خُواَاِ ت وَدَتام اوستایی، ازدواج با محارم نیست

خُواَاِ ت وَدَتام اوستایی، ازدواج با محارم نیست

نوشتارهایی از موبد کورش نیکنام


دیر زمانی است که دشمنان فرهنگ وتمدن ایران باستان و آیین زرتشت، ازدواج با محارم یا پیوند زناشویی با نزدیکان مانند خواهر ومادررا به زرتشتیان نسبت می دهند. و با این نگرش همراه با تهمت های دیگری مانند آتش پرستی ودوگانه پرستی برآنند تا شاید دلدادگان آیین راستی وخرد و خواستاران فراوان برای پیوستن به فلسفه وبینش زرتشت را گمراه و پشیمان کرده باشند.

پیوند زناشویی با نزدیکان نه تنها در بینش اشو زرتشت و سروده هایش گا تاها نیامده است و پیروان زرتشت هیچگاه از این چنین شیوه نادرستی پیروی نکرده اند، بلکه زرتشت در تنها موردی که درباره پیوند زناشویی در گاتها سخن به میان آورده برای زناشویی کوچکترین دخترش به نام پورچیستا با جوانی خردمند و به دور از خانواده زرتشت به نام جاماسپ بوده است. با این گزارش چنانچه در بینش زرتشت، سنت زناشویی با نزدیکان پسندیده بود و جایگاه باارزشی داشت. برای بنیانگذاشتن چنین رسمی بیگمان زرتشت خودش با دخترش ازدواج می کرد ویا به یکی از پسرانش سفارش می کرد تا با خواهرشان پیوند زناشویی داشته باشند نه اینکه با آزادی گزینش از پورچیستا درخواست کند که با خرد خویش رایزنی کرده و سپس جاماسپ را که در دین داری نام آور شده را به همسری خویش بپذیرد.


تو پورچیستا اسپنتمان ای جوان ترین دختر زرتشت
درباره او(جاماسپ) که پای بند اندیشه نیک است
وهمبستگی با راستی وخردمندی را به تو ارزانی می دارد
با خرد خود رایزنی کن
وسودمندترین کاری که برپایه پارسایی استوار است در پیش گیر
(گات ها هات 53 بند3)


برهمه آشکار است که در روزگاران گذشته، یونانیان، رومیان و به ویژه تاریخ نگاران دوران هخامنشی و ساسانی مانند هرودت و یهودیانی که روی خوشی از ایرانیان نداشته اند گزارش های نادرستی از رفتار ایرانیان ثبت کرده اند. پس از آن نیز تازیانی که به ایران روی آورده اند. برای مثبت شمردن حمله خود به ایران به چنین دروغ پردازی ها و برداشت های نادرست دامن زده و از برخی واژگان اوستایی وپهلوی به ویژه واژه ” خُواث وَدَتام” برداشت نادرست داشته اند. پس از آن پژوهشگران ایرانی وخارجی نیز که در آیین زرتشت پژوهش کرده اند از اینگونه برداشت ها و دروغ پردازی ها بدون توجه به درستی ونادرستی آن بهره گرفته وگاهی آن را به عنوان سپر دفاعی در برابر پویایی آیین راستی به کارگرفته اند و شوربختانه اینگونه دروغ پردازی ها همچنان نیز ادامه دارد.


برداشت نادرست؛

برکسی پوشیده نیست که چنانچه در برخی از نوشته های یونانی، عربی، سریانی و پهلوی در باره واژه “خُودث وَدَتام” جستجو شود به برگردان نادرستی از این واژه خواهد رسید که به پیوند زناشویی با نزدیکان نیزشباهت دارد.

واژه اوستایی “خُواَاِت وَدتَه” که در زبان پهلوی به ریخت “خُوا یت وَدَس” و “خوایت وَدَت” نیز بیان شده است چم (معنی) درست آن به خویشان رسیدن، به نزدیکان پرداختن، مهربانی با خویشان، ازخود گذشتگی و همانند آنهاست. و شباهت کاربردی نزدیکی با واژه ” صِله رَحِم” دارد که در رفتار اسلامی بر آن تاکید شده است.

چنانچه بخواهیم مهربانی کردن به خویشان را در پیوند زناشویی نیز پذیرا باشیم، چرا خویشان را با خانواده از هم باز نمی شناسیم، فرزند خویشان به چم دختر وپسرخاله، خالو، عمو و عمه می باشند که پیوند زناشویی با آنان ناشایست نبوده است. بنابراین خویشان را با اهل خانه و خانواده یعنی مادر و خواهر اشتباه نگیریم. در گذشته یکی از سنت های پسندیده این بود که چنانچه پسر ودختری در خویشاوندان باشد نخست آنان را به همسری می گرفتند تا همه فرزندان یک قبیله برای تداوم وپیشرفت خانواده سر وسامانی داشته باشند.


در نیایش روزانه زرتشتیان و در سرود مَزدیسنو اهمی از اوستای کشتی، در بخش ویژه آن که پیمان داری به دین زرتشتی را یادآوری می کند از واژه خواَاِت ودتام نیزبهره گرفته شده است.


مَزدیسنُو اَهمی. مَزدیسنُو زَرَه توشتریش. فرَوَرانِه آستو تَس چا. فرَوَرتَس چا. آستویه هومَتم مَنُو. آستویه هوختُم وَچُو. آستویه هوَرشتِم شکیه اُتنم.

برمی گزینم دین مزدیسنا را که سفارش شده زرتشت است و استوارم براین کیش. می ستایم اندیشه نیک را، می ستایم گفتارنیک را، می ستایم کردار نیک را.

آستویه دَاِنام وَنگوهیم مازدَیسنیم. فرَسپایه اُخذرام. نیذاسنه یی تیشِم. خُوات وَدتام. اَشه اُونیم.
می ستایم دین نیک مزدیسنا را که نکوهنده جنگ وخونریزی و ستایشگر آشتی و از خودگذشتگی و پارسایی است. (خرده اوستا، اوستای کشتی)


در این سرود و در نیایش روزانه که هر زرتشتی با مزدا (خرد رسا) پیمانی تازه می بندد، به واژه خُوات وَدَتام نیز اشاره و پیمانداری می کند. بیگمان هدف او از این پیمان در نیایش روزانه، پیوند زناشویی با نزدیکان وازدواج با خواهر ومادرخود نیست بلکه اوخواستار پویایی فروزه ازخودگذشتگی در خویش است تا بتواند به خویشان و نزدیکان خود یاری رسانده باشد.


برداشت نادرست از این واژه هنگامی روی داده است که پژوهشگران این واژه را به استناد گزارش هایی از هرودت ودیگر تاریخ نگاران خارجی از کتیبه کرتیر موبد دوره ساسانی، برخی از نوشته های پهلوی پس از ساسانی، داستان هایی مانند ویس ورامین و پیوند هایی نادرست در دربار برخی از پادشاهان گذشته اشاره می کنند وچنین می پندارند که اینگونه رویدادهای نادرست از تاریخ را برآمده از واژه خوات ودتام اوستایی وبه اشتباه پیوند با نزدیکان دانسته اند.


بر همه آشکار است که برخی از واژگان کلیدی در زمانی ویژه و برای نیازهای اجتماعی وفرهنگی خاصی به کار گرفته می شوند که این شیوه گاهی از رهبران وراهنمایان دینی روی می دهد. برای نمونه پس از انقلاب اسلامی در ایران واژه ” شیطان بزرگ” بر سر زبانها افتاد که برای استعمارگران به ویژه آمریکا نسبت داده شده بود. در نظر بگیریم که کسی منظور ومعنی این واژه را ثبت نکرده باشد. پس از هزاران سال پژوهشگری بخواهد کاربرد واژه “شیطان” و “بزرگ” را در تاریخ ایران بررسی کند به چه نتیجه ای خواهد رسید!؟

در روزگاران گذشته نیز چنین بوده است. واژگان بیشماری داریم که زمانی کاربرد ویژه یی داشته ولی اکنون برگردان دیگری را به آن نسبت داده اند.

“یزدان” از ریشه یَزَته در اوستا است که در پارسی به ریخت یَزَت در آمده است و به چم چیزهایی است که شایسته ستایش باشند مانند آب، نورخورشید و ایزدان دیگر ولی کاربرد نادرست کنونی واژه یزدان به چم خداوند است.


واژه “کوشک” در گویش پارسی به بنای بزرگی گفته می شود که پیرامون آن را باغ ودرختانی فراگرفته باشد. این واژه را ترک ها به ریخت “کوسک” در آورده و آن را به اروپا برده اند. واژه انگلیسی کیوسک (
kiosk) از آن درست شده و به اتاقک کوچکی گفته می شود که محل فروش روزنامه یا نصب تلفن می باشد.


واژه “دهقان” در آغاز به چم خداوند، مالک روستا و انسان فرهیخته بوده است ولی اکنون به کسی گفته می شود که پیشه کشاورزی و آبیاری را به دوش دارد.


واژه “فرنگی” که اکنون به اروپاییان گفته می شود از سده یازدهم میلادی به کار رفته که بخشی از اروپا به رهبری فرانسه (فرانکی) به مشرق زمین حمله کردند و جنگهای صلیبی را آغاز کردند. این واژه نیز امروز کاربرد دیگری به دست آورده است.

واژه “آکبند” که اکنون به بسته های دست نخورده و بازنشده گفته می شود مربوط به زمانی است که کالاهایی با مارک (uk.band) از انگلیس به بندر خرمشهر آمده و مردم خوزستان در آغاز آن را آک- بند خوانده واین واژه اکنون کاربرد دیگری به خود گرفته است.

بیگمان واژه خُودت وَدَتام نیز در آغازخویشتن داری و به خویش پرداختن بوده که پس از هزاره ها، دشمنان فرهنگ ایران آن را دیگرگون برگردان کرده اند.


زنده یاد موبد اردشیر آذرگشسب با اشاره به پنج نمونه پیوند زناشویی در ایران باستان برداشت نادرست دیگری را نیز بیان کرده است.

در آیين زرتشتى چند همسری رسم نبوده است بنابراین در آن زمان مردی حق نداشته بيش از يك زن داشته باشند، به همین دلیل پيوند زناشویى در آن روزگار نسبت به چگونگی شرایط خانواده پنج گونه روی می داده است.

پادشاه زن، چَكر زن، ايوك زن، ستر زن، خود رای زن.

پادشاه زن: دختران پس از رسيدن به سن زناشویی با خشنودی پدر و مادر پیوند زناشویی داشته اند.
چكر زن: هر گاه زنى بيوه پس از درگذشت شوهر نخستين خود با ديگرى پیوند زناشویی داشت آن را زير نام چكر زنى ثبت مى کردند.

ايوك زن: ایوَک در زبان پهلوی به چم یک است. چنانچه مردى در زندگی زناشویی فرزند پسری نداشت و فرزندان او همه دختر بودند، برای اینکه نام خانوادگی خویش را به وسیله پسرش به آیندگان برساند، هنگامی که نخستین دخترش با پسری پیوند زناشویی می داشت. دختر وظیفه داشت تا نخستین پسرش را که زایمان می کرد به پدر خود هدیه کند تا نام خانوادگی پدر بر او( پسر دخترش) گذاشته شود وبه این ترتیب پدر از دخترش ایوک (یک) فرزند را به یادگار می گرفت واین نیز سبب برداشت نادرستی شده بود که می پنداشتند پدری با دختر خود پیوند زناشویی داشته در حالیکه دختر چنین پدری پس از زایمان نخستین پسرش را به پدر پیشکش می کرد.

سَتَر زن: واژه سَتَر در زبان پهلوى به معنى فرزند آمده است و واژه استر و سترون ، در گویش پارسى ، از اين واژه گرفته شده اند. در آن روزگار چنانچه پسر يا مردى بدون زن و فرزند از جهان در می گذشت، خويشان و بستگان او مى بايستى دوشيزه اى را با هزینه خود و به نام آن فرد درگذشته زير نام سَتَر زنى به پیوند زناشویی جوانى دیگردر مى آوردند. شرط اينگونه پیوند زناشویى این بود كه زن وشوی می پذیرفتند تا يكى از پسران خود را به فرزند خواندگی شخص در گذشته پیشکش کنند نا نام کسی که بدون فرزند از جهان در گذشته نیزدر خانواده یادآوری شود. اين نوع زناشویى نیز يكى ازبرداشت های نادرست بود كه بهانه به دست دشمنان مى داد، زيرا هرگاه خواهر درگذشته یی با کسی ازدواج می کرد و می پذیرفت که نخستین فرزندش را به نام برادر درگذشته اش به ثبت برساند. آنان می پنداشتند که خواهری با برادرش پیوند زناشویی داشته است در حالیکه چنین نبوده و خواهر پس از درگذشت برادرش وپس از اینکه به شیوه عادی ازدواج کرده بود، یکی ازفرزندان خویش را برای یادبود نام برادرش که در گذشته بود به خانواده پدری خویش سپرده بود.

خود راى زن: در ايران باستان چنانچه پسر و دخترى به سن قانونى یرای پیوند زناشویی می رسيدند و با دلدادگی خواستار پیوند زناشویى مى شدند و پدر و مادر آنان خشنود نبودند پیوند آنان بدون رضایت پدر و مادر خود رای زن به ثبت می رسیده است.


خُوات وَدَتام در نوشته های پهلوی

برخی از نوشته های پهلوی، سده ها پس از حمله اعراب به ایران گرد آوری شده واز تغییر ناگهانی نوشته ها و فلسفه زندگی زرتشتیان در آنها گاهی چنین برداشت می شود که دشمنان فرهنگ ایران پس از غلبه بر این کشور و برای نابودی ارزش های نیک گذشتگان در ایران بر آن شدند تا در بخش هایی از نوشته های آن زمان، با فشار وتهدید از موبدان و کسانی که توانایی خواندن ونوشتن داشتند با فشار وتهدید آنان را وادار کنند تا برخی آداب و رسوم پنداری را به دین زرتشت نسبت دهند تا بدین وسیله کسی به آیین خرافی نیاکان خود بازگشتی نداشته باشد. یکی از آنها برگردان و برداشت نادرستی از واژه خوات ودتام در نوشته های پهلوی است. واژه یی که پیش از آن اینهمه در زندگی زرتشتیان اهمیت وکاربرد نداشته و به یکباره پس از حمله اعراب در ایران از جایگاهی مقدس برخوردارشده و ازدواج با محارم نامیده شده است.

