نمونه‌هایی از مباحث اسطوره‌ای‌ در کتاب پنجم دینکرد

 نمونه‌هایی از مباحث اسطوره‌ای‌ در کتاب پنجم دینکرد :

به خامه دکتر ژاله آموزگار عضو هیات علمی و استاد دانشگاه تهران
گردآوری و ویرایش : فریدون راستی


سرانجام تصحیح،آوانویسی،ترجمه،تعلیقات و واژه‌نامهء کتاب پنجم دینکرد پس از سال‌ها«آغاز»به‌ فرجام رسید.کاری که از سال 1348در«بنیاد فرهنگ‌ ایران»که مدیریت آن را شادروان دکتر پرویز ناتل‌ خانلری برعهده داشت،شروع شده بود.تهیه واژه‌نامه‌ این کتاب را من به‌عهده گرفته بودم.پس از تهیه‌ برگه‌های اولیهء واژگان آن،به دلیل اهمیت کتاب‌ دینکرد و تازگی‌هایی که در این متن بود با دوست و همکارم،زنده‌یاد احمد تفضلی تصمیم گرفتیم کار اساسی‌تری بر روی آن انجام دهیم و متن انتقادی آن‌ را با ترجمهء کامل و واژه‌نامه و یادداشت‌های مناسب‌ فراهم کنیم.دوست و هم‌درس پیشین ما فیلیپ‌ ژینیو،استاد برجستهء مدرسهء مطالعات عالی دانشگاه‌ پاریس پیشنهاد کرد که این کتاب به فرانسه و جزء انتشارات
Studia Iranica منتشر شود.


آوانویسی و ترجمهء آن به اتمام رسیده بود که‌ مرگی نابهنگام سررسید و وجود ارزندهء احمد تفضلی را راهی دیار خاموشان کرد.


چه سخت بود به تنهایی به پایان بردن این‌ کار سترگ،با بار غمی بزرگ…


دینکرد1به معنی«اعمال و کارهای دینی»یا تالیف دینی است.این کتاب در اصل مجموعه‌ای از نه کتاب بوده است که کتاب اول و دوم و بخشی از کتاب‌ سوم از میان رفته است.مجلدهای بازماندهء این اثر ارزنده از مهم‌ترین آثار ادبیات پهلوی هستند و دینکرد به منزلهء دانشنامه‌ای است برای دست‌یابی به‌ اندیشه‌های مزدیسنایی.تدوین مطالب آن براساس‌ نوشته‌های پیشین زردشتی است.نام دو تن از تدوین‌ کنندگان:آذر فرنبغ فرخ‌زادان و آذر باد ایمیدان در کتاب دینکرد ذکر شده است که هردو در سدهء سوم‌ هجری می‌زیسته‌اند.

متن مشکل و سبک خلاصه‌نگاری آن باعث‌ شده است که پژوهشگران کمتر از متن‌های دیگر پهلوی،اشتیاق به ترجمهء آن داشته باشند.


کتاب پنجم دینکرد2را می‌توان به دو بخش‌ تقسیم کرد3:


بخش نخست

 که فصل‌های 1-22 را دربرمی‌گیرد4.شامل پاسخ‌هایی است که آذر فرنبغ‌ فرخ‌زادان در کتاب موسوم به سمرا(-سمران)به‌ پرسش‌های شخصی به نام یعقوب خالدان می‌دهد که از مردم«سمرا5»است.در این بخش پس از شرح کوتاهی در بارهء سابقهء مردم این ناحیه و همکاری آنان با ایرانیان در زمان لهراسب،از سرگذشت دین مزدیسنایی پیش از زرتشت و سپس‌ از آغاز زندگی زردشت تا درگذشتش سخن به میان‌ می‌آید.

بخش دوم کتاب

 که فصل 23 و 24 را شامل‌ می‌شود6شرح پاسخ‌هایی است که آذر فرنبغ فرخ‌زادان‌ به پرسش‌های شخصی به نام بخت ماری مسیحی‌ می‌دهد.در این پرسش و پاسخ‌ها بیشتر به جنبهء آیینی‌ دین زرتشت پرداخته می‌شود و از مطالب مربوط به‌ ماوراءالطبیعه،از«پرهیز7»آب،زمین،آتش،گیاه،فلز و…و هم‌چنین از جشن‌ها و مسائل روزمره سخن به‌ میان می‌آید.


اکنون برگرداندن بندهایی از بخش نخستین‌ کتاب پنجم دینکرد که بیشتر جنبه اساطیری دارند نقل‌ می‌گردد:

فصل یک-بندهای 7-9


7-در باره این‌که چگونه پیامبران پیش از زردشت‌ این دین را پذیرفتند و زردشت سپیتمان پاک که دارای‌ فروهر نیک است چگونه ظهور کرد و در باره کسانی‌ که بعدها می‌آیند و آورندگان این دین به پاک هستند8 .


8-که از پیامبران و فرستادگان و کسانی‌که دین‌ را پذیرفتند،بودند کسانی‌که آن را به تمامی و کامل‌ پذیرفتند9مانند کیومرث بودند کسانی‌که بخشی از آن را پذیرفتند مانند مشی و سیامک و هوشنگ و تهمورث و جم و فریدون و منوچهر و سامان‌10و کیانیان و نیز پیشوایان بسیار دیگری که در هردوره‌ بودند.


9-آنچه را پذیرفته بودند به شایستگی،در زمان‌های گوناگون به عمل درآوردند،با آن دشمن‌ آفریدگان را دور کردند.سود و فراخی خواستند،جهان را اداره کردند و آفریدگار و آفریدگان خوب را خشنود ساختند.


فصل دو-بندهای 1-14


1-زردشت در آن روشنی پاک همانند امشاسپندان، از همان آغاز آفرینش به صورت«مینو»11آفریده و پرداخته شد،تا دین را هم به کمال و هم به تفصیل و به تمامی و بی‌آن‌که چیزی از آن را فرو گذارد بپذیرد و در جهان رواج دهد.


2-هنگامی‌که فرستاده شد تا در جامه خاکی‌12و هستی«گیتیی»13متجلی شود،فره بزرگ و روشنی در او چنان نمایان بود که در تخمهء14جم.از زمانی‌که پدر او پوروشسب با مادر او دوغدو پیوند کرد تا زمانی‌که‌ زردشت زاییده شد.در درازنای زندگی،هرگاه مادرش‌ از خانه خویش به جایی می‌رفت،آن فّره مانند شعلهء آتش بلند دستبر به سرزمین‌های دور،روشنی و نور و فروغ می‌داد.


3-جادوگران،پریان،ستمگران،کوی‌ها.کرپان، بدکاران دیگری که به هنگام زایش و کودکی او،با قصد نابودی بر او تاختند.بر برخی مرگ رسید و بر برخی ناتوانی،چنان‌که برخی را دست خشک شد و برخی را افلیجی رسید و این بر همگان آشکار و پیدا شد.


4-خویشاوندان جادوگر و دیوپرست پوروشسب،از روی چاره‌خواهی و نیز برای آزمایش،او را حتی پیش‌ گرگ‌ها و دیگر ددان افکندند.


5-هم‌چنین پیداست که چون بهمن در و جایگزین شده بود،به هنگام زایش خندید.


6-چون به هم سخنی اورمزد آمد و دین را پذیرفت،اهرمن،دیوان و دروجان بسیار را برای‌ ترساندن و آسیب‌رسانی و ستیزه‌جویی و کشیدن او به‌ سوی خویش،به نزد وی فرستاد و همگان،که زردشت‌ آن‌ها را نپذیرفته بود،سرکوب و مغلوب،از نزد او بازگشتند،درحالی‌که وی این سخن پاک را به زبان‌ اوستایی اعلام کرده بود15:خواست اورمزد برترین‌ است،و دین او آراسته به زین‌افزار است،در آن پاداش‌ آشکار است،نیروی فرمانروایی دارد و در آن،راه از میان بردن زیان ناشی از متجاوز(-اهریمن)و پیروزی انجامین ایزدان و آنچه در بارهء این امور است‌ نشان داده شده است.


7-دیوان که پیش از آن در جهان آشکارا راه‌ می‌رفتند،کاهش یافتند،درحالی‌که کالبدشان شکسته‌ شده بود و پراکنده،بدین‌گونه در زیر زمین پنهان‌ شدند16.گمراهان،فریفتگان،فریبندگان،اهل جدل‌ سخت،با این‌کار ایمان آوردند.


8-چون زردشت دین را از اورمزد به کمال‌ پذیرفت به نزد کی گشتاسب رام شاه‌17و جهانیان رفت‌ تا آنان را به دین آورد.بسیار گونهء فره‌کاری و پیروزی‌ بر دیوان و دروجان از او نمایان شد.بسیار چیزهای‌ نهفته‌ای را که در اندیشهء گشتاسب شاه و بسیاری‌ دیگر بود آشکارا بیان کرد.بخشی از تن جانداری را که‌ «بی‌تن»18بود.علیرغم بسیاری از جادوگران، دیوپرستان و کسانی‌که با دیوان هم‌سخنی دارند و فریبندگان و فریفتگان و کسانی‌که اهل جدل سخت‌ بودند دو باره جان داد19.


9-او بر دوازده ستاره شماری که نام آن‌ها از دوازده اختر بود و همهء فرزانگان بابلی و آن‌هایی که‌ برای پرسیدن پرسش‌هایی از سوی خدایان‌ خونیرس‌20آمده بودند در جدل پیروز شد.با چنین‌ معجزه‌های شگفت‌انگیز مینویی و گیتیی که از زمان‌ جمشید،مانند نداشت بهمن،اردیبهشت،آذر و چندین‌ مینوی‌21خوب دیگر به عنوان گواه همراه او نمایان‌ شدند.

10-پس از آن‌که همهء گفتار دین اورمزد را با در نظر گرفتن اندازه و با سنجش به گشتاسب و جهانیان با محاسبه‌ای هرچه شگفت‌تر عرضه داشت،آنگاه‌ در برابر هم‌بیکاران‌22که بسیار خصمانه در برابر سخن‌ او بودند ایستادگی کرد.


11-زمانی‌که زردشت با فّره‌کاری و از راه غلبه‌ در بحث و نشان دادن نشانه‌هایی که ویژه پیامبران‌ و وخشوران است و به دلیل چنین گواه راستین،مردم بدو گرویدند.رام شاه کی گشتاسب با وجود بیم از خیونان‌23 که دشمن دین بودند،پس از آن‌که فّره و راز بزرگ را دید رواج دین را پذیرفت.


12-زریر اسفندیار،فرشوشتر،جاماسب و چند تن‌ از بلندپایگان نیکوکردار کشور،نیکان،خواص و مردم‌، خواستهء اورمزد و امشاسپندان و آرزوی آفریدگان را در رواج دین،آشکارا دیدند.


13-سرانجام زردشت دید که در پی تحریک و انگیزش دیوان،دیوپرستان بیشماری ستیزه‌جویانه به‌ مقابلهء او ایستادند و نبرد و کشتار بسیار روی داد و با وجود این،دین گاهی به پاکیزگی و گاهی به آمیختگی‌ در جهان رواج یافت.


14-برای این دین پاک او،اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانس پیدا شوند که آن را از نو عرضه دارند و آن‌ را به کمال رواج دهند و با رواج کامل این دین اورمزد، همهء آفریدگان نیک،آسوده از دشمن و در آسایش‌ کامل باشند.


پانوشت:

(1)-آموزگار ژاله-تفضلی احمد،زبان پهلوی،ادبیات و دستور آن،چاپ دوم،1375،انتشارات معین،ص 28 به‌ بعد و نیز:

تفضلی،احمد.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام،به‌ کوشش ژاله آموزگار،چاپ اول،1376،انتشارات سخن، ص 128 به بعد.

(2)-صفحات 433-470 دینکرد چاپ مدن:

1911 Madan.D.M.Dinkart Bombay

(3)-در سنت ایران‌شناسی معمولا شماره‌ گذاری‌های پیشینیان تا حد امکان رعایت می‌گردد.

کوشش ما نیز در این کتاب بر این بوده است که در حد توان شماره‌های فصل‌ها،برطبق نمونه‌های چاپ‌ سنجانا و دومناس باشد،ولی در برخی موارد اجبارا تغییراتی داده‌ایم،نک:

Sanjanna.P.Dinkart Bombay ,1874-1928 D Menasce.J.P. ,Une encyclopedie mazdeenne, Ie Denkart,paris 1958.

(4)-صفحات 433-454 دینکرد چاپ مدن

(5)-احتمالا نامی برای تسمیه«حمیر»یا«هاماوران» (-یمن)

(6)-صفحات 455 تا 470 دینکرد چاپ مدن.

(7)-به معنی محافظت و نگاهداری

(8)-منظور موعودان زردشتی هستند که بعدا ظهور خواهند کرد:اوشیدر،اوشیدرماه،سوشیانس.

(9)-پیش از زردشت،سخن ایزدی به پیام‌آوران‌ دیگری نیز ابلاغ گردید اما زردشت بود که آن را به کمال‌ پذیرفت و تبلیغ کرد فهرستی از این پیامبران در آغاز کتاب هفتم دینکرد آمده است(ص 592 دینکرد چاپ‌ مدن).

(10)-منظور از سامان شاید گرشاسب است.نک:

آموزگار.ژاله«گرشاسب در پیشگاه اورمزد». مجله کلک،شماره پنجاه و چهارم 1371.ص 9-16 و نیز:سرکاراتی بهمن.«بازشناسی بقایای افسانه‌ گرشاسب در منظومه‌های حماسی ایران»،نامه‌ فرهنگستان،سال سوم و شماره دوم،تابستان 1376. ص 5-38

(11)-صورت«مینو»یعنی صورت آن جهانی‌ غیرملموس،نامرئی

(12)-یعنی به صورت انسان

(13)-صورت«گیتی»یعنی صورت این جهانی، ملموس،مرئی.

(14)-یعنی خاندان

(15)-منظور دعای«اهونور»است که مهم‌ترین‌ دعای دین زردشتی است.

(16)-به محض این‌که دعای«اهونور»خوانده شود. دیوان پنهان می‌شوند.

(17)-رام شاه لقب کی گشتاسب است،یعنی شاهی‌ که موجب شادی می‌گردد.

(18)-یعنی فلج

(19)-اشاره به داستان اسب گشتاسب است که‌ دست‌ها و پاهایش فلج شده بود و زردشت بدو شفا بخشید.

(20)-خونیرش Xwaneras ،کشور میانی هفت‌ کشور است که ایران‌وین یا ایران‌ویچ و رودخانه‌ اساطیری داییتی در آن قرار دارد.

(21)-منظور ایزدان مینویی است.

(22)-منظور رقیبان و متخاصمان است.

(23)-خیونان یا هیونان همان هیاطله هستند.

 

یسنا با ارزش‌ترین بخش اوستا

یسنا با ارزش‌ترین بخش اوستا



به خامه موبد پدرام سروش پور
ویرایش و اصلاح : فریدون راستی


«
آنها با احترام و سپاس به زمین و خورشید نگریستن را بدترین گناه می‌شمارند، زیرا تعالیم مذهبی را تحریف می کنند.آنها نیک‌اندیشان را بسوی دروغ و گمراهی می‌کشانند، کشتزارها را ویران کرده و بر علیه پرهیزکاران سلاح بکار می‌برند
اوستای پاک،گات‌ها – هات ۳۲- بند ۱۰


اوستا کتاب دینی زرتشتیان در زمان ساسانیان در ۲۱ نسک در قالب سه بخش گاسانیک(۷نسک(، هاتک‌مان‌سریک(۷ نسک( و داتیک (۷ نسک( جمع‌آوری شده بود که پس از ساسانیان تنها یک چهارم این اوستا باقیمانده. که در قالب پنج بخش یسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا هم اکنون موجود می‌باشد.


یسن/یسنه/یسنا (اوستایی:yasna فارسی میانه:یسن( معنی آن «ستایش و نیایش» است. واژه‌ اوستایی اسمی‌ است ساخته شده از ریشه yaz: «ستودن» و پسوند na. در تفسیر پهلوی yazishn و واژه «جشن» فارسی نو بازمانده این واژه است. یسنا نخستین بخش اوستاست و از آن جهت یسنا را با ارزش‌ترین بخش اوستا باید دانست که مجموعه آموزه‌های اشوزرتشت شامل ۱۷ سرود آسمانی پیامبر را در میان خود جای داده است. جای‌دادن این سرودها در دل یسنا به قسمی هوشمندانه صورت گرفته که گاه این باور را قدرت می‌بخشد که نوعی دانش مینوی در شکل گیری آن بوسیله موبدان نقش داشته است. موبدانی که از چندهزار سال، در فراز و نشیبهای گسترده این مرز و بوم از جمله یورش اسکندر این نامه مینوی را به هر طریقی و گاه سینه به سینه حفظ کردند. این بار بعد از حمله اعراب، با جای دادن سروده‌های اشوزرتشت در دل با ارزش‌ترین نیایشهای دینی و با تکیه بر آیینهای یسناخوانی، در اصل ماندگاری این گنجینه مینوی را باعث گردیدند.

سایر بخشهای یسنا شامل روحانی‌ترین نیایشهای دین زرتشتی است. که سالها موبدان و زرتشتیان در آیین‌های گوناگون دینی به سرایش آن می‌پرداختند از جمله مهمترین این مراسمها یسناخوانی بود که همزمان با آیین‌های آغازین گهنبار صورت می‌گرفت، که به این کار «یزشنه کردن» نیز گفته می‌شد. در روزگاران گذشته هفت تن از موبدان که در سر آنان موبد دیگری که زوت خوانده می‌شد قرار داشت این مراسم را برگذار می‌کردند. در بخشهای مختلف اوستا از جمله ویسپرد و وندیداد در مورد این هشت موبد با اسم و وظایفی که حین مراسم بایست انجام دهند نوشته شده است. امروزه یک موبد راسپی به تنهایی کار هفت موبد را انجام داده و در کنار موبد زوت این مراسم را برگزار می‌کنند.

