بهمن، آشتی‌بخش و گستراننده صلح و آرامش

بهمن، آشتی‌بخش و گستراننده صلح و آرامش

 

در بندهشن  آمده است که یکی از خویشکاری‌(وظیفه) های بهمن امشاسپند (در زبان اوستایی: وُهومَنَه) آشتی‌بخشی است:

 

بهمن نیک نیرومند آشتی‌بخش. او را نیرومندی این که سپاه ایزدان و نیز آنِ آزادگان چون آشتی کنند و بیفزایند، به سبب بهمن است که به میان ایشان رود…

آشتی چیست که فرشته بزرگی چون بهمن خویشکاری گسترانیدن آن را دارد؟ آشتی چه معنای بزرگ و  والامرتبه‌ای است که برای برقراری آن باید به مقام وهومنه رسید؟

آیا  والاتر از انسانی که آرمانش برقراری آرامش و آشتی در جهان هستی است، وجود دارد؟ چنین کسی در آموزه اشوزرتشت «سوشیانت» نامیده شده است.

«به راستی سوشیانت‌ها  کسانی هستند که در انجام وظایف خود، از اندیشه نیک  پیروی می‌کنند و کردارشان از راستی سرچشمه گرفته است و برابر با آموزش‌های توست. ای مزدا، این‌ها به راستی برای درهم‌شکستن خشم و برقراری صلح و آشتی تعیین شده‌اند» (گاهان، هات 48 بند12).

در آموزه‌های زرتشتی گسترانیدن صلح و آرامش در جهان، چیزی بیش از واژه‌هایی ساده و رسیدن به آرزوهای دنیوی و خواسته‌های کوتاه‌مدت مادی است.

آشتی میوه درخت عدالت و برگ و بار جامعه‌ای آرمانی است که به سوی پیشرفت و آبادانیِ همه هستی حرکت می‌کند. جهانی که همه موجوداتش از خردترین گیاهان و جانوران تا انسان دانا و خردمند در هاله نورانیِ وهومنه می‌کوشند تا اَشه را گسترش دهند، راستی را و قانون را، راستی مطلق را؛ و اشوزرتشت خود قهرمان بی‌نظیر این راه است، راه برقراری آشتی در جهان.

هات 29 گاهان داستان توانایی و پیروزی  اشوزرتشت بر خشم و ستیز و زور و بی‌عدالتیی است که روان جهان را آزرده است و این اشوزرتشت است که دست در دست بهمن به اهورامزدا و سرچشمه دانایی رسیده و به سبب همین برتری، برگزیده می‌شود تا آرامش و آسایش را در جهان اهوراآفریده برقرار کند و بگستراند.

شما ای اهورامزدا و اشا به اینها (زرتشت و پیروانش) نیروی مینویی و توانایی بخش. ای وهومنه (تو نیز به زرتشت) آن را ارزانی دار تا در پرتو آن آرامش و آسایش بخشد (گاهان، هات 29 بند10).

 

ای داداراورمزد یکتا،

آیا به راستی سوشیانتی خواهد بود تا بار دیگر همچون اشوزرتشت سپیتمان آشتی و آرامش را در جهانِ تو برقرار کند و به ما بیاموزاند که خوشبختی و آرامش خود را باید در خوشبختی و آرامش انسان‌های دیگر جستجو کنیم !

برگرفته از تارنمای برساد

فرودٌگ و راه و رسم میهمان‌نوازی زرتشتیان

فرودٌگ و راه و رسم میهمان‌نوازی زرتشتیان


در تقویم زرتشتی اولین ماه سال و نوزدهمین روز هر ماه فروردین نام دارد و روز فروردین از ماه فروردین، جشن فروردیگان یا «فرودُگ» نامیده می‌شود. فروردین یعنی منسوب به «فرورد» یا فروهر  روزی است که زرتشتیان به یاد فروهر آدمی و به ویژه فروهر درگذشتگان آیین‌هایی را برپا می‌دارند زیرا باور دارند این روز به فروهرها یا نورانی‌ترین بخش وجود آدمی تعلق دارد.

در اندیشه زرتشتی وجود انسان شامل بخشهای مادی و مینوی مختلفی است که تن، جان، روان، بوی، دین و فروهر نام دارد. فروهر عالی‌ترین و نورانی‌ترین بخش هستی انسان است، نیرویی که با سرچشمه همه نورها، با مزدا پیوند دارد و در واقع شعاعی از آفتاب عالم هستی در انسان است. اصل این جهان هم در حقیقت همان جهان فروشی‌ها است. در بندهشن آمده است که اهورامزدا نخست و پیش از آفرینش عالم مادی، عالم فروهرها را آفرید و همراه با آنان اندیشید که برای نابودی بدی‌ها و کاستی‌های آفرینش، تنها راه این است که فروهرها با صورتی مادی آفریده شوند و با نیروی اهورایی خود برای نابودی دروغ بکوشند(1). 

بنابراین در حقیقت این ماییم که چند روزی میهمان عالم فروشی‌ها هستیم و به رسم میهمان‌نوازی باید میزبانان بزرگوار خود را عزیز و گرامی بداریم. روزهای فروردین از هر ماه، به ویژه روز فروردین از ماه فروردین بهترین زمان برای یادآوری و بزرگداشت فروهرهاست.

زرتشتیان در این روز، مخصوصاً از فروشی‌هایی یاد می‌کنند که دیگر تنی مادی میهمان ایشان نیست، بنابراین به آرامگاه‌ها می‌روند و تلاش می‌کنند با نیایش، دادودهش و بوی خوش میوه، خوراک‌ها و کندری که بر آتش می‌سوزد، هدیه‌ای که در حد توان مینوی است، برای فروهرها فراهم کنند.

کسانی که هنوز یک سال از درگذشت خویشاوندشان نگذشته است، سفره‌ای سفید می‌گسترند و لباس سفید بر تن می‌پوشند، با این امید و آرزو که روان فرد درگذشته نیز سپید و پاک از همۀ آلایش‌ها  باشد، از موبد سپیدپوش می‌خواهند با زمزمۀ آفرینگان، بر تمام نیکی‌های عالم و سرچشمه همه پاکی‌ها آفرین بفرستد و با ایجاد فضایی پر از بوهای خوش، به آرزوی بهشتی سرشار از نور و خوشی برای فرد درگذشته می‌اندیشند.

به همه فروشی‌های پاک و نورانی درود و آفرین باد. 

