گفتگویی در زمینه ی راستی

گفتگویی در زمینه ی «راستی»[1] (صداقت)

موبد کامران جمشیدی

 

براستی چیست «اشا»؟ این واژه ای که پایه و مایه ی دین بهی و جهان بینی و منش زرتشتی است و اگر آن را برداریم همه چیز فرو می ریزد؛ همانی که گرانمایه ترین سخنان و نیایش های ما با آن آغاز شده (اشم وهو وهیشتم …)  و بدان پایان می یابد (…. وهیشتایی اشم). چه درونمایه ای در این واژه نهفته است که می خواهد و می تواند گویای همه چیز باشد؟ همان واژه ای که پژوهش گران و نویسندگان گوناگون با چندین ده واژگان دیگر تلاش در رساندن چیم آن داشته اند. نزدیکترین پژوهشی که در یادم می آید از یکی از دانشمندان زرتشتی است که در نوشته های دیگران برای اشا کمابیش 76 چیم یافته است، از «راستی و درستی» و «گوهر راستی و داد» گرفته تا «هنجار جهان هستی» و «حقیقت». [2]

می دانیم که برای گفتگو در زمینه ی هر کدام از این جستارها نیاز به چندین نوشتار و دفتر می باشد که شاید پایانی هم نداشته باشد اما می توان تلاشی هم داشت تا در چند نوشتار در این زمینه ها سخن گفت و آنها را باز کرد و از دیدگاه های گوناگون به آنان نگاهی انداخت.

 

شاید بدرستی بتوان گفت که آن واژه ای که بیشترین کاربرد را در نوشتارها و گفتارهای پژوهندگان پارسی زبان برای رساندن چیم «اشا» داشته است «راستی» می باشد. بیاییم و نگاهی بیندازیم که این واژه از کجا آمده و ریشه ها کجایند.

Areta/rta گونه های سنسکرت و اوستایی این واژه هستند در چیم رفتن و آنهم رفتنی راست و درست. همین areta است که به گویش اوستایی به ما رسیده و asha گردیده است که در پارسی باستان بگونه ی arta و پارسی میانه و پارسی و برخی دیگر از زبانهای ایرانی ard گشته است و آنرا در اردیبهشت، اردشیر، اردوان و دیگر واژ ها می یابیم. Areta با rectus لاتین و right انگلیسی و دیگر همنواهای زبانهای هند و اروپایی همریشه است.

«راست» پهلوی و پارسی نیز از همین دیده می شود و برای رسیدن به چنین ساختی باید آنرا از یک گونه زمان گذشته arâsta و ratta سنسکرت انگاشت.[3]   

در این نوشتار من هوای آن ندارم که به دیدگاه ها و نوشتارهای دیگر پژوهندگان بپردازم و آنچه آنان انگاشته و نگاشته اند بر کاغذ بیاورم که اینکار را خود آن گرامیان بهتر و درست تر می توانند فرادست خوانندگان بگذارند. آنچه که من می خواهم در اینجا به آن بپردازم یکی از چیم ها و درونمایه های راستی و درستی و اشاست که شاید کمتر کسی تاکنون در اینگونه جستارها بدان پرداخته است و آن پدیده ای است اخلاقی / روانی / منشی / همبودگاهی که می توان از آن با نام «روراستی» یا «صداقت» نیز یاد کرد.

 


[1] Hidden agendas

[2]  ناتوانی در روبرو شدن با بغرنجی و چیره شدن بر آن

[3]  فهرست- لیست- سیاهه

 


 

براستی گفتگو در زمینه ی راستی بسیار شکننده (حساس) است. بیشتر مردم، از به میان کشیدن این مقوله می پرهیزند! دزدان و بزه کاران و فریبکاران از راستی و درستی خود بیشتر از دیگران فریاد می زنند!

انسانی که با خود روراست و یگانه نیست (خود-راستی، باخودیگانگی) بجای اینکه از سهش (احساس) راستین خود بگوید، به دلیل و بهانه آوردن می پردازد. بدینگونه بجای آنکه بداند و بگوید که در آن زمان چه احساسی دارد اندیشه اش به آنجا می کشد که: چه احساسی باید داشته باشد (آنچه ب سود و «مصلحت» اوست)

نمایش بازی کردن و راست نگفتن از سهش های راستین درونی بیشتر برای فریب دادن و یا پنهان کردن اندیشه های[1] دیگری است که در ما هستند. مانند: اگر من را باور نکنی بسیار می رنجم!

رفتار از روی ناراستی با دیگران از ارجگزاری ما به آنان می کاهد.


دوستانی را که از دست داده ایم نخست فریب داده ایم

همین را می توان در مورد ارجگزاری به «خود» و خودِ گم کرده ی ما نیز گفت. ناراستی/دروغ ریشه ی خودستایی و خودبزرگ بینی است.

چنین می نماید که ما به سادگی می توانیم در مورد راست بودن خود دروغ بگوییم! بخشی از ما بگونه ی ناخودآگاه بر راست بودنمان پامی فشارد بی آنکه به درستی ببینیم که چه می گوییم و چه می کنیم. کودکی را در زمان انجام کاری نادرست غافلگیر کنید، به گمان بسیار نخستین واژه هایی که از دهان او خواهید شنید این است که: من نبودم، من نکردم!

چنین می نماید که پدافند از کرده، ساده تر از بازبینی روراستانه ی آن می باشد. آفند و یورش به دیگران ساده تر است از پذیرش و خَستو شدن (اعتراف کردن)، که دلیری می خواهد.

راست بودن براستی شیردلی می خواهد- آن اندازه که بتوانیم با ترسهایمان روبرو شویم. هر زمان که بپذیریم که برای ناراست بودن مان بهانه های خوبی وجود دارد مانند دشواری های زندگی، نگرانی ها، ناامیدی ها، افسردگی و … بدین ترتیب برای ترس هایمان دلیل پیدا کرده ایم. و این ترس ها چیستند؟ ترس، باوری است بر ناتوانی برای روبرو شدن با چیزی و کنترل داشتن بر آن، و این باور همیشه پیش زمینۀ پذیرش همۀ بهانه هایی است که برای شکست خود گرد آورده ایم.

خوب، آیا ما این دلیری را داریم که با ترس هایمان روبرو شویم؟ این سخت ترین آزمایش زندگی است. شکست در آن به انکار وگونه ای ناخودآگاهی یا خودگم کردگی ناگزیر (اجباری) می انجامد. ناخودآگاهیِ برآمده از ترس ریشه ی ناراست بودن انسان هاست. آن باوری که خود، ریشه ی ترس است[2] در گیجی و سردرگمی گم می شود و یا در شرم از کوچک شدن (تحقیر) پنهان می ماند. می خواهیم که دوری گزینیم، فراموش کنیم و یا حتا دیوانه به شمار آییم و این خواست و کششِ بسیار به راست و درست به شمار آمدن بر سرگشتگی و نادانی مان می افزاید.

چه رها و سبک خواهیم شد اگر با یک کردار ناراست خود رو در رو شده و بگوییم: این من بودم که چنین کردم، چون می ترسیدم. همین! این نخستین گام بسوی کشف آن ترس پنهان است. وه که چه سبک شدنی! دیگر نیازی نیست که برای دگرگون کردن دنیا و یا پیرامون و یا کس دیگری دست و پا بزنیم. اکنون می توانیم روی خود کار کنیم. اکنون می توانیم همه ی دلیری خود را گردآوریم و در پی آن باوری باشیم که در مورد ناتوانی خود داریم.

پس در اینجا می توان به یک برآیند رسید که: هر چه انسان ها بیشتر باورهای پیدا و پنهان خود را بشناسند، راست و درست تر خواهند شد.

 

وانمودگری/نمایش ناگزیر (تظاهر اجباری)

وانمودگری ناگزیر تمامی هشیاری و توجه انسان را در خود می کِشد، نیروهای آفریننده را از بین می برد، انگیزه را نابود می کند و جای نیروهای الهام بخش را می گیرد. آن، از توانایی انسان برای هماهنگی با جهان می کاهد و تنشی درونی را می سازد که راه به بیرون می جوید و گاهی به بیماری می انجامد و گاه به خشونت. چنین روندی سرانجام از توانایی انسان برای روراست بودن با دیگران و یا با خود می کاهد. چنین کسی هر زمان که به او یادآوری می گردد و یا اَنگ زده میشود (متهم می شود) که دارد نمایش بازی می کند، در واکنش، به پدافند از خود و خرده گیری (انتقاد) از دیگران می پردازد که این رَوَند سرانجام به از دست دادن پیوند او با سهش های راستینش می انجامد. وانمودکنندگان کَسبودهایی (شخصیت هایی) دروغین برای خود می سازند که نمایش بازی می کند، خودخواه است و بی انگار.

وانمودگران خرده می گیرند، پشت سر دیگران گپ می زنند و بزدلانه به کسانی یورش می برند که راست بودنشان یادآور دروغین بودن خودشان است و اینگونه رفتار با دیگران آرام آرام بگونه ی خودکار درمیآید. اینان چنین می پندارند که دیگران نیز دارند چنین می کنند.

وانمودگران انسان های نیکی هستند که از ترس به سوی دروغ کشیده می شوند. اینان برای کمتر کردن فشار وجدانشان ویژگی هایی را بر دیگران بازتاب می دهند که آنان را سزاوارِ فریب خوردن و دروغ شنیدن می سازد.

بیشتر پهرست هایی[3] که نام افراد بزهکار و گناهکار و ناهمساز با همبود (جامعه) را در خود دارند، از اندیشۀ  همین بازیگران بیرون تراویده است! (خردمندانه است اگر به انگ زننده با چشم تردید نگاه کنیم!)

انسان هایی که به خود باور ندارند از همبود دوری می جویند. اینان برای کم کردن از شرم و بار وجدان خویش به کسانی نزدیک می شوند که مانند خود باشند و همانگونه رفتار کنند! سپس چنین وانمود می کنند که به آنها خیانت شده است! و یا می گویند که: ببینید، همه چنین می کنند!  زندگی این انسان ها گردابی است از پیوندهای گسسته، جدایی ها و پروژه های شکست خورده. سرانجامِ این وانمودگری اینان آن می شود که ترسی را که می خواستند پنهان کنند، نیرومندی بیشتری می گیرد.

 

از سوی دیگر آن ناراستی که من در جهان می بینم بازتابی است از ناراستی خودم. وانمود کردن به اینکه من راست هستم و دیگران نیستند براستی کارگر نیست. کسانی که خود را در برابر ناراستی موجود در دنیا پاسخگو نمی دانند در این دام می افتند.

ما تا زمانی که برای به راه راستی آوردن ناراستی های دنیا تلاش گروهی و هماهنگ نکنیم همگی ناراست هستیم. شاید بپرسید چگونه؟ بی گمان ترساندن از پادافره و یا افشاگری پاسخ مناسبی نیست.  پاسخ بهتر این است که هر کدام از ما چه در زندگی تکی خود و چه در پیوند با دیگران یک نمونه ی خوب و دلیر از راست بودن گردیم حتا اگر این کار انگیزه ی آن شود که در برابر سرزنش ها و داوری های وانمودگران و بازیگران قرار بگیریم.

راستی، راهی است که به شادی و خشنودی می انجامد. راست گشتن تازه گردانی خویشتن است.

 

زمانی که ما دلیری آن را داشته باشیم که پاسخگوی کرده های خود باشیم و آنها را همانگونه که هستند ببینیم و بشناسیم، آن زمان خود واقعی/ راستین را خواهیم شناخت. آنزمان با ترس های خود روبرو خواهیم شد و آن باورهای نادیدنی را که آنها را آفریده اند خواهیم یافت. روراست بودن با خود، همانا وارد کردن راستی بیشتر به آگاهی همگانی دنیاست.

 میوه ی راست زندگی کردن، همدلی و هم فهمی و هماهنگی با دیگران است. در یگانه شدن دلخواسته با آگاهی دیگران شادی و خرسندی نهفته است. بدینگونه نیروهای کشش (توجه) و آفرینندگی با هم یگانه و همراستا شده و برآیندی نیرومندتر می سازند؛ همکاری ها گسترده تر شده و توانمندی های تازه ای خود را نمایان می سازند؛ پیوندها بهتر و زیباتر می گردند که میوه ی آن نیز به دست آمدن آسودگی خیال و زندگی شیرین است، چیزهایی که نمی توان با پول و نام و زور (زاری و زور و زَر) خرید! آنگاه است که خود باوری و دیگرباوری راستین به دست می آید.



[1] در این نوشتار آرش ازراستی آن است که برای بسیاری با واژه ی «صداقت» گویاتر است، همانا یگانگی (با خویشتن)، روراستی و …

[2] شادروان کیخسرو کشاورز در دفتری با نام «مزدا خدا نیست بنیان آفرینش است.»

[3] با سپاس فراوان از دکتر علی اکبر جعفری که در پاسخ به پرسش من درباره ی چگونگی دگردیسی واژه ی اشا به راستی چنین گفتند.

 

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

موبد کورش نیکنام 
هنگامی كه از پیروان ادیان الهی درباره سخنانِ پیامبرشان پرسش می شود هر یك كتاب ویژه ای را معرفی می كنند كه دربرگیرنده وحی و الهام خداوندی به آن پیامبر است . به همین روی مسلمانان ، قرآن مجید را كتاب آسمانی پیامبر خود معرفی می كنند و یهودیان و مسیحیان به ترتیب تورات و انجیل را نام می برند.

پیش تر از آن ، آیین یكتاپرستی در ایران باستان شكل گرفته و زرتشت ، پیامبری است كه در گویش آن زمان، كلامش را به اوستایی بیان كرده است . به این ترتیب هر جا سخن از كتاب دینی زرتشتیان باشد، در پاسخ از اوستا به نام كتاب دینی زرتشتیان یاد می شود. این پاسخ از یك سو درست به نظر می رسد زیرا این كتاب به زبان اوستایی است ولی هنگامی كه تمام متون اوستایی بررسی شود با نگرش به موضوع بخش های اوستا و چگونگی نگارش هر متن از این كتاب نتیجه این است كه همه بخش های اوستا گفته های اشوزرتشت نیست و تنها سروده هایی از اوستا كه در بخشی از یسنا قرار گرفته است ، از آن پیامبر ایران است و این بخش گات ها نام دارد.

باید باور داشته باشیم كه تاریخِ تمدن، در سرزمین ایران بسیار فراتر از برخی كشورهای دیگر است بپذیریم كه ایرانیان ، پیش از دوره یكتاپرستی در این سرزمین ، در باورهای استوره یی خود بسیاری از آداب و رسوم ، پندار و گفته ها داشته اند و درباره آخرین نتیجه هایی كه در پی هر رویداد طبیعی می گرفتند قوانین و آیینی تازه را در اجتماع خود رواج می دادند. از آنجا كه زبان گفت و گوی مردم در روزگاران باستانی ایران ، زبان اوستایی بوده تمام این سرودها ، نیایش ها و قوانین به اوستا معروف گشته اند. كتاب اوستا مجموعه یی است كه بخشی از آن مربوط به سده هایی پیش از اشوزرتشت ، یعنی شروع آیین یكتاپرستی در ایران باستان است و به زبان مادری آن زمان سروده شده است در مجموعه ، سرودها و گفته هایی آمده كه دربارهباورهای دینی ، تاریخی، گاه شماری، بهداشتی، دادگری و دانش های دیگر آن دوران است . به همین روی مجموعه اوستا كه در تاریخ و ادبیات از آن یاد شده از پنج بخش تشكیل شده است. یسنا، یشت ها، ویسپرد وندیداد و خرده اوستا.

خرده اوستا از همه بخش ها جوان تر است، گزیده بخش هایی از یشت های كهن با سرودهای جدید است . نمازهایی روزانه و سرودهایی درباره برگزاری مراسم آیینی و درگذشتگان در آن گنجانده شده است.

وندیداد كه بخش دیگر است ، در زبان اوستا” وی دَئِو داتَه” یعنی قانون ضد دیو است . دیو در باور مردمان پیش از دوره یكتا پرستی ، خدایان پنداری ویران كننده بودند كه می بایست برای آنان قربانی و فدیه انجام شود تا از خشمِ آنان كاسته شود . در این كتاب و به زبانی اوستایی سفارش هایی درباره پاكیزگی و احكام پرهیز از مردار مربوط به زمان باستانی ایران آمده است كه در دانش زمان خود ارزشمند بوده و بیانگر نگرش مردم ایران باستان به اصول پزشكی ، بهداشت و قانون اجتماعی است.

ویسپرد، یكی از بخش های اوستا است كه وابسته به نمازها و نیایش های جشن گاهنبار است . این جشن ، شش مرحله در سال برگزار می شود كه در آغاز به مناسبت های گوناگون پیشه كشاورزی شكل گرفته و اكنون با برپایی نیایش های همگانی به داد و دهش و پذیرایی پرداخته می شود.

یشت ها، سرودها و گفته های بسیار كهن است و در حماسه هایی به صورت نثر مسجع در ستایش ایزدان است كه از مهمترین آنها اورمزد یشت، ورهرام یشت، اردیبهشت یشت، مهر یشت ، هوم یشت و سروش یشت است كه بخش دیگری از اوستا را تشكیل می دهد. 
یسنا، نیایش هایی در ستایش پروردگار و آفریده های نیك اوست . سرودهای یسنا، 72 بخش هستند كه هر یك را “یسن” یا “هات” می گویند. یسنا از مهمترین بخش مجموعه اوستا به حساب می آید، زیرا سخنان و پیام اشو زرتشت در این بخش جای دارد. گات ها در مجموع 17 هات از یسنا را تشكیل می دهد كه خود نیز شامل پنج بخش به نام های اَهنود، اُشتَوُد، سپنته مد، وهوخشتر، وَهیشتوایش است.

قسمت های دیگر یسنا نیز از نظر وزن و موضوع هماهنگی زیادی با پیام اشوزرتشت دارد و بی گمان از سرودهای شاگردان نزدیك پیامبر است. به این ترتیب گات ها ، تنها سخنان پیام آور ایرانی اشوزرتشت است و كتاب دینی زرتشتیان به حساب می آید.

سرودهای گات ها ، اندیشه برانگیز و آموزنده است. این پیام ، دانش فراگیری اخلاق نیك و ارزش های انسانی است و از روش درست زیستن و رستگار شدن سخن می گوید. 
پیام گات ها برای پیشرفت كار جهان است . در این بینش سستی ، تنبلی و بیكاری روا نیست. نوسازی و تازه گردانیدن جهان هستی وظیفه انسان هاست ، گات ها ، كسانی را كه با دانش و بینش خود در كار ، جهان را به پیش می برند و تازه می گردانند، سوشیانت می گویند. در پیام اشوزرتشت زن و مرد جایگاهی برابر و یكسان دارند. او باور دارد كه هر دو از فروزه منش نیك برخوردارند، پس باید از خردِ رسا بهره مند شوندو به سوی دانایی گام بردارند. شخص دانا پیوسته راستی را برمی گزیند . راستی در اندیشه، گفتار و كردار جای می گیرد و پیرو راستی با هنجار هستی یعنی اشا هماهنگ خواهد شد.

اشا، نظم زمین و آسمان است و مردم نیز باید این هنجار را دریابند و به آیین راستی درآیند تا شایستگی انسان بودن را داشته باشند. 
آیین راستی ، انجام كار درست در زمان مناسب در جای خود،با حساب و ابزار درست است. 
گات ها به كسانی كه از روی راستی رفتار كنند اَشَوَن می گویند. در بینش گات ها ، راستی همواره پیروز است و دروغ مصلحت آمیز جایی ندارد. كسی كه از دروغ پیروی كند درگوَنت نامیده می شود. دروغ تنها به گفتار نیست بلكه شامل اندیشه و كردار ناشایست نیز می شود. گات ها سفارش دارد تا همه رستگار شوند و باور دارد كه روزی فرا خواهد رسید تا همگان به سوی دانایی و اشا روی آورند.

آیینی كه در پیام گات ها بیان شده است، آیین مهر و دوستی ، آیین شادمانی و بالندگی، آیین مبارزه با كژاندیشی و گسترش راستی است. آیین كار و كوشش برای رسیدن به خوشبختی یعنی آسایش همراه با آرامش است. 
گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان و پیام اشوزرتشت است.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

کوشش در رسیدن به کمال مادی و معنوی

کوشش در رسیدن به کمال مادی و معنوی

موبد رستم شهزادی

رسیدن به مرحلۀ کمال مادی ومعنوی درین جهان وجهانِ دیگر از وظایف بایسـتۀ هر فردِ زرتشــتی است.برابِر تعلیمات اشوزرتشت مقصود از آفرینش و نتیجۀ وجودِ زندگانی، این است که هر فردی باید در آبادی جهان و شادمانی جهانیان کوشیده و خود را با کار و کوشش، قابل رسیدن به تمام مراحلِ نیکِ دنیوی و عروج به مقامات روحانی ساخته و به اوج کمال و سعادت دو جهانی برسد.

اشو زرتشت مانند بعضی از پیشوایان مذهــبی آریایی، تعلـــیم نـمی دهد که نــجات هر کس در فــنای اوست و باید از جمیعِ لذایذِ مادی و جسمانی دسـت شسته در گوشـۀ انزوا و با اعمال ِشـاقه به ریاضــت و خواندنِ اوراد و دعا پردازد ،بلکه برعکس می فرماید:”انسان برای زندگانی اجتماعی و کامل و مفید خلق شده و دورۀ حیات را باید یک مبارزۀ دایمی بین بدی و نیکی دانسته و در تمام عمر پشتیبانِ راستی و درستی بوده، بر ضدِ بدی و زشتی بســتیزد و بــداند که رستــگاری او در کار و کوشــش و خدمــت به دیگران است.”

“عبادت به جز خدمت خلق نیست

به تسبیح وسجاده ودلق نیست.”

(سعدی)

 

مقصود از آفرینشِ انسان در اوسـتا این است که از پرتوِ کوشــشِ خود جهــان را آباد کرده، ملـکوتِ آسمانی و سلطنتِ الهی و اقتدارِ رحمانی یعنی” خــشترا” را که در پــیش شــرح د اده شــد در جــهان برپا سازد و هر کس برای انجامِ آن موظف است تمام نیروهایِ مادی و معنوی خود را به کار انداخته مشغولِ خدمـت به خــلق خدا گردد.به همین سبب است که اشوزرتـــشت در( یسنای 28 ) از در گاه اهورامزدایِ یکتا آرزومند است: که او را از بخششِ ملکوتی و راستی و درستی و منش پاک برخوردار نماید تا بتواند روانِ آفرینش را از خود خشنود سازد و در یسنای بعدی آرزومند است که روانِ آفرینش از ستم و تزویر و خشم و زور خلاص شده زندگانی پایدار و خرم یابد.

 

هر کس برای حصولِ سعادت و نیک بختی راههای مختلفی بر می گزیند و برای رفع ِحوایج ِخــود به وسایل گوناگون متوسل می شود.بعضی سعادت را در تحصیلِ ثروت و ذخیرۀ مال پنداشته و جمعی آن را درقدرت و نیرو میجویند وبرخی دیگر آن را در لذایذِ جسمانی می دانند، ولی هریک از اینهاچون به مقصد خود رسند خواهــند فهــمید که همۀ اینها چون زنــجیری است که آزادی روح راسـلب کـرده و آدمی را بیشــتر محتاج و گرفتار میسازد. این آرزویـــی است که بســی دلها در سر آن خون شــده و حیات بسیاری را نابود ساخته است.

 

اشوزرتشت در یک جملۀ مختصر کلیدِ سعادت را این چنین تعریف فرموده: ای اهورامزدا خواستارم که آرزوهای ما را برآورده ساخته و هر یک را از توانایی و پایداری و قوه راستی برخوردار ســازی و بهره ای از توانگری و سودی از زندگانی پاک منشی به ما بخشی(یسنای 43 بند1).

 

ذرۀ مینویی :

اشوزرتشت می آموزد که :مرکزِ جمیعِ کاینات و مــبداء همۀ مــــوجــودات اهــورامــزدایِ قادرِ مطلق است و در نهــادِ هریک از افراد بــشر چه زن وچه مرد، چه غنی و چه فقیر، ذره ای ازا نوارِ ایزدی ساکن است و آن پرتوِ خدایی را به هر اسمی که بخوانید، خواه روح، خواه وجدان یا روح القدس یا فروهر یا هـوش و خـرد، پرتوی است مینویی که در وجود ما به ودیعه نهاده شده و سببِ عمدۀ ترقی و کمال ماست و قوۀ فایقه ای است که از مبداء اصلی خود جدا شده و برای مدت محدود و معین در عالم سفلی در ابدانِ خاکی ما منزل گزیده است.این قوه ای است که با اســتفاده از آن می تواند مارا به درجات عالیه ارتقا ء داده و از حالت حیوانی و انسانی به عالمِ فرشتگان برساند.این پرواز و پیشرفت همان سیر در عوالمِ حقیقت و وحدت است که “خرداد” نام دارد، پس وظیفۀ هر مـرد و زن این است که خود را شناخته و از آن پرتوِ خدایی که در وجودش موجود است مطلع گردیده و متوجه نیرو و استعداد آن شود تا قابلِ ترقی و تکامل به درجاتِ عالیه جسمــانی و روحـانی گردد، یعنی زندگانی جهانی را با کمالِ تندرستی و نیرومندی ،خوشی و سعادت بگذراند و در خدمتِ دیگران نیز کوشــا و ساعی باشد تا چـون دعوتِ حق از عالمِ ملکوت در رســد با کمالِ شادی و خشنودی بپذیرد و در حضور اهورامزدا در کشور راستی و نور داخل گردد.

 

موبد زرتشتی در اندرز پیمان زناشویی می فرماید:

“داد و آیین خــرداد ،خرمی و آبادانیســت، پس دل خود را خرم و تن خـود را پیوسته پــاک نگـهدارید ، چه، پاکـیِ تن اشوییِ روانست. ناسپاسی مَکنید واندوهگین مباشید.گیتی را به چشمِ نیک ببینید وبه دادۀ هورمزد خرسند و سپاسـدار باشید.آبادی سـازید و شـادی افزایــید. آب که شوۀ(سبب) خرمی و آبادانی است، هماره پـاک نگهدارید و به پلیــدی و نسا (ناپاکی) مَیالایید.تن و جامه در آبِ روان مشویید.کاریز(قنات وچاه ) کنید و زمین خشک را برومــند سازید.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

چهار بنیان هستی

چهار بنیان هستی

موبد کامران جمشیدی

١- مهر/ پیوند  =   یگانگی/ یکتایی

٢- جنبش/ دگرگونی = دوگانگی

٣- هنجار / سامان / قانونمندی 

٤- خرد / دانش/ منش نیک

 قانون، مهر، جنبش و خرد را نمی توان از هم جدا کرد.

این بنیان ها و قانومندی در همۀ رده ها و نماهای هستی و زندگی، جریان دارند. در جهان مادی و آخشیج ها هر آفرینشی / پیدایشی از این قانونمندی پیروی می کند. در جهان انسانی نیز، چه در بخش مینوی و چه مادی و همچنین در زندگی گروهی / هازمانی نیز روا می باشد.

برای نمونه در زندگی هازمانی انسان هر قانون و دادی که درونمایه اش مهر نباشد و شهریاری که استوار بر خرد نباشد، و هنجاری را که در آن جنبش نباشد به سازندگی و آبادانی نمی انجامند.
در بخش مینوی/ درونی انسان، این نیروها بگونۀ توانمندی هایی یاد می شوند که هماهنگی و همکاری میان آنها می تواند شوۀ نگاهداری و گسترش و رویش و بالش زندگی و پیشرفت او گردد.

برگرفته  از نوشتارهای موبد کامران جمشیدی 

چرا برخی اشخاص زرتشتیان را دوگانه پرست می خوانند؟

چرا برخی اشخاص زرتشتیان را دوگانه پرست می خوانند؟

موبد رستم شهزادی

آنهایی که زرتشتـیان را دوگانه پرست یا دوخدایی می خوانند گمان می کنند که در برابر اهورامزدا، اَهریمن را نیز خدا میدانیم ولی غافل از این که در هنگام نو کردن کُشتی، سه بار کُشتی را به طرف چپ تکان داده می گوییم: شکسته اهریمن باد، شکســته وزده باد گناه میــنو( اهریمن ) با همه دیـوان ودُرُجان وجادویان گُجسته (ملعون)وبدین وسیله بر اهریمن لعنت می فرستیم.

تنها چیزی که موجب این سوءتفاهم شـده درک نکردن حکمت” سِپَنتا مینو”و “اَنگرَه مینو”( اَهریمن)

یعنی فلسفۀ دو نیرویِ متضادیست که اَشو زرتشت در” گاتها” کراراًبه آن اشاره فرموده است .برای درک کامل موضوع بهتر است به” اهنودگات” رجوع شود که درآنجا اشوزرتشت سراسر هستی ها را آ فریدۀ اهورامزدا می داند منتها آن پیامبر همه آ فرینشهارا به دو بخش” مادی” و”معنوی” تقسیم کرده است،بخش اول: موجوداتی که بشر آنهارا مفید ونیک شمرده به گروه (سپنتا مینو)یعنی دارندۀ خوی وسرشت نیک دانسته وگروه دوم: موجودات بــد وزیان بخــش که به گروه( اَنگرَه مینو)یعنـی دارندۀ خوی وسرشت بد وزشت معرفی کرده است.واژۀ” اهریمن” نیز همان” اَنگرَه مَن” یا” انـگره مینو”است که در اوستا مخـــالف” سپنتا مینو” شناخته شده نــه مخالف اهورامــزدا.

از طرف دیگر زرتشتیان هرگـز” اهریمن “را خالــق یا آفریدگار نشــناخته ودر همه جای اوسـتا بر او نفرین شده وبشررا ازپیروی هر گونه کارهای اهریمنی باز داشته است .علاوه بر این” اهریمن” چنانچه از معنی آ ن بر می آید زاده فکر وروح واندیشه آ دمیان است، نه آفریدۀ پروردگار، زیـرا واژۀ” من” معنی اندیشه و روح و فکر است.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

پیروی از قانون جاودانی اَشا

پیروی از قانون جاودانی اَشا

موبد رستم شهزادی

جهــان هســتی بر اساس یک قـانون جاودانی اســتوار است که به نام قانون” اَشــا” خوانده شده است. در اَوســتا ” اَشـا”  دارای معانی مشروح و مبسوطی است که نمی توان آن را بایک کلمه یا عبارت خلاصه کرد، ازجمله” راستی” و”درستی” و”پاکی” که همان قانون تغییر ناپذیر هستی، مشیت الهی، هنجار هستی ونظم گیتی است. این قـانون نه فقط زندگانی آدمی بلکه جمیع کاینات را به سوی یـک مقصد کلی به پـیش می برد که در واقع به معنی نمووارتقاء موجـودات وسیر کاینات مطـابق قانـون طبیعی (اَشا )به طرف کمالست در اوستا آمده :(ایووپنتایواشهه) راه در جهان یکیست وآن” اَشویی”  است.شاعر ایرانی گوید:گفتگوی کفر ودین ا خر به یکجا می کشد، راه یک راهست لیکن مخــتلف تعبیرها.فـیثاغورث فیلسوف یونانی گفته است: برطـبق آ مــوزشــهای زرتشــت، خداوند باراسـتــی یکسانست واز پرتو راستی می توان به بارگاه قدس خداوندی رسید.

خوان راستی در همه جا وبروی همۀ دلها گسترده است وبه قوم یا مذهـب یا نژادخاصی ویژه گــی ندارد.فقط غرور وتعصــب است که مارا از این بخشش الهی محروم می سازد.دل انسان سرچشمه این فیض رحمانی ومنزلگه این نور ازلیست.


روتو زنگار از دل خود پاک کن        بعد از آن آن نور را ادراک کن


اشــوزرتشـت می آموزد:

که هـرزن ومـرد در انتخاب واختیار راه راسـتین ودروغین آ زاد است و می فرماید: به سخــنان مهــین گوش فرا دهید وبا اندیــشه روشــن تان بنــگرید و پیش از آنکه روز واپسین فرا رسد هر مرد وزن باید راه خــودرا برگزیــند بشود که در پایان در اخـتیار راه راسـتین کامیاب گردد(یسنای30).

بدین سان اَشوزرتشــت مذهـب آزادِ راسـتی را برای نخــستین بار به یـک ملت آ زاده ارایه فرمود. پس راه نجـات انسان درین جهان پر آ شوب مادی آنست که زبان خودرا که کلـید مخـزن دلسـت به دروغ نیالاییم وبدانیم که تا دیودروغ وهـوا وهوس نفسـانی رادر ما راهســــت، فرشــته راستــی از سراچه دل پا بیرون نخواهد گذاشت .باید بدانـیم که غرض وکــینه وحسـد وحرص وطـمع وتملق به فرم ماسکته وارد آورده، رای وتصمیم مارا علیل وضعـیف می سازد وقوه تفـکر وکوشـش را ازما سلب می کند.اگر به رفع این موانع جسمی موفق گشته وپای ثبات ما درطلب شاهد روحانی نلغزد ، سراسر وجود مامحل نزول نور ایزدی گشته وجز راستی ودرستی، چیری در وجود خـود مشاهـده نخواهیم کرد ودر هیچ قدم ومرحله به خطا وخطر نخواهیم افتاد وکاری جز نیـکی وراسـتی وپاکـی  از ماسر نخواهد زد وشخـص خودمان چراغ هـدایت ومشوق راسـتی ورســتگاری خـود وبیــگانــه خواهــیم شــد.

در( یسنای 28 بند 5) اشوزرتشت در عشقِ رسیدن به نعمتِ راستی می فرماید:

ای راسـتـی کی بـه توخواهم رسید؟ کی مانند دانایی از دیدن منشِ پاک خشنود خواهم شد واز نگریستن بارگاراَهـورای بزرگ وجلالِ مــزدا برخوردار خواهـم گشت؟امیدوارم با زبان خویش وبه توسطِ این آیین راهزنان  را به سوی آن کسی که از همه بزرگتر است هدایت کنم.

بند 7-ای راســتی شـکوه منش پاک را از آنِ مــن ساز وچـــنان کن که پیغمـبر توبتواند شـنوندگانی بــرای خــــودفـراهــم کـند.

بــنــد 8-  تـو ای بــهـتر از همــه وبــا راســـتی هم اِراده،نعمــتِ پــاک مـنشــی را از تــو تمـنا دارم.  در( یسـنا 51بند 10) اشوزرتشت گوید:من از برای پیشرفت کار خویش ای اهورا، راستی را باتمام مزایای نیکش خواستارم.

پیروی از قانون اَشا نه فقط وظیفۀ هر فر دِ آدمی دراین جهانست بلکه همۀ آ فرینشـها، ازجمله زمین ودیگر سیارات وکهکشانها از آ غاز پیدایش تاکنون نتوانسته اند از قانون اَشا سرپیچی کنند.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

پیامبری اشو زرتشت

پیامبری اشو زرتشت

موبد رستم شهزادی

پس از پذیرش وباورداشت زرتشتـیان به یکـتایی وبی همتـایی” اهورامزدا” باید نسـبت به رســالت وپیامبری” اشوزرتشت” بی گمان بوده وآ ن وخشـور را برگزیدۀ خدا و بنیانگذار کیش” مزدیسنی”   یا” خدا پرستی” دانند.

در( یسنای 43) پیامــبرایران پس ار ده سال کوشش در کشف اسرار خلقت و درک رموز آ فرینش هنگامی که( وهومن) یا فرشته وحی الهی به او ظاهر شده ورسالت اورا از جانب پروردگار ظاهـر می سازد می فرماید:آنگاه  تورا مقدس شناختم ای “مــزدا اهـــورا” که” وهـومـن “به سـوی من آمد وبرای نخستین بار مرا ازپیامت باخبر ساخت وچون دانستم که تعالیم دین تو به راستی استوار است برآن شدم تاآن را به مردمان بیاموزم هر چندکه مایۀ زحمت ورنج من گردد.

آنگاه تورا مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن( جبرییل) به سوی من آمد ومرا از نتیجـه وپایان کار رسالتم آ گاه ساخت. اینک امــیدوارم ای اهـــورا  که در تمام مراحل پناه وپشتـیبـان مــن باشــی وچنانچه دوستی به دوست خود یاری دهد مرا یاری دهی، باشد تابا نیروی توبتوانم باهمۀ آنانی که بر علیه آیین تو می ستیزند فیروز گردم.

آنگاه تورا مقدس شناختم ای مـزدا اهــورا که” وهومـن” به سوی من آ مده ومرا آ گاه ساخت که نباید بیش از این خشنودی” دروغ پرستان” وگمراه کنندگان را بجای آورد، زیرا آ نان مخاـلف راه راسـتی هستند ومن به” وهـومـن” گفتم تا آنجا که در تـوان دارم پیوسـته دشـمن حقـیقـی دروغ پرسـت وحامی نیرومندی برای دوستداران راستی خواهم بود وبه مردمان خواهم آ موخت که همه ستایـنده وثنا خوان توباشند، امیدوارم ای مزدا که در پایان، نتیـجۀ اعمال هر کس را در نـظر گرفـته ودروغ پرسـتان را سزای بد ودوستـداران راستـی را پاداش نیـک خواهی داد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

پذیرفتن اشوزرتشت رسالت خود را و آماده شدن برای انجام آن

پذیرفتن اشوزرتشت رسالت خود را و آماده شدن برای انجام آن

موبد رستم شهزادی

(یسنای 28): منم آن کسی که برای خدمتِ شما خواهم ایستاد اِی” مَزدا اَهورا” و اِی” وهومن” ، شکوه هر دوجهان را به من ارزانی دارید،آن شکوهِ مادی ومعنوی که دینـداران را خرمی وشادمانـی بخشید.

منم آن کسی که ای” اهورامزدا” ثنا خوان وسرود گویانِ توهستم ، سرودهایی که تاحال کسی نسـروده وهنگامی که تورا به یاری می خوانم، برای دستگیری(کمک ) مـن بشـتاب.

مــنم آن کســی کـه با”منــش پاک” برای محافظت روانِ دیــــنداران گـــــماشـته شـده ام، چه از پاداشِ “مزدا اهورا” برای کردار نیک آگاهم .تامرا  تاب وتواناییـــست، به مردم خواهم آموخـت که به سوی راستــی ودرستــی روند.

ای” مـزدا” بنا به وعــدۀ مطمــین خویش، مرا پایــداری وپــناه استوار بخش، تا از پرتــوِ آن بتوانم به خصومت دشمنان غالب گشته، پیروز شوم.

ای” راستی” شکوهِ منشِ پاک را ازآنِ من ساز وچنان کن که پیغمـبر توبتواند شــنوندگانی برای خـود فراهـــم کند.

ای “مزدا” اینک، من که” زرتشت” هستم برای انجام رسالت خویش جان وتن وبرگزیده ترینِ اندیشه وگفتار وکردار خود را با کمال فرونتی وبه آ ستان مقدست تقدیم می کنم(یسنا33).

مــن می خواهــم غفلــت زدگان را بیــدار کرده به راه” راستی” هدایــت کنم .(یسنا 49-1)

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

پایه و بنیاد دین زرتشتی

پایه و بنیاد دین زرتشتی

موبد رستم شهزادی

1-هستی و یکتایی اهورامزدا

2- رسالت و پیامبری اشو زرتشت

3- پیروی از اشا، یعنی راستی و پاکی تنها راه رستگاری آدمیان است

4- پیروی از عقل و خرد و بینش در طی زندگی

5- خویشتن داری یا تسلط بر نفس و پیکار با بدی

6- فروتنی و مهرورزی و عشق پاک به همۀ آفرینشها

7- رسیدن به کمال مادی و معنوی در اثر سعی و کوشش در این جهان

8- جاودانی روان و بقاء هستی پس از مرگ

9- پاداش کارهای نیک و پادافره کردار زشت ـــ بهشت ودوزخ

10- رستاخیز

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

پاداش کارهای نیک و پادافراه کردار زشت

پاداش کارهای نیک و پادافراه کردار زشت

موبد رستم شهزادی

هر زرتشــتی باید برین بی گمان باشد که خـداوند، داور دادگــر وبـینا است وبرای هر اندیشــه وگفتار وکـردار نیــک در دوجـــهان، پاداشی وبرای هر اندیشــه وگفتار وکردارِ زشت در دوجهان پادافراهی  قرار داده.

در گاتـــها آمده است : ” اَکــیم اکایِه وانــگهوایـم اشـیم ونگهه وِه” یعنی بــدی ســزای بدکاران ونیــکی پاداش نکوکاران است (یسنای42 بند5).

اشوزرتشت می فرماید:”ای مردم اگر از حکمِ ازلی که مزدا برقرار داشته، آ گاه می شدید واز خوشیِ نیکوکاران در این گیتــی وسرایِ دیگر باخبر می گشــتید واز رنجِ جاودانی وشکنجۀ بـد کاران اطلاع می یافتید وبهره وســود راستی خواهی وزیان دروغ پرستی را می دانستید،آنگاه به راهی می رفتیدکه همیشه روزگارتان به خوشی بگذرد(یسنای 30 بند 11).

هنگامی که حسابِ روزِ واپسین فرا رسد، دوست دارانِ راســتی به پاداش نیک وهواخواهانِ دروغ به سزای بد خواهند رسید(یسنای 31 بند14).

در اندرزنامۀ پهلوی آمده است :ای مــردم با خبر باشید که چون از گیــتی در گذرید وراهِ مــینو پیــش گیرید، در آنجا داورِ دادگری کردار شمار را خواهد سنجید وکسی کرفه وثواب به شما وام نخواهد داد وبرای رستگاریِ روان شما میانجی نخواهد پذیرفت وبه جز با کردارِ نیک از پل چینود نتوانید گذشت زیرا در آنجا داورانی راست ودرست چون مهر وسروش وروشن نگرانِ کردار شما خواهند بود.

از آنجایی که اهـورامزدا میان بندگانِ نیکوکار وبد کردارش فرق خواهد گذاشت، برابر فرمانش به هر یک از این دودسته مردم، در پایان پاداش وکیفری خواهد داد، چنانچه اشوزرتشت در(  یسنای 30 بند 4) فرموده است : “بنا به فرمان ابدی اهورامزدا، سرانجام بدکاران در زشت ترین مکان جای خواهند گرفت وپیروان راستی به بهترین پایگاه خواهند رسید.”

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf