مفهوم سرنوشت در جهان بینی زرتشتی

مفهوم سرنوشت در جهان بینی زرتشتی

رفتار انسان در همین جهان به خودش بازمی گردد و سرنوشتش را رقم خواهد زد   

 

      بهروز خلیلی – در جهان بینی زرتشتی  انسان دارای ”‌ من“ است و خداوند بزرگ دانا به همه انسانها این توانایی را داده است كه می‌تواند خود را درك كند و بشناسد و بداند كه هست و،

 

و می تواند ” من“ خویش را تحت كنترل خود قراردهد و تغییر و پرورش دهد . به این قدرت بزرگ ” قوه درك “‌ گفته می‌شود تا بتواند دنیا را تجزیه و تحلیل كند و به قوانین اشا (هنجار هستی) پی‌ببرد و قدرت اراده و اختیار بخشیده كه بتواند غرایز خود را كنترل نماید و هر راهی كه دوست دارد برگزیند .

 

 انسان چه مرد و چه زن آزادی كامل دارد كه با خرد خویش همه چیز را مورد شناخت و سنجش قراردهد و هر چه را دوست دارد ، جه نیك و چه بد آزادانه انتخاب كند

حال اگر سرنوشت انسان را به معنی وضعیت آینده او در نظر بگیریم (در لغتنامه دهخدا ، سرنوشت انسان به معنای حكم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد ، آمده است) برخلاف مفهوم رایج آن كه می‌گوید انسان بر سرنوشت خود هیچگونه تسلطی نداشته و مشیت خداوند است كه سرنوشت انسان را می‌سازد  ،

 

 در جهان‌بینی زرتشتی ( كلیات جهان بینی ، یعنی اینكه دیدگاه انسان نسبت به چگونگی آفرینش ، چگونگی گردش روزگار ،‌شناخت انسان و رابطه انسانها (زن و مرد و نژاد) ، رابطه انسان با طبیعت و خالق خود و برعكس و … مشخص شود) هر كس سرنوشت خود را با اندیشه و گفتار و كردار خود می‌سازد و سازنده سرنوشت انسان  ، خود انسان است

 

رفتار انسان اختیاری است ،‌ولی بازتاب آن جبری و گریز‌ناپذیر است . این قانون ، جزیی از نظام خلل‌ناپذیر حاكم بر هستی است كه سرانجام ” گندم از گندم بروید ، جو ز جو “‌

 یسنای 31 بند 20 از سرودهای شت زرتشت می‌فرماید :

كسی كه به راستی گراید به روشنایی و شادمانی خواهد رسید ، و كسی كه به دروغ گراید تا دیرگاه زندگی را در تیرگی و كوردلی و آه و افسوس بسرخواهد برد . براستی او را وجدانش و كردارش به چنین سرانجامی می‌كشاند .“

 

بر پایه قانون اشا ،‌ رفتار انسان در همین جهان به خودش بازمی گردد و سرنوشتش را رقم خواهد زد . پس بهتر است كه با اندیشه و گفتار وكردار نیك بهتربن زندگی را برای خود فراهم آوریم

 

برگرفته از :

1-     خنجری ، خداداد ، بینش زرتشت ، چاپ دوم 1380-تهران – صص 56 تا 66 .

2-     خورشیدیان ، اردشیر ، جهان بینی اشوزرتشت (جزوه آموزشی هیربدی) – 1381 –  تهران – صص 17 تا 20 .

http://hamazoor.ir

کیش زرتشتی،بنیاد و ریشه ی نخستین “حقوق بشر”

کیش زرتشتی،بنیاد و ریشه ی نخستین “حقوق بشر”          

الگوهای ناپسند رفتاری در گات ها، آنهایی است که حقوق بشر را تهدید میکند         

 

     سامان روزبهانی – حقوق بشر، اصطلاح حقوقی و سیاسی عصر ماست.در کتاب های مقدس مذهبی این اصطلاح دیده نمیشود.ولی ارزش های اخلاقی و عدالت اجتماعی که محتوای حقوق بشر را تشکیل میدهد کم و بیش به صورت صریح یا تلویحی در بیشتر مذاهب دیده میشود.

«از نظر محتوایی حقوق بشر، دین زرتشتی بین مذاهب در بالاترین سطح قرار دارد» و علت آن دو بنیاد باوری زیر است:

نخست: آنکه اهورامزدا سرچشمه ی خوبی ها(و تنها خوبی ها) است و بدی در آستان او راه ندارد.

دوم: آنکه آدمی به عنوان همکار اهورامزدا باید در کارها از او بیاموزد و مانند او رفتار کند.

 

الگوهای ناپسند رفتاری در گات ها، انهایی است که حقوق بشر را تهدید میکند.

 

خشم و کینه توزی،دروغ و بیداد،پشتیبانی از فرمانروایان ستمگر و بی قانونی و تبعیض ، در گات ها با بیان های مختلف، مردود شمرده شده است.درباره ی آزادی اندیشه و دین،پیش از این سخن گفته ایم.در اینجا از نمونه های دیگر شناسایی حقوق بشر گفتگو میکنیم.

 

“تساوی حقوق زن و مرد شناخته شده است”، در گات ها هرجا اشو زرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند، از زن (نایری) و مرد (نا) جداگانه نام میبرد.

همچنین او زن و مرد را هنگم اختیار همسر در رده برابر قرار میدهد.او به دختران و پسران اندرز میدهد که، پیش از بستن پیمان زناشویی، با خرد خود رایزنی نمایند، به مهر دل گوش دهند و همسری را برگزینند که در پیش برد راستی و اشا با آنان همگام باشد.

 

باور به تساوی زن و مرد در سنت زرتشتی، تا آنجا بود که دانشمندان زرتشتی پس از زرتشت،سه فروزه ی؛ وهومن، اشا، خشترا را از جهت لغوی در دستور زبان مذکر کردند و سه فروزه دیگر؛ آرمئیتی،هه اوروتات و امرتات را مونث نگاه داشتند.

 

بنا به گفته ی هردوت مورخ یونانی، کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود مینشست.

نبودن این واژه «برده»، در گات ها نشانه ای دیگر است که اشو زرتشت چنین بنیادی را قبول نداشته است در حالی که مذاهب ابراهیمی از برده و بنیاد بردگی سخن به میان آوردن اند.راست است که همه ی مذاهب سفارشی به آزادی برده کرده اند ولی هیچ کدام برده داری را حرام نکرده و احکامی ناظر به بردگی در کتاب آنها وجود ندارد.

 

در گات ها در بند های گوناگون آمده است که، «اشونان نباید از فرمانروای بیدادگر، و دروغکار پیروی کنند». در عین حال اشوان باید در راهنمایی و هدایت گمراهان بکوشند. در سرگذشت آمیخته با افسانه (اساطیر) ایرانی آمده است که جمشید، شاهِ نمونه، هنگامی که دستخوش غرور شد، خود را بی کمی و کاستی و جاودانی دانست، قانون را زیر پا گذاشت،کشتن دام و خوردن گوشت آنها را اجازه داد.فره ایزدی از او دور گشت و شاهنشاهی خود را از دست داد و کشته شد.این اساطیر نشان میدهد که هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

 

پروفسور جان هیلز با استناد به سنت های مذهبی زرتشتی و شواهد تاریخی، مینویسد: دین زرتشت را باید نخستین دین حقوق بشر خواند.

