درگذشت اشوزرتشت اسپنتمان

درگذشت اشوزرتشت اسپنتمان

درود می فرستیم بر فروهر پاک اشوزرتشت ورجاوند

سالروز جاودانگی اشوزرتشت را گرامی میداریم ، خور (خیر) روز در دی ماه از گاهشمار زرتشتی برابر با پنجم دیماه گاهمشار خورشیدی که سالگرد درگذشت پیام‌آور نیكی‌های سه‌گانه است. درگذشت پیامبری كه او را به‌ نام پیام آور خرد و شادی می‌شناسند. پیامبری كه زادروز او در فروردین است و درگذشتش در دی‌ماه. زرتشتیان به پیروی از فرهنگ چند هزار ساله‌ی خویش كه در آن سوگ و غم نكوهیده‌ است، مراسم درگذشت اشوزرتشت را با جشن‌خوانی و حضور در آرامگاه‌ها به‌جای می‌آورند.
دی پس از فروردین پر جشن‌ترین و پر مناسبت‌ترین ماه سال است مناسبت‌هایی كه یادگار نیاكانمان است تا اینكه از یاد نبریم وام‌ دار چه هستیم؟ فراموش نكنیم كه آنان چگونه می‌زیستند و چه نگاهی به زندگانی داشتند؟ به راستی از این‌همه فرصت برای شادی كردن و در كنار آن ستایش خداوند، چه استفاده‌ای می‌بریم؟


————-

درگذشت شادی‌ها

 

بابک سلامتی :

دی‌ماه یكی از پرمناسبت‌ترین ماه‌های سال برای برگزاری جشن‌ها و شادی كردن است. شاید بتوان آن‌را ماه شادی نامید چرا  كه پرآیین‌ترین و پس از فروردین شادترین ماه ایرانی است. چهار جشن دیگان كه در سالنمای زرتشتیان در روزهای اورمزد و دی‌ماه (٢٥آذر‌ماه)، دی‌بآذر و دی‌ماه (٢دی)، دی‌بمهر و دی‌ماه (٩دی) و دی‌بدین و دی ماه (١٧دی) برگزار می‌شود، دی ماه را از نظر جشن‌های ماهیانه بی‌مانند كرده‌است. اگر مناسبت‌های دیگر این ‌ماه مانند شب‌چله (یلدا‌) نیز پیش چشم بیاوریم، می‌بینیم كه این سخن پذیرفتنی‌تر می‌شود.


«جشن» از واژه‌ی «یسن» به معنی ستایش پروردگار آمده است. زرتشتیان شادی را یكی ازروش‌های ستایش پروردگار و سپاسگزاری از آفریده‌های نیك اهورامزدا می‌دانند به همین دلیل واژه‌ی «جشن» با آداب و رسوم دینی آمیخته‌شده‌است و معنایی متفاوت نسبت به «بزم» و «سور» پیدا كرده‌است


از سویی دیگر نیز «دی» به معنی «دادار» و «پروردگار» آمده و از این رو برگزاری چهار جشن به‌نام دیگان در این ماه بر وزن دینی آن می‌افزاید
از كتیبه‌های هخامنشی كه از شادی به عنوان نخستین و مهم‌ترین آفریده‌ی اهورامزدا پس از انسان یادشده‌است، از شمار زیاد جشن‌هایی كه در سالنمای زرتشتیان رد پای آن پیداست و از پیام اندیشه‌برانگیز گاتها كه در جای‌جای آن انسان به نیكی كردن و تلاش برای آبادانی و پیشرفت جهان و خشنود نمودن روان آفرینش (نه‌تنها انسان‌ها) فراخوانده شده‌است، می‌توان دریافت كه در گذشته ایرانیان شادی را یكی از ویژگی‌های نیك انسانی و بالنده و بالابرنده‌ی خرد می‌دانسته‌اند. فردوسی می‌گوید:


چو شادی بكاهد، بكاهد روان

خرد گردد اندر میان ناتوان


گفتیم دی پس از فروردین پر جشن‌ترین و پر مناسبت‌ترین ماه سال است. مناسبت‌هایی كه یادگار نیاكانمان است تا اینكه از یاد نبریم وام‌دار چه هستیم؟ فراموش نكنیم كه آنان چگونه می‌زیستند و چه نگاهی به زندگانی داشتند؟ به راستی از این‌همه فرصت برای شادی كردن و در كنار آن ستایش خداوند، چه استفاده‌ای می‌بریم؟ در كدام‌یك از جشن‌های چهارگانه دیگان یا مناسبت‌های دیگر دی‌ماه به راستی شاد می‌شویم؟ 


دی‌ماه مناسبت مهم دیگری نیز برای زرتشتیان دارد و آن درگذشت پیام‌آور نیكی‌های سه‌گانه است. درگذشت پیامبری كه او را به‌نام پیام آور خردو شادی می‌شناسند. پیامبری كه زادروز او در فروردین است و درگذشتش در دی‌ماه


زرتشتیان به پیروی از فرهنگ چند هزار ساله‌ی خویش كه در آن سوگ و غم نكوهیده‌است، مراسم درگذشت اشوزرتشت را با جشن‌خوانی و حضور در آرامگاه‌ها به‌جای می‌آورند تا بزرگی زادروز آن اشو در برابر درگذشتش رنگ نبازد. اما بیشتر رسانه‌های گروهی كشور گویی تلاش می‌كنند از كنار سالروز زایش و درگذشت پیامبر ایرانی و جشن‌های چهارگانه‌ی دیگان خموشانه بگذرند. برخی از رسانه‌های كشور دیرگاهی است نبرد خود را بر علیه گذشته‌ی روشن این سرزمین آغاز كرده‌اند و دراین میان از قربانی نمودن هرچیزی كه پیوندی با آن گذشته داشته باشد (حتا شادی!) سرباز نمی‌زنند. كشت‌وكشتارو جنایت سوژه‌ی اصلی برنامه‌ها‌ی رسانه‌ی ملی‌ست. اما جشن‌های ماهیانه و دیگر مناسبت‌هایی كه بخشی از هویت ایرانی را تشكیل می‌دهد راهی به برنامه‌های صدا و سیما نمی‌یابند. شادی ایرانی كمتر نمودی در این رسانه می‌یابد


درگذشت اشوزرتشت در میان مناسبت‌های شاد دی ماه كه هیچ‌یك،نه در رسانه‌ها بازتاب می‌یابند و نه براستی شادكننده‌ی درونی قلب‌ها می‌شوند می‌تواند یادآور این باشد كه درگذشت «شادی ایرانی» رخ داده است . باید تدبیری كرد.

