گوناگونی آتش در اوستا ، نماد همازوری

گوناگونی آتش در اوستا ، نماد همازوری

بنابر ادبیات اوستایی سه گونه آتش وجود دارد که به ترتیب ارزشمندی و بزرگی عبارتند از آتش ورهرام (بهرام)، آتش آدۥران (آدریان) و آتش دادگاه.

آتش ورهرام: این آتش سپند(:مقدس) را که با آیینی ویژه در جایگاه خود قرارمی‌دهند، نشانه‌ی فرمانروایی مینوی روشنی و راستی، در نبرد با تاریکی و دروغ است و این نبردی است که مومنان با همکاری اهورامزدا و مینوی آتش به‌آن می‌پردازند. یکی از دلایل سپندی و پاکی این آتش؛ جریان طولانی و دشوار پاک‌کردن آن است که در گذشته از شانزده آتش گوناگون فراهم می‌شد و ۱۱۲۸ بار آن را پاک می‌کردند و این پاک‌کردن یک‌سال به‌درازا می‌انجامید. این شانزده آتش از منابع و صنف‌های‌کاری زیر جمع‌آوری می‌شد:

۱-آتش آتشدان شاه (استاندار، فرماندار، فرماندار ارتش)
۲-آتش آتشدان پیشوای دینی
۳-آتش سواران و مسافران
۴-برق آسمان
۵-آتش شبان و پیشه‌ور
۶-آتش عرق‌گیر
۷-آتش نانوا
۸-آتش فولادساز و اسلحه ساز 
۹-آتش آهنگر
۱۰-آتش سکه‌زن(نقره کار)
۱۱-آتش زرگر
۱۲-آتش مسگر و چلنگر
۱۳-آتش آجرپز
۱۴-آتش کوزه‌گر
۱۵-آتش رنگ‌پز
۱۶-آتش نساسوز٫

پاک‌کردن آتش گردآوری‌شده از همه‌ی طبقه‌های اجتماعی، یادآور آن است که انسان نیز باید همانند آتش پاک باشد و همه‌ی آدمیان جدای از طبقه اجتماعی و جایگاه خود، در صورتی که خود را پاک کنند، در نزد خدا برابرند. سه آتش آتشکده‌های نامی «آذرفرنبغ»، «آذربرزین مهر» و «آذرگشسب» از نوع آتش ورهرام بوده‌اند.

آتش آدُران: این آتش که از مجموع چهار آتش به‌دست می‌آمده‌است، نمادی از یگانگی و یکپارچگی چهار طبقه اجتماعی موبدان، ارتشیان، کشاورزان و پیشه‌وران بوده است. آیین پاک‌کردن و قرار دادن آن در جایگاه ساده‌تر از آتش ورهرام بوده است و گویا وارون آتش ورهرام لازم نبوده است که همیشه فروزان بماند.

آتش دادگاه: این آتش که توسط موبدان پاک می‌شده است، در خانه‌ی زرتشتیان و به‌ویژه ثروتمندان، در نیایشگاه‌های عمومی و نیز در اتاق کوچکی در نزدیکی دخمه (دادگاه) وجود داشته است و روحانیان یا مردم عادی زرتشتی از آن نگهداری می‌کردند.

یاری‌نامه: قدردان، مهرداد – جایگاه نور و آتش در آیین زرتشت، پژوهش و نگارش: مهرداد قدردان

برگرفته از تارنمای یتااهو

پیروز ، آتشکده‌ای در شهر « چانگ –ان » پایتخت آن روزگار چین بنا نهاد

پیروز ، آتشکده‌ای در شهر « چانگ –ان » پایتخت آن روزگار چین بنا نهاد

 

شادی خادمی

نفوذ دین زرتشت در چینسرزمین پهناور ایران از دیرباز، افزون بر نفوذ مستقیم بر امپراتور‌ی‌های خاور و باختر، مطرح بوده است. ایران باستان از سوی خاور با کشور پهناور چین مرز مشترک داشت و روزگاران درازی ایرانیان و چینیان از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و تسلط خود گرفته بودند. در آن روزگاران، قوم‌های ساکن سرزمین‌های ایرانی و چینی پیوسته با یکدیگر درپیوند و دادوستد بودند. روشن است که چنین همسایگی و مراوده‌هایی تاثیر بسیاری در تمدن و فرهنگ هر دو قوم بر جای گذاشته است. که یکی از مهم‌ترین آنها شناساندن دین‌های گوناگون به‌ویژه دین زرتشت به چین است.

باستانی‌ترین کتاب چینی که در آن از آیین زرتشتیان نام برده شده است، کتاب SE.I.PIEN.NIEN.PAO است. در گفتاری که در این کتاب به ایران ویژه شده است آمده: «آنگاه زرتشت آیینی پدید آورد و دین خود را مستقر نمود. او از دانایان ایران بود.» این اثر بین سال‌های ۵۷۱ الی ۵۴۵ پیش از میلاد نوشته شده است که تقریبا همزمان با زاده‌شدن حکیم چینی است. به‌نظر می‌رسد کشور گشایی‌های کوروش پادشاه بزرگ هخامنشی به گوش چینی‌ها رسیده بود و باعث شده بود که توجه چینیان به قدرت در حال تکوین پارسی جلب گردد.

«اردشیر بابکان»، نخستین پادشاه روزگار ساسانیان دستور داد که نسخه‌های بسیار اوستا که به صورت پراکنده در سراسر پادشاهی او و حتا بیرون از قلمرو او وجود داشت گردآورند و از آن یک نسخه کامل ترتیب دهند. «تنسر» موبد موبدان مامور این کار شد و در این امر مهم توفیق کامل یافت. ابن ندیم به این مساله اشاره کرده و از گسیل مردمانی به چین، هند و روم برای گردآوری کتاب‌ها و نسخه برداری از آنها خبر می‌دهد.

در روزگار ساسانیان روابط ایران و چین گسترش بسیار پیدا کرد و رفت‌وآمد سفیران و نمایندگان سیاسی و نیز جهانگردان و زایران بودایی چین به ایران و کشورهای همجوار فزونی گرفت.

دین زرتشت در چین با نام هسیین «HSIEN» و با نویسه یا گرافی نوشته شده است که در زمینه‌های دیگر به ندرت یافت شده است و همین مایه‌ی شگفتی گشته است. این واژه در زبان چینی به معنای آسمان و ملکوت است. به‌نظر می‌رسد دین زرتشت در سال‌های نخستین سده‌ی ششم میلادی (در بین سال‌های ۵۱۶ تا ۵۱۹ میلادی‌) برای نخستین بار و در نتیجه‌ی تماس‌های دیپلماتیک با ایران به چین راه یافت و امپراتوران چین از آن به گرمی ‌استقبال کردند و آیین زرتشت حتا به دربار چین هم راه یافت. همسر «هسوان-وو-تی» (HSUAN-WU-TI) به نام «لینگ-تایی-هو» (LING-TIAI-HOU) از آن جمله‌اند. باز هم به استناد منابع چینی، امپراتوران دو سلسله کوچک چین به نام‌های «پی-چی» (PEI-CHI) و «پی-چوا» (PEI-CHOW) پیرو آیین زرتشت بودند.

مبلغان ایرانی دین زرتشت در چین را دو دسته تشکیل می‌دادند: دسته نخست سفیران و فرستادگان ویژه پادشاهان ساسانی بودند که اجازه تبلیغ و نشر دین زرتشت را در کشور چین به‌دست آوردند و دسته دوم مبلغانی بودند که به دلایل گوناگون به چین سفر کرده و در آنجا زندگی می‌کردند.

در روزگار امپراتوری «تانگ» که به مردم آزادی مذهب داده شده بود، نفوذ آیین زرتشت به اوج خود رسید. امپراتوری «تانگ» هم در این مورد سخت گیری نمی‌کرد و در واقع به همه دین‌ها آزادی داده بود. امپراتور‌ان این سلسله یک مقام رسمی دولتی برای سرپرستی دین‌های خارجی گماشته بودن. شخصی که برای اداره مراسم مذهبی زرتشتیان برگزیده شده بود «ساجا» نام داشت و بیشتر از میان ایرانیان برگزیده می‌شد گویا به سال ۶۲۱ میلادی نخستین آتشکده در پایتخت چین یعنی شهر «شی آن» امروز ساخته شد. همچنین سرچشمه‌های چینی به ما آگاهی می‌دهند که در فرماندهی پادشاهان سلسله تانگ در پایتخت شهر چین چهار آتشکده و در پایتخت باختری دو آتشکده وجود داشت. از اشاره‌های پراکنده در ادبیات چین چنین برداشت می‌شود که در شهرهای مهم چین چون «چانگ – ان»، «بو-یانگ»، «لیانگ– جو»، «دون–هوانگ»، «تای–وان»، «یی- جو» و «کای-فنگ» آتشکده‌های زرتشتی در امور مذهبی فعالانه شرکت می‌کرده‌اند. متصدیان این نیایشگاه‌ها با اصطلاح غیر چینی «سافو» (sa-fu) شناخته می‌شدند و از پایگاه و مقام چینی برخوردار بودند.

در سال ۶۵۱ «پیلوس» pilose (نام چینی شده پیروز) فرزند یزگرد پس از کشته شدن پدرش به همراه گروهی از ایرانیان که مایل به تغییر کیش و آیین خود نبودند از ایران به چین پناه بردند. پیروز به کمک زرتشتیان ایرانی که به چین رفته بودن آتشکده‌ای در شهر «چانگ –ان» پایتخت آن زمان چین بنا نهاد که نیایشگاه‌ ایرانی نام گرفت. همچنین «نی نی شی» (نام چینی شده نرسی) فرزند پیروز که به مقام فرماندهی قراولان دست چپ امپراتور‌ «کینگ لونگ» رسیده تلاش زیادی برای تبلیغ دین زرتشت در چین نمود. «پوشان–هو– فو» (پشنگ) به همراه پسرش خسرو از آخرین افراد خاندان ساسانی هستند که مورخان و وقایع نگاران چینی از آنها نام برده‌اند. «منوچهر» موبدان، موبد فارس و کرمان نیز، به چین مسافرت می‌نماید. «مه آفرید»، فرزند ماه فرودین زوزنی نیز که خود در آیین زرتشت نوآوری پدید آورده بود، به چین مسافرت کرد.

جزیره هانیاندر سال ۷۴۸ میلادی «جیین –جن» کاهن عالی‌مقام چینی به دهکده‌ی بزرگی به‌نام «بو-سی» در جزیره «هانیان» (hai-nan)رسید که در آن شمار زیادی ایرانی زندگی می‌کردند (لازم به توضیح است که «بو- سی» واژه‌ی چینی شده پارسی می‌باشد) هم اکنون در آغاز راه یکی از این دهکده‌ها سنگ‌نوشته‌ای وجود دارد که به دو زبان چینی و فارسی عبارت «دهکده پارسیان» بر روی آن نوسته شده است. این دهکده در جنوب چین، در ناحیه‌ای در شرق شهر «یانگ جو» از استان‌ »هانسو» است، و محور میان چند دریاچه و رودخانه می‌باشد.

پژوهشگران چینی بر این باورند که پارسیان این دهکده، بازماندگان بازرگانان ایرانی هستند که در روزگار خاندان «تانگ» یعنی در بین سال‌های ۶۱۸ تا ۹۰۷ میلادی در آنجا زندگی می‌کردند. سه سده‌ای که از یک سو به سبب یورش اعراب به ایران بیشتر از هر زمانی دیگر مهاجرت زرتشتیان ایران را فراهم آورده بود و از سوی دیگر شهر «یانگ جو» از آغاز امپراتور‌ی تانگ یکی از بندرهای بازرگانی بین‌المللی آسیا برای داد و ستد ابریشم از راه‌های دریایی به شمار می‌آمد. در ادامه، به نمونه‌هایی از همانندی آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین اشاره شده است:

در «آبان یشت» پهلوانان ایرانی و انیران صدها اسب، هزارها گاو و ده‌ها هزار گوسفند به نزد ایزد بانو «اردویسور آناهیتا» پیشکش می‌بردند، هردو سوی هماورد در یک پیکار پیشکش‌های یکسان نثار ایزد بانو می‌کنند. اما او خواست نیایشگران راستین خود را به‌جای می‌آورد و به دشمنان و انیران روی خوش نشان نمی‌دهد. در چین باستان به‌ویژه در ناحیه دزین (tsien) پیشکش‌های بسیاری همانند آنچه در آبان یشت گفته شد به نزد ایزد بانوی آب‌ها برده می‌شد. همان‌گونه که پهلوانان ایرانی رودخانه‌ها و کوه‌هایی را که در نزدیکی آنها پیشکش‌های خود را نثار بانو می‌کردند، مقدس می‌شمردند، جنگاوران چین نیز به در یاچه زونگ «زو نگ – گی» (tsong –ki) و کوه «یانگ – یو» (yan-yu) که نیاکان آنها از یو (yu) کبیر به بعد همواره در کنار آنها پیشکش به نزد ایزد بانوی آب‌ها برده بودند به دیده ارج می‌نگریستند. ایزد بانوی آب‌ها در دوره‌های طولانی سرداران «دزپین» را در برابر دشمنان نگاه‌داری کرده و در کشمکش‌های خانوادگی به آنها یاری رسانیده بود. بسیاری از پهلوانان چین درهنگام درگیری با هماوردان خویش، ‌دستیاری به سوی ایزد بانوی آب‌ها دراز می‌کردند و از پشتیبانی او برخوردار می‌شدند.

