دو گوهر همزاد چیست؟

دو گوهر همزاد چیست؟

موبد رستم شهزادی

در یسنای 30 بند 3و 4 اشوزرتشت میفرماید: آن دو گوهر همزادی که در آغاز در عالم روح و اندیشه آدمی پدیدار گشتند یکی نیکی است در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری بدیست در اندیشه و گفتار و کردار. از میان این دو دانا باید نیک را برگزیدند نه زشت را.

هنگامی که این دو گوهر به هم رسیدند هستی و نیستی را بوجود آوردند. سرانجام  طرفداران بدی دوزخ است و پاداش طرفداران نیکی بهشت.

یسنای 31 بند 12- از همان آغاز یکی ازین دو (سپنتامینو) با سخنان نیکو سنجیده و دیگری (انگره مینو) با گفتار دروغین آواز سر دادند و هر یک به فراخور دل و فکر و مغز خویش به رهبری یا اغوا مردم پرداختند.

بند 18- ای مردم هیچیک از شما نباید به سخنان و حکم دروغ پرست گوش دهد زیرا که او خان و مان و شهر و ده را دچار احتیاج و فساد سازد پس با سلاح او را از خود برانید.

در یسنای 45 بند 2 اشوزرتشت میفرماید: من میخواهم سخن از آن  دو گوهری که در آغاز زندگی باهم بوده اند و سپنتامینو که گوهر مقدس است، به انگره مینو گوهر خبیث گفت که اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و خرد و آرزو و روح و روان ما هرگز با هم یگانه و یکسان نخواهد بود.

از این آیات گاتها چنین دریافت میگردد که بنابر عقیده اشوزرتشت در کار خلقت و عمل آفرینش بنابر مصلحت ازلی و ابدی پروردگار یکتا و دانا دو نیروی متضاد وهمیستار دخالت دارند که در اثر فعل و انفعالات آنها هستی برقرار و ادامه دارد. وجود یکی بدون دیگری هم ممکن نیست و هر دو همزاد و هم زیستند، یکی باعث زایش و افزایش و پرورش هستی ها، و دیگری سبب کاهش و شکست و نابودی موجوداتست.

یکی موجب سلامت و توانایی جسم و طول عمر و خوشبختی زندگیست و دیگری وسیله درد و رنج و ناخوشی و مرگ است. در جهان طبیعت هم وضع چنین است. عده ای از موجودات چون آب و خاک و هوا و نیرو و حرارت خورشید، ماده ساز و تولید کننده اند. و عده ای چون قارچها-کفکها-باکتریها و میکروبها تجزیه کننده و مرگ آورند. جهان هستی پیوسته در حال ساختن و ویران کردن است.

یکی باعث ایجاد زندگی و دیگری سبب حدوث مرگ و نیستی است و به همین وضع کار جهان از آغاز تا انجام ادامه دارد.

کارکرد این دو عامل هستی و نیستی یا دو گوهر همزاد و همیستار نه فقط بر روی موجودات این زمین موثر است بلکه خود زمین ما سیارات و منظومه های شمسی و کهکشانها هم پیوسته دستخوش این تحول اند و هر یک از آنان پس از مدت معین منفجر شده و هر ذره ای از آنها در فضای بیکران پراکنده شده و دوباره طبق نیروی جاذبه مواد، آن ذرات سرگردان به دور هسته مرکزی خود گرد آمده و زمینها و کرات و جهان دیگری را بوجود می آورند. شادروان مولانا چه خوب عقیده پیامبر ایرانی را به شعر آورده و گوید:

هیچ چیز ثابت و برجای نیست                   جمله در تغییر و سیر سرمدیست

ذره ها پیوسته شد با ذره ها                     تا پدید آمد همه ارض و سما

بار دیگر این ذوات آشنا                         غرق میگردند در گرداب ها

ذره ها از یکدیگر بگسسته شد                باز بر شکل دگر پیوسته شد

ذره ها بینم که از ترکیبشان                    صد هزاران آفتاب آمد عیان

باز این خورشیدها از آیین ها                 پو گرفته سوی گرداب فنا

این زمین پست و بی قدر و بها              با تمام بحرها و برها

آنچه باشد همره هر کهکشان                از ثوابت یا که از سیارگان

جملگی ترکیبشان زین ذره ها               تا که روزی میشوند از هم جدا

علاوه بر این، طبق کشفیات دانشمندان علوم مادی بخصوص فیزیکدانان و ستاره شناسان این دو نیروی متضاد در درون هر ذره ای از ذرات جهان فعال بوده و به نامهای گوناگون چون جاذبه و دافعه مثبت و منفی و انرژی و ماده و روح و تز و آنتی تز نامیده میشوند. در درون هر اتم همانند زمین وماه و سیارات و منظومه نیروی جاذبه و دافعه مهمترین نقش در تکوین هستی بازی میکنند و هیچیک ازین دو نیروهای نامبرده در نظر پروردگار خوب یا بد نبوده بلکه هردو لازم و ملزوم یکدیگرند و بنابر حکمت و خرد دانا و توانای کل اساس و پایه و چرخش و دوام خلقت بر آنها استوار گشته است. مولانا چه خوب فرموده:

زندگانی آشتی ضد هاست                 مرگ آن کاندر میانشان جنگ خاست

صلح اضدادست این عمر جهان             جنگ اضداد است عمر جاودان

زندگانی آشتی دشمنان                    مرگ وارفتن به اصل خویش دان

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

 

دو گوهر همزاد ، زایندۀ نیکی و بدی

دو گوهر همزاد ، زایندۀ نیکی و بدی

 

موبد کورش نیکنام 
دو گوهر همزاد و متضاد ، زایندۀ نیکی وبدی 
یکی از ویژگی های برجسته در جهان بینی زرتشت ، اشاره به تاثیر دو گوهر همزاد و متضاد در هستی است که هرگاه در اندیشۀ انسان پدیدار شوند سبب پیدایش نیکی وبدی خواهند شد . 
زرتشت در سرودهای خود ( گات ها ) از دو گوهر هستی سخن می گوید که بُنیان و جان مایۀ آفرینش بوده و همچنان در فرآیند های زندگی نقش بسزایی دارند . این دو گوهر آغازین در عملکرد و ساختار با یکدیگر مخالفند ولی همزمان وهمراه با یکدیگرپدیدار شده اند . دو گوهری که چنین نقشی را در هستی بر عهده دارند با اراده و خواست مَزدا ، خداوندِ یکتا آفریده شده اند. یعنی براساس خرد رَسای پروردگار در هستی پدیدار شده و گیتی برپایۀ این دو گوهر آغازین شکل گرفته و پویایی یافته است . دو گوهر همزاد و ناهمگون در نیروی مثبت ومنفی از کوچکترین بخش هرماده ، که در دانش کنونی پُروتون و الکترون نام گرفته اند که نیروی ناهمگون آنها چیزی به نام ماده را هویت داده است تا بزگترین کهکشان ها که نیروی کشش ورانش بین آنها سبب پویایی آنها شده است نقش دارند و به صورت قانون و حکمت خداوندی پایدارند. برای بیان نقش دو گوهرِ مَزدا آفریده در هستی ، زرتشت در یسنا ی سی بند اول چنین می فرماید :

” اینک برای خواستاران و دانایان ، 
از دو گوهر هستی که آفریدۀ مزداست ، 
سخن خواهم گفت . همچنین ستایش خواهم کرد اهورا و اندیشه نیک را ، 
و گفتگو خواهم کرد دربارۀ دانش نیک و آیین راستی ، 
تا با آگاهی درست از خوشبختی خداداده بهره مند شوید “

در بینش زرتشت سرشت اهورامزدا تنها نیکی وراستی است و چون نهاد چنین خداوندی سرشار از راستی و سازندگی است بنابراین کژی وناراستی در آفرینش اهورایی جایگاهی ندارد و هیچگاه در ذات او پدیدار نخواهد شد پس نمی توان خداوند را آفرینندۀ بدی هاو زشتی ها دانست. ولی در بین زندگی انسان و روابط بین آنان ، انواع گوناگون بدی ها دیده می شود و افراد زیادی از دروغ ، فریب ، خشم ، ستم ، زورگویی ، کشتار و غارت گروهی که خود را انسان نامیده اند ، آسیب می بینند و پیوسته از آنان شکایت و گِله دارند ، این بدی ها از کجا آمده اند؟ بیگمان ارادۀ خداوند در بنیاد آنها نقشی نداشته است . 
اشوزرتشت پدیدار شدن بدی ها را تنها مربوط به جامعۀ انسانی می داند و برای بینش خود در سرود هایش ، گات ها هات 30 بند 3 می فرماید:

” این دو گوهر هَمزاد و مُتضاد ، 
چون در اندیشه انسان پدیدار شوند . 
نیکی وبدی پدیدار خواهد شد 
آنگاه دانا نیکی را بر می گزیند 
و شخص بی دانش ، بدی را انتخاب می کند “

در این بینش بدی وناراستی را انسان می آفریند و خداوند هیچگونه دخالتی در پیدایی آن نخواهد داشت . بر پایۀ این نگرش و در هنجار و سامان درست هستی که زرتشت آن را اشا نامیده است ، انسان دارای ویژگی اختیار و امتیاز آزادی گزینش است . انسان آزاد است که چگونه بیندیشد و با اختیارخویش آنچه را که مایل است انتخاب کند . بیگمان آزادی اندیشه و گزینش انسان، او را در نوع انتخاب و نگرش او به زندگی موظف و مسئول خواهد کرد ، به این ترتیب که برابر قانون اشا که اشاره به هنجار درست هستی دارد ، هر کرداری نیز بازتاب مناسب و هماهنگ با گزینش اوخواهد داشت ، انسان نیکوکار که رفتارش از دانایی سرچشمه گرفته وتداوم دو گوهر همزاد ومتضاد را به نیکی تبدیل کرده باشد پیوسته از خوبی و مهر بهره خواهد بُرد و کسی که بر پایۀ کژاندیشی و به دور از دانایی پدید آورندۀ بدی ها در زندگی باشد در رنج ونا آرامی بسر خواهد برد .

اندیشمند ایرانی تراوش اندیشۀ انسان دانا را که از برخورد دو گوهر همزاد ومتضاد پدیدار می شود ، سپنتهَ مینو و چیزی را که ما بدی می شناسیم و نتیجۀ تراوش ذهن بد اندیش باشد ، اَنگره مینو می نامد . این دو واژۀ اوستایی مرکب از مینو یعنی مَنش واندیشه 
تشکیل شده که در هرواژه سپنتهَ یعنی سازنده و افزاینده و انگره یعنی کاهنده و آسیب رسان است . بدین ترتیب سپنته مینو یعنی منش نیک وسازنده که تراوش یافتۀ ذهنِ انسانِ دانا است و اَنگره مینو که منش ویرانگر و ناپاک است از ذهن انسانِ ناآگاه ونادان سرچشمه گرفته است . این واژه همان است که در گویش پارسی به اهریمن تبدیل شده است و زمانی نابخردان تصور کردند که اهریمن در برابر اهورامزدا قرار گرفته است و پیروان زرتشت دو خدا را ستایش می کنند ، خدای خوب وخدای بد . در حالیکه چنین نیست افریننده اهریمن ، اندیشه ناپاک ونادان انسان نا آگاه است و اهریمن در برابر سپنته من جای دارد به عبارتی ساده تر بداندیشی روبروی نیک اندیشی است و هردو از اندیشۀ انسان تراوش یافته است . از آنجا که نیک اندیشی انسان ، خوش گفتاری و درست کرداری را در پی خواهد داشت و اثر بداندیشی، گفتار آزار دهنده و رفتار نادرست است نتیجۀ هردو فرآیند را همگان در جامعۀ انسانی مشاهده می کنیم که بهتر است بگوییم در هازمانی که زندگی می کنیم ، انسان بد وانسان خوب وجود دارند که خوبی وبدی را از دو گوهر همزاد ومُتضاد برگرفته اند که در ذهن آنان پدیدار شده اند .

به باور زرتشت این دو گوهر همزاد هیچکدام بد نیستند بلکه هردو تکمیل کننده وبیان کنندۀ یکدیگرند به عبارتی نمی توان مُثبت ومنفی ، سیاهی و سپیدی ، شب وروز ،کنش و واکنش ، تز وآنتی تز ، کشش ورانش ، عمل وعکس العمل را که همه از این دو گوهر متضاد و همزاد سرچشمه دارند ، پدیده هایی بد و زیان بخش در زندگی دانست بلکه گزینش نادرست انسان بداندیش است که از نیروی اهریمنی تراوش یافته در اندیشۀ کم دانش خود یاری می گیرد و هرگونه بدی و ناراستی را در زندگی خود و دیگران پدید می آورد .

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

درود یا سلام

درود یا سلام

موبد کامران جمشیدی


درود= درستی= تندرستی= سلامتی

همتراز بودن / در بالانس بودن نیروهای درونی= اندازه بودن

Drvatât, drva اوستایی

druva=druvista=drust=drist=drost درست

 

این تندرستی یا سلامتی از بالانس  وهارمونی نیروهای درونی=اندازه بودن می آید.

اما

سلام، سلامتی می آورد، اگر تسلیم باشی و در برابر قدرت قهار (قهر و خشم کننده) و جبار (جبرکننده و ستمگر) و مکار (مکر کننده و فریبگر) سر تسلیم فرود آوری.

 

 

اکنون خود برگزین که تندرستی و سلامتی ات را چگونه می خواهی !!

 

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

دروج

دروج

موبد رستم شهزادی

“دیوِ دروغ” در اوستا “دروج ” نام دارد که مخالفِ اَشاست وبدترین آ فریدگان” درگونت” یا دروغگو است که بر ضد ارادۀ اهورامزدا کوشاست وپیروِ” انگره مینو” شمرده شده.

در( اردیبهشت یشت بند )17 آ مده است :

دروغ باید سرنگون شود ، دروغ باید نابود گردد ودر جهان مادی باید راستی بردروغ چیره شود.

“فرشــتۀ سروش” در اوسـتا(وندیداد پر گرد18 فقرات30-40) به ضــد دروغ می ستــیزد .داریــوش هخامنشـــی در کتیـبۀ  تخـت جمشــید دعـا کرده می گوید :

مبادا که این مملکت گرفتار لشکر دشمن، قحطــی ودروغ شود.

“راســتی” در دین زرتشتی یکی از سفارشهای مخصوص است که از قدیم راهنمایِ پیروانِ مزدیسنی بوده وامروز نیز هر مرد وزن زرتشتی موظف به حفظ آ ن در همه حالی می باشد، ناگفته نماند یکی از افـتخارات ایرانی در گذشته، به تصدیق همۀ مورخان عالم راسـتی ودرسـتی بوده وایرانیـان بـدیـن صفات مشهور وضرب المثل عالمیان می باشند.”هرودوتگ تاریخ نویـس یونـانی با اینکه از دشمـنان ایران محسوب می شده در کتــابِ تاریخ خود از تحســین وتوصـیف ایرانــی در راســـــتی ودرســتی می نویسد:ایرانــیان ار خرید وفروش معاملات بازاری خود داری می کردند زیرا مجبور به فریـفتـن یــکدیگر ودروغ گفتن می شدند ونیز مایل به قرض گرفتن وقرض دادن نـبودند برای اینــکه شاید در موعد خود از پرداخت طلب بر نیایند ودروغی از ایشان سرزند.

داریـوش بزرگ در وصــیت نامۀ  خود دستورمی دهد :

هر کــس می خواهد بنای استقلال مملکت و سعادت ملتش را بر اساس استواری پابرجا سازد باید دروغ را از آن کشور رانده وراستــی را در آن سرزمین استوار سازد.

هیچ یک از ملل قدیمه عالم در تاریخ سندی به این اعتبارو نام نیـکی با این همه افتخــار ندارند تا این درجه دوست ودشمن در مقابل مُحسنات اخلاقی وکارهای پسندیدۀ آنان سر تسلیم خم نکرده اند وبنا به قولِ اغلب مورخان اروپایی خواهیم دانست، که همــۀ این صـفات نیـــک وخویهای پســندیده ایرانـیان باستان در اثر ونتیجـۀ تعـالیم وخشـورِ ایران” اشـوزرتشـت اسپنتمان” است، که روح ایرانی را تا این درجه به راسـتی ودرستی وپرهیزکاری پرورش داده و نام نـیکشان تا روز رســتاخــیز با ســربلــندی وافتخار بر سردفتر تاریخ عالم جاودان نهاده است.

“اشــا”یا راســتی ودرســتی به ما نیرویــی می بخشـد که در پرتــو آن خواهــیم توانست ترقــی جـهان وخوشبخــتی جهانیان را تامین ساخته، شادیِ ابدی را در عالم خاکـی وبهشــت برین را در راه جــهان بعدی به دست آوریم.


اینجاست که اشـوزرتشـت در نمـاز خود می فرماید :

بشـود که ما از زمرۀ کسـانی باشیم که در ترقـی وبهبودی جهان بسوی کمال کوشش می نمایند.

ای مـردم، پایۀ آیینِ مـزدا پرسـتی بر رویِ راسـتی نهاده شده ازین جهت سودبخـش است وپایۀ مذهـبِ نادرست بررویِ دروغ قرار گرفته ازین سبب زیان آور است.(یسنا3-29)

بـــــشود که درین دودمان وشــهر وکشــــو،ر راســـــــتی پیوســته بر دروغ چـیره گردد.(یسنا6 بند5)

روزی خواهـــد رســــید که سرانــــجام راســــــتی بر دروغ چیره گردد.(یسنا44 بند14)

مــا می ســـتایــیــم راســتی را کــه همــواره فــیروزمــند بوده وســراســر نفــوذ به دروغ را در هــم می شـکند.(ویســـپرد20-2)

از آنجایی که” اشا” در عالمِ، مادی نمایندۀ روشــنایی وپاکــیزگی است برابر فرمان اشــوزرتشـت باید بـکوشـیم تابرون ودرون خودرا پیوسته پاک وفروغمند سازیم ،یعنی تـن وجامـه وخـانه ومحیط زیست را ازهرآلـودگی دور داشـته وپاک وطاهر نگـهدارم ودل وروان خود را نیز بافـروغ اندیشـه وگــفتارو کردار راسـت ودرسـت، صفا بخـشیم وضمـیر ووجـدان مان را ار پرتوِ فروغِ راسـتی پیوسـته روشـن نگهـداریم.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

 

در اوستا اهریمن همان شیطانست که در برابر سپنتامن قرار دارد نه در برابر اهورامزدا

در اوستا اهریمن همان شیطانست که در برابر سپنتامن قرار دارد نه در برابر اهورامزدا

موبد رستم شهزادی

بزرگترین عفریتی که حکومت سپنتامینو یا روح مقدس را درین جهان به آشوب کشیده وبر علیه آفرینشهای نیک اهورایی برخاسته و به ایجاد دشمنی و مرگ و درد می کوشد در اوستا انگره مینو (اهریمن) یا روح خبیث خوانده شده است. وجود انگره مینو از سپنتامینو جدا نیست و همانند سپنتامینو ازلی و همزادست ولی ابدی نیست.

در یسنای 30 بند 4 آمده: “هنگامی که این دو گوهر همزاد به هم رسیدند هستی و نیستی و حرکت و سکون پدیدار گردید و تا هستی برقرار است بدترین زشتی و مرگ بهره پیروان بدی و بهترین هستی و نیکی پاداش پیروان خوبی است.”

در یسنای 45 بند 2 اشوزرتشت می فرماید: من میخواهم سخن بگویم از آن دو گوهری که در آغاز زندگی با هم بوده اند و سپنتامینو گوهر مقدس به انگره مینو گوهر خبیث گفت که اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و خرد و آرزو و روح و روان ما هرگز یگانه و یکسان نخواهد بود.

در یسنای 30 بند 6 آمده هنگامی که دیوها با انگره مینو به مشورت پرداختند او را به سروری خود برگزیدند و رهبری اورا پذیرفتند.

در یسنای 44 بند 12 – مرد زشت کار و دروغگو نه تنها شبیه اهریمن بلکه خود اهریمن و دشمن سپنتا مینوست. واژه انگره تنها به معنی بد و ناپاک نبوده بلکه منظور همه گونه بدیها و زشتیهاست (یسنای 43-15).

در اوستا چه بسا مواردی یافت میشود که نام انگره مینو در میان نیست ولی شرکا و یاران او چون دیوان و دروجان فرمان و دستور سرور خود را در فریب و گمراهی مردم انجام میدهند و مانند او دشمن سرسخت بشریت اند و باید مانند طاعون از آنها فرار کرد. خوشبخت کسی است که موفق به مهار کردن هوای نفسانی یا شیطان عقلی و روحی خود شده و زنجیزهای سخت و سنگینی که به دست و پای روح و روان او بسته اند پاره کند. وای به حال کسی که در اثر نادانی به انگره مینو پناه جسته و بند و زنجیرهای اورا به خود بپذیرد. چنین کسی دشمن نیکی بوده و بهره نهایی او جز شکنجه جسمی و مرگ روحی چیز دیگری نخواهد بود.

در یسنای 29 بند 5 اشوزرتشت دستها را بسوی اهورا بلند کرده میفرماید: ای اهورامزدا روا مدار نیکوکاران دچار زوال شوند و به پارسایان و کارگران و زحمت کشان درست کار از سوی بدخواهان رنج و آسیب رسد یا برآنها غالب گردند.

در یسنای 26 بند 10 اشوزرتشت می فرماید: ای اهورامزدا به جهانیان تاب و توانایی بخش واز راستی و پاک منشی اقتداری برانگیز که از نیروی آن صلح و آسایش برقرار گردد. آری ای مزدا من دریافتم که تو خود آن را توانی برانگیخت.

یسنای 30 بند 9 – ما خواستاریم مانند کسانی بسر بریم که مردم را بسوی راستی رهنمایند. بشود که مزدا و فرشتگانش بسوی ما آیند و به ما راستی و یاری خویش بخشند تا اندیشه ما به آنجایی که سرچشمه داناییست پی برد.

یسنای 30 بند 10- پس از آن به خوشی انگره مینو (جهان دروغ) آسیب فرا رسد و پاداش موعود در سرای فرخنده مزدا و وهومن (سپنتامینو) به کسانی بخشیده شود که نام نیکی از خود به یادگار گذاشتند.

بند 11- ای مردم اگر از قانون ازلی که مزدا برقرار داشته آگاه می شدید و از خوشی و پاداش نیک راستی پرستان و رنج و پادافراه دروغ پرستان درین جهان و سرای دیگر باخبر می شدید آنگاه کاری می کردید که همیشه روزگارتان به خوشی بگذرد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

دانستنی های بنیادین

دانستنی های بنیادین

موبد کامران جمشیدی

دین چیست و این واژه چه چمی دارد ؟

دین، یا به زبان اوستایی دَئنا Daenâ به چم دیدن، شناختن، فهمیدن و همچنین وجدان آمده است. اشو زرتشت پیام و آموزش های خود را دَئنا وَنگوهی Daenâ Vanguhi نامید به چمِ دینِ خوب یا دین بهی و وجدان خوب یا به گفته ای دیگر «درک و برداشت و شناخت درست از زندگانی». یک دیندار کسی است که با کمک خرد به دیدن و شناختن دنیای پیرامون خود پرداخته و راه راستی و درستی را دریافته و برگزیده است.

بنابراین نام دین بهی ریشه دارتر از دیگر نامها بوده و زرتشتیان بهدین نیز نامیده می شوند. پس تر نامهای دیگری نیز بر این دین گذاشته شد مانند: مزدایی، مزدیسنی یا مزداپرستی، اهورایی … و سرانجام “زرتشتی” تا گویای نام پیام آور نیز باشد.

روی هم رفته شایسته تر است که ما عنوان های “دین بهی- بهدینان” یا “دین زرتشتی- زرتشتیان” را به کار ببریم.


نام پیام آور

نام اوستایی اشو زرتشت “زَرَتوشترَ” Zarathushtra است که در زبان گجراتی Zarathusht یا Zarthusht شده است و در فارسی امروزه به آن “زرتشت” Zartoshtمی گوییم.

Zoroaster برگردانِ انگلیسیِ نادرستی از نام Zarathushtra به یونانی است و از سده ی ۱۹ میلادی در زبان لاتین به دین بهی Zoroastrism گفته می شود.


کتاب راهنما

زرتشت در درازای چهل و هفت سال پیام یا دکترین خود را به کار برد و آموزش داد تا سرانجام چکیده ی آن را در ۱۷ سروده گرد آورد که خود آنها را مانتر Mânthra یا “اندیشه برانگیز”[i] خواند. این سروده ها پس تر “گاتها” نامیده شدند.

گاثا، گاسان و گاهان گویش های گوناگون همین نام به اوستا، پهلوی و فارسی است اما گویش “گاتها” در همه ی زبان های جهان پذیرفته شده است و مردم بیشتر آن را به همین نام می شناسند. چم این واژه در زبان های اوستا و سانسکریت “سرود پاک” می باشد.

این هفده سرود را از روی وزن و آهنگ بر پنج بخش کرده اند که هر کدام نام ویژه ای دارد. هر یک از سرودها دارای شماری از بندهاست. بلندترین سرود ۲۲ بند و کوتاه ترین ۶ بند دارند. نام پنج بخش گاتها چنین است :


اَهنُوَد (اَهونَوَییتی Ahunavaiti)

اُشتَوَد (اوشتَوَئیتی Ushtavaiti)

سپَنتٍمِد (سپِنتا مَئینیو Spentâ Mainyu)

وُهوخشَترَ Vohu Khshathra

وَهیشتوایشت (وهیشتو ایشتی Vahishtu Ishti)


نخستین جانشینان و پیروان اشو زرتشت نیز نیایش ها و سروده های خود را با سبک گاتهایی به آن افزودند که چنین هستند :


هَپتَنگ هائیتی یا هفت هات Haptang Hâiti

اَئیریَ ما ایشیو Airya mâ ishyu

هَذَئوختَه یا هادُخت (سروش) Hadhaokhta

فْشوشو مانترَ Fshushu Mânthra

یِنگهِه هاتام Yenghe hâtâm در گرامی داشت زنان و مردان

فْرَوَرتی یا فَروَرد Fravarti به چم برگزیدن که دربرگیرنده ی آن پاره هایی است که هم بهدینان در نیایش های خود می سرایند و هم گروندگان به دین با گفتن آنها از باورهای پیشین خود برگشته و دین بهی را برمی گزیدند.

اَشِم وُهو Ashem vohu در ستایش از راستی و درستی

یَتا اَهو Yathâ Ahu درباره ی گزینش و یاری به دیگران


تمامی این جٌنگ یاد شده را “ستوت یسن” Stot Yasn گویند که به زبان اوستایی Staota yesna می باشد به چم “ستایش های گرامی”.

در یک جمله می توانیم بگوییم که کتاب پاک و راهنمای ما زرتشتیان “گاتها” است که می توان با پسوند “ورجاوند” بگونه ی “گاتهای ورجاوند” نیز به کار برد که به معنی بزرگ و گرامی است.

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

خویشتن داری یا تسلط بر نفس

خویشتن داری یا تسلط بر نفس

موبد رستم شهزادی

در اوستا “خشــتراوئیریا” به معنیِ نیروی فرمانروایی برنفس یاخویشـــتن داری است، که از اصولِ دین زرتشتی به شما می آید.برای به دست آوردنِ چنین نیرویی، انسان باید نخست به دیوِ نفس وهوا وهوس خود لگام زند وآن را به زیر تسلطِ خود در آورد.مادامی که تشویش ونگرانی در ما راه دارد ودر باطن خود احساس تزلزلِ فکری و روحی می کنیم، باید آن ر دلیل آن بدانیم که هنوز آن طوری که باید وشاید سرکشــی دیوهــوس خودرا مطــیع خود نکرده ایم وهــــــنوز ازنــــــیروی ِشــهریـــور (خشتراوئیریا)بر خوردارنیستیم .کلید خوشبخـتی وبدبـخــتی در دست خود انسانست .ممکن است تمام عـمر را در دوزخی که خو د به وجـود آورده ایم در شکنجه باشیم یا در بهشـتی که در اندیشـه ومـغز خود ایجاد کرده ایم خـوش وخــرم بگــذرانیم.

شـهامت وشجـاعت مایۀ کامـیابی، وبیم وترس ونگرانی در زنـدگـی، در اثر عدمِ تصمـیم گــیریِ بجا وکسالت وسستیِ ارادۀ ما درساعات روز است.

فقط اشخاصی دچار ترس اند که هنوز ایمانِ کامل در آنان ریشه نگرفته ودر اراده ومنشِ خود دچار تزلزل گشته ونیرویِ خویشتن داری را در خو د تقویت نکرده اند.

بسا اشخاص که پیوسته ار بختِ بد وناگواری ِمحیط ورنج وآلام زندگی شکایت می کنند در صورتی که اگر اراده کنند وبر علیهِ ناگواریها به مبارزه بر خیزند وبر اراده ونفسِ خویش نفوذ وتسلطی داشته باشند، منظره ودیدشان نسبت به زندگی به کلی عوض خواهد شد. یگانه اسبابِ نجاتِ هر فـرد وقومـی این است که از نیروی معنوی وروانی برخوردار گشته واراده واستعدادِ خود را چنانکه اشــوزرتـشت فرموده بشناسد وبداند که او می تواند خود را تا پایه ای رساند که شایسته مقام ایزدی گردد.

فرد یا قومی که به این پایه رسید در جـهان مادی نیروی بی زوالِ”خشــتراوئـیریا” را به دست آورده ودر جهان مینویی شادیِ بی پایان بهره اش خواهد بود.

اشوزرتشت به ما می آموزد:

که انسان به یاری ِ”خــشتراوئــیریا”دارای عزم واراده گشته، با غیرت وثباتِ فکر، گریبانِ خودر ااز دست نکبتِ ضعف برهاند وبه سعادت ابدی برسد.

انسان از هر نـژاد وپـــیرو هر دیــنی که باشد وقتی که از خود گذشــته باشد وخـیرِ عامه را در نظر بگیرد ،در خود یک قدرتِ ویژه ونیرویی خاص احساس نموده که بی پروا در انجامِ کارنیک وترک اندیشه وگفتاروکردارِ زشت  خواهد کوشید وبه پیروی از دستور اشـوزرتشـت نیروی فرمانروایی بر خویشتن وتسلط بر نفس را به دست خواهد آورد.

در( یسنای 50 بند 1) آن وخشـور می فـرماید :

ای مــزدا کشــورِ نیکِ گرانبها وبخششِ پارسایی را کسی به دست خواهد آرد که با غیرت، نیـکوترین اعــمال را بــجای آورد.اینک همه خواســتاریم که دارایِ چنین بخششی شویم.یکی دیگر از معانیِ” خشــتراوئــیریا” شــهریاریِ آرزو شده  یا حکومـتِ اهورایی است  وغرض از آن به کار انداختنِ جمیع قوای انسانی برای تسـلط وحکومت الهی ونیــکی در جهان است.تمام امور زندگانی از کشاورزی وکار گری گرفته تا فرمانروایی ورهبریِ کشور باید تحتِ این منش وآرمان انجام گردد وهر کس باید در حدود نیروی خود بدون هیچ گونه اعمالِ غرض قوایِ خود را در خدمتِ سعادتِ دیگران وترقی جهانیان وتقویت نیکی وراستی صرف کند.

اگر برزگر نسبت به خانوادۀ مختصرِ خود ، کـدخـدا نسبت به دهِ خود، شهردار نسبت به مردمِ شــهرِ خود وفرمانروایِ کشور نسبت به امت وملتِ خود منتهایِ کوشش وفعالیت را درخدمتِ به مردم انجام دهدو اگر برابر این دستو رِاشوزرتشت، جمیع بشر،  از شـاه تا گـدا واز خـرد تا کـلان واز زن ومرد دارایِ این صفتِ ایزدی گردیده وقوایِ مادی ومعنویِ خود را برای خیر وســلامتیِ دیگران صمیـمانه به کاراَندازند، آنگاه عدلِ  کل وشهریاریِ راستی وحکومتِ الهی د ر جـهان مسـتقر گردیده غـم واندوه از جهان بر می افتد وحقیقتِ برادری وبرابری که هزاران سالست بشر در جستجوی آن به سرمی برد به تمام معنی در عالم ظاهر خواهد شد .شادروان فردوسی می فرماید:

فــــریدون فــرخ فرشــته نــبود                       به عــود وبه عنبرسرشــته نــبود

به دادو دهـش یافت این نیکویی                       تو دادو دهــش کن فــریدون تویی


پس، پنجمین تعلیم اشــوزرتــشت:

به دست آوردنِ نـیرویِ شـهریاریِ بر نفس وپرورش قـوه رحمانی در درون خــود وصـــــــــرف نــمودنِ آن بــرای بهــبودی اوضــاعِ دیــگران واســتقرارِ حــکومـتِ نیــــــــــک وآروز شده و با لاخره سازش ونیک خواهی ومساوات وبرادری می باشد ،که اوســتا آن را” شهریور” یا “خشتراوئیریا” یا” اقتدار مقدس” می نامد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

جهانی بودن و پذیرش

جهانی بودن و پذیرش

موبد کامران جمشیدی


يكي از مهمترين  پرسش هایی که، كه ما چه بخواهيم و چه نخواهيم با امروز و آينده‌ي ما و جامعه‌ي زرتشتي و در اندازه‌اي بزرگتر ايراني و حتا جهاني تاثيرات خودش را داشته، دارد و خواهد داشت، پرسشِ باز يا بسته بودن جامعه‌ي ما يا به زباني ديگر پذيرش ديگران در درون دين و جامعه‌ي زرتشتي و یا جهانی بودن یا نبودن دین ماست.

بگذاريد از همين آغاز اين را از همه‌ي شما همكيشان بپرسم كه آيا هنوز در انديشه و باور هيچكدام از شما اين باور وجود دارد كه كسي كه ”زرتشتي زاده“ نيست نمي‌تواند ”زرتشتي شود/باشد“؟ اگر كه چنين باشد، براستي بايد گفت كه دارنده‌ي چنين باوري از دين و آيين و تاريخ خود آگاه نيست كه اگر بود مي‌دانست كه ما به هر سو در درون بنگريم نه تنها هيچ دليل و مدركي كه نشان‌دهنده‌ي درستي اين باور و داوري باشد نمي‌يابيم بلكه همه چيز نشان از وارون آن دارد که همانا در همه جای دین و آیین و تاریخ سپارش و گوشزد شده که باید هر کس تا بدانجا که تاب و توان دارد دیگران را به راه راستی و دین بهی رهنمایی کند و اگر نیز کس و کسانی از این بابت، یعنی به دین آمدن دشواری می بینند باید بدانان یاری رساند. می گویید چنین نیست پس چرا چنین نمونه هایی را شاهد هستیم:

 

« اهنود گات- یسنای 30-بند 2:

بهترین سخنان را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید. سپس هر کدام از شما برای خود بهترین راه را برگزینید …


اهنود گات- یسنای 33- بند2:

کسی که در برابر دروغ پرست با زبان یا اندیشه اقدامی کند و یا یکی از پیروان او را بدین بهی درآورد،چنین کسی خشنودی اهورامزدا را فراهم می آورد.


اشتودگات – یسنای 46 – بند 5:

اگر دانایی (کسی که پیرو راستی و فرمانبردار آیین است) موفق شود که دروغ پرستی را به دین درآورد چنین کسی باید پس از حصول اطمینان به یکی از بزرگان دین خبر دهد تا او را از آزار دیگران حفظ بدارد.

 

به غیر از گاتها در کتابهای دیگر مزدیسنی نیز درباره پذیرش سفارش شده است. شما می توانید به عنوان نمونه به هوم یشت بند 24، به کتاب نهم دینکرد بند 4 و بند 24 و به فصل 42 کتاب دادستان دینی مراجعه نمایید، بعلاوه در ائرپتستان کتاب اول فصل پنجم فقرات 4 و 5 وارد است که ” اگر از جددینان کسی به مذهب زرتشت درآید تمام اولاد او نیز با خود او به دین جدید می گروند ولی جایز نیست  زنش را به اجبار به پذیرفتن دین وادار ساخت ….” و در فصل چهارم فقره 16 همان کتاب (کتاب اول ائرپتستان) نوشته شده است که ” اگر زرخریدی کیش مزدیسنی قبول کند او دیگر بنده و زرخرید نیست و ارزش او باید پرداخت شده آزاد گردد.”

با مطالعه ی مندرجات کتاب دینی معلوم می شود که امر ترویج و تبلیغ مذهب کاری شایسته است و اگر بسایر ادیان نیز نظر افکنیم می بینیم که پیروان همه مذاهب در ترویج دین خود نهایت کوشش را دارند. ما زرتشتیان نیز اگر ایمان داریم که دینمان یکی از مذاهب زنده و بزرگ دنیاست و برای تمام مردم جهان سودمند می باشد بایستی در امر تبلیغ کوشا باشیم، اشخاصی را که مایل بقبول دین زرتشتی هستند بپذیریم و در حقیقت ره چنان رویم که رهروان رفته اند.

با درود از سوی کنکاش موبدان تهران

اردشیر آذرگشسب       »

 

پاره ی بالا برداشت شده است از نامه ای که انجمن موبدان تهران در پاسخ به نامه ای که در مورد سدره پوشی آقای Joseph Peterson و مخالفتی که برخی از موبدان پارسی با آن کرده بودند شده بود، نوشته اند، که سندی است بسیار جالب و معتبر و تاریخی و در زمانی نیز نوشته شده است که تمامی بزرگان دین ما در یک نسل پیش یعنی موبدان بزرگ فیروز و اردشیر آذرگشسب (که نام او در پایین این نامه است)، رستم شهزادی و دیگران در کنکاش موبدان تهران بودند و چه کسی بهتر و داناتر از این زنده یادان که به ما بگویند که دین ما در این مورد چه دیدگاهی داشته و دارد.

بنابراین اجازه بدهید به عنوان یکی دیگر از هموندان این جامعه که پشت اندر پشت زرتشتی بوده و تا دستکم 12 پشت من دارای مقام موبد بزرگی و راهنمایان دین در جامعه بوده اند و خود من نیز به آن سرافرازم با استواری و بی تردیدی تمام بگویم که:

« دین زرتشت یا دین بهی دینی است جهانی و برای تمامی انسانهاست و این خویشکاری یا وظیفه ی ما به عنوان زرتشتی است که برای نشان دادن راستی ها و سرافرازی های دین خود بدیگران کوشا باشیم و اگر کسانی خواستند این آموزش ها را سرمشق زندگی خود قرار دهند آنان را با آغوش باز بپذیریم. »

 

هر پرسش دیگری که در این راستا باشد و یا شرایط روز و زمان نیز تا هر اندازه که این آزادی گزینش را در تنگنا گذاشته باشند باز هم بنیان ها را نمی توان کنار گذاشت و نادیده گرفت. اکنون می مانیم ما و شرایط روز که با خردمندی و هم رایی و هم اندیشی، و باز تکرار می کنم زیر پا نگذاشتن بنیان ها، راه کارهای خردمندانه و کارآ برای پیشبرد این کار فراهم آوریم.

 

در اینجا بی تردید در اندیشه ی برخی این پرسش تکرار میشود که چرا تا زمانی که ما خود در درون جامعه مشکل داریم باید دیگران را به درون بپذیریم و …

پاسخ به این پرسش نه در نفی کردن بنیان هاست بلکه در ناتوانی خود ما در حل مشکلات است که باید خود را آزموده تر کنیم و همازوری را گسترش دهیم، از دشواری ها نهراسیم و این دانش را فرو نگذاریم که دین ما دین دانش و خردمندی و راستی و درستی و … است و اگر براستی دل و اندیشه ی خود را به آن بدهیم دیگر ناتوان نخواهیم بود و امید به امروز و فردای بهتر و شادی و خوشبختی برای همگان در دسترس خواهد بود. ما هر گاه که بزرگ بیندیشیم، آنزمان بزرگ نیز خواهیم بود و بزرگتر نیز خواهیم شد و در این راه بزرگ همه همکار و همیار خواهیم بود. 

 

اکنون بیاییم و به یک پدیده ی دیگر نگاهی بیندازیم، به واژه ی “زرتشتی زاده”. یک زرتشتی زاده کیست؟ آیا کسی است که از پدر و مادری زرتشتی زاده شده باشد و یا اگر پدر و مادربزرگ او زرتشتی بوده باشند باز هم می توان او را زرتشتی زاده به شمار آورد؟ آیا تا چند پشت می توان این پدیده را به پس برد؟ آیا ایرانیانی که چند پشت در پَسِشان زرتشتی بوده و سپس به هر سببی از دین بیرون رفته اند اما امروز می خواهند به دین نیاکانی خود بازگردند را می توان زرتشتی زاده به شمار آورد؟ پاسخ را به خرد و داوری خودتان وامی گذارم اما دوباره می گویم که دیدگاه در این مورد هر چه باشد در بنیانی که در بالاتر بیان شد اثری ندارد.

 

بنابراین بیاییم و یکبار برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون کنیم و بپذیریم که بر پایه ی دین و آیین و تاریخ و نیاکان و راهنمایان دینی از دیروز تا امروز، دین ما دینی جهانی است و هر آنکس که بر پایه ی دانش و خرد خود و با مهر و دلبستگی بپذیرد که زرتشتی باشد و بیندیشد و بگفتارد و بکردارد او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که  می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست!!

سخن تنها در جایی است که این دلبستگان به راه و آیین زرتشت می خواهند که با همکیشان و هم اندیشان خود در یک زندگی اجتماعی مشارکت کرده و در سرنوشت آنان شریک گردند. اینجاست که سخن از قراردادهای اجتماعی/دینی به میان می آید، مانند “سدره پوش” شدن، برای بیان این گزینش به دیگران و پیمان بستن برای رهروی در راه اشا،  و از سوی دیگر دلبستگی نشان دادن به آیین ها و ترادادها و راه و روش زندگی در میان آن گروهی که می خواهند با آن یگانه شوند.

چه بسا هستند کسانی که با پذیرش دین از یکسو و هماهنگی و همرنگی نشان دادن با جامعه به سادگی و با لبخند به پذیرش رسیده اند و یا کسانی که نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید به این نزدیکی دست یابند که آنهم با گذشت زمان دگرگون خواهد شد.

 

 برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است

موبد رستم شهزادی

دراین جهان هیچیک از پدیده ها نمی تواند از قانون اشا یا هنجار هستی سرپیچی کند. همه آفرینش ها از جمله زمین از آغاز پیدایش تا کنون تغییرات بسیاری کرده و در آینده نیز خواهد کرد. این پیشامدها و دگرگونیها در جهان امریست طبیعی و خدادادی و در حقیقت برابر با اشا یا قانون خلل ناپذیر و ابدی اهورایی هم چنان ادامه خواهند داشت ولی اگر ما این دگرگونیها را از دریچه چشم خود و با توجه به سود و زیانی که در زندگی محدود ما دارند ببینیم و بسنجیم هر کدام جنبه نیک یا بد به خود خواهند گرفت که در نظر پروردگار جهان چنین نمی باشد زیرا اندیشه و خرد کوتاه و ناقص ما هرگز به درک و فهم نقشه و هدف اصلی آفریدگان از آفرینش و گردش جهان راه نخواهد یافت. بنابراین نیکی و بدی در جهان وجود خارجی نداشته و تنها در ذهن و اندیشه ما خود را نمایان می سازند و موجب امتیاز پدیده ها و عوامل مختلف طبیعت می گردند. از سوی دیگر انسان به عنوان یکی از پدیده های هستی است که در تنازع بقای این جهان باید برای زنده ماندن خود تلاش کند طبعا در جهت فراهم ساختن امکانات لازم برای برطرف ساختن نیازها و رشد و تکامل خود باید بکوشد و همواره با محیط اطراف خود به نوعی مبارزه بی امان پردازد و گرنه بدون این مبارزه زیستن و رشد کردن و از نسلی به نسل دیگر رسیدن برای وی و هر موجود زنده دیگر ناممکن خواهد بود. بنابراین انسان ذاتا مجبور است آنچه را که خوبی می داند و در اثر تجربه، دانش و آموزش پیامبران بدست آورده است بکار ببندد و استفاده کند و آنچه که به شکلی برای تن و جان و روان او زیان آور است محو و نابود سازد و از پیش پای خود بردارد.

اینست فلسفه و آموزش اشوزرتشت برای بهتر زیستن، پیشرفت کردن و رسیدن به درجات عالی ترقی و تکامل جسمی، عقلی و روحی بشر درین گیرودار جهان هستی که هدف نهایی هر زرتشتی است.

ناصرخسرو راجع به نیکی و بدی گوید: “چون درست شد که دانش و توانایی و حکمت مرا آفریدگار این عالم است لازم آید که مراد او اندر آفرینش عالم همه نیکی و صلاح و راستی است…از بهر آنکه بدی و زشتی و فساد و کژی از نادانی و عاجزی آید و این چیزها از آفریدگار دور است.پس گوییم که مراد آفریدگار اندر آفرینش مردم همه نیکویی و خیر است و دلیلی بر درستی این دعوی آنست که تن آدمی را پذیرای نیک و بد آفرید چون تندرستی و بیماری و راحت و رنج و خوشی و ناخوشی و تولد و مرگ، و عقل داد مر او را تا این مخالفان را بشناسد و بهتر از بدتر و راحت از رنج را هر چه خواهد بگزیند.”

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

جشن‌های ایرانی

جشن‌های ایرانی

موبد کورش نیکنام 
ویژگی ارزشمند و زیبای فرهنگ ایرانیان که زرتشتیان کنونی نیزاز آن پاسداری کرده اند ، شادمانی برای گذران زندگی و بهره‌گری درست وخردمندانه ازداشته های فردی و اجتماعی ‌ است. با کنکاش و جستاری در بینش زرتشت و فلسفه دین ایرانیان ، می‌توان به روشنی بیان کرد که یکی از بارزترین و مهمترین ویژگی‌ دین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش کردن برای شادمانی دیگران است. این نگرش درست و سازنده سبب پویایی وبرپایی جشن‌هایی گوناگون و شادی آفرین در تاریخ زندگی ایرانیان شده است. 
جشن ، از واژه یسن و از ریشه یز به معنای ستایش کردن آمده است، به همین روی نیاکان ما در ایران باستان در آغاز هر جشنی نخست به نیایش و ستایش اهورامزدا می‌پرداختند و آنگاه برنامه های شاد وگوناگونی را به مناسبت هرجشنی برپا می داشتند . 
به همین روی زرتشتیان وایرانیان جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند که آنها را می توان درگروه ‌های زیردسته بندی کرد: 
1-جشن های هفتگی 2- جشن های ماهانه 3- جشن های فصلی (گاهنبارها) 4– جشن های سالیانه5 – جشن در نیایشگاه 6- جشن های دینی

1- جشن‌های هفتگی

در گاهشماری زرتشتیان ، هر روز از ماه سی روزه نام ویژه‌ای به خود دارد. چهار روز در هرماه به فاصله هفت یا هشت روز به نام جشن‌های اورمزد و سه دی ویسپی‌شام نامیده شده اند این روزها ، اورمزد- دی‌بآذر- دی بمهرو دی بدین نام دارند ، دی به آرش (معنی) آفریدگاراست دراین روزها زرتشتیان تلاش دارند با خویشان و دوستان دیدار بیشتری داشته باشند ودر دیدارها به جشن وشادی بپردازند .

2- جشن‌های ماهانه 
جشن‌های ماهانه گونه دیگری از جشن‌های ایرانی است. نیاکان خردمند این سرزمین در گاهشماری ایرانی برای دوازده ماه نام هایی برگزیده اند به ترتیب ، فروردین – اردیبهشت – خورداد – تیر – امرداد – شهریور – مهر – آبان – آذر – دی – بهمن و اسفند نام دارد . 
درهرماه سی روزه هرروز نامی ویژه دارند که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد، امشاسپند از ترکیب دو واژه امشا به معنی جاودانی و بی مرگی و سپند به معنای پاک و مقدس ترکیب یافته یعنی جاودانان پاک) و بقیه نام روزها از ایزدان ( ایزد از واژه یز و یسن آمده ، یعنی درخور ستایش ) گرفته شده است . 
در این گاه شماری باستانی، پنج روز آخر سال را به نام پنجه نامیده اند. همچنین هر چهار سال یکروز را به نام اَوَرداد می نامند. اَوَرداد به آرش روز اضافی است که در گاه شماری خیامی ( جلالی) نیز می تواند به روزهای سی ویکم هرماه در شش ماه اول سال گفته شود . 
هر یک از سی روز ماه ، نام‌های ویژه‌ای به خود دارد ، برابری نام روز و نام ماه درهرماه جشن گرفته می‌شده و اکنون نیزمی‌شود. نام سی روز ماه به ترتیب چنین است. 
اورمزد- وَهمن- اَردیبهشت- شهریور- سپندارمَز- خُورداد- اَمُرداد- دی‌بآذر- آذر- آبان- خیر- ماه- تیر- گوش- دی بمهر- مهر- سروش- رَشن- فروردین- وَرَهرام- رام- باد- دی بدین- دین- اَرد- اَشتاد- آسمان- زامیاد- مانتره سپند- انارام 
نام پنج روز آخرسال که پنجی خوانده می‌شود ، ازنام پنج بخش گاتهای زرتشت یعنی اَهنَوَد- اُشتَوَد- سپَنتَمَد- وهوخشَتر- وَهیشتُوایش برگزیده شده است. 
برابری نام روز با نام همان ماه جشن گرفته می شود مانند روز فروردین از ماه فروردین که با افزودن پَسوندِ گان به آخر کلمه به صورت جشن ماه فروردین یا فروردینگان در آمده است. 
بنابراین دوازده جشن ماهانه عبارتند از: فروردینگان- اَردیبهشتگان- خُوردادگان- تیرگان- اَمُردادگان- شهریورگان- مهرگان- آبانگان- آذرگان- دیگان- بهمنگان و اسفندگان

1-2،جشن فروردینگان یا فرود گ 
نوزدهمین روز از ماه فروردین 
فروردین از واژه فَروَشی و فَروَرتی آمده است که ویژه فرَوَهَرها است ، ماه فروردین از آن فروهرها بوده وجشن فروردینگان برای بزرگداشت و پاسداری از فروهرهاست. فرَوَهَر ، که صورت اوستایی آن فروشی و صورت فارسی باستان آن فرورتی است، در باور سنتی نیاکان ما فروزه اهورایی در نهاد انسان بوده است. برپایه این باور کالبد هر انسانی از چهار آخشیج (عنصر، پدیده ) تشکیل شده ‌که عبارتند از: 
• تن 
• جان 
• روان 
• فروهر 
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که پاسدار نیکی‌هاست. هر بدی که انسان در زندگی انجام دهد ، برفروزه های اهورایی او اثر نخواهد داشت و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش آزار و رنج خواهد ‌برد. 
در جشن فروردینگان یا فرودگ، نیاکان ما به دیدارآرامگاه در گذشتگان رفته و به یاد فروهر درگذشتگان خود آیین سنتی را برپا می کردند در این برنامه موبدان در جایگاه اجرای مراسم سنتی می آمدند و شروع به اوستاخوانی می‌کردند، آنان سرودهایی از فروردین یشت می‌خواندند و به این ترتیب، لرک ( آجیل ویژه مراسم سنتی ) را آماده می‌کردند. ودر پایان آیین اوستا خوانی ، لرک را بین باشندگان پخش می‌کردند. کسانی نیز که دهشی را در اندیشه دارند، در روزجشن فروردینگان به یاد درگذشتگان خود، دهش نیک خویش را که خوردنی و چیزهای مورد نیاز بود بین مردم پخش می‌کردند.

2-2، جشن اَردی بهشت گان 
سومین روز از ماه اردیبهشت 
این جشن درسومین روز ازماه اردیبهشت برگزار می‌شود و برای گرامی داشت جایگاه آتش ، گرما و روشنایی آن در زندگی انسان است. 
اَردیبهشت در اوستا به صورت اَشَه وَهیشتَه آمده است. بخش نخست ، اَشَه یا اَرتَه به معنی درستی و راستی و هنجار و بخش دوم صفت عالی است به معنی بهترین ، بنابراین اردیبهشت یعنی بهترین راستی یا بهترین هنجار و قانون خواهد بود. این ویژگی یکی از گام های عرفانی برای شناخت ونزدیک شدن به اهوراست . اردیبهشت در نقش مادی خود از روشنایی وآتش پاسداری می کند . 
در این جشن ، ایرانیان به کنار آتشکده ها و کانون روشنایی می رفتند و با آرزوی افزایش فروغ اهورایی در جان وروان خویش به نیایش آتش ( بخشی از خُرده اوستا ) می پرداختند . سپس با خوردنی های سنتی که فراهم شده بود پذیرایی می شدند .

3-2، جشن خُوردادگان 
ششمین روز از ماه خورداد 
خورداد در اوستا هَئوروَتات و در پهلوی خُـردات به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان و نماد رسایی و کمال است. خرداد، در نقش مادی خود از آب‌ها نگهداری می کند وانسان را در چیرگی بر تشنگی یاری خواهد کرد از این رو درآداب سنتی ، به هنگام نوشیدن آب از خورداد به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد شده است و در اوستای نو نیز از این دو امشاسپند که در نقش مادی خود پاسداری ازآب‌ و گیاهان را به عهده دارند و به هنگام تشنگی و گرسنگی به یاری مردم می آیند. به نیکی یاد شده است . در یسنا هات ۴۷ آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسانی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارشان برابر آیین راستی باشد. 
یکی از مهم ترین آیین‌های روز خورداد که در جشن خورادگان برجسته تر است ، رفتن به کنارچشمه‌ها ، دریاها و رودها ؛ و تن شویی در آب پاک و سرودن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور همگانی است.

4-2، جشن تیرگان 
سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 
جشن تیرگان ،همراه با مراسمی وابسته به آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده است وهمچون دیگر جشن¬هایی که با آب در پیوندمی باشند، آبریزگان یا آب پاشان نامیده شده‌است. در چنین روزی نیاکان ما به کنار چشمه ها و رودخانه می رفتند وبا پاشیدن آب در یکدیگر ، ارزش وجایگاه آب در زندگی را گرامی می داشتند . 
بجز این روز در نخستین روز تشتر یا تیر در هرسال که سیزدهم فروردین (سیزده‌¬ به در) است و سیزدهم مهرماه (قالیشویی درشهراردهال) نیز جشن‌هایی با بهره گیری وپاسداشت آب همانند با جشن تیرگان در سنت های ایرانی برگزار می¬شود. 
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند برخی از جشن¬های ایرانی فال کوزه است که در گویش زرتشتیان چکُ دولَه نام دارد. برای برگزاری این آیین، روز قبل از جشن تیرگان ویا بامداد روز جشن، دوشیزه‌¬¬ای را برمی‌¬گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌¬دهند که دوله نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می¬کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می¬‌اندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانی که می¬برد که آرزویی در دل دارند و می¬خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن¬ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق¬ سر، سکه یا مانند این¬ها در آب دوله می¬‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می¬برد و در آن¬جا می¬گذارد. شامگاه روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته¬‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌¬اند در مکانی گرد هم می¬آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می¬آورد. در این فال-گیری بیشتر بانوان شرکت می¬کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می¬خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می¬برد و یکی از چیزها را بیرون می¬آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می¬شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است. 
جشن تیرگان از روز تیر تا روز باد ، یعنی ده روز ادامه دارد وبرای یادآوری داستان تیر آرش که ده شبانه روز در هوا حرکت کرد تا مرز ایران را گسترش دهد ، ایرانیان در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی بافته شده از ایریشم به نام نخ تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ رنگین‌کمان آسمان بافته شده‌ را به دست خود می¬بندند و در روزباد از ماه تیر( دهمین روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند تپه و پشت بام خانه به باد می¬سپارند تا آرزوها و خواسته‌¬هایشان را به عنوان پیام‌ رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می¬شود: تیـر برو باد بیا، غـم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خـوشه مرواری بیا

5-2، جشن اَمُردادگان 
هفتمین روز از ماه اَمُرداد 
روز امُرداد از ماه امُرداد ، در گاه‌شماری ایرانیان باستان جشن امردادگان نام گرفته است . ایرانیان، در این جشن برای گرامی ‌داشت ِ منش، کُنش و جایگاه امُرداد ( چنانکه در بینش زرتشت آمده : اَمِرِتات یعنی بی‌مرگی و جاودانگی) برگزارمی شده است. امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و گرامی داشته‌اند.

درمتن های اوستایی ویادگارهای کهن ایرانی، از این روز وجشن امردادگان و آیین های ویژه‌ آن ، روایت و اشاره های بسیاری ‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ بُندَهِش، می‌خوانیم : امُرداد بی‌مرگ ، سَروَر ِ گیاهان بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه‌ گوسفندان را افزاید ، زیرا همه‌ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند.

6-2 ، جشن شهریورگان 
چهارمین روز از ماه شهریور 
شهریور درگویش اوستایی به صورت خشَترَه وَئیریَه آمده که بخش نخست آن به معنی کشور و پادشاهی و بخش دوم به معنی آرزو شده می باشد ، این واژه پادشاهی آرزو شده یا به عبارتی شهریاری مینوی و بهشت نیز یاد شده است. 
چنانکه همهٔ امشاسپندان در بخش مینوی و زمینی نقش دارند وجایگاهی برایشان بیان شده است ، شهریور نیز در جهان مینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا بوده و درنقش مادی خود ، نگاهبانی از فلزات بدو سپرده شده است. 
در گذشته شهریورگان، جشن آتش های خانگی محسوب می شده. مردم در اجاق خانه‌ها آتش می‌افروختند وهمراه با ستایش خداوند از نعمت‌های اوسپاسگزاری می‌کردند. در خانه‌ها میهمانی برپا می شده و خوراکی های ویژه و گوناگون تهیه می شده و به مناسبت تغییر هوا نیز در آغازشب درگوشه ای از بام خانه ها آتش می‌افروختند .

7-2 ، جشن مهرگان 
شانزدهمین روز از ماه مهر 
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی می دهد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال تنها دو فصل بزرگ تابستان و زمستان را داشته و هر دو جشن ، آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند. 
به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب می‌آمد. فصل اول تابستان بود که از جشن نوروز آغاز می‌شد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز می‌شد و تا پنج روز پس از آن ادامه می‌یافت. 
به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزه ای که به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند، پیروزی ایرانیان بر ضجاک تازی به پیشنهاد و همت کاوه آهنگر بوده است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده‌ و نیایشگاه‌ها می‌روند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذرایی می‌کنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می دارند. 
زرتشتیان در برخی از روستاهای یزد جشن مهرگان را هماهنگ با تقویم غیر فصلی برگزار می‌کنند بعضی از خانواده‌ها خوراکی‌های سنتی، گوشت بریان شده گوسفند و لووگ (نان کوچک روغنی) تهیه می‌کنند و با پذیرایی از همه به داد و دهش وشادی می پردازند.

8-2 ، جشن آبانگان 
دهمین روز از ماه آبان

آبان ، نام دیگر ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه (اَناهیتا ) ، نماد آبهای پاک وبالنده روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است به همین روی نیاکان ما نیایشگاه هایی در کنار رودخانه ها و آب های روان برای بزرگداشت آب ساخته بودند که نمونه آن در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان خودنمایی می کنند. 
ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.

9-2 ، جشن آذرگان 
نهمین روز از ماه آذر 
جشن آذرگان هنگامی برگزار می شود که در ماه آذر، روز آذر فرا می رسد . آذر در اوستا آتَر- آتَرش و در پهلوی آتُر – آتَخش و در فارسی امروز آذر- آتش نامیده می شود. آذر، نماد پاسداری از آتش و فروزه اهورامزداست . در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از فروغ اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد به همین روی، سوی پرستش و قبله گاه اهورامزداست و آنان که دل در گرو عشق اهورا دارند در آتشکده ها از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن های ویژه پاسداری از جایگاه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی هر سال برگزار می شود. 
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و گوشه ای از بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر مجر آتش ، چوب های خوش سوز و خوش بو می گذاشتند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می شود، سرود آتش نیایش از خرده اوستا می باشد. 
اکنون نیز زرتشتیان به یاد نیاکان خردمند خود که پوینده فروغ وروشنایی بوده اند در روز جشن آذرگان به آتشکده ونیایشگاه ها می روند ودر کنار روشنایی آتش به فروغ اهورایی نیایش می کنند وبا خوراکی های سنتی پذیرایی می شوند .

10-2 ، جشن دیگان 
روزهای دی از ماه دی 
در گاه شماری ایرانی سه روز با نام دی یعنی آفریدگار آغاز می شود که با نام نخستین روز از هرماه که اورمزد است چهار روز ویژه جشن دیگان می توان برگزار کرد. 
خرم روز ، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام خداوند در ماه دی به شکلی باشکوه درایران باستان جشن گرفته می‌شد. اکنون نیز جایگاه ارزشندی دارد به ویژه پارسیان هندوستان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. 
ابوریحان بیرونی می نویسد: دی ماه را خور ماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خرم روز یا خوره روز نامند. 
دی صفت است از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در ادبیات اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. 
در گاه شماری ویژه زرتشتی در بین نام سی روز ماه ، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک در آغاز نام روز بعدی خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه روزهای اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین همه را می توان به یاد آفریدگار جشن گرفت وآنرا جشن دیگان نام نهاد .

11-2 ، جشن بهمنگان 
دومین روزاز ماه بهمن 
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن برگزار می‌شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک برگرفته شده است ، وهومن یکی از امشاسپندان ویکی از فروزه های اهورایی است. در گات ها ،اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری گرفته است. بهمن در نقش مادی خود پاسداری از حیوانات سودمند را بر عهده دارد . از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان پرهیز می کنند، برخی از زرتشتیان نیز عادت دارند که از خوردن گوشت در تمام روزهای ماه بهمن خود داری کنند. 
درباورسنتی جشن بهمنگان یاور مردان درستکارنیزمی‌باشد. بهمن یکی از برترین فروزه ها در فرهنگ زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه و مقدس» برابر نهاده شده‌است. زرتشت در گاتها به یاری نیروو فروزه وهومن به پیامبری برگزیده شده است . 
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می‌آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد و اشوزرتشت می‌تواند با یارانش و پیروانش به گفتگو بپردازد.

12-2 ، جشن اسفندگان 
پنجمین روز از ماه اسفند 
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) آخرین جشن‌ ماهیانه ایرانی است که در پایان هر سال برگزار می شود ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت جایگاه زن و پاسداشت زمین می‌دانستند. زنان در چنین روزی لباس نو می پوشیدند واز مردان هدایا دریافت می کردند و کارهای روزانه مربوط به زنان را دراین روز ، مردان برعهده می گرفتند

واژه فارسی اسفند در زبان پارسی امروز، از واژه پهلوی سپندارمَت و از ریشه اوستایی سپِنتَه آرمَئی تی بر گرفته شده است. 
سپنتَه آرمَئی تی به چم آرمان وعشق مقدس است به همین روی این ویژگی را در بانوان بیشتر مشاهده کرده اند واین روز را به زنان اختصاص داده اند . واز آنجا که فروتنی و زایندگی در زن و زمین مشترک بوده است بنابراین اسفندگان روز بزرگداشت زن وزمین نام گرفته است و سپندارمذ لقب ملی زمین شده است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین می تواند نماد عشق نیزباشد ، چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان اسپندارمذگان را به ‌عنوان نماد مهر مادری و باروری باورداشتند. 
اکنون نیز ایرانیان این روز را روز بزرگداشت زنان پذیرفته اند و برای ارج گذاشتن به مقام وجایگاه مادران در چنین روزی با برپایی برنامه هایی شاد به زنان و مادران خود گل وهدایایی پیشکش می کنند.

3- جشنهای فصلی: گهنبارها 
واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است . 
جشن گاهنبار ، شش مرحله در سال برگزار می شود ودرهر دوره پنج روز ادامه می یابد که به آن چَهره گهنبار نیز می گویند که عبارتند از :

1- میدیوزَرَم گاه ( از روز خُور تا روز دی بمهر در ماه اردیبهشت )

2- میدیوشَهم گاه (از روز خور تا روز دی بمهر در ماه تیر )

3- پیتَه شهیم گاه ( از روز اشتاد تا روز انارام در ماه شهریور )

4- اَیاسرم گاه ( از روز اشتاد تاروز انارام در ماه مهر )

5- میدیاریم گاه ( از روز مهر تا روز ورهرام در ماه دی )

6- هَمَس پَت میدیم گاه ( پنج روز پایانی در هرسال )

در هریک از شش چَهره گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود ، کسانی که این جشن را برپامی دارند در خانه خود ویا در تالاری بزرگتر سفره ای می گسترانند وخوراکی هایی سنتی فراهم می کنند که آن را میَزد می نامند آنها از هفت نوع میوه خشک شده و آجیل سنتی که لوُرک نام دارد برای بخشش به همه استفاده می کنند . نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا یعنی آفرینگان گهنبار را می‌ سرایند، آنگاه سفره پذیرایی همگانی می‌کشیدند و همه از نادار و دارا برسر سفره گهنبار حضور می یابند و از آن بهره می‌جویند.

پیش از برآمدن آفتاب در نخستین روز ازهر چَهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. همه تلاش می کنند تا در برنامه آغازین جشن گهنبار نیز شرکت ‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند در جشن های گهنبار و با هزینه خود پذیرای دیگران باشند باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.

4- جشن‌های سالیانه – جشن‌هایی که سالی یکبار برگزار می‌شوند. 
1-4 ، جشن نوروز 
نوروز، آغاز سال روز اورمزد در ماه فروردین، برابری شب و روز، آغاز سرسبزی و شکوفایی طبیعت که در ایران باستان تا 21 روز جشن گرفته می‌شده است.آغاز جشن نوروز در تقویم میلادی برابر با 21 مارچ است. 
در باور سنتی زرتشتیان فرارسیدن نوروز و آمدن بهار هماهنگ است با فراز آمدن روان وفروهر درگذشتگان و بودن آنان در کنار بازماندگان زمینی ؛ به همین روی در آغاز گهنبار هَمَس پَت میدیم گاه که پنج روز به سال نو مانده است زرتشتیان آتش می افروزند وتلاش می کنند خانه تکانی و نوشدن را پیشه کنند تا روان وفروهر درگذشتگان با شادی به جایگاه خود بازگردند. 
خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشترکشور هایی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود. 
در مورد چیدمان سفره نوروزی نیز رسوم فراوانی وجود دارد اما آنچه که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار بوده ومشترک است قرار دادن هفت سینی‌ از داده‌های نیک اهورایی است که نمادهایی از امشاسپندان اند.

2-4 ، جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.

3-4 ، جشن سَده 
روز مهر در ماه بهمن 
یکی از جشن‌های همگانی ایران باستان که در آغاز شامگاه شانزدهم بهمن‌ماه هرسال برگزار می شود جشن سده نام دارد . این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است . 
داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمده‌است که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگ‌ها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد . 
جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ‌، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌ وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. 
سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایت‌هایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند. 
ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون برپایی این جشن توسط اقوام گوناگون ایرانی است. زرتشتیان ومردم کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ ترین سده در شهر کرمان توسط همه مردم برگزار ‌شده است. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان دلی آکنده از مهر و روشنایی آتش سده دارند ودر هر شهر وروستایی ، به هنگام غروب آفتاب در روز مهر از ماه بهمن هیزم فراوانی را که به شکل پشته در آورده اند به آتش می کشند و هم صدا با سرایش سرود آتش نیایش به شادی می پردازند.


5- جشن‌های نیایشگاهی 
اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .

1-5 ، پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.

2-5 ، نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.

3-5 ، پیر سبز، چک چک 
از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.

4-5 ، پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.

5-5 ، پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

6-5 ، پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

6- جشن‌های دینی

جشن سدره پوشی 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

جشن نوزودی 
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com