مهرشکنان را سرانجام شومی در پیش است

مهرشکنان را سرانجام شومی در پیش است


 هیچ کس نباید به مهر دروغ گوید و پیمان شکند. بویژه اگر جایگاهی چون بزرگ خانه و ده و شهر و کشور را دارا باشد، مسئولیتش در برابر مهر ایزد بیشتر و حساس تر و مهرشکنی اش، سرانجامی بسیار بدتر و گسترده ترخواهد داشت،

 بطوریکه مهر ایزد از آن خانه و ده و شهر و کشور که کسی، بویژه بزرگ آن، مهر شکسته و دروغ گفته باشد، آزرده و غضبناک شده و آن ممکلکت و بزرگانش را تباه می سازد. دروغ و ناراستی برای همه نکوهیده است اما دربارهء بزرگان و سران در هر موقعیتی، این امر بسیار حساستر است و این امر نشانگر مسئولیت و وظیفهء رهبری و الگو بودن سروران و بزرگان هر جامعه ای است. در ادامه در بند نوزدهم اشاره می شود که  مهرایزد پس ازآنکه از دروغگو به مهر یا «مهرُدروج» یا در معنای تازه تر، پیمان شکن، آزرده شده و به خشم آمد، به همان سویی می رود که مهردروج در آنجاست و می رود تا نگذارد که دروغ را بگستراند و همانند پیام برخاسته از بند 18 از هات 31 گاتها، در برابر گسترانندهء دروغ می ایستد تا از سوی آن پیمان شکن، اشتباهی روی ندهد و خانه و ده و شهر و کشور را به تباهی نکشاند.
و اما در این بخش به بررسی بند بیستم از کردهء پنجم می پردازیم:

 کرده پنجم- بند بیست

«و اسب های پیمان شکنان در زیر بار (راکب)خیره سری کنند ، از جای خود بیرون نتازند (اگر) بتازند پیش نروند. در تاخت جست و خیز نکنند. از اثر کثرت کلام زشت که کار دشمن مهر است نیزه ای که از دشمن مهر پرتاب شود به قهقرا برگردد

و اسب های پیمان شکنان در زیر بار (راکب)خیره سری کنند….

بار: مجاز است با علاقهء کل از جزء و منظور راکب است(خود پیمان شکنان) و قرینهء آن معنوی است.

در این بند که نتیجه و سرانجام نافرمانی از مهر و مهرشکنی و دروغ کاری را به نمایش درآورده، چنین به تصویر کشیده شده که ایزد مهر ابزارهای زندگی و پیشرفت مردمان پیمان شکن و همهء داشته ها و آمالشان را تباه می سازد و اندیشه ها و گفتار و کردارشان را بی اثر  می سازد؛ چنان که در بالا آمده است که به یاری مهر، اسبهای مهردروجان و پیمان شکنان، سر از فرمان سوارشان بپیچند و از جای خود جابجا نشده و حتی اگر جابجا هم بشوند آنطور که سوار نافرمان از مهر می خواهد حرکت نکرده و به جلو نمی تازند. این نخستین واکنش مهر ایزد در برابر پیمان شکنی مردمان دروغکار است، یعنی جلوگیری از حرکت موثر و بجا.

در ادامه چنین بیان می شود که کار دشمن مهر یا  ضد مهر(auui­miƟriš)، کثرت(گسترش و افزودن و پراکندن)کلام زشت(aƔanåm­måƟranåm) است. 

این گزیده، یکی از برداشتهای کلیدی مهریشت دربارهء ویژگی های انسان های قانون گریز و قانون شکن و کسانی است که به عهد و پیمان بسته و به راستی و مهر بی اعتنا بوده و آنها را زیر پا می نهند و در هر حال دروغ را بر راستی برتری داده و می گسترانند؛ کار چنین کسانی که دشمن مهر نیز شناخته شده اند، افزودن و گستراندن گفتار و کلام زشت است. همانگونه که آشکار است واژهء اوستایی که در اینجا به گفتار و کلام برگردانده شده، مانثره است  که با صفت زشت همراه شده است و افزودن و گستردن این مانترای زشت، کار دروغپرستان و مهرشکنان برشمرده شده است. به نظر اینجانب شاید منظور از مانترای زشت در برابر مانترای مقدس، همان تحریف مانترای راستین و کلام ایزدی است که بارها و بارها در گاتها هم آورده شده که آموزگار بد، گفتار آسمانی و مانترای مقدس را تحریف کرده و واژگونه به همگان می شناساند و آموزش های دینی را پریشان می کند(تباه می کند- تحریف و قلب کردن). بنابراین به نظر می آید که این جمله در مهریشت نیز همین معنا  را رسانده و  دارای آرایهء تلمیح باشد.