 

سرچشمه :

http://www.amordadnews.com/neveshtehNamyesh.aspx?NId=8609

روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست

روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست…

 

«زره‌توشترهه سپتی‌تامهه اَش‌اُنو فرَوَشیم یَزَمیده»

(بر فروهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان درود باد)


 روز خور (خیر) و دی‌ماه

 

هزاران سال پیش ، در آن تاریکی‌های تاریخ، آنگاه که کرپن‌ها و اوسیج‌ها به بهانه‌ی وساطت خدایان دروغین مردمان ساده‌دل را می‌فریفتند،آن دورانی که هزاران هزار انسان با دیدگانی پر اشک و قلبی مایوس آمدند، زیر چرخ‌های ستم بیدادگران له شدند و رفتند بدون آنکه نوری از شادی و خوشبختی در زندگی آنان تابیده شده باشد…

 

 سخنانی شگرف از ژرفای وجود پیام‌آوری بی‌مانند برون تراویده، بر لبان پاکش جاری شد: «پروردگارا تو آنی که با نور خویش افلاک را درخشان ساختی و با نیروی خرد خویش قانون اشا(:راستی) را بیافریدی و همیشه و در همه حال یکسانی، پروردگارا با روح مقدست آتش ایمان را در قلب‌های ما شعله‌ور ساز زیرا من تنها تو را به عنوان آموزگار و سرور خود برگزیده‌ام…

 

 

آنگاه رو به سوی مردمان کرده، فرمود: ای مردم اینک شما را از پیامی آگاه می‌سازم که تا به‌حال شنیده نشده است، سخنانی که شنیدن آن برای دروغ‌پرستان و بیدادگران ناگوار خواهد بود ولی برای راستی‌جویان و آزادگان، آنان که دلداده‌ی مزدا هستند بسی دلپذیر و شیرین است. پس بشنوید با گوشهایتان این بهترین حقایق را، بنگرید به آنها با اندیشه‌ی روشن، بین دو راه(:راستی و دروغ) برگزینید هر مرد و زن برای خویشتن، پیش از رویداد بزرگ هر یک به درستی بیدار شوید و این پیام را گسترش دهید…

 

پیام نافذ توحیدیش و کلام پرطنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را درهم نوردید و از میان سده‌ها و روزگاران تاریخ ‌گذر کرد و تا دور دستهای جهان پراکنده ‌شد. آن وخشور رسالت داشت که سرنوشت مردمان را از کف اختیار خدایان پنداری، کاهنان سودجو و سردمداران خودکامه به در آورد و در دست‌های پُر توان و سازنده‌ی خرد و وجدان ایشان قرار دهد. او با تمام توان با بنیادهای بیداد، دروغ و نابرابری به مبارزه برخاست و مردم را به سوی راستی و درستی دعوت کرد.

 

او با خود پیمان بسته بود که با سلاح راستی، عفریت بیدادگری را از تخت دروغ به زیر کشد: کجایند دلدادگان تو ای مزدا که مرا یاری کنند؟ کجایند آن راستی‌جویان و آزادگانی که اگرچه در رنج و تنگدستی هستند اما پناه و تکیه‌گاهشان تنها تو هستی ای پروردگار یکتا و بی‌همتا…

 

اشوزرتشت پیام‌آوری بود که هیچ‌گاه ادعای خدایی نکرد و خود را پسر خدا نخواند. نه دم از «انا الحق» زد و نه «مَن اَعظَم شانی» را به رخ دیگر انسان‌ها کشید. او انسانی کامل(:سپنته‌من) بود. انسانی والا که به هم‌پرسگی اهورامزدا نائل شده بود. نخستین کسی که نیک اندیشید، نیک سخن گفت، نیک رفتار کرد و در جهان خواستار راستی شد. نخستین پیام‌آوری که بیاموخت و بیاموزاند.

 

او پیام‌آوری بود که به مردمان جهان آموخت که فارق از هر رنگ و نژاد و زبان، یکتا هستی‌بخش بزرگ‌دانا‌(:اهورامزدا) را با فرزانگی و دیدگان دل بجویند. زیرا که پروردگار جهان نه قوم و سرزمینی برگزیده دارد و نه به زبانی ویژه با مردمان سخن می‌گوید. به همین شوند(:دلیل) است که الگوی دعوت گاتها عام و جهانی است، و در آن از واژه‌ی همه‌گیر «مردمان» استفاده شده: پروردگارا تا تاب و توانی دارم، «مردمان» را به‌سوی راه راستی خواهم رهنمود…


«دستور دکتر دهالا» دراین‌باره می‌نویسد: «در کلام اشوزرتشت کوچک‌ترین نشانی از تقسیمات جغرافیایی و قومی دیده نمی‌شود. در گاتها یک ساختار عمیق دینی در قالبی جهانی رویت می‌شود. به زبان ساده‌تر گاتها یک کارخانه جهانی انسان سازی است».

 

اشوزرتشت چهل‌‌وهفت سال با پشتکاری خستگی ناپذیر مردمان را به سوی یکتاپرستی و اشا رهنمود. پیامی که او برای مردمان آشکار ساخت، رشته‌ای را می‌ماند که یک سر آن در قلب‌های دلدادگان مزدا و سر دیگر آن تا ذات نور بی‌پایان(:انغ‌رئوچنگه) امتداد دارد. آن وخشور آزاده تا جان در بدن و نفس در تن داشت، در راه افزایندگی و پیشرفت زندگانی، و گسترش راستی و درستی در جهان کوشید، تا آنگاه که در روز «خور  ایزد و دی‌ماه»(:پنجم دی‌ماه خورشیدی) دشنه‌ای سرشته از کینه و نفرت در دستان اهریمنی گجستک(:ملعون) به نام توربراتور(:براتروش) سینه‌ی پاکش را خلید(:شکافت)…

 

اشوزرتشت سراپای وجودش را فدای راستی کرد. اشوزرتشت با نثار جان خود به ما درس پایمردی، ایمان، شهامت و از خودگذشتگی داد. چه تنها راست بگوی، اگرچه تکه‌تکه شوی و جان بر سر راستی نهی.

 

ما در روزی که آن وخشور جان‌فدای راه اشا(:راستی) شد، غمین نمی‌شویم و در فراق او شیون و زاری نمی‌کنیم، زیرا کوشش آن وخشور از برای آن بود تا ما انسان‌ها شادی افزاینده و اهوراداده را باور کنیم. ما در روز جان‌باختن اشوزرتشت می‌کوشیم تا با روان و فروهر تابناک آن وخشور در شادی‌های زندگی هم‌پیوند و هم‌بهره، و در راه اشا همازور ‌شویم. پیام مینوی اشوزرتشت تا به جاودان در اندیشه و مهر او همواره در قلب‌های ما جای خواهد داشت.

