آخرین سفر زرتشت

آخرین سفر زرتشت ، فرهاد کشوری

فصل هفتاد و سوم (فصل پایانی)


زرتشت روبروی آتش مقدس ایستاد. مدیوماه از پله ها بالا آمد. به کندی پیش آمد و گفت : زرتشت مهمان داری.

کیست ؟

گمان می کنی چه کسی باشد؟

نمی دانم.

مهرزاد کرپن فرزند کیان داد کرپن است . می خواهد تو را در تنهایی ببیند، تنهایت می گذارم، دو تن دیگر هم می خواهند تو را ببینند. هوشیدر خط آفرین و زنی که امانتی نزد تو دارد.

زرتشت با تعجب گفت : پس از رفتن مهزاد کرپن بیایند. بگو بیایند که دیگر می خواهم از باکتریا بروم.

مدیوماه گفت : از باکتریا بروی ؟

زرتشت خاموش شد و مدیوماه نگاه کرد و سخنی نگفت . مدیوماه دست زرتشت را میان پنجه هایش گرفت و گفت : من هم با تو می آیم.

زرتشت دستش را از میان پنجه های مدیوماه بیرون کشید . به موهای سپید و چین های دوسوی چشمانش نگاه کرد و گفت : من می روم و این آتشکده را به تو می سپارم.

مدیوماه از پس درخشش اشک چشمانش به زرتشت نگاه کرد و گفت : زود باز می گردی ؟

زرتشت گفت : نمی دانم.

مدیوماه گفت : پیش از رفتن به دیدارت می آیم.

به سوی پله های انتهای تالار رفت، ایستاد رو برگرداند و چند لحظه به زرتشت نگاه کرد، بعد از پله ها که پایین می رفت گفت : زرتشت منتظر توست!

از کنار شانه ی مدیوماه که پایین می رفت ، مهرزاد کرپن که گوش ایستاده بود از پله بالا آمد و لبحند بر لب گفت : درود بر پیامبر ما زرتشت .

زرتشت گفت : شادمانم که تو سرانجام به دیدارم آمدی.

مهرزاد کرپن یک قدم از زرتشت دور شد و گفت : پدرم در واپسین روزهای عمرش می خواست از پیروان تو باشد … اما مرگ به او مهلت نداد. همانگونه که پدرم هنگام مرگ به من اندرز داده بود، آمده ام که آیین تو را بپذیرم.

زرتشت گفت : خوشحالم که فرزند کیان داد کرپن به سوی اهورامزدا آمده است.

مهرزاد کرپن آه کشید و گفت : به گمانم من از آخرین مردمان این سرزمین باشم که هنوز به دین پدرانمان ایمان دارم … آمده ام نزد تو تا … .

زرتشت گفت : برابر آتش مقدس بایست!

مهرزاد کرپن گفت : چه روزها که در انتظار این دیدار می سوختم. و در برابر آتش خم شد و گفت : پاپوش هایم !

زرتشت یک دم برق تیغی را در دست کرپن دید ، یک قدم عقب رفت. تیغه دشنه در پهلویش فرو رفت . زرتشت عقب تر رفت. مهرزاد کرپن شربه دیگری زد . لب های زرتشت تکان می خورد، انگار ورد می خواند.

مهرزاد کرپن گفت : چیزی از گذشتن تو از دروازهمرگ نمانده است.

وردی بخوان شاید اهورامزدایت به تو کمک کند … بگو !

زانوان زرتشت از درد خم شد. لب هایش تکان می خورد و خون پهلو ، شکم و ردای سفیدش را سرخ می کرد.

مهرزاد کرپن گفت : اکنون مرگ را چگونه می پذیری زرتشت ؟

زرتشت دست ها را بر زخم ها فشرد و کنار آتش مقدس به زانو افتاد و گفت : با شادمانی ، با شادمانی.

مهرزاد کرپن تیغه سرخ دشنه را بالای سر زرتشت گرفت و گفت : دیوانگان مرگ را با شادمانی می پذیرند. بگو که با تلخی می پذیری. بگو !

هرگز … او آن جا … منتظر من است. او آن جا منتظر … من است.

مهرزاد کرپن موهای بلند و سپید زرتشت را چنگ زد و سرش را بالا گرفت و دشنه با بر گلویش گذاشت و گفت : پیامبر ما در باکتریا می ماند.

سر زرتشت فرو غلتید و کنار آتش مقدس افتاد.

آگاهی هایی درباره سدره و كشتی

آگاهی هایی درباره سدره و كشتی

 

 

سدره و كشتی نشان برونی زرتشتیان است كه پس از آیین سدره‌پوشی از آن استفاده می‌كنند. آنچه در پی می‌آید آگاهی‌های فشرده‌ای درباره این پوشش ویژه زرتشتیان است كه از دیر زمان تا كنون بوده‌است.

 

سدره (sedre)

در اوستا می‌خوانیم: «سپیته دینیا مازدیسنواش اپه منم» یعنی: رنگ سفید نشان دین مزدا‌پرستی است و در فرهنگ زرتشتی نیز سفیدی نماد پاكی تن و روان یا «وهومن» است. سدره، پوششی است چسبیده به بدن با آستین‌های كوتاه كه از پارچه پنبه‌ای یا ململ سفید رنگ درست شده و از گریبان به پایین چاكی دارد كه تاسینه می رسد و در انتهای آن كیسه كوچكی قرار گرفته كه كیسه كرفه (ثواب) نامیده می‌شود.

سدره در اوستا به نام (وهومنووستر vohumanu vaster) آمده و از 9 پارچه درست شده، پایه دین زرتشتی را در بر دارد. هر زرتشتی‌زاده زمانی كه به نظر والدین خود به سن تكلیف دینی رسید (بین 7 تا 15 سال)، در جشنی شاد و روحانی، سدره را كه به منزله زره یا جوشنی مینوی است، می‌پوشد، تا خود را به پیام‌های اشوزرتشت مجهز كند و به عنوان یك بهدین شایسته، این پیام‌های فشرده را به خوبی از بر سازد، درك كند و هر روز با «نو كردن كشتی» و با تمرین و ممارست در طول زندگی به كار گیرد، تا هم خود درست و سالم و شاد و مفید و اشویی زندگی كند و هم برای جهان سودرسان باشد‌، با نیكان و وهان جهان همازور شود:

 

– 1باور به یكتایی خدا: خدایی كه اهورا (هستی بخش) مزدا (بزرگ دانا) است و این دو صفت بزرگی به هم پیوسته و هماهنگ و جداناشدنی است و در همه جای این جهان بی‌كران و در همه چیز در تجلی است. خدایی كه هر چه آفریده لازم و ملزوم یكدیگر و گوهر است و در نماز صدویك نام خدا ویژگی‌های دقیق او روشن شده‌است.

 

– 2باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام‌آوری كه از یكتاپرستی (توحید) و پیامبری (نبوت) و جهان مینوی (معاد) خبر داد و پیام خود را مانتره (برانگیزنده اندیشه) نامید و از دین (داینیو) به مفهوم (وجدان آگاه و پویا) سخن به میان آورد؛ حقایقی را كشف و به صورت پیام‌هایی انسان‌ساز به جهانیان ارزانی داشت كه هیچ دانشمندی در آن زمان نمی‌توانست با پژوهش و تحقیق آنها را به دست آورد، و هنوز هم در قرن بیست‌و‌یكم تازه و بكر می‌نماید.

– 3باور به جهان مینوی و پادافره روان: وهیشتم مینیو (بهشت) و، گروسمان (خانه نور) و اچیشتم مینیو یا دوزخ (خانه دروغ)….

 

– 4باور به اشا (راستی): اشوزرتشت نخستین كسی است كه به وجود هنجار در هستی پی برد و از قانون اشا سخن گفت و می‌فرماید:

«راه در جهان یكی‌ست و آن راه راستی است» و انسان تنها موجودی است كه به علت برخورداری از خرد می‌تواند از قوانین طبیعت سردرآورد، دانش اندوزد و برای خوشبخت زیستن لازم است كه با قانون اشا هماهنگ و همسو و همراه شود.

 

– 5باور به گوهر آدمی و آدمیت: بر پایه آموزش‌های اشوزرتشت همه انسان‌ها از هر جنس و رنگ و نژاد و مذهب، دارای وجدان (دین) و خرد هستند، از جسم و جان و روح و فروهر بسیار بالنده‌تر از همه موجودات دیگر در جهان برخوردارند و دارای حقوق كاملاً برابر هستند،‌ قدرت تشخیص نیك از بد و ارزش گزاری را دارند، به تعبیر اشوزرتشت «من» دارند و از آزادی كامل انتخاب راه برخوردار هستند و می‌توانند «من» خویش را به هر صورتی كه مایل هستند هدایت كنند. بهترین من یا بدترین منش را در پیش گیرند، سرنوشت خود را بسازند،«سپنته من» یا «انگره من» شوند. تكلیف هر زرتشتی این است كه «من» خویش را به سوی هومنی و سپنته‌منی هدایت كند، خدمت به خلق را پیشه خود سازد، با تمام نیرو با انگره‌من‌های درون و برون به یاری دانش و خرد، پیوسته در نبرد باشد.

 

– 6باور به امشاسپندان (شش فروزه بارز اهورامزدا): اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه؛ وهومن (نیك منشی)، اردیبهشت (راستی) شهریور (شهریاری بر خویش و تسلط بر نفس)، سپندارمزد (مهر و فروتنی و وفای به عهد)، خرداد (دانشـ‌اندوزی تا رسیدن به رسایی) و امرداد (جاودانگی) می‌شناسند و می‌آموزد كه هركس از این شش فروزه اهورایی با تمرین و ممارست به‌طور كامل برخوردار شود، می‌تواند در نهایت به جاودانگی برسد و با خدا یكی شود. این باور در فرهنگ ایرانی، به صورت اعتقاد به هفت شهر عشق یا هفت‌خوان رستم با نمادهای گوناگون در سر سفره هفت‌سین باقی مانده‌است.

 

– 7اعتقاد به نیكوكاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ‌افزار، پیام‌آور صلح و آشتی دهنده‌است. خوشبختی از آن كسی دانسته‌شده كه خوشبختی دیگران را فراهم می‌سازد. باور به (میزد meyazd) زرتشتی را بر آن می‌دارد كه در هر مقام مادی و معنوی كه هست به دیگران یاری رسان باشد. شش چهره «گهنبار» در سال و باردادن و كمك‌كردن به نیازمندان، سنت وقف، جشن خوانی‌ها به گونه‌ای بسیار آبرومند برگزار كنند و از خودگذشتگی (خویت ودس) را كه لازمه زندگی گروهی است به جامعه می‌آموزند.

 

– 8باور به سپنته‌بودن چهار آخشیج: آب و باد و خاك و آتش در دین اشوزرتشت مقدس است. هر فرد زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاك نگه‌دارد.

 

– 9باور به فرشكرد farshakart مثبت‌نگری و نوخواهی، یكی از مهم‌ترین پایه‌های دین زرتشت است. هر بهدین با تمام توان كوشش دارد كه با آوردن نور بر تاریكی و با دانش بر جهل پیروز شود و در پویایی اندیشه و گفتار و كردارنیك و آبادانی گیتی نقشی اساسی داشته، «فرشگرد» به مفهوم تازه كننده جهان باشد.

 

 

كشتی koshty

نوجوان بهدین، در آیین زیبا و باشكوه «سدره پوشی» كمربندی به رنگ سفید كه از 72 نخ بافته‌شده و كمربند پیمان یا كشتی نامیده‌می‌شود، با سرودن نماز، به نیت پیروی از اندیشه و گفتار و كردار نیك سه دور به كمر می‌پیچد و با چهار گره به نیت احترام و پاك نگه‌داشتن چهار آخشیج مقدس، آن را محكم می‌كند.

شاگردان پیامبر، گاتاها كتاب آسمانی زرتشتیان را در دل یسنا جای‌داده، بخش‌های دیگری را به آن اضافه كردند در 72 هات یا سوره تنظیم كردند.

تقدس عدد 72 در خاطر ایرانی ماند و در نزد سایر هم‌میهنان‌مان، نیز مقدس و دارای ارزشی ویژه است كشتی در اوستا به نام «ایویاونگهی» آمده و از پشم گوسفند كه نماد بی‌آزاری می‌باشد، تهیه شده‌است.

نشان برونی زرتشتیان پوشیدن سدره و كشتی و نشان درونی بهدینان پایبندی به اصول دین اهورایی زرتشتی است.

امید این كه، همگی این مفاهیم والای انسان‌ساز را همواره به یاد سپاریم و در زندگی به كار بندیم و در پاسداری از تمام آیین (سنت)های نیكوی زرتشتی كوشا باشیم.

در كتاب‌های موبدان و دانشمندان دین، جزییات بیشتری از این پوشش سنتی زرتشتیان نوشته‌شده كه شما را به خواندن آنها سفارش می‌كنم.

 

آگاهی هایی درباره زبان اوستایی

آگاهی هایی درباره زبان اوستایی

( همچنین ببینید : آموزش دین دبیره )

سرآغاز:

مهم‌ترین بخش از دین اهورا داده‌ی اشوزرتشت، گاهان یا گات‌ها نام دارد که به زبان اوستایی سروده شده‌است. آنچه در پی می‌آید نکاتی درباره این زبان است که بدون دانستن این زبان دریافت معنی و مفهوم این منظومه زیبا و ژرف که برای خوشبختی همه انسان‌ها است، دشوار و نا ممکن می‌شود.

زبان اوستایی:

تنها مدرکی که از این زبان باقی مانده‌است، کتاب مقدس زرتشتیان یعنی «اوستا» است. یکی از زبان‌های منشعب از زبان ایرانی باستان (Old Iranian Language) به شمار می‌رود. از دیگر زبان‌های ایران باستان می‌توان به زبان «مادی» اشاره کرد که مربوط به قبایل ماد در شمال غربی ایران و زبان «فارسی باستان» که مربوط به ایالت پارس در جنوب غربی ایران بوده‌است.

