برگشت به فرهنگ ریشهدار ایرانی
بوذرجمهر پرخیده :
بوذرجمهر پرخیدهدر جهان پرچالشی زندگی میکنیم. جهانی سرشار از نشانههای مبارزهی دو نیروی راستی و دروغ. ایران در میان این کشاکش کجاست و ایرانی در این کشمکش چه خویشکاری(:وظیفهای) دارد؟ در این جهان که هر دم به سوی دانشهای پیچیدهی کاربردی، اجتماعی و سیاسی پیش میرود، ایرانی چه باید بکند تا از این کاروان پس نماند و چه باید بکند تا خود بتواند دانش و خردمندی بیافریند؟
پرسش این است که ایرانی در کجای هنجار جهان کنونی ایستاده است و آیا جایی که ایستاده، جایگاه راستین اوست؟ ایرانی هنجار نوین جهانی را چگونه میبیند و در راه رسیدن به آن، چه تلاشهایی کرده، و یا چه کوتاهیهایی از او سر زده است؟
بیگمان پاسخ به این پرسشها، بنیادیترین و بزرگترین چالشها را برای ایرانیانی که چشم به راه پیشرفت سرزمینشان هستند، به وجود آورده است.
ایرانیای که میهن خود را دوست دارد و دلش میخواهد میهناش در جهان بدرخشد و جایگاه والایی داشته باشد، اکنون به تکاپو افتاده که چه راهی در پیش گیرد که نه تنها به سربلندی برسد، بلکه بتواند به جهانیان خودی نشان دهد و فرهنگ و ویژگیهای راستین خود را به شیفتگان آن در جهان بشناساند و با سرافرازی فریاد برآورد که ایرانی دارای تاریخ و فرهنگی است که سرچشمهاش راستی و کردار بع آن، سرانجامش فرزانگی است.
فرهنگ ایرانی راه به ایرانی نشان داده است. فرهنگی که دهها هزار راز و رمزهای نیکمنشانهی انسانی در خود نهفته دارد. فرهنگی که برای زندگی درست پیشنهادها و اندیشههای جانانهای دارد که شگفتی جهانیان را برانگیخته است. میتوان به سادگی نشان داد که هیچ اندیشهی نوینی نیست که در فرهنگ ما دربارهی آن گفتوگو نشده باشد. انسانهایی که میخواهند نواندیش باشند و نگاهی تازه به چالشها و پاسخ به پرسشهای بنیادین دارند، بیگمان باید از این فرهنگ دیرینه و پربار گلچینهایی برگیرند و همهی اندیشمندان جهان به این باور رسیدهاند و گفته و نوشتهاند که گریزی از آن نیست.
این فرهنگ برجستهی چند هزار ساله، از ایرانی میخواهد تا آب، هوا، خاک و آتش را نیالاید. به گفتهی سادهتر، زمین و آنچه برای زندگی خود و همهی جانداران، هستی یافته را پاکیزه نگه دارد. اگر چنین میشد انسان جهانی، یکی از دشواریهای زندگیاش را پشت سر میگذاشت.
در همهی ادبیات، تاریخ و آنچه از دانش و فرهنگ گذشتگان برای ما برجای مانده، سفارش شده است که: راست بگویید و به دروغ نگرایید. هر دروغ، دروغی دیگر میآفریند تا به جایی که شمار دروغها به گونهای شتابان، در زمانی کوتاه، مانند سیلی خانمانبرانداز همهی گروندگان به دروغ را با خود خواهد برد. و افزون بر این برپایهی آموزشهای اشوزرتشت، سرانجام راستی پیروز و دروغ نابود خواهد شد.
در همهی نوشتههایی که از فرهنگ و ادب ما برجای مانده، به پایبند بودن به پیمان سفارش، و پیمانشکنی از ناشایستترین رفتارها دانسته شده است. پیمانشکنی، سامان و هنجار در پیوندهای هازمانی(:اجتماعی) را نابود میکند و چیزی از زندگی و باهم بودن انسانها برجای نمیگذارد.
پهلوانی و جوانمردی، از دیگر ویژگیهایی است که انسان ایرانی به داشتناش میبالیده و اکنون نیز باید به آن ببالد. کاوش در استورهها و تاریخ ایران نشان میدهد که فرهنگ ایران سرشار از آیینها و نمادهای پهلوانی و جوانمردی است و در کتابهایی مانند شاهنامه، گذرها و راههای رسیدن به این بزرگیها، گام به گام آموزش داده شده است.
شادی و شادی کردن برخاسته از فرهنگ انسانساز ایرانی است. ایرانی در درازنای تاریخ، حتا در تاریکترین روزگاران، شاد زیسته و برای هممیهناش، و همهی مردمان هفت کشور زمین، در دشوارترین روزگاران نیز آرزوی شادزیوی کرده است.
«برو کار میکن، مگو چیست کار/ که سرمایهی جاودانیست کار»، از دیگر سفارشهای این فرهنگ بیمانند است. کشاورزی در اوستا از برترین کارها شمرده شده است. بارها و بارها در پندنامهها و داستانهای ایرانی از مردم خواسته شده که در نو گرداندن جهان، سازندگی میهن و انجام کار درست که در راه پیشرفت و بینیازی انسانها و برای مردم باشد، سستی و کوتاهی نکنند.
پیروی از قانون از دیگر فرمانهای این فرهنگ است. یکی از نشانههای رفتار به فلسفهی «اشا»، گرامیداشت و پیروی از قانونهای هازمانی است که پایهی دادگری و هنجار است. سرچشمهی همهی ناهنجاریهای هازمانی، سرپیچی از قانون است و بیدادها از همین نادیده گرفتن قانون برمیخیزد.
دهها نمونهی دیگر از این ویژگیها میتوان برشمرد. انسان نوین امروزی که به خود و جهان هستی مهر میورزد، دیگر به این باور رسیده است که اگر بخواهد زندگی روی زمین برجای بماند و این زندگی درست و خوب باشد، نگاهش را باید دگرگون کند و به فرهنگ انسانی و برابر با هنجار هستی برگردد، فرهنگی که ریشههای در ایران است.
ما که خود گهوارهی این فرهنگیم در این راه چه کردهایم؟