 

در گات ها آمده است که رهبران دنیایی ممکن است قوی و زورمند بنمایند ولی نیروی راستی را تنها آن رهبرانی دارند که «اشو» باشد و در کارها با خرد رایزنی کنند.و به راستی و داد بگروند.قدرت راستین در اشا است.

خشترا وئیرا یا توان در برگیرنده ی اهورامزدا انها توان سازنده و دادگستر است.قدرت ویران کننده از دید و سنت زرتشتی، توان راستین نیست.

 

بازتاب همین باورها بود که کوروش هخامنشی درباره اسرا نیز حقوق بشر را رعایت میکرد و بنا بر گِل نوشت ها،مزد آنان را به طور کامل میپرداخت.

 

کوروش، مردم کشورهای مفتوحه را در پرستش خدایان خود،آزاد میگذاشت،حتی به معابد آنان میرفت و خدایانشان را نیایش میکرد.از این روست که از کوروش به نام نخستین مولف حقوق بشر نام برده میشود.

 

بر روی استوانه ای که در آغاز سده اخیر در کند و کاوهای بابل در جنوب عراق پیدا شد و وابسته به سال 539 پیش از میلاد مسیح است،کوروش نوشته است: «من به همه کس آزادی دین دادم که هر خدایی را میخواهند بپرستند و هیچکس حق ندارد مزاحمت و منعِ دیگری در این کار باشد.

 

من اجازه ندادم هیچ خانه ای خراب شود و دارایی هیج کس از او گرفته شود.خدای بزرگ همه ی این توفیقات را به من داد.از بابل گرفته تا آسور،شوش،آکاد و فراز فرات که خانه هایشان خراب شده بود کمک کردم که خانه هاشان را از نو بسازند.من آشتی و آرامش را به همه ارمغان دادم”


سرچشمه :

http://hamazoor.ir

نکته دینی کلیدی مهم، در رابطه با سدره پوشی

نکته دینی کلیدی مهم، در رابطه با سدره پوشی          

سدره پوشی کهن ترین جشن تکلیف مردمان ایران     

 

 

 — جشن سدره پوشی ازکهن ترین جشن تکلیف مردمان ایران و شاید مردمان جهان است. اینگونه آیین ها با تحمل رنج های بسیار و ازخود گذشتگی های بی شمار، به نسل امروز رسیده است. برماست که آنها را گرامی بداریم  و کوشش کنیم که همچون جشن فرخنده سدره پوشی امروز، ساده و پرمفهوم برگزار کنیم


 — بهره گیری از ابزارهای نمادین مانند شاخه های درخت سرو ، قند سبز و دیگر نمادهای امشاسپندان، سبب شده که در عین حال که سادگی مراسم  را حفظ میکند، به شکوه جشن و مفاهیم پربار پیامهای معنوی آن بیافزاید. آیین هایمان را به تجملات  و چشم و هم چشمی آلوده نکنیم.


 — اشوزرتشت دریافت که خداوند سه توانایی مهم در اختیار روان ما انسان ها گذارده است. «تنو یا تن »، «منه یا خرد» و «دائنا یا وجدان » . وبشرطی روان آدمی آرامش دارد و شاداب و پیشرو زندگی کند که به این هرسه بخش سرشتی خود، توجه ویژه کنیم .


 — در زندگی سه انتخاب از همه کارها مهمتر است که از نخستین آن «انتخاب دین یا عقیده است » . دوم «انتخاب همسر» و سوم « انتخاب رشته تحصیلی و شغل» است  که لازمست برپایه « اندیشه روشن» یعنی خرد مجهز شده به دانش کافی و وجدان هشیار و بیدار در زمان مناسب به انجام رسانیم . برما زرتشتیان است که فرزندانمان  از 8سالگی دانش دین آموزیم و پیش از رسیدن به سن 15 سالگی سدره پوش کنیم.


 — داشتن دین بهی و پای بند بودن به اصول اخلاقی برآمده ازآن، از لازم ترین نیاز فردی و اجتماعی جامعه بشریت است. برماست که هر اندازه خرد خود را به دانش گیتوی بیشتری اضافه می کنیم، به دین سرشتی خود نیز یاری رسانیم که به دانش مینوی بیشتری مجهز گردد تا هرگز به خرد اجازه ندهد که از دامنه انسانیت واخلاق خارج شود


 — به باور ما زرتشتیان، همانگونه که اهورامزدا که جهان را برپایه دانایی و حکمت آفریده است، «خویشکار» است  که جهان رابرپایه قانون اشا بیافریند و تازه کند. شما نونهالان ارجمند نیز که امروز با آزادی کامل دین بهی زرتشتی را برگزیدید و دست دردست موبد پیمان بستید، خویشکاری(تکلیف) دارید که برپایه اصول دین و فرهنگ زرتشتی زندگی کنید. همواره به نه(9) پایه دین مان را به یاد داشته باشید و با سرودن اوستا و کشتی نو کردن روزانه به مفاهیم ژرف اندیشه های اهورایی اشوزرتشت عمل کنید.  جز راست نپویند و جزنیک نجویند.


 — دین زرتشتی چگونگی خرد ورزی و وجدان پروری را به ما می آموزد. لازمست بیاموزیم که چگونه می توانیم به گفته های اشوزرتشت عمل کنیم تا همواره «انسانی فکر کنیم. ملی کار کنیم و زرتشتی زندگی کنیم» .


 — همه ما بزرگترها نیز بایستی با عملکرد خود، برای این آینده سازان جامعه مان سرمشق باشیم و محیطی فراهم کنیم که همگی این نونهالان دین دار و دین یار جامعه بتوانند به  همه خویشکاری های خود عمل کنند.


 — زرتشتیان شبانه روز را به پنج گاه ، بخش کرده اند. هرگاه، فرصتی است که لازمست با سرودن اوستا آغاز کنیم و بابرنامه ریزی دقیق، بالاترین بهره برداری را ازآن بنماییم. مدیریت زمان ازنخستین آموزشهای اوستا می باشد.


 — پیام اوستای مزدیسنی اهمی اینست که«می ستاییم دین زرتشتی را که دور نگاه دارنده جنگ افزا و دین ازخود گذشتگی است .» می ستاییم از خود گذشتگی همه جوانان هم میهن مان به ویژه مهندس فرهاد خادم را که با نثار جان خود از این کشور اهورایی دفاع کردند.  و می ستاییم مادر ایشان سرکار خانم خداداد کوچکی را راه ایشان را ادامه داد و نام نیک فرزند خود را جاودانه ساخت.


 — از« لرک مینوی » دادن به یکدیگر کوتاهی نکنیم. کوشش کنیم که در مجامع خصوصی و عمومی  گاه ها را گرامی داریم و با گفتار وکردار نیک خود، به یکدیگر دانش و دین و فرهنگ آموزیم.