استاد پورداوود در مقدمه کتاب یسنا دلیل اینکه در پارینه هشت تن به «یزشنه» گماشته می‌شدند و امروزه تنها دو موبد می‌باشند را در کاهش انبوه پیروان مزدیسنا پس از حمله اعراب به ایران می‌داند. ( پورداود، ۱۳۵۶، ص ۱۶(


اگر چه نام هیچکدام از این موبدان در گاتها نیامده است ولی اشوزرتشت در یکجا یعنی هات ۳۳ بند ۶ خود را زئوتر(زوت( یا پیشوای دینی خوانده است. البته آیینهای دینی و مراسمهایی که روحانیون برگزار می‌کردند هیچگاه با پیامبری اشوزرتشت آغاز نشده بود. بلکه انسان از همان ابتدا نگاه ویژه‌ای به قدرتهای ناشناخته و نادانسته‌های معنوی داشته که شکل‌گیری مراسمها، آیینهای مذهبی و به طبع آن گروههایی به نام روحانیان را باعث می‌شده است. اشوزرتشت با پیامبری خود به روشنی در مقابل بسیاری از این دیدگاههای نادرست ایستاد و با ارائه جهان‌بینی خود پایه‌گذار تحول بزرگی در فرهنگ دینی مردم گردید و خود هیچگاه در گاتها سنتی در مقابل سنتهای رایج، آیینی در مقابل آیینهای رایج و مهمتر از همه گروه روحانیانی در مقابل روحانیان جامعه(کرپانها – اوسیچها(* قرار نداد. شاید به همین دلیل در گذر زمان بسیاری از آیینها و نیایشهای کهن بعد از گذر از بوته اندیشه‌های پیامبر بار دیگر به باورهای دینی مردم راه یافتند. انجمنی هم که به نام انجمن مغان در گاتها اسم برده شده است قبل از اشوزرتشت وجود داشته و پیامبر از اهورامزدا می‌خواهد تا بتواند انجمن مغان را با خود همراه کند با توجه به معنی آن اکثر پژوهشگران شرقی و به خصوص موبد آذرگشسب و استاد پورداود این انجمن را انجمن برادری و برابری دانسته و مراد اشوزرتشت از آن را کل پیروان و گروندگان به دین زرتشتی می‌دانسته‌اند نه گروهی خاص.( آذرگشسب، ۱۳۸۳، ص ۲۱۲(


از ۷۲ بخش یسنا به غیر از ۱۷ بخش آن موسوم به گاتها که کهن‌ترین بخش یسنا می‌باشند سایر بخشها، باورها و نیایشهای کهن و حتی قدیم‌تر از اشوزرتشت می‌باشند که سالها بعد با دگرگونیهایی به یسنا اضافه شده‌اند. دکتر تفضلی نیز بر این باور است که سایر بخشهای اوستا به غیر از گاتهابیان‌گر دین زرتشتی متاخرتر یا سالها بعد از اشوزرتشت می‌باشد که بسیاری از عقاید قدیم ایرانی و هندوایرانی که در نیایش‌ها و آیین‌های دینی قدیم منعکس بود، همراه با اسطوره‌ها و افسانه‌های خدایان آن زمان را شامل می‌شده است. ( تفضلی، ۱۳۷۸، ص ۳۹(


اما این اندیشه‌ها و باورهایی که در قالب سایر بخشهای یسنا به دین زرتشتی وارد شده‌اند دو خصوصیت منحصربه‌فرد و باارزش را دارا می‌باشند. نخست اینکه بسیاری از باورهای فرهنگی و دینی پیش از اشوزرتشت از جایگاه والایی برخوردار بوده‌اندهمچنین تقدس و پاسداری آفریده‌های نیک اهورامزدا مثل نور و گرما که یکی از ارکان شکل‌گیری و بقای زندگی است و نماد آن آتش و خورشید و ماه و ستارگان بوده است. آب که دومین اصل حیات است و زمین یا خاک . در کنار این نمادهای طبیعی نیکی نمادهای ماورای طبیعی نظیر راستی، مهر و عهد پیمان و … ارزش والایی را به اندیشه‌های ایرانی قبل از پیامبر داده‌اند. از آنجایی که به درستی ایرانیان را دارای کهن‌ترین فرهنگی می‌دانند که به یکتایی آفریدگار باور داشته‌اند. پس ایرانیان ملتی بوده‌اند که این راه یعنی پی‌بردن به یکتایی آفریدگار هستی را کامل طی کرده‌اند و به درستی همین ستایش آفریده های تاثیرگذار و نیک اهورامزدا پله پیشین راه یافتن به یکتایی اهورامزدا بوده است. به عبارتی تنها در چنین فرهنگی مردم آمادگی فکری لازم را بدست آورده‌اند تا بتوانند پیامبری به نام اشوزرتشت را با تکیه بر باور آگاهی انسانها، نه تکیه بر معجزه و کارهای فراطبیعی بپذیرند و درک کنند.


دوم اینکه تمامی این باورها سالها بعد و مطمئنا بعد از گذر از اندیشه‌ها و جهان‌بینی اشوزرتشت به کتاب دینی زرتشتیان راه پیدا کرده‌اند که نمونه‌های باارزش بسیاری را در یسنا می‌توان بررسی کرد شاید مهمترین آنها مراسم و آیینهای هوم می‌باشد. آنچه از گاتها بر می‌آید اشوزرتشت به صورت مستقیم با آیینهای هوم و قربانی که در زمان او برگزار می‌شده به مخالفت پرداخت و استاد پورداود در یادداشتهای گاتها در مورد این بند، بر این باور است که : «پیغمبر ایران در بند ۱۴ از هات ۳۲ هوم را اراده کرده و آریاییهای دیو یسنا را از اینکه در مراسم سئوم(هوم( بفرمان پیشوایان بیهوده خون چهارپایان ریزند باین امید که پروردگاری بیاری آنان خواهد آمد، را نکوهیده است.» ( پورداوود، ۱۳۵۶، ص ۳۹(


(*
نکته ای کوتاه پیرامون این بند از فریدون راستی:

اینکه مفسرین و گزارشگران اوستای پاک این بند از گاثاهای پاک را به مخالفت اشوزرتشت با برگزاری آیینهای مربوط به گیاه مقدس هوم برداشت کرده اند یکی از بی اساس ترین کج فهمی ها و گاه دشمنی های آشکار با دین زرتشتی میباشد. گیاه مقدس هوم در جایجای اوستای پاک و یسنا مورد ستایش بوده است و اصولا هوم ایزد یکی از ایزدان والا مقام زرتشتی میباشد که بهدینان در نمازهای روزانه آن را میستایند. آنچه اشو زرتشت در این بند مورد نکوهش قرار می دهند آیین های دیو پرستی پیروان خدایان پنداری و دروغین میباشد که در آن زمان برخی از دیوپرستان هم دوره اشو زرتشت از گیاه مقدس هوم هم در آن آیین ها بهره میبردند ولی اصولا از آنجایی که روح آن آیین ها با خداپرستی راستین و ارزش های مزدیسنا در تضاد آشکار بود اشو زرتشت به مخالفت با ماهیت کلی و روح آن دستگاه دروغین پرداختند و صرف استفاده از گیاه مقدس هوم در جریان برگزاری آن مراسم به تنهایی دلیلی بر نکوهش گیاه مقدس هوم توسط اشو زرتشت نیست.(


امروزه مراسم بسیار روحانی و زیبایی به نام واج‌یشت گهنبار با گیاه هوم برگزار می‌شود که کوچکترین اثری از قربانی و آن رسمهای گذشته در آن نیست و خود نمونه دیگری است از پویایی سنتها و دگرگونی مراسمهای کهن در راستای درک پیام پیامبرشان اشوزرتشت در گاتها. و آنچه مشخص است اشوزرتشت هم به هیچ وجه به مقابله یا به قصد نابودی سنتها و باورهای گذاشته نیامده است بلکه بسیار از پژوهشگران او را در اصل یک مصلح می‌دانند، که زمینه درست شدن و به راستی گراییدن، آیینها و سنتهای کهن را فراهم آورده است.


یسنا شامل ۷۲ بخش می‌باشد که در اوستایی هر کدام از این بخشها را یک «ها» می‌گویند. هر یک از این فصلها (ها/هات( به چند بند تقسیم می‌شود که برخی بلند و پاره ای دیگر کوتاهند. معمولا موضوع هر کدام از بخشهای یسنا متفاوتند ولی گاهی یک یا چند بخش آن در مورد یک موضوع می‌باشند. اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به بخشهای یسنا و موضوعات آنها داشته باشیم به شرح زیر می‌باشد:


هاتهای ۱ تا ۸ شامل ذکر ایزدانی است که در مراسم «یزشن خوانی » صدا زده می‌شوند. که در بالای این ایزدان اهورامزدا قرار دارد بعد از اهورامزدا، ستایش امشاسپندان به عنوان فروزه‌های مستقیم اهورامزدا ایزدان قرار دارد.و بعد ستایش ایزدان، همانطور که بیان شد احتمالا این ایزدان خدایان قبل از اشوزرتشت بوده‌اند که در یسنا جای خود را از خدایی به ایزدان یا فرشتگان لایق ستایش و آفریده اهورامزدا تغییر داده‌اند. ایزدانی همچون «مهر دارنده دشتهای فراخ»، «سروش پاداش‌دهنده پیروزگر»،«رشن راست‌ترین»، «ارشتاد جهان‌افزا»، «چیستا ایزد دانش»،«خورشید و ماه و تیشتر نماد نور و گرما»، «آذر و آبان و سپندارمز نمادهای زندگی آتش و آب و زمین» و


در هات اول و دوم درباره زوهر و برسم[۱] دعایهایی بیان شده که به این دلیل آنرا «برسم یشت» نیز می‌نامند.هات سوم تا هشتم نیز به نام «سروش درون» مشهور است که علاوه بر گهنبارها در آیینهای درگذشتگان نیز خوانده می‌شود.


هات ۹ تا ۱۱ هوم یشت نامیده می‌شود. در این یسن درباره گیاه هوم و نخستین تهیه کنندگان شیره هوم و پسری که به عنوان پاداش به هر یک داده شده است گفته شده است. سه نفر از این چهار نفر به ترتیب ویونگهان پدر جم، اثفیان پدر فریدون و ثریته پدر گرشاسب می‌باشد. چهارمین نفر که احتمالا در راستای زرتشتی شدن این آیین کهن به این سه نفر اضافه گردیده است پوروشسب پدر اشوزرتشت می‌باشد. آنچه که در هوم یشت حائز اهمیت است حذف شدن کلیه آیینهای قربانی و مذهبی رایج قبل از اشوزرتشت می‌باشد که پیامبر در گاتها آنها و روحانیانی که برگزارکننده آن بودند را نفی کرده بود. همانطور که بیان شد در حال حاضر مراسم «یزشنه» که همراه با آیینهای فشردن گیاه هوم برگزار می‌شود یکی از آیینهای زیبا و روحانی زرتشتی می‌باشد که در آغاز گهنبارها برگزار شده و امروزه به نام «واج یشت» خوانده می‌شود.


هاتهای ۱۲ و ۱۳ شامل اقرار به دین مزدیسنی (زرتشتی( می‌باشد. که به دعای فرورانه نیز مشهور است و بسیار نزدیک به زبان گاتها یا سرودهای اشوزرتشت می‌باشد.


«
من اقرار دارم که مزداپرست زرتشتی با ایمان و اعتقادم. من ایمان دارم به پندار نیک اندیشیده، من ایمان دارم به سخن نیک گفته شده، من ایمان دارم بکردار نیک کرده شده. من ایمان دارم بدین مزدیسنا که جنگ براندازد و سلاح را کنار گذارد به ختودت(خویشی ورزیدن، برادری( امر کند(دین( مقدسی که در میان همه (دینهایی( که هست و خواهد بود بزرگترین و بهترین و زیباترین است. آن (دین( اهورایی زرتشتی. همه چیزهای نیک را باهورا مزدا سزاوار میدانم، این است ایمان (اعتراف( بدین مزدیسنا

)اوستای پاک ، یسنا ۱۲ بند ۹(


این اقرار بخشی از اوستای روزانه کشتی نو کردن می‌باشد که هر زرتشتی روزی ۵ بار آن را در راز و نیاز با خدا تکرار می‌کند. این دو بند به قدری تاثیرگذار می‌باشند که هر خواننده‌ای را به تحسین وا می‌دارند استاد پورداود در مورد این اقرار در کتاب یسنا خود این چنین یادداشت باقی گذارده است: «چنانکه ملاحظه می‌شود این اعتراف چندین هزارساله نیاکان ما دارای جمیع مزایای اخلاقی است چیزی نگفته نمانده که ما بتوانیم امروزه به آن بیفزاییم دینی که در چنین عهد کهن اعترافش این بوده ما هم بجاست که این اعتراف را در کمال سرافرازی بزبان رانیم و همچنین به یاد داشته باشیم که اینها و بسیاری از قطعات دیگر اوستا و به خصوص گاتها گویای آغاز تمدن ایران است. چنانکه تمدن و تاریخ ایران گویای اثرات همین دستور مقدس است.»( ( پورداود، ۱۳۵۶، ص ۱۸۴-۱۸۵(

هاتهای ۱۴ تا ۱۸ که به «ستوت یسن» موسوم می‌باشند همانطور که از معنی آن بر می‌آید (ستایش و نیایش( دعاهایی ویژه ایزدان شامل می‌شوند.


«
اهورامزدای پاک و رد پاکی، بزرگترین ایزد خوب کنش، آن تواناترین جهان‌افزا، دادار آفرینش نیک را می‌ستاییم»

(اوستای پاک، یسنا ۱۶ بند ۱(


«
نخستین آفریدگان آفرینش پاک دادار اهورامزدای شکوهنده خرهمند را می‌ستاییم. بهمن را می‌ستاییم، اردیبهشت را می‌ستاییم، شهریور را می‌ستاییم، سپندارمز را می‌ستاییم، خرداد و امرداد را می‌ستاییم»

(اوستای پاک، یسنا ۱۶ بند ۳(


«
آفریدگار اهورامزدا را می‌ستاییم، آذر را می‌ستاییم، آبهای نیک مزدا داده را می‌ستاییم، خورشید تیزاسب را می‌ستاییم، ماه و ستاره تیر را می‌ستاییم، ………….»

(اوستای پاک، یسنا ۱۶ بند ۴(


«
آفریدگار اهورامزدا را می‌ستاییم، مهر دشتهای فراخ‌دهنده را می‌ستاییم، سروش پاک را می‌ستاییم، رشن راست‌ترین را می‌ستاییم، بهرام اهورا داده را می‌ستاییم ……………»

(اوستای پاک، یسنا ۱۶ بند ۵(


هات ۱۹ تا ۲۱ «بغان یشت» خوانده شده است که یکی از بخشهای با ارزش یسناست که به تفسیر سه دعای بنیادین دین زرتشتی یعنی «یتااهو وئیریو» ، «اشم وهو» و «ینگهه هاتام» می‌پردازد. هات ۱۹ در جهت شناساندن ارزش «یتااهو وئیریو» و تفسیر آن می‌باشد. هات ۲۰ در مورد «اشم وهو» و هات ۲۱ در مورد «ینگه‌هاتام» می‌باشد.


هات ۲۲ تا ۲۶ مجموعه‌ای از نیایش‌هاست که در آن از ایزدان مختلف ازجمله مهر و سروش و آذر و همچنین فروهرهای نیکان نام برده است.


«
خواستار ستاییدنم همه ایزدان مینوی و گیتوی(جهانی(، فروهرهای نیرومند بسیار پیروزگر پاکدینان، ……..»


«
خواستار ستاییدنم فروهرهای هر یک از پاکان هر زمانی را که در روی زمین مرده است فروهر پارسا: چه زن، چه نابرنا، که در کار و کوشش به سر برد و از این خانه درگذشت و به امید ستایش نیک و پاداش می‌باشد………»

(اوستای پاک، یسنا ۲۳ بند ۳(


هات ۲۷ متن اصلی سه دعای بنیادین زرتشتی یعنی «یتااهو وئیریو» ، «اشم وهو» و «ینگهه هاتام» می‌باشد که به صورت نمادین آغازگر بخشهای گاتها یا سرودهای اشوزرتشت در یسنا می‌باشد که از هات ۲۸ آغاز می‌گردند.


هات ۲۸ تا ۳۴ اولین بخش از ۵ بخش گاتها به نام اهنودگات می‌باشد.


هات ۳۵ تا ۴۱ که به نام هپتنگهائیتی مشهور است به نثر بوده و یکی از زیباترین و بعد از گاتها کهن‌ترین بخشهای یسنا می‌باشد که موبدان اندیشمند شاید به همان باور پاسداری سرودهای پیامبر، هپتنگهائیتی که یکی از مقدس‌ترین نیایشهای دینی است را در دل بخشهای گاتها جای داده‌اند.


هات ۴۲ در زمره هپتنگهائیتی نبوده و ستایشی است ویژه چیزهایی که در آیینهای «یزشنه» به کار برده می‌شود.


هات ۴۳ تا ۴۶ دومین بخش گاتها را به نام اشتودگات شامل می‌شود.


هات ۴۷ تا ۵۰ بخش سپنتمدگات گاتها را شامل می‌شود.


یسن ۵۱ چهارمین بخش گاتها به نام وهوخشتر را شامل می‌گردد.


یسن ۵۲ در شمار گاتها نبوده و ستایشی است برای ایزد «اشی» که ایزد دارایی و توانگری می‌باشد.


یسن ۵۳ پنجمین بخش گاتها به نام وهشتوایش‌گات را شکل می‌شود.


هات ۵۴ نماز «ائیرشمن» می‌باشد که بسیار نزدیک به شیوه متون گاتهایی می‌باشد.


هات ۵۵ در ستایش گاتها، سرودهای آسمانی اشوزرتشت می‌باشد«گاتها پناه و نگهدارنده ما هستند و خورش مینوی هستند. از برای روان ما خورش و پوشاک‌اند، باشد که گاتها به ما پاداش خوب، پاداش بزرگ، پاداش راستی دهند در جهان دیگر و پس از جدایی تن و نیروی بوی(ادراک(

(اوستای پاک، یسنا ۵۵ بند ۲(


«
ستوت یسن را می‌ستاییم که نخستین آیین (دین( جهان است آنکه بر برشمرده شده، آموزانیده شده، استوار شده، ……….. و جهان هستی بخواست خویش نو کنند

)اوستای پاک، یسنا ۵۵ بند ۶(


هات ۵۶ نمازی است خطاب به ایزدان جهت کسب یاری آنانهات ۵۷ درباره ایزد سروش است که به ایزد فرمانبرداری در دین شناخته می‌شود. که در ادبیات دینی به نام «سروش‌یشت» نامیده می‌شود.


«
سروش پاک خوب بالای پیروزمند گیتی‌افزای پاک و رد پاکی را می‌ستاییم. نخستین کسی که در میان آفریدگان مزدا، در نزد برسم گسترده، بستایید اهورامزدا را، بستایید امشاسپندان را، بستایید نگهبان و آفریدگار را……….»

)اوستای پاک، یسنا ۵۷ ، کرده ۱، بند ۲(


«
کسی که پس از آن‌که دو گوهر: سپندمینو و انگره‌مینو(اهریمن( پدید آمدند، بخواب نرفت، کسی که آنچه از راستی است، در همه روز و شب پاسبانی می‌کند و …..»

(اوستای پاک، یسنا ۵۷ ، کرده ۷ ، بند ۱۷(


هات ۵۸ در ستایش نماز و نیایش به درگاه اهورامزداست


«
این را پیروزی دانیم: این نماز نیک بنیاد به اشا(راستی( پیوسته را، به آرمئیتی پیوسته(ایمان( را، نمازی که بنیادش اندیشه‌نیک، گفتارنیک، و کردار نیک است
)
اوستای پاک، یسنا ۵۸ بند ۱(


هات ۵۹ تکرار دعاهای هاتهای ۱۷ و ۲۶ می‌باشد.هات ۶۰ مشتمل بر یکسری دعا برای مکانهای یا سرزمینهایی است که یکتاپرستان در آن اقامت دارند.


«
باشد، در این خان‌‌و‌مان، شنوایی بناشنوایی(نافرمانبری(، چیره گردد، آشتی به جنگ، رادی(جوانمردی( به نارادی، فروتنی به برتنی(خودپسندی(، گفتار راست گفته شده، به گفتار ناراست گفته‌شده و در نهایت راستی بر دروغ چیره گردد

)اوستای پاک، یسنا ۶۰ بند ۵(


هات ۶۱ باز هم در ستایش سه دعای بنیادین دین زرتشتی یعنی «یتااهو وئیریو» ، «اشم وهو» و «ینگهه هاتام» می‌باشد.هات ۶۲ در پاسداری از آتش است که در فرهنگ دینی زرتشتیان به عنوان منشا نور،نیایش سوی نیز می‌باشد.


«
ستایش و نیایش، پیشکش خوب و آرزوشده از برای تو ای پور اهورامزدا، تویی برازنده ستایش، تویی برازنده نیایش، ….. ، ای خوشا مردی که ترا از روی راستی بستاید، هیزم در دست، برسم در دست، شیر در دست، …….»

)اوستای پاک، یسنا ۶۲، بند ۱(


«……..
تا که هماره در این خانمان سوزان بُوی(آذر(، تاکه در این خانمان روشن بوی، در روزگارانی دیرپایا، تا رستاخیز توانا، …….»


)
اوستای پاک، یسنا ۶۲، بند ۳(


هات ۶۳ تا ۶۹ هاتهایی است که در ستایش آیین فراهم آوردن آب تقدیس شده باید خوانده شود.


«
ای آبها رامش گزینید درین جایگاه، تا هنگامیکه زوت ستایش بجای می‌آورد……»(اوستای پاک، یسنا ۶۵ بند ۹(


«
ای آبها، یک خواهش بزرگ از شما دارم، آن را بمن ارزانی دارید، آن بخشایش بزرگی که از پرتو آن از پیرگی و فریب بر کنار توان بودن……»


«
ای آبها چندگونه بخشایش آزومندم: نیرو و فرزندان نیک کسانی آرزو شده که جویای زیان رسانیدن نیستند نه بزدن آنان، نه کشتن، نه ستم‌کردن، نه به ربودن…….»

)اوستای پاک، یسنا ۶۵ بند ۱۱(


یسن ۷۰ تا ۷۲ مشتمل بر یک سلسله دعاهاست.


«
بشود که ما فزون گفتار ایزدی بگسترانیم، تا که سوشیانتهای کشورها از پی سود مردم، آواز برآورند. بشود که سوشیانت شویم، بشود که پیروزمند شویم، بشود که از دوستان ارجمند اهورامزدا شویم، ما مردمان پاکی که باندیشه نیک اندیشیم، بگفتار نیک سخن گوییم و بکردار نیک عمل کنیم

)اوستای پاک، یسنا ۷۰ بند ۴(


و در انجام این با ارزش‌ترین و مهم‌ترین بخش اوستا با این باور زرتشتی در آخرین بند آخرین هات (۷۲(یسنا به زیباترین بیانی به پایان می‌رسد که :


«
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است و دیگر راهها بیراهه است


پانوشت :
]
۱[ زوهر نثاری است برای آتش و یا آب در دین زرتشتی دو نوع زوهر به کار می‌رود زوهر آب و زوهر آتش. برسم شاخه‌های به هم تافته دسته شده درخت انار یا میله‌های فلزی که موبد در هنگام آیینهای دینی به دست می‌گیرد.شمار این مفتولهای فلزی یا شاخه‌های درخت از ۳ تا ۳۳ گفته شده است.( راشد محصل، ۱۳۶۴، ص ۱۶(

یاری نامه :

موبد آذرگشسب، فیروز (۱۳۸۳(. گات‌ها سرودهای اشوزرتشت. تهران: انتشارات فروهر

پورداود، ابراهیم، (۱۳۵۶(، یسنا جلد اول و دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

تفضلی، احمد (۱۳۷۸(. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن

راشد محصل، محمدتقی (۱۳۶۴(. اوستا(ستایش‌نامه راستی و پاکی( – از ایران چه می‌دانم؟/۳۹. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی

اوستا

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

ویسپرد ، سرودهای نیایش مزدیسنی

ویسپرد ، سرودهای نیایش مزدیسنی


( متن ویسپرد )

به خامه موبد پدرام سروش پور

یکی از پنج جزء باقیمانده از اوستای بزرگ ساسانیان ویسپرد نام دارد. این واژه که در اوستا «ویسپرتو» آمده از دو واژه ویسپ + رتو تشکیل شده است. «ویسپ» یک واژه بسیار رایج در زبانهای ایران باستان است که همراه با «هر» به صورت «هرویسپ» هم به کار می‌رود که به معنی «همه» یا «هماک» می‌باشد.


«رد» در اوستا به دو معنی بکار رفته است نخست به معنی «گاه» و «هنگام» دوم به معنی «داور دادگاه ایزدی». واژه «رد» در فارسی هم به کار رفت بر این اساس بیشتر به معنی «سردار» و «دستور» به کار رفته است. در اوستا واژه «رتو» بیشتر همراه با واژه «اهو» بکار رفته است چنانکه در پاره
۱ از یسنا ۲۷، اهورامزدا، اهو و رتو پاکی خوانده شده است. ولی در بخشهایی از تیریشت و فروردین یشت، اشوزرتشت اهو و رتو و نخستین آموزگار دینی سراسر جهان خاکی خوانده شده است.


در ویسپرد اهورامزدا در جهان مینوی اهو و رتو و اشوزرتشت در جهان گیتی اهو و رتو می باشند. البته در اوستا مردمانی که از اشویی یا پاکی و راستی و درستی برخودارند نیز «رد» خوانده می‌شوند. همچنین ایزدان نگاهبان نیکیها هم به عنوان رد برشمرده می شود. بنابراین واژه ویسپرد به معنی همه ردان یا همه سران مینوی و مادی می‌باشد. به گفته استاد پورداوود ویسپرد در اصل سپاسنامه‌ایست که نیاکان نامبردار و پارسای ما برای بخششهای ایزدی، به پیشگاه دادار مهربان آورده‌اند.


از نظر نگارش ویسپرد شبیه یسناست به خصوص به هاتهای
۱-۲۷ یسنا. کمتر مطلبی در ویسپرد آمده که در یسنا نباشد به عبارتی دیگر ویسپرد همان یسناست ولی با بیانی رساتر و نیایشگونه تر که بیشتر در آن نمایندگان آفریده‌های اهورامزدا بنام «رتو» یاد شده‌اند.

به همین دلیل اغلب همراه یسنا در مراسمها و آیینها خوانده می‌شده است. ولی در شش چهره گهنبار زمانهایی بوده که بویژه ویسپرد سروده می‌شده چرا که شش گهنبار به عنوان شش جشن بزرگ دینی در ویسپرد بارها به عنوان رد(رتو) سایر هنگامهای سال اسم برده شده است.


«این شش جشن خود از ردان هنگامهای دیگر سال شمرده شده‌اند»


در کرده سوم ویسپرد از هفت موبد یا آتورنانی اسم برده شده که در راس آنها زئوتر یا زوت قرار دارد و ایشان در محل یزشن‌گاه مراسمهای یسناخوانی، ویسپردخوانی و سایر مراسمهای مشابه را طبق اصول ویژه‌ای برگزار می‌کردند. در این مراسمها که از شب قبل آغاز شده و تا صبح ادامه می‌یافته طی آیینهایی که در حین اوستاخوانی به وسیله این موبدان برگزار می‌شده آب هوم که در حقیقت شیره گیاهی بیابانی است تقدیس گردیده و به گفته موبد مهربان فیروزگری به صورت نمادین چند قطره از آن در آب چاهی ریخته می‌شده است تا اینگونه پاکی از طریق آبهای به هم پیوسته زیرزمینی در تمام جهان گسترده گردد. این مراسمها با جزئی‌ترین آیینهایشان تا حدود
۷۰ سال پیش در شهرهای کرمان و یزد برگزار می‌شده و هم‌اکنون نیز پارسیان این مراسمها را همانگونه برپا می‌دارند. البته بعد از زمان ساسانیان به جای هشت موبد دو موبد، یکی به عنوان «زوت» به همراه موبد دیگری که «راسپی» خوانده می شود این مراسم را برگزار می کنند. در اصل راسپی به تنهایی کارهای شش موبد دیگر را انجام می‌دهد.


همانطور که بیان شد این آیینها در یزشنگاه که مکانی مقدس و ویژه در کنار آتش ورهرام است برگزار می‌گردیده است. یزشنگاه در واقع بخشی از درمهر است. که یه وسیله شیارهایی به نام «پاوی» یا «کش» که روی کف زمین ساخته شده است، محصور می‌شود. این شیارها به طور نمادین پاکی آیینی درون یزشنگاه را حفاظت می‌کنند. سنگ یا میزی در یزشنگاه است به نام «اورویس» که موبدان مراسم آیینی را روی آن می‌چینند و موبد زوت پشت آن قرار می‌گیرد.


روز قبل از مراسم آیین مقدماتی آن که موبدان پارسی آن را «پراگنا» می نامند، انجام می شود. معمولا این آیین به وسیله موبد راسپی برگزار می‌شود.


در مراسم روز قبل موبد راسپی وظیفه دارد با آب پاک کلیه آلات مورد استفاده در مراسم و همچنین یزشنگاه را پاک و آماده مراسم نماید.


همچنین او باید برسم را نیز آماده کند که تشکیل شده از تعداد مشخصی شاخه انار یا میله های نقره ای که به وسیله برگ نخل بایستی به هم بسته شوند. تعداد این شاخه ها در مراسمهای گوناگون متفاوت است.


از دیگر مراسمهای روز قبل تقدیس آب زوهر، تهیه پراهوم با کوبیدن هوم در هاون و همچنین تهیه جیوام می‌باشد.


روز بعد مراسم را دو موبد که یکی در مقام زوت و دیگری در مقام راسپی است، برگزار می‌ کنند. در آغاز زوت یک اشم‌وهو خوانده و با راسپی مبادله واج می‌کند و خواندن یسنا یا ویسپرد را آغاز می‌کنند. و در نهایت این مراسم با پیشکش آب زوهر یا تقدیس شده با چاه آب به پایان می‌رسد.

یاری نامه :


– پورداود، ابراهیم، (1356)، یشت‌ها جلد اول و دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

– پورداود، ابراهیم، (1356)، ویسپرد ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

– تفضلی، احمد (1378). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن

– راشد محصل، محمدتقی (1364). اوستا(ستایش‌نامه راستی و پاکی) – از ایران چه می‌دانم؟/39. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی

– گشتاسب، فرزانه (88-1387). بازمانده های سنت کهن مکتوب در آداب و رسوم کنونی زرتشتیان ایران، پایان نامه

آن�, ���� �F �کوه ببریم به کمک دانش مدرن زبان‌شناسی، تاریخ و مقایسه ادیان و به خصوص تلاش مستشرقین دانشمند طی چند سده گذشته، به راحتی می‌توان از اوستای کنونی پی به عظمت و نظم اوستا در زمان کهن برد.

 


بی‌شک در یک نوشتار امکان شرح و توصیف تک‌تک یشتها وجود ندارد. با این‌حال تلاش می‌شود با نگاهی اجمالی به موضوع این 21 یشت به جای مانده به درک درستی از ارزش یشتها به عنوان مهمترین ادبیات دینی به جای مانده از فرهنگ زرتشتی دست‌یابیم.


1) اورمزد یشت : دارای 33 بند بوده و در ستایش اورمزد یکتاست. همانگونه که در نوشتارهای قبلی بیان شد به نوعی ترتیب ستایش در بخشهای مختلف اوستا و حتی در درون نیایشها رعایت شده است . یعنی ما زرتشتیان نیایش را نخست با ستایش اهورامزدا، خداوندگار یکتا و آفریدگار مطلق هستی آغاز کرده سپس 7 فروزه برتر اهورامزدا، همان هفت امشاسپند ستایش شده و بعد از آن ایزدان یا فرشتگان به عنوان نماد سایر آفریده‌های نیک اهورامزدا مورد ستایش و نیایش قرار می‌گیرند.


2) هفت‌امشاسپند یشت : دارای 15 بند و در ستایش هفت امشاسپند می‌باشد.


3) اردیبهشت یشت : دارای 19 بند بوده و 4 بند نخست آن در ستایش اشه یا اردیبهشت که یکی از بزرگترین و به گفته اوستا زیباترین امشاسپندان می‌باشد است و بندهای دیگر دعای «ایریمن ایشیه» برای ایزد «ایریمن» ایزد درمانگری و شفابخشی بوده و به همین دلیل این اوستا در آیین‌هایی که برای شفای بیماران برپا می‌شده خوانده می‌شده است.


4) خرداد یشت : دارای 11 بند است که به اعتقاد دکتر راشد محصل و دکتر احمد تفضلی این یشت از تغییر و تحریف برکنار نمانده است.


5) آبان یشت : یکی از یشتهای طولانی است در ستایش «اردویسور اناهید» ایزد بانوی آب‌هاست. در این یشت نیز مانند یشتهای دیگر، اعتقادات پیش از اشوزرتشت با عقاید زرتشتی آمیخته است. به طوری که در بندهایی از آن نیروی حیات‌بخشی این ایزد ستوده شده ولی در بندهای دیگر خصوصیت زرتشتی شده وی آشکار شده که در حقیقت اهورامزدا این ایزدبانو را افریده تا در ستیز آفریدگان نیک با بدیها یاور آنان باشد.


6) خورشید یشت : دارای 7 بند و در ستایش خورشید نماد روشنایی و گرمابخشی می‌باشد و به دلیل ارتباطی که با مهر در معنی دارد در جایی این ایزد نیز ستوده شده است.


7) ماه یشت : دارای هفت بند و در ستایش ایزد ماه نماد روشنایی در نبود خورشید می‌باشد.


8) تیشتر یشت : دارای 16 کرده و 62 بند بوده که در توصیف ایزد تیشتر یا همان تیر ایزد می‌باشد که در اصل ستاره‌ای است نماد ستاره باران که آن را با «شعرای یمانی» یکی دانسته‌اند. بندهای 13 تا 34 وصف پیکار تیشتر با دیو «اپوش» یا دیو خشکسالی است که سرانجام با پیروزی ایزد تیشتر به پایان می‌رسد. این بخش یکی از زیباترین بخشهای حماسی ادبیات ایران باستان می‌باشد. در بندهای 6، 7، 37، 38 این یشت، به اسطوره آرش کمانگیر اشاره شده و این قدیمی‌ترین نوشته‌ای که از این آزادمرد ایرانی نام برده شده است.


9) درواسپ یشت یا گوش یشت : این یشت دارای 7 کرده و 33 بند بوده و در توصیف ایزدبانویی است که تندرستی اسبان و چهارپایان سودمند خویشکاری اوست. در این یشت از پهلوانان و بزرگانی چون هوشنگ، جمشید، فریدون، کیخسرو و اشوزرتشت یاد شده است. بندهای 27 تا 52 از نوزدهمین یشت به نام «ارد یشت» اقتباس شده که مری بویس بر آن است که «درواسپا» در اصل صفتی برای اشی بوده که بعدها ایزد مستقلی محسوب شده است.


10) مهریشت : دارای 35 کرده و 146 بند است که پس از فروردین یشت بلندترین و مفصل‌ترین یشت اوستاست. این یشت در توصیف مهر، ایزد عهد و پیمان است که علاوه بر آن وظیفه حفظ تمامیت سرزمینهای ایرانی را نیز بر عهده دارد. درسراسر این یشت بر وفاداری به عهد و پیمان، اعم از پیمان میان دو کشور، میان زن و شوهر یا میان دو شریک تاکید شده و مهر در مجازات پیمان‌شکنان بسیار سخت‌گیر می‌باشد. در ادبیات کهن ایران باستان مهر و خورشید هم معنی بوده و ایزد مهر همانند خورشید گردو‌نه‌ای دارد که به کمک آن در همه جا حرکت کرده و با هزار چشم و ده‌هزار گوش نمادین هیچ بدعهدی و پیمان‌شکنی از دیدگان او در امان نیست حتی پس از غروب خورشید هم به زمین آمده و از یک کرانه تا کرانه دیگر برای نظارت بر پیمان‌ها حرکت می‌کند.


11) سروش یشت : دارای 5 کرده و 23 بند و در توصیف ایزد سروش می باشد . ایزد سروش ایزد فرمانبرداری از دستورهای اورمزد و نماینده نظم و قانونمداری می‌باشد. ایزد سروش به همراه ایزد مهر و رشن در سرپل چینود(صراط) اعمال آدمیان را می‌سنجد.


12) رشن یشت : دارای 13 بند است که در وصف رشن، ایزد راستی و توانگری است و ترازوی میزان کارها در دست اوست و با چشم باز کارها و توانگریها را می‌سنجد که آیا بر پایه راستی به نتیجه رسیده یا نه.


13) فروردین یشت : دارای 13 کرده و 158 بند و در ستایش فروهرهایی است که در اصل نگهبان آدمیان به شمار می‌روند. این یشت طولانی‌ترین بخش یشتهاست. در بخشهای پایانی آن به ستایش فروهرهای بزرگان دین زرتشتی از کیومرث تا سوشیانس اختصاص دارد.


14) ورهرام یشت : دارای 22 کرده و 64 بند بوده که در ستایش ایزد بهرام، ایزد پیروزی است. این ایزد به خصوص در زمان ساسانیان از جایگاه ویژه‌ای در بین ایرانیان برخوردار بوده است. این یشت از یشتهای بسیار زیبای اوستاست که سرودها و تمثیلهای دلنشین و زیبایی دارد.


15) رام یشت : دارای 11 کرده و 57 بند است و برخلاف نامش در وصف «ویو» ایزد فضاست و تالیف آن متاخر به نظر می‌رسد.


16) دین یشت : دارای 7 کرده و 20 بند در توصیف و ستایش چیستا ایزد دانش می‌باشد. همراه بودن دین و دانش در این یشت بیانی است بر جدایی‌ناپذیر بودن دین و دانش در فرهنگ زرتشتی که انسان به واسطه اندیشه‌اش والاترین جایگاه را آفرینش بدست آورده است.


17) ارد یشت : دارای 10 کرده و 62 بند بوده و در ستایش اشی، ایزدبانوی ثروت و برکت است.


18) اشتاد یشت : دارای 9 بند می باشد که به نظر می‌آید که نام این یشت با مطالبش همخوانی ندارد چرا که اشتاد به معنی «درستی و عدالت » بوده در حالی که در این یشت از فره ایرانی، غلبه بر دیوان گوناگون، ایزدبانوی اشی، ایزدان تیر و باد، دعای اهون‌ور یاد شده و در نهایت با ستایش مجدد فره ایرانی پایان یافته است.


19) زامیاد یشت : دارای 19 کرده و 96 بند است که به دو بخش اصلی تقسیم شده است. بندهای 1 تا 8 فهرستی از کوههای ایران است و بندهای 9 تا 96 در ستایش فره یا همان «خورنه» در اوستاست. زامیادیشت از زمره یشت‌های بزرگ قدیمی است، که در جای‌جای آن زبان شاعرانه و حماسی به چشم می‌خورد.


20) هوم یشت : دارای 2 بند در ستایش «هوم» می‌باشد.


21) ونندیشت : دارای یک بند و در ستایش ایزد «ونند» یا «نسر» می‌باشد که از همراهان ایزد تیشتر است.


پایان نوشتار را با توصیفی زیبا از دکتر راشد محصل استاد فرهنگ و زبانهای ایران باستان از کتاب اوستا به پایان می‌برم.


«-کتاب اوستا بی‌شک ازرشمندترین اثر مدون ایران باستان است که اندیشه پرستش خدای یکتا، آفریننده‌ای توانا که بر همه کارهای جهان سروری دارد، در بخش گاهان آن با توجه به ژرفای کلام گاهان آشکار است.


-اوستا به ویژه در بخش یشت‌ها تاریخ داستانی ایران را به صورت پراکنده بازگو می‌کند که با تامل و تحلیل درست می‌توان ارتباط آن را با منظومه‌های حماسی دریافت و مشخص کرد.


-یشتها بویژه فروردین یشت آن فهرستی از نام‌های کهن ایرانی است که شناخت درست این نام‌ها می‌تواند گره‌گشای پاره‌ای ابهام‌ها در تاریخ ادب فارسی باشد.


-علاوه بر این در اوستا اندیشه‌های علمی و دانش زمان نیز متجلی است‌.


-ستایش پروردگار هستی، فرمانبرداری از دستورهای او، خشنود بودن به داده‌هایش در همه کتاب موج می‌زند به طوری که بهتر است گفته شود، اوستا سراسر نیایش آفریننده بزرگ، اورمزد، تکریم و بزرگداشت رادی، راستی و پاکی و نفی‌کننده هرگونه افراط و تفریط و دروغ ناراستی است‌‌ » (
راشد محصل ، 1364، ص 101،102)

– موبد آذرگشسب، فیروز (1383). گات‌ها سرودهای اشوزرتشت. تهران: انتشارات فروهر
– پورداود، ابراهیم، (1356)، یشت‌ها جلد اول و دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
– تفضلی، احمد (1378). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن
– راشد محصل، محمدتقی (1364). اوستا(ستایش‌نامه راستی و پاکی) – از ایران چه می‌دانم؟/39. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی

اوستا

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

یشتها : با ارزش‌ترین و مهم‌ترین ادبیات مزدیسنا

یشتها : با ارزش‌ترین و مهم‌ترین ادبیات مزدیسنا



به خامه موبد پدرام سروش پور
ویرایش و اصلاح : فریدون راستی

«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ‌پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2


اوستای بجای مانده از دوره ساسانیان در قالب پنج کتاب یا جزء برای ما باقی مانده است که بزرگترین کتاب آن یشتها نام دارد . یشتها بعد از «گات‌ها» و «هفت ها» قدیمی‌ترین جز اوستا و علاوه بر مفاهیم دینی دربردارنده اطلاعات بسیار باارزشی از ادبیات ، فرهنگ و تاریخ ایران باستان می‌باشد.


کلمه یشت از ریشه کلمه یسنا بوده و در معنی هم با آن یکی می‌باشد به معنی «ستودن و عبادت‌کردن» . استاد پورداود فرقی را بین مفهوم یسنا و یشتها قائل می‌باشد ایشان یسنا را به معنی ستایش و نیایش بطور عموم و یشتها بمعنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان می‌داند. (
پورداود، 1356، ص 1)


یشتهایی که بعد از ساسانیان برای ما باقی مانده شامل 21 یشت می‌باشند که نخستین یشت هرمزد یشت یا همان یشت ستایش اهورامزدای یکتا می باشد. دومین یشت نیز هفتن یشت یا یشت امشاسپندان می‌باشد که به دلیل اهمیت آن در دل یسنا در میان گاتها سرودهای آسمانی اشوزرتشت جای گرفته است. ولی در ادامه برای دو تا از امشاسپندان(اردیبهشت و خرداد) به صورت جداگانه نیز یشتهای مربوطه باقی مانده است. سایر 21 یشت باقیمانده به ارج نهادن به ایزدانی تعلق گرفته که اکثر آنها را در بین اسامی 30 روز ماه داریم.از 9 امشاسپند و ایزد که عبارتند از بهمن، شهریور، سفندارمذ، و امرداد(امشاسپندان) و آذر و باد و آسمان و مهراسپند و انیران(ایزدان) امروزه یشتی در دست نیست در عوض دو یشت به نام دو ایزد هوم و ونند داریم که در بین اسامی 30 روز گاهشماری زرتشتی نمی‌باشند.


بر پایه کتاب دینکرد که اطلاعات بسیار باارزشی از اوستا کتاب دینی زرتشتیان در اختیار ما گذاشته است، یشتها متعلق به نسک یا کتاب چهاردهم اوستا در زمان ساسانیان بوده است که بغان یشت به معنی ستایش بغها نام داشته است.


در زمان ساسانیان در تفسیر یشتها کتابهایی نیز نوشته می‌شده که به تفسیر یا زند معروف بوده که از آن بین معروفترین آن به نام زند بهمن یشت برای ما باقی مانده است که از روی بهمن یشت اوستا نگاشته شده است. از آنجایی که امروزه اصل بهمن یشت برای ما باقی نمانده است شک نداریم که تعداد یشتها در گذشته کهن بیش از آنچیزی است که امروزه در دست ماست و با تکیه بر اطلاعاتی که باز هم دینکرد در اختیار ما نهاده احتمالا علاوه بر اهورامزدا و امشاسپندان به ازای تک تک ایزدانی که در گاهشمار زرتشتی نام برده شده است بایستی یشتی موجود بوده باشد.


از نظر قدمت زمانی نیز نمی‌توان تمامی یشتها را متعلق به یک دوره زمانی خاص دانست به طور مثال یشتهای بزرگ و اصلی خیلی کهن بوده و با توجه به قواعد دستوری و کلامی و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته متعلق به دوره‌هایی می‌باشند که زبان اوستا، زبان رایج زمان بوده است در عوض یشتهای کوچکتر احتمالا به دوره‌هایی برمی‌گردند که زبان اوستایی از حالت روزمرگی خارج شده بوده و تنها به عنوان زبان مقدس و دینی در بین موبدان و دانشمندان دینی کاربرد داشته است.


استاد پورداود بر این باور است که ممکن نیست عهد انشا یشتها پس از هخامنشیان که در اواخر قرن ششم پیش از میلاد حکومت می‌کرده‌اند بوده باشد چرا که از این دوره پرشکوه پادشاهی نه مستقیم و نه غیرمتسقیم هیچ اسمی نیامده است این در حالی است که اوستا در هر کجای ایران که نگارش شده باشد بی‌شک در قلمرو حکومت هخامنشیان بوده است در یشتها از پادشاهان اسطوره‌ای ایران همچون گشتاسب اسم برده شده است در حالی که از پادشاهان مقتدر واقعی مثل کوروش و داریوش و خشایارشاه اسمی برده نشده است پادشاهانی که حتی در جزوات تورات که متعلق به ایرانیان نیست یاد آنها به نیکی برده شده است.


در نهایت با توجه به انشا و ادبیات دستوری یشتها باید عهد آنها را پس از عهد گاتها بدانیم حداقل به فاصله چند صد سال بعد. البته یشتها نیز به مانند گاتها از یک ساختار هجایی بهره‌مند است و گذشته از آن یشتها از ذوق لطیف و شاعرانه‌ای برخوردار است همان ذوق هنری که در دوره های مختلف ادبیات ایران نظیر شعرای عهد سامانیان و غزنویان و سلجوقیان به چشم می‌خورد. با این تفاوت که غالب قصاید آن شعرا در مدح پادشاه، وزیر یا حاکمی بوده است اما یشتها در ستایش پروردگار یکتا، هفت فروزه‌ آسمانی او(هفت امشاسپندان) و سایر فرشتگان و نگاهبانان نیکیها سروده شده است.


استاد پورداود یشتها را به نوعی با شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تشبیه می‌کند همانگونه که فردوسی داستانها و سنتهای قدیم را به نظم کشیده است یشتها نیز در حقیقت بیان‌گر سنتهایی است که از زمان بسیار کهن پشت به پشت میان ایرانیان می‌گردیده و قدمت برخی از آنها تا به عهد آریایی هند و ایرانی می‌رسد که نظایر آنها در وید برهمنان نیز موجود است. در عین حال در جهت شناخت بسیاری از ابهامات اوستا باید به شاهنامه تکیه کرد. همچنین وجود داشتن داستانهایی از پهلوانان و نام‌آوران کهن ایران در یشتهایی همچون زامیاد یشت و وجه اشتراک آن با شاهنامه دلیل محکمی است بر سندیت شاهنامه و اینکه حکیم توس نه داستان‌پرداز بلکه راوی صادقی بوده از فرهنگ و تمدن پرشکوه سرزمینش. در حقیقت این بخش از یشتها بمنزله قصص انبیاء در کتب دینی ادیان سامی نظیر تورات است با این تفاوت که با تکیه بر فرهنگ و خصوصیات ایرانی پر از دلیری و جوانمردی و جاه و جلال است و از ضعف و عجز و لابه و گریه و زاری و فقر و بی‌اعتنایی به دنیا در آنها اثری نیست. (
پورداود، 1356، ص 8و9)


البته بخش عمده یشتها و بخصوص یشتهای بزرگی نظیر مهریشت و فروردین یشت جنبه اخلاقی داشته و یشتهایی نیز نظیر آبان یشت و تشتر یشت به نیروهای طبیعی و آفریده‌های برگزیده اهورامزدا اختصاص یافته است.


برخی از جملات و برداشتهای آن بخش از یشتها که بدست ما رسیده پیچیده و نامفهوم است که البته به واسطه قدمت این نوشته‌ها کاملا طبیعی است. استادپورداود علاوه بر آن لطمات فرهنگی که از استیلای اسکندر و عرب و مغول بایران وارد آمده است را نیز در از بین رفتن بخشهایی از این کتاب مقدس تاثیر گذار می‌داند.


همانطور که امروز از پرتو علم معماری از روی خرابه‌های قصرهای پادشاهان هخامنشی می‌توانیم پی به عظمت بناهای تمدن آن تمدن پرشکوه ببریم به کمک دانش مدرن زبان‌شناسی، تاریخ و مقایسه ادیان و به خصوص تلاش مستشرقین دانشمند طی چند سده گذشته، به راحتی می‌توان از اوستای کنونی پی به عظمت و نظم اوستا در زمان کهن برد.


بی‌شک در یک نوشتار امکان شرح و توصیف تک‌تک یشتها وجود ندارد. با این‌حال تلاش می‌شود با نگاهی اجمالی به موضوع این 21 یشت به جای مانده به درک درستی از ارزش یشتها به عنوان مهمترین ادبیات دینی به جای مانده از فرهنگ زرتشتی دست‌یابیم.


1) اورمزد یشت : دارای 33 بند بوده و در ستایش اورمزد یکتاست. همانگونه که در نوشتارهای قبلی بیان شد به نوعی ترتیب ستایش در بخشهای مختلف اوستا و حتی در درون نیایشها رعایت شده است . یعنی ما زرتشتیان نیایش را نخست با ستایش اهورامزدا، خداوندگار یکتا و آفریدگار مطلق هستی آغاز کرده سپس 7 فروزه برتر اهورامزدا، همان هفت امشاسپند ستایش شده و بعد از آن ایزدان یا فرشتگان به عنوان نماد سایر آفریده‌های نیک اهورامزدا مورد ستایش و نیایش قرار می‌گیرند.


2) هفت‌امشاسپند یشت : دارای 15 بند و در ستایش هفت امشاسپند می‌باشد.


3) اردیبهشت یشت : دارای 19 بند بوده و 4 بند نخست آن در ستایش اشه یا اردیبهشت که یکی از بزرگترین و به گفته اوستا زیباترین امشاسپندان می‌باشد است و بندهای دیگر دعای «ایریمن ایشیه» برای ایزد «ایریمن» ایزد درمانگری و شفابخشی بوده و به همین دلیل این اوستا در آیین‌هایی که برای شفای بیماران برپا می‌شده خوانده می‌شده است.


4) خرداد یشت : دارای 11 بند است که به اعتقاد دکتر راشد محصل و دکتر احمد تفضلی این یشت از تغییر و تحریف برکنار نمانده است.


5) آبان یشت : یکی از یشتهای طولانی است در ستایش «اردویسور اناهید» ایزد بانوی آب‌هاست. در این یشت نیز مانند یشتهای دیگر، اعتقادات پیش از اشوزرتشت با عقاید زرتشتی آمیخته است. به طوری که در بندهایی از آن نیروی حیات‌بخشی این ایزد ستوده شده ولی در بندهای دیگر خصوصیت زرتشتی شده وی آشکار شده که در حقیقت اهورامزدا این ایزدبانو را افریده تا در ستیز آفریدگان نیک با بدیها یاور آنان باشد.


6) خورشید یشت : دارای 7 بند و در ستایش خورشید نماد روشنایی و گرمابخشی می‌باشد و به دلیل ارتباطی که با مهر در معنی دارد در جایی این ایزد نیز ستوده شده است.


7) ماه یشت : دارای هفت بند و در ستایش ایزد ماه نماد روشنایی در نبود خورشید می‌باشد.


8) تیشتر یشت : دارای 16 کرده و 62 بند بوده که در توصیف ایزد تیشتر یا همان تیر ایزد می‌باشد که در اصل ستاره‌ای است نماد ستاره باران که آن را با «شعرای یمانی» یکی دانسته‌اند. بندهای 13 تا 34 وصف پیکار تیشتر با دیو «اپوش» یا دیو خشکسالی است که سرانجام با پیروزی ایزد تیشتر به پایان می‌رسد. این بخش یکی از زیباترین بخشهای حماسی ادبیات ایران باستان می‌باشد. در بندهای 6، 7، 37، 38 این یشت، به اسطوره آرش کمانگیر اشاره شده و این قدیمی‌ترین نوشته‌ای که از این آزادمرد ایرانی نام برده شده است.


9) درواسپ یشت یا گوش یشت : این یشت دارای 7 کرده و 33 بند بوده و در توصیف ایزدبانویی است که تندرستی اسبان و چهارپایان سودمند خویشکاری اوست. در این یشت از پهلوانان و بزرگانی چون هوشنگ، جمشید، فریدون، کیخسرو و اشوزرتشت یاد شده است. بندهای 27 تا 52 از نوزدهمین یشت به نام «ارد یشت» اقتباس شده که مری بویس بر آن است که «درواسپا» در اصل صفتی برای اشی بوده که بعدها ایزد مستقلی محسوب شده است.


10) مهریشت : دارای 35 کرده و 146 بند است که پس از فروردین یشت بلندترین و مفصل‌ترین یشت اوستاست. این یشت در توصیف مهر، ایزد عهد و پیمان است که علاوه بر آن وظیفه حفظ تمامیت سرزمینهای ایرانی را نیز بر عهده دارد. درسراسر این یشت بر وفاداری به عهد و پیمان، اعم از پیمان میان دو کشور، میان زن و شوهر یا میان دو شریک تاکید شده و مهر در مجازات پیمان‌شکنان بسیار سخت‌گیر می‌باشد. در ادبیات کهن ایران باستان مهر و خورشید هم معنی بوده و ایزد مهر همانند خورشید گردو‌نه‌ای دارد که به کمک آن در همه جا حرکت کرده و با هزار چشم و ده‌هزار گوش نمادین هیچ بدعهدی و پیمان‌شکنی از دیدگان او در امان نیست حتی پس از غروب خورشید هم به زمین آمده و از یک کرانه تا کرانه دیگر برای نظارت بر پیمان‌ها حرکت می‌کند.


11) سروش یشت : دارای 5 کرده و 23 بند و در توصیف ایزد سروش می باشد . ایزد سروش ایزد فرمانبرداری از دستورهای اورمزد و نماینده نظم و قانونمداری می‌باشد. ایزد سروش به همراه ایزد مهر و رشن در سرپل چینود(صراط) اعمال آدمیان را می‌سنجد.


12) رشن یشت : دارای 13 بند است که در وصف رشن، ایزد راستی و توانگری است و ترازوی میزان کارها در دست اوست و با چشم باز کارها و توانگریها را می‌سنجد که آیا بر پایه راستی به نتیجه رسیده یا نه.


13) فروردین یشت : دارای 13 کرده و 158 بند و در ستایش فروهرهایی است که در اصل نگهبان آدمیان به شمار می‌روند. این یشت طولانی‌ترین بخش یشتهاست. در بخشهای پایانی آن به ستایش فروهرهای بزرگان دین زرتشتی از کیومرث تا سوشیانس اختصاص دارد.


14) ورهرام یشت : دارای 22 کرده و 64 بند بوده که در ستایش ایزد بهرام، ایزد پیروزی است. این ایزد به خصوص در زمان ساسانیان از جایگاه ویژه‌ای در بین ایرانیان برخوردار بوده است. این یشت از یشتهای بسیار زیبای اوستاست که سرودها و تمثیلهای دلنشین و زیبایی دارد.


15) رام یشت : دارای 11 کرده و 57 بند است و برخلاف نامش در وصف «ویو» ایزد فضاست و تالیف آن متاخر به نظر می‌رسد.


16) دین یشت : دارای 7 کرده و 20 بند در توصیف و ستایش چیستا ایزد دانش می‌باشد. همراه بودن دین و دانش در این یشت بیانی است بر جدایی‌ناپذیر بودن دین و دانش در فرهنگ زرتشتی که انسان به واسطه اندیشه‌اش والاترین جایگاه را آفرینش بدست آورده است.


17) ارد یشت : دارای 10 کرده و 62 بند بوده و در ستایش اشی، ایزدبانوی ثروت و برکت است.


18) اشتاد یشت : دارای 9 بند می باشد که به نظر می‌آید که نام این یشت با مطالبش همخوانی ندارد چرا که اشتاد به معنی «درستی و عدالت » بوده در حالی که در این یشت از فره ایرانی، غلبه بر دیوان گوناگون، ایزدبانوی اشی، ایزدان تیر و باد، دعای اهون‌ور یاد شده و در نهایت با ستایش مجدد فره ایرانی پایان یافته است.


19) زامیاد یشت : دارای 19 کرده و 96 بند است که به دو بخش اصلی تقسیم شده است. بندهای 1 تا 8 فهرستی از کوههای ایران است و بندهای 9 تا 96 در ستایش فره یا همان «خورنه» در اوستاست. زامیادیشت از زمره یشت‌های بزرگ قدیمی است، که در جای‌جای آن زبان شاعرانه و حماسی به چشم می‌خورد.


20) هوم یشت : دارای 2 بند در ستایش «هوم» می‌باشد.


21) ونندیشت : دارای یک بند و در ستایش ایزد «ونند» یا «نسر» می‌باشد که از همراهان ایزد تیشتر است.


پایان نوشتار را با توصیفی زیبا از دکتر راشد محصل استاد فرهنگ و زبانهای ایران باستان از کتاب اوستا به پایان می‌برم.


«-کتاب اوستا بی‌شک ازرشمندترین اثر مدون ایران باستان است که اندیشه پرستش خدای یکتا، آفریننده‌ای توانا که بر همه کارهای جهان سروری دارد، در بخش گاهان آن با توجه به ژرفای کلام گاهان آشکار است.


-اوستا به ویژه در بخش یشت‌ها تاریخ داستانی ایران را به صورت پراکنده بازگو می‌کند که با تامل و تحلیل درست می‌توان ارتباط آن را با منظومه‌های حماسی دریافت و مشخص کرد.


-یشتها بویژه فروردین یشت آن فهرستی از نام‌های کهن ایرانی است که شناخت درست این نام‌ها می‌تواند گره‌گشای پاره‌ای ابهام‌ها در تاریخ ادب فارسی باشد.


-علاوه بر این در اوستا اندیشه‌های علمی و دانش زمان نیز متجلی است‌.


-ستایش پروردگار هستی، فرمانبرداری از دستورهای او، خشنود بودن به داده‌هایش در همه کتاب موج می‌زند به طوری که بهتر است گفته شود، اوستا سراسر نیایش آفریننده بزرگ، اورمزد، تکریم و بزرگداشت رادی، راستی و پاکی و نفی‌کننده هرگونه افراط و تفریط و دروغ ناراستی است‌‌ » (
راشد محصل ، 1364، ص 101،102)

– موبد آذرگشسب، فیروز (1383). گات‌ها سرودهای اشوزرتشت. تهران: انتشارات فروهر
– پورداود، ابراهیم، (1356)، یشت‌ها جلد اول و دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
– تفضلی، احمد (1378). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن
– راشد محصل، محمدتقی (1364). اوستا(ستایش‌نامه راستی و پاکی) – از ایران چه می‌دانم؟/39. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی


یشت ها

آشنایی با یشتها

دانلود یشتها

اوستا

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

از این پیرسبز تا آن پیرسبز

از این پیرسبز تا آن پیرسبز


برگرفته از تارنمای برساد

آناهیتا کشاورزیان

۳۰خرداد ۱۳۹۱

صبح که از منزل بسوی مدرسه روانه می شدیم تکیه کلام مادر این بود که بگو، خدایا به امید تو، می گفتیم و امیدواری تمام وجودمان را پر می کرد. وقتیکه زمان امتحانات بود، از روزی که اولین امتحان شروع می شد می گفتیم یا پیرسبز کمک کن موفق شویم و موفق می شدیم. بعدها پشت فرمان اتومبیل که قرار گرفتیم می گفتند، نوم و خدا بگو و می گفتیم. یاد خدا کردن همیشه بر اندیشه و زبانمان بود. 


تاکید آموزگاران دینی همیشه این بود که، دروغگو دشمن خدا و مردم است، راه در جهان یکی است و آن راه راستی است، پس سعی می کردیم دروغ را از ذهنمان پاک کنیم. روزهای عزیز، باید منزل آب و جارو می شد و بوی عود و کندر فضای خانه را پر می کرد و به امید رفتن به زیارت روزمان سپری می شد و کاملا متوجه بودیم که این روزها با بقیه روزها فرق می کند، انگار احساس می کردیم در آن روز به خدا نزدیکتریم و وی منتظر است تا خواسته هایمان را برآورده کند. تمام زندگی مان پر از امید بود. گویا همیشه یک نیروی پرتوان بهمراه داشتیم. تمام این اعتقادات را از گذشتگانمان به ارث برده بودیم و بدیهی است از مادربزرگ به مادر و از مادر به فرزندان منتقل می شد. 


روز شماری برای رفتن به زیارت پیرسبز از روزهای اوایل خورداد ماه آغاز می شد. شور و شوق رفتن به زیارت تمام وجودمان را پر می کرد. حتی به امید رفتن به زیارت امتحانات را سپری می کردیم و گرمای این ماه را فراموش می کردیم. رفتن به زیارت مشکلات و سختی های خودش را داشت. فکر تهیه غذا و امکانات برای چند روز ماندن در پیرسبز یکی از دغدغه هایی بود که برای آسان شدنش چاره ها می اندیشیدیم. سختی بالا بردن آنهمه وسیله از راه خاکی و پیچ در پیچ های سیمانی و پله های بی شمار، گویا با دیدن نور سبزرنگ و شکوه پیر به کلی رنگ می باخت. در هنگام بالا رفتن شانه به شانه همکیشانت می خوردی. کوچکترین مکان برای اسکان، بهترین جا برای ماندن بود. شمعهای افروخته ای که هریک به امیدی می سوخت نیلوفر دوازده پر را روشنایی ویژه ای می بخشید. جعبه های بی شمار شیرینی که هریک حاصل برآورده شدن نیتی بود کام را شیرین می ساخت. برگزاری شادی و پایکوبی بین خیله ها، بیشتر به رقابت شبیه بود. بوی آش و سیروگ از هر گوشه و کناری لذت بخش بود. 


اما چند سالی است که بعد از رفتن به زیارت و دیدن پیرسبز، انرژی در وجودمان جان نمی گیرد به جز یاس و ناامیدی. از رنگ باختن همه چیز دلگیریم. هیچ چیز رنگ و بوی گذشته را ندارد. شادی گذشته ها از دل ها رخت بربسته است. جمعیت زائر هر سال کمتر از سال قبل است. چهرها هر سال نگرانتر، دخترکان دست بر زیر چانه در اندیشه فردا، پسرکان در حال مستی از آینده ای نامعلوم، پدران نگران از نابودی نسلشان و مادران غصه دار ولی آرام و صبور


شاید حک کردن این واقعیت ها تلخ باشد اما باید نوشت باید برای نسل آینده گفت که ما بی تفاوت نبودیم، گفتیم اما نخواستند. چرا که از ماست که بر ماست. این ما هستیم که تیشه به ریشه خویش می زنیم. این ما هستیم که امروزه بدنبال بهانه هستیم تا مسئولیت نپذیریم. این ما هستیم که امروزه راحت طلبی را بر هر چیز دیگری مقدم می دانیم. هیچ موضوعی برایمان اهمیت ندارد. نه بدنبال دین هستیم و نه بدنبال انسانیت؛ این ما هستیم که راه راست را گم کردیم و غرق در دنیای سرابی که خود ساخته ایم شده ایم. خدا؟! خیلی وقت است فراموش کردیم صدایش بزنیم. از زمانیکه انسانهای متمدنی شده ایم که به دنیا فخر می فروشیم خدا را هم گم کرده ایم. رفتن به زیارت؟ وقتی خدا را فراموش کرده ایم به فکر زیارت هستیم؟!!!  


تنها لحظه ای بیاندیشیم که آیا گذشتگان ما سختی و مشکلات نداشتند؟!!! آیا گذشتگان ما رنج و سختی نکشیده اند؟!!! آیا گذشتگان ما درد و مرگ نداشتند؟!!! نابودی نزدیک است و نسل امروز ما باید جوابگوی گذشتگانمان باشند

 برگرفته از تارنمای برساد

تیرگان و آرش کمانگیر، استوره ای از خرد و عشق

تیرگان و آرش کمانگیر، استوره ای از خرد و عشق

 

استوره ی آرش کمانگیر به راستی زيبا و خردمندانه است: جنگی چندين ساله و سخت ميان ایران و توران برقرار است. دو سرزمين هم نژاد اما يکی شهرنشين شده و به مدنيت رسيده و ديگری ـ که توران باشد ـ همچنان بيابانی و چادرنشين. ايرانيان در اين نبرد در نقطه ای از مازندران در تنگنا قرار می گيرند و به فکر چاره می افتند و، برای جلوگيری از ضايعات بيشتر، عاقلانه می کوشند تا جنگ را تمام کنند. تورانيان نيز، خسته از جنگی فرسايشی، پيشنهاد خاتمه ی جنگ را می پذيرند. اما معلوم نيست که پس از پايان جنگ مرز دو کشور در کجا خواهد بود تا از آن پس ديگر به خاک يکديگر تجاوز نکنند. قرار می شود هر کدام تيری رها کنند و تير هر جا که فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هيچ يک از دو کشور از آن فراتر نروند.


استوره در اين جا دارای چند نکته ی زيبا است که نشاندهنده ی تفکر روشن مردمان ما در دوران های دور تاريخ اند. يکی راه حلی است که مردمان برای تعيين مرزهای سرزمين شان پيدا می کنند. اين راه حلی متمدنانه است. در اينجا از جنگ و خونريزی و کشتی های تن به تن و دوئل و جنگ با حیوانات درنده و ديگر راه هایی که معمولاً در فرهنگ های ديگر برای پايان جنگ به کار گرفته می شود خبری نيست. راه حل انجام مسابقه ای است پهلوانانه که به کارآيي انسان ها ربط دارد.


نکته ی ديگر اين که قاضی و شاهد چنين مسابقه ای يک زن است (همانی که بعدها در سرزمين مان، بمدد تسلط فرهنگ های بيگانه، به اتهام «ناعادل بودن» يا «بی عقل بودن» نصفه ی يک انسان به حساب آمده و از شهادت دادن و قضاوت کردن محروم می شود!) قاضی و ناظر مسابقه ای که برای تعيين مرزهای سرزمين مان برگزيده می شود «سپندارمذ»، ايزد بانوی زمين، است؛ همو که نگاهدار محیط زيست و رودها و درياها و باران هاست. بانو فرمان می دهد که تير و کمان بياورند و مسابقه را آغاز کنند.


و نکته ی آخر اين که آرش، شجاع ترين و ماهرترين کمان انداز ايران زمين، می پذيرد که تير را به بهای زندگی اش به دورترين نقطه پرتاب کند. او می داند که وقتی اين تير مرزهای وطنش را تعيين می کند زندگی او تمام شده است. تیر آرش از قله ی دماوند رها می شود، ـ قله ای که در استوره های ديگر ايران زمين نیز جايگاهی ويژه دارد ـ و بر نقطه ای از جیحون می نشيند تا رنج های چندين ساله ی مردمان به پايان رسد.


مردمان ايران از آن پس، هر ساله، در آستانه ی تيرگان، سالگرد جان باختن آرش را، به جای گريه و شيون، به جشن و پایکوبی پرداخته اند و، بنا بر سنت ايرانی، بر چهره و تن يکديگر آب پاشيده اند تا غبار رنج ها را از تن و روی يکديگر بشويند.


اين روزها ما ديگرباره در آستانه ی تيرگان ايستاده ايم، در آستانه ی سالگرد جان باختن قهرمانی ملی برای آزاد شدن مردمان سرزمينمان از هیولای جنگ و از رنج های چندين ساله. و اگر چه اکنون نيز با رنج ها و زخم های تازه ای درگیر هستيم اما همچنان «می رقصيم که نيافتیم»؛ و اگر نتوانيم از ترس محتسب برقصيم، چهره و تن یکديگر را به آب می شوييم تا غبار رنج های چندین ساله مان را بشوييم و توان بازايستادن و زنده ماندن و نجات دوباره ی سرزمين مان را داشته باشيم. در هر تيرماه ايرانی آرشی ديگر تير در کمان می کند تا مرز دوست و دشمن را بر صفحه ی فرهنگی ايرانزمین تعيين کند.


گفتم:


من بر کدام بلندا بايستم
که تير پروازم
تا آن سوی زمين برود
و مرز ميهن من را
نه روی خاک
روی شعور و تاريخ
تعيين کند؟
گفتی: هنوز دماوند*

تيرگان بر شما فرخنده باد.

تیرماه ـ جولای 2010

* از کتاب هنوز دماوند ، اسماعيل نوری علا

آتش در گاتها

آتش در گاتها

نوشته 

 دکتر لوجی کاما

چرا آتش:

 

آتش برای ما بهدینان سمبلی بسیارمهم میباشد. تقریباً تمام مراسم دینی زرتشتیان در حضور آتش انجام میشود.این آتش هم میتواند آتش بهرام(آتش ادرن) که آتشی است دائمی یا حتی آتشی باشد که صرفاً برای مراسم دینی آن روز( که  یک آتش موقتی میباشد) بر پا شده باشد. آتش در تمام در مهرها (آتشکدها) کانون مرکزی آن در مهرمیباشد و تمام نیایشها در روبروی آتش صورت میگیرد. آتشهای مقدس دائمی برای زرتشتیان اهمیت خاص و والای دارد. موبدان به وجهه اهمیت این نوع آتشها،آنها را آتش پادشاه لغب میدهند. زمانی که آتش از حالت فیزیکی آن تبدیل به یک سنبل والا و محترم میشود این لوزم را بوجود میاورد که ما نیز در باره اهمیت آن سنبول، اگاهیهائی را جویا بشویم برای مثال آیا این آتش مقدس نشانی از اهورمزد میباشد، یا فقط یکی ازنشانه یکی از قدرتهای پروردگار میباشد؟.آیا آتش سمبل تمایز بین دنیای فیزیکی و متافیزیکی میباشد؟.

 

آتش در حالت فیزکی آن به ما گرما و نور میبخشد.اگر همین آتش بیش از حد گرم باشد میتواند مواد معدنی را به گاز وهمچنین میتواند اکثر مواد آلی را به فرمهای دیگر تبدیل بکند. به همین خاطرآاتش میتواند یک سمبل روشنای و نور باشد.آتش میتواند همان نوری باشد که جهل را بواسطه خرد از پای درآورد. بطور کلی آتش میتواند به ما گرما ببخشد به عنوان یک سنبل میتواند یک ماده پاک کننده محسوب شود.بر همین اساس آتش در حالت متافیزیکی آن میتواند یک سنبل تعدیلی از بدی و پلیدی به خوبی و رستگاری باشد.

 

در زمانهای پیشتر ازدوران زمان اشو زرتشت، آتش مقام ویژه ای در جامعه های کهن هند و آریائی داشته است.آتش در آن زمان در مراسمها و قربانگها استفاده میشده است.

بطور کلی آتش جایگاهی بس مهم در آئینهای پیش از اشو زرتشت به خود اختطا ص میداده است.آتش حتی امروزه هم در بسیاری از مراسم مذهبی چه وابسته به جامعه اولیه هند و آریائی و چه غیر وابسته به آن استفاده های وسیعی دارد.ولی درمیان این ادیان، فقط در مذهب زرتشت هست که آتش یک چنین جایگاه برجسته ای به خود اختطا ص داده است.

 

فرگشائی( تحلیل)

 

سوا ازاینکه آتش برای اشو زرتشت چه مفهومی داشته، این مسئولیت ما زرتشتیان میباشد که خود را به معنا و مفهوم آن، همانطوری که پیامبرمان در نظر داشته آشنا بکنیم.درک مقام آتش در دین بهی فقط با استفاده از راهنمائیهای گاتها قابل اجرا میباشد.واژه آتش یا واژه های هم ریشه آن مانند آثر آثراس اترو و اتری همه در یسنا های 31.3 و31.19 و 34.4 و 43.4 و 43.9 و46.7 و 47.6 و  51.9 استفاده شده است.

در این مقاله سعی کرده ام که از بندهای یسنای ذکر شده در بالا استفاده کردهام تا بتوانم معنای آتش در گاتها را آنطور که منظور پیامبرمان اشو زرتشت میباشد  دریابم. در این برهه من از دو ترجمه مختلف از گاتاها یکی بوسیله آقای دکتر ایرج تاپروالا و دیگراز ترجمه ای آقای دکتر استنلی استلر میباشد. البته باید این را هم اضافه کنم که اشنائی من به گاتاها ازراه مطالعه ترجمه دکتر تاپروالا میباشد.دراین ترجمه از گاتاها که یک ترجمه عینی میباشد ایشان در مورد تمام بندهای گاتاها تشریهای شخصی هم ضمیمه کرده -اند. هر چند که این تشریحات بسیارماهرتانه میباشد ولی عاری ازاستنباتهای شخصی هم نمیتواند باشد. خوشبختانه هر دو ترجمه از گاتاها که من در این مقاله از آن بهره گرفته ام از لحاض رویش تقریبن یکسان میباشد.من هم به نوبه خود سعی کردم که از هر دو ترجمه بنا به سلیقه شخصی خود به نحو احس ازآنها بهره بگیرم. بعضی از واژه ها  در گاتاها مانند امشاسپندان ترجمه خاصی در زبان انگلیسی ندارند.اینجانب در مقاله های قبلی بطور اخص صحبت کرده ام از این رو واژه امشاسپندان را همان طور که در گاتاها آمده است، در گفتارهایم بازگو خواهم کرد. علاوه بر دو ترجمه ذکر شده در بالا، من به صرف مقایسه از کتابی  به نام سرودهای الهی زرتشت که به زبان کهن اوستائی، نوشته آقای دکتر تاپروالا وترجمه شده بدست استادان دستور فرامرز و پیلو نهنهواتی، آقای ستنا و بالاخره پروفسور کریستین بالتیموراستفاده کرده ام.ازآنجاکهمنیک زبانشناس نیستم و در مورد زبان اوستائی هم مطالعاتی نداشته ام،بنابر این نمیتوانم هیچ نظر خاصی در مورد این ترجمه ها داشته باشم، ولی تلاش من در این بوده است که در این سفر شخصی به عنوان یک زرتشتی عادی واستفاده احسن از تمام منابع یاد شده سهی کرده ام که به معنی واقهی آتش، که در اصل یک نماد فیزیکی از پرتو الهی میباشد وهمچنین اهمیت مینوئی آنرا آنطور که در گفتارهای پیامبرمان آمده است جویا باشم.

 

قبل از شروع به کنکاش در معنای آتش در میان بند های مختلف یسنا میخواهم اشارهای نیز داشته باشم در مورد خود واژه آتش، همانطوری که در هر یک از این ترجمه ها به آن واژه اشاره شده است. آقای دکتر تاپروالا معتقد است که آتش یک  سمبل درونی و نهانی میباشد که اهورمزدای بزرگ در قلب و وجود هر انسان قرار داده است.اما دکتراستنلی استلرمعتقدهستند که آتش نشانه اشا (راستی) میباشد. دستور فرامرز و پیلو نهنهواتی  معتقدند که آتش نماینده خرد میباشد.اشو زرتشت درهر بند ی از گاتها که به اتش اشاره کرده است انرا به دادار یکتا نسبت داده است.بنابر این خواننده گاتاها به این نتیجه میرسد که آتش یک وابسته و  قوه ذهنی از اهورمزدا میباشد. من در این مقاله سعی کرده ام که به این وابسته و قوه ذهنی از اهورمزدا با نگاهی دقیق و مو شکافانه بنگرم.

 

یسنا: 31.3

{ چه پاداش و سزای به دستیاری از آذر(آتش مینوی) برای این دوگروه مهیا خواهی نمود سرانجام کسی که در راه دین کوشاست چیست، ای مزدا مرا از زبان و کلام خود اگاه فرما تا من آنرا به جهانیان مژده برسانم. }

در این بند از یسنا اشو زرتشت از اهورمزدا میخواهد که به وی اعلام کند که پاداش اشوان وسزای افراد ددمنش چیست و واکنش آتش اهورائی به این دو گروه چه خواهد بود این اگاهی به اشو زرتشت کمک خواهد کرد که افراد کج اندیش را به راه راستی(اشا) هدایت بکند. بنابر این اشو زرتشت بر این باور است که نور الهی (آتش) خلعه ایست که بدان وسیله اشوان پاداش خواهند گرفت.

 

یسنا: 31.19

{ به آن کسی باید گوش داد که ار راستی برخوردار است به آن دانائیکه درمان بخش زندگی است بآن کسیکه برای اثبات کلام خویش تو ای اهورا که از برای قضاوت مدعیان برافروخته شود استوار تواند ایستاد.}

 

دو مرتبه در این بند از یسنا، اشو زرتشت آتش الهی را به عنوان یک عامل توانا معرفی میکند که قدرت و توان آن را دارد، که بتواند آمرزش پاداش به نیک کاران و جزا به ددمنشان عطاء بفرماید. جمله آخر این بند از یسنا در حقیقت پیش در آمدی است از بند بعدی آن، و از لحاظ مفهومی بیشتر به آن بند از یسنا متعلق میباشد.چرا که یسنای 31.20در مورد پاداش یا آخروعاقبت این دو گروه از مردم بیشتر صحبت شده است.

 

 یسنا: 31.20

{ کسیکه به دوستار راستی بگرود از او در آینده ذلت طولانی وتیرگی و خووش زشت و ناله و فغان دور ماند اما شما ای د روغ پرستان روزگارتان چنین خواهد بود اگر کردارتان رهنمای وجدانتان گردد.}

 

 یسنا: 34.4

{ از زبانه آذر تو ای اهورا که از پرتو اشا زورمند است خواستاریم که بگماشته توانا و پیمان شناس تو خوشی و خرمی بخشد و به دشمن به یک اشارهای مزدا رنج و شکنج آورد.} (پ)

خداوند خواهان فروغ تو میباشیم که از پرتو راستی توانا است. آن نیرومند و تند ترین است و اشکارا به یاران یاری میکند و ای مزدا آزار بد خواهان را با دستهای توانایش باز میدهد.}(ج)

 

آین  بند در آتش نیایش در پایانبخش اصلی اوستا استفاده شده است. سه بند دیگر از گاتها در آتش نیایش وجود دارد که البته در آنها اشارهای به آتش نشده است.ما در این آیه به سرعت و وضوح به قدرت و توانائیهای آثر(آتش) آن طور که مورد نظر اشو زرتشت بوده است آشنائی پیدا میکنیم. واضع است که قدرت آتش از اشا مشتق میشود.آتش همیشه به مومنان کمک و همراهی میدهد. لطفا اجازه بدهید که در اینجا منظورم را در مورد کمک و همراهی کمی بست بدهم.

همراهی و کمک که آتش به مومنان عطا میکند بصورت رهائی از محدودیتها مانعات و مشکلات در چشم و گوش و فکر شخص موئمن خواهد بود و این رهائیها میتواند شخص موئمن را از یوغ شک و تردید  آزاد بکند.بنابر این آتش  الهی مانند فانوسی عمل میکند که به کمک نیکوکاران میاید و آنها را از شر کج اندیشان محفوظ نگه میدارد. علاوه بر این آتش قدرت رویاروئی با اهریمن را هم دارد. نکته دیگری که در این بند از یسنا به آن اشاره شده اعتراف قلبی انسانها به هرچه نزدیک شدن آنها به این آتش الهی میباشد. 

 

یسنا: 43.4

{ خواستارم که ترا قادر و مقدس بشناسم ای مزدا وقتیکه قسمت هریک را در دست گرفته دروغ پرستان را سزا و دوستاران راستی را پاداش خواهی داد (آن) هنگامی خواهد بود که زبانه آتش تو که بتوسط اشا زورمند است مرا قوه پاک منشی خواهد بخشید.}) پور)

{ مزدا هنگامی که ترا توانا و افزاینده شناختم که دریافتم تو با دستهای خود یاری میکنی و به هر دو گروه هم دروغکار هم درستکار از پرتو فروغ خود که از راستی و درستی نیرو مییابد پاداش میدهی. من از گرمی آن تاب و توانایی منش نیک را میابم.}(جعفری)

دوباره دراین بند از یسنا به ما گفته میشود که آتش عاملی است که اصول قدرت خود را از اشا دریافت میکند و بنابراین اشا پاداش یا سزای کار این دو گروه را به عاملا نش ارزانی خواهد کرد. علاوه بر این مطلب در این بند از یسنا یک موضوع دیگرهم برای ما شفافیت پیدا میکند و آن ارتبات آتش با دستهای اهورامزدا میباشد (انسلر) و این کمک اهورمزد است که اشوان را در پناه خود نگه میدارد.البته منظور ازشخص درستکار در این بند، خود اشو زرتشت میباشد.    

 

یسنا: 43.9

{ آنگاه ترا مقدس شناستم ای مزدا اهورا وقتی بود که وهومن بسوی من تافت و پرسید به چه چیز خود را تشخیص توانی داد (زرتشت گوید) تا زمانی که آتش تو زبانه کشد و من در مقابل آن ستایش کنان فدیه آورم پیرو راستی خواهم بود.(یعنی ما دامیکه در مقابل آتش مقدس مانند پیشوائی با خدا در راز و نیاز خواهم بود همین سبب خواهد شد که از راستی روی بر نتابم و آئین مزدا را از یاد نبرم) }

 

طبق ترجمه دکترتاپروالا وهومن از زرتشت میپرسد (به روایت اسلر- زرتشت از سپنا مینو میپرسد) به چه کسی باید ستایش کرد؟. در جواب به وی گفته میشود که ای زرتشت، ستایش به آتش الهی بفرست. بعد از این جمله در این بند اشا و آتش به یکدیگر مربوط شده اند.

ایسلر در این رابطه چنین میگوید. آتش به عنوان یک مانفیست حق و حقانیت (اشا) عنوان شده است ستایش آتش همان ستایش حق و حقانیت میباشد.( کتاب گاتهای زرتشت صفحه 3 6 پاورقی 9).

 

اما نظر دکتر تاپروالا در این مورد بدین سان است که در ذیل میخوانید:

آتش فیزیکی نماینده همیشگی و سمبلی از آتش الهی است که دردرون هر انسان در طلعلل میباشد.در یسنای 62.1  به ما میگوید : اتر س پوترا اهورائی مزدا. معنای لفظی این جمله  لقب دادن آتش به پسری خدا میباشد.درادبیات فقهی پهلوی اشاوهیشتا این مقدس فنا ناپذیر (اردیبهشت) را با اتش مقدس مترادف کرده است. در حقیقت در میان پارسیان هندوستان امروزه اردیبهشت معنای یکسانی با آتش دارد. منشع این باور در اصل از همین بند از یسنا سرچشمه گرفته است.هر دو مترجمان در این باور هستند که پاسگزاری به آتش در حقیقت پاسگزاری به اشا میباشد. 

 

یسنا: 46.7

{ ای مزدا قطع نظر از آتش و منش پاک که از اثرآانها جهان صداقت نجات خواهد یافت که را از برای پناه و حمایت مثل من کسی خواهی گماشت وقتیکه دروغ پرست بقصد آزار من مهیا گردد وجدانم را از چنین تعلیمی اگاه ساز.}

 

این بخش از یسنا سرآغاز نیایش کاما مزدا میباشد که ما زرتشتیان همگی به واسطه آئین کشتی بستن با آن آشنائی داریم. در گاتها این بند از یسنا نقل قولی است از طرف اشو زرتشت به اهورا مزدا در زمانی که ایشان، از طرف تمام طبقات جامعه خود رانده شده بود و مجبور به گریختن از کوی و کاشانه برای حفظ جانش از دست ددمنشان شده بود. در این بند از یسنا به وضوع به ما آشکار میشود که اشو زرتشت معتقد است که آتش آتش الهی به موازات با وهومن قادر است که وی را در برابر دشمنانش حما یت بکند. ما در اینجا با یک بعد دیگر از آتش اگاه میشویم و آن قدرت آتش در برای حفاظت جانی معتمدان میباشد. علاوه بر این ما میتوانیم یک نتیجه دیگر از این بند از یسنا داشته باشیم. ما در سخنان پیش متوجه شدیم که آتش قدرت خود را از طریق اشا (قانون جاودانی) بدست میاورد.این بدین معنی است که عمل آتش به سمت سرنوشت نهایی آفرینش میباشد که در حقیقت از بین بردن نهایی و کامل اهریمن میباشد.در اینجا به ما محقق میگردد که اتش و اشا در گاتاها مکمل و اثر متقابل بر یکدیگر دارند.البته ما در این مورد در نوشتارهای گذشته اشاراتی داشته ایم. بنابر این آتش اهورمزدا واسطه و مکمل اشا میباشد. آتش قدرت خود را از اشا دریافت میکند و آتش در حد نهایت برای به تحقق رسیدن اشا فعالیت دارد.  

     

یسنا:47.6.

{ ای مزدا، اهورا تو از این خرد مقدس بتوسط آتش و آرمتی بهر دو طرف جزا خواهی داد بسا اشخاص مایلند که ان را شنیده ایمان آورند.}

اگر این بند از یسنا را فقط به صورت یکتا و جداگانه آن در نظر بگیریم در حقیقت حاوی اطلاع جدیدی در مورد آتش، که تا بحال در بندهای گذشته به آن اشاره نشده باشد، برای ما ندارد. برای مثال این بند هم مانند بند های دیگر به ما میگوید که آتش پاداش منصفانه ای را برای هر دو گروه به ارمغان میاورد. در اصل اشو زرتشت همان واژه ای را در این بند استفاده میکند که در بند 31.19  استفاده کرده است ولی اگر ما به بند بعدی یسنا توجه کنیم متوجه میشویم که این دو بند از یسنا مکمل یکدیگر هستند و باعث آشنائی بیشتر خواننده با مفهوم آتش میشود.

 

یسنا: 47.5

{ ای مزدا اهورا از آن بهترین نعمتهائی که تو بتوسط این خرد مقدس به پیرو راستی وعده دادی آیا دروغ پرست که ار اعمال خویش پیرو آ ک منش( آک بمعنی بد و زشت) است بر خلاف اراده تو از آن بهرمند خواهد شد.}

در بند بالا اهور مزدا به انسان نوید پاداش منصفانه توسط روح القدس به میزان درجه خلوص کردارو گفتار و اندیشه مان میدهد البته آن هم در یک زمان مناسب و تعین شده از جانب خداوند. همانطورکه دریسنای47.6   مشاهده کردیم این وسیله و ابزار برای این پاداش آتش اهورمزدا( اترآ ) میباشد.بنابراین آتش جلوه اهورائی ( اشا و وهومن و سپنتا مینو)  در گیتی میباشد.آتش با کمک از خدا پاداش منصفانه ای برای هر دو گروه تعین کرده است که بنا به درستی یا کجی راه انسانها در زمان حیاتشان در این کره خاکی به آنها عطاء خواهد شد و بالاخره آتش به ما اجازه میدهد تا از راه وی راز حقیقی خلقت را کشف کنیم. 

 

یسنا:51.9

{ چه مزدی ای مزدا برای طرفداران هر دو فرقه بواسطه زبانه اتش سرخ و فلز گداخته فراهم خواهی ساخت از برای صاحبدلان علامتی در آن قرارده (یعنی) زیان از برای دروغ پرستان و سود از برای پیروان راستی.} (پور)

{تو از آتش فروزان وبا آزمایش فلز گداخته به هر دو گروه راستگار و دروغکار پاداش میدهی زیرا این دستور زندگی است که رنج از برای دروغکار است و سود و خوشی از برای رستگار.}(ج)

در این بند آخرین از گاتها که درآن به آتش اشاره شده اشوزرتشت بار دیگر  در باره آتش با ما صحبت میکند و دومرتبه به ما گوشذرد میکند که آتش عامل اهورا مزدا میباشد که بدان وسیله خداوند پاداش منصفانه به هر دو گروه از مردم عنایت میکند . در این بند از یسنا آتش را با فلز گداخته همراه کرده است و علت این امر در این است که بنا به اصول فقهی بعدی آتش نقش پالایش دنیا را از شر اهریمن در روز رستاخیز دارد. این واقعیت که پاداش منصفانه به هر دو گروه داده خواهد شد و اهریمن ( کج اندیشان) از بین خواهند رفت را باید به عنوان یک نصیحت همیشه در ذهن داشته باشیم.  

 

فرجام سخن:

 

ما در این مقاله به چند بخشی از بندهای یسنا که در مورد آتش در آنها اشاره شده نگاهی جوینده داشتیم. در این فرجام نامه من سعی خواهم کرد که یک جمع بندی کلی به حضور شما عرضه بکنم.

یک: آتش یک واسطه یا قوه یا وجهه وجودی اهورمزدا میباشد. مظافا بر اینکه آتش یک واسطه فعال میباشد بر خلاف امشا سپندان که یک ایده یا یک صفت مطلوب میباشد.مهمترین اثر آتش ارزانی پاداش به پاکمنشان و جزاء به کج منشان در روز رستاخیز میباشد.این خاصیت آتش برای بد کاران غیر مملوس است.به عنوان دیگر بدکاران همیشه تقاص بدی خود را همیشه دریافت خواهند کرد.آتش فر و قدرت خود را از اشا (راه راست و درستی) دریافت میکند. آتش با وهومن (خرد نیک) همکاری میکند تا قانون اشا را جاری بکند تا از این راه بتواند راستی را بر اهریمن غالب بگرداند.آتش همیشه کمک دهنده به معتقدین میباشد. کمک و راهنمائهای آتش به معتقدین همیشگی و با شفاویت میباشد.به همین علت آتش نشان دهنده یا به عبارتی دیگر روشن کننده راه اشا میباشد. آتش نه تنها یک راهنما برای معتقدان میباشد بلکه به عنوان یک حامی فیزیکی نیز در برابر خطرات جانی که بوسیله کج اندیشان در سرراه معتقدان میگذارند هم عمل میکند.اشو زرتشت به این امر در یسنای7. 46 اشاره کرده است. همچنین در یسنای 43.4 آتش به عنوان قدرت یا دستهای حامی دهنده اهورامزدا یاد شده است و اشو زرتشت تقاضای کمک از همین دستها را دارد.در یسنای  34.4 به ما گوشذرد میشود که ما باید آتش را همیشه خواهان باشیم و در یسنای 93.4 به ما گفته میشود که آتش به اندازه اشا سزاوار تقدس میباشد.بنابر این مفهوم و معنی واقعی آتش الهی چیست؟ به نظر من آتش وجود فیزیکی خدا در گیتی میباشدکه همانند فانوسی میباشد که راهنما و حافظ افراد است که با خرد خوب خود مفهوم واقعی اشا را درک کرده اند.این افراد سپس با فعالیت خود باعث بر قراری اشا میشوند و از این برهه پاداش کارهای نیک خود را میگیرند و از طرف دیگر افرادی که اشا در زندگیشان جائی نداشته است به سزای کارهای خود خواهند رسید.آتش نطفه عطف الهی در دادخواهی میباشد.این جمله به این معنا میباشد که انسان عاقبت عمال خود را چه خوب و چه بد خواهد دید.آتش همچنین به نما یندگی از خدا تمام جهان را از بدیها در روز رستاخیز(فرشکوتی) پالایش خواهد کرد.آتش به نمایندی از خدا و با کمک به اشوان باعث شهریوری آنان خواهد شد.

بخاطرمسئولیت سنگینی که مذهب زرتشتی به عنوان یک بهدین بر دوش ما گذارده است اکثر ما در این گمان هستیم که این مذهب مضیقه باری برای پیرووانش میباشد. ما در این مذهب همکار و همیار خدا هستیم وتنها رستکاری ما بستگی به درک و فهم واقعی اهورامزدا دارد.نه تنها رستگاری ما بلکه بلکه رستگاری تمام گیتی بستگی به درک و فهم واقعی از اهورامزدا دارد.این امر ممکن است که برای یک شخص ضعیف النفس ترسناک باشد و چه بسا این نوع از افراد در این امر احتیاج به کمک داشته باشند. مظافا بر این افراد دیگری نیز در میان ما وجود دارند که در اکثر اوقات زندگی با تقوائ دارند ولی هر چرندگاهی خود را در دام دسیسه های اهریمنی میابتند ،خطوصا زمانی که آن دسیسه ها قویتر از اراده های شخصیشان باشد. در این اوقات انسان باید از خدا کمک بطلبد.ما باید برای مبارزه با این دسیسه ها به آموزشهای زرتشت اشنائی و اعتقاد داشته و بدانیم که خدا همیشه یار و همکار اشوان میباشد. این همکاری الهی  به صورت آتش ( فطری) میباشد.اشو زرتشت در یسنای 46 بند 7 خود از خودایش این را خواستار میباشد.

 

در اینجا لازم است که یک نکته را روشن بکنم و ان در مورد سرشت این کمک و چطور این کمک به انسان ارزانی میشود.گاتها در این مورد به ما میگوید که آتش قدرتش را از اشا بر میگیرد( یسنا 34.4) وآتش با وهومن همکاری میکند تا اشا را بر قرار بسازد. وهومن واشا و آتش با یکدیگر بر ضد دسیسه های اهریمن همکاری میکند.(یسنا 46.7) در درجه اول بنظر میرسد که این کمک (آتش) فقط شامل افرادی میشود که در راه اشا قدم برمیدارند ولی من اعتقاد دارم که این کمک متناسب به میزان پیروی هر شخص از اشا در زندگی روزمره شان میباشد. اضافا براین کمکی که ازآتش به ما میرسد مطابق با اشوانی جهانی میباشد و برای مثال نمیتواند بر ضد قوانین طبیعی باشد. در نتیجه نمیتوان از آتش انتظار معجزه داشته باشیم. یا نمیتوان انتظار داشته باشیم که آتش ما را از تصمیم های بد شخصی حفاظت بکند.

 

اگر در مذدایسنا آتش سمبل اهورمزد در گیتی میباشد بنابر این تقدس دادن به این سمبل اهورائی در حقیقت احترام گذاردن به خالق یکتا میباشد. بنا بر این امر ما باید آتش را همیشه فروزان نگه داریم چرا که با خاموشی آن ما بطور سمبلیک وجود خدا را نفع کرده ایم. نیایش در روبروی آتش تصدیق به پرستش خدا میباشد.احترام و تکریم به آتش در آتشکده نتیجه منطقی قبول اتش و جایگاه ان میباشد.

 

مترجم: شهرام فروزانفر

 

……………………………………………………………………………………….

 

 

پاورقی مترجم: بر گرفته شده از تارنمای موبد کامران جمشیدی:

 

آتش خود بگونه ای نقش پرچم/ درفش را برای بهدینان دارد

  

بگفته ی بزرگان دین، انتخاب آتش در دین زرتشتی بعنوان سمبول و پرستش سوی ، از این روست، که باور دارد انسان باید:

– مانند آتش پاک و درخشان باشد.

– همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته بسوی بالا در جنبش است، انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره بسوی والایی و رسایی پیشروی نماید.

– همچنان که فروزه های آتش هرگز به سوی پایین کشیده نمی شوند، انسان نیز نباید به سوی خواهش های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه هدف‌های بزرگ معنوی را در دیده داشته باشد، تا به کمال انسانیت برسد.

– همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند، وهرگز خود آلوده نمی شود ، انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد ، بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.

– همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیز ها را درخشان می کند ، یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.

– آتش سرچشمه زیبایی و اساس زندگی است آتش همواره فعال و بی قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش فعال بوده و از کار و کوشش باز نایستد.

– آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند ، جز اَشا چیز دیگری نیست، که از راه فروزه های سه گانه (اندیشه -گفتار و کردار نیک) به دست می آید. 

 


برگرفته از تارنمای انجمن زرتشتیان نروژ

http://dnzt.org/farsi-Atash.html

‎زرتشتی زاده و زرتشتی بودن

 

زرتشتی زاده و زرتشتی بودن

” به خامه ی  موبد کامران جمشیدی “

«آئين ما آئينی است جهانی و هر کس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و آنرا با انديشه و گفتار و کردار نشان دهد، او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست »


بگزارید از همین آغاز این را از همه ی شما همکیشان بپرسم که آیا هنوز در اندیشه و باور هیچکدام از شما این باور وجود دارد که کسی که « زرتشتی زاده » نیست نمی تواند زرتشی شود یا باشد ؟


اگر که چنین باشد، براستی باید گفت که دارنده ی چنین باوری از دین و آیین و تاریخ خود آگاه نیست که اگر بود می دانست که ما به هر سو در درون بنگریم نه تنها هیچ دلیل و مدرکی که نشان دهنده ی درستی این باور و داوری باشد نمی یابیم بلکه همه چیز نشان از وارون آن دارد که همانا در همه جای دین و آیین و تاریخ سفارش و گوشزد شده که باید هر کس تا بدانجا که تاب و توان دارد دیگران را به راه راستی و دین بهی رهنمایی کند و اگر نیز کس و کسانی از این بابت ، یعنی به دین آمدن دشواری می بینند باید بدانان یاری رسانند . می گویید چنین نیست پس چرا چنین نمونه هایی را شاهد هستیم :


اهنود گات ـ یسنای 30 ـ بند 2 :

بهترین سخنان را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید . سپس هر کدام از شما برای خود بهترین راه را برگزینید . 


اهنود گات ـ یسنای 33 ـ بند 2 :

کسی که در برابر دروغ پرست با زبان یا اندیشه اقدامی کند و یا یکی از پیروان او را بدین بهی درآورد ، چنین کسی خشنودی اهورا مزدا را فراهم می آورد 


گاتها ـ سروده چهارم، يسنای 31 بند 11

ای مزدا، زمانی که تو در آغاز با ا ندیشه خویش تن و خرد و وجدان برای ما آفریدی و جان به تن ما دمیدی 
و ما را به گفتار و کردار توانائی دادی ، خوا ستی که ما باور و آئين خود را با آگاهی و به دلخواه خود برگزینیم.


به غیر از گاتها در کتابهای دیگر مزدیسنی نیز درباره پزیرش سفارش شده است . شما می توانید به عنوان نمونه به هوم یشت بند 24، به کتاب نهم دینکرد بند 4 و بند 24 و به فصل 42 کتاب دادستان دینی مراجعه نمایید ،

 

زرتشتی زاده و زرتشتی بودن…

با مطالعه ی مندرجات کتاب های دینی معلوم می شود که امر ترویج و تبلیغ مذهب کاری شایسته است و اگر به سایر ادیان نیز نظر افکنیم می بینیم که پیروان همه مذاهب در ترویج دین خود نهایت کوشش را دارند . ما زرتشتیان نیز اگر ایمان داریم که دینمان یکی از مذاهب زنده و بزرگ دنیاست و برای تمام مردم جهان سودمند می باشد بایستی در امر تبلیغ کوشا باشیم ، اشخاصی را که مایل بقبول دین زرتشتی هستند بپزیریم و در حقیقت ره چنان رویم که رهروان رفته اند . 

با درود از سوی کنکاش موبدان تهران اردشیر آزرگشسب 


پاره ی بالا برداشت شده از نامه ای که انجمن موبدان تهران در پاسخ به نامه ای که در مورد سدره پوشی آقای
Joseph peterson و مخالفتی که برخی از موبدان پارسی با آن کرده بودند شده بود ، نوشته اند که سندی است بسیار جالب و معتبر و تاریخی و در زمانی نیز نوشته شده است که تمامی بزرگان دین ما در یک نسل پیش یعنی موبدان بزرگ فیروز و اردشیر آزرگشسب ( که نام او در پایین این نامه است ) ، رستم شهزادی و دیگران در کنکاش موبدان تهران بودند و چه کسی بهتر و داناتر از این زنده یادان که به ما بگویند که دین ما در این مورد چه دیدگاهی داشته و دارد .


بنابراین اجازه بدهید به عنوان یکی دیگر از هموندان این جامعه که پشت اندر پشت زرتشتی بوده وتا دست کم 12 پشت من دارای مقام موبد بزرگی و راهنمایان دین در جامعه بوده اند و خود من نیز به آن سرافرازم با استواری و بی تردیدی تمام بگویم که :


« دین زرتشت یا دین بهی دینی است جهانی و برای تمامی انسانهاست و این خویشکاری یا وظیفه ما به عنوان زرتشتی است که برای نشان دادن راستی ها و سرافرازی های دین خود بدیگران کوشا باشیم . اگر کسانی خواستند این آموزشها
را سرمشق زندگی خود قرار دهند آنان را با آغوش باز بپزیريم » .


هر پرسش دیگری که در این راستا باشد و یا شرایط روز و زمان نیز تا هر اندازه که این آزادی گزینش را در تنگنا گزاشته باشند، باز هم بنیان ها را نمی توان کنار گزاشت و نادیده گرفت . اکنون می مانیم ما و شرایط روز که با خردمندی و هم رایی و هم اندیشی ، و باز تکرار می کنم زیر پا نگزاشتن بنیان ها ، راه کارهای خردمندانه و کارآ برای پیشبرد این کار فراهم آوریم . در اینجا بی تردید در اندیشه برخی این پرسش تکرار میشود که چرا تا زمانی که ما خود در درون جامعه مشکل داریم باید دیگران را به درون بپزیریم ؟


پاسخ به این پرسش نه در نفی کردن بنیان هاست بلکه در ناتوانی خود ما در حل مشکلات است که باید خود را آزموده تر کنیم و همازوری را گسترش دهیم ، از دشوار ی ها نهراسیم و این دانش را فرو نگزاریم که آئين ما دین دانش و خردمندی و راستی و درستی و … است و اگر براستی دل و اندیشه خود را به آن بدهیم دیگر ناتوان نخواهیم بود و امید به امروز و فردای بهتر و شادی و خوشبختی برای همگان در دسترس خواهد بود . ما هر گاه که بزرگ بیندیشیم ، آنزمان بزرگ نیز خواهیم بود و بزرگتر نیز خواهیم شد و در این راه بزرگ همه همکار و همیار خواهیم بود . 


اکنون بیاییم و به یک پدیده ی دیگر نگاهی بیندازیم ، به واژه ی « زرتشتی زاده » یک زرتشتی زاده کیست؟ آیا کسی است که از پدر و مادری زرتشتی زاده شده باشد و یا اگر پدر و مادر بزرگ او زرتشتی بوده باشند باز هم می توان او را زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ آیا تا چند پشت می توان این پدیده را به پس برد ؟ آیا ایرانیانی که چند پشت در پشتشان زرتشتی بوده و سپس به هر سببی از دین بیرون رفته اند اما امروز می خواهند به دین نیاکانی خود باز گردند را می توان زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ پاسخ را به خرد و داوری خودتان وا می گزارم اما دوباره می گویم که دیدگاه در این مورد هر چه باشد در بنیانی که در بالاتر بیان شد اثری ندارد .


بنابراین بیاییم و یکبار برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون کنیم و بپزیریم که بر پایه ی دین و آیین و تاریخ و نیاکان و راهنمایان دینی از دیروز تا امروز ، دین ما دینی جهانی است و هر آنکس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و بیندیشد و بگفتارد و بکردارد او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست
.


سخن تنها در جایی است که این دلبستگان به راه و آیین زرتشت میخواهند که با همکیشان و هم اندیشان خود در یک زندگی اجتماعی مشا کرت کرده و در سرنوشت آنان شریک گردند. اینجاست که سخن از قراردادهای اجتماعی ، دینی به میان می آید ، مانند « سدره پوش » شدن، برای بیان این گزینش به دیگران و پیمان بستن برای رهروی در راه اشا ، و از سوی دیگر دلبستگی نشان دادن به آیین ها و تراددها و راه و روش و زندگی در میان آن گروهی که می خواهند با آن یگانه شوند . 


چه بسا هستند کسانی که با پزیرش دین از یکسو و هماهنگی و همرنگی نشان دادن با جامعه به سادگی و با لبخند به پزیرش رسیده اند و یا کسانی که نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید به این نزدیکی دست یابند که آنهم با گزشت زمان دگرگون خواهد شد .

 

تاریخ زرتشتیان

تاریخ زرتشتیان

مانكجی لیمجی هاتریا

پیشگفتار
در سده هفتم میلادی، که تازیان بر ایران چیره شدند، گروهی از زرتشتیان ترك دین كردند. خانواده‌های بسیاری، در سده نهم به هندوستان كوچ کردند، تا فرهنگ دینی و ملی  خود را  پاسداری كنند و به  آیندگان بسپارند، و بسیاری دیگر در ایران ماندند تا آتش عشق به دین بهی را در سینه و كانون خانواده خود گرم و پر فروغ نگهدارند.


یورش و ضربه سخت‌تر در دوران چیرگی مغول به زرتشتیان وارد آمد. بسیاری كشته شدند و گروهی به جاهای دور‌دست پناه بردند تا از ستم و تهدید مغولان درامان بمانند.
در زمان صفویه فشار باز هم بیشتر شدت گرفت، این وضع اندوه‌بار کم و بیش تا زمان قاجار همچنان ادامه یافت. برخی از زرتشتیان که تاب این فشارها را نمی آوردند و نمی خواستند دل از دین پدران خود برکَنند، به ناچار راهی دیار هند شدند که البته در آنجا هم با سختی‌های زیادی روبرو شدند. آنان همواره رابطه خود را با همكیشان‌شان در ایران حفظ کردند، مگر در دوره هجوم مغول به ایران که این رابطه به اجبار برای مدت زیادی گسیخته شد. سرانجام در آغاز قرن هیجدهم میلادی دوباره این ارتباط برقرار شد و پارسیان هند برای حل مشکلات مذهبی خود، از جمله گاهشماری و روز سال و ماه، رو به همکیشان ساکن ایران آوردند.


از سوی زرتشتیان ایران « دستور جاماسب ولایتی»، از کرمان به هند رهسپار شد. دستور جاماسب در هند دریافت که در پی جنگ و گریزهای بیشماری که پارسیان هند با آن روبرو بودند، از بسیاری از نکات دینی بی خبر مانده اند، از همین روی پس از گزینش سه موبد‌زاده با هوش از میان موبد‌زادگان و آموزش و تربیت دینی آن‌ها، با خیال آسوده به ایران بازگشت.
این خدمت ارزنده ای بود به کلیه زرتشتیان، زیرا از آن پس چنان زرتشتیان ایران زیر فشار قرار گرفتند که به سرعت شمار آنان رو به کاهش گذاشت و این‌بار این زرتشتیان هند بودند که به یاری زرتشتیان ایران شتافتند. اگر پارسیان هند نبودند، بی‌گمان زرتشتیان در ایران کاملا نابود شده بودند.



پس از روی کار آمدن سلسله صفویه در ایران، فشار، توهین و آزار چنان شدت گرفت که شمار زرتشتیان ایران از قرن هیجده تا اواخر قرن نوزده از یک میلیون نفر به 7711 نفر کاهش یافت (از کتاب « فرزانگان زرتشتی» نوشته رشید شهمردان ص 12)؛  و اگر تلاش های روانشاد « مانکجی پور لیمجی هاتریا» نبود، امروز نشانی از جماعت زرتشتی در ایران برجای نمانده بود.


بهتر است گوشه ای از ظلم و جوری را که به زرتشتیان ایران وارد می‌شد از قلم یک کشیش مسیحی به نام «ناپیر ملکم»، که پنج سال در یزد زندگی كرده است، بخوانیم:
« ظلم‌های آشكاری که به زرتشتیان ایران روا داشته می شد مانند جزیه، پوشیدن لباس کهنه و نپوشیدن لباس نو، سوار نشدن بر چهارپایان خود و نساختن خانه‌هایی که بلندتر از خانه‌های مسلمانان باشد، درپی تلاش و کوشش‌های مانکجی صاحب از‌بین رفت و نیز ظلمی که اگر یک نفر زرتشتی درمی‌گذشت همه متروکات او منقول و یا غیر منقول حق جدیدالاسلامی که از خویشاوندان او بود می‌شد و به فرزندان زرتشتی ارثی نمی‌رسید و حتی خانه مسکونی او را نیز می‌بردند، با کوشش خستگی‌ناپذیر و هوش و درایت مانکجی صاحب ازبین رفت. » (فرزانگان زرتشتی، رشید شهمردان، ص 628 / کشیش ناپیر ملکم در مورد قانون ارث اشتباه می‌کند. زیرا کوشش‌های مانکجی فقط منجر به برداشتن جزیه شد و فشارهای دیگر از جمله قانون ارث ادامه داشت.)
فرزانه مانکجی در یکی از سخنرانی‌های خویش در بمبیی در سال 1863 میلادی در حضور بزرگان پارسی چنین گفت: « هرگاه ده یک اینگونه تعدیات و بی‌حسابی ها و ظلم و ستمی که درباره زرتشتیان ایرانی می‌شود، درباره هر مذهب و ملت دیگر می شد، تاب نیاورده ناچار فرار می‌کردند یا دست از دین و آیین نیاكان خود برداشته یا اینکه خود را هلاک می كردند. » (همانجا ص 630)


در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، پارسیان هند كه از بیداد و فشار وارده به همكیشان خود در ایران آگاهی یافته بودند، نماینده عالی رتبه‌ای را به نام «مانكجی لیمنجی  هاتریا»، به ایران فرستادند.  او نزد شاه شكایت برد و با پشتیبانی حكومت هند و امپراتوری انگلیس توانست از فشارها تا حد زیادی بكاهد . از روی نامه‌های مبادله شده بین  مانكجی و ناصرالدین شاه كه امروز موجود است، درمی یابیم فشار و تبعیض ظالمانه نسبت به زرتشتیان از جمله موردهای زیر بود :


زرتشتیان مجبور  بودند علامت مشخصه‌ای روی لباس خود بزنند تا تمیز داده شوند.


زرتشتیان در هنگام خرید، حق  نداشتند به كالاها و به ویژه به اغذیه و میوه دست بزنند.!


زرتشتیان حق نداشتند سوارچهارپا شوند و یا در بازار سواره حركت كنند.


زرتشتیان روزهای بارانی نمی‌بایست بیرون بروند.


اگر یک زرتشتی از دین خود برمی‌گشت، دیگر افراد خانواده از ارث والدین محروم می‌شدند و همه ارث، به او می‌رسید.


اگر كه یك نفر زرتشتی كشته می شد، قاتل قصاص نمی‌شد و تنها می‌بایست خون‌بها ( دیه ) به وارث مقتول زرتشتی بپردازد و در بسیاری از موارد این پرداخت هم صورت نمی‌گرفت.
در تاریخ معاصر زرتشتیان ایران، « مانكجی لیمجی هاتریا » از بنام ترین چهره‌ها و تاثیر‌گذارترین فرد اجتماعی و سیاسی دوره قاجار است. او كه به « مانكجی صاحب » مشهور است، توانست با تدبیر و ابتکار بی‌مانند خود جامعه زرتشتی درحال نابودی آن زمان را نجات دهد.

مانکجی که بود؟


مانکجی پور لیمجی پور هوشنگ هاتریا در سال 1192 خورشیدی (1813 میلادی) در « موراسومالی » یكی از بخش‌های بندر « سورات » به دنیا آمد. اجدادش از زرتشتیانی بودند كه در زمان صفویه از ایران به هندوستان مهاجرت كرده بودند. وی پنج ساله بود كه انگلیس‌ها فعالیت‌های خود را از بندر سورات به بمبیی منتقل كردند و بنابراین زرتشتیانی كه در موسسات اداری گمرك مشغول به كار بودند و یا كارهای تجاری داشتند – از جمله پدر وی – به بمبیی رفته و در آنجا ساكن شدند.


مانكجی در جوانی وارد خدمات بازرگانی شد و پیشكاری برخی از بازرگانان را پذیرفت و به سبب شغلش به بخش‌های گوناگون هندوستان سفر كرد. او آموخته بود که فردی بسیار منظم، كاردان، و متكی به نفس و شجاع باشد و این به سبب کاری بود که انجام می‌داد. به دلیل دلبستگی فراوان به آب و خاك اجدادیش چندین بار اراده کرد به ایران سفر كند، اما هر بار شرایط اجتماعی هندوستان، افغانستان و یا ایران مانع از این سفر می‌شد، تا اینكه سرانجام در سال 1233 خورشیدی ( در سن 41 سالگی ) شرایط مسافرت به ایران برای او فراهم شد.

انجمن اکابر پارسیان


در سال 1175 خورشیدی و پس از فوت كریم خان زند، و در پی اغتشاش‌هایی كه به وسیله آغا محمدخان قاجار به وجود آمد، گروهی از زرتشتیان به هند كوچ كردند. دختر یكی از این مهاجرین به نام « گلستان بانو » با یكی از پارسیان ثروتمند هند به نام « فرامجی بیكاجی » ازدواج كرد. یكی از فرزندان آنان به نام «مهروانجی» با همفكری و همراهی برخی از سران پارسی هندوستان « انجمن بهبودی وضع زندگی زرتشتیان ایران» را كه در ایران به نام « انجمن اكابر پارسیان » شناخته شده بنیاد نهاد. هنگامی كه اعضای انجمن اكابر از هدف مسافرت مانكجی آگاه شدند از او درخواست كردند كه در یزد برای ساختن دخمه‌ای همت نماید و وجهی را هم برای این كار به او سپردند، و این در فروردین 1233 خورشیدی صورت گرفت. بدین ترتیب نخستین نماینده‌ای که با همه اختیارها از سوی این انجمن به ایران آمد، مانكجی صاحب بود.


از آنجا كه مانكجی صاحب به واسطه شغلش – صندوق‌داری دولت انگلیس- با صاحب‌منصبان دولت انگلیس در هند از نزدیک ارتباط داشت، 4 سفارشنامه برای سفارتخانه‌های انگلیس در بوشهر، بغداد، استانبول و تهران نگاشت و در آن‌ها تاكید كرد كه مسوولان در نهایت احترام او را دركارهایش همراهی نمایند.
مانكجی صاحب از بمبیی با كشتی بخار به سوی ایران رهسپار شد و از قضا در آن كشتی با میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله – سفیر كبیر دولت ایران) كه از ماموریت «سركنسولگری بمبئی» به ایران باز می‌گشت، آشنا شده و این آشنایی به دوستی تبدیل شد و سپهسالار نیز همواره پاس احترام او و زرتشتیان را نگهداشت.
مانكجی در 1233 خورشیدی در بندر بوشهر پیاده شد و از طریق شیراز به یزد رفت.
پس از چهارده ماهی كه در یزد بود، به كرمان رفت و از آنجا در ماهان با رحمت علی شاه (قطب دراویش نعمت الهی) روابط دوستی عمیقی ایجاد كرد و از جانب وی به «درویش فانی» ملقب شد، و این لقب را تا پایان عمر برای خود نگه داشت. سپس به تهران رفت و در مدت پنج سال و نیم بین درباریان به‌گونه‌ای برای خود احترام به وجود آورد كه از سوی ناصرالدین شاه با لفظ « پدر» خوانده می شد.


پس از اقامت در تهران، در آذربایجان با مظفرالدین میرزا، ولیعهد و حكمران آذربایجان دیداری داشت. در كردستان میهمان غلام شاهجهان، والی كردستان بود وسپس به كرمانشاه و عتبات عالیات (نجف اشرف) رفت و در عراق در دیداری با «حاج شیخ مرتضی انصاری» (فقیه عالیقدر شیعه)، پرسش‌های 14 گانه ای را درباره معامله و رفتار جامعه مسلمانان با زرتشتیان مطرح كرد كه در همه موارد شیخ مرتضی انصاری ، شكستن حرمت و آزار و اذیت زرتشتیان را حرام دانست و تنها گرفتن جزیه یا مالیات های شرعی را – با اجازه فقیه هر محل – جایز شمرد.


مانكجی پس از یكسال ماندن در بغداد به بمبیی رفت و گزارش کارها و اقدامات خود را به انجمن اكابر پارسیان داد.


در سال 1243 خورشیدی كتاب های «اظهار سیاحت ایرانیان» (شرح مختصر ایام اقامتش در ایران) و «جامعه مانك» را به زبان‌های گجراتی و فارسی به چاپ رساند.
در 1245 خورشیدی به ایران بازگشت و در كرمان با حاجی سید جواد، امام جمعه كرمان و حاجی محمد كریم خان كرمانی، رییس شیخیه دیدار و روابط صمیمانه برقرار كرد.
در این زمان بود که با دشواری و تلاش بسیار اجازه آموزش 12 كودك كرمانی و 20 كودك یزدی را از خانواده‌شان گرفت و در قانون‌نامچه‌ای كه برای مدرسه وقفی خیریه‌اش ایجاد كرد، پذیرفت كودكانی كه به آن مدرسه بیایند، 5 سال شبانه‌روزی در آنجا تحصیل كنند و همه مخارجشان از هر‌گونه که باشد، در این مدت، برعهده او باشد. و حتی پولی برابر با كاری كه آن كودك می‌توانست برای خانواده‌اش انجام دهد تعیین كرده و به خانواده اش می‌داد.

مبارزه در چند جبهه


مانکجی پیش از این که به ایران بیاید تصور می‌کرد که تنها باید جزیه را بردارد و زرتشتیان را از ظلم نجات دهد، ولی هنگامی‌که به ایران و به جمع همکیشان خود آمد، دید که نابسامانی در درون جامعه زرتشتی کمتر از فشار خارجی نیست. و این جامعه از درون در‌حال نابودی است و گویا دو عامل فشار خارجی و ناآگاهی داخلی دست به دست هم داده‌اند تا این مردم ستم‌کشیده را نابود کنند.


او با تدبیر و دانشی که داشت، مبارزه خویش را در چند جبهه آغاز کرد، که به شرح کوتاه آن می‌پردازیم:


1) اصلاح و تجدید ساختار در جامعه زرتشتی ایران


مانکجی پی برده بود که یکی از راه‌های پایه‌ای پیشرفت زرتشتیان ایران، اصلاح امور داخلی جامعه است، از این‌رو نامه‌های بسیاری به زرتشتیان نوشت و به دنبال این بود که آنان را از بی‌خبری و نادانی برهاند و بر آگاهی‌شان بیفزاید. او با خرافات به طور جدی جنگید. در این راه گام های اساسی برداشت.


الف: آموزش آیین‌های دینی و مبارزه با خرافات ــ سدره پوشی را رواج داد. عبادتگاه‌ها، آتشكده و زیارتگاه‌های زرتشتیان را تعمیر کرد؛ از جمله زیارتگاه بانو پارس. دخمه هایی بر پا کرد؛ در شریف آباد، در كوه نریمان و دو دخمه در كرمان یعنی قنات غسان و عبادتگاه و دخمه محكمی بر كوه بی‌بی شهربانو در شرق تهران ایجاد كرد. از قربانی كردن حیوانات و مراسمی چون حنابندان كه داخل آیین‌های زرتشتی شده بود، جلوگیری كرد.
ب: بهبود وضع اقتصادی ــ به ترویج كارهای خیریه دست زد. به زرتشتیان یزد، كه بیشینه‌شان فقیر و بی‌چیز بودند، كمك‌های مالی کرد. برای دختران نورسیده وسایل زندگی و جهیزیه فراهم آورد. بین سال‌های 1245-1235 خورشیدی، مراسم عروسی صد نفر از دوشیزگان زرتشتی را برگزار کرد. همچنین از پارسیان هند خواست تا صندوق خیریه‌ای را برای کمک به نیازمندان بنا نهند.


پ: اصلاحات اجتماعی ــ برای آنكه اختلافات داخلی جامعه زرتشتی به محكمه های عرف و شرع بیرون از جامعه راه نیابد، ‌انجمن زرتشتیان یزد را پایه‌ریزی كرد كه سنگ بنای استقلال حقوقی در احوالات شخصیه زرتشتی به شمار می‌رفت.


ت: ایجاد مدرسه ــ او می‌دانست که سرچشمه همه نابسامانی‌های داخلی و بیرونی بیسوادی است، بنابراین بنا نهادن مدرسه در ایران را در شمار کارهای اساسی می‌دانست.  تاسیس مدرسه‌های زرتشتی برای آموزش نونهالان و كودكان ایران راهی بود كه مانكجی برای مبارزه با بی‌سوادی زرتشتیان و غیرزرتشتیان در پیش گرفت.



2) ارتباط با دربار و بزرگان سیاسی کشور


مانکجی از توان مالی و سیاسی خود بهره جست و توانست در دربار ناصرالدین شاه از اعتبار و جایگاه ویژه‌ای برخوردار شود. نامه‌های او به دربار نشان می‌دهد او علاوه برنفوذ در دربار شاه قاجار توانسته بود بسیاری از درباریان را با خود همراه سازد.
وی پس از 29 سال تلاش شبانه‌روزی در ایران و خرج هزینه‌های هنگفت توانست فرمان لغو حكم «جزیه» را از ناصرالدین شاه دریافت دارد. جزیه مالیات سالیانه ای بود كه اهل كتاب به حكومت می‌پرداختند تا مورد حمایت و حفظ حكومت واقع شوند. گرچه قانون‌های فقهی درباره میزان وجه جزیه آشكار بود، اما هنگام دریافت، در هر بخش، حاكمان مستبد، هر مقدار كه می‌خواستند به نام جزیه دریافت می‌كردند. گرفتن جزیه در تاریخ دوره جدید و معاصر ایران از عوامل مهم تغییر مذهب و كوچ زرتشتیان از ایران بوده است.
زمانی كه مانكجی در تهران ساکن بود، زرتشتیان ایران 7000 نفر بودند كه مبلغ 9375 ریال در سال جزیه از ایشان گرفته می‌شد. اگرچه امروزه این مالیات کم وجزیی به نظر می‌رسد ولی در زمانی كه حقوق یك ماه، ده یا پانزده ریال بود این مبلغ بسیار زیاد بود. علاوه بر آن كاركنان دولت آن را ده برابر یا بیشتر افزایش داده و از زرتشتیان می‌گرفتند. و به راستی که بسیار زیاد و طاقت فرسا بود.


اولین كار مفید، واگذاری مبلغ جزیه در تیول عباسقلی خان معتمدالدوله – وزیر عدلیه – بود كه بدینوسیله دست تعدی حاكمان محلی نسبت به همه زرتشتیان تا حدی كوتاه شد.
مانكجی در دومین مرحله توانست حدود 100 تومان از هزینه بالا را كاهش دهد و سپس در سومین اقدام پرداخت كل مبلغ را خود پذیرفت تا از سوی انجمن اكابر پارسیان آن را بپردازد و رسید دریافت دارد. بدین وسیله دیگر هیچ‌كس در هیچ جای مملكت حق گرفتن جزیه از زرتشتیان را نداشت.


عباسقلی خان در سال 1241 خورشیدی وفات كرد و ناصرالدین شاه، زرتشتیان را تیول وزیر امورخارجه – میرزا سعید خان انصاری – قرار داد. او نیز مانند صاحب‌منصب قبلی با زرتشتیان و به‌ویژه مانكجی با دوستی و مدارای بسیار رفتار نمود.
اعضای انجمن اكابر پارسیان حدود 28 سال مبلغ جزیه را توسط مانكجی پرداختند و هدیه ها و پیشكشی‌های بسیاری را به شاه و درباریان دادند، تا اینكه در پایان توانستند ناصرالدین شاه را راضی به الغای حكم جزیه نمایند. شاه در تیرماه 1261 خورشیدی این حكم را صادر كرد. بدین ترتیب سنگین‌ترین باری كه هم از نظر مادی و هم از نظر روانی بر دوش جامعه زرتشتیان بود، برداشته شد. چندی بعد مانكجی به مناسبت این پیروزی جشن مفصلی را در باغ ظهیرالدوله میرزا علیخان قاجار، داماد ناصرالدین شاه، برپا داشت.
زندگی پرمخاطره و پرزحمت او كه همه آن صرف بهروزی زرتشتیان ایران گردید، در سال 1269 خورشیدی در تهران به پایان رسید و در دخمه‌ای که خود ساخته بود و در سرزمینی که به آن عشق می‌ورزید آرام گرفت.


او دو بار ازدواج كرد، یكبار در هندوستان با «هیرابایی» نام و ثمره این ازدواج پسری به نام «هرمزدجی» و دختری به نام «دوسی بایی» بود. پس از مرگ همسرش، در ایران با فرنگیس نام – دختر هرمزدیار بندار كرمانی – ازدواج كرد، ولی از این ازدواج فرزندی نداشت.
خانواده های «خراس» و «داور» در هندوستان از خاندان «هرمزدجی» برجای و برقرارند.

 

انجمن موبدان تهران- تاریخ معاصر زرتشتیان (جزوه دوم) – بوذرجمهر پرخیده

 

 

برای آگاهی بیشتر از زندگی و کارهای مانکجی به کتاب‌ها و مجله‌های زیر مراجعه کنید:
1) اشیدری، جهانگیر. تاریخ پهلوی و زرتشتیان. تهران: انتشارات ماهنامه هوخت، 1355.
2) امینی، تورج . اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران . تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1380.
3) شهمردان، رشید. تاریخ زرتشتیان: فرزانگان زرتشتی. تهران: سازمان انتشارات فروهر،1363.
4) دوره های مجله هوخت، چیستا و وهومن.

برگرفته از تارنمای انجمن موبدان