در گاتها هات 32 بند 9 چنین آمده است:
«آموزگار بد با آموزش خویش، سخن(ایزدی) را بر می گرداند و خردِ زندگی را تباه می کند.او براستی (مردمان را) از سرمایهء گرانبهای راستی و منش نیک بی بهره می کند….»

و در ادامه در بند 10 از همین هات چنین این آموزگار بد معرفی می شود:
«براستی او، از چارپا و خورشید به زشتی یاد می کند (همان)کسی است که سخن(ایزدی) را بر می گرداند. او دانا را (به جرگهء) دروند در می آورد. او کشتزارها را ویران می کند. او رزم افزار به روی اَشَوَن ها می کشد.»

 در اینجا به برداشت نویسنده، واژهء مانتره مجاز در نظر گرفته می شود به معنی گفتار و کلام و سخن با علاقهء کل از جزء و در اینجا منظور کلام مقدس(اوستا و گاهان) نیست و گمان برده می شود که، کثرت کلام زشت، کنایه باشد از تحریف مانترای مقدس و گسترش آن در میان انسانها( در اصطلاح امروز به آن شایعه و دروغ پراکنی نیز می گویند)، که این کار «ضد مهر»(پیمان شکن ) است.

دیگر واکنش ایزد مهر در برابر مهرشکنی انسان ضد مهر آن است که سخن و گفتار زشت و ناراست او را که به مانند نیزه ای به سوی مردمان دیگر پرتاب می سازد، ناکارآمد ساخته و آن سخن را به سوی گوینده اش بازمی گرداند. همانطور که آشکار است، در این بند «کلام زشت» به نیزه ای مانند شده که از سوی «ضد مهر» پرتاب می شود اما بی اثر است. پس در اینجا آرایهء ادبی مانندگی(تشبیه) از گونهء حسی به حسی داریم:

ماننده(مشبه): کلام زشت
مانسته(مشبههُ به): نیزه
مانروی(وجه شبه): هر دو دارای اثر کشندگی و تباهی و ویرانی اند.
مانواژ(ادات تشبیه): از نوشته سترده شده است.

… نیزه ای که از دشمن مهر پرتاب شود به قهقرا برگردد.

تشبیه کلام و سخن و گفتاری که از دهان انسان خارج می گردد و اثرگذاری آن و اینکه پراکندن سخن بی اندیشه، کاری نادرست است و جبران آن بسیار دشوار و گاه ناممکن است، در ادبیات فارسی و سروده های سخن سرایان ایرانی بسیار به چشم می خورد که می تواند نشان از دیرینگی این گونه از مانندگی(تشبیه) باشد. چنانکه شاعر در سروده ای اینچنین سخن را به تیری مانند می کند که چون از کمان رها شد، دیگر قابل برگرداندن نیست و لازم است که پیش از هر کاری بویژه سخن گفتن، اندیشه کرد:

تیر از شست چو رفت، نیاید به شست باز                 پس واجب است در همه کاری تأمل

در فرهنگ فارسی معین واژهء قهقرا به معنای بازگشتن و به جای خود برگشتن معنا شده است و به نظر می رسد که برگشت نیزهء پرتاب شده به قهقهرا(و نرسیدن زیان به بدن از سوی نیزهء پرتاب شده)، کنایه از کار بیهوده کردن باشد و نمونهء آن در ادبیات امروز، آب در هونگ کوبیدن و آب دریا به کفچه پیمودن است.

همچنین می توان از این عبارت اینگونه می توان برداشت کرد که ایزد مهر در برابر کار اصلی دشمن مهر یا همان گزافه گویی و تحریف سخن راست و مانترای راستین و گستراندن آن در میان دیگران، واکنشی زیبا دارد؛ ایزد مهر اثر سخن و گفتار زشت را که از سوی دشمن مهر با هدف آزار و نابودی بیان شده، دوباره به خود گوینده بازمیگرداند و دیگران را از این کنش نادرست در امن نگاه می دارد. بنابراین سخن زشت(به نیزه مانند شده) به قهقرا برگشتن(به جای نخست یا همان پرتابگر،برگشتن) را می توان به نوعی کنایه از بی جواب نماندن رفتارهای انسان دانست که در ادبیات امروز هم نمونه های بسیاری از آن دیده می شود:

از هر دست که دادی از همان دست گرفتی
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس                       تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
و یا
کلوخ انداز را پاداش سنگ است.