نیایش این ایزد بانو ویژه شاهزادگان «دزین» و دوستان آنها نبود و دشمنان آنها شاهزادگان «چو» که در آغاز از پرستش ایزد بانوی هماوردان خود اکراه داشتند. .سرانجام همدوش با سرداران «دزین» راه پرستش ایزد بانو را در پیش گرفتند تا مگر به آرزوهای دور و دراز خود برسند. در «آبان یشت» نیز، هر دو سوی هماورد، مانند ارجاسب، گشتاسب، توس، افراسیاب و کیخسرو می‌کوشند تا از یاری ایزد بانو آناهیتا برخوردار شوند.

در آغاز «زامیاد یشت» توصیفی از کوه‌های جهان آمده و پس از آن گزارشی است درباره‌ی فر کیانی که از هر یک از شاهان ایران به شاهی دیگر می‌رسید. پرسشی که خود به خود برای خواننده پیش می‌آید این است که چرا توصیف کوه‌ها در آغاز یشتی که ویژه فر است آمده و مناسبت میان فر کیانی و کوه‌های روی زمین چه بوده است؟ در این مورد هم گزارشگران اوستا نتوانسته‌اند رازگشایی کنند، اما شاید بتوان به‌یاری اساتیر چین این پرسش را پاسخ داد، در چین پنج کوه سپند وجود داشت که چهارتای آن در چهار سوی اصلی امپراتور‌ی چین بود و پنجمی در میان آنها امپراتور‌ چین بر فراز قله‌های این کوه‌ها قربانی‌های خود را پیشکش خدایان آسمان و زمین می‌کرد. قربانی‌هایی که روی کوه‌ها به عمل می‌آمد در هنگام آغاز امپراتور‌ی یک دودمان تازه ارزش ویژه‌ای داشت، بدینسان پیوستگی میان فر کیانی و آیین‌هایی را که بر فراز کوه‌ها برگزار می‌شد در اساتیر چین می‌جوییم.

اما از آن گذشته در پیوند با بخشش کوه‌ها، به زمامداران جریان معجزه‌آساتری نیز وجود داشت. بنا به باور چینیان به هنگام به پادشاهی رسیدن هر یک از شاهان از یکی از کوه‌های چهارگانه ابر یا بخاری رنگین برمی‌خاست، برای نمونه هنگامی که «هوانگ-دی» به پادشاهی رسید، کوه «فئو» (fou) در کناره‌ی دریای خاوری ابری زرد رنگ برمی‌خاست و هنگام به قدرت رسیدن «یائو» از همین کوه بخاری قرمز رنگ متصاعد شد. بدین سان بخشش زمامداری به گونه‌ای مادی و عینی بر فراز کوه‌ها نمایان می‌شود.

یاری‌نامه:

۱-تاریخ مختصر چین ، پرفسور جان خون نین ،

۲-chinese، Iranian،relations in pre-islamic times،Encyclopedia Iranica،Vol. 5،۱۹۹۲،P. 429

3-آیین‌ها و ایران و چین باستان ، نوشته: ج.ک. کویا جی ترجمه: جلیل دوستخواه ،۱۳۶۲

۴-دین بهی، مهرداد مهرین ، ۱۳۶۲

۵-تاریخ روابط ایران و چین دکتر علاالدین آذری ، ۱۳۷۷

۶- نوشته‌ای از احمد رضا ایروانی در روزنامه همشهری ، یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۷۷٫

برگرفته از تارنمای یتااهو

پنج گونه «پیوند زناشویی»، در روزگار ساسانی

پنج گونه «پیوند زناشویی»، در روزگار ساسانی

نازنین سنگ: در ایران باستان و در روزگار ساسانی، از پنج گونه «پیوند زناشویی»، سخن به‌میان آمده است:

۱- پادشاه زن:

«پادشاه زن»، زنی بود که برای نخستین بار، با موافقت پدر ومادر و یا قیم خود همسر برمی‌گزید. «پادشاه زن»، والاترین جایگاه همسری و بالاترین حقوق زندگی زناشویی را داشت و کدبانوی خانه بود. او می‌توانست پس از درگذشت شوهر، قیم فرزندانش شود و اگر فرزندی نداشت، دارایی‌های شوهر به او می‌رسید و براداران و خویشان، حقی بر دارایی شوهر او نداشتند.

۲- چَکَر زن:

اگر زنی که همسرش درگذشته بود، می‌خواست که دوباره همسر برگزیند، دومین پیوند زناشویی او با نام «چَکَرزنی» بسته می‌شد. و باور بر این بود که این زن درجهان دیگر به همسر نخست خود وابسته است.

۳- اَیوک زن:

اگر زن و شوهری، فرزند پسر نداشتند، تنها دختر و یا دختر کوچک خود را به با نام «اَیوک زن» و به نام خود، همسر می‌دادند. سپس نخستین فرزند پسر این دختر، برای پدر و مادرش بود.

برای نمونه: زن وشوهری به نام «رستم» و «فرنگیس»، فرزند پسر ندارند و تنها یک دختر به نام «شیرین» دارند. آنان «شیرین» را به همسری «بهرام» درمی‌آورند و پیوند زناشویی این دو، به نام «اَیوک زن» بسته می‌شود. نخستین فرزند پسر «شیرین» و «بهرام»، که «جمشید» نام دارد، به پدربزرگش «رستم» تعلق دارد و این پسر، «جمشید پور رستم» نامیده می‌شود نه «جمشید پور بهرام».

نویسندگان ناآگاه غیر زرتشتی که می‌دیدند، «جمشید»، پسرِ«شیرین» به جای اینکه به نام پدرش «جمشیدِبهرام» خوانده شود به نام پدربزرگش «جمشیدِرستم»، نامگذاری شده، چنین می‌پنداشتند که «رستم» به راستی با دخترِخود، ازدواج کرده است و زرتشتیان را به «ازدواج با محارم» متهم می‌کردند.

۴- سَتُر زن:

«سَتُر» به چمِ (:به‌معنای) «فرزند خوانده» است. اگر مردی در سن پانزده سالگی به بالا و بدون برگزیدن همسری درمی‌گذشت؛ بازماندگانش برای آسایش روان او برای آنکه فرزند ناکام ایشان در جهان دیگر دارای زن و فرزند باشد، دختری را به نام این مرد شوهر می‌دادند. نخستین فرزند این زن به مردی که درگذشته بود تعلق داشت و وارث او به‌شمار می‌آمد.

