دسته: general
گات ها، سرود های زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گات ها
گات ها، سرود های زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گات ها
گات ها از کهن ترین و سپند ترین بخش های اوستاست که از خودِ اشوزرتشت به یادگار مانده، نوشتهً ورجاوندی که از پیش آمد های ناگوار و تباه کننده روزگار در امان مانده وشگفت آسا، بی کم وکاست و به شکل سرود هایی موزون برای ایرانیان به یادگار مانده وسینه به سینه ازنسلی به نسل دیگر انتقال داده شده؛ گات ها، جمع گات به معنی سرود یا شعر وگفتار منظوم است. گات ها در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گفته می شود در دانش خُنیاگری امروزی ایران هنوز واژهً گاه به معنی آهنگ یا نُت موسیقی باقی مانده، مانند سه گاه و چهارگاه؛ درزبان سانسکریت، گات به صورت گیت git در آمده که بعدها به عربی جیت یا جید گفته شده و تَجوید به معنی خواندن قرآن با آهنگ و وزن می باشد. کهن ترین ادبیات هر قوم و مردمی را سرود یا شعر ومناجات تشکیل می دهد زیرا مردم می توانند شعر، ترانه وسرود را به آسانی از بَرکنند وبه خاطر بسپارند، ادبیات منثور بعد ها پیدا شده است آنهم پس از پیدایش خط و نوشتار شکل گرفته است.
گات ها یا سرودهای وَرجاوند زرتشت دارای پنج بخش است وچون نگینی در میان هفتاد و دوهات یسنا جای دارد. گات های پنج گانه عبارتند ازاهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وُهوخشَتر، وَهیشتُوایشت؛ گاتها درهفده سرود وبا پنج آهنگ فراهم شده است. شمار بندهای دوبیتی گونه گات ها238 بند می باشد که با هفت هاتی که یاران نزدیک زرتشت سروده اند باهم 245 بند گردآوری شده، شمار واژگان گات ها بیش از هفت هزار می باشد و اقیانوسی از گوهرهای باارزش است از خودشناسی تا خداشناسی و یکتاپرستی، راستی ودرستی، نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری، آزادی وآزادگی، آشتی ومهرورزی، رامش وآرامش، همازوری وبرادری، همکاری وهمدردی، دانش اندوزی ودانش گستری، نوسازی وتازه گردانی، رسایی وجاودانگی شادی وفروتنی وخداگونه شدن باپارسایی که همه درموج های پرخروش این دریا به انسان پیشکش می گردند. پیامی جاودانه است که انسان را به پویایی فرامی خواند اورا به جایگاه ارزشمند انسانی می رساند وجاودانه می گرداند.
گاتها دیوانی کوچک ولی پُربها از سخن سرایی پُرمهراست که نیکی وبدی را باهم بیان می کند وبه انسان اجازه واختیار می دهد تا راه نیک وبد را با آزادی برگزیند. وتنها به اثر هردو گزینش اشاره می کند بدون اینکه به امر ونهی بپردازد. تنها پیشنهادی که در سرودهای گات ها بیان شده است دلگرمی به پیشرفت ونوسازی، تازگی، خوشبخت شدن از راه خوشبختی دیگران ونزدیک شدن به خداوند جان وخرد و درک راز هستی است.
سرودهای گات ها آنچنان ژرف و اندیشه برانگیز است که شنونده را به هوشمندی هشدار می دهد، او را وادار می کند تا خود را بیشتر بپذیرد وازدریچه ای که در دل دارد، هستیِ پویا وجلوه های نیک زندگی را تماشا کند این سرودها نه تنها آموزه های اهورایی است بلکه از اندیشمندی بیان شده است که رازِ فلسفه را شناخته است، ستاره شناسی وپزشکی را می داند وبا ریاضی وبهداشت نیز آشنا بوده است. سرایندهً گات ها، چوپان یا کشاورز ساده ای نیست که بازگو کننده پیام خدای برگزیده اش باشد بلکه سروده هایش الهامی است از نهاد وسرشتی پاک، که آمادگی داشته است تا چیستان و پاسخ های فلسفی را درهستی شناسایی کند و رازهای ناگفته را شکوفا ساخته به گوش جهانیان برساند.
در این بخش از گفتگوهای کنکاش از اندیشمندان وپژوهشگران خواسته ایم تا دربارهً ارزش و جایگاه گات ها (پیام اشوزرتشت) در ادبیات دینی وفرهنگی ایران و جهان سخن بگویند.
اسلامی ندوشن
هرگاه بخواهند تاریخ اندیشه را درایران بنویسند، نخستین منبع مکتوب، گات های زرتشت خواهد بود. بخش های دیگر اوستا نیز به دنبال آن می آیند، آنگاه نوبت می رسد به کتیبه های هخامنشی که پرمعناترین حرفی که در آن زده شده است و از داریوش است در کتیبهً تخت جمشید: اهورامزدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی واز دروغ محفوظ بدارد. * هشدار روزگار، ص95
مراد اورنگ
گاتها بسیار آسان ونتیجه هایش به خوبی روشن است. اگر کسانی باشند که آنها را دشوار وپیچیده بنمایانند، بی گمان خودشان نتوانسته اند از آن چیزی در یابند وبه ارزش گفته هایش پی ببرند وچون خودشان با این دشواری روبرو شده اند، از این رو آنرا دشوار وپیچیده می پندارند.* گزارش گات ها، ص8
بی آزار شیرازی
سروده های زرتشت در گاثا به تمامی در نکوهش دروغ، تزویر وریاکاری است ونیز در بزرگداشت راستی ودرستی وپاکی واز آنجا که سرشت آدمیان، همیشه میل به زیبایی وفرزانگی دارد، همدلی کردن با مضامین این سرودها، چون چشمه ساری زلال وروان که سنگ وخاک تفته را می شوید، وطراوت وشادمانی را جایگزین می کند، به زودی شکل می بندد وتاریکی درون را به روشنی مهر فرا می خواند. * باستان شناسی وجغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص406
رستم پارکی
سراسر گاتهای اشوزرتشت، آموزش ها ودانستنی های زندگی است که بر یکتاپرستی وبرپایهً اندیشهً نیک (هومَته) ، گفتارنیک (هوختَه) وکردار نیک (هووَرشته) استوارگشته واز هرگونه موهومات وگفته های غیرواقع به دور می باشد. *گاتهای اشو، ص15
ابراهیم پورداوود
جای سپاس است که پس ازآن همه ویرانی و سیه روزی که به ایران روی داده، سرودهایی از خود وخشور زرتشت به جا مانده و امروز می توانیم دریابیم که آیین پاکش چه بوده وازسوی آفریدگاریگانه، اهورامزدا چه پیامی به جهانیان رسانیده و به ویژه ایرانیان را چگونه به راه راست خوانده است. آیین و آموزش پیغمبربا ریختگی و پاشیدگی گاتها به خوبی روشن است؛ گروه پروردگاران آریایی سزاوار ستایش نیستند، از آنان جز گمراهی وسیاه روزی نیاید. راستی ومنش نیک و توانایی و اندیشهً سازگار ورسایی و جاودانی که به هفت امشاسپندان نامزد شده اند از نیروهای مزدا اهورا هستند، مردمان باید بکوشند که از این نیروها برخوردار شوند. پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک مایهً رستگاری است چنانکه پنداربد، گفتار بد وکردار بد مایهً تباهی است. دروغ سهمگین ترین دشمن مردمی است باید از آن دوری جُست و به راستی روی آورد.
مردمان راست که از برای پیروزی نیکی و شکست بدی بکوشند. هرآنکه در این جهان با کردارهای نیک خود گوهر خوبی را یاری دهد در دیگر سرای پاداش یافته به بهشت درآید و هرآنکه گوهر بدی را با کردارهای ناستوده خویش یاری کند، در دیگر جهان پادافراه یابد و در دوزخ درآید.. * گاتاها ص 41 *
پرفسور رمیه
آزادی خیال، غیرت وحمیت مذهبی، هوش تند وتیز وذوق محصوص برای چیز هایی نو، اخلاقی که همیشه از ویژگی ایرانیان بوده، در گات های زرتشت به خوبی دیده می شود.
آر. سی. زنر
گاثای زرتشت، با نا آگاهی ما از زبانی که بدان نگاشته شده است، ومشکل مربوط به اندیشهً خود پیامبر، اثری تاثیر گذار است. سرودهای گاهان، پیامی مستقیم وفوری را به دست می دهند. این سرودها همواره پویا وزنده اند. اوستای متاخر وبه ویژه یشت ها تازگی وزیبایی آنی شان را دارند، اما نه جذب می کنند ونه شگفت زده می سازند، در حالی که وندیداد آخرین ره آورد عصر اوستایی، مطلقا نشان دهندهً زندگی روحانی نیست، بلکه تنها ثنویتی قانونی (شرعی) و پوچ وعبث وبیهوده است که اگر به اجرا وعمل در آمده بود، طاقت خوش باورترین وساده لوح ترین آدم ها را نیز طاق می کرد. *طلوع وغروب زردشتی گری، ص 253
موبد رستم شهزادی
گات ها از باستانی ترین سرود های دینی وکهن ترین آثار نوشتهً قوم آریایی است این سرود ها سراسر آموزشهای نیک اخلاقی وآموزشهای برگزیدهً دینی می باشد که اشوزرتشت برای رستگاری جهانیان وپاک سازی اندیشه ودین وآیین مردمان از سوی مزدا، سرچشمهً دانش وراستی آموزش داده وبا اندک بررسی آشکار می شود که آرمان آن وخشور از پیامبری آن بوده که دین را از هرگونه الودگی پاک گرداند ومردم را از بند وزنجیرهای مراسم خشک وبی حاصل و تشریفات دست وپاگیر آزاد سازد. زشتی ها، کژاندیشی ها، خرافات و موهوماتی که پس از آن در آیین های آریایی رخنه کرده بود از میان بردارد و پوچی و بی ارجی باورهای نادرست چون ساحری، جادوگری ونثار قربانی ها را بادلایل عقلی نشان دهد. * آموزشهای زرتشتپ یامبر ایران، صفحهً11
عباس شوشتری
اساس آموزش های گات ها، بروجود آفرینندهای است که اورا، مزدا اهورا یا دانش وزندگی می خواند. او دارای شش صفات است که جداگانه ذکر شده اند وهر صفتی، وسیله ای برای زندگی کامل می شود، وُهومَن، اشاوَهیشتا، خشَتره وَئیریَه، اَمِرَتات، هئوروَتات، آرمَئیتی؛*قهرمانان ایران باستان صفحهً183
جعفری
گات ها پیام خود را با دانایان در میان می گذارد و هنگامی که آنان آن را می پذیرند، به هرکدام سفارش می کند که نادانان را دانش بیاموزند و تلاش کنند تا نادانی وبی فرهنگی ریشه کن شود. گات ها اهمیت خاص و توجهً ویژه ای به فرهنگ می دهد و می خواهد جهانی با فرهنگ پدید بیاید تا هرکس با همهً آزادی و آزادگی خود، در آبادگری و نوسازی و شادی آفرینی با دیگران هماهنگ، همگام و همکار باشد.
گات ها جهان بینی است اما بینشی دارد که انسان را به خدا می رساند. گات ها زندگانی را بر دو بخش می کند مادی ومینوی. مادی آن است که زندگانی روزانه انسان را چون جانداری در میان جانداران اجتماعی روشن می نماید. این زندگانی است که باید با طبیعت هماهنگ باشد. مینوی آن است که مربوط به «من» یا اندیشه ویا «اوش» یا هوش وروشنی می باشد و آن انسان را از جاندارِمحض بودن بالاتر و والاتر می سازد و به او اندیشهً آفریننده وافزاینده می بخشد. اندیشه روشنی که او را از راهِ جهان بینی به خدا شناسی می برد و به خدا می رساند. آن از زندگانی مینوی است که او را از هماهنگی با طبیعت پای فراترگذاشته، خدا وار به پیشبری و نوسازی جهان می پردازد. گات ها می گوید انسان باید هردو بخشِ زندگانی را داشته باشد و هردو را به یک اندازه، انسان باید دارای زندگانی متعادل مینوی ومادی باشد. می خواهد انسان هم در جهان باشد وهم با خدا، این است که گات ها دل از جهان بر کندن و در کُنجی خزیدن، یا برعکس درعیش ونوش غوطه ورشدن و یا جهان را به خشم و خون کشیدن را از کارهای زشت می شمارد و می خواهد انسان همواره در یاد خدای خود بوده، درهرکار نغزاجتماعی با دل وجان همبازگردد. بیگمان گاتها سرودهای پاکی است که در عین حال که در درگاه خدا نماز ونیایش است برای مردم، آیین زندگانی وراهنمای رسایی وجاودانی است. آن را خواندن، خدای دانا را ستودن است واندیشه را برای زندگانی بهتر، برتر وزیباترانگیختن است. * ستوت یسن ص 86*
آبتین ساسانفر
گات ها سروده های زرتشت، یکی از کهن ترین نوشته هایی است که در جهان بر جای مانده است. اگرکسی به مُعجزه وکارهای بیرون از توانِ انسانی باور داشته باشند، پایدار ماندن گاتا ها پس از گذشت آن همه رویدادهای ویران کننده، خود بزرگترین معجزه است…اندک خرافات مذهبی درسراسر گاتاها به چشم نمی خورد و ازاوستا تنها چیزی که به زرتشت ودین زرتشتی تعلق دارد همان گاتاها است. در زمانی که دولت های ایرانی نیمی از جهان را زیر قدرت و نفوذ اداری خود داشتند و به آسانی مُیسر بود دین خود را رواج دهند از این کار پرهیز می کردند. تحمیل دین وعقیده یک اندیشه غیر ایرانی است. از سوی دیگر اصول فکری و فلسفی گاتاها اصولی کلی وجهانی است که هر کس در هر زمان می تواند حقیقت آن را در یابد، اگر خواست آن را بپذیرد، اگر نخواست نپذیرد مانند یک ایدئولوژی و اندیشهً فلسفی، آزاد اندیشی و گزینش راه و روش به پیروی از خرد، یکی از آموزش های اصلی دین زرتشت است، به این اصول فلسفی و اجتماعی که بیش ازسه هزار و هفتصد سال پیش آموزش داده شده هنوزگروه زیادی ازانسان های پیشرفته پای بندند.
* سرودهای زرتشت ، گات ها ص 17*
تهمورس ستنا
درگات ها اشوزرتشت روش رفتار وکردارمان را نسبت به خدا وخلق تعیین فرموده که هرگاه بدانها رفتار کنیم خواهیم توانست بلندی ها وپستی های زندگی را به خوبی وآسانی طی کرده وشاهد کامیابی را در برگیریم ودر صورتی که زندگی مادی وگیتی مان نیک وکامل باشد زندگی مینوی وروحانی ما نیز در جهان دیگر خوش وخرم خواهد بود. کامیابی در زندگی برابر آموزش اشوزرتشت یعنی پیشبرد وگسترش راستی ودرستی، مبارزه با بدی وزشتی ورسیدن به درجهً کمال مادی و مینوی است. * آموزشهای زرتشت پیامبرایران، صفحهً29
رشید شهمردان
گاتهای مقدس، سرودهای وخشور ایران اشوزرتشت سپیتمان، قدیمترین ومهمترین قسمت اوستا است که از دیرزمانی به دست ما رسیده و گذشته از اینکه از نقطه نظر مذهب باید آنرا پایهً آیین مزدیسنا واساسِ کیشِ زرتشت دانست بلکه یک مجموعه کامل و مفیدی است که آموزش های اخلاقی آن ما را یاد آور تمدن دیرین وروحیات ایران پیشین می سازد.
گات ها نخستین کتاب مقدسی است که از چندین هزار سال پیش بشر را به شاهراه یکتاپرستی راهنمایی نموده وبر ضد گروه پروردگاران آریایی، آیین مزدیسنا را استوار ساخته است. * تعلیمات زرتشت ص 1*
کیخسروکشاورز
گات ها را زرتشت سروده ودر بر دارندهً تمام برداشت ویافته های اوست از مزدا، گات ها قدیمی ترین اثر ادبی ایرانی است که باقی مانده وبه ما رسیده وبه صورت شعر هایی است در میان نثر، گفته های این سرودها از خود زرتشت است نه کلام مزدا، اطلاق نام گاتها به این سرودها از خود زرتشت نیست و این نام را بعد ها به این سروده ها داده اند.
گلدنر
درگات ها زرتشت به طرز مخصوص وباخیال عمیق سخن می گوید. هریک از قطعاتش دارای فکری است واساسا یک مطلب را تعقیب می کند ولی هرلحظه به شکلی فکر خود را جلوه می دهد سخنانش عاری از پیرایش ساختگی است. هیچ چیز در آن پاشیده وپریشان نیست. حرفی زیادی ندارد، همهً سخنانش از روی اندازه وقیاس است وگفتارش پرازروح وقوت است.
مهرداد مهرین
زرتشت علاوه براینکه بزرگترین مصلح اجتماعی ایران به شمار می رود، نخستین شاعر بزرگ ایران نیز محسوب می شود چون کتاب گات ها که پیام اوست حاوی عالی ترین اشعار جهان است. این میراث بزرگ آریایی که در برابر طوفانهای زمانه چون صخره ای استوار ایستادگی کرد دریای گوهری از لطیف ترین وپاک ترین الهامات شاعرانه وحکیمانه است. * فلسفهً شرق، ص 202
هرتل
در گات ها یک مرد باهوش وبا غیرت که از برای نیکی وخوبی در هیجان است، با یک طرز بسیار دلسوز ومهربان با ما سخن می دارد. کسی است که برای درست کردن اخلاق برخاسته است؛ زراعت وپروراندن ستوران را اساس آسایش وخوشی زندگانی می داند وبر ضدِ خُرافات قومش می باشد.
پول هورن
ما در گات ها احساسات شریف، جُرات ایمان وشکوهِ مقام اخلاقی سرایندهً آن را تحسین می کنیم. * فلسفهً شرق، ص203
فرهنگ مهر
سرود های اهورایی مانترا، در گات ها شیرین، اندیشه زا وآموزنده است.
این سرود ها، از آفرینش وروش درست زیستن سخن می گویند …گات ها بهترین الگوی رفتاری را سفارش می کند. زیرا خوشبختی را برای برگزینندگان آن روش به ارمغان می آورد. گات ها می گوید دانایان روش خوب و نابخردان روش بد را انتخاب می کنند.
به باورمن گات ها، منطقی، عملی، جهانی، ابدی وانسانی است.
منطقی است زیرا، خرد اهورایی، رشته ای است که سراسر گات ها را به هم پیوند می دهد. اهورامزدا در خرد، جهان را پدید آورد. اشوزرتشت از راه خرد به هستی اهورامزدای یگانه پی برد. از راه خرد، پیام اهورامزدا را دریافت داشت و به پیامبری رسید. اشوزرتشت از راه خرد، مردم را به شنیدن سخنان خود و پذیرش دین راستین فراخواند.
عملی است زیرا گات ها دین شدنی ها، دین کار وکوشش، سازندگی وپیشرفت است. گات ها، رُهبانیت، کناره گیری از دنیا و دریوزگی را سفارش نمی کند. گات ها، کار، سازندگی و بهره برداری درست از داده های اهورامزدا را شرطِ رستگاری می داند، دنیا و مادیات باعث نِکبت وبدبختی نیستند. ماده چون داده خدایی است خوب و دوست داشتنی است و حمایت از طبیعت و محیط زیست، سفارش دینی است.
گات ها با کلان کاردارد به خُرد وریز نمی پردازد. سفارش های گات ها کلی است ووارد جزئیات نمی شود. واین ویژگی اززیبایی های گات هاست که آن را همیشگی می کند. درگات ها دستور های امرونهی موردی، کمتر وجود دارد. خوردن و یا آشامیدن چیز معینی با انجام کار معینی را نهی نمی کند. ولی به طور کلی می گوید از هر آن چه به سلامت تن واندیشه آزار برساند باید دوری جست.
جهانی است زیرا گات ها، راه خوب زیستن را به همهً مردمان، صرف نظرازجنس، مذهب، و نژاد می آموزد. همهً مردمان را مخاطب قرار می دهد، زرتشت برای همهً کسانی که از دور ونزدیک برای شنیدن گفتار او آمده اند سخن می دارد …اشوزرتشت می گوید که او برای راهنمایی همه آمده است، تا مردمان را روشن کند، با داد اهورایی آشنا سازد، و بکوشد تا مردمان از بدی دوری جویند و به خوبی گرایند، دینی را بیاموزند که برای همه بهترین دین است.
ابدی است زیرا گات ها وابسته به زمان و مکان معینی نیست. گفتار گات ها
ابدی است. هیچ گفتاری شان نزول خاص ندارد وهیچ امری موردی نیست. از این رو در گفتار های گات ها دو گانگی وجود ندارد و یکپارچگی اندیشه در سراسر گات ها چشم گیر است.
ازآنجا که اندرزهای گات ها کلی است وهمیشه باید خرد و وجدان راهنمای آدمی باشد، در به کار بستن آن ها دشواری پیش نمی آید. مثلا در بارهً روزه گرفتن، یا مالیات به نرخ معین دادن یا به زیارت مکان های مقدس رفتن حکمی در گات ها وجود ندارد. ازاین رو، محدودیت های دست و پا گیر زمان ومکان و یا شرایط ویژهً اقتصادی، فنی وسیاسی، مشکلی به وجود نیاورده و در ابدیت آن خدشه ای وارد نمی کند.؟؟؟
انسانی است زیرا گات ها پشتیبان جایگاهِ انسان هاست، آدمیان همکار خدا (ونه بنده یا فرزند خدا) دانسته شده اند. زن ومرد دارای حقوق مساوی هستند و همه جا زرتشت زن ومرد را جداگانه وباهم و در یک ردیف مُخاطب قرار می دهد و نزدیکی آدمی به اهورامزدا را در میزان اشویی او می داند. اشویی با کار بردن اندیشه، گفتار وکردارنیک فراهم می شود . گات ها، رهبران کشوری ودینی ستمکار ونادرست را، چند جا نکوهش کرده وسفارش می کند که نیکان ( اشوان ) باید باهم یگانه و همدل باشند و در برابر رهبران بیدادگرایستادگی کنند. گات ها دروغ وریا را محکوم می کند. حتا دروغ مصلحت آمیز وعمل به تقیه را جایز نمی داند. گات ها می گوید که دروغ وراستی با هم سازگاری ندارند وهیچ گونه همزیستی مسالمت آمیز بین آنها امکان پذیر نیست.
* دیدی نو از دینی کهن ص 33*
کیخسرو کشاورز
من باور وبینش زرتشت در گات ها را چنین برداشت کرده ام.
1- زرتشت باور داشت که مردم اصالت دارند. به این دلیل آموزش های او برای بشر، اندیشهً بشر، کرداربشر، وپیرامونیان بشر بر روی زمین می باشد.
2- مردم را از طرفی به کار وکوشش وکشاورزی وآبادی شهر وده وخانه تشویق کرده واز سوی دیگر آنها را از جنگ وکشتار وویرانی وتباهی پیرامون خود برحذر داشته است.
3- به اندیشهً مردم ارج نهاده وآنان را به پرسیدن واندیشیدن تشویق کرده. سفارش نموده دربارهً هرچه می شنوند، از جمله گفته های خود او، بیندیشند. او همیشه با گفته های مانتره یعنی گفتار اندیشه برانگیز با مردم روبرو شده است.
4- به اندیشه وخرد آدمی باور داشته وآن دو را انگیزه ومیل بشر به دانش آموزی دانسته است.
5- به آزادی فرد فرد بشر باور داشته وسخت به آن پای بند بوده، از این رو برای شناساندن مزدا به مردم به اندیشه ودانش آنان روی آورده نه توسل به تهدید و وعده و وعید، خود را به زور شمشیر به مردم تحمیل نکرده بلکه مردم را آزاد گذاشته که اگر مزدا را هم پسند نکردند، او را نپذیرند.
6- همهً مردم را باهم برابر دانسته، از این رو برای خود، بستگان، قوم وقبیله ویارانش، هیچ امتیازی قایل نشده است
7- خود را آموزگار وراهنمای بشر خوانده نه پیغمبر یا فرستادهً مزدا یا چیز دیگری که برایش امتیازی باشد. خود را در ردیف کسانی که آموزش هایش را پذیرفتند، اشَوَن به معنی هماهنگ با اشا یا پیرو راستی یا کسی که دارای منش نیک است نامیده. همچنین خود را در ردیف کسانی که مردم را راهنمایی می کنند وسودرسان هستند، سوشیانت خوانده است.
8- مزدا (دانش بزرگ) را چون دوستی بسیار دانا که در صورت نیاز می توان به آن روی آورد واز آن یاری خواست به مردم شناسانده، خود نیز با این بینش برای یاری خواستن به مزدا روی آورده ودربارهً نادانسته های خود پرسش نموده ودرخواست کرده که برای یافتن پاسخ پرسش هایش به او یاری رساند.
9- دانش آموختن را ابزارِ زدودنِ ترس ومایهً به دست آوردن توان لازم برای تشخیص درست از نادرست ورفع مشگل ها وحفظ خود از رویدادهای ناخوش آیند دانسته وآن را به مردم سفارش کرده است.
10- واقعیت دو گوهر همزاد، خوبی وبدی که به باور مردم در توان واختیار خدایان ووسیلهً تهدید بودند را به آنان فهمانده وگفت که این دو همزاد نه در توان خدایان هستند ونه در اختیار کس دیگری بلکه در اندیشه ودر اختیار وتوانِ خود آن ها قرار دارند. این کار به مردم احساس اصالت وشخصیت واستقلال بخشید وآنها را جلب کرد تا به آموزش هایش گوش دهند وبپذیرند. همهً آموزش های زرتشت تشویق به پیروی از خوبی ودوری گزیدن از بدی است.
11- زرتشت در سراسر گاتها، هیچ جا از هدف خود منحرف نشده وضد ونقیص نگفته، هدف خود که آرامش بشر برپایهً دانش واندیشه وکردار خودِ مردم بود را تا پایان کار به طور مستقیم دنبال کرده است.
وآنچه دارای اهمیت است اینکه زرتشت در سروده هایش به این موراد نپرداخته واشاره ای نداشته است:
1- مرگ، زندگی پس از مرگ مانند رستاخیز و روزمحشر، مصالح مردم در آن جهان مانند زندگی لذت بخش در بهشت ومانند آنها
2- افسانه های اساطیری، روایات مربوط به کارهای گذشته وسرمشق قراردادن آنها
3- هرگونه مطالبی در بارهً فرشته، شیطان، جن وپری وسایر موجودات آسمانی وامدادغیبی ومانند آنها
4- هرگونه مطالب غیرممکن، شگفت انگیز، مُعجزه آسا، ودرک نکردنی که با زندگی انسان در این جهان متفاوت باشد
5- هرگونه سخنی در تایید ویا برگرفته از ساده نگری وپندار بافی اقوام ابتدایی
*مزدا بنیان آفرینش است ص71
جایگاه وندیداد در فرهنگ وادبیات اوستا
جایگاه وندیداد در فرهنگ وادبیات اوستا
وندیداد یکی از نوشته های اوستایی است که در کنار دیگر ادبیات اوستا به نام های یسنا، یشت ها، ویسپرد وخرده اوستا جای دارد. این نوشته هرچند به خط وگویش اوستا نگارش شده ولی بسیاری از بخش های آن با اندیشه وفلسفه زرتشت، پیام آور ایرانی هماهنگی ندارد. وندیداد همچون کشکولی ازدانش، آگاهی وباورهای ایرانیان است که از گذشته های دوربه تدریج از تاریخ، باورها، سنت ها وفرهنگ اجتماعی مردم ایران واقوام گوناگون این سرزمین گردآوری شده است.
این نوشته ازآموزه های گوناگونی درباره تاریخ و جغرافیای سرزمین پهناور ایران باستان و قوانین ویژه بهداشتی، درمانی، مدنی، کیفری، پزشکی، دامپزشکی ودانش های دیگرسخن گفته است. این احکام وقوانین اززمانهایی بسیاردوروپیش از پیام آوری زرتشت درمیان اقوام گوناگون ایرانی متداول بوده وکاربرد داشته است.
واژهً وندیداد پارسی شده واژه “وی دَاِوَه دَاتَه” اوستایی (وی دیو داد) یعنی قانون ضد دیو است. در یَسنای هفتاد ویک بند پنجم ویسنای بیست وپنج، بند ششم وسروش یشت هادُخت از دو قانون به نام ” داتام ویدی وام” به معنی قوانین ضد دیو که همان وندیداد است و “داتام زَرَه توشتریم” یعنی داد زرتشت یا قانون زرتشتی نام برده شده است که قوانین نخستین را مربوط به زمان پیش از زرتشت و داد بعدی را به زمانِ پس از آن پیام آور می داند. از این روی قوانین وندیداد را نمی توان داد زرتشت یا آموزش های دین زرتشتی دانست بلکه باید آن را به نخستین گروه های آریایی که مخالف دیو پرستی بودند نسبت داد که پیش از پیدایش بینش زرتشت، آنان پیشوای اندیشه وباور مردم ایران بودند. آنها دیوان یا پروردگاران بد را در برابر اهوراها ” اهورانیش”، پروردگارانِ نیک قرا داده بودند.
پس از زرتشت با اندیشه او دیو پرستی نکوهیده وکاری ناشایست معرفی شد و به جای آن برای نخستین بار یکتا پرستی سفارش شد و درجهان گسترش یافت. به این ترتیب این گروه نیز به دین زرتشتی در آمدند. از آن پس خود را “مَزدَه یَسنُو زَرَه توشتریش وی دیو و اهورَه تکه اِشُو” یعنی مزدا پرستان زرتشتی، پیروان کیش اهورایی و مخالف دیو پرستی نامیدند.
پس از گرد آوری قوانینی که پیش از زرتشت رواج داشته است، دوباره مُهر زرتشتی بر آن زدند تا اعتبار تازه وبیشتری درباور مردم داشته باشد. به این شکل که هر فصلی از وندیداد را با عبارت “زرتشت از اهورامزدا پرسید” آغاز کردند و در پاراگراف بعدی با پاسخی که از اهورامزدا دریافت شده بود به صورت “چنین گفت اهورامزدا” ؛ نوشته وندیداد تنظیم گردیده و به عنوان پیامی از طرف زرتشت به مردم سفارش شده بود. در صورتی که در هیچ بندی از گات ها که سروده های زرتشت است، چنین عبارت و آموزه هایی با این ساختارکه پرسش وپاسخ باشد به چشم نمی خورد. به عبارتی دیگراین شیوه، ترفند نویسندگان وگردآورندگان ادبیات اوستایی گوناگون وبه دور از اندیشه زرتشت بوده که تصمیم داشتند تا با آن وسیله نوشته وباورهای قدیم خود را به دین زرتشتی نسبت دهند.
نیبرگ خاور شناس سوئدی باوردارد که دین زرتشت ابتدا در میان قوم ماد و سپس در بین قوم پارس گسترش یافته باشد. ازآثار برجامانده چنین بر می آید که مغان قوم ماد با کنجکاوی بسیار و نگرش سیاسی خود، هنگامی که ازسوی آیین زرتشت متوجه خطر شدند به زودی خود را از هواداران متعصب دین زرتشت معرفی کردند و از آنجا که مغان در میان اقوام وقبیله های ماد آن زمان درجایگاه پیشوای دینی قرار داشته و برگزاری مراسم آیینی را خودشان انجام می دادند و آن را پُشت درپشت به ارث برده بودند، گرایش آنان به اندیشه زرتشت از نظربرداشت و دید مردم، طبیعی جلوه کرده بود. به این ترتیب سیاست وپیش بینی مغان درست بود زیرا آنان در دین جدید پاگرفته در سرزمین ایران، جایگاه و موقعیت پیشین خود را همچنان حفظ کردند وبه تدریج تمام باورها، سنت ها، آداب ورفتارخود را به نام آموزش های زرتشت به دین تازه وارد کردند. به این شکل دین زرتشتی وآموزه های پیام آورآن در راه گسترش وتغییرات پس از آن تحت نفوذ مُغان قرار گرفت. در نتیجه ویژگی های شادابی، واقع بینی، تازگی و معنوی از آن گرفته شد و به تدریج احکام بدوی دشوار، اصول خرافاتی مغان، قوانین خشک و سخت آیینی که در بسیاری از موارد نیز غیر عملی بودند را با این شیوه به دین زرتشت وارد کردند.
از آنجا که بینش زرتشت با خرافات، ساحری وجادوگری موافق نبود، ستایش پریان و قربانی کردن را نداشت بلکه بهترین پرستش ونیایش را کار و کوشش و آباد ساختن جهان در هر اموری می دانست بنابراین جایگاه انسان با جلوه دیگری نمایان شد و قوانینی برقرار گردید که به موجب آن نیرو وکارآیی کاهنان وجادوگران سست گردید به گونه ای که دیگرنیازی نبود تا نیروهای انسانی را مهار کنند واز راه خرافات و پندارهای نادرست دسترنج انسان و ثمره کار وکوشش او را در اختیارگیرد. زرتشت، پارسایی و پرهیزگاری را جایگزین تزویرو مردم فریبی کرده بود، به انسان آزادی اراده وگزینش سفارش کرده بود وجایگاه ارزشمندی برای اندیشه وخرد در نظر داشت.
با اینگونه رفرم های بینش زرتشت، پس از چندی مغان قوم ماد نیز با تحریف آموزه های او ومخلوط کردن آن با پندارهای خرافی پیشین، آسیب فراوانی برپیکر فرهنگ نوپای زرتشت وارد کردند. مغان به دلیل تاثیرزیادی که در زندگی معنوی وباورهای مردم آن زمان داشتند. اندیشه های وندیداد را جنبه تقدس دینی بخشیده و رنگ زرتشتی دادند و از آنجا که طایفه مغان در همه امور زندگی حق دخالت واظهار نظرداشتند باورها وقوانین وندیداد نیزبرای مدتی دوباره فراگیر شد. به ویژه موبدان دین زرتشت نیزتا سده ها پس از آن نمی دانستند که مُغان چگونه به حریم دینی آنان وارد شده وبه بینش وجایگاه فلسفی زرتشت آسیب رسانده اند. نفوذ وقدرت مغان ماد تا اندازه ای بود که در زمان ساسانیان کشور ماد و به ویژه ایالت آتروپاتن ( آذربایجان) را کشور مغان می نامیدند.
پس از سده ها وزمانی که دانشمندان اروپایی به پژوهش در اوستا روی آوردند، برخی از ادبیات اوستایی به ویژه وندیداد نیز بررسی وبرگردان شد وشوربختانه آن را به نادرست در ردیف سخنان پیامبر ایران و دین زرتشتی در آوردند. در حالیکه هیچ مناسبت وشباهتی به گات ها، سروده های زرتشت ندارد. وندیداد دارای بیست ودو بخش است که هرفصل آن نشان دهنده گوشه ای از باور و قوانین مردم روزگاران گذشته است که بسیاری از آن دارای ارزش زیادی برای پژوهش بیشتر در زندگی ایرانیان باستان است.
1- نخستین فصل وندیداد مربوط است به مهاجرت آریا ها از میهن اصلی شان آریاویج و پیمودن شانزده شهر یا استان خاوری ایران مانند سُغد، مرو، بلخ، نسایه، هرات، کابل، هورغانج، گرگان، رخج، هلمند، ری، چخرم، گیلان، دیلم، پنجاب ورنگا؛ انگیزه این مهاجرت را بند چهارم از این فصل، پیش آمد دوره آخرین یخ بندان زمین می داند که به تدریج هوای خوب آریاویج تبدیل به هوای سردو یخ بندان شده چنانکه ده ماه در سال زمین از یخ و برف پوشیده شده بود و بیش از دو ماه سال هوا ملایم نبود. همچنین این فصل از وندیداد پژوهشگررا متوجه ثنوی بودن باور های دینی آن مردم و گردآورندگان تاریخ یاد شده می سازد که مربوط به زمان های بسیار پیش از زرتشت می شود.
2- فصل دوم مربوط است به دوران پادشاهی جمشید پیشدادی که از شاهان مشترک هند و ایرانی بود. جمشید در ایران به “جم” و در هند به نام ” یَم” معروف است در این فصل از هوای معتدل و نیک آریا ویج و آبادانی و سر سبزی آن پیش از یخ بندان بزرگ سخن گفته شده است. زمین چنان خوب و هوا مناسب شده بود که انسان برخی از جانوران را اهلی کرده وتعدادشان رو به افزایش گذاشتند، چنان که جمشید ناگزیر شد به سبب تنگی جا سرزمین های جنوبی را به تصرف در آورد. این پیشروی در سه مرحله و هر مرحله پس از هر سیصد سال انجام گرفت که مهاجرت هند و اروپاییان نیز یکی از آن مراحل بود. بند بیست و دو از حادثه یخ بندان و ساختمان قلعه معروف به “وَرجَم کرد” در سه طبقه هر یک برای نگهداری انسان و حیوان و نباتات به ترتیب سخن می گوید بنایی همانند به کشتی نوح بوده و نخستین ریاست این قلعه به اروتدنر واگذار گردید که معلوم نیست این شخص پسر زرتشت یا شخص دیگری بوده اما همزمان بودن شاه جمشید با پسرزرتشت پذیرفته نیست. باز در بند چهل و دو این فصل از مرغی به نام”کریش پَتان” یاد شده است که شبیه کبوتر است و توانست قسمت خشک زمین را با پرواز خود و آوردن شاخه ای از سبزی به نوح اگهی دهد.
3- در فصل سوم، از بهترین و بدترین جای زمین سخن رفته است. وندیداد بهترین جای را مکانی می داند پر از آب، درخت و چراگاه که مردان پارسا با خانواده خود به نگهداری گاو، گوسفند، آتش و سگ مشغولند و بدترین جای زمین را شوره زار و خاک بی آب و علف می داند.
4- فصل چهارم از انواع عهد و پیمان و گناه عهد شکنی و پاداش عمل، ضرب و خراش، قتل و نقص عضو سخن می گوید. در بند چهل و چهار لزوم تحصیل کردن، مال و دارایی حلال، ازدواج کردن و داشتن فرزند نیک و زمان تحصیل اشاره شده است و به دنبال آن در بند چهل و هفت گفته شده است هر آینه مرد زن دار بر مرد بی همسر برتری دارد و کسی که عمدا از زناشویی، داشتن فرزند و خان و مان سر باز زند گناه کار است.
5- فصل پنجم درباره انواع نجاسات و لزوم دفن موقت مردگان به هنگام یخ بندان سخت و لمس نکردن مرده و رعایت پاکیزگی است…در بند بیست و هشت از سه طبقه مردم یعنی پیشوایان، ارتشیان و کشاورزان یاد شده و نشان می دهد که طبقه چهارم یعنی پیشه وران هنوز به وجود نیامده بودند. برابر قانون وندیداد جسد مرده چون رو به فساد و گندیدن می رود، ناپاک است و کسی که دست به آن زند وظیفه دارد تن و جامعه خود را برابر آیین بشوید و پاک سازد همچنین زنان دشتان و یا زنانی که بچه مرده زاییده اند و نیز زنان زایمان کرده پس از مدت معین با غسل و طهارت پاک خواهند شد. و می توانند با اهل خانواده معاشرت کنند.
6- فصل ششم چگونگی پاک کردن زمین، آب آلوده، دفع کثافت و کیفر کسانی که آن را رعایت نکردند و سبب گسترش بیماری ها شده اند بحث می کند.
7- فصل هفتم درباره پاک نگه داشتن لباس، غله، هیزم، علف و ابزاری که در تماس با مُرده انسان یا حیوان قرار داشته است گفتگو شده است. نکته مهم در این فصل پاکیزه کردن ابزار آلوده است که با سه ماده سفارش شده آن زمان یعنی شاش گاو، خاک و آب که آنها را سه شور نیز می خوانند از کارهای ضروری بوده است. یاد آوری می شود که در پزشکی قدیم هند، ایران، یونان و مصر استفاده از ادرار انسان و حیوانات برای گند زدایی و دفع زهر حشرات رایج بوده است.
8- فصل هشتم وندیداد در چگونگی پاکیزه کردن و ضد عفونی کردن کلبه، خیمه و جایگاهی که انسان یا حیوان در آن مُرده باشد به وسیله دود دادن با گیاهان مخصوص می باشد. بند یازده آن به پاکیزه کردن مرده کش و ابزاری که با مرده تماس داشته مربوط است. از بند سی و شش تا چهل و دوفصل هشتم، از فحشا و بی بند و باری جنسی نام برده است و به شدت آن را نهی کرده است. بند سی و هفت از یک نوع غُسل یا پاکیزگی به نام “بَرشنوم” یاد شده که عبارت از شستشوی تن از فرق سر تا کف پا به روش ویژه ای بوده که دیگر در هیچ جای بدن گمان آلودگی نباشد، این روش هنگامی انجام می شده که شخص با جسد انسان یا جانور مُرده ای که پر از چرک و خون یا مرطوب بوده تماس داشته اشت.
9- در فصل نهم وندیداد از یک نوع دیگر برشنوم که نُشوه نام داشته اشاره می شود، به هنگام فراگیری بیماری واگیردار مانند وبا، طاعون، آبله و مخملک اگر شخص با مُرده ای با آن بیماری درگذشته باشد، درتماس باشد لازم است تا روش بَرشنوم برایش صورت می گرفت که شبیه قرنطینه امروزی بوده با مقررات بیشتر و شیوه شدیدترکه در زمانی به مدت نُه شبانه روز انجام می گرفته است. در این نوع پاکیزگی چنانچه مسافری از شهری که بیماری درآن شیوع داشت می خواست به شهر دیگری وارد شود ابتدا او را درمکان ویژه ای بیرون از دروازه شهر به نام نشوه خانه نگه می داشتند، لباس و لوازم او را با گیاهان مخصوص دود داده آنها را پاک کرده سپس بدن او را نیز با روش ویژه ای به مدت نُه شبانه روز از بیماری پاک می کردند.
10- درفصل دهم از نیایش ودعا های لازم که شخص غُسل گیرنده باید پس از پاکیزگی با دست های بر افراشته دو بار، سه بار یا چهار بار تکرار کند گفتگو شده است. جالب اینکه بیشتر این نیایش ها از بخشهای گوناگون یسنا برگزیده شده است زیرا مُغان می خواستند رسوم و آداب خود را با نیایش های اوستایی هماهنگ کنند تا نظر زرتشتیان را جلب کنند.
11- فصل یازدهم وندیداد در بر گیرنده چگونگی پاک کردن آب، زمین، درخت، خانه، مردان و زنان و تمام آفریده های نیک است که باید همراه با سرودن بند های مقدس اوستا مانند اشم وُهو، یَتا اهو، کِم نا مَزدا و دیگر قطعات یسنا انجام گیرد.
12- فصل دوازدهم زمان احترام و گرامی داشت روان درگذشته هر یک از افراد خانواده را تعیین کرده و آن را به نام مدت خانه نشینی یا اقامت در خانه و بازدید نکردن از اشخاص می داند که برای پدر و مادر شصت روز، برای پسر و دختر سی روز، برای برادر و خواهرنیز سی روزمی باشد.
13- در فصل سیزدهم وندیداد از انواع سگ یعنی سگ گله، سگ ایل، سگ محله، سگ آبی و سگ خار دار(خارپشت) گفتگو شده و نگهداری آنان را از کارهای پر ثواب می دانستند.
14- در فصل چهاردهم شخص در برابر کشتتن سگ آبی علاوه بر کفاره ای که باید بپردازد وظیفه دارد که تعداد زیادی مار، قورباغه یا حشرات زیان آور دیگر مانند پشه را نابود کند. بند پانزدهم این فصل اشاره به تنها جهیزه ای کرده است که هر دختر باید به خانه شوهر ببرد وآن گوشواره ایست که بر گوش دارد. شاید اشاره به زندگی ساده و بی تکلف مردمان زمان وندیداد بوده است.
15- فصل پانزدهم وندیداد اشاره به گناهان بزرگ و کبیره از نظر دینی و اخلاقی دارد، وچگونگی توبه کردن و کفاره دادن گناهکاربیان شده است.
16- فصل شانزدهم درباره زنان دشتان و رعایت پاکیزگی و غسل آنان و احتیاط های لازم در زمان ناپاکی و گناه آن سخن رفته است.
17- درفصل هفدهم چگونگی برطرف کردن موی سر وتن وناخن ودفع آن به منظور جلوگیری از ناپاکی آمده است.
18- فصل هیجدهم به پیشوایان دینی سفارش شده که پیش از فرا گرفتن اوستا های بایسته وشیوه درست انجام مراسم آیینی، به برگزاری آیین ها نپردازند در غیراین صورت فریبکارخواهند بود. بند پانزدهم از این فصل به اهمییت پرورش ونگهداری خروس در خانه اشاره می کند که برای آگاه شدن از اوقات شب وروز وساعت های معین برای انجام کارهای دینی و روزانه نیاز بوده است. بند چهل مربوط به گناه کسی است که ایستاده ادرار می کند و بند پنجاه و چهاربه گناه سدره پوش نشدن پس از رسیدن به سن پانزده سالگی اشاره دارد.
19- فصل نوزده وندیداد اشاره می کند که بهترین حکومت آن است که از درویشان و ضعیفان پشتیبانی کند. بند سه از این فصل به کوشش اهریمن و دیوان برای فریب دادن زرتشت و شکست خوردن آنان اشاره دارد، بند پنج مربوط به ظهور سوشیانس از مشرق ایران و بند نه تا هفده ستایش زروان اکَرَنَه ( زمان بی پایان) است. بند بیست و ششم لزوم تبلیغ دین و جواز ارشاد به دیگران را اعلام می کند. بند بیست ونه شامل رسیدن روح به پل چینود در بامداد روز چهارم پس از مرگ و داوری او در دادگاه الهی می باشد. بند سی و نُهم، نام هفت کشور روی زمین را بیان کرده و در بند چهل و سه نام برخی از دیوان مخالف با امشاسپندان آمده است.
20- فصل بیستم ازنخستین پزشک آریایی به نام “اترت” وچگونگی درمان بیماری توسط او یاد شده که به وسیله داروهای گیاهی، مواد معدنی و عمل جراحی بیماران را نجات می داده است و به انواع بیماری ها نیزاشاره شده است.
21- در فصل بیست و یک از وندیداد، نیایش و درود به موجودات نیک پروردگار چون زمین، آب، باد، باران، سپیده دم، شامگاه، دریا، ستارگان و خورشید آمده است. بند پنج سفارش به مردان و زنان است که هنگام طلوع خورشید بایستی بپا خیزند، خانه خود را پاک و پاکیزه کنند سپس به کار روزانه خود بپردازند تا تندرست و نیرومند شده و صاحب فرزندان خوب و بسیار گردند ودر پایان بهشت را برای خود فراهم سازند.
22- در فصل بیست و دوم مانند فصل اول باور به ثنویت و زروان پرستی توسط نویسندگان وندیداد به خوبی آشکار است و از هورمزد و اهریمن که از عقاید بنیادی پیروان آن کیش ها بوده نام برده شده است. این گونه پندارها پیش از پیامبری زرتشت رواج داشته و تا پایان حکومت ساسانی نیز باقی مانده که پس از ساسانیان، پیروان آن آیین به نام جبری ودَهری معروف شدند وشماری ازسربازان، افسران و بزرگان ایران تا هنگام حمله اعراب، زروان داد نامیده می شدند. آنان پس از گسترش اسلام و گرویدن به دین جدید عقیده ثنویت، جبری و قدری خود را به دین جدید وارد کردند و فرقه جدا گانهً دهریون به وجود آوردند. نفوذ این عقیده به تدریج در ادبیات کشورما چنان اثر گذاشت که کمتر کتاب نظم و نثر فارسی سده های گذشته را خالی از نفوذ و اهمییت قضا، قدر، بخت، اقبال، چرخ گردون، و مانند آن در دست داریم.
وندیداد کتاب دینی زرتشتیان نیست ولی دارای دانش ارزشمندی است که نشان می دهد در زمانی که اقوام دیگر جهان به صورت نیمه وحشی زندگی می کرده اند وبرای به دست آوردن غذا وجای زندگی همانند حیوانات به یکدیگر یورش آورده وکشتارهای خونین انجام می شده است، چگونه نیاکان ما به دنبال قانون گذاری دربخش های گوناگون بهداشتی، درمانی، اجتماعی وغیره بوده اند.
«پیران» یا «پیرها» جایی برای همازوری و شادی
«پیران» یا «پیرها» جایی برای همازوری و شادی
«پیران»، جاهایی هستند برای گردهمایی، نوکردن دیدارها، انجام آیینهای دینی، داد و دهش، برگزاری جشن و پایکوبی. و نتیجه آن افزایش همبستگی و همدلی همکیشان میباشد. همکیشانی که در هنگام دیدار(:زیارت) از جاهای گوناگون کشور و شاید جهان کار خود را رها کرده و با بستن توشه و خریدن رنج سفر در نیایشگاه گرد هم میآیند و با انجام آیینهای گوناگون به هماندیشی و همازوری میپردازند.
«پیران» هایی چون: پیرسَبز چَکچَکو(=چَکچَک)، پیر سِتیپیر، پیر هِریشت، پیر پارسبانو، پیر نارِستانه، پیر نارَکی.
در هر نیایشگاه «پیر» جایگاهی برای نیایش وجود دارد، به نام «پیرون» یا «پیرانگاه» که در آن مجمری از آتش یا جایگاهی برای گذاشتن شمع و عود به نام «کِلک» قرار دارد و درون «پیرون» نمادهای زرتشتی بسیاری دیده میشود. بهدینان، گردهم آمده و با ایجاد فضایی روحانی و با دربرداشتن سدره و بستن کشتی و بر سر داشتن کلاه سفید به ستایش پروردگار میپردازند .
پس از نیایش و ستایش اهورامزدا، دید و بازدید و احوال پرسی خانوادهها ادامه مییابد. در کنار این دیدارها، همکیشان به انجام دادودهش میپردازند. پختن آش و «سیروگ» یا «سیرو» و انجام خیرات در همهی «پیران» دیده میشود. در برخی از خیلهها، بزرگترهای خانوادهها، خاطرههای افتخارآفرین گذشتهها را بازگو میکنند و به کوچکترها پند و اندرز میدهند. و در برخی از خیلهها اندیشمندانی که در پیر هستند دربارهی موضوعهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی سخنرانی میکنند و بهکارگیری آموزشهای پیامبر بزرگ ایرانی «اشوزرتشت» را در زندگی سفارش میکنند . در برخی از خیلهها هم شادی با زدن «اَرَبونِه » یا همان «دف»زدن تا پاسی از شب ادامه دارد.
بیشتر «پیران» جایی برای بستن پیوندِ خجستهی همسری میباشد. پسر و دختر تازه نامزد برای نخستین بار و بههمراه خانوادههای خود در آیین نیایش پیر شرکت میکنند و با آوردن جعبهای از نقل و شیرینی که روی آنرا با زرورق سبزرنگی پوشاندهاند، به مراسم نیایشگاه رنگ و بویی ویژه میبخشند. در یکی از روزها، خویشان و آشنایان گردهم آمده، و نوعروس و تازهداماد را با اربونه و کفزدن و شادباش گفتن تا پای نیایشگاه همراهی میکنند. در نیایشگاه زرورق را از روی جعبه کنار میزنند و برای شادکامی عروس و داماد، نقل و شیرینی را به همه میدهند.
در پایان باید گفت که، همدلی، همبستگی، همازوری، در انجام آیینهای دینی و برپایی جشن و پایکوبی در این «پیران» بهخوبی نماینگر است. باشد که همهی ما بهدینان با همتنی و همروانی، آنچه را که پیامآور بزرگ «اشوزرتشت اسپنتمان» به ما ارزانی داشته را، به نیکی به جهانیان آشکار سازیم و با همازوری و هماندیشی جهان را آباد و تازه گردانیم.
یارینامه:
۱ : از نوروز تا نوروز، پژوهش و نگارش: موبد کورش نیکنام.
۲ : دانستههای نگارنده ( اسفندیار خسرویانی )
سرچشمه :
گفتاری در باره پی ورزی (تعصب)
گفتاری در باره پی ورزی (تعصب)
این نوشتار زیبا از فرهیخته ارجمند دکتر حسین وحیدی است از کتاب ” اسب سپید خورشید ”.
پیش از آنکه به آن بپردازم کمی در باره دیو اکومن و اَژی دهاک گویم که این نوشتار برایتان روشن تر باشد.
دیو آکومن در اوستای سپند دیده میشود که نهادی است از اهرمن و دیوی است که راهزن اندیشه ها میباشد و اندیشه را به تباهی رساند. اَژی دهاک نیز همان ضحاک ماردوش میباشد. گوینده این داستان با ایزد سروش ( ایزدی که پیام و خِرَد اهورامزدا را به اندیشه ما رهنمون است) به دیدار اژی دهاک که بوسیله فریدون در غار و چاهی درکوه دماوند به زنجیر کشیده شده است میرود و در آنجا با دیو اکومن روبرو میشود و ادامه را از زبان دکتر حسین وحیدی بخوانید.
” گفتم ای دیو نابکار ترفند تو در پوساندن و گنداندن مغزها چیست و چگونه این تباهکاری بزرگ را می کنی؟ اکومن دیو گفت: راز آن را به زودی درخواهی یافت. آنگاه اکومن دیو خنده شومی کرد که با پژواک آن سنگهای روی گورها کنار رفتند و روانهای خفته در آنها به چهر همان مارهای روی سنگها برخاستند. شگفتا ! روانها که همچنان بوی پوسیدگی و کپک زدگی مغز آنها همه جا را فرا گرفته بود، هنوز برنخاسته روبه روی هم ایستادند. مشتهای استخوانی خود را گره کردند و دندانهای پوسیده خود را به هم فشردند و چونان دشمنانی که سده های درازی است با هم جنگیده و خون هم را ریخته اند، همچنان گوش به فرمان ایستادند. اکومن دیو ، آن دیو نابکار، در یکدم سرش را جنبانید و از زنگوله های شاخش آوایی بس هراسناک برخاست، روانها با شنیدن آوای زنگوله های شاخ اکومن دیو، چونان باد تند از جا برخاستند و به هم آویختند و دریایی آشفته از جنگ و ستیز و غوغا و هیاهو بپاخاست. آوای به هم خوردن و شکستن استخوانها ، غار را می لرزانید و اَکومَن دیو همچنان سرش را می جنبانید و آوای شوم زنگوله های شاخش را بر می کشید و خشم و کین و جنگ و غوغا و هیاهو و برخورد و شکستگی استخوانها را بیشتر بر می انگیخت.
من که از دیدن این دریای جنگ و ستیز و خشم و کین به جان آمده بودم، به اَکومَن دیو گفتم: ای دیو نابکار پلید که نابکاری و بددلی تو را پایانی نیست، این نوای شوم که برانگیختی چه بود و این جنگ شوم از چه برخاست و چرا این استخوانهای پوسیده این سان خشمگین و کین به دل به هم آویختند و استخوانهای هم را شکستند؟ اَکومَن دیو گفت: رازی را که از من پرسیدی باز می گویم. این جنگ و ستیز برخاسته از همان کپکی است که تو بر روی مغزها دیدی. از کارهای من یکی این است که در انبانِ شومم تخمی دارم که نام آن ” پی ورزی ” (تعصب) است.
من هر مغزی را که آماده کشت این تخم ببینم آهسته به آن نزدیک می شوم و تخم را روی آن می کارم و می روم. دیری نمی گذرد که تخم می روید و سراسر مغز را با کپکی زهرآگین و تلخ می پوشاند. هنگامی که همه مغز از کپک پوشیده شد از درون آن زهرآبه ای به درون مغز می خلد که این اندیشه را در آن می اندازد که زیباترین و بهترین و استوارترین و درست ترین و رساترین باورها و اندیشه ها ، باور و اندیشه ای است که درون آن مغز است و با همین برداشت و پندار است که هر مغزی که گرفتارکپک زدگی شد دیگرجزمغزخودش و اندیشه و باور برخاسته از مغزخودش هیچ اندیشه و مغزی را بر نمی تابد و نه تنها برنمی تابد، تاب ماندن و زنده ماندن آن را هم ندارد. همه مغزها باید ازمیان برخیزند و تنها آن مغز کپک زده بجا بماند. از اینجاست که مغزهای کپک زده که کپک آنها همه از من است به هم در می آویزند و یکدیگر را می گیرند و می کشند، گرفتن و کشتنی که آن را هرگز پایانی نیست. این بگویم که از میان همه جنگهایی که من برمی انگیزم زیباترین و دل انگیزترین جنگها همین جنگ مغزهای کپک زده است که بزرگترین شادیها را به دل من و پدر ارجمندمن، دیوان دیو، اهرمن می اندازد. این که تو دیدی چکه کوچکی است از دریای جنگ و خون و ستیزی که من میان مغزهای کپک زده برانگیخته ام و هزار هزار جنگ از این بزرگتر و گرانتر را خواهم انگیخت و این کار من تا زمانی که اَژی دهاک ستمگر زنده در بند است و اهرمن زنده است و من نیز زنده هستم دنبال خواهد شد و تنها زمانی این جنگ از میان برخواهد خاستخ که ایزد چیستا ، ایزد بزرگ روشنگر ، مغزها را چنان روشن سازد که دیگر هرگز جای کشت کپک روی آن فراهم نگردد.
پاره ای از بخش سوم کتاب اسب سپید خورشید نوشته دکتر حسین وحیدی.
پیشگفتار وندیداد ، جلیل دوستخواه
پیشگفتار وندیداد ، جلیل دوستخواه
بیشتر بخوانیم : وندیداد ، آنچه از وندیداد باید بدانیم ، چگونه این همه دروغ درباره آئین زرتشت ساخته شده
“وندیداد” یکی از بخش های پسین «اوستای نو» است که برخی از پژوهشگران، آن را به کلی جدا و متمایز از دیگر بخش ها و نماینده ی آیین ها و دادگذاری های مغان باختری یا مادی می دانند. از این بخش – به جز فرگرد دوم آن (داستان جم) – تاکنون ترجمه ی فارسی رسایی که هم از حیث زبان و هم از نظر یادداشت ها و توضیح ها و درک و دریافت دشواری های فراوان متن، امروزی و علمی باشد و بتواند پرسش های خواننده ی پژوهنده ی کنونی را پاسخ گوید، انتشار نیافته است.(1)
در گزارش «اوستا»ی «پورداوود» نیز، جای «وندیداد» خالی ماند. استاد گزارش این بخش را در سال های اوج کار و کوشش پژوهشی خود به انجام رسانده؛ اما ویرایش و تدوین نهایی آن را موکول به پایان یافتن کار انتشار دیگر بخش های گزارش خود کرده بود. وی در پاسخ این پرسش نگارنده که چرا اقدام به انتشار آن نمی کند، چنین استدلال می کرد که این گزارش، چند ده سال پیش صورت پذیرفته و نیازمند بررسی و مقابله ی دوباره با متن و منابع مربوط بدان و ویرایشی سرتاسری است که در سال های پیری و ناتوانی، دیگر از وی برنمی آید و انتشار آن را به همان صورتی که هست نیز روا نمی داند و امیدوار است که روزی یکی از همکاران و دوستان جوان وی این کار را به نحو شایسته ای به سرانجام برساند.(1)
دست نویس سالخورده ی گزارش «وندیداد» تا واپسین روزهای زندگی استاد، روی میز کار او بود؛ اما متاسفانه پس از درگذشت وی، دقت کافی در حفظ میراث پژوهشی او به عمل نیامد و آن دست نویس نیز در میان کاغذها و یادداشت های دیگر وی پراکنده شد و در نقل و انتقال های خانوادگی از میان رفت و بدین سان، کار انتشار گزارش فارسی «وندیداد» پورداوود به کلی منتفی شد.(3)
نگارنده ی این گفتار که در دو دهه ی اخیر، دست اندرکار گزارش سرتاسری همه ی نوشتارهای اوستایی بوده، بر این باور است که در یک پژوهش اوستاشناختی جامع، این بخش از نامه ی کهن را – به هر کدام از شاخه های دین زرتشتی که منسوب شمرده شود و نسبت سازگاری یا ناسازگاری مضمون و محتوای آن با دیگر بخش های اوستا، به هر اندازه که باشد – نمی توان و نباید نادیده انگاشت. از این رو ترجمه ی این بخش را نیز در کنار دیگر بخش ها برعهده گرفت و اینک گزارش کامل همه ی فرگردهای بیست و دوگانه ی آن را در این مجموعه عرضه می دارد تا خواننده و پژوهنده ی میراث فرهنگی و فکری ایرانیان باستان، فرصت مطالعه و بررسی همه ی بخش ها را در کنار هم داشته باشد.
نام این بخش از نامه ی کهن دینی ایرانیان، یعنی «وندیداد»، صورت تحریف شده و غلط مشهوری است از شکل اصلی اوستایی آن «وی دئودات». این نام ترکیبی، سه جزء دارد : جزء نخست آن «وی» پیشوندی است که بر سر بسیاری از نام ها یا ریشه ی فعل های اوستایی آمده و معنی دوری و جدایی بدان ها می دهد و در فارسی به صورت «گـُ -» در بسیاری از واژه ها، از جمله در «گریختن» و «گسستن» باقی مانده است. جزء دوم آن «دَئوَ» همان است که در فارسی به صورت «دیو» به تنهایی و در ترکیب هایی چند، دیده می شود.(4) جزء سوم آن «داتَ» به معنی «سامان» و «نظم» و «قانون» است که در فارسی «داد» و ترکیب های آن را از همین ریشه داریم. «وی دئودات» بر روی هم به معنی «داد دوردارنده ی دیو» یا به تعبیر گسترده تر، «داد دیوستیز» است.
بنابر نوشته های دینی زرتشتیان، این بخش از اوستای نو، نوزدهمین «نَسک»(دفتر) از نسک های بیست و یک گانه ی اوستای روزگار ساسانیان بوده و به شش نسک گم شده ی دیگر، «نسک های داتیک» را تشکیل می داده که موضوع آن ها «دانش و داد و کار جهانی» بود و – گذشته از گاهان – تنها نسکی از اوستاست که به همان صورت کهن بر جا مانده است.
«کریستن سن» تاریخ نگارش و تدوین «وندیداد» را دوره ی اشکانیان می داند.(5) هر چند همه ی اوستاشناسان با این نظر همداستان نیستند؛ اما بیشتر پژوهشگران با توجه به سبک و شیوه ی نگارش این بخش که در سنجش با «یشت ها» برخی نادرستی های دستوری دارد و در پاره ای از موردها تقلیدی است از بخش های کهن تر اوستا و با در نظر گرفتن چگونگی محتوای آن، تاریخ نگارش و تدوین آن را بسیار جدیدتر از روزگار انشاء دیگر بخش های اوستا دانسته و آن را منسوب به شاخه ی باختری دین مزداپرستی و چکیده ی باورها و برداشت های مغان مادی شمرده اند. در هر حال هیچ یک از اوستاشناسان، در پیوند «وندیداد» با مجموعه ی پیکره ی اوستا تردیدی روا نداشته است.
برخی از پژوهندگان، «وندیداد» را برآیند نفوذ گسترده ی مغان مادی در دربار «خشیارشا» و هماهنگی آن دربار با روحانیت زرتشتی می دانند.
دو فرگرد نخستین و چهار فرگرد واپسین «وندیداد»، سبک نگارش و محتوایی متفاوت با دیگر فرگردها دارد و احتمالا بازمانده ای است از اساطیر کهن آریایی که نمی دانیم به چه علتبا فرگردهای سوم تا هیجدهم همراه و در یک مجموعه آمده است.(6) در فرگرد نخست، سخن از شانزده سرزمینی می رود که «اهوره مزدا» آن ها را آفرید و آسیب هایی که «اهریمن» با پتیاره آفرینی های خود، بر هر یک از این سرزمین ها وارد آورد. می توان این فرگرد را کهن ترین نوشته ی ایرانی دانست که گزارشی جغرافیایی از جهان کهن – هر چند به شکلی اساطیری – به دست می دهد.
فرگرد دوم (داستان جم) منظومه ای است تمام عیار از یکی از دیرینه ترین اسطوره های آریایی که نه تنها ریشه های بسیار کهن آن را در اساطیر باستانی هند و ایرانی و در سرودهای «وداها» و حماسه ی «مهابهارته» می یابیم، بلکه بازتاب ها و تاثیرگذاری های بعدی آن را در اسطوره ها و افسانه های اقوام سامی و اقوام کهن ساکن سرزمین های میان رودان نیز می بینیم.
فرگرد نوزدهم، گزارش و بیان اسطوره ای است کهن که در آن، «زرتشت» و «اهریمن» در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند و هرچند به نظر نمی رسد که در روزگار زرتشت یا دوره های نزدیک بدو به نگارش درآمده باشد، نشانه های آشکاری از ادبیات «گاهانی» و سرودهای اساطیری – حماسی «یشت ها» و حتی از آن برتر، اساطیر هند و ایرانی در آن به چشم می خورد.
«دارمستتر» مضمون این فرگرد را با رویارویی «ادیپوس» و «ابوالهول» می سنجد.(7) فرگرد بیستم، چهره ی اساطیری «ثریتَ» نخستین پزشک جهان و چگونگی برخورد ایرانیان با دانش پزشکی و درمان بیماری های گوناگون را به ما می شناساند. در فرگرد بیست و یکم، سخن از «گاوپاک» یا «گاو نخستین» در میان است که نمونه ی نوعی ستوران به شمار می آید و باز هم دورنمایی اساطیری از کوشش های ایرانیان برای دست یابی بر محیط زیستی پاک و بی آلایش و بدور از گزندها و ناخوشی ها را در برابر چشم ما می گذارد و سرانجام فرگرد بیست و دوم – هر چند ناتمام می نماید – به گونه ای دنباله ی دو فرگرد پیش از آن است و محتوای آن را سخن از نوعی دیگر از درمان و تلاش برای دور راندن بیماری و مرگ تشکیل می دهد که می توان آن را «منثره درمانی »(8) (و به تعبیر امروزی «گفتار درمانی» یا «روان درمانی») نامید.
در فرگردهای سوم تا هیجدهم با مجموعه ی مدون و منظم و مشروحی از قانون نگاری ها و دادگذاری های ایرانیان کهن در مورد حقوق فردی و اجتماعی انسان و مناسبات گوناگون میان افراد و حتی رعایت حقوقی ویژه برای جانوران اهلی و نیز آداب و آیین های پالایش تن و روان و دوری از آلودگی و گند و لاشه و مردار (نسو) و تعیین دستمزد پزشکان و پاک کنندگان و مسائل دیگری از این دست برمی خوریم که هر فصل آن، سزاوار پژوهشی ژرف است و در زمینه ی مباحث جامعه شناختی ایران سندی ارزنده به شمار می آید.
بیشترین بخش مباحث حقوقی و فقهی «وندیداد»(یعنی اصول قانون جزا و فرمان های تطهیر) را در کتاب های پهلوی مانند دینکرد، بندهشن، گزیده های زاد سپرم، ارداویراف نامه، شایست – نشایست و کتاب های روایان نیز به همان صورت یا با اندک دگرگونی می بینیم و از این لحاظ، مطالعه ی کامل این بخش از اوستا در ضمن فرصت مناسبی است برای سنجش محتوای آن با ادبیات دینی پارسی میانه.
دقت فرهنگی و نگرش جامعه شناختی در محتوای «وندیداد»، نشان می دهد که این بخش از نامه ی دینی کهن ایرانیان – به رغم ظاهر خشک و قهرآمیز پاره هایی از آن و ناخوشایند نمودن برخی از آداب و رسوم بیان شده در آن – گنج شایگانی است از ریشه دارترین و بنیادی ترین بُن مایه های اساطیر و فرهنگ ایرانیان.
در پژوهش های امروزی می توان از این بن مایه ها بهره گرفت و محتوای آن ها را در عرصه ی ادبیات، اسطوره شناسی، حقوق، جامعه شناسی، مردم شناسی و یزدان شناخت سنجشی، با دستاوردهای دیگر قوم ها و دین های پیشین و پسین سنجید و موقعیت فکری و فرهنگی ایرانیان را در پهنه ی گسترده تری بازشناخت.
بررسی و شناخت دادگذاری ها و فرمان های «وندیداد»، بخشی از مطالعه ی سرتاسری «اوستا» است. نمی توان «گاهان» شورانگیز زرتشت را خواند و با آن همه نیایش و نماز و اسطوره و آیین و حماسه در «یسنه» و «یشت»ها و «ویسپرد» و «خرده اوستا» آشنا شد؛ اما از مطالعه ی جدی و اصولی «وندیداد» چشم پوشید و پژوهش در کارکرد اندیشه و فرهنگ ایرانیان دوران باستان را کامل دانست. این ها همه جنبه ها و نمودهای گوناگون یک پدیدارند.
پژوهنده ی پارس «رستم ج.ج.مدی» در گفتاری به نام «تحول قانون ایرانی»(9)به معرفی و تحلیل «وندیداد» پرداخته و نوشته است:
«وندیداد که از گذشته ی باستانی بسیار دور به طور کامل به دست ما رسیده، تنها کتاب دینی مزداپرستان است که محتوای عمده ی آن را قانون جزایی ایران باستان تشکیل می دهد. وجود چنین قانونی در ایران کهن، نشان می دهد که ایرانیان آن روزگاران، چندان از ملاک و معیار تمدن عصر جدید دور نبوده اند …
گوهر دین زرتشتی این است که جهان برای برخورداری همگان آفریده شده است، نه برای سودجویی این یا آن شخص بخصوص …
پژوهش در فرمان های وندیداد، نشان می دهد که ایرانیان تا چه اندازه به آزادی و حقوق فردی انسان احترام می گذاشته اند. در این فرمان ها می بینیم که وارد آوردن کم ترین گزندی به تن آدمی، به شدت ناروا شمرده شده است …
هرگاه جریان تاریخ را سه هزار سال به عقب بازگردانیم، در ترکیب قانون و سازمان ها و نهادهای ایران باستان، بسیاری چیزهای شگفتی آور و ستایش انگیز می یابیم.»
«مهرداد بهار» نیز درباره ی اهمیت «وندیداد» نوشته است:
«… این اثر، علاوه بر داشتن مطالبی جغرافیایی و تاریخی (هر چند افسانه ای)، دارای مطالب بسیار حقوقی و آیینی نیز هست که آن را از نظر جامعه شناسی تاریخی و ارتباط فرهنگی و اجتماعی مردم نجد ایران با بین النهرین و غرب آسیا، شایان اهمیت بسیار می سازد.
… مطالب یاد شده در فصل های اول و دوم کتاب اوستا (جلد دوم، گزارش و پژوهنده : دکتر جلیل دوستخواه) که دارای اصلی اوستایی است، باید محتملا بسیار کهن و مربوط به اعصار پیش از تاریخ گسترش و سپس سکونت اقوام هند و ایرانی در آسیای میانه، دره ی سند و نجد ایران باشد.»(10)
«و.ب. هنینگ»(11) نظریه ی دیگری درباره ی «وندیداد» دارد و آن را نمونه ی بارز وضع مغان در دوران ناتوانی و در زیر سلطه ی یونانیان می شمارد.(12)
روی هم رفته می توان گفت «وندیداد» در کنار دیگر بخش های مجموعه ی کهن سال «اوستا»، گویاترین نمایشگاه فرهنگ باستانی ماست که هر کس در هر عصری و به دلیلی، چیزی در آن به یادگار گذاشته است و ما امروز همه ی آن را با وجود ناهمگونی هایی که در میان پاره ها و بخش های آن به چشم می خورد، در برابر دیدگان خود داریم. بر ماست که این مرده ریگ قرون و اعصار و این کهن سال ترین یادمان نیاکانمان را با حوصله و دقت و بردباری و آزادمنشی و به دور از هر گونه پیشداوری و یکسونگری مطالعه کنیم و در آن به پژوهش بپردازیم و هرگز از یاد نبریم که به گفته ی «پورداوود» :
«داستان ها و یادگارهای کهن فرهنگ ما هر چه هست، زاییده ی زندگی قوم ما و پرورده ی سرزمین ما و نمودار سرشت نیاکان ما و راست ترین گواه بد و خوب پدران ماست. اگر بد بودند یا خوب، اگر تنگدل و تنگدست بودند یا رادمرد و گشاده دست، اگر پهلوان و دلیر بودند یا ترسو و بزدل، اگر بزرگ منش و آزاده بودند یا گدامنش و درویش، همه ی این زشت و زیباها از همین داستان ها هویداست و بهتر و روشن تر و بی طرف تر از تاریخ واقعی ایران و مردم این کشور است.»(13)
وظیفه ی خود می دانم که در این فرصت، از یکایک دوستان و سروران دانش پژوه و فرهنگ دوستی که در کار گزارش «وندیداد» مشوق من بودند و مرا دلگرمی بخشیدند و در مواردی راهنمایی کردند و برخی از مآخذ نایاب را بزرگوارانه در اختیار من گذاشتند و به ویژه از آقایان دکتر «بهرام فره وشی» و دکتر «احمد تفضلی» که هر دو از رهروان دیرین این راهند و بر اهمین و ضرورت این کار در زمینه ی ایران شناسی تاکید ورزیدند، سپاسگزاری کنم.
ج. دوستخواه
اصفهان – مهرروز مهرماه (مهرگان) 1364
پانوشت ها :
1. برای آشنایی با چگونگی این امر نگاه کنید به مقاله ی «دکتر بهرام فره وشی» در ماهنامه ی «راهنمای کتاب»، سال 6، شماره ی 8 – آبان 1342.
2. گفتنی است که در طی گزارش اوستای پورداوود، بارها به نوشته های وندیداد استناد شده و پاره هایی از آن گزارش گم شده، آمده است.
3. نگارنده خود در همان سال ها، آن دست نویس را در کتابخانه ی استاد مطالعه کرد و بخش هایی از فرگردهای پنجم و هفتم آن را در کتاب «اوستا، نامه ی مینوی آیین زرتشت» آورد.
4. درباره ی «دیو» و دگرگونی معنایی آن نگاه کنید به یادداشت های اوستا.
5. آ. کریستن سن : مزدا پرستی در ایران قدیم، ترجمه ی دکتر ذبیح الله صفا، ص 121.
6. دکتر احمد تفضلی احتمال داده است که دو فرگرد نخستین به سبب ارتباط با زمین – که در دین زرتشتی مقدس به شمار می رود و باید از آلودگی بدور باشد – بر مطالب اصلی وندیداد افزوده شده باشد.(نگاه کنید به پیشگفتار چاپ دوم «وندیداد» گزارش م. ع. داعی الاسلام)
7. نگاه کنید به زیرنویس فرگرد 19.
8. نگاه کنید به «منثره» و «منثره درمانی» در یادداشت های اوستا.
9. Rustam J.J. Modi: The Evolution of Iranian Law. Professor Jackson Memorial Volume. pp.199-215
10. مهرادد بهار : پژوهشی در اساطیر ایران (پاره ی نخست) – دیباچه، ص چهارده و پانزده.
11. W. B. Henning
12. زرتشت. ص 54 و 55.
13. ابراهیم پورداوود : پیشدادیان و کیانیان، نشریه ی انجمن فرهنگ ایران باستان، سال چهارم، شماره ی 2، اسفندماه 1345.
شگفتی و شکوه سیستان ، متن پهلوی با آوانویسی پارسی و ترجمه
شگفتی و شکوه سیستان ، متن پهلوی با آوانویسی پارسی و ترجمه
متن پهلوی شگفتی و شکوه سیستان با آوانویسی پارسی و ترجمه آن به همراه مقایسه با کار تورج دریایی و سعید عریان.
برای دریافت این نوشتار ارزشمند با فرمت PDF از رضا آقازاده ، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی بر روی پیوند زیر کلیک کنید.
سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی
به یاد دارم
کودکی
برف و بهار
جامه نو، کفش و دیدارها
اکنون رفته است این یاد ها
باد بِه، مهر و نوایِ مرغکان
نوروز خجسته/ 2 اسپند 91 خورشیدی/ رضا
— همچنین ببینید :
سروده پهلوی به پذیره فصل بهار به همراه برگردان به پارسی
سرود پهلوی یک رویا به همراه برگردان پارسی
سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی کردی سپاس یزدان به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی باد و برگ به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی بهار من به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی ناز به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی دره به همراه برگردان به پارسی
سروده پهلوی ” باد ” به همراه برگردان به پارسی
سروده اِران شهر به زبان پهلوی به همراه برگردان به پارسی
ماتیکان هزار داتستان
ماتیکان هزار داتستان
ماتیکان هزار دادستان یا مادیان هزار دادستان یکی از متون پهلوی مشهور و به نام دوران ساسانی است.در این متن حقوقی،قوانین جزایی و کیفری زرتشتیان ایران در دوران باستان تشریح و توضیح داده شده است.
ماتیکان ، مادیان یا همان ماده واحده به معنای قانون ،هزار همان معنای هزار می دهد و دادستان یا دادگستری همان حقوق و قضا هست.در کل این واژه به معنای هزار قانون حقوقی یا دادستانی است.
دریافت ماتیکان هزار داتستان
بندهش ، میراثی از ایران باستان
بندهش ، میراثی از ایران باستان
بیشتر بدانیم : بندهشن
كتاب بندهش را موبدی زردشتی به نام فرنبغدادگی یا دادویه در سده سوم هجری از روی نوشتههای باستانی ایران گردآوری كرده است.
خبرگزاری كتاب ایران(ایبنا) ـ بندهش (bondahesh) كتابی به زبان فارسی میانه و خط پهلوی است كه یكی از مهمترین متنهای دینی و تاریخی زردشتی به شمار میآید. بندهش از دو واژهی «بن» به معنای آغاز و خواستگاه و «دهش» به معنای آفرینش ساخته شده و روی هم به معنای آفرینش آغازین است. با این همه، آنچه در كتاب آمده، تنها پیرامون آفرینش نیست، بلكه دانستنیهای جغرافیایی، زمینشناسی، جانورشناسی، گیاهشناسی، مردمشناسی، گاهشماری، اخترشناسی و پیشگوییهایی درباره آینده جهان نیز در آن گنجانده شده است. از این رو میتوانیم آن را كتابی دانشنامهگونه از ایران باستان بدانیم. با وجود این، هنوز پژوهش جامعی درباره محتوای این كتاب ارزشمند، انجام نشده است.
چگونگی گردآوری
كتاب بندهش را موبدی زردشتی به نام فرنبغدادگی یا دادویه در سده سوم هجری از روی نوشتههای باستانی ایران گردآوری كرده است. فرنبغ خود در آغاز كتاب به بهرهگرفتن از زند(تفسیر اوستا) اشاره كرده و در جایجای كتاب عبارتهایی مانند “آن گونه در دین گوید”، “چنین گوید به دین” یا “در دین گوید”، نوشته است كه در همگی آنها دین به معنای اوستا و زند است.
بررسی كتاب هشتم دینكرد، یكی دیگر از كتابهای دینی و كهن ایرانیان، نشان میدهد كه بسیاری از دانستنیهای بندهش در دامدادنسك اوستایی، وندیداد، سپندنسك و چهردادنسك وجود داشته است. بنابراین، آنچه در بندهش آمده، ریشه در نوشتههای بسیار كهنتر ایرانیان دارد.
متنها و ترجمهها
از بندهش دو گونه متن بلند و كوتاه به زبان پهلوی در دست است. متن بلند ،ایرانی خوانده میشود؛ زیرا هر سه دستنویس موجود از آن، در ایران نوشته شده اند. یكی از آن متنها را موبد خدابخش فرود آبادان نزدیك سال 1870 میلادی و دیگری را دستور تیرانداز به سال 1880 برای هیربد تهمورس دینشاه از یزد به هند بردند. نسخه سوم نیز، بیآنكه سرنوشت آن را به درستی بدانیم، از هند سر درآورد. متن كوتاه را ،متن هندی میخوانند؛ زیرا در هندوستان از روی نسخههای بلند ایرانی نوشته شده است.
انكتیل دوپرون دستنویسی را از هند به فرانسه برد و ترجمهای از آن را به زبان فرانسه در سال 1771 منتشر كرد. سپس ترجمههایی از این كتاب به آلمانی و انگلیسی منتشر شد. ترجمه روانی از بندهش به زبان فارسی امروزی بر پایه سه دستنویس ایرانی پس از كوشش 20 ساله شادروان مهرداد بهار انجام شده است. استاد بهار در مقدمهای كه بر این اثر نوشته، آن را “دایره المعارفك” نامیده است. (ص 14)
از آغاز تا فرجام
كتاب بندهش سه موضوع اصلی را در بر میگیرد: اورمزد و دشمنی اهریمن؛ آفرینش مادی از آغاز تا انجام؛ تاریخ و پیوند كیانیان و زیستگاههای آنان. هریك از این موضوعها خود بخشهایی دارند و گاهی خود آن بخشها نیز بخشهای كوچكتری دارند. از این رو، پژوهشگرانی كه روی این كتاب كار كردهاند، آن را به شیوه متفاوتی گفتاربندی كردهاند. برای نمونه، مهرداد بهار آن را در یك مقدمه كوتاه و 22 بخش تنظیم كرده است؛ اما چون بخش نهم(درباره نحوه
از بندهش دو گونه متن بلند و كوتاه به زبان پهلوی در دست است. متن بلند ایرانی خوانده میشود؛ زیرا هر سه دستنویس موجود از آن، در ایران نوشته شده اند
آن آفرینشها) خود زیربخشهای كوچكتری دارد، برخی مانند انكلساریا، آن را در 40 بخش تنظیم كردهاند. فهرست بخشهای این كتاب بر پایه شیوه مهرداد بهار این گونه است:
بخش نخست: سرآغاز
بخش دوم: درباره آفرینش مادی
بخش سوم: درباره فراز آفریدن روشنان
بخش چهارم: درباره چگونگی و علت آفریدگان برای نبرد
بخش پنجم: تازش اهریمن بر آفرینش
بخش شم: درباره دشمنی دو مینو
بخش هفتم: درباره زیج گیهان كه چگونه اتفاق افتاد
بخش هشتم: درباره نبرد كردن آفریدگان گیتی با مقابله اهریمن
بخش نهم: درباره نحوه آن آفرینش كه شامل موضوعهای زیر است:
درباره چگونگی زمینها/ درباره چگونگی كوهها/ درباره چگونگی دریاها/ درباره چگونگی رودها/ درباره رودهای نامور/ درباره چگونگی دریاچهها/ درباره چگونگی جانوران به پنج شكل/ درباره چگونگی مردمان/ درباره چگونگی زنان/ درباره چگونگی زایش هر سرده/ درباره چگونگی گیاهان/ درباره سروری مردمان و گوسفندان و هر چیزی/ درباره چگونگی آتش/ درباره چگونگی خواب/ درباره چگونگی بانگها/ درباره چگونگی باد، ابر، باران/ درباره چگونگی خرفستران/ درباره چگونگی گرگ سردگان/ درباره «چیز چیز» كه به چه گونهای آفریده شده است.
بخش دهم: درباره سال دینی
بخش یازدهم: درباره بزرگ كرداری ایزدان مینوی
بخش دوازدهم : درباره بدکرداری اهریمن ودیوان
بخش سیزدهم : درباره تن مردمان بسان گیتی
بخش چهاردهم : درباره سروری کشورها
بخش پانزدهم : درباره چینود پل و روان درگذشتگان
بخش شانزدهم : درباره شهرهای نامی از ایرانشهر و خانه کیان
بخش هفدهم : درباره مانشهایی که کیان به فره کردند ، و (آنها) که به افدی و شگفتی از آن (ها سخن) گویند
بخش هجدهم : درباره درباره گزند (ی که) هزاره هزاره به ایرانشهر آمد
بخش نوزدهم : درباره رستاخیز و تن پسین
بخش بیستم : درباره تخمه و پیوند کیان
بخش بیست و یکم : درباره دوده موبدان
بخش بیست و دوم : درباره سال شمار تازیان به دوازده هزار سال
دریافت بندهش