سرود مزدیسنی

سرود مزدیسنی

 

بامــداد شد، بانگ زد خروس

از سرای شـه بر زدند كوس

چرخ شست نك روی آبنوس

موبدا تو هم خیز و روی شو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهـو

 

خیــــز موبدا آتشـــی فـــروز

پرده سیه زاین زبانه سوز

كیش باستان زنده دان هنوز

زایزدی فـــروغ برمتاب رو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

از سر آمــده دور روزگـــار

دیــن فرهی مانده یادگار

نامه كهن زآن خــود شما

گــفته نیــا اندر آن به جـو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهـو

 

تا‌جهان ‌زمهر‌شاد‌و‌خرم‌است

تا نگــار را زلــف درهم است

تا ز ژاله بر لاله شبنم است

راه كـج مـرو سوی چـه مپـو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

راست بایدت باش مردكار

پهلــوان مـــنش روز كــارزار

در ستیــــزه بادیو نابكـــار

چون نیای خود پاك و نیكجو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

خواهی از خوشی رنجه‌دار تن

كوش و سرنگون ساز اهرمن

تا زبنــد وی وارهــــــد وطــــن

وانگــــــهی پی نــــام و آبـرو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

ار بدل ترا مهـــر انــدر است

ار بدشـــمنان در براخگراست

ارزبوم خود شور درسراست

نوش ساغری زاین كهن سبو

 

خوان اشم وهو  گو  یتا اهو

گو یتااهو  خوان  اشم وهو

 

رومتاب ازاین گــنج شایگـان

سرمپیچ ازاین پند باستان

راستی شنو راستی بخوان

راسـتی بجـو راستی بگو

 

خوان  اشم وهو  گو  یتا اهو

گو  یتااهو  خوان  اشم وهو

 

 

یازده دلیل تحریف نشدن کتاب دینی زرتشتیان

یازده دلیل تحریف نشدن کتاب دینی زرتشتیان (=گاتاها)


پرسش: خیلی ها اعتقاد دارند که کتاب های قدیمی دینی و مدهبی در طول تاریخ از بین رفته است و پیشوایان دینی در طول تاریخ اصول دین را تحریف کرده اند و در کتاب اصلی دین های قدیم در طول تاریخ دست برده شده و بسیاری از آیات عوض شده یا دست خورده و امروز دیگر قابل اعتماد نیستند. آیا به عقیده ی شما این افراد درست میگویند؟!


پاسخ : البته من در مورد همه ی کتاب های دینی و مذهبی موجود در جهان نمی توانم داوری کنم و قصد هم ندارم و به خود اجازه نمی دهم که خدای ناکرده به کسی یا گروهی توهین کنم یا کتابی که مورد قبول و پذیرش گروهی از مردم جهان است و آن را کتاب آسمانی خود می دانند، زیر سوال ببرم. ولی در مورد گاتاها کتاب آسمانی ما زرتشتیان که میدانم و تخصص من است، با کمال اطمینان و به طور صد در صد می گویم که این مورد که مطرح فرمودید، به هیچ وحه نمیتواند درست باشد و سخن آگاهان و دانایان نیست. بنا به دلائل زیر، کتاب آسمانی ما زرتشتیان، «گاتاها» تمام و کمال به جا مانده و ذره ای از آن از بین نرفته و تحریف نشده است.به این دلایل:


1: شوربختانه بسیاری از پیروان تمام مذاهب جهان از جمله برخی از زرتشتیان، فکر می کنیم که تنها دین ما بر حق است، تنها کیش ما کامل است، هر کس که پیرو دین ما باشد در جهان پیروز است و خداوند یار و یاور اوست، و تنها پیروان پیامبر ما به بهشت میروند و سایر آدم های جهان دوزخی هستند و از این قبیل…. در حالی که پیامبران، رسولان خدا بوده اند و همه ی آمده اند که آدم را به خدا نزدیک کنند، نه به خودشان به عبارت دیگر «پیامبر وسیله اند نه هدف». و برای همین هم همه ی پیامبران خود را پیامبر یا رسول نامیده اند. پس از نظر دینداری هرکس که به اصول ادیان خدایی یعنی یکتاپرستی و پیامبری و جهان مینوی باور داشته باشد و اندیشه و گفتار و کردارش نیک باشد و راه راستی و پاکی را برگزیند و عادل باشد و در یک کلام کوشش کند به خدا نزدیک شود این فرد دین دار است و خدا او را دوست دارد و در بهشت برین جایش میدهد. شاعران ما نیز این حقیقت را درک کرده و فرموده اند که:


«عبادت به جز خدمت خلق نیست». یا «مقصود کعبه و بتخانه بهانه» و یا «جنگ هفتاد دو دو ملت را عذر بنه – چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» و غیره.

2: بسیاری از پیروان مذاهب گوناگون کوشش میکنند که تنها با «دید خود» دنیا را دیده و بررسی کنند. و چون اغلب مخاطب آنها، پیروان همان مذهب هستند و موضوعی را که به نظرشان میرسد، به طور یک طرفه مطرح میکنند و به بحث نمی گذارند، این گونه به نظر میرسد که هرچه میگویند یا می نویسند حقیقت محض است و به اصطلاح چون تنها به قاضی میروند (یا قاضی طرفدار خود دارند) پیروز بیرون می ایند.


3: تمام بخش های اوستا به خاطر زبان و فرهنگ که بر آن حاکم است، کاملا از یکدیگر جدا پذیر است. مانند اینکه همین اکنون بیایید و مطالب کتاب آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ایتالیایی را با هم مخلوط کنید. درست است که این زبان ها همه ریشه ی لاتین که خود زیر مجموعه ی زبان سانسکریت است دارند، ولی هر زبان شناسی به راحتی میتواند آن ها را از یکدیگر تفکیک کند. از نظر مفاهیم هم بخش های اوستا با هم فرق دارد. مثلا شما بیایید و به طور عمدی اشعار حافظ و فردوسی و مولانا را در یک کتاب به طور مخلوط و درهم بنویسید و چنان تنظیم کنید که معنی خوب و درستی هم بدهد. حتی یک فرد ایرانی که با باورها و سبک اشعار این شعرا آشنا باشد میتواند به سادگی این اشعار را از هم جدا کند. چه برسد به شعر شناسان یا کارشناسان شعر پارسی که به صورت بسیار دقیق خواهند فهمید که این کتابف قلابی است و خواهند توانست نظام نکات تاریک را به شما توضیح دهند. هر شاعر یا نویسنده سبک و روشی دارد و از نظر کارشناسی مطالبی را باور دارد و می خواهد به مخاطب خود بیان کند و کسانی که با او آشنایی کارشناسی داشته باشند، میتوانند به سادگی بفهمند و نظریات او را جدا نمایند. در ضمن در گذر تاریخ بحث های مختلف اوستا همیشه از هم جدا بوده و در همه ی جای اوستا، گاتاها به عنوان پیام اشو زرتشت ستایش شده است. و روی همین اصول دانشمندان اوستاشناس با دلایل و برهانی قاطع که مورد پذیرش همه ی دانشمندان دین شناس است.


گاتاها را از بخش های دیگر اوستا و به ویژه یسنا که زبان فرهنگ آن بسیار نزدیک به گاتاها هست، جدا کرده و ثابت کرده اند که تمام مطالب گاتاها که از خود پیامبر میباشد؛ نه تنها دست نخورده، بلکه دقیق و کامل به جای مانده است.


4: گاتاها با خطی نوشته شده که خط دین دبیره نامیده میشد، خطی که هنوز هم میتوان ادعا کرد که کاملترین خط جهان است. این خط چهل و چهار حرف دارد و زیر و بم آن مانند نت موسیقی ضرب دارد. به گونه ای که دیکته ندارد و هرچه میگویید، میتوانید با این خط به طور کامل و دقیق بنویسید، این خط به گونه ای گاتاها را تنظیم کرده که موبدی که امروز آیات گاتاها را تلاوت میکند، همان تلفظی را دارد که پیامبر داشته و این یکی از بهترین شگردهایی بوده که پدران دور اندیش ما به کار برده اند. خطی که مانند نت موسیقی است و هرکس در هر جای دنیا برحسب آن نت، آن موسیقی را بنوازد. همان آوایی از ساز بیرون می اید که منظور سازنده ی آن آهنگ بوده است.
بنا بر این کمتر کسی حتی اگر دلش میخواسته میتوانسته تلفظ آن را عوض کند، چه برسد به اینکه بخواهد مضمون آن را دستکاری نمایند.


5: مطالب کتاب گاتاها بسیار کلی است که هدف آن انسان سازی یا دینی و وجدان ساز است. مطالبی که همیشه است و زمان و مکان بر روی آن تاثیر ندارد و نمتواند جز به آنچه که منظور اشو زرتشت بوده، تفسیر و تعبیر گردد و در گاتاها به هیچ سنن و آداب ویژه ای هم اشاره نشده است یا از روش ویژه ی زندگی سخن نگفته است که در گذر زمان تغییر کند یا نیاز به تغییر آن باشد. گاتاها، حاوی چهار چوبی کلی و زندگی ساز است که همیشه مورد پذیرش بوده و هست و مطالبی نداشته که بخواهد آن را عوض کنند.


6: درست است که اکنون در دانشگاه های بزرگ جهان بر حسب اصول زبان شناسی، به سادگی میتوان گاتاها را درک و ترجمه نمایند، ولی در دوران کوروش و داریوش هم مردم ایران به این زبان سخن نمیگفتند و تاکنون هیچ کتبیه و هیچ کتاب دیگری به این زبان در دنیا، کشف نشده است که ما بتوانیم به ان استناد کنیم یا کسی بتواند متنی به اشغار گاتاها بیافزاید.

7: تا همین پنجاه سال پیش موبدی که میخواسته «نوزوت» شده و به مقام موبدی برسد، بایستی تمام گاتاها و حتی یسنا و بخش های بسیار زیادی از اوستا را از بر کند و با دقت و وسواس مطالب آن را یاد گرفته و به یاد بسپارد. چرا که میدانید بر اساس سنت، موبدان کار دیگری جز پاسداری از دین نداشته اند و مانند امروز نبوده که من که موبد زاده بوده، موبد شده و بتوانم به پیشه ای غیر از موبدی بپردازم و تمام عمر و زندگی خود را صرف نگهداری دین و ایمان خود و مردم میکرده اند و با حداقل زندگی مادی، کارشان از بامداد تا شام اوستا خوانی بوده و به گونه ای خودکار به تدریج بخش های اوستا از بر میشده است و با وجودی که ممکن بوده، معنی این جملات را هم درک نکند، تمام آیات را اهورایی و مانتره میدانسته و تاریخ نشان میدهد که حتی روی تلفظ آن تعصب و وسواس زیادی داشته اند. چه برسد به این که به کسی اجازه دهند که در آن کتاب ها دست ببرند. تازه اگر هم میخواستند یا اگر حتی اکنون هم بخواهند نمیتوانند مطالب کتاب گاتاها را عوض کنند یا جمله ای به آن بیفزایند، مثل فرانسوی زبانان که کتاب های آسمانی را به زبان عربی می خوانند یا پارسی زبانانی که کتاب انجیل یا توران را به زبان اصلی میخوانند و این زبان ها را نمیدانند. چه برسد به اینکه بخواهند به زبان عربی یا عبری یا لاتین چیزی به ان افزایند. به ویژه که گاتاها شعر است و هرگونه تغییری را کارشناسان به راحتی خواهند فهمید. حتی تا همین اواخر هم رسم بوده که هر موبد زاده ای می خواسته موبد شود، بایستی با خط خوش و با دقت بخش هایی از اوستا را به صورت کتابی بنویسد و به استاد خود پیشکش کند و….


8: در تاریخ ثبت شده که، دو مجموهه کتاب اوستا یکی در کتابخانه ی تخت جمشید بوده که بر روی دوازه هزار پوست گاو نوشته شده بوده و به دستور اسکندر مقدونی گجستک در زمان آتش زدن تخت جمشید در آتش سوخته و دیگری کتاب اوستای واقع در گنج شاپیگان بوده که به دستور او به یونان برده شده است و از سرنوشت آن اطلاع دقیقی در دست نیست. این امر موجب شد که در دوره ی اشکانیان به دستور بلاش اول، که ایرانیان دوباره جان گرفته و سرنوشت خود را به دست گرفتند، کتابهای گوناگون دینی زرتشتیان که در آتشکده های متعدد موجود در سرزمین پهناور ایران و در منزل های بسیاری از موبدان و بهدینان زرتشتی وجود داشت؛ جمع آوری شود و به صورت کتابی با نام اوستا (که به معنی بنیان و اساس است) ثبت و نگهداری گردد و چنان گاتاها که کتاب آسمانی ماست بین کتاب یسنا جا گرفت که پس از چند هزار سال، به وسیله ی اوستا شناسان از بقیه ی قسمت های بسنا، شناخته شده و جدا گردید و این سیاست بلاش بسیار کارساز افتاف چرا که حدود دویست سال است که بخش های گوناگون اوستا را دقیقا بررسی کرده و کوشش کرده اند، زبان های گوناگون باستانی را بشناسند و ترجمه کنند و در اختیار مردم قرار دهند، که نخستین بار به وسیله دانشمندان فرانسوی و آلمانی و بعد بسیاری از اوستا شناسان جهان این کار انجام گرفته و بعدها توسط پارسیان هند و دانشمند بزرگ ایرانی، پور داوود و موبد فیروز آذرگشسپ و دیگران این کار بزرگ انجام گرفته است. بنا بر این با پی بردن به این حقیت است که شما به کار سترگی که موبدان موبد بزرگ چون مهراسپندان در طول تاریخ کرده اند پی خواهید برد. این کارها موجب شد که حتی پس از یورش تازیان که به دستور برخی خلافا و سلاطین نادان، کتاب های ایرانیان را سال ها سوزاندیدند و در آب ریختند، نتوانستند از بین روند و باز هم مانند گنجی که در گاو صندوقی بزرگ پناه بود و کسی از وجود آن خبر نداشت، تمام کتاب آسمانی و مقدس ما زرتشتیان لابلای کتاب و ادبیات اوستا پابرجا ماند و در اثر یورش بیگانگان از بین نرفت و اکنون اوستا شناسان میتوانند با دقت بخش های گوناگون اوستا را از هم تشخیص و جدا و ترجمه و تفسیر نمایند و این امر براستی از شگفت انگیزترین داستان های ادبی و تاریخی مهم ایران و جهان است.


9: درست است که در زمان پیشین صنعت چاپ نبوده ولی به این معنی نیست که در سرزمینی به پهناوری ایران تنها دو کتاب اوستا وجود داشته و یکی را در تخت جمشید و دیگری را در گنج شاپیگان نگهداری می نمودند و همه ی موبدان سرزمین پهناور ایران که کارشان موبدی بوده و بایستی برای گذران زندگی هم که شده اوستا را از بر کنند و بسرایند، مجبور باشند مرتب بین شیراز یا تبریز و محل زندگی خود رفت و آمد کرده تا به متون مذهبی دین خود دسترسی پیدا کنند؛ پر آشکار است که این چنین نبوده، این از دشمنان ماست که چنان در مردم القا کرده اند، که انگار در تمام ایران دو اوستا بیشتر نبوده، بلکه آشکار است که در سراسر ایران هزاران کتاب دست نویس اوستا وجود داشته و کمینه اگر نتوانیم بگوییم هر موبدی کتاب اوستای کامل جداگانه دستویس داشته، لا اقل می توانیم با اطمینان بگوییم که در آتشکده ی هر شهری از ایران کمینه یک کتاب اوستا از اول تا اخر وجود داشته است و بنابر این هیچ دشمنی هرچقدر هم پر نیرو و بی رحم باشد، نمی توانسته تمام کتاب های دینی را نه در کشور ما بلکه در هیچ کشوری از بین ببرد. بر اساس همین اصل است که از ایران باستان که همه جهانیان میدانند ابر قدرت زمان خود بوده است، هیچ کتاب علمی و فرهنگی و ادبی و تاریخی باقی نمانده، ولی اوستا که برای زرتشتیان مقدس بوده، نیکانان با فرهنگ و موبدانمان در پستو ها و نهان خانه ها مخفی کرده اند و تا پای جان آن ها را نگاه داشته اند باقی مانده است.


10: در تاریخ آمده است که کتاب اوستای موجود در تخت جمشید و گنج شاپیگان بر 12000 پوست کاو نوشته شده بوده است. بنا بر این کتاب به این بزرگی که طبیعتا وزن بسیار سنگینی داشته است، کتابی نبوده که اساسا بتوان از آن برای مطالعات روزمره استفاده کرد. بلکه به عنوان گنجینه ای ارزشمند نگاهداری میشده است و جنبه ی کاربردی نداشته است.


11: با توجه به اینکه، همان گونه که گفتیم مجموعه کتاب های گوناگون مذهب ما که اوستا نامیده میشود، نشان میدهد و کتاب اوستا که به اندازه ی چندین برابر گاتاها، کتاب آسمانی ما حجم دارد، از روز نخست تا کنون موبدان می توانستند در هر زمان هر چه را که فکر میکرده اند برای مردم مفید است به صورت کتابی جداگانه بنویسند و به مردم ارائه نمایند و بیان کنند که این کار در گذر تاریخ بارها انجام شده و لازم نبوده که در گاتاها دست ببرند و آن را تحریف کنند.


کما اینکه در بخش های اوستا، کاملا آشکار است و بیشتر هم گفتیم که زبان و فرهنگی که بر تمام اوستا هست یک کاسه نیست، و تنها و تنها زبان و فرهنگی که در کتاب آسمانی «گاتاها» وجود دارد، همسو و هم آهنگ و یک کاسه است و ….


پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان، برگه ی 70 تا 76، انتشارات فروهر، تهران 1387 خورشیدی.


http://tfzartoshti.wordpress.com

سپنتا آرمیتی

 
سپنتا آرمیتی

سپنتا آرمیتی
Spentâ Ârmaiti (اسفند به فارسی) یا مهر و عشق بی چشمداشت و همچنین آرامشِ افزاینده . شادروان استاد ابراهیم پورداوود در این اره نگاشته اند: «واژه آرمئیتیاز دو بخش تشکیل شده است، یکی آرم arema که از قیود به چم درست یا آنچنان که شاید و باید و به جا (هنجار گونه) و دیگر بخش مئیتی maiti از مصدر منman به چم اندیشیدن؛ آرمئیتی به چم فروتنی و بردباری و سازگاری گرفته شده است» . دکتر علی اکبر جعفری در این باره اینچنین گفته اند: «در اوستا و سانسکریت مصدری داریم ، آرم aram به چم آرامیدن و رامش کردن. اسم معنی آن با پسوند تیti همان آرمئیتی aramaiti می شود و آنگاه به چم آرامش و رامش می گردد و اگر با دقت بیشتر بررسی کنیم درمی یابیم که درباره اندیشیدن چندین واژه دیگر مانند مینوی افزاینده (سپنتامینیو)، منش نیک (وهومن)، خرد و دانش و دین داریم و ااین واژه (آرمئتی) مرتبط با همه اینها باشد یعنی درست اندیشی و آرامش و رامش دادن» . آموزش های گران بهای اشوزرتشت، یا انجمن مغان ، چنانچه بعدا در ادبیات پارسی به یادگار مانده ، پایه هایش بر مهر و زیبایی و دوستی و راستی و پاکی و فروتنی و نرمی و ستیزه با بدی و پرهیز از خشک مغزی استوار است . سپندارمز sepandarmaz یکی دیگر از پرتوهای اهورایی و جلوه های سپنتامینو است که در اوستا «سپنته آرمئیتی» spenta armaiti و به چم عشق پاک و فروتنی شایسته است. بنا به آموزش های اشوزرتشت ، هنگامیکه انسان نیز این پرتو نیک را در خود استوار سازد ، جان و روانش به اهورامزدا، که گوهر هستی و جان جهان است می پیوندد و از خرسندی مینویی پیوسته برخوردار می گردد و در زندگی اش همان می شود که سعدی می فرماید :

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد 

ساقیا باده بده شادم از آن کاین غم ازوست

یاری نامه:

– پیام پاک زرتشت، از خودشناسی تا خداشناسی – نوشته موبد کامران جمشیدی – انتشارات کانون زرتشتیان- چاپ سوم 3745 زرتشتی (2007 میلادی)

– استاد ابراهیم پورداوود- فرهنگ ایران باستان – انتشارت دنیای کتاب – 90 (چاپ اول)

– زرتشت و دین بهی (به همراه پیام زرتشت) – نوشته دکتر علی اکبر جعفری انتشارات جامی – چاپ 85 (اول) – تهران

– جهان بینی زرتشتی – نوشته موبد رستم شهزادی – انتشارات فروهر 88 (چاپ دوم) – تهران

 


در اندرزنامه بزرگان زرتشتی در باره زن

در اندرزنامه بزرگان زرتشتی در باره زن آمده است:

«زنان را گرامی بدارید و به زنان ستم مکنید. زندگی را بر زن و فرزند آسان کنید. اگر زنی را بگریانی ، سرانجام روزگار گریانت کند. پیمانت را با زن نشکن تا پیمانت شکسته نشود. آبروی زن را مریز ، تا روزگار آبرویت را نریزد. به خواسته زن دست میاز تا خواسته ات به باد نرود. آشیانه زن را بر هم نزن تا آشیانه ات ویران نگردد. زن را میازار تا روزگار آزارت ندهد. ای مرد با زن به نرمی و خوبی رفتار کن، ولی فرمانبردار و برده زن مشو تا سبک نشوی. ای زن با مرد در همه کارها انبازی کن، اما کنیز مرد و بازیچه هوس های او مشو. ای زن خودت را بشناس و بر خود ارج بنه و هرگز برده پول و گوهر و شکوه و خودنمایی نشو. زن سرچشمه خوشی و شادی و سازندگی زندگی است. مردی که به زن خود مهر می ورزد ، به خدا و به زیبایی مهر ورزیده است. پرشکوه ترین و ارجمندترین کارها پیوند زناشویی است. زناشویی که با چشم داشت به خواسته و پول و پایگاه باشد ، پایان خوشی ندارد. پایه زناشویی باید تنها بر مهر و زندگانی همسری و تربیت فرزندان استوار باشد. فزون تر از تن زن، دل و جان و روان او را دریابید و بر آن ارج نهید. با روسپیگری بستیزید. زن آبستن را گرامی دارید و میازارید. »

جهان بینی زرتشتی – نوشته موبد رستم شهزادی – انتشارات فروهر 88 (چاپ دوم) – تهران

 


در اندرزنامه پیشینیان

در اندرزنامه پیشینیان آمده است:

اندوه کشنده زندگی است، هر دمی را که با اندوه به سر بری زندگی مشمار، اندوه سایه مرگ است.

از اندیشه های غم گستر بگریز، مرگ اندیش و بدبین نباش، خندان و گشاده رو باش.

درخت را بیهوده میفکن که درخت افکن زندگی اش کوتاه باشد (کنایه به عدم خوار شمردن نعمت زندگی(

توانگری مایه سرافرازی و آسودگی و شادمانی و خرسندی و پیروزی است، در راه توانگری و توانایی خود بکوش ، دل خرم دار و جهان را با چشم خوش بین و دل روشن بنگر. 

در برابر ناگواری ها و فراز و نشیب ها و رنج های زندگی خونسرد و بردبار باش.

تنبلی و سستی مکنید و اندوهگین مباشید

همه را گرامی دارید ولی به هیچ کس پایه خدایی و اربابی ندهید، زیرا پرستش آدمها چه زنده یا چه مرده با بت پرستی یکی است. 

داشتن خان و مان خوب و آسایش بخش از نعمت های اهورایی است، از وام گرفتن بپرهیز و بینوایان را دستگیری نما.

هیچ گس از دیگران برتری ندارد ، مگر از راه پارسایی. راه در جهان یکی و آن اشویی

هر بدی به تو رسد بخش بزرگی از آن از خود تو است. اگر از خرد پیروی کنی ، بر زندگی چیره ای و اگر از هوا و هوس پیروی کنی، زندگی بر تو چیره شود.

خوشبخت کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.

وقت گران بها است، آنرا با کار و سخن بیهوده هدر مده 

بدا به حال کسی که با چشم و گوش و اندیشه بسته زندگی کند.

از راه راستین مال به دست آر و برای آسایش خود و دیگران به کار ببر 

تهیدستی ریشه همه گناهان است. اهریمن تنگدستی را بکشید تا ریشه همه تبه کاریها و زشتی ها را برکنده باشید.

آدم بخشنده و مهربان ، مهر خدا و مردم را به دست می آورد

در راه پیشرفت و آبادانی و بهسازی خانه و شهر و کشور خویش بکوش. 

برگرفته از کتاب جهان بینی زرتشتی نوشته موبد روانشاد رستم شهزادی

زمان زندگی زرتشت

بازگشت 

زمان زندگی زرتشت


موبد کورش نیکنام


 

پیشگفتار

ایران شناسی

زبان شناسی

تاریخ

باستان شناسی

جغرافیا

ستاره شناسی

نجوم

انسان شناسی

زمین شناسی

 

پیشگفتاری از موبد کورش نیکنام : ” به درستی مشخص نیست ، بعضی از پژوهشگران زمان او را 6000 سال پیش از افلاتون و یا ورود خشایار به یونان می دانند ، چندی او را 5000 سال پیش از جنگ «تروا» كه 6100 سال پیش از میلاد مسیح بوده می دانند . نوسان این دوره ها از 600 تا 6000 سال پیش از میلاد است زرتشتیان ایران در حال حاضر به نظر ذبیح بهروز استناد كرده و تا نتیجه علمی و پژوهشی بهتری به دست آید زاد روز اشوزرتشت را 1768 سال پیش از میلاد مسیح باور كرده اند . ولی به نظر من باید پژوهش بیشتر و بهتری در مورد زمان زرتشت انجام گیرد.”


پروفسورجمشید کاووسجی کاتراک، در یکی از کنگره های جهانی زرتشتیان که در سال 1345 خورشیدی در ایران تشکیل شده بود مقاله ای ارایه داده است به نام زمان پیدایش اشوزرتشت اسپنتمان که در سال 1948 میلادی در چهاردهمین جلسه کنفرانس خاوری هندوستان ارایه شده بود. در این مقاله زمان زندگی زرتشت، از نکته نظر های علمی گوناگون ثابت شده است که زمان زیستن زرتشت پیش از 8000 سال قبل بوده است.ایشان برای اثبات پژوهش خود از 9 رشته علمی گوناگون به این شرح بهره گرفته است: ایران شناسی – زبان شناسی – تاریخ – باستان شناسی – جغرافیا – ستاره شناسی – نجوم – انسان شناسی و زمین شناسی . پژوهش و بررسی پژوهندگان و دانشمندان علوم یاد شده ” تز ” مرا مبنی بر کهن بودن بسیار زمان زیستن پیامبر ثابت کرده است. اکنون می توانیم بیگمان زمان پیدایش اشوزرتشت را در حدود 8600 سال پیش بدانیم

اشاره کوتاه وچکیده این مقاله پژوهشی با موضوع زمان زرتشت، در رشته های گوناگون چنین است

 

ایران شناسی 

مدتها پیش از زرتشت، شاهنشاهی ایران بسیار پهناور و بزرگ بود. بنا به گفته فردوسی، قسمتی از این سرزمین های پهناور که فریدون پیشدادی بین پسرانش تقسیم نمود، همان مصر بود. بیگمان فرهنگ زرتشت در مصر هم گسترش یافت، در زمان فرمانروایی شاه کاووس از دودمان کیانی، برخی از سرکردگان عرب به او شوریدند و مصر را از دستش گرفتند. به طوریکه در شاهنامه آمده، شاه کاووس با ارتش خود به مصر رفت و آنجا را گشود

سرفلیندر پتری، مصر شناس نامی که حفاری هایی را در این سرزمین انجام داده، تمدن مردم آن سامان را حدود 11000 سال پیش از میلاد می داند و مهرجی باهای کوکا در نوشته خود به نام ” روابط پیش از تاریخ میان ایران ومصر ” می نویسد : گروهی از مهاجران ایرانی که خورشید را به نام هور می پرستیدند، در کرانه های نیل جایگزین شدند. بنابراین تمدن هند وایرانیان به مراتب کهن تر از تمدن مصری ها بوده است. بنا به گفته مانتو، کاهن وتاریخ دان مصری، تمدن مصر با آغاز زمان ” سگ ستاره ” از 5702 سال پیش از میلاد شروع می شود و پژوهشگرانی باور دارند که نخستین دودمان فرمانروایی مصر ، در 5000 سال پ. م نمایان شده است

 

زبان شناسی 

دکتر جی بونسون می گوید، کلدانی، زبان همه بابلی ها، آسوری ها ( ایلام و آسور) و مردم سرزمین بین النهرین وسوریه بود. دستور پشوتن سنجانا واژه پهلوی سامی ” هُزوارش ” را خلاصه واژهً مرکب ” هوزوخالده ” به معنی زبان کلدانی می داند. پهلوی زبان باستانی ایران بود. در شاهنامه در موارد بسیاری نقل شده که پهلوانان زمان دودمان کیانی با یاران ایرانی خود با زمان پهلوی سخن می گفتند و منظورشان آن بود که پهلوانان تورانی که حضور داشتند از گفته آنان سر در نیاوردند. ایرانیان در تمدن آسوری ها و بابلی ها نقش داشتند .به نظر می رسد که خط الفبایی یا خط مقدس در حدود 10000 سال پیش رایج شده است. سهراب بولسارا عقیده دارد، این الفبا شکل تحریف شده حروف اوستایی است وچون به اثبات رسیده تمدن سومری ها و آکادمی ها که در بین النهرین باستان می زیستند به مراتب قدیمی تر از مصری ها بوده است. آقای بولسارا می گوید الفبای سومری های باستان درست رونوشتی از الفبای اوستا بوده است ونمونه هایی از این خط در آثار باستانی دیده شده که کهنگی شان به 6000 سال پیش از میلاد می رسیده است

لیدر پتری در کتاب خود به نام ” تاریخ ملت های مصر می گوید: با این ترتیب شاید تمدن های مصریان، بابلی ها و آسوری ها، شاخه هایی از فرهنگ باستانی تر ایلام بوده که در سرزمین شوش ساکن بودند وقدمت این تمدن از شش تا ده هزارسال پیش بوده است. در این زمان ایلام یک کشور دریایی بود و آب های خلیج فارس تا شوش ادامه داشت

 

تاریخ 

در 2500 سال پ. م ، مادها بابل را گشودند، ” بروسوس ” تاریخ نویس بابلی که در سال 280 قبل از میلاد می زیست آنان را به نام بیدادگر یاد کرده است، چون بت های بابلی ها را نابود کرده بودند … بابلی ها دارای سالنامه هایی بودند که کهن بودن تاریخی آن بسیار بود. یونانیان با آنان تماس داشتند و یونانیان قرن چهارم و پنجم پ. م بایستی اطلاعات پر ارزشی از زمان زیستن زرتشت از موبدان زرتشتی ساکن بابل گرفته باشند. بنابراین نبایستی به نظر نویسندگان برجسته کلاسیک دربارهً باستانی بودن زمان زرتشت شک کنیم . دکتر هوگ در این باره می گوید: جالب است که تمام نویسندگان یونانی زمان زیستن زرتشت را در حدود 6000 سال پ. م دانسته اند

 

باستان شناسی 

بسیاری دراین کنکاش به آن اشاره کردند و دکتر آرتور اوفام پوپ، رییس بنگاه آمریکایی هنر های ایرانی و باستان شناسی در نیویورک می گوید: تقریبا مسلم است که تمدن ایرانی ها در سال های میان پنج تا هشت هزار سال پیش از میلاد مسیح آغاز شده است

 

جغرافیا 

تیلاک وبرخی دیگر از پژوهشگران باور دارند که سرزمین اصلی آریاها در مناطق یخ بسته شمالی بوده است. او به قسمتی از فرگرد دوم کتاب وندیداد اشاره می کند که هرمزد، شاه جمشید را آگاه کرد که طوفان وسیل بر زمین او هجوم خواهد آورد و به او پیشنهاد کرد که ” وَر ” یعنی پناهگاه آماده کند و مردم ودام ها را پناه دهد ، درزمان شاه جمشید آریایی ها در این منطقه که زیست پذیربود زندگی می کردند و به طوریکه در وندیداد فَرگرد یکم آمده ، در آنجا با شادی و فراوانی نعمت می زیستند، پژوهندگان این موضوع را مربوط به این عصر یخ بندان می دانند که در 11000 سال پیش روی داده است. البته نظر تیلاک با کشفیات احیر زمین شناسی آمریکایی هماهنگی دارد ، اینان با به کار بردن رادیو کربن و اصول زمین شناسی پی بردند که پیش از 11000 سال پیش منطقه یخ بندان شمالی دارای آب و هوای گرمی بوده است

 

ستاره شناسی 

بهرام گور انکلساریا می گوید: بنا بر عقیده ای پیامبر ما در 6700 سال پ.م نمایان شد . دکتر م شهید الله ضمن گفتگو درباره اینکه چگونه مرور زمان آهنگ وشکل واژه ها را دگرگون کرده، به زبان های همریشه اشاره می کند و می گوید واژه ” ستارا ” نامبرده در اوستا بعد ها در سانسکریت به ” تارا ” تغییر شکل داد واین واژه به معنی ستاره است

 

نجوم 

تیلاک از برخی گزارش های نجومی که در نوشته های باستانی سانسکریت به چشم می خورد به این نتیجه رسیده است که زمان کهن ترین جزوه های سرودهای ریگ ودا 6000 سال پیش از میلاد بوده است

مهرجی باهای کوکا با نگاه به تیر یشت، از نظر نجومی چنین نتیجه می گیرد که قدمت زمان انشای نیایش تیر یشت که بعد از زرتشت بوده 5300 سال پ. م می باشد. اردشیر خبر دار از نکته نظرنجومی وستاره شناسی بررسی های فراوانی دربارهً زمان زرتشت کرده است. چون در ریگ ودا و اوستا اشاره های بسیاری به ستاره شناسی شده است، خبردار پس از محاسبه های نجومی مربوط به منطقهً البروج وتابش آفتاب بر روی زمین چنین نتیجه گرفته است که زمان انشای گاتا ها 8500 سال پیش بوده است

 

انسان شناسی 

دکتر هنری فیلد با سمت گروه موزهً انسان شناسی، در مورد ایران از نظر انسان شناسی نتیجه می گیرد که مردم سرزمین ایران دارای چهره های گوناگون بوده وبیشترشان دارای بینی خمیده وسرهای درازند. خمیدگی بینی ایرانیان علامت مشخص آنان در میان هیتیت ها و یهودیان جنوب باختری آسیا می باشد. همچنین ساکنان عراق باستانی و امروزی ارمنستان، ترکستان پامیر و منطقه آلتایی دارای همین مشخصات هستند. دکتر گروک من، در پایین ترین طبقه حصار تپه ( در 3000 سال پ. م ) دو عدد دولیکو سفالیک کشف کرد و دکتر فیلد در مقاله ای به نام ” نژاد مردم فلات ایران ” که در جلد ششم مجله ایران لیگ چاپ شد نتیجه می گیرد : از زمانی که تمدن بین مردم مصر و ایندوس والی گسترش یافت، قسمت بزرگی از میراث فرهنگی ومادی ما از ناحیه جنوب باختری آسیا که مرکز آن ایران بود نمایان شده است

 

زمین شناسی 

زمین شناسان ثابت کرده اند که منطقه یخبندان شمالی پیش از 9000 سال پ. م سکونت پذیر بوده، بنابراین نظریه تیلاک، پرابُو و دیگران دربارهً اینکه نخستین خواستگاه آریاییان منطقه یخبندان شمالی بوده چنانکه در وِدا هم به آن اشاره شده است ، درست به نظر می آید . دکتر رابرت برید وود وابسته به گروه خاورشناسان دانشگاه شیکاگو، حفاری هایی در جارمو که دهکده ای در تپه های کرد نشین شمال عراق، نزدیک مرز ایران، انجام داده است، این دهکده تا دیر زمانی زیر خاک بود. هنگامی که آزمایش های رادیو کربن روی آثار این دهکده انجام گرفت، یقین حاصل شد که این آثار مربوط به 9000 سال پیش از میلاد بوده است

سرچشمه

 

سرگذشت زرتشتیان پس از ساسانیان

سرگذشت زرتشتیان پس از ساسانیان

موبد کورش نیکنام

هنگامی که یزگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی برتخت نشست آثار فروپاشی خاندان او آشکار شده بود، به گفته تاریخنگاران او پادشاهی کم تجربه وناتوان بود که در آن زمان حساس وسرنوشت ساز توانایی ایستادگی در برابر هجوم قوم تازه نفس عرب را نداشت

پادشاهی او همزمان با آغاز خلافت ابوبکر، نخستین خلیفهً اسلام بود. دراین هنگام عرب های بادیه نشین که تحت بیرق اسلام متحد شده بودند به فرمان ابوبکر، به ایران هجوم آوردند وایرانیان زرتشتی را به دین اسلام فراخواندند. چون دولت ایران از پذیرفتن دین اعراب سرپیچی کرد، اعراب مسلمان که وضع مالی وزندگی مناسبی نداشتند در آرزوی اینکه اگر در جنگ پیروز شوند به سرزمین خرم وسرسبز عراق دست خواهند یافت وچنانچه کشته شوند به بهشت جاودان خواهند رسید، به سوی ایران سرازیر شدند.وجنگ با ایرانیان را آغاز کردند که از سال 633 تا 643 میلادی به طول کشید ومهمترین آنها جنگ قادسیه، جلولا، نهاوند و واجرود بود

 

جنگ قادسیه؛ که در مکانی به همین نام ودر پانزده فرسنگی شهر کوفه، در سال 636 میلادی صورت گرفت در آن زمان 14 سال از هجرت گذشته بود. رستم فرخزاد سردار ایرانی در این جنگ بود وایران سپهبُد نام داشت یعنی فرماندهً کل سپاه ایران، وسردار لشکر عرب نیز سَعد بن ابی وقاص از اصحاب رسول خدا بود

نبرد قادسیه به مدت چهار روز ادامه داشت، رستم فرخزاد براثر حادثه ای ناگهان مجروح شد وپس از آن کشته شد. در این هنگام درفش کاویانی که نماد پیروزی ایرانیان بود به دست اعراب افتاد. در ادامه جنگ قادسیه عربها سراسر خاک عراق را اشغال کردند ودر سال 15 هجری تیسفون را نیز تسخیر کردند وبه غارت آن پرداختند

یکی از غنایم باارزش ایرانی که در این جنگ به دست اعراب افتاد فرش معروف بهارستان کسرا بود. این فرش را به مدینه فرستادند وعُمَر فرمان داد تا آنرا پاره پاره کردند ومیان یاران محمد تقسیم کردند، علی سهم خود را به بیست هزار درهم فروخت وخُمسِ غنایم را در بین شصت هزار تن سپاهیان سعد تقسیم کرد که به هرتن دوازده هزار درهم رسید. واین در حالی است که یزگرد سوم ساسانی با همراهان از تیسفون فرار کرده بود

 

جنگ جُولا؛ پس از فرار یزدگرد از پایتخت، نُخست به محلی به نام حلوان، دردامنه کوههای زاگرس پناه برد وهزاران سرباز را فراهم آورد وبه سرکردگی مهران به مدت هشتاد روز در برابر هجوم اعراب ایستادگی کردند ولی سرانجام مهران نیز کشته شد واعراب با غنایمی حدود سی ملیون درهم پیروز شدند. این جنگ در سال 16 هجری روی داد وپس از آن یزدگرد به سوی شهر ری حرکت کرد. سعدبن ابی وقاص برای تعقیب آخرین پادشاه ساسانی از عُمَر اجازه خواست، خلیفه که در آنزمان هوس کشور گشایی در سرنداشت، به سعد نوشت ” ای کاش که در میان عراق وکشورهای آن طرف جبال، سدی می بود که نه ایرانیان می توانستند از آن بگذرند ونه اعراب؛ سرزمین عراق برای ما کافی است.” 