برگرفته از تارنمای برساد

آشنايی با سنتها و آيين پنجه

آشنايی با سنتها و آيين پنجه

 

بامداد پنجه وه است هوا هنوز تاریک است ، نسیمی آرام می وزد وشعله ی فانوسِ روشنِ بر  بام را می لرزاند. گلدانی پر از مورد سبز، کاسه ای آب ، سینی ای پر از میوه های رنگ رنگ ، کپه ای هیزم فروزان وبوی خوشِ آتش زوهر است که در هوا می پیچد ، شعله های زیبای آتش در هوا میرقصد ، زیبا وبا شکوه. آتش بر بام ها یک به یک روشن می شود و با هر آتشِ نمایان از دور ونزدیک ، دلمان لبریز از شوق می گردد نوای خوش اوستا به گوش میرسد حس زیبایی است گویا فروهر نیاکان به همراهی ما شتافته اند واهورامزدا را نیایش می کنند.

  درایران باستان سا ل دوازده ماه سی روزه داشت که در جمع 360روزمی شد به آخرماه هشتم(آبان ماه)وبعد ها به آخر ماه دوازدهم(اسفند ماه) پنج روزاضافه می کردندتاسال کامل(365روز)شود که این پنج روز را پنجه مینامیدنداین پنج روزبه نام های اهنود،اشتود،سپنتمد،وهوخشتر،وهیشتوایش نامیده میشودکه همان پنج بخش گات ها است. نام های دیگری که به این روزها داده اند: فروردگان، فرورد جان، گاه، اندر گاه، روزهای گات ها، اندر گاهان، وهیجک، بهیزک، پنجه، فنجه،پنجک،پنجی، فنجی، پنج روزی، پنجه گزیده، ایام المسترقه، ایام المختاره، پنجه فضل السنه وبالاخره پنجه کبیسه که زرتشتیان همان پنجه را به کار می برند. در این پنج روز گهنبار چهره ششم یعنی همس پت میدیم گاه یا برابری روز وشب برگزار میشود. پنج روز مانده به این گهنبار یعنی از روزاشتاد تا اهنود را پنجه کوچک می نا مندو پنج روزآخر سال پنجه بزرگ نامیده میشود. در گذشته  مردم در پنجه کوچک به تمیز کردن خانه و کاشانه می پرداختند و همه چیز را برای برگزاری هر چه باشکوه ترگهنبار پنجه و نوروز آماده می کردند. گهنبار همس پت میدیم گاهِ آفرینش انسان است. بنا بر ادبیات دینی اهورامزدا جهان وموجودات را در365 روزو شش گهنبار آفریده است. و در پایانِ هر آفرینشی به پاسداشت آن جشنی بر پا میشود و چون شش آفرینش وجود دارد شش جشن نیز در طی سال برگزار میشود این جشن های شش گانه را گهنبارمیگویند.

میدیوزرم: به معنای میان بهار است. این اولین گهنباراست که از چهل روز پس ازآغاز بهارتا چهل وپنجمین روز بهار گرفته می شود.نخستین آفرینش ، آسمان بوده که آفرینشش از اول فروردین تا نهم اردیبهشت ماه به تقویم امروزین  وبا پنج روز درنگ مجموعا تا14 اردیبهشت ادامه داشته است.

میدیوشهم: به معنای میان تابستان است. این دومین گهنبار است وفرا رسیدن آن را به مدت پنج روز ازصدو یکمین تا یکصدو پنجمین روز سال جشن می گرفتند. دومین آفرینش آب است وبنا به تقویم امروزین ما آفرینش آن از 15 اردیبهشت تا 12 تیر ماه ادامه داشته است.

پیته شهیم: به معنای (پایان تابستان) این سومین گهنبار است که آن را از یکصدو هفتاد وششتمین تا یکصدوهشتادمین روز سال جشن می گرفتند.سومین آفرینش زمین است و بنا به تقویم امروزین ما از 13 تیر ماه تا 20 شهریور و با پنج روز درنگ تا 25 شهریور ادامه داشته است .

 ایاسرم: به معنای (بازگشت به خانه)است و منظور از آن آغاز پاییز است. این چهارمین گهنبار را از دویست و ششمین تا دویست ودهمین روز سال جشن می گرفتند. چهارمین آفرینش گیاه است و بنا به تقویم امروزین ما از26 شهریور تا 19 مهر و با پنج روز درنگ تا 24 مهر ادامه داشته است.

مید یاریم: به معنای (میان سال ) است این پنجمین گهنبار را از دویست وهشتاد وششمین تا دویست ونودمین روز سال جشن می گرفتند .  که این جشن زمستانی را میان سال می خوا نندمعرف تقویمی است که آغاز آن اول تابستان بوده است . پنجمین آفریده جانوران هستند و بنا به تقویم امروزین ما از 25 مهر تا 9 دی و با پنج روز درنگ تا 14 دی ادامه داشته است. 

همس پت میدیم: به معنای (حرکت همه سپاه) است ودر اصل مربوط به فرود آمدن گروهی فروهر مردگان به روی زمین بوده . این گهنبار درواقع یاد بود مردگان به شمار می آمده. ششمین گهنبار را از سیصدوشصت و یکمین تا سیصدوشصت وپنجمین روز سال جشن می گرفتند. ششمین آفریده انسان بوده وبنا به تقویم امروزین ما از 15 دی تا 24 اسفند و با پنج روز درنگ تا 29 اسفند ادامه داشته است.این گهنبار به فروهرها اختصاص دارد. در ایران باستان برای انسان قائل به وجود تن و چند گونه نیروی مینوی بودند این نیرو های مینوی بنا به اوستا عبارتند از اهو(جان) ، دئنا (وجدان) ، بئوذه (هوش و ادراک) ،اورون(روان) و فروهر. در آیین زرتشت عمر جهان چهار دوره سه هزار ساله است در سه هزار ساله ی نخست فقط فروهرها وجود داشتند وجهان بری از ماده بود . در سه هزار ساله دوم به خواست اهورامزدا فروهرها پیکر گیتییایی نیز یافتند و انسان و جهان مادی پدید آمد . از این پس فروهرها نگهبان پیکر گیتییایی(قالب مادی) خود شدند. در هیچ موجودی نیست که گوهر فروهر وجود نداشته باشد حتی اهورا مزدا که خود آفریننده ی بود و نبود است نیز دارای فروهر می باشد(در میان همه آن فروهر های نخستین ، اکنون آن فروهر اهورامزدا را می ستاییم که بزرگترین و بهترین و زیباترین و استوارترین و خردمندترین و خوش اندام ترین ، بنا بر راستی (اشه) والاترین است.)  فروردین یشت بند 80

امشاسپندان وایزدان نیز مانند اهورامزدا دارای فروهر هستند. فروهر در اوستا فروشی و در فارسی باستان فرورتی و در پهلوی فروهر است وبه معنای پیش برنده می باشد. در گات ها واژه ی فروهر وجودندارد ونخستین بار درهفت هات(بند سوم یسنای 37) ازآن نام برده شده ( ما اهورامزدا وفروهرهای مردان وزنان نیک رامی ستاییم )

با مرگ ، تن و جان ازبین می روند در حالیکه روان و فروهر فنا ناپذیرو ماندگارمی مانند. فروهر غیر از روان است روان پاسخگوی اعمال این جهانی انسان و کیفر پذیر است اما فروهر بدون کوچکترین آلودگی به مبدا خود اهورامزدا بر می گردد. فروهرهادرقوه وقدرت با هم برابر نیستند فروهرهای نخستین آموزگاران دین قویترین شمرده شده اند و پس از آن فروهر هایی که هنوز به قالب جسمانی در نیامده اند وآن فروهرهای سوشیانت هایی هستند که با ظهور خود به جهان جانی نو خواهندداد.

