می شـنود وپاداش می دهــد. در دســت اوست ســود وزیــان وهمیشه روانِ “راستی پرستان” از خوشی بر خوردار وروانِ “دروغ پرستان” گرفتار رنج وشکنجه خواهد بود(یسنا 45).

بشــــود که درین دودمـان وشهـر وکشـور پیوسـته راســتی بردروغ چیره گردد.(یسنا6 بند 5)

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

آرمان دین بهی

آرمان دین بهی

آرمان دین بهی (به زبان ساده)

موبد کامران جمشیدی

 

آرمان دین بهی خوشبختی و رستگاری است

که همانا خشنودی انسان و آرامش و آسایش تن و روان می باشد.

دین بهی به ما می آموزد که تنها راه رسیدن به این آرمان پیمودن راه راستی است زیرا راستی و درستی آن حقیقتی است که بر بنیاد آنها زمین و آسمان و هر چه در آنهاست آفریده شده و آفریدگار آنها نیز خداوند یکتا و ابردانای هستی بخش است که اشو زرتشت، آموزگار ما آن را اهورامزدا نامیده است. این آفرینش بر بنیاد هنجاری پیدایش یافته که قانونی است دگرگون نشدنی و جاودانی. نام این هنجار «اشا asha»  می باشد.

بر پایه ی این هنجار هر کنشی در هر جای جهان انجام گیرد واکنش مناسب خود را خواهد داشت و از این رو هر کار درست و هماهنگی با اشا نتیجه ی خوب و درست و وارون آن هر جنبش و کاری که نادرست باشد نتیجه ی آن نیز نادرست و «بد» خواهد بود.

ما انسان ها نیز که جزوی از این آفرینش هستیم اگر خود را با هنجار هستی (اشا) هماهنگ کرده و اندیشه و گفتار و کردارمان بر آن پایه باشد، خوب و اشون ashavan بوده و نتیجه ی کردارمان نیز خوب و اشویی است. این نتیجه ی خوب،  خشنودی آورده و به آرامش دست می انجامد. آرامشی که میوه ی آن پیشرفت و رسایی (تکامل) بوده و تن و روان را به آرامش و تندرستی رسانده و زندگی آسایش می یابد.

انسان پدیده ای است اجتماعی و برای داشتن یک زندگی آرام و آسوده نیازمند به داشتن جامعه ای آرام و آسوده است تا همه ی یگان های باشنده در آن بتوانند در این آرامش هنباز (شریک) باشند. بنابراین برای هر زرتشتی این یک نیاز و یک خویشکاری (مسئولیت) است تا به آرام سازی جامعه ی خود نیز یاری رساند.

این خویشکاری، خود جزوی از هنجار اشاست که در پیوند با «انسان اجتماعی»، انسانی که دارای نیروی اندیشه گری بوده و می تواند گزینش کند، دارای مینش (مفهوم) می گردد. در برابر خویشکاری، آزادی گزینش قرار دارد، بدین مینش که انسان اگرچه آزاد است که از میان راه های گوناگون برگزیند اما باید آگاه باشد که پاسخگوی نتیجه ی گزینش خود خواهد بود.

برای اینکه این گزینش ها به درستی انجام گیرد، به دو چیز نیاز است:

۱-   وهومن یا بهمن، منش نیک یا خرد نیک که نیروی شناسایی و تمیز (درست از نادرست) است.

۲-   آگاهی و دانایی.

از راه وهومن است که انسان راه را از چاه تمیز داده و بد را از خوب جدا می کند. این نیرو از آغاز خام و نارسا بوده و بایست با تمرینات روانی / اخلاقی و همچنین به یاری تجربه آن را پخته و آموخته ساخت.

براستی انسان دارای دو گونه نیروی تمیز یا خرد می باشد، یکی خرد گوهری یا ذاتی (آسن خرد) و دیگری خرد دریافتنی یا آموختنی (گوشوسرود خرد).

داوری های از پیش ساخته شده و بی بنیان (پیشداوری) یکی از بزرگترین بلاهای بشری است. یکی از چیزهایی که در فرادیدگری های (تصمیم گیری) درست در زندگی یاری می رساند و ما را به پیش می برد آگاهی و برداشت درست از هنجار اشاست.