 

او ماموریت داشت تا پندار ، گفتار و کردار ما را با اشا پیوند دهد و ما انسان‌ها را به سوی جاودانگی و ذات بی‌پایان اهورامزدا ره‌نماید. او هیچ‌گاه مردمان را به ستایش خودش فرا نخواند و هرگز از خود سن و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشد. از این رواست که ما در جستجوی خود او نیستیم و خدایش را می‌جوییم و در روز درگذشت‌اش، روان و فروهر جاودانه‌اش را درود و آفرین می‌گوییم. دریغا که گمراهان از سر نادانی در خاک می‌جویندش و از برای شیون و مویه، گورش را طلب می‌کنند، بی‌خبر از آنکه فروهر و روان تابناک اشوزرتشت همیشه و در همه حال در کنار ماست…

 

سرچشمه : tarikhema.ir

سروده پهلوی کردی سپاس یزدان به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی کردی سپاس یزدان به همراه برگردان به پارسی

 

 

 

 

 

سپاسگذارم یزدان

سپاسگذارم دادار

سپاسگذارم ای یار

جانِ این جهان

شما خدایِ ما

 

به گاه و راه شدن

به کوه و دشتی ها

نشستِ باران هست

شما خدایِ ما

 

شما خدایِ ما

خُنکیِ بامدادان

وَزیدنِ باد- ان

سرود و شادی ها

شما خدایِ ما

 

تازگیِ گل بنان

و لرزشِ برگان

آوازِ هستی را

کنار رود- یها

شما خدای ما

 

باران و بادِ نرم

و بوی خاک آید

تپشِ دل آن جا

یک چند اشک- یها

شما خدایِ ما

 

جان پُر درد و زار

میانْ دل و کوه ها

چَکامه هستی

همه جان داران

خوانند به شادی ها

شما خدای ما

 

با آزرم، آبان91، رضا/ سروده ای نیمه پهلوی و نیمه کردی است و با پوزش از هم میهنان کرد سرزمین اردلان ها ( : سرزمین آریائیان )

رضا 



— همچنین ببینید :

سروده پهلوی به پذیره فصل بهار به همراه برگردان به پارسی

سرود پهلوی یک رویا به همراه برگردان پارسی

سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی کردی سپاس یزدان به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی باد و برگ به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی بهار من به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی ناز به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی دره به همراه برگردان به پارسی

سروده پهلوی ” باد ” به همراه برگردان به پارسی

سروده اِران شهر به زبان پهلوی به همراه برگردان به پارسی

 

سروده پهلوی آرش کمان به همراه برگردان به پارسی

سدره چیست

سدره چیست ؟

 

سدره پیراهنی است گشاد، سپید رنگ، بدون یقه و با آستینهای کوتاه که از پارچه سفید درست شده و دارای دو کیسه بسیار کوچک، یکی در جلوی سینه و نزدیک قلب که گریبان خوانده می‌شود و دیگری در پشت که گرده نامیده می‌شود و زرتشتیان آن را در زیرلباسهای خود می‌پوشند. درجلو سدره از گردن به پایین، چاکی قرار دارد که تا قسمت سینه می‌رسد و در انتهای آن کیسه کوچکی به نام کیسه کرفه قرار گرفته‌است که به عقیده زرتشتیان مؤمن، گنجینه هومت، هوخت هورشت است. یعنی سه اصل بزرگ آیین زرتشتی، اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که فرد زرتشتی باید بکوشد تا این سه صفت را در خود پرورش دهد. امروزه زرتشتیان سدره را از ململ سفید درست می‌کنند ولی در عهد باستان از پشم و پنبه و حتی گاهی از ابریشم درست می‌شد. به عقیده زرتشتیان سدره جامه ستایش اهورا مزدا وبه منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر تمایلات نفسانی و صفات رذیله حفظ می‌کند. سفیدی سدره نشانی از آن است که فرد زرتشتی باید قلب و روح خود را مانند آن سفید و بی آلایش نگهدارد واز اعمال ناشایست دوری گزیند.


 ’’کشتی’’ بندی است باریک و بلند که از ۷۲ نخ پشم درست می‌شود. زمان بافتن این ۷۲ نخ به شش قسمت که هر کدام دارای ۱۲ نخ است تقسیم شده و به هم بافته می‌شود زمانی که عمل بافتن تمام شد گره‌هایی به دو سر کشتی زده می‌شود. زرتشتیان کشتی را بر روی سدره سه دور بگرد کمر می‌بندند و در دور دوم دو گره به جلو و در دور سوم دو گره از پشت سر به کشتی می‌زنند. در عهد باستان کشتی از پشم گوسفند و موی بز و شتر وحتی از پنبه بافته می‌شود ولی امروزه آن را از پشم گوسفند درست می‌کنند. به طوری که از مندرجات کتابهای مذهبی به دست می‌آید زرتشتیان عهد باستان فرزندان خود را در سن پانزده سالگی سدره پوش می‌نمودند. در تیر یشت کرده ۶بندهای ۴و۵ آمده: «ای زرتشت اسپنتمان تشتر با چشم‌های درخشان، بلند بالا و بسیار نیرومند، توانا و چست در فروغ پرواز کند به سنی که مرد برای نخستین بار کشتی بندد، به سنی که مرد برای نخستین بار نیرو گیرد و به سنی که مرد برای نخستین بار به بلوغ رسد» و پس از پوشیدن سدره بر روی آن و بر گرد کمر کُستی|کُشتی می‌بندند.

 

واژه‌شناسی

واژه سدره در اوستا (vohumanu vastra) است که به معنی جامه نیک‌اندیشی است. در برخی از نسکهای دینی زرتشتیان این پوشش را پیراهن خوانده‌اند.

درباره خود واژه امروزی سدره گروهی آن را از ریشه vastra در زباان اوستایی می‌دانند که برابر رخت و جامه‌است. گروهی آن را برساخته از دو واژه پارسی سود و رَه دانسته‌اند و اینگونه آن را سودراه و سودمند و راه سود معنا کرده‌اند.

 

نمادشناسی

گرده نشانه مسئولیتها و وظیفه‌هایی است که هرکس به عهده دارد و باید بدرستی انجام دهد. گریبان که کیسه کرفه یا کیسه کار نیک هم خوانده می‌شود، یادآور است که همه کردارهای نیک روی هم انباشته شده و آدمی را به خوشبختی میرساند. نزدیک قلب بودن آن نشانهای است که کارهای نیک باید قلبا و خالصانه انجام شود. سپیدی آن نماد پاکی و بی غل و غش بودن است.

کشتی چیست

 کُشتی چیست؟



کُشتی یا بند دین عبارت از بند سفید و باریک و بلندی بوده، که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند بافته می‌شده. این کمربند باید به دست بهدینان پارسا بافته‌شود.
۷۲ نخ، به شش رشته قسمت شده و هر رشته دارای ۱۲ نخ است.
عدد
۷۲ اشاره‌است به ۷۲ فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستا ست. ۱۲ اشاره است به ۱۲ ماه سال و ۶ اشاره است به شش گاهنبار که اعیاد دینی سال باشد.
کُشتی را سه بار به دور کمر می‌بندند که اشاره‌است به سه اصل مزدیسنا که اندیشه ، گفتار و کردار نیک باشد. در دور دومی دو گره در پیش و در دور سومی که آخرین دور است دو گره دیگر در پشت می‌زنند.
از برای این چهار گره نیز در باب دهم صد در نثر این شرح آمده «در گره اول گواهی می‌دهند به هستی خدای یگانه. در گره دوم گواهی می‌دهند که دین مزدیسنا بر حق و فرستادهٔ اهورامزدا است. در گره سوم گواهی می‌دهند به پیغمبری زرتشت سپنتمان. در گره چهارم گواهی می‌دهند به اصول مزدیسنا که اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد.»

 

فرتورها : سروشیان

 

 

 

 

 

 

 

 

حفظ محیط زیست

حفظ محیط زیست

 

 دیدی نو از دینی کهن نوشته‌ی دکتر فرهنگ مهر می‌باشد,با سپاس فراوان از ایشان برای کوشش و تلاششان در راه شناساندن فرهنگ کهن ایران به ایران پرستان:.

 

وسواس ایرانیان زرتشتی در پاک نگه داشتن آب,خاک,هوا و آتش زبانزد یونانیان بوده است. هرودوت و گزنفون درباره آن قلم‌فرسایی کرده و نوشته‌اند که ایرانیان هیچ چیز آلوده و کثیفی در آب نمی‌ریزند و در پاک نگاهداشتن خاک و زمین مراقبت می‌کنند. در دین زرتشت, هر آنچه که داده‌ی خداست, پاک و دوست داشتنی است. تفاوت زیادی است, میان دین‌هایی که ماده و تن را شیطانی می‌دانند و زرتشتیان که آن‌ها را بخشش خدایی و در خور حمایت می‌شمرند. این انسان است که نباید ماده را در راه نادرست بکار برد. خداوند این جهان شادی آفرین را با همه‌ی زیبایی‌هایش برای بهره برداری و لذت آدمیان آفریده است. ارج‌گذاری به عناصر طبیعی اقرار به عظمت خداوندی و دینداری است. داریوش بزرگ در کتیبه‌ی بیستون می‌نویسد: اهورامزدا جهان را آفرید, مردمان را آفرید, شادی را آفرید و شادی را برای مردمان آفرید.

 

فرهنگ ایرانی زرتشتی, فرهنگ شادی است. فرهنگ سوگواری , فرهنگ غیر ایرانی است. در یکی از نماز‌ها, زرتشتیان به سوی چهار جهت زمین نماز می‌گذارند. معنای آن این است که خداوند در همه جا حاضر است. خانه‌ی خاصی ندارد و همه جا خانه‌ی خداست. و دیگر آنکه, همه‌ی نعمت‌های خداوندی را هر جا که باشند, باید ارج گذاشت و حمایت کرد.

 

علت این‌که زرتشتیان در نماز به سوی روشنایی(نور خورشید, ماه یا آتش) نگاه می‌کنند این است که روشنایی هماد خداوندی است و هر جا روشنایی است, خرد است, راستی است, مهر است, رسایی است و خدا آن جاست. پیش از اشو زرتشت: ایرانیان ارباب انواع(خدایان سماواتی) را می‌پرستیدند و به آن‌ها فدیه می‌دادند. زرتشت پرستش خدایان گوناگون را نادرست دانست و مردم را به پرستیدن خدای یگانه -اهورامزدا- فراخواند. پس از زرتشت روحانیون که حاضر نبودند به کلی از خدایان پنداری دست بکشند, عده‌ای از آن‌ها را با نام ایزد یا فرشته , وارد دین کردند. در این مرحله ایزدان یا فرشتگان , آفریده‌ی اهورامزدا هستند و برای آن که منشا اثر باشند, برای هر یک از آن‌ها وظیفه‌ای معین کردند و عموما حامی و پشتیبان عناصر و پدیده‌های طبیعی شدند و به صورت همکاران اهورامزدا در آمدند. اگر تاریخ پیدایش ایزدان و وظایف آن‌ها را در ادبیات دینی خوب درک کنیم, اساس فکر را زیبا می‌بینیم. شناخت وظایف ایزدان اهمیت محیط زیست و جلوگیری از آلودگی‌ها را در سنت زرتشتی تاکید می‌کند. از جمله, آناهیتا و آبان, فرشتگان پاسدار آب, آذر و نیریوسنگ, فرشته‌های پاسدار آتش, زامیاد فرشته‌ی پاسدار زمین و خاک و ویو فرشته‌ی پاسدار باد و هواست. فرشته‌هایی هم حامی خورشید, ماه, ستارگان و بارانند(هوخشترا پاسدار خورشید, منگها پاسدارماه, ونت پاسدار ستاره, تیشتر پاسدار باران)و همچنین, فرشتگانی مراقب رعایت پاکی, درستی و پیمان‌داری هستند. (اشی پاسدار راستی, میترا پاسدار پیمان, رشن پاسدار داد) برخی از نویسندگان یونان و ایران بعد از اسلام, از روی نادانی یا غرض, تعابیر ناصحیحی از ااز احترام فوق‌العاده زرتشتیان به عناصر طبیعی نموده‌اند که بیان یکی دوتا از آن‌ها در اینجا خالی از فایده نخواهد بود. احترام فوق‌العاده زرتشتیان به آتش, از این روست که روشنایی نماد اهورایی است. خودداری زرتشتیان از آلوده کردن آتش – ریختن چیزهای ناپاک و جننوران مرده- روی آتش, برای جلوگیری از آلوده شدن هواست. مساله آلوده کردن محیط زیست امروز به گونه‌ پیچیده‌ای اندیشه‌ی دانشمندان, شهروندان و کشورمداران را به خود جلب کرده است. در در جوانی شنیده بودم عده‌ای مغرض می‌گفتند: آتش می‌سوزاند و آلوده نمی‌شود! مطلب درست است ولی در اثر سوختن مواد کثیف و سمی, هوا آلوده می‌شود و سلامت و بهداشت همگانی به خطر می‌افتد. این آتش پرستی نیست! در هیچ جای اوستا خداوند به صورت آتش , ظاهر نشده است. در حالی که یهوه خدای یهود از درون آتش در کوه سینا با پیامبر یهود صحبت می‌کند. در اسلام هم ال له نور آسمان‌ها و زمین دانسته شده است. در همه‌ی ادیان, نور نشانه‌ خدایی است, بدون آنکه نسبت آتش پرستی به آن داده شود.

 

موضوع دیگر, استفاده از دخمه برای مردگان است. دخمه یا آن گونه که فرنگی‌ها می‌گویند, برج سکوت, موضوع خیال انگیزی برای نویسندگان خارجی شده است. دخمه یکی از زاه‌های رهایی از بدن مرده است. در بین زرتشتیان تدفین هم معمول بوده است. دخمه در بالای کوه دور از شهر می‌ساختند, جایی که لاشخوران به سادگی در زمان کوتاهی, گوشت مرده را می‌خوردندو سپس نگهبانان دخمه, استخوان‌های مانده را درون چاهی ریخته تیزآب بر روی آن می‌ریختند تا گندزدایی شده و از بین برود.

 

به کار بردن این روش طبیعی است. یعنی گوشت حیوانی را پرندگان می‌خورند.همچنین باعث آلودگی محیط زیست نمی‌شود زیرا جایی که لاشخور زیاد باشد در چند دقیقه گوشت مرده خورده می‌شود. در برابر, خاکسپاری دشواری‌ها همراه دارد. یکی آنکه خاک و زمین را آلوده می‌کند. دیگر آنکه سبب اتلاف زمین‌هایی می‌شود که می‌توان برای کشاورزی و آبادانی از آن استفاده کرد. البته با توسعه‌ی شهرها, دخمه غیر عملی می‌شود. نتایج حاصل از گذاشتن مرده در دخمه شبیه نتایج حاصل از سوزاندن بدن مرده است یعنی با همان سرعت و با همان تمیزی, تن مرده از بین می‌رود. همانگونه که گفتیم, اهمیتی که دین زرتشت برای حفظ و حمایت محیط زیست قایل شده, باعث آمده است که, عده‌ای از دانشمندان, دین زرتشت را نخستین دین حفظ محیط زیست نام دهند.

 

۲۱ نسک اوستای روزگار ساسانی

 

۲۱ نسک اوستای روزگار ساسانی

«اوستا» نام مجموعه کتاب‌های سپند(:مقدس) زرتشتیان است. نامه‌ی سپندینه‌ی اوستا به خط اوستایی که به آن خط «دین‌دبیره» هم می‌گویند نوشته شده است. زبان اوستایی در دانش زبان‌شناسی، دربرگیرنده‌ی دو گویش است که یکی دیرینه‌تر است، که آن‌را «گویش گاهانی» گویند که در گاتها، سرودهای اشوزرتشت به‌کار رفته است. گویشی که در دیگر بخش‌های اوستا به‌کار رفته «گویش نو» خوانده می‌شود. اوستای روزگار ساسانی، به ۲۱ نسک(نسک در واژه به معنای کتاب، بخش آمده است) بخش می‌شده‌ است که بر پایه‌ی کتاب‌های هشتم و نهم دینکرد به گزارش زیر است:

۱- سوتْکَر نَسْک: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی پرهیزگاری و دینداری بوده است. از نوشته‌های با ارزش این نسک پیرامون «کرشاسب»، «کی‌خسرو» و «کی‌کاووس» بوده است. گمان می‌رود که رساله‌ی پهلوی «زند وهومن یسن» یا «بهمن یشت» برگرفته از فَرْگَرْدْ هفتم «سوتکر نسک» باشد.

۲– وَرْشْتْ مانْسَر: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی کارهای دینی و نیایش‌ها بوده است.

۳– بَغْ نَسْک: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی دین ‌زرتشتی و آموزه‌های اشوزرتشت بوده است،‌ که چکیده‌ی آن در «دینْکَرد» آمده است. سه فَرْگَرْدْ این نسک تاکنون مانده است که سه نماز «اَشِمْ وُهو»، «یَتااَهو وَئیرو» و «یَنگْهِ‌هاتامْ» را دربر می‌گیرد.

۴– دامدات نَسْک: دارای ۳۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی جهان پسین و رستاخیز بوده است. این نسک به «دوازده هاماسْتْ» نیز نامور است.

۵– ناتَرْ نَسْک: دارای ۳۵ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی ستاره‌شناسی بوده است.

۶– پاجَگ نَسْک: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی آیین‌ها و کارهای دینی بوده است.

۷– رُودُ داد آئیتیگ نَسْک: دارای ۱۳ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی کارهای سیاسی، نظامی و اجتماعی بوده است.

۸– بَریش نَسْک: دارای ۱۲ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی حقوق و قانون بوده است.

۹– کَشْسْرُب نَسْک: دارای ۱۵ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی کارهای دینی و نیایش‌ها بوده است.

۱۰– ویشتاسْپ ساسْت نَسْک: دارای۱۰ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی «ویشتاسب شاه»، پشتیبان اشوزرتشت و گسترش دین‌ بهی بوده است.

۱۱– وَشْتَگ نَسْک: دارای ۶ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی رفتار و کردار دینی بوده است.

۱۲– چیترادات نَسْک: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و دو موضوع ارزشمند را دربر داشته است:

یکی؛ پزشکی، انواع و شیوه‌ها و مسایل وابسته به آن و دیگری مسایلی که از آغاز آفرینش تا زندگی اشوزرتشت را شامل می‌شده است. که موضوع دوم به نژادها، قبیله‌ها وآیین‌هایشان و زندگی‌نامه شاهان پیشدادی و کیانی می‌پرداخته است. و بی‌گمان این رساله بنیان «شاهنامه»‌ها و «سِیَرُالمُلوک»‌ها بوده است.

۱۳– سْپِنْد نَسْک: دارای ۶۰ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی اخلاق، شیوه‌های نیکوکاری و داستان کودکی اشوزرتشت بوده است.

۱۴ – بَغان یَشْت نَسْک: دارای ۱۷ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی اهورامزدا، ایزدان و اَمِشاسْپَندان و شیوه‌های ستایش و نیایش آنان بوده است.

۱۵– نیکاتوم نَسْک: دارای ۵۴ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی راستی و چگونگی داد و به‌جای آوردن حقوق مردم(روش‌های محاکمه و دادرسی و گوناگونی کیفرها) و همچنین چگونگی اوزان و مقادیر بوده است.

۱۶– گَنباسَرْنی جَت نَسْک: دارای ۶۵ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی پیوند زناشویی، پایه‌ی ایمان و قانون‌های حقوقی و قضایی بوده است.

۱۷ – هوسْپارَم نَسْک: دارای ۶۴ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی جهان پسین و همچنین دستورهایی درباره‌ی کشاورزان و حقوق آنان بوده است.

۱۸– سَکاتوم نَسْک: دارای ۵۲ فَرْگَرْدْ و موضوع‌های گوناگونی چون دادِ شاهان، رخدادهای رستاخیز، بایسته‌بودن مبارزه با بدی و گناه، چگونگی داوری، طبقه‌های داوران و قانون‌هایی درباره‌ی مالکیت را شامل می‌شده است.

۱۹– وَنْدیداد نَسْک: دارای ۲۲ فَرْگَرْدْ و تنها نسک اوستایی ساسانی است که متن اوستایی و تفسیر پهلوی آن برجای مانده است. جغرافیا، داستان جمشید، رخدادهای رستاخیز، آداب پاکی، آداب بَرِشْنوم و دخمه کردن مردگان، دستورهای دینی را شامل می‌شود.

۲۰– هاتُخْت نَسْک: دارای ۳۰ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی ایزدان و فرشتگان بوده است. بخشی از این نسک در «سروش یَشْتِ هادُخت» است که سه فَرْگَرْدْ می‌باشد.

۲۱– سْتوت یَشْت نَسْک: دارای ۳۳ فَرْگَرْدْ و درباره‌ی ستایش اهورامزدا و امشاسپندان بوده است. در اوستای کنونی این نسک به نام سْتوتْ یَسْن به معنای یسناهای ستایش نام دارد.

در روزگار ساسانیان هفت بخش ۱-۲-۳-۱۱-۱۳-۲۰-۲۱ را «گاسانیک» یا ادبیات مینوی(آن جهانی)، هفت بخش ۴-۵-۶-۷-۸-۹-۱۰ را «هاتَک‌مانْسَریک» یا ادبیاتی میان نوع ادبیات مینوی و این‌جهانی(آن جهانی و این جهانی) و هفت بخش ۱۲-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷-۱۸-۱۹ را «داتیک» یا ادبیاتِ این جهانی نامیده می‌شد.


افسوس که اکنون از آن مجموعه‌ی بزرگ جز اندکی برجای نمانده که آنچه برجامانده، پنج بخش است:


۱– یَسنا: که ۷۲ «سرود» یا «ها» یا «هات» است. یَسَنْ از ریشه‌ی «یَزْ» به معنی ستایش است. این واژه در فارسی دری «جشن» شده است.

هفده سرود از این ۷۲ «هات»، سرودهای جاودانه‌ی اشوزرتشت «گاتها» یا «گاهان» است، به شرح زیر:

الف) «هات»های۲۸تا۳۴ نامور به اَهنَوَد گات.

ب) «هات»های۴۳تا۴۶ نامور به اُشتَوَد گات.

پ) «هات»های۴۷تا۵۰ نامور به سِپَنتَمَد گات.

ث) «هات»۵۱ نامور به وُهوخَشَترگات.

ث) «هات»۵۳ نامور به وَهُشتواِشت گات.


۲– ویسْپَرَد: که ۲۴ سرود دارد و به معنای «همه ردان» است و در آن به آن‌چه که نیک و سودمند است، یاد شده است و به نگاهبانان آنان درود فرستاده شده است.


۳– یَشت‌ها: که از ۲۱ یشت تشکیل شده است. هر یشت درباره‌ی یکی از ایزدان و امشاسپندان است.


۴– وندیداد: که ۲۲ فَرْگَرْدْ دارد و همان نسک نوزدهم است.


۵– خرده اوستا: که اوستای کوچک هم معنی می‌دهد، خلاصه‌ای از یسنا و یشت‌های اوستای ساسانی است که برای نیایش‌ها و نمازهای روز، ماه، سال و جشن‌ها به وسیله‌ی «آدربادماراسپندان» موبدان موبد روزگاز شاپوردوم گردآوری و نوشته شده است.


یاری‌نامه:

رضی، هاشم. دانشنامه‌ی ایران باستان. انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۱٫ رویه‌های۲۱۵۶تا۲۱۵۹

زهراب، آونهیر. جستاری. انشارات راهگشا، شیراز، ۱۳۸۲٫ رویه‌های۱۱۴تا۱۲۱٫

پورداود، ابراهیم. ویسپرد. انتشارات اساتیر، تهران، ۱۳۸۱٫ رویه‌های۱۷تا۲۵٫

منوچهرپور، منوچهر. بدانیم و سربلند باشیم، انتشارات فروهر، تهران،۱۳۷۷، رویه‌های۵۵تا۵۹٫

http://www.yataahoo.com/?p=2820

 

 

نهضت «سندباد» در برابر «عباسیان»

 

نهضت «سندباد» در برابر «عباسیان»

 

واژه‌ی «سندباد» که به گونه‌ی «سنباد» هم نوشته می‌شود. در زبانِ پهلوی به معنی نیروی اندیشه است. «سندباد» همچنین به معنی بادی است که از سوی رود سند بوزد. واژه‌ی مجوس از سوی تازیان به افرادی گفته می‌شود که پیروی دین‌های ایرانی پیش از اسلام بودند. گمان می‌رود «سندباد» از پیروان مزدک بوده است. «سندباد مجوس» پس از کشته شدن ابومسلم خراسانی در نیشابور و ری به خونخواهی ابومسلم دربرابر خلیفه عباسی منصور به‌پا خواست.

پس از سرگونی دستگاه خلافت امویه به‌دست ابومسلم و برقراری خلافت عباسیان در بغداد نفوذ و قدرت ابومسلم در خراسان، هراس دومین خلیفه عباسی یعنی منصور را درپی داشت و به دستور خلیفه، او را در بغداد کشتند. سپس شورش‌هایی در خراسان رخ داد که نخستین آنها، به‌پا خواستن سندباد در سال ۱۳۸ هجری مهی(۷۵۵ میلادی) بود.

جنبش او به تشکیل یک سازمان دینی مخفی بر ضد فرمانروایی عباسیان به نام «مسلمیه» شد که سال‌ها به پرورش احساسات ضدعباسیان می‌پرداخت. «سندباد» با حرکت از نیشابور، شهرهای قومس، ری و قم را گرفت و گروهی از مزدکیان و زرتشتیان طبرستان گردِ او آمدند.

سندباد در شهر ری موفق به اعدام فرمانروای آنجا شد. او با پادشاه طبرستان به‌نام «اسپهبد خورشید» رابطه‌ی دوستانه‌ای برقرار کرد و از این‌رو از نیشابور تا طبرستان را دربرابر فرمانروایی عباسیان شوراند. با پیوستن گروهی از ملی گرایان ایرانی به او شمار پیروانش به ۱۰۰ هزار نفر رسید. نهضت او ۷۰ روز به‌درازا کشید و در این مدت او و سپاهیانش پیشروی بسیاری کردند. سرانجام یکی از سرداران منصور به‌نام «جوهر بن مراد» او را در نزدیکی همدان شکست داد و نزدیک به ۶۰ هزار نفر از پیروان او کشته شدند. سپس سندباد از «اسپهبد خورشید» پناه خواست و به طبرستان رفت.

«طوس» پسرعموی« اسپهبد خورشید» که از سوی او با اسب و پیشکش‌‌های گوناگون به پیشواز او رفته بود، بعدها به‌دلیل بی‌احترامی‌هایی که در رفتار سندباد احساس می‌کرد، او را کشت. به این گونه نهضت «سندباد» شکست خورد.

سرچشمه‌ها:

 نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران از کوچ آریایی‌ها تا پایان سلسله پهلوی

 تارنمای ویکی پدیا

http://www.yataahoo.com/?p=2807

 

 

گهنبار ها ؛ جشن های آفرینش

«گهنبار»ها؛ جشن های آفرینش 



همچنین ببینید: گاهنبار ، جشن های فصلی و گهنبار ، گاهان بار ، جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه


«گاهان‌بار» یا «گهنبار»(در پهلوی: «گاسانبار»)؛ نام شش جشن، در شش گاه از سال ‌است. گهنبار از با شکوه و مهم‌ترین جشن‌های مردمی زرتشتیان است که هدف برجسته آن، باردادن یعنی بخشش و داد و دهش و ایجاد همبستگی و همازوری و پی بردن زرتشتیان از وضع یکدیگر در جامعه است. 
زرتشتیان در این جشن‌ها به ستایش اهورامزدا و سپاسگزاری از او برای داده ها و آفریده‌های نیک اش می‌‌پردازند. موبد آفرینگان گهنبار می‌‌خواند و بر توانگر و ناتوان، دارا و ندار بایسته است که در این آیین شرکت کنند.
خویشکاری هر زرتشتی این است که بخشی از درآمد خود را به داد و دهش و یاری به بینوایان کند. بنا بر این باور بسیاری از نیکوکاران زرتشتی پیش از درگذشت همه یا بخشی از دارایی خود را از به مانند زمین و باغ و آب و خانه و … وقف مراسم گهنبار و داد و دهش و یاری به دیگران می کنند. شش چهره گهنبار، گاه دادودهش است. 

پیشینه 
پیدایش گاهنبار را از روزگار پیشدادیان می دادند. نخستین بنیانگزار گهنبار، جمشید – شاه پیشدادی – دانسته شده است. گاهنبارها با پیشه دیرینه زندگی ایرانیان گره خورده است. گهنبارها با کشاورزی و دامداری و زندگی کشاورزی پیوند بنیادین دارند . گهنبار در آغاز جشن کشاورزی بوده است‌. هر کدام از گهنبارها‌، برابر با زمانی است که دگرگونی های بنیادین برای کشاورزان رخ می‌‌دهد و این دگرگونی ها با خود جشن و شادی می آورد‌. 

چیستی گهنبار و باورهای پیوسته به آن 

گهنبارها جشن بزرگداشت آفرینش هستند زیرا در استوره های زرتشتی جهان در هفت مرحله آفریده شده است. نخست آسمان، سپس آب‌، سوم زمین، چهارم گیاه، پنجم جانور، ششم انسان‌، هفتم آتش که همانا انرژی، نیرو و توان جنبش در هستی ست. شش گهنبار جشن پاسداشت این آفریده هاست و به همین سبب برخی دانشمندان نوروز را جشن آفرینش آتش و بزرگداشت آن می‌‌دانند. این آفرینش‌ها در تفسیر پهلوی و پازند و فارسی آفرینگان گهنبار نیز آمده است.

چگونگی برگزاری
در هر یک از شش گاهنبار، آیین های ویژه ای برپا می شود و مردم «میزد»‌ها (میهمانی‌ها) برگزار کنند و خورند و دهند تا «کرفه» (:ثواب) بسیار برند و گرنه «پادافره» (جزا)ی آن را کشند. جشن هر چهره گاهنبار پنج روز است که روز پنجم آن دیگر روزها والاتر است و جشن بزرگ به شمار می‌رود. نخست موبدان بخش هایی از اوستا ــ آفرین گهنبار ــ را می خواندند، آنگاه سفره عام می کشیدند و هر کس – از نادار و دارا – برسر سفره گهنبار می نشینند و از آن بهره می جویند. 
پیش از برآمدن آفتاب روز اول هر چهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین «واژیشت» آن گهنبار را برگزار می کنند. چه توانگر و چه بی نوا همه درآن شرکت می کنند. آنهایی که خود نمی توانند خرج آن را بدهند، باید در آیینی که دیگران برپا می کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می شود بهره مند شوند.

آفرینگان گاهنبار

به خشنودی اهورامزدا، برزبان می آورم و می خوانم بهترین نیایش ها را. برزبان می آورم ازجان، با باوری نیک که مزدا پرست زرتشتی و دشمن همه بدی ها و پیرو آیین اهورایی می باشم. نیایش و آفرین می خوانم همه گاه ها و هنگام های روز و ماه و جشنهای سال (گهنبار) را که ردان وسروران هستند و با خشنودی ستایش می کنم، و این نیایش را به هنگام بامدادان می سرایم . نیایش می کنم و آفرین می خوانم بر همه گهنبارهای سال، هنگام هر جشنی که باشد ، به نام بر زبان می آورم و آیین های ویژه می گذارم. نیایش و آفرین خوانی می کنم برای گهنبار، میدیوزرم، میدیوشم، پیته شهیم، ایاسرم، میدیارم، همسپتمدم؛ که همه ردان و سروران هستند.
. بسرایید سرود بزرگی خداوند را و اهورامزدا را به نام بخوانید در یکتایی و بی همتایی پروردگار جهان ، اینچنین : بی گمان شهریاری زیبنده و سزاوار آن کس است که بهتر شهریاری کند، و اوست اهورا مزدا که با بهترین راستی برابراست و بندگی و عبادت خود را به پیشگاه وی تقدیم می کنیم و باشد که این چنین «میزد»ی پذیرا شده و ردگهنبار را خشنود و شادمان کند، و این است گهنبار …(نام گهنبار). 

شش چهره گهنبار سال

1 – میدیوزَرِم (
Maidh-yo-zarem) – میانه بهار یا میانه فصل سبز – وقتی که سبزیجات تازه به فراوانی یافت می شود. این واژه در اوستا « میدیو»، به چم میان و« زرم» به چم بهار آمده است. این گهنبار که گاه آفرینش آسمان است‌، از روز خور تا دی بمهر ایزد یعنی روز یازدهم تا پانزدهم اردیبهشت ماه زرتشتی (دهم تا چهاردهم اردیبهشت ماه در گاهشماری رسمی‌) برپا می‌‌شود. زمان این گهنبار‌، زمان رشد و نمو گیاهان و رونق گرفتن کشاورزی است‌.

2 – میدیوشـِم (
Maidh-yo-shema) – میانه تابستان – زمان رسیدن گندم و دیگر غلات. این واژه در اوستا «مئیدیو» به چم میان و«شمه» به چم تابستان و آمده است. این جشن در میان تابستان بزرگ 7 ماهه قرار می‌‌گیرد و آن را با انقلاب تابستانی یکی گرفته اند. دومین گهنبار سال از خیر ایزد و ماه تیر آغاز شده و تا روز دی به مهر یعنی از یازدهمین تا پانزدهمین روز تیرماه زرتشتی ( از هشتم تا دوازدهم تیر ماه در گاهشماری رسمی )ادامه دارد. در این گهنبار آب آفریده شده است. فاصله ی نخستین گهنبار سال تا این جشن 60 روز است.

بیشتر بدانیم : گاهنبار چَهرِه‌ی «مَیدیوشَهیم‌گاه»، میان تابستان بزرگ هفت ماهه


3 – پَـیتـه‌شَـهیم (
Paiti-shahem) – پایان تابستان – زمان برداشت میوه جات. این واژه در اوستا و در پهلوی آمده است. این گهنبار که گاه آفرینش زمین است، از روز اشتاد تا انارام ایزد یعنی بیست و ششمین روز تا سی امین روز شهریور ماه باستانی (بیست و یکم تا بیست و پنجم شهریور ماه در گاهشماری رسمی ) برپا می‌‌شود. زمان این گهنبار آخر تابستان بزرگ است که برابر با آغاز مهر ماه کنونی است و هنگام برداشت محصول تابستانی و خرمن است. فاصله دومین گهنبار سال تا این جشن 75 روز است.

4- اَیاثرِم یا ایاسرم(
Aya-threm ) – آغاز فصل سرما – کاشت محصولات زمستانی. این گهنبار گاه آفرینش گیاهان است و از روز اشتاد تا انارام ایزد یعنی از روز بیست و ششم تا سی‌ام مهر ماه زرتشتی ( بیستم تا بیست و پنجم مهر ماه در گاهشماری رسمی) برپا می‌‌شود. این گهنبار ، با چهره پیشین 30 روز فاصله دارد. ایاسرم‌گاه زمانی است که چوپانان با گله خود پیش از آمدن سرما از چراگاه های تابستانی به خانه باز می‌‌گردند‌.
5- میدیارِم (
Maidh-ya-rem) – زمان استراحت کامل (میانه سال یعنی میانه زمستان). این گهنبار گاه آفرینش جانوران است و از روز مهر تا ورهرام ایزد از ماه دی یعنی از روز شانزدهم تا بیستم دی ماه زرتشتی (دهم تا چهاردهم دی ماه گاهشماری رسمی‌) برپا می‌‌شود. فاصله‌ی این گهنبار، با چهره پیشین 80 روز است.

بیشتر بدانیم : گاهنبار ایاسرم گاه


6- هَـمَـسپَـت‌مَـدَم(
Hamas-pathmaedem) ــ شاید به چم «حرکت همه سپاه». برابری شب و روز یا برابری سرما و گرما (پایان زمستان و هنگام اعتدال بهاری) – آماده شدن برای باز زنده شدن طبیعت. این گهنبار که گاه آفرینش انسان است، از روز اهنود تا وهیشتوایش یعنی پنج روز پایان سال ( بیست و پنجم تا بیست و نهم اسفند ماه گاهشماری رسمی ) برپا می‌‌شود. این گهنبار 75 روز پس از چهره پیشین برپا می‌‌شود.این 5 روز را «پنجه‌ بزرگ» نیز می‌‌نامند. زرتشتیان باور دارند که در این 5 روز فروهرهای در گذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرود می‌‌آیند‌.

روزهای اهنود تا وهیشتوایش برابر 25 تا 29 اسفند ماه خورشیدی.

 

از پنجمین گهنبار تا به این جشن هفتاد و پنج روز است. این گهنبار به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرو می آیند. واژه همس پت میدیم گاه برابر شدن روز و شب را معنی می دهد و در باور زرتشتیان هنگام آفریده شدن انسان است. پنج روز مانده به این گهنبار از روز اشتاد تا انارام (20 تا 24 اسفند خورشیدی) را پنجه کوچک می نامند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود و پنج روز آخر سال پنجه بزرگ نامیده می شود. آنچه ویژه این گهنبار می باشد، آن است که در چند روز مانده به پنجه کوچک خانه را از درون و برون پاکیزه می نمایند. ششه (سبزه) می کارند که در روز اول گهنبار (اهنود) ششه را در جلو پسکم (صفه) بزرگ که جای برگزاری گهنبار است می گذارند. در شب آخر سال چراغی به لبه بام خود می گذارند سحرگاه بر روی بام می روند و آتش افروزی با نوای اوستا در هم می آمیزد. هنگام سرودن اوستا و آتش افروزی بر روی بام مقداری لرک و میوه تازه و عود و سندل و مورت و مقداری برگ آویشن در ظرف آبی ریخته شده است. چند عدد ششه هم فراهم است پس از پایان مراسم آتش افروزی و اوستا خوانی ، میوه هایی که هنگام خواندن اوستا پاره شده است و لرک بین افراد خانواده تقسیم می گردد و عود و سندل بر روی خاکستر آتش و آب و آویشن را بر روی سر در خانه می ریزند و مورت را در بالای سر در خانه می گذارند که باعث تداوم و سرسبزی در آن خانه باشد و سپس از پشت بام پایین آمده ، مراسم سال نو آغاز می شود.

همچنین ببینید : آیین آتش روی بام پنجه


گهنبارها در اوستا 
از چهار آفرینگان در خرده اوستا‌، یکی به نام آفرینگان گهنبار نامگذاری شده است‌. این آفرینگان که به همراه اوستاهای دیگر در جشن های شش گانه‌ سال خوانده می‌‌شود‌، بخشی است از هادخت نسک و درباره شکوه و جایگاه و بزرگی این شش جشن سخن می‌‌گوید‌. در بندهای 7 – 12 آفرینگان گهنبار‌، ماه و روز برگزاری جشن‌های گهنبار و نیز روزهای دوری آنها از یکدیگر روشن شده است‌. 

گهنبارها در نوشته های پهلوی 
در همه کتاب‌های پهلوی بارها از گهنبارها یاد شده است و به جای آوردن آیین های دینی در این جشن ها دارای پاداش بزرگ یاد شده و نرفتن به گهنبار و برگزار نکردن آنها گناهی بزرگ دانسته شده است . در آغاز فصل 25 بندهش که از تقویم مزدیسنا یاد شده آمده است :«‌آفرینش جهان از من (اهورامزدا ) در 365 روز ، که از شش گهنبار سال باشد ، انجام گرفت».