سو استفاده بهاییان از نام و آموزش های زرتشت و زرتشتیان برای اعتبار بخشیدن به خود

سو استفاده بهاییان از نام و آموزش های زرتشت و زرتشتیان برای اعتبار بخشیدن به خود


 

چندی است که تازیان ایرانی نما با راه اندازی سایت ها و مطالب دروغ کوشش میکنند تا دین زرتشتی را که ایرانیان اندیشمند و آزاده را بیدار کرده درنگاه مردم وارونه جلوه دهند ، ولی چیز جدیدی که با آن روبرو شده ایم بهاییان هستند. آنها با توجه به قدرت و ثروت سیاسی که درسراسر جهان پیدا کرده اند کوشش میکنند تا این فرقه جدید از اسلام رانماینده زرتشت و زرتشتیان جلوه دهند! در نوشته های خود مینویسند که زرتشتیان برای در امان ماندن از دست اسلام، بهایی شدند و بهایی میشوند ! واین تازه ابتدای ماجراست تا جایی که میگویند که زرتشت آمدن آنها را مژدهداده و . براستی که دروغ و اهریمن هیچ مرزی را نمی شناسند. شوربختانه کم نیستند کسانی که آگاهی ندارند و این دروغ ها را بدون هیچگونه پرسش و اندیشه ای می پذیرند. دین زرتشتی هیچ گونه پیوند و ارتباطی با این فرقه اسلامی (بهاییت) ندارد و هرگز نیز نداشته است و هرگز نیز نخواهد داشت.

گوشزد میکنیم که بهاییان کمتر دروغ پردازی کنند و از نام و نشان و آموزش های زرتشت و زرتشتیان جهت کسب اعتبار برای خود استفاده نکنند!

 

شکسته باد اهریمن شکسته باد اهریمن شکسته باد اهریمن

 

 

زادنش، لبخند جهان است

زادنش، لبخند جهان است

به مناسبت زادروز اشوزرتشت

 

دهزاد هیرکانیان :

چونان روانی دردمند و در جستجوی آرمان رهایی جهان، زرتشت از کوهستانپرسنگلاخ اندیشه‌ورزی زمانه‌ی خود پله پله بالا رفت و اندیشید که آن جا درپایین دست، آن چه او آن را آشکارا دشمن می‌داند بزرگ‌ترین فریب جهان است. پرستش تاریکی در جهانی تا بدان پایه تاریک بود که جنگ و ستم و خشکسالی،کشتار بی‌بند و بست مردمان و چهارپایان، بی‌ارجی آب و خاک و گیاه بیداد ودرشتی و دروغ همه و همه یکایک همچون دشمنانی پیش روی او ایستاده بودند.

زرتشت خود آن زمان که به کوهسار نمادین اندیشه‌ورزی‌هایش بر می‌شد از ستمیرنج می‌برد که بر ارجمندترین گوهر جهان می‌رفت و آن جان جهان بود. رنجزمین و آسمان، رنج گیاهان و جانوران، رنج خاک، رنج آب و بالاتر از همه رنجمردمان. او اندیشید که در برابر باورهایی که هیچ یک نتوانستند راه برسیلابمرگبار ستم ببندند باید که برخیزد و اندیشید که راه رهایی از چنان زمهریرمرگباری اندیشیدن بی پیرایه به زندگانی است و زندگی بی‌پیرایه در باور اواز پندارنیک، گفتارنیک و رفتارنیک جان می‌یابد.
زرتشت اندیشید که راستی بهترین خواستنی است و خوش‌بخت کسی است که راست کردار است و راستی را می‌جوید.

این‌گونه فراتر از زمان، بسیار استوارتر از هنگامه‌ی پرفریب و گمان خویش،چونان رهروی تنها به راه افتاد و همزمان می اندیشید که در همه ی هستی همسوبا رنج‌های بی‌شمار، چه شادی‌های بزرگ که برای یافتن هست. در هر گوشه‌ای ازهستی در پرتو روشنایی خورشیدوار اندیشه‌اش از یک سو گوهری تابناک ازشادکامی برچید و از سویی دیگر کژی ها و ناراستی ها رادریافت و آن گاه کهکوله باری از دانش مینوی انباشت ، همه‌ی رنج روان آزرده ی جهان را بهدادگاه اهورایی برد و از تاریکی و ستم و خشم گله آغازکرد و فریادبرآورد کهجهان را جز تو نگهبانی نیست. در جهانی تا به این پایه ناهمساز، برآمدن یکتنه‌ی مردی که گویا دردمندی همه‌ی زمانه را چون کوله باری بر دوش می‌کشد،خود چکامه ای رزم جویانه است.

بزرگی و ارج او در میان مردمانش تا به آنپایه است که آفرینش و زادنش در پیوند با همسویی جاودانی زمین و زمان است. در باور مردمانش زادن او رویدادی یگانه در تاریخ است. ازپس ده ها صدها،صدها هزارها، هزارها ده هزارها ستم و بی‌مهری؛ او با جامه‌ای یکسر سپید وچشمانی بیدار با گیسوانی رها شده در ابرهاو بادها همچنان ایستاده است کهگویا ایستاده نیز مرده است. کیومرث وار؛ زادن او درپیوند با جان باختن بیمانند اوست.

زرتشت آن سرو پایداری است که بر دوش کشیدن شاخسار سترگشبرای دلدادگان بهار، خویشکاری آشکار و واگو کردن باورهایش برای اندیشه‌وراننیکی، پیشانی نوشتی ناگزیر است. زادنش لبخند جهان است و یادمانش برای مردماو چون درفش خورشیدنشانی است که بر پیشانی کرانه‌هایی دور و از برای پرستشروشنایی اهورایی به پیش می‌رود.

برای پیروانش، اینک هزاره‌هاست که اودر آتشدان‌ها می‌سوزد و در نسک کشاکش بی‌پایان تاریخ پرسشی همواره گشودهدر جستجوی راستی است. او چشمان بیدار و همیشه نگران رنجی است که آب و گیاه وجانور و آسمان و مردمان می‌برند.

ششمین روز از بهار، ششمین روز ازآفرینش، ششمین روز از فروردین، زادروز اوست که زنده باد فروهر همه‌ی پاکانکه زنده باد زندگی و شادی که زنده باد ایران . ایدون باد. ایدون ترج باد.

هشدار در مورد تلاش بد اندیشان برای تخریب گاهشمار دینی زرتشتی

تهدیدی که هم اکنون برای گاهشمار مذهبی زرتشتیان در حال شکل گیری است.


گاهشمار دینی زرتشتی

جشن های ماهانه در گاهشمار زرتشتی و چگونگی برابری آنها در گاهشمار خورشیدی

خشنـوتـره اهـورا مـزدا،

یـزدان پنـاه بـاد دیر زیوشنی شـاد بـاد (در پناه یزدان باشیم و به شادمانی زندگی کنیم)

مطلبی ظریف اما بسیار روشن پیرامون برگزاری جشنها و مناسبتهای زرتشتیان وجود دارد که شما بیشتر از من در این زمینه آگاهید و بر آن اشراف کامل دارید. ما همواره در خصوص گاهشماری و جشنها نخستین نکته ای که در منابع زرتشتی خواندیم از برابری نام روز و ماه سخن به میان رفته. در کنار برگزاری جشنها و گهنبار و سایر مراسم، نمازهای بایسته روزانه و اوستاهای خوانده شده نیز حتما باید به روز و ماه و گاه درست آن به هنگام خواندن برساد تحویل داده شود و …

بسیار موبدان که دغدغه شان این بود که اوستا و نیایشهای بایسته روزانه که پیش از گاه خواندنش آغاز شده و به گاه بعدی کشیده شده، برساد آن چگونه باید خوانده شود. این نمایانگر میزان حساسیتِ رعایتِ درست و صحیح گاه و نگهداری روز و ماه و سال در انجام امور دینی ما زرتشتیان و برای این امور است.

این روزها خوشبختانه به دلیل روی آوردن بسیاری از مردم به دین زرتشتی و جهان بینی مزدیسنان و همچنین فرهنگ دیرسال ایرانی میزان این مشتاقان که سالهای بسیاری خواهان کنکاش و دانستن بودند رو به فزونی است، فقط متاسفانه برخی از هموطنان در این راه و در نخستین گامها از نکته هایی که در این زمینه وجود دارد بی اطلاع اند و گناهی هم به گردن آنها نیست و نباید که آنها سرزنش شوند بلکه باید با دقت این مسایل برایشان توضیح داده شود.

یکی از این نکته ها که این دسته دوستان را ممکن است دچار اشتباه کرده و برای ما در آینده دردسرساز شود، نگارشی مانند “جشن آذرگان در نهمین روز آذرماه” یا “جشن اسفندگان در 5 اسفندماه” است البته ممکن در کنار آن توضیح داده شود که “5 اسفند گاهشمار زرتشتی” مشکل از اینجاست که هم میهنان عزیز مشتاق دانستن و آشنا شدن با دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی استنباط درستی از گاهشمار مذهبی زرتشتیان و تفاوت آن با تقویم رسمی کشور را چون ندارند به اشتباه می افتند. به شخصه دوستان بهدین شده ی بسیار مشتاق و عاشق دین زرتشتی و معتقد و پابندی دارم که، بمناسبت آذرگان (9 آذرماه تقویم رسمی) پیام شادباش آذرگان بما دادند.
به نظر من اگر ما در این گونه موارد مناسبت هایمان را به این شکل (آذر روز از آذر ماه جشن آذرگان برابر با سوم آذرماه تقویم رسمی) به نگارش در بیاوریم از به اشتباه افتادن این دوستان و دیگر علاقمندان جلوگیری خواهیم کرد. این شیوه نگارش بسیار ساده می تواند جلوی لغزشهای مرتبط در این گونه زمینه ها برای دوستان و هموطنان ما را گرفته و از بوجود آمدن شبهاتی از این دست در آینده را از همین امروز بگیرد.

چندی پیش شاهد بودم شخصی برای جابجا کردن روزهای جشن اصرار میورزید و با اینکه اسکن سالنمای چاپ شده انجمن زرتشتیان تهران را برایشان ارسال کردم باز هم زیر بار نرفتند، البته ایشان بیشتر قصد تبلیغ و بزرگنمایی والنتاین را در کنار جابجایی سالنما و ایجاد تفرقه میان جامعه بهدین زرتشتی با دوستان هموطن ایراندوستی که اطلاعات موثقی ندارند ولی قصد برپایی و همراهی با جامعه زرتشتی در بزرگداشت جشنها و مناسبتها دارند، را دنبال میکردند.

با بوجود آمدن این دوگانگی در برپایی این مناسبتها زمینه برای تهمت و افترا و تخریب دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی توسط زرتشتی ستیزان … فراهم خواهد شد که کم نیست صفحاتی در همین فیسبوک که اگر دیده باشید انواع تهمتهای ناروا را به ما زرتشتیان و دین و آیین ما روا میکنند و مترصد بهانه ای هر چند کوچک و ابلهانه تا آنچه سزاوار خود و فرهنگ شان است را بما روا دارند و جشن گرفتن در دو زمان متفاوت بهدینان زرتشتی و هموطنان ایراندوست ما برایشان دستاویز حملات دامنه دار بعدی شان می تواند باشد.

هموطنان غیر زرتشتی ما که تحت تاثیر ادعاهای این افراد قرار گرفته و براحتی از عناوین اینگونه افراد مرعوب میشوند برای روشن شدن موضوع می توانند به موبدان برجسته جامعه زرتشتی مانند موبد اردشیر خورشیدیان، موبد مهربان فیروزگری، موبد پدرام سروش پور، موبد محراب وحیدی، موبد رستم وحیدی، موبد کامران جمشیدی و موبد کورش نیکنام و بسیاری از موبدان فرهیخته و موبدیاران گرامی ما در آتشکده ها مراجعه کرده و تنها یک سوال ساده بپرسند که در این روز شما نماز و اوستای برساد خود را به چه گاه … روز … و ماه … میخوانید و جواب آنرا با گاهشمار چاپ انجمن زرتشتیان تهران یا گاهشمار راستی مطابقت دهند تا نادرستی ادعای این گونه افراد آشکار شود. اینان در پی چه چیزی هستند و از کجا و توسط چه کسانی حمایت میشوند بسیار مهم است البته و صد البته که مشکل هیچگاه شخص نبوده و نیست بلکه باید با علت این مشکل بصورت اساسی برخورد کرده و جلوی ریشه دوانیدن آنرا بگیرم. نه اینکه بعد ها مجبور شویم گاهشمار چند هزار ساله خود را برای مطابقت دادن با “هجری شمسی” در سالهای آینده و یا “گاهشمار میلادی” در دهه های آینده به کناری بگذاریم. که بسیاری از بدعت گذاران و دشمنان دیو پرست ما دل در گرو اینگونه حوادث داشته و قصد دارند تا پله پله ما را به عقب رانده و از ما هویت زدایی کنند.

این یادداشت به دلیل آنچه این روزها در حال پیش آمدن است بوده و خواستم به عنوان یک دوست آنرا با شما در میان گذاشته تا شاید شما با اطلاع رسانی از طرف شخص خودتان که با دوستان بسیاری در ارتباطید و توجه دادن به عزیزان هنگام نگارش به شکل درست از گسترده شدن این مشکل در آینده جلوگیری کنید.

یک نگارش ساده اما به شکل درست امروز ما از پیش آمدهای ناخواسته در آینده برای گاهشمار مذهبی زرتشتی جلوگیری خواهد کرد.

“پیـروز بـاد خروه اویژه وَهدین مازدیسنان”

اورمــزد و اسفنــدماه – کیــوان آریسـانت

 

به یاد جانباختگان در راه ایران ، جنگ قادسیه

به یاد جانباختگان در راه ایران ، جنگ قادسیه


ما ایرانیان حافظه تاریخی خیلی ضعیفی داریم ! فداکاری ها و جانفشانی های ایرانیان در برابر بیگانگان را فراموش نکنیم.


25 تا 28 آبان ماه ( 16 تا 19 نوامبر ، 635 م )

جنگ قادسیه پایان نیافته است و تا روز پیروزی ایرانیان بر تازیان ادامه خواهد داشت !


زشیر شتر خوردن و سوسمار  /  عرب را به جایی رسیده ست کار
که فر کیانی کند آرزو   /  تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

نگاه ایرانی به تحدید حدود و مرزهای ایران و نگاهی به نامواژه های پارس، ایران، سرزمین های ایرانی، ایران شهر

نوشتار و پژوهشی ارزشمند از کدبان رضا آقازاده، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی

 

نگاه ایرانی به تحدید حدود و مرزهای ایران و نگاهی به نامواژه های پارس، ایران، سرزمینهای ایرانی، ایرانشهر

 

دریافت

 

بخش پایانی این پژوهش را با هم بخوانیم :

سرزمینی که سُم اسبان دشمن از چهارسو بارها کتابها و اسَناد میهنی آن را به نابودی کشانده نامهای پادشاهانی چون کوروش و کمبوجیه را اکنون به واسطه کتیبه سنگی بیستونش میدانیم، تا آنجا که دانشمندی محقق چون ابوریحان نیز این نامها را به گونه معربَّ “قورس و قمبوزس” از روی منابع غربی نقل میکند(آثارالباقیه،ص 152)، درباره کاربرد واژه آریان در زبان اشکانی برخی مرددند چون سندی دیگر نداریم،… درین هیاهو است که منابع یونانی، توراتی را برای آغاز تاریخمان میپذیرند ولی به پیوستگیِ تاریخی که خود در آنیم، به بودنِ خود، به ماندن خود، به کتابهایی که دانشمندان و تاریخنگاران ما نگاشته اند، به سلسله پیوسته دانش باور ندارند. این قدر با خود بیگانه رفتار نکنیم همه این زمینها در سرزمینهای ایرانی واقع شده و نام همه این زمینها ایران است. درست مانند اکنون که کرد و لر و بلوچ و… و ایرانی هستند؛ میتوانیم امروز را به درستی در دیروز تصویر کنیم.

كورش بزرگ، نماد كردار نيك است

هفتم آبان ، روز کورش بزرگ ، پدر ایران زمین خجسته باد.


زرتشت برای اینکه انسان‌ها بتوانند در یکدیگر روشنایی و مهر ایجاد کنند، به خوبی به واژه راستی پی برده بود. او قدرت شگفت‌انگیز در این کلمه و تأثیر آن را در پیشرفت یک جامعه به روشنی دانسته بود. کوروش نیز در مکتب زرتشت بود که مهر را سر لوحه افکار و عقاید خود قرار داده بود. وقتی اعلامیة حقوق بشر او را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم وی در آن مهر و عشق را سرلوحه خود قرار داده است.

———————————-

كورش بزرگ؛ نماد كردار نيك است

 

تا تاریخ هست، تا آزادگی و فرزانگی هست، کورش بزرگ زنده است، همانگونه که اشوزرتشت و فردوسی پاکزاد.


درایران، اشوزرتشت نماد اندیشه‌ی نیک، فردوسی تجلی گفتار‌نیک و کورش پیروکردار نیک است.

 

سه فرزانه‌‌ای که جهان را پویندگی، بالندگی، سازندگی وآبادانی و خرمی بخشیدند.


از پس سال‌ها، ایرانیان دیدند که حکومتی برپایه‌ی دین راستین اشوزرتشت پایه‌ریزی شد و آموزش‌های اشوزرتشت در دودمانجهانی هخامنشی تجلی پیدا کرد.


کورش نخستین بنیان‌گذار پادشاهی در ایران،نظامی نیک‌کردار بنا نهاد که تا آن روزگار هیچ‌کس نتوانسته بود حتا به آنفکر کند. سامانه‌ای برپایه ی انسانیت و حقوق بشر. حکومتی جهانی، بشردوستانهو دادگسترانه.
همه‌ی اندیشمندان و رخدادنگاران جهان باستان از او بهبزرگی و نیکی یاد کرده اند. در تورات، مسیح (نجات دهنده)نامیده شده است. درمیان همه فرنانروايان که از آغاز زندگي ایرانیان در سرزمین ایرانفرمانروایی کرده‌اند، شاید هیچكس را نتوان یافت که از فرزانگی، آزادگی وآزاداندیشی کم‌مانندی چون کورش برخوردار باشد.


او آغازگر نخستین و بزرگ‌ترین امپراتوری جهان بود که تاکنون نیز در میان جوامع بشری بی‌مانند و بی‌رقیب مانده است.


کورشاستوره نیست. کورش انسانی آسمانی نیست. او مردی است بزرگ، نامدار و بیش ازهمه انسانی است زمینی و زادهی سرزمين اهورايي ايران به مانند همهیپارسیان و آریاییان دارای ويژگي‌هاي اخلاقی و انسانی در خور ستایش، هوشیسرشار، جوانمرد، فداکار، دلاور، مهربان، بخشنده و مداراجو.


شگفت اینکه دوست و دشمن، خویش و بیگانه آرزوی داشتن فرمانروایی چون او را در سر می‌پروراندند.


متفکرو اندیشمند یونان باستان، گزنفون، در کتاب خود «سیرت کورش»، او را «انسانکامل»می‌نامد و با اینکه تعصب و غیرت یونانی بودن دارد، ولی حکومت دودمانهخامنشی، در دوران کورش، را برتر از تمدن یونان معرفی می‌كند.


باخترزمين‌ها(:غربی‌ها)،کتاب «کورشنامه»‌ی گزنفون را داستان‌پردازی، خیالبافی و زاییده‌ی تفکراتاو می‌دانند و می‌گویند که کورش نمی‌توانسته چنین انسانی باشد. بی‌گمان اینپندار از آن سو است که برای‌شان ناگوار است که یک فرمانروای خاوری (:شرقی)از جانب یک متفکر باختری تا به این اندازه مورد ستايش قرار گرفته باشد. قهرمان باستانی آنان اسکندر است و این در حالی‌ست که با توجه به شخصیت کورشو سیرتی که گزنفون از او ترسیم کرده، اسکندر در برابرش پریده‌رنگمی‌نماید.


یونانیان که در سواحل آسیای كوچك شكست خورده بودند با وجودنفرتی که نسبت به پارسی‌ها نشان می‌‌دادند-آن‌گونه که از نمایشنامه ی«پارسیان»نوشته ی آشیل شاعر آنان برمی‌آید-در وی به چشم یک فرمانروایآرمانی می ‌نگریستند.


ويژگی ‌هایی که به کورش نسبت می‌دهند، برخاسته ازفرهنگ اخلاقی او است. پیش از آن‌که اين منش، فردی باشد، نماینده ی فرهنگاجتماعی و ملی اوست. مردی که در اوج توانايي سیاسی و نظامی بود با چنانمهربانی و مدارایی به مردم می‌نگریست که جای تردیدی برای هیچ‌کس چه بت‌پرستو  چه خداجوی باقی نمی‌گذاشت که او همگان را دوست می‌دارد و همه را به چشمادب و احترام و فروتنی می‌نگرد. او با دلاوری ‌هايش، تا جایی که لازم بودمی‌جنگید و از هیچ‌گونه تدبير نظامی كوتاهی نمی‌ورزید تا مگر دشمن را ازپای درآورد، ولی به مجرد آن‌که شمشیر از دست دشمن به زمین می‌افتاد، بر اوبخشش می‌آورد و بی‌آن‌که به مال و جان و ناموس و ارزش انسانی او درازدستیشود، گرامی‌‌اش می‌داشت.


کورش هیچ‌گاه مغرور پیروزی‌های خویش نشد، بویخون مستش نکرد و دست به تجاوز و ستم نگشود. شهری را نمی‌توان به یاد آوردکه به وسیله ی او نابود شده باشد، آن‌سان که پيروزمندان دیگری مانند اسکندرکردند. دربرابر، شماري شهر به نام کورش از وی به یادگار مانده، همانندآنچه که در  قفقاز ساخته و یا شهرهايی که در دل آسیای مرکزی و شاید کناررودخانه ی جیحون بود و سرزمينی نیز به همین نام در خود فارس.


بی‌گمانهخامنشیان و کورش نیز مزداپرست و زرتشتی بوده‌اند. در سنگ‌نوشته‌هایهخامنشی می‌خوانیم که اهورامزدا خداوند بزرگ و آفریننده‌ی آسمان و زمین استکه مردم را آفرید و شادی را برای مردم آفرید. بزرگی اهورامزدا دارای  همانمعنایی است که در اوستا و دین زرتشتی هم دیده می‌شود. هم‌چنین نکاتی چونتکیه بر ارج شادی، چیرگی بر دروغ، جدایی و ستیز نیکی و بدی و…جای هيچگماني نمی‌گذارد که کورش و دودمان او پیرو اشوزرتشت بوده اند.


رفتارمداراجویانه و گرامی ‌داشت دیگر ادیان را در استوانه‌ی فرمان کورش بزرگمی‌توان دید. آزاد کردن یهودیان در بابل به فرمان کورش نمونه‌ای از اینرفتار بزرگ‌منشانه است که در کتاب سپندينهی(:مقدس) آنان به آن اشاره شدهاست.


بخشي  از منشور نامدار  و جاودان او چنین است:

“هنگامی که من باصلح وارد بابل شدم و با شادی جايگاه پادشاهی خود را در کاخ شاهزاده قراردادم، آن گاه مردوک، خدای بزرگ قلب گشوده ی بابلیان را به‌سوی من گردانيد ومن هر روز به پرستش و ستایش او می‌‌پردازم.
من در بابل و در تمامشهرهای آن پاسدار رستگاری و سلامت اهالی بابل بودم تا مسکن آن‌ها بنا بهمیل خدا همچون یوغ، نامناسب براي آن‌ها نباشد.
من ویرانه‌هاي آن‌ها راآباد کردم، فقر آن‌ها را بهبود بخشیدم، مردوک، خدای بزرگ، از اعمالپرهیزکارانه ی من شادمان شد. خدایانی را كه در آن‌جا ساکنند، من به جایآن‌ها بازگرداندم و مسکن آن‌ها را برای ابد بزرگ ساختم. من همه ی مردمآن‌ها را گردآوردم و به محل اقامت خود بازگرداندم.


در 255٣ سال پيش درروز هفتم آبان ماه برابر با 29 اكتبر 539 پيش از زايش مسيح ، پس از پيروزیبر شاه بابل، نخستين منشور آزادی ملت‌های جهان توسط كورش بزرگ نوشته شد.


اين روز از سوی سازمان ملل، روز جهاني كورش و يا روز جهانی آزادی بشر ناميده شد.

 

بوذرجمهر پرخيده

دو نوشتار از سرور گرامی جهانگیر موبد گستاسب اشیدری

جهانگیر موبدگشتاسب اشیدری

به نام اهورا مزدا

خوانندگانگرامی پیام زرتشت سرشار از امید و خوش بینی و نوید بخش پیروزی نیکی بر بدیاست امید است که آموزشهای فلسفی ، علمی و اخلاقی و کرداری همانگونه که در (گاتها) سخنان سپنتایی زرتشت آمده است راهنما و راه گشای مردم امروزی برایرسیدن به شاهراه انسانیت بوده باشد . بنابراین مردم امروزی در جستجوی دینیهستند که با زمان همساز باشد . دینی که در آن دادگری باشد نه قانونهای دست وپاگیر . دینی که در آن شرافت انسانی از هر جهت لکه دار نشود ، دینی که باخرد و دانش هماهنگ و سازگار باشد نه اینکه بر پایه وهم و خیال و وحی و حدیثو روایت و معجزه و امدادهای غیبی گزاشته شده باشد ، دینی که پاسدار ومسئول تنها در یک واژه انسانیت بوده باشد . کسی که به راستی گراید بهروشنایی و شادمانی خواهد رسید و کسی که به دروغ گراید تا دیرگاه زندگی رادر تیرگی و کوردلی و آه و افسوس به سر خواهد برد . تنها خرد پاک پناهگاهامن انسانها میباشد و آن به ما رسائی و جاودانگی خواهد بخشید و تنها از اینراه نیک منشی و ایمان پاک به دست خواهد آمد . با یک نگاه کوتاه بهپژوهشهائی که درباره دین و آئین زرتشت انجام گرفته است ، دیدگاههائی کهپژوهشگران راستگو و بینشمند درباره آئین زرتشت داده اند چنان شور و شادی وغروری در آدمی می آفریند که از توان بازگوئی بیرون است . ناگفته نماند کهبرخی هم از روی کینه جوئی سخنانی بر زبان آورده و دسته ای هم از روی لغزش وپی نبرد به درونمایه ها دیدگاههائی را نمایانده اند . بیشتر بررسیها ونوشتارهای تاریخ نویسان در زمان داریوش بزرگ هخامنشی انجام شده است که خودکلیدی برای کاوشهای پسین تر دیگر نویسندگان شده (فیثا غورث ) این دانشمندیونانی کسی است که بارها به ایران و بابل آمده و از نزدیک با دانش و اندیشهایرانی آشنا شده است . نوشتاری دارد به نام ( تاریخ فلسفه ) که از اندیشههای زرتشت سخن میگوید . او مینویسد که زیر پوشش اندیشه ایرانی بوده که همهجا راستی را بر همه چیز دیگر برتری داده و از ( اهورا مزدا) چنان یاد کردهاست که پیکره او از فروغ تابان و روشنائی و روانش گرایشی بسوی راستی ودرستی و رویگردانی از زشتی و دروغ است . این همانی است که همواره در گاتهااز آن یاد شده. به دنباله آموزشهای راستینی که فیثا غورث از اندیشه زرتشتگرفت که همه زندگی اش را در پاک منشی و درستی و دوری از گناه و زشتی و دروغو بدی گزراند . فیلسوفان بنام دیگر یونانی که مانند فیثاغورث به خواندن وپژوهش پیرامون آئین و اندیشه زرتشت پرداخته اند ، در نوشتارهای خود بازتابداده شده و به ستایش خردگرائی این بینشمند یزرگ ایرانی آریائی پرداخته اند وهمه جا از او با ارج نام میبرند . فرهنگ ایران مانند رودخانه ای است که ازسرزمین های همسایه همچون جویبارهائی بهم پیوسته و آنرا گسترش داده اند وآن ویژگی خود را داشته و دارد و در درازای زمان دست کم از هشت هزار سال پیشدر گردش بوده و رسائی و کمال یافته است . فرهنگ ایران جهان بینی گسترده وپیوسته ای میباشد که باورهای دینی اشوزرتشت بخشی از آن است چه بسا مردمانسرزمینهائی که در گزرگاه تاریخ بوده اند ولی از میان رفته اند و فرهنگ آنهابه فراموشی سپرده شده است اما فرهنگ ایران پس از آنهمه فراز و نشیب ها ویورش ها و تاخت و تازهای بیگانگان چنان توانمند بوده است که پس از هشت هزارسال پیش تاکنون بدون اینکه گسسته گردد پا برجا و استوار مانده است . دریغاکه ایرانیان ناگزیر در خانواده ای مسلمان زاده شده اند و دین اسلام بهآنها هویتی داده شده است ، آنها خود برنگزیده اند ولی امروز بسیاری به راهخرد آمده و پی برده اند که این اندیشه بیابانی بزور شمشیر به آنها قبولاندهشده ، از این رو میخواهند و بر آنند که به اندیشه پاک ایرانی نیاکان خودروی بیاورند . سخن من آنست که زرتشتیان چرا این دیوار هراسناک را بدور خودکشیده اند و نمیگزارند ایرانی به ایرانی بودن خود برگردد. این کار از هرگناهی بالاتر است من همه کسانی که چشمها را بسته و گوشها را گرفته و بهدردها نمی خواهند آگاه شوند و در را به روی هم میهنان خود که آغوش به رویاندیشه ایرانی باز کرده اند و آنها را نمیپزیرند ، گناهکار میدانم . جوانانایرانی ما دارند از دست میروند اینان چرا در اندیشه فرزندان ایران نیستند ؟تا کی میخواهند سرها را در لاک هایشان فرو کنند ؟ بسیاری به مسیحیت گرویدهاند که گرچه نه دهم آن ایرانی هستند ولی چرا نباید به آئینی بگروند کهسددرسد ایرانی است؟ کسانی که در را به روی ایرانیان بسته اند دشمن دستور واندیشه زرتشت بزرگند که فریاد می زند بوسیله این دین جهان را به سوی رسائی وآبادانی و نوجوئی و نوگرائی به پیش ببرید

—————————————–

 

نوشتاری از سرور گرامیجهانگیر موبد گستاسب اشیدری

به نام اهورا مزدا

خوانندگانگرامی، اهورا مزدا را با دلی پاک و نهادی بی آلایش ستایش میکنیم و به شمافرزانگان کانون اروپائی برای آموزش جهان بینی زرتشت و شیفتگان و دلباختگانآئین راستین اشو زرتشت درود و سپاس فراوان پیشکش می نمائیم که در راه پاککردن زنگار از فرهنگ والای ایران زمین بپا خاسته اید و تلاش می کنید راهروندگان بزرگی مانند زنده یاد فردوسی توسی و زنده یاد استاد پور داود را پیبگیرید سپاس می گویم به بنیان گزراران این کانون که در کشوری بیگانه دردشوارترینشرایط به دستیابی به کار نویسندگان ، دانشمندان و پژوهشگران برگزیده وبیاری نوشتارهای تاریخی و فرهنگی دیگران را آگاه می سازند . این کار بسیاربا ارزش است زیرا که شاید از هزاران نفر ایرانی ده تن تاریخ کهن ایران رانداند تنها با دانستن تاریخ و فرهنگ کهن ایرانی است که تن هر ایرانی پاکسرشتی بار دیگر می تواند از زنگار آلودگیها پاک شود و به ایرانی بودن خودسرافراز گردد باید با گامهای تند به پیش بروید که با کوشش و پیگیری شمازنان و مردان بزرگ نیک اندیش و با بزرگواری هموندان مایه دار با نگارشهایآگاهی بخش گامهای پیروزمندانه ای بردارید و با یاری و کمک نویسندگان وپژوهشگران و دانشمندان ایران تبار آدمیان را به والائی آئین بهدینی آشناسازید.

شمانور چشمان ایرانیان فرهیخته و والاگرید ، شما امیدهای فروزندگی فرهنگایرانی هستید وماندگاری و پایندگی فرهنگ پویا و شادی بخش ایرانی و بهدینیدر گرو کوشش و همت شماست. پا.ینده و تلاش گرباشید تا بتوانیم دوباره سروری ووالائی از دست داده خویش را در جهان به دست آوریم . ما هیچ چیز از دیگرانکمتر نداریم بلکه فراوان تر داریم زمانی که آنها در غارها زندگی می کردند وهمدیگر را جلو شیر درنده می انداختند یا زنان و دخترانشان را زنده به گورمیکردند ،ما اشوزرتشت کوروش و داریوش و آتوسا را به جهانیان پیشکش نمودیمکه بی گمان پایه ریز تمدن باختر بودند هشیارباشید ناپاکدلان و کور دلان ازخیزش و آگاهی یابی شما در بیم و هراسند از آگاهی شما نسبت به تاریخ پر شکوهنیاکانتان زیان خواهنددید ولیشما فراوانید شما از تبار متهوران و بی باکان تاریخ هستید.

اگرهمه باهم باشیم و به پایندگی و جاودانکی آئین اشوزرتشت بیندیشیم هیچنیروئی را تاب ایستادگی در ما نیست. چرا؟ برای اینکه آئین بهی چیزی را ازکسی به عاریه نگرفته است حسنت باتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق می شودجهان گرفت = یا به نوشته زنده یاد حمید مصدق
چهکسی می خواهد من و تو ما نشویم = خانه اش ویران باد = من اگر ما نشومتنهایم = تو اگر ما نشوی خویشتنی ازکجا که من و تو شوری از عشق و جنون بازبر پا نکنیم = از کجا من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم = من اگر بنشینم تواگر بنشینی چه کسی بر خیزد= من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند = بنابراینما در لحظه ای که به هیچ روی بهدین مجاز نیست در آن بی تفاوت بماند لحظهای که هر بهدین باید وضع خود را نسبت به آنچه در دورو برش میگزرد روشن کند .و اعلام دارد که در کشاکش تعارض های موجود در کجا ایستاده و چه آینده ایرا برای آئین و دین خود آرزو می کند باید بیندیشد که من یک نفر بهدینزرتشتی هستم حقیقت تاریخ فردای همه اینهاست خود را هوادار حقیقت بدانید درجلوه تاریخ مشخص در زمان و مکان معین یک بهدین باشد در این لحظه ای که ازدید من لحظه ای است تاریخی روی سخنم با همه زرتشتیان است آبروی چندین هزارساله دین ما در گرو عمل کرد شماست بیائید مدافع آزادی و پیشرفت جامعه خودباشید نه حامی خود سری و واپسگرائی . ما باید نشان دهیم که زنده هستیم و دربرابر مشکلات و نا همواریها مانندکوهی از پولاد پا بر جا باشیم تا اینکهبتوانیم افتخارات گذشته خود را به دست بیاوریم
ایدون باد

چرا من زرتشتی شدم

چرا من زرتشتی شدم

گفتگوی دکتر خسرو خزاعی ( پردیس) با نویسنده و مورخ فرانسوی مونیک زتلاوی که بهآئین زرتشت گرویده و امروز یکی از هواداران سر سخت این آئین در فرانسه میباشد

منمونیک زتلاوی را در زمستان 2003 شناختم. او از پاریس به بروکسل و به ، « کانون اروپائی برای آموزش جهان بینی زرتشت » آمده بود تا کتاب جدید خود رابه نام « فرزندان زرتشت در هند و در ایران »* در بلژیک معرفی کند و در یکبرنامه تلویزیونی شرکت نماید .

درآن روز و در روزهای پس از آن ما بسیار درباره زرتشت و آئین او گفتگوکردیم، از گزشته های دور و نزدیک و آینده این آئین مقدس سخن راندیم. و اینگفتگو هیچ گاه قطع نشد و تا امروز ادامه پیدا کرده.

مونیکزتلاوی که در اصل یهودی می باشد در 30 اکتبر 2004 در« کانون اروپائی برایآموزش جهان بینی زرتشت» در بروکسل رسماً به آئین زرتشت وارد شد.

ودر همان زمان 17 نفر از ایرانیان مقیم در بلژیک و در هلند هم در برابرانبوهی از جمعیت به این آئین مقدس گرویدند. موبدانی که سدره پوشی ایشان راانجام دادند دکتر علی اکبر جعفری از آمریکا ، بانو فتانه فرید از آمریکا وموبد کامران جمشیدی از سوئد بودند

گفتگو ی زیر در 25 ژانویه 2006 انجام گرفته است:

 پردیس : میدانم که شما نه تنها در اصل یهودی هستید بلکه سالها بود که در جامعه وکانون یهودیان لیبرال در پاریس فعالیت میکردید ، و در این زمینه نوشته هایزیادی از جمله کتاب » « Shalom India را درباره یهودیان هند نوشته اید ،چگونه شد که ناگهان از هواداران سفت و سخت آئین زرتشت شدید؟

زتلاوی : این دگرگونی در من ناگهانی نبود . زمانی که من به هند برای پژوهش دربارهیهودیان هند رفته بودم ، با جامعه پارسی در آن کشور آشنا گردیدم و کم کمبه آئین زرتشت آشنا شدم ، گاتها را خواندم ، و به تاریخ درخشان ایران وزرتشتیان و خدمتی که زرتشت به فرهنگ جهان کرده بود پی بردم و کنجکاوی در مننسبت به آئین پدیدار شد .

درسفرهای بعدی به هند ، کم کم من خود را یک زرتشتی یافتم و همانطور که شمادر مقاله تان که به فرانسه ترجمه شده « میلیونها زرتشتی در جهان کهنمیدانند زرتشتی هستند » نوشته اید ، من هم به این نتیجه رسیدم که من همیشهزرتشتی بو ده ام بدون اینکه خودم بدانم. بنا بر این تصمیم گرفتم که در اینباره بیشتر پژوهش کنم. یکسال بعد ( سال 2001) نتیجه پژوهشهای خود را درکتابی به زبان فرانسه بنام « اینگونه فرزندان زرتشت بسر میدهند : زرتشتیاندر هند و در ایران» در پاریس به چاپ رساندم.

پردیس: پژوهش در آئین زرتشت و علاقه به آن یک چیز ولی ورود رسمی به این آئین چیزدیگری است. کی و چرا تصمیم به این گزینش بزرگ گرفتید؟

زتلاوی : آشنائی با شما و گفتگو هائی که در این زمینه با هم داشتیم و همچنین موقعیت منا سبی که در زمان کنگره جهانی در باره فرهنگ زرتشت در بروکسل دراکتبر 2004 که بوسیله کانون برگزار شده بود پیدا شد برای من تعین کنندهبود.

پردیس : واکنش جامعه یهودی در فرانسه در این باره چگونه بود؟

 
زتلاوی: این واکنش نا برابر بود، بسیاری آنرا پزیرفتند و بسیاری هم از کار منخشمگین شدند. ولی رویهم رفته چون من با یهودیان لیبرال کار میکردم ، آنواکنشها غیر قابل تحمل نبود 

پردیس : من یادم است زمانی که کانون یهودیان لیبرال فرانسه در پاریس برای یکنشست میان دینی از من فراخوانی کرده بود که به پاریس رفته و درباره زرتشتسخنرانی کنم، شما هم با احساس در این زمینه گفتگو کردید، آیا یهودیان حاضردر آن نشست از گفته های شما درباره آئین زرتشت که بخواهی نخواهی بسیاری ازآداب و رسوم یهودیان را زیر پرسش میبرد ، جا نخوردند ؟

زتلاوی : چرا! جا خوردند ولی تمام چیزهائی که من گفتم حقیقت بود و حتی خاخامبرگزار کننده هم که آنجا بود بطور خصوصی پزیرفت . ولی یاد آوری کرد که کارمن «یهودیت را میکشد».

پردیس : چه چیزی در آئین زرتشت بیش از همه توجه شما را جلب کرده، که نمیتوانید در دین یهودی پیدا کنید؟

زتلاوی: بزرگترین چیزی که مرا به آئین زرتشت کشیده چیزی است که در هیچ کدام ازآئین های سامی مانند یهودی ، مسیحی و اسلام نیست ، و آن احترام زیاد بهزندگی است . نه تنها زندگی انسانها ، بلکه به زندگی جانوران و گیاهان وبطور کلی طبیعت است که ارج و ارزش داده شده . برعکس، ادیان سامی همگی بویمرگ می دهند ، بوی گناه میدهند ، بوی دروغ میدهند . زرتشت تنها آئین وفلسفه ای است که دروغ را بالاترین لغزش در آئین خود به حساب آورده درصورتیکه در آئین های سامی دروغ گفتن و مردم را فریب دادن چیزیست عادی و دربسیاری از موارد پزیرفته شده .

پردیس : امروز بسیاری از مردمان بویژه ایرانیان بگونه بی سابقه ای به آئین زرتشتروی می آورند و این آئین قطب نیرومندی شده که اگر شرایط سیاسی یا اجتماعیاجازه دهد جامعه ایران را از بیماری « اسلامزدگی » برای همیشه نجات خواهدداد . شما این پدیده را چگونه تعبیر میکنید ؟

زتلاوی : البته بیشتر ایرانیانی که به آئین زرتشت روی میآورند ، آنهایی هستند کهاز اسلام مایوس شده و دیده اندکه در سده 21، این دین چیزی ندارد که به آنهابدهد، بنابراین آنها به آئین خردگرای زرتشت روی میآورند که میتواند یکدیدگاه مثبت و سازنده و پیشرو به زندگی آنها بدهد، ولی از دیدگاه من ، آئینزرتشت تنها به ایرانیان تعلق ندارد بلکه این آئین میراث و گنجینه بشریتاست و تمامانسانهاباید از آن بهره بگیرند. آئین زرتشت جهانی است و من اطمینان دارم که باسازمان دهی بهتر، بیش از بیش سایر ملتها هم به این آئین روی خواهند آورد .

پردیس : آیا شما نقطه ضعفی در آئین زرتشت می بینید ؟

زتلاوی: تنها نقطه ای که من میتوانم به آن اشاره کنم اینست که آئین زرتشت تنهاکسانی را به خود میکشد که از یک فرهنگ بالایی برخوردار هستند و درک درست آنبرای عامه سخت است.

ازدیدگاه من توده مردم عامی که فرهنگی جز فرهنگ خرافات نمی شناسند هنوزآمادگی برای گرویدن پیدا نکرده اند. ولی با ابزار های ارتباطی امروزی وآگاهی و گسترش یک فرهنگ جهانی ، این مسئله هم حل خواهد شد. من با شماموافقم که سده بیست و یک ، سده زرتشت خواهد بود.

Ainsi vont Les enfants de Zarathoustra* Paris . Ed. Imago, 2001

آئین زرتشت دو باره در حال روئیدن است

آئین زرتشت دو باره در حال روئیدن است

جهانگیر موبد اشیدری


خوانندگان گرامی ،

دینبهی پس از هزارها سال مانند درخت تنومندی است که در زیر هزاران خروارخاشاک مدفون مانده و امروزه جوانه های نورس آن سر بر کشیده و نمودار گردیدهاند. بر پیمان دانشمندان و پژوهشگران بی غرض روشنفکر است که این درخت کهنسال تنومند و برومند را آبیاری کنند تا شاخ و برگ آنها گسترش پیدا کند ودنیایی را از میوه های پر دانش خود بهره مند سازد

باید زنگارهای سد ساله ها را از پیام زرتشت زدود .

دینزرتشت وارون دیگر دین هاست که نمایندگان و پیشوایانش خود را نماینده خدا وپیغمبر او بشمار میآورند و چنین نمایانده اند که خدا بسراغ آنان رفته وآنها را به پیامبری و نمایندگی خویش برگزیده است . در دین زرتشت اینپروردگار نیست که زرتشت را می شناسد و بسراغ او میرود بلکه این زرتشت استکه می اندیشد و در درون خود فرو میرود خرد را بکار میگیرد و پروردگار را میشناسد و خود را باو نزدیک میکند در دیگر دین ها این پروردگار است که بهگفتگو با نماینده و پیغمبر خود می پردازد دستور میدهد خشم میگیرد و مهربانمیشود و خدای آنها می خروشد در آرامش فرو میرود فریاد میکشد و به کیفرمیرساند و به بیم و هراس میاندازد ، نرمی میکند و مهرورزی نشان میدهد بدینگونه خدا با دگرگونیهای روانی و خانوادگی و محیط پیرامون ، نماینده اش درروی زمین دچار دگرگونی میشود و گفتارهای ضد و نقیض سرازیر میکند ولی دراندیشه و گفتار زرتشت در هیچ جا و بهیچ روی دوگانگی یافت نمی شود . او یکراه را برگزیده است و همچنان با خرد توانای خود آن را دنبال میکند اومیکوشد تا راه نیکبختی را بروی آدمیان بگشاید= خدا در اندیشه زرتشت هیچگاهاز ژرفای آنها به زمین نیامده و خود را آمیخته راه و روش ناپسند انسانهانکرده است و آنها را به بیراهه نکشانده و خشم و کینه نگرفته است این زرتشتاست که بیاری اندیشه پرواز میکند تا با خرد توانای خویش به جستجوینادانستنیها بپردازد . او برای پیدا کردن رازهای نهفته میرود و سر بلند وکامیاب باز میگردد .زرتشت ( اهورا مزدا ) را در آسمانها می اندیشد و از اوبرای خوشبختی جهان نیرو می جوید .
دینزرتشت پس از یورش اسکندر ……… و تازیان بیابان گرد بر سرزمین (اهورایی) ایران که کتابها را سوزاندند و به آب انداختند و مردان را سربریدند و زنان رابه بردگی بردند و کودکان را به امان خدا رها کردند ، خواستپروردگار بوده که تا بامروز رسیده و سر پا مانده است اکنون مدتی است کهجوانه های نورس آن از دور و بر آن درخت کهن سال با سرعت هر چه بیشتر رو بهرشد گزاشته و دنیای امروز را به شگفتی واداشته است . پژوهشگران خاور وباختر پژوهش در این آئین را پیگیری می نمایند و هر ساله چندین کتاب در بارهفلسفه آئین زرتشت بوسیله این دانشمندان روشنفکر و واقع بین به جهانیانعرضه میشود و زنگار هائی که بوسیله بد اندیشان یاوه گو و مغرضان کوتاه فکر وددمنش که بآن بسته اند از چهره پر فروغ فرهنگ ایران زمین مانند دریگرانبها در پهنه گیتی میدرخشند ، می زدایند.

آیا پورسینا، خیام، رازی و سایر دانشمندان و هنرمندان ایرانی عرب هستند؟

آیا پورسینا، خیام، رازی و سایر دانشمندان و هنرمندان ایرانی عرب هستند؟


آیا برای « مرکز جهان عرب » در پاریس که با پول هنگفت عربستان صعودی میچرخد، پاسخ آری است!

 

درنیمه نخست ماه فوریه 2006 « مرکز جهان عرب » در پاریس که بودجه هنگفت آناز عربستان میاید، نمایشگاهی بنام « دوران طلائی دانش عرب » با سرو صدایزیادی ترتیب داده بود.

 

ولیدر این نمایشگاه ، هنرمندان، دانشمندان و شاعران ایرانی چون پورسینا ،خیام ، رازی ، توسی و بسیاری دیگر را عرب قلمداد کرده بودند .
ازآغاز این نمایشگاه « انجمن دوستداران فرهنگ ایران و زبان پارسی» و« انجمنفرهنگ ایران» و ایرانیان میهن دوست دیگری که در پاریس زندگی میکنند ، دربرابر این نادرستی و اکنش نشان دادند و با پخش نوشته ای بگونه « petition» در میان بازدید کنندگان نمایشگاه، نا خشنودی خود را از این نادرستی بیانداشتند .

 

افزونبر آن ، در ساعت 17:30 ، روز سه شنبه 14 فوریه 2006 در کتاب فروشی بزرگ« فنک» در پاریس ،آقای « اریک دل پون » ، برگزار کننده این نمایشگاه ،سخنرانی درباره آن بر پا کرد و به پرسشها پاسخ می داد.
چندی از ایرانیان به این سخنرانی رفتند . نکته ای که جای یاد آوری دارد، اینست که پیش از آغاز سخنرانی ، “اعتراضیه ” در میان شنوندگان پخش شد . بدینگونه آنان با یک پیش آگاهی به سخنران گوش فرا دادند .

 

در آغاز سخنرانی ، پس از نمایش چند عکس ، سرپرست «انجمن دوستداران فرهنگ ایران و زبان پارسی» اجازهسخن خواست و از سخنران خواهش کرد تا نامهای کسان یا هنر هائی را که رویپرده بنمایش می گزارد بگوید. ولی سخنران این درخواست را انجام نداد. اینبانوی ایرانی برای بار دوم وبا بافشاری خواهش خود را یاد آور شد . بناچارسخنران زمانی که از پورسینا سخن می گفت ، از او بنام دانشمند و پزشک ایرانییاد کرد که با آفرین های شنوندگان « ایرانی » همراه شد. نکته ای دیگراینکه :آقای « اریک دل پون » در میان سخنانش خلیج فارس را « خلیج عرب وفارس » نامید. در پایان سخنرانی و بهنگام پرسش و پاسخ ، باز هم سرپرست
«
انجمن دوستداران فرهنگ ایران و زبان پارسی» اجازه سخن خواست و گفت که :خلیجفارس ، در دارزای هزار ها سال و روی همه ی نقشه های گیتیایی ( جغرافیایی)دنیا ، همیشه خلیج فارس نامیده شده . آیا شما ، در جایی پیمان نامه ای ،نشستی جهانی و همگانی و یا دادگاهی جهانی می شناسید که نام خلیج فارس را بهخلیج عرب و ایرانی برگردانیده باشند؟ آقای « اریک دل پون » پاسخ داد کهاین جنبه ی سیاسی دارد و همه آنرا بهمین نام می نامند . بانوی ایرانی پاسخداد که ما ایرانیان همگی آگاه هستیم و همه جنبه های سیاسی آنرا می شناسیم . ولی میخواهیم بدانیم آیا ما در یک نشست سیاسی هستیم یا تاریخی؟

 

پرسشدیگر ایشان چنین بود: آیا هنر و دانش کاتولیک ، هنر و دانش کلیمی ، هنر ودانش بودایی و یا هنر و دانش زرتشتی هست که شما می گویید هنر و دانش « اسلامی » و آیا اگر یک فرانسوی نوشته ای و یا نسکی ( کتابی ) به زبانانگلیسی بنویسد باید اورا یک انگلیسی دانست ؟ و یا اگر در یک کشور مسیحی بهدنیا آمده باشد آیا او را دانشمند مسیحی باید خواند؟

 


این دانشمندان ایرانی را که بنام دانشمند عرب می شناسانید ، نه عرب بوده اند و نه مسلمان ، که ایرانی بوده اند و بس.

 

درپایان یاد آور میشویم که هموندان « انجمن و دوستداران فرهنگ ایران و زبانپارسی » و « انجمن فرهنگ ایران » و هم میهنان دلسوز دیگری ، همچنان ، درجلوی در مرکز جهان عرب ، به پخش petition خود سرگرم می باشند . با اینکهمرکز جهان عرب از پلیس خواسته که جلوی این کار گرفته شود ، تاکنون کاری ازپیش نبرده چون کاری بیرون از چهار چوب ادب و قانون انجام نمیدهند و باپشتکار چشمگیری به مبارزه ی خود سرگرم می باشند
دراینجا جا دارد که از تلاتشهای فرهنگی هم میهن خود کدبان « وثوقی » سپاسگزاری کنم که ایشان همه ی هزینه های مالی این تلاش را بگردن گرفته اند.

 

از ژاله دفتریانگزارشی از پاریس