نیاکان ما بر این باور بودند که در این ده روز پایان سال فروهر درگذشتگان به دعوت باز ماندگان به میان آنان ودر خان ومان خود فرود آمده وبه بازماندگانی که آنها رابه یاد داشته ومراسمی بر پا می کنند خیرو برکت هدیه وتندرستی شان را از اهورامزدا درخواست می کنند چنانچه در فروردین یشت آمده :

بند 49 : فروهرهای سود بخش نیرومند پاکان را می ستاییم که در همس پت میدیم از جایگاه خود بیرون می آیند و ده شبانه روز برای کمک در اینجا به سر میبرند و آگاهی بدست می آورند .

بند50 : چه کسی ما را می ستاید؟ چه کسی نیایش بجا می آورد؟چه کسی سرودهای دینی میسراید؟ چه کسی نماز بجا می آورد؟ چه کسی پذیرا می شود ؟ با در دست داشتن خوراک و داشتن پوشاک ، با نماز راستی افزا نام کدامیک از ما را در اینجا خواهد خواند؟ روان کدامیک از ما را خواهد ستود؟ برای کدامیک از ما او دهش خواهد کرد؟از آنچه که هست خوراک گوارای تازه برای همیشه و جاودان.

بند 51 : آنگاه کسی که که او از روی راستی ستایش بجا می آورد با در دست داشتن خوراک و داشتن پوشاک و با نماز راستی افزا، فروهرهای ناآزرده نرنجیده ی توانای پاکان با خشنودی برای او نیایش بجای می آورند[چنین] :

بند 52 : این چنین باشد در این خانه زندگی با گروه دلاوران باشد اسب تندرو و گردونه ی  استوار باشد هرآینه نیرومند سرور انجمن که ما را از روی راستی بستاید با دردست داشتن خوراک و داشتن پوشاک با نماز راستی افزای.

بند 156 : فروهرهای بسیار نیرومند وپیروزگرپارسیان وفروهرهای نخستین آموزگاران دین وفروهرهای پیامبران بشود که دراین خانه خشنود بخرامند. 

بند 157 : بشود که از این خانه خشنود گشته جزای نیک ورحمت سرشار درخواست کنند. بشود که از این خانه خشنود برگردند. باشد که آنان سرودها و مراسم را به آفریدگار اهورامزدا و امشاسپندان رسانند. مبادا که آنان گله کنان از این خانه و مزدا پرستان دور شوند.

یکی از سنت های معمو ل پنجه روشن کردن آتش بر روی بام ها است که در پگاه پنجه وه انجام می پذیرد و با انجام آن به پیشواز نوروز وآغاز سال نو وماه فروهرها ( فروردین ) می روند. این پنج روز به شوند نیکو داشتن فرود فروهرهای نیاکان وپاسداشت آفرینش انسان وبر خود داشتن نام پنج بخش گاهان و پیش درآمد نوروز وسال نو وبرابر شدن روز وشب بسیار سپندینه وپاک انگاشته شده است.

برگرفته از تارنمای برساد

سپندارمزد نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا

سپندارمزد نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا


می ستاییم این زمین را، می ستاییم آن آسمان را،
می ستاییم روان های جانوران سودمند را،
می ستاییم روان های مردان پیرو راستی را،
می ستاییم روان های زنان پیرو راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده اند،
می کوشند و خواهند کوشید.
(اوستا – فروردین یشت – بند 153 و 154)

بهار نزدیک می شود و در تدارک آمدنش یک بار دیگر جهان را با همه ی تلخی ها و سیاهی هایی که بر آن گذشته به جشن زندگی دعوت می کند که بر اساس گاهنامه ایران باستان روز پاسداشت زن و زمین روز مهر و فروتنی که از جلوه های مادر ایرانی است جشن اسفندگان نامیده می شود.

در میان امشاسپندان سه امشاسپند سپنته آرمیتی ، هئوروتات ، و امرتات از نظر لغوی مادینه اند هسته ی اصلی این سه امشاسپند مهرورزی  ، عشق بی آلایش ، زایندگی ، از خود گذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت زن و مادر در اندیشه و باور ایرانیان باستان  است. از همین خاستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز ” زبان مادری” ” مادر طبیعت” “مام میهن” و سرزمین مادری به وجود آمد و فراگیر شد.همچنین در باورهای ایرانی نخستین زن و مرد به نام مشی و مشیانه از ریشه گیاهی در دل زمین بوجود آمده و آفریده شدندو در واقع زمین یا سپندارمذ مادر نسل بشر دانسته شده .سپندارمذ واژه مرکب است از سپنته به معنی پاک و مقدس و آرمئیتی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس . این واژه در پهلوی به گونه سپندارمت و در فارسی سپندارمذ و اسفند گفته می شود. در شکل مینوی نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا و در جهان مادی و خاکی نگهبان زمین است بنابر این اهمیت بسیار او برای مردمان ایران باستان که پیشه چوپانی و برزگری داشتند قابل درک است.اشوزرتشت در گاتها بارها از او یاد کرده است برای زندگی پاک برای آرام بخشی به کشتزاران چراگاه جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند اسفندگان در ایران باستان روز گرامی داشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان پارسا بوده است.

برگرفته از تارنمای برساد

زن نماد زندگی

زن نماد زندگی

 

سپندارمزد روز پنجم از هر ماه و ماه دوازدهم سال است. به سپندارمزد در پهلوي سپندارمت، در اوستا «سپنته آرمئيتي» و در فارسي سپندارمزد، اسپندارمد، اسپندامذ و سفندارمز و اسفند مي گويند. واژه «سپنته آرمئيتي» از دو قسمت تشكيل شده «سپنته» يا «سپند» به معني پاك و مقدس و «آرمئيتي» به معني فروتني و بردباري پس «سپنته آرمئيتي» به معني فروتني پاك است. سپندارمزد چهارمين امشاسپند است و در عالم مينوي نماد مهرباني و بردباري و فروتني است و در دنياي مادي نگهبان زمين است و خويشكاري دارد كه هميشه زمين را خرم و آباد و با روز نگه دارد. مانند خود زمين اين ايزد شكيبا و بردبار است. ايزدان آبان، دين و ارد از همكاران و ياران اين امشاسپند هستند. ديو «ترومئيتي» يعني ناخشنودي و خيره سري همستار و دشمن بزرگ سپندارمزد است نيز بيدمشك گل ويژه ي اين امشاسپند است.

در روز پنجم اسفند به دليل برابر شدن نام روز با نام ماه چشني با آداب و رسوم و تشريفات ويژه برگزار مي شده است كه به آن جشن «مردگيران» يا «مژدگيران» مي گفتند و اين جشن ويژه ي زنان بوده و به مناسبت تجليل و قدرداني از زنان برپا مي شده است. ابوريحان بيروني درباره ي جشن اسفندگان مي نويسد، «اسفندارمزد ماه روز پنجم آن روز اسفندارمزد است و براي اتفاق دو نام آنرا چنين ناميده ايند و معناي آن عقل و هلم است و اسفندارمزد فرشته ي موكل بر زمين است و نيز بر زن هاي درستكار و عفيف و شوهر دوست و خيرخواه موكل است و در زمان گذشته اين ماه، به ويژه اين روز، عيد زنان بوده و در اين عيد مردان به زنان بخشش مي نمودند (هديه مي دادند) و هنوز اين رسم در اصفهان و ري و ديگر بلدان پهله باقي مانده و به فارسي مردگيران مي گويند.»

هنوز هم جشن مردگيران در بعضي از روستاهاي ايران برگزار مي شود. برگزار شدن چنين جشني در ايران باستان نشان دهنده ي اهميتي بوده كه آيين زرتشت براي زن قائل بوده است. آنچه كه در اوستا براي زن و مرد آمده است نشان دهنده ي برابري آنهاست. سرود «ينگهه هاتام» يادآور اين برابري است.

«يِنگهه هاتام آئَت يسنه پَئتي وَنگهو مزداو اهورو وئتا اشات هَچا يا انگهامچا تانسچا تاوسچا يزه مئيده»

«از بين زنان و مردان كسي كه برابر آيين راستي ستايشش بهتر است اهورامزدا از آن آگاه مي باشد اينگونه زنان و مردان را مي ستاييم» يسناي 27 بند 15

اين برابري زن و مرد آنچا خود را نيك نشان مي دهد كه در ايران باستان زن مي توانست در مقام قضاوت نيز قرار گيرد. در كتاب دينكرد هم به اين مطلب اشاره شده است و زناني كه تحصيلات حقوقي داشتند بر موبداني كه اين تحصيلات را نداشتند ارجحيت داشتند. ارجمندي مقام زن تا بدانجا بود كه او را «بانو» خطاب مي كردند بانو به چم درخشان و برابري با مرد آنجا مشخص مي شود كه او را سرا و خانه كدبانو مي ناميدند و معناي واژگان مادر و دختر نقش بزرگ زن را در اقتصاد خانواده بيان مي كند.

در ادبيات اوستايي آناهيتا ايزدبانو كه از هيبت و شكوهي آرماني بهره مي برد نشان از بزرگي و شان زن و فرهنگ آريايي دارد. او ايزد فزوني و بركت و آب و آباداني و باروري و حاصلمندي است.

در تاريخ ايران باستان كه مي نگريم مي بينيم زنان ايراني در دلاوري و رزم مانند مردان بودند و گاهي حتي فرهنگ ها هم شركت داشتند از جمله آنها زني است به نام گردآفريد كه در رزم با سهراب از خود دلاوري ها نشان داد. فردوسي بزرگ در شاهنامه درباره او چنين مي سرايد:

بدانست سهراب كاو دختر است                     سر و موي او از در افسر است
شگفت آمدش گفت از ايران سپاه                   چنين دختر آيد به آوردگاه
سواران جنگي به روز نبرد                       همانا به ابر اندر آرند گرد
زنانشان چنينند ايرانيان                            چگونه اند گردان و جنگ آوران

و آرتميس يا آرتميز فرمانده ي نيروي دريايي خشايارشاه در جنگ با يونانيان بوده كه با خردمندي خود باعث شكست سپاه يونان مي شود.

«گردويه» خواهر بهرام چوبين بود كه در دلاوري و جنگاوري مانند برادر بود او پس از برادرش فرماندهي سپاه را بدست مي گيرد و سپاه خاقان چين را شكست مي دهد. حكيم بزرگ فردوسي درباره او چنين مي سرايد:

همه لشكر چين بر هم شكست                           بسي كشت و افكند و چندي به خست
سراسر همه دشت شد رود خون                         يكي بي سر و ديگري سرنگون
چو پيروز شد سوي ايران كشيد                          بر شهريار دليران كشيد
به روز چهارم به آموي شد                             نديدي زني كو جهانجوي شد

«يوتاب» خواهر آريوبرزن سردار دلير داريوش سوم در جنگ با اسكندر بود كه فرماندهي بخشي از سپاهيان برادر را داشت و به اندازه اي از خود پايداري و دليري نشان داد كه همراه برادر كشته شد و نامي جاويد از خود باقي گذاشتند.

«آرتادخت» زني است كه وزير دارايي اردوان چهارم اشكاني بوده و بدون اينكه باج و خراج را افزايش دهد و به مردم فشار بياورد از طريق جلوگيري از هزينه هاي بيهوده ي درباريان و گرفتن خراج از ثروتمندان، كشور را به توانگري رساند.

زن زرتشتي در طول تاريخ هر گاه لازم بوده دلاوري ها و فداكاري ها از خود نشان داده و در حفظ خانواده و دين از خود گذشتگي ها نموده است و در درازناي اين تاريخ پرفراز و نشيب با وجود محدوديت زيادي كه داشته است همواره كوشيده كه اصول دين به همراه استواري در دين را به كودكانش بياموزد و به گونه اي آنها را بپرورد كه رهرو نياكان خود باشند و انديشه و گفتار و كردار نيك را هميشه سرلوحه ي زندگي خود قرار دهند. باشد كه زن امروزين زرتشتي نيز همچنان باورمند بكوشد و مرد و فرزندان خويش را پشتوانه اي نيك باشد و با آموزش درست و به هنگام فرزندان آنان را مددكار و امانت دار شايسته امانت نياكان خردمندمان قرار دهد.