 

جنگ نهاوند؛ این جنگ در حوالی شهر نهاوند به سال 21 هجری روی داد. سردار سپاه ایران فیروزان بود که سپاهیانش در برابر اعراب به فرماندهی نُعمان بن مقرن به مبارزه پرداختند. ایرانیان بیشتر درسنگر ها به دفاع می پرداختند تا زمانی که توان لشگر اعراب را کاهش دهند پس از مدتی نُعمان با حیله ای عقب نشینی را درپیش گرفت و چنین وانمود کرد که خبر مرگِ خلیفه را دریافت کرده است

به این شکل سربازان ایرانی فریب خوردند واز سنگر ها بیرون آمدند آنگاه اعراب بازگشتند وحمله سختی کردند وایرانیان را شکست دادند هرچند نعمان در این جنگ کشته شد ولی اعراب با فرماندهً دیگری به نبرد پرداختند ونتیجه این جنگ آنقدر برای اعراب ارزش داشت که آنرا فتح الفتوح نیز نامیدند

 

جنگ واجرود؛ این آخرین جنگ ایران وعرب بود ولی به بزرگی نهاوند نبود که در سال 22 هجری در مکانی بین همدان وقزوین صورت گرفت. سردار سپاه ایران موتا، امیری دیلمی بود که به یاری برادر رستم فرخزاد وفرماندار شهر ری دربرابر هجوم اعراب ایستادگی کردند. نعیم بن مقرن، سردارلشکر عرب در این نبرد بود که سرانجام ایرانیان شکست خورده واعراب از این پس شهرهای ایران را یکی پس از دیگری اشغال کردند

 

فردوسی حماسه سرای نامدار پارسی واز مفاخر فرهنگ وتاریخ ایران باستان، در اثر جاودانهً خود که شناسنامهً افتخار انگیز ایرانیان را از غبار زمانه آشکار کرده است در پایان شاهنامه به شکست ساسانیان اشاره می کند، او با بهره گیری از منابع پهلوی که در دست داشته است هنگامی که یزدگرد سوم به دست ماهوی سوری کشته می شود، بزرگان ایرانی انجمن می کنند تا جانشینی برای شاه کشته شده برگزینند، اشاره می کند که یزدگرد سوم را نه برادری هست ونه پسر ودختری برجای مانده است. خبرکشته شدن یزدگرد ساسانی توسط ماهوی سوری به بیژن رسیده واو در تدارک سپاهی برای تعقیب وانتقام از ماهوی برآمده است

 

چو نزدیک شهر بخارا رسید / همه دشت نخشب سپه گسترید 

به یاران چنین گفت، کاکنون شتاب / مدارید، تا او بدین روی آب 

به پیکار ما پیش آرد سپاه / مگر باز خواهیم زو کینِ شاه 

از آن پس بپرسید کز نامدار / که ماند هیچ فرزند کآید به کار؟ 

جهاندار شاه را برادر بُدست؟ / پسر گرنبود، هیج دختر بُدست؟ 

بدو گفت برسام کای شهریار! / سرآمد بر این تخمه بر روزگار 

برآن شهر ها تازیان راست دست / که نه شاه ماند، نه یزدان پرست 

 

مهمترین رویداد در تاریخ سه هزار ساله ایران شکست ساسانیان و ورود عرب به سرزمین ایران بود تفاوتاین رویداد با حوادث دیگری که بر این کشور گذشته بود درآن بود که همراه با این حمله تغییر دین نیز به وجود می آمد و در پی آن دگر گونی هایی نیز در حکومت و اجتماع ایران صورت می گرفت. ساسانیان که بیش از چهارصد سال پادشاهی کرده بودند و یکی از دراز ترین و پایدار ترین سلسله ها در تاریخ ایران آن زمان بودند به طوری که در دنیای باستان تنها کشور روم توانسته بود با آنها برابری کند چگونه به آسانی و به یکباره فرو ریخته و موجب شگفتی در تاریخ شدند این فرو ریختن به قیمت هزارسال ابر قدرتی ایران در جهان، که با پادشاهی هخامنشی آغاز شده بود، پایان یافت

دینی جانشین آیین زمان ساسانیان گردید که از جهتی هماهنگ و از جهتی دیگر با آن متفاوت بود هر دو دین، پیشین و جدید به یک خدا باور داشتند وپیدایش جهان هستی را با ارادهً پروردگار دانا و یگانه می دانستند، همچنین شیطان در برابر اندیشهً اهریمنی پیشینیان جلوهً پیشین خود را در زندگی مردم به دست آورد. اما تفاوت هایی در بین دو فرهنگ به وجود آمد که تاثیر فراوانی در زندگی مردم آن زمان ایران گذاشت. از یک سو جامعهً طبقاتی ساسانی به هم ریخت و زمینه ای فراهم شد که طبقه روستایی و پیشه ور، و زیردستان بتوانند راه بهتری را در اجتماع به دست آورند و از سوی دیگر فرهنگ تازه ای پا به زندگی مردم ایران گذاشت که تا آن زمان برایشان نا آشنا بوده و تازگی داشت. با تغییرات جدید، دورهً شگفت انگیزی برای ایرانیان آغاز شد که درک نمی کرد جایگاهش چگونه است و چه سامان و آینده ای در پیش رو خواهد داشت. بنی اُمیه خلافت را تبدیل به حکومتی کرده بود که پر از فساد شده بود، آنان به مردم سرزمین های فتح شده به ویژه ایرانیان به دیدهً حقارت نگاه می کردند و مردم این سرزمین ها را مسلمانان درجه دو و سه حساب می کردند و موالی می خواندند، ایرانیان را وادار می کردند که برای ادامه زندگی اجتماعی خود تحت سرپرستی یک فردِ عرب قرار گیرند. زرتشتیان پس از ساسانی در ایران مجبور به پرداخت جزیه و توهین های چند برابر شده بودند در نتیجه دوران بی هویتی برای آنان فراهم آمده بود که واکنش ها و شورش هایی را به دنبال داشت و چند نهضت را به دنبال داشت، سپاه خراسان به کمکِ شاخه ای از عرب، حکومت بنی اُمیه را بر انداختند و عباسیان را که با خانوادهً پیامبر اسلام (ص) خویشاوندی داشتند را به جای آنان برگزیدند و با این کار کمی آسوده شدند

درگذر این زمان، گروهی از زرتشتیان مسلمان شدند و جمعی نیز به هندوستان کوچ کردند و در پناه فرمانروایان هند زندگی آسوده و سازنده ای را آغاز کردند، آنان با آداب و رسوم هندوها آشنا شده و نوشته های دینی و سرگذشت زندگی خود را گرد آوری کردند. دسته هایی از زرتشتیان نیز که در ایران باقی ماندند، در نقاط امن و کوهستانی ایران ساکن شده و برخی در مازندران حکومت جداگانه ای را تشکیل دادند زیرا این سامان با کوه های سربلند، جنگل و طبیعت دست نیافتنی مکانی آسوده برای زرتشتیان و سدی در برابر دشمنان به حساب می آمد، به ویژه اسپهبدِ تبرستان با کیاست و هوشمندی خود توانست مدتی با اعراب کنار آید و با پرداختِ جزیهً سالیانه پانصد هزار دِرهَم از ورود سپاه تازیان به مازندران جلوگیری کند و پذیرفت تا افرادی را نیز در اختیار سپاه آنان قرار دهد (ناسخ التواریخ

بعد ها اسلام توسط مُبلغین زیدی و علوی به این ناحیه رِخنه کردند، از این رو سلسله های آل بویه، آل زیار وعلویان که مدتی بعد در شمال ایران جنبش هایی بر پا کردند پیرو مذهب شیعه بودند

مدتی طول نکشید که بین حاکمان مازندران اختلافاتی پیش آمد آنان هر چند که در ظاهرازخلیفه اطاعت می کردند ولی آیین، آداب و زبان نیاکان خود را پیروی کرده و مسلمین را آزارو اذیت می کردند و چند بار مسلمانان و اعراب مهاجم را در تبرستان قتل عام کردند. این امر سبب شد که لشکریان خلیفه گاهی به آن نواحی حمله کنند ولی بیشتر شکست خورده یا صلح می کردند. ونداد هرمز به حضور هارون الرشید رسید و املاکی را به فرزندش مامون هدیه کرد و از جانبِ خلیفه رتبهً سپهبدی و حکومت آن نواحی را به دست گرفت و در جنگ بین امین و مامون، از مامون جانب داری کرد

یکی از نوادگان او به نام مازیار هنگامی که به حکومت آنجا رسید گرچه به ظاهر مسلمان شد ولی در باطن به آزار و اذیت مسلمین پرداخت و با امپراطور روم، بابک و افشین روابطی برقرار کرد سپس قلعه های محکمی بنا ساخت و کشاورزان را تحریک کرد تا به اربابان مسلمان خود شورش آورده و اموالشان را غارت کنند و کار ها را از آنان گرفته به زرتشتیان و خُرم دینان واگذار کنند و مساجد را خراب کنند

اهالی شکایتی به خلیفه مُعتصم نوشته که ما غارت زدهً یک نفر مجوسیم و چه مقدار از ما که در ماتم فرزندانمان کشته شده ایم. خلیفه پاسخ داد که انتقام آنان را خواهد گرفت آنگاه عبد الله بن طاهر را مامور دفع وی کرد، مازیار با همراهی برادرش کوهیار به دفاع در برابرعربها پرداخت ولی سرانجام مازیار توسط سپاه خلیفه از بین رفت و سرزمین مازندران جزو فرمانروایی طاهریان در آمد

اعراب پس از فتح ایران، در آغاز زرتشتیان را در پذیرش دین اسلام، پرداخت جزیه، اطاعت کردند و انجام مراسم دینی خود آزاد گذاشتند ولی در زمان بنی امیه از روی تعصب نژادی و نفرتی که از غیر عرب داشتند، به اذیت و آزار زرتشتیان پرداختند، حُجاج بن یوسف (حاکم عراق) فرمانروای ایرانی را برکنار کرد، گویش با زبان پارسی را ممنوع، زرتشتیان را تار و مار و آتشکده ها را ویران کرد

یزید بن مهلب و قتیبة بن مُسلم، حکم رانان خراسان با تصرف شهر های مرو، خیوه، بخارا و سمرقند زرتشتیان زیادی را از بین بردند اما در زمان عباسیان آزادی بیشتری به دست آمد، حتا زبان فارسی زبان درباری شد و جمعی از آنان در دستگاه خلافت وارد شدند. مسعودی نام 12 نفر از بزرگان زرتشتی را که در دربار منصور کار می کردند در کتاب خود آورده است؛ در این زمانبرخی از کتابشان به عربی ترجمه شد و از خراب شدن بقیه آتشکده ها نیز جلوگیری شد. ولی بر اثر حمله های بعدی به این سرزمین به تدریج آتشکده های موجود ویران شد و بیشتر آن ها به مسجد تبدیل شد

ایرانیانی که در آغاز اسلام را پذیرا شدند، غیرازمبارزهً مازیار که از آن یاد شد برای مخالفت به سیاست وفرهنگ اعراب در ایران، وسده ها پس از آن در برابر یورش مُغولها به ایران، دست به شورش وقیام هایی زدند که به سه گروه می توان به آنها اشاره کرد

 

 

جنبش های ملی 

-1جنبشِ خداش؛ به انگیزهً دعوت به نفع عباسیان و بازسازی باورهای اجتماعی مزدکی بود که تا آن زمان همچنان در ایران وجود داشت . خداش در بین روستائیان خراسان به پیشرفت هایی دست یافت ولی پس از چندی جنبش او سرکوب گردید

-2جنبشِ ابومسلم؛ که در خراسان روی داد وبه نوشته تاریخ طبری به شکل قیام عمومی در آمد زیرا در یک روز مردم شصت دهکده به این جنبش پیوستند

-3جنبشِ سنباد؛ که درفاصلهً کمی پس از کشته شدن ابومسلم روی داد، با وجودی که عمر کوتاهی داشت بسیاری تلف شدند در این جنبش گروهی از زرتشتیان، مزدکیان وحتا شیعیان نیز شرکت داشتند

-4جنبشِ استاد سیس؛ شورشی روستایی در خراسان بود که در سال 150 هجری به وقوع پیوست ودر طول دو سال ادامهً آن سراسر خراسان از سلطهً اعراب پاک گردید. سپاهیان عرب در جنگِ مروالرود، همگی سرداران خود را ازدست دادند

-5جنبشِ المقنع؛ شوری بود که از سال 160 هجری به مدت هفت سال ادامه داشت، این مهمترین نهضت روستایی پس از ابومسلم برعلیهً اعراب بود

-6جنبش بابا اسحق؛ زمان زیادی با همکاری روستائیان در برابر اعراب ایستادگی ومبارزه کردند

-7جنبش بابک؛ به سرداری بابک خرمدین در شمال غربی ایران روی داد که پی از جنبش ابومسلم والمقنع، بزرگترین قیام ایرانی در برابر مهاجمان بیگانه به حساب می آید. در این جنبش سپاهیان عرب، به مدت بیش از بیست سال شکست های فراوانی را تجربه کردند

-8جنبش گرگان وتبرستان؛ اینان با پرچم های سرخ یکبار در زمان منصور به سال 142 هجری وباردیگر در زمان خلافت مهدی، که شورش مردم به قتل عام اعراب منجر شد در یکروز مردم، هرچه عرب را درشهر وروستا یافتند، نابود کردند. حتا زنانی که شوهرانشان عرب بودند آنها را به مردان تبرستانی نشان دادند تا از بین بروند.

 

جنبش های مذهبی 

-1جنبش مختار؛ این جنبش به خونخواهی حسین بن علی به راه افتاد می گویند اردوی ابراهیم بن مالک اشتر، سردار مختار چنان از ایرانیان آکنده شده بود که یکی از سرداران شاهی که برای گفتگو به اردوی ابراهیم رهسپار شد حتا یک کلمه عربی از زبان سپاهیان شنیده نشد

-2جنبش خوارج خوزستان؛ به سال 67 هجری در خوزستان وعراق، روستائیان ایرانی به فرماندهی یکی از خوارج به نام ازرق دست به شورش زدند که حجاج در سال 78 این شورش را سرکوب کرد

-3جنبش شیخ شریک؛ مردم بخارا در سال 134 هجری دست به شورش برعلیهً اعراب زدند که سردار آنان شخصی شیعه به نام شریک بن شیخ المهری بود که توانسته بود نظر پیشه وران وروستائیان را جلب کند که حدود سی هزار نفر در این جنبش شرکت کردند ولی بسیاری از آنان کشته شدند

-4جنبش خوارج سیستان؛ یکی از فرمانداران عرب به نام علی بن عیسا که در خراسان وسیستان به ترور وستم مشغول بود دوجنبش را پدیدار ساخت. که یکی جنبش پیشه وری وروستایی خوارج به سرپرستی حمزه بن آذرک به سال 182 هجری بود ودیگری جنبش رافع بن لیث در سال 191 هجری در خراسان و ماورالنهر که گفته اند سنت سپید جامگان نیز با آنان بوده است

-5جنبش علویان در تبرستان؛ که شورشی روستایی از سوی شیعیان بود ومُنجر به تشکیل دولت مستقل وشیعهً علویان گردید که تا سال 316 هجری پایدار بود

-6جنبش اسماعیلیان؛ این جنبش وسازمان نیرومند آن در میان دهقانان وپیشه وران نفوذ بسیاری داشت که کارهای زیادی نیز انجام دادند، از جمله قتل یک خلیفهً فاطمی، دوخلیفهً عباسی وبسیاری روحانیون برجستهً سنی، زیرا اشراف وکسانی که به دستگاه خلافت وابسته بودند همگی اهل سنت بوده وشیعیان تنها در روستا کشاورزی می کردند

-7جنبش شُعوبیه؛ این جنبش، بزرگترین قیامی بود که ایرانیان در برابر حکومت وخلافت اعراب در کشور داشتند، از ابتدای قرن دوم هجری شکل گرفت وتا سدهً پنجم نیز ادامه داشت تا ایرانیان به هویت مورد نظر اسلامی خود دست یافتند

 

ایرانیان، جنبش هایی را نیز در برابرهجوم وحشیانهً مُغُول ها برپا می کردند، از همان روزهای آغازین یورش مغولان به کشور، مردم مجبور بودند بدون رهبری وسازماندهی به طور پراکنده به مبارزه بپردازند واینگونه رویارویی وپایداری سبب شد تا بسیاری از مردم ایران در حملهً مغول کشته شوند زیرا اگر تسلیم می شدند تا این اندازه ویرانی وکشتارپدید نمی آمد. روستائیان چون بدون سلاح وپراکنده بودند کمتر می جنگیدند ولی پیشه وران ومردم شهرها به خوبی در برابر یورش آنان ایستادگی کردند

-1در طول محاصره شهر گرگانیه، خمارتکین فرماندهً شهر در برابر مغولان تسلیم می شود ولی مردم این ننگ را نمی پذیرند وهمچنان مبارزه می کنند تا به جنگ های خیابانی کشیده شده و زمانی شهر به دست دشمن افتاده که دیگر خانه ای در آن برپا نبوده است

-2در شهرخُجند مردم به فرماندهی فرزند دلیر ایرانی تیمور ملک جانانه مبارزه کردند

-3مردم مرو پس ازفرارمحمد خوارزمشاه به مدت پنج ماهدربرابر مغولان ایستادگی می کنند

-4مردم شهر هرات به رهبری شمس الدین جوزجانی، شش ماه ایستادگی کردند چنانکه مردم قزوین وهمدان نیز بارها یورش مغولان را پس راندند

-5روستائیان زیر پوشش فرقهً اسماعیلیه به مدت سی وهشت سال در برابر اشغال کنندگان ایستادگی کردند

-6به گفتهً رشید الدین فضل الله، مردم سراسر کشور از سال 679 به مدت ده سال جنگهای نامنظم داشتند وباوجودی که مغولان، خبرچین در هر شهری داشتند کسی حاضر نشده نبود که رازی را به دشمن برساند

-7جنبش مردم فارس در سال 664 به فرماندهی سید شرف الدین به وجود آمد که به وسیلهً مغولان بی رحمانه سرکوب شد

-8عشایر چادر نشین لُر در سال 691 به جنبش بزرگی در برابر مغولان روبرو شدند که پیروزی در اصفهان دست آورد آن بود

-9پیروان یکی از دراویش به نام پیر یعقوب جنبش دیگری را در سال 703 آغاز کردند که رشید الدین فضل الله به جهت وابستگی همگانی، آنان را مزدکی می خواند، این جنبش نیز سرکوب شد وپیر یعقوب از قله کوهی به زیر افکنده شد

-10در زمان گیخاتو فرزند آباقان، مردم تبریز در برابر پول کاغذی (چاو) بازار را بسته وبازرگانی را مختل کردند که در نتیجه از شهر مالیات در یافت نمی شد وبا این پایداری همگانی مردم، مغولان مجبور شدند چاو را لغو کنند

-11در آن زمان نُزوله که همان نزول اجلال بود آفتی برای مردم در روستا ها بود که هرامیر مغول به دهکده ای در شهر نزول می کرد، خانه های مردم را برای خود وهمراهانش اشغال می کرد. روستائیان در مبارزه، خانه های خود را به حال نیمه ویران نگاه می داشتند تا مورد استفادهً مغولان قرار نگیرد

-12درجنبش سربداران خراسان به گفتهً پطروشفسکی” مردم ایران زمین پس از هجوم صحرانشینان لگام گسیخته با توجه به سستی وبی سیاستی محمد خوارزمشاه وخلیفهً بغداد هیچگاه از پایداری در برابر متجاوزان غارتگر باز نایستادند، بازپسین ضربه را سربداران برکاخ فرمانروایی ایلخانان مغول وارد آوردند بیگمان این جنبش از نظر وسعت بزرگترین واز نظر تاریخی مهمترین نهضت آزادی بخش خاورمیانه بود وبلا تردید تاثیر زیادی بر دیگر جنبش ها داشته است

-13جنبش سادات مازندران؛ رهبری جنبش مردم مازندران را سید قوام الدین که از پیروان سربداران خراسان وبه پشتوانهً روستائیان وپیشه وران بود به دست گرفته وبا کمک مردم موفق شد سلسلهً باوندیان را که دست نشاندهً وفادار ایلخانان مغول شمرده می شد سرنگون کند وحکومت سادات مازندران را همانند دولت سربداران خراسان در شهر آمل برقرار سازد

-14جنبش سادات گیلان؛ مردم این سرزمین به همت درویشان وسادات شیعه حکومتی به وجود آوردند که از 772هجری به مدت دویست سال برقرار ماند ومرکزآن شهر لاهیجان بود

-15به سال 725 مردم شهر کرمان در جنبشی دیگر به سرکردگی پهلوان اسد وبا یاری گروهی از سربداران خراسان، شهر کرمان را آزاد ساختند

-16جنبش حُروفیون؛ که از خراسان آغاز گردید واز کارهای مهم افراد آن گروه در سال 841 هجری و اقدام به کشتن شاهرخ میرزا در مسجد جامع هرات بود

-17شاخه ای دیگر ازشیعه به سال 845 هجری در خوزستان جنبشی به سرکردگی فرقهً علی اللهی بوجود آوردند ودولت کوچکی از نوع سربداران تشکیل دادند که بیش از پنجاه سال ادامه داشت

در تمام این کشمکش ها، یورش ها وکشتارهای ایرانیان، زرتشتیانی نیز که همچنان در ایران ساکن بودند از هر جنبشی آگاه می شدند، ازبیداد دشمنان آسیب می دیدند ودر حد توان خود برای کشورشان به دفاع می پرداختند

زرتشتیان درگذر تاریخ پس از ساسانیان گاهی آزادی نسبی یافته ولی بیشتر تحت فشارو شکنجه واقع می شدند به ویژه در زمان حکومت صفویان و قاجار که بیشترین ستم ها درحق آنان روا شد

به همین انگیزه از طرف زرتشتیان هند (پارسیان) که از بیداد و ستم به همکیشان خود در ایران آگاه شدند شخصی را به نام مانکجی را به دربار ایران در زمان قاجار فرستادند تا به امور زرتشتیان رسیدگی کند او پس از مسافرت به شهر های یزد، کرمان و تهران به این نتیجه رسید که پارسیان از هر نظر فقیر و تحت فشار و نابودی هستند. درآغاز مدرسه ای در تهران دایر کرد و آموزگارانی را برای تدریس زرتشتیان برگزید سپس با مکاتبه ای که به دربار ناصرالدین شاه داشت زرتشتیان را از پرداخت جَزیه رهایی بخشید زیرا تعهد کرد که جمع جزیه زرتشتیان ایران را مستقیما از انجمن زرتشتیان هند تامین کند پس از او کیخسروجی به سرپرستی زرتشتیان و نماینده آنان در دربار قاجار تعیین شد آنگاه اقدام به تشکیل انجمن زرتشتیان در ایران کرد که اعضای آن توسط زرتشتیان انتخاب می شدند نخستین انجمن در یزد ودرزمان ناصر الدین شاه بود که آن را انجمن ناصری می گفتند

پس از انقلاب مشروطه زرتشتیان آزادی بیشتری یافتند و از آن زمان به عنوان اقلیت دینی شناخته شدند و نماینده ای در مجلس شورای اسلامی داشتند. اکنون زرتشتیان در بسیاری از شهر های ایران ساکن هستند و در برخی از استان ها دارای انجمن و نهاد های اجتماعی هستند. گروهی از جوانان را برای تحصیل دینی به هندوستان فرستادند و از طرف انجمن های زرتشتی در هند، دبستان و آموزشگاه های بسیاری در شهر ها و روستا های زرتشتی نشین ساخته شد که سابقه برخی ازآنها به بیش از یکصد سال می رسد

از آنجا که پیروان دین زرتشت در ایران نبایستی تبلیغ دین کنند و کسی را به کیش خود بپذیرند از آمار ناچیزی دراین کشور برخوردارند ولی از نظر آموزش و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی به جایگاه مناسبی دست یافته اند

سرچشمه

 

جایگاه زرتشت و اندیشه او از نگاه اندیشمندان جهان

جایگاه زرتشت و اندیشه او از نگاه اندیشمندان جهان

موبد کورش نیکنام


فیلیپ جی. آدلر 

زرتشت می گوید انسان مالک ارادهً آزاد است ودر واقع می باید بین این دو خدا یکی را انتخاب وبه او خدمت کند ودیگری را براند. انسان در جهان آخرت مسئول این انتخاب است وباید در محکمهً خدایی حاضر شود وبرای حیات خود در روی زمین پاسخگو باشد. گریز از شَر مُیسر نیست لکن با اعمال نیک قابل توازن است. اگر میزان محاسبه مثبت باشد انسان از نعمت بهشت برخوردار می شود و در صورت منفی جهنم در انتظار اوست؛ *تمدن های عالم، ص68 

 

قاسم آذینی فر 

زرتشت نیکی وبدی را، ونتیجه هردو را با زبانی ساده واندیشه یی بس ژرف روشن ساخت وجای هیچ تردیدی را باقی نگذاشت ولی هنگامی که سخن از پذیرفتن این آیین می آید آن را به مردم واگذار می کند. اوهمه را وهرکس را در گزینش راه، آزاد می گذارد. در آیین او، از زور وفشار خبری نیست. در گاتها در هیچ جا، کوچکنرین اشاره به هیچ گونه زور وزری نیست تا چه رسد به جنگ وپیکار؛ *سروش وآتش، نگاهی گذرا به زرتشت وتعالیم آن، ص87 

 

اسلامی ندوشن 

زرتشت در سرودهای خود از خشم وستیز و زور، شکایت دارد که او را به ستوه آورده اند. بدکاران نه تنها با قهر، بلکه با تزویر نیز راه خود را به جلو می گشایند، از این روست که آن همه دروغ مورد نکوهش است. راستی و نیک اندیشی سفارش شده است. بشر در سراسر عمر خود همواره با عوامل منفی اجتماعی وطبیعی در آویزش بوده است. او می بایست راه راست وکوشایی را در زندگی برگزیند، تا سرانجام نیروی اهریمنی شکست بخورد. ازاین جا، اندیشهً مزدایی، انسان را شریک آسمان قرار می دهد. بشر باید با کردار خوب خود پروردگار نیکی را یاری دهد و پیروزی را نصیب جبههً نیکی گرداند. راهنمای وی در این طریق خِرَد اهورایی است. اهورا خدای خرد است. به او همین یک صفت بخشیده شده، زیرا همین یک اورا از صفت های دیگر بی نیاز می کند. خرد برای انسان نیز از این جهت بسنده شناخته شده که از آن روشن بینی زاییده می شود وآن خود از مجموع تجربیات بشر سرچشمه می گیرد.* هشدار روزگار، ص98 

 

اشتینز 

زرتشت، یکی از بزرگترین شخصیت هایی است که در تحول فکری وتمدن بشر نقش پیش قدم داشته است ودر شمار کسانی است که در افکارِ خود به حقایق ورویدادهای طبیعی وابسته است

 

اینسلر 

زرتشت از جامعه ای برخاست که به آیین وادب دینی بسیار اهمییت می داد وازروی فرهنگ وادب وپرورش از مسایل مربوط به نیایش آگاه بود چنانکه از آموزشهای گاتها پیداست به طور کلی سراسر این سرود ها گواه آنست اما سفارش وتاکید سرودها بروحدت اندیشه است ونه به جاآوردن آداب واعمال، به گمان من از نظر زرتشت به جا آوردن راستی (اَشَه) واندیشهً نیک (وُهومَنه) در میان مردمان بهترین شیوهً پرستش خدا به شمار می رود واین شیوه بهتر از طریقهً خُوف است

 

جهانگیرموبد گشتاسب اشیدری 

بدون هیچ گزافه گویی ، آموزشهای زرتشت بزرگترین میراث کشور ما و مایه فخر ومباهات هر ایرانی است. آن چه ایرانی می تواند بدان ببالد نحوهً پیدایش آیین شگفت انگیز و اندیشه برانگیز زرتشت ونفوذ ژرف آن در فرهنگ جهان است. *آیین زرتشت ص 19

 

المستد 

ما نه احتیاج به افسانه های مربوط به زایش زرتشت با آثار ونشانه های آسمانی داریم و نه به یک زندگی پُرازمُعجزه ، ونه یک مرگ با شهامت به دست نو مادها، تا بخواهیم شکوه اورا ثابت کنیم، از سخنانش می توانیم زندگی و رسایی اندیشهً او را ترسیم کنیم

 

بارتولومه 

نام زرتشت نه تنها در ادبیات وتاریخ ایران موجود است، بلکه در آثار آسوری، ارمنی، عربی، چینی، یونانی، لاتین وحتا در ادبیات ایسلندی از او سخن گفته شده است. شکی ندارم که گات ها مستقیما به پیمبر ایرانی وابسته بوده واز جانب او موعظه شده است وبیش از همه می توان به وضوح وجود زرتشت را در آن احساس کرد

 

بُختورتاش. ن 

زرتشت نجات ورهایی کسان را در نیستی آنان نمی داند، بلکه به پاکی وتربیت جسم و روح وزندگانی جاودان باور دارد وآموزش می دهد که انسان از نعمت ها ولذات جهان بهره مند گردد وشادمان باشد. * حکومتی که برای جهان دستور می نوشت، ص 409 

 

بیزانت آنی 

من روزی را به خواب می بینم که نفس گرم وخشور پاک اشوزرتشت باز در سرتاسر پرستشگاه ها دمیده خواهد شد وکیش زرتشت بار دیگر به اوج دیرین خود خواهد رسید آیینی که چون خورشید روح آدمی را جلا خواهد داد ویکی از بزرگترین ادیان جهان به شمار خواهد آمد

 

ذبیح بهروز 

مکتب مزدایی زرتشت که ادب عارفانه یا مغانهً فارسی سند متواتر آن است از نظر مبدا ومقصود آفرینش وسرانجام، با اعتقادات مذاهب مشهور ومعروف چندان شباهت ندارد وبرای کسانی که عشق وسودای جویندگی، آنها را به سوی اندیشه های ژرف، دور از خود بینی وخود خواهی نمی کشاند و به مقدرات در آفرینش از مرگ ورنج و ناکامی وگذشت زمان، خشنود نیستند، قابل دریافت وگوارش نیست.* یادنامه دینشاه ایرانی، ص 66 

 

فرانسیس پاورکاب 

من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمی کرد وچنین آموزه هایی را برای ما به جای نمی گذاشت که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهماهنگی با شرایط امروز، همچنان پایه های انسانیت بشر را شکل می دهد. اگر وی نیامده بود براستی امروزه جامعهً بشریت چه حالی داشت ودرچه شکلی زندگی می کرد؟ 

 

پلوتارک 

زرتشت مردم را آموزش داد که هیچ فدیه و نیازی جز سپاس وکردارنیک در درگاهً اهورامزدا پذیرفته نمی شود.این اقدام زرتشت نه تنها نمونه ای از شجاعت و ارادهً قوی است، بلکه درجهً معرفت او را به حقیقت کامل نشان می دهد. زرتشت بزرگترین پیامبری است که در آغاز تاریخ بشریت ظهور نموده وبه وسیلهً فلسفهً خویش انسان را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخته است. او با کمال جدیت در برانداختن این خُرافات کوشیده واساس مذهب خود را بر آموزش اخلاقی نهاده است ….زرتشت حقیقتی را آشکار ساخت که دارای بلند ترین درجهً فلسفی و اخلاقی است در مرحله ای که بیم وامید محرک همهً احساسات و اندیشهً زرتشت بود واین دو احساس او را دیوانه وار به پرستش اوهام و خرافات وادار می ساخت، پیامبری ظاهر شد و در هنگامهً چنین افکاری اساس آیین و آموزش خود را بر پایهً ارزشمندی بنا نهاد که از هرگونه اوهام به دور بود ویگانه مجموعه ای است که می توان آن را بهترین آموزش زندگی بشری دانست

 

پیرنیا 

یکی از اصول دین زرتشت اعتقاد به مُختار بودن انسان در افعال خویش است وبرآنند که انسان در ارادهً خود آزاد می باشد. سرنوشت او خود به اختیار او است ومی تواند از دو راه خوبی وبدی هرکدام را بخواهد اختیار کند. زرتشت اصلی بسیار عالی وقاعده ای بسیار لطیف در دین خود برقرار کرده می گوید: راستی ریشهً همهً خوشبختی ها ومایهً خیر است ودروغ ریشهً تمام شرها باعث هلاکت است. انسان باید راستی پیشه کند؛ در منش، وروش یعنی پندار وگفتار وکردار. * تاریخ ایران، ص436 

 

رابیندرانات تاگور 

زرتشت درتاریخ عالم نخستین کسی است که مذهب را به شکل اخلاقی در آورد ودر روزگار باستان، حقیقت وحدت را به بشر آموزش داده، راستی ونیکی را حقیقت کامل وکمال حقیقی معرفی نمود… زرتشت پس از رسالت خویش از همهً مراسم ظاهری وقربانی های خونین ونثار سوما وغیره که قبل ازاو درایران معمول بود، رو بگردانید

 

توماس هاید 

خداوند زرتشت را برای مردم ایران برگزید. زیرا ایرانیان از یک آگاهی بزرگی دربارهً خداوند برخوردار بودند. این مردم باخِرد، سزاوار مرد خردمندی چون زرتشت بودند

 

جان هینلز 

دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسان ها وحقوق بشر در جهان خواند

 

جکسون 

زرتشت یک شخصیت تاریخی ویکی از بزرگترین معلمین دین شرقی است، همان مقام و منزلت، احترام وتوجه ستوده ای که درباره جویندگان نور و روشنایی نظیر بودا، کنفسیوس، سقراط پذیرفته می شود می بایستی نسبت به زرتشت روا داشت

 

علیرضا حکمت 

هیچ دینی در جهان به اندازه ای آیین زرتشت به آموزش وپرورش وکسب دانش وآموختن آن به دیگران اهمیت نداده وبرآن تاکید نکرده است تا آنجا که آن را بهترین وسیله رستگاری قرارداده است

همین آیین زرتشت است که فرهنگ وتمدن ایرانی را چنان وسعت وعمق بخشید که هجوم مقدونیان وتسلط سلوکیان نتوانست آنرا دگرگون سازد وبه زودی آثار مهاجمین را از فرهنگ وتمدن خویش بِزُدود وآن را مُنزه وپاک به دست ساسانیان سپرد. *آموزش وپرورش در ایران باستان، 124 

 

مهربان خداوندی 

زرتشت در خلال سرودها، بارها درخواست می کند تا اهورامزدا در همین جهان خاکی از حشمت وفرزانگی ودارایی، نیکوکاران را بهره مند سازد. این امر جز با کار وارزش آن به حصول نمی پیوندد. در هیچ جای آیین مزدایی، بیکاری وتنبلی تجویز نشده است. احترام، شوکت، ثروت، قدرت، آسایش ورستگاری هرفردی در این جامعه منوط به آن بود که بیشتر کار کند. *شناسایی زرتشت، ص14 

 

خداداد خنجری 

از دیدگاه زرتشت، خداوند آفرینش را برپایهً تمایل یا تصمیم یا به هر دلیل دیگری، از زمان معینی آغاز نکرده است ودر زمان معینی نیز پایان نداده است. همچنین موجودات مختلف را در چارجوب یک برنامهً زمان بندی شده، نیافریده است. خداوند از ازل آفریده است وتا ابد نیز می آفریند. آفرینش در ذات خداوند جریانی بی آغاز، مستمر، افزاینده و بی پایان است. پس از این دیدگاه، آفریدگار هستی را از هیچ نمی آفریند. او هستی را از هستی خود می آفریند؛ از این رو، جهان هستی از خداوند جدا نیست وخداوند نیز از جهان هستی جدا نیست. به تعبیر کامل تر، در بینش زرتشت، آفریدگار، آفرینش وآفریده، یگانه اند. * بینش زرتشت، ص 92 

 

داوسون 

دردین زرتشت قواعد وبرداشتهای مذهبی فراوانی یافت می شود که نتیجهً آن را به شکل های گوناگون در عقاید مسیحیان ویهودیان مشاهده می کنیم. این آثار قرن ها قبل از ظهور مسیحیت و یهودیت نمایان شده اند و در حقیقت آثار مقدس باستانی هستند که مذاهب یونانیان، رومیان، آلمانها، اسکاندیناوها وبه طور خلاصه کشورهای اروپا، آمریکا، استرالیا و نقاط دیگری که توسط اروپاییان مُستعمره گردید، مُنشعب شده اند

 

ژ. دوشن گیمن 

زرتشت نتوانست ظواهر رسوم کهن را براندازد. هرگز ایرانیان این اصل را نپذیرفتند که با پرستیدن دیوان اگرچه بسیار بدخواه وشریر باشند چیزی بدست نمی آید. هنوز هم در یسنا از آب نیاز خواسته واز هَوُمه و فرَوَشی ها پاسداری می شود. سرودهایی در ستایش وجود های الهی بیگانه با گاتها وآیین آن در مجموعهً سرودها راه یافته است.* زرتشت وجهان غرب، ص110 

 

ژ. دومزیل 

زرتشت، به حق نخستین مُصلحی است که با تبلیغ ” توحید وعظمت خداوندی” پرداخته و به خدای یکتا وتوانایی که شکوه آن بیش از خدایان کیش های قبلی است باور دارد، از پروردگار واحدی به نام ” خداوند خرد” نام می برد. دیانت زرتشتی سراپا ستایش وتمجید از خداوندِ خرد است. *تاریخ تمدن ایران، ص 113 