ثابت شده‌است که زبان اوستایی برخلاف زبان‌های فارسی باستان و مادی، مربوط به یک قبیله یا یک منطقه خاص نبوده که نامشان در تاریخ برده شده‌باشد. بلکه هم از نظر پراکندگی جغرافیایی و هم از نظر زمانی، گستردگی پراکنده‌ای داشته‌است.

اکنون، دیگر اکثر دانشمندان پذیرفته‌اند که زبان اوستا، زبانی شرقی بوده‌است. این مطلب به وسیله مدارک زبان شناختی اثبات می‌شود.

یکی از مهم‌ترین عواملی که موجب گشته تا این زبان که از زبان‌های صرفی و بسیار دشوار باستانی است نیز مدارکی که به این زبان نگاشته شده‌بود، بادقت به دست ما برسد، اختراع خط اوستایی (دین‌دبیره‌) بوده‌است.

معلوم نیست که قبل از آن، اوستا چگونه و به چه خطی نگاشته می‌شده یا اینکه اصلاً کتابت می‌شده، یا فقط سینه به سینه نقل می‌شده‌است. ولی اختراع خط اوستایی به یک منظور انجام شده و آن حفظ متون اوستایی با بیشترین دقت لازم بوده‌است.

کارل هوفمان از کسانی است که برای اثبات این امر، پژوهش‌های فراوانی کرد و پس از سه مقاله‌ای که در سالهای 1970,1969 و 1971 میلادی درباره تاریخ انتقال اوستا ارایه داد، نقطه عطفی در تحقیقات اوستاشناسی پدید آورد.

اکنون بسیاری از پژوهشگران پذیرفته‌اند که الفبای اوستا، در زمان ساسانیان اختراع شده‌است و مخترع یا مخترعان آن، از دو مدل یعنی الفبای پهلوی کتابی و الفبای زبوری که از نسل آرامی هستند استفاده کرده‌اند و با تغییر شکل یا اضافه‌کردن علامت‌هایی به بعضی از حروف، الفبای جدیدی را براساس اصل« یک نشانه = یک واج» ابداع کردند.

اوستای قدیم:

همان‌طور که بیان شد، زبان اوستا نه تنها در مناطق مختلفی از شرق ایران گسترش داشته، بلکه از نظر تاریخی نیز در دوره‌های متفاوتی رایج بوده‌است. به همین دلیل اوستایی که اکنون در دست ما است، هم از نظر لهجه و هم از نظر تکامل زبانی دارای بخش‌های مختلفی است که پژوهشگران به‌طور کلی آن را به دو بخش اوستای قدیم و اوستای جدید تقسیم کرده‌اند.

نخستین کسانی که این نظریه را در حدود سال 1900 میلادی، تحت عنوان Long Chronology بیان کردند، دو تن از پیشکسوتان اوستاشناس، یعنی بارتلمه و گلدنر هستند، طبق نظر آنان، اوستای قدیم باید در سال‌های 1000 پیش از میلاد نوشته شده‌باشد، در حالی که اوستای جدید احتمالاً هم زمان با دوره هخامنشیان و سنگ نوشته‌های فارسی باستان، به رشته تحریر در آمده‌است.

مخالفت دو پژوهشگر به نام‌های میه (1925 م.) و هنینگ (1951 م.) با این نظریه باعث شد که حدود 40 سال به آن توجهی نشود. اما تحقیقاتی که از سال 1970 میلادی به بعد انجام شد، باعث شد که پژوهشگران یکی پس از دیگری این نظریه را بپذیرند. پایه این نظریه، بر دو مطلب استوار است:

یکی اینکه درجه تکامل فارسی باستان و اوستای جدید، تقریباً یکسان است. دوم اینکه با وجود تغییرات زبانی که در اوستای جدید و فارسی باستان نسبت به اوستای قدیم دیده‌می‌شود، بین آنها نمی‌تواند کمتر از دو قرن فاصله وجود داشته‌باشد.

اوستای قدیم و جدید از دو جهت قابل تمایز و تفکیک هستند: اول از نظر اختلاف لهجه‌ای، دوم از نظر مراحل تکامل زبانی.

به دلیل اینکه گاهان مهم‌ترین بخش اوستای قدیم را تشکیل می‌دهد، قبلاً زبان اوستای قدیم را زبان «گاتیک» (Gathic) می‌گفتند، اما خانم نارتن واژه «اوستای قدیم» (Old Avesta) را پیشنهاد کرد که به علت جامع تر بودن، جای واژه گاتیک را گرفت. چون که غیر از گاهان، بخش‌های دیگری نیز به زبان اوستایی قدیم تحریر شده‌است:

1- هات 35 تا 41 از یسنا (شامل 7 هات) که به نام «یسنه هپتن هاییتی» نامیده می‌شود.

2- سرود یتااهو قطعه 13/27 از یسنا، و سرود اشم وهو قطعه 14/27 از یسنا، و سرود ینگهه هاتام قطعه 15/27 از یسنا، که متاخرتر از دو تای دیگر است.

3- سرود مقدس اییریامن ایشیو، قطعه 1/54 از یسنا.

 

نوشته: فرزانه گشتاسب، دانشجوی دکتری فرهنگ و زبان‌های باستانی

منبع: پیک انجمن موبدان تهران‌، پیش شماره دو

راه رسیدن به رسایی و كمال

راه رسیدن به رسایی و كمال

 


نوشتارهایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

 برای رسیدن به درجه رسایی و كمال و برخورداری از جاودانگی و فروغ و روشنایی فردوس، اشوزرتشت در گاتها مراحلی تعیین فرموده و هر كدام از آنها را به گونه‌ای شرح داده و توصیف كرده‌است. به‌طوری كه در بند اول هات 30 برای درك خوشبختی و بهره‌مندشدن از رسایی را چهار نكته دانسته‌است كه پس از ذكر ترجمه متن این بند به شرح آن‌ها خواهیم پرداخت. در بند اول از هات 30 چنین آمده‌است:

(اینك برای جویندگان حقیقت و مردم دانا از این دو پدیده بزرگ سخن خواهم گفت و روش ستایش خداوند جان و خرد و نیایش وهومن یا منش پاك را بیان خواهم‌كرد، همچنین از دانش خدایی و آیین راستی اشا گفت‌وگو خواهم‌كرد تا با برخورداری از رسایی، نور حقیقت را دریابید و از نعمت فردوس بهره‌مند شوید!

به‌طوری كه خوانندگان گرامی ملاحظه خواهند‌فرمود، اشوزرتشت لازمه برخورداری از رسایی و بهشت را آگاهی كامل از دو نیروی متضاد سپنتامینو و انگره‌مینو دانسته‌است. در این بند می‌بینیم چگونه پیغمبر آریایی خطاب به جمعیتی كه برای شنیدن سخنان او به گردش حلقه زده‌اند می‌فرماید:

((امروز می‌خواهم بر جویندگان حقیقت و پژوهشگران و روشن‌بینان درباره دو پدیده بزرگ یا دو نیروی ضدین خیر و شر كه زاییده اندیشه خود بشر است، سخن بگویم و حقایقی را روشن سازم.

هم‌چنین درباره طرز ستایش و پرستش پروردگار را كه باید با خلوص نیت و ایمان كامل و نیایش و بزرگداشت وهومن یعنی افكار بزرگ و اندیشه‌های پاك كه مایه سعادت و خیر و بركت و پیشرفت و آبادانی جهان‌اند انجام شود، آگاه سازم. همچنین راه تحصیل دانش الهی و واقعی را كه جز در پرتو اشا یعنی راستی و پاكی و از خود‌گذشتگی میسر نمی‌شود، به شما نشان دهم). منظور آن وخشور از دانش الهی و واقعی نیز دانشی است كه در راه سود اجتماع و آبادانی كشور و پیشرفت ملت به كار برده‌شود. دانشی است كه خالی از حب و بغض و منافع فردی و شخصی باشد. دانش واقعی آن نیست كه برای نابودی بشر به كار برده‌شود، به‌طور مسلم این دانش هنگامی به سود اجتماع و مفید خواهد‌بود كه صاحب آن اصل راستی و درستی و پاكی و طهارت را رعایت كند.

شخصی كه دارای افكاری پلید و ناشایسته باشد، بدیهی است معلومات و اطلاعات خود را به ضرر جامعه و تنها به نفع خود به كار خواهدبرد.

پس دانش الهی و واقعی مبنای آن بر راستی و پاكی و از خودگذشتگی و محبت به همنوع قرار گرفته‌است و می‌تواند انسان را به درجه كمال برساند.

بنابراین با توجه به مفاد این بند می‌توان برخورداری از رسایی و رسیدن به بهشت خرم و پرفروغ را به‌طور خلاصه و به شرح زیر بیان كرد:

 

– 1آگاهی كامل داشتن و مومن بودن به دو اصل نیك و بد و مثبت و منفی و مبارزه همیشگی این دو اصل ضدین با یكدیگر؛

– 2ستایش هستی بخش دانا از روی خلوص نیت و صدق و صفا و ایمان و توكل داشتن به مبدأ كل از روی مهر و محبت و نه از روی ترس و اجبار؛

– 3پرورش فروزه وهومن یا اندیشه پاك و عقل و خرد و استعداد ذاتی و تسلط‌یافتن بر وسوسه‌های شیطانی و افكار ناشایست و پلید؛

– 4كسب دانش واقعی از طریق راستی و پاكی و پارسایی و پرهیزكاری.

 

نوشته: موبد فیروز آذرگشسب

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

       

یكی از ویژگی‌های آیینی كه اشوزرتشت به جهانیان شناساند و از دیر و دور تاكنون همچنان تازه است و كاربردهای خود را حفظ‌كرده، نگاه آن به این جهان و زندگی این جهانی است. بر پایه آموزه‌های دین زرتشتی هركسی باید برای بهبود وضع تلاش كند و حاصل تلاش او سهمی در پیشبرد جهان داشته‌باشد. آن‌چه در پی می‌آید‌، نوشته‌ای از آقای هاشم رضی است كه از این زاویه به آیین اهورا داده اشوزرتشت نگاه كرده‌است.

«در آیین و فلسفه زرتشت زندگی ستوده و تقدیس شده‌است. در سراسر اوستا نیروی زندگی مواج و سرشار است. فلسفه و تعلیمات زرتشت حاصل اندیشه‌هایی است كه در كار و فعالیت پروریده شده‌است و این معنا را در كمتر دین و مذهبی ملاحظه می‌كنیم. در آیین‌های دیگر اگر دعوتی به كار و كوشش شده‌باشد مواردی نیز در آن یافت می‌شود كه قلندری و درویشی ستوده شده‌است. قرن ششم پیش از میلاد در هندوستان، چین، بین‌النهرین و حتی یونان افكار رواقی و روش عرفانی و صوفی‌مآبی نفوذ داشته‌است. لیكن برای قوم و گروهی كه كشاورزی پیشه داشته‌اند و بر زمینی نامستعد برای كشاورزی میهن گرفته‌بودند، جایی برای بیكارگی و قلندرمنشی وجود نداشت. زرتشت زندگی را می‌ستاید و آن را حرمت می‌نهد. پذیرفتن جمله زشتی‌ها، ناداری‌ها و كوتاه‌دستی‌های این دنیا را برای سعادت و احراز مقام در دنیایی دیگر نمی‌پذیرد و این یكی از نشان‌های پایندگی این آیین در تمام اعصار و قرون است.

پاكی در كردار و گفتار و پندار اساس اصلی این فلسفه جهانی است كار و كوشش، راستی و درستی دوری از جنگ طلبی، بر زمین نهادن جنگ ابزار و به دست‌گرفتن وسایلی كه از آن خیر و سودی برخیزد ستوده ‌شده و تقدیس گشته‌است «در یسنای – هات12- قطعه نهم» چنین آمده‌است «می‌ستایم دین نیك مزداپرستی را، دور كننده جنگ را بر زمین گذارنده جنگ ابزار را، خویشی دهنده را (فداكاری) پاك را آنهایی كه هستند نیز آنهایی كه خواهند بود، بزرگ‌ترین و بهترین و زیباترین و آن كه او اهورای زرتشتی است. به اهورامزدا همه نیكی‌ها را پیش‌كشی می‌كنم. این است ستایش دین مزداپرستی» در سراسر نوشته‌های زرتشتی زندگی همراه با نیكی و شرافت و كار ستاییده شده‌است. فضیلت و مورد محبت خدا قرارگرفتن و به نماز و عبادت پرداختن و از زندگی كناره‌جستن به امید دنیای دیگر، معرفی نشده‌است. اوستا كتاب عظیم اخلاق و درس زندگانی است. كتابی است كه تعالیمش برای دوران‌ها و حتا زمان پرغوغای ما عملی پرفایده‌ است. اهورامزدا این خداوندگار راستی و یگانه سمبل عقل و خرد است؛ عقل و خردی كلی كه احاطه بر خردهای كوچك‌تر را دارد و همواره راهنمای عقل است و ندای خرد است. در جهان مادی، در جهانی كه راستی و كوشش از راه راستی در آن هم چون سیاله‌ای ساری است. در یسنای 47 قطعه دوم آمده‌است «برای‎‎]ادای[ حق معرفت مزدا كه پدر راستی است، باید نسبت به این خرد مقدس بهترین اعمال را به جای آورد، خواه از گفتار زبان و سخنانی كه از خیال پاك است و خواه از كار بازوها و كوشش پارسا»

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند ؟

 

 یکی از پرسش‌هایی که از دیرباز همواره در ذهن بسیاری از غیر زرتشتیان و گروهی از زرتشتیان نیز مطرح بوده، علت «دخمه‌گذاری» درگذشتگان در ایران باستان و هزاران سال پیش است.

برای پاسخ دادن به این پرسش، برخی از اندیشمندان و پژوهشگران چه زرتشتی و چه غیرزرتشتی، به واکاوی و جست‌و‌جوی شرایط زندگی و آب و هوایی ایران در دوران باستان پرداخته‌اند و توانسته‌اند پاسخ‌های منطقی برای این پرسش بیابند. پاسخ‌هایی که نشان می‌دهد نیاکان ما چگونه توانسته‌اند از شرایط مکانی خود به گونه مناسبی بهره‌برداری کنند و با امکانات موجود با درگذشتگان خود رفتار کنند.

آنچه در پی می‌آید حاصل پژوهش و بررسی زنده‌یاد موبد «اردشیر آذرگشسب» است. وی در این مطلب ابتدا به چند روش مرسوم رفتار با مردگان که عبارتند از «به آب انداختن»، «سوزاندن» و «دفن» در خاک اشاره می‌کند و آن را حاصل شرایط زیست در کنار دریا، جنگل و مناطق کویری می‌داند. این روحانی زرتشتی سپس به علت «دخمه‌گذاری» در ایران باستان می‌پردازد و در این زمینه می‌نویسد:

ما ایرانیان همانند هندی‌ها و بسیاری از ملت‌های اروپایی از نژاد بزرگ آریان هستیم پدران و اجداد همه این ملت‌ها در روزگاران بسیار دور در سرزمینی زندگی می‌کردند که به گواهی اوستا، کتاب مذهبی زرتشتیان، ایران ویج نامیده‌می‌شد.

از روی نوشته‌های اوستا این‌طور نتیجه می‌گیریم که ایران ویج جایی بوده بسیار سرد، به حدی که در آنجا ده ماه در سال هوا سرد و زمین یخبندان بوده و تنها دو ماه هوا ملایم و معتدل بوده‌است. در پر گرد اول وندیداد که از پیدایش کشورهای جهان گفت‌وگو می‌کند، چنین می‌خوانیم که اولین کشوری که اهورامزدا بیافرید ایران ویج است که هوایش خیلی سرد است. آنجا ده ماه زمستان است و دوماه تابستان. آن‌جا هوا سرد است. سرد برای آب، سرد برای زمین، سرد برای گیاه، آن‌جا زمستان از سخت‌ترین بلاها است، در پرگرد پنجم وندیداد که در موضوع بردن مرده به دخمه بحث می‌کند وارد است «اگر تابستان گذشته و زمستان رسیده‌باشد مزدیسنان باید چه‌کار کنند» و جواب آن‌را بدین‌گونه ذکر می‌کند:

«در هر محله یا هر ده مزدیسنان باید اتاقی برای مرده بسازند و بدن بی‌جان را در آن‌جا گذارند تا دو روز تا سه روز، تا یک‌ماه، تا آن‌که پرندگان به پرواز درآیند، گیاهان شروع به روییدن کنند، آب‌ها جریان پیدا کنند و بادها زمین را خشک نمایند؛ بعد مزدیسنان باید مرده را به دخمه برند

پس ما دیدیم که ایران ویج محلی بوده‌است سرد و یخ‌بندان و به احتمال کلی کوهستانی که بیشتر ماه‌های سال زمین از برف پوشیده و احتمال دارد گاهی تا یک‌ماه تمام راه‌ها بسته‌بوده و بدیهی است با وسایل و ابزار اولیه که در اختیار آریایی‌ها بوده‌است، کندن زمین یخ بسته و کوهستانی به منظور دفن اموات برایشان به سهولت امکان نداشت و از طرف دیگر چون در آن سرزمین یخ بسته جنگل انبوه و یا رودخانه ژرف و بزرگ وجود نداشته‌است، سوزاندن مرده یا به آب انداختن آن نیز موردی پیدا نمی‌کرده‌است. بنابراین آریایی‌ها بهترین راه برای از بین بردن اجساد مردگان خود را دخمه گذاری دانستند.

به این معنی که درگذشته خود را در قله کوه‌های بلند، که دور از آبادی بود، می‌گذاشتند که مرغان لاشخور آن‌را بخورد و زودتر از بین ببرد تا موجب بروز بیماری‌های گوناگون نشود و زندگان و بازماندگان را آلوده نکند.

پس از مطالعه و ژرف‌بینی در نوشته‌های اوستایی به ذهن نگارنده این‌طور خطور کرد که شاید علت اصلی دخمه‌گذاری در ایران باستان سردی هوا و یخ‌بندان سخت و کوهستانی بودن سرزمین ایران ویج بوده‌است، به شرحی که در بالا گفته‌شد و بعد از مقایسه‌کردن این موضوع با آب و هوا و چگونگی نقاطی که ساکنین آن‌جا در حال حاضر اموات خود را در بالای کوه‌های بلند می‌گذارند، حدس بالا به یقین پیوست. امروز تا آن‌جایی که اطلاع داریم در دو نقطه دنیا اقوامی زندگی می‌کنند که با این‌که زرتشتی نیستند، معهذا مرده‌هایشان را در بالای کوه می‌گذارند و آنها را دفن نمی‌کنند. یکی از این نقاط کشور کوهستانی تبت است که به بام دنیا معروف است. در تبت قومی زندگی می‌کند که مرده‌های خود را دفن نمی‌کنند، بلکه آنها را در جاهای بلندی می‌گذارند که طعمه مرغان لاشخور شود. در دره جبال هندوکش که در شمال کابل واقع شده نیز مردمی زندگی می‌کنند که مراسم و عادات به خصوصی دارند و افغان‌ها آنها را به نام کافر می‌خوانند. این قوم نیز مرده خود را در عوض سپردن به خاک در صندوق‌هایی می‌گذارند و در بالای کوه‌های بلند می‌نهند. به‌طوری که جهانگردان و پژوهشگران نوشته‌اند سرزمین‌های نامبرده بالا هر دو کوهستانی است و دارای هوای بسیار سرد و یخ‌بندان.

با شرحی که در بالا داده‌شد، برای نگارنده مسلم است که علت اصلی دخمه‌گذاری در زمان قدیم تنها سردی زیاده از حد هوا و کوهستانی بودن محل سکونت آریایی‌ها و ناتوانی در کندن زمین یخ بسته با لوازم و ابزار اولیه بوده‌است.

 

منبع: کتاب آیین کفن و دفن نوشته موبد اردشیر آذرگشسب

خویشكاری اشوزرتشت

خویشكاری اشوزرتشت


یكی از مهم‌ترین خویشكاری‌ها و رسالت‌های هر پیامبری رهبری بشر به سوی یكتا‌پرستی و راستی و درستی است تا به وسیله آن صلح و آرامش مردمان فراهم آید و دست ستم‌پیشه‌گان و سلطه‌گران را از دامان ستم‌كشان و درمانده‌گان كوتاه گرداند.

اشوزرتشت در مورد خویشكاری خود برابر یسنای 28 بند 4 می‌فرماید:

«ای اهورامزدا من آگاهم كه مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته‌ای و ازپاداشی كه برای كردارنیك و بد می‌بخشی خبر دارم و آماده‌ام تا زمانی كه مرا تاب و توانایی هست به مردم بیاموزم كه به سوی راستی راه پویند

«ای اهورامزدا من كه زرتشت هستم از تو درخواست می‌كنم كه به من تاب و توانایی بخشی تا از پرتو راستی و پاك منشی بتوانم آرامش و آسایش جهان را فراهم سازم.» یسنا29 بند10

« ای مزدا به من نیروی راستی و پاك منشی و شجاعت روحی عطا فرما تا مردم جهان مرا به آسانی بپذیرند و جهانیان تعلیم مرا دریابند، چه برای این كار بزرگ تنها چشم امیدم به یاری و پشتیبانی توست.» یسنا 29 بند 11

 

سرچشمه : سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

شادی همگانی در باور زرتشتیان

شادی همگانی در باور زرتشتیان 

       

 

«خدای بزرگ است اهورامزدا كه این جهان آفرید،

كه این زمین آفرید، كه انسان آفرید و شادی را برای انسان

خرسندی از آن اوست،

كه به دیگران خرسندی بخشد

دین زرتشتی كیش زندگانی است. دین كار و كوشش و كشت و برداشت و داد و دهش است، كیش آشتی و دوستی و دین شادی و شادمانی است. البته آن شادی كه از آن همگان باشد، آن خرسندی و شادمانی كه دیگران در آن انباز باشند. در دین زرتشتی آدمی می‌باید در درازنای زندگانیش هرگز بی‌كار نباشد، هرگز زندگی را به تن‌پروری و سستی و بیكاری نگذراند و نانی بخورد كه از دسترنج خود او باشد.

كس كه تخم می‌پاشد اشویی می‌كارد و در گسترش آیین اهورامزدا می‌كوشد. ای اسپنتمان زرتشت! كس كه در كار كشت نیست و زمین را شخم نمی‌كند، به چنین كسی زمین تهدید می‌كند و گوید. ای كسی كه شخم نمی‌زنی! یقین بدان بر در بیگانگان برای خوراك خواهی ایستاد و از این آن پرسش خواهی‌كرد و پیوسته نیازمند بازمانده خوراك دیگران خواهی‌بود.

دین زرتشتی بدینسان مردمان را به كار و كوشش فرا می‌خواند، اما پس از این اندرزهای گهربار گوید:

كوشا و میانه رو باش و نانی بخور كه از راه نیك به كف آورده و با كار و كوشش خود یافته‌باشی و بهره‌ای از آن نان را برای خدا و نیكوكاران به كنار بنه این‌كار تو بهترین كردارنیك خواهد بود.

در دین زرتشتی یكی از آیین‌هایی كه از دیرباز بر پا می‌شد آیین گهنبار یا گاه انبارها است. این آیین چنین بود كه به هنگام برداشت هر فراورده جشن‌هایی بر پا شد و در آن بخشی از فرآورده را به مستمندان و نیازمندان می‌بخشیدند.

نكته مهم و گفتنی در كیش زرتشتی این است كه هنگامی كه سخن از دین زرتشتی به میان می‌آید، گروهی داوری خود را بر پایه كیش زرتشتی دوره ساسانی قرار می‌دهند و نظام حكومتی ساسانی را دین زرتشتی می‌انگارند و حال آن‌كه همان‌گونه كه بارها گفته‌شده‌است دو‌گانگی‌هایی دیده‌می‌شود میان اندیشه‌های گات‌هایی كه اندیشه‌های راستین اشوزرتشت است و اندیشه‌های متداول در دوره‌های گوناگون زمان از جمله دوره ساسانی. در گات‌ها و در اندیشه‌های راستین زرتشتی پایه انسانیت و اخلاق اندیشه‌نیك، گفتار‌نیك و كردارنیك است و جز این هیچ چیزی مایه دوگانگی آدم‌ها نمی‌شود. در دین زرتشتی آتش نماد گرمی و روشنایی و پاكی و پرستش سوی زرتشتیان است. آتش آتش است و هیچ‌گونه دوگانگی بین آتش‌های جهان نیست، اما می‌بینیم كه در دوره ساسانی آتش یكسان گات‌هایی چند گونه می‌شود و رنگ طبقاتی می‌گیرد و برای هر گروهی از طبقات چون موبدان و آرتشیان و كشاورزان آتشكده ویژه‌ای بر پا می‌شود. آن‌چه در گات‌ها و در فلسفه و دین زرتشت هست، زندگی است، انسان است، كار است، كوشش و شادی است و خرسندی از آن كسی است كه دیگران را خرسند بسازد.

در آغاز سال نو به هنگام بر پاكردن جشن نوروز كه سرآغاز فروردین، است با یادآوری آموزش‌های گران‌بهای زرتشتی ضمن شادباش آغاز سال نو شادمانی همگانی را از خداوند بزرگ آرزو داریم.

 

برگرفته از: نوشته دكتر حسین وحیدی در هوخت سال 1359 شماره یك

 

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

 

‌اشوزرتشت از جمله وخشوران فرزانه‌ای است كه چون در زمانی دیر و دور می‌ زیسته است، در باره زادگاه، زندگی، خویشان و سرانجام در گذشت وی گفته‌ها و نوشته‌های گوناگونی وجود دارد. اما آن‌چه مهم است تاثیری است كه شت زرتشت در زندگی مردم زمان خویش و پس از آن گذاشت و آیینی كه وی بنیاد نهاد، هنوز هم علاوه بر پیروان رسمی دارای علاقه‌مندان بسیاری است كه اگر چه زرتشتی نیستند، اما در شمار باورمندان آموزه‌های این پیامبر ایرانی هستند و این آموزه‌ها را در زندگی خویش به كار می‌گیرند. چون می‌دانند كه دین اهورا داده زرتشت همواره نو، زندگی بخش و كاربردی است.

نكاتی كه از زندگی این فرزانه در این مطلب آورده شده به نقل از پانویسی‌های خرده اوستایی است كه زنده یاد موبد فیروز آذرگشسب تدوین كرده‌است.

هزاران سال پیش هنگامی كه مردم دنیا در گرداب جهل و نادانی دست و پا می‌زدند، پیغمبر بزرگ ایران باستان، اشو زرتشت اسپنتمان ظهور كرد تا مردم را به راه راست مزدیسنی یعنی پرستش خدای یكتا هدایت فرمایند.

تعیین تاریخ درست پیدایش زرتشت به مناسبت قدمت تاریخی آن پیغمبر فعلاً برای ما مقدور نیست ولی قدر مسلم این است كه اشوزرتشت به موجب نص صریح اوستا نخستین پیغمبر و آموزگاری است كه بشر را از پرستش ارباب انواع و خدایان متعدد بازداشت و فرمود غیر از ذات پاك اهورامزدا، خدای یكتا و بی‌همتا، هیچ كس یا چیز دیگر قابل پرستش نیست.

اشو زرتشت یك شخصیت تاریخی است كه در زمان پادشاهی لهراسب كیانی در روز خرداد و فروردین ماه (ششم فروردین) در خانه پدرش پوروشسب از مادرش دغدو متولد شد و چهل سال بعد در عهد سلطنت گشتاسب از سوی اهورامزدا به پیغمبری برگزیده شد. آن حضرت در سن هفتاد و هفت سالگی در روز خیر ایزد و دیماه (یازدهم دیماه) در هنگامی كه در آتشكده بلخ مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای بزرگ بود به دست یك نفر تورانی به نام تور‌براتور كشته شد.

نام شش نفر از فرزندان زرتشت به شرح زیر برای ما به یادگار مانده‌است.

سه پسر به نام ایسدواستر، اروه تدنر و خورشیدچهر و سه دختر به نام فرین، تهرت و پوروچست.

نسب زرتشت را روایات به منوچهر پادشاه پیشدادی می‌رسانند. زرتشتیان در نوشته‌های خود آن وخشور را به نام اشوزرتشت یا شت زرتشت می‌نامند ودر كتاب اوستا اغلب به نام سپیتمه زرتشتره Spitema Zaratoshtra یا زرتشت اسپنتمان بر می‌خوریم؛ زرتشت و زردشت هر دو مصطلح و درست است.

آشنایی با گات‌ها

آشنایی با گات‌ها


( همچنین ببینید : گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان )

 گات‌ها از كهن‌ترین و مقدس‌ترین بخش‌های اوستا است كه از خود اشوزرتشت به یادگار مانده‌است. گات‌ها جمع گات و به معنی سرود یا شعر و نظم است. گات در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گوییم كه جمع آن گاهان است. در میان زرتشتیان ایران منظور از یشت‌ گاهان همان سرودهای گات‌ها است. در موسیقی امروزی ایران هنوز واژه گاه به معنی آهنگ یا نت موسیقی باقی‌مانده، مانند آهنگ سه گاه یا چهارگاه. در زبان سانسكریت گات یا سرود را گیت گویند كه بعد به عربی جیت و جید شده و تجوید در عربی به معنی خواندن قران با آهنگ و وزن است. به‌طور كل كهن‌ترین بخش ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا قطعات منظوم تشكیل می‌دهد، زیرا مردم می‌توانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بركنند و به خاطر به‌سپارند. ادبیات منثور بعدها پیدا می‌شود و آن هم پس از پیدایش خط و نوشتار است.

 

علاوه‌بر این، اهمیت و تقدس گات‌ها در میان ایرانیان از روزگار بسیار باستان شناخته‌شده‌بود. به‌طوری كه اوستاهای بعدی همه به نیكی و احترام از آن نام می‌برند، از جمله یسنا 57 كه به نام ستوت یشت معروف است آمده: «ما می‌ستاییم كسی كه برای نخستین بار پنج گات‌های اشوزرتشت اسپنتمان را به سرود

 

در وندیداد فرگرد 19 بند 38 از پنج گات‌های زرتشت یاری می‌خواهد. در نخستین كرده ویسپرد نیز از هر پنج گات‌های زرتشت به‌طور جداگانه نام برده‌شده و به هر یك درود می‌فرستد.

 

یكی از دلایل تقدس زیاد و اهمیت فوق‌العاده گات‌ها از میان دیگر بخش‌های اوستا، این است كه تمام اصول و آموزش‌های دین زرتشتی در آن گنجانیده‌شده و در واقع از بخش‌های اصولی نامه‌های دینی زرتشتی به شمار می‌رود، گرچه بخش‌های دیگر اوستا را نیز نمی‌توان از نقطه‌نظر یادگارهای كتبی، تاریخی، حماسی، علمی و آیینی كم‌اهمیت‌تر دانست، ولی هیچ‌كدام از لحاظ دارا بودن معانی ژرف و بیان دلكش و ارزش معنوی به پای گات‌ها نمی‌رسند.

 

گات‌ها دارای پنج گات یا سرود است كه جمعاً به هفده‌(ها) یا بخش تقسیم می‌شود كه در دل یسنا جای دارد. گات‌های پنج‌گانه عبارتند از: 1-اهنودگات یا گاه 2-اشتودگاه 3-سپنتمدگاه 4-وهوخشترگاه  5-وهشتواشت گاه.

 

كتاب‌های اوستا از نظر زمان‌بندی نیز به پنج بخش تقسیم می‌شود كه عبارتند از‌:

1- یسنا   2- ویسپرد   3- یشت‌ها   4- خرده اوستا   5- وندیداد

 

منبع: سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

       

——————-بخش دوم——————-

 

آن‌چه در پی می‌آید، چكیده‌ای درباره گات‌ها است كه سروده‌های سپنتا (مقدس) اشوزرتشت به شمار می‌رود. درباره این سروده‌ها بسیار نوشته اند كه امكان انتشار همه آنها در یك جاویك مطلب وجود ندارد و باید به تدریج با این پدیده بی‌همانند تاریخ كه زندگی‌ساز است و همواره در هر زمان و مكانی راهنمایی سودمند به شمار می‌رود، آشنا شد. پیش از این نیز مطلب دیگری درباره گات‌ها را با نام «آشنایی با گات‌ها»، انتشار داده‌ایم كه این نوشته در ادامه و تكمیل كننده آن است.

 

این مطلب از كتاب یادنامه آنكتیل دوپرون برگزیده‌شده و چكیده‌ای از سخنان علی‌اكبر جعفری است.

«سروش … را می‌ستاییم،

نخستین كسی كه گات‌ها را سرود كه پنج باشند،

از آن زرتشت اسپنتمان راستین،

دارای بیت‌ها و بندها

با گزارش‌ها و پاسخ‌ها»

یسن 57 – 8

 

واژه گات‌ها یا گاثا در اوستا كمابیش نود بار تنها و شصت‌و‌شش بار همراه پنج نام دیگر – اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت آمده‌است. سه بار گفته‌شده‌است كه گات‌ها پنج هستند و این نیز روشن شده‌است كه گات‌های پنج‌گانه از آن [اشو] زرتشت اسپنتمان است(1). سه بار از «سخن گات‌هایی» یاد شده‌است.(2) یك‌بار گات‌ها و یك‌بار هم «سخن گات‌هایی» وابسته به «هوم» و جزو گات‌های زرتشت آمده‌است. گذشته از اوستا، گات‌ها هفت بار در «رگ وید» آمده‌است كه در آنجا نیز سه بار برای هوم (سوم) است.

 

هفت بار از «گات‌ها سرایی» یاد شده‌است و یك بار نیز تاكید شده‌است كه گات‌ها را با «آهنگ زرتشتی» و با آواز زیر خوانند.(3) اصطلاح‌هایی به معنی مصرع، بیت و بند گات‌ها به كاربرده شده‌است كار واژه‌هایی كه در اوستا با این نام آمده‌است سرودن (سرو)، فراسرودن (فرسرو)، فراشمردن (فرمر) و آواز خواندن (فرگا) است. از اینها، یك بار چنین گفته شده‌است: «زرتشت… گات‌ها می‌سرود»(4) و نیز فهمانده شده‌است كه «این بخش یتااهوی من، ای زرتشت اسپنتمان، اگر روان و بی‌لغزش سروده‌شود برابر با صد نماز دیگر از گات‌ها است كه روان و بی لغزش سروده شود و اگر هم با بریدگی و لغزش سروده‌شود، برابر با ده نماز دیگر است»(5) و باز آمده‌است كه «هرمزد گفت: باید تنت را سه بار بشویی، باید پوشاك را سه بار بشویی، باید گات‌ها را سه بار بسرایی… تا این خاك پاك شود… ای زرتشت اسپنتمان»(6) ریشه این واژه در سانسكریت گایا گی (gai) به معنی سرودن و آواز خواندن است و در اوستا و سانسكریت گات‌ها سرود مقدس است در اوستا گاتر (سراینده)، گاثر (سرود یا وسیله سرایش) گاثوی (سرودی، وابسته به گات‌ها)، فرگاثر (فراسروده)، برزی گاثر (بلند سروده) و گاثر و رینت (بد آواز) است و در سانسكریت بیش از چهل واژه تك و جفت از این ریشه داریم كه همه و همه وابسته به سرایش هستند.

 

از آنچه در بالا آوردیم، دریافتیم كه:

– 1گات‌ها به معنی سرود و دارای وزن، مصرع، بیت و بند است.

– 2گات‌ها پنج هستند و نام‌های آنها اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت هستند. برای تفصیل نگاه كنید به گات‌ها (شادروان استاد پورداود)، گات‌ها (موبد فیروز آذرگشسب) پیام زرتشت (علی‌اكبر جعفری).

– 3گات‌های پنج‌گانه از آن زرتشت اسپنتمان است.

 

اما از كجا می‌دانیم كه آنها همان‌ها هستند كه در نوشته‌ها می‌یابیم؟

– 1سنت زرتشتی می‌گوید به‌ویژه شایست نه شایست و دینكرد آن را بسی روشن می‌سازد.

– 2در بخش یسن،(7) تنها هفت هات –28 تا 34 و 44 تا 51 و 53 هستند كه در پایان هر یك، نام از آن‌ها كه از روی نخستین واژه نخستین بند گذاشته‌شده‌است، گرامی شمرده‌است. بدین سان «هات اهیا یاسا (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم. باز در پنج جای در پایان هات‌هایی همان سان هر یك از گات‌ها با نام خود یاد شده‌است: «اهنودگات (یا هر كدام كه باشد)… را گرامی می‌داریم. شیرازه اهنودگات (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم».

– 3وسپرد، نخست همه گات‌های پنج‌گانه را در كرده‌های یكم و دوم یاد می‌كند و آن‌گاه از كرده 13 تا 24 همه را، از اشم وهو و یتااهو تا ایری من اشی، جداجدا می‌ستاید. و سپرد، و نیرنگستان گات‌ها را از یتااهو تا ایری من اشی می‌دانند.(8) همین‌ها هستند كه گاهی به نام «گات ها» و گاهی به نام «مانثرا» و گاهی به نام «ستوت یسن» خوانده‌شده‌اند.(9)

– 4هر یكی از پنج گات‌ها وزن ویژه خود را دارد و دسته‌بندی و شیرازه‌بندی آنها نیز از همین روی است.(10)

– 5بخش بی گات‌های یسن، برخی به نظم، اما در وزن‌های محدودتری و برخی به نثر روان و مسجع است.

– 6اوستا به یك زبان است، ولی این زبان دارای سه یا چهار لهجه و چندین سبك است. این در یسن تا اندازه كمتری یافته می‌شود و از همه شناخته‌تر لهجه ویژه گات‌ها است كه در آنجا نیز سبك گات‌های پنج‌گانه از هفت هات جدا است و لهجه و سبك یسن از آن هم جداتر.

– 7در زمینه مضمون نیز، گات‌ها فشرده‌یی است والا از آموزش‌های بس والا و همان‌گونه كه در پیام زرتشت به درازا گفته‌ام، زرتشت «سروده‌هایی می‌سراید كه در عین حال برای یارانش آیین زندگانی و راهنمایی نیك است.

نماز زرتشت برای زرتشت راز است و نیاز ولی برای جهانیان راهی است تراز» چه خوش گفته سراینده گمنام بندی كه پیش از آغاز گات‌ها به نام «درود» گنجانده شده‌است:

راهنما اندیشه، راهنما گفتار، راهنما كردار

زرتشت راستین.

جاویدان افزاینده باید گات‌ها فراگیرند.

درود بر شما، ای گات‌های راستین.

 

اما یسن گرد‌آورده‌یی است از «نیایش‌هایی ساده و كوتاه در ستایش خدای بزرگ و آن‌چه او آفریده و به مردم ارزانی داشته است».(11) درباره یسن باید افزود كه آن یك «كتاب» و از «یك گوینده و سراینده» نیست و با لهجه‌ها و سبك‌های خود نمی‌تواند باشد. آن جنگی [با ضمه ج] است از نیایش‌ها و ستایش‌هایی كه پس از چیرگی یونانیان بازمانده و گردآوری شده‌است. یشت هم جنگی است از سرایندگان گمنام و سروده‌های رگ وید نیز چندین سراینده دارند كه خوشبختانه سنت هندویی نام‌های آنان را نگاه داشته‌است. این جنگ و مجموعه بودن هرگز ارزش آنها را پایین نیاورده و نمی‌آورد. در نظر من، ارزش یسن چند گوینده و سراینده بسیار است، زیرا می‌بینم كه زرتشت كامروا شده، كسانی را پرورده كه سروده و گفته‌هایی نغز همانند هات‌های یسن پدید آوردند و پیام او را گستردند. در یسن زرتشت تنها نیست و یاران و جانشینانی دارد كه اگر بر یاد رفتگی‌هایی نداشتیم، از این بس بیشتر داشتیم و نام‌های گویندگان و سرایندگان را نیز می‌دانستیم كه نزد من نام‌های آنان در فروردین یشت یادشده است، ولی ما آنها را باز نمی‌شناسیم.

 

پانویس :

– 1یسن 57 –8

– 2یسن 65 –14، نیایش 4 –8، هادخت 2 –20

– 3نیرنگستان 33

– 4یسن 9 –1

– 5یسن 19 – 5

– 6وندیداد

– 7یسن 12 نیز با نام «هات فرارونی» گرامی شمرده شده‌است. یسن 13 –8

– 8ویسپرد 24 –1، نیرنگستان 103

– 9سه نمای اوستا، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، فروردین 1348

– 10شعر در ایران كهن، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان. شهریور 1346

– 11یشت چیست؟ علی‌اكبر جعفری، سومین كنگره تحقیقات ایرانی، تهران، 1351