ياري نامه:
شاهنامه فردوسي     حكيم ابوالقاسم فردوسي چاپ مسكو
جشن هاي ايراني     پرويز رجبي
زن در ايران باستان   هدايت الله علوي

برگرفته از تارنمای برساد

جشن زنان ، روز مادر

جشن زنان ، روز مادر

شاید در میان جــــشن های ایــــران باستان،برای هیچ جشنی به اندازه ی اسفندگان،از واپسین جشن های ماهانه،دست پژوهنده خالی نباشد. 
پرداختن به اسفندگان بیشتر از این روی دارای اهمیت است،که این جشــن،جشــــن زنـــــــــــــــــــــان  است.
اسفند در آیین زرتــــــــــشت نماد بردبـــــاری و فروتنی اهـــورامـــزدا است و تخصیص اسفند روز و اسفند ماه به جــشن (روز زن)زن ایرانی باستان، گویای توجه ایرانیان باستان و پیامبرشان به زنان است.

جــــــایگاه زن در آیین زرتـــشت:

اشاره شد ،که اسفندگان جشن زنان است و به سخن دیگر پنجم اسفند در ایران باستان روز زن بوده است. بنابراین توجه به نقش زن دارای جایگاه والایی است .

پس می پردازیم به جایگاه زن  :

در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه ویژه بوده است و آنچه که تا کنون به دست آمده است ،هیچ مورخی نمی تواند سخن از برتری معنوی مرد بر زن به میان آورد .و اگر در میدان استوره های ادبیات مزدیسنایی،پهلوانان نامدار قلمروی زندگی مادی را مردان درست می کنند ،یلان زندگی غیر مادی ،بیشتر ایزد بانوهای بسیار ارجمندی هستند که ستایش آن ها و توانایی هایشان ، زیباترین برگ های غنایی ادبیات مزدیسنایی را به خود اختصاص داده اند. 

ایزد بانو میــــــترا و ایزد بانو آنــــــاهیتـــــا ،اگر هم پیش از بر خاستن زرتشت، از خدایان نیرومند ایرانیان بودند ،پس از زرتشت -گذشته از ملاحظه های سیاسی و اجتماعی به خاطر احترام مردم به اینان ،از سوی آیین زرتشت پذیرفته میشوند و با چهره هایی دلپذیر و ستودنی ، در قلمرو آیین ،بر اریکه های پر حرفی تکیه میزنند !

تنها حرمت به زن است ،که میتواند از میــــتــــرا و آنــــاهیــــتا چهره هایی بسازد،که مهر یشت و آبان یشت به دست میدهند .

در مهریشت در رابطه با ظاهر  ایزد بانو میــترا تو ضیحات زیادی آمده که همه ی اینها نشانگر ارجمندی وتوانایی  این ایزد ارجمند است و از صفاتش آمده که می گوید در میان چالاکان ،چالاک ترین و در میان ناشناسان ،ناشناس ترین و در میان دلیران ، دلیر ترین است و کسی که پسران را بخشد .کسی که زندگانی بخشد .کسی که خوشبختی بخشد.کسی که فراوانی روزی بـــخشــد.

ودر آبان یشت، ایـزد بانو آنــــاهیـــتا زنـی است،زور مند و درخشان سوار بـر گردونه ،لگام بر دست ،روانش در جستجوی نام آوری است و…. در آبان یشت نیز آمده که آناهیتا به فرمان آهــــورامزدا به زمین می آید،تا دخـــتران دم بــخت و زنــان جوان به هنگام زاییدن از او یاری بخواهند . باید توجه کنیم که چقدر باید دختران دم بخت و زنان جوان مورد توجه ویژه ی اهــــورامزدا باشند ، تا فرشته ای از جنس خودشان پاسدار آرامش آن ها بشود. امروز از آناهیتا،جز یک نام خشک و خالی ،چیزی بر جای نمانده است و به ندرت میتوان پدر و مادری را یافت،که وقتی به دختر خود این نام را می دهند با داستان دور و دراز و خسته ی ایزد بانو آناهیتا آشنا باشند.

با همه ی کوتاهی سخن زرتــــشــــت،از کهنـترین نوشته ی ایرانی درباره ی زن چنـین بر می آید،که پیامبر با دید ویـژه ای نــگران خوش کامی دوشـیزگان و زنان است و از آنان می خواهد ،تا در پرداختن به راستی بر یکدیگر برتری جویند. وچنین است،که در آیین زرتشت،روز ویژه ی سپندارمزد ،به زن اختصاص داده شود شاید هم به سبب مانندی زن به زمـین ،(از نظر باروری) که زرتــــشـت پایه ی ارجمندی را برای زن می شناسد و در رابطه با این مقام میگوید:ایدون این زمین ،زمینی را که مارا در بر گرفته است و این زنان را می ستاییم.و آن زنـانی را که از آن تو بشمارند ،ای اهـــورامـــزدا ،و از راستــی برگـزیده بر خوردارند ،ما میستایـیم . 

پانزده قرن پس از اشوزرتـــــــشت ابوریحان بیرونی در باره اســـفندگان می نویسد:( اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و اسفندارمذ فرشته ی موکل به زمـــین است و نیز بر زنـــهای درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه،به ویژه این روز،روز زنان بوده و در این روز مردان را به زنان هدیــــــــــــه می دادند و هنوز هم این رسم در اصفهان و ری و …. باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند).

با توجه به اینکه جشن مردگیران هنوز در بعضی از روستاهای ایران(البته نه حتما” روز پنجم اسفند)وجود دارد ،جا دارد این جشن در تمامی کشور و به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک کهنسال مورد بررسی قرار گیرد.

واژه ی اسفند:

سپنتا آرمئیتی:آمیزه ای از سه بخش: سپنته یعنی پاک و ناآلوده و ارم یعنی درست و به جا و متی که از ریشه ی مصدری من است به معنای اندیشیدن است.به این ترتیب سپنتا آرمتی به معنای اندیشه ی درست وپاک می باشـــــــد.

برگرفته از تارنمای برساد

جشن مردگیران

جشن مردگیران


در گاهشماری زرتشتی پنجمین روز از ماه و آخرین ماه سال ،سپندارمزد یا اسفند(اسپند)نامیده میشود، سپندارمزد یکی از امشاسپندان و ایزدان بزرگ در دین زرتشتی است . 

سپندارمزد در جهان مینوی مظهر بردباری و تواضع اهورامزدا است و در جهان مادیموکل زمین، که میتوان از همکاران این ایزد، ایزدآبان، ایزد دین و ایزد ارد را نام برد ، دیو ترومئیتی ( دیو ناخشنودی وخیره سری) رقیب و دشمن این ایزد به شمار میرود . از میان گیاهان نیز بیدمشک ،گل ویژه سپندارمزد به شمار میرود.

در ایران باستان و همینطور در دین زرتشتی زنان و مادران جایگاه ویژه ای داشتند و در بسیاری از موارد حقوق و جایگاه مساوی نسبت به مردان برخوردار بودند، چه که در دوران هخامنشیان دیده شده که گاهی مردان بسیاری در زیر دست زنی کاردان و باهوش کار میکردند و یا حتی پیشرفت فرد ، نتیجه تلاش و کوشش خود او بوده نه جنس او و جنس فرد مانعی در برابر ترقی او نبوده است.در ماتیکان هزار دادستان به زنانی برمیخوریم که  شغل وکالت دادگستری داشته اند وحتی با بروز لیاقت بر مسند قضاوت می نشستند. 

زنان در ایران باستان در فن تیراندازی ،اسب سواری ، شمشیر زنیو دیگر فنون پهلوانی نیز گهگاه آموزشهایی می دیدندو گاه در جنگ و پیکار شرکت می جستند. پروفسور کریستین سن خاورشناس دانمارکی در کتاب خود (شاهنشاهی ساسانیان) مینویسد:”رفتار مردان نسبت به زنان ایران باستان انسان را به یاد رفتار نزاکت آمیز قرن هیجدهم می اندازد. دوشیزگان در ایران باستان  نه تنها به وظایف خانوادگی آشنا می شدند بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا  می گرفتند  و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی از آزادی عمل برخوردار بودند.”

 این تساوی در سراسر گاتها نیز دیده میشود، در هات 46 بند 10 میخوانیم :” به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش شما راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود فراز خواهم گذرانید. ” 

در جایی دیگر از گاتها ،زرتشت ، آزادی در انتخاب واختیار همسر را به گونه ای برابر هم برای دختران و هم برای پسران قائل شده است.در خرده اوستا نیز به اوستاهایی در ستایش زنان پاکدامن برمی خوریم ،چنانکه در اوستای گاه ایوی سروترم  این چنین میخوانیم: اشااونام. فره وشی نام . غنانامچه . ویرو. وانتوه نام .یائیریه یاوسچه . هوشی توئیش . امه هچه . هوتاشتهه. هوره اذهه . ورترغنه هچه. اهوره ذاتهه. ونه ئین تیاوسچه . اوپره تاتو. خشنه اتره. یسنائیچه. وهمائیچه. خشنه اترائیچه. فرسس ته یه اچه.(به فروهرهای پاک و به زنان دارنده فرزندان بسیار و خانمان خوب و به ام (ایزد زیبایی) نیک پیکر و نیک رسته و به ورهرام اهورا داده و به وننت ( نام ستاره ای) و اوپرتات( ایزد برتری) ، یزشن و نیایش و خشنودی و ستایش باد.).

ارج و ارزش مادر در تاریخ بشریت چنان بوده که عیسی مسیح در هنگام تولد لب به سخن میگشاید و از مریم ،مادر خود در برابر تهمتهای ناروایی که به او زده بودند ، دفاع و از او سپاسگذاری میکند ،از اینگونه نمونه ها در ستایش و جایگاه  مادر ،در فرهنگ و تاریخ اقوام و ادیان گوناگون بسیار دیده می شود ، چنانکه آورده اند که کوروش بزرگ در زیر پای مادر خود می نشسته و به او احترام بسیاری می گذاشته .  

روز سپندارمزد از ماه اسفند جشنی گرفته می شود که در گذشته نه چندان دور آن را جشن” مردگیران ” یا “مژدگیران” می نامیدند . در ایران باستان پوشیدن لباس نو ، کاشتن درخت و دادن هدیه به زنان از جمله آیینهای ویژه ای بود که در این روز مرسوم بوده است. ابوریحان بیرونی در این باره نوشته است:(این آیین در اصفهان و ری و دیگر سرزمینهای فهله به جا بوده و به فارسی مردگیران یا مژدگیران نامند. در جشن اسپند قطعات مخصوصی از اوستا و پهلوی در روی کاغذ نوشته و به در خانه می آویزند تا سراسر سال را آن خانه از گزند مار و مور و غیره ایمن بماند . این جشن را جشن برزیگران نیز میگویند زیرا افسون مذکور را از برای محفوظ داشتن کشتزار از آسیب حشرات موذی مینویسند.)

مادران تمام هستی و وجود خود را در فرزندانشان می بینند و از این روست که از هیچ کاری برای فرزندشان دریغ نمی کنند تا آنجا که حتی آماده اند تا زندگی خود را برای فرزندشان فدا کنند و چه عشقی پاکتر و زیباتر از عشق مادر به فرزند خود. شاید روز مادر تنها زمانی باشد که ما به یاد مادران خود می افتیم  و به این فکر می اندیشیم که چه هدیه ای را برای آنها بخریم ، ولی نباید فراموش کنیم که آنها بیش از آنکه به هدیه و جشن نیاز داشته باشند ، نیازمند کمی توجه و رفتار مهربان ما با خود هستند، ای کاش هیچگاه از یاد نبریم که چه شبها و روزها مادران ما  زندگی و آینده خود را فدای ما کرده اند.

برگرفته از تارنمای برساد

آشنايی با جشن سده

آشنايی با جشن سده


«سده آبان روز است از بهمن ماه  آن دهم باشد و اندر شبش كه روز دهم است و ميان روز يازدهم آتشها زنند و شادي كنند. اما سبب نامش آنست كه از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نيز گفتند كه از فرزندان پدر نخستين سد تمام شد اما سبب آتش كردن و برداشتن آنست كه بيورراسب توزيع كرده بود بر مملكت خويش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ريش كند كه بر كتفهاي او بود؛ او را وزيري بود نام رمائيل نيكدل و نيك كردار، و از آن دو تن يكي يله كردي و پنهان او را به دماوند فرستادي. چون آفريدون وي را بگرفت سرزنش كرد و اين رمائيل گفت توانايي من آن بود كه از دو كشته يكي برهانيدي و جمله ايشان در پس كو اند. با وي سواران فرستاد و بفرمود هر كسي بر بام خويش آتش افروختند زيرا كه شب بود خواست كه بسياري ايشان پديد آيد. پس نزديك آفريدون به موقع افتاد و او را آزاد كرد و مسمغان نام كرد. پيش از سده روزي است او را برسده گويند و نيز نوسده گويند. و در حقيقت از او چيزي نداستم.» نوشته بالا را ابوريحان بيرون هزار سال پيش در كتاب التفهيم في صناعه التنجيم آورده است.

آتش نه تنها در نزد ايرانيان بلكه در نزد ديگر اقوام جهان همواره از جايگاه بالايي برخوردار بوده است. موبد دكتر جهانگير اشيدري در كتاب دانشنامه مزديسنا انيگونه مي گويد:«آتش مثل همه عناصر و كليه چيزهايي كه از جانب آن فايده اي به انسان مي رسد در مزديسنا ستوده شده و در نزد ايرانيان قديم و كنوني و نزد زرتشتيان گرامي بوده است. نظر به اينكه در آيين مزديسنا آفريده نيك اهورامزدا بايد گرامي داشته شود ايرانيان آريايي آذر را كه همان آتش است موهبت ايزدي دانسته، شعله آتش را يادآوري فروغ رحماني خوانده اند و آتشدان فروزان را در پرستشگاه به منزله مهراب قرار داده اند.»

و از همين روست كه نور و روشنايي پرستش سوزرتشتيان است و زرتشتيان براي نماز در درگاه پروردگار بي همتا رو به سوي آن مي ايستند.

در شاهنامه حكيم طوس نيز سنت ديگري محفوظ مانده كه بنيان سده را به هوشنگ شاه نسبت مي دهد، استاد ابراهيم پورداوود اين داستان را اينگونه از شاهنامه نقل مي كند: «روزي هوشنگ شاه با همراهانش از كوهي مي گذشت ماري سياه رنگ وبسيار بزرگ و با چشمهاي سرخ از دور بديد سنگي برگرفته بسوي آن انداخت مار بگريخت سنگ خرد بسنگ بزرگتري رسيده بشكست و شراره از آن برخاست خداي را از اين فروغ سپاس گفته آن را قبله قرار داد»

يكي جشن كرد آن شب و باده خورد                        سده نام آن جش فرخنده كرد                                        
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار                            بسي باد چون او دگر شهريار

يكي دگير از دلايل نام گذاري سده را اينگونه گفته اند كه چون سد روز از آغاز زمستان بزرگ گذشته است اين روز را سده مي گويند. در ايران باستان زمستان بزرگ از اول آبان آغاز مي شد و تا ابتداي فروردين ماه به طول مي انجاميد. همچنين ايرانيان از شب چله تا جشن سده را چله بزرگ مي ناميدند و بيست روز آخر بهمن كه شامل بيست شب و بيست روز است به نام چله كوچك خوانده مي شده است.

اما زرتشتيان از ديرباز سده را گرامي مي داشته اند، اين جشن با شكوه تر از همه جا در كرمان برگزار مي شده است. صادق هدايت درسال 1312 در مورد جشن سده كرمان اينگونه نوشته است: 
«سده سوزي جشني است كه هنوز زرتشيتان كرمان به يادگار جمشيد و آيين هاي ايران باستان مي گيرند و براي اين كار موقوفاتي در كرمان در نظر گرفته اند . پنجا ه روز به نوروز خروارها بوته و هيزم  درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد  گرد مي آورند . جنب اين باغچه خانه اي هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجي ها را دعوت شاياني مي كنند . در اين آيين نوشيدني و شيريني و ميوه زياد چيده مي شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دو لاله روشن مي كنند و بوته ها را با آن آتش مي زنند و سرود ويژه مي خوانند هنگامي كه آتش زبانه مي كشد همه ي  ميهمانان كه بيش از چندين هزار نفر مي شوند با فريادهاي شادي دور آتش  مي گردند و اين ترانه را مي خوانند :
 سد به سده ، سي به گله    پنجاه به نوروز
نوشيدني مي نوشند و ميان هلهله ي شادي جشن تمام مي شود . در كرمان همه ي مردم منتظر سده سوزي هستند و اهميت كشاورزي دارد »

گفتني است به غير زرتشتيان سده را ديگر اقوام ايراني نيز جشن مي گيرند، رضا مراد غياث آبادي در اين رابطه مي گويد:« امروزه تا آنجا كه نگارنده آگاهی دارد، این مراسم در میان روستا‌نشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخش‌هایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نام‌های «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.»

برگرفته از تارنمای برساد

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم؟


صورت اوستايي واژه بهمن، «وهومنه» و ريشه فعلي آن «مَن» (man)   به معني «انديشيدن» است.
در دين زرتشتي بهمن پيام‌آور اهورامزدا و همان فرشته وحي در اديان سامي است و اين امشاسپند بهمن است كه اشوزرتشت را به سوي «انجمن مينويان» كه در سر آن اهورامزدا قرار دارد، راهنمايي كرد. در گزيده‌هاي زادسپرم (فصل 21) آمده است: 

در ماه ارديبهشت و روز دي‌به‌مهر، اشوزرتشت بهمن امشاسپند را ديد، او از زرتشت پرسيد: « كيستي و از چه كساني؟ به چه آرزومندتري و كوشش تو براي چيست؟» اشوزرتشت پاسخ داد: «زرتشت سپيتمانم، در جهان پرهيزكاري را آرزومندترم، مرا آرزوست كه بر آنچه خواست ايزدان است آگاه باشم و چندان پرهيزكاري ورزم كه مرا به جهان پاك بنمايند». بهمن به زرتشت فرمود كه «بالا رو به سوي انجمن مينويان» و چنين بود كه زرتشت بالا رفت و به جايي رسيد كه «به سبب روشني بزرگ امشاسپندان، سايه خويش را بر زمین نديد» و نماز برد و گفت «نماز به اورمزد، نماز به امشاسپندان» و پيش رفت و در جايگاه پرسشگران نشست….

در دينكرت 7 نيز از قول بهمن امشاسپند مي‌خوانيم: اي زرتشت بيا تا با آن كسي هم‌سخني كنيم كه تو را آفريد، آن كسي كه مرا آفريد، كه مقدس‌ترين مينويان و نيكوترين موجودات است و من سخنگوي او هستم، من كه بهمنم و پيام‌آور او هستم.

و به اين ترتيب اشوزرتشت سرودهاي ستايشي را كه با بهمن سرود، به جهانيان پيشكش كرد تا همگان در روشنايي اين چراغ، راه راست را بشناسند و به نورهمه‌نورها برسند. به گفته سهروردي بهمن «نزديك‌ترين نور» به اورمزد است، در فلسفه اشراقي ايران باستان «وهومنه» پرنورترين مشعلي است كه راه انسان را براي انسان كامل شدن و حرکت به سوي سرچشمه همه راستي‌‌ها و نيكي‌ها روشن مي‌كند.

نياكان ما رنگ سفيد را نشانه بهمن امشاسپند دانسته‌اند، پس انديشه نيك انديشه‌اي است كه مانند رنگ سفيد پاك و بي‌آلايش باشد، تنها به سوي بالا نگاه كند و حرکت كند، انديشه‌اي كه سامان‌بخش و پيرو راستي باشد و از قدرت مينوي برخوردار باشد، انديشه‌اي كه از درياي عشق و محبت عبور كرده و به وسعت هستي انديشيده باشد.

اين انديشه مظهر خرد خداوند است و در برترين موجودات يعني انسان مي‌تواند شكوفا شود، زيرا تنها انسان است كه مي‌تواند انديشه نيك را تجربه كند و به «خرد همه آگاه» كه خرد خداوند يكتا است نزديك شود.

هر آينه، اي مزدااهورا با وهومنه به تو نزديك خواهم شد
                                                             (گاهان، هات28 بند2).

و تنها انسان است كه خواهد توانست با اين امشاسپند سپندينه، خود را به برترين جايگاهي برساند كه هر موجودي ممكن است آرزويش را داشته باشد.

من روانم را با وهومنه به بالاترين سراي جاي خواهم داد 
                                                             (گاهان، هات28 بند4).

در نوشته‌هاي زرتشتي آمده‌است: آنچه كه انديشه انسان را از بهمن شدن باز مي‌دارد، يكي خشم است، ديگري آز و بدتر از همه بدانديشي. گام‌هاي بلندي كه آدمي را در نهايت به قله بلند وهومنه خواهد رسانيد بايد از اين بديها پاكِ پاك باشد. حتي ذره‌اي خشم، ذره‌اي آز و ذره‌اي بدانديشي ما را از انديشه نيك دور خواهد كرد. 

پس بياييد بينديشيم كه ما چه‌ اندازه به «وهومنه»، اين امشاسپند مقدس و گرامي نزديك هستيم.

برگرفته از تارنمای برساد

از وهومن تا وهومن…

از وهومن تا وهومن…


من روانم را در پرتو وهومن به بالاترین سرای جای خواهم داد و با آگاهی از پاداش کرداری که مزدا اهورا مقرر فرموده، تا زمانی که اراده و توانایی دارم به مردم می­آموزم که برای اشا کوشش کنند.
(گاتا، هات 28 بند 4)

اهورامزدای رایومند و فرهمند را، امشاسپندان را، وهومن را، صلح پیروزمند راکه از بالا پشتیبان همه­ی آفریدگان است، دانش فطری مزدا آفریده را، دانش اکتسابی مزدا آفریده را… می­ستاییم.
(یشت­ها، هفتن یشت کوچک)

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجَنه                     ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه
اورمزدِ بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد                             فرخت باد اورمزدِ بهمن و بهمنجنه
(منوچهری)

به خشنودی مینوی وهمن و ماه و گوش و رام…
(خرده­اوستا، برساد)

وهمن، منش وه و خوب، یکی از فروزگان شکوهمند پاکان جاودان، امشاسپندان پیروزگر، فروزه­ای که در سنت سینه به سینه گشته، بر فراز دیگر امشاسپندان، به راستی چه خوش می­درخشد.

این فروزه در هستی مینوی نمود اندیشه­ی نیک و دانایی خداوند می­باشد و در سروده­ی اشوزرتشت، اهورامزدا، پدر منش پاک است:
ای خداوند جان و خرد! زمانی که در اندیشه­ی خود تو را نخستین و پسین هستی شناختم، آنگاه با دیده­ی دل دریافتم که تویی پدر منش پاک، که تویی آفریننده­ی اشا و داور کردار جهانیان.
(گاتا، هات 31 بند 8)

وهمن امشاسپند، آدمی را از این عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک سازد:

ای هستی­بخش بزرگ دانا! هر آینه با اندیشه­ی پاک به تو نزدیک خواهم شد؛ پروردگارا! پاداشی که تنها در پرتو اشا (راستی) به دست می­آید و دینداران را خوشبخت می­سازد، در هر دو جهان مادی و مینوی به من ببخش.
(گاتا، هات 28 بند 2)

این فروزه در هستی زمینی نگاهبان و نگهدار جانوران و ستوران است.

خروس که از مرغکان سپنته به شمار می­آید و در سپیده­دم با بانگ خویش دیو تاریکی را رانده و مردم را به برخاستن و تلاش و کوشش می­خواند، ویژه­ی بهمن است. همچنین سپیدی، رنگ نسبت داده شده به این فروزه می­باشد -چنان که سدره، در اوستا وهومنووستر نام دارد- و در میان گل­ها یاسمن سفید یادآور وهومن است.

و اما جشن وهمنگان که جشن پاسداشت این فروزه و به یاد آوردن و به کاربستن آن در لحظه لحظه­ی زندگی می­باشد. از این جشن با نام­های بهمنگان و بهمنجنه نگاشته­اند؛ چنان که بسیاری از آداب و رسوم انجام شده در این جشن را، منسوب به جاماسب وزیر خردمند شاه گشتاسب می­دانند و گویند در این روز نوعی آش به نام آش بهمنگان آماده می­کردند و از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید در هر خوراکی بهره می­بردند؛ این گیاهانِ ریشه­ای که شبیه زردک می­باشند، خواص دارویی بسیار داشته و برای تقویت حافظه بسیار مفید بوده­اند.

گرچه امروزه این سنت­ها دیگر رایج نیستند باری بهمنگان در میان زرتشتیان امروز نیز با سنتی نوین به گرامیداشت پدران، در هر گوشه­ی ایران جشن گرفته می­شود تا هر باره و هر باره با دیدی نوین­تر و با آموزش­های گاتایی به این فروزه بنگریم و به آن بیندیشیم و آن گونه که اشوزرتشت سروده از وهومن (نمود دانش و اندیشه­ی نیک) به وهومن ره بجوییم:

ای اشا کی تو را خواهم دید؟ و ای وهومن چه زمان با کسب دانش تو را خواهم شناخت؟ …
(گاتا، قسمتی از هات 28 بند 5)

وهومنی که در هات 29 در صورتی نمادین، همان دانشی است که اهورامزدا از آن برای معرفی یک سودرسان و نجات­دهنده یاری می­خواهد و پس از این یاری است که اهورامزدا، خود، اشوزرتشت را همان سوشیانت می­خواند، کسی که شیوایی بیان دارد و خواستار آشکارسازی اشا با سرودهای ستایش است؛ و این تصویر انگیزش اندیشه در پس این سرودهای ستایش به زیبایی اندیشه برمی­انگیزد و خرد برمی­تابد. پس با یاری از سرودهای گاتا به وهومن بیندیشیم، به هستیمان بیندیشیم و به اهورامزدا راه پوییم و همازورانه وهمنگان را به جشن بنشینیم.

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد                      عید فرخنده و بهمنجنه و بهمنگان
(فرخی)

کتابنامه:
1-   گاتا، سرودهای اندیشه­برانگیز اشوزرتشت، گردآورنده کانون دانشجویان زرتشتی، ویراست نخست، تهران، 1386
2-   ابراهیم پورداوود: ادبیات مزدیسنا- یشت­ها، از سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی- بمبئی و ایران لیگ از نفقه­ی پشوتن مارکار
3-   هاشم رضی: گاه­شماری جشن­های ایران باستان، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 1380

برگرفته از تارنمای برساد