نویسنده: DineBehi
نخستین انیمیشن تاریخ
” نخستین انیمیشن تاریخ “
آیا میدانستید نخستین انیمیشن تاریخ توسط ایرانیان در 5 الی 6 هزار سال پیش ساخته شده است ….
باستان شناسان هنگام کاوش در گوری 5 هزار ساله در ” شهر سوخته ” نزدیکی زابل ، جامی را پیدا کردند که نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می شود. آن ها پس از بررسی این شی دریافتند نقش موجود بر آن برخلاف دیگر آثار به دست آمده از محوطههای تاریخی شهر سوخته، تکراری هدفمند دارد، به گونهای که حرکت بز به سوی درخت را نشان می دهد. هنرمندی که جام سفالین را بوم نقاشی خود قرار داده، توانسته است در 5 حرکت، بزی را طراحی کند که به سمت درخت حرکت و از برگ آن تغذیه می کند.
حاصل انیمیشن و باز سازی آن بروی کامپیوتر
به گفته این باستانشناس، بز از جمله حیواناتی است که در رسیدن به ارتفاعات تبحر داشته و میتواند با یک حرکت جهشی به سمت بالا حرکت کند. هنرمند نقاش شهر سوخته، با دقت و زبردستی موفق به تصویر کردن جهش این بز شده است.
از دیگر اشیای مهم از میان هزاران شی یافت شده، میتوان از سفال با امضای سفالگر بر روی آن، چکش، سوزن، شهرکهای مسکونی و ساختمانهای همهگانی همچون آپارتمان، بذر خربزه، حبوبات، ماهی خشک کرده، برنج، زیره، کورههای سفالگری، کورههای ذوب فلزات، دکمه، تبر، بندکفش، قلاب، شانه سر، طناب، سبد، گل مو، قابهای چوبی، کفش، کمربند و … نام برد.
هفت هات
هفت هات
یکی از آثار زرتشت که دارای همان اصالت و دیرینگی گاهان است، یسن «هفت هات» (به اوستایی: Haptanghaiti) نام دارد و شامل یسن 35 تا 41 است. اکنون چند دههایست که تعلق این مجموعه به زرتشت اثبات شده است (بویس 1377، ص 96، 100و 135 به بعد). هفت هات نه چون گاهان که منظوم و تکگویانه است، اثری منثور و سامانمند است که هدف زرتشت از نگارش آن، ایجاد دعاهایی ثابت و رسمی برای کاربرد و بهرهبری در آیینهای نیایشی و دینی بوده است. نثر عالی و درخشان هفت هات که مناسب برای تلاوت منظم در آیینهای دینی بوده، البته با نظم استادانه و ظریف گاهان تفاوت دارد اما فخامت کلامی و محتوایی هر دو اثر نشان دهندهٔ تصمیم و عمل شخص زرتشت در آماده سازی دعاهایی مناسب برای استفاده و تلاوت در مراسم و آیینهای دینی خود است.
گزارش گمان شکن
گزارش گمان شکن
برگردان به پارسی از صادق هدایت
کوتاه سخنی پیرامون این اثر جاوید به خامه صادق هدایت و پروین شکیبا :
پس از اشغال ایران بدست اسلام، همین که ایرانیان به خود آمدند، در برابر مکتب اسلام؛ عکس العمل شدیدی نشان دادند و به وسایلی گوناگون، خاصه بوسیله تجدید ادیان و مذاهب پیشین به باور فاتحین خود تاخت آوردند.
از تراجم احوال سرکشان زمان خلافت و همچنین بسیاری از شعرا و ادبا و سرکردگان صدر اسلام، (ابن مقفع، بابک، افشین، مازیار،برمکیان و غیره..) چنین بر می آید که این مخالفت نهایت شدت را داشته است.
ایرانیانی که به کیش زرتشتی وفادار مانده بودند، چون در اقلیت بودند، تا آنجا که عقیده همدینان خود را تقویت بکنند از دین خود دفاع می نموده اند. و در ضمن به باورهای یهودی و مسیحی و مانوی حمله هایی می کرده اند. اما راجع به باور رسمی یعنی اسلام پیداست که ناچار بودند رویه محتاطی پیش گرفته فقط به اشارات مبهمی اکتفا نمایند.
این کتاب [«شکند ویمانیک ویچار» نام دارد که آنرا «گزارش گمان شکنی» یا «شرح رفع شبهه» می توان ترجمه کرد.] را بیش از هزار سال قبل «مردان فرخ پسر اورمزدداد» به زبان پهلوی تألیف کرده است، و بعد توسط دانشمند زرتشتی دیگری موسوم به «نیروسنگ» به زبان سانسکریت ترجمه و به پازند گردانیده شده است. موضوع آن مانند سایر کتب پهلوی که به دست زرتشتیان حفظ شده، عبارتست از دفاع از دین زرتشتی که ضمناً در آن به دیگر باورها سخت حمله شده است.
این کتاب ،«شكند گمانيك ويچار»، نشان می دهد چگونه تا مدّتها پس از غلبهء اسلام، حتّی ايرانيانی كه جلای وطن نكرده بودند و ناگزیر به تحمل اسلام و آداب و رسوم بیابان های حجاز بودند، برای اثبات برتری كيش و آيينِ ديرينهء خود، دین بهی مزداپرستی، و دفاع از آن در برابر اسلام و آداب و رسوم حجاز و باورها و فرقه های ديگر كه در آن دوران، درخفا وجود داشته اند و در دورهء خلافت مأمون – خليفهء نسبةً آزاد فكر عبّاسی – جانی تازه يافته بودند، تمام سعی خود را به كار برده اند و نيز كتابها و رساله هايی در ردّ و انتقاد ديگر باورها تأليف كرده اند. ولی متأسّفانه جز نامی از آن نوشته ها برجای نمانده؛ مگر شمارهء اندكی كه توسّط پارسيان به هندوستان برده شده است. از آن ميان، يكی همين كتاب «شكند گمانيك ويچار» است تأليف مردان فرّخ پسرِ اورمزد داد كه ظاهراً در اواسط قرن نهم ميلادی برابر با نيمهء اوّل قرن سوّم هجری می زيسته است.
اگرچه نویسنده کتاب، مردان فرخ، در این اثر جاویدان خویش صريحاً اسمی از اسلام و قرآن نبرده است، ولی از اشاره هايی كه نويسنده به ويـژه راجع به سقوط ابليس می كند، همچنين از مطالبی كه درباب يازدهم مورد بحث قرار می دهد، شكّی باقی نمی ماند كه اشارهء او به قرآن است؛ امّا چون اسلام، باور رسمی و تحمیلی كشور بوده است، همچون ديگر نويسندگان متنهای پهلوی، با كمال احتياط از ذكـر نام اسلام و قـرآن و محمد بن عبدالله، خودداری می كند؛ درحالی كه از موسی و مسيح و مانی به صراحت نام می برد و اصول عقايدشان را مورد انتقاد قرار می دهد. از اين گذشته، در بابِ يازدهم چند بار به كلمهء معتزلی برمی خوريم كه نام يكی از فرقه هایِ معروف اسلامی ست.
می توان گفت: كتاب «شكند گمانيك ويچار» از چند جهت، حائزِ اهميّت است: يكی اين كه نويسنده با اين كه به قول خودِ او بيشتر دلايلی را كه برای اثبات وجود دو اصل خير و شرّ و تضادّ بين آن دو، و نيز، اثبات حقّانيّت كيش زرتشت و برتری آن بر اديان ديگر می آورد، از ديگـر كتابهای دينی پهلوی گـرفته است؛ ولی نمونهء خوبی به دست می دهد از روش استدلال و منطق ايرانيان زرتشتی؛ و نشان می دهد كه چگونه كلام زرتشتيان برای مقابله با معتقدان مذاهب ديگر، آمادگی يافته و اين آمادگی با سلاح فلسفه به چه نحو صورت گرفته بوده است. ديگر اين كه با مطالعهء اين كتاب به بسياری از اصول عقايد ايرانيان در مسائل فلسفی پی می بريم و بسی از اصطلاحات فلسفی را در زبانِ پهلوی باز می شناسيم؛ زيرا كه مؤلّف ضمن سعی در اثبات اصول دين زرتشتی، بسياری از مسائل فلسفی را مطرح كـرده و پاسخ داده است. همچنين درمی يابيم كه نويسنده نهايت سعی خود را به كار برده تا مسائل دينی را با دلايل عقلی، اثبات يا نفی كند. از جهت ديگر، چون چند فصل از اين كتاب اختصاص دارد به ساير باورها و شرح و نقد آنها، ما را در جريان نحوهء برخورد فكری و عقيدتیِ زرتشتيان با مذاهب و فرقه هايی كه در آن زمان در ايران وجود داشته اند، می گذارد. و نيز، از لحاظِ تحوّل زبان فارسی، با اين كه متن اصلی پهلوی آن در دست نيست، ولی همين برگردانيدهء آن بـه حـروف اوستايی توسّط نيروسنگ، اهميّتِ به سزايی دارد و ما را در جريان تغييرات و تفاوتهای زبان فارسی آن دوره با زبان پهلوی ساسانی می گذارد.
خلاصهء مطالبی كه در اين كتاب، مـورد بحث و انتقاد مردان فرّخ پسرِ اورمزد داد، قرارگرفته است :
در باب اوّل، اهورامزدا آفرينندهء همهء آفريده های خوب و سودمند معرّفی شده و دين زرتشتی هم منسوب به اوست؛ ولی باورهای به اصطلاح دینی دیگر، مانند ساير ابزارهای دشمن در برابر راستی می ستيزند. اهورامزدا انسان را برای اجرای ارادهء خويش در مقامِ سرداریِ مخلوقات، آفريده است. دين زرتشتی به درخت بزرگی شباهت دارد كه دارای يك ستون (پيمان)، دو بخش (كردار و پرهيزگاری)، سه شاخهء بزرگ (انديشهء نيك، گفتارنيك، كردارنيك) و… است. مردان فرّخ، پژوهنده ای ست كه به دنبال حقيقت می گردد و سرانجام، آن را در نوشته های موبدان و دانايان پيشين، به ويژه آذرپادياوندان می يابد و بـرای نـوآمـوزان، نـه دانشمندان، كتاب «شكند گمانيك ويچار» را می نويسد.
در باب دوّم، مردان فرّخ پرسشهايی را كه مهريار پسرِ مهمادِ اصفهانی از او می پرسد، پاسخ می گويد. مهريار می پرسد: چرا اهريمن به روشنايی حمله كرد و چگونه چنين كاری امكان دارد؟ چون آن دو با يكديگر در تضادّ و تقابل هستند و دو اصل متضادّ هميشه مثلِ آب و آتش از يكديگر می گريزند. نويسنده در پاسخ می نويسد: همين اختلاف جوهری سبب حملهء اهريمن به روشنی ست و چون اهريمن ذاتاً خرابكار و تباه كننده است، مخالف خود را آسيب می رساند؛ امّا نه موافق خود را، زيرا كه طبايع همسان با هم سازگاری دارند و به يكديگر زيان نمی رسانند.
در باب سوّم، پرسش دوّم مهريار، مطرح می شود كه چرا اوهـرمـزد درحالی كـه كـردگـار تواناست، اهريمن را از تبهكاری باز نمی دارد؟ پاسخ اين است كه قدرت مطلق و ارادهء اهورامزدا به امور ممكن تعلّق می گيرد نه به امور ممتنع؛ و چون شرّ، ذاتیِ اهريمن است، تغيير آن غيرممكن و خارج از حيطهء قدرت اهورامزداست. امّا در مخلوقات، خوبی و بدی به هم آميخته است؛ خوبی آنها از اصلِ خير، و بدی آنها از اصل شرّ ناشی می شود.
در باب چهارم، مهريار می گويد: چون می بينم كه هرچيزی تحت تأثير سپهر و ستارگان است، اگر آنها آفريدهء اورمزد هستند، بايد همچنان كه مؤمنان (در اديان ديگر) می گويند، ايزد هم منشأ خير باشد هم منشأ شرّ. اگر آنها را اهريمن آفريده است، چطور او توانست ستارگانِ سعد را بيافريند؟ اگـر هردو باهم ستاره ها را اعمّ از سعد و نحس آفريده اند، پس اهورامزدا بايد همدست اهريمن شناخته شود. پاسخ اين است كه سپهر، جای خداوندان درستكاری ست كه بخشندهء نيكی هستند؛ و زيرِ آنها ستارگان نحس كه جادويی اند و راهزن ناميده می شوند، جای گرفته اند. هنگامی كه اوهرمزد همهء چيزهای خوب را آفريد، اهريمن و ديوان تاخت آوردند تا آفريدگان و آفرينش اهورامزدا را نابود سازند…
در اين باب، پس از شرح مفصلّی راجع به صف آرايی و نبردِ ستارگان، اهورامزدا به باغبان دانايی تشبيه می شود كه باغ ميوهء خود را از شرّ جانوران اهريمنی حفظ می كند. آسمان مانند تله ای ست كه جانور زيانكار در آن گرفتار می شود و در اثر تقلّای زياد برای رهايی، نيرويَش رو به زوال می رود…
سرانجام، مردان فرّخ به اين نكته می پردازد كه مرگ، نابودیِ مطلق نيست؛ زيرا كه جسم به اجزاء و عناصر خود باز می گردد و روح می رود تا كردار خويش را گزارش دهد. اگر كردار او خوب باشد به بهشت راهنمايی می شود و اگر كردارش بد باشد به دوزخ راه می يابد و در فـرجام، پس از تصفيهء روح از گناه و بدی، رستگار می گردد. و در پايان به اين نتيجه می رسد كه اهورامزدا جز خوبی نيافريده است. و باز يادآور می شود كه اين مطالب را از نوشتهء آذرپادياوندان كه در «دينكرد» تأليف آذرفرنبغ آمده، گرفته است.
در باب پنجم، نويسنده به ردّ اقوال منكران وجود خدا و بيانِ لـزوم معرفت ذات و صفات خداوند و طرق وصول به اين معرفت، می پردازد.
در باب ششم، مردان فرّخ پس از بيان عقايد دهريان، با استناد به وجود اغراض و غاياتی كه در عالم خلقت مشاهده می شود، به ردّ و انكار عقايد و افكار آنان پرداخته است. سپس دربارهء بطلان سخنانِ سوفسطاييان كه می گويند: راجع به حقيقت عالم، دليل قاطعی وجود ندارد و علم ما چيزی جز توهّم نيست، مطالبی عنوان كرده است.
در باب هفتم، مردان فرّخ می کوشد تا به گمان خود با دليل و برهان، وجود يك ضدّ و مخالف را در برابر اهورامزدا به ثبوت برساند.
در باب هشتم، نويسنده به شرح دلايلی كه در باب هفتم آمده، و بيان وجود دو اصل خير و شرّ در آفرينش، می پردازد. و نيز، راجع به دنيای معنوی و جهان مادّی و ارتباط آنها با يكديگر، و مبدأ و معاد، و تجرّد روان از جسم، سخن می گويد و دلايل ديگری می آورد برایِ اعتقاد به يك منشأ بدی كه بايد آن را از منشأ خوبی جدا دانست.
در باب نهم، مطالب ديگری دربارهء اصل مخالف و وجود آن پيش از آفرينش، و مبارزهء او با آفريدگان پس از آفرينش، چنان كه در كتاب دينكرد آمده، نقل شده است.
در باب دهم، مردان فرّخ راجع به مبدأ شرّ چنان كه در اديانِ مختلف آمده، بحث می كند و می گويد: به طور كلّی خداوند، دين را برای رستگاری آفريدگان خويش، پديد آورده است و اين خود دليلِ قاطعی ست بر اين كه خدا منشأ و فاعل شرّ نيست. و تذکّر می دهد كه برخی از مذاهب بر يك اصل، استوار اند و برخی ديگر بر دو اصل. سپس اشاره می كند به اين كه او دين رسمی كشور را دوست نداشته و در بسياری از سرزمينها و ميان هندوان به پژوهش پرداخته تا اين كه پس از خواندن نوشته های آذرپادياوندان و روشن پسرِ آذرفرنبغ و نيز، كتاب دينكرد تأليف آذرفرنبغ پسرِ فرّخزاد، به برتری دينِ زرتشتی اعتقاد يافته است.
در باب يازدهم، كه از همهء ابواب كتاب «شكند گمانيك ويچار» طولانيتر است، دربارهء عقايد كسانی كه به يك اصل اعتقاد دارند و هم خير و هم شرّ را ناشی از ارادهء خداوند يگانه می دانند، بحث می كند و می گويد: ايجادِ شرّ با علم مطلق و قدرت مطلق و نيكوكاری و بخشايشگری و كامروايی و راستی ايزد، در تضادّ و تناقض است. سپس رابطهء ميانِ خواست يزدان و اصل بدی را شرح می دهد و به اين نتيجه می رسد كه در برابر ارادهء خداوند، ارادهء ديگری وجود دارد كه ضدّ و مخالف آن است. بعد می پردازد به طرح سؤالاتی از اين قبيل كه آيا آفريدگار، دوست و يا دشمن آفريدگان خويش است؟ يا، اگر بدی از مردمان سر می زند، پس اهريمن بی گناه است؛ امّا اگر اهريمن منشأ شرّ است، چگونه می تواند از جملهء مخلوقات خداوند باشد؟ اگر چنين است و خدای يكتا خالق اصل بدی ست، پس خود مبدأ شرّ است. و نيز، اشاراتی دارد به آيه هايی از قرآن، مثلاً راجع به اين كه: ايزد هركه را بخواهد، يا به راه راست راهبر می شود يا گمـراه می كند؛ و اين رفتار جابـرانهء آفريننده ای كه خود موجب گمراهی مردمان می شود و سپس آنان را كيفر می دهد، مورد انتقاد قرار می گيرد. همچنين فرمان غيرمنطقیِ خدا درمورد منع خوردن از درخت دانش در بهشت، انتقاد می شود و بسيار مطالب ديگر…
در باب دوازدهم، دلايلی كه مذاهب و فرقه های ديگر دربارهء قدرت مطلق خداوند و ارادهء وی ارائه می دهند و بر اساس آن، ثنويّت را ردّ می كنند، مورد بحث قرار می گيرد و در اين زمينه مردان فرّخ پس از ذكر تناقضهايی كه از ديد خود، در اقوال و افكار و عقايد آنان می بيند، سؤال می كند كه آيا اعتقاد به اين كه آفريدگار مانع گمراهی آفريدگانِ خود نمی شود بلكه سبب گمراهی آنان می گردد و در همين حال آنها را به كيفر گناهِ گاه وبی گاهشان شكنجهء ابدی می دهد، توهين آميز است؛ يا اعتقاد به اين كه او هميشه نيكوكار و بخشايشگر است و سرانجام، همهء آفـريـدگـان خويش را از دشمن و كيفر گناه، رهايی می بخشد.
در باب سيزدهم، نويسنده از كتاب يهوديان انتقاد می كند؛ به ويژه از تناقضهايی كه درسِفر پيدايش و سِفر خروج به چشم می خورد: دربارهء آفرينش روشنايی و درنگ شش روزه برای آفرينش، و اين كه پيش از آفريدن خورشيد، روزها چگونه شمرده می شده و نيز، اگر خلقت كائنات فقط به يك فرمان خداوند صورت گرفته، استراحت روزِ هفتم چه لزومی داشته است؟ همچنين درمورد عدم اطاعت آدم از فرمانِ خدا می گويد كه چرا آدم، نافرمان خلق شد و اگر خدا می دانست كه او نافرمانی خواهد كرد چرا به او فرمان اطاعت داد؟ و نيز، به اين نكتهء شگفت اشاره می كند كه علم بشر در نتيجهء فريب مار و نافرمانی آدم حاصل شده است. و در فرجام، نفرين خدا را به آدم چون شامل همهء افراد بشر می شود، دور از عدل و انصاف می شمارد.
در باب چهاردهم، انتقاد ازكيش يهود ادامه می يابد و مؤلّف، اين را كه خداوند درآن آيين، خشمگين و كينه توز، معرّفی شده متناقض با بخشايشگری و برازندگی ايزد به شمار می آورد.
در باب پانزدهم، كتاب مسيحيان مورد انتقاد قرار می گيرد: ضمن تشريح جزئيّات تولّد مسيح، دقيقاً عقايدی كه در اين باره بيان شده، طرح و نقد می شود و لزوم مرگ وی برای اثبات وجودِ رستاخيز، با ردّ و انكار، مقابله می شود. بحثی هم درمورد اعتقاد به تثليث به ميان می آيد. و نيز، با آوردن شواهدی از انجيل، اعتقاد عيسی به وجود دو آفريننده مطرح می گردد.
در باب شانزدهم، نويسنده سخت به مانی و مانويان می تازد و شرح می دهد كه اساس دين مانی بر سه اصل، استوار است: نخست، نامحدود بودن دو نيروی اصلی. دوّم، آميزش آن دو نيرو با يكديگر. سوّم، جدا شدن روشنی از تاريكی در پايان. سپس به پاره ای از عقايدِ مانوی دربارهء جهان كوچك و جهان بـزرگ می پردازد و پس از آن می گويد: بنا بر كيش مانی چون اهريمن، آفرينندهء دنيای مادّی ست، توالد و تناسل و نيز، زراعت وكشت زمين به او ياری می رساند و از اين رو، كاری ست ناپسند و بايد از آن پرهيز كرد. همچنين به سبب اين كه اهريمن، خرابكار و تباه كنندهء زندگی ست، كشتن جانوران هم روا نيست. ديگر اين كه جهان مادّی كه آفريدهء اهريمن است نابود خواهد شد و سرانجام، پيروزی از آنِ ايزد خواهد بود؛ امّا رستاخيز و زندگیِ جسمانیِ فرجامين نخواهد بود. بعداً مـردان فرّخ وارد بحث تناهی و عدم تناهی می شود و از نامحدود بودن زمان و مكان و محدوديّت سايرِ چيزها سخن می راند. سپس دلايلی می آورد برای اثبات اين كه ماهيّتِ هيچ چيز را بدون احاطهء كامل به آن نمی توان دريافت.
در اين جا متن پازند كتاب «شكند گمانيك ويچار» ناگهان قطع می شود و مطلب، ناتمام رها می گردد. به احتمال قريب به يقين، اين كتاب، دستِ كم تا خاتمهء بحث راجع به كيش مانی، باقيمانده ای داشته كه از ميان رفته است.
دریافت کتاب : گزارش گمان شکن
شکند گمانیک ویچار یا گزارش گمانشکن کتابی به زبان پهلوی است که از کتابهای مهم زرتشتیان به شمار میرود. این کتاب برای اثبات بنیادهای دین زرتشت و در رد دینهای یهودی، مسیحیت، مانوی و تا اندازهای (با اندکی پایِشمندی) در باره اسلام نوشته شدهاست. نویسندهٔ این کتاب مردانفرخ پسر اورمزدداد است که در میانه سده نهم میلادی همزمان با نیمهٔ نخستین سده سوم هجری و در زمان فرمانروایی مامون خلیفه عباسی دست به کار نوشتن این کتاب زدهاست. او در این کتاب برای دین زرتشتی و رد ادیان دیگر پُرسمانهای فلسفی بسیاری را پیش کشیدهاست که به پی بردن به باورهای ایرانیان در مسائل فلسفی ودینی یاری میرساند. پژوهشگران همچنین توانستهاند به یاری این کتاب بسیاری از واژههای فلسفی در زبان پهلوی را بشناسند.
نویسنده این کتاب کوشیدهاست برای دفاع از دین زرتشت از برهانآوریهای سازگار با خرد سود بجوید. وی در کتاب خویش با نیکی از پیشینیان یاد میکند و میگوید که این کتاب بذری است که کسانی چون آذرباد پسر مهر اسپند و آذرفرنبغ پسر فرخزاد در گذشته افشاندند.
این نوشته پهلوی نشان میدهد که چگونه تا زمانها پس از چیرگی عربها بر ایران، کسانی بودند که جلای وطن نکرده و در ایران زیر لوای دین رسمی تازه زندگی میکردند و برای اُستوانش کیش و آیینِ دیرینهٔ خود و دفاع از آن در برابر دین رسمی کشور و دیگر دینهایی که در آن زمانه در سرزمین ایران روایی داشتند میکوشیدند. پژوهشهای استاد فریدون فضیلت بر روی گستره کتاب دینکرد نشان از نزدیکی تنگاتنگ میان «مردان فرخ» با «آذرباد پسر اِمید»، آخرین تدوین گر کتاب دینکرد دارد، بطوری که فرگرد نهم کتاب شکند گمانیک ویچار را باید، قطعه گمشدهای از کتاب سوم دینکرد دانست که فرنامهٔ آن در دینکرد و نوشتار آن در فرگرد نهم شکند گمانیک ویچار است [۳]. برخلاف دیگر نویسندگان پهلوی که از دیدگاه شیوه نگارش بیشتر هَناییده از متن پهلوی یسنا هستند، مردان فرخ بیشر هناییده از ادبیات کتاب بزرگ دینکرد است. نبوغ بی مانند وی در فرگردهای اول تا پنجم کتاب به شکلی درخشان دیده میشود.
مردان فرخ، در فرگردهایی از کتاب به پرسشهای مهریار پسرِ مهماد اصفهانی پاسخ میگوید.
ترجمههای کتاب :
گزارش گمانشکن را یک دانشمند زرتشتی هندی به نام دستور نریوسنگ دهاول به زبان سانسکریت ترجمه کرد و این کتاب سپس به پازند برگردانده شد. دو نسخه قدیمی خطی از همین متن پازند با ترجمه سانسکریت را، ادوارد ویلیام وست اساس کار خود قرارداده و در سال ۱۸۸۵ میلادی، آن را به زبان انگلیسی ترجمه کردهاست و در سال ۱۸۸۷ متن پازند و ترجمه سانسکریت را با تصحیح و فرهنگ واژگان، با همکاری دستور هوشنگ جاماسب جی جاماسب آسانا در بمبئی به چاپ رسانیدهاست. مناس، استاد دانشگاه «فرایبورگ» هم این کتاب را با آوانویسیِ صورت پهلوی آن و ترجمه به فرانسه و شرح و توضیح به انضمام فرهنگی از صورت پهلوی واژههای آن، به سال ۱۹۴۵ میلادی در سویس به چاپ رسانیدهاست.
منابع :
↑ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران (جلد یکم)، انتشارات فردوسی، چاپ هفدهم.
↑ هدایت، صادق، دربارهٔ ظهور و علائم ظهور، ترکیب و تنظیم و تألیف از: حسن قائمیان، (تهران): ۱۳۴۳ خورشیدی، ص۵۴.
↑ فریدون فظیلت. کتاب سوم دین کرد، درس نامه دین مزدایی. نشر: فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱.
↑ فرید شولیزاده. «نگاهی به کتاب شکند گمانیک ویچار». بازبینیشده در ۱۸ آبان ۱۳۸۹.
پروین شکیبا. شرح و ترجمه کامل متن پازند «شکند گمانیک ویچار». ایلینویز، امریکا، ۱۳۸۰.شرح و ترجمهٔ متن پازند «شکند گمانیک ویچار»
محمد رضا خسروی، استاد راهنما دکتر مهشید میرفخرایی. ترجمه پنج فصل نخست کتاب شکند گمانیک ویچار. پایان نامه کارشناسی ارشد.
صادق هدایت. چهار باب از کتاب گزارش گمان شکن. انتشارات جاویدان، ۱۳۲۲.
E. W. West, translator, Sikand-gûmânîk Vigâr, in his Pahlavi Texts, Part III (Oxford University Press 1885; reprint: Motilal Banarsidass, Delhi 1994). Volume 24 of the Sacred Books of the East, edited by Max Müller.
Hoshang Dastur Jamaspji Asana and E. W. West, editors, [ŠGV] (Bombay 1887). Texts in Pazand, Sanskrit, and Pahlavi (I-V).
Neryosang, translator, [ŠGV], in Ervad Shariarji D. Bharucha, editor, Collected Sanskrit writings of the Parsis, Pt. IV (Bombay 1913).
اشو زرتشت اسپتنتمان در دربار کی گشتاسب
اشو زرتشت اسپتنتمان در دربار کی گشتاسب
(به اوستایی : کَوی ویشْتاسْپَ) برای دعوت به پذیرش دین بهی.
در اوستای پاک پیرامون اشو زرتشت چنین میخوانیم :
فروهر زرتشت اسپنتمان مقدس را اینک می ستائیم،
نخستین کسی که نیک اندیشید، نخستین کسی که نیک گفت، نخستین کسی که نیکی به جای آورد،
نخستین کسی که بیاموخت، نخستین کسی که بیاموزانید،
نخستین کسی که روی از دیو بگردانید و بشر را تربیت نمود،
نخستین کسی که در جهان مادی نمازِ «اَشِمْ وُهُو» خواند و به دیوها نفرین نمود و اعتراف کرد که مزداپرست و دشمن دیوها و به کیش اهوراست.
اوست نخستین کسی که در جهان مادی کلامی را که در آئین اهورا به ضد دیوهاست بر خواند، اوست نخستین کسی که در جهان مادی کلامی را که در آئین اهورا به ضد دیوهاست بشارت داد، اوست نخستین کسی که در جهان مادی آنچه را که از دیوهاست غیر قابل ستایش و غیر قابل نیایش نامید، اوست دلیر سراسر زندگی خوش و نخستین آموزگار ممالک.
به واسطه او تمام کلام مقدس که در سرود «اَشِمْ وُهُو» محتوی است آشکار گردید، کسی که بزرگ جسمانی و سرور روحانی گیتی است، کسی که ستاینده اَشا (راستی) که بزرگترین و بهترین و نیکوترین است ، میباشد، و مبشّر دینی است که در میان همه (باورها) بهترین است.
در هنگام توّلد و نشو و نمایش، آب ها و گیاه ها شادمان شدند ، در هنگام توّلد و نشو و نمایش آب ها و گیاه ها بالیدند، در هنگام توّلد و نشو و نمایش همه آفریدگان سپنتامینو به خود مژده رستگاری دادند.
خوشا به ما یک آتُربان (پیشوای دینی) متولد شد، اوست اسپنتمان زرتشت، ما را با نذر و زَورْ و برسم گسترده خواهد ستود، از این پس دین نیک مزدا در روی هفت کشور منتشر خواهد شد.
(اوستا، فروردین یشت، کرده ۲۴ ، بندهای ۸۷ تا ۹۴ ، برگردان از اوستایی به پارسی به کوشش روانشاد استاد ابراهیم پورداوود)
ماتیکان یوشت فریان
ماتیکان یوشت فریان
ماتیکان یوشت فریان کتابی است به زبان پارسی میانه دارای ۳۰۰۰ واژه.
افسانه یوشت فریان بر پایه افسانهای در یشت اوستا، بخش پنجم ۸۳-۸۱ شکل گرفتهاست.
به گفته اوستا، یوشت نام مردی بود از زرتشتیان باورمند از خاندان فریان. نام این خانواده در بخشهای اوستا یاد شدهاست، از جمله در یسنا ۶۴ بند ۱۲ آمدهاست. افسانهای از این مرد مفصّلتر از همه در رسالهٔ مستقل ماتیکان یوشت فریان آمدهاست. نام یوشت، اوستایی و به معنای «جوانترین» است.
محمد معین مقایسهای میان این داستان و یکی از قصههای مرزباننامه انجام دادهاست. وی در این مقایسه مینماید که باب چهارم از مرزباننامه که با عنوان «در دیو گاوپای و دانای دینی» (یا «داستان دیو گاوپای و دانای نیک دین») آمده ظاهراً از ماتیکان یوشت فریان منشأ میگیرد. در مرزباننامه، دیو گاوپای در پاسخ دادن به پرسشها و معماهای دانای دینی شکست میخورد و از اینرو همه دیوان، رویهٔ گیتی را فرومیگذارند و به زیرزمین و غارها میپناهند و دیگر با آدمیزاده در نمیآمیزند. ماتیکان یوشت فریان سیزده سده پیش از مرزباننامه نوشته شده است.
داستان
جادوگری به نام اَخْتْ با هفتاد هزار سپاهی وارد شهری به نام شهر پرسشگزاران (به پارسی میانه: «فرَشْن وِزاران») میشود. اخت میگوید که اگر کسی از مردم شهر بتواند به پرسشهای پاسخ بدهد از شهر خواهد گذشت و اگرنه، شهر را نابود خواهد کرد. وی برای پاسخگو شرایطی نیز میگذارد از جمله اینکه سن او نباید از پانزده سال بیشتر باشد، سنی که در اسطورههای ایرانی آغاز سن کمال است.
مردی به نام ماراسپند به اخت خبر میدهد که جوانی به نام یوشت فریان با این مشخصات در شهر هست و با این گفته، اخت را از نابودسازی شهر بازمیدارد. قرار میشود تا اخت نیز در پایان پرسشهایش به سه پرسش یوشت پاسخ دهد وگرنه بر سر او همان آید که خود معین کردهبود.
یوشت (با همراهی و یاری ماراسپند) به همهٔ ۳۳ پرسش چیستانوار اخت جادوگر که در زمینههای علوم طبیعی، جستارهای دینی، اخلاقی، اجتماعی و گاه کودکانه و شگفتآورند پاسخ میدهد. او در این پاسخها گاه با امشاسپندان و فرشتگانی که او را در پناه دارند مشورت میکند. در پایان یوشت سه پرسش از اخت میپرسد که اخت نمیتواند پاسخ بدهد و جادوگر بهدست یوشت کشته میشود.
کار ، کوشش و آبادانی در آیین زرتشت
کار ، کوشش و آبادانی در آیین زرتشت
آیین زرتشت ، آیینی است که در آن هر شخص باور مند بایسته است تا برای زندگی خود تلاش کند و در راه آبادانی و پیشرفت جهان کوشا باشد.
تلاش و انجام کار نیک بارها در گاتها ستوده شده است و جایگاه ویژه ای در باور زرتشتیان دارد.
چنانکه در یسنا هات 30 بند 9 آمده است :
پروردگارا ! بشود مانند کسانی که جهان را به سوی تکامل و آبادی پیش میبرند از بندگان وفادار تو باشیم. ای خداوند جان و خرد و ای هستی بخش بزرگ بشود در پرتو ( راستی و پاکی ) از یاری تو برخوردار گردیم تا زمانی که ما دستخوش بدگمانی و دو دلی هستیم اندیشه و قلب ما یکپارچه به تو پیدا کند.
اشو زرتشت در گاتها از همه می خواهد که با پیروی از قانون اشا برای پیشرفت و آبادانی شهر ، کشور و جهان کوشش کنند از این روی کاهلی و تن پروری نکوهش شده است. در اوستا آمده است هر کشاورزی که زمین را بارور سازد راه اشویی را می پیماید. همگان میدانیم که در زمان های گذشته کشاورزی مهمترین راه برای ادامه زندگی بوده و هنوز هم میباشد . کشاورزی و آبادانی و پرورش چارپایان سودمند از آموزش های اشوزرتشت است. یک فرد زرتشتی میداند که با کوشش خود آسایش و پیشرفت را در آینده به ارمغان خواهد آورد، نگاه به آینده ای روشن و ساختن آن.
همچنین میخوانیم در هات 34 بند 14 :
ای خداوند خرد کسانی از آن پاداش گرانبها که نوید داده شده بهره مند خواهند گردید که کار را از روی خرد و منش پاک انجام دهند ، برای پیشرفت و آبادانی جهان کوشش نمایند، خواست خداوند هستی بخش را برآورده سازند و در پرتو راستی و پاکی در پیشرفت اراده الهی کوشا باشند.
همگی میدانیم که آرزوی زرتشت ساختن جهانی نوین است و خداوند این جهان را برای شادی ما آفریده است ، پس آیا میشود بدون کوشش و ساخت آینده ای بهتر در آن شاد بود ؟ ساخت جهانی نوین همراه با شادی ، کوشش و تلاش همگان را میخواهد ، در هر جایگاه و رتبه ای باشیم باید آن را به بهترین حالت ممکن به پیش بریم و از کم کاری و تنبلی دوری جوییم.
از کسانی باشیم که این جهان را تازه و آباد می کنند. گاتها
نگارنده : فریما
آفرینامه و ویسپوخاترم
آفرینامه و ویسپوخاترم
آفرینامه / آفرینامی :
برای شهریار و سرور كشور بالاترین توانایی و پیروزی آرزو داریم . برای او زندگانی دراز، تندرستی و سرافرازی را خواستاریم تا در نبرد با كژاندیشان و كینه توزان پیروز شود هیچگاه اندیشه ، گفتارو كردار بد به سراغ او نیاید .
ویسپوخاترم :
آرزو داریم كه همواره اندیشه ، گفتار و كردار نیك به سراغ ما آید تا ما نیز از زمره نیكوكاران روزگار خود باشیم .
آفرینامه – ویسپو خاترم ، بخشی از سرود خرده اوستا است كه به هنگام برگزاری جشن ها به ویژه گاهنبار خوانده می شود. دربخش آفرینامه موبد نخست یك شاخه مورد را با دست راست خود به سوی بالا برافراشته می كند و در قسمت دوم یعنی ویسپوخاترم دو شاخه از مورد را بالا می برد و در هر دو مورد باشندگان در مراسم انگشت نشانه دست راست و كناری آن را رو به آسمان بالا می گیرند تا در سخنانی كه موبد به زبان اوستایی می سراید هم كلام شده باشند سپس باور خود را با حركت دست خود می بوسند و بر دیده می گذارند .
برگرفته از تارنمای موبد کورش نیکنام
دانشنامه ی دین بهی
واژه نامه توضیحی دین بهی
نام ها ، واژه ها ، عبارت ها و مفاهیم گوناگونی که به نوعی با آیین زرتشت پیوند دارد، بخش مهمی از فرهنگ باستانی ایران را تشکیل می دهند و آشنایی با آن ها در درک و شناخت بهتر فرهنگ ایران ضروری است . کمابیش نزدیک به همه ی این گونه واژه ها از جمله نام های ایزدان و امشاسپندان ، دیوان و اهریمنان ، چهره های تاریخی و اسطوره ای ، نام های جغرافیایی باستان ، کتب و رساله های اوستایی و پهلوی ، کتاب های شرق شناسان در مورد آیین باستانی ایران ، اوستا شناسان معروف ، مراسم و آیین ها و سنن دین زرتشت ، تاریخچه کیش زرتشت و زرتشتیان ، واژه های دینی و اوستایی و دیگر واژه های مربوط به کیش مزدیسنا با تکیه بر چند صد منبع و ماخذ معتبر در این دانشنامه ی جامع شناسانده شده اند. دانشنامه ی مزدیسنا ، دکتر جهانگیر اوشیدری.
اهورا مزدا اشو زرتشت اسپنتمان اوستا
الف / ا / آ ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص
ض / ط / ظ ع / غ ف ق ک
گ ل م ن و ه ی
پس از پیدا کردن واژه ، میتوانید فرتور مورد نظر را در برگه ای جدا باز کنید و یا آن را برای بزرگنمایی بیشتر بر روی کامپیوتر خود ذخیره کنید.