گاهی، جوانِ درگذشته، خواهر جوان و دم‌ِبخت داشت. نزدیکان او همین دختر را با «گواه»(:عقد) «سَتُر زنی» اروس می‌کردند و هنگامی که پسری از او زاده می‌شد، او را به فرزندخواندگی جوان ناکام درمی‌آوردند. یعنی کسی که «دایی» کودک بوده، اینک مقام پدری او را پیدا می‌کرد. این گونه پیوند همسری نیز، از سوی برخی ناآگاهان، «ازدواج با محارم» برداشت شده است.

۵- خودسر زن:

«خودسر زن»، زنی بود که پس از رسیدن به سن بلوغ، بدون موافقت پدر و مادر و یا قیم خود، همسر برمی‌گزید. پدر و ماد این دختر، بر پایه‌ی قانون، می‌توانستند دختر خود را، از ارث محروم کنند.

یاری‌نامه:

۱- آذرگشسب، موبد اردشیر؛ مقام زن در ایران باستان.

۲- آذرگشسب، موبد اردشیر؛ پاسخ‌گویی به اتهامات.

برگرفته از تارنمای یتااهو

«اشوزرتشت»، نخستین آموزگار راستی

«اشوزرتشت»، نخستین آموزگار راستی

 

 کسی که از فروغ دانش آراسته شود، پیوسته راستی را برمی‌گزیند. دانا راستی را برمی‌گزیند. هات۳۰ بند۵

دین زرتشتی(: دین بهی)، یکی از کهن‌ترین دین‌های اهورایی است که پیدایش آن در ایران بوده است. پیامبر این دین، «زرتشت»، اندیشه‌ی نیک و خردورزی راستین را از اصول بنیادین پیامِ دینش، و راستی را سرچشمه‌ی منش، گفتار و کردار خود و پیروانش دانسته است. «اشوزرتشت» خود را آموزگار راستی و «مانترَن» می‌نامد. آمده است تا راستی را آموزش دهد و برپا نگهدارد؛ آمده است تا اندیشه‌ها را در راه «اَشا» برانگیزاند، پنجره‌ی «فَرَشَه» را بر روی هستی بگشاید تا در پرتو «اَشا» و «فَرَشَه»، مردان و زنان این جهان را راست و تازه گردانند.

آمده است تا بگوید یک آفریننده و دادار وجود دارد و او داداری است مهربان و دوست جهانیان. خدایی که نیاز به قربانی، پیشکش‌های رنگارنگ و آیین‌های پیچیده ندارد. بهترین پیشکش‌ها برای او، کردارِنیک است. نام او «اَهورا مَزدا»، به‌چم(:به‌معنی) «دانای بزرگِ هستی‌بخش» و سرورِفرزانه است که جهان را برپایه‌ی هنجاری(:قانون) خلل‌ناپذیر به نام «اَشا» بنا نهاده است. او آفریننده‌ی نیکی است و بدی در او راه ندارد.

«اشوزرتشت»، برگزیده‌ی «اَهورا مَزدا» است. او پیام‌آور مهر و راستی است. با گذری بر گاهان (سرودهای اشوزرتشت را «گاتها» یا «گاهان» گویند)، هنوز پیامش در پس سده‌ها وسالیان دراز گذشته به گوش می‌رسد که جهانیان را به اندیشه‌ی نیک، گفتارنیک و کردارنیک می‌خواند، و جهانی پُر از داد و راستی را برای جهانیان خواستار است.

«اشوزرتشت»، از خاندان «اِسپَنتَمان» که لقب و نام نیای نهم ایشان است، بوده و نام پدرش «پُوروشَسب» فرزند «پیترسَب» و نام مادرش «دُوغدو» فرزند «فَراهیم‌رَوا» است.

ایشان در روزِ «خورداد و فروردین ماه» (ششم فروردین‌ماه گاهنمای خورشیدی)، در «رَگِه»، جایی در کنار رود «دُرجی» و در نزدیکی دریاچه‌ی «چیچَست» از مادر زاده شد. گویند که در نخستین روز از زندگی خویش، خندید.

در «فَروَردین یَشت» درباره‌ی زاده‌شدن آن وَخشور(پاک و بزرگ) این‌گونه آمده است:

« خوشا به ما گیتیان که زرتشت زاده شد، نخستین کسی که نیک اندیشید، نخستین کسی که نیک گفت، نخستین کسی که نیکی را به‌جای ‌آورد. نخستین پیشوای دین و نخستین کسی‌که دین بیاموخت و نخستین کسی که دین بیاموزاند. نخستین که پیام اهورامزدا را به جهانیان داد. نخستین کسی که راز آفرینش را دریافت. نخستین کسی که سخن پاک را آموزش داد. نخستین کسی که همه چیزِ نیک مزدا داده را ارج نهاد و ستایش اهورای یکتا را به‌جا آورد.»

بنابر روایت از بیست سالگی در پس پرسش‌های بسیار، به «سبلان» رفت و ده سال در تنهایی اندیشید و با یاری «وُهومَن» به هم‌پُرسگی اهورامزدا رسید و در پایان از سوی اهورامزدا در روز «خورداد و فروردین ماه» (ششم فروردین‌ماه گاهنمای خورشیدی) در سی سالگی به پیامبری برگزیده شد.

نخستین کسی که به او ایمان آورد، پسر عمویش «مَیدیوماه» بود. «اَشوزَرتشت» در آغاز با دشواری‌ها و سختی‌هایی فراوانی، از سوی «کاوی»‌ها(فرمانروایان) و «کَرپان»‌ها(پیشوایان دینی) روبرو می‌شود. وی، در اثر فشارهای بیش‌ازاندازه در ۴۲ سالگی سرزمین مادری خویش را ترک و به سرزمین همسایه و به فرمانروایی «کِی‌گشتاسب» می‌رود. در آنجا دعوت خود را بر او آشکار می‌کند. در آغاز «کِی‌گشتاسب» دعوت را نمی‌پذیرد، ولی پس از گفت‌وگوهای بسیار، خود و همسرش «هوتَئوسا» از پیروان او شدند.

«اشوزرتشت»، دارای سه دختر به نام‌های «تِریتی»، «فِرنی» و«پُوروچیستا» و سه پسر به نام‌های «ایسَدواستر»، «اُروَتَدنَر» و «خورشیدچِهر» بود. هر یک از پسران، بعدها به سرپرستی سه گروه از مردم آن روزگار یعنی «روحانیان»، «کشاورزان» و «سپاهیان» برگزیده شدند. نام همسر ایشان «هُوُوی» بوده که از خاندان «هُوگو» و دختر «فَرشُوشتَر»(وزیر خردمند گشتاسب شاه کیانی) بوده است.