در نسک هایی به زبان پهلوی مانند «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» از خوات ودتام به ریخت خویدوده سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و نپرداختن به آن جزو بزرگترین گناهان دانسته ‌شده است (مینوی خرد، بخش 35 و 36؛ روایت پهلوی، فصل هشتم) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ می‌داند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه می‌کند که محصول جفت‌گیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکته‌ای است که مورد توجه و سفارش زادسپرم (یکی از موبدان زرتشتی آن روزگار) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیده‌های زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.


در فصل هشتم از متن «روایت پهلوی» برای تشویق مردم به اجرای خویدوده چنین بیان شده که اهورامزدا به زرتشت دستور اجرای خویدوده را می‌دهد و می‌گوید این کاری است که من با دخترم سپندارمذ انجام دادم و مشی نیز با مشیانه انجام داد.

در فصل 86 از متن پهلوی ارداویراف‌نامه به زنان هشدار داده شده است که چنانچه از رسم خویدوده خودداری کنند و آنرا سبک بشمارند، وارد دوزخ خواهند شد و در آنجا مارهای بزرگی وارد اندام آنان خواهد شد و از دهانشان بیرون خواهد آمد.

به موجب فتوای بیستم از مجموعه دستورهای موجود در کتاب «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» اگر دختر یا خواهر مردی به خویدوده با او خشنودی و موافقت نداشته باشند، مرد می تواند به زور زن را وادار به اینکار کند!

بیگمان چنین تهدیدهایی نشانه آن است که اینگونه رسم ها برای مردم آن زمان ناشناخته وبیگانه بوده و توده مردم از اینگونه سفارش ها رویگردان بوده‌اند ولی در نوشته های پهلوی با توجه به نسبت دادن خویدوده به اهورامزدا و زرتشت و بیان جایگاه مقدس آن از یکسو و تهدید از سویی دیگر، مردم را وادار به انجام آن کار کنند! نشانه دیگری از رویگردانی مردم این است که در پایان بخش هشتم از کتاب روایت پهلوی، زرتشت به اهورامزدا می‌گوید: «این کار سخت و دشواری است و چگونه می‌توانم خویدوده را در میان مردم رواج دهم؟» و اهورامزدا جواب می‌دهد: «به چشم من نیز چنین است، اما وقتی کردار نیک باشد، نباید دشوار و سخت باشد. به خویدوده کوشا باش و دیگران را نیز کوشا کن!


هر خواننده هوشیاری متوجه تفاوت ادبیات پهلوی ونگرش آن در زندگی زرتشتیان پس از حمله اعراب خواهد شد که نه تنها برگ های تاریخ ایران به نفع مهاجمان ورق خورده بلکه فرهنگ مردم این کشور نیز درسده های آغازین به خواسته بیگانگان فراهم شده است. ناهمگونگی آشکاراین شیوه چنان است که زرتشت هیچگاه در سروده هایش( گات ها) چنین دستورهایی دربار زندگی روزانه مردم مانند خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن وبرخورد با خانواده را نمی دهد. در آن زمان چه روی داده است که پس از دوهزار سال ودر پایان حکومت ساسانی، زرتشت باردیگر لب به سخن می گشاید و به موبدان و نویسندگان متن های پهلوی در آنزمان بهترین ثواب زندگی را بیان می کند که همانا ازدواج با نزدیکان وپیوند باخواهر ومادر باشد.


نسبت ناروا به زرتشتیان

در تاریخ گذشته ایران نیز همانند دیگر ملت ها، کژروی هایی به ثبت رسیده که نمونه آن پیوند زناشویی با نزدیکان است که برخی از آنها دروغ پردازی است و بقیه نیز به فرهنگ و دین زرتشت نسبتی ندارد زیرا هرگاه در چنین مواردی از موبدان زرتشتی پرسش شده است این عمل را ناشایست ونکوهیده بیان کرده اند.
در یک روایت مسیحی آمده است که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی خود با دخترش ازدواج کرده وسپس او را کشته است. جالب اینکه کریستن سن نیز آن را در نسک “ایران در زمان ساسانیان” آورده است. آنچه از زندگی درست یزدگرد در تاریخ داریم او به هنگام آغاز پادشاهی تنها 15 سال داشته ودر سال هشتم پادشاهی 23 ساله بوده است چگونه ممکن است که در آن سن وسال دختری داشته باشد که بتوان با او ازدواج کرد!


داستان هما وبهمن در شاهنامه نیز مورد دیگری است که به آن اشاره می شود که بهمن دختر خود هما را به همسری خود در آورده است! چنانچه این داستان روی داده باشد آیا آنان زرتشتی بوده اند یا برپایه کدام سفارش زرتشت چنین کاری را انجام داده اند؟


مورد دیگر ازدواج کمبوجیه با خواهر خویش است که هرودت آن را چنین گزارش داده است: کمبوجیه مردی بود خودسر و کینه جو وسنگدل که تنها برادر خود بردیا را در جوانی بکشت تا مبادا روزی بر او شورش کند وپس از آن عاشق دلداده خواهر خود هئوتسا شد وبرآن شد تا با او ازدواج کند، از آنجا که چنین رسمی در ایران سابقه نداشت از موبدان خواست تا پس از مشورت با یکدیگر، قانونی در دین بیابند که به این کار نادرست او اجازه داده شود. موبدان که از تندخویی وخشم کمبوجیه نگران بودند به او گفتند “در قانون های ایرانی نگریستیم، هیچ قانونی در دین نیست که پیوند زناشویی برادر با خواهر را روا دارد ولی قانونی هست که شاه در انجام هرکاری آزاد است”

بنابراین اگر چنین رسمی تا زمان هخامنشی شناخته شده بود موبدان سفارش آن را به کمبوجیه نیز کرده بودند!

برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که ازدواج با محارم دربین زرتشتیان وجود داشته ولی پس از آمدن اسلام به ایران از بین رفته است. این نیز نادرست و دروغ است زیرا زرتشتیان پس از ساسانیان همچنان آداب و رسوم خود را در هر شرایطی مخفیانه پیروی کرده اند و تغییری در آن نداده اند. چنانکه همه جشن ها وسنت های نیاکان خود را همچنان برگزار می کنند. اگر چنین رسم نادرستی را از گذشته پیروی می کردند بیگمان تاکنون نیز باید ادامه داشته باشد.

آشکار تر زرتشتیانی که پس از حکومت های نخستین اسلامی در ایران به هندوستان کوچ کرده اند. به پارسیان شهرت یافته و در آن کشور با آزادی زندگی کرده اند. چنانچه رسم پیوند زناشویی با مادر وخواهر را پیش از آن در ایران پیروی می کرده اند آن را باخود منتقل کرده ودر هندوستان نیز به آن عمل می کردند در حالیکه پارسیان (زرتشتیان هند) هیچگونه ازدواج با محارمی را در هزار سال گذشته در خانواده نداشته اند.


نتیجه

چنانچه بدون تعصب بخواهیم رویدادهای تاریخی مردم گوناگون را بررسی کنیم، آشکار است که گاهی زناشویی با نزدیکان در تاریخ ملت ها روی داده ولی به ادیان نسبتی نداشته است. فرزندان حضرت آدم و حوا، هابیل و قابیل خواهر وبرادری بودند که با یکدیگر پیوند زناشویی داشتند. در کتاب مقدس آمده که ساری همسر ابراهیم، خواهر او بوده است (کتاب پیدایش سوره 20) زئوس خدای بزرگ یونان نیز با خواهر خویش ازدواج کرده است (ایلیاد، سرودهفدهم)، کلودیوس امپراتور روم با دختر خود ازدواج کرده و آن را به صورت قانون در آورده است. برخی پادشاهان مصر با خواهران خود پیوند زناشویی داشته اند. و ملکه عیلامی که دو برادر خود را به شوهری داشته است.

بنابراین همانند دیگر رویدادهای رنج آورو غیر انسانی که در تاریخ گذشته ملت ها پیش آمده است مانند جنگ و خونریزی، غارت و چپاول، ستم وبیداد، جنگ های بین ادیان ومذاهب، برده داری ونژاد پرستی و کژروی هایی که اثر ناگوارآن تاکنون همچنان برجای مانده است. نمونه هایی از رفتار نادرست وبسیار اندک دربرخی از خانواده ها مانند پیوند زناشویی با نزدیکان نیز پیش آمده است که نباید آن را به دینی نسبت داد و پیروان کنونی آن را سرزنش کرد. به ویژه پیروان بینش زرتشت که پیوسته آهنگ راستی وخردمندی را نواخته اند و نه تنها پیام آورشان چنین رسمی را بنیان نگذاشته است بلکه زرتشتیان نیز در گذر زندگی هازمانی خویش هیچگاه پیوند زناشویی با خواهر ومادر خویش نداشته وبا آن بیگانه بوده اند. نسبت دادن اینگونه دروغ ها، تهمت وافترایی بیش نیست و گناهی نابخشودنی در پی خواهد داشت.


موبد کورش نیکنام 1393


یاری نامه

خرده اوستا، برگردان از دین دبیره به کوشش رشید شهمردان، انتشارات فروهر، چاپ سوم 1380
گاتاها سرودهای زرتشت، دکتر آبتین ساسانفر، انتشارات بهجت، تهران چاپ دوم 1393
ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستن سن، ترجمه رشید یاسمی، تهران چاپ نهم 1377
مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، موبد اردشیر آذرگشسب، انتشارات فروهر تهران 1358

اگر ایران باستان علم و دانش نداشت پس چطور …

اگر در ایران باستان علم و دانشمند نبود پس این موارد چطور رخ داده است؟

بسیار شنیده ایم که عده‌ای از مسلمانان که شمشیر را از روی بسته اند و امت اسلامی را به ملیت ایرانی ترجیح می دهند معتقد اند که قبل از اسلام ایراندارای دانشمند نبوده است و تمام داشته‌های ما از سر صدقه اسلام است!

و یا برخی چنان از فرهنگ ، هنر و تمدن اسلامی سخن میگویند که اگر کسی چیزی نداند فکر میکند چه چیزی بوده است ! این افراد اگر راست می گویند کمی از آنچه را که ادعا می کنند بیان کنند که در بدو پیدایش اسلام در بین تازیان بیابانگرد وجود داشته است ! شاید تنها بتوانند بگویند زنده بگور کردن دختران ، تجاوز ، راهزنی ، غارت و چپاول ، حرم سراهای زیاد ، جنگ و کشتار برای گرفتن غنیمت های مادی و جنسی و مواردی از این دست که سراسر تاریخ اسلام را تا به امروز در بر گرفته است

در پاسخ باید گفت: واقعیت‌های تاریخی و ملی با سلایق شخصی و گاه حکومتیتغییر نمی کنند! این عده هر چه را که پای منبر شنیده اند را مهر صحت زده وباور می نمایند. مسلما از اقتدار ساسانیان در ۴۲۰ سال بی‌اطلاعند.

از ضعف و نابودی آن هم بعد از جنگهای ۲۰ ساله خسرو پرویز با بیزانس که پایتازیان را به ایران باز نمود هم باید بی‌اطلاع باشند. امپراطوری ایرانباستان ۱۲۰۰ سال قبل از اینکه اسلام رشد و نمو نماید تشکیل شده بود. میدانید که یک امپراطری بزرگ باید دستگاه بورکوراتیک عظیمی داشته باشد بادیوان محاسبات و خزانه و سیستم مالیاتی دقیق.میدانید که برای ساختنتالارهای عظیم تخت جمشید می بایست که دارای علوم معماری و ساختمانی باشند. نیازمند محاسبات دقیق بوده است.

مگر تخت جمشید بدون علم و دانشریاضی ساخته می شده است؟

مگر قوس طاق کسری که بالای ۱۰۰ سال بعد منصوردوانی برای بغداد مصالح ساختمانی می خواست و نمی توانست از مصالح آنجااستفاده کند زیرا قادر به تخریب کامل و بهره برداری از سنگهایش نبود بدونمحاسبات دقیق آرشتیکسی ساخته شده بود؟

هنوز هم در تصاویر شما آن قوسطاق را می بینید. آن قوس لازمه کلی محاسبه است برای یک مهندس راه وساختنان امروزه با ماشین حساب و کامپیوتر.

مگر خشایارشاه با کشتی بریونان باستان در نبرد ترموپیل شرکت نداشت؟ مگر هرودوت خبر از نبرد دریاییسالامیس با ایران و خشایارشاه نداده است؟

اعزام چند صد هزار نفر واحداث پل بر تنکه داردانال مگر با آیت الکرسی امکان پذیر بوده است؟ ایننبرد خشایارشاه ۴۸۰ سال قبل از مسیح رخ داده است.یعنی همان ۱۲۰۰ سال قبل ازاسلام شما.

اگر در ایران باستان علم و دانشمند نبود پس این مواردچطور رخ داده است؟ مگر یک امپراطوری بزرگ جهانی بدون طبیب و دارو می تواندچند قرن با یک امپراطوری مقتدر دیگر بجنگد و مجروحین را مراقبت نماید؟

مگراقتدار ۳ امپراطوری بزرگ و جهانی ایران در خود کفایی کامل کشاورزی و حفرقنات و چاههای متعدد ونظارت و حمایت بر کشاورز و زارع ایرانی امکان پذیربوده است؟

امروزه با این تکنولوژی و ماشینهای صنعتی و کشاورزیدوستان تازی شما قادر به خود کفایی کشاورزی نبوده و هر ساله گندم و ذرتفراوانی از غرب کافر وارد می نمایند. مگر فرش بهارستان بدون صاحبنظر هنر وتنظیم و نقوش رنگها با جواهرات امکان ساختش بوده است؟

مگر همین فرشبهارستان بوسیله بزرگ و عاقل تازیان که شما شاه مردان می نمامید و کتاب شیخرضی را بر وی انتساب می تماید توصیه نشد که فرش را پاره نمایند و غنیمتببرند؟

(تاریخ طبری جلد پنجم برگ ۱۸۲۵ و ۱۸۲۴)

قومی که به آن فرشنفیس و زیبا رحم نکند به کتاب و کتابخانه رحم میکند؟ اصلا تازیان میدانستند کتاب چیست؟ مگر از کتاب سوزی هم بی‌اطلاعید؟

میدانید چرا ماباید این مطالب تاریخی را در کتاب‌های دیگران بخصوص هرودت و یونانیانجستجو نمایم؟ زیرا دوستان و هم کیشان شما از مدنیت صفر مطلق بهره می بردند ونمی دانستند اصلا کتاب چیست؟

مگرا از کتاب سوزی عمر و اینکه ما راهمان قران کفایت میکند خبر ندارید همانطور که در بالا قید شد: واقعیت‌هایتاریخی و ملی با علایق شخصی و گاه حکومتی هیچگاه تغییر نمی کنند

در پایان شاید این فرتور شما را بیشتر به اندیشه فرو ببرد !

 

ای ایرانی به خود آی !

 

ای ایرانی به خود آی !

 

 

 

آیا پس از خواندن این متن کوتاه که از درون کتب خود نویسندگان اسلامی جمع آوری شده است، حاضر هستی به دانسته‌هایی که از پای منبر های آخوندها بدست آوردی کمی شک کنی و به دنبال شناخت درست تری از این جنایتکاران اسلامی در تاریخ باشی یا نه! ؟

 


حال توجه تو مخاطب ایرانی مسلمان و شیعه را در اینجا تنها به گوشه ی کوچکی از یک رخداد تاریخی و جنایت فراموش نشدنی علیه ایرانیان، که نام همین امام جنایتکار اسطوره شده در میانشان می درخشد را جلب می کنیم تا شاید از خواب غفلت بیدار شوی البته اگر خود را در مرحله اول یک انسان آزاده و ایرانی می نامی!

 


–> در تاریخ طبری، جنایتی که علیه مردم گرگان صورت گرفته است، بدین صورت به نگارش در آمده است:

 


“سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند.
لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند.
یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد.
“سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار (امان) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره‌ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.

 


در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی (امام حسن) – حسین ابن علی (امام حسین) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. “

 


منبع: تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶

 


چند منبع دیگر را که صحت و درستی این اتفاق را تایید می کنند را نیز، در ادامه ذکر می کنیم.

 


–> “عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند.
هر دو نفر حرکت کردند. عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن و حسین هر دو بودند “.

 

 

 

منبع: فتوح البلدان نوشته احمد ابن یحیی بلاذری صفحه ۳۰۳

 


–> “مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سال‌ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت، اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و طبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند.
در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این یورش، حسن و حسین (فرزندان علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند “.

 


منبع: فتوح البلدان نوشته ابن فقیهصفحه ۱۵۲

 


–> “در سال سی‌ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش (عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب (سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد.
دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.
این نیروی تازه نفس بحدود طبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است. سعید هیأتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند.
این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه‌های کوه پیکر قلعه را داد.
هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه‌های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند.
سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه‌ای که قبلا طرح ریزی کرده بودند دستور داد بی‌درنگ نقاط بلند و سخت قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را خلع سلاح نمایند.
فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت، بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت، کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد “.

 


منبع: زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم

 


این‌ها حقایقی تلخ و غیر قابل انکار است، حال به وجدان خود رجوع کنید، بیاندیشید
و از خود بپرسید که:
چگونه یک ایرانی و یک انسان آزاده میتواند به ستایش چنین جنایتکاری که آنچنان وحشیانه مردمان گرگان و شمال ایران را، به خاک و خون کشیده است، بپردازد. ؟
و چه بلایی بر سر حس میهن پرستی و عرق ملی ایرانیان به زور شمشیر مسلمان و شیعه شده آمده است؟

 


و در پایان روایتی از حسین ابن علی را می آوریم، گر چه قلم یک انسان خردگرا از نوشتن آن شرم دارد اما دانستن آن برای هر ایرانی که چنین جنایتکار اسطوره شده ای را می ستاید در این عصر و دوران لازم و ضروری می نماید.

 


–> حسین بن علی امام سوم شیعیان خود میگوید:
“ما از تبار قریش هستیم و هوا خواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی‌ها هستند.
روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.
ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد. زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت! “.

 


منبع: سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار صفحه ۱۶۴ حاج شیخ عباس قومی

 

 

داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

داستان کفشگر و انوشیروان و رد کردن رشوه کفشگر

لشکر ایران بعد از نبرد طولانی با سپاه روم در حوالی شام ( که قلمرو ایران بوده است و اکنون کشور آشوب زده سوریه در آنجا قرار دارد ) با وجود پیروزی نیاز مبرم به پول، ابزار و خوراک دارند.

خزانه ی موجود تهی است. انوشیروان بی پول نیست دستور میدهد که از خزانه یمازندران هزینه سپاه را بفرستند اما بزرگمهر وزیر خردمند پیشنهاد می کند:

مردم ایران همه دارای اندوخته هائی هستند, اگر پیام شاه به آنان برسد، این هزینه را به وام به شاه خواهند داد.

در این میان کفشگری پیدا می شود و به فرستادگان بزرگمهر می گوید :
من این پول را میپردازم. قپان و ترازو بیاورید و سکه ها را وزن کنید و ببرید.
در عوض درخواستی دارم که پادشاه انوشیروان اجازه دهد فرزندم در رده ی «دبیران» شاه قرار گیرد.

وقتی پیام کفشگر را به انوشیروان می دهند وی می گوید :
وام کفشگر را به او پس دهید چه هر کسی را نمیتوان بدون صلاحدید سران دیوان دولت به دبیری برد ….

دبیر در ایران قدیم منصبی در حد وزیر بود. در تاریخ بیهقی به دبیری بونصرمشکان و ابوالفضل بیهقی و … و کارهای مهمی که ایشان داشتند اشاره شده است .

در این دوره این داستان تحریف شده و اینطور در کتابهای درسی نوشتهاند که کفشگر تقاضا داشت تا پسرش درس بخواند و شاه ایران مخالفت کرد, درصورتیکه آموزش همگانی بود و نیاز به اجازه شاه نداشت . تنها دبیری دیوانبود که چون سرنوشت کشور را در مسائل مختلف در دست داشتند لذا باید دربالاترین درجه از علم و دانش زمانه باشند که این طی آموزشهائی طولانی ازسنین کودکی تا بزرگسالی کسب میشد.
تنها کسی که از مردم عادی به مقام دبیری رسید بوذرجمهر حکیم بود که خود داستان دیگری دارد .

و اما راه و رسم گزینش دبیران

در کتاب ( الوزراء و الکتاب ) که در شرح حال وزیران و دبیران قرنهاینخستین اسلامی است در مقدمه آن شمه ای از راه و رسم ایرانیان در این زمینهرا ذکر کرده است .

در روزگار شوکت ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانیرا برای دبیری دیوان نامزد میکردند نخست بایستی سران دیوان خرد و دانشآنها را بیازمایند و کسانی را که شایسته یافتند نام آنها را به شاه گزارشکنند و کارهائی را به ایشان واگذارند تا آنگاه به دستور شاه آنها را نزدکارگزاران دولت بفرستند تا در کارهای مختلف شایستگی خود را نشان دهند .
در کتاب آمده است که پادشاهان دبیران را مقدم میشمردند و فضیلت صنعت ایشانرا میشناختند و ایشان را از نعمت و رفاه بهره مند میساختند. زیرا آنها رایو خرد را با صنعت و هنر و بلاغت و خط یکجا داشتند .

زیرا آنها هستند که زبان گویای شاهان و گنجینه دار اموال ایشان و امین پادشاهان بر رعیت و کشورشان هستند .

فردوسی از جمله کارهای اردشیر بنیانگزار ساسانیان شمرده است که در زمانهمین شاه بود که دبیران طبقه ای خاص گردیدند و از طبقات ممتاز به شماررفتند:

به دیوانش کار آگهان داشتی
به بی دانشان کار نگذاشتی
بلاغت نگه داشتندی و خط
کسی کو بُدی چیره بر یک نُقط
ستاینده بُد شهریار اردشیر
چو دیدی به درگاه مردی دبیر
بدو باشد آباد شهر و سپاه
همان زیردستان فریاد خواه
دبیران چو پیوند جان من اند
همه پادشا بر نهان من اند

برخی تاریخ نویسان حکایت کفشگر و انوشیروان که میخواست با تقدیم مالفراوان از او اجازه بگیرد که فرزند خود را به فرهنگیان سپارد تا در زمرهدبیران درآید اینطور تفسیر کرده اند که شاه مخالف درس خواندن عامه مردمبوده در صورتیکه به مکتب رفتن و درس خواندن نیازی به اجازه پادشاه نداشت وهمگانی بود .

آنچه به اجازه شاه نیاز داشت ورود به خدمت دیوان و رسیدنبه مقام دبیری بود که طبق آئین آن زمان به فرزندان کسانی تعلق داشت که درهمین طبقه دبیران بودند که پدر آنها از زمره با لیاقت ترین اعضاء دیواندولت بودند و با گذراندن انواع آموزشهای لازم طی سالهای بسیارشایستگی درامور محوله لیاقت خود را بثبوت رسانده بودند .
به گفته ابن بلخی از جمله کارهای انوشیروان این را نوشته که :
بفرمود تا جز مردم اصیل صاحب معرفت را هیچ عمل نفرمودندی و منع کرد هیچ بی اصل یا بازاری یا حاشیه زاده دبیری آموزد… فارسنامه

نامه ایران) حمید یزدانپرست(

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی

به خشنودی اهورامزدا

به کوتاهی پیرامون گرایش کُردهای ترکیه و سوریه به آیین مزدیسنا (زرتشتی(

فلوطین اسکندرانی و شاگردش فرفریوس در نویسه هایشان اشاره به آتشان ورهرامو آتشکده های روشن در جبال سوریه و ترکیه امروزی دارند و از چاشته ها وهیربدستان هایی سخن به میان می آورند که مغان دانشمند در آن حکمت خسروانیرا می آموزاندند که خود گویای گسترش و حضور تاریخی دین و فرهنگ زرتشتی درآن سرزمین هاست. شاید امروز بنابر قراردهای سیاسی دیگر نام این پهنه هایجغرافیایی ایرانشهر نباشد و تنها نام و یادی از فرمانروایی پارسیان،ساسانیان و کسراها برجای مانده باشد… و سایه هایی کم رنگ در زیر غبارروزگار از آن آموزه ها و یانش های مغان زرتشتی در آیین ها و فرهنگ روزمرهمردمان این دیار…..

گاه و بی گاه کاربران اینترنتی درتارنماهای اجتماعی فرتورهایی دست به دست می کنند که درونمایه آنها سخن ازکسانی با فرنام زردشتیان کرُد یا کرُدان زردشتی یا پیروان دین زرتشتی درسوریه و عراق دارد… اینکه شماری از مردم کرد سوریه امروز هم هنوز بر دینزرتشتی برابر چارچوب رسمی موبدان و آیین ها، باورها و فرهنگ اجتماعی آناستوار هستند و این بهدینان در سده ی گذشتهاز چشم هازمان جهانی زرتشتیانبه ویژه جامعه ی نیرومند و با نفوذ پارسیان هند پنهان مانده باشد، سخنشگفتی است به ویژه آنکه در یک صد سال گذشته جایی در این کره ی خاکی باقینماند که عصر اطلاعات و ارتباطات یکپارچه آن را نکاویده باشد.

منطقی تر خواهد بود اگر این گرایش ها را برپایه داده های جامعه شناسی،جنبشی جوان در میان این مردمان بشماریم که حداکثر در بیست سال اخیر زمزمه یآن از گوشه و کنار به گوش می رسد. همانند این جریان اجتماعی در گرایش بهدین بهی را در دو دهه ی اخیر می توان در آمریکای جنوبی و لاتین، روسیه،آسیای میانه و قفقاز و… هم مشاهده کرد؛ البته با در نظر داشتن این نکته یمهم که گرایش آنها در بیشتر مواقع همسو و همراه با جریان رسمی دین بهی وهازمان زرتشتیان است و آمیخته به شعارهای سیاسی و پافشاری بر خواست هایقومی و نژادی نیست….

در چند سال اخیر شماری از مردمان کُردزبان سوریه در کنار پرچم یک گروه چریکی چپ گرا از کردان آن دیار، درفشی بانگاره ی فروهر را هم بالا برده اند و پیکره ای منسوب به اشوزرتشت راهم درشهر «عفرین» برپا داشته اند و می نماید که به میراث مینوی آن پاکمرد مهر میورزند… بی گمان من هم به نوبه ی خودم بعنوان یک کنشگر دینی، خشنودم ازمهرورزی ایشان نسبت آن وخشور و دین و فرهنگ زرتشتی… اما اینکه این گرایشها تا چه میزان به شالوده ی دین بهی، پیام زرتشت پاک و فرهنگ هازمانیزرتشتیان نزدیک است، پرسشی است که با توجه به تجربه ی شخصی خودم و زندگی درجنوب ترکیه و در شهر مرزی شیرناک و دیدار از شهرها مرزی نوسیبین، ماردین،دیاربکر، جیزره، سیلوپی، شانلاعورفا، وان، هاکاری، آگری و… باید بگویمشوربختانه نزدیک به صفر است.

برای نمونه در نهایت شگفتی آقای «شوکرو» معمار کُردی که مرکز فرهنگی شهر نوسیبین در جنوب ترکیه را با الهاماز عکس هایی اینترنتی از نگاره های سربازهای جاویدان پارسه(تخت جمشید) طراحی و ساخته و در دو سوی سر در ورودی آن مرکز فرهنگی نگاره های فروهر راتراشیده است، با وجود اعتقادات اسلامی و اقامه نماز یومیه مسلمینخود رازردشتی می دانست اما تا پیش از آشنایی و گفتگو با یکی از بهدینان ایرانیساکن آنکارا حتا نمی دانست که «گاتها» و «یسنا» و سدره و کُشتی چیست!!

فارغ از دیدگاه های سیاسی، چکیده سخنی که بیشتر این مردم پیرامون دین بهی با من در میان می نهادند دور این محور می گشت که:

«ما کُرد هستیم و عرب و ترک و ایرانی نیستیم و تحت ستم قرار داریم
در ازمنه ی باستان پیامبر کُردی از میان خودمان داشتیم بنام حضرت زردشت کهاو نوروز را بنیاد نهاد و آتش نوروز را برای ما کُردها به یادگار گذاشت.

زردشت کتابی داشته که به زبان کُردی بوده

کردهای یزیدی(ایزدی) همان زردشتیان هستند و سنت زردشت، همین سنت کردهاست»

و سخنانی عوامانه از این دست که گویای عمق ناآگاهی آنان نسبت به آیین مزدیسنا، پیام اشوزرتشت و فرهنگ زرتشتیان است.

اینکه آن وخشور بزرگ چه گفت چه آموخت و آرمان و پیامش چه بود و «گاتها» چیست؟

«یسنا» چیست؟ و اوستا و نسک های پهلوی کدام است؟

و آیین فرهنگ زرتشتی چگونه است؟

انجمن مغان که اشو زرتشت بنیاد نهاد چه بوده؟

آتش ورهرام و آدریان و درمهر کجاست و آیین و بنیاد آن چگونه است؟
سدره و کشتی چیست؟ و آیین نیایش و یزشن در دین زرتشتی چگونه است؟

موبدان و هیربدان که بودند و کیستند؟ و زرتشتیان اکنون در ایران و هند و دیگر کشورهای جهان چه می کنند؟

برای آنها مللموس نیست و گفتاری ناآشناست.

شوربختانه آگاهی اکثریت این عزیزان همتبار در حد همان اندک آگاهی هایشفاهی و متاسفانه جهت داری است که تلوزیون های آن گروه چیریکی مارکسیستیاشاعه می دهند، سخنانی که گاه شگفت آور و از ریشه در تضاد با بنیادهای دینبهی است.

برای نمونه عرض می کنم: شماری از هموندان آن گروه درونپایگاه خودشان در کوه های قندیل، جامه سرخ و زرد بر تن داشتند و در کنارآتشی افروخته، برابر تصویر رهبر سازمان خویش سجده می کردند و نامش را عبادتبه شیوه زردشتی نهاده بودند.

یکی از رسانه های تصویری این گروه باشور و هیجانی خاص این تصاویر را پخش می کرد و گوینده ی آن شبکه که گویاکنترل مشاهیر خودش را از دست داده بود با حرارتی خاص رهبر مارکسیست حزبش راهمان زردشت امروز مردم کُرد معرفی می کرد!!!

شوربختانه تعصباتقومی سردمداران کشور سوریه و جبهه گیری های دولتمردان اسلامگرای ترکیه ورسانه های دولتی این کشور از یک سو و از سویی دیگر نبود آگاهی رسانی درست وشفاف پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی در رسانه های عربی، ترُک و کرُد زبان،بیم آن می رود که در آینده ی نه چندان دور کژ گویی ها و سخنان جهت دار وناروایی که رسانه های این گروه چریکی به خورد مخاطبان ناآگاه خویش می دهند،اندک اندک بعنوان حقیقت تاریخی و فرهنگی دین زرتشتی پذیرفته و در باوربینندگان این رسانه ها رسوب یابد و بقولی شود داستان این بیت که شاعر میفرماید:

خشت اول چون نهاد معمار کج

تا ثریا می رود دیوار کج

در برابر این نیمه خالی لیوان، شاید یک نیمه ی پرُ و روزنه ای از روشنایی وامید نیز دیده می شود، و آن کوشش شمار کوچکی از پژوهندگان کُرد زبانانبرای برگردان نسک های دین زرتشتی به ویژه گاتها از ترجمه فارسی و انگلیسیبه زبان های ترکی استانبولی و کرُدی است. در این میان چندتن از آنان که درزمینه ی دانشگاهی و آکادمیک کوشندگی دارند با یاری یک تن از بهدینان ایرانیساکن در ترکیه، پا را فراتر نهادند و با توصیه ی اینجانب به منظور پژوهشمیدانی دست به سفر به ایران زدند. این سفر بستری را فراهم آورد تا اینعزیزان بتوانند بعد از سده ها سردرگمی و گرفتاری در فرهنگ ترُکی اسلامی،فرصتی یابند تا از نزدیک آتش ورهرام و آدریان های هازمان زرتشتیان در ایرانرا زیارت کنند، از نزدیک با موبدان زرتشتی و گرامی انجمن موبدان ایرانپیوند گرفته و هم سخن شوند و در شماری از آیین ها و جشن های زرتشتیان شرکتکنند، حتا با مهرورزی شماری از همکیشان، این فرصت را یافتند که در آیین هایخصوصی چون عروسی و گواه گیری نیز حضور یابند.

نتیجه ی این سفر وپژوهش های میدانی سبب شد تا این عزیزان آگاهی های دست اول، درست و بیلغزشی پیرامون دین و فرهنگ زرتشتی بدست آورند و البته در کنار آن نسک هاییاز گاتها، اوستا و شمار قابل توجهی از کتب در پیوند با دین بهی را در ایرانتهیه کرده و با خود به ترکیه بیاورند.

چنانکه نیک آگاهید، بخشبزرگی از آثار موبدان، هیربدان و پژوهشگران دین و فرهنگ زرتشتی در جهان بهزبان های فارسی و انگلیسی است. آشنایی این عزیزان با زبان فارسی خود فرصتیمغتنم را فراهم آورده است تا در کنار گزارش های تصویری و پژوهش های میدانیکه در ایران فراهم آورده اند، اقدام به ترجمه نوشته های دینورزان زرتشتی وموبدان ایرانی از فارسی به تُرکی استانبولی و کُردی کنند.

امید آن میرود که در آینده ی نزدیک با انتشار این آثار، جامعه ی دانشگاهی و طبقهمتوسط و تصیلکرده کشور ترکیه و همتباران کُرد این فرصت را بیابد تا فرایپیش داوری ها و تعصبات کور مذهبی و قومی، داوری درست و آگاهانه ای پیرامونزرتشت پاک، بهدینان و دین و فرهنگ زرتشتی داشته باشد. ایدون باد.

فرید شولیزاده

کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت

کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت

تازه‌ترین کتاب موبد دکتر کورش نیکنام، «کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» نام دارد که در آن به گونه‌ای دسته‌بندی‌شده و با نقل قول مستقیم،نوشته‌های حدود 200 تن از پژوهشگران قدیم و جدید ایرانی و خارجی را دربارهزرتشت و آموزه‌هایش به همراه دیدگاه‌های خود آورده است.

 



خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـدرباره زندگی و اندیشهزرتشت، آثاری متعدد به زبان فارسی نگاشته‌اند اما کتاب «کنکاشی بر زندگی واندیشه زرتشت» شیوه‌ای نو و مستقیم را در مراجعه به آرای گوناگون و ارائهآنها به خواننده پیش گرفته است.


«کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» پژوهش و نگارش موبد دکتر کورش نیکنامدارای یک «سرآغاز» است که سخن مؤلف را در بر می‌گیرد. از آن پس بخش‌هایکتاب اغاز می‌شوند که ترکیبی خاص خود دارند. شیوه‌ نویسنده بر این مبنا شکلگرفته است که در هر مدخل با یک پیشگفتار با عنوان «اشاره» به کمک مخاطبمی‌آید تا با توجهی ویژه و با روشی نو و مستقیم به موضوع بپردازد. آن گاهنقل قول‌هایی مستقیم از اندیشمندان گوناگون در کتاب‌هایشان می‌آورد که بدنهاصلی بخش و زیربخش را تشکیل می‌دهند. در پایان برخی بخش‌ها و زیربخش‌هانیز دیدگاه‌های خود را در قالب عنوان «برداشت» می‌آورد.
عناوین بخش‌های اصلی این کتاب عبارت‌اند از: «گزیده و چکیده پیشگفتارها»، «زرتشت»، «اوستا»، «گات‌ها»، «اندیشه زرتشت» و «سرگذشت دین زرتشت پس ازپیامبر».

«سرآغاز» کتاب

کتاب با «سرآغاز»ی اینچنین آغاز می‌شود: «انسان در زندگی تکراری خودناخواسته و گاهی ناآگاه در زمان حال به سر می‌برد. او اندکی نگران و پریشاناز نیک و بدِ سرنوشت آینده خویش است؛ بنابراین تلاش می‌کند تا برای داشتنزندگی بهتر، برنامه‌ریزی خردمندانه داشته باشد. گاهی نیز به روزگار گذشتهنیاکان خویش، با تمام فرازو فرودهایی که پشت سر گذاشته می‌اندیشد و بی‌گمانبایستی از رویدادهایی که در روزگاران گذشته‌اش تجربه شده، درس بهزیستیبگیرد. برای بسیاری از رویدادهای سرنوشت‌ساز در تاریخ گذشته، بر خودبالیده، افتخار می‌کند، و بر آن است تا راه سازنده و بهتری را برگزیند. وگاهی نیز با افسردگی درس عبرت می‌آموزد و چنانچه دانا و خردمند باشد،تجربه‌ی تلخ زندگی گذشتگان را از آن پس تکرار نخواهد کرد.» (ص 11(

نویسنده سپس با اشاره به تاریخ زندگی هر اجتماع و ارتباط آن با تاریخاندیشه و جایگاه آن و نیز مفاهیم نهفته در بخشی از فلسفه و حکمت که ابزاریبرای شناخت بهتر و درک از جهان و هستی به دست انسان می‌دهد، یادآور می‌شودکه ابزار فلسفه، افق نگاه انسان را در رویدادها روشن می‌کند و در گذارتاریخی خود و در فرآیند بستر خویش به سیر تکامل اندیشه و باورهای گذشتگانمی‌انجامد.


 
وی می‌افزاید که تاریخ جوامع انسانی را می‌توان بر مبنای فلسفه‌ زندگی،مورد پژوهش تاریخی در شیوه زندگی و چیستایی گذشتگان قرار داد. آن گاه نتیجهمی‌گیرد، اگر بپذیریم تاریخ به زندگی گذشتگان می‌پردازد و فلسفه نیزابزاری برای شناخت جهان و زندگی انسان است، بنابراین با نگرش به این نکاتمی‌توان یادآور شد که تاریخ همواره به بینش‌ها، اندیشه‌ها و فلسفه آننیازمند است و زندگی مردم بدون شناخت فلسفه، جایگاهی کم‌ارزش دارد.


نویسنده یادآور می‌شود که چون سرگذشت زندگی هر ملت، بیانگر هویت مردم آنسرزمین در روزگاران گذشته است، از این رو بررسی زندگی، اندیشه و بینشبزرگان و اندیشمندان اثرگذار هر  دوران، بر نحوه نگرش و زندگی انسان امروزاثر خواهد نهاد و به هدفمندی، استواری و ثمربخشی در آینده خواهد انجامید.


او در این میان این نکته را روشن می‌سازد که گرچه در گذر تاریخ ایران،فرهیختگانی بسیار، نقشی سازنده‌ و مؤثر در زندگی مردم زمان خود داشته‌انداما تنها چند اندیشمند برجسته دارای این شایستگی بوده‌اند که با فلسفهخویش، بینش و رفتار جهانیان را دگرگونی سازند. وی زرتشت پیام‌آور، کوروشهخامنشی و فردوسی توسی را از این دسته برمی‌شمارد و اشاره می‌کند که اینانهر یک به شیوه‌هایی گوناگون، در فلسفه، تمدن و فرهنگ ایران نقش داشته‌اند.


کوروش نیکنام در این کتاب یاد‌آور است که: زرتشت در اندیشه و فلسفه خویش،بنیانگذار نگرش یکتاپرستانه در جهان است و آفریننده را خدایی دانا و توانامعرفی می‌کند که سراسر، خرد و سرچشمه آفرینش است.


او می‌گوید که چون روزگاری دراز از زمان زندگی زرتشت گذشته است، بنابراینبیش از هر اندیشمند و پیامبری در شکلهای متفاوت به نام و خاندان، زادروز،زمان زندگی، فلسفه و بینش زرتشت اشاره شده است. او این تفاوت بیان را معلولتاریخ پرفرازونشیب سرزمین ایران در تاخت‌وتاز‌ها، آتش کشیدن‌ها ومی‌داند و بخشی را نیز منتج از غرض‌ورزی و حسادت تاریخی و سیاسی جهانگردان وتاریخ‌نگاران برمی‌شمارد.


نویسنده می‌گوید: برخی حکومتهای پس از زرتشت و رهبران دینی نیز در آنروزگاران تأثیرهایی بر جایگاه اصلی اندیشه و فلسفه راستین زرتشت داشته‌اند. آنان ادبیات اوستایی و نوشته‌های برجای‌مانده از دانش و اخلاق ایرانیانروزگاران کهن‌تر را وارد دین و اندیشه‌ی زرتشتی کرده‌اند و گاه به خرافهنیز آمیخته‌اند به گونه‌ای که جداسازی حقیقت اصلی و آن چه به آن افزوده شدهاست، امروزه کاری دشوار به نظر می‌رسد.


نویسنده کوشیده است در این پژوهش، پس از سه هزار و هفتصد و پنجاه سال ازتاریخ یکتاپرستی ایرانیان که با اندیشه زرتشت آغاز شده است، به سراغمحققان، تاریخ‌نگاران و اندیشمندانی برود که تاکنون در فرهنگ ایران باستان وفلسفه زرتشت پژوهش کرده‌اند. وی گزارش آنها را ماده‌ای اولیه برای بهتر وساده‌تر کردن فهم گفته‌ها و نوشته‌ها برای پژوهشگر تازه‌وارد جهت بررسی،مقایسه و انتخاب می‌داند. او در این راه سروده‌ای از زرتشت را که دارایپیام «آزادی گزینش پس از شنیدن گفته‌ها» است،

سرمشق خود برای تدوین اینکتاب قرار داده است:


«بهترین گفته‌ها را به گوش بشنوید
با اندیشه‌ روشن به آن بنگرید
سپس هر مرد و زن از شما
راه نیک و بد را
با اختیار برگزیند
پیش از فرارسیدن روز واپسین
همه به پا خیزید
و در گسترش آیین راستی بکوشید.

گات‌ها، سروده 30، بند 2»

(ص 14(

 

از این رو نویسنده، نگارش خود را بر نقل موضوع‌های پژوهش‌شده از سویاندیشمندان و پژوهشگران دوره‌های متفاوت تاریخی بنا نهاده است و این امکانرا به خواننده می‌دهد که از حاصل پژوهش دیگران بهره گیرد و خود به حقیقت وکنه راستین دین عاری و پالایش‌شده زرتشت دست یابد.


گزیده و چکیده پیشگفتارها

نخستین فصل، «گزیده و چکیده پیشگفتارها» عنوان گرفته است که گزیده و چکیدهمقدمه مهمترین کتاب‌های مرتبط با دین زرتشت از 1310 تا 1390 خورشیدی راشامل می‌شود. پیش از آن، نوشته‌ای با عنوان «اشاره» و پس از آن «پیشگفتار»یبه قلم مؤلف آمده است.


نویسنده در این بخش، مطالعه گزیده پیشگفتارهای بسیاری از کتاب‌های ارزشمند وآگاهی‌بخش را که قادر به جذب مخاطب بوده‌اند، به طور یکجا امکان‌پذیر کردهاست. وی با استناد به کتاب‌های برخی پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی وخارجی به کمک خواننده می‌آید تا از مدخل چکیده پیشگفتارهایشان ورودی بهپیشگفتار اصلی کتاب داشته باشند؛ پیشگفتارهای پژوهشگران و اندیشمندانینظیر: ابراهیم پورداوود، در « خرده اوستا» و «یشت‌ها: جلد دوم»؛ محمدجوادمشکور، در «دینکرد»؛ پرویز رجبی، در «هزاره‌های گمشده»؛ هانری ماسه، در «فردوسی و حماسه ملی»؛ مری بویس، در «تاریخ کیش زرتشت»؛ گئو ویدن گرن، در «دینهای ایران»؛ آر. سی. زنر، در «طلوع و غروب زردشتی‌گری»؛ مراد اورنگ، در «همبستگی در اوستا»؛ و برخی موبدان زرتشتی مانند: موبد اردشیر آذرگشسب، در «مقام زن در ایران باستان»؛ موبد فیروز آذرگشسب، در «گات‌ها یا سرودهایآسمانی زرتشت»؛ موبد دکتر اردشیر خورشیدیان، در «جهان‌بینی اشوزرتشت (پیام‌آور ایرانی)»؛ موبد رستم شهزادی، در «زرتشتیان یکتاپرست هستند»؛ موبددکتر جهانگیر اشیدری، در «دین و آموزشهای اشوزرتشت»؛ کوروش نیکنام، در «آیین اختیار، گفتاری پیرامون فرهنگ و فلسفه زرتشت» و … .


او از طریق برخی دیگر از تاریخ‌نگاران و افرادی که تأثیری ماندگار در تاریخداشته‌اند و با آوردن جملات قصار از آنان، نگاهی کلی به ایران، اخلاق وآداب ایرانی و دانش ایرانیان دارد؛ مشاهیری مانند: هرودت، دینون، استرابو،گزنفون، امیان، نیکولاس، فیثاغورث، پلوتارک، کریستن‌سن، جوزفس، مهاتماگاندی، سقراط، ابن‌خلدون و … .


وی ادامه می‌دهد که کنکاشی بر زندگی، بینش و فلسفه‌ زرتشت، گامی کوتاه ولیراهگشا برای رهروان راه دراز و پرثمر حقیقت‌جویی خواهد بود.

از آنجا كه واژه «كنكاش» ــ به خلاف استعمال نادرست آن ــ به معنی «مشورت» و «رایزنی» است، نویسنده خاطرنشان می‌سازد که در این کنکاش بزرگ، از نتیجه‌پژوهش، چکیده‌ سخن و یافته‌های پژوهشگران و گزارش‌های تاریخی و باورهایسنتی دوستداران و پیروان دین زرتشتی بهره می‌جوید و باور آنها را به شکلیکه با یکدیگر گفت‌و‌گو می‌کنند، در کنار هم یا روبه‌روی هم قرار می‌دهد وبا این شیوه به رایزنی (کنکاش) می‌پردازد. (ص 86(

 

نگاهی به بخش‌ها

بخش «زرتشت» در این كتاب شامل فصل‌ها یا زیربخش‌هایی با عنوان‌های «زرتشتكیست؟»، «زندگی زرتشت»، «زرتشت از نگاه اندیشمندان»، «نام زرتشت»، «زادگاهزرتشت» و «زمان زندگی زرتشت» است.


نویسنده در حد مختصر به موضوع «زرتشت کیست؟» در این فصل «اشاره» دارد. دربخشی از نوشته او می‌خوانیم که تفسیر و برداشت گوناگون از گفتار، اندیشه وفلسفه‌ زرتشت یکی از چالش‌های فکری در گذر زمان بوده است. خاندان او،زادگاهش، زمان زاده‌ شدنش، اندیشه و حتی نام وی را چند گونه بیان کرده‌اند ونوعی سردرگمی برای پژوهندگان پدید آورده‌اند.


اما نویسنده نتیجه می‌گیرد که از بندهایی از سروده‌های زرتشت چنینبر‌می‌آید که او از گروه اشراف و روحانی نبوده و ادبیات اوستایی و پهلوینشان می‌دهد که زرتشت به تیره‌های متوسط آریایی که زندگی چادرنشینی و ایلیداشته‌اند، تعلق دارد و با استناد به همان سروده‌ها، کاوی، کرپن‌ها واوسیج‌ها را دشمنان اندیشه زردشت  می‌داند.


او به موضوع «زندگی زرتشت» این گونه می‌پردازد که وی در دوران جهل و خرافه،ساحری و باورهای نادرست اجتماعی رشد کرد و از چیستی‌های زندگی درس گرفت تاآن که سال‌ها بعد از جانب خدا به پیامبری برگزیده شد تا با ابزار اندیشه،گفتار و کردار نیک و  با نگاهی پکتاپرستانه، به راهنمایی انسان آن دورانبپردازد.


سپس نویسنده به کمک برخی صاحبقلمانی مانند: ابوالقاسم فردوسی، موبدجهانگیر اشیدری، علی‌اکبر جعفری، بهرام فره‌وشی و … که در باره‌ زندگیزرتشت اشاراتی دارند به برداشتی اینچنین دست می‌یابد که مبهمات وداستان‌های تخیلی درباره‌ زرتشت با اندیشه‌ وی که ضد خرافه و پندارهاینادرست است از آغاز در تقابل قرار دارد.


آن گاه در فصل بعد ــ «زرتشت از نگاه اندیشمندان» ــ گزیده‌ دیدگاه برخیپژوهشگران را به ترتیب حروف الفبا ذکر می‌کند؛ پژوهشگرانی مانند: آدلر،آذینی‌فر، اسلامی ندوشن، اشتینز، اینسلر و … .


نام «زرتشت»، «زادگاه زرتشت» و «زمان زندگی زرتشت» نیز بخش‌هایی دیگر ازاین اثر نیکنام‌اند که با شواهدی از نوشته‌های دیگران همراه شده‌اند.


بخش «اوستا» شامل زیربخشهایی چون: «اوستا چه کتابی است؟»، «پژوهش در اوستا»، «گردآوری اوستا» و «اوستا و زرتشت» می‌شود.


نیکنام در زیربخش «اوستا چه کتابی است؟» ضمن رد باور عمومی که اوستا کتابیمقدس از عالم غیب است، می‌گوید که این کتاب به شکلی که امروزه «اوستا»نامیده شده، در پنج بخش از گذشته‌ها به یادگار مانده است که «یسنا»،«یشت‌ها»، «ویسپرد»، «وندیداد» و «خرده اوستا» نام دارد. آن گاه به توصیفهر یک می‌پردازد و متذکر می‌شود که از زمان شکل‌گیری زبان پهلوی در ایران،نوشته‌های فراوانی وارد متون دین زرتشتی شد که برخی از آنها با پیام راستینزرتشت هماهنگی ندارند و به باورهای زروانی، مانوی و وندیدادی منتسب‌اند. سپس به ذکر برخی از آنها چون اردای‌‌ویراف‌نامه، دینکرد، دادستان دینیک،بندهشن، مینوخرد، زرتشت‌نامه و … می پردازد. نویسنده در اینجا ضمنیادآوری جایگاه نوشته‌ها به نام اوستا در فرهنگ و ادبیات دینی از زبانمورخانی چون طبری، ثعالبی، مسعودی، بلعمی، ابوریحان بیرونی، کومون،محمدجواد مشکور، رستم شهزادی و …  مطالبی کوتاه آورده است.


در زیربخش «پژوهش در اوستا»، بخشی مربوط به پیشینه، سرآغاز و سرانجام کارپژوهش در ادبیات اوستا را از زبان پژوهندگانی چون دکتر آبتین ساسانفر،توماس هاید (Thomas hyde)، آنکتیل دوپرون (Anquetill duperron)ومی‌خوانیم.


سپس در زیربخش «اوستا و زرتشت» نقل‌هایی از پژوهشگران متعدد می‌آورد و درآنها از هم‌خویش بودن زبان کتاب زرتشت با زبان سانسکریت که کتاب ریگ وداو سایر نوشته‌های مذهبی هند در حدود 1200 سال پیش از میلاد مسیح با آننوشته شده بودند ــ می‌گوید و نتیجه می‌گیرد که چگونه بعد از یک و نیم قرنپژوهش، اهمیت و ارزش «اوستا» توسط پژوهندگان شناخته شد.


بخش «گات‌ها» در این کتاب زیربخش‌های «گات‌ها کدام است» و «جایگاه زرتشت در گات‌ها» را شامل می‌شود:


نویسنده در زیربخش «گات‌ها کدام است» می‌گوید كه گات‌ها، از کهن‌ترینبخش‌های اوستاست، یادگار زرتشت پیامبر است، پنج بخش دارد و چون نگینی درمیان هفتادو دو هات یسنا جای داده شده است. آن گاه گات‌های پنجگانه را اینگونه برمی‌شمارد: اهنود، اشتود، سپنتمند، وهوخشتر و وهیشتوایشت.


سپس از گفت‌وگوهای اندیشمندان و پژوهشگرانی چون: اسلامی ندوشن، اورنگ،بی‌آزار شیرازی، رستم پارکی، پورداوود، پروفسور رمیه، زنر، موبد شیرزادی وبهره می‌گیرد و از اهمیت گات‌ها در ادبیات دینی و فرهنگی ایران یادمی‌کند.


در زیربخش «جایگاه زرتشت در گات‌ها»، نویسنده، از زبان زرتشت، بندهایی ازگات‌ها انتخاب کرده است. و با ذکر نمونه‌هایی از آن به ارزش و جایگاه زرتشتمی‌پردازد.


بخش «اندیشه‌ زرتشت» دارای بیشترین زیربخش اصلی و فرعی در این کتاب است واین زیربخشها را شامل می‌شود: «فلسفه و اندیشه زرتشت»، «اهورامزدا،پروردگار، خداوند»، «جایگاه اهورامزدا»، «نقش خدا در هستی»، «وابستگی انسانبا پروردگار»، «دین، کیش، وجدان آگاه»، «دو گوهر همزاد و متضاد، زایندهنیکی و بدی»، …، «اشا، راستی، هنجار درست» و … .


مؤلف در زیربخش «فلسفه و اندیشه زرتشت»، به گزینه‌های بنیادی فلسفی و دینیدر بینش و اندیشه زرتشت می‌پردازد. او مبنا را بر سروده‌های زرتشت می‌گذاردو با استناد به نوشته‌های پژوهشگران و دانشمندان، مخاطب را به کنکاش دراین حوزه دعوت می‌کند.


زیربخش‌ «اهورامزدا، پروردگار، خداوند» دارای زیربخشهایی فرعی است. نیکنامدر زیربخش فرعی «جایگاه اهورامزدا»، این موضع را می‌گیرد که خداوند هستیمورد ستایش بسیاری از انسان‌ها در روزگار بوده و همچنان خداپرستی ویکتاپرستی از اندیشه‌های فراگیر و چشمگیر جهان است. همچنین به باور بسیاریاز ادیان، خداوند، یکتا دانسته و نامیده شده است و رقیبی ندارد ولی در هرقوم و ملت، نام خداوند و رابطه او با انسان متفاوت است. او سپس نتیجهمی‌گیرد که به باور برخی، خداوند در آسمان جای دارد و در آنجا در جست‌وجویاویند و در جایی دیگر او را در زمین و در جهان مادی دنبال می‌کنند و از اوحاجت می‌خواهند. گروهی نیز برای خدایان خود تندیس‌هایی می‌سازند که به سانانسان‌اند و در معابدی که برای این مجسمه‌ها ساخته‌اند آنها را ستایشمی‌کنند و از آنها حاجت می‌طلبند. سپس نویسنده از نیایش سنتی زرتشتیان بهگویش اوستایی مدد می‌جوید که در آن به جایگاه  خداوند در فلسفه زرتشتمی‌پردازند؛ خدایی که در گات‌ها و سروده‌های زرتشت به صورت «مزدا»، «اهورا»و گاهی «اهورامزدا» بیان شده است.


نویسنده در زیربخش‌های «نقش خدا در هستی» و «وابستگی انسان به پروردگار» ازبرگردان‌های سروده‌های زرتشت توسط اندیشمندان کمک می‌گیرد و با آوردنسروده‌هایی از آن به نقش خداوند در هستی و رابطه‌اش با انسان می‌پردازد.


ادامه این زیربخش‌ها مجموعه باورهای زرتشتی را در قالب عناوینی متعدد پوششمی‌دهد. هر زیربخش با یك «اشاره» از سوی نویسنده آغاز می‌شود و با یك«برداشت» كلی از مجموعه آرای پژوهندگان پایان می‌پذیرد.


بخش «سرگذشت دین زرتشت پس از پیامبر»، زیربخشهای «دین زرتشت در دوره ماد»،«دین زرتشت در دوره هخامنشی»، «دین زرتشت در دوره اشکانی»، «دین زرتشت دردوره ساسانی» و «دین زرتشت پس از ساسانیان» را در خود جای داده است. نویسنده روند رو به گسترش دین زرتشت پس از درگذشت زرتشت را در دوره‌هایتاریخی مختلف و تداوم آن توسط مغان در ایران، برمی‌شمارد. آن گاه ادامهحیات دین زرتشت و تأثیر حکومت‌ها بر این دین در دوره‌های تاریخی ــ نظیرمادها، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و پس از ساسانی ــ را بازگو می‌کند. چگونگیزندگی زرتشتیان در دوران‌های پس از ساسانی در ایران از زبان پژوهندگان،پایانگر این بخش از کتاب است.

 

به انگیزه چاپ این اثر گفت‌وگویی با کوروش نیکنام داشته‌ایم دربارهدشواری‌های نگارش زندگینامه و شناخت تاریخی زرتشت، دستیابی به باورها وسنت‌های اصیل زرتشتی از میان متون و منشأ برخی آیین‌ها و مراسم زرتشتیان کهدر ادامه می‌خوانید:


؟ ـ  شما در کتاب تازه خود گفته‌اید که چون روزگاری دراز از زمانزندگی زرتشت گذشته است، بنابراین بیش از هر اندیشمند و پیامبری در شکل‌هایمتفاوت به نام و خاندان، زادروز، زمان زندگی، فلسفه و بینش زرتشت اشاره شدهاست. اما از سوی دیگر به عنوان نمونه می‌بینیم که زرتشتیان برای تولد،پیامبری و درگذشت زرتشت، روزهای خاصی را در نظر می‌گیرند و برای آنها آداب ومراسمی دارند. آیا این تاریخ‌ها ــ مثلاً زادروز زرتشت ــ واقعی هستند واسناد تاریخی آنها را تأیید می‌كنند؟

 

= ـ خیر. ما طبق سنت معتقدیم که زرتشت 1768 سال پیش از میلاد در روز 6فروردین متولد شد و در سن بیست‌سالگی مدت 10 سال به طبیعت رفت و در كوهسهند به تفكر و مراقبه پرداخت. در این مدت با بازنگر‌ی خود توانست قوانینحاكم بر طبیعت را درك کند و در سن 30 سالگی در سالگرد همان روزیكه متولد شد، به پیغمبری رسید.

 

؟- سنت بر چه اساسی این تاریخ را انتخاب كرده است؟ برای دیگر باورهای زرتشتیان درباره زادگاه زرتشت چطور؟

 

= ـ باور سنتی ما بر اساس روایت‌هایی است كه از زبان پهلوی باقی مانده است. زمان و مکان زندگی زرتشت از نكته‌های پرابهام برا‌ی پژوهشگران است. بسیار‌یاز آنان در این گزینه‌ها پژوهش داشته و هر یك با دلیل و سندی نام و زمان وزادگاه زرتشت را به شكل‌های گوناگون بیان كرده‌اند. «گاتها» ــ سرودها‌ی زرتشت ــ نام این پیام‌آور را «زره‌توشتره» و زادگاه او را «رگه» (به باوربرخی پژوهشگران: شهر «ری») گزارش داد‌ه‌ا‌ند. «سر هنری راولینسون» ــدیپلمات و شرق‌شناس بریتانیایی و نخستین كسی كه خط میخی را با كتیبه‌هایبیستون خواند ــ نظر دیگری دارد و معتقد است زادگاه زرتشت جایی است درآذربایجان به نام «تخت سلیمان».


؟ ـ نوشته‌اید که برخی حکومت‌های پس از زرتشت و رهبران دینی درروزگاران کهن تأثیرهایی بر درک جایگاه اصلی اندیشه و فلسفه راستین زرتشتداشته‌اند. آنان ادبیات اوستایی و نوشته‌های برجای‌مانده از دانش و اخلاقایرانیان روزگاران کهن‌تر را وارد دین و اندیشه‌ زرتشتی کرده‌ و گاه بهخرافه نیز آمیخته‌اند به گونه‌ای که جداسازی حقیقت اصلی و آن چه به آنافزوده شده است، امروزه کاری دشوار به نظر می‌رسد. به نظر شما اوستا تا چهحد می‌تواند این مشکل را حل کند؟

 

= ـ هنگامی كه صحبت از «اوستا» می‌شود باور مردم چنین است كه اوستا ــ مانندسایر کتاب‌های مقدس ادیان ــ پیامی است كه از عالم غیب به زرتشتیان رسیده وپس از ثبت، در كتاب‌ها‌ی مقدس آمده است؛ در حالی كه چنین نیست. آن چه ازدیر باز تاكنون در دانش‌های گوناگون، باورهای سنتی و فلسفه زندگی نیا‌كا‌نآریایی بر جا مانده و به زبان اوستایی سروده شده و اكنون پاره‌ا‌ی از آن برجا مانده و به زبان پارسی برگردان شده است، «اوستا» نامیده می‌شود. اوستادر پنج بخش از گذشته‌ها به یادگار مانده است كه در میان آنها تنها «گاتها» متعلق به زرتشت است. در «یسنا» كه یكی از پنج بخش اوستا به شمار می‌رود، 72 «هات» وجود دارد كه تنها 17 «هات» آن مربوط به زرتشت و سروده‌های اوست.


؟ ـ از گاتها یا سروده‌های زرتشت نیز نمی‌توان به زمانی كه در آن زندگی می‌كرده است، پی‌برد؟

 

= ـ خیر. سروده‌های زرتشت نیز به زمانی دقیق برای زندگی او اشاره ندارند. درمورد زمان زندگی زرتشت به كنكاش نشستیم و آن را از دیدگاه پژوهشگران مختلفبررسی كردیم. ابوریحان بیرونی در این باره می‌گوید كه من به استنادگزارش‌ها‌ی پهلوی كه پس از اسلام به نگارش آمده فكر می‌‌كنم كه پیامبریزرتشت مربوط به 258 سال قبل از حمله اسكندر ــ یعنی 558 سال قبل از میلادمسیح ــ بوده است. مسعودی نیز این را قبول دارد. «هرتسفلد» ــ باستان‌شناس وایران‌‌شناس آلمانی ــ در این باره می‌گوید كه زرتشت هم‌عصر داریوش بوده ودر حدود 500 قبل از میلاد زندگی می‌كرده است. ابراهیم پورداوود با این نظرمخالف است و معتقد به همزمانی زرتشت با داریوش نیست. در نهایت «ذبیح‌الهبهروز» 40 سال پیش تاریخی ا‌رائه كرد كه بر آن اساس و بر اساس گاه‌شمار‌یكه انجام می‌شود، تا پایان سال 1393 خورشیدی، 3754 سال از یكتا‌پرستیایرانیان می‌گذرد.


؟ – اوستا در چه زمانی گردآوری و به صورت کتاب تنظیم شد؟ تا چه اندازه اطلاعاتی موثق درباره زندگی زرتشت در آن می‌توان یافت؟

 

= ـ «آبه فرانسوا» كشیش و خاورشناس فرانسوی، در مقاله‌ای به استناد نوشته‌های نویسندگان سریانی مسیحی كوشیده است ثابت كند كه متن مقدس اوستا تا اواسط قرن هفتممیلادی سینه به سینه حفظ می‌شده است و زرتشتیا‌ن تا سال‌ها‌ی آخر ساسانیكتاب‌های مذهبی نوشته‌شده‌ا‌ی نداشته‌اند. در اواخر زمان ساسانی چون موبدانزرتشتی بیم آن داشتند كه روایت‌ها و آیین‌ها‌ی كهن در معرض تباهی وفراموشی قرار گیرند، به نگارش اوستای ساسانی پرداختند. به این ترتیب اوستایساسانی كه به طور سینه به سینه حفظ می‌شد، در حدود سال 634 میلادی بهالفبای جدیدی كه «دین‌دبیره» نام داشته و در همان زمان برای نوشتن اوستااختراع شده بود، نقل شده است. از طرف دیگر «بیلی» خاور‌شناس انگلیسی دركتابی كه درباره مسائل زرتشتی در كتب قرن نهم نوشته، معتقد است كه اوستایساسانی در اواسط قرن ششم میلادی گرد‌آوری شده و اختراع الفبای دین‌دبیره درهمان زمان صورت گرفته است. این قول كه اوستا سینه به سینه حفظ می‌شده و دردسترس كمتر كسی بوده، نظر مورخان اسلامی نیز هست.

 

؟- با آن چه گذشت، آیین‌های مربوط به تاریخ تولد، روز پیامبری و روز درگذشت زرتشت،برای زرتشتیانبر اساس امورقراردادی است. این قراردادها چگونه تعیین شده‌اند؟ برای نمونه چرا ماه فروردین برای تولدزرتشت و اجرای مراسم دینی انتخاب شده است؟ متون در این باره چه نقشیدارند؟

 

= ـ برای زرتشتیان فروردین ماه فروهر‌ها محسوب می‌شود. در اوستا «فرَوَهر» یا «فرَوَشی» یكی از نیروها‌ی معنو‌ی درون انسان است كه در آغاز تولد بهاراده خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته شده است. این نیرو با كنترل رفتارانسان، زمینه را برای پیشرفت معنوی او فراهم می‌كند. فروهر پس از مرگانسان بار دیگر به عالم بالا باز می‌گردد. این نیروی مینو‌ی را می‌توانفروغ ایزدی یا روح هستی نیز گفت. واژه «فروردین» از همین واژه گرفته شدهاست. این ماه منسوب به فروهرهای درگذشتگان است. طبق این باور فروهر‌ها ازده روز پیش از نوروز برای دیدار بستگان خود به زمین می‌آیند و پس از سركشی واقامت، دوباره به جایگاه خود باز می‌گردند. به همین دلیل زرتشتیان در ماه «فرَوَهر‌ها» ــ یعنی فروردین ــ به استقبال نوروز و سال نو می‌روند. درپنج روز آخر سال، آیینی ویژه‌ به نام «گهنبار پنجه» دارند. هر روز «گهنبارپنجه» كه به «پنجی» نیز معروف است نام جداگانه‌ای دارد كه بخشها‌ی جداگانه «گاتها» (سروده‌های زرتشت) را یاد‌آوری می‌كنند. طبق این آیین، زرتشتیانخانه‌تكانی می‌كنند، دل خود را از كینه و ستم پاك می‌سازند، آتشمی‌افروزند، كندر و چوب صندل بر‌ آن می‌گذارند، عود روشن می‌كنند و باپراكندن بوی خوش در پیرامون زیستگاه خود به استقبال روح در گذشتگان می‌روندتا با خشنود كردن آنها گذشتگان نیز برای آنها دعا کنند و خیر وبركت بیاورند.

از طرف دیگر بر اساس متن‌ها‌ی تاریخی در این ماه 72 رویداد خجسته رخ دادهاست‌ كه چند روزی با یكدیگر فاصله دارند. جمع شدن آنها در یك روز به مردمكمك می‌كند كه آیین‌های مربوط به آنها راحت‌تر انجام شوند و بهتر در خاطربما‌نند.

 

؟- چرا ششمین روز از ماه فروردین به عنوان روز تولد زرتشت معین شده است؟

= – در باور زرتشتیان روز ششم هر ماه، روز «خرداد» یا «خورداد» محسوب می‌شود. بر اساس اعتقاد زرتشتیان، خداوند، گیتی را در شش هنگام یا شش «چَهره» (گاهنبار) آفرید و هر چهره پنج روز طول كشید و در هر چهره یكی از پدیده‌هایاهورامزدا كه لازمه زندگی است آفریده شد؛ به این گونه كه به ترتیب، آسمان،آب، زمین، گیاهان، جانوران و در پایان چهره ششم ــ كه پنج روز آخر سال استــ انسان آفریده شد و با پیدایش انسان، تكامل در آفرینش به مرحله‌ای تازه‌رسید. روز ششم یا روز خرداد از ماه فروردین به معنی كمال است. روزی كهشایسته است انسان تولد خود را نیز جشن بگیرد. به دلیل تمام آن چه گفته شد،این تاریخ برای روز تولد «اشو رزتشت» و پیغمبری این پیام‌آور آریایی بهترینزمانی بود كه می‌توانست انتخاب شود.


درباره نویسنده کتاب

موبد دكتر كوروش نیكنام، نویسنده و پژوهشگر ایران باستان متولد سال 1333خورشیدی در یزد است. وی دكترای خود را در رشته «فلسفه زرتشت» در سال 1380از دانشگاه زرتشتیان در هندوستان دریافت كرد. او در هفتمین دوره مجلس شورایاسلامی نماینده جامعه زرتشتیان ایران بود. «از نوروز تا نوروز»، «آیینها ومراسم سنتی زرتشتیان ایران»، «آیین اختیار»، «گفتاری پیرامون فرهنگ وفلسفه زرتشت» و «برداشتی از سروده‌ها‌ی زرتشت» ازجمله آثار و تألیف‌های ویهستند كه تاكنون چاپ و منتشر شده‌اند.


نیکنام جز تسلط بر زبان‌ها‌ی فرانسه و انگلیسی، به زبان و خط اوستایی نیزآشنایی دارد. «آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ـ ایرانیان: یادگار دیرین» ازآثار در دست چاپ اوست كه به‌زودی منتشر خواهد شد.


کتاب «کنکاشی بر زندگی و اندیشه زرتشت» در 492 صفحه‌ از سوی انتشارات بهجتدر سال 1393 با شمارگان 2000 و بهای 30000 تومان روانه بازار شده است.

 

سرچشمه: خبرگزاری کتاب ایران – ایبنا

http://www.ibna.ir

از کجا و از چه کسی بپرسیم؟

 اندیشه و پرسش

از کجا و از چه کسی بپرسیم؟


 

 

آیا باید هر سخنی را پذیرفت؟

 آیا نباید در هر موردی اندیشه کرد؟

 چرا برخی کورکورانه و از روی تعصب و خرافات و بدون هیچگونه اندیشه و پرسشی هر سخنی را می پذیرند؟

 آن هم بر پایه باورهایی که از روی ترس و  وحشت بر آنها تحمیل شده است!

 

پرسش را از کجا و یا از چه کسی باید پرسید؟

 

 مگر میشود که پرسش درمورد یک دین را از پیروان دین دیگری پرسید؟

 مگر یک مسلمان ، مسیحی ، یهودی و … می آید تا در مورد چون و چرا و یا احکام مذهب خود از یک موبد و یا یک زرتشتی بپرسد؟

 بنابر این اگر پرسشی دارید درباره دین پاک زرتشتی نمی توانید پاسخ درستی از یک غیر زرتشتیان بدست آورید!

 این درست مانند این است که برای خرید نان به آهنگری بروید!

 پس سخنانی که از روی دشمنی با دین پاک زرتشتی زده میشود را باور نکنید!

 

در این راه بسیار کتاب ها و نوشتار هایی نیز هستند که خواسته و یا نا خواسته آگاهی های نادرست ارائه می دهند که به آنها نیز نمیشود اعتماد کرد.

 

برای آموزش دین زرتشتی و رسیدن به پاسخ درست باید پرسش را از یک انجمن زرتشتی ، موبد و یا یک زرتشتی پرسید.

 

آیا برای اندیشه ی پرسشگر خود بدنبال پاسخ درست هستید؟

آیا می خواهید دین زرتشتی را آنگونه که هست و به درستی و راستی فرا بگیرید؟

 

پرسش های خود را از موبدان و انجمن های زرتشتی بپرسید.

 

چند پیوند پیشنهادی ما برای شما:

         انجمن موبدان تهران             موبد کامران جمشیدی         موبد کورش نیکنام

kniknam.com              mobedjamshidi.com              anjomanemobedan.com

 

در تارنمای “دین بهی، بنیاد گسترش دین بهی زرتشتی” نیز در کنار شما خواهیم بود.

 

www.dinebehi.com

سخنی با ازخود باختگان

سخنی با ازخود باختگان

 

کم نیستند کسانی که تیشه گرفته اند و ریشه خود را میزنند ، گویی از روز نخست بی ریشه بوده اند.

 

اگر خار و خاشاک بیابان هم بودند ریشه داشتند!

 

با زبان پارسی دشنام به فردوسی می دهند،

کژاندیشانه و خصمانه برای زرتشت دروغ میسازند،

چون دژخیمان در پی خار کردن کورش بزرگ اند،

 

از تاریخ و فرهنگ پر شکوه ایران هیچ چیزی را  قبول ندارند، همان تاریخ و فرهنگی که هر کشور و هر مردمی در آرزوی داشتن آن هستند، خود را به خواب زده اند و بیدار هم  نمی خواهند بشوند! پهلوانان و استوره ها را دروغ می دانند و شب روز برای جنگ و دعوا بین عموزاده های تازی در هزارو اندی سال پیش بر سر و سینه میزنند!

فراموش کرده اند یا کر و کور شده اند تا بدانند همان تازیان چگونه با ما ایرانیان رفتار کردند، شاید باز در پاسخ بگویند که آنها با دعوت نامه و گل آمدند!

خوب است بدانیم اگر ریشه ای نبود ما هم نبودیم.

سخن بسیار است ، اندیشمند را آرزوست

——————————————

این خودفروختگان در تلاشند تا با تخریب فرهنگ زرتشتیان و زیر پاگذاشتن وجدان انسانی با کمک تقیه(دروغ مصلحت آمیز) کارهای ناشایستی را به نیاکان خود در ایران باستان وزرتشتیان نسبت داده باشد تا با این شیوه جوانان ایرانی را از پژوهش درفرهنگ و آیین نیاکان خود بیزار کرده، از چنین دین وحشتناک و غیر انسانیدوری گزینند.

این خودفروختگان به نوشته هاییاستناد کرده اند که هیچکدام بینش وپیام زرتشت نیست و برخی از آنها مانندوندیداد، برگرفته از دانش و تجربه نزدیک به هفت هزار سال پیش ایرانیان استکه با نا آگاهی از دانش پیشرفته امروزی، برخی از نکته های تحسین برانگیزرادر خود جای داده است. در این نوشته باستانی که به اندیشه زرتشت و سنت هایزرتشتیان نسبتی ندارد برای پاک کردن زندگی از پلیدی ها و نابودی مُرداروجسد درگذشتگان با شناختی که آن زمان از مواد پاک کننده داشته اند.

بهعنوان مثال برای از بین بردن برخی ناپاکی ها از ادرار گاو نیز بهره میگرفتند. چنانکه مسلمین نیز به جای آن از شاش شتر استفاده می کرده اند (حلیهالمتقین تالیف محمد باقر مجلسی در نقل از امام هشتم درباره نفع بول شتر) ویا به انگیزه آلوده نساختن محیط زیست، جسد درگذشتگان را از کنار زندگی خودبیرون برده و به وسیله یکی از پاک کننده ها؛ خاک، هوا، آب و آتش آن رانابود می کردند، زیرا جسد بی جان را بی ارزش و ناپاک می دانسته اند. هرچنداعراب آثار فراوانی از ایرانیان رادر گذشته نابود کرده اند ولی مزارهایباستانی در جای جای ایران نشان می دهد که نیاکان ما شیوه خاکسپاری رانیزاستفاده می کرده اند چنانکه به تازگی اسکلت هفت هزار ساله ای در جنوبتهران کشف شد، زمانی که هنوز اعراب به ایران نیامده تا آن شیوه را بهنیاکان ما آموزش دهند.

چگونهمی توان باور کرد ملتی با تمدن باشکوه و به یادگار مانده خود مانند بنایتخت جمشید، ارگ بم، نقش رستم، کاریزها، آبادی ها، دانش و صنعت خود ومردمی که به قول هرودت: بت سازی وساختن معبد را از کارهای ناشایست میدانستند و یا برای پایداری دوستی با دیگران هرگز در حضور هم آب دهان برزمین نمی انداخته اند و سقراط می گوید: ایرانی بااخلاق ترین ملل دنیاست وحُسن ظاهر دلیل بر حُسن باطن است و… چه روی داده است که یکباره در زمانحمله اعراب بادیه نشین با فرهنگ چادر نشینی و غارت اموال دیگران به نوشتهتاریخ تبری و گزارش های دیگرکه دختران خود را نیززنده به گور می کرده اند؛زرتشتیان با توجه به تصویر های تارنمای باور باران با ادرار گاو غسل میکرده اند! حق دفن بدن مردگان را نداشتند! زن را موجودی اهریمنی می دانستند! همسر خود را برای کسب درآمد به دیگری قرض می دادند و بچه هایش را به بردگیمی فروختند!!!

افتخار نیاکان ما در ایران باستان و به تایید همهپژوهشگران این است که هیچگاه بت پرست نبوده اند، برده داری نداشته اند، تکهمسری داشته و زن ازجایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است و سرودهای زرتشت(گات ها) گویای فرهنگ ارزشمند یکتاپرستی آنان بوده است. اهریمن را خداوندخلق نکرده و در برابر او قرار نداده بلکه تراوش یافته فکر بداندیشان است،پیوسته پیرو راستی بوده وازدروغ و تهمت به ویژه از نوع مصلت انگیز آن بهفرهنگ دیگران خود داری کرده اند و هیچگاه به زور شمشیر که همچنان برپرچماعراب نقش دارد باورهای خویش را به هرسو نبرده اند.

بیگمان تصاویروگزارش هایی که این خودفروختگان برای بیان اندیشه زرتشتیان میاورند نادرست وخنده آور است، به ویژه با مشاهده تصویری که یک زرتشتی به هنگام غسل ازادرار گاو بهره می گیرد! پرسش هایی در اندیشه ها پویا می گردد.

1- ایرانیان که برای ستایش آب و جایگاه ارزشمند آن سرود آبان یشت را در اوستادارند و در سراسر ایران مانند کنگاور در کرمانشاه، نیایشگاه آناهیتا دایرکرده بودند، چگونه به پاک کنندگی آب پی نبرده و با ادرار گاو غسل می کردهاند؟

2- آیا همه خانواده ها گاو در اختیار داشته اند یا در هر شهر و روستایی گاو داری مخصوص برای غسل زرتشتیان دایر بوده است؟

3- گاو ها به چه سیستمی مجهز بوده اند که به هنگام غسل زرتشتیان ادرار آنان آماده بوده است؟

4- مهمترین پرسش این است که گاوها پس از حمله اعراب کجا رفتند؟ برپایه گزارش تاریختبری و نوشته های دیگر زمانی که اعراب به ایران حمله کردند، جواهرات وغنیمت های ایرانیان ساسانی را با کاروان هایی از شتر به عربستان برده و بههمراه زنان و کودکان ایرانی در بازار عربستان به فروش رسانده اند ولی ازگاو ها یادی نشده است، شاید برخی از گاوها پس از آن تغییر چهره داده باشند وشاید زرتشتیان کنونی فراموش کرده اند که باید گاو را به خانه ها بیاورندوبه جای دوش حمام از ادرار آنها برای غسل بهره بگیرند!! 

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

 

چندی است که ایرانیان اندیشمند بیشتر از هر زمان دیگری پی به ارزش اندیشه های اشوزرتشت برده اند و با وجود تمام باید ها و نبایدهایی که حکومت اسلامی بر آنها روا داشته در پی بازگشت به دین زرتشتی هستند.

در این بین افراد خود فروخته ای نیز هستند که با دروغ سازی به دشمنی با دین زرتشتی می پردازند تا کسانی را که در پی پژوهش برای یافتن ریشه ها خود و بازگشت به دین زرتشتی هستند را به گمراهی و دو دلی بیاندازند.

آگاهی درست دادن تنها راه مقابله با دشمنان ایران و خود فروختگان بی هویت است.

در این نوشتار کوتاه خواهیم گفت که آنها از چه روشی استفاده می کنند.

 نخست باید بدانیم که:

اشوزرتشت نخستین پیام آوری برای ما ایرانیان بود که از راه خرد و اندیشه نیک پی به خدای یگانه (اهورامزدا) برد. بردگی را بر انداخت ، آزادی و اختیار را به مردم داد، قربانی کردن را برانداخت ،

تنبلی و بیکاری را نکوهید و خواستار تلاشی پیوسته برای نو کردن و آبادانی گیتی شد ، زن و مرد را برابر و همه جانداران (گیاهان و حیوانات) را دارای ارزشی بالا دانست. و ….

سرودهای ورجاوند اشوزرتشت گات ها نام دارد که بخشی از کتاب اوستا است.

اوستا نام مجموعه کهن ترین نوشتار و سرودهای ایرانیان است که در واقع دانشنامه ایرانیان بوده و از روزگار باستان بدست ما رسیده است. بخش های اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد نوشته شده است اما از میان آنها فقط بخش گاتها از اشوزرتشت میباشد.

خرده اوستا نیز که گلچینی است از اوستا و در آن بهترین و زیباتری نیایش های بایسته و شایسته اهورامزدا گردآوری شده تا در آیین ها و مراسم خوانده شود.

 

اما کور دلان و دشمنان دین زرتشتی از چه روشی استفاده می کنند؟

 

آنها از بخشی از اوستا بنام وندیداد استفاده می کنند و هرگز به شما نمی گویند که این بخش چیست و یا چگونه نوشته شده است و آن را مستقیما به اشوزرتشت نسبت می دهند در حالی که تنها سرودهای اشوزرتشت گات ها نام دارد!

حال ببینیم که وندیداد چیست ؟ چگونه و بدست چه کسانی نوشته شده است ؟

وندیدادیکی ازنسک‌هایپنج‌گانه یاوستایامروزی است و گنج شایگانی ‌است از ریشه ‌دارترین و بنیادی ‌ترین بن ‌مایه ‌های استوره‌ ها و فرهنگ ایرانیان است ولی زرتشتیان تنها برای وندیداد اهمیت تاریخی – اسطوره ‌شناختی قائلند آن را قابل استناد دینی نمی‌دانند.

 

بخش‌هایمختلف «وندیداد» ویژگی‌ها و عمر بسیار متفاوتی دارند. بخشی از بخش‌ها جوانترند، اما بخش اعظم آن بسیار کهن است و به عقیدهٔ بسیاری، جزو منابع کهنپیش از زمان زرتشت می ‌باشد که در هزاره‌ های بعد و در زمان اشکانیان یاساسانیان به مجموعه کتب مقدس مذهبی به اشتباه افزوده و همانگونه که گفته شد تنها از باب اسطوره ‌شناسیو تاریخی می ‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد.

 

وندیداد توسط مغ ها گردآوری شده است، مغ ها یکی از شش خاندان مادها بودند که انجام امور دینی و کاهنی را بر عهده داشتند، پس از آنکه اشوزرتشت دین پاک زرتشتی را برای جهانیان به ارمغان آورد و شاهان نیز آن را پذیرفتند و در پی آن دین زرتشتی نیز گسترش یافت آنها (مغ ها) چاره ای نداشتند تا با پذیرش این دین مزدا داده همراه شوند تا جایگاه و سمت خودشان را حفظ و نگهداری کنند ، آنها سده ها به این کار ادامه دادند تا در دوران اشکانیان و ساسانیان توانستند دوباره به قدرت برسند و جایگاه از دست رفته خود را بدست بیاورند ولی چاره ای نیز نداشتند جز اینکه خود را از پیروان زرتشت بنامند در این راه شروع به وارد کردن اندیشه ها و تفکرات خود به اوستا کردند، بطوری که در برخی از نوشتارهای آنها مشاهده میکنیم که آنها را نسبت داده اند به گفتگوی بین اشوزرتشت و اهورامزدا. این بخش های افزوده شده وندیداد نام گرفته است، اگر بخواهیم وندیداد را معنی کنیم میشود قانون ضد دیو.

همانگونه که گفته شد دشمنان دین زرتشتی چاره ای ندارند جز نسبت دادن این نوشتار به اشوزرتشت ، نوشتارهایی که جنبه دینی در دین زرتشتی ندارند و تنها ارزش آنها را می توان در بخش های فرهنگی ، استوره ای ، تاریخی و …  مورد بررسی قرار داد.

دروغ دیگری که نسبت به دین زرتشتی می دهند دو خدایی است ، تنها پاسخ این است که چگونه میتوان چنین دروغی را باور کرد در حالی که اشوزرتشت در سراسر گات ها که سرودهای خودش است تنها به خدای یگانه (اهورامزدا) اشاره می کند.

اشتباهی که خیلی از پژوهشگران می کنند اشاره به نیروی خیر و شر است، که با کمی اندیشه پی میبرند که نیروی شر را تنها انسان ها با اندیشه های نادرست و ناپاک خود درست می کنند ! اهورامزدا تنها آفریننده نیکی و خوبی و نیروی خیر است، مگر میشود که خداوند یگانه نیرویی ناپاک و شر بیافریند!

با کمی اندیشه پی خواهیم برد که اندیشه بد ، نا پاک و شر درست نمی شود جز بدست انسانهایی که از آن سود می برند.

ازدواج با محارم ! تهمت ناروای زناشویی با نزدیکان که از سوی دشمنان ایران و دین پاک زرتشتی به نیاکان ما وارد می سازند.

زرتشتیان و ايرانيانباستان در هيچ دوره اى از ادوار زندگى تاريخى خود، مجاز به گرفتن بيش از يكزن نبوده اند، و عمل يكى دو نفر در طول تاریخ را در گرفتن چند زن نمىتوان به حساب كليه ايرانيان باستان گذاشته ، مجوزى براى چند زنى آنها بهشمار آورد. به علاوه اگر آئين چند زنى در ايرانيان باستان وجود داشت ، پسچرا با اينكه پدران ما در ميان قومى زندگى مى كردند كه تعدد زوجات در بينآنها رسم مذهبى بود و مانعى براى پدران ما وجود نداشت كه چند زن بگيرند، يكدفعه آنها از چند زنى دست كشيده و به يك زن اكتفاء كردند، كما اينكه تاامروز هم زرتشتيان در هر كجاى دنيا كه زندگى مى كنند به همين رسم يك زنىپاى بندند.

 

واژه خیتودت (خوات و دتام) نیز که به آن اشاره می کنند حاصل برگردانی نادرست از این واژه است که توسط اوستا شناسان نخستین غربی رخ داده است که بدلیل آشنایی نداشتن آنها با آیین زرتشتی و متن و خط اوستایی بوده است. واژه “خیتوَ” به معنی “خود” و “دت” و یا “دتام” به معنی دادن است که در کل میشود “خود دادن” ، “فداکاری” ، “ازخود گذشتگی” که در راه دین باشد و یا خدمت به مردم باشد.

 

ریشه همه این تهمت ها از یونان که دشمنان ایرانیان بودن  سرچشمه می گیرد و پس از آنها اعراب نیز این ادعاهای دروغین را تکرار می کردند ، فراموش نمی کنیم که دشمنی اعراب با ایرانیان را از زمان محمد میتواند دید و آن پیام تبریک و خوشحالی محمد پس از پیروزی یونانیان مسیحی بر بر ایرانیان بود!


این خودفروختگان در تلاشند تا با تخریب فرهنگ زرتشتیان و زیر پاگذاشتن وجدان انسانی با کمک تقیه(دروغ مصلحت آمیز) کارهای ناشایستی را به نیاکان خود در ایران باستان وزرتشتیان نسبت داده باشد تا با این شیوه جوانان ایرانی را از پژوهش درفرهنگ و آیین نیاکان خود بیزار کرده، از چنین دین وحشتناک و غیر انسانیدوری گزینند.

این خودفروختگان به نوشته هاییاستناد کرده اند که هیچکدام بینش وپیام زرتشت نیست و برخی از آنها مانندوندیداد، برگرفته از دانش و تجربه نزدیک به هفت هزار سال پیش ایرانیان استکه با نا آگاهی از دانش پیشرفته امروزی، برخی از نکته های تحسین برانگیزرادر خود جای داده است. در این نوشته باستانی که به اندیشه زرتشت و سنت هایزرتشتیان نسبتی ندارد برای پاک کردن زندگی از پلیدی ها و نابودی مُرداروجسد درگذشتگان با شناختی که آن زمان از مواد پاک کننده داشته اند.

بهعنوان مثال برای از بین بردن برخی ناپاکی ها از ادرار گاو نیز بهره میگرفتند. چنانکه مسلمین نیز به جای آن از شاش شتر استفاده می کرده اند (حلیهالمتقین تالیف محمد باقر مجلسی در نقل از امام هشتم درباره نفع بول شتر) ویا به انگیزه آلوده نساختن محیط زیست، جسد درگذشتگان را از کنار زندگی خودبیرون برده و به وسیله یکی از پاک کننده ها؛ خاک، هوا، آب و آتش آن رانابود می کردند، زیرا جسد بی جان را بی ارزش و ناپاک می دانسته اند. هرچنداعراب آثار فراوانی از ایرانیان رادر گذشته نابود کرده اند ولی مزارهایباستانی در جای جای ایران نشان می دهد که نیاکان ما شیوه خاکسپاری رانیزاستفاده می کرده اند چنانکه به تازگی اسکلت هفت هزار ساله ای در جنوبتهران کشف شد، زمانی که هنوز اعراب به ایران نیامده تا آن شیوه را بهنیاکان ما آموزش دهند.

چگونهمی توان باور کرد ملتی با تمدن باشکوه و به یادگار مانده خود مانند بنایتخت جمشید، ارگ بم، نقش رستم، کاریزها، آبادی ها، دانش و صنعت خود ومردمی که به قول هرودت: بت سازی وساختن معبد را از کارهای ناشایست میدانستند و یا برای پایداری دوستی با دیگران هرگز در حضور هم آب دهان برزمین نمی انداخته اند و سقراط می گوید: ایرانی بااخلاق ترین ملل دنیاست وحُسن ظاهر دلیل بر حُسن باطن است و… چه روی داده است که یکباره در زمانحمله اعراب بادیه نشین با فرهنگ چادر نشینی و غارت اموال دیگران به نوشتهتاریخ تبری و گزارش های دیگرکه دختران خود را نیززنده به گور می کرده اند؛زرتشتیان با توجه به تصویر های تارنمای باور باران با ادرار گاو غسل میکرده اند! حق دفن بدن مردگان را نداشتند! زن را موجودی اهریمنی می دانستند! همسر خود را برای کسب درآمد به دیگری قرض می دادند و بچه هایش را به بردگیمی فروختند!!!

افتخار نیاکان ما در ایران باستان و به تایید همهپژوهشگران این است که هیچگاه بت پرست نبوده اند، برده داری نداشته اند، تکهمسری داشته و زن ازجایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است و سرودهای زرتشت(گات ها) گویای فرهنگ ارزشمند یکتاپرستی آنان بوده است. اهریمن را خداوندخلق نکرده و در برابر او قرار نداده بلکه تراوش یافته فکر بداندیشان است،پیوسته پیرو راستی بوده وازدروغ و تهمت به ویژه از نوع مصلت انگیز آن بهفرهنگ دیگران خود داری کرده اند و هیچگاه به زور شمشیر که همچنان برپرچماعراب نقش دارد باورهای خویش را به هرسو نبرده اند.

بیگمان تصاویروگزارش هایی که این خودفروختگان برای بیان اندیشه زرتشتیان میاورند نادرست وخنده آور است، به ویژه با مشاهده تصویری که یک زرتشتی به هنگام غسل ازادرار گاو بهره می گیرد! پرسش هایی در اندیشه ها پویا می گردد.

1- ایرانیان که برای ستایش آب و جایگاه ارزشمند آن سرود آبان یشت را در اوستادارند و در سراسر ایران مانند کنگاور در کرمانشاه، نیایشگاه آناهیتا دایرکرده بودند، چگونه به پاک کنندگی آب پی نبرده و با ادرار گاو غسل می کردهاند؟

2- آیا همه خانواده ها گاو در اختیار داشته اند یا در هر شهر و روستایی گاو داری مخصوص برای غسل زرتشتیان دایر بوده است؟

3- گاو ها به چه سیستمی مجهز بوده اند که به هنگام غسل زرتشتیان ادرار آنان آماده بوده است؟

4- مهمترین پرسش این است که گاوها پس از حمله اعراب کجا رفتند؟ برپایه گزارش تاریختبری و نوشته های دیگر زمانی که اعراب به ایران حمله کردند، جواهرات وغنیمت های ایرانیان ساسانی را با کاروان هایی از شتر به عربستان برده و بههمراه زنان و کودکان ایرانی در بازار عربستان به فروش رسانده اند ولی ازگاو ها یادی نشده است، شاید برخی از گاوها پس از آن تغییر چهره داده باشند وشاید زرتشتیان کنونی فراموش کرده اند که باید گاو را به خانه ها بیاورندوبه جای دوش حمام از ادرار آنها برای غسل بهره بگیرند!!

 

تلاش کردیم در این نوشتار کوتاه به شما آگاهی دهیم از آنچه گمراه کنندگان و دشمنان دین زرتشتی و ایرانیان برای گمراه کردن اندیشه ها استفاده می کنند.

اگر میخواهید در این موارد بیشتر بدانید به پیوند های زیر بروید:

 

 بخش چـَـفته زدایی (تحریف زدایی)

چگونه این همه دروغ درباره دین زرتشتی ساخته شده

افسانه ای به نام ازدواج با محارم در ایران باستان

آنچه از وندیداد باید بدانیم

دو خدایی (ثنویت) تحریفی آشکار در دین زرتشتی

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

دروغ سازی و دشمنی برخی مسلمان ها با دین پاک زرتشتی

 

چندی است که ایرانیان اندیشمند بیشتر از هر زمان دیگری پی به ارزش اندیشه های اشوزرتشت برده اند و با وجود تمام باید ها و نبایدهایی که حکومت اسلامی بر آنها روا داشته در پی بازگشت به دین زرتشتی هستند.

در این بین افراد خود فروخته ای نیز هستند که با دروغ سازی به دشمنی با دین زرتشتی می پردازند تا کسانی را که در پی پژوهش برای یافتن ریشه ها خود و بازگشت به دین زرتشتی هستند را به گمراهی و دو دلی بیاندازند.

آگاهی درست دادن تنها راه مقابله با دشمنان ایران و خود فروختگان بی هویت است.

در این نوشتار کوتاه خواهیم گفت که آنها از چه روشی استفاده می کنند.

 نخست باید بدانیم که:

اشوزرتشت نخستین پیام آوری برای ما ایرانیان بود که از راه خرد و اندیشه نیک پی به خدای یگانه (اهورامزدا) برد. بردگی را بر انداخت ، آزادی و اختیار را به مردم داد، قربانی کردن را برانداخت ،

تنبلی و بیکاری را نکوهید و خواستار تلاشی پیوسته برای نو کردن و آبادانی گیتی شد ، زن و مرد را برابر و همه جانداران (گیاهان و حیوانات) را دارای ارزشی بالا دانست. و ….

سرودهای ورجاوند اشوزرتشت گات ها نام دارد که بخشی از کتاب اوستا است.

اوستا نام مجموعه کهن ترین نوشتار و سرودهای ایرانیان است که در واقع دانشنامه ایرانیان بوده و از روزگار باستان بدست ما رسیده است. بخش های اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد نوشته شده است اما از میان آنها فقط بخش گاتها از اشوزرتشت میباشد.

خرده اوستا نیز که گلچینی است از اوستا و در آن بهترین و زیباتری نیایش های بایسته و شایسته اهورامزدا گردآوری شده تا در آیین ها و مراسم خوانده شود.

 

اما کور دلان و دشمنان دین زرتشتی از چه روشی استفاده می کنند؟

 

آنها از بخشی از اوستا بنام وندیداد استفاده می کنند و هرگز به شما نمی گویند که این بخش چیست و یا چگونه نوشته شده است و آن را مستقیما به اشوزرتشت نسبت می دهند در حالی که تنها سرودهای اشوزرتشت گات ها نام دارد!

حال ببینیم که وندیداد چیست ؟ چگونه و بدست چه کسانی نوشته شده است ؟

وندیدادیکی ازنسک‌هایپنج‌گانه یاوستایامروزی است و گنج شایگانی ‌است از ریشه ‌دارترین و بنیادی ‌ترین بن ‌مایه ‌های استوره‌ ها و فرهنگ ایرانیان است ولی زرتشتیان تنها برای وندیداد اهمیت تاریخی – اسطوره ‌شناختی قائلند آن را قابل استناد دینی نمی‌دانند.

 

بخش‌هایمختلف «وندیداد» ویژگی‌ها و عمر بسیار متفاوتی دارند. بخشی از بخش‌ها جوانترند، اما بخش اعظم آن بسیار کهن است و به عقیدهٔ بسیاری، جزو منابع کهنپیش از زمان زرتشت می ‌باشد که در هزاره‌ های بعد و در زمان اشکانیان یاساسانیان به مجموعه کتب مقدس مذهبی به اشتباه افزوده و همانگونه که گفته شد تنها از باب اسطوره ‌شناسیو تاریخی می ‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد.

 

وندیداد توسط مغ ها گردآوری شده است، مغ ها یکی از شش خاندان مادها بودند که انجام امور دینی و کاهنی را بر عهده داشتند، پس از آنکه اشوزرتشت دین پاک زرتشتی را برای جهانیان به ارمغان آورد و شاهان نیز آن را پذیرفتند و در پی آن دین زرتشتی نیز گسترش یافت آنها (مغ ها) چاره ای نداشتند تا با پذیرش این دین مزدا داده همراه شوند تا جایگاه و سمت خودشان را حفظ و نگهداری کنند ، آنها سده ها به این کار ادامه دادند تا در دوران اشکانیان و ساسانیان توانستند دوباره به قدرت برسند و جایگاه از دست رفته خود را بدست بیاورند ولی چاره ای نیز نداشتند جز اینکه خود را از پیروان زرتشت بنامند در این راه شروع به وارد کردن اندیشه ها و تفکرات خود به اوستا کردند، بطوری که در برخی از نوشتارهای آنها مشاهده میکنیم که آنها را نسبت داده اند به گفتگوی بین اشوزرتشت و اهورامزدا. این بخش های افزوده شده وندیداد نام گرفته است، اگر بخواهیم وندیداد را معنی کنیم میشود قانون ضد دیو.

همانگونه که گفته شد دشمنان دین زرتشتی چاره ای ندارند جز نسبت دادن این نوشتار به اشوزرتشت ، نوشتارهایی که جنبه دینی در دین زرتشتی ندارند و تنها ارزش آنها را می توان در بخش های فرهنگی ، استوره ای ، تاریخی و …  مورد بررسی قرار داد.

دروغ دیگری که نسبت به دین زرتشتی می دهند دو خدایی است ، تنها پاسخ این است که چگونه میتوان چنین دروغی را باور کرد در حالی که اشوزرتشت در سراسر گات ها که سرودهای خودش است تنها به خدای یگانه (اهورامزدا) اشاره می کند.

اشتباهی که خیلی از پژوهشگران می کنند اشاره به نیروی خیر و شر است، که با کمی اندیشه پی میبرند که نیروی شر را تنها انسان ها با اندیشه های نادرست و ناپاک خود درست می کنند ! اهورامزدا تنها آفریننده نیکی و خوبی و نیروی خیر است، مگر میشود که خداوند یگانه نیرویی ناپاک و شر بیافریند!

با کمی اندیشه پی خواهیم برد که اندیشه بد ، نا پاک و شر درست نمی شود جز بدست انسانهایی که از آن سود می برند.

ازدواج با محارم ! تهمت ناروای زناشویی با نزدیکان که از سوی دشمنان ایران و دین پاک زرتشتی به نیاکان ما وارد می سازند.

زرتشتیان و ايرانيانباستان در هيچ دوره اى از ادوار زندگى تاريخى خود، مجاز به گرفتن بيش از يكزن نبوده اند، و عمل يكى دو نفر در طول تاریخ را در گرفتن چند زن نمىتوان به حساب كليه ايرانيان باستان گذاشته ، مجوزى براى چند زنى آنها بهشمار آورد. به علاوه اگر آئين چند زنى در ايرانيان باستان وجود داشت ، پسچرا با اينكه پدران ما در ميان قومى زندگى مى كردند كه تعدد زوجات در بينآنها رسم مذهبى بود و مانعى براى پدران ما وجود نداشت كه چند زن بگيرند، يكدفعه آنها از چند زنى دست كشيده و به يك زن اكتفاء كردند، كما اينكه تاامروز هم زرتشتيان در هر كجاى دنيا كه زندگى مى كنند به همين رسم يك زنىپاى بندند.

 

واژه خیتودت (خوات و دتام) نیز که به آن اشاره می کنند حاصل برگردانی نادرست از این واژه است که توسط اوستا شناسان نخستین غربی رخ داده است که بدلیل آشنایی نداشتن آنها با آیین زرتشتی و متن و خط اوستایی بوده است. واژه “خیتوَ” به معنی “خود” و “دت” و یا “دتام” به معنی دادن است که در کل میشود “خود دادن” ، “فداکاری” ، “ازخود گذشتگی” که در راه دین باشد و یا خدمت به مردم باشد.

 

ریشه همه این تهمت ها از یونان که دشمنان ایرانیان بودن  سرچشمه می گیرد و پس از آنها اعراب نیز این ادعاهای دروغین را تکرار می کردند ، فراموش نمی کنیم که دشمنی اعراب با ایرانیان را از زمان محمد میتواند دید و آن پیام تبریک و خوشحالی محمد پس از پیروزی یونانیان مسیحی بر بر ایرانیان بود!

تلاش کردیم در این نوشتار کوتاه به شما آگاهی دهیم از آنچه گمراه کنندگان و دشمنان دین زرتشتی و ایرانیان برای گمراه کردن اندیشه ها استفاده می کنند.

اگر میخواهید در این موارد بیشتر بدانید به پیوند های زیر بروید:

 

 بخش چـَـفته زدایی (تحریف زدایی)

چگونه این همه دروغ درباره دین زرتشتی ساخته شده

افسانه ای به نام ازدواج با محارم در ایران باستان

آنچه از وندیداد باید بدانیم

دو خدایی (ثنویت) تحریفی آشکار در دین زرتشتی