 

ردلف 

یکی از اقدامات مهم زرتشت نفی افکار کاهنان ومتولیان مراسم غیرانسانی زمان خود بود. ازجمله نفی نمایندگان تیره های اوسیج و تبلیغات ناشایست آنها در اجتماع بود که مردم را کورکورانه به اطاعت خود وادارمی کردند وبه اقدامات ومراسم خود رنگ دینی می دادند

 

رمیه 

فروزه های ایرانیان باستان ستایش آمیزند ولی باید دانست که انگیزهً آن ها، آموزش های نیک خواهانه ومردمی زرتشت می باشد. زرتشت از منشی والا برخوردار بود که توانست بر دلِ مردم رخنه کند وآن ها را به سوی خود وآفریدگار مهربان ونیک خواه بکشاند

 

زودربلوم 

نام زرتشت با یک رنسانس اجتماعی و روحی به هم پیوسته است، حادثهً فوق العاده ای که در کوهستان های باختر رخ داد به عنوان یک انگیزهً سازنده وتعیین کننده در تحول وتکامل روحی یک ملت ویک قلمرو بزرگ نقش اساسی وبنیانی داشته است

 

زولست 

زرتشت رابطهً خود را با خدایش بیشتر بر پایهً رفاقت و دوستی استوار می بیند. او از خداوند پشتیبانی می طلبد آنگونه که دوست به دوست روا می دارد

 

زهنر 

از تمام مذاهب بزرگ جهان، دین زرتشت پر ستیزه ترین مسئله را در زمان خود مطرح می سازد. زیرا آن مذهبی بود که به وسیله پیمبری پایه گذاری شد که مدعی بوده از جانب یک خدای یکتا رسالت یافته در حالی که او در جامعه ای می زیست که از نظر رسوم و آداب در شرک وبت پرستی بود

 

آبتین ساسانفر 

نکتهً مهم در بینش زرتشت آن است که انسان با گزینش و انتخاب آزاد خود می تواند آفرینندهً بدی وخوبی باشد. در این صورت انسان مسئول انتخاب خویش است وسرنوشت او از پیش معین نشده است. * گات ها سرودهای زرتشت، صفحه10 

 

ساموئل لنگ 

تعادل میان عوامل روحانی وجسمانی، یکی از مهمترین آموزشهای آیین زرتشت است که پس از هزاران سال، عقیدهً دنیای متمدن جدید امروزی گردیده است. عیسویان متجدد بدون آنکه آگاه باشند پرستندگان اهورامزدای زرتشتند، حضرت مسیح را به جای اهورامزدا گرفته اند

 

سبکتکین سالور 

زرتشت وآموزشهای او سرلوحه وپیش گفتار کتاب بزرگ تفوق عنصر آریایی در شرق است. وشاید لازم باشد که به این نکته اشاره شود که بودا پیامبرِ هندو که مُتاخر تر از زرتشت است از حیثِ طرز تفکر، درست نقطهً مقابل زرتشت بود. آموزه های زرتشت بیشتر جنبهً دنیوی وعملی دارد وهیچگاه گوشه نشینی و رُهبانیت ودوری از کار جهان را تجویز نمی کند. * بنیاد شاهنشاهی ایران، ص 58 

 

س جی شاو 

زرتشت به هومانیسم خود قاطعانه اعتقاد داشت و بسیار برازنده و پابرجا معرف یک پیمبری واقعی بود. در پیام زرتشت عظمت به خوبی مشهود است و او خدا را از خود دور نمی بیند. پیمبر ایرانی با چنان اعتمادی از حقیقت صحبت می کرد که گویی با اهورامزدا روبروست

 

سرپرسی سایکس 

به عقیدهً من مشکل است کسی بتواند آموزش هایی عالی تر از پیام زرتشت برای بشر پیدا کند

 

سلیستر دینشاه 

در آموزش های اشوزرتشت هدف از آفرینش ونتیجه از زندگانی این است، تا هرفردی درآبادی جهان وشادمانی جهانیان کوشیده، خود را به وسیلهً پندار و کردار و گفتارنیک، قابل عروج به عالم روحانی و رسیدن به اوج کمال وخوشبختی جاودانی نماید

 

شدر

زرتشت بی یاور وتنها ورانده شده از قوم خویش، با شیوایی سخن ورسالت خود به پیروزی می رسد و درزندگی ملت خویش تحول اساسی به وجود می آورد که تمام ایران را فراگرفته وآنها را از قوم برادر هندی خود به کلی مشخص می سازد همان گونه که خداوند در مکاشفه والهام نظام حتی برای زرتشت تجسم و شخصیت یافته است جایگاه او نیز در عقیده اش چنان برجستگی یافته که برای ما به تمام معنی درگفتارش زنده ونمایان است

 

شلرات 

زرتشت اندیشمندی دقیق و تیزبین و شخصیتی بزرگ وپیرو معنویات واخلاق است و از اندیشهً خویش به سختی دفاع می کند شخصیت زرتشت چنان است که دانشمندان را پیوسته تحریک می کند تا در آموزش ها و دکترین او، دقیق تروعمیق ترپژوهش کنند و نکات تازه ای را روشن سازند

 

عباس شوشتری 

زرتشت، نخستین وخشور بزرگ ایران، پیامی به نوع بشر عموما وبه ایرانیان خصوصا رسانید که برای اصلاح اخلاق افراد و تشکیل جامعه، مانند آن کسی دیگردرایران نرسانید، پیام او که اورمزدی وایزدی هست، بسیار ژرف وسودمند است وهرکس هفده سرود گاتها را با شکیبایی مطالعه کند واندیشه ای که در آنها گنجانده شده اند را بسنجد ورهنمای زندگی سازد بیگمان از آلودگی های مادی پیراسته وبه صفای درونی آراسته خواهد شد. * قهرمانان ایران باستان صفحه182 

 

مهربان شهروینی 

اشوزرتشت یکی از عارفان راستین تاریخ تمدن بشریست. او زمانی زیاد به خود رفت وبر ندای خویش به اسرارحقیقت وکشف خدا نایل آمد ونهایت به خدای خود رسید و او را شناخت. سپس ندای باطن خود را به آواز درآورد وهمین ندا بود که در تاریخ بشری موثر افتاد ودر تحولات فکری واخلاقی واجتماعی دوران خود وسده های پس از خود تاثیر گذاشت ودگرگونی شگرفی درجهان آغاز گردید

 

موبد رستم شهزادی 

اشوزرتشت با دلیری ومنطق درستی دست به سه کار بزرگ زد که هم راهِ کامیابی را برای ایرانیان فراهم ساخت وهم، کیشِ یکتاپرستی خود را جهانی وجاودانی نمود. این سه کار برجسته، نخست – آنچه در کیش های باستانی ایرانیان بد وزشت وزیان آور بود منع فرمود وپیروی آنانرا ناشایست دانست. دوم – آنچه از کیش های باستانی نیک و پسندیده و سودمند بود به جای گذاشت وپیروی آنان را در کیش خود روا دانست. سوم- خود نیز از سوی اهورامزدا برای کامیابی و خوشبختی مردمان آموزشهایی آورد. * اموزشهای زرتشت، پیامبرایران، صفحه11 

 

بابک عالیخانی 

زردشت در دورهً غلبهً ” جاهلیت”، ضلالت ها وظلمت ها را نفی کرد و با یاری وحی و کلام الهی که از حق تعالی دریافت کرد تدریجا بساط تاریک اندیشی را درهم پیچید وبنای عهد نوی استوار کرد که نه تنها بیشتر از هزار سال در ایران زمین باقی ماند ومنشا اثر بود بلکه تا امروز نیز پرتوهای آن الهام بخش جویندگان حق وحقیقت وپویندگان طریق فضیلت و معرفت است. *بررسی لطایف عرفانی درنصوص عتیق اوستایی، صفحهً139

 

خانک عشقی 

در اندیشه زرتشت، اهورامزدا هستی برتر تنها ویگانه آفرینندهً خوبی ها، نیکی ها، راستی ها، درستی ها، روشنایی، خوشی وشادمانی است. اوتنها اهورا را می پرستد، پس از این دیدگاه اویکتاپرست است وهرگز اهرمن را نمی ستاید بلکه به دوگانگی گوهران بد وخوب، زشت وزیبا نیز باور دارد.* پژوهش درفرهنگ باستانی وشناخت اوستا، صفحه59 

 

کیخسرو کشاورز 

زرتشت فردی بود تنها، بی یار وبی پشتیبان وآواره از خانه وزندگی. سلاح زرتشت؛ خرد، منطق قوی، خوش بیانی، سخندانی، نیروی سخنوری، ایمان به خود وکارِ خود، واقعی بودن مزدا وغیر واقعی بودن خدایان بود. هدفِ زرتشت رهایی مردم از جُور وستم ورسیدن به آرامش کامل وجاودانه بود. * مزدا خدانیست بنیان آفرینش است، ص56 

 

گستاو لوبون 

باید اقرار کرد که در بین ادیان باستان، هیچ کدام از دین زرتشت روحانی تر و اخلاقی تر ومُنزه تر از مراسم وآداب خُرافاتی نیست

 

گلدنر 

شخصیت زرتشتی که ما در سرودهای گات ها با او برخورد می کنیم به کلی با زرتشتی که در اوستای متاخر معرفی می شود متفاوت است. او کاملا متضاد با شخصیت مُعجزه گر و شگفت انگیزی است که در استوره های بعدی ارایه می شود. او فقط مردی است که پیوسته بر زمین واقعیت ایستاده است

 

گیگر 

زرتشت مردی است که از دایرهً استعداد زمان پا فراتر گذاشته و در آن عهد باستان راه ورسم یکتاپرستی را بنیان نهاده است. پایداری فلسفه، کوشش پیگیر بی آلایش، سخن و اهمیت اصول اخلاقی او را می توان از گاتاها درک کرد

 

لومل 

به نظر می رسد رابطهً زرتشت با خدا که از آن خضوع وبندگی توام با هراس و خشوع وحشت آلود، که در برخورد با الوهیت برای مردم شرق عمومی بود، به کلی آزاد باشد. در مذهب قدیم ، قربانی گاو در مرکز شعایر مذهبی قرار داشت وبسیار با اهمیت بود به طوری که آن را با نظام جهان و حوادث عالم مربوط می دانستند، ییگمان زرتشت از نقش روحانیون مُبلغ و پایه گذار ومدافع سرسخت این کارها آگاه بود و باور داشت که نفی وطرد آن تا چه حد مشکل وخطرناک است. او با این اقدام نه تنها همهً روحانیت، بلکه همهً جامعهً معتقد را برعلیهً خود می شوراند

 

جلیل محمدی 

دین زرتشت برای سعادت وخوشبختی انسان برنامه ریزی شده وبا سه اصل پندارنیک، گفتار نیک وکردار نیک به اصلاح فرد و جامعه می پردازد. از دیدگاه فلسفی خوشبین است یعنی در جنگ بین خیر وشر، به پیروزی خیر ونور عقیده دارد وچون به ارادهً آزاد انسان باور دارد وجبر وتقدیر را نفی می کند بهترین زمینه فلسفی را برای اصالت انسان وپیشرفت فراهم می سازد. در این دین روان به طور مستقل از بدن به سوی زندگی اُخروی می رود وبه انسان نوید می دهد که آینده ای پایان ناپذیر را در پیش روی خود دارد ونباید از مرگ ونیستی هراسید. * دین زرتشت، ص28 

 

مری بویس 

زرتشت در درک مذهبی خود مردی یکتا وبی همتا بوده و به نظر می رسد که باید او را به گروهی از عرفا و روشن بینان که کمتر با کهانت و غیبگویی سروکار دارند، نسبت داد که دانش ادبی وروحانی از نسل های بی شماری به آنها انتقال یافته است

 

مری رستگاست 

دین زرتشت یک انقلاب فکری، اجتماعی ومادی در سرزمین ایران ویج به وجود آورد که بر اثر آن، مردم خدایان پنداری را کنار گذاشتند، زندگی خانه به دوشی را ترک کردند و به شهر نشینی، سازندگی، کار و کوشش و همکاری روی آوردند

 

مسعودی 

زرتشت پسر اسپیتمان بود. وی پیامبر مجوس است وکتاب معروف را هم آورده که به نزد عامه به نام “زمزمه” وره نزد مجوسان نام آن “بستاه” است از دیدهً ایشان، زرتشت معجزات شگفت انگیز آورده واز رویدادهای بزرگ وکوچک جهان پیش از پیدایی آنها خبر داده است.* مروج الذهب، جلد اول، ص 224 

 

محمد جواد مَشکور 

در بینش زرتشت، اهورامزدا نورالانوار است. یعنی همهً انوار جهان از مقام الوهیت او صادر شده است. زرتشت اساس سعادت دنیوی واخروی را برسه اصل اخلاقی نهاده که عبارت: منش نیک، گفتارنیک وکردار نیک باشد

