اندرز نامه یادگار بزرگمهر

اندرز نامه یادگار بزرگمهر


اندرزنامه‌ ها

بنام بزرگ دادار هستی

پندنامه کتابیست دارای 264 بند حاوی نکات اخلاقی که بزرگمهر بفرمان انوشیروان پس از نگارش (بزبان پهلوی) آنرا در گنج شاهی نهان کرده تا سبب اعتلای فرهنگ گردد.

 

4بند ابتدایی پند نامه شامل معرفی نویسنده، سبب نگارش، توصیه به دوراندیشی پادشهان نام آور و پرهیز از گناه و کارهای لغو می باشد:

 

بنام يزدان

 

يادگار بزرگمهر

فال نيك باد آن بهتن، بهروان و بهخواسته را، ايدون باد.


1. من بزرگمهر بختگان، دیوان بد شبستان شهر اُستیگان خسرو، و دربگ بد، این یادگار را به یاری و نیروی ایزادن و دیگر همه مینویان، برای آموزش نیکو و به فرمان داده شده خسرو شاهنشاه برای بهبود دادن و شایستن فرهنگ آنان که بنابر پذیرفتاری ایزدان عالی مقام به نیکو آفرینشی و شایستگی فراز آفریده شده اند، کردم و به گنج شایگان نهادم.

 

2. چون همه چیز گیتی گذرا و آشفته و در حال تغییر است، او را نیز که یزدان بپاید، به او دهش دهد، کوشش بی رنج او را به فریاد رسد، مال ستبر اندوزد و بزرگترین کار و پادشایی رسد، برتری گیرد و نام بزرگ خواهد و به صورت پرآوازه ای به کار افروزش مان و میهن به پردازد، او را زندگی دراز و افزایش فرزند و پیوند، بزرگ امیدی و نیک جهشی در کار و امور او، سود مردمان و پایش نام و کار پادشایی و دیگر امور، همه فرخ و در گیتی یکی بر دیگری گواه همداستان.

 

3. بصورت خیلی جدی در مورد این چند امر باید بسیار دور اندیش بود و اگر بسیار هم به طول انجامد، درازای صد سال تن به فرجام و پادشایی به نیستی و در درازای چهارصد سال، دوده به آشفتگی، نام به فراموشی و بی یادی و مان و میهن به ویرانی و آلودگی و ناف و پیوند به فرودتری و نیستی و کوشش به بی بری و رنج و بهره به تهیگی و قدرت به حکام زمانه و مال به او ماند که زمان فرخی برای او مقدر شده باشد. و چیز فرشگردی ماند و نیاشوید و فقط اهلایی نام است که فرشگردی است و کنش نیک است که به وسیله هیچکس ربودن نتوان.

 

4. اکنون از آنجا که مرا کام به کوشش به اهلایی ورزیدن و پرهیز ازگناه کردن است، ایدون به جز در مواردی که از کنش به فرمایش حکام زمان و دشپادشاییناچارم، گناه را منکرم به میل آن تا جائیکه مرا دانش دوری جستن باشد. به هستیایزادن و نیستی دیوان، دین و روان و بهشت و دوزخ و محاسبه پس از مرگ و رستاخیز و تنپسین بی گمانم. مرا به اهلایی و آسایش از هر نیکی گیتی و مینو بر تن و جان و روانکامکارتر است و نامم را در گیتی واژه ای چند بر این یادگار نوشتم که:

 

5. از مردم کدام فَرُخ تر؟

6. آنکه بیگناه تر

7. چه کسی بیگناه تر؟

8. آنکه بر قانون یزدان راست تر بایستد و از قانون دیوان بپرهیزد.

 

9. قانون یزدان کدام و قانون دیوان کدام است؟

10. قانون یزدان بهی و قانون دیوان بدتری است.

 

11. چه بهی و چه بدتری است؟

12. بهی، اندیشه نیک، گفتار نیک و کردارنیک و بدتری، اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد است.

