شاهنامه ؛ نگاهبان فرهنگ ایرانی
خالقی مطلق:
آنچه پس از این میخوانید بخش كوتاهی از جستار استاد جلال خالقی مطلق است. این جستار در كتاب «سخنهای دیرینه» (بهكوشش علی دهباشی- ١٣٨٨) چاپ شده است. خوانش دوبارهی آن یادآوری دیگری از بزرگی و جایگاه فرازمند شاهنامه تواند بود.
شاهنامهی فردوسی دارای یك كشش و بُرد ایرانگرایی است كه بررسی و دریافت باریكبینانهی آن دشوار است. چون ایرانگرایی در این اثر مانند خونیست كه تا كوچكترین اندامهای پیكر آن دویده است و با تار و پود آن چنان درآمیخته كه گزارش درست آن نیاز به پژوهشی گسترده دارد. اما در اینجا به چند نكتهی كلی بسنده میكنم.
ایرانگرایی شاهنامه را میتوان زیر چند عنوان اصلی برشمرد:
الف- نگهداشت فرهنگ ایران– از آنجایی كه خداینامه و كم و بیش همهی متون تاریخی و ادبی در زبان پهلوی و نیز برگردانهای فارسی و عربی آنها از دست رفتهاند، شاهنامه مهمترین چشمهی آگاهی ما در بسیاری از زمینهها، چون تاریخ و جغرافی و ادب و هنر و آیینهای خانوادگی و اجتماعی و آیینهای اداری و كشوری در ایران باستان بهشمار میرود.
ب- آرمان معنوی شاهنامه– این آرمان را میتوان در شعار نبرد نیكی با بدی خلاصه كرد. نبرد با بدی یعنی كاربست آرمانهای اخلاق ایرانی، همچون: یكتاپرستی، خداترسی، دینداری، میهندوستی، مهر به زن و فرزند، دستگیری از درماندگان، خردمندی، دادخواهی، دوراندیشی، میانهروی، آدابدانی، مهماننوازی، جوانمردی، بخشش، سپاسگزاری، خشنودی، خرسندی، كوشایی، نرمش یا مدارا، وفاداری، راستی، پیمانداری، شرم و آهستگی، خاموشی، دانش آموزی، سخندانی، و دیگر و دیگر.
اخلاق شاهنامه ساخته و پرداختهی فردوسی نیست. بلكه بخشی از میراث معنوی ایران باستان است كه از آموزشهای زرتشت و پیش از او ریشه گرفته و در زمان ساسانیان گسترش یافته است.
ج- پاسداری زبان فارسی– شاهنامه چه از نگاه گنجینهی واژگان و دستور زبان، چه از نگاه شیوایی بیان و چه از نگاه درونمایهی پُر سویهی آن، ستبرترین ستون زبان فارسیست. این كتاب زبان فارسی را كه در آن روزگار سخت در خطر نابودی بود، برای همیشه پایهای نیرومند و استوار بخشید.