واتَ(باد) هم با مهردوستان همسوست

در نوشتهء پیشین، که در آن، بند بیستم از کردهء پنجم مهریشت مورد واکاوی بیشتری قرار گرفت، چنین دریافتیم که به یاری مهرایزد نتیجهء رفتار و کردار زشت یک پیمان شکن و دشمن مهر، همواره به خود او باز خواهد گشت. یکی از ساختارهای رفتاری زشت و ستیزنده با راستی که در وجود مهرشکنان و دروغکاران آشکار بوده و نمودی بسیار نکوهش شده، چه در مهریشت چه در گاتها و دیگر نوشته های دینی-اخلاقی ما زرتشتیان دارد،

 گسترش مانترای زشت یا تحریف کلام مقدس از سوی دروغکاران است و همگان از نزدیکی به آن و گوش فرادادن به این سخنان ناراست پرهیز داده شده اند تا مبادا که اثر بد آن کارگر شده و به مانند نیزه ای تیز و ویرانگر بر اندیشه و روان آدمی، آسیب های جبران ناپذیری وارد سازد. چرا که بنا به سرودهء گاتها، این گفتار دروغکار است که خانه و ده و شهر و کشور را به تباهی می کشاند.      
کرده پنجم- بند 21

«اگر هم نیزه خوب پرتاب شود اگر هم آن به بدن رسد اما زیانی به آن (بدن) نرساند از اثر کثرت کلام زشت که کار دشمن مهر است باد نیزه ای که از طرف دشمن مهر پرتاب شود، برگرداند. از اثر کثرت کلام زشت که کار دشمن مهر است. برای فروغ و فرّش …» 

همانطور که در بند بیستم اشاره شد، گفتار و سخن دشمن مهر، در مهریشت به نیزه ای مانند شده است که با هدف نابودی و آسیب از سوی مهرشکن به سوی دوستداران مهر پرتاب می شود. اما این نیروی مهرایزد است که چنین خطری را بی اثر ساخته و آن نیزه را به سوی پرتابگر باز می گرداند.

در ادامه در این بند آمده است که چنانچه آن گفتار به مانند نیزه، چنان خوب و با نکته سنجی و دقت هم پرتاب گردد و حتی اگر به پیکرهءروان و اندیشهء مهردوستان نیز برسد، باز هم این قدرت مهر ایزد است که آن را بی اثر می سازد و نمی گذارد تا زیان و آسیبی به آن وارد آید. 

بنابراین در اینجا می توان “نیزه” را نوعی آرایهء مجاز دانست با علاقهء آلیه(ابزار) که منظور از آن همان کلام و گفتار زشتی است که با هدف تباهی از سوی دشمنان مهر گسترش می یابد. 

نیزه: مجاز با علاقهء آلیه است و منظور کلام زشتی است که از سوی فرد ضد مهر گسترش می یابد.

همچنین “بدن” هم در اینجا می تواند مجاز باشد که در معنای “روان و اندیشهء انسان” بکار رفته است.    

بدن: مجاز با علاقهء جزء از کل است و منظور از بدن در اینجا، اندیشهء آدمی است.

به مانند بند پیشین در این قطعه هم دو بار به تاکید بیا شده است که کار دشمن مهر پراگندن و گسترش دادن گفتار زشت یا سخنی راست(مانترا) که تغییر و تحریف داده شده می باشد و به نظر می آید که گوینده، از پافشاری فراوان بر این نکته و تکرار پی در پی آن، هدفی را دنبال می کند و آن آگاه ساختن مردمان از نیرنگ و شگردی است که دروغکار و پیرو دروج برای نابودی راستی و راستان بکار می بندد، تا همگی با دانستن این رمز، از شنیدن گفتار دروغکاران و دشمنان راستی پرهیز کنند. 

