[11] آخشیج ها همانا گوهرها یا عنصرهای بنیادین سازندۀ هستی هستند که آنها نیز در یک دسته بندی کل چهار هستند: آتش، آب، هوا، زمین
————————————————————————————————————-
بخش دوم
پیامدهای روند راست و درست
٥- آرامش افزاینده = سپنتا آرمیتی Spenta Armaiti – اسپند/ اسفند/ سپندارمز
٦- آبادی و سازندگی = خشترا Xshathrâ – شهریور
٧- پیشرفت همیشگی = شادزیستی دیرپا = هَئوروَتات اَمِرِتات Haurvatât-Ameretât – خورداد امرداد
![](http://www.dinebehi.com/p/wp-content/uploads/2012/05/images_heram2.bmp)
آرمان زندگی
آرمان زندگی، پیدایش گوهر خود در گیتی است، که همانا پیدایش خداست. این پیدایش، که در هماهنگی با خویشتنِ خویش و گیتی است، با شادی درونی و آرامش افزاینده یا سپنتا آرمیتی همراه است که به خوشزیستی همیشگی و دیرپا می انجامد. چنین کَسانی هم خود، هم دیگران و هم گیتی را آباد و خشنود می گردانند و شهریاران می شوند.
بنیاد خوشبختی جهانی برپایۀ گاتاها در هات 43 بند 1 فشرده شده است:
«خوشزیستی ازآنِ کسی است که خواهان خوشزیستی دیگران باشد.»
«خداوند جهانِ شادی بخش را آفرید و در پرتو منش پاک و مهرِ (عشق) جهان آفرینِ خود
در آن آسایش و آرامش پدید آورد و شادی را برای مردم آفرید.»
از این رو پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند. در این دین جشن و سرور، هماهنگی یافتن با بنیان آفرینش است که خود بهترین نیایش است. این شیوۀ زیستن و نگرش به جهان به مردم نیروی تن و روان می دهد و آنان را به کار و کوشش سازنده برای رسیدن خود و رساندن جهان به خوشزیستی دیرپا انگیزه می دهد.
آنان می دانند که خوشی در روندِ کردار است، نه در پایان. با ایجاد خوشی انسان آزاد می شود.
خوشی برابر با آزادی است. انسان در آزادی خوش است و با خوش بودن آزاد است.
بهشت و دوزخ ؟
اهورامزدا راه درست زیستن را به کسی که از خردش بهره می گیرد نشان می دهد. آنها که کژاندیشی برمی گزینند، بدگفتاری و زشت کرداری به وجود می آورند، بر خلاف اشه گام بر میدارند و برپایۀ فرایند کنش و واکنش پیامد رفتار خود را دریافت خواهند کرد.
از این دیدگاه هرگز پروردگار جایگاهی به نام دوزخ برای شکنجۀ انسان پدید نیاورده است بلکه این خود انسان است که می تواند با خرد مهرورزش، بهشت را در گیتی پدید آورد.
انسان با بهی کردن، بهشت می سازد یعنی بهشت اوج بهی است، خوشی در نیکی کردن، گفتن و اندیشیدن است. آنجاست که شادی و آرامش روان است.
وارون آن، دوزخ یا بدترین جای هستی، رنج درونی (عذاب وجدان)، پی آمد کژاندیشی است که به تن و روان هر دو آزار می رساند.
تازه کردن، پویایی و جوان شَوی (فرَشوکِرِتی frashu-kereti)
دین بهی، دینی «خود تازه گردان» می باشد. پویایی همیشگی و هماهنگی آن با جهان پیشرونده آن را همیشه-تازه و همواره-نو می سازد. نوگرایی در اندیشه، گفتار و کردار که دربرگیرندۀ ترادادها و آیین ها نیز باشد شایسته است که در دستور کار روز باشد.
در گاتاها, هات 30 بند 9 آمده است:
« ای مردم بیایید از کسانی شویم که این زندگانی را تازه میکنند. ای اندیشمندان, ای خردمندان و ای آورندگان خرسندی از راه راستی و درستی بیایید همگی هم رای و همراه با دانش درونی دارای یک آرمان شویم و آن نوسازی جهان است.»