یکی از گزارش های شایسته ای که برای اشا شده است این است که: اگر کار درست در زمان درست و مکان درست و با ابزار درست و به درستی انجام گیرد، نتیجه نیز درست خواهد بود. هر کدام از این ها هم که در جای درست خود نباشد، نتیجه درست و رسا نخواهد بود. از همین روست که به آن قانون دقت یا precision law نیز گفته می شود.

مهمتر از همه این است که بدانیم هر کار انجام شده در کارنامه ی کارکردهای ما در زندگی نوشته شده و هنایش (اثر) خود را به جای خواهند گذاشت. کردارهای خوب و انسان دوستانه و آرامش خواهانه به ما آسودگی وجدان و خشنودی بخشیده و واژگون آن نتیجه ی زیان بار خود را نه تنها روی خود ما بلکه بر روی تمامی جهان هستی بر جای خواهد گذاشت. به گفته ی دیگر، این همان بهشت و جهنمی است که ما با کرد و کار خود می توانیم در هر دم درهای آن را بروی خود باز و بسته کنیم.

یکی از بزرگترین درس های اشا، که شاید بتوان از آن با نام «قانون زرین» نام برد، میانه روی است. تندروی در هر زمینه ای در جایی به کجراهه خواهد رفت و ما را از راه راست به در خواهد برد. برای میانه روی باید بر روی خود و کارکرد سهش های (احساسات) خود چیره باشیم. این شهریاری یا چیرگی بر خود یا خویشتن داری در فرهنگ بهدینی خشترا khshatnra نامیده می شود.  برای رسیدن به این چیرگی بر خود و آرامش، روش ها و ابزارهای کمکی نیز وجود دارند مانند نیایش و همچنین تمرینات تمرکز اندیشه و همترازی (بالانس) تن.

کسی که از وهومن برخوردار بوده و هماهنگ با اشا زندگی کند، نیک کردار و سازنده می باشد.

انسان های آزاد و نیکخواه و خشترایی در هر جامعه ای می توانند سیستم خوب و دلخواه خود را برای پیش بردن جامعه بنیان گذارند و رهبران اشویی خود را برگزینند. این شهریاری خوب و برگزیدنی را «وهو خشتر وئیریو vohu khshathra vairyo » می نامند.

هنگامی که انسان با بهره گیری از منش نیک و هماهنگی کامل با اشا یا اشویی زیستن و پاک و پاکیزه بودن در اندیشه و گفتار و کردار خود، به نیکی بر خود و سرکشی های سهش های ویرانگر خود مانند زیاده خواهی، کینه جویی، خشم و مانند آنها چیره شده و راه میانه و راست را در پیش گرفت و به آرامش و آسایش در تن و روان دست یافت، آنگاه است که آفرینندگیِ نیک و سازنده در او شکفته گشته و به نوسازی و پیشرفت همیشگی خود و جهان به سوی تکامل و رسایی خواهد پرداخت. تکاملی که در فرهنگ ما به آن «هئوروتات haurvataat » یا خرداد گفته می شود، بدین چیم که انسان نمونه ی ایده آلی از پیشرفت و رسایی می گردد و پس از آن دیگر برگشت پذیری و کاهش یابندگی (انگره) جایی نداشته و تنها افزایش و پیشروی همیشگی (سپنتا) است به سوی جاودانه شدن یا «هئوروتات امرتات haurvataat ameretaat» .

واپس گرایی، کهنه پرستی و خشک اندیشی در آرمان زرتشتی ناستوده و ناشایست است. انسان شایسته است که پیوسته در کار نوآوری باشد. زندگی بدون آفرینندگی تیره و خاموش و مرگ آور است. کاشتن یک گل یا درخت تا نوشتن یک نوشتار و یک کتاب، ساختن یک آهنگ و ایجاد یک هنر، زادن یک فرزند و برداشت یک فرآورده، همه و همه خدمت و یاری به آفرینش است. تنها زندگی ای شکوهمند و سرشار و زنده است که در آن همه نیروهای انسانی به کار می افتد و هنر و نوآوری و شادی و خوشبختی تا جنب و جوش، کوشش و پویش همه جا را فرا می گیرد.

