آشنایی با یشتها

آشنایی با یشت ها


اوستا و بخش های آن

یکی از نوشتگان با ارزش در زمینهء دینی و فرهنگی و اخلاقی اوستاست که  که به راستی کهن ترین یادگار از زبان اوستایی و ایران باستان است که برایمان بر جای مانده است. 

زبان اوستایی، زبان رایج در ایران باستان بوده است، یعنی دوره ای از تاریخ ایران که از هزارهء نخست پیش از زایش مسیح آغاز و با کشته شدن داریوش سوم و فروپاشی شاهنشاهی هخامنشیان، پایان می پذیرد و از انگشت شمار زبان های باستانی ایران است که از آن نوشته برجای مانده است. دو زبان اوستایی و فارسی باستان دارای آثار نوشته شده ای از آن روزگاران هستند که یکی اوستا ، کتاب دینی ما زرتشتیان است و دیگری کتیبه های پادشاهان هخامنشی که یادمان های زبان فارسی باستان اند.

از جهت زمان و دیرینگی اوستا ، باور بر این است که این کتاب در سده های پیش از دولت ماد و هخامنشیان وجود داشته است چرا که از این دو پادشاهی بزرگ در اوستا سخنی به میان نیامده است. 

دربارهء واژهء «اوستا» و ریشه شناسی آن، نظر پایدار و استواری که بتوان به آن اطمینان داشت، وجود ندارد اما گروهی آن را از ریشهء (vid)  به معنی «دانستن» که با ودا هم ریشه است و گروهی آن را از ریشهء sta))   و پسوند upa)) به معنی «اساس و بنیان» دانسته اند.

بنا به روایت خود اوستا، این کتاب از سوی اهورامزدا به اشوزرتشت الهام شده اما اثبات این گفته کار آسانی نیست. اوستایی که امروزه در دسترس ماست تنها یک چهارم از کتاب دورهء ساسانی است. اوستا از نظر زبانی یکدست نیست، بخش هایی از آن دارای سبکی کهن تر و از نظر دستور زبانی، دارای زبانی هستند که با دستور زبان درست اوستا بیشتر هماهنگ است و در برابر آن بخش هایی از اوستا هم  وجود دارد که این دستور زبان چندان در آنها رعایت نشده است. این ناهماهنگی را می توان به دو دلیل دانست:

1-      دیرینگی برخی از نوشته ها بیشتر از دستهء دیگر است.
2-      شاید میان دو دسته ناهمگونی لهجه وجود داشته باشد.

سنت شفاهی:

در ایران پیش از اسلام، نوشتن دستورها و آموزه های دینی چندان پسندیده نبوده، به طوری که این آموزه و پیام ها سینه به سینه و گفتاری- شنیداری نگهداری می شده است. تنها نوشته ها و سندهای سیاسی و دولتی و کشوری ( مانند کتیبه ها ی فارسی باستان) را به نگارش درمی آوردند.

اوستا نیز اینگونه، سالیان سال، سینه به سینه پاسداری شد نا اینکه در زمان ساسانیان یه صورت نوشته درآمد. پس از آن نیز هنوز موبدان در هنگام برگزاری آیین ها آن را از بر می خواندند(چیزی که امروزه کمتر دیده می شود)

در کتاب های پهلوی به موبدانی اشاره شده است که همهء اوستا و ترجمه و حتی تفسیر آن را  ازبرداشته                                                    -اند. ارزش به سنت گفتاری- شنیداری تا بدان اندازه است که در کتاب دینکرد دریارهء علت این سنت از بر داشتن اوستا پرس و جو می کند و پاسخ این است:«.. به دلایل بسیار، منطقی است که سخن شفاهی زنده را از صورت مکتوب مهم تر بدانیم.»

باور به ازبرداشتن آموزه های ارزشمند، به ویژه با درونمایهء دینی، تا پس از آمدن اسلام به ایران ادامه یافت به طوری که سرایندگانی مانند فردوسی برای پرمایه کردن و کامل ساختن اسطوره ها و داستان های حماسی خود، بجزء نوشته ها به روایت های گفتاری هم دست یازیده اند.

در دوره های بعد، زرتشتیان نیز در رویارویی با ملت های دارای کتاب مانند مسیحیان، دست به نوشتن آموزه های گفتاری خود زدند.

اوستایی که امروزه در دست ماست یا اوستای متأخر دربردارندهء یسن ها، یشتها، ویسپرد، وندیداد، خرده اوستا،هادخت نسک و «اَوَگمَدَیچا»،«وَیثانسک»،آفرین پیغامبر زرتشت و وشتاسپ(=گشتاسب) یشت است و پنج ششم از کتاب دینی زرتشتیان را تشکیل می دهد، که تنها به آوردن نام آنها بسنده کرده و از شناساندن همهء بخش های آن ، چشم پوشی کرده و تنها به معرفی « یشتها» که موضوع سخن است، بسنده می کنیم.

یشتها: 

 بخشی از اوستا، یشتهاست  که نام آن از ریشهءyaz)) و هم ریشه با نام یسناست و به معنی «ستایش» است. یشتهای کهن به شکلی که اکنون در دست ماست در سدهء 8 یا 9 پیش از میلاد ، یعنی حدود یک سده پس از سرایش گاهان نوشته و پردازش شده است. یشتها سرودهایی در ستایش گروهی از ایزدان زرتشتی است مانند مهر و بهرام و ناهید و تشتر یا تیر، که در گروه خدایان پیش زرتشتی قرار داشته اند و پس از پیامبری اشوزرتشت از جایگاه خدایی به زیر آمده و در مرتبه ای پایین تر از مزدا اهورا و امشاسپندان، مورد ستایش قرار گرفته اند.

 یشت ها در 21 بخش جداگانه قرار گرفته و همهء بیست و یک یشت از نظر دیرینگی با هم یکسان نیستند. هر یک از یشت های بیست و یک گانه، به نام یکی از ایزدان و یا گاه امشاسپندان و حتی خود اورمزد، نامزد شده و در یشت ویژهء خود با شیوه ای ویژه و آهنگین ستایش شده و ویژگی های هر ایزد یا امشاسپند در یشت خود شناسانده شده است. البته گاه در یک یشت ویژهء یک ایزد، از چند ایزد دیگر که همکار اویند نیز نام برده شده  است.

از میان یشتها ،« ناهید و تشتر و مهر و فروردین و اَرد و زامیاد» یشتهای بزرگ نامیده شده اند و یرخی دیگر مانند «هوم و سروش» از نظر سبک و نوشته های خود، ویژگی های یشتهای بزرگ را دارند. «درواسپ و بهرام و وایو و دین یشت» در مواردی، ویژگی های یشت های بزرگ را دارند اما از نظر ظاهر و گاهی نوشته های خود، دارای کاستی هایی هستند. شاید این یشت ها بازسازی شدهء پاره های یشت های اصلی همراه با افزودنی هایی از نوشته های دیگر باشند.(1)

اما نام 21 یشت به ترتیب شمارهء یشت از این قرار است:

1-هرمزدیشت 2- هفتن یشت 3- اردیبهشت یشت 4- خرداد یشت 5- آبان یشت 6 – خورشیدیشت 7- ماه یشت 8- تیر یشت 9- گوش یشت 10- مهر یشت 11- سروش یشت 12- رشن یشت 13- فروردین یشت 14- بهرام یشت 15- رام یشت 16- دین یشت 17 – ارد یشت 18- اشتاد یشت 19-زامیاد یشت 20- هوم یشت 21- ونند یشت .

نام برخی از یشت ها با درونمایه شان سازگار نیست مانند اشتاد یشت که دربارهء فرّ ایرانی است و زامیاد یشت، که دربارهء فرّ کیانی ست و رام یشت که دربارهء «وایو» یا ایزد هوا و فضاست.

یشت های بزرگ در نسخه های دستنویس به بخش هایی به نام «کرده» تقسیم شده است اما جداسازی هر یشت به قطعه یا پاره یا بند، که در چاپ جدید یشت ها دیده می شود و در دستنویس ها نیست، از نوآوری های اندیشمندان امروزی برای کاربرد ساده تر یشت هاست.

کتابنامه:
1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.
2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.
3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.
4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.
5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

 
وزن یشت ها:

گلدنر در سال 1877 کتابی آلمانی به نام « دربارهء وزن شعر اوستای جدید» گفته است که بخش بزرگی از اوستای جدید، بویژه یشت ها، در اصل منظوم بوده اند و از بیت یا شعرهای هشت هجایی بوجود آمده اند و در گذر زمان از حالت هشت هجایی بیرون آمده اند.(1)

هنینگ، ایرانشناس آلمانی، در سال 1942 در نوشتاری یشت ها را منظوم به نظم ضربی دانسته و می گوید که هر یشت از شعرهایی سازمان یافته که  هر شعر، خود دارای بیت هایی است با پنج تا ده هجا که سه یا چهار هجای آن ، تکیه دار است.(2)

اما لازار ، ایرانشناس فرانسوی، نظر هنینگ را رد کرده و خود به اثبات نظریهء گلدنر پرداخته و یشت ها را منظوم به نظم هشت هجایی دانسته است.(3)

1-      شعر در ایران پیش از اسلام،دکتر محسن ابوالقاسمی،ص 24.

2-      همان کتاب  همان ص.

3-      همان کتاب، ص 26.

قالب یشت ها:

یشت های 5 و 8 و 9 و 10 و 11 و 14 و 15 و 16 و 17 و 19 به صورت ترجیع بند سروده شده اند. شمارگان بیت ها در هر کرده یکسان نیست . بیت نخست هر کرده با وصف ایزد و جمله ای در پرستش او   (در بردارندهء فعل می پرستیم یا «باشد که بپرستید») و بیت نخست بند یا قطعهء پایانی آن با جملهء«به سبب شکوه و فرّه اش»آغاز می گردد. جملهء آغازین بند (قطعه) نخست و بند آخر هر کرده که ترجیع بند-وار تکرار شده ، دارای درونمایهء هر یشت اند و ویژگی های اصلی ایزد را نمایان می کنند.

شیوه های گوناگونی از ترجیع بند در یشت های گوناگون به کار برده شده است که در اینجا تنها به سه نمونه از آنها اشاره می شود:

1-      در آبان یشت، یک بند در آغاز هر کرده و یک بند در پایان هر یک از 30 کردهء ان عینأ تکرار می- شود.

2-      در تیریشت، در پایان هر کدام از کرده ها یک بند عینأ تکرار می شود.

3-      در گوش یشت، دو بند در پایان هر بند عینأ تکرار می شود.

تکرار چند واژه یا یک جمله در آغاز و پایان بندها، برای هرچه بیشتر نمایان کردن برخی آموزش ها و جایگزین کردن آن در ذهن شنوندگان ، از دیگر ویژگی های یشت هاست.

از ویژگی های دیگر یشت ها می توان به قرینه سازی ها و گفتن اسطوره ها و داستان های پهلوانی و حماسی در لابلای بندها اشاره کرد که خود گونه ای آرایهء ادبی است که به آن تلمیح می گویند.

درون مایهء یشت ها:

یشت های بزرگ از نظر درونمایه دارای ویژگی هایی هستند:

وصف ، ستودن و ستایش و به یاری خواستن ایزد، همراه با تلمیحی از اسطوره ها و داستان هایی که آن ایزد در آنها نقش داشته است.

رویدادهایی که درآن خدایان نقش بنیادین داشته اند در یشت ها بسیار کم است. روی دادهایی که در آن بازی نقش نخست ، بر دوش کسانی بجزء خدایان باشند به سه گروه دسته بندی می شوند:

1-      رویدادهای نخستین پهلوانان و شاهان پیشدادی مانند جدال گرشاسب با گندرو در رام یشت و زامیاد یشت.

2-      رویدادهای تاریخی یا نیمه تاریخی مانند جنگ های کیخسرو و افراسیاب در آبان یشت.

3-      آنچه برخاسته از آمیزهء آموزش های اشوزرتشت با باورهای پیش زرتشتی است.

ارزش ادبی نوشته های اوستایی:

اوستایی که امروز در دست ماست، مجموعه ای از نوشته های دینی و آیینی است که در هنگام برگزاری آیین های دینی مورد بهره وری قرار می گیرد اما آنچه دارای ارزش بیشتری است ویژگی زبان شناختی و دانسته های اجتماعی، فرهنگی، مردم شناختی، جغرافیایی و یا آگاهی هایی از زندگی های باستانی  شرق ایران است که از دل این فرهنگ نامهء بزرگ پارسی با پژوهش فراوان بدست آمده و خواهد آمد.

اما در میان نوشته های اوستایی که امروز در دسترس ماست، گاهان و یشت ها دارای ارزش ویژه ای هستند که آن ها از دیگر نوشته ها بارزتر و برجسته تر می سازد.

برتری یشت ها بر دیگر  بخش های اوستا، پویایی و تصویرسازی های زیبای آن است که در برابر دیگر بخش های اوستا جلوه گری می کند. ایزدان در یشت ها دارای توانایی های جسمی آشکاری هستند که ما را به یاد پهلوانان شاهنامه می اندازند. 

مهر یشت نمونهء بسیار خوبی برای این گفته می باشد. در 35 کردهء مهر یشت با چنان صور خیال و جلوه های بینایی روبرو می شویم که شاید امروز به یاری ابزارهای پیشرفته، بازهم نتوان آنها را به این زیبایی برای بیننده به تصویر درآورد. حال آنکه پیشینیان ما، به یاری ذهن خلاق خویش و بهره گرفتن از نیروی درونی زیباشناسی و زیباپروری خود، چنین یادگارهای ارزشمندی را به جهانیان، به ویژه ایرانیان پیشکش کرده اند. اما صد افسوس که امروز، فرزندان این آب و خاک ، این گهرهای جاودانه را به دست فراموشی می سپارند !

کتابنامه:

1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.

2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.

3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.

4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.

5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

6-      ————. 1385. زبان و ادبیات ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.


دوره های تاریخی زبان های ایرانی:
زبان هایی که از گذشته های دور تا به امروز در ایران کاربرد داشته اند، با وجود آنکه در گستره های گوناگونی در ایران کنونی یا در خارج از آن رایج بوده و هستند، از نظر ویژگی های زبانی دارای برخی ویژگی های یکسان اند. این گروه زبان ها را گروه زبان های ایرانی نامیده که خود شاخه ای از زبان هندوایرانی است. . زبان هندوایرانی ریشهء زبان اقوام هندوایرانی پیش از کوچ این قوم به هند و ایران بوده است. این زبان خود شاخه ای از زبان هندواروپایی است که مادربسیاری از زبان های سرزمین های شبه قاره هند تا شمال اروپاست.

از نظر تاریخی زبان های ایرانی به سه گروه بخش می شوند:

– زبان های دوره ء باستان

– زبان های دورهء میانه

– زبان های دورهءنو

از دورهء باستان تنها از دو زبان نوشته بر جای مانده است. یکی زبان اوستایی که در سرزمینی از شرق ایران به آن سخن می گفته اند و کهن ترین یادگار آن به زمانی بین سدهء 8تا10 پیش از میلاد برمی گردد و دیگری زبان فارسی باستان است که زبان ناحیه فارس بوده و زبان کتیبه های هخامنشیان است وکهن ترین اثر آن به سدهء 5 ق.م و جدیدترین اثر به سدهء سوم پیش از میلاد برمی گردد. از زبان های دیگر مانند مادی و سکایی دانش اندکی در دسترس است. 

زبان های دورهء میانه مربوط به سدهء سوم پیش از میلاد تا 700 سال پس از میلاد مسیح است و چند سده پس از پیدایش اسلام هم هنوز به زبان های این دوره آثاری نوشته می شده است. زبان های این دوره به دو گروه زبان های ایرانی میانهء غربی و ایرانی میانهء شرقی بخش می شود که دو زبان فارسی میانه یا پهلوی  و زبان پارتی (پهلوانیگ) یا پهلوی اشکانی از بازماندگان آن اند.

زبان فارسی میانه یا پهلوی زبان جنوب و جنوب غربی است و زبان رسمی دورهء ساسانی است وبه ایالت فارس تعلق دارد. این زبان از نظر ساختاری، مرحله ای بین فارسی باستان و فارسی نو یا دری است که پژوهشگران امروزه به آن فارسی میانه می گویند به آثار بازمانده از آن پارسیگ یا فارسی می نامند. اما در دورهء اسلامی اصطلاح پهلوی را برای جداسازی آن از زبان فارسی نو یا دری داده اند. امروزه دانشمندان اصطلاح پهلوی را برای نوشته های فارسی میانهء زرتشتی به خط پهلوی واصطلاح فارسی میانه را برای آثار مانوی به این زبان و خط ویژهء مانویان بکار می برند. 

زبان اوستایی زبانی است که اوستا بدان سروده شده است و تنها نوشتهء بجای مانده از آن کتاب اوستا و نوشته های وابسته به آن است و گاه به این زبان، زبان دینی هم گفته شده است. در بررسی های زبان شناسی و در قیاس با زبان های دیگر، به این باور می رسیم که زبان اوستایی زبانی از شرق ایران است و وطن اصلی آن را از سرزمین های آسیای میانه واحتمالأ خوارزم(ایرانویچ اوستایی) می دانند. نوشته های اوستایی بر پایهء ویژگی ها و دیرینگی زبان به دو دستهء گاهانی و اوستایی متاخر بخش می شوند.

زبان اوستایی زبانی است که در آن اسم و صفت و ضمیرها هم مانند فعل صرف می شوند و در برخی از صرف ها پسوندهای یکسان می گیرند از این رو اوستاشناسان در بسیاری از موارد دربارهء برخی از واژه ها به معنای یکسانی دست نمی یابند. دو پژوهنده ممکن است یک سروده را به دو گونه ترجمه کنند که هیچ یک بر دیگری برتری نداشته باشد اما با همهء این دشواری ها ،نمی توان از زیبایی های سروده هایی که معنی آنها بر ما روشن است، چشم پوشید بویژه یشت ها که تازگی و برتری شگفت انگیز آن در برابر نوشته های هندوایرانی هم زمان خود یعنی وداها انکارناپذیر است. 


درون مایهءمهریشت:
چنانکه می دانید در بیشتر بخش های اوستا بجز گاهان، به ویژه در یشت ها، بارها و بارها از خدایان پیش زرتشتی یعنی ایزدان پس از اشوزرتشت نام برده شده است. مهر یشت هم مانند همهء یشت های بلند، بسیار کهن و بی اندازه زیبا و دلکش است.

دربارهء نظم شعری و وزن و قالب آن پیش از این سخن بسیار رفت. این یشت دارای 35 کرده بوده و هر کرده دارای بندها( قطعه یا پاره ها)یی است که در کنار هم به شمارگان 146 می رسند.

شمارگان بیت های هر بند، برخلاف گاهان که شمارگان بیت های هر بند در بخش های پنج گانهء آن دارای هماهنگی ویژه ای است، در یشت ها نامساوی است.

دوران وصف شده در مهریشت، یارآور دوران آریاییان پیش زرتشتی است، اما در کنار آن آشکارا از کلیدواژگان (اصطلاحات) زرتشتی بهره گرفته شده است.

« مهریشت از قطعهء 1 – 6 مقدمه ای است در توحید که اصلاً متعلق به این یشت نیست و بعدها افزوده شده است. از قطعهء 118 – 139 شامل قسمت رسومات دینی است. از قطعهء 140 – 144 عبارت است از توصیف و مدح و ثنا در صورتی که از قطعهء 115 – 117 را از قطعات مستقل ندانیم، می توان آن را نیز جزء قسمت رسومات دینی شمرد و به قطعهء 118 مذکور، مربوط و متصل کرد.

بطور یقین در قطعات 9 و 18 – 21 و 23 – 24 و 28-34 و 37-43 و 48 و 83-94و 98-101 و 105-111 علایم نفوذ آیین زرتشتی است. پس از تجزیهء قطعات مذکور، مابقی را باید یادگار عهد آریایی دانست.» (یشتها، پورداوود)

آنچه که محور سروده های مهریشت است، راستی و راستگویی، وفای به پیمان و دلیری و پهلوانی است. ایرانیان این ویژگی های مهر را همواره ستوده اند و کوشیده اند در کنار دلیری و پهلوانی، از راستی و وفای به پیمان سر نپیچند. چیزی که امروزه تا اندازهء زیادی آن را به فراموشی سپرده ایم و تنها خاطره ای از آن برایمان به جای مانده است.!

در کردهء دوم مهریشت می خوانیم «… کسی که به مهر دروغ گوید و پیمان شکند و شرط وفا نداند، ویران کنندهء کشور و کشندهء راستی است…» 

و در پی آن آمده است که هیچ کس نباید پیمان خود را زیر پای نهد خواه با دیویسنان بسته باشد، خواه با مزدیسنان. از سوی دیگر مهر را نشان فروغ و روشنایی دانسته اند، چرا که برای نگهداری از پیمان و آشکار شدن راستی از دروغ، نیاز به روشنایی است.

در راه نگهبانی از راستی و پیمان، از سوی اهورامزدا هم به او یاری می رسد که در مهریشت به صورت مانندگی هایی چون هزار گوش(نیوشایی فراوان)، ده هزار چشم(بینایی بسیار فراوان) آمده است. این ویژگی مهر، در نوشتگان پهلوی به فرشتگانی داده شده است که از سوی مهر گماشته شده اند که چشم و گوش او بوده و در سراسر جهان پراکنده شده اند تا یاریگر او در پاسداری از راستی و پیمان باشند.

جایگاه مهر در مهریشت، فراز کوهی است به نام هرا «hara». این کوه جایی است سراسر اعتدال. نه روز است و نه شب، نه تاریکی است و نه گرما و نه سرما و نه ناخوشی و نه کثافت. 

جای آرمیدن مهر دارای پهنایی است به اندازهء پهنای زمین بنابراین به آسانی همگان را زیر نظر داشته و در همه جا هست.او از آنجا به کشورهای آریایی چشم دوخته و حتا کمترین نالهء ستم دیدگان را می شنود و برای یاریشان می شتابد.

او برجی دارد در عالم بالا که آنجا مانند یک نگهبان همواره بپا ایستاده و آمادهء خدمت است او مانند سروش همیشه بیدار است و دشمن دیو خواب.

او را بازوانی تواناست که همهء جهان را زیر قدرت خویش دارد و هر جا ستمگری باشد و دروغگویی، او را به چنگ می آورد. از ویژگی های او «نافریفتنی» بودن اوست. همان ویژگی که در گاهان به اهورا مزدا داده شده است.

ایزد مهر در این یشت همانند پهلوانان شاهنامه دارای ابزار جنگ است. او خودی بر سر دارد و زره ای از جنس زَر در بر کرده و بر دوش خود سپری سیمین انداخته و گُرزی گران(سنگین) در دست گرفته و سوار بر گردونهء طلایی خویش که چرخ هایی بلند و درخشان دارد و به گونه ای مینوی ساخته شده و چهار اسب سفید او را با سرعت فراوان می کشند، گرداگرد جهان می گردد. او در گردونهء خود هزار تیر ناوک زرین، هزار نیزه، هزار تبرزین از جنس فولاد و هزار تیغ و هزار گرز از جنس آهن و فلاخن دارد. او را یارانی است که از پس و پیش و چپ و راست او می تازند از جمله «ایزدبهرام»(پیروزی)، «سروش»(فرمانبرداری و نیوشایی)، «رشن»(دادگری و عدالت جویی)، «ارشتاد»(درستی)، «پارند»(نیک بختی و فراوانی) و «اَشی یا اَرت»(ثروت و توانگری) و از همه مهم تر، «رام» که از یاران ویژهء اوست.

مهر ایزد در این جهان سزای دروغگویان و بدکاران و پیمان شکنان را داده که همان سرگردانی و پریشانی و از دست دادن آرامش و رامش است. خان و مان شان را بر باد داده و تیغ و تیرشان را ناکارامد می سازد. بنابراین در میدان نبرد شکست خورده و خوار و زبون می شوند و در برابر آنها، راستی جویان و راستی خواهان را خوشی های فراوان و آبادی و شهریاری و سربلندی می دهد و در میدان نبرد پیروز می کند.

از کردهء 13 و 95 مهریشت می توان دریافت که مهر همان فروغ و روشنایی خورشید است نه خود آن. زیرا پیش از بیرون آمدن خورشید برمی خیزد و پس از رفتن او، مهر هم به گردش خود پایان می دهد که شاید تمثیلی از فلق و شفق باشد.

در نوشته های جدیدتر، مهر یکی از سه داور روز واپسین است که در کنار سروش و رشن به حساب و راهنمایی روان راستگویان می پردازد. این سه ایزد روان راستگویان را در سر پل چینوت از دست دیوانی که می خواهند اینان را به دوزخ بکشانند، نجات می بخشند.

کتابنامه:

1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.
2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.
3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.
4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.
5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
6-      ————. 1385. زبان و ادبیات ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.





برگرفته از تارنمای برساد

سفره گاهانبار

سفره گاهانبار


ایرانیان در طول تاریخ هیچ گاه شادی را فراموش نکردند، اگر نگاهی به تقویم زرتشتیان بیندازیم آن قدر جشن می بینیم که شاید کمتر ملتی به اين اندازه بهانه اي براي شادی کردن داشته باشد اما نباید از یاد برد که واژه جشن به معنی ستایش و نیایش است پس در جشن ایرانی همیشه ستایش و نیایش خداوند یگانه مورد توجه بوده است و اصولاً شادی بدون حضور اهورامزدا در ایران جایی ندارد.

گاهان بارها را باید جشنهایی دانست با سابقه ای بسیار کهن که هنوز در بین زرتشتیان ایران رواج دارد. این جشنها 6 بار در سال و هر بار به مدت پنج روز برپا می شوند.
ابتدا ببینیم واژه گاهانبار یا گاهنبار یا گهنبار به چه معنا است؟
این کلمه را به چهار صورت معنی نموده اند که هر کدام از آنها می تواند درست باشد: 
نخست به معنی زمان های به ثمر رسیدن يا بار دادن، دوم زمان انبار کردن، سوم زمان بارعام دادن، چهارم زمان گاهان(گاتها) خوانی.

فلسفه برگزاری:
جشنهایی به قدمت گاهانبار که حتی قبل از زرتشت نیز برخی از چهره های آن در ایران رواج داشته است. را از سه دیدگاه می توان نگریست، سه دیدگاهی که کامل کننده یکدیگر می باشند.
دیدگاه اول گاهانبارها، جشن هایی هستند با پیشینه کشاورزی، بدین مفهوم که زمان برگزاری دوره های ( چهره های) گاهانبار با زمان های ویژه زندگی کشاورزی هماهنگی دارند.
میدیوزرم(اولین چهره) به معنی میان بهار می باشد و در میان اردیبهشت برگزار می گردد و آن هنگامی است که زمین سبز است و گیاهان شیره می گیرند( جان دوباره می یابند)
ماه تیر زمان برگزاری چهره میدیو شهم است که آن را میان تابستان معنی نموده اند.( در نزد آریا ها قبل از رسیدن به ایران زمانی، سال دارای دو فصل تابستان بزرگ و زمستان بزرگ بوده است، تابستان بزرگ از فروردین تا پایان مهر ماه و زمستان بزرگ از آبان تا پایان اسفندماه بوده است.) این چهره در زمانی برگزار می شود که علوفه را باید درو کرد.
پیته شهم یا دوره سوم را پایان تابستان معنی نموده اند که درپایان شهریور برگزار می شود در هنگامی که باید گندم را درو نمود.
دوره چهارم در پایان مهر ماه برپا می شود، آن را ایاسرم ( به معنی بازگشت) گویند و همزمان است با پایان تابستان بزرگ و این هنگامی است که چوپان از چراگاه تابستانی به خانه باز می گردد.
پنجمین دوره را میان آرامش(میان زمستان) معنی نموده اند و در متون اوستایی آن را میدیاریم گفته اند. زمان برگزاری آن میان دی ماه می باشد.
چهره ششم را همس پت میدیم گویند که 5 روز پایان سال می باشد. این جشن به فروهر درگذشتگان مربوط است و زمانی است که آنها باز می گردند. به دنبال این دوره بهار آغاز می گردد و طبیعت جانی دوباره می یابد.
پس با نگاهی به زمان های برگزاری اکثر چهره های گاهانبار می توانیم آن را دارای پیشینه ای کشاورزی بنامیم.

دیدگاه دوم گاهانبارها را جشن آفرینش می داند و معتقد است که خداوند آفرینش خود را در 6 مرحله تکمیل نموده است که همزمان با این مراحل جشن های گاهانبار برگزار می گردد. در میدیوزرم آسمان، در میدیوشهم آب، در پیته شهم زمین، در ایاسرم گیاه، در میدیاریم حیوان و در همس پت میدیم گاه انسان را آفریده است و بدین ترتیب در طول یک سال، آفرینش خداوند انجام پذیرفته است.

دیدگاه سوم این گونه بیان می کند که از اهداف اصلی برگزاری گاهانبارها داد و دهش می باشد. گاهانبارها جشنهایی هستند که از دیرباز در بین ایرانیان برای بخشش و خیرات شکل گرفته اند. جشن هایی که هر کس از هر قوم و مذهب می تواند در آن حضور یابد و برابر با دیگران، فقیر و غنی با هم بر سر یک سفره از یک خوراک بهره ببرند و بدین گونه است که ایرانی ها از دیرباز در اندیشه از بین بردن طبقات اجتماعی بوده اند.

برگزاری:
در سپیده دم روز نخست هر چهره، در آتشکده مراسم واج یشت برگزار می شود یعنی یکی از موبدان تمام یسنا ( یکی از 5 بخش اوستا) را می خواند و موبدان دیگر نیز در بسیاری از جاها با او هم آوا می شوند. در طول این 5 روز مراسم گاهانبار در خانه های افراد یا آتشکده برپا می شود و بعد از مراسم با توجه به توان مالی برگزار کننده گاهنبار به افراد شرکت کننده لرک (مجموعه ای ازخشکبار)، نان و یا ناهار یا شام داده می شود. امروز نیز در اکثر نقاط زرتشتی نشین گاهانبارها به مانند گذشته برپا می شوند و ارزش خود را حفظ نموده اند.

سفره گاهانبار:
سفره گاهانبار از سفره های نمادینی است که مفهوم وسیعی را در بر دارد، برخی از اشیا بر سر سفره نشانه هایی هستند از امشاسپندان  تا ما آنها را در نظر داشته باشیم. امشاسپندان در لغت به معنی مقدسان بی مرگ یا پاکان جاودان می باشد. آنها را باید بازشناساننده های وجود اهورامزدا دانست، به مفهومی بسیار ساده تر می توان آنها را صفات و یا فروزه های اهورامزدا خواند. 6 امشاسپند برای نخستین بار در گاتها، سرودهای آسمانی زرتشت، آمده اند. با برداشتی که از گاتها شده، آنها را مراحل رسیدن به خدا نام نهادند. این امشاسپندان در گذر زمان هر کدام نگهبان پدیده ای مادی شده اند( احتمالاً به دلیل ملموس شدن بیشتر با زندگی انسان ها) به نشانه هر کدام اشیایی بر سر سفره گاهانبار قرار دارد:

2. اشه وهیشته(اردیبهشت) به معنی بهترین راستی و پاکی است و نگهبان آتش می باشد. مجمر آتش و چراغ روغنی را به همین دلیل بر سر سفره می نهند.
3. خشتره وئیریه(شهریور) به معنی شهریاری ( توانایی، قدرت و تسلط بر نفس خویش) است که نگهبان فلزات می باشد. و ظرفهای مسی و روزين نشانی است برای آن.
4. سپنتاآرمئیتی (سپندارمزد) به معنی مهر، فروتنی و عشق پاک و دانش اندوزي و پويايي است که نگهبان زمین و ميوه می باشد. سفره را به همین نشانه پهن می کنندو البته بر روی زمین آن را می گسترانند. ميوه ها نيز چون از زمين به دست مي آيند نمادي هستند از اين امشاسپند.
5. هَئوروَتات(خرداد) به معنی رسایی و کمال می باشد و نگهبان آبها است. به نشانه این امشاسپند ظرفی از آب بر سر سفره قراردارد.
6. امرتات(امرداد، امرداد را امروزه به اشتباه مرداد می گویند امرداد به معنی بی مرگی و مرداد به معنی مرگ می باشد) به معنی بی مرگی و جاودانی است که نگهبان گیاهان می باشد. مورد و سرو به عنوان گیاهانی که در تمام طول سال سبز هستند بر سر سفره، نشانه امرداد امشاسپند هستند.

و اما بقیه چیزها که بر سر سفره هستند:
نان روغنی(سیرگ) نان و کماچ به عنوان خیر و برکت هستند، سیرو سداب که از سرخ کردن کوبیده گیاه سیر، سداب و نعناع به دست می آید و با سرکه مخلوط می شود. مخلوطی است خوراکی و دارای خاصیت ضد عفونی کنندگی.حلواهای بر سر سفره نیز برای پذیرایی و تقسیم بین حضار می باشد.
برنج: یک بشقاب برنج و خورشت ساده که برای اوستا خواندن و تبرک شدن در سر سفره مراسم دینی فرهم می شود که بعد از اجرای مراسم و پایان نیایش موبد یا موبدان به همراه غذاهای تهیه شده صرف می شود. 1. وهمن یا وهومن به معنی اندیشه نیک می باشد و نگهبان حیوانات سودمند است و به این نشان شیر و تخم مرغ بر سر سفره قرار می دهند.

برگرفته از تارنمای برساد

سفره سدره پوشی

سفره سدره پوشی

 

بدون شک یکی از مهم ترین جشن هایی که برای هر فرد زرتشتی برپا می شود، جشن سدره پوشی است و پس از برگزاری این جشن می توان فرد را زرتشتی خواند. سدره پوشی را باید جشن برگزيدن آزادانه دين نامید. تأکید اشوزرتشت همانگونه که در گاتها نیز آمده است بر اختیار و اندیشه است و خود نیز فرموده است که هر زن و مرد از شما با اندیشه خود بنگرید و سپس انتخاب نمایید.

نوجوان زرتشتی معمولاً از 7 تا 15 سالگی به اختیار و اندیشه خود دین زرتشتی را با توجه به آموزشهایی که فرا گرفته است بر می گزیند. برای او جشن سدره پوشی برپا می شود، نوجوان در آن روز برای نخستین بار سدره یا جامه نیک اندیشی را می پوشد و توسط موبد همراه با خواندن اوستا کُشتی به کمرش بسته می شود.

سدره:
(همچنین بخوانید : سدره چیست)

پیراهنی است گشاد، با آستین کوتاه، بدون یقه، كه از نُه تکه و سفيد رنگ، در جلوي پيراهن كيسه اي كوچك قرار دارد به نام كرفه يا كار نيك،‌ سدره در اوستا به صورت وهومنه واستره آمده است و آن را جامه نيك انديشي معني مي نمايند كه اين خود نشانه اي است بر اهميت خرد و نيك انديشيدن.

نه قسمت سدره تاكيدي است بر اينكه هر بهدين در جشن سدره پوشي و با بستن كشتي بر كمر به 9 اصل زير پيمان مي بندد:

باور به يكتايي خدا: خدايي كه نامش اهورا( هستي بخش) مزدا 
(‌بزرگ دانا) است. و اين دو صفت بزرگي و دانايي به هم پيوسته و هماهنگ و جداناشدني اند و در همه جا و در همه چيز در تجلي است. خدايي كه هر چه آفريده نيك و لازم و ملزوم يكديگر خلق كرده و…
در نماز صد و يك نام خدا صفات دقيق او روشن گرديده است.

باور به پيامبري اشوزرتشت: اولين پيام آور در جهان كه از توحيد و نبوت و معاد خبر داد و پيام خود را مانتره (‌برانگيزنده انديشه)‌ناميد و از دين به مفهوم وجدان سخن به ميان آورد.

باور به جهان مينو: پادافره( پاداش )، بهشت، گروسمان ( خانه راستي)‌ و دوزخ (‌خانه دروغ) 

باور به اشا ( راستي)‌: اشوزرتشت نخستين كسي است كه به وجود هنجار در هستي پي برد و از قانون اشا صحبت نمود. مي فرمايد: انسان تنها موجودي است كه به علت برخورداري از خرد مي تواند از قوانين طبيعت سر در بردارد و براي خوشبخت زيستن لازم است كه با قانون اشا هماهنگ و همراه شود و…

باور به گوهر آدمي و آدميت: بر پايه آموزش هاي اشوزرتشت همه انسانها از هر جنس و رنگ و نژاد و مذهب ، داراي وجدان و خرد هستند، ‌از جسم و جان و روح و فروهر بسيار بالنده تر از همه موجودات ديگر در جهان برخوردار مي باشند. و قدرت تشخيص نيك از بد و ارزش گذاري را دارند. و آزادي كامل انتخاب راه داشته ،‌سرنوشت خود را مي سازند و داراي حقوق برابر مي باشند و در مجموع به تعبير اشوزرتشت ( من ) دارند و مي توانند ( من) خويش را به هر صورتي كه مايل باشند تغيير دهند و بهترين من (‌سپنته من )‌يا بدترين منش را در پيش گرفته و (‌انگره من ) گردند و وظيفه هر زرتشتي پيروي از سپنته من و مبارزه با نيروهاي انگره من است.

باور به امشاسپندان ( 6 فروزه بارز اهورامزدا) : اشوزرتشت اهورامزدا را داراي شش فروزه : وهمن ( بهترين منش)‌، ارديبهشت(‌راستي)‌،‌ شهريور (‌تسلط بر نفس)،‌سپندارمزد ( مهر و فروتني ) خرداد ( رسايي)‌،‌امرداد ( جاودانگي) مي شناسد. مي آموزد كه هر كس از اين 6 فروزه با تمرين و ممارست به طور كامل برخوردار گردد. در نهايت به جاودانگي مي رسد با خدا يكي مي گردد. اين باور در دوران بعد،‌به صورت اعتقاد به هفت شهر عشق يا هفت خان رستم با نمادهاي گوناگون در فرهنگ ايراني باقي مانده است 

اعتقاد به نيكوكاري و دستگيري از نيازمندان: دين زرتشت دورنگه دارنده جنگ افزار و. پيام آور صلح و آشتي دهنده است. خوشبخت كسي است كه خوشبختي ديگران را فراهم نمايد. باور به اينكه هر كس در هر مقام مادي و معنوي مي تواند به ديگران ياري رساند: باور به كمك به نيازمندان. گذشت و فداكاري در دين زرتشت به صورت سنت وقف، گاهان بار جشن خواني ها،‌بخشش (ميزد) و … به گونه اي بسيار آبرومند برگزار مي گردد.

باور به مقدس بودن چهار آخشيج: آب و باد و خاك و آتش در دين اشوزرتشت مقدس است و فرد زرتشتي وظيفه دارد محيط زيست را در حد توان پاك نگه دارد 

باور فرشكرد: هر بهدين بايد كوشش نمايد با آوردن نور بر تاريكي و با دانش بر جهل پيروز گردد. مثبت نگري و نوخواهي يكي از مهمترين پايه هاي اساسي دين زرتشت است بنابر آموزش گاتاها ما خواستاريم از زمره كساني باشيم كه جهان را به سوي پيشرفت مي برند و با تمام توان در پويايي انديشه و گفتار و كردار نيك و آباداني جهان سهيم گرديده،‌ ( فرشكرد )‌يا تازه كننده جهان مي باشند 

کُشتی:

(همچنین بخوانید :  کُشتی چیست

کمربندی است که هر فرد زرتشتی باید بعد از سدره پوش شدن آن را بر روی سدره ببندد و هنگام نیایش اهورامزدا (پروردگار بی همتا) آن را نو کند. (نو کردن در اینجا به معنی بازکردن کشتی در هنگام نماز خواندن و بستن دوباره آن است.) کشتی که به اوستایی به آن اَئیویا اَنگهَن از 72 نخ پشمی سفید رنگ تهیه می شود که نمادی است از 72 هات یسنا، یکی از بخشهای اوستا (اوستا را باید مجموعه ادبیات دینی ایران باستان نامید که شامل 5 کتاب است: یشتها، یسنا، ویسپرد، خرده اوستا و وندیداد، التبه گاتها که کتاب آسمانی زرتشتیان است خود در یسنا قرار دارد) 72 نخ کشتی به 6 دسته 12 تایی تقسیم می شود به نشانه 6 چهره گاهانبار و 12 ماه سال. کشتی را سه بار به دور کمر می بندند به نشانه اندیشه، گفتار و کردار نیک و چهار گره می خورد، دو گره در جلو و دو گره در پشت به نيات احترام و پاك نگه داشتن چهار آخشيج(‌باد، آب،‌خاك و آتش).

در هنگام اجرای مراسم سدره پوشی توسط موبد به فرد سدره پوش شونده آب هوم خورانده می شود. هوم از گیاهان پرارج در ایران باستان بوده و امروز به اثبات رسیده است که دارای خواص دارویی ویژه ای می باشد.ساقه خشک شده گیاه هوم را همراه با زمزمه اوستا می کوبند و آب هوم به دست می آید که برای ایجاد اعتماد به نفس فرد در هنگام مراسم سدره پوشی به وی خورانده می شود. بر سر سفره سدره پوشی لرک (مجموعه ای از خشکبار) گلدان گل و سرو، آتشدان، شمع یا چراغ روشن و همچنین ظرف کوچکی از آویشن و برنج قرار داده می شود که به نشانه سلامتی و خوشبویی ، شادمانی و تداوم زندگی می باشد. همچنین کیک، شیرینی، نقل سفید، میوه و گلاب و آیینه نیز بر سر سفره سفید گذاشته می شوند. که در پایان مراسم سدره پوشی با آن از حاضرین پذیرایی می شود. 

برگرفته از تارنمای برساد

سفره گواه گيری

سفره گواه گيری

 

گواه در لغت به معنی شاهد است و گواه گیری (عقد) یعنی شاهد گرفتن برای پیوند زناشویی بین زن و مرد. گواه گیری (مانند سدره پوشی) از مهمترین جشنهايي است که برای افراد زرتشتی برگزارمی شود و براي زرتشتيان اهميت بالايي دارد.
عروس در مراسم گواه گیری مكنا (مقنعه) سبز رنگی در بردارد و تور سبز رنگی صورتش را پوشانده است، داماد کلاه سبز دامادی بر سر و دستمال سبزی بر شانه راستش آویزان است و در کنار عروس می نشیند. در این مراسم حداقل 7 نفر  برای گواه بودن باید حضور داشته باشند. موبد با خواندن قسمتهایی از اوستا مراسم را آغاز می کند و در ادامه از عروس و داماد پرسش می کند که همدیگر را به همسری می پذیرند یا خیر و به همراه آن اندرزهایی را به آنها برای زندگی آینده شان می دهد.

آنچه بر سفره گواه گیری می نهند:
لرک: همانگونه که در دیگر سفره ها مشاهده می کنید مجموعه ای است از خشکبار( هفت نوع) که بعد از اجرای مراسم بین افراد شرکت کننده در جشن تقسیم می شود و البته با توجه به فصول مختلف سال اندك تفاوتي خواهد كرد و نشانه ای است از فراوانی و فراخ روزی.
قند سبز: قند سبز نمادی از شيرين كامي، خوشبختی و سبزبختی است رنگ سبز در لباس عروس، کلاه و دستمال بر روی شانه داماد نیز دیده می شود كه همین منظور را می رساند.
انار شیرین: در این مورد چند دیدگاه وجود دارد. برخی آن را نشانه همبستگی می دانندو عده ای آن را علامتی برای فرزندان زیاد می خوانند البته شیرین بودن آن نمادی است از شیرین کامی.
دستمال ابریشم: نشانه ای است از نان آوری و دست پر برگشتن به خانه.
شمع، لاله و مجمر آتش نمادی هستند از دانایی، روشنایی و راستی و پاکی در زندگی.
کشتی: نشانه ای است از زرتشتی بودن زن و مرد.
کتاب اوستا نشانه ای است از همیشه به یاد خدا بودن.
قیچی نشانه ای است از گشایش در کارها و همچنین اینکه زن و مرد هر کدام همانند دو لبه قیچی باید با هم همکاری کنند تا برمشكلات زندگي فائق آيند.
تخم مرغ : زایش و باروری. همچنين با توجه به اينكه بعد از پايان مراسم تخم مرغ مذكور را به ديوار مي زنند و مي شكنند نمادي است از مستقل شدن عروس و داماد از پدر و مادرشان.
برنج یا جو : نشانه برکت و تداوم زندگی. 
 نخ و سوزن: نمادی است از جلوگیری از گسستهای به وجود آمده در زندگی و از بین بردن آنها.
گلاب نمادی است از خوشبویی و طراوت.
آیینه چشم روشنی و یکرنگی و با ایمان بودن را به یاد می آورد.
آویشن و برگ گل سرخ نمادی از مهر و خوشبویی و سلامت می باشد.
سرو نشانه ملت ايران، جاودانگی و پایداری در زندگی است.

برگرفته از تارنمای برساد

آيين گواه گيری

آيين گواه گيری

 

در آیین زرتشتی گواه به پنج نام بسته می شود 
گواه پادشاه زنی:  هنگامی است که عروس به رضایت پدر و مادر و برای اولین بار ازدواج کند (اکنون بیشتر ازدواج ها به این صورت است)

 

گواه ایوک زنی: هنگامی است که عروس فرزند منحصر به فرد پدر خود بوده و وارث قسمت اعظم دارایی های پدر خود باشد.
گواه ستر زنی: هنگامی است که عروس پل گذار شخص دیگری بوده و وارث قسمت اعظم دارایی های پدر خوانده خود باشد.
گواه چاکر زنی : هنگامی است که زن بیوه ای بخواهد برای بار دوم شوهر کند و چون پادشاه زن شوهر اول خود بوده برای شوهر دوم چاکر زن خواهد بود.
 گواه خود سر زن: و آن در مورد دختر بالغی بسته می شود که خواسته باشد بدون رضایت والدین خود با مردی ازدواج کند.و چنین دختر تا حصول رضایت والدین حق بردن ارث را از آنها ندارد.

چیزی که در این پنج نوع گواه مورد نظر ماست. نوع دوم و سوم یعنی گواه ایوک زنی و ستر زنی است اگر چه امروز چنین چیزی مرسوم ما نیست ولی در قدیم چنین رسم بوده که دختر یگانه پدری چون شوهر کند موظف بوده است اولین پسر خود را بنامگانه پدر خود درآورده و ثروت و دارایی که از پدر خود به ارث می برد به پسر خود که پسر خوانده پدرش است تسلیم کند و در مورد نوع سوم یا ستر زنی چون زن پل گذار شخصی دیگر بوده و دارایی او را به ارث می برد موظف است او هم اولین پسر خود را بنامگانه پدرخوانده خود در آورده و دارایی که از او به ارث می برد پس از بلوغ به پسرش که پسر خوانده پدرخوانده اش محسوب می شود ببخشد و این نوع فرزندخواندگی را ستر می نامند.

برگرفته از کتاب« سخنرانی های موبد موبدان رستم شهزادی » به کوشش مهرانگیز شهزادی 

برگرفته از تارنمای برساد

پوشش بانوان زرتشتی

پوشش بانوان زرتشتی

 

پوشش زنان زرتشتی که به نوعی بیانگر میراث فرهنگی ایران کهن است از افتخارات این مرز و بوم به شمار می رود. برای همه فرهنگ دوستان روشن است که ایرانی چه در خانواده های پر درآمد و کم درآمد همه زحمت کش و با  آفریده های خداوندی چون گل و بلبل و سبزه و همه زیباییهای طبیعت اُلفتی شگرف داشتند
و به همین دلیل ضمن حفظ شخصیت و مقام انسانیت خود از پارچه های ساده که دستاورد کار خودشان بوده و به رنگهایی طبیعی (گیاهی) از بهترین مناظر طبیعت بهره می بردند. نقش گلهای رنگارنگ و گنجشک و سروهای سر به آسمان کشیده و راست قامت و طاووس با آن چتر و بالهای خرامانش و… که هر کس به توان مالی خود از جنس های ابریشم و زربفت، پارچه های نخی، اما شادی آفرین خود را همچون قلب پاکشان زینت می بخشیدند. به راستی که درود بر اندیشه های اهورایی شان.

پوشیدگی در هر دوره و مکان بستگی به شخصیت فرد و همچنین موقعیت محیطی و فرهنگی آن جامعه دارد که البته زیبایی و جذابیت نیز در آن مد نظر است. بانوان زرتشتی دارای لباس ویژه بودند که شخصیت کامل آنها را حفظ می کرده است. زنان زرتشتی هنوز در شهر یزد لباس خاص خود را می پوشند این پوشش در ضمن پوشندگی با استفاده از تنوع رنگهای شاد از زیبایی و ویژه گی های خاصی برخوردار است. این پوشش شامل :

  پیراهن: برای تهیه این پیراهن از پارچه های خوشرنگ ابریشم، اطلس، زربفت و… به صورت تَرک و رنگارنگ که با نام تیر و سیخ نیز معروف است که تا زانو یا کمی زیر زانو بوده و در سر آستین و لبه های لباس با حاشیه های زیبا تزیین می شده است. یقه آن گرد که معمولاً چاکی در جلو دارد روی ترکهای پارچه اگر ساده و بدون نقش بوده با دست به روش خاصی گلدوزی می شده که مخصوص بانوان زرتشتی بوده و به نام گبر دوزی معروف است. در حال حاضر از پارچه های متداول در بازار استفاده می شود.

  شوال: از لحاظ برش با شوال بانوان کرد آذربایجان غربی یکسان است جز اینکه ساق های شوال از تکه های باریک و الوان و نقشدار به یکدیگر دوخته می شوند که بسیار گشاد بود و بلند تا مچ پا که در کمر و مچ پا به وسیله بندی جمع می شده پارچه مورد استفاده با رنگ شاد از ابریشم و اطلس و یا اگر ساده بود با دست و روش خاصی با نخ ابریشم گلدوزی می شده است. 

  لچک: شباهت زیادی به کلاهک بانوان بندری دارد، تقریباً پارچه سه گوش، می باشد معمولاً از پارچه های زری، مخمل یا ابریشم انتخاب می شود و با آستر دوخته می شود. دوگوشه این لچک به وسیله قیطان (سنبله) در زیر گلو بسته می شود در پشت سر نیز با دو قیطان که در دو گوشه آن دوخته شده، کاملاً محکم روی سر قرار می گیرد. 

  مکنا: از پارچه های زیبا و رنگهای زنده و شاد تهیه می شود با عرض حدود یک متر و طول 3 الی 5/3 متر. مکنا کاملاً سر را می پوشاند از جلو تا شکم بر روی دستها و از پشت سر تا پشت پا آویزان شده به طوری که بدن را کاملاً می پوشاند و هیچ مشکلی برای کار کردن ایجاد نمی کند.

  سایه کویی: بر روی مکنا از پوشش دیگری به عنوان روسری، که بسیار بزرگ و مربع شکل بوده و به صورت مثلث تا می خورده ( مانند روسری بانوان ترکمن)، استفاده می شده است. این پوشش از جنس ابریشم یکرنگ که حالت سایه روشن داشته و یا از انواع دیگر پارچه های پشمی یا ابریشمی بوده است.

برگرفته از تارنمای برساد

آيين نوزودی

آيين نوزودی

 

فیلمی از آیین نوزودی با فرمت swf

نوزود یا نوزوت از دو واژه نو و زوت تشکیل یافته است، واژه نو که احتیاجی به توضیح ندارد( تازه ) و زوت به موبدی اطلاق می شود که در مراسم یزشن خوانی همه 72 هات یسنا را می خواند بنابراین ما می توانیم کلمه نوزوت را به نوموبد ترجمه نماییم و منظور کسی است که تازه به مقام روحانیت رسیده است.
کار آموز موبدی در مدتیکه در تحت تعلیم و کار آموزی است برای تزکیه نفس و تهذیب روح خود باید چندین بار برشنوم شود. مدت هر دفعه برشنوم شدن نه شبانه روز است و کار آموز در طول این مدت تماس خود را با دیگران قطع می کند، به پرستش اهورامزدا و تمرکز قوای درونی خود می پردازد، اصول پاکی و پرهیزکاری را به حداکثر رعایت می کند. خوراک او خیلی ساده است و با کمال پاکی تهیه می شود، پیش از خوردن، اوستا می خواند و در این مدت نه شبانه روز به تهذیب نفس می پردازد.

باری پس از دوره آموزش و پرورش جلسه ای به ریاست موبدان موبد و شرکت دیگر پیشوایان دین جهت آزمایش کارآموز تشکیل می شود موبدان نه تنها از معلومات مذهبی کارآموز امتحان می کنند بلکه نسبت به سلامت جسم و صفای روح و حسن اخلاق و رفتار او نیز آزمایشات کافی به عمل می آورند و در صورتی که کارآموز در همه امتحانات موفق شود اجازه نوزود شدن به او داده می شود.یک روز پیش از نوزودی چند تن از موبدان در خانه کارآموز حاضر   می شوند و به کمک هم یک عدد ورس Vars و تاج درست می کنند تاج نوزودی عبارت از دستاری است که به اندازه سر نوموبد می پیچند و روی آن را با زنجیرهای طلا و نقره که سکه هایی به آنها آویزان است و مدالها و دیگر زیورآلات می آرایند به طوری که به شکل یک تاج واقعی می شود به قسمت جلو تاج پَنامی آویزان است که وقتی نوزود تاج را برسر می گذارد این پنام جلوی دهان و صورت او را می پوشاند روی پنام هم مزین به زنجیر طلا و سکه هایی است ولی ورس را از 6  شاخه های انار یا بید درست می کنند دور این شاخه ها تورهایی به رنگهای مختلف پیچیده می شود به طوری که هر شاخه به رنگی جداگانه در می آید یکی از این شاخه ها را تا نموده و در سینی گردی قرار می دهند به طوری که دو انتهای آن در یک نقطه به هم و صل شود و بعد شاخه های دیگر را طوری قرار      می دهند که یک طرف آنها توی سینی زیر شاخه اول واقع شود و انتهای دیگر این 5 شاخه در بالای سینی از حلقه ای گذشته به هم وصل شوند در این حال ورس به شکل یک هرم در می آید که قاعده آن گرد است. پارچه توری نازکی به رنگ سبز دورتادور این هرم پیچیده می شود چهار عدد آیینه، لرک و نقل و یک عدد انار در داخل سینی قرار می گیرد. در روز اجرای مراسم آتشی را در حیاط آتشکده می افروزند. در این هنگام نوزود در حالی که تاج بر سرگذاشته و پَنام در جلوی صورتش آویزان است. پهلوی دست موبدان موبد قرار می گیرد. موبدان موبد اندرز نوزودی می خواند. بعد همه می ایستند و نوزود، ورسال (موبدی که مراسم نوزودی را طی کرده است) و موبدان دیگر به همراه هم همازوربیم می گویند و سپس ورسال، ورس را بر سر می گذارد و دست نوزود را گرفته با دیگر موبدان دست در دست هم دورآتش سه مرتبه می گردند. بعد نوزود و ورسال داخل آتشکده شده تاج و ورس را به کناری می گذارندو با کمک دو موبد دیگر یزشن می خوانند و  همه با هم کشتی نو می کنند. 

برگرفته از کتاب« مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» موبد اردشیر آذرگشسب

برگرفته از تارنمای برساد

سينی آجيل در مراسم گشت مهر ايزد

سينی آجيل در مراسم گشت مهر ايزد


در مراسم گشت مهر ايزد قديم كه در برخي از روستاهاي استان يزد برگزار مي شود هنگامي كه اهالي روستا به خانه هر شخصي وارد مي شود فرد به همراه گلاب و آيينه سيني تخمه و آجيلي را كه از قبل تهيه ديده است بين همگان پخش مي نمايد و در ادامه فردي كه مسئول خش و خير و اعلام افرادي است كه به درمهر كمك نموده اند سيني لرك و انار روي آن را در دست مي گيرد و با خواندن بيت

هر دم از اين باغ بري مي رسد                      تازه بر تازه تري مي رسد 
اينگونه مي گويد يك لنگري (سيني) پر از نقل يك يك انار باغ بهشت ( منظور همان سيني لرك و اناري است كه در دست دارد ) و در ادامه نام فرد خيرانديش و مبلغي را كه اهدا كرده است را مي گويد در پايان مراسم هر خانه اين لرك و ميوه جمع مي شود تا در مراسم روز آخر كه در آتشكده برگزار مي شود بين همگان پخش شود.
برگرفته از تارنمای برساد

آشنایی با پيرسبز و فلسفه وجوی آن

آشنایی با پيرسبز و فلسفه وجوی آن

 

ـ باور( عقيده ) فرهنگ ميسازد وفرهنگ تمدن وباورهاي نيك ( درست وسازنده ) فرهنگ پويا به بارمي آورد.
ـ سنت يعني بردن باوربزبان ساده وهـمه فهم ، بين مردم وبابررسي دقيق سنتهاست كه ميتوان به باورها پي برد. 

ـ آنچه مسلم است ازبدو تاسيس ايران بوسيله كورش بزرگ كه از شرق تا مرز چين و از غرب تا مصرو ازشمال تا روسيه وازجنوب تا حبشه وسعت داشت تاكنون ، كشورما مورد چشم داشت بيگانگان بوده است وازديـربازبسياري از دشمنـان ددمنش به اين سرزمين،ترك تازي كرده وبه بنيادي ترين حقوق اين ملت تجاوزي سنگ دلانه نموده اند، دليرمردان وشير زنان  راكشته اند وزنان وبچه هاي معصوم رابه بردگي برده و مورد بيدادو توهين وتحقيرقرارداده اند.وپرواضح است كه دراين چنين زمان هايي سرنوشت ساز،بسياري ازبانوان ايراني براي حفظ كيان وشخصيت وناموس خويش حاضربه تسليم دربرابر بيگانگان خداناشناس نشده وبا توشه اي اندك سربه بيابان گذاشته ودركنارچشمه ساري ياآب وسبزي دور ازدسترس دشمنان ، روزگار گذرانيده اند وتن به خفت وخواري نداده ودربدترين شرائط كه حتي دل سنگ  بحال ايشان آب شده، به شهادت رسيده اند. 
ـ درفرهنگ پارسي كلمه زن وزندگي وزمين ازريشه زاميادبه مفهوم زاينده بوده ونورخانه وكدبانو شناخته ميشوند.درحاليكه كلمه مردازريشه مرته يا مرده است وهرمرد وقتي به درجه اي ازبلوغ فكري وانساني رسيد،مي پذيردكـه به مـقـام مينوي جاودانگي وبـي مرگي رسيده است و ازآن به بـعد بايستي بدون ترس از مرگ درراه حفظ كيان فردي وخانوادگي وملي و انساني خويش به پيش رود .وبراساس اين باور،زرتشتيان شهيد شدن مردرا يك امرطبيعي وازروي وظيفه ميشناسند ،درحاليكه  شهادت بانوانيكه  درراه حفظ كيان ديني وملي خويش وظايف مردان را بـعهده ميگرفتندوجان خويش را درراه آرمان مقدس از دست ميـداد ند ا هميت بيشتري پيداميكرده است ، وبنابرسنت زرتشتيان اكثر” پيران ” براي بزرگداشت ازجان گذشتگي زنان پارسا وفداكارشاخص بنا شده است تا آرمان ايشان بزرگداشت وگرامي داشته شود.تاريخ ايران ودانش ايرانشناسي ثابت كرده است كه نه تنها پيرسبز و هريشت وغيره برحق بوده وهست بلكه كنار هرچشمه ساري كه در ايران وآنهم درايراني بـه وسعت باستان كه پنج برابرايران كنوني بوده است،پيرسبزي وجـوددارد كـه بانوئـي پاك سرشت ازدست ديوان ددمنش  فراركرده ودرسخت ترين شرائط وبدترين حالت جسمي ورواني بافداكردن جان خود به مقام جاودانگي رسيده است. ومازرتشتيان با مراجعه به اينچنين مكانهائي كه به حق واز روي دانش وآگاهي كامل ازمـقدس ترين مكان هاي جهان است ، نه تنها خرا فه پرستي نميكنيم بلكه اين فرهنگ والاي انساني را ارج مينهيم وفـراميگيريم وبـه فرزندان خود مي آموزانيم كه درمسير زندگي ممكنست خداي نكرده زماني فرارسد،كـه جان كه عزيزترين و گرانبهارتـرين دارائي بشراست،ازيك پشيز هم كم ارزش تر وبي بهاترگردد.براساس اين باورجاوداني وارزشمند بوده است كه چامـه سـراي بزرگ ايراني ميفرما يد :            

                              ”   زندگي زيباست اي زيبا پسنـد –  زنده انديشان به زيبـائـي رسند  “

                              ” آنـقدرزيباست اين بي بازگشسب – كز برايش ميتوان از جان گذشت  ”    

                          موبد دكتر اردشير خورشيديان  – رئيس كنكاش موبدان تهران 

برگرفته از تارنمای برساد

سرگذشت آتشكده يزد

سرگذشت آتشكده يزد


در زمان فرمانروایی ساسانیان بر ایران، سه آتش پر ارج و پرشکوه- به دلیل قدمت دیرپایشان- از شأن و شهرت بیشتری برخوردار بودند و بر همین پایه، آنها را « آتش ورهرام» یعنی« آتش پیروزی» نام نهاده بودند. یکی از آنها « آذرفرنبغ» نام داشت. و در شهر کاریان فارس (آتشکده کاریان) قرار داشت.
آتش آتشکده کاریان را در سده دهم میلادی، برای رهانیدن از یورش بیگانگان یا بیگانه پرستان از آنجا به یزد آوردند و در آتشکده بزرگ شهر، برافروختند. این آتشکده در حدود سال 513 هجری قمری تخریب شد و زرتشتیان، آتش مقدس خود را برداشتند و آن را در غاری در کوه « شگفت یزدان» بین عقدا و پارس بانو پناه دادند. آتش ورهرام 30 سال در آن غار پنهان بود. سپس آن را به مدت دویست سال در روستاهای زرتشتی نشین اطراف یزد جابجا کردند تا مورد دست درازی متجاوزان قرار نگیرد. در سال 750 ه.ق، روستایی به نام ترک آباد نزدیک اردکان بنیاد یافت و بیشتر زرتشتیان یزد و به ویژه موبدان به آنجا کوچ کردند. در آن زمان، آتش مقدس نیز به ترک آباد انتقال یافت و سیصد سال در آنجا نگهداری گردید. در این سال، همزمان با آغاز گسیختگی شیرازه جامعه زرتشتیان در ترک آباد، آتش مقدس از آنجا دوباره به شریف آباد برده شد و در حدود سال 1189 هجری مجدداً به یزد بازگردانده شد و در محله دستوران یزد(کوی موبدان) در خانه کوچکی پنهانی نگهداری گردید.پس از چند سال، ساختمان مناسبی با دهش خیر اندیشانی از هندوستان برای آن ساخته شد. این آتشکده یکبار در سال 1272 هجری توسط مانکجی لیمجی هاتریا و بار دیگر در سال 1327 هجری بازسازی گردید. ساختمان این آتشکده که امروز به نام «درمهر دستور خدایار» معروف است در کوی موبدان قرار دارد و آتشدان سنگی آن را گرچه ضربه های پتک زمان، درهم شکسته است هنوز در آتشگاه کوچک و دود گرفته اش استوار و پابرجا ایستاده است.
سنگ بنای ساختمان کنونی آتش ورهرام یزد در آبان ماه سال 1313 خورشیدی توسط انجمن اکابر صاحبان پارسی هندوستان بر 6881 متر مربع از زمین های اهدایی  نهاده شد و در فروردین سال 1321 خورشیدی آذر دیر سال و دیر پای فرنبغ در آتشگاه نوبنیاد آن، « تخت نشین» گردید.
برگرفته از كتاب «آتش و آتشكده» خداداد خنجري
برگرفته از تارنمای برساد