اندرز نامه یادگار بزرگمهر

اندرز نامه یادگار بزرگمهر


اندرزنامه‌ ها

بنام بزرگ دادار هستی

پندنامه کتابیست دارای 264 بند حاوی نکات اخلاقی که بزرگمهر بفرمان انوشیروان پس از نگارش (بزبان پهلوی) آنرا در گنج شاهی نهان کرده تا سبب اعتلای فرهنگ گردد.

 

4بند ابتدایی پند نامه شامل معرفی نویسنده، سبب نگارش، توصیه به دوراندیشی پادشهان نام آور و پرهیز از گناه و کارهای لغو می باشد:

 

بنام يزدان

 

يادگار بزرگمهر

فال نيك باد آن بهتن، بهروان و بهخواسته را، ايدون باد.


1. من بزرگمهر بختگان، دیوان بد شبستان شهر اُستیگان خسرو، و دربگ بد، این یادگار را به یاری و نیروی ایزادن و دیگر همه مینویان، برای آموزش نیکو و به فرمان داده شده خسرو شاهنشاه برای بهبود دادن و شایستن فرهنگ آنان که بنابر پذیرفتاری ایزدان عالی مقام به نیکو آفرینشی و شایستگی فراز آفریده شده اند، کردم و به گنج شایگان نهادم.

 

2. چون همه چیز گیتی گذرا و آشفته و در حال تغییر است، او را نیز که یزدان بپاید، به او دهش دهد، کوشش بی رنج او را به فریاد رسد، مال ستبر اندوزد و بزرگترین کار و پادشایی رسد، برتری گیرد و نام بزرگ خواهد و به صورت پرآوازه ای به کار افروزش مان و میهن به پردازد، او را زندگی دراز و افزایش فرزند و پیوند، بزرگ امیدی و نیک جهشی در کار و امور او، سود مردمان و پایش نام و کار پادشایی و دیگر امور، همه فرخ و در گیتی یکی بر دیگری گواه همداستان.

 

3. بصورت خیلی جدی در مورد این چند امر باید بسیار دور اندیش بود و اگر بسیار هم به طول انجامد، درازای صد سال تن به فرجام و پادشایی به نیستی و در درازای چهارصد سال، دوده به آشفتگی، نام به فراموشی و بی یادی و مان و میهن به ویرانی و آلودگی و ناف و پیوند به فرودتری و نیستی و کوشش به بی بری و رنج و بهره به تهیگی و قدرت به حکام زمانه و مال به او ماند که زمان فرخی برای او مقدر شده باشد. و چیز فرشگردی ماند و نیاشوید و فقط اهلایی نام است که فرشگردی است و کنش نیک است که به وسیله هیچکس ربودن نتوان.

 

4. اکنون از آنجا که مرا کام به کوشش به اهلایی ورزیدن و پرهیز ازگناه کردن است، ایدون به جز در مواردی که از کنش به فرمایش حکام زمان و دشپادشاییناچارم، گناه را منکرم به میل آن تا جائیکه مرا دانش دوری جستن باشد. به هستیایزادن و نیستی دیوان، دین و روان و بهشت و دوزخ و محاسبه پس از مرگ و رستاخیز و تنپسین بی گمانم. مرا به اهلایی و آسایش از هر نیکی گیتی و مینو بر تن و جان و روانکامکارتر است و نامم را در گیتی واژه ای چند بر این یادگار نوشتم که:

 

5. از مردم کدام فَرُخ تر؟

6. آنکه بیگناه تر

7. چه کسی بیگناه تر؟

8. آنکه بر قانون یزدان راست تر بایستد و از قانون دیوان بپرهیزد.

 

9. قانون یزدان کدام و قانون دیوان کدام است؟

10. قانون یزدان بهی و قانون دیوان بدتری است.

 

11. چه بهی و چه بدتری است؟

12. بهی، اندیشه نیک، گفتار نیک و کردارنیک و بدتری، اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد است.

 

13. چه اندیشه نیک و گفتار نیک و کردار نیک و چه اندیشه بد و گفتار بد و کردار بد؟

14. اندیشه نیک اعتدال در اندیشه و گفتار نیکراستی و کردار نیک رادی است.

15. اندیشه بد افراط در اندیشه، گفتار بد دروغزنی و کردار بد بخل است.

 

16. اعتدال در اندیشه، رادی، راستی، افراط در اندیشه، بخل و دروغزنی چیست؟

17. اعتدال در اندیشه این که زوال پدیده گیتی را بیند کام به چیزی برد که از بهر آن تن به مجازات و روان به دوزخ نرسد.

18. رادی این که بهره تن را از تن و بهره روان را از روان باز نگیرد.

19. راستی این که نسبت به روان خود نافریبکارانه رفتار کند.

 

20. افراط در اندیشه این که گیتی را جایگاه و مینو را ناآرام پندارد و کام بر آن چیز برد که آشفتگی تن، مجازات و پادافره از فرجام آنباشد.

21. بخل این که بهره تن را از تن و بهره روان را از روان باز دارد.

22. دروغزنی این که تن به کامه و روان را به فریب وا دارد.

 

23. در بهی چه کسی کاملتر است؟

24. آن که دانا تر است.

 

25.و چه کسی داناتر است؟

 

25. و چه كسي داناتر است؟

26. آنكه فرجام تن را بداند، دشمن روان را بشناسد، پائيدن خويشتن از دشمن روان و بي بيم داشتن بسيار داند.

 

27. فرجام تن چيست، آن دشمن دانايان توان هر چه بيشتر بشناسند كدام است؟

28. فرجام تن آشفتگي كالبد و دشمن روان اين چند دروج است كه گناگ مينو براي فريفتن و گمراه كردن مردمان، در برابر مردمان فراز آفريد.

 

29. آن دروج كدام و چند است؟

30. آز و نياز و خشم و رشك و ننگ و شهوت و كين و بوشاسب و دروج بدعت و تهمت.

 

31. از اين دروج كدام ستمگر تر؟

32. آز ناخرسندتر و بي چاره تر است.

33. نياز آسيب رسان تر و اندوه مند تر است.

34. و خشم بد سلطه تر و ناسپاس تر است.

35. رشك بدكامه تر و بد اميدتر است.

36. و ننگ ستيز گرتر است

37. و شهوت خودخواه تر و آشفته تر است.

38. و كين سهمگين تر و نابخشنده تر است.

39. بوشاسب كاهل تر و فراموشين تر است.

40. و دروج بدعت نهفتارتر و فريفتارتر است.

41. و تهمت ناسپاس تر است.

 

42. اين نيز پيداست كه گناگ مينو به آفريدگان هرمزد كاري اين گرانتر را نيز كرد، چون مزد كرفه و پادافره گناه را در برابر انديشه مردمان به فرجام كار نفهت.

43. دادار هرمزد براي بازداشتن آن چند دروج براي ياري مردمان چند چيز نگاهدار مينو آفريد: آسن خرد و گوش خرد، و خيم و اميد و خرسندي و دين و همپرسگي دانا.

 

44. خويشكاري يكايك اين مينو چيست؟

45. خويشكاري آسن خرد مواظبت تن از بيم ارتكاب گناه و پائيدن آن از رنج بي بر و فناي مال دنيا و فرجام تن مجسم داشتن و از توشه آخرت خويش نه كاستن و به بدكاري خويش نيفزودن است.

46. خويشكاري گوش خرد پند و روش نيك بشناختن و آن همت گماشتن، نگريدن به آنچه كه در گذشته انجام گرفته و آگاه بودن از آنچه كه در آينده است، چيزي كه بودن را نشايد، گرائيدن را نشايد، نبايد گرفت.

47. خويشكاري خيم، پائيدن نفس از خوي بد و آرزو و شهوت و به آن عمل كردن، خيم و خوي نيك را پيراستن و ابزار داشتن است.

48. خويشكاري اميد بهره كنش به تن پيوستن و تن را به رنج و كار نيك راينيدن است.

49. خويشكاري خرسندي ، پائيدن نفس از زياده طلبي و مجسم داشتن رنج از ناخرسندي و بيم از افراط، و آن چيز را كه آخرين ملجاء در آن باشد به چيز ديگر ندادن براي چيزي كه گذشته و براي بدي كه جز آن كردن نشايد رنج و اندوه نه بردن است.

50. خويشكاري دين، آگاهانيدن تن از جزاي گناه و پاداش كرفه و پند و روش يزدان از آن ديوان جدا داشتن است.

51. خويشكار همپرسگي دانا، تن از شهوت و خودخواهي پائيدن است ايدون راهبري كردن كه بلايي بيايد كنش خويش آهو نبود.

 

52. ازين چند مينوي در تن مردمان، كدام نيرومندتر است؟

53. خرد بيناتر و انديشه جوينده تر و هوش نگهدارنده تر است.

54. و خيم باشكوه تر و خوي پيراستاتر است.

55. و خرسندي استوارتر است.

56. و اميد بردبارتر، اَخْوْ پاك تر و بوي آگاه تر و فروهر رنجبرتر است.

 

57. براي مردمان چه هنر بهتر است؟

58. دانايي و خرد

 

59. اين كدام بهتر است؟

60. آن كه بتواند تن را بي بيم تر و بي گناه تر و بي رنج تر راهبري كند.

 

61. براي مردمان خرد بهتر است يا جهش؟

62. خرد شناختن كار و اقبال پسندش كار است.

 

63. گوهر كدام بهتر است؟

64. فروتني و چرب گفتاري

 

65. خوي چه بهتر است؟

66. نيك انديشي و آشتي خواهي

 

67. قانون چه بهتر است؟

68. بهي

 

69. كامه ها كدام فراوان تر است؟

70. بي گناهي

 

71. كرفه كدام بهتر است؟

72. خرسندي در برابر مال

 

73. كردار چه بهتر است؟

74. آگاهي ديني

 

75. فرهنگ كدام به؟

76. آن که زمانه را با آن راه توان بردن و نجات روان را با آن بیشتر توان دانست.

 

77. آزرم کدام به؟

78. بهدوستی و شکوهمندی.

 

79. نام چه مه؟

80. خویشکاری

 

81. رقیب کدام ستمبه تر؟

82. کنش بد.

 

83. برای مردم فرهنگ بهتر است یا گوهر خرد؟

84. افزایش تن از فرهنگ است و خیم را میهمانی با گوهر خرد… آراستن تن و خیم پناه تن و جان است.

 

85. خیم قوی و خوی و خرد و همه هنرهای دیگر ان در تن مردمان، چگونه کم آفت تر و بی زیان تر؟

86. خرد، چنانچه آنرا بداندیشی نباشد.

87. و هنر هرگاه آنرا بداندیشی نباشد.

88. هوشمندی، آگر آنرا بدعت نباشد.

89. به دوستی، اگر آنرا کین وری نباشد.

90. خرسندی، زمانیکه آنرا خرده نگری نباشد.

91. خوش خیمی، اگر آنرا خست نباشد.

92. نیک سازشی، چنانچه آنرا آشفتاری نباشد.

93. راستی ، هرگاه آنرا بدرفتاری نباشد.

94. امید، اگر آنرا کاهلی نباشد.

95. رادی، هرگاه آنرا هرزگی نباشد.

96. شکوهمندی، اگر آنرا ناخرسندی نباشد.

97. تن پناهی، آگر آنرا آزار رسانی نباشد.

98. فروتنی، هرگاه آنرا فریفتاری نباشد.

99. احترام، هرگاه آنرا خودسری نباشد.

100. بهدوستی، اگر آنرا بدسیرتی نباشد.

101. یکانگی، اگر آنرا دورویی نباشد.

102. خویشکاری، چنانچه آنرا سستی نباشد.

103. کوشایی، هرگاه آنرا رشک نباشد.

104. دانایی، اگر آنرا ریا نباشد.

 

105. آن چیز که به مردمان رسد، به بخت باشد یا به کنش؟

106. بخت و کنش هر دو همانند تن و جان هستند.

107. زیرا تنِ جدا از کالبدی است ناتوان و جانِ جدا از تن روحی است ناگرفتنی، و زمانیکه با یکدیگر آمیخته شدند قوی وبزرگ سودمند.

 

108. بخت چه و کنش چیست؟

109. بخت علت و کنش بهانه چیز است که به مردمان رسد.

 

110. مال گیتی به چه ماند؟

111. به چیزی که در بوشاسب بینند، چه خوب، چه بد، و آنگاه که از بوشاسب برخیزند چیزی از آن در آنجا نیست.

 

112. در گیتی چه کسی محترم تر است؟

113. دهبد هماوند و پیروزگر کرفه کام.

 

114. و چه کسی مستمندتر است؟

115. درویش بدبخت دروند.

 

116. چه کسی بدبخت تر است؟

117. دین آگاه دروند.

 

118. چه کسی بی نیازتر است؟

119. آن که خرسندتر است.

 

120. چه کسی در برابر مال خرسندتر است؟

121. آن که شکوهمند تر است.

 

122. چه کسی شکوهمند تر است؟

123. آن که نکوهش مردمان را از نیازمندی بدتر شمرد.

 

124. چه کسی امیدوارتر است؟

125. مرد کوشای جهشیار.

 

126. کوشایی چه و جهشیاری چیست؟

127. کوشایی آن که نیکویی پیشه کند و نسبت به کار تعهد شده نیز با بی گناهی و بی رنجگی بکوشد.

128. جهشیاری نام نیک و نیک فرجامی کار است.

 

129. چه کسی فرمانرواتر است؟

130. سپهر کیهان بختار.

 

131. چه کسی راست تر است؟

132. زمان مقدر شده.

 

133. چه کسی شگفت تر است؟

134. آن که او را زمان بیشتر برآمده باشد.

 

135. چه کسی گزیدارتر است؟

136. دانای بس آزمایش.

 

137. چه کسی با آرامش تر است؟

138. آن که از بیم و فقر گران برهد.

 

139. چه کسی پسندیده تر است؟

140. آن که شهوت را زیر ننگ و خشم را زیر بردباری و رشک را زیر خسروی و آز را زیر خرسندی و زَنِش را زیر دادستان سخت نگهدارد.

 

141. چه کسی نیکنام تر است؟

142. آن که نیکی کردن به مردمان را دادتر به دارد.

 

143. چه کسی نامی تر است؟

144. آن که شایسته تر و شکست ناپذیرتر است.

 

145. چه کسی شکست ناپذیرتر است؟

146. آنکه او را اقبال در کار و موقعیتش نیک تر باشد.

 

147. چه کس محترم تر است؟

148.فرزند شایسته تر و زن شوی کام.

 

149. چه کس متحمل تر است؟

150. نیازمند بیچاره و بی آز که برای ناسپاسان سودمندانه کوشش کند، که برای امید بزرگ بکوشد.

 

151. چه کسی ناخرسندتر است؟

152. کینه ور آزارده توانا.

 

153. چه کسی آزارنده تر است؟

154. شوی سهمگین بدرفتار، فرزند روزگرد.

 

155. چه کسی سهمگین تر است؟

156. پادشاه حساس کشنده.

 

157. چه کسی اندوهمندتر است؟

158. شایسته، زمانیکه به ناشایستگی رسد و نیرومند، زمانیکه به ناتوانی رسد، امیدوار، زمانیکه به ناامیدی رسد و خودخواه، زمانیکه به فرجام کار رسیده باشد.

 

159. چه کسی دردمندتر است؟

160. توانای بی فرزند و دانای شایسته، زمانیکه او را فرزند ناشایسته روزگرد باشد.

 

161. چه کسی خسته تر است؟

162. شایسته، زمانیکه ناشایسته در برابر او شکست ناپذیر، دانا، زمانیکه دُش آگاه بر او فرمدار، نیک، زمانیکه بر او چیره.

 

163. چه کسی بخشنده تر؟

164. شتافته ناامید بیگناه.

 

165. چه کسی پشیمان تر است؟

166. خودخواه، زمانیکه به فرجام کار آمده باشد، روانشناس دروند شهوتران افسرده و بی آز که برای ناسپاسان سودمندانه بکوشد.

 

167. چه کسی سرزنش را سزاراتر است؟

168. آن که نسبت به کسی نیکی از او حاصل آید، ناسپاس باشد.

 

169. چه کسی بد آوازه تر است؟

170. آن که بدی کردن به مردمان را دادتر دارد.

 

171. مردمان را اندر گیتی، چه چیز بایسته تر بنظر آید؟

172. کسی که تندرست است کام انجامی، و چون تن بیمار شود تندرستی، و آنگاه که از تن ناامیدی فرا رسد رستگاری روان.

 

173. مردمان به چه چیز مایلترند؟

174. به کام خواهی و بی نیازی.

 

175. کام خواهی و بی نیازی چیست؟

176. کام خواهی یافتن هر چیزی است آرزوبر باشد و بی نیازی داشتن آن که باید.

 

177. مردم به چه چیز تشنه ترند؟

178. به چیزی که امید نیک بدان دارند.

 

179. مردمان اندر گیتی از چه چیز بیشتر باید بیندیشند؟

180. از زمانه بد و کنش بیهوده و دوست فریفتار و پادشاه دروند بی رحم.

 

181. و به چه چیز گستاخ تر باید بودن؟

182. به روزگار نیک و کنش فراوان و دوست نافریفتار و همدین و سردار بخشایشگر و دادوری.

 

183. کدام زمانه بهتر است؟

184. آن که چیرگی و تسلط بدتران بدان کمتر راه یافته باشد.

 

185. کدام دین بهتر است؟

186. آن که ایزدی یزدان، دیوی دیوان، مزد کرفه، مجازات گناه از آن پیداتر باشد و راه و روش فرارون تر کرفه برابر آئین پدید آید.

 

187. کدام پادشاه و سالار بهتر است؟

188. آن که مردم دوستتر و زمانه سنج تر در نیکی به مردمان کردن به آئین تر باشد.

 

189. و کدام دوست بهتر است؟

190. آن که فریادرس تر و در سختی یارتر باشد.

 

191. چه کسی بیشتر دوست است؟

192. او که فروتن تر و بردبارتر و چرب آوازتر باشد.

 

193. چه کسی بیشتر دشمن است؟

194. متکبران و مغروران و خرده نگران و درشت آوازان.

 

195. دوست فرشگردی کدام است؟

196. کنش فراوان.

 

197. دشمن فرشگردی کدام است؟

198. کنش بد.

 

199. آن چیز فرشگردی که می پاید و نمی آشوبد چیست؟

200. انبار کرفه.

 

201. چه چیز نیک است؟

202. با بهان بودن.

 

203. چه چیز سودمندتر است؟

204. با دانایان نشستن.

 

205. چه چیز استوارتر است؟

206. زبان راست گفتاران.

 

207. چه چیز خوشتر است؟

208. بی بیمی.

 

209. و چه چیز بی بیمانه تر است؟

210. زمانه نیک و خویشکاری.

 

211. چه چیز فرخانه تر است؟

212. بی گناهی و نیک فرجامی.

 

213. و چه چیز آسانتر است؟

214. بی گناهی و خرسندی در برابر مال.

 

215. چه چیز ارزشمندتر است؟

216. دوستی با دانایان و بهان.

 

217. چه روشنتر است؟

218. کنش دانایان.

 

219. و چه فراخ تر است؟

220. دست رادان.

 

221. و چه تنگتر است؟

222. دست خسیسان.

 

223. و چه باورکردنی تر است؟

224. آئین یزدان.

 

225. و چه چیز منطقی تر است؟

226. پاداش کرفه گران.

 

227. و چه چیز غیرمنطقی تر است؟

228. پاداش بزه گران.

 

229. و چه چیز معتدل تر است؟

230. کام خرسندان در برابر مال.

 

231. چه خوشبوی تر است؟

232. خسروی.

 

233. چه گرامی تر است؟

234. پذیرایی از پادشاهان و سالاران و نازش به همالان و دوستان.

 

235. چه چیز بدتراست؟

236. چشم آزوران.

 

237. و چه چیز بی برتر است؟

238. دهش به ناسپسان و پیوند با بدان.

 

239. چه چیز تهی تر است؟

240. دست خسیسان.

 

241. چه چیز رنج آورتر است؟

242. پرستش پادشاهان بد اندیش.

 

243. و چه تیزتر است؟

244. منش شهوترانان.

 

245. چه دشوارتر است؟

246. بودن با بدان.

 

247. چه چیز نازکتر است؟

248. منش پادشاهان.

 

249. چه بیمگین تر است؟

250. آزار پادشاهان بی رحم.

 

251. چه چیز شگفت تر است؟

252. دانای بد اقبال.

 

253. چه چیز عجیب تر است؟

254. ناآگاه خوش اقبال.

 

255. چه گران تر است؟

256. منش مهر دروجان.

.

257. چه چیز حاجتمند کننده تر است؟

258. با بدان و ناآگاهان بودن، … چیز که به مردمان فرارون.

 

259. چه بدتر است؟

260. بی اعتقادی و کج اندیشی.

 

261. چه چیز چرب تر است؟

262. رادی بهان.

 

263. چه چیز بر فراز هرچیز است؟

264. اراده یزدان.

انوشه روان باد بزرگمهر بختگان و آن کیان و یلان و قهرمانان که برای دین مزدیسنان جانسپاری کردند. گاه در روشنی بی پایان باد.

ایدون باد. ایدون تر باد. فرجام یافت به درود.

 

——————

 

بند 17 می گوید نیک اندیش کسی است که همواره مرگ را در پیش چشم خود ببیند پس بکاری که در آن بدن و روان به عذاب افتاد نرود.

بند 18 می گوید بخشش کلید کردار نیک است و نیک کردار درصدد بازپس گرفتن جسم و روان از دست رفته نیست. و بروایت بهتر تلافی و قصاص نمی کند.

بند 20 می گوید بد اندیش کسی است که دنیا را کعبه آمال خود بداند و در راه رسیدن به آن خواسته بدن و روان را به عذاب اندازد.

بند 22 می گوید دروغگو شهوتران و فریبکار است.

گناگ مينو = اهريمن

بوشاسب = رويا

كرفه = ثواب

پادافره = كيفر

مينو = بهشت

آسن خرد = خرد ذاتی

گوش خرد = خرد اکتسابی

خیم = طبیعت

راینیدن = سامان دادن

آهو = عیب

اخو = وجدان

بوی = شعور

فروهر = فطرت

کامه = علاقه

مه = بزرگتر

ستمبه = قوی

دهبد = فرمانروا، شاه

دروند = بی قید

جهشیار = ؟

سپهر کیهان بختار = تقسیم کننده جهان

گزیدار = ؟

زنش = زخم، ضربت

دادستان = انتقام گیرنده، مجری عدل

آن که نیکی کردن به مردمان را دادتر به دارد = برای نیکی کردن به مردم حقانیت بیشتری قائل باشد.

روزگرد = به نرخ روزخور

دش = پلید

فرمدار = فرماندار

فرارون = متضاد روزبه، واپسگرا

چرب آواز = چرب گفتار، نرم گفتار

فرشگرد = تازهگردانی

خسروی = پادشاهی

همال = شریک

آزور = حریص

دهش = بخشش

دروجان = پیمان شکنان

انوشه = خوشی و خرمی

داروی خرسندی

داروی خرسندی

اندرزنامه‌ ها
1) داروي خرسندي براي [آن] چيز كه [آن] را چاره ني، بخشيده [و مقدّر و مختصّ] شده است؛ و نيز درمانِ آن را كه چاره [هست]، آساني [و سهولت] اين (= داروي خرسندي) دهد:

2) [دستورِ ساختنِ] دارو اين باشد [به وزنِ] يك دِرمْسَنگ: به منش آميختن [و] از روي دانش شناختنِ خرسندي، يك دانگِ سنگ؛

3) و اگر اين نكنم [و خرسند نباشم]، چه كنم، دانگي؛

4) از امروز تا فردا [كارها] بهتر تواند بودن [و شايد بهتر شود]، يك دانگ سنگ؛

5) مگر از اين [هم] بتّر تواند بودن [و بتّر هم ميتوانست باشد]، يك دانگ سنگ؛

6) در اين (= واقعه) كه [پيش] آمده است، خرسند بودن براي من آسانتر ]است[، يك دانگ سنگ؛

7) و اگر خرسند نباشم، براي بهتر نيست، [ولي] مرا دشوارتر [است]، يك دانگ سنگ.

8) اين داروها را اندر هاونِ شكيبايي بايد كردن، با دسته هاونِ نيايش بايد كوبيدن و با پرنيانِ صبوري بايد بيختن و هر روز، مرتباً [و درست در] بامداد، دو كفچه، با كفچهء توكّل بر ايزدان، به دهان بايد افكندن و آبِ چه شايد ]و چه ميتوان[ كردن، از پس ]آن[ بايد خوردن. پس، ]بيمارِ ناخرسندي[ بيگمان خرسند خواهد شد: چه، ]داروي خرسندي[ براي تن و روان بسي سودمندتر ]و بينهايت نافع است، فرجاميد!

تفاوت ادبیات گاتهایی با ادبیات توحیدی

تفاوت ادبیات گاتهایی با ادبیات توحیدی

گاتها برتری را در انسانیت و خرد خلاصه کرده است    

 

      داریوش افشار – تفاوت دیدگاه جوامع در ادبیات آنها نهفته است. کتاب گاتها که به جرات می توان گفت بزرگترین و اولین مجموعه سروده های مذهبی در جهان است که از اشو زرتشت به یادگار مانده است

 

و شامل ادبیاتی است که دیدگاه های خاص خود و کینه توزانه نیست و سرتاسر آن فقط و فقط مبارزه با دروغ و ریا و تظاهر را دستمایه خود قرار داده است که اگر بخواه بندهایی از آن را مثال بزنم باید 90 درصد آن را به عنوان مثال بیاورم.

 و جالب تر اینجاست که این کتاب چون در سرزمین ایران ظهور کرده مایه افتخار ما ایرانیان است که میراث دار ارمغانی هستیم که سرتا پا مهرورزی و مهربانی است.

 

در گاتها هرگز ادعا نشده که این سروده ها آسمانی است و از زبان خداست یا کسی از جانب خداوند حرف نزده بلکه در بیشتر موارد زرتشت از جانب خود از خداوند سوال کرده است

 

در ادبیات گاتهایی کشتن اصلا جایی ندارد حتی کافر و کشتن دگراندیش جزئی از ادبیات دینی به حساب نمی آید.

 

در گاتها خوبیها را ستوده و بدیها را نکوهش کرده اما دست به کشت و کشتار نزده.

در گاتها امر و نهی جایی ندارد و همه چیز به عهده عقل و خرد انسانی پایه ریزی شده آنهم در زمانهای مشخص.

در گاتها زرتشت هرگز خود را نماینده خدا روی زمین معرفی نکرده و خود حتی به عنوان پرسشگر از خداوند سوال کرده و کنجکاوانه آفریده های روی زمین را زیر سوال برده نه اینکه سوال در مورد آفرینش را غدغن کرده باشد.

در گاتها زرتشت اقوام خود را قوم برگزیده نام ننهاد چون این عین نژادپرستی بود.

در گاتها زرتشت هرگز معجزه ای را به خود نسبت نداد چون با این کار علم زیر سوال می رفت و افسانه سرایی آغاز می شد.

در گاتها هرگز مردان بر زنان برتری ندارند و برتری را در انسانیت و خرد خلاصه کرده است

 

با وجود این که در بیش از 20 قرن دین رسمی ایرانیان (هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) زرتشتی بوده اما سرزمین های کناری و جاهایی را که فتح کرده اند دین شان را عوض نکرده و این بدان معناست که آزادی دین و بیان و خط بطور دائم به آن اعتقاد داشته اند و اجرا کرده اند. مثلا مدتها قسمتهایی از مصر و عربستان و سرزمین های پهناور آسیا از جمله قسمتهایی از چین و هند و جمهوری های شمالی ایران در تسلط ایرانیان بود اما پر واضح است که دین قسمت عمده این سرزمین ها قبل از هجوم اعراب به ایران بودایی و مسیحی و … بوده و بیش از 2500 سال است که یهودیان در جای جای این سرزمین زندگی کرده اند بدون کوچکترین مزاحمتی.

 

کورش بزرگ بعنوان یک  زرتشتی سرزمین های بسیاری را فتح کرد اما هیچ تاریخ نگاری نگفته که کورش آنها را مجبور به ترک دین و زبان خود کرده باشد و دین زرتشتی را به اجبار در آن سرزمین رسمی کرده باشد. چون اغلب سرزمین ها را بدون جنگ و خونریزی فتح کرد و آموزه های خود از گاتها را به اثبات رساند. داریوش هخامنشی و شاهپور و خیلی از پادشاهان به گواه تاریخ مدت زمان زیادی بر مصر تسلط داشته اند اما هیچ نشانی از دین زرتشتی در زمان هجوم اعراب در آن سرزمین یافت نمی شود.

 

به گفته اشوزرتشت: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است


سرچشمه :
http://hamazoor.ir 

پیام نافذ اشوزرتشت ، پیامبر بزرگ آریایی

پیام نافذ اشوزرتشت ، پیامبر بزرگ آریایی

ابرمردی که پیامش همه‌ی مرزهای زمانی و مکانی را در می نوردد    

 

     جمشید انوشیروانی – اشوزرتشت ، پیامبر بزرگ آریایی کشور ایران، تاریخ بسیار درخشانی دارد که هویت ملی نیرومندی به آن داده است. و یکی از ستارگان درخشانی که همواره مسیر حرکت این کشور را روشن ساخته است، اشوزرتشت، پیامبر بزرگ ایران زمین است

 

شماری از ایران‌شناسان بزرگ، «زرتشت» را به معنای «ستاره زرین» دانسته‌اند، و «موبد آذرگشسب»، «زرتشت» را به مفهوم کسی که چهره‌اش از نور خداوندی می‌درخشد، آورده است. اینها نویددهنده پیدایش ابرمردی است که پیام نافذ و یکتاپرستی‌اش همه‌ی مرزهای زمانی و مکانی را درنوردیده و صدای پرطنین حق‌پرستی‌اش، سده‌ها را پشت‌سر گذاشته است.

 

پیام اشوزرتشت راستی، درستی، مهر، کار، تلاش، آزادی و اختیار است. اشوزرتشت سرنوشت انسان را از کف اختیار کاهنان و سردمداران دنیوی بدرآورد و در دست‌های پرتوان و سازنده‌ی انسان‌های راست‌پندار و درست‌کردار که جز در برابر خداوند سر فرود نیاوردند، قرار داد.

 

یکی از ویژگی‌های بی‌همتای اشوزرتشت، جهانی اندیشیدن اوست. خدای او که اهورامزدا نام دارد، خدایی است یگانه و متعلق به همه قوم‌ها و نژادها، آفریننده‌ی همه‌ی جهان و جهانیان است و همه خدایان پنداری را رد می‌کند.

 

اما پرسش اینجاست که اشوزرتشت کیست؟

اشوزرتشت می‌فرماید: «ای مزدا همان که تو را با دیده دل نگریستم، با نیروی اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز و تویی سرانجام … و آن گاه تو را به خوبی شناختم ای اهورامزدا که: وهومن (اندیشه نیک) به سوی من آمد و از من پرسید، تو کیستی؟ من به او گفتم که منم زرتشت و تا آنجا که در توان دارم دشمن دروغ و نگهبان نیروی راستی خواهم بود

 

خداوند از دیدگاه اشوزرتشت، آفریننده‌ی همه چیز است، هم مادی و هم مینوی و او آفریننده‌ی انسان با اراده و آزاد نیز می‌باشد.

 

بنابراین اشوزرتشت هر مرد و زنی را آزاد و صاحب اختیار می‌داند که بین نیروی نیک(خیر) و نیروی بد(شر) یکی را برگزیند. البته سفارش می‌کند که دانا، سپنتامینو(نیروی نیک) را برمی‌گزیند تا به پاداش اهورامزدا که بهشت یا سرای نیک است برسد.

 

اشوزرتشت و ایران

 

روشن‌ است که همه ایرانیان و پژوهندگان بر تاثیر اشوزرتشت بر کشور ما آگاهند. به‌ویژه در زمان هخامنشیان این تاثیر بسیار آشکار و روشن است که چگونه پادشاهانی با اندیشه، گفتار و کردار نیک چون کوروش و داریوش بزرگ به وجود آمدند. سرداران آزادی و دیندارانی بزرگ، که اینک بشریت به آن‌ها افتخار می‌کند. کوروش به بابل و یهودیان آزادی می‌دهد و حقوق بشر را به جهان ارمغان می‌کند و داریوش می‌فرماید: «خدای بزرگ است اهورا مزدا که زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که شادی را برای مردمان آفرید» و می‌افزاید: «همه‌ی کردار و پیروزی‌های من مرهون یاری اهورا مزدا است» و می‌افزاید:

 

«اهورا مزدا این سرزمین را از دشمن، خشکسالی و دروغ دور نگهدارد

 

 

یاری‌نامه:

۱زرتشت، مزدیسنا و حکومت از جلال الدین آشتیانی

۲زرتشت و آموزش‌های او از موبد رستم شهزادی


http://hamazoor.ir

کیش زرتشتی،بنیاد و ریشه ی نخستین “حقوق بشر”

کیش زرتشتی،بنیاد و ریشه ی نخستین “حقوق بشر”          

الگوهای ناپسند رفتاری در گات ها، آنهایی است که حقوق بشر را تهدید میکند         

 

     سامان روزبهانی – حقوق بشر، اصطلاح حقوقی و سیاسی عصر ماست.در کتاب های مقدس مذهبی این اصطلاح دیده نمیشود.ولی ارزش های اخلاقی و عدالت اجتماعی که محتوای حقوق بشر را تشکیل میدهد کم و بیش به صورت صریح یا تلویحی در بیشتر مذاهب دیده میشود.

«از نظر محتوایی حقوق بشر، دین زرتشتی بین مذاهب در بالاترین سطح قرار دارد» و علت آن دو بنیاد باوری زیر است:

نخست: آنکه اهورامزدا سرچشمه ی خوبی ها(و تنها خوبی ها) است و بدی در آستان او راه ندارد.

دوم: آنکه آدمی به عنوان همکار اهورامزدا باید در کارها از او بیاموزد و مانند او رفتار کند.

 

الگوهای ناپسند رفتاری در گات ها، انهایی است که حقوق بشر را تهدید میکند.

 

خشم و کینه توزی،دروغ و بیداد،پشتیبانی از فرمانروایان ستمگر و بی قانونی و تبعیض ، در گات ها با بیان های مختلف، مردود شمرده شده است.درباره ی آزادی اندیشه و دین،پیش از این سخن گفته ایم.در اینجا از نمونه های دیگر شناسایی حقوق بشر گفتگو میکنیم.

 

“تساوی حقوق زن و مرد شناخته شده است”، در گات ها هرجا اشو زرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند، از زن (نایری) و مرد (نا) جداگانه نام میبرد.

همچنین او زن و مرد را هنگم اختیار همسر در رده برابر قرار میدهد.او به دختران و پسران اندرز میدهد که، پیش از بستن پیمان زناشویی، با خرد خود رایزنی نمایند، به مهر دل گوش دهند و همسری را برگزینند که در پیش برد راستی و اشا با آنان همگام باشد.

 

باور به تساوی زن و مرد در سنت زرتشتی، تا آنجا بود که دانشمندان زرتشتی پس از زرتشت،سه فروزه ی؛ وهومن، اشا، خشترا را از جهت لغوی در دستور زبان مذکر کردند و سه فروزه دیگر؛ آرمئیتی،هه اوروتات و امرتات را مونث نگاه داشتند.

 

بنا به گفته ی هردوت مورخ یونانی، کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود مینشست.

نبودن این واژه «برده»، در گات ها نشانه ای دیگر است که اشو زرتشت چنین بنیادی را قبول نداشته است در حالی که مذاهب ابراهیمی از برده و بنیاد بردگی سخن به میان آوردن اند.راست است که همه ی مذاهب سفارشی به آزادی برده کرده اند ولی هیچ کدام برده داری را حرام نکرده و احکامی ناظر به بردگی در کتاب آنها وجود ندارد.

 

در گات ها در بند های گوناگون آمده است که، «اشونان نباید از فرمانروای بیدادگر، و دروغکار پیروی کنند». در عین حال اشوان باید در راهنمایی و هدایت گمراهان بکوشند. در سرگذشت آمیخته با افسانه (اساطیر) ایرانی آمده است که جمشید، شاهِ نمونه، هنگامی که دستخوش غرور شد، خود را بی کمی و کاستی و جاودانی دانست، قانون را زیر پا گذاشت،کشتن دام و خوردن گوشت آنها را اجازه داد.فره ایزدی از او دور گشت و شاهنشاهی خود را از دست داد و کشته شد.این اساطیر نشان میدهد که هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

 

پروفسور جان هیلز با استناد به سنت های مذهبی زرتشتی و شواهد تاریخی، مینویسد: دین زرتشت را باید نخستین دین حقوق بشر خواند.

 

در گات ها آمده است که رهبران دنیایی ممکن است قوی و زورمند بنمایند ولی نیروی راستی را تنها آن رهبرانی دارند که «اشو» باشد و در کارها با خرد رایزنی کنند.و به راستی و داد بگروند.قدرت راستین در اشا است.

خشترا وئیرا یا توان در برگیرنده ی اهورامزدا انها توان سازنده و دادگستر است.قدرت ویران کننده از دید و سنت زرتشتی، توان راستین نیست.

 

بازتاب همین باورها بود که کوروش هخامنشی درباره اسرا نیز حقوق بشر را رعایت میکرد و بنا بر گِل نوشت ها،مزد آنان را به طور کامل میپرداخت.

 

کوروش، مردم کشورهای مفتوحه را در پرستش خدایان خود،آزاد میگذاشت،حتی به معابد آنان میرفت و خدایانشان را نیایش میکرد.از این روست که از کوروش به نام نخستین مولف حقوق بشر نام برده میشود.

 

بر روی استوانه ای که در آغاز سده اخیر در کند و کاوهای بابل در جنوب عراق پیدا شد و وابسته به سال 539 پیش از میلاد مسیح است،کوروش نوشته است: «من به همه کس آزادی دین دادم که هر خدایی را میخواهند بپرستند و هیچکس حق ندارد مزاحمت و منعِ دیگری در این کار باشد.

 

من اجازه ندادم هیچ خانه ای خراب شود و دارایی هیج کس از او گرفته شود.خدای بزرگ همه ی این توفیقات را به من داد.از بابل گرفته تا آسور،شوش،آکاد و فراز فرات که خانه هایشان خراب شده بود کمک کردم که خانه هاشان را از نو بسازند.من آشتی و آرامش را به همه ارمغان دادم”


سرچشمه :

http://hamazoor.ir

نکته دینی کلیدی مهم، در رابطه با سدره پوشی

نکته دینی کلیدی مهم، در رابطه با سدره پوشی          

سدره پوشی کهن ترین جشن تکلیف مردمان ایران     

 

 

 — جشن سدره پوشی ازکهن ترین جشن تکلیف مردمان ایران و شاید مردمان جهان است. اینگونه آیین ها با تحمل رنج های بسیار و ازخود گذشتگی های بی شمار، به نسل امروز رسیده است. برماست که آنها را گرامی بداریم  و کوشش کنیم که همچون جشن فرخنده سدره پوشی امروز، ساده و پرمفهوم برگزار کنیم


 — بهره گیری از ابزارهای نمادین مانند شاخه های درخت سرو ، قند سبز و دیگر نمادهای امشاسپندان، سبب شده که در عین حال که سادگی مراسم  را حفظ میکند، به شکوه جشن و مفاهیم پربار پیامهای معنوی آن بیافزاید. آیین هایمان را به تجملات  و چشم و هم چشمی آلوده نکنیم.


 — اشوزرتشت دریافت که خداوند سه توانایی مهم در اختیار روان ما انسان ها گذارده است. «تنو یا تن »، «منه یا خرد» و «دائنا یا وجدان » . وبشرطی روان آدمی آرامش دارد و شاداب و پیشرو زندگی کند که به این هرسه بخش سرشتی خود، توجه ویژه کنیم .


 — در زندگی سه انتخاب از همه کارها مهمتر است که از نخستین آن «انتخاب دین یا عقیده است » . دوم «انتخاب همسر» و سوم « انتخاب رشته تحصیلی و شغل» است  که لازمست برپایه « اندیشه روشن» یعنی خرد مجهز شده به دانش کافی و وجدان هشیار و بیدار در زمان مناسب به انجام رسانیم . برما زرتشتیان است که فرزندانمان  از 8سالگی دانش دین آموزیم و پیش از رسیدن به سن 15 سالگی سدره پوش کنیم.


 — داشتن دین بهی و پای بند بودن به اصول اخلاقی برآمده ازآن، از لازم ترین نیاز فردی و اجتماعی جامعه بشریت است. برماست که هر اندازه خرد خود را به دانش گیتوی بیشتری اضافه می کنیم، به دین سرشتی خود نیز یاری رسانیم که به دانش مینوی بیشتری مجهز گردد تا هرگز به خرد اجازه ندهد که از دامنه انسانیت واخلاق خارج شود


 — به باور ما زرتشتیان، همانگونه که اهورامزدا که جهان را برپایه دانایی و حکمت آفریده است، «خویشکار» است  که جهان رابرپایه قانون اشا بیافریند و تازه کند. شما نونهالان ارجمند نیز که امروز با آزادی کامل دین بهی زرتشتی را برگزیدید و دست دردست موبد پیمان بستید، خویشکاری(تکلیف) دارید که برپایه اصول دین و فرهنگ زرتشتی زندگی کنید. همواره به نه(9) پایه دین مان را به یاد داشته باشید و با سرودن اوستا و کشتی نو کردن روزانه به مفاهیم ژرف اندیشه های اهورایی اشوزرتشت عمل کنید.  جز راست نپویند و جزنیک نجویند.


 — دین زرتشتی چگونگی خرد ورزی و وجدان پروری را به ما می آموزد. لازمست بیاموزیم که چگونه می توانیم به گفته های اشوزرتشت عمل کنیم تا همواره «انسانی فکر کنیم. ملی کار کنیم و زرتشتی زندگی کنیم» .


 — همه ما بزرگترها نیز بایستی با عملکرد خود، برای این آینده سازان جامعه مان سرمشق باشیم و محیطی فراهم کنیم که همگی این نونهالان دین دار و دین یار جامعه بتوانند به  همه خویشکاری های خود عمل کنند.


 — زرتشتیان شبانه روز را به پنج گاه ، بخش کرده اند. هرگاه، فرصتی است که لازمست با سرودن اوستا آغاز کنیم و بابرنامه ریزی دقیق، بالاترین بهره برداری را ازآن بنماییم. مدیریت زمان ازنخستین آموزشهای اوستا می باشد.


 — پیام اوستای مزدیسنی اهمی اینست که«می ستاییم دین زرتشتی را که دور نگاه دارنده جنگ افزا و دین ازخود گذشتگی است .» می ستاییم از خود گذشتگی همه جوانان هم میهن مان به ویژه مهندس فرهاد خادم را که با نثار جان خود از این کشور اهورایی دفاع کردند.  و می ستاییم مادر ایشان سرکار خانم خداداد کوچکی را راه ایشان را ادامه داد و نام نیک فرزند خود را جاودانه ساخت.


 — از« لرک مینوی » دادن به یکدیگر کوتاهی نکنیم. کوشش کنیم که در مجامع خصوصی و عمومی  گاه ها را گرامی داریم و با گفتار وکردار نیک خود، به یکدیگر دانش و دین و فرهنگ آموزیم.


 — بااشون هاهمازور بیم . ناآگاهان را آگاهی بخشیم و با تمام توان، دربرابر درگوندان یعنی ریاکاران و دروغ پرستان برپایه دانش وخرد بایستیم.


هریک از این نکات کلیدی خود دامنه ای گسترده داردکه به شما دانایان راستی جو می سپارم .

تن تان سالم و پرتوان ،  خردتان دانا و پویا و وجدانتان هشیار و بیدار باد .

ایدون باد . ایدون ترج باد.


سرچشمه :
http://hamazoor.ir

 

 

اوستا در زندگی ما

اوستا در زندگی ما       

 

 

 

چرا ما اوستا می خوانیم با اینكه چیزی از آن نمی فهمیم

یک پیرمرد همراه با نوه کوچکش در یک روستای در ایران  زندگی می کرد. هرروز صبح پدربزرگ  می نشست و دعا می خواند. نوه اش هر بار مانند او می نشست و سعی می کرد فقط بتواند از او تقلید کند.

یه روز نوه اش پرسید : پدربزرگ من هر دفعه سعی می کنم مانند شما اوستا بخوانم ، اما آن را نمی فهمم و چیزی را که نفهمم زود فراموش می کنم و کتاب را می بندم !

 

 خواندن اوستا چه فایده ای دارد؟

 

پدر بزرگ به آرامی زغالی را داخل بخاری گذاشت و پاسخ داد : این سبد زغال را بگیر و برو از رودخانه برای من یک سبد آب بیاور. پسر بچه گفت : اما قبل از اینکه من به خانه برگردم تمام آب از سوراخهای سبد بیرون می ریزد!؟ پدر بزرگ خندید و گفت : ” آن وقت تو مجبور خواهی بود دفعه بعد کمی سریعتر حرکت کنی.” و او را با سبد به رودخانه فرستاد تا سعی خود را بکند .

 

پسر سبد را آب کرد و سریع دوید ، اما سبد خالی بود قبل از اینکه او به خانه برگردد. در حالی که نفس نفس می زد به پدربزرگش گفت که حمل کردن آب در یک سبد غیر ممکن بود و رفت که در عوض یک سطل بردارد .

 

پیرمرد گفت : “من یک سطل آب نمی خواهم ، من یک سبد آب می خواهم ، تو فقط به اندازه کافی سعی خود را نکردی .” و او از در خارج شد تا تلاش دوباره پسر را تماشا کند . این بار پسر می دانست که این کار غیر ممکن است ، اما خواست به پدر بزرگش نشان دهد که اگر هم او بتواند سریعتر بدود باز قبل از اینکه به خانه باز گردد آبی در سبد وجود نخواهد داشت . پسر دوباره سبد را در رود خانه فرو برد و سخت دوید ، اما وقتی که به پدربزرگش رسید سبد دوباره خالی بود.نفس نفس زنان گفت : ” ببین! پدربزرگ ، بی فایدست . پیرمرد گفت : “باز هم فکر می کنی که بی فایدست ؟ به سبد نگاه کن.” پسر به سبد نگاه کرد و برای اولین بار فهمید که سبد فرق کرده بود ، سبد زغال کهنه و کثیف حالا به یک سبد تمیز تبدیل شده بود؛ داخل و بیرون آن. پسرم ، چه اتفاقی می افتد وقتی که تو اوستا می خوانی . تو ممکن است چیزی را نفهمی یا به خاطر نسپاری ، اما وقتی که آن را می خوانی تو تغییر خواهی کرد؛ باطن و ظاهر تو و این کار خدا است در زندگی ما.


سرچشمه

http://hamazoor.ir

زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی

زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی             

موسيقي و پايه گذاري آن در آيين زرتشت

 

منوچهر ارغواني  – اشو زرتشت برای نخستین بار موسیقی مذهبی را در دنیا پایه‌گذاری کرد و شادی به عنوان یک اصل در آیین زرتشت در آمد.

شواهد حاکی از آن است که موسیقی در آيين زرتشت گسترش قابل توجهی به ویژه در مراسم مذهبی داشته است . هرودوت مورخ معروف یونان باستان می گوید “مغها ( روحانیون زرتشتی) در دوره هخامنشی نیایشهای مذهبی مربوط به خدایان را با آواز و بدون همراهی با سازهایی نظیر نی اجرا می کردند”. بنابراین عدم استفاده از ساز در موسیقی مذهبی در ادوار گذشته وجود داشته و اثرات آن تا امروز هم دیده می شود.

در هر حال بخش اصلی کتاب زرتشت یا اوستا به نام” گاتها” مجموعه ای از شعر آزاد (هجایی) است که با آهنگ و به صورت نیایش (هیمن) خوانده می شد. همچنین بخش دیگر اوستا به نام “یشت” معنی آواز یا آواز نیایش گونه را دارد. گاتها اواسط کتاب یسنا قرار دارد که ۱۷ سرود مذهبی است که از سروده های خود زرتشت است.

تصور می شود واژه “گاه” در موسیقی سنتی ایران به شکل پسوند در نام دستگاهها و ردیفها، یادگار همان “گات” باستانی باشد که در فارسی میانه یا پهلوی “گاس” به معنی سرود و سپس در فارسی دری به شکل گاه در آمده است.

بنابراین در اوستا بارها توصیه شده است که گاتها را با آواز بخوانند، از این رو زمزمه یا خواندن آهسته در نظر زرتشتیان اهمیت ویژه ای دارد  این بود که زرتشتیان یا آریاییها، دعاهای خود را که موزون و آهنگین بود، می سرودند و معتقد بودند اگر چنین باشد، تأثیر آنها به مراتب بیشتر می شود.

موسیقی مذهبی را نخستین بار زرتشت به کار گرفت و هنوز هم در دنیا از الحان او استفاده می ‌کنند و این امر در آیین زرتشت به صورت یک اصل در آمد، به طوری که در” هفتن یشت ” شادی نکردن را به عنوان یک گناه به شمار می آورد.

سروش که در اوستا به صورت “سروشه” از آن یاد شده و در زبان پهلوی به شکل سروش در آمده، نام فرشته ای بود که در آیین زرتشت جایگاه والایی داشت و روز هفدهم هر ماه شمسی را منسوب به او می دانستند. در آن روز به نیایشگاهها رفته و دعا می خواندند، در این روز تفسیر و ترجمه پهلوی اوستا را نیز با آهنگ و آواز خوش می خواندند .

سرچشمه

http://hamazoor.ir

آزاد انديشی در دین زرتشت

آزاد انديشی در دین زرتشت

  

اشوزرتشت نخستین پیام آور دموکراسی و حقوق بشر در جهان

  

افشین زعیم – ای مردم بهترين سخنان را به گوش هوش بشنويد و با انديشه ای روشن و ژرف بينی آنها را بررسی کنيد . هر مرد و زن راه نيک و بد را شخصا برگزيند ، پيش از فرا رسيدن روز واپسين همه به پا خيزيد و در گسترش آيين راستی بکوشيد .    يسنا 30 بند 2

 

جهان امروز با آزاد انديشی و حقوق بشر  اداره می شود ، رهبران اکثر ممالک دنيا بر اساس دموکراسی ،  کشور خود را اداره می کنند که همانا تصميم گيری مردم هر سرزمين بر سرنوشت کشور خود می باشد .

حال اگر به گفته ی پيامبر بزرگ آريايی اشوزرتشت اسپنتمان که در بالا آمده است نگاهی بياندازيم ، خواهيم فهميد که اين مرد بزرگ انديشمند در هزاران سال پيش و پيشتر از يونانيان بر اين نکته تاکيد بسيار داشته اند .

اگر بخواهيم موشکافانه به تحليل يسنا 30 بند 2 از گاتهای اشوزرتشت بپردازيم در می يابيم که ايشان تمام مردم جهان و نه فقط ايران را ( چرا که می فرمايند : « ای مردم » و اشاره ای به مردم خاصی ندارند . ) دعوت می کنند که « بهترين گفته ها را » ( توجه داشته باشيد که ايشان می فرمايند : « بهترين گفته ها » يعنی هر گفته ای را نيز نبايد گوش داد . ) « به گوش هوش بشنويد »     ( بدين معنی که وقتی قرار است بهترين سخنان را بشنويد بايد با دقت و هوشياری تمام و خرد ورزانه آن سخن را شنيد . ) « و با انديشه ای روشن و ژرف بينی آنها را بررسی کنيد . »

 ( در اينجا اشوزرتشت به انديشه ای روشن اشاره می کنند که همانا بدون تعصب و غرض ورزی به مسائل نگاه کردن است و می بايست که موشکافانه بهترين سخنان را بررسی کرد . )

جالب توجه ترين بخش اين يسنا اينست که اشوزرتشت می فرمايند: « هر مرد و زن راه نيک و بد را شخصا برگزيند » ، که در اين بخش ايشان بسيار روشن و واضح به برابری  مرد و زن در خرد داشتن ، انديشيدن ، حقوق بشر و دموکراسی اشاره می فرمايند ، که هر کسی چه زن و چه مرد آزاد است که با انديشيدن درست راه نيک و بد را خويش تميز دهد .

چه زيبا و هوشمندانه سخن خودشان را به پايان می رسانند که : « پيش از فرا رسيدن روز واپسين همه به پا خيزيد و در گسترش آيين راستی بکوشيد . » اشوزرتشت با اين نتيجه گيری انديشمندانه شان به ما يادآور می شوند ، آن زمان که راه نيک را از بد تشخيص داديد ، کوشش کنيد که هر شخص به نوبه ی خود آيين راستی را که دريافته است گسترش دهد تا انسانهای ديگر نيز از آن بهره مند شوند ،

 سخنی که در دنيای امروز از بلندگوهای مختلف جهانی ، بسيار می شنويم که هر آنچه نيک است و به درد بشريت می خورد را فرا گيريد و  به ديگران نيز آموزش دهيد تا آنها نيز زندگيشان را نيک گردانند

می بينيد که به هيچ عنوان اشوزرتشت نظر خود را تحميل نمی کنند و نمی گويند که در گسترش آيين من بکوشيد .

و سخنی ديگر از اشوزرتشت که آزادی خواهی ، حفظ حقوق بشر و دموکراسی در آن به روشنی ديده می شود :

ای خداوند خرد هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفريدی و از منش خويش نيروی انديشيدن و خرد بخشيدی ، زمانی که به تن خاکی روان دميدی و به انسان نيروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنايت فرمودی ، خواستی تا هر کس به دلخواه خود و با کمال آزادی ، کيش خود را برگزيند .

                                                                                                                                       يسنا 31 بند 11

سرچشمه :

http://hamazoor.ir

گاتها، سرزمین كشف‌ناشده‌ای، رها از مطلق‌گویی‌ها

گاتها، سرزمین كشف‌ناشده‌ای، رها از مطلق‌گویی‌ها

 

نظر نویسنده‌ی غربی، درباره‌ی سروده‌های «اشو زرتشت»   

شهداد حیدری – ‌زرتشت شیوه ی نگاه كردن به جهان را می‌آموزد‌. از همین رو است كه در گاتها هیچ‌گاه مطلق‌گویی را نمی‌یابیم‌.

اندیشه‌های او روشن است و اگر پیش‌انگاره‌ها را رها كنیم‌، ما را به فراسوی نیك و بد می‌برد‌. بی‌سبب نیست كه نیچه درباره‌ی او می‌گوید‌:

سرزمین كشف ناشده‌ای پیش روی ماست‌. جهانی چنان سرشار از زیبایی و تقدس كه كنجكاوی‌برانگیز است و ما را به چنان خردی می‌رساند كه هیچ چیز دیگر نمی‌تواند خشنودمان كند

علی یزدی پژوهشگر اندیشه‌های نیچه ، افزون بر آنچه از سخنان او بازگو شد ، گفت: « اشو زرتشت در گاتها امید به دانایانی دارد كه سروده‌های او را تفسیر كنند تا ناشنیده نمانند. چرا كه گاتها به‌ظاهر متن ساده‌ای است، اما درون‌مایه آن ژرفایی دارد كه شناخت آن نیازمند تفسیر و گزارش است. نیچه هم همانند زرتشت، از ناشنیده ماندن سخنانش بیمناك است و می‌گوید : حرف‌هایی دارد كه كمتر شنیده شده‌اند ».

 

این پژوهشگر در ادامه پرسشی را پیش كشید و گفت : « چرا سخن‌ها ناشنیده می‌مانند؟ پاسخ این است كه بیشتر ما با آنكه همواره مدعی دانستن هستیم ، اما هنگامی به درك و فهم می‌رسیم كه سخن‌ها در راستای دانایی ما قرار بگیرند. این دانایی از راه تجربه بدست می‌آید .نیچه هم می‌گوید : انسان از راهی كه تجربه بدان دسترسی ندارد، گوش شنیدن هم نخواهد داشت ».

 

یزدی كه در نشست بنیاد جمشید سخن می‌گفت ، افزود : « نیچه شنونده بودن را امتیاز و بخشش بی‌سابقه‌ای می‌داند كه تنها بهره‌ی برگزیدگان است. او می‌گوید : سخنم را بشنوید زیرا ” نمی‌خواهم مرا به‌جای آنچه نیستم بگیرید”.آنگاه هم كه هنر شنیدن را گوشزد می‌كند ، سخن زرتشت را همانند قطعه‌ای موسیقی می‌پندارد كه پیش شرط آن برخورداری از هنر شنیدن است ».

 

به باور او یكی دیگر از شوندهای ( دلیل های ) ناشنیده ماندن سخن‌ها نیز همین است كه ما دچار پیش‌داوری‌ها و پیش‌انگاره‌هایی هستیم كه سدی در برابر فهم ماست. این سدها پیش زمینه‌های جغرافیایی و آیینی دارند. حتا باورهایی كه با آن بالیده‌ایم و برداشت‌های ما را شكل و سامان داده‌اند، می‌توانند بازدارنده‌ی فهم و دریافت ما باشند. دانایان نیز گاه دچار این پیش‌انگاره‌ها می‌شوند. انگار دانایی، پرده‌ای در برابر فهم ماست. برای همین است كه نیچه می‌گوید : دانشورترین‌ها از همه كمتر به من گوش فراداده‌اند».

 

یزدی سپس به بازگویی راهكارهایی پرداخت كه نیچه برای فهم جهان و كنار زدن پرده‌های پنداری پیشنهاد می‌كند. او گفت : « نیچه خوب فهمیدن را در گرو سه دگردیسی می‌داند. می‌گوید نخست باید شتری شد، آنگاه شیر شد و سرانجام به مرحله‌ی كودكی رسید. »

 

سپس این سه گام را چنین بازگو كرد : « هر انسانی آرزو دارد كه به سوی بلندی و برتری گام بردارد. امید آدمی به همین برشدن و بهتر شدن است. برای این كار، همانند شتر ، بارهایی گران را بر پشت می‌گذارد. اما نیچه می‌گوید نباید در این مرحله ایستاد. شتر نیچه تنها باربر نیست، بلكه در پی ارزش‌هاست؛ پرسشگر است و به ارزیابی دوباره‌ی تمام ارزش‌ها می‌پردازد ».

 

به سخن این پژوهنده ، رسیدن به چنین جایی ، كه دومین مرحله دگردیسی است ، بسیار دشوار است و هر كسی به انجام آن توانا نیست. جانی همانند شیر می‌خواهد. جانی كه مانند شیر است، آزادی را فراچنگ می‌آورد تا بر اژدهایی بزرگ چیره شود. این اژدها چیزی است كه نیچه از آن به ” تو بایدها ” تعبیر می‌كند. ” تو بایدها ” اخلاقیاتی است كه زیرلایه‌هایی دارد. این زیرلایه‌ها مرزها را می‌سازند. نیچه نیز، درست ، به همین مرزها یورش می‌برد. نمی‌خواهد در پشت ” تو بایدها ” بماند و راه‌ها بر او بسته شوند.

 

او درپایان افزود: « برای آفریدن ارزش‌های نو، فراهم ساختن آزادی برای فرد و آزاد شدن از اندیشه‌های نادرست ، باید جان شیر داشت. برای این كار نیز باید همانند كودك بود. شیر باید كودك بشود تا دگردیسی سوم رخ دهد. چون كودك بی‌گناه است و مقدس. كودك پیش‌انگاره ندارد و گرفتار زمینه‌های ذهنی نیست».


سرچشمه:
http://hamazoor.ir