«اشوزرتشت»، از خود سرودهایی به یادگار نهاد، که در آن‌ها، فلسفه‌ی یکتاشناسی و روش زندگی بهتر به گونه‌ای بسیار ساده و روان آموزش داده می‌شود.

این سرودها که هفده سرود می‌باشد، «گاتها» یا «گاهان» به‌چم «سرود پاک» نامیده می شوند. «گاتها» به زبان اوستایی سروده شده است و نخستین ادبیات شعرگونه‌ی جهان است.

زندگی پرآوازه‌ی «اشوزرتشت»، پیامبر بزرگ ایرانی که سراسر آموزش و مردم‌داری بود در ۷۷ سالگی و در روز «خور از ماه دی»(پنجم دی‌ماه گاهنمای خورشیدی) پایان یافت. این‌گونه آمده است که وی در هنگام نیایش، به دست «توربَراتور»ِ تورانی کشته شده است.

«مزدا اهورای همه توانا چنین برنهاده است که خوشبختی از آن اوست که به دیگران خوشبختی بخشد. من برای پیشرفت ونگهداشتن آیین راستی، خواهان استواری و توانایی هستم. ای آرمَئیتی، آن پرتوی را که پاداش زندگی نیک منشانه است را به من ارزانی دار.» هات ۴۳ بند۱

«ای مزدا هنگامی که در آغاز با اندیشه‌ی خویش برای ما تن و جان آفریدی و به تن ما جان دمیدی و به ما توانایی گفتار و کردار دادی، خواستی که ما باور خویش را به دلخواه برگزینیم.» هات۳۱بند۱۱

یاری‌نامه:

۱-قدردان، مهرداد. جستاری در آیین زرتشت.

۲-وحیدی، حسین. شهر روشن زرتشت.

۳-نیکنام، کوروش. آیین اختیار.

۴-گروه نویسندگان سازمان فروهر. آموزش دین زرتشتی.

برگرفته از تارنمای یتااهو

پدیدار گشتن اندیشه هُرمزد در آتش از نگاه استوره (بخش نخست)

پدیدار گشتن اندیشه هُرمزد در آتش از نگاه استوره (بخش نخست)

 

امید مهرآیین: به موجب «بُندهِشن» که درباره‌ی رازهای آفرینش سخن می‌گوید؛ «آتش، اندیشه‌ی هرمزد(اهورامزدا) است». هرمزد، اندیشه مطلق است و تدبیر جهان و جهانیان در اندیشه‌ی والای او شکل گرفته و از آن پس به گونه‌ی مادی پدیدار گشته است. پس آتش در آغاز در اندیشه‌ی آفریننده کل جهان آمده و سپس شکل مادی به خود گرفته است.

در کتاب «مینوی خرد»، عمر جهان به دوازده هزار سال بخش شده است که: سه هزار سال از آن به آفرینش مینوی و نه هزار سال (سه دوره سه هزار ساله) به آفرینش مادی می‌گذرد. در سه هزار سال نخست، آفرینش مینوی امشاسپندان، ایزدان و دیگر آفریدگان انجام می‌گیرد. در سه هزاره دوم، آفرینش مینوی آفریده‌ها شکل مادی به خود می‌گیرید، اما همه ساکن و بی‌جنبشند.

سومین سه هزاره، دوره آمیختگی خوبی و بدی، روشنی و تاریکی یعنی دوره آمیختگی اراده و نیروهای هرمزدی و اهورایی است که نیروهای اهریمنی پریشانی به بار می‌آورند و بلا، بیماری و موجودات موذی در همه جهان پراکنده می‌شود. نیروی اهریمنی به همه چیز یورش می‌برد و آنها را می‌آلاید. اما سرانجام نیروهای ایزدی در تارومار کردن نیروهای اهریمنی و پیروان او پیروز می‌شوند و آنها را به ژرفای دوزخ تار، پرتاب می‌کنند. سه هزاره پایانی با پیدایش اشوزرتشت و آشکارسازی دین به دست او و پذیرش آن به وسیله‌ی گشتاسب شاه آغاز و با پیدایش هوشیدرماه، هوشیدربامی ‌و سوشیانس، جهان رو به خرمی‌می‌رود و نیکی بر بدی چیره می‌شود.

با این توضیح درمی‌یابیم که همه‌ی آفریده‌های مادی، دارای ویژگی مینوی‌اند که این ویژگی پیش از پیدایش مادی آن آفریده شکل می‌گیرد.

به موجب «بندهشن»: « هرمزد، آتش را از برترین و والاترین ویژگی خود آفریده است. آتش برترین آفریده‌ی مادی او و نوربخش و روشنی دهنده جهانیان است. فروغ یا نور آتش از روشنی بی‌کران یعنی جایگاه هرمزد، مایه می‌گیرد.»

در روایت‌های پهلوی آمده است: «اهورامزدا، آتش را از جنس اندیشه آفرید و فروغش را از روشنی بی‌کران پدیدآورد. به‌طورکلی همه آفرینش‌های مادی در آغاز در اندیشه هرمزد، آفریننده‌ی کل جای گرفت و سپس جنبه مادی آن شکل گرفت و آتش این پدیده برتر، در همه‌ی موجودات مادی پراکنده است.»

از این جمله در می‌یابیم که شکل مینوی آفریده‌ها، آتشی است که در درون آنها نهفته است.

«دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در نهان بینی»

اهورامزدا با قراردادن آتش در این آفریده‌ها، بخشی از اندیشه و خرد همه‌دان خود را در آنان نهاده است و بدین ترتیب پیوند میان خود و آفریدگانش را ریشه دارتر و پایدارتر ساخته است.

پیوند میان آتش و جان آدمی ‌نیز نشانه‌ی، این پیوستگی است زیرا تن را زنده دارد و زندگانی آدمی ‌در گرو آن است. جان، روشن، گرم و هم گوهر آتش است.

آتش پذیرنده‌ی تخمه‌ی آدمی‌( یعنی نگهدارنده نطفه و نژاد) نیز می‌باشد. اگر آتش درون نباشد، تخمه‌ی آفریده‌ها نیز رو به نیستی می‌رود.

در اوستا جمله‌ی؛ «آثرَه، پوثرَه اهورامزدا » دیده می‌شود. واژه‌ی« پوثرَه» به‌چم(:به‌معنی) پسر، فرزند، پدیده و پرتو است. که برخی آن را پسر اهورامزدا و برخی پدیده‌ای از اهورامزدا می‌دانند. هر دو تا اندازه‌ای و به دلایلی درست است. آتش که در تمثیل‌ها، پسر هرمزد نیز گفته شده است، همواره و در همه جا مورد ستایش همگان است و هُرمَزد، اَمِشاسپَند اَردیبِهِشت را که سراسر روشنی و نیکی است مامور نگهبانی از آن می‌کند.

