نرم‌افزار پارسی‌‌ را‌ پاس‌ بداریم برای موبایل

نرم‌افزار پارسی‌‌ را‌ پاس‌ بداریم برای موبایل

 

نرم‌افزار پارسی‌‌ را‌ پاس‌ بداریم توانمندترین نرم‌افزار در زمینِه‌ی پرورش و نگهداری از فرهنگ ایران زمین است. این نرم‌افزار به شما برای پالایش نوشته‌های پارسی و پاکسازی واژگان بیگانه از نوشته‌ی شما کمک می‌کند.

Android 1.5 or later 
http://www.box.com/s/26154dbff007c61cf037

تمام گوشیهای جاوا
http://www.box.com/s/f0d2a3f0815654fe3561

پیوند ها و پیوست ها با دین زرتشتی

 پیوند ها و پیوست ها با دین زرتشتی

 

همچنین ببینید :

نقشه سایت

دسته بندی نوشتارها

 رو به رسا شدن 

 زرتشت

 مزدیسنا

 

 خاستگاهزادروززمان ظهورریشه و معنای ناممعجزه‌هافلسفهپندهادشمناننگاره‌هادرگذشتدر منابع باستانی و غربی از نگاه اندیشمندان جهان در آیین‌های دیگر

 مَزدَیَسنا ( دین زرتشت )

 

 تاریخ

 زرتشتگشتاسبسرگذشت زرتشتیان پس از ساسانیان  زرتشتیان پس از ساسانیان  بخشی از جنایات اعراب در ایران  ماجرای پذیرش زرتشتیان در هند  پارسیان هند • زرتشتیان ایران • دبیرستان فیروز بهرام

 

 

 مفاهیم

اهورامزداایزداناهریمنامشاسپندانسوشیانسهوشیدراشههوممغدیوها • اردویسور اناهید • فروهر ( فَروَهَر ) • هوشیدرماه • آتشپل چینود • فرشگرد • توحید • کلام • موبد • معجزه • ظهور • گروتمان • ماه‌پایه • روشنی بی‌پایان • فلسفه زرتشت • وهومن • اشه وهیشته • شهریور • سپندارمذ • هوروتات • امرداد  هیربد

 

 نیروهای شر

اهریمنانگره مینو دیودروجاپوش جهی اکومن دیو آز ایندرا اشموغ استویداد پریمتی دیوهای کماله ساوول ترومت اودگ‌دیو ورن‌دیو چشمک‌دیو پنی‌دیو میتوخت ویزرش‌دیو ناگهیس

 

 افراد مهم      

زرتشتگشتاسب • پوروچیستا • کرتیر • تنسر • فهرست موبدان • آذرباد مهراسپندان • بابک خرمدین • فرهنگ مهر • جاماسپ • دستور داراب پالن • دستور دهالا • دقیقی • مزدک • پوروچیستا • ارداویراف • زرتشت بهرام پژدو • مازیار • اردشیر بابکان • شاپور دوم • انوشیروان  • ارباب کیخسرو • بهرام گور آنکلساریا • مانکجی لیمجی هاتریا • ماهداد • انوشیروان • بهرام گور • فردی مرکوری • بزرگمهر • زوبین مهتا • جمشیدجی نوشروانجی تاتا • مهربابا

 

 آیین‌ها و مکان‌های مقدس

نمازجشن‌ها • خویدوده • گاهنبارسدره‌پوشی • آیین‌های طهارت • درون • برسمکشتی • ور سدره • گاهشماری زرتشتی • کعبه زرتشت • آتشکده‌ها • استودان • برج خاموشان • چک‌چک • پیوکانیزادروز زرتشتدرگذشت زرتشتبدرود با گذشتگان • ارج‌گذاری به روان جاویدان • نیایشگاه آدریانآتشکده نوبهارآتشکده آذرگشسبآفرینگان

 

 نوشته‌های دینی

اَوستاگاهانهفت هاتخرده‌اوستابندهشندینکردزادسپرمشایست نشایست • زند • پازند • مینوی خردارداویراف‌نامه • دادستان دینی • آفرینگان • سی‌روزهیشتماتیکان گجستک ابالیش • ادبیات پهلوی • دبستان‌المذاهب • دینکردنامه

 

 اوستاشناسان

اوستاشناسی • اشپیگل • بنونیست • انکتیل دوپرون • ابراهیم پورداوود • گلدنر • دارمستتر • دالا • ویندیشمن • هارله • هوگ • مری بویس

 

 مکان‌های اساطیری

فراخ‌کرت • مازندران • هرابرزیتی • رود دایتی • ایریانم وَئِجه • چیچست • آذربایجان • سیستان • دریاچه هامون • نیشابور • دماوند • کنگ‌دژ

 

 شخصیت‌ها

لهراسب • گشتاسب‌شاه • جاماسب • فرشوشتر • مشی و مشیانه • آرش شواتیر • فراهیم • ویونگهان • تهمورث • هوشنگ • ییمه • اسفندیار • پشوتن • بندو • گرهمه • ارجاسب • توربراتور • زریر • آتبین • پوروچیستا • اردت فذری

 

 جانوران مرتبط

خرفستر • گاو سریشوک • سیمرغ • خر سه پا • اژدها • چلپاسه • کمک • کرشفت • چمروش

 دیوها در مزدیسنا

 

 کماله‌دیوان

اکومناندردیوساوولناگهیس • ترومددیو • تریز و زریز

 

 دیگر دیوها

دیو آزپنی‌دیوزرمانچشمک‌دیوورن‌دیوبوشاسپ‌دیو هیچ نس فریفتاردیو اسپزگ‌دیو آناست‌دیو بت‌دیو آگاش‌دیو سیج‌دیو اپوش‌دیو اسپنجروش کندگ نوبه‌نودیو اکه‌تش‌دیو اودگ‌دیو ویزرش‌دیو استوئیدات ترومئتی گوچهر اسروشتی اشکهانی دیو دروغ ‏دریوی مرشئون پئری‌مئتی

 اساطیر ایران

 

 کلیات

افسانه آفرینش · ایزدان · دیوان · امشاسپندان · اختربینی · آئین زردشت · فروهر · سوشیانس

 

 آفریدگان مینوی

بهمن · آناهیتا · تیشتر · بهرام · مهر · آتر · وای · سپندارمذ

 

 آفریدگان دنیوی

اشوزوشت · هما · سیمرغ · چشنامروش‌مرغ · هوم · اژدرهاک

 

 پادشاهان

 پیشدادیان:

کیومرث · هوشنگ‌شاه · تهمورث‌شاه · جمشید · ضحاک تازی · فریدون · ایرج · منوچهر · نوذر · زو · گرشاسب

 کیانیان:

کی‌قباد · کی‌کاووس · کی‌خسرو · لهراسپ · گشتاسپ (وزیر او جاماسپ) · بهمن · همای · داراب · دارا

 

 پهلوانان

کیومرث · گرشاسپ · سام · رستم

 

 جای‌ها

جغرافیای اوستا · اَیریانه‌وئِجه · کنگ‌دژ · فراخکرت · درخت همه‌تخمه · دریاچه کیانسه · رود دایتیا

 

 نسک‌ها

اوستا · گات ها · خرده اوستا · بندهشن · گزیده‌های زادسپرم · روایت‌های پهلوی · دینکرد · هفت هات · وندیداد · یشت‌ها · شایست نشایست · مینوی خرد

 نوشته‌های پارسی میانه

 

 دینی :

 

 ترجمه و تفسیر اوستا

زند • پازند • یسن‌هاویسپردوندیداد • هیربدستان و نیرنگستان • یشت‌هاگاهان

 

 دانشنامه‌های دینی

دین‌کرد • دانشنامه مزدیسنا   بندهشن • گزیده‌های زادسْپَرَم • نامه‌های منوچهر • دادِستان دینیگ • روایت‌های پهلوی

 

 فلسفی و کلامی

شکند گمانیک وزارپس دانشن کامگگُجَستَک اَبالیش

 

 الهام و پیش‌گویی

ارداویراف‌نامه • زند وهمن یسن • جاماسب‌نامه • یادگار جاماسبی • منظومه بهرام ورجاوند

 

 قوانین دینی

شایست نشایست • روایت امید اشوهشتان • مادیان هزار دادستان / ماتیکان هزار داتستان • روایات آذرفرنبغ فرخزادان • روایات فرنبغ سروش • پرسشنیها

 

 اندرزنامه‌های پهلوی

مینوی خردیادگار بزرگ‌مهراندرزنامه آذرپاد مهراسپنداناندرز اوشنَر دانااندرز دانایان به مزدیسناناندرز خسرو قباداناندرز پوریوتکیشاناندرز دستوران به بهدیناناندرز بهزاد فرخ‌پیروزپنج خیم روحانیانداروی خرسندیخویشکاری ریدگاناندرز کنم به شما کودکان

 

 غیر دینی        :

 

 کتابی

کارنامه اردشیر بابکان • یادگار زریران • خسرو و ریدگ • گزارش شطرنج • شهرستان‌های ایرانشهر • شگفتی و برجستگی سیستان • ماتیکان یوشت فریان • ماه فروردین روز خرداد • سورسخن • فرهنگ پهلوی • فرهنگ اویم ایوک • آیین نامه‌نویسی • (کاروَند)

 

 متفرقه

سنگ‌نوشته‌های دولتی در دوران ساسانی • سفال‌نوشته‌ها • پوست‌نوشته‌ها • فلزنوشته‌ها • مهرها • سکه‌نوشته‌ها

 

 شعر

درخت آسوری • خیم و خرد فرخ‌مرد • خرد

 

نوروز تابستانی

نوروز تابستانی

گو این که دوباره بهار شده‌است و ما خبر نداریم: همه لباس نو و آراسته به تن، دسته‌گل‌ها به دست روبوسی می‌کنند و نوروز جمشیدی را به همدیگر شادباش می‌گویند و به دست و صورت میهمانان گلاب می‌پاشند؛ موبدی با پوشاک سپید  یشت‌های اوستا را زمزمه می‌کند و ضربه‌ای می‌زند به مجمر آتش و ضربه‌ای دیگر به ظروف میوه و میان ازدحام شاد “لُرک” متبرک را پخش می‌کند که مخلوطی است از خرما و بادام و گردو و کشمش.

نوروز، باز آمده و دوباره، روز خردادِ ماه فروردین است.

بخش عظیم این جمعیت شاد، نوادگان گروهی از زرتشتیان ایرانند که شاید هزار سال پیش، آتش مقدس بر کف و باور نیاکان در سینه، به سرزمین هند پناه برده بودند. چرخ سرنوشت امروز آنها را به انگلستان انداخته و این‌جا انجمن زرتشتیان لندن است. و امروز که این سطرها را می‌نویسم، ۲۴ اوت است، برابر با ششم فروردین گاه‌شماری شاهنشاهی که میان پارسیان هند هنوز با همین نام مرسوم و معتبر است.

گاه‌شماری” شاهنشاهی” که زائیدۀ دوری پارسیان از سرزمین نیاکان‌شان بوده، بین سده‌های ۱۲ و ۱۳ میلادی با تکیه به دستوری از کتاب مذهبی دین‌کرد ابداع شد. دانشنامۀ دین‌کرد که حاصل تلاش‌های دو تن از موبدان ایرانی سدۀ نهم میلادی است، افزودن یک ماه کامل به ۳۶۰ روز سال پس از هر ۱۲۰ سال را بایسته می‌دانست. این اتفاق تنها یک بار افتاد و دیگر فراموش شد. در نتیجۀ نادیده گرفتن سال‌ کبیسه که در گاه‌شماری جلالی مشاهده می‌شود، ماه‌های این گاه‌شماری چندان پایبند فصل‌های سال نیستند.

در آغاز سدۀ ۱۸ میلادی یک موبد زرتشتی که برای دیدن همکیشانش از ایران به هند رفته بود، متوجه یک ماه تفاوت میان گاه‌شماری‌های مرسوم بین زرتشتیان ایران و هند شد و از موبدان هند خواست که این تفاوت را برطرف کنند. با این باور که گاه‌شماری سرزمین آبایی حتماً صحت بیشتر دارد، پارسیان مقیم شهر سورَت در اواسط سدۀ ۱۸ تقویم زرتشتیان ایران را به رسمیت شناختند و آن را “قدیمی” نام نهادند. بیشتر پارسیان هند اما به گاه‌شماری شاهنشاهی وفادار ماندند.