 — بااشون هاهمازور بیم . ناآگاهان را آگاهی بخشیم و با تمام توان، دربرابر درگوندان یعنی ریاکاران و دروغ پرستان برپایه دانش وخرد بایستیم.


هریک از این نکات کلیدی خود دامنه ای گسترده داردکه به شما دانایان راستی جو می سپارم .

تن تان سالم و پرتوان ،  خردتان دانا و پویا و وجدانتان هشیار و بیدار باد .

ایدون باد . ایدون ترج باد.


سرچشمه :
http://hamazoor.ir

 

 

اوستا در زندگی ما

اوستا در زندگی ما       

 

 

 

چرا ما اوستا می خوانیم با اینكه چیزی از آن نمی فهمیم

یک پیرمرد همراه با نوه کوچکش در یک روستای در ایران  زندگی می کرد. هرروز صبح پدربزرگ  می نشست و دعا می خواند. نوه اش هر بار مانند او می نشست و سعی می کرد فقط بتواند از او تقلید کند.

یه روز نوه اش پرسید : پدربزرگ من هر دفعه سعی می کنم مانند شما اوستا بخوانم ، اما آن را نمی فهمم و چیزی را که نفهمم زود فراموش می کنم و کتاب را می بندم !

 

 خواندن اوستا چه فایده ای دارد؟

 

پدر بزرگ به آرامی زغالی را داخل بخاری گذاشت و پاسخ داد : این سبد زغال را بگیر و برو از رودخانه برای من یک سبد آب بیاور. پسر بچه گفت : اما قبل از اینکه من به خانه برگردم تمام آب از سوراخهای سبد بیرون می ریزد!؟ پدر بزرگ خندید و گفت : ” آن وقت تو مجبور خواهی بود دفعه بعد کمی سریعتر حرکت کنی.” و او را با سبد به رودخانه فرستاد تا سعی خود را بکند .

 

پسر سبد را آب کرد و سریع دوید ، اما سبد خالی بود قبل از اینکه او به خانه برگردد. در حالی که نفس نفس می زد به پدربزرگش گفت که حمل کردن آب در یک سبد غیر ممکن بود و رفت که در عوض یک سطل بردارد .

 

پیرمرد گفت : “من یک سطل آب نمی خواهم ، من یک سبد آب می خواهم ، تو فقط به اندازه کافی سعی خود را نکردی .” و او از در خارج شد تا تلاش دوباره پسر را تماشا کند . این بار پسر می دانست که این کار غیر ممکن است ، اما خواست به پدر بزرگش نشان دهد که اگر هم او بتواند سریعتر بدود باز قبل از اینکه به خانه باز گردد آبی در سبد وجود نخواهد داشت . پسر دوباره سبد را در رود خانه فرو برد و سخت دوید ، اما وقتی که به پدربزرگش رسید سبد دوباره خالی بود.نفس نفس زنان گفت : ” ببین! پدربزرگ ، بی فایدست . پیرمرد گفت : “باز هم فکر می کنی که بی فایدست ؟ به سبد نگاه کن.” پسر به سبد نگاه کرد و برای اولین بار فهمید که سبد فرق کرده بود ، سبد زغال کهنه و کثیف حالا به یک سبد تمیز تبدیل شده بود؛ داخل و بیرون آن. پسرم ، چه اتفاقی می افتد وقتی که تو اوستا می خوانی . تو ممکن است چیزی را نفهمی یا به خاطر نسپاری ، اما وقتی که آن را می خوانی تو تغییر خواهی کرد؛ باطن و ظاهر تو و این کار خدا است در زندگی ما.


سرچشمه

http://hamazoor.ir

زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی

زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی             

موسيقي و پايه گذاري آن در آيين زرتشت

 

منوچهر ارغواني  – اشو زرتشت برای نخستین بار موسیقی مذهبی را در دنیا پایه‌گذاری کرد و شادی به عنوان یک اصل در آیین زرتشت در آمد.

شواهد حاکی از آن است که موسیقی در آيين زرتشت گسترش قابل توجهی به ویژه در مراسم مذهبی داشته است . هرودوت مورخ معروف یونان باستان می گوید “مغها ( روحانیون زرتشتی) در دوره هخامنشی نیایشهای مذهبی مربوط به خدایان را با آواز و بدون همراهی با سازهایی نظیر نی اجرا می کردند”. بنابراین عدم استفاده از ساز در موسیقی مذهبی در ادوار گذشته وجود داشته و اثرات آن تا امروز هم دیده می شود.

در هر حال بخش اصلی کتاب زرتشت یا اوستا به نام” گاتها” مجموعه ای از شعر آزاد (هجایی) است که با آهنگ و به صورت نیایش (هیمن) خوانده می شد. همچنین بخش دیگر اوستا به نام “یشت” معنی آواز یا آواز نیایش گونه را دارد. گاتها اواسط کتاب یسنا قرار دارد که ۱۷ سرود مذهبی است که از سروده های خود زرتشت است.

تصور می شود واژه “گاه” در موسیقی سنتی ایران به شکل پسوند در نام دستگاهها و ردیفها، یادگار همان “گات” باستانی باشد که در فارسی میانه یا پهلوی “گاس” به معنی سرود و سپس در فارسی دری به شکل گاه در آمده است.

بنابراین در اوستا بارها توصیه شده است که گاتها را با آواز بخوانند، از این رو زمزمه یا خواندن آهسته در نظر زرتشتیان اهمیت ویژه ای دارد  این بود که زرتشتیان یا آریاییها، دعاهای خود را که موزون و آهنگین بود، می سرودند و معتقد بودند اگر چنین باشد، تأثیر آنها به مراتب بیشتر می شود.

موسیقی مذهبی را نخستین بار زرتشت به کار گرفت و هنوز هم در دنیا از الحان او استفاده می ‌کنند و این امر در آیین زرتشت به صورت یک اصل در آمد، به طوری که در” هفتن یشت ” شادی نکردن را به عنوان یک گناه به شمار می آورد.

سروش که در اوستا به صورت “سروشه” از آن یاد شده و در زبان پهلوی به شکل سروش در آمده، نام فرشته ای بود که در آیین زرتشت جایگاه والایی داشت و روز هفدهم هر ماه شمسی را منسوب به او می دانستند. در آن روز به نیایشگاهها رفته و دعا می خواندند، در این روز تفسیر و ترجمه پهلوی اوستا را نیز با آهنگ و آواز خوش می خواندند .

سرچشمه

http://hamazoor.ir

آزاد انديشی در دین زرتشت

آزاد انديشی در دین زرتشت

  

اشوزرتشت نخستین پیام آور دموکراسی و حقوق بشر در جهان

  

افشین زعیم – ای مردم بهترين سخنان را به گوش هوش بشنويد و با انديشه ای روشن و ژرف بينی آنها را بررسی کنيد . هر مرد و زن راه نيک و بد را شخصا برگزيند ، پيش از فرا رسيدن روز واپسين همه به پا خيزيد و در گسترش آيين راستی بکوشيد .    يسنا 30 بند 2

 

جهان امروز با آزاد انديشی و حقوق بشر  اداره می شود ، رهبران اکثر ممالک دنيا بر اساس دموکراسی ،  کشور خود را اداره می کنند که همانا تصميم گيری مردم هر سرزمين بر سرنوشت کشور خود می باشد .

حال اگر به گفته ی پيامبر بزرگ آريايی اشوزرتشت اسپنتمان که در بالا آمده است نگاهی بياندازيم ، خواهيم فهميد که اين مرد بزرگ انديشمند در هزاران سال پيش و پيشتر از يونانيان بر اين نکته تاکيد بسيار داشته اند .

اگر بخواهيم موشکافانه به تحليل يسنا 30 بند 2 از گاتهای اشوزرتشت بپردازيم در می يابيم که ايشان تمام مردم جهان و نه فقط ايران را ( چرا که می فرمايند : « ای مردم » و اشاره ای به مردم خاصی ندارند . ) دعوت می کنند که « بهترين گفته ها را » ( توجه داشته باشيد که ايشان می فرمايند : « بهترين گفته ها » يعنی هر گفته ای را نيز نبايد گوش داد . ) « به گوش هوش بشنويد »     ( بدين معنی که وقتی قرار است بهترين سخنان را بشنويد بايد با دقت و هوشياری تمام و خرد ورزانه آن سخن را شنيد . ) « و با انديشه ای روشن و ژرف بينی آنها را بررسی کنيد . »

 ( در اينجا اشوزرتشت به انديشه ای روشن اشاره می کنند که همانا بدون تعصب و غرض ورزی به مسائل نگاه کردن است و می بايست که موشکافانه بهترين سخنان را بررسی کرد . )

جالب توجه ترين بخش اين يسنا اينست که اشوزرتشت می فرمايند: « هر مرد و زن راه نيک و بد را شخصا برگزيند » ، که در اين بخش ايشان بسيار روشن و واضح به برابری  مرد و زن در خرد داشتن ، انديشيدن ، حقوق بشر و دموکراسی اشاره می فرمايند ، که هر کسی چه زن و چه مرد آزاد است که با انديشيدن درست راه نيک و بد را خويش تميز دهد .

چه زيبا و هوشمندانه سخن خودشان را به پايان می رسانند که : « پيش از فرا رسيدن روز واپسين همه به پا خيزيد و در گسترش آيين راستی بکوشيد . » اشوزرتشت با اين نتيجه گيری انديشمندانه شان به ما يادآور می شوند ، آن زمان که راه نيک را از بد تشخيص داديد ، کوشش کنيد که هر شخص به نوبه ی خود آيين راستی را که دريافته است گسترش دهد تا انسانهای ديگر نيز از آن بهره مند شوند ،

 سخنی که در دنيای امروز از بلندگوهای مختلف جهانی ، بسيار می شنويم که هر آنچه نيک است و به درد بشريت می خورد را فرا گيريد و  به ديگران نيز آموزش دهيد تا آنها نيز زندگيشان را نيک گردانند

می بينيد که به هيچ عنوان اشوزرتشت نظر خود را تحميل نمی کنند و نمی گويند که در گسترش آيين من بکوشيد .

و سخنی ديگر از اشوزرتشت که آزادی خواهی ، حفظ حقوق بشر و دموکراسی در آن به روشنی ديده می شود :

ای خداوند خرد هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفريدی و از منش خويش نيروی انديشيدن و خرد بخشيدی ، زمانی که به تن خاکی روان دميدی و به انسان نيروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنايت فرمودی ، خواستی تا هر کس به دلخواه خود و با کمال آزادی ، کيش خود را برگزيند .

                                                                                                                                       يسنا 31 بند 11

سرچشمه :

http://hamazoor.ir

گاتها، سرزمین كشف‌ناشده‌ای، رها از مطلق‌گویی‌ها

گاتها، سرزمین كشف‌ناشده‌ای، رها از مطلق‌گویی‌ها

 

نظر نویسنده‌ی غربی، درباره‌ی سروده‌های «اشو زرتشت»   

شهداد حیدری – ‌زرتشت شیوه ی نگاه كردن به جهان را می‌آموزد‌. از همین رو است كه در گاتها هیچ‌گاه مطلق‌گویی را نمی‌یابیم‌.

اندیشه‌های او روشن است و اگر پیش‌انگاره‌ها را رها كنیم‌، ما را به فراسوی نیك و بد می‌برد‌. بی‌سبب نیست كه نیچه درباره‌ی او می‌گوید‌:

سرزمین كشف ناشده‌ای پیش روی ماست‌. جهانی چنان سرشار از زیبایی و تقدس كه كنجكاوی‌برانگیز است و ما را به چنان خردی می‌رساند كه هیچ چیز دیگر نمی‌تواند خشنودمان كند

علی یزدی پژوهشگر اندیشه‌های نیچه ، افزون بر آنچه از سخنان او بازگو شد ، گفت: « اشو زرتشت در گاتها امید به دانایانی دارد كه سروده‌های او را تفسیر كنند تا ناشنیده نمانند. چرا كه گاتها به‌ظاهر متن ساده‌ای است، اما درون‌مایه آن ژرفایی دارد كه شناخت آن نیازمند تفسیر و گزارش است. نیچه هم همانند زرتشت، از ناشنیده ماندن سخنانش بیمناك است و می‌گوید : حرف‌هایی دارد كه كمتر شنیده شده‌اند ».

 

این پژوهشگر در ادامه پرسشی را پیش كشید و گفت : « چرا سخن‌ها ناشنیده می‌مانند؟ پاسخ این است كه بیشتر ما با آنكه همواره مدعی دانستن هستیم ، اما هنگامی به درك و فهم می‌رسیم كه سخن‌ها در راستای دانایی ما قرار بگیرند. این دانایی از راه تجربه بدست می‌آید .نیچه هم می‌گوید : انسان از راهی كه تجربه بدان دسترسی ندارد، گوش شنیدن هم نخواهد داشت ».

 

یزدی كه در نشست بنیاد جمشید سخن می‌گفت ، افزود : « نیچه شنونده بودن را امتیاز و بخشش بی‌سابقه‌ای می‌داند كه تنها بهره‌ی برگزیدگان است. او می‌گوید : سخنم را بشنوید زیرا ” نمی‌خواهم مرا به‌جای آنچه نیستم بگیرید”.آنگاه هم كه هنر شنیدن را گوشزد می‌كند ، سخن زرتشت را همانند قطعه‌ای موسیقی می‌پندارد كه پیش شرط آن برخورداری از هنر شنیدن است ».

 

به باور او یكی دیگر از شوندهای ( دلیل های ) ناشنیده ماندن سخن‌ها نیز همین است كه ما دچار پیش‌داوری‌ها و پیش‌انگاره‌هایی هستیم كه سدی در برابر فهم ماست. این سدها پیش زمینه‌های جغرافیایی و آیینی دارند. حتا باورهایی كه با آن بالیده‌ایم و برداشت‌های ما را شكل و سامان داده‌اند، می‌توانند بازدارنده‌ی فهم و دریافت ما باشند. دانایان نیز گاه دچار این پیش‌انگاره‌ها می‌شوند. انگار دانایی، پرده‌ای در برابر فهم ماست. برای همین است كه نیچه می‌گوید : دانشورترین‌ها از همه كمتر به من گوش فراداده‌اند».

 

یزدی سپس به بازگویی راهكارهایی پرداخت كه نیچه برای فهم جهان و كنار زدن پرده‌های پنداری پیشنهاد می‌كند. او گفت : « نیچه خوب فهمیدن را در گرو سه دگردیسی می‌داند. می‌گوید نخست باید شتری شد، آنگاه شیر شد و سرانجام به مرحله‌ی كودكی رسید. »

 

سپس این سه گام را چنین بازگو كرد : « هر انسانی آرزو دارد كه به سوی بلندی و برتری گام بردارد. امید آدمی به همین برشدن و بهتر شدن است. برای این كار، همانند شتر ، بارهایی گران را بر پشت می‌گذارد. اما نیچه می‌گوید نباید در این مرحله ایستاد. شتر نیچه تنها باربر نیست، بلكه در پی ارزش‌هاست؛ پرسشگر است و به ارزیابی دوباره‌ی تمام ارزش‌ها می‌پردازد ».

 

به سخن این پژوهنده ، رسیدن به چنین جایی ، كه دومین مرحله دگردیسی است ، بسیار دشوار است و هر كسی به انجام آن توانا نیست. جانی همانند شیر می‌خواهد. جانی كه مانند شیر است، آزادی را فراچنگ می‌آورد تا بر اژدهایی بزرگ چیره شود. این اژدها چیزی است كه نیچه از آن به ” تو بایدها ” تعبیر می‌كند. ” تو بایدها ” اخلاقیاتی است كه زیرلایه‌هایی دارد. این زیرلایه‌ها مرزها را می‌سازند. نیچه نیز، درست ، به همین مرزها یورش می‌برد. نمی‌خواهد در پشت ” تو بایدها ” بماند و راه‌ها بر او بسته شوند.

 

او درپایان افزود: « برای آفریدن ارزش‌های نو، فراهم ساختن آزادی برای فرد و آزاد شدن از اندیشه‌های نادرست ، باید جان شیر داشت. برای این كار نیز باید همانند كودك بود. شیر باید كودك بشود تا دگردیسی سوم رخ دهد. چون كودك بی‌گناه است و مقدس. كودك پیش‌انگاره ندارد و گرفتار زمینه‌های ذهنی نیست».


سرچشمه:
http://hamazoor.ir

مجوس یا مگوش

مجوس یا مگوش

موبد رستم شهزادی

 

واژه مجوس که پارسی آن مگوش و لقب یکی از بزرگان ماد در زمان داریوش نیز بوده است از ریشه اوستایی “مَگَه” و به معنی بزرگ ، پیشوا و دانشمند می باشد.

برای خواندن کامل این متن ، آن را از این پیوند دریافت کنید : دانلود

زرتشت اسپنتمان

زرتشت اسپنتمان

وخشور پاک با پیام پاک

 

بهترین گفته ها را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید. سپس هر مرد و زن از شما ، از این دو راه نیکی و بدی ، یکی را برای خود برگزینید. پیش از آنکه روز بزرگ گزینش راه زندگانی فرا رسد این آیین را دریابید و نیک بفهمید.

گات ها ، سرود 2 ، بند 2

 

در بهار جهانفزای ششم فروردین سی و شش سال پیش از سال دینی زرتشتی ( 26 مارچ 1767 سال پیش از سال ترسایی ) ، کودکی در خانه زن و مردی ، دغدو و پورشسب نام ، در ایران زمین چشم به جهان گشود و لب با خنده وا کرد.

نامش را زرتشت نهادند . نام خانوادگی اسپنتمان بود.

زرتشت مانند هر کودک دیگر پرسنده و جوینده بار آمد ، اما با پشتکار بیشتری. از خدایان گوناگونی که می گفتند ، می پرسید و از کارهای شگفت انگیزی که به آنها وا می بستند پاسخی روشن می جست. می خواست راه رهایی ستمدیدگان را دریابد . چون پاسخ های درستی نمی شنید و درشتی می دید، پافشاری بیشتری می نمود. سرانجام پیشوایان کیش و فرمانروایان کشور از وی که دیگر جوان شده بود ، به تنگ آمدند و وی را از خود راندند.

زرتشت از آنان نومید گردیده ، روی به خود نمود و همچنان به جهان زنده و سپهر گردنده نگریست. پیرامون هر چیز را دید و سنجید . با مردم نشست و گفت و شنید. از هر کس و هر چیز آموخته هایی اندوخت. از استادی چامه گفتن و سرودن را آموخت. او در جستجوی پر تلاش خود ، از سامان جهان به دانش و بینش جهان سامان پی برد و جهان آفرین را شناخت. او از خود شناسی و جهان شناسی به خدا شناسی رسیده بود.

آن شناخت و دریافت دانش و بینش خدا بود که زرتشت خدا را مزدا به چم

“اَ بََردانش” یا به زبانی آسانتر “ابردانا” خواند و توانایی خدا را در دانایی او دید و دریافت . برای همین دین خود را بر پایه “دید ، دانش و بینش خوب” استوار نهاد و نام آن را “دین بهی” به چم دید و بینش بهی گذاشت.

از این پس ، او با خدای خود ، خدای یکتا ، بی همتا ، دانا ، توانا ، آفریدگار ، پروردگار ، دوست و دوست داشتنی ، همسخن گردید و آوای خدایی را چون پیام پاک با گوش هوش می شنید.

زرتشت سی ساله بود که دریافتهای خود را درباره خدای دانا ، یکتا و یگانه و پیرامون زندگانی نیک در جهان چون پیام پاک و روشن آشکار ساخت و دین بهی را بنیان نهاد . آن روز خجسته نوروز بود ، نوروزی که آغاز سال دینی زرتشتی ، 1737 سال پیش از سال ترسایی و 2358 سال پیش از سال خورشیدی ، گردید.

پیام زرتشت هراسی در میان پیشوایان و فرمانروایان انداخت . آنان کمر به دشمنی بستند و او و یاران ناتوانش را آزارها رساندند تا این که پس از ده سال رنج و آزار ، زرتشت با یارانی چند از زادگاه خود به سمت سرزمینی رفت که در آن ، شاه بزرگ کیانی گشتاسب پایتخت داشت. گشتاسب شاهی بود رزم آزما و بزم آرا ، جنگجو و تندخود ، اما سخن دان و سخن سنج. دو سال در گفت و شنید گذشت. سرانجام گشتاسب ، با خانواده و درباریان فرزانه خود به دین بهی گروید. آنان از جنگجویی به آشتی گستری و از بربادی دشمنان به آبادی مردمان درآمدند و به پیروی از بنیادهای دین بهی ، به جهان خود سامان نوینی دادند . دین گسترش یافت و کشور آباد گردید.

 

زرتشت یاران خود را پیام رسانی آموخت و آنان را برای پراکنی پیام آماده ساخت. آنان هم ، به پیروی از وی ، پیام پاک وی را به گوشه گوشه سرزمین پهناور رساندند و مردم را ، چه ایرانی و چه دیگر ، راه راست نمودند تا آنان به رای خود دین بهی را برگزینند و بر آن استوار بمانند.

زرتشت پس از نشیب و فراز کار خدایی خود ، در هفتاد و هفت سال و پهل روز زندگانی خود ، روز خور از دی ماه در چهل و هفت سالگی از بنیاد دین بهی ( 47 سال دینی زرتشتی ، 1690 سال پیش از سال ترسایی ) خرسند و کامیاب از این جهان چشم بربست ولی لبخند شادی بخش خود را برای جهانی آباد برجا گذاشت.

 

پیام پاک

 زرتشت پیام پاک خود را در هفده سرود خوش و زیبا گفته زیرا میدانیم که شعر ، بویژه که با ارج باشد، بسی بهتر از نثر دست نخورده می ماند و زرتشت این را در اندیشه داشت. امروز می بینیم که پس از هزاران سال ، آن پیام به همان تازگی و ویژگی خود ، بی کم و کاست و بی آلایش و ویرایش ، مانده است و جویندگان درستی و پویندگان درستی و پویندگان راستی را راه می نماید. چه شگفتی و معجزه از این بالاتر.

سرودهایش را به نام گاتها می شناسیم. این هفده سروده را که تنها دارای 341 بند و دو بیتی نما هستند ، آسان می توان در یک کتابچه جیبی گنجاند.

چرا به این کوچکی ؟

برای آن که زرتشت می خواست که پیامش فشرده و به اندازه باشد. او می خواست که مردم را تنها راهنمایی کند ، اندیشه شان برانگیزد ، خردشان را بیدار کند و هوش شان را تیز سازد تا آنان بتوانند خود را از بندگی و پیروی کوکورانه رها کنند و از آزادی و آزادگی برخوردار بوده ، جهان خود را در زمان خود با دانش روز و بینش روزگار پیش برند و بهتر سازند.

گاتها دارای بنیادهای زندگانی است که برای هر زمان و هر جای تازه و آماده می باشد.

گاتها جنگ را باز می دارد تا آشتی را گسترش دهد.

جوش را می خواباند تا هوش به کار افتد .

بند را می گسلد تا هر کس آزادانه به رای خرد خود دین و آیین را برگزیند.

نژاد پرستی را نمی شناسد و نمی پذیرد.

تک روی را نمی پسندد یاری و همکاری را پدید می آورد.

مردم دوستی را می ستایند.

بنیاد خانه و آبادی و شهر و کشور و همبستگی جهانی را استوار می سازد.

جهان زنده جانداران و گیاهان را در می یابد و همه آنها را می پرورد و بهتر می گرداند.

گاتها ، پیش از هر چیز و بیش از هر چیز ، از خودشناسی و جهان شناسی ، خدا شناسی را می آموزد و انسان را خدا گونه می گرداند.

گاتها از آزادی ، آزادگی ، بهمنشی ، نیک اندیشی ، راستی ، درستی ، پیشروی ، پیشبری ، نوسازی ، تازه کاری ، سامان ، سازمان ، آرامش ، آسایش ، رسایی و جاودانی سخن دارد.

 

کوتاه سخن ، گاتهای زرتشت اسپنتمان ، وخشور پاک خدایی ، سرودهای پاکی است که هم در درگاه خدای دانا و یکتا نماز می باشد و نیایش ، و هم برای مردم راهنمای زندگانی شاد و آباد. سرود ها را خواندن ، خدای دانا را ستودن است و اندیشه را برای زندگانی بهتر ، برتر و زیباتر برانگیختن است.

گاتها پیام پاک خدایی است که زرتشت به ما جهانیان رسانده است.

 

سرچشمه :

انجمن دوستاران زرتشت

zartoshti.org

———————————————-

«اشوزرتشت»، نخستین آموزگار راستی ، اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است ، روزی که اشوزرتشت به روشنایی بی‌پایان پیوست ، زرتشت ، یک بینشور ، 

نوروز می آید

نوروز می آید


نوروزِ پیروز و فرخ از راه رسیده است؛ گامهایش گرامی باد

موبد کامران جمشیدی

گرامی باد او که همواره بازمی گردد و همواره نو می شود و نو می نماید.

گرامی باد او که می آید تا دوباره نشان دهد که روندِ سپهر را سر بازایستادن نیست. سردی و تاریکی پایدار نمی ماند و گرمی و روشنی جای آن را می گیرد. اما می دانیم که در تاریکی و سرماست که تخمۀ زمین و زمان روند زایشی خود را آغاز می کند تا آنکه در روشنائی و خوشبوئی بهار خود را بزایاند و زایشی نو پدید آورد.

 

انسان نیز همینگونه است و با روند اشا و سپهر همخوانی دارد مگر آنکه خود آن را بر هم زند، که اگر چنین کند، فرسایش و تباهی خود را گسترده است.

اما اگر هماهنگ باشد، در زمان تاریکی و سرمای زندگی نیز به روند زایشی خود ادامه می دهد و تخمۀ پیدایشی نو را، از خود، و از ریشه و بن فرهنگ خود، می بندد و پرورش می دهد تا بهارش فرا رسد و آن را بزایاند و ببالاند.

و بهار همیشه می آید!

 


پس خوان نوروزی را پهن کنیم و فرش زیبا و رنگارنگ بهارگونه را بگستریم. خانه و کاشانه و تن و روان خود را پاک و پاکیزه گردانیم و اجازه دهیم تا فروشیها، که مایۀ تازه گردانی هستند در تن و روانمان جای گیرند و با مهر و عشق یا اَشَه و آتش درون، آن را خوراک داده، پرورش دهیم تا دوباره تازه و زنده شویم.

چشمهای دل را با آب پاک و روشنائی بخش و بینش دهنده بشوئیم و منش نیکمان را نیرو بخشیم تا ما را از درون تاریکیها به روشنائی خرد رهنمون باشد.

همزمان با جشن زایش دوبارۀ زمین و زمان و انسان، جشن می گیریم، ستایش می کنیم و گرامی می داریم زادروز یکی از ارجمندترین و فرازجایگاه‌ترین انسانهای تاریخ ایران و جهان را، که با بخشش منش و گفتار و کردار خویش، به گونۀ پیامی انسان‌ساز و جهان آباد کن، زنده گردانندۀ فرهنگ راستی و نیکی و خرد و مهر در میان ما ایرانیان و دیرتر در میان همۀ جهانیان گشت.

همو که زرتشت اسپنتمانش خوانیم و دانیم، یا به گفتۀ ما زرتشتیان، اشو زرتشت یا زرتشت اشون و خواهان راستی و درستی، مبارز خستگی‌ناپذیر در برابر دروغ و زشتی و آزار جانها و خردها، دشمنِ مغزخورانِ اژی دهاکی یا ذهاکی و ستمگران زمانۀ خویش و هر زمانه‌ای و همچنین گسترندۀ فرهنگ شادکامی و شادخواری و بهزیستی و بهباشی.

پس می ستائیم ما همه با هم زادروز این انسان فرخنده‌پی را و سپاس می داریم پیام او را که ما را به خوبی و راستی‌ها رهنمون است. باشد که تک تک ما، مَن‌های خود را پرورش داده، آنها را سپنتائی یا پاک و پسندیده و و پیشرونده گردانیم و از گروش به انگرمینو، یا نماد و نهاد بدی و آزار دور نگاه داریم.

و یادمان نیز نرود که این من‌ها باید در پیوند و پیوستگی، هماهنگی و هماوائی، و همبازی و هم‌اندازگی جهان را بیارایند و همواره نو به نو کنند و به پیش ببرند.

دستهایمان را به هم داده، آوای همازوری سر دهیم. همازور باشیم زیرا که تنها در سایۀ هم‌نیروئی است که می توان اهریمن خشم و دروغ را از خانۀ جان و میهن و جهان برانیم و بزدائیم.

برای شما و همۀ نیکان و وهان هفت کشور زمین، آرزوی شادی، شادکامی و بهروزی دارم. راستی پیشه کنید زیرا که راه در جهان یکی است وآن راستی است.

شاد زی — مهر افزون 
اهورا مزدا یار و یاورتان باد 
مؤبد کامران جمشیدی


————————–

در ادامه نوشتاری دیگر از موبد کامران جمشیدی

————————-

خوان نوروزی يا سفره هفت‌سين

راستی خوان نوروزی چيست؟ چه فلسفه‌ای دارد؟ از چه چيزهايی تشکيل شده‌است و آن چيزهايی که بر خوان نوروزی يا سفره هفت‌سين می‌نشينند نمود چه چيزهايی هستند؟ آيا خوان نوروزی يا سفره هفت سين يا هفت شين از هفت آخشيج يا عنصر طبيعی که نامشان با آوا يا حرفسين” يا “شين” آغاز شده‌اند؟ آيا … ؟ و آيا …؟

اينها و بسياری پرسشهای ديگر هرساله و در هنگامه نوروزِ خجسته‌ی باستانی، برای بسياری از ما و فرزندانمان پيشمی‌آيند و پاسخگويی به آنها، بويژه در ديارِ غربت و برای آشنا نمودن فرزندانمان با فرهنگ پربار ايرانی، نه تنها لازم و ضروری که گاه حياتی می‌نمايد. مهمترينانگيزه گستردنِ خوان نوروزی را، سپاسگزاری آدميان از داده‌های اهورايی و پروردگاریدانسته‌اند. بهمين سبب هم پاره‌ای گذاشتن کتابهای مقدس دينی بر سفره هفت سين رالازم نمی‌دانند، زيرا همانگونه که سعدی می‌گويد:

برگ درختان سبز در نظر روزگار     هرورقش دفتريست معرفت کردگار

 

آنانهر داده طبيعی که بر خوان نشسته را جهانی از رمز و راز و نشانه‌ای از توانايی ودانايی و مهربانی پروردگار يگانه می‌باشد را همچون کلام پروردگاری و بسنده می‌دانندو تنها ديوانِ‌حافظ و شاهنامه فردوسی را بر خوان می‌نهند. بسياری ديگر کتاب سپنتایی (مقدس)آيين خود را بر خوان می‌گذارند که اوستا يا گات‌ها برای زرتشتيان، تورات برایيهوديان، انجيل برای مسيحيان و قرآن برای مسلمانان است.

 

هفت سين، هفت شين و يا هفت چين

   
هفت‌سينی:در روزگاران کهن دوگونه فرآورده از کشور چين به ايران وارد می‌شد. يکی آوندها ياظرفهايی که از جنس کائولين بودند و امروزه نيز در بيشتر خانه‌ها وجود دارند و بنامچينی شناخته می‌شوند، ديگری هم فرآورده‌هايی فلزی که سينی (واژه عربی شدهچينی) ناميده می‌شدند و امروز نيز نمونه‌ای از آنها را برای آوردن استکانهای چای وميوه و همانند آنها مورد بهره‌گيری قرار می‌دهيم و همان سينی می‌ناميم.درنوشته‌های کهن آمده است که خوان نوروزی عبارت بود از دانه‌ها و از فرآورده‌هایکشاورزی همچون برنج، نخود، عدس، لوبيا، گندم، جو و ميوه و گل، خشگبار و مانندِ آنهاکه در آوندهايی فلزی چينی يا همان سينی قرار می‌دادند و بر خوان می‌نهادند. بنا براين ديدگاه، هفت‌سين بايد هفت‌سينی باشد که اندک اندک کوتاه گرديده و هفت سينشده‌است.

هفتسين: بکار بردن واژه “هفت سين” برای خوان نوروزی را همانگونه که هر ايرانی می‌داند،بدين سبب می‌دانند که بر اين خوان يا سفره هفت فرآورده و داده‌ی کشاورزی می‌نهند کهنامشان با آوا يا حرف سين آغاز شده‌اند. فرآورده‌هايی همچون: سيب، سير، سماق، سنجد،سمنو، سبزه، سنبل، سکه، سبزی و

در پایان این نوشتار در مورد هفت سین بیشتر سخن خواهد رفت.

هفتشين: اين ديدگاه و عقيده نيز وجود دارد که خوان نوروزی از هفت فرآورده با آوا ياحرف آغازين “شين” نه “سين” تشکيل می‌شده‌است. فرآورده‌هايی چون: شير، شکر، شيرينی،شربت، شراب، شيره، شمع و شمعدان و … که پس از يورش اعراب و آورده‌شدن اسلام بهايران، و بخاطر حرام شمرده شدن شراب نزد مسلمانان، ايرانيان برای از ميان نرفتنخوان نوروزی‌شان، ناچار هفت سين را بجای هفت‌شين بر سفره گذارده‌اند.یکی از گواهانی نیز که آورده می شود این سروده است:

جشن نوروز از زمان کیان              می نهادند مردم ایران

شمع و شیر و شراب و شیرینی    شکر و شهد و شایه اندر خوان

 

اما در زمان کیانیان که واژه های شمع و شراب و شهد بدینگونه نبوده (زیرا که عربی هستند). پس این فرنود (دلیل) زیاد درست نیست، اما این اندیشه را یکسره نیز نباید دور ریخت.

نیک است بدانیم که پیش از تازش تازیان، ایرانیان دو گونه گویش زبانی داشتند: یکی پهلوی اشکانی و دیگری پهلوی ساسانی. در پهلوی اشکانی “ش“ گفته می شد و در پهلوی ساسانی “س“. نمونه ها:

اشکانیان                                           ساسانیان

فریشتاده=فرشته                                  فرستاده

مشتمند (مشت خالی)                          مستمند

خروشیدن=غوغا                                  خروسیدن (خورس)

دشت                                              دست

نوشتن                                             نویسیدن

شفته                                              سفته (چیزی که سفت شود)

 

هفتچين: در دوران گذشته و برای نمونه زمان پادشاهی هخامنشيان رسم بوده‌است که بر رویهفت ستون، هفت گونه دانه و گياه همچون نخود، عدس، لوبيا، ذرت، برنج، گندم، جو، ماش،باقالی، و همانند آنها را می‌روياندند و از آنجا که تمامی شرايط و ويژگيهای روياندنآنها را يکسان قرار می‌دادند، هر کدام از دانه‌ها که بهتر و بارورتر رشد می‌کردندرا برای کشتِ آن سال بر می‌گزيدند. اين کار افزون بر دربارهای شاهی و فرمانروايی درهمه خانه‌ها نيز انجام می‌شد و رسم امروزی روياندن سبزه پيش از نوروز و نهادن آن برروی سفره هفت‌سين را هم سرچشمه گرفته از آن سنت می‌دانند. بنابر اين ديدگاه، خوان نوروزی می‌توانسته هفت‌چين نيز ناميده شود.

ديگرخوان يا سفره نشينان نوروزی: بجزاز هفت سين، بسته به رسم و آيين مردمِ هر منطقه، چيزهای ديگری نيز بر خوان يا سفرههفت‌سين نهاده می‌شود که هر کدام نمود و سمبل ويژه‌ای هستند. اين چيزها عبارتنداز: آيينه، شمع فروزان و شمعدان، آتش و آتشدان، گلاب، تخممرغ، نان، آوندی پر از آب که نارنجی در آن شناور می‌باشد، نقل و شيرينی، شکر، شير،گل، بيدمشک، اسپند يا اسفند، سمنو، ميوه و از ميان ميوه‌ها انار و نارنج وجودشان درصورت موجود بودن لازم است. پاره‌ای نيز با نهادن شيره و شربت و شراب هفت شين و هفتسين را همراه می‌سازند. ديوان‌حافط که بيشتر اروپاييان آنرا همچون کتاب سپنتایی ايرانيان می‌شناسند و شاهنامه فردوسی نيز در بيشتر سفره‌ها گذاشته می‌شوند. همانگونه هم که پيشتر آمد بسياری از مردم کتاب سپنتایی آيين خود را بر خوانمی‌نهند.

 

هفت‌سين نمود و سمبل چه چيزهايی هستند؟

باور ما بر این است که از میان روش های خوان گذاریِ یاد شده، بهره گیری از هفت “سین” از دیگران درست تر می باشد زیرا که چیم (معنا- مانا) یا درونمایۀ واژۀ “سپند“ یا “سپنتاSpentâگسترش یافتن، آفریده شدن، پیش رفتن، رشد کردن و مانند آن است که در فرزان و بینش ایرانی ارجمندترین و “مقدس” ترین بوده است زیرا که هدف و آرمانِ زندگی و هستی به شمار می آمده است.

امشاسپندان Ameshâ Spentâکه چیم راستین آن “گسترشِ همیشگی/ بی پایان“ می باشد نزد ایرانیان ماهیت خدایی و ایزدی داشته و آن را در جایگاه فروزگان خداوندی می گذاشته اند. همین ها هستند که  نمادِ آفرینش و گسترش جان و جهان (گیان و گیتی) و چرخیدن چرخۀ پیدایش همیشگی می باشند، از آسمان (خداوند) گرفته تا آب و زمین و گیاه و جانور و انسان.

بنابراین این سپندها هموارۀ جایگاه نخست را بر روی خوان های گوناگون داشته اند و بویژه خوان نوروزی، که هم نماد پیدایش انسان (جمشید) است و هم پیوند دوبارۀ انسان و پروردگار.  

اکنون برای آنکه بدانیم که چه چیزهایی که نام آنها با سین آغاز می شود می توانند جزو هفت سین جای داشته باشند، گویند که باید دارای این چگونگی ها باشند:

·        نام آنها پارسی باشد

·        ریشۀ گیاهی داشته باشند، زیرا که گیاه در فرهنگ ایران نماد رشد و گسترش است

·        خوردنی باشد

·        نام هم آوردی یا ترکیبی نباشد

·        بگونه ای یادآور یا نماد یکی از سپندها باشند

 

پسند و برداشت  نیاکان ما در میان خوردنی های گیاهی این چیزها را برگزیده و بر خوان خود گذاشته است:

·        سبزه: نماد اردیبهشت (اشَ وهیشتَ)، زیرا که سبزه در ماه اردیبهشت می روید.

·        سنجد: نماد بهمن (وهومنَ)، زیرا که سنجد در ماه بهمن خوردنی می شود.  

·        سمنو: نماد شهریور (خشترَ وَئیریَ)، زیرا که گندم (مایۀ سمنو) در ماه شهریور آمادۀ خوردن می شود. (برخی سکۀ پول را به نماد شهریور بر خوان می گذارند که البته شاید خوردنی باشد! ولی گیاهی نیست!!)

·        سیب: نماد اسپند (سپنتا آرمیتی)، زیرا که سیب نماد زمین و زن و زندگی است.

·        سُماغ/سُماک: نماد خرداد (اوروَتات)، زیرا که در ماه خرداد درختِ سماغ گل می کند و گیاهش می روید.

·        سرکه: نماد امرداد (اَمِرِتات)، زیرا که در ماه امرداد انگورها می رسند.

·        سیر: نماد پروردگار، زیرا که آن درمان کنندۀ بسیاری از بیماری ها و پاک کنندۀ بسیاری از آلودگی ها  و خود آلوده نشدنی، نپوسیدنی و از بین نرفتنی به شمار می آمده است.

 

شاید بد نباشد که برای آگاهی شما در اینجا یادی کنیم از آن چیزهایی که بر روی دیگر خوان های جشن های گوناگون ایرانی / زرتشتی یادآور این سپندها می باشند:

 

·        آتش: نماد اردیبهشت (اشَ وهیشتَ)

·        شیر: نماد بهمن (وهومَنَ)

·        شیر، سکه، فلز (آوند فلزی) : نمادهای گوناگون شهریور(خشترَ وَئیریَ) هستند بسته به آنکه چه برداشتی از آن باشد.

·        سیب: نماد اسپند (سپنتا آرمیتی)

·        آب در آوندی که سیب نیز درون آن باشد: نماد هوا، آسمان

·        آب: نماد خرداد (اوروَتات)

·        گیاه: نماد امرداد (اَمِرِتات)

 

چندی دیگر از آنچه مردم بر خوان ها می گذارند:

– نان،نشانۀ فراوانی و خوردنی

– تخممرغ، تخم و تخمه و نمادی است از زایش نو و بن و ریشه

– آيينه،نمادی از بینش، وجدان و بازتابِ انديشه، گفتار و کردار آدمی‌

– گلاب،آب + بوی خوش. آب، نماد روشنیِ بینش + بوی خوش، نمادِ اسانس و سرشت نیکی و خوشزیستی

– گل‌بيد‌مشک،گل اسپند است و نشانه سپندارمزد

– گل سنبل، از برای سپیدی آن و نام آن بر خوان هفت سین گذاشته می شود