بر پایه این فلسفه‌ی ژرف و عرفان زرتشتی است که، آتش و نور آن، «سوی پرستش و نیایش زرتشتیان» می‌شود و به آتشکده‌ها معنایی ژرف و والا می‌بخشد.

گرامیداشت و پاسداشت آتش، گرامیداشت همه‌ی ‌اجزای هستی و خرد همه‌دان اهورامزداست. این آتش در ادبیات ایران و جهان نمود می‌یابد که نمونه‌ی آن آتش عشقی است که «مولانا جلال الدین محمد بلخی» از آن یاد می‌کند:

آتش است این بانگ نای و نیست باد               هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است، کاندر نی فتاد                   جوشش عشق است کاندر می ‌فتاد

برگرفته از تارنمای یتااهو

نیک‌ اندیشی، نیکو کاری و راه‌ های انجام آن

نیک‌ اندیشی، نیکو کاری و راه‌ های انجام آن

 

خوشبختانه از دیرباز، زرتشتیان از بنیانگذاران کارهای‌ نیک در اجتماع بوده‌اند و با انجام کارهای نیک(:خیر) نام نیک جاودانی از خود به‌جای گذارده‌اند و این رسالت نیکو نسل به نسل، به بازماندگان رسیده است، به‌گونه‌ای که با کمال افتخار می‌توانیم بگوییم که شاید به نسبت جمعیت‌مان، بیشترین افراد نیکوکار را در میان خود داشته و داریم.

از دیدگاه اصولی و دینی، هر کس در هر سنی و با هر سطح درآمد و با هر وضعیت فیزیکی می‌تواند به گونه‌ای کارنیک انجام داده ، خدمات خود را به جامعه ارایه نماید و در دل مردم جای گرفته و نام‌نیک از خود به‌جای گذارد، به شرط اینکه:

۱- در برابر مشکلات اجتماع خود بی‌تفاوت نبوده و احساس مسوولیت کند.

۲- به دنبال یافتن راهی برای انجام کارنیک برای خود و خانواده‌اش باشد و از سازمان‌ها و انجمن‌ها و نیکوکاران دیگر اجتماع هم‌اندیشی بخواهد تا بتواند خواست‌نیک خود را به بهترین روش و با کم‌ترین هزینه به جامعه ارایه دهد.

همیشه در کارهای نیک دو دسته از افراد، نیکوکار به‌شمار می‌آیند:

۱- گروهی که «لفظ خیر» می‌گذارند، یعنی مردم را به انجام کارنیک تشویق نموده و در رسیدن به آن، راهنمایی کرده و کمک و یاری می‌رساند.

۲- گروهی که «صاحب خیر» هستند و «دارایی»، «وقت» و «دانش» خود را، رایگان یا با چشمداشتی بسیار اندک در اختیار عموم می‌گذارند.

بنابراین هر کس می‌تواند دست‌کم جزو دسته‌ی نخست بوده و «صاحب‌خیر» آن را از کارنیکی که انجام می‌دهند بازنداشته و ناامید نکند.

از دیدگاهی دیگر کارهای نیک را می‌توان به دو دسته، بخش کرد:

۱- کارهای زیربنایی که از دیرباز در میان زرتشتیان به‌آیین بوده، مانند: ساختن آموزشگاه‌ها، باشگاه ورزشی، و تالارهای گردهمایی‌ها و پذیرشگاه و…

۲- کارهایی با داشتن توانایی مالی کم‌تر، مانند: شرکت در انجام کارهای اجتماعی، شنیدن و بررسی دقیق مشکلات مردم و تلاش در درمان آنها،‌ ایجاد کلاس‌های آموزشی چون کامپیوتر، خیاطی، موسیقی، تعمیرات وسایل الکترونیکی و … که به‌ویژه در شرایط امروز برای جوانان بسیار مفید و سازنده خواهد بود.

لازم است توجه داشته باشیم که هر کارنیکی که برای اجتماع به نیت خدمت و با همت، غیرت و تلاش انجام گیرد و تا رسیدن به نتیجه پی‌گیری شود، کارنیک به‌شمار می‌آید و از دیدگاه دین زرتشتی، کسانی که «لفظ‌خیر» نیز می‌گذارند همانند «صاحب‌خیر» بهره‌ی‌نیک خواهند برد.

برای نمونه از کارهای خیری که امروزه می‌تواند بسیار مفید باشد؛ بنیان موسسه‌ای کاریابی است که افراد جویای کار را با کارفرمایانی که نیازمند استخدام کارمند یا کارگر هستند آشنا نماید. و این فرهنگ را گسترش دهد که همه افراد جامعه ما، باید تلاش کنند کارهای مشابه را به بهدین بسپارند و تا می‌توانند از کالاهای ساخت داخل کشور خریداری کنند. تشویق نیکوکاران توسط انجمن‌ها و سازمان‌ها نیز، بر نام‌های ‌این افراد و کارهای نیکی که در طول سال انجام می‌گیرد، خواهد افزود. و همچنین با بررسی و اعلام نیازهای اجتماعی، افراد را به کمبودهایی که جامعه دارد آگاه‌تر نموده تا هر کس به اندازه‌ی توان خود بتواند کار بهتری را به جامعه ارایه کند.

به امید اینکه هر کدام از ما، در هر سطح مادی و مینوی، و در هر سن و سالی که هستیم، این حقیقت را دانسته و تبلیغ کنیم که همه می‌توانیم برای جامعه مفید و سازنده بوده و کارنیک انجام دهیم و برای خود، خانواده و اجتماع خود افتخار بیافرینیم و نام نیکمان را در دل افراد، زنده و پاینده نگاه داریم.

به خامه موبد اردشیر خورشیدیان
برگرفته از تارنمای یتااهو 

آیین « پرسه »، پرسش‌هایی است که در اندیشه ‌مان می‌گذرد

آیین « پرسه »، پرسش‌هایی است که در اندیشه ‌مان می‌گذرد

 پرسه چیست ؟

تن و جان هر انسانی پس از درگذشت، از بین می‌رود و روان آدمی پس از چهار روز به سرای جاودانه رهسپار می‌شود، که در پیشگاه دادگاه اهورایی و به داوری مهر، سُروش و رَشن، پاسخگوی اندیشه و گفتار و کردارهای خود در درازنای زندگانی‌اش در این جهان خاکی می‌باشد.

و به‌گفته‌ی «حسین محمدی» در کتاب جشن‌های ایران باستان که درباره‌ی ایزد «سروش» چنین می‌نویسد:« ایزد سروش روان را پس از مرگ خوشامد گویی می‌کند و از آن نگهبانی می‌کند و در داوری انجامینِ روان‌ها با ایزدهای «مهر» و «رشن» همکاری دارد و داوری بدین‌گونه است که اگر کارهای خوبی انجام داده باشد به آسانی از «پُل چینَوَد» گذشته و به «وَهیشتَم مَنو» یا بهترین جای می‌رود و اما اگر درستکار نباشد به سرای «اَچیشتَم مَنو» یا بدترین جای رهسپار می‌شود.»

این خود یک گونه داوری است که در پیشگاه دادِ اهورایی انجام می‌شود. و دیگری همان «پرسه» است با این تفاوت که خود ما درباره‌ی درگذشته، داوری می‌کنیم. در آیین پرسه، پرسش‌هایی در اندیشه‌مان می‌گذرد که آیا درگذشته انسان نیکی بوده، آیا در دازنای زندگانی‌اش کمکی به دیگران کرده است و آیا برای ماندگاری فرهنگ و دین خود گامی برداشته است؟

به یاد دارم روان‌شادان مادر و پدرم به من پند می‌دادند که تا می‌توانی در پرسه‌ها شرکت بکن که بتوانی با بازماندگان همدردی کرده و هم اگر انسان نیکی بود کارهایش را سرمشق زندگی خود قرار بدهی که نیک و پسندیده است.

ولی در گاه‌هایی از تاریخ ایران، شمار درگذشتگان به شوند جنگ، بیماری و … بسیار بوده است،‌ که روشن است گرفتن پرسه برای تک‌تک آنان بسیار دشوار می‌شود. از این‌رو نیاکانمان دو پرسه همگانی ایجاد کردند:

۱- پرسه‌همگانی اورمزد و تیرماه

۲- پرسه همگانی اورمزد و اسفندماه به‌نام پرسه‌ی «سِوِن»

و هم‌ اکنون، این‌گونه است، کسانی که میان دوپرسه درگذشته‌اند، از آنان یاد می‌شود.

برگرفته از تارنمای یتااهو

نیرنگ چیست

« نیرنگ » چیست؟

 

«نیرنگ» واژه‌ای پهلوی بوده و به‌چم(:به معنای) آیین‌ها و مراسم دینی آمده است. در نسخه‌های خطی«یَسنا»، «ویسپرَد» و «وَندیداد»، شمار بسیاری از نیرنگ‌ها یا مراسم مذهبی و دینی آمده است. بسیاری از دعاهای کوتاه چه به زبان پهلوی و پازَند نیز «نیرنگ» نامیده شده است، چنان‌که «نیرنگ آتش»، «نیرنگ کُشتی نو بَستن»، «نیرنگ دست شو» و… را می‌توان دید.

برای این نیرنگ‌ها، تاثیرات فوق‌العاده پنداشته‌اند به‌گونه‌ای‌ که حتا برای هر پیش‌آمد زشت و دوری از هر آسیبی نیرنگ ویژ‌ه‌ای ارایه می‌شد، شمار زیادی از این نیرنگ‌ها در زبان پازند چون‌، نیرنگ بیماری، نیرنگ نیاز، نیرنگ سردرد، نیرنگ تب بستن هنوز در ایران دیده می‌شود، تنها نام آنها دگرگون شده و دعا نامیده می‌شود.

«نیرنگ» از جمله واژه‌های دینی زرتشتی است که پس از گسترش اسلام در ایران و بیگانه شدن ایرانیان از واژگان باستان، از چم اصلی خود منحرف گشته و از آن سحر، طلسم، شعبده، افسون و حیله ارایه کرده‌اند.

سرایندگان و نویسندگان ایران هم این واژه را به همان چم که در روزگار خودشان گسترش داشته به‌کار می‌برده‌اند. چنان‌که فرخی گفته: «به هیچگونه بدو جادوان حیلت ساز / به کار برد ندانند حیلت و نیرنگ»

و ناصر خسرو گفته: «پست نشین و چشم دار و بدان، که زود زیر و زبر شود نیرنگ.»

با توجه به‌ چَمِ «نیرنگ»، یکی از بخش‌های خرده‌اوستا به نام «نیرنگستان»‌(«مراسم نامه») نامور شده است. (کتاب نیرنگستان مانده‌ای از نَسکِ هفدهم اوستا به نام «هُوسپارَم» می‌باشد. در این کتاب از آیین‌های گوناگون سخن به میان می‌آید، چون: خویشکاری‌های موبدان، «دَرون»(نان سپند و مقدس)، آداب سرودن گاتها، اثر خطاهایی که در مراسم دینی از موبدی سر زند، آداب گهنبار، سدره، برسم، هیزم، هُوم، هاون و…»

 

یاری‌نامه:

۱- ابراهیم پور داوود. خرده اوستا. انتشارات اساتیر: تهران ۱۳۸۰ چاپ یکم رویه‌های ۵۸،۵۹،۶۰،۷۵،۷۶

برگرفته از تارنمای یتااهو

 

اصول دین زرتشت کدام است

اصول دین زرتشت کدام است؟


شاید شما توجه کرده‏اید که در نگاره‏های ترسیم ‏شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصایی ۹ (نه) بند در دست دارد. همچنین بر پایه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامیکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ویژه که مراسم “سدره ‏پوشی” نامیده می شود در برابر “موبد زوت” و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفید رنگ سدره نیز از ۹ (نه) تکه تشکیل ‏شده ‏است. این ۹ بند یا نه تکه، بیانگر ۹ اصل دین زرتشتی است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به ‏طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید دید که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته‏ شده ‏است، هرگز قدیمی نمی‏شود و نه ‏تنها برای انسان‏های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل ‏پیاده‏ کردن ‏است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قرار دهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته ای باشد و هم می تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسایی راهنما باشد:

 

۱- باور به یکتایی خدا: خدایی که اهورا (هستی بخش) و مزدا (دانای بزرگ) است و این دو صفت بزرگی و دانایی هم آهنگ و از هم جدا ناشدنی است. خدایی که در همه جا و در همه چیز در تجلی است. خدایی که هر چه را آفریده نیک و لازم و ملزوم یکدیگر آفریده و خلاصه خدایی که صفات کامل آن در نماز “صد و یک نام خدا” شرح داده شده است: بر همه چیز آگاه، بر همه کار توانا و بی نیاز و…

 

۲- باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام آوری که پس از شک کردن به باورهای پیشینیان خود پس از ده سال در کوه اشیدرنه، از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده ‏شد و از توحید و نبوت و معاد خبر داد و پیام خود را مانتره (بر انگیزنده اندیشه) نامید و از دین (دئنا) به مفهوم وجدان سخن به میان ‏آورد. باورهایی که ابتدا به مردم خود ارائه ‏نمود و آرام آرام دین او بخش بزرگی از این کره خاکی را در بر گرفت و پیروان او مزده یسنان یا مزداپرستان و بعدها بهدین و زرتشتیان نامیده ‏شدند.

 

۳- باور به روح و جهان واپسین (جهان مینوی): یعنی بهشت و گروسمان (خانه راستی) و دوزخ (خانه دروغ)

 

۴- باور به اشا (راستی): اشوزرتشت اولین کسی است که به وجود هنجار هستی (اشا) پی ‏برد و از حاکم بودن قانون اشا در جهان هستی (گیتی و مینو) سخن ‏گفت و فرمود: انسان می تواند با خرد خویش به قوانین طبیعت (اشا) پی ‏برده و از آن استفاده و یا سوء استفاده نماید و انسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را به ‏درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم ‏آهنگ و همراه سازد و…

 

۵- باور به گوهر آدمی ‏و آدمیت: بر پایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هر جنس و نژاد و مذهبی دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تری نسبت به دیگر موجودات برخوردار می باشند و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته و آزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می‏سازند و دارای حقوق برابر می‏باشند و در مجموع “من” دارند و می‏توانند “من” خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش (سپنته من) یا بدترین منش (انگره من) گردند و آموزش می ‏دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از “سپنته من” و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا “انگره من” است و…

 

۶- باور به هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن (منش نیک یا اندیشه و گفتار و کردارنیک)، اردیبهشت (راستی)، شهریور (تسلط بر نفس)، سپندارمزد (دانش اندوزی و پویایی)، خرداد (رسایی خواهی و کمال جویی) و امرداد (بی مرگی و جاودانگی) می‏شناسد و می‏آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورایی به طور کامل برخوردار گردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی‏بیند و با او یکی می‏گردد. این باور در دوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده ‏است.

 

۷- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم‏ نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گاهنبار و جشن‏خوانی‏ها و بخشش (میزد) و غیره… به گونه ای بسیار آبرومند برگزار می‏گردد.

 

۸- باور به سپنتایی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب، باد، خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه ‏دارد.

 

۹- باور به فرشکرد بودن: بنابر آموزش‏های گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی می‏برند و با تمام توان در پویایی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد (تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند تا با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد؛ مثبت ‏نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتی است.

 

برگرفته از تارنمای یتااهو

فروهر

فروهر

نیاکان ما از چند هزار سال پیش دریافته بودند که هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Faravahar) سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آنها است. فروهر از دو واژه‌ی “فره” به معنی جلو، پیش و “وهر” یا ورتی به معنی برنده و کشنده درست شده است و شاید بتوان گفت از نظر زندگی، فروهر بزرگترین و با ارزش‌ترین جزء وجود انسان است، چون پرتویی از هستی بی‌پایان اهورامزدا است که انسان را به ‌سوی رسایی رهنما می‌شود و وظیفه‌ پیشبری و فرابری، برای انسان به برترین پایه‌ هستی را داراست و پس از مرگ با همان پاکی و درستی به اصل خود (اهورامزدا) می‌پیوندد.

امروزه نگاره‌ فوق بین زرتشتیان نمایانگر شکل فروهر است و به‌ عنوان نشانواره‌ دین زرتشتی به‌ کار می‌رود. این نگاره، گذشته‌ چندین هزار ساله داشته و شبیه آن در جاهای دیگر و نزد قوم های دیگری دیده شده است ولی شکل کنونی آن در کتیبه ‌های هخامنشی بالای سر پادشاهان دیده می‌شود.

هر پاره‌ای از نگاره‌ فروهر یادآور اهمیت و مسئولیت فروهر در زندگی است:

سر: سر فروهر به‌صورت مردی سالخورده است تا با دیدن آن به‌ یاد آوریم که فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمایی می‌کند.

دست‌ها: دست‌های فروهر به سمت بالا می باشد به ‌خاطر آنکه همیشه به اهورامزدا توجه داشته باشیم؛ در دست فروهر حلقه‌ای وجود دارد که آن ‌را نشانه‌ احترام به عهد و پیمان می‌دانند.

بال‌ها: بال‌های فروهر باز است چون با دیدن بال‌های باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پیشرفت شده و از دیدن این دو بال باز فورا به یاد می‌آورد که فروهر، او را به ‌سوی پیشرفت و سربلندی راهنمایی می‌کند. همچنین هر بال خود دارای سه بخش است که نشانه‌ اندیشه ‌نیک، گفتار نیک و کردار نیک بوده و با دیدن این سه بخش آگاه می‌شویم که هر گونه پیشرفتی باید از راه درست یعنی به ‌وسیله‌ اندیشه و گفتار و کردار نیک انجام شود.

دایره میان شکل: دایره خطی‌ است منحنی که از هر نقطه‌ی آن شروع کنیم باز به همان نقطه خواهیم رسید؛ منظور از این دایره در میان فروهر، نشان ‌دادن روزگار بی‌پایان است به این معنی که هر عمل و کرداری که در این زندگی (روی دایره) صورت گیرد نتیجه‌ آن در همین دنیا متوجه انسان است و اثر آن باقی خواهد ماند (باز به همان نقطه از دایره خواهد رسید) و در جهان دیگر روان از پاداش یا جزای آن برخوردار خواهد شد.

دامن: دامن فروهر از سه بخش به ‌وجود آمده که نشانه‌ اندیشه و گفتار و کردار بد است؛ از مشاهده‌ این سه بخش در می‌یابیم که همواره باید اندیشه و گفتار و کردار بد را به زیر افکنده، پست و زبون سازیم (همانطور که دامن در زیر قرار دارد).

دو رشته‌ آویخته: این دو رشته نشانه‌ سپنتامینو (مینوی خوب) و انگره‌مینو (مینوی بد) است که همیشه ممکن است در اندیشه‌ انسان ظاهر شوند. وظیفه‌ هر زرتشتی این است که خوبی را در اندیشه‌ خود قرار داده و بدی را از آن دور کند (نیک بیندیشد).

 

سرچشمه:

۱- کتاب بدانیم و سربلند باشیم: فشرده‌ای از آموزش‌های دین زرتشت، نوشته منوچهر منوچهرپور، انتشارات فروهر، ۱۳۷۷

۲- کتاب در راه شناخت دین زرتشت، نوشته گروه یتااهو، ۱۳۸۰

برگرفته از تارنمای یتااهو