فروهر fravaharیا فروشیfravashi مایه و نماد پیشرفت و نوشوی
نیروی فراز رویاننده و فراز بالاینده، که من را به مینو میرساند (دانه را به بار و بر می نشاند)
و با بن آفرینندگی جهان و زمان پیوند می دهد.
فروهر نمادِ مایه و بُنِ نوشوندگی در انسان و گیتی و خداست. آن، نمادِ گوهر و سرشت خداست در وجود انسان و یکی از نیروهای چهارگانۀ درون او برای پیشرفت و بالندگی همیشگی او از راه همیشه جوان ماندن و همواره نو شدن.
سه رده بالهای نگارۀ فروهر نشان فراغبالی و آزادی در جنبش همیشگی و پیشروی و فرارَوی است بر بالهای اندیشه، گفتار و کردار نیک. گردی (حلقه) بزرگ در میانِ تن آن نشانِ روندِ گردشی و دوباره زاییِ زندگی است. گردیِ کوچکِ در دست، نمایندۀ گردآمده ای است از همۀ نیروهای درونی انسان برای شناخت زندگانی. سرچشمۀ این دریافت، نیروهای شش گانۀ انسان، همانا پنج نیروی اندریافتی (حسی) و همچنین نیروی اندیشه گری می باشد که به هم پیوند دهندۀ آن پنج تای دیگر است.آن، نشان پیمان و پیوندِ مهرآمیز نیز می باشد.
انسانی که تکمیل کنندۀ این پدیده است و از راه آن دایرۀ کوچک، که از یکسو در دست و چیرگی اوست و از سوی دیگر با بالها در پیوند است، می تواند هم بر بالها و از راه آنها بر سیستم دایره ای که او را در بر گرفته است نشان بگذارد. بدان مفهوم که اندیشه و اندریافت ما از زندگانی و هستی یا به گفته ای دیگر باور ما، که گزینش های ما را در زندگی شکل می دهند، با توان ما در پیشرفت و بال گستردن مان در هستی پیوندی راست دارند.
دست راست رو به پیش و بالا بیان کنندۀ راستی و بینش راست و درست است. هر آنکه راه راست رود پیشرفت می کند و بالا رود.
آزادي انديشه وگزينش
انسان در خود دارای بنیان خرد و خردورزی است، همانا نیروی دریافت راه از چاه و آنچه که برای گیتی و مردم سازنده است و یا زیانبار و آزاررسان. چنین نیرویی خداداده است و هیچکس نیز حق ندارد آن را بپوشاند و یا پیش راه آزادی گزینش را از مردم بگیرد.
دین بهی, دین اختیار است نه دین جبر و زور
هرکس آزاد است با خرد و آزاد اندیشی، راه زندگی و یا دین خود را برگزیند.
البته در همبودگاه های مردمی و از برای بهزیستی مردم در کنار یکدیگر، سامان و قانونمندی فراهم می آید که هم زاییدۀ خرد گروهی می باشد و هم هموندان و اندام آن همبودگاه از آنها پیروی می کنند.
پاسخگو بودن – خویشکاری [1]
پاسخگو بودن همانا پرسش پذیری است. اهورامزدا خود، پرسش پذیر است یعنی خویشکاری دارد و باید به پرسش ها پاسخ گوید. اگر او چنین است پس همه باید چنین باشند.
انسان نجات دهنده و رهایی بخش خویش است. هر کس پاسخگوی (مسئول) اندیشه، گفتار و کردار خویش است. در بیرون از دنیای ذهنی انسان هیچ نیرو، مینو یا روان بد و اهریمنی وجود ندارد تا او را گمراه کرده و به بدی وادارد. اگر منش و بینش نیک رهنما باشند، انسان خویشکاری خود را درمی یابد و بی چشمداشت و تنها برای درستی کار، برای بهتر ساختن خویش و همبودگاه و گیتی تلاش می کند.
انسان اگر گزینش درست نکند دنیایش همچنان آشفته باقی می ماند و او (و دیگران) از نتایج آن رنج می برند تا زمانی که به هوش آیند و بنیان های اهورایی را دریابند.
مبارزه با دروغ
از آنجا که هر کردار دروغی نخست در اندیشه شکل می گیرد پس برای دوری از دروغ بهترین راه سازنده گرداندن اندیشه است. مبارزه باید نخست با اندیشۀ دروغ باشد. اگر بتوان با مهر، دوستی، آموزش درست، خوشخواهی و یا هر راه سازندۀ دیگر آن اندیشه را دگرگون کرد که چه بهتر وگرنه باید در برابر دروغکار و کینه ورز ایستاد تا آنکه در اندازه آید و از پراکندگی و پارگی به هماهنگی و همزیستی رسد.
تقدیر و سرنوشت یا اختیار
هر کسی سرنوشت خود را با اندیشه, گفتار و کردار خویش میسازد. اگر چه رفتار آدمی اختیاری است, اما بازتاب آن جبری است که برابر با هنجار آفرینش (اشه) و قانون کنش و واکنش انجام میشود.
ارزشمندی جایگاه انسان و زندگانی
ارجمندی جایگاه انسان تا جاییست که زنان و مردان نیک و پارسا در پیشبرد نیکی و پاکی همکار و همیار اهورامزدا دانسته شدهاند. در دین بهی جهان جایی سپنتایی (مقدس) و زندگانی ارمغانی اهورایی است. بنابراین شایسته است از جهان و زندگانی به خوبی نگهداری و پاسداری کرده, جهان را آبادتر و چراغ زندگانی را فروزانتر از پیش به آیندگان سپرد. آرمان انسان آبادگردانیدن جهان و شاد کردن جهانیان (هات 28 بند 1) و در اوج آن زایش خدا در خود و پیوستن به اوست.
هوده های مردمی (حقوق بشر)
مردم از هر رنگ، نژاد، جنسیت، مليت و ديني كه باشند از یک سرشت اهورایی هستند و برتري هر كسي در نيكتر بودن انديشه، گفتار و كردار اوست. در نامههاي ديني بارها خرسندي، شادماني و رستگاري مردم در سراسر جهان آرزو شده است. كورش بزرگ با پيروي از آموزشهاي اخلاقي و انساني اشو زرتشت نخستین منشور آزادی حقوق بشر را صادر کرد.
برابری زن و مرد
زمانی که انسانها از حقوق برابر برخوردارند، زن و مرد نیز در تمام مراحل زندگی مادی و مینوی زندگی برابرند، هم در روان و فروهر (نفس)، هم در داد (حق و حقوق) و هم در خویشکاری (وظیفه، تکلیف) .
هرجا که اشوزرتشت با مردم سخن میگوید زن و مرد را هر دو با هم یاد میکند. در نامههای دینی نیز از زنان و مردان نیک و پارسا هر دو نام برده شده است. (گاتاها – هات 30 بند2)
شهرآرایی – جهان آرایی
بر پایۀ چهار فروزه
قانون، مهر، جنبش و خرد را نمی توان از هم جدا کرد. قانون و دادی که درونمایه اش مهر نباشد و شهریاری که استوار بر خرد نباشد، و هنجاری را که در آن جنبش نباشد به سازندگی و آبادانی نمی انجامند.
مردم سالاری – سامانِ نیکِ برگزیده
همبودگاه آزاد مردمی شایسته است که تنها کسانی را برای اجرای کارهای گیتوی یا مینویی خویش و آنهم در یک روند آزادمنشانه برگزینند که در کار خود شایسته و کارآمد بوده و پیشینۀ راست و نیک داشته باشند تا آنکه سامان نیک و برگزیده برای راهبری همبودگاه را استوار سازند (وهو خشتر وئیریو)
سازمان همبودی (اجتماعی)
کوچکترین یگان همبود مردمی خانواده است و بزرگترین آن جهان مردمی. همۀ یگان ها- خانه، شهر، کشور و جهان باید از راه مهر و خرد با هم یگانه شوند.
آشتی و دوستی
جنگ و دشمنی چه در راستای کشورگشایی و چه به نام گسترش دین، نادرست است. ما به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی می اندیشیم.