سال ۱۹۰۶ میلادی “خورشیدجی کاما” یکی از  پارسیان مقیم بمبئی با تکیه به تقویم جلالی گاه‌شماری تازه‌ای را به زرتشتیان هند معرفی کرد و آن را “فصلی” نامید. وجه تمایز گاه‌شماری فصلی این بود که سال نو در آن با اعتدال بهاری مصادف می‌شد و همسان گاه‌شماری باستانی زرتشتی، هر چهار سال، یک روز کبیسه داشت. اما دگرباره اعتقاد راسخ پارسیان هند به دین‌کرد، مانع از پذیرش گاه‌شماری نوین شد و تقویم “شاهنشاهی” پابرجای ماند. از این جاست که امروز هم بیشتر پارسیان هند نوروز را در دل تابستان، از اواخر امرداد تا آغاز شهریور، جشن می‌گیرند.

ششم فروردین که در آثار دینی مزدیسنی به “خرداد روزِ فروردین‌ماه” معروف است، برای زرتشتیان چه هند و چه ایران زادروز اَشو زرتشت به شمار می‌آید. با این تفاوت که امسال در ایران این روز با ۲۶ مارس مسیحی مصادف بود، اما بخش اعظم پارسیان هند ششم فروردین را همین دیروز، ۲۴ اوت، جشن گرفتند. زرتشتیان هند به این روز “خردادسال” هم می‌گویند که شاید منظور مهم‌ترین روز خرداد در ميان دوازده روز خرداد در طول سال باشد. در گاه‌شماری دینی زرتشتی هر روز ماه نامی خاص دارد.

تنها تفاوت بارز میان جشن‌های نوروز زرتشتیان ایران و هند زمان برگزاری آن است و باقی مراسم شبیه هم است.

پارسیان هند روز آخر سال را “پتتی” (Pateti) می‌نامند که برگرفته از واژۀ اوستایی “پتت” به معنای توبه و پشیمانی است. اما در هند این روز به اندازه‌ای مهم است که بسیاری از هندی‌های غیرپارسی جشن نوروز را با نام “پتتی” می‌شناسند. در آن روز بهدینان در نیایشگاه از پیشگاه اهورا مزدا آمرزش گناهان‌شان را می‌خواهند و قول می‌دهند که در سال نو سه اصل “هومت – هوخت – هورشت” (اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک) را به نحو بهتر از سال پیش مراعات کنند و با وجدانی آسوده به پیشواز سال نو می‌روند. این آیین در میان بسیاری از زرتشتیان ایران هم رایج است.

پارسیان هند هم در پایان و آغاز سال به مدت ده روز به پاس خاطر فروهرهای گذشتگان‌شان اوستا می‌خوانند و به یاد آنها روی میز یک پارچ آب و یک دسته گل می‌گذارند. آنها هم روی میز نوروزی‌شان نماد امشاسپندان را می‌گذارند. امشاسپندان، فرشتگان نگهبانی هستند که هر کدام روی زمین نمایندگانی دارند. مجمر آتش را به پاس اردی‌بهشت (بهترین راستی)، یک کاسه شیر را به پاس وهومن (اندیشۀ نیک)، سینی‌های فلزی را به پاس شهریور (شهریاری و قدرت)، گیاهان همیشه‌سبز را به پاس امرداد (بی‌مرگی و جاودانگی) و یک لیوان آب را به پاس خرداد (رسایی و کمال) روی سفره می‌چینند و در جشن‌های سنتی، این سفره را روی خاک پاک پهن می‌کنند که نماد سپندارمزد یا سپنتا آرمئیتی (مهر و فروتنی) است.

نوروز امسال برای پارسیان هند با ۱۹ اوت مصادف شد. در مومبای، بزرگ‌ترین شهر زرتشتی‌نشین جهان که حدود ۴۵ هزار جمعیت زرتشتی دارد، نشریه‌ها نوشتند که آلودگی آب‌های ساحلی این شهر با نفت، سفرۀ بسیاری از خانواده‌های پارسی را از ماهی محروم کرده‌است. شماری هم مجبور شده‌اند ماهی را از ایالت گوجرات به روی سفره‌هایشان بیاورند.

ماهی از مهم‌ترین اجزاء سفرۀ زرتشتی است که به باور پارسیان متدین، آنها را از بد روزگار حفظ خواهد کرد و باعث شکوفایی‌شان خواهد شد.

البته، خوردن ماهی در روز سال نو منحصر به کیش مزدیسنی یا حتا فرهنگ ایرانی نیست. بنا به محاسبۀ اخترشناسان جهان باستان، در آغاز سدۀ یکم میلادی بود که بر صورت فلکی، اعتدال ربیعی از برج حمل (بره) به برج حوت (ماهی) منتقل شد. از این‌جاست که در جشن‌های سال نو چه مسیحی و چینی و چه ایرانی، حضور ماهی روی سفره (چه پخته و چه زنده) حتمی است.

از خوردنی‌های ویژۀ پارسیان هند در روز نوروز یکی “راوو” (Ravo) است که از آرد سبوس‌دار گندم، شیر و شکر تهیه می‌شود؛ چیزی شبیه فرنی ایرانی. در کنار آن “فالوده” را هم می‌توان دید که شبیه پالوده‌های شیرازی است، با مقداری کشمش و تراشۀ بادام که بر آن پاشیده‌اند. “پلو” هم از غذاهای اصلی نوروز پارسیان هند است، با مقدار زیادی مغز گردو و زعفران و خورشت مرغ.

کوتاه‌سخن، برای عده‌ای نوروز دوباره فرا رسیده، اما این بار نه در بهار. 

 

http://www.jadidonline.com/story/25082010/frnk/parsee_nowruz

گشتاسب‌ شاه

گشتاسب‌شاه

گُشتاسب یا گُشتاسپ یا کی‌گشتاسپ یا ویشتاسپ یا کی‌ویشتاسپ (به معنی دارنده اسب آماده) نام فرمانروای بلخ در زمان زرتشت، پیامبر ایرانی، است. زرتشت به گشتاسب پناه برد و او دین وی را پذیرفت و از وی پشتیبانی کرد. در گاهان، زرتشت چهار بار از این فرمانروا نام می‌برد که سه باز آن به گونه کی‌گشتاسب است. کی به معنی رئیس عشیره و فرمانروا بوده و عنوان فرمانروایان دودمان کیانیان است که گشتاسب نیز یکی از آنان بوده است. هم‌چنین گفته‌اند که عنوان کی و کَوی در ایران شرقی معنی شاه داشته‌است.

 

گشتاسب بنابر روایات دینی

از میان پادشاهان قدیم گشتاسب کسی است که نام او بیشتر از همه در ادبیات پارسی میانه ذکر شده‌است. وی پسر و جانشین لهراسپ بود. در دین‌کرد آمده‌است که زرتشت در سی سالگی نخستین الهام را از اهورامزدا دریافت. ده سال بعد هفتمین وحی بر او صورت گرفت و گشتاسب در همین هنگام دین زرتشت را از او پذیرفت. بزرگترین لشکرکشی این پادشاه جنگ‌هایی بود که با ارجاسپ پادشاه خیونان کرد. سپاه ارجاسپ از چینیان و دیگر اقوام خارجی ترکیب شده‌بود. جنگ های سخت با این پادشاه سرانجام به پیروزی گشتاسب و دین زرتشت پایان یافت. بنابر روایت بندهش نبرد قطعی میان ویشتاسب و ارجاسپ در کوه کومس واقع در گرگان رخ داد. بعد از پیروزی گشتاسب پادشاهان بزرگ را به دین نو خواند و برای هر یک نسخه‌ای از کتاب اوستا همراه یکی از مغان فرستاد تا آنان‌را به دین زرتشت رهبری کنند.

 

گشتاسب بنابر روایات ملی

دربارهٔ ویشتاسپ (بشتاسب، بشتاسف، گشتاسپ) طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی، فردوسی و ابن بلخی روایاتی نقل کرده‌اند. چون سی سال از سلطنت گشتاسپ گذشت زرتشت از آذربایجان به دربار او رفت و دین جدید را در آنجا اظهار کرد و کتاب موسوم به اوستا که با خط زرین بر روی دوازده هزار پوست گاو نر نوشته شده‌بود، بر پادشاه عرضه کرد.

گشتاسپ‌شاه دین زرتشت را پذیرفت و آتشکده‌ها بنا کرد. بعد داستان واقعهٔ جنگ ارجاسپ پادشاه توران پیش می‌آید. ارجاسپ بر کشور گشتاسپ حمله‌ور شد. گشتاسپ برای دفاع، مردانی چون جاماسپ (داماد زرتشت)، زریر برادر خویش و دو پسرش بستور و اسفندیار (سپندیاذ) را داشت. تورانیان بر اثر پهلوانی‌های اسفندیار شکست داده شدند ولی گشتاسپ بر اثر افتخاراتی که نصیب فرزندش اسفندیار شده بود بر او رشک برد و او را به جنگ رستم گسیل کرد. در این جنگ اسفندیار به دست رستم کشته شد.

در شاهنامه فردوسی چهره گشتاسب بکلی با آنچه در اوستا میبینیم ناسازگار است. در حماسه فردوسی گشتاسب شاهی خودکامه و ستمگر است که نمی‌تواند از ایران در برابر تاخت و تاز تورانیان پدافند کند و به سیستان می‌گریزد. اینگونه که پیداست دو روایت درباره گشتاسب‌شاه در دست بوده‌است. یکی روایت موبدان زرتشتی و دیگری روایتی از زندگی و کارکرد گشتاسب در میان مردم ایران. همین روایت دوم است که در شاهنامه بازتاب یافته‌است. در منابع قدیمی، آبادسازی منطقه تالش گشتاسبی را به گشتاسب‌شاه نسبت داده‌اند.

قوانین دینی

قوانین دینی

شایست نشایست • روایت امید اشوهشتان • مادیان هزار دادستان • روایات آذرفرنبغ فرخزادان • روایات فرنبغ سروش • پرسشنیها

 

شایست نشایست

شایِست نِشایِست نام کتابی به پارسی میانه یا پهلوی است که در آن توضیحاتی کلی دربارهٔ مراسم دینی و آیین‌ها و برخی مسائل دینی زرتشتی آمده‌است.

شایست­ناشایست (آنچه شایسته و آنچه ناشایسته‌است)، نام کتابی دین شناسانه در دین زرتشتی به زبان پهلوی است و در بر گیرنده ۱۳۷۰۰۰ واژه می­باشد. این ماتیکان فرنامی نداشته و گویا زرتشتیان پیشین، به آن «روایت» می­گفته­اند.

از آنجا که ماتیکان پیرامون شایست­ها و ناشایست­ها سخن می­گوید زرتشتیان سده گذشته آن را شایست­ناشایست نام نهاده­اند. همچنین برخی پژوهشگران اروپایی نام «روایت پهلوی» را برای آن برگزیده ­اند. نویسنده یا نویسندگانی این نسک، شناخته شده نیستند. چنانکه گفته شده‌است پُرسمان این نسک از زند سرچشمه گرفته‌است و برگرفته از نسک­های دادیکی اوستا می­باشد. برخی این ماتیکان را بازگوکننده اندیشه‌های گستره دین شناسی مدیوماهی (یکی از مکتب­های زرتشتی) دانسته­اند.

کهن نگاری

زمان نگارش نسک به درستی آشکار نیست و از آنجا که در این نسک (فرَگَرد ۶ بند۷) از پیروان دیگر دین‌ها مانند مانویان، یهودیان و ترسایان نام برده با این همه از دین اسلام یادی به میان نیامده‌است. در این نوشته به‌وارون کتاب­های نوشته شده در سده سوم و چهارم هجری همانند نسک روایات امید اشوهیشتان، آهنگ نسک در گاهی – مانند فرَگَرد هشتم – بیان­گر آن است که نگارش نسک در زمانه بالندگی دین زرتشتی و زمانی که دین زرتشتی یک دین دولتی بوده‌است، بر می‌گردد. از سوی دیگر شیوایی و درستی زبان، خود شَوَندی دیگری بر پیشینه بخش­های مَهادین نسک است. از همین روی پژوهشگران باورمندند که بیشتر بخش­های آغازین نسک درپیوسته با روزگار پیش از اسلام است و یا دست کم در پایان زمانه ساسانی گردآوری گردیده‌است.

دسته­ای هم گفته­اند که نسک پیش از پادشاهی خسرو انوشیروان نگارش شده‌است. برخی گمان دارند که مُغمَردانی که در فراهم آوری فرجامین زندوندیداد و نیرگستان هنبازی داشته­اند این نسک را نگاشته­اند.

درونمایه این ماتیکان

نوشتارهای این نسک، همانند کتاب­های دیگری چون هیربدستان و نیرگستان، روایات پهلوی و صد در نثر است ولی باید گفت که نویسنده «شایست­­ناشایست» از دانستنی‌های بیشتری در پُرسمان‌های دین شناسی دین زرتشت برخوردار بوده‌است.

گفته شد که شایست و ناشایست ماتیکانی دین شناسانه‌است و از دید نکته­های هنرمندانه و بودن واژگان کمیاب درخور نگرش برخی پژوهشگران است. همچنین جستارهای آن با کتاب­های کهن­تری چون نیرگستان و زندوندیداد هم‌خوانی دارد.

فرگردهای این نسک

این نسک ده فرَگَرد دارد و پیرامون پُرسمان‌های گوناگون همچون آئین­ها و جشن‌های دینی است.

در فرَگَرد نخست از پله‌های هشت­گانه گناهان و همچنین تاوان آنها سخن گفته شده‌است.

فرَگَرد دوم بزرگترین فرَگَرد از فرگردهای کتاب است این فرَگَرد پیرامون آیین‌ها فرهنگ‌های مردگان و چگونگی کارهای «به‌دینان» در برابر جانسپرده‌است.

فرَگَرد سوم پیرامون زن دشتان (زنی که در ماهانگی است) می­باشد.

فرَگَرد چهارم درباره کستی­بستن و سامه‌های آن، چگونگی انجام آیین با «کستی» و جدا از آن سخن به میان آمده‌است.

فرَگَرد پنجم درباره گناه سخن راندن در هنگام خوراکی خوردن و کارهای دیگر است.

فرَگَرد ششم بر پاداش کارها و کیفر گناهان است.

فرَگَرد هفتم درباره یشت (ستایش) خورشید روزی سه­بار و ستایش آتش و پادافره کسی که آتش را خاموش کند آمده‌است.

فرَگَرد هشتم پیرامون گناهان و همچنین مرگ ارزان و تاوان گناهان است.

فرَگَرد نهم به پرسش‌های گوناگونی همچون مرگ مُغ‌مَرد در سرزمین دیگر، کارزار با هیربدان، نیایش در آتشکده­ها و جاهای دیگر، خویشکاری مردمان در برابر کسی که در کشتی می­میرد، خوراکی خوردن در تاریکی، خواندن اوستا و نیایش ایزدان و فروهرها است.

فرَگَرد دهم جستارهای بسیاری را در بر دارد. که دربرگیرنده گناه زناشویی نکردن خواندن نیایش‌ها و کارهای مردمانه و پُرسمان‌های دیگر است. نویسنده در فرگرد­های نهم و دهم از برخی نسک­های گمشده اوستا، همچون پاچم نسک، نهاتوم نسک، دواسروجید نسک بهرمندی نموده‌است. در این دو فرَگَرد می­توان برخی استوره‌های کهن را نیز یافت.

پیوست: به دنبال شایست­ناشایست نوشتاری آمده‌است که آن را پیوست شایست و ناشایست نامیده­اند و فرگرد­های یازده تا بیست و سه را دربرمی گیرند. برخی این پیوست را به دو بخش یازده تا چهارده و پانزده تا بیست و سه بخش‌بندی نموده­اند. این فرگردها سپس به فرگردهای آغازین ماتیکان افزوده شده­اند.

فرَگَرد یازدهم به پایه‌های گناهان و تاوان آنها و این که کدام بخش از گوشت کُرپانی به چه ایزدی بستگی دارد می­پردازد. این کار این گونه که آشکار است به آیین باستانی یشت گوسفندی بستگی داشته که برخی جانوران مانند گاو و گوسفند را در هنگام یسنا خوانی کُرپانی می‌نموده‌اند این آیین سپس جای خود را به یشت بازوهر» و یا یشت باگوشت داده‌است که هنگام این آیین جانور پیش از یسنا خوانی کُرپانی می­شده‌است.

فرَگَرد دوازدهم درباره نیایش و آئین­های دینی، آتش، کوشش برای افزایش فرزند و استوره‌های دیگری است که نویسنده به زرتشتیان بستگی داده‌است.

فرَگَرد سیزدهم چَم گاهان – چرایی سرود­های گاهانی زرتشت – نام دارد و به ارزشمندی گاهان سرایی و چگونگی خواندن آن می­پردازد.

فرَگَرد چهاردهم به برخی از آیین‌های دینی نمارِش دارد.

در فرَگَرد پانزدهم به گونه­ای آهنگین و زیبا نوشته شده‌است نویسنده به گفت و گوی میان زرتشت و اهورامزدا می­پردازد. و درباره امشاسپندان و نشانه­‌های آنها در جهان گیتایی است در این فرَگَرد زرتشت از اهورامزدا می­پرسد که چگونه باید شما و امشاسپندان را پرستید با آن که شما دیدنی نیستید؟

فرَگَرد شانزدهم درباره برخی گناهان کوچک است این فرَگَرد همانند فرَگَرد یازدهم است و به گناهان نیز نگرش دارد جز این که در پایان این فرَگَرد به برخی پاداش­ها که بر انجام آئین­ها درپیوسته‌است نیز نمارش دارد.

فرَگَرد هفدهم در آغاز به برخی پرسش­‌های زرتشت از اهورامزدا می­پردازد و سپس از قانون‌هایی که پس از مرگ باید پاس‌داشته شود سخن به میان آمده‌است همچنین رستاخیز نیز بخشی از این فرگرد را در بر دارد افزون بر این از پُرسمان‌های فراخویی و جدا از آن نیز در آن سخن گفته شده‌است.

در فرَگَرد هجدهم از پاداش و مزد برخی کارها چون بر پا داشتن گاهنبار، مَیَزد و خویدوده سخن گفته شده‌است.

فرَگَرد نوزدهم به پاداش خواندن دعای اهونَوَر و شمار انجام آن در هر کار و آیین است.

فرَگَرد بیستم اندرزهایی درباره پُرسمان‌هایی چون رفتن به آتشکده، انجام برخی کارها و… را باز می‌گوید.

فرَگَرد بیست و یکم درباره زمان‌ها و چگونگی اندازه­گیری آن­ها است. این فرَگَرد به بخش پایانی فرَگَرد شانزدهم مانستگی دارد.

فرَگَرد بیست و دوم درباره ستایش ویژه هر کدام از ایزدان سی گانه‌است. از آنجا که این بخش زیبا همچنین در سرآغاز داستان بیژن و منیژه شاهنامه آمده‌است چنین به نگر می‌رسد که این درود و آفرین باستانی و پرآوازه، زبانزد همگان بوده‌است.

در فرَگَرد بیست و سوم، فروزگان هر یک از ایزدان سی گانه در آن آمده‌است.

نگارش‌های این کتاب

دو نگارش مهادین از این نسک هست. یکی از این نسخه­­ها 29k نام دارد؛ نگارش کپنهاگ که در دانشگاه کپنهاک نگهداری می­شود و در سال ۱۸۲۰ راسک آن را از هند به اروپا برد. دیگری 51M است که به «نگارش مونیخ» سرشناس است و در نسکخانه دولتی مونیخ نگهداری می­گردد و در سال ۱۸۶۶ بدست هوگ از هند به اروپا برده شد به نگر می­رسد که رونوشت­‌های دیگر از روی این دو نگارش نوشته شده باشد.

از دید ژرف بینی و درستی، دست­نویس مونیخ بر نگارش کپنهاگ برتری دارد.

برگردان­‌ها

برخی پژوهشگران نیز این نسک را برگردان نموده­اند برگرداننده نام آشنای کتاب­های ایران باستان، ادوارد وست درسال ۱۹۰۱ این نسک را در گِردایه کتاب­های ورجاوند چاپ نموده‌است. مانکجی داور نوشتار پهلوی آن را در سال ۱۹۱۲ در بمبئی چاپ نمود. جهانگیر تاوادیا در سال ۱۹۳۰ ده فرَگَرد نخستین این نسک را با آوانویسی، برگردان، یادداشت و واژه­نامه به انگلیسی در هامبورگ چاپ کرد.

در سال ۱۹۶۹ فیروز کوتوال کار وی را پیگیری کرد و فرَگَرد ­های یازده تا بیست و سه را چاپ کرد. بانو کتایون مزداپور همه نسک را به همراه با آوانویسی و برگردان در سال ۱۳۶۹ چاپ نموده‌است. همچنین آقای محمود طاوسی، واژه­نامه­ای از شایست­ناشایست را به چاپ رسانیده‌است.

 

روایت امید اشوهشتان

روایتِ اِمیدِ اَشَوَهِشتان (Rivāyatī Ēmēdī Ašawahištān) یکی از آثار اصلی دینی به زبان پارسی میانه در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم میلادی است.

این اثر، مجموعه‌ای از قانون‌های مذهبی، اجتماعی و مدنی زرتشتیان است و بازتاب موثقی از آیین‌ها و عادات روزگار ایرانی ساسانی است. روایت امید اشوهشتان چهارمین و واپسین روایت از روایات پهلوی که توسط موبدان دوره اسلامی نوشته شده به شمار می‌آید.

نویسنده این کتاب، امید پسر اشوهشت، موبد موبدان دوره خود و از نوادگان آذرباد مهرسپندان بود.

روایت امید اشوهشتان دربرگیرنده ۴۴ پرسش است که از سوی موبدی به نام آذرگشنسب، پسر مهرآتش، نوه آذرگشنسب از امید اشوهشتان پرسیده می‌شود.

واژه عربی روایت در نام این کتاب و آثار مشابه در دوره پس از اسلام توسط ویراستاران زرتشتی به جای واژه پهلوی نگیز (nigēz) به کار رفت.

روایت امید اشوهشتان به موضوعات گوناگون از جمله قانون خانواده، انواع ازدواج، مسائل طهارت و غیره می‌پردازد.

از این اثر تنها یک دست‌نوشته به جا مانده که متعلق به تهمورس دینشاه انکلساریا بود.

 

ماتیکان هزارداتستان

ماتیکان هزارداتستان نام نسکی است به پارسی میانه در باره آیین دادرسی زمان ساسانیان. واژه ماتیکان به چم کتاب و نسک است و واژه داتستان به چم قانون مدنی و یا مواد قانون می‌باشد. ماتیکان هزار داتستان دارای هزار نکته حقوقی و داتستانی است و حقوق مدنی ساسانی را بازگو می‌کند. گردآوردنده بر آن بوده‌است که گزاره‌های دادرسی را چه آن‌هایی که روی داده و چه آن‌هایی که می‌توانسته روی دهد را در کتاب گردآوری کند.

در دورهٔ ساسانی چندین مجموعهٔ حقوقی وجود داشته است که امروز تنها یکی از آن‌ها بنام ماتیکان هزار دادستان باقی است و از آن تنها یک نسخه خطی ناقص در دست است. احتمال می‌رود که کتاب در اصل در دوران خسرو پرویز آخرین پادشاه که نام او در کتاب آمده، تألیف شده باشد و شاید مانند بسیاری از کتاب‌های دیگر در قرن سوم هجری مطالبی را بدان افزوده یا از آن کاسته باشند. به هر حال کتاب بیش تر نمایانگر وضع دورهٔ ساسانی است تا دوره اسلامی. قضایای مطرح شده در کتاب بیشتر مربوط به قوانین مدنی است همچون زناشویی، طلاق، ارث، قیمومت، مالکیت، موقوفات، مسائل مربوط به برده، وام و گرو و رهن، غرامت و تاوان، اجاره، ضمانت، وکالت و شرکت. همهٔ فتواها بر اساس قوانین دینی زرتشتی بوده‌است. این کتاب همچنین از جهت مطالعهٔ وضع اجتماعی دورهٔ ساسانی اهمیت به سزایی دارد.

 

روایات آذرفرنبغ فرخزادان

روایات آذر فرنبغ فرخزادان مجموعه ای است مشتمل بر ۱۴۷ پاسخی که آذر فرنبغ پسر فرخزاد، پیشوای زرتشتیان در قرن سوم هجری به سؤالات زرتشتیان هم عصر خود داده‌است. آذر فرنبغ نخستین مدون دینکرد است و هموست که در حضور مأمون عباسی دوران حکومت از ۱۹۷ تا ۲۱۸ هجری شمسی با ابالیش مناظره کرده‌است. در این کتاب مانند روایات امید اشوهشتان و بعضی از فصول دادستان دینی به مسائل بسیاری بر می‌خوریم که زردشتیان در جامعهٔ مسلمانان با آن رو به رو بوده‌اند. این کتاب از جهت در برداشتن تعدادی جملات اوستایی که در جای دیگر نیامده‌است نیز در خور توجه‌است.

 

روایات فرنبغ سروش

روایات فرنبغ سروش مجموعه ای است مشتمل بر ۴ پاسخی که فرنبغ سروش وهرامان (فرنبغ سروش پسر بهرام) به سؤالات هیربد اسفندیار فرخ برزین داده‌است. متن در اصل مشتمل ۵ پرسش و پاسخ بوده‌است. ولی در آغاز رساله بی‌ذکر علتی آمده‌است که نوشتن یکی از سؤالات ممکن نبوده‌است. تألیف این روایات در سال ۳۷۷ سال یزدگردی برابر با ۱۰۰۸ میلادی انجام گرفته‌است. این روایات در دو نسخهٔ خطی حفظ شده‌است.

نخستین سؤال مربوط به کبیسه‌ای است که استاد ابومنصور (؟) نامی از بغداد با عنوان مرزبان انجام داده است و مردم ابرشهر (نیشابور) آن را نپذیرفته بودند.

سؤال دوم دربارهٔ این مطلب است که اگر پیشوای زردشتیان شخصی را به منصب موبدی و ردی (ریاست قضایی) شهری برگزید آیا پس از درگذشت آن پیشوا این انتصاب معتبر است یا نه؟

سؤال سوم مطلبی دربارهٔ قیامت است.

سؤال چهارم مطلبی دربارهٔ ازدواج است.

 

پرسشنیها

پرسشنیها به معنی پرسش‌ها مجموعه ای است مشتمل بر ۵۹ سؤال و جواب که از نظر موضوع شبیه به روایات است. سؤالات مطرح شده، در مورد مطالب گوناگون است:

مناسک دینی.

مطالب فقهی و حقوقی.

اندرزها و دستورهای اخلاقی که همه از نوع اندرزهای دینی هستند. ثواب و گناه.

مطالبی دربارهٔ زندگی پس از مرگ.

در ضمنِ پاسخ‌ها، غالباً شواهدی برای اثبات مطلب از اوستا همراه با ترجمهٔ آن‌ها به پهلوی آورده شده‌است. بعضی از این جملات در اوستای کنونی وجود ندارد و از این نظر این متن دارای اهمیت خاصی است. نثر کتاب ساده و روان است. از پرسشنیها یک نسخهٔ کامل و یک نسخهٔ ناقص در دست‌است. این نسخهٔ اخیر در سال ۱۷۶۶ میلادی از روی نسخهٔ قدیم‌تری در هندوستان استنساخ شده‌است. نسخه‌های دیگر همه از این دو نسخه رونویس شده‌اند.

قصه سنجان

قصه سنجان




«قصه سنجان» بازمانده یی از ادبیات پراکنده و اندک زرتشتیان به زبان پارسی است. پس از یورش تازیان به ایران و رویدادهای  سوک انگیز؛ زبان و ادب، دین و فرهنگ، سیاست و مسایل اجتماعی، و… ایران دچار دگرگونی های بسیار شد. آن چه که از این پس، به وسیله زرتشتیان و یا ایرانیانی که دین و آیین خود را پاسداری کرده بودند، به نظم و نثر به زبان پارسی نگارش یافته، اندک است. از جمله این ها، قصه اندوهزای مهاجرت پارسیان به هندوستان است. قصه یی تلخ و دردناک که روایات آن سینه به سینه سپرده می شد، تا سرانجام پاک مردی از نسل آن مهاجران، این روایت را به قالب نظم کشیده و برای ما به یادگار نهاد. یادگار نهاد تا راهی در پژوهش و کاوش برای آیندگان باز باشد. بیش از دو سد سال است که این منظومه کوچک که «قصه سنجان» خوانده شده، مورد بهره گیری خاورشناسان و پژوهشگرانی است که در این زمینه کار و کوشش می کنند.

قصه سنجان داستان مهاجرت غم انگیز گروهی از زرتشتیان ایران پس از گشوده شدن ایران به وسیله مهاجمان تازی به هندوستان است. این گروه از «سنجان» (حمدالله مستوفی، در کتاب خود به نام «نزهة القلوب»، «سنجان» یا «سنگان» را از قصبات و توابع خواف در خراسان معرفی می کند)، به تدریج به سوی جنوب شرقی ایران کوچ کرده و پس از زد و خورد و نبردهایی  با اعراب، شکست خورده  و سرانجام در جزیره هرمز پناه گرفتند. تازیان پس از اندک زمانی به این جزیره نیز دست یافتند. زرتشتیان به ناچار به کشتی نشسته و راه هندوستان را در پیش گرفتند. پس از سختی ها و گرفتاری هایی چند، از آن جمله گرفتاری شدید درتوفانی سهمگین،  به سلامت به هند رسیدند.

سرزمینی را که در آن سکونت و جای گزیدند، به یاد سرزمین از دست رفته میهن شان، «سنجان» نامیده و آن را آباد ساختند.

داستانی راستین

اشاره ها، نوشته ها و مدارک کافی موجود است که ثابت می کند «قصه سنجان» روایتی است راستین از داستان های در باره مهاجرت زرتشتیان ایران به شبه قاره هند. آثار و شهرها و تاریخ ها و رویدادهای این قصه همه برابر با راستی و حقیقت است. خاورشناسان بسیاری با ژرف نگری و کنجکاوی این قصه کوچک را بررسی کرده و آن را راستین دانسته اند. از سوی دیگر، هیچ پدیده ای که گواه بر ناراستی آن باشد، در داستان وجود ندارد.

احمد بن یحیی البلاذری که در سال 279 هجری در گذشته، در کتاب خود « فتوح البلدان»، هنگام گفت و گو از سقوط کرمان، شرحی نگاشته که به موجب آن، عده ای از پارسیان با جنگ و گریز تا جزیره هرمز خود را رسانیده و از آنجا به کشتی نشسته و راه دریا در پیش گرفتند.

جزیره هرمز از دیر زمان «مغستان» خوانده می شد و این بدان سبب است که پناهگاه و یا گریز گاهی برای زرتشتیان به شمار می رفته و چنین نامگزاری برای جزیره هرمز دور از راستی نیست.

این حوادث در سالهای پس از نیمه نخست سده یک هجری ثبت شده است.

برخی از خاور شناسان برآنند که مهاجرت چند بار و به شکل گروهی از جزیره هرمز انجام گرفته است.  به گفته جکسن، در سال 716 میلادی، یعنی شست و پنج سال پس از مرگ یزدگرد سوم نخستین مهاجرت ها انجام شده باشد.

پارسیانی که از هرمز به هند رفتند، آن چنان جنگاورانی بودند که پس از فرار هندیان، خود دلیرانه با سپاهیان مسلمان از سوی شاه محمود نامی جنگیدند و آنان را شکست دادند که چگونگی آن در داستان آمده است.

سراینده منظومه

با اشاره هایی که در متن منظومه آمده، با سراینده «قصه سنجان» آشنا می شویم. در آغاز و انجام منظومه، شاعر خود را شناسانده و تاریخ سرایش و چگونگی حال را باز می گوید. شاعر اهل نوساری و از خانواده ای روحانی است که پدرانش دستور دین و به نیکونامی بلندآوازه بوده اند. نامش بهمن، پسر کیقباد، پسر هرمزدیار سنجانا(سنجانا یعنی اهل سنجان که شهر کوچکی در گجرات هندوستان است و نخستین مهاجران ایرانی آن را بنیان نهاده و نام گزاردند.) و دستوری مشهور بوده است.

بهمن کیقباد از خانواده یی ادیب و دانشمند بوده که افرادش برای ما شناخته شده اند. از آن جمله باید از داراب هرمزدیار، گردآورنده کتاب  بزرگ «روایات » یاد کرد.

بهمن کیقباد، سراینده منظومه قصه سنجان، کار خود را در سال 969 یزدگردی مطابق با 1600 میلادی و در خرداد روز از ماه فروردین به پایان رسانیده است. و چنانچه خود اشاره می کند، در این هنگام پیر و فرسوده بوده و پیمانه زندگیش پر شده

بهمن کیقباد، روایت می کند که قصه مورد نظر را از موبد و دستوری مورد اطمینان شنیده، به یک روز این روایت را که سینه به سینه نقل و نگاهداری می شده شنیده و به نظم آن همت گماشته است.

هم چنین تایید می کند که داستان بسیار مفصل بوده و وی سد یک آن را بیش نگفته است. و در پایان داستان باز اشاره می کند که آن چه به رشته نظم کشیده است، روایاتی است که از بزرگان شنیده.

به شیوه معمول، سراینده در آغاز به ستایش خداوند پرداخته و برای خود خواستار بخشایش است و به کوتاهی از پادشاهی ویشتاسپ کیانی، رویدادهای زمان اسکندر، نوسازی اردشیر در دین، پیشرفت دین در زمان شاپور و اعمال آذربادمهراسپند و هزاره نخست و تباهی ایران به وسیله تازیان سخن می گوید.

آنگاه به سخن اصلی می پردازد که چون کاردین و دینداری سخت و دشوار گشت و مدت یک سد سال در کوهستان (جبال خراسان) ماندند، از بیم تازیان و نامردمی شاه به تنگ آمده، رای زدند و به سوی جزیره هرمز روانه گشتند.

این آغاز یک مهاجرت دردناک است برای مردمی که به آزادی و آزادگی خوگرفته بودند، و اینک استقلال از دست داده و بیگانگان غالب، عرصه را بر آنان تنگ گرفته بودند.

مدت پانزده سال در هرمز ماندگار بودند. پای تازیان بدانجا نیز کشیده شده و به رنج و بلا اندر شدند. دانایان و دستوران دگربار شور کردند و نیکویی در آن دیدند که به سوی دیار هند راهی شوند.

به کشتی نشستند و با دل هایی دردمند از کرانه های میهن دور شدند. در « دیپ» لنگر کشیدند که در کرانه های جنوبی سند قرار داشت. نوزده سال نیز در این سرزمین ناآشنا رخت اقامت افکندند و چون آن جا را مکانی مناسب نیافتند، دگرباره راه سفر پیش گرفتند.

به کشتی جای گرفته و راه دریا پیش گرفتند. توفانی سخت بدرقه شان کرد. به خداوند پناه گرفتند. نذرها کردند و آتش بهرام را مراسم دین و ستایش به جای آوردند. سرانجام توفان فرو نشست و کشتی شان آرام و قرار گرفت و به سوی «گجرات» راندند.

سراینده از راجه مهربان و مردم دار سنجان به نیکی یاد می کند. این راجه به نام «جادی رانه» شناسانده شده است. هر چند برخی از خاورشناسان و هم چنین پارسیان پژوهشگر هندی برای معرفی او حدس ها و گمان هایی زده اند، اما با این حال در تاریخ برای ما شده شناخته نیست.

موبد یا دستور گروه مهاجران زرتشتی، با هدیه و پیشکش به نزدش و زبان حال همراهان و سرگذشت را بازگو می کند.راجه ابتدا به اندیشه اندر شده و نوعی نگرانی در وی پدید می آید.اندیشه تاج وتخت، اندیشه هدف پنهانی این مردم و گمان های دیگر که آیا به خواست این مردم برای اقامت در سرزمین های زیر فرمان خد موافقت کند یا نه.

به همین جهت برآن شد تا با دستور و بزرگان آن گروه گفت و گوهایی کند، باشد که از اهداف شان آگاهی یابد.پس از گفت و گو، چون غل و غشی در آنان نمی یابد، تکلیف شان می سازد که شرط اقامت شان پذیرفتن و گردن نهادن پیشنهادهای وی می باشد که:در زبان، ملک داری و پوشاک زنها، رسوم هندوان را شعار سازند دیگر آنکه جنگ ابزارها را از خود دور ساخته و از ریخت جنگاوران بدر آیند و روشن تر خلع سلاح باشند تا دغدغه یی در خاطر راجه پدید نیاید.

چون دستور این پیشنهادها را پذیرفت، راجه اجازه اقامت برای آنان صادر کرد.آنگاه موبد به درخواست راجه، از چگونگی آیین و اخلاق زرتشتیان پرسش هایی نموده و دستور با کمال ادب و سلاست بیان، به پرسش ها پاسخ می دهد.

راجه را آیین و اخلاق و حسن سلوک و دلاوری آنان خوش آمده و دستور فرمود تا آنان قطعه زمینی خود برای سکونت انتخاب کنند.در دشتی وسیع و سر سبز زمینی در جنگل برگزیده و با پشت کار و همت سرگرم آبادان کردن آن شدند.به یاد سرزمین مهجور خود ایران، آن جا را سنجان نام نهادند.

آنگاه از راجه اجازه خواستند تا بنایی برای آتش بهرام فراهم آورند.بنایی در خور و شایسته فراهم آمد و موبدان و مومنان به مراسم دین پرداختند.در این جا، شاعر از چگونگی انجام مراسم دینی و آلات و ابزار برگزاری مراسم مطالبی نقل می کند که شایسته توجه است.

مدت سه سده در سنجان، با کمال آزادی و آسایش به سر بردند و در این مدت، کم کم در سرزمین پهناور هند پراکنده گشتند.

15. برخی به  شهر رنگانیر و برخی به سوی بروچ و عده یی به وریاد رفتند. هم چنین مناطقی چون انکلیسر و کهمبایت و نوساری از جمله شهرهایی است که زرتشتیان بدان جا کوچ کردند.

اما پس از دو سده دیگر، آن اجتماع کلی که در سنجان داشتند، متروک و خاموش ماند.دانایان و مردم دیگر پراکنده گشتند.اما دستوران و موبدانی چند، خاطره نخستین را گرامی داشتند و از سنجان کوچ نکردند.از جمله دستوری مشهور به نام خوش مست را باید نام برد که پسرش نیز با نام خجسته مشهور است.

از نسل دستور خوش مست، موبدانی بسیار در سنجان پیدا آمدند و زندگی به کام آنان بود.اما پس از پنج سده از اقامت، مسلمانان در شهرهای هند نفوذ کردند و در شهری، به نام چپانیر اسلام و مسلمانی و جنگ های مذهبی در گرفت.

16. شاه محمود نامی، چون از آبادانی و ثروت و رفاه مردم سنجان می شنود، الف خان وزیرش را دستور می دهد تا با سپاهی آهنگ تسخیر آن سرزمین کند.وزیر نیز فرمانبرداری کرده و به عزم فتح سنجان سپاه فراهم می آورد.

راجه سنجان برای مقابله با دشمن، از زرتشتیان یاری می خواهد، و یادآوری می کند که چگونه نیاکان وی از آنان پشتیبانی کرده و اجازه اقامت در سرزمین های زیر فرمان خود را به آنها داده اند.

زرتشتیان قبول می کنند که دوش به دوش برادران هندی خود، بر علیه دشمنانی که آهنگ جان و تجاوز به سرزمین های آنان را کرده اند، وارد جنگ شوند.به همین جهت سپاهی مرکب از یکهزار و چهار سد تن جنگاور فراهم آوردند.

جنگی سخت میان دو سپاه در گرفت و هندوان به بیم و ترس گرفتار شدند و گریختند.زرتشتیان به تنهایی بارشاردت پیکار کردند و سپاه شاه محمود به سپه سالاری الف خان هزیمت شد.

سپه سالار زرتشتیان جنگاوری رشید و نبرده سواری به نام اردشیر بود که متاسفانه در جنگ دومی که الف خان با سپاه تازه نفس خود آغاز کرد، کشته شد.سنجان و شهرهای دیگر اطراف به فرمان و تسلط مسلمان در آمد و راجه هندی نیز در این گبر و دار به قتل رسید.

17. بر اثر چنین رویداد غم انگیز و درد آوری بود که سنجان نخستین مرکز زرتشتیان ویران و سرنشینان آن آواره گشتند.بسیاری از آوارگان به بهاروت و بلندیهای کوهستانی آن پناه برده و دوازده سال در آنجا ساکن شدند.

پس از دوازده سال، در حالی که آتش بهرام را در پیش حمل می کردند، به بانسده روی بردند.در این منطقه مورد استقبال قرار گرفتند و به زودی زرتشتیان از اطراف بدانجا پناه آور شده و برایشان مرکز تجمعی گشت و بدین سان چهارده سال گذشت.

18. بهمن کیقباد، سراینده قصه سنجان از این پس در شرح حال مردی بزرگ که اصلاحاتی در امور پارسیان پدید آورد، و بخشنده و کریم و مردم دار و دین پرور بود، داد سخن می دهد.

نامش چانگا بوده و در نگاه داشت نشانه های دین، چون کشتی و سدره اهتمامی می داشته و از مال خود بی دریغ بخشش می کرده است.هم چنین در اجرای تشریفات و جشن ها ساعی بود و نکته یی که سراینده در این ضمن بیان می کند، تاریخی است از برای جشن سده که در آذر روز از ماه آذر برپامی شده است: –

در آن گاهش یکی جشن سده بود

به شهر بانسده آتشکده بود

به ماه آذر و در روز آذر

همان جشن سده بود ای برادر

هم چنین با کوشش و تلاش، نیک خواهان و دهشمندان را برانگیخت تا آتشکده هایی بر پا کردند.آتشکده بزرگی در یانسده به همت وی بنا گشت که موبدان مشهوری چون ناگن و خورشید پسر قیام الدین و دستور جانی بن سایر را می توان نام برد که در آن آتشکده مشغول خدمت بودند.

19. آنگاه سراینده مطالب را تمام کرده و در بیان ختم کتاب مطالبی در نام و نشان و نیاکان خود آورده و هم چنین در تاریخ ختم سروده و شرح حالی کوتاه ابیاتی سروده است .بدین ترتیب یادگاری را که سینه به سینه نقل می شده، در قالب مثنوی برای آیندگان به یادگار نهاده.

 

ماجرای پذیرش بهدینان ایرانزمین به هندوستان ، پارسیان

 

می گويند وقتی كه زرتشتيان مهاجر در محلی به نام سنجان از کشتی پياده شدند به راجه‌ی (فرمانروای) محل كه نامش «جادی رانا» بود پيامی فرستاده و درخواست پناهندگی نمودند. آنها در پيام خود نكات زير را به اطلاع راجه فرستادند تا وی آگاه باشد كه آيين آنها چندان با آداب و رسوم هندوان مباينت ندارد

 

         1ما پرستنده اهورامزدا ، خداوند بزرگ هستيم و برای خورشيد و عناصر چهار گانه (آب ، هوا ،‌ خاك و آتش) احترام قائليم.
– 2
هنگامی كه بدن‌های خود را می‌شوييم و يا به عبادت می‌پردازيم و يا غذا می‌خوريم و يا در برابر آتش مقدس قرار می‌گيريم ، سكوت را رعايت می‌كنيم.
– 3
هنگام اجرای مراسم مذهبی از بخور و گل و عطر استفاده می كنيم.
– 4
ما سدره و کُشتی می‌بنديم.
– 5
به ما سفارش شده كه با داد و دهش باشيم و هر كجا استخری و يا چاه آبی وجود دارد آن را برای استفاده دیگران كشف كنيم.
– 6
به ما سفارش شده هم نسبت به مردان و هم نسبت به زنان مهربان باشيم و همدردی نشان بدهيم.
– 7
هنگام عبادت و غذا خوردن کشتی می بنديم.
– 8
در آتش مقدس بخور می‌افكنيم و آن را معطر می‌سازيم.
– 9
در زندگی زناشویی پاکی و وفاداری آيين ماست.
– 10
روزی پنج بار عبادت می‌كنيم.
– 11
سالی يكبار برای نياكانمان مراسم ويژه‌ی مذهبی اجرا می‌كنيم.

          

راجه هندی در آغاز پناهندگی آنها را نپذيرفت و برای اينكه تقاضای آنان را مودبانه رد كرده باشد ، ظرفی پر از شير برای رهبر آنها ارسال داشت و منظورش از اين عمل آن بود كه سرزمينش پر جمعيت است و ديگر جای خالی در آن وجود ندارد كه آنان را در آن جای بدهد . رهبر زرتشتيان مهاجر یک مشت شكر برگرفت و آن را با احتياط روی شير مزبور ريخت به طوریكه حتی یک قطره از شیر بیرون نريخت. منظور وی از آميختن شكر به شير آن بود كه اولأ به راجه بفهماند باز جا برای سكونت یک عده معدود در سرزمينش پيدا میشود، دومأ اين عده معدود زندگی هندوان را شيرينتر خواهند ساخت ! راجه از اين نکته بینی به ‌اندازه ای خوشش آمد كه نه تنها به آنها اجازه اقامت داد بلكه تسهيلات لازم را نيز فراهم آورد تا در سرزمين هند راحت زندگی كنند.

 

 

فلسفی و کلامی

فلسفی و کلامی

شکند گمانیک وزار • پس دانشن کامگ

 

 

شکند گمانیک ویچار

شکند گمانیک ویچار یا گزارش گمان‌شکن کتابی به زبان پهلوی است که از کتاب‌های مهم زرتشتیان به شمار می‌رود. این کتاب برای اثبات بنیادهای دین زرتشت و در رد دین‌های یهودی، مسیحیت، مانوی و تا اندازه‌ای (با اندکی پایِش‌مندی) در باره اسلام نوشته شده‌است. نویسندهٔ این کتاب مردان‌فرخ پسر اورمزدداد است که در میانه سده نهم میلادی همزمان با نیمهٔ نخستین سده سوم هجری و در زمان فرمانروایی مامون خلیفه عباسی دست به کار نوشتن این کتاب زده‌است. او در این کتاب برای دین زرتشتی و رد ادیان دیگر پُرسمان‌های فلسفی بسیاری را پیش کشیده‌است که به پی بردن به باورهای ایرانیان در مسائل فلسفی ودینی یاری می‌رساند. پژوهشگران همچنین توانسته‌اند به یاری این کتاب بسیاری از واژه‌های فلسفی در زبان پهلوی را بشناسند.

نویسنده این کتاب کوشیده‌است برای دفاع از دین زرتشت از برهان‌آوری‌های سازگار با خرد سود بجوید.. وی در کتاب خویش با نیکی از پیشینیان یاد می‌کند و می‌گوید که این کتاب بذری است که کسانی چون آذرباد پسر مهر اسپند و آذرفرنبغ پسر فرخزاد در گذشته افشاندند.

این نوشته پهلوی نشان می‌دهد که چگونه تا زمان‌ها پس از چیرگی عرب‌ها بر ایران، کسانی بودند که جلای وطن نکرده و در ایران زیر لوای دین رسمی تازه زندگی می‌کردند و برای اُستوانش کیش و آیینِ دیرینهٔ خود و دفاع از آن در برابر دین رسمی کشور و دیگر دین‌هایی که در آن زمانه در سرزمین ایران روایی داشتند می‌کوشیدند. پژوهش‌های استاد فریدون فضیلت بر روی گستره کتاب دینکرد نشان از نزدیکی تنگاتنگ میان «مردان فرخ» با «آذرباد پسر اِمید»، آخرین تدوین گر کتاب دینکرد دارد، بطوری که فرگرد نهم کتاب شکند گمانیک ویچار را باید، قطعه گمشده‌ای از کتاب سوم دینکرد دانست که فرنامهٔ آن در دینکرد و نوشتار آن در فرگرد نهم شکند گمانیک ویچار است. برخلاف دیگر نویسندگان پهلوی که از دیدگاه شیوه نگارش بیشتر هَناییده از متن پهلوی یسنا هستند، مردان فرخ بیشر هناییده از ادبیات کتاب بزرگ دینکرد است. نبوغ بی مانند وی در فرگردهای اول تا پنجم کتاب به شکلی درخشان دیده می‌شود.

مردان فرخ، در فرگردهایی از کتاب به پرسش‌های مهریار پسرِ مهماد اصفهانی پاسخ می‌گوید.

گزارش گمان‌شکن را یک دانشمند زرتشتی هندی به نام دستور نریوسنگ دهاول به زبان سانسکریت ترجمه کرد و این کتاب سپس به پازند برگردانده شد. دو نسخه قدیمی خطی از همین متن پازند با ترجمه سانسکریت را، ادوارد ویلیام وست اساس کار خود قرارداده و در سال ۱۸۸۵ میلادی، آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است و در سال ۱۸۸۷ متن پازند و ترجمه سانسکریت را با تصحیح و فرهنگ واژگان، با همکاری دستور هوشنگ جاماسب جی جاماسب آسانا در بمبئی به چاپ رسانیده‌است. مناس، استاد دانشگاه «فرایبورگ» هم این کتاب را با آوانویسیِ صورت پهلوی آن و ترجمه به فرانسه و شرح و توضیح به انضمام فرهنگی از صورت پهلوی واژه‌های آن، به سال ۱۹۴۵ میلادی در سویس به چاپ رسانیده‌است.

 

پس دانشن کامگ

پُس دانشن کامگ یا پسر آرزومند دانش متن کوچکی است مانند شکند گمانیک وزار که اصل پهلوی آن از میان رفته و فقط تحریر پازند آن در دست است. پسری دربارهٔ دلیل بستن کستی یا کمربند دینی زردشتیان از پدرش سؤال می‌کند و پدر بدو پاسخ می‌دهد و در ضمن پاسخ بعضی مسائل اصولی زرتشتی مانند ثنویت مورد بحث قرار می‌گیرد. انسان که جهان اصغر است همانند جهان اکبر به دو قسمت خوب و بد تقسیم می‌شود بخش بالای بدن اهورایی و بخش پایین بدن اهریمنی است و کمربند حد فاصل این دو است. زبان این متن و نوع استدلالات آن شباهت بسیاری به شکند گمانیک وزار (اواخر قرن سوم هجری) دارد و به احتمال بسیار هم زمان با آن نوشته شده‌است.

 

سی روز ماه

سی روز ماه

هر سال ایران باستان به ۱۲ ماه و هر ماه به سی روز که هرکدام دارای نام ویژه‌ای می‌باشند و هر ماه به ۴ بخش تقسیم می‌گردد. دو قسمت اول دارای هفت روز و دو قسمت دوم دارای هشت روز می‌باشند. در این گونه تقسیم بندی روزهای نخست به نام آفریدگار که به ترتیب اورمزد و دی بآذر و دی بمهر و دی بدین می‌باشند جای دارد. جدول زیر چگونگی قرار گرفتن روزها را نشان می‌دهد: ۱.اورمزد، وهمن، اردیبهست، شهریور، سپندارمزد، خورداد، امرداد. ۲.دی بآذر، آذر، آبان، خور (خیر)، ماه، تیر، گوش ۳.دی بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، ورهرام، رام، باد ۴.دی بدین، دین، ارد، اشتاد، آسمان، زامیاد، مانتره سپند، انارام

 

نام‌های سی روز ماه که از اوستا سرچشمه گرفته با چم (معنی) هر یک از آنها:

 

اورمزد: ساده شده اهورا مزدا

بهمن: اندیشه نیک

اردیبهشت: بهترین راستی و پاکی

شهریور: شهریاری نیرومند

سپندارمزد: فروتنی و مهر پاک

خورداد: تندستی و رسایی

امرداد: بی مرگی، جاودانی

دی بآذر: آفریدگار

آذر: آتش، فروغ

آبان: آبها، هنگام آب

خور: آفتاب، خورشید

ماه: ماه

تیر: ستاره تیر، ستاره باران

گوش: جهان، هستی

دی بمهر: دوستی

مهر: دوستی، پیمان

سروش: فرمانبرداری

رشن: دادگری

فروردین: فروهر، نیروی پیشرفت

ورهرام: پیروزی

رام: رامش، شادمانی

باد: باد

دی بدین: آفریدگار

دین: بینش درونی

ارد: خوشبختی، دارایی و خواسته

اشتاد: راستی

آسمان: آسمان

زامیاد: زمین

مانتره سپن:گفتار نیک

انارام: فروغ و روشنایی بی پایان

دیوها در مزدیسنا

دیوها در مزدیسنا :

1-    دیوهای کماله :
                          اکومن ، اندر ، ساوول ، ناگهیس ، ترومد دیو ، زریز

2-    دیوهای دیگر:
                                     دیو آزپنی‌دیوزرمانچشمک‌دیو

                        • ورن‌دیوبوشاسپ‌دیوهیچنس

                        • فریفتاردیواسپزگ‌دیوآناست‌دیو

                        • بت‌دیوآگاش‌دیوسیج‌دیو

                        • اپوش‌دیواسپنجروشکندگ

                        • نوبه‌نودیواکه‌تش‌دیواودگ‌دیو

                        • ویزرش‌دیواستوئیداتترومئتی

                        • گوچهراسروشتیاشکهانی

                        • دیو دروغ • ‏دریویمرشئونپئری‌مئتی 

 

1-    دیوهای کماله :

دیوهای کَماله یا کَماله‌دیوان یا کَمالگان در مزدیسنا هفت دیو اصلی و از نخستین آفریدگان اهریمنند در برابر آفریده‌های اورمزد. اینان دیوها به ترتیب نام دارند:

اکومن ، اندردیو ، ساوول ، ناگهیس ، ترومددیو ، تریز و زریز

 

◄ اَکومَن یا اکه‌منه برپایه مزدیسنا نخستین دیو از دیوهای کماله است. او دشمن بهمنِ امشاسپند می‌باشد. او برگزیده دیوان است و مردمان بد بدو می‌پیوندند. برپایه وندیداد آفرینش اهریمنی از او پدیدمی‌آید.

 

◄ اَندَر برپایه مزدیسنا دومین دیو از دیوهای کماله می‌باشد که اهریمن آفرید. او دشمن اردیبهشتِ امشاسپند می‌باشد. در ودا ایندره نام خدایی نیرومند است ولی در اوستا جایگاه او به دیوی فروکاهیده‌می‌گردد. لقب ایندره که بهرام بود در ادبیات زرتشتی به گون ایزدی جداگانه سربرمی‌اورد.

 

◄ ساوول برپایه مزدیسنا نام سومین دیو از دیوهای کماله و آفریده اهریمن است. او دشمن شهریورِ امشاسپند است.

 

◄ ناگهیس برپایه مزدیسنا چهارمین دیو از دیوهای کماله و از آفریدگان اهریمن می‌باشد. او دشمن سپندارمذ است.

 

◄ ترومَد برپایه مزدیسنا پنجمین دیو از دیوهای کماله اهریمن‌آفریده می‌باشد. او را برابر با ناگهیس و صفت ناگهیس نیز می‌دانند.

 

◄ تَریز و زَریز برپایه مزدیسنا نام دو دیو از دیوهای کماله آفریده اهریمن می‌باشند. نام این دو در ادبیات زرتشتی پیوسته با هم می‌اید. تریز دشمن خرداد و زریز دشمن امرداد می‌باشند.

 

2-    دیوهای دیگر :

دیو آز • پنی‌دیو • زرمان • چشمک‌دیو • ورن‌دیو • بوشاسپ‌دیو • هیچ • نس • فریفتاردیو • اسپزگ‌دیو • آناست‌دیو • بت‌دیو • آگاش‌دیو • سیج‌دیو • اپوش‌دیو • اسپنجروش • کندگ • نوبه‌نودیو • اکه‌تش‌دیو • اودگ‌دیو • ویزرش‌دیو • استوئیدات • ترومئتی • گوچهر • اسروشتی • اشکهانی • دیو دروغ • ‏دریوی • مرشئون • پئری‌مئتی

 

◄ دیو آز : برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که هر چیز را می‌بلعد و سیر نمی‌شود. او دشمن ایزد آذر است. برپایه اوستا به کار بردن شیر و چربی در آیین قربانی او را از پای درمی‌آورد. بندهش آز را چنین می‌خواند: «آز آن دیو است که [هر] چیز را بیوبارد و چون نیاز را چیزی نرشد، از تن خورد. [او] آن دروجی است که چون همه خواسته گیتی را بدو دهند انباشته نشود و سیر نگردد. چنین گوید که چشم آزمندان دَمَنی‌است که او را سامان نیست. این دیو را گاهی با پنی دیو یکی دانسته اند و آن را پنی و آز خوانده اند. پنی، دیو خسّت و تنگ نظری است و مردمان را به انباشتن و نخوردن وا می دارد و آز دیو در بندهش این گونه گفته است:

«زور از آن کس است که به زن خود خرسند نیست و زن دیگران را نیز برباید.»

 

◄ پَنی دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو خست و تنگ‌نظری و دشمن ایزد گشاده‌دستی و رادمردی‌است.

بندهش پنی را چنین می‌خواند:«پنی آن دیو است که انبار کند و نخورد و به کس ندهد.»

 

◄ زَرمان :  در اساطیر مزدیسنا نام دیو پیری ‌است. او با خود پیری می‌آورد و کسان را بددم می‌کند. از این دیو در اوستا یک بار در وندیداد یادشده‌است.

 

◄ چَشمک دیو :  در جمع چشمگان دیوان برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که زمین‌لرزه و گردباد پدید می‌آورد و به ستیز با ابر و باد سودمند می‌پردازد.

در بندهش، چشمک دیوی معرفی شده که با به هم زدن یک چشم، زمین لرزه و با به هم زدن چشم دیگر، گردباد ایجاد کند و به پتیاره گی، دشمن ابر شود.

این دیو در اسطوره زایش زرتشت نیز نقشی ایفا می کند.

 

◄ ورن دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو شهوت است. لقب بیراه‌کننده دارد. در بندهش، دیوی است که بدمالی، همجنس بازی، کند و مردم را گمراه سازد.

 

◄ بوشاسپ دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که هنگامی که خروس در سپیده‌دم می‌خواند می‌کوشد تا جهان را در خواب نگاه دارد و پرهیزگار را به کار بد انگیزد.

لقب او «درازدست» است.

 

◄ هیچ دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو  تنگ‌دستی‌است.

 

◄ نس دیو : نَس یا نَساییا نسو یا نسوش یا دروخش نسوش یا دروج نسو برپایه مزدیسنا نام دیوی است که بر تنِ مرده می‌تازد و آن را ناپاک می‌کند. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول می‌کرد، آن فرد می‌مرد. دروخش نسوش ناپاک‌ترین و خطرناک‌ترین دیوها بود. به همین جهت به همان اندازه ای که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، آن لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک محسوب می شد و هر کس از سه قدمی به مرده ای نزدیک‌تر می‌شد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و برشنوم که غسل مس میت بود درباره اش انجام شود تا پاک شود.

برپایه باورهای بهدینان این دیو را با بردن نام یکی از امشاسپندان به ویژه خرداد بر سر مرده و پاره‌ای آیین‌های دیگر می‌توان او را دور نمود.

 

◄ فریفتار دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که مردمان را فریب‌دهد.

 

◄ اسپَزگ دیو :  یا سپزگ برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که میانه مردم را به هم می‌زند.

 

◄ آناست دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیو تباهی‌است. در بندهش آمده‌است که :«آناست دیو آن است که زور گوید.»

 

◄ بت دیو :  یا بوئیتی یا بوتیبرپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام یکی از دیوها است. در بندهش آمده‌است که :«بُت دیو آن است که او را به هندوستان پرستند و…». در ادبیات پهلوی این دیو را با بودا یکی‌گرفته‌اند.

این دیو که بدان بوت یا بود هم می گویند، در اوستا، بویتی نامیده شده و کار او تباه کردن است. بوت از دشمنان زرتشت است و اینکه در بندهش به نیایش بوت در هندوستان اشاره شده، شاید برداشتی از کارکرد بت یا صنم باشد.

واژهٔ بوئیتی سه بار با واژهٔ دیو یک جا آمده‌است. دارمستتر بدون هیچ دلیل محکمی مایل است آن را با بودا یکی بداند. از معنی فقرات وندادید بر می آید که بوئیتی دیوی است که مردم را به بت پرستی وادار می کند. در تفسیر پهلوی وندیداد بوئیتی دیو، بت شیدا ترجمه شده که در فارسی به معنی آشفته و دیوانه است.

 

◄ آگاش دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است شورچشم که مردم را چشم می‌زند.

 

 سیج دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است:«سیج آن دروج‌است که نابودی آورد.»

 

 اَپوش دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است.اپوش دیو خشکسالی و دشمن تیشتر است و کارش جلوگیری از به آسمان رفتن آب‌های باران‌ساز می‌باشد. او دوبار میبرد و بار آخر تیشتر پیروزمیشود. اپوش به شکل اسبی سیاه، زشت و بدون مو تصویر میگردد.

اپوش همچنین نام پارسی ستاره قلب‌العقرب است.

 

◄ اسپنجروش : اِسپِنجَغر یا اسپِنجَروش یا اسپخروش دیو برپایه اسطوره‌های مزدیسنا دیوی است که در ابرها خانه دارد و دشمن آتش وازشت است و می‌کوشد تا جلو بارش ابرها را بگیرد. او در کنار اپوش دیو دشمن ایزدان باران‌سازند.

 

◄ کندگ دیو : کُندَگ برپایه مزدیسنا نام دیوی است که جادوگران بر پشت آن سوار می‌گردند. این نام در پهلوی kundag و در اوستایی -kunda می‌باشد.

 

◄ نوبه‌نو دیو :  برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش آمده‌است که :«نوبه‌نو دیو آن‌است که نوبه‌نو از گناهی که آفریدگان کنند بر ایشان جهد.»

 

◄ اکه‌تش‌دیو : اَکه‌تَش برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است که:«اکه‌تش دیو دروج انکار است که آفریدگان را از چیز نیکو منکر کند…». نام او دوبار در وندیداد آمده‌است.

این دیو که بدان دیو ِدروج یا اگه تش هم می گویند، دهشتبارترین دیوی است که انسان را گرفتار قهر خویش می سازد و تباه کننده زندگی و جهان است و در پرتو فروهر نیکان است که دروج شکست می یابد. در روایت‌ها آمده است که خواندن کلام مقدس، بیش از هر چیز دروغ را می راند.

 

◄ اودگ دیو : اودَگ برپایه اسطوره‌های مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمده‌است که:«اودگ‌دیو آن است که مردم [چون] بر مستراح نشینند، یا چون خورش‌خورند، به مینوئی بدیشان فغان‌زند که هرزه‌گوی و فریادزن!که هرزه‌گویان خورید و هرزه‌گویان رینید و هرزه‌گویان میزید که تا بدان بهشت نرسید.»

همچنین اودگ، ماده دیوی است که کماریگان را هستی داد و همو بود که جم را به لذت جویی واداشت و مردم را به ژاژخایی و سخن گفتن در جایی که نباید سخن گفت، وامی دارد.

 

◄ ویزرش دیو : ویزَرش یا ویزَرش‌دیو برپایه مزدیسنا دیوی است که تا سه روز پس از مرگ بر روان مرده می‌تازد و سرانجام روان مردمان گناه‌کار را با زنجیر تا پل چینود می‌کشاند. نام او تنها یک بار در وندیداد آمده‌است.

این دیو را وِزَرش هم خوانده‌اند و او را یار ِ استویداد دانسته‌اند.

 

◄ استوئیدات دیو :  یا استوپهات یا استوویذوتو دیو مرگ است که با دیو وایو یا وای‌بد می‌آید. در پرگرد ۵ وندیداد صراحتاً از دیو مرگ یاد شده که در سر پل چینوت می‌کوشد روان را به دوزخ بکشاند.

 

◄ ترومئتی دیو : تَرُمَئیتی یا ترومئتی همستار یا رقیب و دشمن بزرگ سفندارمذ ایزد موکل زمین که هماره زمین را خرم و آباد و پاک و بارور نگه می‌دارد، است. او دیو غرور و نخوت است. این واژه در گات ها تَرِمَئیتی و در سایر قسمت‌های اوستا ترومَئتی است که اولی به معنی غرور و نخوت وتکبر و خودپرستی و دومی به معنی دیو غول نخوت و غرور است که آن را در پهلوی ترمنش گویند. این دیو را به ویژه رقیب سپندارمذ که ایزد تواضع و بردباری است، می‌شمارند.

 

 گوچهر : گوَچهر یا گوزهر یا به عقیدهٔ مزدیسنا ستاره‌ای است دنباله‌دار که هنگام بدنیا آمدن سیوشانس بر زمین افتد و آن را مشتعل سازد به طوری که همهٔ کان‌های فلزات گداخته شود و چون سیل سوزان جاری گردد و آدمیان که به رستاخیز زنده شده‌اند، باید از این سیل بگذرند. و آن بر نیکان چون شیر گرم و ملایم خواهد شد. مردمان پس از آن آزمایش پاک شوند و به بهشت روند.

 

◄ اسروشتی : اَسروشتی واژه‌ای است که در مقابل سروش آمده‌است، اسروشتی به معنی نافرمانبرداری، ناشنوایی یا خودسری است.

 

◄ اشکهانی :  یا اشگهانیه در پهلوی این واژه به معنی تنبلی و دیو تنبلی به کار رفته‌است. در اندرز دستوران به بهدینان هست که مردمان را هر روز سه دروغ پیش آید که یکی از آن سه اشگهانیه است و باید با رفتن به آتشکده و نیایش آتش به دفع آن کوشید. در شعر فارسی این واژه به مفهوم تنبل و به صورت اژگهن بارها به کار رفته‌‌‌‌است.

 

◄ دیو دروغ :  یا دیو دروج در اغلب متون پیش از اسلام سهمگین تری دیوی است که انسان را گرفتار چنگال قهر خویش می‌کند. این عنوان علاوه بر نام یک دیو خاص عموماً بر سپاه اهریمن از جمله اژدهاک نیز اطلاق می‌شود. چنانکه از یسنا بر می‌آید دروغ باعث زیان و آزار مردم می‌شود و سرانجام در روز شمار از راستی رت شکست می‌خورد. در سایر بخش‌های اوستا دیو دروغ بسیار زورمند توصیف شده که تباه‌کنندهٔ زندگی و نابود‌کنندهٔ جهان مادی است. پست‌ترین قسمت دوزخ جایگاه دروغ است.

 

◄ دریوی :  یکی از دیوان و از جمله نیروهای شر است. وی دیو دریوزگی و گدائی است. در ویدیودات یا وندیداد و برخی از نامه های پهلوی از وی یاد شده است.

 

◄ مرشئون : مَرشَئون دیو فراموشی و محوکنندهٔ دین یکتاپرستی است. در بند ۴ خورشید نیایش آمده‌است، کسانی که در برابر او پایداری می‌نمایند مانند آن است که اهورامزدا را می‌ستایند. در وندیداد آمده، زرتشت از اهورامزدا پرسید ای خرد مقدس چه آسیبهایی ممکن است از مرشئون متوجه انسان شود؟ اهورامزدا در پاسخ گفت «ای سپنمان زرتشت ممکن است او به وسیلهٔ آئینِ بد خویش کسی را گمراه نموده بر آن دارد که در مدت سه سال پی‌در‌پی از تحصیل علم دینی باز ماند که کسی گاتها نسراید و مراسم دینی به جا نیاورد.»

 

◄ پئری‌مئتی : پئیری‌مَئیتی یا پئری‌مئتی به معنی خیال و اندیشهٔ بد و فاسدِ بی اساس و نیز به معنی دیو می‌باشد. جزء اول آن پئیری به معنی پری است. در اردیبهشت یشت بند پنج آمده‌است که سرودن نماز ائیریامن که بزرگ‌ترین کلام ایزدی است، تمام خرد خبیث و همهٔ جادوان و پری‌ها را براندازد. در یشت سوم چندین بار با دیوی دیگر به نام ترومئتی نامش ذکر شده‌است.

درباره ترجمه و تفسیر اوستا

درباره ترجمه و تفسیر اوستا :

زند • پازند • یسن‌ها • ویسپرد • وندیداد • هیربدستان و نیرنگستان • یشت‌ها • گاهان

 

زند عبارت بوده از تفسیری که به پهلوی می نوشتند.چون دریافت و فهم اوستا مشکل بود و اغلب معنی و مفهوم آن دریافت نمی شد بر این شیوه بود که تفسیر یا ترجمه ای آزاد به پهلوی زیر هر سطر اوستایی می نوشتند که دریافت معنی اوستا برای خواننده حاصل شود.در دوران اشکانیان گزارش و ترجمه اوستا به لهجه پهلوی اشکانی بود و در زمان ساسانیان این ترجمه و تفسیر به لهجه پهلوی ساسانی دیگرگونی یافت.زند اوستایی که از زمان ساسانیان برای ما به جا مانده 141000 کلمه است که مهمترین بخش ان یعنی 38000کلمه فقط ویژه وندیداد و 39000کلمه یسنا می باشد.پس ” زند ” به معنی”  گزارش یا ترجمه اوستا  ” است.

 

پازند در اصطلاح یعنی ثبت تلفظ کلمات پهلوی با خط اوستایی (دین دبیره) ، ابهام زیاد در خط پهلوی به علت بکار بردن یک حرف برای چند صوت و نیز ننوشتن برخی مصوتهای کوتاه، باعث شد که پس از بوجود آمدن خط اوستایی که خطی کامل و دارای املای پُر بود، متون پهلوی با آن خط آوانگاری شود تا همه بتوانند متون پهلوی را بدون اشتباه بخوانند، این شیوه که اولین‌بار توسط دانشمندی پارسی به نام«نریوسنگ» انجام شد، بعد از وی توسط افراد دیگر پازند نام گرفت. پازند زبان مستقلی نبوده و صرفاً بیانگر این شیوه خاص نگارش متون پهلوی است و چون خط منبع اصلی آن (پهلوی) تلفظ صحیح کلمه را نشان نمی‌داد، بعضاً تفاوتهایی برحسب ویژگیهای لهجه ای نیز در آن دیده می‌شود.

 

یسن یا یَسنَه (در اوستا به معنی نیایش) به دو معنی به کار میرود: یسنه به معنی‌ یک مراسم مذهبی‌ بسیار مهم در آیین زرتشتی، یا یکی‌ از نسک‌های (نسک به معنی‌ فصلی از کتاب) اوستا است که در این مراسم مذهبی‌ خوانده میشود.

این نام از ریشهٔ ایرانی‌ “یز”(yaz)، و در زبان اوستا به معنی‌ پرستش و ارزانی کردن قربانی است. واژهٔ “یشتن” (Yashtan)در زبان پهلوی و “جشن” در فارسی (گرفته شده از یسن) نیز از همین ریشه است.

مراسم مذهبی‌ ، این مراسم با سرپرستی موبد انجام میشود. از نوشیدنی‌ مقدس پراهم (parāhōm) که با استفاده از گیاه هوم (hōm) آماده شده به عنوان قربانی استفاده میشود. مراسم شامل خواندن بخش‌هایی‌ از سرودهای نسک یسنا و ارائه کردن نوشیدنی‌ هوم به عنوان قربانی است.

نسک  ، یَسنَه نام مهم‌ترین نسک اوستای کنونی است که ۷۲ هات (فصل) دارد و گاهان پنجگانه زرتشت (گاتاها) نیز جزو همین ۷۲ هات بشمار می‌آید.در این نوشته‌ها یزدان‌ها به مراسم فرا خوانده میشوند و دستور ال‌عمل مراسم داده میشود. مانند بقیه نسک‌های اوستا یسنا نیز به صورت سرود نوشته شده است.

 

ویسپرد ، ویسپِرَد یا وِسپِرَد یکی از شش بخشِ اوستا و از ماخذِ اوستایی است.

واژه ویسپِرَد واژه‌ای ترکیبی است و از دو واژه اوستاییِ ویسپِ (ویسپِه) و رَتو ساخته شده و معنای آن همه ردان یا همه سران است.

محتوای ویسپرد ، ویسپرد درباره آیینِ شش گهنبار و نمازهای وابسته به آن است و دارای ۲۳ کرده (بخش) و ۴۰۰۰ واژه است. در متنِ وسپرد از ایزدان، جهانِ مینوی و آسمان و هرچه در آنست و زمین با هرچه بر اوست یاد گردیده و ستایش شده‌است. در ویسپرد، همه جشنهای دینی مزدیسنا و هنگام‌های ستایش و نماز از بامداد و نیمروز و شب و نمازهای افزوده برشمرده شده و هر آنچه با ستایش و نیایش‌های دینی مزدیسنا پیوستگی دارد همچون هوم و بَرسم، زُور و مَیزَد و بوی ستوده شده و خشنودیِ رد یا بزرگ مینویِ هریک از آنها خواسته شده‌است.

 

وندیداد ، یکی از نسک‌های پنج‌گانهٔ اوستای امروزی است و بیشتر به احکام فقهی (شامل مسائل بهداشتی و آیینی) می‌پردازد. با این همه، وندیداد، گنچ شایگانی‌است از ریشه‌دارترین و بنیادی‌ترین بن‌مایه‌های استوره‌ها و فرهنگ ایرانیان».. در اوستای ساسانی که ۲۱ نسک بوده، وندیداد نسک نوزدهم بوده‌است. برخی بر این باورند که درون‌مایه وندیداد بازتاب‌دهندهٔ آیین‌های مغان ماد است و از این دید با سایر بخش‌های اوستا تفاوت می‌کند.

بسیاری از زرتشتیان امروز محتوای وندیداد را در تعارض با گاهان دانسته و گرچه برای آن اهمیت تاریخی-اسطوره‌شناختی قائلند آن را قابل استناد دینی نمی‌دانند

 

هیربدستان و نیرنگستان ، هیربدستان و نِیرَنگستان یکی از کتاب‌های دینی زرتشتیان است که به خط و زبان پارسی میانه نوشته شده‌است. قدیم ترین نسخه‌ای که از این دو متن در دست است حدود ۹۰۰ سال یزدگردی برابر با سده هفدهم رونوشت برداری شده‌است. در عنوان زند هیربدستان و نیرنگستان آمده‌است که متن، برپایه آموزه‌های پیشگ سر نوشته شده‌است و در بخش دوم نیرنگستان آمده‌است که فرگرد دوم بر پایه آموزه‌های سوشانس است که هر دو تن از مفسران اوستا بوده‌اند.  در این اثر قوانین آیینی دین زرتشت و دیدگاه تفسیرگران گوناگون در مورد این قوانین آمده‌است.

 

یشت ، یَشت‌ از نظر لغوی هم ریشه با کلمهٔ یسن است و معنی تحت اللفظی آن نیز پرستش و نیایش است. یشت‌ها سرودهایی هستند که عموماٌ به ستایش خدایان قدیم ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشتر و غیره اختصاص دارند. همهٔ یشت‌ها از نظر قدمت یکسان نیستند.

در اوستا یشت، نام بخشی از کتابِ اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است. یشتن در زبانِ پهلوی، بمعنای ستودن و عبادت کردن است. در اوستا، ۲۱ یشت و به نام‌های گونه‌گون وجود دارد و در آنها عناصرِ مهم از دیدگاهِ مزدیسنا ستوده می‌شوند.

هر یک از یشت‌های بزرگ در نسخه‌های خطی به بخش‌هایی تقسیم می‌گردد که اصطلاحاً کرده نامیده می‌شوند. لازم به تذکر است که تقسیم‌بندی هر یشت به بندها که در چاپ‌های کنونی اوستا معمول است، در نسخه‌های خطی دیده نمی‌شود و یک روش ابداعی است که توسط دانشمندان اوستاشناس عصر حاضر و به منظور سهولت استفاده و ارجاع به وجود آمده‌است.

نام یشت‌ها :

یشت اول، هرمزد یشت

یشت دوم، اَمِشَ سپنتَه (هفتن یشت)

یشت سوم، اردیبهشت یشت

یشت چهارم، خرداد یشت

یشت پنجم، آبان‌یشت

یشت ششم، خورشید یشت

یشت هفتم، ماه یشت

یشت هشتم، تیر یشت

یشت نهم، گوش یشت یا درواسپ یشت

یشت دهم، مهریشت

یشت یازدهم، سروش یشت

یشت دوازهم، رشن یشت

یشت سیزدهم، فروردین‌یشت

یشت چهاردهم، بهرام یشت

یشت پانزدهم، رام یشت

یشت شانزدهم، دین یشت

یشت هفدهم، ارد یشت

یشت هیجدهم، اشتاد یشت

یشت نوزدهم، زامیادیشت

یشت بیستم، هوم یشت

یشت بیست و یکم، ونند یشت

 

 

گاتاها ، گات‌ها یا گاتاها (اوستایی: گاتا، سانسکریت: گاثا، پهلوی: گاسان، معادل پارسی امروزی گاهان) ۱۷ سروده‌ای است که از دیرباز از سخنان زرتشت اسپنتمان دانسته می‌شده است. اما تحقیقات دانشمندان مانند میه ثابت کرده است که همه سرودهای گاثها از زرتشت نیست و در برگیرنده پیام و آموزش‌های وی و بنیاد دین زرتشتی است و کهن‌ترین و مقدس‌ترینبخش کتاب اوستا شمرده می‌شود. گاتها برای نخستین بار در سده هجدهم به همت اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد.

 

معنای واژهٔ گات

گات ها(اوستایی) جمع گات به معنای سرود است که در زبان پهلوی به گاث، گاس تبدیل شده و در زبان پارسی گاه گفته می‌شود. ردپای این واژه در دستگاه‌های موسیقی امروز ایرانی به جای مانده همانند سه گاه و چهار گاه.

 

ساختار و ترتیب

گات‌ها از نگاه صرف و نحو و زبان و بیان، شکل ارائهٔ مطالب، فکر واندیشه، سبک شعر و ویژگی‌های دیگر با دیگر بخش‌های اوستا تفاوت دارد، ازین روی همهٔ اوستا‌شناسان و دانشمندان آن را از خود زردشت می‌دانند، گات‌ها منظوم و موزون به گونهٔ اشعار دینی ایران باستان اند که به شدت موجز و فشرده‌اند و از نظر ساختار دستور زبان استثناء هستند. شاید نخست بلندتر و به نثر بوده اما برای در امان بودن از گزند فراموشی و یا دستبرد روزگاز آنها را به نظم در آورده‌اند تا بهتر به خاطر سپرده شود. زبان شناسان وزن این اشعار را یافته و قواعد نظم را در آنها تعیین کرده‌اند. ۱۷سرودهٔ گاتها ۲۳۸ بند، حدود ۸۹۶ بیت یا ۵۵۶۰ واژه در کل است که بعد‌ها در میان ۷۲ هات (فصل) یسنا جای داده شده‌اند.این ۱۷ سروده با شمارهٔ فصل آنها در یسنا شناخته می‌شوند. به هر یک از فصل‌های یسنا و گات‌ها هات گفته می‌شود.

نام بخش‌های گات‌ها

گات ها خود ۵ بخش شده‌اند.

اَهونَوَدگاه دربارهٔ نیایش خدا، گزینش پیامبر و آزادی گزینش دین

ازآنجا که نخستین واژهٔ آن اهون ویتی خوانده می‌شده و در پهلوی اهنودگات می‌خوانند. شامل ۷ هات(فصل) می‌باشد. هر فصل مشتمل بر چند قطعه و هر قطعه دارای سه مصراع است. و هر مصراع شانزده هجا دارد که پس از هجای هفتم وقف یا سکته‌ای است (۹+۷)آغاز آن از شروع هات ۲۸ تا پایان هات ۳۴ است.

 

اُشتَوَدگاه دربارهٔ راز آفرینش، خودشناسی، خدا شناسی اشتاویتی و به پهلوی اشتودگات دارای چهار “هات” است و هر هات به چندین قطعه قسمت شده که هریک پنج مصراع دارد و هر مصراع 11 هجاد دارد و سکته یا وقف بعد از هجای ۴ ام است (۷+۴)شامل هات ۴۳، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ می‌شود.

سپَنتمَدگاه دربارهٔ آفرینش و پیرامون آن سپنتامینو، در پهلوی » سپنتمدگات، چهار “هات” دارد.هر هات چندین قطعه و هر قطعه ۴ مصراع و هر مصراع یازده هجا دارد، وقف مانند اشتودگات پس از هجای چهارم است (۷+۴)شامل هات ۴۷، ۴۸، ۴۹ و ۵۰ می‌شود.

وُهوخْشتَرگاه دربارهٔ تازه شدن جهان و بهرهٔ کار کرد آدمی تنها یک هات دارد، هر قطعه 3 مصراع و هر مصراع 1۴ هجا دارد و سکته یا وقف در وسط آن یعنی پس از هجای هفتم می‌آید (۷+۷)[۱۸] شامل هات ۵۱ می‌شود.

وَهیشتوایشْت‌گاه دربارهٔ والاترین آرزوی اشو زردشت و اشوان هفت هات دارد، قطعه‌ها مرکب از دو مصراع کوتاه و دو مصراع بلند اند. مصراع کوتاه ۱۲هجایی، با وقف پس از هجای ۷ ام.(۵+۷) و مصراع‌های بلند ۱۹ هجایی با دو وقف یکی پس از هجای هفتم و دیگری پس از هجای ۱۴ام است. شامل هات ۵۳ می‌شود.

هر یک از این ۱۷ فصل یا هات نیز دارای نامی می‌باشند. وجه تسمیهٔ نام‌گذاری این هفده یسنا به موجب کلمات آغاز هر هات است.

زبان

زبان گات‌ها، گاتی یا اوستایی کهن است که به گروه زبان‌های ایرانی کهن متعلق است و زیر شاخهٔ خانوادهٔ خاوری زبان‌های هندواروپایی، شرق ایران است. زبان این قسمت به کهنگی زبان ریگ ودا کتاب مذهبی هندوان آریایی است و قدمت آن لااقل به ۸ قرن پیش از میلاد می‌رسد بیشتر آنچه از اوستای گاتی فهمیده می‌شود هم از نظر واژگان و هم دستوری، تنها بخاطر همین خویشاوندی اوستای گاتی با زبان سانسکریت ودایی است.

مفاهیم برجسته و بنیادین

۱- تنها یک خدا وجود دارد، خداوند خرد، اهورا مزدا، آفریدگار و پروردگار پیوسته، پشتیبان و پیش برندهٔ کیهان (سرود۸ و ۹)

۲- همهٔ باورهای خرافی به خدایان و الهه‌ها و موجودات تخیلی مشابه دروغین و اجرای مراسم برای خشنود ساختن آنها بایستی کنار گذاشته شود و همهٔ تصورات و اعمال غیرمنطقی باید رها شوند.(سرود ۵)

۳- آئین وجدان نیک، دین، نام گاتایی آئین زردشتی، جهانی و همگانی است. (سرود ۹٫۱۰ و ۱۷٫۱)

۴- روشن‌اندیشی خدایی (سروش) توانایی‌های خداوندی ر ا آشکار می‌کند که منجر به درک اصول بنیان کیهان و نظم گیتی می‌شود.

۵- جهان به نیکی آفریده شده‌است و روبه تکامل پیشروی می‌کند چنانکه آفریدگار آن اورمزد می‌خواهد.(سرود ۸و۹)

۶- به بشر آزادی اندیشه، گفتار و کردار بخشیده شده و ذهنی روشن برای تشخیص میان آنچه نیک و بد برای جامعه انسانی دارد. (۳٫۲و۴٫۹و۱۱و۱۲)

۷- انسان دو روان («سپنتامنیو» روان پیش برنده و «انگره منیو»روان پس برنده) دارد. روان پیش برنده به ترقی شخص و دنیای پیرامونش کمک می‌کند