«پروردگارا بشود مانند کسانی شویم که جهان را به سوی رسایی و آبادی به پیش می برند» اهنودگات، هات ۳۰، بند ۹

جامعه ی انسانی نیز که چون از انسان ها به هم آمده است دارای همان کارسازها یا مکانیسم ها بوده و همان ارزش ها در آن برپاست. یک جامعه ی خشترایی که تمام یگان های به هم آورنده ی آن از، سر تا پای آن، هماهنگ با هنجار اشایی کار می کنند به آرامش و شادی دست یافته و در آن آرامش به سوی بهبودی و بهزیستی به پیش می رود.

این جامعه ها، که رویهمِ آنها جامعه ی جهانی است بر پایه ی خانواده، برزن، شهر، کشور و جهان استوار است. برای داشتن یک جامعه سالم جهانی باید نخستین پایه های اجتماعی یا خانواده را سالم بنیان گذاشت و سپس کوی برزن و شهر و کشور را ساخت تا به جهان رسید.

امرتات یا امرداد، که سوی پیشرفت می باشد، آن چگونگی (وضعیتی) است که همراه است با آگاهی و آرامش و شادی کامل و همجوار با ابر دانای هستی بخش «اهورا مزدا». انسان نیک و پاک و اشویی، انسانی است کامل تر (در سنجه ای انسانی). اینگونه انسان ها بی گمان هم بر روی خانواده و خویشان خود و هم بر روی جامعه ای که در آن زندگی می کنند هنایشی (اثر) سازنده  و آبادکننده بر جای می گذارند. فرزندانی که در اینگونه خانواده ها پرورش می یابند نام نیک پدر و مادران خود را همواره زنده نگاه خواهند داشت و جامعه نیز هنایش یافته از گفتار و کردار آنان گام های بیشتری بسوی پیشرفت برخواهد داشت و نام نیک آنان را در تاریخ خود زنده و جاودان نگاه خواهد داشت.

این، نمودِ این جهانیِ جاودانگی و نامیرایی می باشد. جاودانی روان، نمود مینوی امرتات بوده که هستی جاودان است در بهترین چگونگی مینوی یا « اشه وهیشته»، سرای اندیشه نیک و «گرو دمان» سرای سرود و جایگاه والای اهورا مزدا.

«پارسایانی که در برابر هنجار هستی و راستی و پاکی زندگی می کنند، در مکانی که در پرتو خورشید تو درخشان و منزلگه دانایان است به سر خواهند برد.» سپنتمد گات، هات ۵۰، بند ۲

 

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

آخرین گفتار داریوش كبیر

آخرین گفتار داریوش كبیر

موبد کورش نیکنام 
اینك كه من از دنیا می‌روم 25 كشور جزو امپراتوری ایران است. در تمام این كشورها پول رسمی ایران رواج دارد ، ایرانیان در آن كشورها از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند چنانكه مردم آن كشورها نیز در ایران محترم شمرده می‌شوند. جانشین من خشایار باید بداند همانند من در حفظ این كشور بكوشد و راه نگهداری این سرزمین‌ها این است كه در امور داخلی آنها دخالت نكند ، دین و باورهای آنها را گرامی‌ بدارد.

اكنون كه من از دنیا می‌روم تو 12 كرور زر در خزانه پادشاهی داری و این زرها یكی ازپایه‌های قدرت توست زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست، بلكه به دارایی نیز هست، البته به خاطر داشته باش كه تو باید به زرها بیفزایی نه اینكه از آن بكاهی. من نمی گویم كه در موقع ضروری از آن برداشت نكنی زیرا وجود زر در زرخانه این است كه به هنگام نیاز از آن برداشت كنی اما در نخستین فرصت آنچه را كه برداشتی به خزانه كشور بازگردان.
مادرت آتوسا بر من حق فراوان دارد بنابراین پیوسته خشنودی‌اش را فراهم ساز.

10 سال است كه مشغول ساختن انبارهای غله در كشور هستم، من روش ساختن این انبارها را كه به شكل استوانه با سنگ بنا می‌شود از كشور مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می‌شوند حشرات در آن بوجود نمی‌آید و غله بدون اینكه فاسد شود چند سال می‌ماند، تو باید پس از من همچنان ساختن انبارهای غله را ادامه دهی تا اینكه پیوسته آذوقه برای 2 یا 3 سال نیاز كشور ذخیره باشد.

هرگز و هیچگاه كارهای مهم كشوری را به دوستان و نزدیكان خود مُسپار ،برای آنان همان مزیت دوست بودن با تو كافی است، چون اگر دوستان و نزدیكان خود را به كارهای مملكتی بگماری و آنها بر مردم بیداد كرده و استفاده نادرست ببرند تو نخواهی توانست آنها را به كیفر برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری كه رعایت دوستی را بكنی.

كانالی را كه می خواستم بین رودخانه نیل و دریای سرخ ایجاد كنم ، به پایان نرسیده است ، بیگمان تمام شدن آن از نظر بازرگانی و جنگی بسیار اهمیت دارد و تو باید آن كانال را به پایان برسانی. همچنین نباید عوارض تردد كشتی‌ها از آن خیلی زیاد باشد كه ناخدایان ترجیح دهند كه از آن نگذرند.

اكنون سپاهی به مصر فرستاده‌ام تا در قلمرو ایران نظم برقرار سازد ولی فرصت نكرده‌ام سربازانی به یونان گسیل كنم، تو با ارتشی قوی و نیرومند به سوی یونان حركت كن تا به آنان بفهمانی كه پادشاه ایران توانمند است تا بدكاران را نابود كند.

سفارش دیگر من به تو این است كه هیچگاه كارگزاران كشوری را به خود راه نده چون هردوی آنها ویرانگركیان با ارزش ایران هستند و هرگز دروغكار و چاپلوس را بر مردم چیره نگردان زیرا آنها ممكن است به هنگام اخذ مالیات بر مردم بیداد كنند، قانونی بنیان كن كه تماس آنها با مردم كمتر شود، افسران و سربازان را خشنود نگهدار چرا كه اگر با آنها بدرفتاری كنی، چون نمی‌توانند بر تو زورگویی كنند پس در میدان نبرد تلافی خواهند كرد هرچند به قیمت كشته شدنشان تمام شود.

روند آموزش مردم را ادامه بده و بگذار آنان توانایی خواندن و نوشتن داشته باشند تا درك و اندیشه آنها فزونی یابد در این صورت با اطمینان بالاتری می‌توانی پادشاهی كنی. 
همواره پیرو كیش یكتایی و یزدان‌پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور مكن كه پیروكیش تو باشند، پیوسته به خاطر داشته باش تا هر كس آزاد است از هر كیش و آیینی كه میل دارد پیروی كند.

پس از مرگ بدنم را بشوی و آنگاه در كفن بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در مزار بگذار اما آرامگاهم را مسدود نكن تا هر زمانی كه تابوت مرا دیدی، دریابی كه پدرت زمانی پادشاهی توانمند بوده و تو نیز همچون من روزی خواهی مرد و با دیدن تابوت من غرور بر تو غلبه نخواهد كرد اما وقتی مرگ خود را نزدیك دیدی بگو كه قبر مرا بپوشانند و سفارش كن تا پسرت نیز دربارة تو چنین كند.

زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی مشو ، هرگاه نسبت به كسی ادعایی داری درخواست كن تا یك قاضی بی‌طرف آن را بررسی و حكم دهد زیرا مدعی اگر قاضی شود بیداد خواهد كرد. هرگز آبادسازی را فراموش نكن زیرا قانون هستی این است كه وقتی كشوری بازسازی و آباد نشود، رو به ویرانی خواهد رفت، آباد كردن، ایجاد كاریز و احداث جاده و شهرسازی را از كارهای بنیادی خود بدان، بخشودگی و بخشندگی را از یاد مبر و آگاه باش كه بعد از دادگستری، برجسته‌ترین ویژگی پادشاهان این دو كار نیك است ولی هرگاه نسبت به تو یا به دیگری ناهنجاری و ستم كرده باشند و تو آن‌را نادیده بگیری، بیگمان بیداد كرده‌ای. 
دیگر سخنی ندارم و این سفارش‌ها را در حضور كسانی غیر از تو كه گرد من آمده‌اند، می‌گویم تا اینكه بدانند من پیش از مرگ این‌سفارش‌ها را داشته‌ام . 
اینك بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می‌كنم مرگ من نزدیك شده است.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com