 

13. چه اندیشه نیک و گفتار نیک و کردار نیک و چه اندیشه بد و گفتار بد و کردار بد؟

14. اندیشه نیک اعتدال در اندیشه و گفتار نیکراستی و کردار نیک رادی است.

15. اندیشه بد افراط در اندیشه، گفتار بد دروغزنی و کردار بد بخل است.

 

16. اعتدال در اندیشه، رادی، راستی، افراط در اندیشه، بخل و دروغزنی چیست؟

17. اعتدال در اندیشه این که زوال پدیده گیتی را بیند کام به چیزی برد که از بهر آن تن به مجازات و روان به دوزخ نرسد.

18. رادی این که بهره تن را از تن و بهره روان را از روان باز نگیرد.

19. راستی این که نسبت به روان خود نافریبکارانه رفتار کند.

 

20. افراط در اندیشه این که گیتی را جایگاه و مینو را ناآرام پندارد و کام بر آن چیز برد که آشفتگی تن، مجازات و پادافره از فرجام آنباشد.

21. بخل این که بهره تن را از تن و بهره روان را از روان باز دارد.

22. دروغزنی این که تن به کامه و روان را به فریب وا دارد.

 

23. در بهی چه کسی کاملتر است؟

24. آن که دانا تر است.

 

25.و چه کسی داناتر است؟

 

25. و چه كسي داناتر است؟

26. آنكه فرجام تن را بداند، دشمن روان را بشناسد، پائيدن خويشتن از دشمن روان و بي بيم داشتن بسيار داند.

 

27. فرجام تن چيست، آن دشمن دانايان توان هر چه بيشتر بشناسند كدام است؟

28. فرجام تن آشفتگي كالبد و دشمن روان اين چند دروج است كه گناگ مينو براي فريفتن و گمراه كردن مردمان، در برابر مردمان فراز آفريد.

 

29. آن دروج كدام و چند است؟

30. آز و نياز و خشم و رشك و ننگ و شهوت و كين و بوشاسب و دروج بدعت و تهمت.

 

31. از اين دروج كدام ستمگر تر؟

32. آز ناخرسندتر و بي چاره تر است.

33. نياز آسيب رسان تر و اندوه مند تر است.

34. و خشم بد سلطه تر و ناسپاس تر است.

35. رشك بدكامه تر و بد اميدتر است.

36. و ننگ ستيز گرتر است

37. و شهوت خودخواه تر و آشفته تر است.

38. و كين سهمگين تر و نابخشنده تر است.

39. بوشاسب كاهل تر و فراموشين تر است.

40. و دروج بدعت نهفتارتر و فريفتارتر است.

41. و تهمت ناسپاس تر است.

 

42. اين نيز پيداست كه گناگ مينو به آفريدگان هرمزد كاري اين گرانتر را نيز كرد، چون مزد كرفه و پادافره گناه را در برابر انديشه مردمان به فرجام كار نفهت.

43. دادار هرمزد براي بازداشتن آن چند دروج براي ياري مردمان چند چيز نگاهدار مينو آفريد: آسن خرد و گوش خرد، و خيم و اميد و خرسندي و دين و همپرسگي دانا.

 

44. خويشكاري يكايك اين مينو چيست؟

45. خويشكاري آسن خرد مواظبت تن از بيم ارتكاب گناه و پائيدن آن از رنج بي بر و فناي مال دنيا و فرجام تن مجسم داشتن و از توشه آخرت خويش نه كاستن و به بدكاري خويش نيفزودن است.

46. خويشكاري گوش خرد پند و روش نيك بشناختن و آن همت گماشتن، نگريدن به آنچه كه در گذشته انجام گرفته و آگاه بودن از آنچه كه در آينده است، چيزي كه بودن را نشايد، گرائيدن را نشايد، نبايد گرفت.

47. خويشكاري خيم، پائيدن نفس از خوي بد و آرزو و شهوت و به آن عمل كردن، خيم و خوي نيك را پيراستن و ابزار داشتن است.

48. خويشكاري اميد بهره كنش به تن پيوستن و تن را به رنج و كار نيك راينيدن است.

49. خويشكاري خرسندي ، پائيدن نفس از زياده طلبي و مجسم داشتن رنج از ناخرسندي و بيم از افراط، و آن چيز را كه آخرين ملجاء در آن باشد به چيز ديگر ندادن براي چيزي كه گذشته و براي بدي كه جز آن كردن نشايد رنج و اندوه نه بردن است.

50. خويشكاري دين، آگاهانيدن تن از جزاي گناه و پاداش كرفه و پند و روش يزدان از آن ديوان جدا داشتن است.

51. خويشكار همپرسگي دانا، تن از شهوت و خودخواهي پائيدن است ايدون راهبري كردن كه بلايي بيايد كنش خويش آهو نبود.

 

52. ازين چند مينوي در تن مردمان، كدام نيرومندتر است؟

53. خرد بيناتر و انديشه جوينده تر و هوش نگهدارنده تر است.

54. و خيم باشكوه تر و خوي پيراستاتر است.

55. و خرسندي استوارتر است.

56. و اميد بردبارتر، اَخْوْ پاك تر و بوي آگاه تر و فروهر رنجبرتر است.

 

57. براي مردمان چه هنر بهتر است؟

58. دانايي و خرد

 

59. اين كدام بهتر است؟

60. آن كه بتواند تن را بي بيم تر و بي گناه تر و بي رنج تر راهبري كند.

 

61. براي مردمان خرد بهتر است يا جهش؟

62. خرد شناختن كار و اقبال پسندش كار است.

 

63. گوهر كدام بهتر است؟

64. فروتني و چرب گفتاري

 

65. خوي چه بهتر است؟

66. نيك انديشي و آشتي خواهي

 

67. قانون چه بهتر است؟

68. بهي

 

69. كامه ها كدام فراوان تر است؟

70. بي گناهي

 

71. كرفه كدام بهتر است؟

72. خرسندي در برابر مال

 

73. كردار چه بهتر است؟

74. آگاهي ديني

 

75. فرهنگ كدام به؟

76. آن که زمانه را با آن راه توان بردن و نجات روان را با آن بیشتر توان دانست.

 

77. آزرم کدام به؟

78. بهدوستی و شکوهمندی.

 

79. نام چه مه؟

80. خویشکاری

 

81. رقیب کدام ستمبه تر؟

82. کنش بد.

 

83. برای مردم فرهنگ بهتر است یا گوهر خرد؟

84. افزایش تن از فرهنگ است و خیم را میهمانی با گوهر خرد… آراستن تن و خیم پناه تن و جان است.

 

85. خیم قوی و خوی و خرد و همه هنرهای دیگر ان در تن مردمان، چگونه کم آفت تر و بی زیان تر؟

86. خرد، چنانچه آنرا بداندیشی نباشد.

87. و هنر هرگاه آنرا بداندیشی نباشد.

88. هوشمندی، آگر آنرا بدعت نباشد.

89. به دوستی، اگر آنرا کین وری نباشد.

90. خرسندی، زمانیکه آنرا خرده نگری نباشد.

91. خوش خیمی، اگر آنرا خست نباشد.

92. نیک سازشی، چنانچه آنرا آشفتاری نباشد.

93. راستی ، هرگاه آنرا بدرفتاری نباشد.

94. امید، اگر آنرا کاهلی نباشد.

95. رادی، هرگاه آنرا هرزگی نباشد.

96. شکوهمندی، اگر آنرا ناخرسندی نباشد.

97. تن پناهی، آگر آنرا آزار رسانی نباشد.

98. فروتنی، هرگاه آنرا فریفتاری نباشد.

99. احترام، هرگاه آنرا خودسری نباشد.

100. بهدوستی، اگر آنرا بدسیرتی نباشد.

101. یکانگی، اگر آنرا دورویی نباشد.

102. خویشکاری، چنانچه آنرا سستی نباشد.

103. کوشایی، هرگاه آنرا رشک نباشد.

104. دانایی، اگر آنرا ریا نباشد.

 

105. آن چیز که به مردمان رسد، به بخت باشد یا به کنش؟

106. بخت و کنش هر دو همانند تن و جان هستند.

107. زیرا تنِ جدا از کالبدی است ناتوان و جانِ جدا از تن روحی است ناگرفتنی، و زمانیکه با یکدیگر آمیخته شدند قوی وبزرگ سودمند.

 

108. بخت چه و کنش چیست؟

109. بخت علت و کنش بهانه چیز است که به مردمان رسد.

 

110. مال گیتی به چه ماند؟

111. به چیزی که در بوشاسب بینند، چه خوب، چه بد، و آنگاه که از بوشاسب برخیزند چیزی از آن در آنجا نیست.

 

112. در گیتی چه کسی محترم تر است؟

113. دهبد هماوند و پیروزگر کرفه کام.

 

114. و چه کسی مستمندتر است؟

115. درویش بدبخت دروند.

 

116. چه کسی بدبخت تر است؟

117. دین آگاه دروند.

 

118. چه کسی بی نیازتر است؟

119. آن که خرسندتر است.

 

120. چه کسی در برابر مال خرسندتر است؟

121. آن که شکوهمند تر است.

 

122. چه کسی شکوهمند تر است؟

123. آن که نکوهش مردمان را از نیازمندی بدتر شمرد.

 

124. چه کسی امیدوارتر است؟

125. مرد کوشای جهشیار.

 

126. کوشایی چه و جهشیاری چیست؟

127. کوشایی آن که نیکویی پیشه کند و نسبت به کار تعهد شده نیز با بی گناهی و بی رنجگی بکوشد.

128. جهشیاری نام نیک و نیک فرجامی کار است.

 

129. چه کسی فرمانرواتر است؟

130. سپهر کیهان بختار.

 

131. چه کسی راست تر است؟

132. زمان مقدر شده.

 

133. چه کسی شگفت تر است؟

134. آن که او را زمان بیشتر برآمده باشد.

 

135. چه کسی گزیدارتر است؟

136. دانای بس آزمایش.

 

137. چه کسی با آرامش تر است؟

138. آن که از بیم و فقر گران برهد.

 

139. چه کسی پسندیده تر است؟

140. آن که شهوت را زیر ننگ و خشم را زیر بردباری و رشک را زیر خسروی و آز را زیر خرسندی و زَنِش را زیر دادستان سخت نگهدارد.

 

141. چه کسی نیکنام تر است؟

142. آن که نیکی کردن به مردمان را دادتر به دارد.

 

143. چه کسی نامی تر است؟

144. آن که شایسته تر و شکست ناپذیرتر است.

 

145. چه کسی شکست ناپذیرتر است؟

146. آنکه او را اقبال در کار و موقعیتش نیک تر باشد.

 

147. چه کس محترم تر است؟

148.فرزند شایسته تر و زن شوی کام.

 

149. چه کس متحمل تر است؟

150. نیازمند بیچاره و بی آز که برای ناسپاسان سودمندانه کوشش کند، که برای امید بزرگ بکوشد.

 

151. چه کسی ناخرسندتر است؟

152. کینه ور آزارده توانا.

 

153. چه کسی آزارنده تر است؟

154. شوی سهمگین بدرفتار، فرزند روزگرد.

 

155. چه کسی سهمگین تر است؟

156. پادشاه حساس کشنده.

 

157. چه کسی اندوهمندتر است؟

158. شایسته، زمانیکه به ناشایستگی رسد و نیرومند، زمانیکه به ناتوانی رسد، امیدوار، زمانیکه به ناامیدی رسد و خودخواه، زمانیکه به فرجام کار رسیده باشد.

 

159. چه کسی دردمندتر است؟

160. توانای بی فرزند و دانای شایسته، زمانیکه او را فرزند ناشایسته روزگرد باشد.

 

161. چه کسی خسته تر است؟

162. شایسته، زمانیکه ناشایسته در برابر او شکست ناپذیر، دانا، زمانیکه دُش آگاه بر او فرمدار، نیک، زمانیکه بر او چیره.

 

163. چه کسی بخشنده تر؟

164. شتافته ناامید بیگناه.

 

165. چه کسی پشیمان تر است؟

166. خودخواه، زمانیکه به فرجام کار آمده باشد، روانشناس دروند شهوتران افسرده و بی آز که برای ناسپاسان سودمندانه بکوشد.

 

167. چه کسی سرزنش را سزاراتر است؟

168. آن که نسبت به کسی نیکی از او حاصل آید، ناسپاس باشد.

 

169. چه کسی بد آوازه تر است؟

170. آن که بدی کردن به مردمان را دادتر دارد.

 

171. مردمان را اندر گیتی، چه چیز بایسته تر بنظر آید؟

172. کسی که تندرست است کام انجامی، و چون تن بیمار شود تندرستی، و آنگاه که از تن ناامیدی فرا رسد رستگاری روان.

 

173. مردمان به چه چیز مایلترند؟

174. به کام خواهی و بی نیازی.

 

175. کام خواهی و بی نیازی چیست؟

176. کام خواهی یافتن هر چیزی است آرزوبر باشد و بی نیازی داشتن آن که باید.

 

177. مردم به چه چیز تشنه ترند؟

178. به چیزی که امید نیک بدان دارند.

 

179. مردمان اندر گیتی از چه چیز بیشتر باید بیندیشند؟

180. از زمانه بد و کنش بیهوده و دوست فریفتار و پادشاه دروند بی رحم.

 

181. و به چه چیز گستاخ تر باید بودن؟

182. به روزگار نیک و کنش فراوان و دوست نافریفتار و همدین و سردار بخشایشگر و دادوری.

 

183. کدام زمانه بهتر است؟

184. آن که چیرگی و تسلط بدتران بدان کمتر راه یافته باشد.

 

185. کدام دین بهتر است؟

186. آن که ایزدی یزدان، دیوی دیوان، مزد کرفه، مجازات گناه از آن پیداتر باشد و راه و روش فرارون تر کرفه برابر آئین پدید آید.

 

187. کدام پادشاه و سالار بهتر است؟

188. آن که مردم دوستتر و زمانه سنج تر در نیکی به مردمان کردن به آئین تر باشد.

 

189. و کدام دوست بهتر است؟

190. آن که فریادرس تر و در سختی یارتر باشد.

 

191. چه کسی بیشتر دوست است؟

192. او که فروتن تر و بردبارتر و چرب آوازتر باشد.

 

193. چه کسی بیشتر دشمن است؟

194. متکبران و مغروران و خرده نگران و درشت آوازان.

 

195. دوست فرشگردی کدام است؟

196. کنش فراوان.

 

197. دشمن فرشگردی کدام است؟

198. کنش بد.

 

199. آن چیز فرشگردی که می پاید و نمی آشوبد چیست؟

200. انبار کرفه.

 

201. چه چیز نیک است؟

202. با بهان بودن.

 

203. چه چیز سودمندتر است؟

204. با دانایان نشستن.

 

205. چه چیز استوارتر است؟

206. زبان راست گفتاران.

 

207. چه چیز خوشتر است؟

208. بی بیمی.

 

209. و چه چیز بی بیمانه تر است؟

210. زمانه نیک و خویشکاری.

 

211. چه چیز فرخانه تر است؟

212. بی گناهی و نیک فرجامی.

 

213. و چه چیز آسانتر است؟

214. بی گناهی و خرسندی در برابر مال.

 

215. چه چیز ارزشمندتر است؟

216. دوستی با دانایان و بهان.

 

217. چه روشنتر است؟

218. کنش دانایان.

 

219. و چه فراخ تر است؟

220. دست رادان.

 

221. و چه تنگتر است؟

222. دست خسیسان.

 

223. و چه باورکردنی تر است؟

224. آئین یزدان.

 

225. و چه چیز منطقی تر است؟

226. پاداش کرفه گران.

 

227. و چه چیز غیرمنطقی تر است؟

228. پاداش بزه گران.

 

229. و چه چیز معتدل تر است؟

230. کام خرسندان در برابر مال.

 

231. چه خوشبوی تر است؟

232. خسروی.

 

233. چه گرامی تر است؟

234. پذیرایی از پادشاهان و سالاران و نازش به همالان و دوستان.

 

235. چه چیز بدتراست؟

236. چشم آزوران.

 

237. و چه چیز بی برتر است؟

238. دهش به ناسپسان و پیوند با بدان.

 

239. چه چیز تهی تر است؟

240. دست خسیسان.

 

241. چه چیز رنج آورتر است؟

242. پرستش پادشاهان بد اندیش.

 

243. و چه تیزتر است؟

244. منش شهوترانان.

 

245. چه دشوارتر است؟

246. بودن با بدان.

 

247. چه چیز نازکتر است؟

248. منش پادشاهان.

 

249. چه بیمگین تر است؟

250. آزار پادشاهان بی رحم.

 

251. چه چیز شگفت تر است؟

252. دانای بد اقبال.

 

253. چه چیز عجیب تر است؟

254. ناآگاه خوش اقبال.

 

255. چه گران تر است؟

256. منش مهر دروجان.

.

257. چه چیز حاجتمند کننده تر است؟

258. با بدان و ناآگاهان بودن، … چیز که به مردمان فرارون.

 

259. چه بدتر است؟

260. بی اعتقادی و کج اندیشی.

 

261. چه چیز چرب تر است؟

262. رادی بهان.

 

263. چه چیز بر فراز هرچیز است؟

264. اراده یزدان.

انوشه روان باد بزرگمهر بختگان و آن کیان و یلان و قهرمانان که برای دین مزدیسنان جانسپاری کردند. گاه در روشنی بی پایان باد.

ایدون باد. ایدون تر باد. فرجام یافت به درود.

 

——————

 

بند 17 می گوید نیک اندیش کسی است که همواره مرگ را در پیش چشم خود ببیند پس بکاری که در آن بدن و روان به عذاب افتاد نرود.

بند 18 می گوید بخشش کلید کردار نیک است و نیک کردار درصدد بازپس گرفتن جسم و روان از دست رفته نیست. و بروایت بهتر تلافی و قصاص نمی کند.

بند 20 می گوید بد اندیش کسی است که دنیا را کعبه آمال خود بداند و در راه رسیدن به آن خواسته بدن و روان را به عذاب اندازد.

بند 22 می گوید دروغگو شهوتران و فریبکار است.

گناگ مينو = اهريمن

بوشاسب = رويا

كرفه = ثواب

پادافره = كيفر

مينو = بهشت

آسن خرد = خرد ذاتی

گوش خرد = خرد اکتسابی

خیم = طبیعت

راینیدن = سامان دادن

آهو = عیب

اخو = وجدان

بوی = شعور

فروهر = فطرت

کامه = علاقه

مه = بزرگتر

ستمبه = قوی

دهبد = فرمانروا، شاه

دروند = بی قید

جهشیار = ؟

سپهر کیهان بختار = تقسیم کننده جهان

گزیدار = ؟

زنش = زخم، ضربت

دادستان = انتقام گیرنده، مجری عدل

آن که نیکی کردن به مردمان را دادتر به دارد = برای نیکی کردن به مردم حقانیت بیشتری قائل باشد.

روزگرد = به نرخ روزخور

دش = پلید

فرمدار = فرماندار

فرارون = متضاد روزبه، واپسگرا

چرب آواز = چرب گفتار، نرم گفتار

فرشگرد = تازهگردانی

خسروی = پادشاهی

همال = شریک

آزور = حریص

دهش = بخشش

دروجان = پیمان شکنان

انوشه = خوشی و خرمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *