داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

لشکر ایران بعد از نبرد طولانی با سپاه روم در حوالی شام ( که قلمرو ایران بوده است و اکنون کشور آشوب زده سوریه در آنجا قرار دارد ) با وجود پیروزی نیاز مبرم به پول، ابزار و خوراک دارند.

خزانه ی موجود تهی است. انوشیروان بی پول نیست دستور میدهد که از خزانه یمازندران هزینه سپاه را بفرستند اما بزرگمهر وزیر خردمند پیشنهاد می کند:

مردم ایران همه دارای اندوخته هائی هستند, اگر پیام شاه به آنان برسد، این هزینه را به وام به شاه خواهند داد.

در این میان کفشگری پیدا می شود و به فرستادگان بزرگمهر می گوید :
من این پول را میپردازم. قپان و ترازو بیاورید و سکه ها را وزن کنید و ببرید.
در عوض درخواستی دارم که پادشاه انوشیروان اجازه دهد فرزندم در رده ی «دبیران» شاه قرار گیرد.

وقتی پیام کفشگر را به انوشیروان می دهند وی می گوید :
وام کفشگر را به او پس دهید چه هر کسی را نمیتوان بدون صلاحدید سران دیوان دولت به دبیری برد ….

دبیر در ایران قدیم منصبی در حد وزیر بود. در تاریخ بیهقی به دبیری بونصرمشکان و ابوالفضل بیهقی و … و کارهای مهمی که ایشان داشتند اشاره شده است .

در این دوره این داستان تحریف شده و اینطور در کتابهای درسی نوشتهاند که کفشگر تقاضا داشت تا پسرش درس بخواند و شاه ایران مخالفت کرد, درصورتیکه آموزش همگانی بود و نیاز به اجازه شاه نداشت . تنها دبیری دیوانبود که چون سرنوشت کشور را در مسائل مختلف در دست داشتند لذا باید دربالاترین درجه از علم و دانش زمانه باشند که این طی آموزشهائی طولانی ازسنین کودکی تا بزرگسالی کسب میشد.
تنها کسی که از مردم عادی به مقام دبیری رسید بوذرجمهر حکیم بود که خود داستان دیگری دارد .

و اما راه و رسم گزینش دبیران

در کتاب ( الوزراء و الکتاب ) که در شرح حال وزیران و دبیران قرنهاینخستین اسلامی است در مقدمه آن شمه ای از راه و رسم ایرانیان در این زمینهرا ذکر کرده است .

در روزگار شوکت ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانیرا برای دبیری دیوان نامزد میکردند نخست بایستی سران دیوان خرد و دانشآنها را بیازمایند و کسانی را که شایسته یافتند نام آنها را به شاه گزارشکنند و کارهائی را به ایشان واگذارند تا آنگاه به دستور شاه آنها را نزدکارگزاران دولت بفرستند تا در کارهای مختلف شایستگی خود را نشان دهند .
در کتاب آمده است که پادشاهان دبیران را مقدم میشمردند و فضیلت صنعت ایشانرا میشناختند و ایشان را از نعمت و رفاه بهره مند میساختند. زیرا آنها رایو خرد را با صنعت و هنر و بلاغت و خط یکجا داشتند .

زیرا آنها هستند که زبان گویای شاهان و گنجینه دار اموال ایشان و امین پادشاهان بر رعیت و کشورشان هستند .

فردوسی از جمله کارهای اردشیر بنیانگزار ساسانیان شمرده است که در زمانهمین شاه بود که دبیران طبقه ای خاص گردیدند و از طبقات ممتاز به شماررفتند:

به دیوانش کار آگهان داشتی
به بی دانشان کار نگذاشتی
بلاغت نگه داشتندی و خط
کسی کو بُدی چیره بر یک نُقط
ستاینده بُد شهریار اردشیر
چو دیدی به درگاه مردی دبیر
بدو باشد آباد شهر و سپاه
همان زیردستان فریاد خواه
دبیران چو پیوند جان من اند
همه پادشا بر نهان من اند

برخی تاریخ نویسان حکایت کفشگر و انوشیروان که میخواست با تقدیم مالفراوان از او اجازه بگیرد که فرزند خود را به فرهنگیان سپارد تا در زمرهدبیران درآید اینطور تفسیر کرده اند که شاه مخالف درس خواندن عامه مردمبوده در صورتیکه به مکتب رفتن و درس خواندن نیازی به اجازه پادشاه نداشت وهمگانی بود .

آنچه به اجازه شاه نیاز داشت ورود به خدمت دیوان و رسیدنبه مقام دبیری بود که طبق آئین آن زمان به فرزندان کسانی تعلق داشت که درهمین طبقه دبیران بودند که پدر آنها از زمره با لیاقت ترین اعضاء دیواندولت بودند و با گذراندن انواع آموزشهای لازم طی سالهای بسیارشایستگی درامور محوله لیاقت خود را بثبوت رسانده بودند .
به گفته ابن بلخی از جمله کارهای انوشیروان این را نوشته که :
بفرمود تا جز مردم اصیل صاحب معرفت را هیچ عمل نفرمودندی و منع کرد هیچ بی اصل یا بازاری یا حاشیه زاده دبیری آموزد… فارسنامه

نامه ایران) حمید یزدانپرست(

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی

به خشنودی اهورامزدا

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی(

فلوطین اسکندرانی و شاگردش فرفریوس در نویسه هایشان اشاره به آتشان ورهرامو آتشکده های روشن در جبال سوریه و ترکیه امروزی دارند و از چاشته ها وهیربدستان هایی سخن به میان می آورند که مغان دانشمند در آن حکمت خسروانیرا می آموزاندند که خود گویای گسترش و حضور تاریخی دین و فرهنگ زرتشتی درآن سرزمین هاست. شاید امروز بنابر قراردهای سیاسی دیگر نام این پهنه هایجغرافیایی ایرانشهر نباشد و تنها نام و یادی از فرمانروایی پارسیان،ساسانیان و کسراها برجای مانده باشد… و سایه هایی کم رنگ در زیر غبارروزگار از آن آموزه ها و یانش های مغان زرتشتی در آیین ها و فرهنگ روزمرهمردمان این دیار…..

گاه و بی گاه کاربران اینترنتی درتارنماهای اجتماعی فرتورهایی دست به دست می کنند که درونمایه آنها سخن ازکسانی با فرنام زردشتیان کرُد یا کرُدان زردشتی یا پیروان دین زرتشتی درسوریه و عراق دارد… اینکه شماری از مردم کرد سوریه امروز هم هنوز بر دینزرتشتی برابر چارچوب رسمی موبدان و آیین ها، باورها و فرهنگ اجتماعی آناستوار هستند و این بهدینان در سده ی گذشتهاز چشم هازمان جهانی زرتشتیانبه ویژه جامعه ی نیرومند و با نفوذ پارسیان هند پنهان مانده باشد، سخنشگفتی است به ویژه آنکه در یک صد سال گذشته جایی در این کره ی خاکی باقینماند که عصر اطلاعات و ارتباطات یکپارچه آن را نکاویده باشد.

منطقی تر خواهد بود اگر این گرایش ها را برپایه داده های جامعه شناسی،جنبشی جوان در میان این مردمان بشماریم که حداکثر در بیست سال اخیر زمزمه یآن از گوشه و کنار به گوش می رسد. همانند این جریان اجتماعی در گرایش بهدین بهی را در دو دهه ی اخیر می توان در آمریکای جنوبی و لاتین، روسیه،آسیای میانه و قفقاز و… هم مشاهده کرد؛ البته با در نظر داشتن این نکته یمهم که گرایش آنها در بیشتر مواقع همسو و همراه با جریان رسمی دین بهی وهازمان زرتشتیان است و آمیخته به شعارهای سیاسی و پافشاری بر خواست هایقومی و نژادی نیست….

در چند سال اخیر شماری از مردمان کُردزبان سوریه در کنار پرچم یک گروه چریکی چپ گرا از کردان آن دیار، درفشی بانگاره ی فروهر را هم بالا برده اند و پیکره ای منسوب به اشوزرتشت راهم درشهر «عفرین» برپا داشته اند و می نماید که به میراث مینوی آن پاکمرد مهر میورزند… بی گمان من هم به نوبه ی خودم بعنوان یک کنشگر دینی، خشنودم ازمهرورزی ایشان نسبت آن وخشور و دین و فرهنگ زرتشتی… اما اینکه این گرایشها تا چه میزان به شالوده ی دین بهی، پیام زرتشت پاک و فرهنگ هازمانیزرتشتیان نزدیک است، پرسشی است که با توجه به تجربه ی شخصی خودم و زندگی درجنوب ترکیه و در شهر مرزی شیرناک و دیدار از شهرها مرزی نوسیبین، ماردین،دیاربکر، جیزره، سیلوپی، شانلاعورفا، وان، هاکاری، آگری و… باید بگویمشوربختانه نزدیک به صفر است.

برای نمونه در نهایت شگفتی آقای «شوکرو» معمار کُردی که مرکز فرهنگی شهر نوسیبین در جنوب ترکیه را با الهاماز عکس هایی اینترنتی از نگاره های سربازهای جاویدان پارسه(تخت جمشید) طراحی و ساخته و در دو سوی سر در ورودی آن مرکز فرهنگی نگاره های فروهر راتراشیده است، با وجود اعتقادات اسلامی و اقامه نماز یومیه مسلمینخود رازردشتی می دانست اما تا پیش از آشنایی و گفتگو با یکی از بهدینان ایرانیساکن آنکارا حتا نمی دانست که «گاتها» و «یسنا» و سدره و کُشتی چیست!!

فارغ از دیدگاه های سیاسی، چکیده سخنی که بیشتر این مردم پیرامون دین بهی با من در میان می نهادند دور این محور می گشت که:

«ما کُرد هستیم و عرب و ترک و ایرانی نیستیم و تحت ستم قرار داریم
در ازمنه ی باستان پیامبر کُردی از میان خودمان داشتیم بنام حضرت زردشت کهاو نوروز را بنیاد نهاد و آتش نوروز را برای ما کُردها به یادگار گذاشت.

زردشت کتابی داشته که به زبان کُردی بوده

کردهای یزیدی(ایزدی) همان زردشتیان هستند و سنت زردشت، همین سنت کردهاست»

و سخنانی عوامانه از این دست که گویای عمق ناآگاهی آنان نسبت به آیین مزدیسنا، پیام اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتیان است.

اینکه آن وخشور بزرگ چه گفت چه آموخت و آرمان و پیامش چه بود و «گاتها» چیست؟

«یسنا» چیست؟ و اوستا و نسک های پهلوی کدام است؟

و آیین فرهنگ زرتشتی چگونه است؟

انجمن مغان که اشو زرتشت بنیاد نهاد چه بوده؟

آتش ورهرام و آدریان و درمهر کجاست و آیین و بنیاد آن چگونه است؟
سدره و کشتی چیست؟ و آیین نیایش و یزشن در دین زرتشتی چگونه است؟

موبدان و هیربدان که بودند و کیستند؟ و زرتشتیان اکنون در ایران و هند و دیگر کشورهای جهان چه می کنند؟

برای آنها مللموس نیست و گفتاری ناآشناست.

شوربختانه آگاهی اکثریت این عزیزان همتبار در حد همان اندک آگاهی هایشفاهی و متاسفانه جهت داری است که تلوزیون های آن گروه چیریکی مارکسیستیاشاعه می دهند، سخنانی که گاه شگفت آور و از ریشه در تضاد با بنیادهای دینبهی است.

برای نمونه عرض می کنم: شماری از هموندان آن گروه درونپایگاه خودشان در کوه های قندیل، جامه سرخ و زرد بر تن داشتند و در کنارآتشی افروخته، برابر تصویر رهبر سازمان خویش سجده می کردند و نامش را عبادتبه شیوه زردشتی نهاده بودند.

یکی از رسانه های تصویری این گروه باشور و هیجانی خاص این تصاویر را پخش می کرد و گوینده ی آن شبکه که گویاکنترل مشاهیر خودش را از دست داده بود با حرارتی خاص رهبر مارکسیست حزبش راهمان زردشت امروز مردم کُرد معرفی می کرد!!!

شوربختانه تعصباتقومی سردمداران کشور سوریه و جبهه گیری های دولتمردان اسلامگرای ترکیه ورسانه های دولتی این کشور از یک سو و از سویی دیگر نبود آگاهی رسانی درست وشفاف پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی در رسانه های عربی، ترُک و کرُد زبان،بیم آن می رود که در آینده ی نه چندان دور کژ گویی ها و سخنان جهت دار وناروایی که رسانه های این گروه چریکی به خورد مخاطبان ناآگاه خویش می دهند،اندک اندک بعنوان حقیقت تاریخی و فرهنگی دین زرتشتی پذیرفته و در باوربینندگان این رسانه ها رسوب یابد و بقولی شود داستان این بیت که شاعر میفرماید:

خشت اول چون نهاد معمار کج

تا ثریا می رود دیوار کج

در برابر این نیمه خالی لیوان، شاید یک نیمه ی پرُ و روزنه ای از روشنایی وامید نیز دیده می شود، و آن کوشش شمار کوچکی از پژوهندگان کُرد زبانانبرای برگردان نسک های دین زرتشتی به ویژه گاتها از ترجمه فارسی و انگلیسیبه زبان های ترکی استانبولی و کرُدی است. در این میان چندتن از آنان که درزمینه ی دانشگاهی و آکادمیک کوشندگی دارند با یاری یک تن از بهدینان ایرانیساکن در ترکیه، پا را فراتر نهادند و با توصیه ی اینجانب به منظور پژوهشمیدانی دست به سفر به ایران زدند. این سفر بستری را فراهم آورد تا اینعزیزان بتوانند بعد از سده ها سردرگمی و گرفتاری در فرهنگ ترُکی اسلامی،فرصتی یابند تا از نزدیک آتش ورهرام و آدریان های هازمان زرتشتیان در ایرانرا زیارت کنند، از نزدیک با موبدان زرتشتی و گرامی انجمن موبدان ایرانپیوند گرفته و هم سخن شوند و در شماری از آیین ها و جشن های زرتشتیان شرکتکنند، حتا با مهرورزی شماری از همکیشان، این فرصت را یافتند که در آیین هایخصوصی چون عروسی و گواه گیری نیز حضور یابند.

نتیجه ی این سفر وپژوهش های میدانی سبب شد تا این عزیزان آگاهی های دست اول، درست و بیلغزشی پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی بدست آورند و البته در کنار آن نسک هاییاز گاتها، اوستا و شمار قابل توجهی از کتب در پیوند با دین بهی را در ایرانتهیه کرده و با خود به ترکیه بیاورند.

چنانکه نیک آگاهید، بخشبزرگی از آثار موبدان، هیربدان و پژوهشگران دین و فرهنگ زرتشتی در جهان بهزبان های فارسی و انگلیسی است. آشنایی این عزیزان با زبان فارسی خود فرصتیمغتنم را فراهم آورده است تا در کنار گزارش های تصویری و پژوهش های میدانیکه در ایران فراهم آورده اند، اقدام به ترجمه نوشته های دینورزان زرتشتی وموبدان ایرانی از فارسی به تُرکی استانبولی و کُردی کنند.

امید آن میرود که در آینده ی نزدیک با انتشار این آثار، جامعه ی دانشگاهی و طبقهمتوسط و تصیلکرده کشور ترکیه و همتباران کُرد این فرصت را بیابد تا فرایپیش داوری ها و تعصبات کور مذهبی و قومی، داوری درست و آگاهانه ای پیرامونزرتشت پاک، بهدینان و دین و فرهنگ زرتشتی داشته باشد. ایدون باد.

فرید شولیزاده

کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت

کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت

تازه‌ترین کتاب موبد دکتر کورش نیکنام، «کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» نام دارد که در آن به گونه‌ای دسته‌بندی‌شده و با نقل قول مستقیم،نوشته‌های حدود 200 تن از پژوهشگران قدیم و جدید ایرانی و خارجی را دربارهزرتشت و آموزه‌هایش به همراه دیدگاه‌های خود آورده است.

 



خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـدرباره زندگی و اندیشهزرتشت، آثاری متعدد به زبان فارسی نگاشته‌اند اما کتاب «کنکاشی بر زندگی واندیشه زرتشت» شیوه‌ای نو و مستقیم را در مراجعه به آرای گوناگون و ارائهآنها به خواننده پیش گرفته است.


«کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» پژوهش و نگارش موبد دکتر کورش نیکنامدارای یک «سرآغاز» است که سخن مؤلف را در بر می‌گیرد. از آن پس بخش‌هایکتاب اغاز می‌شوند که ترکیبی خاص خود دارند. شیوه‌ نویسنده بر این مبنا شکلگرفته است که در هر مدخل با یک پیشگفتار با عنوان «اشاره» به کمک مخاطبمی‌آید تا با توجهی ویژه و با روشی نو و مستقیم به موضوع بپردازد. آن گاهنقل قول‌هایی مستقیم از اندیشمندان گوناگون در کتاب‌هایشان می‌آورد که بدنهاصلی بخش و زیربخش را تشکیل می‌دهند. در پایان برخی بخش‌ها و زیربخش‌هانیز دیدگاه‌های خود را در قالب عنوان «برداشت» می‌آورد.
عناوین بخش‌های اصلی این کتاب عبارت‌اند از: «گزیده و چکیده پیشگفتارها»، «زرتشت»، «اوستا»، «گات‌ها»، «اندیشه زرتشت» و «سرگذشت دین زرتشت پس ازپیامبر».

«سرآغاز» کتاب

کتاب با «سرآغاز»ی اینچنین آغاز می‌شود: «انسان در زندگی تکراری خودناخواسته و گاهی ناآگاه در زمان حال به سر می‌برد. او اندکی نگران و پریشاناز نیک و بدِ سرنوشت آینده خویش است؛ بنابراین تلاش می‌کند تا برای داشتنزندگی بهتر، برنامه‌ریزی خردمندانه داشته باشد. گاهی نیز به روزگار گذشتهنیاکان خویش، با تمام فرازو فرودهایی که پشت سر گذاشته می‌اندیشد و بی‌گمانبایستی از رویدادهایی که در روزگاران گذشته‌اش تجربه شده، درس بهزیستیبگیرد. برای بسیاری از رویدادهای سرنوشت‌ساز در تاریخ گذشته، بر خودبالیده، افتخار می‌کند، و بر آن است تا راه سازنده و بهتری را برگزیند. وگاهی نیز با افسردگی درس عبرت می‌آموزد و چنانچه دانا و خردمند باشد،تجربه‌ی تلخ زندگی گذشتگان را از آن پس تکرار نخواهد کرد.» (ص 11(

نویسنده سپس با اشاره به تاریخ زندگی هر اجتماع و ارتباط آن با تاریخاندیشه و جایگاه آن و نیز مفاهیم نهفته در بخشی از فلسفه و حکمت که ابزاریبرای شناخت بهتر و درک از جهان و هستی به دست انسان می‌دهد، یادآور می‌شودکه ابزار فلسفه، افق نگاه انسان را در رویدادها روشن می‌کند و در گذارتاریخی خود و در فرآیند بستر خویش به سیر تکامل اندیشه و باورهای گذشتگانمی‌انجامد.


 
وی می‌افزاید که تاریخ جوامع انسانی را می‌توان بر مبنای فلسفه‌ زندگی،مورد پژوهش تاریخی در شیوه زندگی و چیستایی گذشتگان قرار داد. آن گاه نتیجهمی‌گیرد، اگر بپذیریم تاریخ به زندگی گذشتگان می‌پردازد و فلسفه نیزابزاری برای شناخت جهان و زندگی انسان است، بنابراین با نگرش به این نکاتمی‌توان یادآور شد که تاریخ همواره به بینش‌ها، اندیشه‌ها و فلسفه آننیازمند است و زندگی مردم بدون شناخت فلسفه، جایگاهی کم‌ارزش دارد.


نویسنده یادآور می‌شود که چون سرگذشت زندگی هر ملت، بیانگر هویت مردم آنسرزمین در روزگاران گذشته است، از این رو بررسی زندگی، اندیشه و بینشبزرگان و اندیشمندان اثرگذار هر  دوران، بر نحوه نگرش و زندگی انسان امروزاثر خواهد نهاد و به هدفمندی، استواری و ثمربخشی در آینده خواهد انجامید.


او در این میان این نکته را روشن می‌سازد که گرچه در گذر تاریخ ایران،فرهیختگانی بسیار، نقشی سازنده‌ و مؤثر در زندگی مردم زمان خود داشته‌انداما تنها چند اندیشمند برجسته دارای این شایستگی بوده‌اند که با فلسفهخویش، بینش و رفتار جهانیان را دگرگونی سازند. وی زرتشت پیام‌آور، کوروشهخامنشی و فردوسی توسی را از این دسته برمی‌شمارد و اشاره می‌کند که اینانهر یک به شیوه‌هایی گوناگون، در فلسفه، تمدن و فرهنگ ایران نقش داشته‌اند.


کوروش نیکنام در این کتاب یاد‌آور است که: زرتشت در اندیشه و فلسفه خویش،بنیانگذار نگرش یکتاپرستانه در جهان است و آفریننده را خدایی دانا و توانامعرفی می‌کند که سراسر، خرد و سرچشمه آفرینش است.


او می‌گوید که چون روزگاری دراز از زمان زندگی زرتشت گذشته است، بنابراینبیش از هر اندیشمند و پیامبری در شکلهای متفاوت به نام و خاندان، زادروز،زمان زندگی، فلسفه و بینش زرتشت اشاره شده است. او این تفاوت بیان را معلولتاریخ پرفرازونشیب سرزمین ایران در تاخت‌وتاز‌ها، آتش کشیدن‌ها ومی‌داند و بخشی را نیز منتج از غرض‌ورزی و حسادت تاریخی و سیاسی جهانگردان وتاریخ‌نگاران برمی‌شمارد.


نویسنده می‌گوید: برخی حکومتهای پس از زرتشت و رهبران دینی نیز در آنروزگاران تأثیرهایی بر جایگاه اصلی اندیشه و فلسفه راستین زرتشت داشته‌اند. آنان ادبیات اوستایی و نوشته‌های برجای‌مانده از دانش و اخلاق ایرانیانروزگاران کهن‌تر را وارد دین و اندیشه‌ی زرتشتی کرده‌اند و گاه به خرافهنیز آمیخته‌اند به گونه‌ای که جداسازی حقیقت اصلی و آن چه به آن افزوده شدهاست، امروزه کاری دشوار به نظر می‌رسد.


نویسنده کوشیده است در این پژوهش، پس از سه هزار و هفتصد و پنجاه سال ازتاریخ یکتاپرستی ایرانیان که با اندیشه زرتشت آغاز شده است، به سراغمحققان، تاریخ‌نگاران و اندیشمندانی برود که تاکنون در فرهنگ ایران باستان وفلسفه زرتشت پژوهش کرده‌اند. وی گزارش آنها را ماده‌ای اولیه برای بهتر وساده‌تر کردن فهم گفته‌ها و نوشته‌ها برای پژوهشگر تازه‌وارد جهت بررسی،مقایسه و انتخاب می‌داند. او در این راه سروده‌ای از زرتشت را که دارایپیام «آزادی گزینش پس از شنیدن گفته‌ها» است،

سرمشق خود برای تدوین اینکتاب قرار داده است:


«بهترین گفته‌ها را به گوش بشنوید
با اندیشه‌ روشن به آن بنگرید
سپس هر مرد و زن از شما
راه نیک و بد را
با اختیار برگزیند
پیش از فرارسیدن روز واپسین
همه به پا خیزید
و در گسترش آیین راستی بکوشید.

گات‌ها، سروده 30، بند 2»

(ص 14(

 

از این رو نویسنده، نگارش خود را بر نقل موضوع‌های پژوهش‌شده از سویاندیشمندان و پژوهشگران دوره‌های متفاوت تاریخی بنا نهاده است و این امکانرا به خواننده می‌دهد که از حاصل پژوهش دیگران بهره گیرد و خود به حقیقت وکنه راستین دین عاری و پالایش‌شده زرتشت دست یابد.


گزیده و چکیده پیشگفتارها

نخستین فصل، «گزیده و چکیده پیشگفتارها» عنوان گرفته است که گزیده و چکیدهمقدمه مهمترین کتاب‌های مرتبط با دین زرتشت از 1310 تا 1390 خورشیدی راشامل می‌شود. پیش از آن، نوشته‌ای با عنوان «اشاره» و پس از آن «پیشگفتار»یبه قلم مؤلف آمده است.


نویسنده در این بخش، مطالعه گزیده پیشگفتارهای بسیاری از کتاب‌های ارزشمند وآگاهی‌بخش را که قادر به جذب مخاطب بوده‌اند، به طور یکجا امکان‌پذیر کردهاست. وی با استناد به کتاب‌های برخی پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی وخارجی به کمک خواننده می‌آید تا از مدخل چکیده پیشگفتارهایشان ورودی بهپیشگفتار اصلی کتاب داشته باشند؛ پیشگفتارهای پژوهشگران و اندیشمندانینظیر: ابراهیم پورداوود، در « خرده اوستا» و «یشت‌ها: جلد دوم»؛ محمدجوادمشکور، در «دینکرد»؛ پرویز رجبی، در «هزاره‌های گمشده»؛ هانری ماسه، در «فردوسی و حماسه ملی»؛ مری بویس، در «تاریخ کیش زرتشت»؛ گئو ویدن گرن، در «دینهای ایران»؛ آر. سی. زنر، در «طلوع و غروب زردشتی‌گری»؛ مراد اورنگ، در «همبستگی در اوستا»؛ و برخی موبدان زرتشتی مانند: موبد اردشیر آذرگشسب، در «مقام زن در ایران باستان»؛ موبد فیروز آذرگشسب، در «گات‌ها یا سرودهایآسمانی زرتشت»؛ موبد دکتر اردشیر خورشیدیان، در «جهان‌بینی اشوزرتشت (پیام‌آور ایرانی)»؛ موبد رستم شهزادی، در «زرتشتیان یکتاپرست هستند»؛ موبددکتر جهانگیر اشیدری، در «دین و آموزشهای اشوزرتشت»؛ کوروش نیکنام، در «آیین اختیار، گفتاری پیرامون فرهنگ و فلسفه زرتشت» و … .


او از طریق برخی دیگر از تاریخ‌نگاران و افرادی که تأثیری ماندگار در تاریخداشته‌اند و با آوردن جملات قصار از آنان، نگاهی کلی به ایران، اخلاق وآداب ایرانی و دانش ایرانیان دارد؛ مشاهیری مانند: هرودت، دینون، استرابو،گزنفون، امیان، نیکولاس، فیثاغورث، پلوتارک، کریستن‌سن، جوزفس، مهاتماگاندی، سقراط، ابن‌خلدون و … .


وی ادامه می‌دهد که کنکاشی بر زندگی، بینش و فلسفه‌ زرتشت، گامی کوتاه ولیراهگشا برای رهروان راه دراز و پرثمر حقیقت‌جویی خواهد بود.

از آنجا كه واژه «كنكاش» ــ به خلاف استعمال نادرست آن ــ به معنی «مشورت» و «رایزنی» است، نویسنده خاطرنشان می‌سازد که در این کنکاش بزرگ، از نتیجه‌پژوهش، چکیده‌ سخن و یافته‌های پژوهشگران و گزارش‌های تاریخی و باورهایسنتی دوستداران و پیروان دین زرتشتی بهره می‌جوید و باور آنها را به شکلیکه با یکدیگر گفت‌و‌گو می‌کنند، در کنار هم یا روبه‌روی هم قرار می‌دهد وبا این شیوه به رایزنی (کنکاش) می‌پردازد. (ص 86(

 

نگاهی به بخش‌ها

بخش «زرتشت» در این كتاب شامل فصل‌ها یا زیربخش‌هایی با عنوان‌های «زرتشتكیست؟»، «زندگی زرتشت»، «زرتشت از نگاه اندیشمندان»، «نام زرتشت»، «زادگاهزرتشت» و «زمان زندگی زرتشت» است.


نویسنده در حد مختصر به موضوع «زرتشت کیست؟» در این فصل «اشاره» دارد. دربخشی از نوشته او می‌خوانیم که تفسیر و برداشت گوناگون از گفتار، اندیشه وفلسفه‌ زرتشت یکی از چالش‌های فکری در گذر زمان بوده است. خاندان او،زادگاهش، زمان زاده‌ شدنش، اندیشه و حتی نام وی را چند گونه بیان کرده‌اند ونوعی سردرگمی برای پژوهندگان پدید آورده‌اند.


اما نویسنده نتیجه می‌گیرد که از بندهایی از سروده‌های زرتشت چنینبر‌می‌آید که او از گروه اشراف و روحانی نبوده و ادبیات اوستایی و پهلوینشان می‌دهد که زرتشت به تیره‌های متوسط آریایی که زندگی چادرنشینی و ایلیداشته‌اند، تعلق دارد و با استناد به همان سروده‌ها، کاوی، کرپن‌ها واوسیج‌ها را دشمنان اندیشه زردشت  می‌داند.


او به موضوع «زندگی زرتشت» این گونه می‌پردازد که وی در دوران جهل و خرافه،ساحری و باورهای نادرست اجتماعی رشد کرد و از چیستی‌های زندگی درس گرفت تاآن که سال‌ها بعد از جانب خدا به پیامبری برگزیده شد تا با ابزار اندیشه،گفتار و کردار نیک و  با نگاهی پکتاپرستانه، به راهنمایی انسان آن دورانبپردازد.


سپس نویسنده به کمک برخی صاحبقلمانی مانند: ابوالقاسم فردوسی، موبدجهانگیر اشیدری، علی‌اکبر جعفری، بهرام فره‌وشی و … که در باره‌ زندگیزرتشت اشاراتی دارند به برداشتی اینچنین دست می‌یابد که مبهمات وداستان‌های تخیلی درباره‌ زرتشت با اندیشه‌ وی که ضد خرافه و پندارهاینادرست است از آغاز در تقابل قرار دارد.


آن گاه در فصل بعد ــ «زرتشت از نگاه اندیشمندان» ــ گزیده‌ دیدگاه برخیپژوهشگران را به ترتیب حروف الفبا ذکر می‌کند؛ پژوهشگرانی مانند: آدلر،آذینی‌فر، اسلامی ندوشن، اشتینز، اینسلر و … .


نام «زرتشت»، «زادگاه زرتشت» و «زمان زندگی زرتشت» نیز بخش‌هایی دیگر ازاین اثر نیکنام‌اند که با شواهدی از نوشته‌های دیگران همراه شده‌اند.


بخش «اوستا» شامل زیربخشهایی چون: «اوستا چه کتابی است؟»، «پژوهش در اوستا»، «گردآوری اوستا» و «اوستا و زرتشت» می‌شود.


نیکنام در زیربخش «اوستا چه کتابی است؟» ضمن رد باور عمومی که اوستا کتابیمقدس از عالم غیب است، می‌گوید که این کتاب به شکلی که امروزه «اوستا»نامیده شده، در پنج بخش از گذشته‌ها به یادگار مانده است که «یسنا»،«یشت‌ها»، «ویسپرد»، «وندیداد» و «خرده اوستا» نام دارد. آن گاه به توصیفهر یک می‌پردازد و متذکر می‌شود که از زمان شکل‌گیری زبان پهلوی در ایران،نوشته‌های فراوانی وارد متون دین زرتشتی شد که برخی از آنها با پیام راستینزرتشت هماهنگی ندارند و به باورهای زروانی، مانوی و وندیدادی منتسب‌اند. سپس به ذکر برخی از آنها چون اردای‌‌ویراف‌نامه، دینکرد، دادستان دینیک،بندهشن، مینوخرد، زرتشت‌نامه و … می پردازد. نویسنده در اینجا ضمنیادآوری جایگاه نوشته‌ها به نام اوستا در فرهنگ و ادبیات دینی از زبانمورخانی چون طبری، ثعالبی، مسعودی، بلعمی، ابوریحان بیرونی، کومون،محمدجواد مشکور، رستم شهزادی و …  مطالبی کوتاه آورده است.


در زیربخش «پژوهش در اوستا»، بخشی مربوط به پیشینه، سرآغاز و سرانجام کارپژوهش در ادبیات اوستا را از زبان پژوهندگانی چون دکتر آبتین ساسانفر،توماس هاید (Thomas hyde)، آنکتیل دوپرون (Anquetill duperron)ومی‌خوانیم.


سپس در زیربخش «اوستا و زرتشت» نقل‌هایی از پژوهشگران متعدد می‌آورد و درآنها از هم‌خویش بودن زبان کتاب زرتشت با زبان سانسکریت که کتاب ریگ وداو سایر نوشته‌های مذهبی هند در حدود 1200 سال پیش از میلاد مسیح با آننوشته شده بودند ــ می‌گوید و نتیجه می‌گیرد که چگونه بعد از یک و نیم قرنپژوهش، اهمیت و ارزش «اوستا» توسط پژوهندگان شناخته شد.


بخش «گات‌ها» در این کتاب زیربخش‌های «گات‌ها کدام است» و «جایگاه زرتشت در گات‌ها» را شامل می‌شود:


نویسنده در زیربخش «گات‌ها کدام است» می‌گوید كه گات‌ها، از کهن‌ترینبخش‌های اوستاست، یادگار زرتشت پیامبر است، پنج بخش دارد و چون نگینی درمیان هفتادو دو هات یسنا جای داده شده است. آن گاه گات‌های پنجگانه را اینگونه برمی‌شمارد: اهنود، اشتود، سپنتمند، وهوخشتر و وهیشتوایشت.


سپس از گفت‌وگوهای اندیشمندان و پژوهشگرانی چون: اسلامی ندوشن، اورنگ،بی‌آزار شیرازی، رستم پارکی، پورداوود، پروفسور رمیه، زنر، موبد شیرزادی وبهره می‌گیرد و از اهمیت گات‌ها در ادبیات دینی و فرهنگی ایران یادمی‌کند.


در زیربخش «جایگاه زرتشت در گات‌ها»، نویسنده، از زبان زرتشت، بندهایی ازگات‌ها انتخاب کرده است. و با ذکر نمونه‌هایی از آن به ارزش و جایگاه زرتشتمی‌پردازد.


بخش «اندیشه‌ زرتشت» دارای بیشترین زیربخش اصلی و فرعی در این کتاب است واین زیربخشها را شامل می‌شود: «فلسفه و اندیشه زرتشت»، «اهورامزدا،پروردگار، خداوند»، «جایگاه اهورامزدا»، «نقش خدا در هستی»، «وابستگی انسانبا پروردگار»، «دین، کیش، وجدان آگاه»، «دو گوهر همزاد و متضاد، زایندهنیکی و بدی»، …، «اشا، راستی، هنجار درست» و … .


مؤلف در زیربخش «فلسفه و اندیشه زرتشت»، به گزینه‌های بنیادی فلسفی و دینیدر بینش و اندیشه زرتشت می‌پردازد. او مبنا را بر سروده‌های زرتشت می‌گذاردو با استناد به نوشته‌های پژوهشگران و دانشمندان، مخاطب را به کنکاش دراین حوزه دعوت می‌کند.


زیربخش‌ «اهورامزدا، پروردگار، خداوند» دارای زیربخشهایی فرعی است. نیکنامدر زیربخش فرعی «جایگاه اهورامزدا»، این موضع را می‌گیرد که خداوند هستیمورد ستایش بسیاری از انسان‌ها در روزگار بوده و همچنان خداپرستی ویکتاپرستی از اندیشه‌های فراگیر و چشمگیر جهان است. همچنین به باور بسیاریاز ادیان، خداوند، یکتا دانسته و نامیده شده است و رقیبی ندارد ولی در هرقوم و ملت، نام خداوند و رابطه او با انسان متفاوت است. او سپس نتیجهمی‌گیرد که به باور برخی، خداوند در آسمان جای دارد و در آنجا در جست‌وجویاویند و در جایی دیگر او را در زمین و در جهان مادی دنبال می‌کنند و از اوحاجت می‌خواهند. گروهی نیز برای خدایان خود تندیس‌هایی می‌سازند که به سانانسان‌اند و در معابدی که برای این مجسمه‌ها ساخته‌اند آنها را ستایشمی‌کنند و از آنها حاجت می‌طلبند. سپس نویسنده از نیایش سنتی زرتشتیان بهگویش اوستایی مدد می‌جوید که در آن به جایگاه  خداوند در فلسفه زرتشتمی‌پردازند؛ خدایی که در گات‌ها و سروده‌های زرتشت به صورت «مزدا»، «اهورا»و گاهی «اهورامزدا» بیان شده است.


نویسنده در زیربخش‌های «نقش خدا در هستی» و «وابستگی انسان به پروردگار» ازبرگردان‌های سروده‌های زرتشت توسط اندیشمندان کمک می‌گیرد و با آوردنسروده‌هایی از آن به نقش خداوند در هستی و رابطه‌اش با انسان می‌پردازد.


ادامه این زیربخش‌ها مجموعه باورهای زرتشتی را در قالب عناوینی متعدد پوششمی‌دهد. هر زیربخش با یك «اشاره» از سوی نویسنده آغاز می‌شود و با یك«برداشت» كلی از مجموعه آرای پژوهندگان پایان می‌پذیرد.


بخش «سرگذشت دین زرتشت پس از پیامبر»، زیربخشهای «دین زرتشت در دوره ماد»،«دین زرتشت در دوره هخامنشی»، «دین زرتشت در دوره اشکانی»، «دین زرتشت دردوره ساسانی» و «دین زرتشت پس از ساسانیان» را در خود جای داده است. نویسنده روند رو به گسترش دین زرتشت پس از درگذشت زرتشت را در دوره‌هایتاریخی مختلف و تداوم آن توسط مغان در ایران، برمی‌شمارد. آن گاه ادامهحیات دین زرتشت و تأثیر حکومت‌ها بر این دین در دوره‌های تاریخی ــ نظیرمادها، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و پس از ساسانی ــ را بازگو می‌کند. چگونگیزندگی زرتشتیان در دوران‌های پس از ساسانی در ایران از زبان پژوهندگان،پایانگر این بخش از کتاب است.

 

به انگیزه چاپ این اثر گفت‌وگویی با کوروش نیکنام داشته‌ایم دربارهدشواری‌های نگارش زندگینامه و شناخت تاریخی زرتشت، دستیابی به باورها وسنت‌های اصیل زرتشتی از میان متون و منشأ برخی آیین‌ها و مراسم زرتشتیان کهدر ادامه می‌خوانید:


؟ ـ  شما در کتاب تازه خود گفته‌اید که چون روزگاری دراز از زمانزندگی زرتشت گذشته است، بنابراین بیش از هر اندیشمند و پیامبری در شکل‌هایمتفاوت به نام و خاندان، زادروز، زمان زندگی، فلسفه و بینش زرتشت اشاره شدهاست. اما از سوی دیگر به عنوان نمونه می‌بینیم که زرتشتیان برای تولد،پیامبری و درگذشت زرتشت، روزهای خاصی را در نظر می‌گیرند و برای آنها آداب ومراسمی دارند. آیا این تاریخ‌ها ــ مثلاً زادروز زرتشت ــ واقعی هستند واسناد تاریخی آنها را تأیید می‌كنند؟

 

= ـ خیر. ما طبق سنت معتقدیم که زرتشت 1768 سال پیش از میلاد در روز 6فروردین متولد شد و در سن بیست‌سالگی مدت 10 سال به طبیعت رفت و در كوهسهند به تفكر و مراقبه پرداخت. در این مدت با بازنگر‌ی خود توانست قوانینحاكم بر طبیعت را درك کند و در سن 30 سالگی در سالگرد همان روزیكه متولد شد، به پیغمبری رسید.

 

؟- سنت بر چه اساسی این تاریخ را انتخاب كرده است؟ برای دیگر باورهای زرتشتیان درباره زادگاه زرتشت چطور؟

 

= ـ باور سنتی ما بر اساس روایت‌هایی است كه از زبان پهلوی باقی مانده است. زمان و مکان زندگی زرتشت از نكته‌های پرابهام برا‌ی پژوهشگران است. بسیار‌یاز آنان در این گزینه‌ها پژوهش داشته و هر یك با دلیل و سندی نام و زمان وزادگاه زرتشت را به شكل‌های گوناگون بیان كرده‌اند. «گاتها» ــ سرودها‌ی زرتشت ــ نام این پیام‌آور را «زره‌توشتره» و زادگاه او را «رگه» (به باوربرخی پژوهشگران: شهر «ری») گزارش داد‌ه‌ا‌ند. «سر هنری راولینسون» ــدیپلمات و شرق‌شناس بریتانیایی و نخستین كسی كه خط میخی را با كتیبه‌هایبیستون خواند ــ نظر دیگری دارد و معتقد است زادگاه زرتشت جایی است درآذربایجان به نام «تخت سلیمان».


؟ ـ نوشته‌اید که برخی حکومت‌های پس از زرتشت و رهبران دینی درروزگاران کهن تأثیرهایی بر درک جایگاه اصلی اندیشه و فلسفه راستین زرتشتداشته‌اند. آنان ادبیات اوستایی و نوشته‌های برجای‌مانده از دانش و اخلاقایرانیان روزگاران کهن‌تر را وارد دین و اندیشه‌ زرتشتی کرده‌ و گاه بهخرافه نیز آمیخته‌اند به گونه‌ای که جداسازی حقیقت اصلی و آن چه به آنافزوده شده است، امروزه کاری دشوار به نظر می‌رسد. به نظر شما اوستا تا چهحد می‌تواند این مشکل را حل کند؟

 

= ـ هنگامی كه صحبت از «اوستا» می‌شود باور مردم چنین است كه اوستا ــ مانندسایر کتاب‌های مقدس ادیان ــ پیامی است كه از عالم غیب به زرتشتیان رسیده وپس از ثبت، در كتاب‌ها‌ی مقدس آمده است؛ در حالی كه چنین نیست. آن چه ازدیر باز تاكنون در دانش‌های گوناگون، باورهای سنتی و فلسفه زندگی نیا‌كا‌نآریایی بر جا مانده و به زبان اوستایی سروده شده و اكنون پاره‌ا‌ی از آن برجا مانده و به زبان پارسی برگردان شده است، «اوستا» نامیده می‌شود. اوستادر پنج بخش از گذشته‌ها به یادگار مانده است كه در میان آنها تنها «گاتها» متعلق به زرتشت است. در «یسنا» كه یكی از پنج بخش اوستا به شمار می‌رود، 72 «هات» وجود دارد كه تنها 17 «هات» آن مربوط به زرتشت و سروده‌های اوست.


؟ ـ از گاتها یا سروده‌های زرتشت نیز نمی‌توان به زمانی كه در آن زندگی می‌كرده است، پی‌برد؟

 

= ـ خیر. سروده‌های زرتشت نیز به زمانی دقیق برای زندگی او اشاره ندارند. درمورد زمان زندگی زرتشت به كنكاش نشستیم و آن را از دیدگاه پژوهشگران مختلفبررسی كردیم. ابوریحان بیرونی در این باره می‌گوید كه من به استنادگزارش‌ها‌ی پهلوی كه پس از اسلام به نگارش آمده فكر می‌‌كنم كه پیامبریزرتشت مربوط به 258 سال قبل از حمله اسكندر ــ یعنی 558 سال قبل از میلادمسیح ــ بوده است. مسعودی نیز این را قبول دارد. «هرتسفلد» ــ باستان‌شناس وایران‌‌شناس آلمانی ــ در این باره می‌گوید كه زرتشت هم‌عصر داریوش بوده ودر حدود 500 قبل از میلاد زندگی می‌كرده است. ابراهیم پورداوود با این نظرمخالف است و معتقد به همزمانی زرتشت با داریوش نیست. در نهایت «ذبیح‌الهبهروز» 40 سال پیش تاریخی ا‌رائه كرد كه بر آن اساس و بر اساس گاه‌شمار‌یكه انجام می‌شود، تا پایان سال 1393 خورشیدی، 3754 سال از یكتا‌پرستیایرانیان می‌گذرد.


؟ – اوستا در چه زمانی گردآوری و به صورت کتاب تنظیم شد؟ تا چه اندازه اطلاعاتی موثق درباره زندگی زرتشت در آن می‌توان یافت؟

 

= ـ «آبه فرانسوا» كشیش و خاورشناس فرانسوی، در مقاله‌ای به استناد نوشته‌های نویسندگان سریانی مسیحی كوشیده است ثابت كند كه متن مقدس اوستا تا اواسط قرن هفتممیلادی سینه به سینه حفظ می‌شده است و زرتشتیا‌ن تا سال‌ها‌ی آخر ساسانیكتاب‌های مذهبی نوشته‌شده‌ا‌ی نداشته‌اند. در اواخر زمان ساسانی چون موبدانزرتشتی بیم آن داشتند كه روایت‌ها و آیین‌ها‌ی كهن در معرض تباهی وفراموشی قرار گیرند، به نگارش اوستای ساسانی پرداختند. به این ترتیب اوستایساسانی كه به طور سینه به سینه حفظ می‌شد، در حدود سال 634 میلادی بهالفبای جدیدی كه «دین‌دبیره» نام داشته و در همان زمان برای نوشتن اوستااختراع شده بود، نقل شده است. از طرف دیگر «بیلی» خاور‌شناس انگلیسی دركتابی كه درباره مسائل زرتشتی در كتب قرن نهم نوشته، معتقد است كه اوستایساسانی در اواسط قرن ششم میلادی گرد‌آوری شده و اختراع الفبای دین‌دبیره درهمان زمان صورت گرفته است. این قول كه اوستا سینه به سینه حفظ می‌شده و دردسترس كمتر كسی بوده، نظر مورخان اسلامی نیز هست.

 

؟- با آن چه گذشت، آیین‌های مربوط به تاریخ تولد، روز پیامبری و روز درگذشت زرتشت،برای زرتشتیانبر اساس امورقراردادی است. این قراردادها چگونه تعیین شده‌اند؟ برای نمونه چرا ماه فروردین برای تولدزرتشت و اجرای مراسم دینی انتخاب شده است؟ متون در این باره چه نقشیدارند؟

 

= ـ برای زرتشتیان فروردین ماه فروهر‌ها محسوب می‌شود. در اوستا «فرَوَهر» یا «فرَوَشی» یكی از نیروها‌ی معنو‌ی درون انسان است كه در آغاز تولد بهاراده خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته شده است. این نیرو با كنترل رفتارانسان، زمینه را برای پیشرفت معنوی او فراهم می‌كند. فروهر پس از مرگانسان بار دیگر به عالم بالا باز می‌گردد. این نیروی مینو‌ی را می‌توانفروغ ایزدی یا روح هستی نیز گفت. واژه «فروردین» از همین واژه گرفته شدهاست. این ماه منسوب به فروهرهای درگذشتگان است. طبق این باور فروهر‌ها ازده روز پیش از نوروز برای دیدار بستگان خود به زمین می‌آیند و پس از سركشی واقامت، دوباره به جایگاه خود باز می‌گردند. به همین دلیل زرتشتیان در ماه «فرَوَهر‌ها» ــ یعنی فروردین ــ به استقبال نوروز و سال نو می‌روند. درپنج روز آخر سال، آیینی ویژه‌ به نام «گهنبار پنجه» دارند. هر روز «گهنبارپنجه» كه به «پنجی» نیز معروف است نام جداگانه‌ای دارد كه بخشها‌ی جداگانه «گاتها» (سروده‌های زرتشت) را یاد‌آوری می‌كنند. طبق این آیین، زرتشتیانخانه‌تكانی می‌كنند، دل خود را از كینه و ستم پاك می‌سازند، آتشمی‌افروزند، كندر و چوب صندل بر‌ آن می‌گذارند، عود روشن می‌كنند و باپراكندن بوی خوش در پیرامون زیستگاه خود به استقبال روح در گذشتگان می‌روندتا با خشنود كردن آنها گذشتگان نیز برای آنها دعا کنند و خیر وبركت بیاورند.

از طرف دیگر بر اساس متن‌ها‌ی تاریخی در این ماه 72 رویداد خجسته رخ دادهاست‌ كه چند روزی با یكدیگر فاصله دارند. جمع شدن آنها در یك روز به مردمكمك می‌كند كه آیین‌های مربوط به آنها راحت‌تر انجام شوند و بهتر در خاطربما‌نند.

 

؟- چرا ششمین روز از ماه فروردین به عنوان روز تولد زرتشت معین شده است؟

= – در باور زرتشتیان روز ششم هر ماه، روز «خرداد» یا «خورداد» محسوب می‌شود. بر اساس اعتقاد زرتشتیان، خداوند، گیتی را در شش هنگام یا شش «چَهره» (گاهنبار) آفرید و هر چهره پنج روز طول كشید و در هر چهره یكی از پدیده‌هایاهورامزدا كه لازمه زندگی است آفریده شد؛ به این گونه كه به ترتیب، آسمان،آب، زمین، گیاهان، جانوران و در پایان چهره ششم ــ كه پنج روز آخر سال استــ انسان آفریده شد و با پیدایش انسان، تكامل در آفرینش به مرحله‌ای تازه‌رسید. روز ششم یا روز خرداد از ماه فروردین به معنی كمال است. روزی كهشایسته است انسان تولد خود را نیز جشن بگیرد. به دلیل تمام آن چه گفته شد،این تاریخ برای روز تولد «اشو رزتشت» و پیغمبری این پیام‌آور آریایی بهترینزمانی بود كه می‌توانست انتخاب شود.


درباره نویسنده کتاب

موبد دكتر كوروش نیكنام، نویسنده و پژوهشگر ایران باستان متولد سال 1333خورشیدی در یزد است. وی دكترای خود را در رشته «فلسفه زرتشت» در سال 1380از دانشگاه زرتشتیان در هندوستان دریافت كرد. او در هفتمین دوره مجلس شورایاسلامی نماینده جامعه زرتشتیان ایران بود. «از نوروز تا نوروز»، «آیینها ومراسم سنتی زرتشتیان ایران»، «آیین اختیار»، «گفتاری پیرامون فرهنگ وفلسفه زرتشت» و «برداشتی از سروده‌ها‌ی زرتشت» ازجمله آثار و تألیف‌های ویهستند كه تاكنون چاپ و منتشر شده‌اند.


نیکنام جز تسلط بر زبان‌ها‌ی فرانسه و انگلیسی، به زبان و خط اوستایی نیزآشنایی دارد. «آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ـ ایرانیان: یادگار دیرین» ازآثار در دست چاپ اوست كه به‌زودی منتشر خواهد شد.


کتاب «کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» در 492 صفحه‌ از سوی انتشارات بهجتدر سال 1393 با شمارگان 2000 و بهای 30000 تومان روانه بازار شده است.

 

سرچشمه: خبرگزاری کتاب ایران – ایبنا

http://www.ibna.ir

از کجا و از چه کسی بپرسیم؟

 اندیشه و پرسش

از کجا و از چه کسی بپرسیم؟


 

 

آیا باید هر سخنی را پذیرفت؟

 آیا نباید در هر موردی اندیشه کرد؟

 چرا برخی کورکورانه و از روی تعصب و خرافات و بدون هیچگونه اندیشه و پرسشی هر سخنی را می پذیرند؟

 آن هم بر پایه باورهایی که از روی ترس و  وحشت بر آنها تحمیل شده است!

 

پرسش را از کجا و یا از چه کسی باید پرسید؟

 

 مگر میشود که پرسش درمورد یک دین را از پیروان دین دیگری پرسید؟

 مگر یک مسلمان ، مسیحی ، یهودی و … می آید تا در مورد چون و چرا و یا احکام مذهب خود از یک موبد و یا یک زرتشتی بپرسد؟

 بنابر این اگر پرسشی دارید درباره دین پاک زرتشتی نمی توانید پاسخ درستی از یک غیر زرتشتیان بدست آورید!

 این درست مانند این است که برای خرید نان به آهنگری بروید!

 پس سخنانی که از روی دشمنی با دین پاک زرتشتی زده میشود را باور نکنید!

 

در این راه بسیار کتاب ها و نوشتار هایی نیز هستند که خواسته و یا نا خواسته آگاهی های نادرست ارائه می دهند که به آنها نیز نمیشود اعتماد کرد.

 

برای آموزش دین زرتشتی و رسیدن به پاسخ درست باید پرسش را از یک انجمن زرتشتی ، موبد و یا یک زرتشتی پرسید.

 

آیا برای اندیشه ی پرسشگر خود بدنبال پاسخ درست هستید؟

آیا می خواهید دین زرتشتی را آنگونه که هست و به درستی و راستی فرا بگیرید؟

 

پرسش های خود را از موبدان و انجمن های زرتشتی بپرسید.

 

چند پیوند پیشنهادی ما برای شما:

         انجمن موبدان تهران             موبد کامران جمشیدی         موبد کورش نیکنام

kniknam.com              mobedjamshidi.com              anjomanemobedan.com

 

در تارنمای “دین بهی، بنیاد گسترش دین بهی زرتشتی” نیز در کنار شما خواهیم بود.

 

www.dinebehi.com

سخنی با ازخود باختگان

سخنی با ازخود باختگان

 

کم نیستند کسانی که تیشه گرفته اند و ریشه خود را میزنند ، گویی از روز نخست بی ریشه بوده اند.

 

اگر خار و خاشاک بیابان هم بودند ریشه داشتند!

 

با زبان پارسی دشنام به فردوسی می دهند،

کژاندیشانه و خصمانه برای زرتشت دروغ میسازند،

چون دژخیمان در پی خار کردن کورش بزرگ اند،

 

از تاریخ و فرهنگ پر شکوه ایران هیچ چیزی را  قبول ندارند، همان تاریخ و فرهنگی که هر کشور و هر مردمی در آرزوی داشتن آن هستند، خود را به خواب زده اند و بیدار هم  نمی خواهند بشوند! پهلوانان و استوره ها را دروغ می دانند و شب روز برای جنگ و دعوا بین عموزاده های تازی در هزارو اندی سال پیش بر سر و سینه میزنند!

فراموش کرده اند یا کر و کور شده اند تا بدانند همان تازیان چگونه با ما ایرانیان رفتار کردند، شاید باز در پاسخ بگویند که آنها با دعوت نامه و گل آمدند!

خوب است بدانیم اگر ریشه ای نبود ما هم نبودیم.

سخن بسیار است ، اندیشمند را آرزوست

——————————————

این خودفروختگان در تلاشند تا با تخریب فرهنگ زرتشتیان و زیر پاگذاشتن وجدان انسانی با کمک تقیه(دروغ مصلحت آمیز) کارهای ناشایستی را به نیاکان خود در ایران باستان وزرتشتیان نسبت داده باشد تا با این شیوه جوانان ایرانی را از پژوهش درفرهنگ و آیین نیاکان خود بیزار کرده، از چنین دین وحشتناک و غیر انسانیدوری گزینند.

این خودفروختگان به نوشته هاییاستناد کرده اند که هیچکدام بینش وپیام زرتشت نیست و برخی از آنها مانندوندیداد، برگرفته از دانش و تجربه نزدیک به هفت هزار سال پیش ایرانیان استکه با نا آگاهی از دانش پیشرفته امروزی، برخی از نکته های تحسین برانگیزرادر خود جای داده است. در این نوشته باستانی که به اندیشه زرتشت و سنت هایزرتشتیان نسبتی ندارد برای پاک کردن زندگی از پلیدی ها و نابودی مُرداروجسد درگذشتگان با شناختی که آن زمان از مواد پاک کننده داشته اند.

بهعنوان مثال برای از بین بردن برخی ناپاکی ها از ادرار گاو نیز بهره میگرفتند. چنانکه مسلمین نیز به جای آن از شاش شتر استفاده می کرده اند (حلیهالمتقین تالیف محمد باقر مجلسی در نقل از امام هشتم درباره نفع بول شتر) ویا به انگیزه آلوده نساختن محیط زیست، جسد درگذشتگان را از کنار زندگی خودبیرون برده و به وسیله یکی از پاک کننده ها؛ خاک، هوا، آب و آتش آن رانابود می کردند، زیرا جسد بی جان را بی ارزش و ناپاک می دانسته اند. هرچنداعراب آثار فراوانی از ایرانیان رادر گذشته نابود کرده اند ولی مزارهایباستانی در جای جای ایران نشان می دهد که نیاکان ما شیوه خاکسپاری رانیزاستفاده می کرده اند چنانکه به تازگی اسکلت هفت هزار ساله ای در جنوبتهران کشف شد، زمانی که هنوز اعراب به ایران نیامده تا آن شیوه را بهنیاکان ما آموزش دهند.

چگونهمی توان باور کرد ملتی با تمدن باشکوه و به یادگار مانده خود مانند بنایتخت جمشید، ارگ بم، نقش رستم، کاریزها، آبادی ها، دانش و صنعت خود ومردمی که به قول هرودت: بت سازی وساختن معبد را از کارهای ناشایست میدانستند و یا برای پایداری دوستی با دیگران هرگز در حضور هم آب دهان برزمین نمی انداخته اند و سقراط می گوید: ایرانی بااخلاق ترین ملل دنیاست وحُسن ظاهر دلیل بر حُسن باطن است و… چه روی داده است که یکباره در زمانحمله اعراب بادیه نشین با فرهنگ چادر نشینی و غارت اموال دیگران به نوشتهتاریخ تبری و گزارش های دیگرکه دختران خود را نیززنده به گور می کرده اند؛زرتشتیان با توجه به تصویر های تارنمای باور باران با ادرار گاو غسل میکرده اند! حق دفن بدن مردگان را نداشتند! زن را موجودی اهریمنی می دانستند! همسر خود را برای کسب درآمد به دیگری قرض می دادند و بچه هایش را به بردگیمی فروختند!!!

افتخار نیاکان ما در ایران باستان و به تایید همهپژوهشگران این است که هیچگاه بت پرست نبوده اند، برده داری نداشته اند، تکهمسری داشته و زن ازجایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است و سرودهای زرتشت(گات ها) گویای فرهنگ ارزشمند یکتاپرستی آنان بوده است. اهریمن را خداوندخلق نکرده و در برابر او قرار نداده بلکه تراوش یافته فکر بداندیشان است،پیوسته پیرو راستی بوده وازدروغ و تهمت به ویژه از نوع مصلت انگیز آن بهفرهنگ دیگران خود داری کرده اند و هیچگاه به زور شمشیر که همچنان برپرچماعراب نقش دارد باورهای خویش را به هرسو نبرده اند.

بیگمان تصاویروگزارش هایی که این خودفروختگان برای بیان اندیشه زرتشتیان میاورند نادرست وخنده آور است، به ویژه با مشاهده تصویری که یک زرتشتی به هنگام غسل ازادرار گاو بهره می گیرد! پرسش هایی در اندیشه ها پویا می گردد.

1- ایرانیان که برای ستایش آب و جایگاه ارزشمند آن سرود آبان یشت را در اوستادارند و در سراسر ایران مانند کنگاور در کرمانشاه، نیایشگاه آناهیتا دایرکرده بودند، چگونه به پاک کنندگی آب پی نبرده و با ادرار گاو غسل می کردهاند؟

2- آیا همه خانواده ها گاو در اختیار داشته اند یا در هر شهر و روستایی گاو داری مخصوص برای غسل زرتشتیان دایر بوده است؟

3- گاو ها به چه سیستمی مجهز بوده اند که به هنگام غسل زرتشتیان ادرار آنان آماده بوده است؟

4- مهمترین پرسش این است که گاوها پس از حمله اعراب کجا رفتند؟ برپایه گزارش تاریختبری و نوشته های دیگر زمانی که اعراب به ایران حمله کردند، جواهرات وغنیمت های ایرانیان ساسانی را با کاروان هایی از شتر به عربستان برده و بههمراه زنان و کودکان ایرانی در بازار عربستان به فروش رسانده اند ولی ازگاو ها یادی نشده است، شاید برخی از گاوها پس از آن تغییر چهره داده باشند وشاید زرتشتیان کنونی فراموش کرده اند که باید گاو را به خانه ها بیاورندوبه جای دوش حمام از ادرار آنها برای غسل بهره بگیرند!! 

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

 

چندی است که ایرانیان اندیشمند بیشتر از هر زمان دیگری پی به ارزش اندیشه های اشوزرتشت برده اند و با وجود تمام باید ها و نبایدهایی که حکومت اسلامی بر آنها روا داشته در پی بازگشت به دین زرتشتی هستند.

در این بین افراد خود فروخته ای نیز هستند که با دروغ سازی به دشمنی با دین زرتشتی می پردازند تا کسانی را که در پی پژوهش برای یافتن ریشه ها خود و بازگشت به دین زرتشتی هستند را به گمراهی و دو دلی بیاندازند.

آگاهی درست دادن تنها راه مقابله با دشمنان ایران و خود فروختگان بی هویت است.

در این نوشتار کوتاه خواهیم گفت که آنها از چه روشی استفاده می کنند.

 نخست باید بدانیم که:

اشوزرتشت نخستین پیام آوری برای ما ایرانیان بود که از راه خرد و اندیشه نیک پی به خدای یگانه (اهورامزدا) برد. بردگی را بر انداخت ، آزادی و اختیار را به مردم داد، قربانی کردن را برانداخت ،

تنبلی و بیکاری را نکوهید و خواستار تلاشی پیوسته برای نو کردن و آبادانی گیتی شد ، زن و مرد را برابر و همه جانداران (گیاهان و حیوانات) را دارای ارزشی بالا دانست. و ….

سرودهای ورجاوند اشوزرتشت گات ها نام دارد که بخشی از کتاب اوستا است.

اوستا نام مجموعه کهن ترین نوشتار و سرودهای ایرانیان است که در واقع دانشنامه ایرانیان بوده و از روزگار باستان بدست ما رسیده است. بخش های اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد نوشته شده است اما از میان آنها فقط بخش گاتها از اشوزرتشت میباشد.

خرده اوستا نیز که گلچینی است از اوستا و در آن بهترین و زیباتری نیایش های بایسته و شایسته اهورامزدا گردآوری شده تا در آیین ها و مراسم خوانده شود.

 

اما کور دلان و دشمنان دین زرتشتی از چه روشی استفاده می کنند؟

 

آنها از بخشی از اوستا بنام وندیداد استفاده می کنند و هرگز به شما نمی گویند که این بخش چیست و یا چگونه نوشته شده است و آن را مستقیما به اشوزرتشت نسبت می دهند در حالی که تنها سرودهای اشوزرتشت گات ها نام دارد!

حال ببینیم که وندیداد چیست ؟ چگونه و بدست چه کسانی نوشته شده است ؟

وندیدادیکی ازنسک‌هایپنج‌گانه یاوستایامروزی است و گنج شایگانی ‌است از ریشه ‌دارترین و بنیادی ‌ترین بن ‌مایه ‌های استوره‌ ها و فرهنگ ایرانیان است ولی زرتشتیان تنها برای وندیداد اهمیت تاریخی – اسطوره ‌شناختی قائلند آن را قابل استناد دینی نمی‌دانند.

 

بخش‌هایمختلف «وندیداد» ویژگی‌ها و عمر بسیار متفاوتی دارند. بخشی از بخش‌ها جوانترند، اما بخش اعظم آن بسیار کهن است و به عقیدهٔ بسیاری، جزو منابع کهنپیش از زمان زرتشت می ‌باشد که در هزاره‌ های بعد و در زمان اشکانیان یاساسانیان به مجموعه کتب مقدس مذهبی به اشتباه افزوده و همانگونه که گفته شد تنها از باب اسطوره ‌شناسیو تاریخی می ‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد.

 

وندیداد توسط مغ ها گردآوری شده است، مغ ها یکی از شش خاندان مادها بودند که انجام امور دینی و کاهنی را بر عهده داشتند، پس از آنکه اشوزرتشت دین پاک زرتشتی را برای جهانیان به ارمغان آورد و شاهان نیز آن را پذیرفتند و در پی آن دین زرتشتی نیز گسترش یافت آنها (مغ ها) چاره ای نداشتند تا با پذیرش این دین مزدا داده همراه شوند تا جایگاه و سمت خودشان را حفظ و نگهداری کنند ، آنها سده ها به این کار ادامه دادند تا در دوران اشکانیان و ساسانیان توانستند دوباره به قدرت برسند و جایگاه از دست رفته خود را بدست بیاورند ولی چاره ای نیز نداشتند جز اینکه خود را از پیروان زرتشت بنامند در این راه شروع به وارد کردن اندیشه ها و تفکرات خود به اوستا کردند، بطوری که در برخی از نوشتارهای آنها مشاهده میکنیم که آنها را نسبت داده اند به گفتگوی بین اشوزرتشت و اهورامزدا. این بخش های افزوده شده وندیداد نام گرفته است، اگر بخواهیم وندیداد را معنی کنیم میشود قانون ضد دیو.

همانگونه که گفته شد دشمنان دین زرتشتی چاره ای ندارند جز نسبت دادن این نوشتار به اشوزرتشت ، نوشتارهایی که جنبه دینی در دین زرتشتی ندارند و تنها ارزش آنها را می توان در بخش های فرهنگی ، استوره ای ، تاریخی و …  مورد بررسی قرار داد.

دروغ دیگری که نسبت به دین زرتشتی می دهند دو خدایی است ، تنها پاسخ این است که چگونه میتوان چنین دروغی را باور کرد در حالی که اشوزرتشت در سراسر گات ها که سرودهای خودش است تنها به خدای یگانه (اهورامزدا) اشاره می کند.

اشتباهی که خیلی از پژوهشگران می کنند اشاره به نیروی خیر و شر است، که با کمی اندیشه پی میبرند که نیروی شر را تنها انسان ها با اندیشه های نادرست و ناپاک خود درست می کنند ! اهورامزدا تنها آفریننده نیکی و خوبی و نیروی خیر است، مگر میشود که خداوند یگانه نیرویی ناپاک و شر بیافریند!

با کمی اندیشه پی خواهیم برد که اندیشه بد ، نا پاک و شر درست نمی شود جز بدست انسانهایی که از آن سود می برند.

ازدواج با محارم ! تهمت ناروای زناشویی با نزدیکان که از سوی دشمنان ایران و دین پاک زرتشتی به نیاکان ما وارد می سازند.

زرتشتیان و ايرانيانباستان در هيچ دوره اى از ادوار زندگى تاريخى خود، مجاز به گرفتن بيش از يكزن نبوده اند، و عمل يكى دو نفر در طول تاریخ را در گرفتن چند زن نمىتوان به حساب كليه ايرانيان باستان گذاشته ، مجوزى براى چند زنى آنها بهشمار آورد. به علاوه اگر آئين چند زنى در ايرانيان باستان وجود داشت ، پسچرا با اينكه پدران ما در ميان قومى زندگى مى كردند كه تعدد زوجات در بينآنها رسم مذهبى بود و مانعى براى پدران ما وجود نداشت كه چند زن بگيرند، يكدفعه آنها از چند زنى دست كشيده و به يك زن اكتفاء كردند، كما اينكه تاامروز هم زرتشتيان در هر كجاى دنيا كه زندگى مى كنند به همين رسم يك زنىپاى بندند.

 

واژه خیتودت (خوات و دتام) نیز که به آن اشاره می کنند حاصل برگردانی نادرست از این واژه است که توسط اوستا شناسان نخستین غربی رخ داده است که بدلیل آشنایی نداشتن آنها با آیین زرتشتی و متن و خط اوستایی بوده است. واژه “خیتوَ” به معنی “خود” و “دت” و یا “دتام” به معنی دادن است که در کل میشود “خود دادن” ، “فداکاری” ، “ازخود گذشتگی” که در راه دین باشد و یا خدمت به مردم باشد.

 

ریشه همه این تهمت ها از یونان که دشمنان ایرانیان بودن  سرچشمه می گیرد و پس از آنها اعراب نیز این ادعاهای دروغین را تکرار می کردند ، فراموش نمی کنیم که دشمنی اعراب با ایرانیان را از زمان محمد میتواند دید و آن پیام تبریک و خوشحالی محمد پس از پیروزی یونانیان مسیحی بر بر ایرانیان بود!


این خودفروختگان در تلاشند تا با تخریب فرهنگ زرتشتیان و زیر پاگذاشتن وجدان انسانی با کمک تقیه(دروغ مصلحت آمیز) کارهای ناشایستی را به نیاکان خود در ایران باستان وزرتشتیان نسبت داده باشد تا با این شیوه جوانان ایرانی را از پژوهش درفرهنگ و آیین نیاکان خود بیزار کرده، از چنین دین وحشتناک و غیر انسانیدوری گزینند.

این خودفروختگان به نوشته هاییاستناد کرده اند که هیچکدام بینش وپیام زرتشت نیست و برخی از آنها مانندوندیداد، برگرفته از دانش و تجربه نزدیک به هفت هزار سال پیش ایرانیان استکه با نا آگاهی از دانش پیشرفته امروزی، برخی از نکته های تحسین برانگیزرادر خود جای داده است. در این نوشته باستانی که به اندیشه زرتشت و سنت هایزرتشتیان نسبتی ندارد برای پاک کردن زندگی از پلیدی ها و نابودی مُرداروجسد درگذشتگان با شناختی که آن زمان از مواد پاک کننده داشته اند.

بهعنوان مثال برای از بین بردن برخی ناپاکی ها از ادرار گاو نیز بهره میگرفتند. چنانکه مسلمین نیز به جای آن از شاش شتر استفاده می کرده اند (حلیهالمتقین تالیف محمد باقر مجلسی در نقل از امام هشتم درباره نفع بول شتر) ویا به انگیزه آلوده نساختن محیط زیست، جسد درگذشتگان را از کنار زندگی خودبیرون برده و به وسیله یکی از پاک کننده ها؛ خاک، هوا، آب و آتش آن رانابود می کردند، زیرا جسد بی جان را بی ارزش و ناپاک می دانسته اند. هرچنداعراب آثار فراوانی از ایرانیان رادر گذشته نابود کرده اند ولی مزارهایباستانی در جای جای ایران نشان می دهد که نیاکان ما شیوه خاکسپاری رانیزاستفاده می کرده اند چنانکه به تازگی اسکلت هفت هزار ساله ای در جنوبتهران کشف شد، زمانی که هنوز اعراب به ایران نیامده تا آن شیوه را بهنیاکان ما آموزش دهند.

چگونهمی توان باور کرد ملتی با تمدن باشکوه و به یادگار مانده خود مانند بنایتخت جمشید، ارگ بم، نقش رستم، کاریزها، آبادی ها، دانش و صنعت خود ومردمی که به قول هرودت: بت سازی وساختن معبد را از کارهای ناشایست میدانستند و یا برای پایداری دوستی با دیگران هرگز در حضور هم آب دهان برزمین نمی انداخته اند و سقراط می گوید: ایرانی بااخلاق ترین ملل دنیاست وحُسن ظاهر دلیل بر حُسن باطن است و… چه روی داده است که یکباره در زمانحمله اعراب بادیه نشین با فرهنگ چادر نشینی و غارت اموال دیگران به نوشتهتاریخ تبری و گزارش های دیگرکه دختران خود را نیززنده به گور می کرده اند؛زرتشتیان با توجه به تصویر های تارنمای باور باران با ادرار گاو غسل میکرده اند! حق دفن بدن مردگان را نداشتند! زن را موجودی اهریمنی می دانستند! همسر خود را برای کسب درآمد به دیگری قرض می دادند و بچه هایش را به بردگیمی فروختند!!!

افتخار نیاکان ما در ایران باستان و به تایید همهپژوهشگران این است که هیچگاه بت پرست نبوده اند، برده داری نداشته اند، تکهمسری داشته و زن ازجایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است و سرودهای زرتشت(گات ها) گویای فرهنگ ارزشمند یکتاپرستی آنان بوده است. اهریمن را خداوندخلق نکرده و در برابر او قرار نداده بلکه تراوش یافته فکر بداندیشان است،پیوسته پیرو راستی بوده وازدروغ و تهمت به ویژه از نوع مصلت انگیز آن بهفرهنگ دیگران خود داری کرده اند و هیچگاه به زور شمشیر که همچنان برپرچماعراب نقش دارد باورهای خویش را به هرسو نبرده اند.

بیگمان تصاویروگزارش هایی که این خودفروختگان برای بیان اندیشه زرتشتیان میاورند نادرست وخنده آور است، به ویژه با مشاهده تصویری که یک زرتشتی به هنگام غسل ازادرار گاو بهره می گیرد! پرسش هایی در اندیشه ها پویا می گردد.

1- ایرانیان که برای ستایش آب و جایگاه ارزشمند آن سرود آبان یشت را در اوستادارند و در سراسر ایران مانند کنگاور در کرمانشاه، نیایشگاه آناهیتا دایرکرده بودند، چگونه به پاک کنندگی آب پی نبرده و با ادرار گاو غسل می کردهاند؟

2- آیا همه خانواده ها گاو در اختیار داشته اند یا در هر شهر و روستایی گاو داری مخصوص برای غسل زرتشتیان دایر بوده است؟

3- گاو ها به چه سیستمی مجهز بوده اند که به هنگام غسل زرتشتیان ادرار آنان آماده بوده است؟

4- مهمترین پرسش این است که گاوها پس از حمله اعراب کجا رفتند؟ برپایه گزارش تاریختبری و نوشته های دیگر زمانی که اعراب به ایران حمله کردند، جواهرات وغنیمت های ایرانیان ساسانی را با کاروان هایی از شتر به عربستان برده و بههمراه زنان و کودکان ایرانی در بازار عربستان به فروش رسانده اند ولی ازگاو ها یادی نشده است، شاید برخی از گاوها پس از آن تغییر چهره داده باشند وشاید زرتشتیان کنونی فراموش کرده اند که باید گاو را به خانه ها بیاورندوبه جای دوش حمام از ادرار آنها برای غسل بهره بگیرند!!

 

تلاش کردیم در این نوشتار کوتاه به شما آگاهی دهیم از آنچه گمراه کنندگان و دشمنان دین زرتشتی و ایرانیان برای گمراه کردن اندیشه ها استفاده می کنند.

اگر میخواهید در این موارد بیشتر بدانید به پیوند های زیر بروید:

 

 بخش چـَـفته زدایی (تحریف زدایی)

چگونه این همه دروغ درباره دین زرتشتی ساخته شده

افسانه ای به نام ازدواج با محارم در ایران باستان

آنچه از وندیداد باید بدانیم

دو خدایی (ثنویت) تحریفی آشکار در دین زرتشتی

زادنش، لبخند جهان است

زادنش، لبخند جهان است

به مناسبت زادروز اشوزرتشت

 

دهزاد هیرکانیان :

چونان روانی دردمند و در جستجوی آرمان رهایی جهان، زرتشت از کوهستانپرسنگلاخ اندیشه‌ورزی زمانه‌ی خود پله پله بالا رفت و اندیشید که آن جا درپایین دست، آن چه او آن را آشکارا دشمن می‌داند بزرگ‌ترین فریب جهان است. پرستش تاریکی در جهانی تا بدان پایه تاریک بود که جنگ و ستم و خشکسالی،کشتار بی‌بند و بست مردمان و چهارپایان، بی‌ارجی آب و خاک و گیاه بیداد ودرشتی و دروغ همه و همه یکایک همچون دشمنانی پیش روی او ایستاده بودند.

زرتشت خود آن زمان که به کوهسار نمادین اندیشه‌ورزی‌هایش بر می‌شد از ستمیرنج می‌برد که بر ارجمندترین گوهر جهان می‌رفت و آن جان جهان بود. رنجزمین و آسمان، رنج گیاهان و جانوران، رنج خاک، رنج آب و بالاتر از همه رنجمردمان. او اندیشید که در برابر باورهایی که هیچ یک نتوانستند راه برسیلابمرگبار ستم ببندند باید که برخیزد و اندیشید که راه رهایی از چنان زمهریرمرگباری اندیشیدن بی پیرایه به زندگانی است و زندگی بی‌پیرایه در باور اواز پندارنیک، گفتارنیک و رفتارنیک جان می‌یابد.
زرتشت اندیشید که راستی بهترین خواستنی است و خوش‌بخت کسی است که راست کردار است و راستی را می‌جوید.

این‌گونه فراتر از زمان، بسیار استوارتر از هنگامه‌ی پرفریب و گمان خویش،چونان رهروی تنها به راه افتاد و همزمان می اندیشید که در همه ی هستی همسوبا رنج‌های بی‌شمار، چه شادی‌های بزرگ که برای یافتن هست. در هر گوشه‌ای ازهستی در پرتو روشنایی خورشیدوار اندیشه‌اش از یک سو گوهری تابناک ازشادکامی برچید و از سویی دیگر کژی ها و ناراستی ها رادریافت و آن گاه کهکوله باری از دانش مینوی انباشت ، همه‌ی رنج روان آزرده ی جهان را بهدادگاه اهورایی برد و از تاریکی و ستم و خشم گله آغازکرد و فریادبرآورد کهجهان را جز تو نگهبانی نیست. در جهانی تا به این پایه ناهمساز، برآمدن یکتنه‌ی مردی که گویا دردمندی همه‌ی زمانه را چون کوله باری بر دوش می‌کشد،خود چکامه ای رزم جویانه است.

بزرگی و ارج او در میان مردمانش تا به آنپایه است که آفرینش و زادنش در پیوند با همسویی جاودانی زمین و زمان است. در باور مردمانش زادن او رویدادی یگانه در تاریخ است. ازپس ده ها صدها،صدها هزارها، هزارها ده هزارها ستم و بی‌مهری؛ او با جامه‌ای یکسر سپید وچشمانی بیدار با گیسوانی رها شده در ابرهاو بادها همچنان ایستاده است کهگویا ایستاده نیز مرده است. کیومرث وار؛ زادن او درپیوند با جان باختن بیمانند اوست.

زرتشت آن سرو پایداری است که بر دوش کشیدن شاخسار سترگشبرای دلدادگان بهار، خویشکاری آشکار و واگو کردن باورهایش برای اندیشه‌وراننیکی، پیشانی نوشتی ناگزیر است. زادنش لبخند جهان است و یادمانش برای مردماو چون درفش خورشیدنشانی است که بر پیشانی کرانه‌هایی دور و از برای پرستشروشنایی اهورایی به پیش می‌رود.

برای پیروانش، اینک هزاره‌هاست که اودر آتشدان‌ها می‌سوزد و در نسک کشاکش بی‌پایان تاریخ پرسشی همواره گشودهدر جستجوی راستی است. او چشمان بیدار و همیشه نگران رنجی است که آب و گیاه وجانور و آسمان و مردمان می‌برند.

ششمین روز از بهار، ششمین روز ازآفرینش، ششمین روز از فروردین، زادروز اوست که زنده باد فروهر همه‌ی پاکانکه زنده باد زندگی و شادی که زنده باد ایران . ایدون باد. ایدون ترج باد.

هشدار در مورد تلاش بد اندیشان برای تخریب گاهشمار دینی زرتشتی

تهدیدی که هم اکنون برای گاهشمار مذهبی زرتشتیان در حال شکل گیری است.


گاهشمار دینی زرتشتی

جشن های ماهانه در گاهشمار زرتشتی و چگونگی برابری آنها در گاهشمار خورشیدی

خشنـوتـره اهـورا مـزدا،

یـزدان پنـاه بـاد دیر زیوشنی شـاد بـاد (در پناه یزدان باشیم و به شادمانی زندگی کنیم)

مطلبی ظریف اما بسیار روشن پیرامون برگزاری جشنها و مناسبتهای زرتشتیان وجود دارد که شما بیشتر از من در این زمینه آگاهید و بر آن اشراف کامل دارید. ما همواره در خصوص گاهشماری و جشنها نخستین نکته ای که در منابع زرتشتی خواندیم از برابری نام روز و ماه سخن به میان رفته. در کنار برگزاری جشنها و گهنبار و سایر مراسم، نمازهای بایسته روزانه و اوستاهای خوانده شده نیز حتما باید به روز و ماه و گاه درست آن به هنگام خواندن برساد تحویل داده شود و …

بسیار موبدان که دغدغه شان این بود که اوستا و نیایشهای بایسته روزانه که پیش از گاه خواندنش آغاز شده و به گاه بعدی کشیده شده، برساد آن چگونه باید خوانده شود. این نمایانگر میزان حساسیتِ رعایتِ درست و صحیح گاه و نگهداری روز و ماه و سال در انجام امور دینی ما زرتشتیان و برای این امور است.

این روزها خوشبختانه به دلیل روی آوردن بسیاری از مردم به دین زرتشتی و جهان بینی مزدیسنان و همچنین فرهنگ دیرسال ایرانی میزان این مشتاقان که سالهای بسیاری خواهان کنکاش و دانستن بودند رو به فزونی است، فقط متاسفانه برخی از هموطنان در این راه و در نخستین گامها از نکته هایی که در این زمینه وجود دارد بی اطلاع اند و گناهی هم به گردن آنها نیست و نباید که آنها سرزنش شوند بلکه باید با دقت این مسایل برایشان توضیح داده شود.

یکی از این نکته ها که این دسته دوستان را ممکن است دچار اشتباه کرده و برای ما در آینده دردسرساز شود، نگارشی مانند “جشن آذرگان در نهمین روز آذرماه” یا “جشن اسفندگان در 5 اسفندماه” است البته ممکن در کنار آن توضیح داده شود که “5 اسفند گاهشمار زرتشتی” مشکل از اینجاست که هم میهنان عزیز مشتاق دانستن و آشنا شدن با دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی استنباط درستی از گاهشمار مذهبی زرتشتیان و تفاوت آن با تقویم رسمی کشور را چون ندارند به اشتباه می افتند. به شخصه دوستان بهدین شده ی بسیار مشتاق و عاشق دین زرتشتی و معتقد و پابندی دارم که، بمناسبت آذرگان (9 آذرماه تقویم رسمی) پیام شادباش آذرگان بما دادند.
به نظر من اگر ما در این گونه موارد مناسبت هایمان را به این شکل (آذر روز از آذر ماه جشن آذرگان برابر با سوم آذرماه تقویم رسمی) به نگارش در بیاوریم از به اشتباه افتادن این دوستان و دیگر علاقمندان جلوگیری خواهیم کرد. این شیوه نگارش بسیار ساده می تواند جلوی لغزشهای مرتبط در این گونه زمینه ها برای دوستان و هموطنان ما را گرفته و از بوجود آمدن شبهاتی از این دست در آینده را از همین امروز بگیرد.

چندی پیش شاهد بودم شخصی برای جابجا کردن روزهای جشن اصرار میورزید و با اینکه اسکن سالنمای چاپ شده انجمن زرتشتیان تهران را برایشان ارسال کردم باز هم زیر بار نرفتند، البته ایشان بیشتر قصد تبلیغ و بزرگنمایی والنتاین را در کنار جابجایی سالنما و ایجاد تفرقه میان جامعه بهدین زرتشتی با دوستان هموطن ایراندوستی که اطلاعات موثقی ندارند ولی قصد برپایی و همراهی با جامعه زرتشتی در بزرگداشت جشنها و مناسبتها دارند، را دنبال میکردند.

با بوجود آمدن این دوگانگی در برپایی این مناسبتها زمینه برای تهمت و افترا و تخریب دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی توسط زرتشتی ستیزان … فراهم خواهد شد که کم نیست صفحاتی در همین فیسبوک که اگر دیده باشید انواع تهمتهای ناروا را به ما زرتشتیان و دین و آیین ما روا میکنند و مترصد بهانه ای هر چند کوچک و ابلهانه تا آنچه سزاوار خود و فرهنگ شان است را بما روا دارند و جشن گرفتن در دو زمان متفاوت بهدینان زرتشتی و هموطنان ایراندوست ما برایشان دستاویز حملات دامنه دار بعدی شان می تواند باشد.

هموطنان غیر زرتشتی ما که تحت تاثیر ادعاهای این افراد قرار گرفته و براحتی از عناوین اینگونه افراد مرعوب میشوند برای روشن شدن موضوع می توانند به موبدان برجسته جامعه زرتشتی مانند موبد اردشیر خورشیدیان، موبد مهربان فیروزگری، موبد پدرام سروش پور، موبد محراب وحیدی، موبد رستم وحیدی، موبد کامران جمشیدی و موبد کورش نیکنام و بسیاری از موبدان فرهیخته و موبدیاران گرامی ما در آتشکده ها مراجعه کرده و تنها یک سوال ساده بپرسند که در این روز شما نماز و اوستای برساد خود را به چه گاه … روز … و ماه … میخوانید و جواب آنرا با گاهشمار چاپ انجمن زرتشتیان تهران یا گاهشمار راستی مطابقت دهند تا نادرستی ادعای این گونه افراد آشکار شود. اینان در پی چه چیزی هستند و از کجا و توسط چه کسانی حمایت میشوند بسیار مهم است البته و صد البته که مشکل هیچگاه شخص نبوده و نیست بلکه باید با علت این مشکل بصورت اساسی برخورد کرده و جلوی ریشه دوانیدن آنرا بگیرم. نه اینکه بعد ها مجبور شویم گاهشمار چند هزار ساله خود را برای مطابقت دادن با “هجری شمسی” در سالهای آینده و یا “گاهشمار میلادی” در دهه های آینده به کناری بگذاریم. که بسیاری از بدعت گذاران و دشمنان دیو پرست ما دل در گرو اینگونه حوادث داشته و قصد دارند تا پله پله ما را به عقب رانده و از ما هویت زدایی کنند.

این یادداشت به دلیل آنچه این روزها در حال پیش آمدن است بوده و خواستم به عنوان یک دوست آنرا با شما در میان گذاشته تا شاید شما با اطلاع رسانی از طرف شخص خودتان که با دوستان بسیاری در ارتباطید و توجه دادن به عزیزان هنگام نگارش به شکل درست از گسترده شدن این مشکل در آینده جلوگیری کنید.

یک نگارش ساده اما به شکل درست امروز ما از پیش آمدهای ناخواسته در آینده برای گاهشمار مذهبی زرتشتی جلوگیری خواهد کرد.

“پیـروز بـاد خروه اویژه وَهدین مازدیسنان”

اورمــزد و اسفنــدماه – کیــوان آریسـانت

 

نگاه ایرانی به تحدید حدود و مرزهای ایران و نگاهی به نامواژه های پارس، ایران، سرزمین های ایرانی، ایران شهر

نوشتار و پژوهشی ارزشمند از کدبان رضا آقازاده، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی

 

نگاه ایرانی به تحدید حدود و مرزهای ایران و نگاهی به نامواژه های پارس، ایران، سرزمینهای ایرانی، ایرانشهر

 

دریافت

 

بخش پایانی این پژوهش را با هم بخوانیم :

سرزمینی که سُم اسبان دشمن از چهارسو بارها کتابها و اسَناد میهنی آن را به نابودی کشانده نامهای پادشاهانی چون کوروش و کمبوجیه را اکنون به واسطه کتیبه سنگی بیستونش میدانیم، تا آنجا که دانشمندی محقق چون ابوریحان نیز این نامها را به گونه معربَّ “قورس و قمبوزس” از روی منابع غربی نقل میکند(آثارالباقیه،ص 152)، درباره کاربرد واژه آریان در زبان اشکانی برخی مرددند چون سندی دیگر نداریم،… درین هیاهو است که منابع یونانی، توراتی را برای آغاز تاریخمان میپذیرند ولی به پیوستگیِ تاریخی که خود در آنیم، به بودنِ خود، به ماندن خود، به کتابهایی که دانشمندان و تاریخنگاران ما نگاشته اند، به سلسله پیوسته دانش باور ندارند. این قدر با خود بیگانه رفتار نکنیم همه این زمینها در سرزمینهای ایرانی واقع شده و نام همه این زمینها ایران است. درست مانند اکنون که کرد و لر و بلوچ و… و ایرانی هستند؛ میتوانیم امروز را به درستی در دیروز تصویر کنیم.

كورش بزرگ، نماد كردار نيك است

هفتم آبان ، روز کورش بزرگ ، پدر ایران زمین خجسته باد.


زرتشت برای اینکه انسان‌ها بتوانند در یکدیگر روشنایی و مهر ایجاد کنند، به خوبی به واژه راستی پی برده بود. او قدرت شگفت‌انگیز در این کلمه و تأثیر آن را در پیشرفت یک جامعه به روشنی دانسته بود. کوروش نیز در مکتب زرتشت بود که مهر را سر لوحه افکار و عقاید خود قرار داده بود. وقتی اعلامیة حقوق بشر او را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم وی در آن مهر و عشق را سرلوحه خود قرار داده است.

———————————-

كورش بزرگ؛ نماد كردار نيك است

 

تا تاریخ هست، تا آزادگی و فرزانگی هست، کورش بزرگ زنده است، همانگونه که اشوزرتشت و فردوسی پاکزاد.


درایران، اشوزرتشت نماد اندیشه‌ی نیک، فردوسی تجلی گفتار‌نیک و کورش پیروکردار نیک است.

 

سه فرزانه‌‌ای که جهان را پویندگی، بالندگی، سازندگی وآبادانی و خرمی بخشیدند.


از پس سال‌ها، ایرانیان دیدند که حکومتی برپایه‌ی دین راستین اشوزرتشت پایه‌ریزی شد و آموزش‌های اشوزرتشت در دودمانجهانی هخامنشی تجلی پیدا کرد.


کورش نخستین بنیان‌گذار پادشاهی در ایران،نظامی نیک‌کردار بنا نهاد که تا آن روزگار هیچ‌کس نتوانسته بود حتا به آنفکر کند. سامانه‌ای برپایه ی انسانیت و حقوق بشر. حکومتی جهانی، بشردوستانهو دادگسترانه.
همه‌ی اندیشمندان و رخدادنگاران جهان باستان از او بهبزرگی و نیکی یاد کرده اند. در تورات، مسیح (نجات دهنده)نامیده شده است. درمیان همه فرنانروايان که از آغاز زندگي ایرانیان در سرزمین ایرانفرمانروایی کرده‌اند، شاید هیچكس را نتوان یافت که از فرزانگی، آزادگی وآزاداندیشی کم‌مانندی چون کورش برخوردار باشد.


او آغازگر نخستین و بزرگ‌ترین امپراتوری جهان بود که تاکنون نیز در میان جوامع بشری بی‌مانند و بی‌رقیب مانده است.


کورشاستوره نیست. کورش انسانی آسمانی نیست. او مردی است بزرگ، نامدار و بیش ازهمه انسانی است زمینی و زادهی سرزمين اهورايي ايران به مانند همهیپارسیان و آریاییان دارای ويژگي‌هاي اخلاقی و انسانی در خور ستایش، هوشیسرشار، جوانمرد، فداکار، دلاور، مهربان، بخشنده و مداراجو.


شگفت اینکه دوست و دشمن، خویش و بیگانه آرزوی داشتن فرمانروایی چون او را در سر می‌پروراندند.


متفکرو اندیشمند یونان باستان، گزنفون، در کتاب خود «سیرت کورش»، او را «انسانکامل»می‌نامد و با اینکه تعصب و غیرت یونانی بودن دارد، ولی حکومت دودمانهخامنشی، در دوران کورش، را برتر از تمدن یونان معرفی می‌كند.


باخترزمين‌ها(:غربی‌ها)،کتاب «کورشنامه»‌ی گزنفون را داستان‌پردازی، خیالبافی و زاییده‌ی تفکراتاو می‌دانند و می‌گویند که کورش نمی‌توانسته چنین انسانی باشد. بی‌گمان اینپندار از آن سو است که برای‌شان ناگوار است که یک فرمانروای خاوری (:شرقی)از جانب یک متفکر باختری تا به این اندازه مورد ستايش قرار گرفته باشد. قهرمان باستانی آنان اسکندر است و این در حالی‌ست که با توجه به شخصیت کورشو سیرتی که گزنفون از او ترسیم کرده، اسکندر در برابرش پریده‌رنگمی‌نماید.


یونانیان که در سواحل آسیای كوچك شكست خورده بودند با وجودنفرتی که نسبت به پارسی‌ها نشان می‌‌دادند-آن‌گونه که از نمایشنامه ی«پارسیان»نوشته ی آشیل شاعر آنان برمی‌آید-در وی به چشم یک فرمانروایآرمانی می ‌نگریستند.


ويژگی ‌هایی که به کورش نسبت می‌دهند، برخاسته ازفرهنگ اخلاقی او است. پیش از آن‌که اين منش، فردی باشد، نماینده ی فرهنگاجتماعی و ملی اوست. مردی که در اوج توانايي سیاسی و نظامی بود با چنانمهربانی و مدارایی به مردم می‌نگریست که جای تردیدی برای هیچ‌کس چه بت‌پرستو  چه خداجوی باقی نمی‌گذاشت که او همگان را دوست می‌دارد و همه را به چشمادب و احترام و فروتنی می‌نگرد. او با دلاوری ‌هايش، تا جایی که لازم بودمی‌جنگید و از هیچ‌گونه تدبير نظامی كوتاهی نمی‌ورزید تا مگر دشمن را ازپای درآورد، ولی به مجرد آن‌که شمشیر از دست دشمن به زمین می‌افتاد، بر اوبخشش می‌آورد و بی‌آن‌که به مال و جان و ناموس و ارزش انسانی او درازدستیشود، گرامی‌‌اش می‌داشت.


کورش هیچ‌گاه مغرور پیروزی‌های خویش نشد، بویخون مستش نکرد و دست به تجاوز و ستم نگشود. شهری را نمی‌توان به یاد آوردکه به وسیله ی او نابود شده باشد، آن‌سان که پيروزمندان دیگری مانند اسکندرکردند. دربرابر، شماري شهر به نام کورش از وی به یادگار مانده، همانندآنچه که در  قفقاز ساخته و یا شهرهايی که در دل آسیای مرکزی و شاید کناررودخانه ی جیحون بود و سرزمينی نیز به همین نام در خود فارس.


بی‌گمانهخامنشیان و کورش نیز مزداپرست و زرتشتی بوده‌اند. در سنگ‌نوشته‌هایهخامنشی می‌خوانیم که اهورامزدا خداوند بزرگ و آفریننده‌ی آسمان و زمین استکه مردم را آفرید و شادی را برای مردم آفرید. بزرگی اهورامزدا دارای  همانمعنایی است که در اوستا و دین زرتشتی هم دیده می‌شود. هم‌چنین نکاتی چونتکیه بر ارج شادی، چیرگی بر دروغ، جدایی و ستیز نیکی و بدی و…جای هيچگماني نمی‌گذارد که کورش و دودمان او پیرو اشوزرتشت بوده اند.


رفتارمداراجویانه و گرامی ‌داشت دیگر ادیان را در استوانه‌ی فرمان کورش بزرگمی‌توان دید. آزاد کردن یهودیان در بابل به فرمان کورش نمونه‌ای از اینرفتار بزرگ‌منشانه است که در کتاب سپندينهی(:مقدس) آنان به آن اشاره شدهاست.


بخشي  از منشور نامدار  و جاودان او چنین است:

“هنگامی که من باصلح وارد بابل شدم و با شادی جايگاه پادشاهی خود را در کاخ شاهزاده قراردادم، آن گاه مردوک، خدای بزرگ قلب گشوده ی بابلیان را به‌سوی من گردانيد ومن هر روز به پرستش و ستایش او می‌‌پردازم.
من در بابل و در تمامشهرهای آن پاسدار رستگاری و سلامت اهالی بابل بودم تا مسکن آن‌ها بنا بهمیل خدا همچون یوغ، نامناسب براي آن‌ها نباشد.
من ویرانه‌هاي آن‌ها راآباد کردم، فقر آن‌ها را بهبود بخشیدم، مردوک، خدای بزرگ، از اعمالپرهیزکارانه ی من شادمان شد. خدایانی را كه در آن‌جا ساکنند، من به جایآن‌ها بازگرداندم و مسکن آن‌ها را برای ابد بزرگ ساختم. من همه ی مردمآن‌ها را گردآوردم و به محل اقامت خود بازگرداندم.


در 255٣ سال پيش درروز هفتم آبان ماه برابر با 29 اكتبر 539 پيش از زايش مسيح ، پس از پيروزیبر شاه بابل، نخستين منشور آزادی ملت‌های جهان توسط كورش بزرگ نوشته شد.


اين روز از سوی سازمان ملل، روز جهاني كورش و يا روز جهانی آزادی بشر ناميده شد.

 

بوذرجمهر پرخيده