زن نماد زندگی

زن نماد زندگی

 

سپندارمزد روز پنجم از هر ماه و ماه دوازدهم سال است. به سپندارمزد در پهلوي سپندارمت، در اوستا «سپنته آرمئيتي» و در فارسي سپندارمزد، اسپندارمد، اسپندامذ و سفندارمز و اسفند مي گويند. واژه «سپنته آرمئيتي» از دو قسمت تشكيل شده «سپنته» يا «سپند» به معني پاك و مقدس و «آرمئيتي» به معني فروتني و بردباري پس «سپنته آرمئيتي» به معني فروتني پاك است. سپندارمزد چهارمين امشاسپند است و در عالم مينوي نماد مهرباني و بردباري و فروتني است و در دنياي مادي نگهبان زمين است و خويشكاري دارد كه هميشه زمين را خرم و آباد و با روز نگه دارد. مانند خود زمين اين ايزد شكيبا و بردبار است. ايزدان آبان، دين و ارد از همكاران و ياران اين امشاسپند هستند. ديو «ترومئيتي» يعني ناخشنودي و خيره سري همستار و دشمن بزرگ سپندارمزد است نيز بيدمشك گل ويژه ي اين امشاسپند است.

در روز پنجم اسفند به دليل برابر شدن نام روز با نام ماه چشني با آداب و رسوم و تشريفات ويژه برگزار مي شده است كه به آن جشن «مردگيران» يا «مژدگيران» مي گفتند و اين جشن ويژه ي زنان بوده و به مناسبت تجليل و قدرداني از زنان برپا مي شده است. ابوريحان بيروني درباره ي جشن اسفندگان مي نويسد، «اسفندارمزد ماه روز پنجم آن روز اسفندارمزد است و براي اتفاق دو نام آنرا چنين ناميده ايند و معناي آن عقل و هلم است و اسفندارمزد فرشته ي موكل بر زمين است و نيز بر زن هاي درستكار و عفيف و شوهر دوست و خيرخواه موكل است و در زمان گذشته اين ماه، به ويژه اين روز، عيد زنان بوده و در اين عيد مردان به زنان بخشش مي نمودند (هديه مي دادند) و هنوز اين رسم در اصفهان و ري و ديگر بلدان پهله باقي مانده و به فارسي مردگيران مي گويند.»

هنوز هم جشن مردگيران در بعضي از روستاهاي ايران برگزار مي شود. برگزار شدن چنين جشني در ايران باستان نشان دهنده ي اهميتي بوده كه آيين زرتشت براي زن قائل بوده است. آنچه كه در اوستا براي زن و مرد آمده است نشان دهنده ي برابري آنهاست. سرود «ينگهه هاتام» يادآور اين برابري است.

«يِنگهه هاتام آئَت يسنه پَئتي وَنگهو مزداو اهورو وئتا اشات هَچا يا انگهامچا تانسچا تاوسچا يزه مئيده»

«از بين زنان و مردان كسي كه برابر آيين راستي ستايشش بهتر است اهورامزدا از آن آگاه مي باشد اينگونه زنان و مردان را مي ستاييم» يسناي 27 بند 15

اين برابري زن و مرد آنچا خود را نيك نشان مي دهد كه در ايران باستان زن مي توانست در مقام قضاوت نيز قرار گيرد. در كتاب دينكرد هم به اين مطلب اشاره شده است و زناني كه تحصيلات حقوقي داشتند بر موبداني كه اين تحصيلات را نداشتند ارجحيت داشتند. ارجمندي مقام زن تا بدانجا بود كه او را «بانو» خطاب مي كردند بانو به چم درخشان و برابري با مرد آنجا مشخص مي شود كه او را سرا و خانه كدبانو مي ناميدند و معناي واژگان مادر و دختر نقش بزرگ زن را در اقتصاد خانواده بيان مي كند.

در ادبيات اوستايي آناهيتا ايزدبانو كه از هيبت و شكوهي آرماني بهره مي برد نشان از بزرگي و شان زن و فرهنگ آريايي دارد. او ايزد فزوني و بركت و آب و آباداني و باروري و حاصلمندي است.

در تاريخ ايران باستان كه مي نگريم مي بينيم زنان ايراني در دلاوري و رزم مانند مردان بودند و گاهي حتي فرهنگ ها هم شركت داشتند از جمله آنها زني است به نام گردآفريد كه در رزم با سهراب از خود دلاوري ها نشان داد. فردوسي بزرگ در شاهنامه درباره او چنين مي سرايد:

بدانست سهراب كاو دختر است                     سر و موي او از در افسر است
شگفت آمدش گفت از ايران سپاه                   چنين دختر آيد به آوردگاه
سواران جنگي به روز نبرد                       همانا به ابر اندر آرند گرد
زنانشان چنينند ايرانيان                            چگونه اند گردان و جنگ آوران

و آرتميس يا آرتميز فرمانده ي نيروي دريايي خشايارشاه در جنگ با يونانيان بوده كه با خردمندي خود باعث شكست سپاه يونان مي شود.

«گردويه» خواهر بهرام چوبين بود كه در دلاوري و جنگاوري مانند برادر بود او پس از برادرش فرماندهي سپاه را بدست مي گيرد و سپاه خاقان چين را شكست مي دهد. حكيم بزرگ فردوسي درباره او چنين مي سرايد:

همه لشكر چين بر هم شكست                           بسي كشت و افكند و چندي به خست
سراسر همه دشت شد رود خون                         يكي بي سر و ديگري سرنگون
چو پيروز شد سوي ايران كشيد                          بر شهريار دليران كشيد
به روز چهارم به آموي شد                             نديدي زني كو جهانجوي شد

«يوتاب» خواهر آريوبرزن سردار دلير داريوش سوم در جنگ با اسكندر بود كه فرماندهي بخشي از سپاهيان برادر را داشت و به اندازه اي از خود پايداري و دليري نشان داد كه همراه برادر كشته شد و نامي جاويد از خود باقي گذاشتند.

«آرتادخت» زني است كه وزير دارايي اردوان چهارم اشكاني بوده و بدون اينكه باج و خراج را افزايش دهد و به مردم فشار بياورد از طريق جلوگيري از هزينه هاي بيهوده ي درباريان و گرفتن خراج از ثروتمندان، كشور را به توانگري رساند.

زن زرتشتي در طول تاريخ هر گاه لازم بوده دلاوري ها و فداكاري ها از خود نشان داده و در حفظ خانواده و دين از خود گذشتگي ها نموده است و در درازناي اين تاريخ پرفراز و نشيب با وجود محدوديت زيادي كه داشته است همواره كوشيده كه اصول دين به همراه استواري در دين را به كودكانش بياموزد و به گونه اي آنها را بپرورد كه رهرو نياكان خود باشند و انديشه و گفتار و كردار نيك را هميشه سرلوحه ي زندگي خود قرار دهند. باشد كه زن امروزين زرتشتي نيز همچنان باورمند بكوشد و مرد و فرزندان خويش را پشتوانه اي نيك باشد و با آموزش درست و به هنگام فرزندان آنان را مددكار و امانت دار شايسته امانت نياكان خردمندمان قرار دهد.

ياري نامه:
شاهنامه فردوسي     حكيم ابوالقاسم فردوسي چاپ مسكو
جشن هاي ايراني     پرويز رجبي
زن در ايران باستان   هدايت الله علوي

برگرفته از تارنمای برساد

جشن زنان ، روز مادر

جشن زنان ، روز مادر

شاید در میان جــــشن های ایــــران باستان،برای هیچ جشنی به اندازه ی اسفندگان،از واپسین جشن های ماهانه،دست پژوهنده خالی نباشد. 
پرداختن به اسفندگان بیشتر از این روی دارای اهمیت است،که این جشــن،جشــــن زنـــــــــــــــــــــان  است.
اسفند در آیین زرتــــــــــشت نماد بردبـــــاری و فروتنی اهـــورامـــزدا است و تخصیص اسفند روز و اسفند ماه به جــشن (روز زن)زن ایرانی باستان، گویای توجه ایرانیان باستان و پیامبرشان به زنان است.

جــــــایگاه زن در آیین زرتـــشت:

اشاره شد ،که اسفندگان جشن زنان است و به سخن دیگر پنجم اسفند در ایران باستان روز زن بوده است. بنابراین توجه به نقش زن دارای جایگاه والایی است .

پس می پردازیم به جایگاه زن  :

در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه ویژه بوده است و آنچه که تا کنون به دست آمده است ،هیچ مورخی نمی تواند سخن از برتری معنوی مرد بر زن به میان آورد .و اگر در میدان استوره های ادبیات مزدیسنایی،پهلوانان نامدار قلمروی زندگی مادی را مردان درست می کنند ،یلان زندگی غیر مادی ،بیشتر ایزد بانوهای بسیار ارجمندی هستند که ستایش آن ها و توانایی هایشان ، زیباترین برگ های غنایی ادبیات مزدیسنایی را به خود اختصاص داده اند. 

ایزد بانو میــــــترا و ایزد بانو آنــــــاهیتـــــا ،اگر هم پیش از بر خاستن زرتشت، از خدایان نیرومند ایرانیان بودند ،پس از زرتشت -گذشته از ملاحظه های سیاسی و اجتماعی به خاطر احترام مردم به اینان ،از سوی آیین زرتشت پذیرفته میشوند و با چهره هایی دلپذیر و ستودنی ، در قلمرو آیین ،بر اریکه های پر حرفی تکیه میزنند !

تنها حرمت به زن است ،که میتواند از میــــتــــرا و آنــــاهیــــتا چهره هایی بسازد،که مهر یشت و آبان یشت به دست میدهند .

در مهریشت در رابطه با ظاهر  ایزد بانو میــترا تو ضیحات زیادی آمده که همه ی اینها نشانگر ارجمندی وتوانایی  این ایزد ارجمند است و از صفاتش آمده که می گوید در میان چالاکان ،چالاک ترین و در میان ناشناسان ،ناشناس ترین و در میان دلیران ، دلیر ترین است و کسی که پسران را بخشد .کسی که زندگانی بخشد .کسی که خوشبختی بخشد.کسی که فراوانی روزی بـــخشــد.

ودر آبان یشت، ایـزد بانو آنــــاهیـــتا زنـی است،زور مند و درخشان سوار بـر گردونه ،لگام بر دست ،روانش در جستجوی نام آوری است و…. در آبان یشت نیز آمده که آناهیتا به فرمان آهــــورامزدا به زمین می آید،تا دخـــتران دم بــخت و زنــان جوان به هنگام زاییدن از او یاری بخواهند . باید توجه کنیم که چقدر باید دختران دم بخت و زنان جوان مورد توجه ویژه ی اهــــورامزدا باشند ، تا فرشته ای از جنس خودشان پاسدار آرامش آن ها بشود. امروز از آناهیتا،جز یک نام خشک و خالی ،چیزی بر جای نمانده است و به ندرت میتوان پدر و مادری را یافت،که وقتی به دختر خود این نام را می دهند با داستان دور و دراز و خسته ی ایزد بانو آناهیتا آشنا باشند.

با همه ی کوتاهی سخن زرتــــشــــت،از کهنـترین نوشته ی ایرانی درباره ی زن چنـین بر می آید،که پیامبر با دید ویـژه ای نــگران خوش کامی دوشـیزگان و زنان است و از آنان می خواهد ،تا در پرداختن به راستی بر یکدیگر برتری جویند. وچنین است،که در آیین زرتشت،روز ویژه ی سپندارمزد ،به زن اختصاص داده شود شاید هم به سبب مانندی زن به زمـین ،(از نظر باروری) که زرتــــشـت پایه ی ارجمندی را برای زن می شناسد و در رابطه با این مقام میگوید:ایدون این زمین ،زمینی را که مارا در بر گرفته است و این زنان را می ستاییم.و آن زنـانی را که از آن تو بشمارند ،ای اهـــورامـــزدا ،و از راستــی برگـزیده بر خوردارند ،ما میستایـیم . 

پانزده قرن پس از اشوزرتـــــــشت ابوریحان بیرونی در باره اســـفندگان می نویسد:( اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و اسفندارمذ فرشته ی موکل به زمـــین است و نیز بر زنـــهای درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه،به ویژه این روز،روز زنان بوده و در این روز مردان را به زنان هدیــــــــــــه می دادند و هنوز هم این رسم در اصفهان و ری و …. باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند).

با توجه به اینکه جشن مردگیران هنوز در بعضی از روستاهای ایران(البته نه حتما” روز پنجم اسفند)وجود دارد ،جا دارد این جشن در تمامی کشور و به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک کهنسال مورد بررسی قرار گیرد.

واژه ی اسفند:

سپنتا آرمئیتی:آمیزه ای از سه بخش: سپنته یعنی پاک و ناآلوده و ارم یعنی درست و به جا و متی که از ریشه ی مصدری من است به معنای اندیشیدن است.به این ترتیب سپنتا آرمتی به معنای اندیشه ی درست وپاک می باشـــــــد.

برگرفته از تارنمای برساد

جشن مردگیران

جشن مردگیران


در گاهشماری زرتشتی پنجمین روز از ماه و آخرین ماه سال ،سپندارمزد یا اسفند(اسپند)نامیده میشود، سپندارمزد یکی از امشاسپندان و ایزدان بزرگ در دین زرتشتی است . 

سپندارمزد در جهان مینوی مظهر بردباری و تواضع اهورامزدا است و در جهان مادیموکل زمین، که میتوان از همکاران این ایزد، ایزدآبان، ایزد دین و ایزد ارد را نام برد ، دیو ترومئیتی ( دیو ناخشنودی وخیره سری) رقیب و دشمن این ایزد به شمار میرود . از میان گیاهان نیز بیدمشک ،گل ویژه سپندارمزد به شمار میرود.

در ایران باستان و همینطور در دین زرتشتی زنان و مادران جایگاه ویژه ای داشتند و در بسیاری از موارد حقوق و جایگاه مساوی نسبت به مردان برخوردار بودند، چه که در دوران هخامنشیان دیده شده که گاهی مردان بسیاری در زیر دست زنی کاردان و باهوش کار میکردند و یا حتی پیشرفت فرد ، نتیجه تلاش و کوشش خود او بوده نه جنس او و جنس فرد مانعی در برابر ترقی او نبوده است.در ماتیکان هزار دادستان به زنانی برمیخوریم که  شغل وکالت دادگستری داشته اند وحتی با بروز لیاقت بر مسند قضاوت می نشستند. 

زنان در ایران باستان در فن تیراندازی ،اسب سواری ، شمشیر زنیو دیگر فنون پهلوانی نیز گهگاه آموزشهایی می دیدندو گاه در جنگ و پیکار شرکت می جستند. پروفسور کریستین سن خاورشناس دانمارکی در کتاب خود (شاهنشاهی ساسانیان) مینویسد:”رفتار مردان نسبت به زنان ایران باستان انسان را به یاد رفتار نزاکت آمیز قرن هیجدهم می اندازد. دوشیزگان در ایران باستان  نه تنها به وظایف خانوادگی آشنا می شدند بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا  می گرفتند  و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی از آزادی عمل برخوردار بودند.”

 این تساوی در سراسر گاتها نیز دیده میشود، در هات 46 بند 10 میخوانیم :” به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش شما راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود فراز خواهم گذرانید. ” 

در جایی دیگر از گاتها ،زرتشت ، آزادی در انتخاب واختیار همسر را به گونه ای برابر هم برای دختران و هم برای پسران قائل شده است.در خرده اوستا نیز به اوستاهایی در ستایش زنان پاکدامن برمی خوریم ،چنانکه در اوستای گاه ایوی سروترم  این چنین میخوانیم: اشااونام. فره وشی نام . غنانامچه . ویرو. وانتوه نام .یائیریه یاوسچه . هوشی توئیش . امه هچه . هوتاشتهه. هوره اذهه . ورترغنه هچه. اهوره ذاتهه. ونه ئین تیاوسچه . اوپره تاتو. خشنه اتره. یسنائیچه. وهمائیچه. خشنه اترائیچه. فرسس ته یه اچه.(به فروهرهای پاک و به زنان دارنده فرزندان بسیار و خانمان خوب و به ام (ایزد زیبایی) نیک پیکر و نیک رسته و به ورهرام اهورا داده و به وننت ( نام ستاره ای) و اوپرتات( ایزد برتری) ، یزشن و نیایش و خشنودی و ستایش باد.).

ارج و ارزش مادر در تاریخ بشریت چنان بوده که عیسی مسیح در هنگام تولد لب به سخن میگشاید و از مریم ،مادر خود در برابر تهمتهای ناروایی که به او زده بودند ، دفاع و از او سپاسگذاری میکند ،از اینگونه نمونه ها در ستایش و جایگاه  مادر ،در فرهنگ و تاریخ اقوام و ادیان گوناگون بسیار دیده می شود ، چنانکه آورده اند که کوروش بزرگ در زیر پای مادر خود می نشسته و به او احترام بسیاری می گذاشته .  

روز سپندارمزد از ماه اسفند جشنی گرفته می شود که در گذشته نه چندان دور آن را جشن” مردگیران ” یا “مژدگیران” می نامیدند . در ایران باستان پوشیدن لباس نو ، کاشتن درخت و دادن هدیه به زنان از جمله آیینهای ویژه ای بود که در این روز مرسوم بوده است. ابوریحان بیرونی در این باره نوشته است:(این آیین در اصفهان و ری و دیگر سرزمینهای فهله به جا بوده و به فارسی مردگیران یا مژدگیران نامند. در جشن اسپند قطعات مخصوصی از اوستا و پهلوی در روی کاغذ نوشته و به در خانه می آویزند تا سراسر سال را آن خانه از گزند مار و مور و غیره ایمن بماند . این جشن را جشن برزیگران نیز میگویند زیرا افسون مذکور را از برای محفوظ داشتن کشتزار از آسیب حشرات موذی مینویسند.)

مادران تمام هستی و وجود خود را در فرزندانشان می بینند و از این روست که از هیچ کاری برای فرزندشان دریغ نمی کنند تا آنجا که حتی آماده اند تا زندگی خود را برای فرزندشان فدا کنند و چه عشقی پاکتر و زیباتر از عشق مادر به فرزند خود. شاید روز مادر تنها زمانی باشد که ما به یاد مادران خود می افتیم  و به این فکر می اندیشیم که چه هدیه ای را برای آنها بخریم ، ولی نباید فراموش کنیم که آنها بیش از آنکه به هدیه و جشن نیاز داشته باشند ، نیازمند کمی توجه و رفتار مهربان ما با خود هستند، ای کاش هیچگاه از یاد نبریم که چه شبها و روزها مادران ما  زندگی و آینده خود را فدای ما کرده اند.

برگرفته از تارنمای برساد

آشنايی با جشن سده

آشنايی با جشن سده


«سده آبان روز است از بهمن ماه  آن دهم باشد و اندر شبش كه روز دهم است و ميان روز يازدهم آتشها زنند و شادي كنند. اما سبب نامش آنست كه از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نيز گفتند كه از فرزندان پدر نخستين سد تمام شد اما سبب آتش كردن و برداشتن آنست كه بيورراسب توزيع كرده بود بر مملكت خويش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ريش كند كه بر كتفهاي او بود؛ او را وزيري بود نام رمائيل نيكدل و نيك كردار، و از آن دو تن يكي يله كردي و پنهان او را به دماوند فرستادي. چون آفريدون وي را بگرفت سرزنش كرد و اين رمائيل گفت توانايي من آن بود كه از دو كشته يكي برهانيدي و جمله ايشان در پس كو اند. با وي سواران فرستاد و بفرمود هر كسي بر بام خويش آتش افروختند زيرا كه شب بود خواست كه بسياري ايشان پديد آيد. پس نزديك آفريدون به موقع افتاد و او را آزاد كرد و مسمغان نام كرد. پيش از سده روزي است او را برسده گويند و نيز نوسده گويند. و در حقيقت از او چيزي نداستم.» نوشته بالا را ابوريحان بيرون هزار سال پيش در كتاب التفهيم في صناعه التنجيم آورده است.

آتش نه تنها در نزد ايرانيان بلكه در نزد ديگر اقوام جهان همواره از جايگاه بالايي برخوردار بوده است. موبد دكتر جهانگير اشيدري در كتاب دانشنامه مزديسنا انيگونه مي گويد:«آتش مثل همه عناصر و كليه چيزهايي كه از جانب آن فايده اي به انسان مي رسد در مزديسنا ستوده شده و در نزد ايرانيان قديم و كنوني و نزد زرتشتيان گرامي بوده است. نظر به اينكه در آيين مزديسنا آفريده نيك اهورامزدا بايد گرامي داشته شود ايرانيان آريايي آذر را كه همان آتش است موهبت ايزدي دانسته، شعله آتش را يادآوري فروغ رحماني خوانده اند و آتشدان فروزان را در پرستشگاه به منزله مهراب قرار داده اند.»

و از همين روست كه نور و روشنايي پرستش سوزرتشتيان است و زرتشتيان براي نماز در درگاه پروردگار بي همتا رو به سوي آن مي ايستند.

در شاهنامه حكيم طوس نيز سنت ديگري محفوظ مانده كه بنيان سده را به هوشنگ شاه نسبت مي دهد، استاد ابراهيم پورداوود اين داستان را اينگونه از شاهنامه نقل مي كند: «روزي هوشنگ شاه با همراهانش از كوهي مي گذشت ماري سياه رنگ وبسيار بزرگ و با چشمهاي سرخ از دور بديد سنگي برگرفته بسوي آن انداخت مار بگريخت سنگ خرد بسنگ بزرگتري رسيده بشكست و شراره از آن برخاست خداي را از اين فروغ سپاس گفته آن را قبله قرار داد»

يكي جشن كرد آن شب و باده خورد                        سده نام آن جش فرخنده كرد                                        
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار                            بسي باد چون او دگر شهريار

يكي دگير از دلايل نام گذاري سده را اينگونه گفته اند كه چون سد روز از آغاز زمستان بزرگ گذشته است اين روز را سده مي گويند. در ايران باستان زمستان بزرگ از اول آبان آغاز مي شد و تا ابتداي فروردين ماه به طول مي انجاميد. همچنين ايرانيان از شب چله تا جشن سده را چله بزرگ مي ناميدند و بيست روز آخر بهمن كه شامل بيست شب و بيست روز است به نام چله كوچك خوانده مي شده است.

اما زرتشتيان از ديرباز سده را گرامي مي داشته اند، اين جشن با شكوه تر از همه جا در كرمان برگزار مي شده است. صادق هدايت درسال 1312 در مورد جشن سده كرمان اينگونه نوشته است: 
«سده سوزي جشني است كه هنوز زرتشيتان كرمان به يادگار جمشيد و آيين هاي ايران باستان مي گيرند و براي اين كار موقوفاتي در كرمان در نظر گرفته اند . پنجا ه روز به نوروز خروارها بوته و هيزم  درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد  گرد مي آورند . جنب اين باغچه خانه اي هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجي ها را دعوت شاياني مي كنند . در اين آيين نوشيدني و شيريني و ميوه زياد چيده مي شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دو لاله روشن مي كنند و بوته ها را با آن آتش مي زنند و سرود ويژه مي خوانند هنگامي كه آتش زبانه مي كشد همه ي  ميهمانان كه بيش از چندين هزار نفر مي شوند با فريادهاي شادي دور آتش  مي گردند و اين ترانه را مي خوانند :
 سد به سده ، سي به گله    پنجاه به نوروز
نوشيدني مي نوشند و ميان هلهله ي شادي جشن تمام مي شود . در كرمان همه ي مردم منتظر سده سوزي هستند و اهميت كشاورزي دارد »

گفتني است به غير زرتشتيان سده را ديگر اقوام ايراني نيز جشن مي گيرند، رضا مراد غياث آبادي در اين رابطه مي گويد:« امروزه تا آنجا كه نگارنده آگاهی دارد، این مراسم در میان روستا‌نشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخش‌هایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نام‌های «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.»

برگرفته از تارنمای برساد

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم

چه اندازه به «وهومنه» نزديك هستيم؟


صورت اوستايي واژه بهمن، «وهومنه» و ريشه فعلي آن «مَن» (man)   به معني «انديشيدن» است.
در دين زرتشتي بهمن پيام‌آور اهورامزدا و همان فرشته وحي در اديان سامي است و اين امشاسپند بهمن است كه اشوزرتشت را به سوي «انجمن مينويان» كه در سر آن اهورامزدا قرار دارد، راهنمايي كرد. در گزيده‌هاي زادسپرم (فصل 21) آمده است: 

در ماه ارديبهشت و روز دي‌به‌مهر، اشوزرتشت بهمن امشاسپند را ديد، او از زرتشت پرسيد: « كيستي و از چه كساني؟ به چه آرزومندتري و كوشش تو براي چيست؟» اشوزرتشت پاسخ داد: «زرتشت سپيتمانم، در جهان پرهيزكاري را آرزومندترم، مرا آرزوست كه بر آنچه خواست ايزدان است آگاه باشم و چندان پرهيزكاري ورزم كه مرا به جهان پاك بنمايند». بهمن به زرتشت فرمود كه «بالا رو به سوي انجمن مينويان» و چنين بود كه زرتشت بالا رفت و به جايي رسيد كه «به سبب روشني بزرگ امشاسپندان، سايه خويش را بر زمین نديد» و نماز برد و گفت «نماز به اورمزد، نماز به امشاسپندان» و پيش رفت و در جايگاه پرسشگران نشست….

در دينكرت 7 نيز از قول بهمن امشاسپند مي‌خوانيم: اي زرتشت بيا تا با آن كسي هم‌سخني كنيم كه تو را آفريد، آن كسي كه مرا آفريد، كه مقدس‌ترين مينويان و نيكوترين موجودات است و من سخنگوي او هستم، من كه بهمنم و پيام‌آور او هستم.

و به اين ترتيب اشوزرتشت سرودهاي ستايشي را كه با بهمن سرود، به جهانيان پيشكش كرد تا همگان در روشنايي اين چراغ، راه راست را بشناسند و به نورهمه‌نورها برسند. به گفته سهروردي بهمن «نزديك‌ترين نور» به اورمزد است، در فلسفه اشراقي ايران باستان «وهومنه» پرنورترين مشعلي است كه راه انسان را براي انسان كامل شدن و حرکت به سوي سرچشمه همه راستي‌‌ها و نيكي‌ها روشن مي‌كند.

نياكان ما رنگ سفيد را نشانه بهمن امشاسپند دانسته‌اند، پس انديشه نيك انديشه‌اي است كه مانند رنگ سفيد پاك و بي‌آلايش باشد، تنها به سوي بالا نگاه كند و حرکت كند، انديشه‌اي كه سامان‌بخش و پيرو راستي باشد و از قدرت مينوي برخوردار باشد، انديشه‌اي كه از درياي عشق و محبت عبور كرده و به وسعت هستي انديشيده باشد.

اين انديشه مظهر خرد خداوند است و در برترين موجودات يعني انسان مي‌تواند شكوفا شود، زيرا تنها انسان است كه مي‌تواند انديشه نيك را تجربه كند و به «خرد همه آگاه» كه خرد خداوند يكتا است نزديك شود.

هر آينه، اي مزدااهورا با وهومنه به تو نزديك خواهم شد
                                                             (گاهان، هات28 بند2).

و تنها انسان است كه خواهد توانست با اين امشاسپند سپندينه، خود را به برترين جايگاهي برساند كه هر موجودي ممكن است آرزويش را داشته باشد.

من روانم را با وهومنه به بالاترين سراي جاي خواهم داد 
                                                             (گاهان، هات28 بند4).

در نوشته‌هاي زرتشتي آمده‌است: آنچه كه انديشه انسان را از بهمن شدن باز مي‌دارد، يكي خشم است، ديگري آز و بدتر از همه بدانديشي. گام‌هاي بلندي كه آدمي را در نهايت به قله بلند وهومنه خواهد رسانيد بايد از اين بديها پاكِ پاك باشد. حتي ذره‌اي خشم، ذره‌اي آز و ذره‌اي بدانديشي ما را از انديشه نيك دور خواهد كرد. 

پس بياييد بينديشيم كه ما چه‌ اندازه به «وهومنه»، اين امشاسپند مقدس و گرامي نزديك هستيم.

برگرفته از تارنمای برساد

از وهومن تا وهومن…

از وهومن تا وهومن…


من روانم را در پرتو وهومن به بالاترین سرای جای خواهم داد و با آگاهی از پاداش کرداری که مزدا اهورا مقرر فرموده، تا زمانی که اراده و توانایی دارم به مردم می­آموزم که برای اشا کوشش کنند.
(گاتا، هات 28 بند 4)

اهورامزدای رایومند و فرهمند را، امشاسپندان را، وهومن را، صلح پیروزمند راکه از بالا پشتیبان همه­ی آفریدگان است، دانش فطری مزدا آفریده را، دانش اکتسابی مزدا آفریده را… می­ستاییم.
(یشت­ها، هفتن یشت کوچک)

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجَنه                     ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه
اورمزدِ بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد                             فرخت باد اورمزدِ بهمن و بهمنجنه
(منوچهری)

به خشنودی مینوی وهمن و ماه و گوش و رام…
(خرده­اوستا، برساد)

وهمن، منش وه و خوب، یکی از فروزگان شکوهمند پاکان جاودان، امشاسپندان پیروزگر، فروزه­ای که در سنت سینه به سینه گشته، بر فراز دیگر امشاسپندان، به راستی چه خوش می­درخشد.

این فروزه در هستی مینوی نمود اندیشه­ی نیک و دانایی خداوند می­باشد و در سروده­ی اشوزرتشت، اهورامزدا، پدر منش پاک است:
ای خداوند جان و خرد! زمانی که در اندیشه­ی خود تو را نخستین و پسین هستی شناختم، آنگاه با دیده­ی دل دریافتم که تویی پدر منش پاک، که تویی آفریننده­ی اشا و داور کردار جهانیان.
(گاتا، هات 31 بند 8)

وهمن امشاسپند، آدمی را از این عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک سازد:

ای هستی­بخش بزرگ دانا! هر آینه با اندیشه­ی پاک به تو نزدیک خواهم شد؛ پروردگارا! پاداشی که تنها در پرتو اشا (راستی) به دست می­آید و دینداران را خوشبخت می­سازد، در هر دو جهان مادی و مینوی به من ببخش.
(گاتا، هات 28 بند 2)

این فروزه در هستی زمینی نگاهبان و نگهدار جانوران و ستوران است.

خروس که از مرغکان سپنته به شمار می­آید و در سپیده­دم با بانگ خویش دیو تاریکی را رانده و مردم را به برخاستن و تلاش و کوشش می­خواند، ویژه­ی بهمن است. همچنین سپیدی، رنگ نسبت داده شده به این فروزه می­باشد -چنان که سدره، در اوستا وهومنووستر نام دارد- و در میان گل­ها یاسمن سفید یادآور وهومن است.

و اما جشن وهمنگان که جشن پاسداشت این فروزه و به یاد آوردن و به کاربستن آن در لحظه لحظه­ی زندگی می­باشد. از این جشن با نام­های بهمنگان و بهمنجنه نگاشته­اند؛ چنان که بسیاری از آداب و رسوم انجام شده در این جشن را، منسوب به جاماسب وزیر خردمند شاه گشتاسب می­دانند و گویند در این روز نوعی آش به نام آش بهمنگان آماده می­کردند و از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید در هر خوراکی بهره می­بردند؛ این گیاهانِ ریشه­ای که شبیه زردک می­باشند، خواص دارویی بسیار داشته و برای تقویت حافظه بسیار مفید بوده­اند.

گرچه امروزه این سنت­ها دیگر رایج نیستند باری بهمنگان در میان زرتشتیان امروز نیز با سنتی نوین به گرامیداشت پدران، در هر گوشه­ی ایران جشن گرفته می­شود تا هر باره و هر باره با دیدی نوین­تر و با آموزش­های گاتایی به این فروزه بنگریم و به آن بیندیشیم و آن گونه که اشوزرتشت سروده از وهومن (نمود دانش و اندیشه­ی نیک) به وهومن ره بجوییم:

ای اشا کی تو را خواهم دید؟ و ای وهومن چه زمان با کسب دانش تو را خواهم شناخت؟ …
(گاتا، قسمتی از هات 28 بند 5)

وهومنی که در هات 29 در صورتی نمادین، همان دانشی است که اهورامزدا از آن برای معرفی یک سودرسان و نجات­دهنده یاری می­خواهد و پس از این یاری است که اهورامزدا، خود، اشوزرتشت را همان سوشیانت می­خواند، کسی که شیوایی بیان دارد و خواستار آشکارسازی اشا با سرودهای ستایش است؛ و این تصویر انگیزش اندیشه در پس این سرودهای ستایش به زیبایی اندیشه برمی­انگیزد و خرد برمی­تابد. پس با یاری از سرودهای گاتا به وهومن بیندیشیم، به هستیمان بیندیشیم و به اهورامزدا راه پوییم و همازورانه وهمنگان را به جشن بنشینیم.

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد                      عید فرخنده و بهمنجنه و بهمنگان
(فرخی)

کتابنامه:
1-   گاتا، سرودهای اندیشه­برانگیز اشوزرتشت، گردآورنده کانون دانشجویان زرتشتی، ویراست نخست، تهران، 1386
2-   ابراهیم پورداوود: ادبیات مزدیسنا- یشت­ها، از سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی- بمبئی و ایران لیگ از نفقه­ی پشوتن مارکار
3-   هاشم رضی: گاه­شماری جشن­های ایران باستان، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 1380

برگرفته از تارنمای برساد

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ

نقش گرامی بانوان زرتشتی در پاسداری از دین و فرهنگ


هم انديشي انجمن موبدان تهران پسين پنج شنبه 7 آذرماه در تالار آدريان تهران برگزار شد. دكتر موبد اردشير خورشيديان و پروا نميرانيان در اين نشست سخنراني نمودند.

فرنشين انجمن موبدان تهران در اين نشست با تاكيد بر نقش و اهميت خانواده به برابري زن و مرد در فرهنگ ايراني اشاره نمود  و در ادامه از نقش مهم بانوان در ايران باستان سخن راند. وي در ادامه به اهميت زنان در دنياي امروز نيز اشاره نمود و در پايان از كاستي هايي كه جامعه امروز زرتشتي با آن گريبان گير است سخن راند و از همكيشان خواست تا براي حل اين كاستي ها راهكار ارائه دهند، متن كامل سخنان ايشان به صورت زير است:

“بی تردید بن پایه شخصیت هر فرد و در مجموع هر هازمان (جامعه)ای را خانواده تشکیل می دهد. بنابر این اصل، هر چقدر در جامعه ای افراد دارای شخصیت آگاه تر وآزاد اندیش تر و محکم تر بوده، بدنبال خوشبخت کردن یکدیگر و گسترش اشویی باشند، آن هازمان هماهنگ تر و  همازورتر عمل خواهد کرد و با سرعت بیشتری به خوشنودی و خوشبختی جمعی دست خواهند یافت. بر پایه این اصل، دین زرتشتی به امر ازدواج و تشکیل خانواده و کوشش به درک متقابل و پیشی جستن در نیک منشی و مهرورزی همسران تاکید و پافشاری کرده است و عشق همراه با پای بندی به عهد و پیمان را ارزش و عدم همکاری در درک یکدیگر بین زن و شوهر را کاری بسیار ناشایست و طلاق را دروج  و ضد ارزش می داند. کیش زرتشتی چون انسان ها را بطور فطری صاحب منه (خرد) و دائنه (وجدان) می داند، تربیت فرزندانی دانا و آگاه و راست   اندیش و نیک کردار و پارسا را در جای جای اوستا ستوده است. 

  ما ایرانیان برخلاف بسیاری از ملل که به جهان به دید دو جنسیتی نگاه می کنند و زن راwoman  و weman   یا نساء و ضعیفه   باور دارند و در فرهنگ خود HE&she  و هذا و هذه خطاب می کند، چون زن را همانند مردان دارای تخمه و فره ایزدی می دانیم و زاینده  می شناسیم، به بانوان می گوییم « زن» یعنی زاینده. و چون به وحدت وجود معتقدیم، به زن و مرد هر دو « او» خطاب می کنیم. پسر را پشت سر  خانواده می دانیم و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها. زن خود را همسر خطاب می کنیم یعنی کسی که سرش هم با ما یکی است  و او را کدبانو (همه کاره و مدیر خانه) می دانیم و بانوان را «خانم» یعنی «خان من» صدا می زنیم. و از همه بالاتر بر اساس باور اوستایی، چون زن «نمو پئیتی» یعنی نور خانه شناخته می شود، زنان در ایران کهن، نقش بسیار مهمی درصحنه زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی می نموده اند. دانشمندان، زنان ایران را نخستین کسانی می دانند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند و آنها را از کاشفین و مبتکرین امر کشاورزی می دانند. زن در همیشه تاریخ در مزرعه ها بکار مشغول بوده و در ساخت انواع صنایع دستی دوش بدوش مردان به اقتصاد خانواده یاری رسان بوده است و به مقام قضاوت و سرداری و پادشاهی می رسیدند. زنان زرتشتی در پاسداری از همه ازرش های دینی و فرهنگی زرتشتی و نگهداری از همسر و پاسداری از ارزش ها، نقش بسیار مهمی داشته و به یاری و مشورت شوهران خویش، به فرزندان، دانش و فرهنگ. کشاورزی و صنعت، و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می آموختند. به طوریکه همواره بیگانگان و حتی دشمنان نیز، ایرانیان را صاحب  روحیه ورزشکاری و اخلاق  پهلوانی و پاسدار راستگویی و فرهنگ  انسانی می شناختند و معرفی کرده اند. 

بی تردید در دنیای امروز نیز گرامی بانوان زرتشتی در آموزش اشویی و پاسداری از همه ارزش های نیک انسانی و آموزش آنها به فرزندان چه پسر و چه دختر، نقش بسیار مهم تری نسبت به آقایان بردوش دارند. چرا که در دنیای پرهیاهوی امروز که روز به روز به سوی مصرف گرایی بیشتر پیش می رود، خواه ناخواه مردان نمی توانند با انجام چند ساعت کار در شبانه روز، از عهده مخارج سنگین خانواده و خواسته های روز افزون آنها بر آیند و ناگزیر بایستی بیش از نیمی از روز را خارج ازخانه به سربرند که در نتیجه شب خسته و کوفته به خانه بر می گردند و طبیعتا حال و حوصله و زمان سروکله زدن با فرزندان را کمتر پیدا می نمایند. از این رو اگر بانوان محترم نیز به تکلیف خویش واقف نبوده و عمل ننمایند و محیط خانه را سرشار از عشق و مهر نکنند و در امر آموزش و پرورش فرزندان، وقت و حوصله به خرج ندهند و گام های بلند برندارند،  خسارت هایی جبران ناپذیر به بنیاد خانواده و در تعقیب آن به اجتماع وارد خواهد شد.

و روز به روز از آموزش های اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتی که اخلاق انسانی می آموزد و طالب احترام به عقیده دیگران و تربیت فرزندانی رشید و شجاع و خدمت گذار خلق و پاک نگهدارنده محیط زیست و دیندار و دین یار می باشد و درصدد تربیت جوانانی است که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون باشند به دور میگرداند.

 نخستین پایه ای که باید همه بانوان گرامی به آن توجه داشته باشد اینست که فرزندان ما باید « مدیریت بر خویش» را آموزش ببیند. و برای رسیدن به این پایه از دانایی، باید به اندازه ای از دانش و آگاهی برسند که همواره در کنار خرد، وجدان خود را بیدار نگاه دارند. اشوزرتشت برای رسیدن به این پایه از تمدن، راه کاملا عملی پیش پای گذارده است، تا بتوانیم به فرزندانمان به دید یک انسان صاحب اندیشه بنگریم و « مثبت نگری» بیاموزیم و« هفت پایه عرفان زرتشتی» را که از اندیشه های سپنته من ساز آغاز و تا امرداد ادامه می یابد را به آن ها بیاموزانیم تا بتوانند با پیروی از این آموزش های درست و کاملا علمی و منطقی به انسانهایی هومن و سپنته من تبدیل گشته، برای خود و جامعه مفیدترین و سازنده ترین  باشند. 

اکنون به چند مورد از «ارزش» هایی که تا چندی پیش بین نیاکان ما گرامی داشته می شد و متاسفانه امروز«ضد ارزش» تلقی می شود یا نسبت به آنها بی توجه شده ایم، اشاره می نمایم که اندیشه و روان همه ما باشندگان در این مجلس گرامی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ را آزار می دهد، که امیدوارم در این نخستین نشست هم اندیشی انجمن موبدان با همکیشان گرامی به ویژه بانوان ارجمند، به بحث و گفتگو گذاشته شود و راه چاره ای اندیشمندانه و بخردانه و عملی برای تک تک آنها پیدا کنیم. تا چند سال پیش  در بین زرتشتیان: 

1.پاک نگه داشتن تن و روان و نیرومند نگاه داشتن این دو «ارزش» بود و…. حال جوانان ما شاید در منزل به پاک نگداشتن تن بیشتر توجه می نمایند. لباس بهتری می پوشند، ولی آلودگی مادی و مینوی جامعه و محیط زیست بیشتر شده و داشتن کارهای پشت میزنشینی و نداشتن وقت کافی برای ورزش و عدم توجه به بهداشت فردی و جمعی، جوانانمان را بیشتر در معرض بیماریهای عضوی از قبیل کمردرد و ضعف عضلانی و غیره و بیماریهای روحی از قبیل سرخوردگی رفتاری و استرس ها و فشارهای سخت روانی و اعتیاد و حتی عفونت های ویروسی و میکروبی و خدای ناکرده «ایدز و سرطان» قرارداده است. براستی علت چیست و چه باید کرد؟ 

2.راستگویی و راستی جویی و در جستجوی نام بودن و دوری از ننگ، یکی از مهمترین مشخصه زرتشتیان بوده و «ارزش» بوده است، ما را چه شده است که همرنگ جماعت شدن و به دنبال پول و دلار بودن، از این ارزش راستین کاسته است و ما را از باقی ماندن در مواضع اصولی و انسانی خویش باز داشته است.

3.آموختن و سخن گفتن به زبان دری یک «ارزش» بود. چرا اکنون نیست و آن احترامی که بین کوچک و بزرگترها بود، بسیار کمرنگ شده  است. چرا؟

4.پوشیدن لباس سنتی خودمان، در آن شرایط سخت قدیم، یک «ارزش» بود. چرا حال نیست. و حتی با وصفی که می توانیم لباس و روسری سفید و حتی رنگی بپوشیم، بانوان ما عادت کرده اند که از پوشش هایی به رنگهای بسیار تیره و حتی سیاه استفاده نمایند. براستی چرا؟ چه باید کرد؟  

5.فرهنگ کار و همت داشتن و یاری رسانیدن به دیگران «ارزش» بود و زرتشتیان چه در کارهای اجتماعی و چه در ورزش همواره پیش قدم و سرآمد بودند.چرا امروز نه؟   

امید است درنشست آینده به موارد های دیگری از بن پایه های شناخت فرهنگ زرتشتی، با هم اندیشی به رفع نواقص بپردازیم. از همه زرتشتیان به ویژه بانوان گرامی می خواهیم که به طور فردی و اگر می توانند جمعی، به این پنج پرسش پایه ای پاسخ داده تحویل خانم مرادپور نمایند. مهر افزون. راستی پیروز باد. با سپاس بی کران موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. “

در ادامه اين هم انديشي سركار خانم پروا نميرانيان در مورد پوشش زرتشتيان سخن گفت و همچنين فيلمهايي را نشان داد. فرزانه گشتاسب و دكتر بوذرجمهر مهر از ديگر سخنرانان اين نشست بودند. 

برگرفته از تارنمای برساد

حقوق بشر در دین زرتشتی

حقوق بشر در دین زرتشتی


موبد دكتر اردشير خورشيديان به دانشگاه شهيد بهشتي دعوت شده بود تا از حقوق بشر در دين زرتشتي سخن بگويد. با توجه به اينكه موضوع سخنراني از پيش اعلام شده بود اما جو نشست به گونه اي هدايت شد كه فرنشين انجمن موبدان به جاي سخنراني در مورد «حقوق بشر در دين زرتشت» به اتهامات وارده پاسخ گفت و شبهات موجود در ذهن گروهي از شركت كنندگان را رفع نمود و به شيطنتها پاسخي شايسته داد. اما زماني براي سخنراني ايشان باقي نماند. با اين حال متن سخنراني آماده شده از سوي موبد دكتر اردشير خورشيديان به صورت زير است:

به نام خداوند جان وخرد
« ما خواستاریم ازجمله کسانی باشیم که مردم را بسوی راستی و نیکی و جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی رهنمون می باشند» یسنا30بند9
فرنام جلسه: حقوق بشر در دین زرتشتی   
پرسش گر: مرکز و کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو دانشگاه شهید بهشتی به ریاست جناب آقای جعفر کوشا   
زمان  چهارشنبه  6/آذر / 87  –   2 تا 4 پسین. مکان دانشگاه شهید بهشتی، سالن اجتماعات. پژوهشکده لیزر    
پاسخ گو: موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. متخصص و جراح چشم  

3746 سال پیش« اشوزرتشت » در کوه «اشیدرنه»، در کنار دریاچه «چی چست» پس از ده سال درون نگری در سن سی سالگی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد و با کتاب «گاتاها» که کتاب آسمانی زرتشتیان می باشد و حاوی حقایق بسیاری است که پیامبر ایرانی با کشف و شهود به آنها دست یافته بود و طریقت انسانی زیستن را آموزش می دهد، به میان مردم بازگشت. نخستین کسی که دین او را پذیرفت «میدیوماه» پسرعموی وی بود، آرام آرام با تبلیغات، تعدادی دیگر از مردم پیرو او شدند. باورهای اهورایی پیامبر، که یکتا پرستی و برابری  و احترام به حقوق همه انسان ها و پاک نگه داشتن محیط زیست و خدمت به خلق و نیکی و راستی را می آموخت، با مخالفت شدید کوی ها (پادشاهان کیانی آن زمان) و «کرپن ها» و « اوسیج ها» (روحانیون   آیین های« مهری» و«زروانی» ) روبرو شد. به ناچار او که به آزادی اندیشه و اختیار باور داشت و مخالف جنگ و خونریزی بود، از محل زندگی خود که به باور ما زرتشتیان، شهر ارومیه واقع در آذربایجان امروزی  بود، به شهر بلخ که شهر مزارشریف واقع در استان بلخ افعانستان می باشد، هجرت نمود و دین خود را به پادشاه آن زمان «گشتاسب و بانوی او کتایون » و دو وزیر دانشمند«جاماسب» و «فرشوشتر» ارائه کرد. پس از چهارسال گفتگو، پادشاه و درباریان، دین او را پذیرفتند. پیامبر ایرانی، با تاسیس انجمن مگان (مغان)، طریقت و شریعت کیش (مذهب ) زرتشتی را تعریف و تشریح و به اجرا گذارد. موبدان بسیاری تربیت شده و به گوشه و کنار ایران آن روز برای گسترش دین و فرهنگ زرتشتی فرستاده شدند. آرام آرام باورهای دین زرتشتی بر باورهای پیروان آیینهای مهری و زروانیسم و دیگر خرافه پرستان که«دیویسنی» نامیده می شدند، غلبه کرد و اکثریت ایرانیان دین زرتشتی را برگزیدند. پس از هزار و اندی سال کورش بزرگ که از پدر پارس و از مادر از قوم ماد بود، نخستین دولت بزرگ شاهنشاهی ایران را براساس این باورهای اهورایی، در سرزمین ایران بنیاد نهاد و با عدل و دادی بی همانند به نوشتن دستور و استقرار حقوق بشر و گسترش نیکی و راستی در جهان پرداخت و از آن پس چنان اندیشه های انسان گرایانه این پیامبر بزرگ ایرانی در باورها و اندیشه های ایرانی نهادینه شد که تا امروز هم با وصف تهاجمات  قومی و فرهنگی بسیاری که ازسوی بیگانگان اعم از یونانی و تازی و ترک و تاتار به ایران عزیز شده است، باقی مانده و بصورت آشکار و نهان  در فرهنگ و عرفان ایرانی خودنمایی می نماید. 

دین زرتشتی بر 9 پایه استوار است، از این رو عصایی که در دست پیامبر ایرانی است و پوششی که به نام سدره(sedre) زرتشتیان به تن می  کنند نیز 9 بخش دارد که به ترتیب زیر می باشد: 

1-  باور به اهورا (هستی بخش) مزدا (ابردانا) خدای یکتا و بی همتا. 2- باور به پیامبری اشوزرتشت. 3- باور به جاودانگی روان و جهان مینوی  و پادافره. 4- باور به قانون ازلی«اشا» (هنجار هستی، راستی و پاکی و عشق اهورایی) 5- باور به برابری کامل انسان ها و داشتن اختیار و آزادی  کامل در انتخاب راه. 6 – باور به هفت ا مشاسپند یا هفت پایه عرفان زرتشتی در رسیدن به کمال 7 – باور به داد و دهش و دستگیری از نیازمندان. 8 – باور به مقدس بودن چهار آخشیج آب و باد و خاک و آتش و لزوم پاک نگه داشتن محیط زیست 9- باور به «فرشکرد» یعنی توانائی انسان در تازه شدن و تازه گردانیدن جهان. 

همانگونه که در تمام این اصول و به ویژه در اصل 4 و 5 مشاهده می نمایید، دین زرتشتی به برابری کامل حقوق همه انسان ها اعم از زن و مرد و داشتن اختیار و آزادی کامل در انتخاب راه باورمند است که همه این اصول در کتاب آسمانی زرتشتیان« گاتاها» آمده است، که می توان  به چند مورد از آیات آن اشاره نمود: « خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد» یسنا 43بند 1    

« به سخنان بهین گوش فرا دهید. با اندیشه روشن درآن بنگرید. میان نیک و بد خود داوری کنید، هر مرد و زن از شما خود باید راه خویش را برگزیند.» گاتاها. یسنا 30 بند 2. 

« اگر مردم به قانون ازلی« اشا» که اهورامزدا برقرار داشته است آگاهی یافته و ازخوشی و پاداش نیک اشویی و پادافره زشت«دروگ»  با خبر گردند، بی تردید راه نیک را برخواهند گزید.» یسنا30 بند 10.

« ای اهورامزدا تویی آفریننده جهان مادی و مینوی و تویی که به مردم اختیار کامل نیک از بد دادی تا بنا به میل خود بسوی رستگاری شتابند یا به گمراهی بگروند.» یسنا 31 بند 9 و10. 

« ای مزدا از روز نخست که با خرد خویش به کالبد ما جان بخشیدی و نیروی خرد (منه) و وجدان (دائنا یا دین) بخشیدی، خواستی که هرکس بنا به اراده خویش راه خود را با آزادی کامل برگزیند» یسنا 31 بند 11و 12.  

با توجه به آیات بالا و بسیاری از آیه های دیگر«گاتاها» کتاب آسمانی زرتشتیان و کتاب های مقدس دیگر، بعدا توسط شاگردان اشوزرتشت و  انجمن مغان و موبدان بزرگ از زمان به پیامبری رسیدن اشوزرتشت تا زمان ساسانیان نوشته شده و شامل پنج بخش «یسنا»، «یشت ها »، «وندیداد»، «ویسپرد» و«خرده اوستا» می باشد، که می توانید خود به آنها مراجعه نمایید. در دین زرتشتی، حقوق انسانی همه انسانها در جهان گرامی و برابر دانسته شده و از هیچ فرد یا نژاد یا جنس بخصوصی جانبداری نشده است.   

ما زرتشتیان در پنج وعده نماز روزانه، در بخش «اوستای  کشتی» میخوانیم: « می ستاییم دین پاک مزدا پرستی (زرتشتی) را که دور نگهدارنده جنگ افزار، آشتی دهنده و دین از خود گذشتگی است » 

یا « همازوربیم (هم نیرو باشیم). همازور هما اشوبیم (هم نیرو با راستی جویان باشیم). هم کرفه کرفه کاران بیم (همکار با ثواب کاران باشیم). دور از وناه و وناه کاران بیم (دورازگناه و گناه کاران باشیم). هم کرفه نیکان و وهان هفت کشور زمین بیم (همکار با نیک ترین  و بهترین های  مردمان سرتاسر جهان باشیم). هم در کتاب های دینی زرتشتیان (گاتاها) و مذهبی (اوستا) تنها کسانی به وهیشتم مینیو (بهشت) داخل خواهند شد که راه نیک را برگزینند و جز راستی نجویند و نپویند. و در هیچ بخشی از این کتاب ها نیامده است که تنها کسانی به بهشت داخل خواهند شد که زرتشتی باشند. در دین زرتشتی خداوند بزرگ به انسان دو نیروی خارق العاده «منه» یا خرد و «دائنه» (وجدان) بخشیده است تا نیکی و بدی را با این دو نیرو تراز کند و خود بهترین نیکی ها را برگزیند. در دین زرتشتی مزدا (ابر دانا) اهورا (هستی بخش) است، در حالیکه« انگره من یا اهره من» فقط در «من یا خرد و منش و شخصیت» انسانها جای داشته و وجود خارجی ندارد. بنا براین باور، محور طبیعت (یونیورس) خداوند است، ولی محور امور انسانی در جهان، بشر است و هرچه نیکی و راستی و اختراع و ابداع و خوشبختی است را افراد «وهومن» و «سپنته من»(نیک اندیشان) ایجاد کرده و همه کاستی ها و بدی ها را انسان های «دژمن» (دشمن) و « اکمن» و« اهره من» ها به وجود آورده و می آورند. در دین زرتشتی تنها کسانی به بهشت (یعنی بهترین مکان مینوی)  راه خواهند یافت که از اندیشه و گفتار و کردارنیک پیروی کرده و از راه اشویی (راستی و درستی و عشق اهورایی)، در پی استقرار نیکی  ها در جهان باشند. 

بنا بر همه موارد بالا که به عرض رسید و بسیاری از باورهای دیگر که در کتاب و سنت ما زرتشتیان آمده است، باید به عرض برسانم که، در دین زرتشتی همه مواد حقوق بشر مصوبه سازمان ملل متحد مورد پذیرش می باشد و چون مشاهده می شود که اکثر کشورهای عضو سازمان ملل عضو به این اعلامیه توجه دقیق نداشته و برخی دولت ها مانند اسراییل و آمریکا  از این قوانین انسانی در بسیاری از موارد سوء استفاده می نمایند. از سازمان ملل و دیگر سازمانهای پاسدار حقوق بشر مصرانه می خواهیم که با قاطعیت تلاش کنند که آموزش  «حقوق بشر مصوبه سازمان ملل» در مدارس سرتاسر جهان، اجباری گردد و آموزگاران باورمند و پاسدار حقوق بشر، به فرزندان جهان به درستی  بیاموزند، تا بند بند این آیین نامه ها در اندیشه مردم گیتی جای گزین گشته، نهادینه شود و در فرهنگ مردم دنیا بدون استثناء وارد گردد.       به یاری خداوند بی نیاز.                                                                                                                                                                مهر افزون. راستی پیروز. موبد دکتر اردشیر خورشیدیان. رییس انجمن موبدان تهران. دانشگاه شهید بهشتی تهران. 6 آذر 87خورشیدی. 

برگرفته از تارنمای برساد

عيد آتش

عيد آتش


اي اهورامزدا آنگاه تو را پاك شناختم كه انديشه نيك بر من فراز آمد پرسيد: به كه نماز مي آوري؟ گفتم به فروغ مزدا نماز مي آورم، تا مرا تاب و توان هست دل بر راستي مي بندم (بند 9 هات 43 گاتها)

آتش يكي از چهار آخشيج(عنصر) پاك در نزد ايرانيان باستان و زرتشتيان است. آذر نام ايزد نگاهبان آتش است. آتش در ميان ايرانيان از ديرباز از تقدسي ويژه برخوردار بوده است. در واقع آنرا جانشين خورشيد بر روي زمين مي دانستند و به اين دليل است كه در اوستا سرودهايي درباره ستايش آتش و خورشيد در شمار نمازهاي معمول و مهم آمده است. در ميان آرياييان هند و ايراني داستان ها و افسانه هاي زيادي در مورد پيدايش آتش وجود دارد. اما از همه رايج تر افسانه ي زيبايي است كه در شاهنامه فردوسي آمده است. بر اين پايه كه روزي هوشنگ،(شاه پيشدادي) به همراه گروهي از كوهستان مي گذشت كه ناگهان ماري تيره تن و تيزتاز در سر راهش پديد آمد. هوشنگ سنگي را برداشت و به سوي مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ ديگري برخورد كرد، فروغي پديد آمد و آتش زاده شد. 

در اوستا آمده است اهورامزدا پنج نوع آتش را آفريده است به نام هاي:

1.آذر«برزي سَوَنگه» يعني آتش بلند سوت يا بزرگ سود. كه عموما به آتش بهرام گفته مي شود.
2.آذر «وهوفريانه» يعني آتش دوستدار نيكي، آتش و گرمايي است كه در جسم انسان و حيوان قرار دارد.
3. آذر «وازيشته» يعني آتش وظيفه كه آتش ابرها است.
4.آذر «اوروازشت» يعني و گرما و آتشي كه در گياهان است
5. آذر «سپنيشته» يعني پاك ترين آتش ها كه آتش بهشت است و درگروثمان (عرش) در بارگاه اهورايي فروزان است.

نماد اين آتش ها در جهان مادي به صورت سه آتش مقدس است به نام هايي:
1.آذرفرنبغ             2.آذربرزين مهر          3. آذرگشسب(آذرگشنسب)

اگر چه پيدايش آتش را به صورت يك اتفاق به هوشنگ نسبت مي دهند پيدايش اين سه آتش هم در رابطه با هوشنگ بوده است. در گزيده هاي زادسپرم آمده است كه در زمان فرمانروايي هوشنگ هنگامي كه مردم بر پشت گاو اساطيري «سويشوگ» به كشورهاي ديگر مي رفتند شبي طوفان شديدي رخ داد و آتش دانها كه بر سه جا بر پشت گاو نهاده شده بود و آتش در آن ها قرار داشت و در دريا افتاد و همه جا را روشن كرد اين آتش را بر سه آتشدان نشاندند كه خود سه فره شد، اين سه آتش عبارتند از آْذرفرنبغ كه مي گوينددر كابل، در افغانستان كنوني يا در كاريان فارس قرار داشته و مخصوص طبقه موبدان بوده است. آذرگشسب كه در شيز آذربايجان(تخت سليمان كنوني) بوده و به شاهان و جنگجويان اختصاص داشته و آذربرزين مهر در كوه ريوند در شمال غربي نيشابور قرار داشته و مخصوص طبقه كشاورزان بوده است. در بندهش اين داستان با جزئيات بيشتر به تهمورث نسبت داده شده است:

«هرمزد در آغاز آفرينش، چون سه فره، به پاسباني جهان فراز آيد. بدان تن، فره مندانه همي در جهان اند. در پادشاهي تهمورث چون مردم به پشت گاو سرسيوگ از خونيرس به ديگر كشورها مي گذشتند. شبي، ميان دريا، به باد سخت و موج دريا،‌ آتشدان كه آتش در او بود، كه به پشت گاو به يك جاي كرده شده بود. با آتش به دريا افتاد و در آن هر سه آتش چون (آن) يك فره كه به جايگاه آتشدان بر پشت گاو (بود). درخشيدند و همه (جا) روشن بود و آن مردمان بازگشتند.»

اما اعتقاد بر اين است كه اين سه آتش مقدس افسانه هاي تاريخي نيستند بلكه در طول تاريخ همواره حامي و راهنماي انسان بوده اند. اين سه آتش به پادشاهي جمشيد ياري رساندند و هنگامي كه فره جمشيد از او جدا شد. آذرفرنبغ فره او را از دست ضحاك رهايي بخشيد. آذربرزين مهر تا زمان گشتاسب حامي زرتشت و الهام دهنده ي او بود و گفته اند كه آذرگشسب تا زمان خسروپرويز پادشاه بزرگ ساساني جهان را حفظ كرده است.

براي برگزاري مراسم، در آيين ما سه آتش وجود دارد: آتش بهرام، آتش آذران و آتش دادگاه

آتش بهرام مهمترين آتشي است كه از زمان هاي كهن مورد احترام بوده است. آتش بهرام راه شاه پيروزمند آتش ها مي گويند و نمادي از راستي و اشا است.

آذرفرنبغ، آذربرزين مهر و آذرگشسب از آتش هاي بهرام هستند. آتش بهرام شبانه روز روشن بوده و نيايش آن طبق تشريفات خاصي انجام مي گرفته است. جريان تطهير بهرام يك سال به طول مي انجاميد و جريان طولاني و دشواري داشته به اين صورت كه شانزده آتش را از جاهاي مختلف و طبقات و صنعت هاي اجتماع چون آتش چلنگر(آهنگر)، زرگر، مسگر،‌ نانوا، آشپز، آجرپز و… جمع آوري مي كردند و 1128 بار آنرا تطهير مي كنند، سپس با شكوه فراوان آنرا به آتشكده مي بردند و در جايگاه مخصوص قرار مي دادند و در اين مراسم كه «تخت نشين» ناميده مي شود موبدان اين آتش را مانند شاه بر تخت مي نشاندند به اين صورت كه چوبي را به شكل تخت مي گذاشتند و بر بالاي آن تاجي به نشانه پادشاهي آويزان مي كردند و آتش را بر اين تخت مي نشاندند سپس 4 موبد چتري را روي آتش گرفته و آنرا حمل مي كردند و در پيشاپيش آنها موبداني با شمشير و گرز (نشانه ايزد بهرام) حركت مي كردند ودر دنبال آنها بهدينان با وقار تمام حركت مي كردند. پس از برگزاري مراسم تخت نشين موبدان چند عدد از شمشير و گرزها را به ديوار آتشكده آويزان كرده و در هر گوشه زنگي به زنجير مي آويزند تا در هر يك از پنج گاه شبانه روز هنگام خواندن سرود آنرا به صدا در آوردند. در آتشكده فقط موبد خاصي مي تواند به آتش بهرام نزديك شود، ساير بهدينان و حتي موبدان ديگر نبايد به آن نزديك شوند آنها فقط مي توانند آتش را از ميان پنجره مشبكي كه در حريم آتش قرار دارد ببينند و نيايش خود را انجام بدهند.

آتش آذران يعني «آتش آتشان» آتش محلي است و از آتش هاي خانگي كه سه بار بكار برده شده باشد تهيه مي شود كه آتش آدران و آدريان نيز ناميده مي شود.

آتش دادگاه همان آتش خانوادگي بوده و مردم معمولي و غير روحاني نيز مي توانستند از آن مراقبت كنند.

در واقع تطهير آتش ها بيانگر اين مطلب بوده كه انسان نيز بايد مانند اين آتش ها تطهير شود يكي از پارسيان نام آور در اين مورد استدلال مي كند همان طور كه آتش براي تطهير از همه ي طبقات جمع آوري مي شود همه انسان ها هم صرف نظر از طبقه اجتماعي اگر مرحله ي تطهير را بگذرانند در نزد اهورامزدا برابر هستند.

شاهان به هنگام سفرهاي جنگي توده اي از آتش مقدس را به همراه مي بردند. خسروپرويز يكبار براي اينكه آذرگشسب به دست دشمنان نيفتد مجبور شد كه آنرا به داخل ايران برگرداند و يزدگرد سوم نيز در هنگام حمله ي اعراب «آتش بهرام ري» را كه بسيار نزد ايرانيان مقدس بود به همراه خود برد. اين آتش سال ها در سفرهاي يزدگرد همراه او بود تا سرانجام آنرا در مرو در آتشكده ويژه اي كه ساخت جاي داد.

در زمان ساسانيان آتشكده ها تنها محلي براي نگهداري آتش و نيايش به درگاه اهورامزدا نبوده است، بلكه مكاني فرهنگي،‌ ورزشي، ديني بوده است كه با داشتن كتابخانه و منابع مختلف به كار آموزش جوانان در زمينه هاي ديني و فرهنگي مي پرداختند همچنين در اين مكان به آنها فنون سواركاري و تيراندازي هم آموزش مي دادند. ثبت هر تولد و مرگي نيز در آنجا صورت مي گرفته و محلي براي نيايش هاي جمعي و برگزاري مراسم هاي ديني هم بوده است.

جشن آذرگان

يكي از جشن هاي ماهيانه است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشيدي به نام اين ايزد است. تا جايي كه ميدانيم جز ابوريحان بيروني هيچ كدام از نويسندگان ايراني به آيين هاي جشن آذرگان نپرداخته اند. ابوريحان بيروني مي نويسد: «روز نهم آذر عيد است كه آنرا براي توافق دو نام آذر جشن مي نامند و در اين روز به افروختن آتش احتياج مي يابند و اين روز عيد آتش است و به نام فرشته اي كه به همه ي آتش ها موكل است موسوم است و زردشت امر كرده كه در اين روز آتشكده ها را زيارت كنند و قرباني ها به آتش نزديك كنند و در امور عالم مشاوره كنند.»

شايان ذكر است كه قرباني براي آتش، «آتش زوهر» است كه شامل عود و كندر و خوشبوكننده ها است و در گذشته هنگام بهار كره تازه حيواني بوده است.

در واقع اين عيد در قديم آغاز زمستان بوده، مردم به آتشكده ها مي رفتند و ضمن مراسم نيايش اهورامزدا بر آتش عود و صندل و چوب هاي خوشبو مي گذاشتند و به دليل تغيير فصل و آغاز سرما از آتشي كه در آتشكده بود. هر كسي با مراسمي ويژه آتشي را به خانه مي برده و اتش زمستاني خانه را با آتش تقديس شده مي افروخت كه تا پايان زمستان در خانه روشن بوده و معتقد بودند كه اين آتش براي آن ها شگون و بركت مي آورد.

وقتي به آتش، اين فروغ ايزدي كه هنوز از پس سده ها و قرن ها در آتشكده ها فروزان و پابرجا است مي نگريم به ياد مي آوريم فداكاري نياكان خرمندمان در پاسداري دين و از جان گذشتگي شان در برپاداري آن، تا اين فروغ اهورايي كه نشانه اي از بخشش خداوند بر انسان ها و نماد و پرچمي براي ما زرتشتيان است جاودانه و ماندگار، ما را رهنمون سرمنزل پاكي و راستي و ارديبهشت امشاسپند شود. به گفته فردوسي بزرگ آن سخنور فرزانه و سترگ:

نگويي كه آتش پرستان بدند
پرستنده پاك يزدان بدند

و نيز آذرگان است و هنگامه ي شادي بر پايه چامه سخنور راستين حافظ اهل راز
به باغ تازه كن آيين دين زرتشتي 
كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود

 
«سوزان باشي در اين خانه 
بي گمان سوزان باشي در اين خانه
فروزان باشي در اين خانه
شعله ور باشي در اين خانه 
به آرماني ديرپا 
به فرشگرد(رستاخيز) توانا
همچنان درفرشگرد تواناي نيك»
(يسناي 62 نيايش آتش بند 3)

  
ياري نامه:
1.جشن هاي ايراني دكتر پرويز رجبي
2.بندهش برگردان دكتر مهرداد بهار
3.اساطير و فرهنگ ايران دكتر رحيم عفيفي
4.مزديسنا و ادب فارسي دكتر محمد معين
5.گزيده هاي زادسپرم برگردان دكتر محمد تقي راشد محصل

برگرفته از تارنمای برساد

روزهای زيارتی پارس بانو

روزهای زيارتی پارس بانو

 

پیر بانو پارس (پارس بانو)

پارس بانو در دامنه‌كوهی نزدیك جنوب شهر عقدا در 112 كیلومتری جنوب غربی شهر یزد در محلی به نام ارجنان (زرجوع) وجود دارد.

از روز مهر تا روز ورهرام از ماه تیر یعنی 13 تا 17 تیر ماه، همه ساله زرتشتیان با برپایی آیین های دینی و سنتی در این زیارتگاه گرد هم می آیند.

روایت است كه پارس بانو (دختر یزدگرد ساسانی) را در این مكان مقدس در خود گرفته است.

در باورهای مردم، این نیایشگاه جایگاه جان باختن و ناپدید گشتن شهبانوی پارس (دختر یزدگرد ساسانی) بنام «خاتون بانو» بوده است.

 
 

 
 باز هم پیر، باز هم زیارت،‌ باز هم گردهم آیی،‌ باز هم پارس بانو، باز هم خلاصه شدن همه چیز در یك شب. آری دوباره روزهای زیارتی بانوی پاكدامن ایران زمین پارس بانو فرا رسیده است و این مكان اهورایی میزبان شور و عشق همكیشان زرتشتی سراسركشور است، البته این میزبانی معنای حضوری از سراسر كشور را ندارد.

 

زرتشتیانی كه با هر لباس و شكل و شمایلی رهسپار این مكان پاك می شوند. و حتی برای لحظاتی كوتاه هم كه شده خالصانه با خدای خود راز و نیاز می كنند. درد و دل ها و گله ها و سپاسگزاری هایشان را با واسطه یا بی واسطه با خود خدا می گویند. و بار سنگین زندگی را فراموش می كنند. به دنبال این راز و نیاز و نیایش پرودگار یكتا كه زمانش كاملا متغیر است. نوبت به گفتگو، شادی، گردش و خاطره گویی می رسد. از همه چیر سخن به میان می آید از ازدواج ها و فوت ها تا قیمت برنج و چایی. از گوشی موبایل تا شركت در جام جان باختگان.