—————————————————————————————-
دانشنامهای ماندگار و گرانبها برای شناخت دین و فرهنگ زرتشتی
● “دانشنامه ی مزدیسنا”
شهداد حیدری :
بیش از ٤ سال از نوشتن و آماده کردن دانشنامهای دربارهی دین و فرهنگ مزدیسنایی گذشته بود که «نشر مرکز»، یکی از معتبرترین ناشران ایران، پیشنهاد چاپ و انتشار آن را به نویسندهی اثر، روانشاد موبد دکتر جهانگیر اشیدری، داد. درخواست ناشر پذیرفته شد و چندی پس از آن، در سال 1371، کتاب یاد شده به نام «دانشنامهی مزدیسنا؛ واژهنامهی توضیحی آیین زرتشت» منتشر شد و کتابی پایهای و باارزش که دربرگیرندهی واژهها و اصطلاحها و مفاهیمی است که با آیین، تاریخ و فرهنگ زرتشتی پیوند دارند، در دسترس جامعهی علمی ایران گذاشته شد.
از آن پس، همواره «دانشنامه ی مزدیسنا» یکی از سرچشمههای(:منابع) پژوهشهای دینی و تاریخی و فرهنگی دربارهی آیینهای زرتشتی و فرهنگ باستانی ایران بوده است. به ویژه آن که دانش موبد اشیدری و آشنایی ژرف و او با نوشتههای دینی و تاریخی، اثر او را در جایگاهی سزاوار جای میدهد و از کتابش پژوهشی استوار و کارآمد میسازد.
موبد اشیدری برای فراهم آوردن چنین دانشنامهی گسترده و روشمندی، آنگونه که خود در دیباچهی کتاب یادآوری میکند، از «همکاری و رهنمودهای» موبد اردشیر آذرگشسب و موبد رستم شهزادی، که هر دو از برجستگان و دانشمندان پُرآوازهی دین زرتشتی بودند، بهرهور شده بود.
«دانشنامهی مزدیسنا» کتابی برای پاسخگویی به نیازهای پژوهشی
«دانشنامهی مزدیسنا» با دیباچهای کوتاه و خواندنی آغاز میشود. موبد اشیدری در آنجا به انگیزهی خود برای فراهم آوردن چنین کتابی اشاره میکند و مینویسد: «از دیرباز دربرخورد با فرهنگدوستان و جویندگان دانش و آگاهی، پرسشهای گوناگونی در زمینهی آیین زرتشت و فرهنگ مزدیسنا مطرح میشد و پویندگان و علاقهمندان در پی آگاهیهای بیشتر و دقیقتر و روشنتری دربارهی جنبههای گوناگون کیش باستانی ایران بودند. میدیدم که در این میان، نادانستهها فراوان و دانستهها اندک و پراکنده و نامنظم و گاه نادرست و برپایهی شنیدهها و گفتههای بیپایه است و سره و ناسره درهم آمیختهاند… از اینرو برآن شدم آنچه را که در این زمینه به یاری آثار و اسناد بازمانده از گذشتهها و بررسیهای دانشمندان و پژوهندگان روشن شده است، در مجموعهای یکجا گرد آورم، شاید تا اندازهای بتواند پاسخگوی نیاز جویندگان و علاقهمندان باشد.»(دیباچهی کتاب)
پس از دیباچهی کتاب، نام سرچشمهها و کتابهایی که از آنها بهره برده شده، آمده است. شمار آن کتابها به 155 اثر و 15 فرهنگنامه وچندین کتاب به زبان انگلیسی میرسد که خود نشانهی دیگری است از گستردگی کار و پژوهشی که انجام گرفته است. پس از آن، الفبای اوستایی یا دین دبیره آمده و آن گاه متن کتاب آغاز شده است.
موبد اشیدری سربرگها(:مدخلها) را برپایهی حرفهای الفبا آورده است. اما در برگهای نخست کتاب این روش را به کنار گذارده و با نام بزرگ «اهورمزدا» آغاز کرده است. موبد اشیدری مینویسد: «به شگون کار بس بزرگ و دشواری که درپیش است، سخن دربارهی اهورامزدا، خدای بیآغاز و بیانجام و پیامبر و فرستادهاش اشوزرتشت و کتابش اوستا را سرلوحه و زیب فرهنگ قرار میدهیم و پس از آگاهی بیشتر در اینباره، که بر دیگر مطالب مقدم است، دانشنامه را به ترتیب الفبا دنبال خواهیم کرد.»(رویه 7 دیباچه).
بر این پایه، درآغاز «دانشنامه ی مزدیسنا» از اهورامزدا سخن به میان آمده است؛ سپس درباره ی اشوزرتشت و سرگذشت آن پیامبر راستین و خاندان و زمان او آگاهیهای دانشورانهای به دست داده شده است؛ و در ادامه از اوستای سپند، زبان و درونمایهی آن گفته شده است. پس از اینهاست که سربرگهای کتاب، به ترتیب حرفهای الفبا، آمده است.
«دانشنامهی مزدیسنا» و بیش از 3500 موضوع دینی، فرهنگی و تاریخی
«دانشنامهی مزدیسنا» 515 رویه دارد و دربردارندهی بیش از 3500 سربرگ است که در دو ستون در هر رویه، آورده شده است. گاه توضیحات، به فراخور موضوع، کوتاه است و گاه بیش از چند رویه. نکته این جاست که «دانشنامهی مزدیسنا» تنها دربرگیرندهی واژگان و اصطلاحهای دینی نیست. بلکه موضوعهای فراوانی نیز دربارهی تاریخ زرتشتیان و بزرگان و نامآوران دینورزان آن، دارد. بخشهایی نیز دربارهی نامهای جغرافیایی و استورهای است.
موبد اشیدری در نوشتن هر موضوع، گزیدهگوی و سخنسنج است و در عبارتهایی کوتاه، آگاهیهای سودمند و پیوستهای در اختیار خواننده میگذارد. بیگمان پدید آمدن چنین اثر درخشان و ارزشمندی، با رنج بسیار و کوشش فراوان به دست آمده است.
این کتاب، که اکنون ٢٠ سال از چاپ و انتشارش میگذرد، چندین بار بازچاپ شده است و همواره مرجعی درخور اعتماد برای شناخت دین و فرهنگ زرتشتی بوده است. «دانشنامهی مزدیسنا» چکیده و فشردهای از پژوهشهای سالیان پُربار زندگی موبد دکتر جهانگیر اشیدری است و یادگار و ارمغانی ارزنده و همیشه ماندگار برای فرهنگ ایران. یاد آن دانشی مرد فرزانه گرامی و روانش به مینو شاد باد.
چهارشنبه سوری ، گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی است
چهارشنبه سوری ، گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی است
همچنین ببينيد ” در مورد جشن چهارشنبه سوری “
از جمله جشنهای آریایی، جشنهای آتش است. امروزه تنها «جشن سوری»، نامور به «چهارشنبه سوری» و نیز «جشن سده» برایمان بهیادگار مانده است و درباره جشنهای فراموش شدهی آتش، به «آذرگان» در نهم آذرماه و «شهریورگان» یا «آذر جشن» میتوان اشاره داشت. آتش نزد ایرانیان نماد روشنی، پاکی، طراوت، سازندگی، زندگی، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است.
مجموعهی آیین های نوروزی از «جشن سوری»(چهارشنبه سوری) آغاز میشود و با آیین «سیزده بدر» نوروز به سرانجام خود میرسد. (بهرام فرهوشی، رویه ۴۳)
باور برخی بر این است که با درنظر آوردن واژهی «چهارشنبه» که برآمده از فرهنگ تازی و سامی است، پس «چهارشنبه سوری» ارمغانی از سوی تازیان است، چرا که همان گونه که میدانیم، در ایران باستان هر روز نامی ویژه داشته است(هرمزد روز، وهمن روز، اردیبهشت روز، شهریور روز، خورداد روز، سروش روز، مهر روز، زامیاد روز و …) و نشانی از بخشبندی امروزین چهار هفتهایی و نام های آنان به چشم نمیخورد.
اما میبینیم که در میانه سده چهارم هجری، از این جشن و چگونگی بر پایی و هنگام آن و نیز دیرینگی اش سخن به میان است. برابر این آگاهی که در کتاب «تاریخ بخارا»ی «ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی» آمده، در زمان منصور پسر نوح از شاهان سامانی، در میانه سده چهارم هجری، این جشن با شکوهی بزرگ برپا بوده و به نام «جشن سوری» نامیده میشده است.
چون در روز شماری تازیان، چهارشنبه و شب آن نحس و گُجسته بهشمار میرفته، شب چهارشنبهی پایان سال را با «جشن سوری» به شادمانی پرداخته و بدین گونه میکوشیدند تا نحسی و ناخجستگی چنین شب و روزی را برکنار کنند. همچنین «جاحظ» در کتاب خود با نام «المحاسن و الاضداد»(رویه ۲۷۷) به گجستگی(نامبارک) چهارشنبه نزد تازیان اشاره میکند. منوچهری در این روز مردمان را به شادمانی میخواند تا از ناخوبی و بدیمنی آن رها شوند. (عبدالعظیم رضایی، رویههای ۱۱۹–۱۱۸)
اما بر پایهی پژوهشهای انجام شده، زمان باستانی «جشن سوری» را میتوان در این سه گاه باز جست:
۱– شب بیست و ششم از ماه اسفند، یعنی در نخستین شب از پنجهی کوچک.
۲– نخستین شب پنجهی بزرگ یا پنجهی «وَه» که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپتمیدیم» (آخرین گاهنبار سالانه).
۳–دیدگاه سوم، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز «جشن همسپتمیدیم» و جشن آفرینش انسان است. (هاشم رضی، رویه ۱۴۹)
افزون بر این و بنا به سنتی که برای برخی رویدادهای بزرگ و جشنهای باستانی، برابرنهادی اسلامینیز بهدست داده شده است، آتش افروزی و شادمانی شب چهارشنبهی پایان سال را برخی به قیام «مختار ثقفی» که به خونخواهی حسین و فرزندانش قیام کرده بود، نسبت میدهند:«مختار وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی کشتگان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد که شیعیان بر بام خانهی خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با چهارشنبه پایان سال بود و از آن به بعد مرسوم شد». (محمود روح الامینی، رویه ۵۰)
واژه «سوری» پارسی به معنی «سرخ» میباشد و چنان که پیداست، به آتش اشاره دارد. البته «سور» در مفهوم «میهمانی» هم در فارسی بهکار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونهای گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است. چگونگی این جشن، همسانی و مانندگیهای فراوانی به جشن سده دارد. (مهرداد بهار، رویه ۲۳۳)
استاد پورداود، پس از بزرگداشت این جشن باستانی، به جُستار ویژهای اشاره دارد و بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی همچون «سرخی تو از من، زردی من از تو و …» از افزونههای پسااسلامیاست و از دیدگاهی، بی احترامی به جایگاه ارجمند آتش به شمار میرود. (ابراهیم پور داود، رویه ۷۵)
اما به آسانی میتوان این نگره را رد کرد:
نخست دیدگاه مردم ایران نسبت به آتش؛ خوب یکی از جنبههای تقدس آتش پاک نمودن بیماریها و دور کردن ارواح بد(به تعبیر آن روزگار) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرایت طاعون رخت و ابزار بیمار را در آتش میریختند تا از بدیها پاک شود؛ و صد در صد این بی احترامی به آتش به شمار نمیآید. همین امروز هم رسم اسفند دودکردن و گرد خانه تاب دادن رواست(برای زدودن شر، بیماری و چشم زخم) که بازمانده از گذشته است؛ هم اکنون پریدن از روی آتش هم میتوانسته با فلسفه پاک کردن نفس، صورت گرفته باشد.
دوم گذر سیاوش از آتش؛ خب باید ببینیم سیاوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسی می فرماید:
سیاوش سیه را به تندی بتاخت / نشد تنگ دل جنگ آتش بساخت
ز هر سو زبانه همی برکشید / کسی خود و اسپ سیاوش ندید
خب آتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است؛ و میدانیم که گام های اسب ریخت پرش دارد؛ پس سیاوش به آرامی و نرمی از آتش نگذشته است.
گویند موبد آذرباد مهراسپندان، که اندرزنامهاش از کم شمار نبشته های بر جای مانده از زمانهی پیش از چیرگی تازی است، گویا خودش برای اثبات حقانیت خود، از آتش گذشته است(مانند داستان سیاوش).
و این چهارشنبه سوری هم به احتمال زیاد گونه ای آزمون آتش، یادگار آزمون آتش در آیین کهن ایران است.
برخی از آیینهای جشن سوری: بوته افروزی، آب پاشی و آب بازی، فالگوش نشینی، قاشق زنی، کوزه شکنی، فال کوزه، آش چهارشنبه سوری، آجیل مشگل گشا، شال اندازی، شیر سنگی(توپ مروارید) و… (علی بلوک باشی، رویههای ۶۳ – ۵۷، بهرام فرهوشی، رویههای ۴۹-۴۴)
همچنین در جاهایی همچون شیراز، کردستان و آذربایگان، آداب و آیین ویژه و کهن تری وجود دارد. برای نمونه، سفره حضرت خضر(ع) و یا آب پاشی در سعدیه که ویژهی شیراز است و یا سفره های خوراکی رنگینی که در کردستان و آذربایگان آماده میشود و نیز آیین آتش افروزی و شادمانی همگانی مردم. برخی را باور بر این است که «جشن سوری»(چهارشنبه سوری) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نیز پیوند و بستگی دارد، البته استاد مهرداد بهار با این ایدهی فرجامین همداستان نیست.(مهرداد بهار، رویه ۲۳۴)
و در پایان امید است که همهی هم میهنان گرامی با برپا داشتن این جشن و جشن های دیگر ایران زمین در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از این آیین های کهن گام بردارند.