همۀ انسان ها باید با پیوستن و پایبندی به اشه، مهربانی و یگانگی را در بین خود گسترش دهند تا دوستی جهانی پدیدار گردد. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه، باور و پیمان خود را در سرود «مزدیسنو اهمی» به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشتی استوار می سازد. او دینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگر آشتی، ازخودگذشتگی و پارسایی است.
کار و کوشش- کردار نیک
یکی از موثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت که خوشبختی انسان را به دنبال خواهد داشت کار و کوشش است. اشو زرتشت از همه خواستار است که در راستای پیروی از اشه و به یاری منش نیک در اندازۀ توان خود برای پیشرفت و آسایش جامعۀ انسانی تلاش کنند.
هنرآفرینی و تلاش در انجام کار نیک، یکی از راه های نیایش پروردگار است و به همین روی درویشی، ریاضت کشیدن، تنبلی و گدایی از کارهای ناشایست است. یادمان باشد که اندیشه و گفتارِ تنها بسنده نیست و اگر به کردار نینجامد خویشکاری به پایان نرسیده است.
«بهترین زندگی (خوشبختی) و زندگی بد (بدبختی) را هرکسی با دست خویش برای خودش فراهم میآورد.»
(گاتاها – هات 31 بند 20)
جشن
جنبش + مهر
فرزان جشن ها استوار بر مفهوم جوان شدن همیشگی در همبود و فرهنگ و دین و اندیشه و زندگی می باشد. روند جوان شدن و نوسازی با مفهوم گردش+ پیشرفت پیوند دارد.
کار و کوشش شادمانه برای بهسازی جهان، خود جشن است. جشن آغاز و روند کار است، نه تنها پایانِ آن! جشن، با هم سرودن و نواختن است و باید در همه جا و همه کس باشد و در هر انسانی به هم گره بخورد. جشن را باید همه با هم بگیرند و مردمی باشد.
واژۀ جشن در دیسۀ اوستایی آن یسنا yasnâ می باشد. یَس yas همان است کهJazz یا جاز شده است که به چیم سرود و موسیقی می باشد که درونمایۀ جشن و جشن سازی است. یسنا، که گاتاها نیز در دل آن جای گرفته اند به مفهوم سرود زندگی ساز میباشد. نا یا نای یا نِی در این بینش نماد زندگی از یکسو و جشن و سرود از سوی دیگر است.
پاک نگاهداشت زیست بوم (حفاظت محیط زیست)
از آنجا که انسان به همۀ گیتی و زیستبوم خود وابسته و پیوسته است، پس هر گونه زیان رسانی به سرچشمه های مادی و مینوی جهان هستی، آزار رسیدن به خود اوست. یکی از نمودهای اندیشه نیک در این دین که بر آن بسیار سفارش شده است پاک و پالوده نگاهداری زیستبوم است.
در گاتاها کشتار جانوران نکوهش شده و در گرامی داشت پدیدههای سودمند و زندگی بخش سفارش شده است. پاک نگاهداشتن چهار آخشیج آب، آتش، خاک و هوا از بایستههای دینی به شمار می رود.
آتش
آتش نماد آن چهار فروزۀبنیادین مهر و پیوند (یگانگی) – جنبش و دگرگونی (دوگانگی)
هنجار و قانونمندی- خرد و یا به بیانی دیگر آتش نهفته درهستی میباشد.
آتش هم از زندگانی نشان دارد و هم از خرد نگاهبان زندگی. آتش، همه را گِردِ خود می آورد، به هم پیوند میدهد و به جنبش می اندازد.
نور آتش بهترین نمادِ روشنایی درون است زیرا که از درون تاریکی سر می کشد و نشان می دهند که انسان برای رسیدن به روشنایی و آگاهی چاره ای ندارد جز آنکه از درون تاریکی های زندگی بگذرد.
هر روشنی و گرمی در درون زهدان تاریکی و سرما زه[2] می بندد تا هنگامی که زمانش رسید از آن سر برآورد و ببالد و گسترش یابد.
گرامی داشتِ آتش همانا ارجگزاری به همۀ این مفاهیم و ارزش هایی است که یاد شد.
آتش خود بگونه ای نقش پرچم/ درفش را برای بهدینان دارد