اما در ادامه و در بخش پایانی این بند سراینده بیان می کند که این “باد” است که نیزهء پرتاب شده از سوی مهرشکن را به سوی خود او برمی گرداند. واژه ای که در اینجا به “باد” برگردانده شده است، واژهء اوستایی “واتَ”(vaata)است.

“واتَ” در اوستا همان ایزد “باد” است که بیشتر با صفت “وِرِتراجَنُ” یا پیروزمند همراه می شود؛ چنانچه در کردهءدوم بند نهم مهریشت که پیش از این معرفی شد، به همراه ایزد “داموییش اوپَمَنَ” که کارکرد آن نامشخص بوده اما ایزدی دلیر و قوی خوانده می شود، از یاران مهرایزد معرفی می شوند که در یاری رساندن به مهردوستان دست اندرکارند.

در بخش های دیگر اوستا از ایزدی نام برده می شود که از جنس “واتَ” است اما کارکردی کمی متفاوت دارد. ایزدی به نام “وَیو”(vayu)که ما به نام ایزد”هوا” می شناسیم.نماینده و نگهبانِ مینوی یکی از چهار آخشیج مادی و سپندینه هستی، که آدمی خویشکاری دارد تا در پاک نگه داشتن و نیالودنشان همواره بکوشد. از ایزد” وَیو” در یشت پانزدهم یعنی رام یشت بسیار سخن رفته است و برخلاف نام یشت که به “رام” منسوب است، این یشت با نام و بخشنودی “اندر وای”؛ که دیده بان دیگر آفرینش هاست،آغاز می شود و سراینده، در سراسر “رام یشت” به ستایش ایزد “وَیو” در کنار «آب و بَغ و آشتی پیروزمند و سود» همت گماشته است.

اما از این اشاره ها که بگذریم، باید گفت که واژهء باد یا “واتَ” در بند بیست و یکم مهریشت ما را با کمی ابهام روبرو می کند. از یک سو در این بند “واتَ” بدون هیچ صفتی بکار رفته است و اینچنین خواننده را به تردید می اندازد که آیا منظور از “واتَ” در اینجا ایزد است یا خود باد(جابجایی هوا). چرا که در ادامه سراینده می گوید که این باد است که نیزهء مهرشکن را به سوی او برمی گرداند. در حالت معمول نیز، همسو و هم جهت بودن باد با سوی و جهت پرتاب یک پرتاب کننده، امر بسیار مهمی   است؛ بطوریکه همسو و همراستای وزش باد بودن یکی از ابزارهای پیشی جویی و پیروزی است.

پس باید گفت که “واتَ” در همه حال پشتوانهء مهردوستان و یکی از مبارزه کنندگان با مهرشکنان، در کنار مهرایزدِ نامدار است.

اما اینکه آیا “واتَ” در اینجا در معنای «فرشتهء باد» بکار رفته یا معنی اصلی باد یا جریان هوای تند مورد نظر بوده است، جای گفتگو و گمانه زنی است بنابراین می توان این واژهء “واتَ” را در این بند نوعی آرایهء ادبی؛ به نام ایهام دانست.زیرا به نظر می رسد در نگاه نخست، منظور از “واتَ”، ایزد« وایو»(باد) باشد اما با دقت در جمله می توان دریافت که در اینجا به گمان زیاد منظور از باد، ایزد «وایو» نیست بلکه معنای باد و نسیم در اینجا درست تر است.

باد برگرداند: باید توجه داشت که این جمله می تواند  خود معنای جداگانه داشته باشد و کنایه باشد از «دیدن نتیجهء کار» است یا« کنش و واکنش».این جمله ما را به یاد کنایاتی می اندازد با همین معنا که در ادبیات ایران رایج است مانند: 

از هر دست که دادی        از همان دست گرفتی  
یا 
هرچه کنی به خود کنی      گر همه نیک و بد کنی

در پایان باید چنین نتیجه گرفت که هدف سراینده از سرودن این دو بند، در پی هم، این است که به پیمان شکنان و دروغ گستران بفهماند که سرانجام پلیدی و ناراستی در رفتارشان به یاری نیروهای مینوی مانند مهرایزد و “واتَ” و هزاران مینوهای همکار اهورامزدا، تنها به خودشان برخواهد گشت و اثر زشت رفتار و گفتار و کردار زشتشان بر اندیشه و روان راستان و دوست داران مهر و راستی همواره بی نتیجه و سرانجام خواهد بود.

برگرفته از تارنمای برساد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *