به این کشورِ خونیرثِ درخشان، ایزدمهر نگران است

به این کشورِ خونیرثِ درخشان، ایزدمهر نگران است


برآنیم تا بند دیگری از کردهء چهارم مهر یشت، یعنی بند پانزدهم را با دیدی دوباره و نگاهی تازه مورد پژوهش قرار دهیم. اما باید اشاره داشته باشیم به گفتمان هفتهء گذشته، چرا که بند پانزدهم در ادامهء مفهومیِ بند چهاردهم است. 

کرده چهارم- بند 15

«به (کشور) ارَزهی و سَوَهی به فرَدَذَفشو و ویدَذَفشو به واُروبَرِشتی و واُروجَرِشتی به این کشور خونیرَثِ درخشان، آنجایی که ستوران آرام دارند و پناهگاه سالم ستوران است، مهر توانا نگران است.»

در بند سیزدهم مهریشت آمده بود که مهر پس از برون آمدن از پشت کوه هرا، که جایگاه او و خورشید است(در حالی که از نظر زمان برون آمدن، مهر مقدم بر فروزان شدن خورشید در آسمان بامدادی است) و پس از آنکه زینت های فروزان خود را در آسمان می گستراند، از همان جا به منزلگاهان آریایی می نگرد و در  بند چهاردهم به توصیف و شناساندن این سرزمین و ویژگی های آن می پردازد، به این صورت که این منزلگاه دارای کوههای بلند با صخره های سخت، از جنس خارا و چراگاههای سرسبز و وسیع برای چهارپایان، دریاهای وسیع و ژرف و رودخانه های خروشان و ژرف که قابل کشتی رانی بوده و امواج خروشانشان به سنگ ها و صخره ها برخورد کرده و از آنجا رو به سوی رودهای سرزمین های مرو، هرات، سغد و خوارزم، شتابان در حرکت بوده اند.

این جغرافیای سرزمین دیرینهء آریایی که به قلم زیبای نویسندگان مهریشت نگاشته شده است، با زیبایی هرچه تمام تر به تجسم خلاق از ویژگی های طبیعی و زیست محیطی در ذهن خوانندگان کمک فراوان نموده و ذوق و قریحهء قوی ایرانیان باستان را به رخ همگان می کشد. 

در ادامه در بند پانزدهم، نویسنده در صدد است تا به این نکته اشاره داشته باشد که ایزد مهر نه تنها به منزلگاهان آریایی که به هفت کشور زمین می نگرد و آنها را همواره زیر نظر دارد.
این هفت کشور از دیر زمان در میان ایرانیان شناخته شده و به زبان اوستایی نامگذاری شده است چنانکه در همین بند به نام آنها اشاره شده است:
اَرِزَه – سَوَه – فرَدَدَفش – ویدَدَفش – واُوروبَرِشن – واُوروجَرِشن- خونیرَث.  

کشور خونیرَثِ درخشان:

 واژهء خونیرث معنای« با گردون های خوب» را دارد. در اوستا از کشور خونیرث بیشتر از شش کشور دیگر نام برده شده است زیرا خونیرث شریف ترین بخش زمین و جایگاه ایرانیان است.

در بندهش آمده که در میان این کشورها، خونیرث از همه بهتر و زیباتر است. اهریمن به ویژه در این کشور آسیب و گزند بسیار پدید می آورد زیرا دیده که در این کشور کیانیان و دلیران پدید آمده اند و دین مزدیسنا از اینجا برخاست و در همهء کشورها گسترش یافت و سوشیانس از اینجا برمی خیزد و اهریمن را ناتوان خواهد ساخت و رستاخیز برخواهد انگیخت و زندگانی مینوی آینده را آغاز خواهد نمود.

این جمله دارای  یک آرایهء ادبی به نام استعاره است. چنانکه می توان کشور خونیرث درخشان را استعاره از کشور ایران دانست. 

همچنین با توجه به اشاره ای که در بالا به تعریف واژهء خونیرث، از زبان استاد پورداوود و از کتاب یشتهای ایشان داشتیم، می توان این جمله را چنین معنی کرد «به این کشور (که مانند محلی است) با گردون های خوبِ درخشان(xvaniraƟ-bāmīm) …مهر توانا نگران است».

اما اگر برگردان دوم را درنظر بگیریم، آنگاه یک مانندگی(تشبیه)خواهیم داشت:

ماننده(مشبه): کشور(ایران)
مانسته(مشبهٌ به): (محلی) با گردون های خوبِ درخشان
مانروی(وجه شَبَه): برجسته بودن و زیبایی و ارزنده تر بودن.
مانواژ(ادات تشبیه): مانند(yat) 

آنجایی که ستوران آرام دارند و پناهگاه سالم ستوران است …

این عبارت به عنوان جمله ای توصیفی برای کشور هفتم یا کشور خونیرث درخشان آمده است. اینکه چرا صفت کشور خونیرث در اینجا، به صورت درخشان آورده شده است، پرسشی با ارزش است که شاید پاسخ آن به سادگی بدست نیاید و نیاز به پژوهش بیشتر در دیگر نوشته های باستانی ایرانیان داشته باشد اما به عنوان یک فرضیه می توان چنین برداشت کرد که شاید منظور از بکاربردن صفت درخشان، اشاره داشتن به فر و فروغِ دانش و اخلاق وارزش های والای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی ایران بویژه به عنوان نیک جایگاهِ پرورش و برخاستن ابرمردان عرصهء دین، فرهنگ، اخلاق و عرفان بخصوص پیام آور شایسته و بزرگ پروردگار، اشوزرتشت مهراسپنتمان داشته باشد.

از سوی دیگر با بازخوانی متن می توان برداشت دومی هم داشت که بیشتر جنبهء مادی و زیستی و طبیعی دارد.

بدین صورت که شاید عبارت بعدی که در آن کشور خونیرث درخشان را جایی می داند که در آن ستوران و چهارپایان آرامش داشته و پناهگاهی سالم برای دامهاست، نتیجهء طبیعیِ ذهن نویسنده برای به تصویر کشیدن حال و هوای دوران پس از ناامن شدن منزلگاهان دیرین آریاییان به دنبال سرما و یخبندان شدید آن دوران و کوچ بزرگشان به سرزمین های گرم و درخشان(کشوری مانند خونیرث یا ایران که بهرهء بیشتری از تابش نور خورشید داشته بنابراین روشن تر و گرم تر است)باشد.

بنابراین می توان آن را نوعی صنعتی ادبی به نام تلمیح یا اشاره دانست.تلمیحی از تاریخچهء کوچ آریاییان به سرزمین- های جنوبی (که  ایران بخشی از آن است) پس از یخبندان شدید در سرزمین نخستین شان. حال آنکه آریاییان به دلیل پیشهء دامپروری و دامداری ، همواره نگران دامهای خود بوده و در پی بهترین مکان برای ستوران خود بوده اند چرا که زندگی شان به زنده بودن دامهای شان وابسته بود.

…مهر توانا نگران است… 

کنایه است از زیر نظر داشتن و مراقبت و نگه داری کردن است. فعل این جمله   (ādiδāiti) است به معنی «نگریستن» و استاد پورداوود آن را به صورت اسم مصدر آورده است و آن را«نگران است» ترجمه کرده است .جالب است که بدانیم، عبارت«نگران است» که استاد پورداوود از آن در اینجا بهره برده است و برای ما ایرانی زبانان امروزه ناشناس است، هنوز در زبان و گویش مردمان افغانستان زنده است و به صورت رایج در گفتگوهایشان از آن استفاده می کنند به طوری که نگهبانانی که در افغانستان وظیفهء کنترل بلیط های وسایل نقلیهء عمومی را برعهده دارند به نام «نگران» شناخته می شوند یعنی کسانی که وظیفهء نگریستن و کنترل بلیط ها را برعهده دارند.حتی در سروده های سرایندگان دوره های دیرین ادبیات ایران،همچون حافظ بزرگ هم، اینگونه واژگان اصیل به چشم می خورد، آنجا که می سراید:

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
                       چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

 در هر حال می توان این عبارت را  کنایه از مراقبت کردن و پاسبانی و دیده بانی دانست.
در این بند به فراوانی از واژگانی که دارای نوعی هم آوایی پایانی و حروف مشترک پایانی هستند و موجب نوعی وزین شدن و شعرگونه شدن نوشته می گردند(سجع در نثر حکم قافیه در شعر را دارد)استفاده شده است.واژگانی که در این بند دارای صنعت سجع اند عبارتند از: 

Fradaδafšu-vidaδafšu  فرَدَذَفشو – ویدَذَفشو
Arezahi-sauuahi اَرِزَهی –  سَوَهی
Vouru-barešti و vouru-jarešti واُوروبَرِشتی – واِوروجَرِشتی

بشود که همگان با خوانشی دوباره و با نگاهی نو انداختن بر نوشته های دینی- اخلاقی و ادبی گذشتگان خویش، بار دیگر با قلبی سرشار از مهر، دیدگانمان بر داشته هایمان نگران باشد.

برگرفته از تارنمای برساد

سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن

سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن


در این بخش می پردازیم به بند چهاردهم از کردهء چهارم مهریشت:

کرده چهارم- بند چهاردهم

«آنجایی که شهریاران دلیر قوای بسیار مرتب سازند. آنجایی که کوه های بلند و چراگاه های بسیار برای چهارپایان موجود است. آنجایی که دریاهای عمیق و وسیع واقع است. آنجایی که رودهای پهن قابل کشتیرانی با خیل امواج خروشان به سنگ خارا و کوه خورده به سوی مروِ هرات به سوی سغد(گَوَ) و خوارزم شتابد.»

چنانکه مشخص است این بند در ادامهء بند سیزدهم است. در بند قبل آمده بود که ایزد مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از برآمدن خورشید که به صفت فناناپذیر خوانده شده و همواره با صنعت ادبی تشبیه(به صورتی که به اسبی تیزرو و چالاک مانند شده که در طول شبانه روز دورتادور کُرهء زمین را پیموده و هر بامداد از پشت کوه هرا طلوع می کند)همراه است،ازپشت کوه زیبایی به نام هرا که محل برآمدن خورشید هم هست،درآمده و پرتوهای نورانی خود را که به زینت های زرین مانند شده، در آسمان می گستراند(اشاره به فلق و شفق).این ایزد از همانجا با توانایی بر سرزمین های آریایی می نگرد و آنها را زیر نظر دارد.به نظر می رسد که بند چهادرهم، توصیفی برای سرزمین های(منزلگاهان)آریایی باشد که مهر پس از هر برآمدن به آنها می نگرد و واژه آنجا اشاره دارد به منزلگاهان آریایی در بند قبل.

بر همین باور، منزلگاهان آریایی، همان سرزمین هایی خواهند بود که آریاییان در دوره های جابجایی خود به طور موقت ساکن بوده و پی در پی از آنجا گذر می کرده اند.در این بند منزلگاهانشان ، جایگاهی توصیف شده که در آن شهریاران و سران دلیر و جنگجوی آریایی برای آمادگی نبرد، سربازان و لشکر و قوای خود را آماده و آراسته می کردند.

سرزمینهایی با کوهها و چراگاهای طبیعی پهناور که برای خورد و خوراک دامها و گله هایشان بسیار مفید بوده، به طوری که می توان گفت، حیات و زندگی این مردمان به حیات دامها و زندگی دامها به چراگاهها و مراتع وسیعی پیوند خورده که برپایهء باور گذشتگان در قلمرو قدرت مینوی ایزدی به نام مهر بوده است. 

این سرزمین دارای دریاهایی عمیق و ژرف بوده و درآن رودهایی روان بوده اند چنان ژرف که در آنها امکان کشتیرانی وجود داشته است. بر اساس همین بند می توان اطمینان داشت که در دوران سرایش مهریشت، مردمان این سرزمین دارای دانش ساخت کشتی هایی بسیار بزرگ بوده اند چنانکه در این بند اشاره می کند که این کشتی ها در رودهای پرآب که دارای امواجی بسیار خروشان بوده اند، حرکت می کرده اند.این رودهای پهن و خروشان پس از برخورد به کوه و سنگ خارا(احتمالا منظور صخره های سخت از جنس خاراست)رو به سوی آبهای سرزمین هایی چون مروِ هرات و سغد و خوارزم نهاده و این ممالک را سیراب می نموده اند.

استاد پورداوود در کتاب گزارش یشتهای خود چنین می نویسد که :«از این رودها، هری رود و زرافشان و جیحون اراده شده است.»

به نظر بارتولومه، مرو(در اوستا مُواورو)در بند بالا،به صورت مَروِ هرات(در اوستا هَرَاِوَ) می باشد.در حالیکه اگر منظور از هَرَاِوَ، همان هَرَئیوَ فرس هخامنشی و همان هرات فعلی باشد، رود آن منسوب است به هری رود.بنابراین گروهی واژهء مرو را مستقل از هرات گرفته و مَرو را همان مَرگو (چندین بار در کتیبهء بیستون نام آن آمده است اما داریوش هخامنشی این سرزمین را جزو ممالک تحت سلطهء خود نمی داند) در نظر گرفت  که رود آن مرغاب نام دارد.

گَوَ نیز منظور مملکت سغد است. در متن نیز نام سوغذَ موجود است و گویا این اسم بعدها برای توضیح بیشتر به متن نوشته افزوده شده است.در کتیبه های به خط میخی نیز این نام به صورت سوگودَآمده که رود معروف آن زرافشان است و خُوَایریزَم اوستایی و هُووارَزمی در کتیبه های هخامنشی مملکت خوارزم است که معمولا خیوه نامیده می شود و رودی که از این خاک می گذرد موسوم است به آمودریا یا جیحون.

بنابراین می توان چنین تصور کرد که سراینده مسیر گذر آبهای این سرزمین را از مرو و هرات (با دو رود احتمالی مرغاب و هری رود) به سوی آبهای سرزمین های سغد و خوارزم(رودهای احتمالی زرافشان و جیحون) معرفی می کند که در گذشته چنان پُرآب بوده، که قابلیت کشتی رانی داشته اند. 

در این بند میان « چهارپا و چراگاه»،« کوه و دریا»، «رود و دریا و امواج و کشتیرانی» و «کوه و سنگ خارا» پیوستگی موضوعی و مکانی و عملی برقرار است ،بنابراین می توان ادعا کرد که در این بند سراینده از آرایهء ادبی مراعات نظیر که همان هنر بکارگیری واژگانی است در نوشته و یا سروده در کنار هم که دارای نوعی ارتباط و پیوستگی موضوعی و معنایی باشند، بهرهء فراوان برده و این بند را به این صنعت ادبی آراسته کرده است. 

در این بند همچنین گونه ای از آرایهء ادبی داریم که در آغاز نوشتار، در بخش توضیح آرایه های ادبی، به آن پرداخته نشد و آن «جان بخشی به اشیاء»ست. در این بند به زیبایی چنان به امواج جان داده شده که گویا موجودی زنده- اند.سراینده چنین می گوید که موج های بی جان پس از آن که به سنگ خارا و کوه برخورد می کنند ، به سوی دیگر می شتابند و این شتافتن به سویی دور از خطر، از ویژگی های موجودات جاندار است نه بی جان چون امواج.

اینچنین است که می توان این بند را به لحاظ ادبی و حقیقت جغرافیا و طبیعت دوران دیرین آریاییان و عصر سرایش مهریشت، به عنوان یکی از ارزنده ترین بندها معرفی کرد.

برگرفته از تارنمای برساد

مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه

مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه


کرده چهارم- بند 11

«کسی را که جنگجویان در بالای پشت اسب بدو نماز برند و برای قوّت مرکب و صحت بدن(خویش) استغاثه کنند تا آنکه دشمنان را از دور بتوانند شناخت و هماوردان را بتوانند بازداشت، تا به دشمنان کینه جوی بداندیش بتوانند غلبه نمود. برای فروغ وفرّش….»

در این بند، دو ویژگی دلیری-جنگاوری و روشنگری-هدایت ایزد مهر بیشتر مورد توجه است. سراینده در چند عبارت به زیبایی صحنهء نبرد و سختی ها و استرس موجود در لحظهء مبارزه را به تصویر می کشد. سواران مبارز نشسته بر اسب و آمادهء نبردند و در همان حال در پشت اسبهای خود دست به دعا برمی دارند. بکارگیری فعل استغاثه کردن که احساس تمنا و خواهش فراوان را در ذهن خواننده به تصویر می کشد، به نوعی القاکنندهء ترس و هراسی است که جنگجویان پیش از مبارزه در دل داشته و با درآویختن در دامان نیروهای مینوی، خواستار کارآمدی ابزارهای جنگی خود (در اینجا افزونی قوت و زور مرکب یا چهارپای خود، یعنی اسبها و تندرستی و سلامت بدنی خویشتن خواسته شده چرا که در دوره های گذشته جنگ ها تن به تن و سوار بر اسب انجام می شده لذا داشتن اسب نیرومند و بدنی سالم از نیازهای حقیقی مبارزان برای پیروزی در جنگ بوده است) بودند.

این دو عبارت نشانگر امکان بهره مندی از بُعد دلیری و دلاوری ایزد مهر است اما در ادامه یک جنگجو می تواند از جنبهء دیگر ایزد مهر درخواست کمک کند و آن درخواست قوهء شناخت درست از نادرست، دوست از دشمن و راستی از ناراستی است. زیرا یکی از جلوه های مهر، فروغ و نور است و بارها در متن مهریشت به فر و فروغش درود فرستاده می شود. او مظهر نور و روشنایی آسمان پیش از برآمدن خورشید و پس از فرو رفتن آن است(فلق و شفق) و حتی استاد پورداوود از ایزد مهر به عنوان فرشتهء فروغ در نوشته های خویش نام می برد و ابوریحان بیرونی نیز در خصوص جشن مهرگان می نویسد که در این روز پادشاهان تاجی که به شکل خورشید بود بر سر نهاده و به گفتهء ابوریحان باور بر این بوده که در این روز ماه که تا آن زمان گوی تاریکی بود، از خورشید(البته برابری ایزد مهر به عنوان ایزد فروغ و روشنایی بدین معنا نبوده و نیست که ایزد مهر با خورشید یکی است) نور و روشنایی گرفت. بدین ترتیب روشن است که روشنگری و هدایت یکی از رموز دیرینهءایزد مهر است که پیشینیان بر آن بسیار آگاه بوده و همواره آرزو داشته اند که در راه روشن ساختن نیک از بد و هدایت به سوی نیکی یاریگرشان باشد.

چنانکه در ادامهء بند، سراینده متذکر می شود که نخستین راه برای چیرگی بر بدی و بدان، الگوبرداری از ویژگی روشنگری ایزد مهر است و بدین معناست که با بهره مندی از توانمندی های اهورایی (دانش و خرد و دئنا و مهر درونیمان) ابتدا نیک را از بد تمیز داده و سپس بر بدی چیره شد.

پیام زیبای این بند که به صورت یک راهکار به آن اشاره شده است، معرفی سلسله مراتبی است که برای پیروزی، در جنگ با بدی باید بکار بست:

نخست؛ شناخت و تمیز درستِ نیک از بد و دوست از دشمن (دشمنان را از دور بتوانند شناخت) 

دوم؛ جلوگیری از پیشروی نیروی بدی و بازداشتن پیشرفت آن (هماوردان=حریف و رقیب، را بتوانند بازداشت)

سوم؛ چیرگی و غلبه بر آن و شکست دادن نیروی بدی (تا به دشمنان کینه جوی بداندیش، بتوانند غلبه نمود)

کرده چهارم- بند 13

«نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب در بالای کوه هرا بر آید. نخستین کسی که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد از آنجا(آن مهر) بسیار توانا، تمام منزلگاهان آریایی را بنگرد.»

در این بند است که به راستی تمایز میان ایزد مهر و خورشید به روشنی آشکار شده و بر این باور که این دو هیچگاه در گذشته یکی دانسته نشده و هر کدام دارای جایگاه ویژه ای هستند، صحه گذاشته می شود. به استناد این بند، مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از آنکه خورشید طلوع کند، در افق ظاهر شده و بر جهان نور می پاشد.

صفت خورشید که همواره با این ویژگی در اوستا شناخته می شود، فناناپذیر و تیزاسب است. بنا به باور گذشتگان چون خورشید پس از هر فرو رفتن، برآمدنی دارد بنابراین شایستهء صفت نامیرایی(فناناپذیر)است، همچنین آن را خورشید تیزاسب نیز نامیده اند چرا که باور داشته اند که خورشید با سرعتی وصف ناپذیر دور تا دور زمین را در فاصلهء هر طلوع و غروب و بالعکس می پیماید، بنابراین آن را به اسبی تندرو که گرداگرد جهان می تازد، مانند کرده اند.

خورشید فناناپذیر تیزاسب(hū.yat.auruuat.aspahǝ) : خورشید تیزاسب، دارای آرایهء مانندگی است:

مشبه(ماننده): خورشید(hū)

مشبههٌ به (مانسته): اسب تیزرو یا تیزاسب (auruuat.aspahǝ)

وجه شبه(مانروی): جابجایی تند و سریع در گذر شبانه روز.

ادات تشبیه(مانواژ): مانند(yat)

مقام و جایگاه ایزد مهر بر بالای کوهی بنام هرا(hara) است.آنجایی که نه شب است و نه روز و نه تاریکی و نه باد سرد و گرم و نه ناخوشی و نه کثافت. مهر ایزد از آنجا به همهء ممالک آریایی نگران است(می نگرد). این آرامگاه او خود به پهنای زمین است به این معنی که مهر در همه جا حاضر است. در این بند اشاره شده که مهر پیش از برآمدن خورشید از پشت کوه هرا، در آسمان ظاهر می گردد.

او نخستین کسی است که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد:

زینت های زرین دارای آرایهء ادبی استعاره است و پرتوهای نوری که پیش از برآمدن خورشید از کران تا به کران در آسمان گسترده می شود، به زینت های زرین مانند شده است و سرایندهء مهریشت در اینجا ماننده یعنی پرتوهای نور را از نوشته سترده است و تنها به آوردن مانسته (زینت زرین) بسنده کرده است. ایزد مهر منبع این نور و روشنایی است. ایزد مهر هر بامدادان پیش از برآمدن خورشید، با پرتوهای طلایی رنگ خویش از پشت کوه هرا سر برآورده و نخستین روشن کنندهء آسمان پس از اتمام شب است و از آنجا، بسیار توانمند به هرجا که  منزلگاه آریاییان است می نگرد. 

از فراز سر بدر آوردن: در اینجا کنایه است از طلوع کردن در بامداد.

منزلگاهان آریایی منظور سرزمین های آریایی است که در طی مهاجرت بزرگ این اقوام، محل سکونتشان بوده است. چنانکه استاد پورداوود اشاره می کند که مهریشت به خوبی یادآور عصر آریایی است و بیشترین اشاره را به اوج دوران جابجایی این قوم یعنی زمان سرگردانی شان پیش از تلفیق با قوم یکجانشین ساکن سرزمین ایران دارد.

برگرفته از تارنمای برساد

نقش ایزد مهر در مبارزهء دیرینه

نقش ایزد مهر در مبارزهء دیرینه


 این بخش، دو بند هشتم و نهم را مورد پژوهش قرار می دهیم: 

کرده دوم- بند 8

«از کسی که سران هر دو مملکت جنگجویان استغاثه کنند وقتی که آنان به میدان جنگ در مقابل دشمن خونخوار در مقابل صف هجوم(هماوردان) درآیند.»

 در این بند به پیشینه ای از آیین مهر اشاره دارد که بعدها در میان بسیاری از سرزمین های در تماس با ایران گسترش یافت. بر اساس گفته های استاد پورداوود، از مهریشت دو مطلب عمده را می توان استخراج کرد، نخست راستی و دوم دلیری و این یشت را هم می توان سرچشمه راستگویی و پهلوانی ایرانیان دانست که در دنیای قدیم، مخصوصا به این دو ویژگی شهرت داشتند. مهرایزد هماره بیدار و غرق در اسلحه، برای یاری راستگویان و برانداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپو است.

پادشاهان ایرانی توجه مخصوصی به مهر داشته و همهءلشکریان، پیروزی های خود را از او می دانستند و در همه جا از او یاری می جستند. می توان گفت که بزرگی و شکوه ایزد مهر در همهء سرزمین های آسیایی از دوران هخامنشیان تا چندین سده پس از میلاد مسیح برقرار بود و پس از یورش اسکندر نیز به این آیین کهنسال آسیبی نرسید و دوباره به شدت در میان مردمان مانند پارینه مورد توجه قرار گرفت و همان فرشتهء روشنی و پیروزی بود.

حال و هوای مجموعهء مهریشت به واقع یادآور فضای رزم و نبرد است. نبردی همیشگی میان دو دسته و گروه.

 این بند نیز می تواند تاثیریافته از باور دیرینهء نبرد میان سپاهیان نیکی در برابر سپاه بدان و دیوان و جادوان که در اوستا بسیار به آن اشاره شده است، باشد.که این رقابت دیرینه  میان دو گروهِ مبارزِ نیک و بد، دارای ریشه ای استوار در گاهان است. چنانچه در  یسنا هات 31 بند 19 آمده است: « گوش دهید به کسی که بیندیشد به راستی، ای اهورا، به دانایی که در گفتار راستین تواناست و بیانی روان دارد و درمان بخش زندگی است بوسیلهء فروغ فروزان تو (آثرا سوخرا)، ای مزدا، سرنوشت هر دو گروه را تعیین فرما.»

 این مبارزه خستگی ناپذیر که در بیشتر نوشته های دوران باستان به چشم می خورد، با امید به پیروزی نیک بر بد در هر دوران به حیات خود ادامه می دهد.به نظر می آید این بند سرشار از نیاز و طلب است. درخواستی که هر دو طرفِ مبارزه از ایزد مهر(در اینجا کسی)در لحظهء رویارویی با هماورد خود دارند.

پرسشی که مطرح می شود اینست که چرااستغاثه کنندگان از ایزد مهر، سران دو گروه مبارزه کننده هستند؟

شاید این موضوع اشاره به همان مکتوبات تاریخی باشد که استاد پورداوود هم به آن اشاره می کند؛ در آغاز ستایش ایزد مهر در ایران در میان امیران و لشکریان گسترش  داشت و در اروپا نیز در آغاز ستایش آن به جنگجویان تخصیص داشت و حتی صفتی که همیشه برای مهر می آوردند، واژهء نبرذه یا نبرده به معنی دلاور و جنگجو بوده است.

کرده دوم-بند 9

« به آن یکی از دو (دسته هماوردان)که از طیب خاطر با منش نیک و اعتقاد حقیقی، نماز آورده باشد، مهر دارندهء دشت های فراخ به همراهی باد پیروزمند و به همراهی داموئیش اوپَمَنه به همان طرف روی آورد برای فروغ و فرّش با نماز بلند با زَور می ستاییم آن مهر …»

در ادامه در بند نهم، گروهِ پیروز در میدان مبارزه و ویژگی شان آشکار می شود. بر اساس این بند آن گروه از هماوردان که با آسودگی خیال و بی هیچ دغدغه و فشاری و از روی آزادی و اختیار و به یاری فروزه ای اهورایی به نام منش نیک که بارها و بارها در گاهان از این مینو نام برده شده و در سرمنشا امشاسپندان و نیروهای مینوی اهوراداده قرار دارد، با ایمان و باور راستین خود به آن(می تواند ضمیر اشاره به  ایزد مهر برگردد که در ادامه بند نیز همین ایزد قرار است به یاری گروه نماز آورنده بشتابد یا می تواند منظور اهورامزدا باشد. یعنی آنکه با درونی روشن و سرشار از ایمان و به یاری منش نیک و بدون هیچ اجبار و اصرار اهورامزدا(و نیروهای مینوی اش مانند ایزد مهر)را نماز آورده باشد یعنی خداشناس و خداباور باشد، ایزد مهر او را در شرایط دشوار پیروز می گرداند.) 

 یاران مهر در پیروز گرداندن گروه لایق بر نالایق، دو ایزدند به نام های وایو(فرشتهء هوا یا باد)که صفتش در این جا پیروزمند است و دیگری ایزد داموئیش اوپَمَنَ.

ایزد داموئیش اوپَمَنَ که در بسیاری از کرده های مهریشت مانند کردهء 66 و 68 و.. و همچنین در دیگر جاهای اوستا از جمله رشن یشت و فروردین یشت بکار رفته است، نام ایزدی است که در مهریشت از یاران ایزد مهر است و غالبا ایزد قوی و دلیر خوانده شده است اما نقش و وظیفه و کارکرد او در هیچ جا مشخص نیست اما به گفتهء برخی دانشمندان مانند دارمستتر و جکسن این ایزد نمایندهء اندیشهء نفرین و لعن از سوی دانا و خردمند است.

این دو ایزد که دارای صفت دلیری و پیروزمندی اند، یاریگر ایزد مهر در به تحقق رساندن وظایفش یعنی پیروز گرداندن راست(حق) بر ناراست(باطل یا ناحق)می باشند. 

برگرفته از تارنمای برساد

ابزارهای آیینی بکار رفته در مراسم بزرگداشت ایزدمهر

ابزارهای آیینی بکار رفته در مراسم بزرگداشت ایزدمهر


در این بخش نیز به بررسی بند چهار از کردهء نخست مهریشت می پردازیم: 

کرده یکم- بند 4

«برای فروغ و فرّش با نماز بلند با زَور می ستاییم آن مهردارندهء دشت های فراخ را، مهر دارندهء دشت های فراخ را می ستاییم که به ممالک آریایی خان و مان با سازش و آرامش و خان و مان خوش بخشد.»  

اینکه این بند از زبان چه کسی است، نامشخص است اما می توان تصور کرد، گوینده از زبان دوستداران مهر چنین یادآوری می کند  که ستایش مهر در جایگاه ایزدی و دارندگی دشت های بزرگ و گسترده، دارای ویژگی هایی است از جمله آنکه با نوای بلند و رسا باید سرود ستایش ایزد مهر را بر زبان جاری ساخت. اما این نماز به فروغ(روشنایی) و فر(بزرگی اهوراداده) این ایزد است.

شادروان استاد پورداوود در جلد دوم یشتهای خود دربارهء فر می نویسد این واژه که در فارسی موجود و به معنی آن آشنا هستیم، مشتقات آن فره و فرهی و فراهت و فرمند و فرهمند و فروهیده و فرهومند همه در ادبیات ما بکار رفته است که در فرهنگ ها به معنی شان و شکوه و شوکت و هنگ و برازندگی و زیبندگی و شکوهنده و غیره ضبط است و در ادبیات به واژگانی مانند فر کیانی و فره ایزدی  نیز برمی خوریم.

همچنین شادروان پورداوود دربارهء فروغ که یکی از نمادهای ایزد مهر است چنین می نویسد:

«چنانکه اشاره کردیم مهر در آغاز یشت از آفریدگان اهورامزدا محسوب است و از برای محافظت عهد و میثاق مردم گماشته شده است از این رو فرشتهء فروغ و روشنایی است تا هیچ چیز از او پوشیده نماند و در سراسر جهان آنچه از راست و دروغ می گذردو عهدی که بسته و شکسته می شود همه نزد او پیدا و آشکار باشد… از آنکه مهر، خورشید نیست بلکه فرشتهء روشنایی و فروغ است به خوبی از کردهء 13 و 95 مهریشت برمی آید که در این کرده ها از برخاستن مهر پیش از خورشید و گردش او پس از فرو رفتن خورشید صحبت شده است و گذشته از آن در دیگر بخش های اوستا نیز میان مهر و خورشیدامتیاز نهاده شده است.» 

از دیگر رسوم برگزاری آیین پاسداشت ارزش های ایزد مهر، ستایش فروغ و فر مهرایزد با زَور است.

بر پایهء گفته های استاد پورداوود، ستایش و سرودن نمازهای مهر دارای آیین های ویژه ای بوده است چنانکه گفته می شود حتی در هنگام سرایش سرودهای ایزدمهر، نوازندگی هم در کار بوده و در زمانهای ویژه ای زنگ هم زده می شده و گاه زانو زدن در هنگام ستایش هم معمول بوده است.خوردن نان و آب تقدیس شده که با عصارهءگیاه هوم آمیخته شده بود نیز از بخش های دیگر این آیین ها بوده است. این آب مقدس در اوستا موسوم است به زاوثر zaothra که امروزه به آن زَور می کویند و چند قرص نان که در آیین مهر بکار می رفته و در اوستا به نام درَئونَ draona نامزد است و اینک به آن درون گفته می شود یکی دیگر از یادگارهای آیینی مهر است که در میان آیین های زرتشتی نگهداری و به دنیای امروز انتقال یافته است.

در کردهء بیست و سوم بند 91  از مهریشت دربارهء دیگر آیین های بزرگداشت ایزد مهر چنین آمده است:

«درود به مهر دارندهء دشتهای فراخ (و) هزار گوش و ده هزار چشم(دارنده)، تویی شایستهء ستایش و برازندهء نیایش در خان و مان مردمان، تویی شایستهء ستایش و برازندهء نیایش.   خوشا به حال مردی که ترا به راستی نماز آورد؛ هیزم در دست، برسم در دست، شیر در دست، هاون دردست ، با دستهایی شسته، با هاون شسته، نزدیک برسم گسترده، نزدیک هوم حاضر شده و با سرود اهونَ وئیریه(یتااهو وئیریو)»

استاد پورداوود می نویسد که در این کرده از ابزارهای عمده که برای مراسم آیینی بکار می رفته نام برده شده است. هیزم در اوستا ائسم aesma  از برای سوزاندن در آتشدان و شیر از برای آمیختن با زَور(آب مقدس)و هاون از برای فشردن هوم(گیاهی مقدس که دارای ویژگی دارویی ارزشمندی است و در بندهش اشاره شده که عصارهءآن در خواص، سرور و بزرگ همهء گیاهان دارویی است اما بکارگیری آن در آیین ها مذهبی دارای پیشینه ای بسیار کهن است و از اساس، نوشیدنی سکرآوری بوده است که پس از ظهور اشوزرتشت همهء آیین های خونین فدیه دادن و نوشیدن نوشیدنی سکرآور نزد ایرانیان بازداشته شده است.صفت هوم در اوستا و زبان اوستایی «دوراوشم» به معنای «دوردارندهء مرگ» است که در گاتها نیز با همین صفت در هات 32 بند 14 به آن اشاره شده است . اما هومی که در نزد ایرانیان پس از اشوزرتشت بکار می رفته و آنچه امروزه به کار می رود دارای خاصیت سکرآوری نبوده و پلوتارک نیز از بکارگیری این گیاه به مانند یک پیشکش و فدیه در میان ایرانیان صحبت می کند.)می باشد و برسم نیز یکی از ابزارهای ستایش است، که در اوستا به صورت برِسمَن baresman آمده و از کلمهء بَرِزbarez که به معنی بالیدن و رشد و نمو است مشتق شده است و عبارت است از شاخه های بریدهء درخت که به هر شاخه، تاک یا تای می گویند و در اوستا مشخص نشده که این شاخه ها از چه درختی باشند و تنها اشاره شده که برسم از جنس درخت یا گیاه بوده و پاکیزه باشد. در نوشته های جدیدتر به برسم انار اشاره شده است و امروزه به جای برسم های گیاهی از برسم های فلزی از جنس برنج یا نقره به بلندی 9 بند انگشت و به پهنای یک هشتم بند انگشت استفاده می شود.

بر اساس بند 4 از کردهء یکم، هدف از همهء این آیین های نیایش و ستایش مهر که از سوی مهردوستان و پیمان داران برپا داشته می شود، دریافت نعمتهای نیکویی چون آرامش و صلح و خوشی در سراسر سرزمین های آریایی(که به نظر استاد پورداوود منظور ایران است)می باشد.

برگرفته از تارنمای برساد

ایزد مهر نافریفتنی است

ایزد مهر نافریفتنی است


در این بخش نیز به بررسی بند پنجم از کردهء یکم پرداخته می شود:

کرده یکم بند 5

«بشود که او برای یاری ما آید 
                     بشود که او برای گشایش (کار) ما آید

بشود که او برای دستگیری ما آید      
                          بشود که او برای دلسوزی ما آید

بشود که او برای چارهء ما آید       
                          بشود که او برای پیروزی ما آید

بشود که او برای سعادت ما آید 
                          بشود که او برای دادگری ما آید

آن کسی که قوی و در همه جا پیروزمند و هرگز فریفته نشدنی و در سراسر جهان مادی سزاوار ستایش و نیایش است، آن مهر دارندهء دشت های فراخ».

همان گونه که از ظاهر نوشته بر می آید، بخش آغازین بند پنجم حالت شعرگونه داشته و حالت منظوم و شعری این بند آشکارتر از دیگر بندهایی است که تاکنون مورد پژوهش قرار گرفته است و بند سرشار از واژگانی است که دارای آواهای نزدیک به هم بوده و حروف پایانی شان یکسان است مانند: اَوَیینگهِ( uuaiƞhǝa) و رَوَیینگهِ(auuiƞhǝr)و َرَفننگهِ( afnaƞhǝr)
و یا واژگانی چون: اَشَوَستایی ( (ašauuastāiو هَوَنگهایی (( hauuaƞhāi و بَئِشَزایی ((baǝšazāi و مَرژدیکایی   (Marĵdikāi)  

این بند که سراسر پیام خواست از جانب دوستداران ایزد مهر است، دربردارندهء نیازهای انسانی است که از سوی خواستاران مهر بیان می شود و شامل یاری، گشایش در کارها و چاره، دستگیری و دلسوزی و سعادت و پیروزی و دادگری می باشد و برآورندهء این نیازها کسی است که قوی و نیرومند است و در همه جا پیروز از میدان بیرون می آید. او دارای ویژگی های دیگری نیز هست که در گاهان این ویژگی ها به اهورامزدا نسبت داده می شود و به نظر می رسد که عبارت «هرگز فریفته نشدنی و در سراسر جهان مادی سزاوار ستایش و نیایش است»، برداشتی از گاتها باشد که در گاتها دارندهء این ویژگی ها اهورامزدای همه آگاه و همه توان است.

گاتها،هات 45 بند 6:
ایدون سخن خواهم گفت (از آن که) بزرگترین همه است ستایش می کنیم با راستی (او را) که سرور داناست (و) آنان که (با او) هستند(بنا به تفسیر گاتها، منظور از آنان که با اهورامزدا هستند، امشاسپندان می باشد)….

 گاتها هات 43 بند 6:
درآن زمان که خرد پاک تو با خشترا و وهومن به در خواهد آمد ای مزدا،…خرد تو را هیچ کس نتوان فریفتن.

اما در مهریشت این ویژگی ها یعنی نافریفتنی بودن و سزاوار ستایش و نیایش بودن، به ایزد مهر که یکی از فروزگان مینوی و ایزدانی است که خود نیرویی مزدا داده بوده و سرچشمهء نیروی جنگاوری و مبارزه با دروغ و پیمان شکنی و نماد استواری بر پیمان است، نسبت داده شده است.

به هر حال به نظر می رسد که بر پایهء گاهان و همهء نوشته های اوستایی، اهورا مزدا که یگانه آفرینندهء جهان و قانون استوار بر آن(اشا)می باشد به واسطهء نیروهای مینوی که خود سرمنشاء آنها بوده(امشاسپندان و ایزدان)و اینان جلوه ای از دانایی و توانایی بیکران او هستند، بزرگترین همه است و او و همهء نیروهای مینوی نیکی گستر  و تاثیرگذار او بر جهان مادی، شایستهء احترام و ستودن و ارج نهادن هستند.

برگرفته از تارنمای برساد

راه های ستایش ایزد مهر

راه های ستایش ایزد مهر


در این بخش نیز به بررسی بند ششم از کردهء یکم پرداخته می شود:

کرده یکم- بند 6
«آن ایزد نیرومند توانا را و در میان موجودات قوی- ترین را (آن) مهر را با زَور می ستاییم آن مهر دارندهء دشت های فراخ را. آن مهر دارندهء دشت های فراخ را باهوم آمیخته به شیر، با بَرسَم، با زبان خرد، با پندار و گفتار و کردار با زَور و باکلام بلیغ می ستاییم.»

 چنانکه آشکارا در این بند آمده، این ایزد یعنی مهر، ایزدی توانا و نیرومند و قوی ترین نیرو در میان موجودات(آنچه که وجود و هستی یافته) است و نیروی او با نیروی موجودات دنیای مادی مقایسه شده است و هرگز نیرویی هم ارز با اهورامزدا به شمار نمی آید. 

در ادامه ایزد مهر بر اساس آیینی ویژه که در بخش پیشین به طور مفصل به معرفی مواد و ابزارهای دینی بکار رفته در آن پرداخته شد، مورد ستودن و ارج نهادن واقع می شود. 

مهر دارندهء دشت های بزرگ، در این آیین با رسم دیرینه ای که هنوز برخی از یادگارهای آن در میان آیین های دینی ما زرتشتیان پاسداری و نگهداری شده است، ستوده می شود. این ایزد با زَور(همان آبی که بر آن اوستا خوانده شده و پاک گشته است) با فشردن گیاه هوم (که صفت آن دوردارندهء مرگ است) و آمیختن عصارهء آن با شیر و همراه با شاخه های بَرسَم (شاخه های بریده شده از درخت و گیاه) و با سرایش سخن شیوا که به گمان من منظور همان اوستاخوانی است و از راه اندیشه و گفتار و کردار از سوی دوستداران مهر مورد ستایش قرار می گیرد.

در این بند یکی از آرایه های ادبی به نام استعاره بکار رفته که نشان از دانش ادبی و هنر سخنوری و ذوق سرشار پیشینیان مان دارد.

این صنعت یا آرایهء ادبی که موجب هرچه زیباتر شدن نوشته های ادبی می گردد، در ترکیب «زبان خرد» به چشم می خورد. چنانکه می دانیم به طور معمول بکار بردن چنین ترکیب هایی جدا از زیباتر کردن نوشته و آراستن آن، ذهن شنونده و خواننده را تحریک می کند تا کمی ژرف تر و عمیق تر به آن نوشته بنگرد و در معنای آن دقیق شود.

 چنانکه نویسنده در این نوشتهء مهریشت می توانست به جای بکاربردن ترکیب زبان خرد بگوید از روی خرد یا با خردمندی و یا هر ترکیب سادهء دیگر، اما می بینیم که نویسنده از ترکیب زبان خرد بهره برده که در ادبیات امروز آرایهء استعاره به شمار می آید یعنی نویسنده خرد را به انسانی مانند(تشبیه) کرده که با زبان خود سخن می گوید و سپس ارکان تشبیه یعنی مشبهٌ به(مانسته که در اینجا انسان است)را از نوشته حذف کرده و یکی از اجزای مشبهٌ به(مانسته) یعنی زبان (که عضو بدن انسان است)را به جای آن آورده است در حالی که همه می دانیم، خرد مانند انسان زبان ندارد.

اما همانطور که آدمی به یاری زبان خود و از راه سخن گفتن بر دیگران تاثیر نهاده و یکی از ابزارهای اثرگذاری انسان بر جهان پیرامون، زبان(عضوی که با آن سخن گفته می شود)است، خرد نیز به ابزار تاثیرگذاری(مانند زبان)مانند شده که به یاری آن می توان اثربخش بود.

برگرفته از تارنمای برساد

ابزارهای قدرت و چیرگی ایزد مهر

ابزارهای قدرت و چیرگی ایزد مهر

 

این بخش اختصاص دارد به بند هفتم از مهریشت که آغازگر کردهء دوم آن است. 

کرده دوم، بند 7

« مهر را می ستاییم (کسی) که دارای دشت های پهن است (کسی) که از کلام راستین آگاه است. زبان آوری کهدارای هزارگوش است. خوش اندامی که دارای هزار چشم است. بلندبالایی که در بالای برج پهن(ایستاده).زورمندی که بی خواب پاسبان است

این بند سرشار است از صفات نسبت داده شده به ایزد مهر و بیشتر به ویژگی های جسمانی از این ایزد پرداخته که در خدمت وظایف او، یعنی نگهبانی بی مانند و خدشه ناپذیر، می باشد. از آن جمله در سرآغاز بند اشاره دارد به قدرت مالکیت و توانایی او در چیرگی بر آنچه که کنترل آن از سوی اهورامزدا بر دوش او نهاده شده است یعنی دارندگی دشتهای بزرگ و گسترده و کشتزارهای آرام و فراخ.

می توان تصور کرد؛ این یشت بزرگ، که بازمانده از دوران کهن این سرزمین است با خود یادگارهای اصیلی از اندیشه ها و باور آریاییان جنگاور و همواره در حال حرکت را به همراه دارد و در جای جای هر بند، نشانه هایی از این باورها را به نمایش می گذارد. چنانکه در این بند و بسیاری از بندهای گذشته، سخن از دشتها و کشتزارهای بزرگ و گسترده که جایگاه جولان جانورانی چون اسب های اصیل است و تیزچشمی و قدرت نیوشایی بالا، خوش اندامی و بدن تنومند برای ایزد نگهبان آنها و دوستداران مهر که همگی یادآور ویژگی های جنگاوری و دلیری و زندگی همواره در حال حرکت اقوام آریایی، پیش از برخورد و تاثیرپذیری از ساکنان یکجانشین و کشاورز بومی سرزمین ایران باستان است.

از ویژگی های ایزد مهر در این بند، آگاهی او از کلام یا گفتار راستین (اَرشوَچَنگ(aršvačaƞhem است.

اِرِش اوستایی یا اَرت و اَرد امروزی، که در گاتها بارها و بارها در مقام اسم و صفت بکاربرده شده و با اشا هم ریشه دانسته شده و به راست یا درست برگردانده می شود، در اینجا نیز همراه واژهء وَچَنگ از ریشهء وَچ به معنای گفتن آمده، به صورت گفتار راستین معنا شده است.

چنین به نظر می رسد که منظور از گفتار راست همان راستگویی و سخن برخاسته از حقیقت یا اشاست. اما از سوی دیگر می توان آن را نوعی آرایهء ادبی به نام مجاز دانست. در این صورت منظور از گفتار راست می تواند همان مانثرا یا سخن بلیغ و اندیشه برانگیز باشد.

زبان آور یا ویاخَمَنَ که برای ایزد مهر در مقام صفت، بارها و بارها به کار برده شده است، به معنای انجمن آرا و ناطق است.چنین به نظر می رسد که ایزد مهر به انسانی مانند شده، محفل آرا و ناطق.

 صفت زبان آور که در این یشت به فراوانی برای ایزد مهر استفاده شده است،به جای واژهءاوستایی(viiāxana) می باشد که در تفسیر پهلوی به «هنجمینک» برگردانده شده یعنی انجمن آرا، در محفل گویا، زبان آور که از واژهء «ویاخمَن»(viiāxaman) ،(انجمن) مشتق شده است.(1)

دارای هزارگوش: کنایه از بسیار شنوا بودن و نیوشایی فراوان و آگاهی کامل داشتن به پیرامون است و به عنوان ویژگی برای ایزد مهر بکار رفته و بسیار تکرار می شود.

بر پایهء این بند او بسیار شنواست تا گفتار راست را بشنود و بر آن همواره آگاه باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که یکی از ابزارهای آگاهی، بسیار شنوا بودن است.

چنانکه بعدها در ادبیات ایران، بسیاری از ادیبان و سخنوران و اندیشمندان به همین نکته در سروده ها و نوشته های خود اشاره کرده اند با این مضمون که خداوند به آدمی دو گوش بخشیده و یک زبان، یعنی دو برابر بیش از آنچه می گویی بشنو.  

 دارای هزار چشم: کنایه است از بسیار بینا بودن یعنی آگاه به همه چیز و باخبر از پیرامون خویش که از ویژگی های ایزد مهر است و مانند صفت هزارگوش بارها و بارها برای ایزد مهر استفاده شده است. 

خوش اندام و بلند بالا:صفاتی است برای ایزد مهر و گویا ایزد مهر به انسانی مانند شده که دارای اندامی زیباست و در بالای برجی بلند می ایستد تا از آن جا بر پیرامون خود چیرگی و آگاهی کامل داشته باشد.او زورمندی است که مانند پاسبانی بی خواب به مراقبت و پاسبانی همیشگی از راستی و عهد و پیمان بسته شده می پردازد.

در اینجا از یک آرایه ءادبی، یعنی صنعت تشبیه یا مانندگی بهره گرفته شده است:

ماننده(مشبه): زورمند(ایزد مهر)
مانسته(مشبهٌ به): پاسبان بی خواب
مانروی(وجه شبه): همواره بیداری و هوشیاری و آگاهی همیشگی 
مانواژ(ادات تشبیه): از نوشته سترده شده است.

در مجموع می توان چنین برداشت کرد که این بند به ابزارهای چیرگی و تسلط و اعمال قدرت درست و سازنده اشاره دارد که زیربنای آن آگاهی کامل داشتن و ابزار های کسب این آگاهی تیزبینی و تیزگوشی(نیوشایی)و هماره هوشیاری و استفادهء درست از ابعاد وجودی است و به نظر می رسد که گذشتگان،با الگوسازی های اینچنینی در قالب ایزدان و نیروهای مینوی در تلاش بوده اند تا به صورت غیرمستقیم، مردمان را به پرورش صفات نیک در وجودشان ترغیب و تشویق نمایند! 

     1-ادبیات مزدیسنا، یشتها، تفسیر و تالیف پورداوود، ج 1، زیرنویس ص 42

برگرفته از تارنمای برساد

وهو منه وستره، پوشاک دانایان و نیک اندیشان

وهو منه وستره، پوشاک دانایان و نیک اندیشان


دین زرتشت دین خرد ورزی و کسب دانش است و دانش خود شناسی یکی از مهمترین دانشها است که اشوزرتشت در گاتها  به فراگیری و شناخت  آن بارها تاکید کرده  است .  

پوشش یكی از ارزشهای مهم  انسانی است و این ارزش سبب تفاوتهای فردی و  اجتماعی اشخاص می گردد

و می توان گفت که پوشش پرچم وجود انسان است كه از آیین و فرهنگ و آداب و رسوم او سخن می گوید. پیدایش پوشاک ریشه  روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی دارد. پوشاک تقریبا به اندازه تاریخ بشر و گستردگی جغرافیا جهان سابقه و قدمت دارد. می توان گفت كه لباس همزاد انسان از بدو خلقت بوده واین موضوع را می توان از جنبه های گوناگون روان شناسی، اخلاقی، اجتماعی و دینی بررسی كرد

پوشاک را باید یکی از مهمترین داده های مزدا بر شمرد زیرا  وسیله ای برای پوشش و زیبایی و حفاظت از سرما و گرما و آسیبهای پوستی و از همه مهم تر، برای  ستایش خداوند است. بارها ارزش پوشش و نگهداری  تن و روان  در بندها ی گاتا و اوستا  آورده شده  است بطوری که هر پوشش پیام و فلسفه ای  را در خود نهفته دارد مانند سدره که ما را از ناراستی و ناهنجاری های جهان مادی دور نگه می دارد و استفاده صحیح و مناسب از آن داده اهورایی  بهترین راه  سپاس گزاری از مزدا اهورا است، پوشیدن سدره زمینه رشد و رفتار فردی و اجتماعی انسان را فراهم  می كند و انسان با استفاده از آن به آرامش می رسد در کتابهای آسمانی به این نكته اشاره دارند كه پوشش نماد اندیشه انسان است و زبان گویای اندیشه 

جنس و رنگ و شكل سدره از راز درون انسان، پرده برمی دارد و انسان با پوشیدن آن، نشانه ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی خود را به نمایش می گذارد.

نقش سدره در آیین زرتشت
1- در جهان مادی سدره نخستین پناهگاه تن و جان انسان  است 
سدره  انسان را ازناراحتی و سختیهای طبیعی همچون  آسیبهای جسمی و روانی مانند اضطراب و خشم دور نگه می دارد و نگهبان جسم و جان و آرامش روان انسان می باشد.
2- انسان یك موجود اجتماعی است و در جامعه با همنوعان خود زندگی می كند، و آن جامعه برای اداره اش قوانینی داردکه پوشش نیز جزئی ازهمان قوانین اجتماعی است و انسان برای خود نوعی پوشش انتخاب می كند تا خود را هماننددیگران سازد و برای خود مقام و منزلتی به دست آورد.

3-سدره  پوشیدن نوعی قانون و دستور دینی است كه شخص زرتشتی بر اساس دستورات دینی خود به پوشیدن آن اقدام می كند با توجه به ریشه پیدایش سدره  و تأثیر آن بر فرهنگ زرتشتی می توان گفت كه سدره یك عامل دینی فرهنگی است و آئینه ای از نگرش ها و بینش ها ی یک قوم و ملت است.

پوشیدن سدره  نشان دانایی و پاکی اندیشه و پاکدامنی است و در برتر و بهتر بودن انسان نقش مهمی دارد.

انسان دانا چون دارای حس برتری طلبی است با پوشیدن سدره، حس خود را ارضاء نموده و برتری خود را نسبت به دیگران ابراز می كند.

پوشش با الیاف پنبه ای
الف-بعضی از لباسها از جنس خاصی تهیه می شوند كه مولد و انتقال دهنده بار الكتریكی است و می دانیم كه افزایش بار الكتریكی در بدن، موجب افزایش رفتار غیر ارادی شده و منشأ عصبانیت و اضطراب درونی می شود، مانند لباسهای نایلونی که از  آنها استفاده می كنیم. 

بنابراین هر جنسی از لباس كه، بار الكتریكی كمتری تولید كند برای پوشش مناسب تر است و این نكته در ارتباط با پوشاندن سر بیشتر كاربرد دارد و خانمها باید از جنسی به عنوان روسری استفاده كنند كه دارای بار الكتریكی كمتری باشد. 
پوشیدن لباسهای پنبه ای به خاطر اینكه از الیاف طبیعی تهیه می شوند در درجه اول قرار دارد و لباسهای كتانی در درجه دوم.
ب- دومین خصوصیت جنس لباس مربوط به قابلیت نفوذپذیری آن است پوست بدن علاوه بر اینكه اعضای درونی بدن را می پوشاند، سه وظیفه مهم را برای بدن انجام می دهد.
جذب اكسیژن از طریق پوست تنها ویژگی انسان نیست، بلكه حیوانات و نباتات هم از این ویژگی برخوردارند، پوست نه فقط جذب اكسیژن بلكه دافع بعضی از سموم یا مواد زاید شیمیایی موجود در بدن می باشد و با عمل تعریق مواد زاید بدن را خارج می كند.
بعضی از لباسها مانع رسیدن اكسیژن به پوست می شوند و تنفس پوستی كمتری انجام می شود و به میزان لازم رشد طبیعی صورت نمی گیرد.
ج-سومین موردی كه در ارتباط با جنس لباس مطرح است بازتاب تشعشعات درونی و بیرونی است، جنس لباس در سلامتی و رفاه و تأمین آسایش و طول عمر انسان، اثرمستقیم دارد. بدن انسان باتوجه به فعالیت های جسمی حرارت فراوانی را تولیدمی كند، اگر لباس بتواند این حرارت و انرژی مازاد بر نیاز بدن را بطور مناسب دفع كند، مایه سلامتی و رفاه است و اگر نتواند این انرژی را دفع كند به عنوان سم در بدن باقی می ماند و سلامتی انسان را به خطر می اندازد.

رنگ
رنگ تیره آثار منفی بر حالات روانی انسان دارد، برای اینكه تیرگی نماد فقدان و كمبود و كرخی است و انسان را از حالتهای نشاط و سرور باز می دارد.(آیین بهزیستی)

 اما شخص دانا در آیین زرتشت  سدره و کلاه و روسری سفید و از جنس پنبه  می پوشد زیرا  رنگ سفید علاوه بر اینكه آلودگی و چركی را به سرعت نمایان می كند، پوشنده را وادار به رعایت مداوم نظافت می كند. همچنین رنگ سفید دارای آثار مفرح و نشاط آور است و اثرسلامت بخشی دارد. چون كمتر از تمام رنگهای دیگر نور جذب می كند.  

جذب اكسیژن، دفع سموم  و عمل تعریق نیز از اثرات خوب پوشش پنبه ای است. 

2-جنس سدره:
 جنس سدره اثرات گوناگونی بر سلامتی جسم و روح انسان دارد و از نظر بهداشتی اهمیت زیادی برای آن در نظر می گیرند چون استفاده از  الیاف مصنوعی در پوشاک زیر به طور مستقیم با بدن تماس دارد و آثار  زیانبار سریع و دائمی به بار می آورد.

پوشیدن سدره نخی از آسیبهایی چون ناراحتی هایی عرق سوز شدن، گرمازدگی، ناراحتی های پوستی و ناراحتی های روانی چون اضطراب و خشم، کرخی و سستی …   جلو گیری می کند .

 3-شكل سدره : 
شكل  و رنگ سدره و 9 درز آن  اثرات بسیار بهداشتی، اجتماعی و اخلاقی در زندگی انسان دارد. مخصوصاً در زمان ما كه پوشاك نماد و سمبل تفكر و اعتقاد پوشنده آن هم می باشد. 

 نشانه های سدره یا وهو منه وستره 
پیراهنی است گشاد با آستین کوتاه بدون یقه که از پارچه سفید درست شده که هر زرتشتی آنرا به عنوان نخستین پوشش در زیر لباس های دیگر بر تن دارد این پیراهن دارای 9 درز است که قطعات را بهم متصل می کند . که 2 درز پهلو (‌محل اتصال قطعه بزرگ جلو و پشت )‌نشانه یگانگی میان نیاکان و فرزندان است ( اسلاف و اخلاف )‌2 درز آستین که آنرا به پیراهن وصل می کند علامت کار و کوششی است که باید با دو دست انجام شود گریبان سدره چاکی دارد که تا سینه رسیده و در انتهای آن کیسه کوچکی بنام کرفه (کارنیک) قرار دارد که بعقیده ما گنجینه اندیشه و گفتار و کردار نیک است و در عقب هم کیسه ای بنام گرده قرار دارد که نشانه و ظایفی است که بر دوش آدمی قرار دارد و 2 درز هم این دو کیسه را به پیراهن متصل می سازد . 2 درز کوچک در پایین جامه قرار دارد که دامنهٔ پیراهن را به دو بخش اصلی جلو و پشت متصل می کنند و علامت همبستگی کهتران و ضعیفان با برتر ان است و هر کس باید به یاد ضعیفان و زیر دستان خود باشد و سرانجام درزی که گرداگرد پایین جامه است و نشانه بازگشت به سر منشا ٔ هستی یعنی اهورامزدا است .

واژه اوستا یی سدره وهومنه وستره Vohumana vastra سدره لباس نیک اندیشی است و در کتب پهلوی واژه شپیک  Shapik  بجای سدره بکار رفته است. جنس پارچه امروزه از ململ سفید است 

سدره جامه ستایش و پیروی از اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر بدیها و ناراستی های درونی و برونی و صفات ناشایست در امان می دارد.

برگرفته از تارنمای برساد

مهر یشت

مهر یشت


مهریشت

«مهر دارندهء دشتهای فراخ و رام کشتزار خوب بخشنده را خشنود می سازیم، «مانند بهترین سرور». زوت باید آن را به من بگوید (زرتشت) «بر طبق قانون مقدس بهترین داور است» باید مرد پاکدین دانا آن را بگوید.»

در این بند از مهریشت، یعنی نخستین بند و آغازگر آن، همانطور که پیداست توصیفی کلی از ایزد مهر بیان شده و گویا در دنیای وصف، این ایزد را به انسانی بسیار بخشنده مانند کرده است که دارندهء دشت های بزرگ و کشتزارهایی آرام و خوب و فراخ است و بخشی از دارایی خود را به دوستداران مهر و نیک دارندگان پیمان می بخشد.

اما بایسته ای که بر دوش دوستداران مهر نهاده شده، آن است که مهر را همچون بهترین سرور که منظور از آن اهورامزدا، خداوند جان و خرد است، با کردارهای نیک خشنود گرداند.

همانطور که در بسیاری از نوشتگان دیگر آمده که مهر یا میثره یکی از خدایان پیش زرتشتی است که  دردوران پیش از ظهور اشوزرتشت پیامبر، بسیار ارج نهاده می شد و بعدها یشتی به نام آن نامزد شد که یکی از یشتهای بزرگ در میان یشت های دیگر است. این ایزد در میان مردمان چنان دارای ارزش و جایگاه بود که پس از اشوزرتشت نیز رنگ نباخت اما از جایگاه خدایی خود به زیر آمد و هم ارزش با دیگر ایزدان از جلوه های اهورامزدا یکتا خدای هستی بخش و دانا، که اشوزرتشت آن را برای نخستین بار به جهانیان شناساند، به شمار آمد و چنانکه همگان می دانیم بر خلاف امشاسپندان (فروزگان مینوی اهورامزدا) که در گاهان از آنها به فراوانی نام برده شده است، ردی ازبسیاری ایزدان همچون ایزد مهر با آن جایگاه پیشین در گاهان دیده نشد. اما بعدها بنا به دیدگاه اندیشمندان دین و موبدان، بخشی از اوستای بزرگ به برشمردن ویژگی های ایزدان و ستودن این جلوه های نیک مزدا داده از جمله ایزد مهر اختصاص داده شد تا این شیوه های فکری و ردپای فرهنگی شان در حافظهء تاریخی باقی بماند.

در ادامهء این بند، آمده است که زوت(رهبر روحانی که بر پایهء گفتهء استاد پورداوود، منظور خود اشوزرتشت پیامبر است) و دانایان پاکدین و پیروان بر این باور استوارند که براساس قانون مقدس (قانون الهی استوار بر جهان و جهانیان)، او بهترین داور است.

دربارهء این عبارت باید بیشتر کند و کاو نمود تا معنای حقیقی آن را دریافت.

چرا که بر پایهء پیام اندیشه برانگیز گاهان، سروده های اهورایی اشوزرتشت، اهورامزدا بهترین داور کردار مردمان و جهانیان است و هم اوست که بر پایهء قانون خلل ناپذیر اشا(قانون ازلی و ابدی اهورامزدا که بر جهان استوار است) سرنوشت دو گروه نیکان و  بدان را تعیین می کند.

هات 29 بند 4 از اهنودگات گاهان:
بی گمان اهورامزدا بهتر به یاد دارد کارهایی را که در گذشتهء دور به وسیلهء نابخردان و مردمان شان انجام شده و همچنین کارهایی که در آینده دور انجام خواهد شد. اهورامزدا یگانه داور است پس آنچه ارادهء اوست بر ما وارد آید. 

و یا در هات 31 بند 8 از اهنودگات گاهان می خوانیم:
ای خداوند جان و خرد، آنگاه که تو را در اندیشهء خود نخستین و پسین هستی شناختم آنگاه با دیدهء دل دریافتم که تویی سرچشمهء منش پاک، که تویی آفرینندهء اشا و داور کردار جهانیان.

عبارت «بر اساس قانون مقدس بهترین داور است» برداشتی عینی از گاهان است که نیاکان هنرپرور ما به یاری ادبیات قوی و دانش سخنوری و یاری گرفتن از زیبایی های ادبی همچون آرایهء ادبی تلمیح که نمونهء آن را در این بند از مهریشت نظاره گریم، بخشی از سروده های اشوزرتشت را در میان نوشته های اوستایی متاخر نهاده، تا نگینی باشد بر انگشتری اوستا (دانش نامهء پرافتخار ایرانیان) و نوشته های اوستایی متاخر را به یاری سرودهای اهورایی گاهان، ارزشی هزارباره ببخشند.

اما بر پایهء این نوشته ها، که بجز پیام گاهان دربردارندهء اندیشه های دانایان پیش از اشوزرتشت پیامبر هم می باشند، ویژگی داوری روان درگذشتگان پس از مرگ، در دایرهء کنش های سه ایزد(جلوه های اهورامزدا) مهر و سروش و رشن است. 

بنابراین می توان چنین دریافت که بر اساس اوستا ، ایزد مهر یکی از داوران روان پس از مرگ است و بر پایهء قانون اشا(اساس نامهء داوری کردار جهانیان) که همان اراده و خواست اهورامزداست، روان جهانیان داوری خواهد شد بنابراین اهورامزدا بهترین داور کردار مردمان جهان است، چرا که برپایهء قانون او و در پرتو جلوه های روشنگری اش یعنی مهر و سروش و رشن کردارمردمان مورد داوری قرار خواهد گرفت و این بند مهریشت نیز تاکیدی دوباره بر همین موضوع است.

کرده یکم- بند یکم
« اهورامزدا به اسپنتمان زرتشت گفت: ای اسپنتمان هنگامی که من مهر دارندهء دشت های فراخ را بیافریدم، او را در شایسته ستایش بودن مساوی، در سزاوار نیایش بودن مساوی با خود من که اهورامزدا(هستم) بیافریدم. » 

آشکار است این بند در جایگاه  پیش گفتاری برای مهریشت سروده شده است و اصل یکتاپرستی که  محور آموزه های اشوزرتشت است  از آن برداشت می شود. 

گوینده دراین بند اهورامزداست و به اشوزرتشت از خاندان اسپنتمان تاکید می کند که آفرینندهء ایزد مهر همان دانای بزرگ هستی بخش(اهورامزدا) است و به این شکل مهر از مقام آفرینندگی خود که مربوط به دوران پیش از اشوزرتشت است، پایین آورده شده و در جایگاه آفریدهء نیک اهورامزدا که دارای ویژگی دارندگی دشت های فراخ و رام کشتزارهای خوب است، قرار داده شده است.

پیام دوم این بند آن است که ایزد مهر تنها، دارندهء دشت های فراخ است نه آفرینندهء آن و او به  موجودی مانند شده که دارای ویژگی دارندگی و مالکیت است و این دارندگی از سوی اهورامزدا به او بخشیده شده است تا بتواند دوستداران مهر را پاداش ببخشد. 

پیام دیگر بند یک آرایهء ادبی است که در قالب آن، ارزش مقام و جایگاه ایزد مهر آشکار می شود. در این بند آرایهء تشبیه بکار رفته که ایزد مهر در دو ویژگی یعنی سزاوار ستایش و نیایش بودن به اهورامزدا مانند شده (مساوی و برابر با او، نه یکسان) و این حکایت از ارجمندی ایزد مهر دارد اما نه در اندازهء اهورامزدا که آفریننده کل است.

آرایهءادبی تشبیه(مانندگی)
مشبه(ماننده): او (مهر دارندهء دشت های فراخ)
مشبهٌ به(مانسته): من (اهورا مزدا)
وجه شبه(مانروی): شایستهء ستایش بودن و سزاوار نیایش بودن
ادات تشبیه(مانواژ): مساوی با ،مانند yim))
Yim: هم معنی با .yat اوستایی و hyat گاهانی  است که معنی  as یا مانند، از آن استخراج شده است.

کرده یکم- بند دو 
«ای اسپنتمان، مهر و پیمان شکنندهء نابکار سراسر مملکت را ویران سازد مثل صد(تن از اشخاصی است) که (به گناه) کَیَذَ آلوده باشد و قاتل مرد پاکدینی باشد ای اسپنتمان تو نباید مهر و پیمان بشکنی نه آن (پیمانی که) تو با یک دروغ پرست و نه آن که تو با یک راستی پرست بستی زیرا معاهده با هر دو درست است خواه دروغ پرست و خواه راستی پرست.»  

مهر و پیمان شکنندهء نابکار(.miƟrō-druxšairiiōm  
چنانکه از جملهء نخست برمی آید، هنوز گویندهء سخنان اهورامزداست که به اسپنتمان(احتمالا بر پایهء بند پیشین، طرف سخن اشوزرتشت است) پیامی بسیار بزرگ و بنیادین می دهد که همان شدت زشتی و بدی گناهِ مهر و پیمان شکستن است. آنکه به پیمان بسته استوار نمی ماند، با نام «میثرودروخش» یا ضدمهر شناخته می شود. چنین کسی برای آنکه مهر خود را بشکند، دروغ را دستاویز خود قرار می دهد. بنابراین «دروغکار یا درِگوَنت» نیز خواهد بود. چنین کسی بنا به گفتهء این بند و بنا به بندهای گاهان، برهم زنندهء قانون و ویران کنندهء سراسر کشور است.

دان ناردو، نویسندهء کتاب امپراتوری ایران، آورده است که  بر اساس برگردان کتیبه های شاهان هخامنشی بویژه داریوش یکم، بیزاری از دروغ در میان هخامنشیان بسیار پرمعناست. بنا به نوشتهء هرودوت، ایرانیان«دروغ گفتن و پس از آن بدهکار بودن» را زشت تر از هر چیز می دانستند و به خاطر ترس ازاینکه مجبور به دروغ گفتن شوند، از قرض و وام دادن  نیز هراس داشتند و همه اینها نشانه ای است بر اینکه در دوران گذشته، ایرانیان تا به چه اندازه به آموزه های دینی پایبند بوده و تا چه حد از پیمان شکنی و عمل بر ضد مهر شرم داشته و حتا خود را از کارهایی که شاید روزی اینان را گرفتار دروغ و پیمان شکنی سازد، پرهیز می دادند. اما میزان و شدت کیفر دروغگویی در زمان هخامنشیان آشکار نیست اما چنانکه از این بند مهر یشت می توان برداشت کرد، مهر و پیمان شکستن(که یکی از ابزارهای مورد نیاز آن متوسل شدن به دروغگویی است) یکی از گناهان بسیار بزرگ است که گناه پیمان شکن از نظر شدت به کسی مانند شده که صد بار به گناه کَیَذ (امروزه این گناه بر ما شناخته نیست) آلوده شده و همچنین دست به کشتن یک انسان پاکدین و خداشناس زده باشد. دراین بند آرایهء ادبی تشبیه(مانندگی)بکار رفته است و آن مانندگی مهر و پیمان شکن است که از نظر شدت و بزرگی گناه به کسی مانند گشته که صد بارگناه کیذ انجام داده و انسان پاک دینی را کشته باشد.

…ای اسپنتمان تو نباید مهر و پیمان بشکنی…
 منظور از مهر در این بند، ایزد مهر نیست بلکه منظور عهد و پیمان و میثاق است. در این قسمت، پیام دوم بند آشکار می شود و آن اینکه، پیمان داری و استوار بودن بر عهد و میثاق، امری نسبی نیست و ارزش استوار بودن بر پیمان در هر وضعیت و بایستگی وفای به عهد، مقطعی و وابسته به شرایط پیرامون نیست بلکه همانطور که بر اشوزرتشت از سوی اهورامزدا تاکید شده، باید همواره بر عهد و پیمان خود استوار بماند حتا اگر این پیمان میان اشوزرتشت و یک دروغپرست بسته شده باشد، برهمگان نیز بایسته است که بر هر پیمانی که بسته اند پایدار و استوار باشند. 

باید بدانیم که هر گاه یک ویژگی اخلاقی در میان انسان ها این چنین مورد اهمیت قرار می گیرد، که رعایت آن در هر حال و هنگام و شرایط بر فرد بایسته است، دیگر راه بر نافرمانی و فرار از آن بسته شده و اخلاق و انسانیت معنای راستین خود را بازمی یابند آن چیزی که در گذشتهء دور ایرانیان وجود داشت اما امروز همه آن را به فراموشی سپرده ایم!


 

کرده یکم بند 3

 

«مهر دارندهء دشت های فراخ، اسب های تیزرو دهد به کسی که به مهر دروغ نگوید(پیمان نشکند)آذر اهورا مزدا راه راست نماید به کسی که به مهر دروغ نگوید فروهرهای مقدس و نیک و توانای پاکان، فرزندان کوشا دهند به کسی که به مهر دروغ نگوید.»

همان گونه که در بخش پیشین گفته شد یکی از ویژگی های ایزد مهر آن است که این آفریدهء اهورامزدا از سوی وی به دارندگی نعمت دشت های فراخ و کشتزارهای خوب منسوب شده و دارای این توانایی است که به نمایندگی از سوی او به آنان که مهر و پیمان نشکسته، به اصطلاح اوستایی مهرودروخش نباشند، از دارایی اهورادادهء خود پاداش ببخشد.

در سرآغاز این بند نیز دوباره به همین موضوع اشاره شده که نمایانگر اهمیت آن است. در این جا نیز به نظر می رسد هنوز گوینده پیام اهورامزداست و روی سخن به اسپنتمان است. 

(به نظر می رسد عبارتِ به مهر دروغ گفتن نوعی آرایه یا صنعت ادبی به نام کنایه باشد به این صورت که به مهر دروغ گفتن را کنایه از پیمان شکنی و وفای به عهد نداشتن بدانیم چنانکه استاد پورداوود نیز از این عبارت، معنای پیمان نشکستن را برداشت کرده اند)

گوینده در اینجا به سه بهرهء نیک که از سوی سه نیروی مینوی اما اهوراداده یعنی ایزد مهر، آذر اهورامزدا و فروهرهای نیک و توانای پاکان به کسی که به مهر دروغ نگوید، ارزانی می گردد، اشاره می کند:

نخست از نیروی پاداش بخشی ایزد مهر سخن به میان است و گفته شده ایزد مهر که از سوی اهورامزدا دارندهء دشتهای بزرگ و نعمت و برکت فراوان معرفی شده است، از داشتهء خود به آنان که بر پیمان خود استوارند و مهر را خوار نمی شمارند، اسب تیزرو می بخشد.

می توان چنین برداشت کرد که شاید به واسطهء شیوهء زندگی و وابستگی حیاتی انسان ها، خصوصا در دوران های بسیار دور، به منابع طبیعی از جمله گیاه و دام و نیروی انسانی فعال، داشتن کشتزارهای خوب و فراخ و داشتن دام و حیوانات توانا و اصیل مانند اسب( در این بند نیز به اسب های تیزرو اشاره شده)و فرزندان فراوان و کوشا  از پاداش ها و بهره ها و مزایای نیکی به شمار می رفته که آرزوی هر انسانی به شمار می آمده است . چنین است که در این بند هم، داده و پاداش مهر دارندهء دشت های فراخ به پیمان داران به صورت اسبهای تیزرو معرفی شده است. 

از سوی دیگر می توان گفت که منظور از اسب تیزرو می تواند نعمت خوب و پیشرفت در زندگی باشد و واژهء اسب تیزرو را کنایه از  برتری و پیشرفت دانست. 

آذر اهورا مزدا راه راست نماید به کسی که به مهر دروغ نگوید.

یکی دیگر از این سه نیروی مینوی، آذرِ (به زبانِ اوستایی: آترش) اهورامزداست که بهره و سود او، نمودن راه راست و حقیقت بر دوستدارمهر و شخص پیمان دار است .

به نظر می آید که واژه آذر در اینجا به معنای ایزد موکل و نگهبان بر آتش آمده باشد نه خود آتش و ویژگیِ راه راست نمودن که در این بند و در چند بند از گاتها به آتر یا آذر واگذار شده است، بر پایهء ادبیات امروز می تواند کنایه از هدایت و روشنگری و راهنمایی باشد.

در گاهان سروده های اندیشه ورزِ اشوزرتشت اسپنتمان نیز دربارهء آتر یا فروغ مزدا، چنین آمده است:

اهنودگات هات 31 بند 19

«براستی ای اهورا بشود که مردم به سخنان درست اندیش و دانایی که آموزش هایش درمانگر زندگی است، گوش فرا دهند و به کار بندند. به کسی گوش دهند که در گسترش راستی تواناست و بیانی روان دارد.ای خداوند خرد(ای مزدا) به یاری فروغ فروزان تو(آترا سوخرا)، سرنوشت هر دو گروه(پیروان دو راه نیک و بد) را تعیین فرما.»

در این بند گاتها نیز نقش فروغ سوزان مزدا یعنی آتر یا آذر سوزنده و سوزاننده، تعیین کردن و روشنگری و آشکار سازی است میان نیکی و بدی.همان ویژگی که در این بند از مهریشت باز هم به آذر اهورامزدا داده شده است.

بر اساس این بند و بسیاری دیگر از بندهای مهریشت و اوستا، میان آذر و مهر و راه راست نمودن پیوستگی معنایی برقرار است زیرا هم مهر نشانهء فروغ و روشنگری است و هم آذر فرشتهء نگهبان آتش است که مظهر نور و روشنایی است و این دو، در نمایاندن راه راست پیوستگی معناداری دارند.

یکی دیگر از سه نیروی مینویِ سودرسان به مهرداران و مهردوستان، فروهرهای نیک و توانای پاکان هستند. بنا به باور ما زرتشتیان وجود انسان از پنج بخش شکل گرفته که هر کدام دارای ویژگی هایی هستند. یکی از این پنج بخش وجودی انسان که از والاترین آنها نیز به شمار می آید، فروهر است. فروهر، فروزه ای مینوی است که در زمان آفرینش از سوی اهورامزدا در نهاد انسان جایگزین گشته، در گذر زندگی انسان، راهبر و پیشبرندهء او به سوی راستی است و پس از درگذشت او نیز، به همان شایستگی و پاکی مینوی و اهورایی خویش به سرمنشاء خود که ذات اهورامزداست، برمی گردد.

در این بند اشاره شده است که یکی از پاداش دهندگان به انسان مهردوست و ارج گذارنده به مهر، همین فروهرهای نیک و توانمندی است که به خواست اهورامزدا، به آنان که  پیمان نشکنند، بهرهء نیک می بخشند. این سود و پاداش، نعمت داشتن فرزندانی کوشاست که امروزه نیز آرزو و مایهء سرافرازی و سربلندی هر انسانی  هستند. 

 

برگرفته از تارنمای برساد