زرتشت، جهان آفرینش را به دو قسمت متمایز تقسیم کرد: اصل یکی از آنها را که همهً نیکی ها وخوبی ها از آن پدیده آمده بود سپنته مینو یعنی معنای مقدس، واصل دیگر را که همهً زشتی ها، بدی ها، تاریکی ها ورنج ها از آن صادر شده، انگره مینو یعنی معنای پلید وناپاک می خواند. * تاریخ ایران زمین، ص8 

 

محمد مُعین 

به راستی که اندیشه وآموزشهای زرتشت بسیار پیشرو وشجاعانه بوده است، ولی پس از درگذشتِ وی، آنچه که امروز به نام آیین زرتشتی نامیده می شود به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگرگرفتار آمد. ساده تربگوییم، تعالیم استاد تحت تاثیر سنت های جاری ونیازهای زندگی وگرایش های مُومنین تغییر صورت داد.* مزدیسنا وادب پارسی، جلد اول، ص106 

 

موریس متر لینگ 

پژوهش در آیین زرتشت از لحاظ مسیحیان خیلی جالب توجه است زیرا سه چهارم و حتا بیشتر باور مسیحیان از ایرانیان گرفته شده است

 

مُولتن 

زرتشت از نخستین متفکرینی است که آیین خود را برپایهً اخلاقی گذاشت. او در جستجوی یک آسمان نو ویک زمین نو بود که در آنجا درستکاری فرمانروا باشد

 

مرتضی مُطهری 

آنچه در مورد زرتشت مُحقق است این است که به توحید درعبادت دعوت می کرده است. اهورامزدا که از نظر شخص زرتشت نام خدای نادیدهً خالق جهان وانسان است تنها موجودی است که شایستهً پرستش است. زردشت که رسما خود را مبعوث از جانب اهورامزدا می خوانده است مردم را از پرستش دیوها که معمول آن زمان بوده است نهی می کرده است. * خدمات متقابل اسلام وایران، صفحه 195 

 

مهرداد مهرین 

خدمت بزرگ زرتشت در زمینهً اخلاق، توصیفی است که وی از وجدان کرده است. می توان گفت زرتشت در میان آمورگاران اخلاق نخستین کسی است که وجدان را به زیباترین وجه توصیف کرده است. * فلسفهً شرق، ص 201 

 

میلز 

ویژگی این آموزگار بزرگ بشریت همانا آموزش های ارزشمندی است که در کتاب گاتاها وسرودهای او گنجانده شده است. در هیچ زمان ودر هیچ نقطه جهان تا آنجا که مدارک و شواهد نشان می دهند، شخصیتی وجود نداشته است که چنین اندیشمندانه و پُرمغز سخن بگوید …اگر آن گونه که اغلب ما باور داریم روح انسان ابدی باشد، روان زرتشت بر فراز تمام ارواح نسل های پس از او، ایرانی وغیر ایرانی هرقدر هم زیاد باشد درخشش دارد. آنچه بسیار جالب توجه و شگفت انگیز است این است که در آن دوران واین محیط ساده وبدوی، چنین سخنان عالی بیان شده است

 

سید تقی نصر 

آیین زرتشت نخستین آئینی بود که تمام جهان وجهانیان در آن منظور شده بودند، برخلاف مذاهب مبتنی بر بُت پرستی بابل ومصر ویونان وبرخلاف مذهب یهود که در آن خداوند، یَهوِه، صرفا خدای بنی اسرائیل بود. مذهب زرتشت آیین مردمی بود که فر ونیرو به پندارها وآرزوهایشان پروبال داده وسراسر جهان را جولانگاه خود می دیده اند. عشق به زندگی داشتند وشادی را یکی ار موهبات بزرگ خداوند می دانستند. روزتولد خود را جشن میگرفتند، خود را سالم وقوی ومرفه می خواستند. بیکاری وگدایی راگناه خوانده، از بغض وکینه ابا داشتند وراستی وپاکی را واجب وشرط مردی ومردانگی می شمردند

در آیین زرتشت آدمی در انتخاب بین خوب وبد مختار است ومقام او چنان بالاست که نیکی گفتار وپندار وکردارش برای پیروزی پروردگار لازم شمرده می شود. گناه در آنست که از آدمی کوتاهی یا اشتباهی سر بزند که به سود اهریمن باشد. * ابدیت ایران، ص33 

 

عبدالله نصری 

اندیشهً زرتشت برخلاف تفکرِ هندی که درس ریاضت واعمال شاقه را می دهد وسیر به سوی کمال را جز با نفس کُشی مُیسر نمی داند، به زندگی مادی به دیدهً بی اعتنایی نمی نگرد. از نظر زرتشت جهان مادی سد راهِ کمال انسان نیست. به بیان دیگر توجه به این دنیا مانع از آن نیست که انسان از پیشرفت وکمال به دور افتد. *سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب،ص10 

 

سعید نفیسی 

در پاکیزگی روان وروشنی دل وپارسایی درون ونا آلودگی تن، هیچ آیینی نیست که مانند دین بهی فزونی کرده باشد. سراسر نامهای اوستا همه یکسر ستایش نیکی ونکوهش بدیست وبنیان آیین زرتشت بر سه چیز نهاده شده پندارنیک، گفتارنیک وکردارنیک؛ * ماهنامه فروهر، امرداد وشهریور1359 

 

نیچه 

زرتشت بزرگترین پیامبر هوشمند و تیزهوشی است که پایه های گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاکنون برای باختر، استوارترین ستون زندگی بوده است. اندیشهً زرتشت آموزش های بزرگی برای نیک زندگی کردن، نیک در پیوند بودن، نیک رفتار داشتن و نیک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج وارزش نهادن به دیگران است. او هیچ گاه سخنش از به کار بردن پی در پی ” راستی ودرستی” خودداری نکرده وپیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است. در سخن زرتشت، شکوهی یافت می شود که در کمتر سخنی می توان یافت 

 

حمید نیر نوری 

فلسفهً زرتشت مادی واین جهانی است وبا تمام اعتقادی که به روح وجهان باقی دارد این جهان را آینه ای از آن جهان می شمرد ودر همه جا صحبت از آباد کردن وخوبی کردن وافزودن به میزان ثروت وفراوانی وسعادت اینجهان می کند. *سهم ایران در تمدن جهان، ص225 

 

ولتر 

زرتشت کهن ترین آموزگار اخلاق بشری بود…من کاری به عصر وزمان اوندارم، هرچند که ایرانیان نه هزار سال برای قدمت قایل شده اند اما تنها از این نقطه نظر به وی می نگرم که هنوز از پس این همه زمان، آموزش های اخلاقی او پایدار است. آنچه که از ترجمه ساده شدهً آن آموزش ها به زبان زرتشتیان در حالتی عامیانه باقی است، نشانگر آن است که این آموزش ها بسیار کهن می باشد

 

ویل دُورانت 

باید قبول کنیم که زرتشت در وضع قواعد واصول دین خود مهارت فراوان داشت. به طور کلی باید گفت دین زرتشت، دین برجسته ای است که نسبت به سایر دین های معاصر؛ کمتر جنبهً جنگ طلبی، خونخواری، بت پرستی وخرافه جویی داشته است وبه همین جهت روا نبود که به این زودی از جهان برافتد. * مشرق زمین گاهوارهً تمدن، ص549 

 

ویتنی 

سه جملهً پندار، گفتاروکردارنیک از آموزشهای زرتشت، اساس کلیه ادیان بزرگ است و نه تنها عیسا جز نتیجهً این اصل چیز دیگری بیان نکرده بلکه هیچ مصلح وپیامبر دیگری هم نتوانسته بر آن چیزی بیفزاید

 

ویل دورانت 

بینش طلایی زرتشت می گوید: آنچه را بر خود نمی پسندی بردیگران مپسند. وظیفه انسان سه جانبه است، با دشمن چنان رفتار کن که دوست تو گردد. دروغکار را به راستی ودرستی فراخوان، و نادان را به دانایی؛ بهترین ویژگی انسان پرهیزکاری است وپس از آن راستگویی ودرستکاری؛ دین زرتشت دینی باشکوه بود که خیلی کمتر از ادیان دیگربه خُرافات، بت پرستی وخونریزی گرایش داشت و شایسته نبود که به این زودی فراموش شود ولی علت اساسی کمرنگ شدن این دین، تمایلی است که بشر به شعر وتخیُل دارد تا منطق، مردم نمی توانند بدون استوره وافسانه به زندگی ادامه دهند

 

هرتسفیلد 

پشتکار و کوشش خستگی ناپذیر، از فروزه های درخشان ایرانیان می باشد که برپایهً راستی ودرستی استوار شده است که همهً آن ها پرتوی از آیین شکوهمند وپرفروغ زرتشت است

 

هگل 

نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز شده ودرخشش کرده است

 

هورن 

شکوه مقام وارزش اخلاقی سُرایندهً گاتها قابل تحسین است

 

هومباخ 

فکر واندیشهً ممتازی که زرتشت را بر تمام مُغانِ رَمه طلب و برهمنان برتری می دهد و او را در شمار یکی از بزرگترین بانیان ادیان جهان در می آورد چیست ؟ به درستی باید گفت که این اندیشه، آگاهی از فرارسیدن آغاز آخرین مرحلهً حیات بشری است که در آن، مرحلهً نیکی وبدی از هم جدا می شوند. او به انسان ها این معرفت را آموخت که هر فردی این امکان را دارد که برای نابودی فریب وریا کمک کند و حکومت خداوندی را برپا دارد تا در آن انسان های گله پرور همه برابرباشند و به این طریق بهشت موعود را که در آن شیر ازهرسو سرازیر است در روی زمین به وجود آورند

 

هینتس 

زرتشت به هیچ وجه شخصیتی متعلق به شرق باستان مفقود شده در گرد وخاک تاریخ نیست که تنها جلب توجه شخصیت عتیقه شناس را بنماید، بلکه زرتشت یکی از بزرگترین پیمبران روی زمین بود. برای اینکه به این واقعیت دست یابیم لازم است که پیام او را از زیر خاکستر چند هزار ساله رها سازیم 

سرچشمه

 

تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان

تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان

موبد کورش نیکنام

محمد اقبال لاهوری 

ذهن ایرانی از دیرباز با دو گونه ثنویت، ثنویت مُغی در ایران باستان وثنویت یونانی در ایران اسلامی در کشاکش بوده است و این دو ثنویت یکسان نیستند، ولی مساله مهم که همانا تکثر هستی است در هر دو مورد وضعی یکسان دارد. اندیشمندان ایران باستان با گرایشی عینی جهان را پذیره شدند، واز این رو نتیجه کوشش های فکری آنان آیینی کمابیش مادی بود. اندیشمندان ایران باستان به روشنی دریافتند که باید با نظری پویا به اصل آغازین هستی بنگرد. پس زرتشت به دو روح فعال اصلی اعتقاد کرد… 

…رواج دین اسلام و مطالعه فلسفهً یونانی فکر ایرانی را که خود به سوی نوعی یک گرایی پیش می رفت، از سیر خویش باز داشتند وسپس گرایش عینی آن را تغییر دادند و روح خفتهً ذهن گرایی را که با آیین وحدت وجود برخی از صوفیان، به دورهً کمال رسید، برانگیختند. آنگاه فارابی کوشید که ماده را چیزی جز ادراکی آشفته نداند وبدین شیوه، از ثنویت خدا وماده برهد. اشعریان وجود ماده را انکار کردند وبه عرصهً انگار گرایی تام وتمام افتادند. صوفیان در برابر مشائیان که به مفهوم هیولای اولادی استاد خود وفادار ماندند، جهان مادی را صرف یا وجهی از وجود خدا شمردند وبرآن شدند که این وجه به اقتضای خودشناسی خدا پدید آمده است.* سیر فلسفه در ایران، ص130 



آلبرماله 

مدنیت عرب نیز مانند فتوحات آنان تنها حاصل زحمت عرب نبود بلکه ملتی که اسلام آوردند دراین امر به ایشان کمک کردند، چنانکه بسیاری از معماران و فضلا وصنعتگران وبازرگانانی که عرب نامیده شده اند در واقع ایرانی، یونانی واسپانیایی بوده اند. 



عباس آریانپور کاشانی 

میترا پرستان رومی یا رومیان زرتشتی مذهب در سپیده دم مسیحیت در روم بسیار بوده ونفوذ بسزایی داشته اند. این میترا پرستان سرودهای دینی بسیاری که از ایران بدانجا رسوخ یافته بود در نیایش اهورامزدا وخورشید وغیره داشته اند. وقتی کلیسای نخستین در روم بنیاد نهاده شد رهبران کلیسا متوجه شدند که میتراپرستان سرودهایی از خود دارند درحالیکه کلیسای مسیحی آنروز هیچگونه سرودی نداشت. خواندن سرود برای میتراپرستانی که مسیحی شدند جزء لوازم حتمی نیایش خداوند بود واز اینرو آهنگ سرودهای زرتشتیان را با واژگان تازه ای وهماهنگ با دین تازهً مسیحیت تلفیق نموده ومورد استفاده قرار دادند. 

باید دانست که تصنیف ها وسرودهای مذهبی یونانی ومصری متداول درآغاز مسیحیت به قدری خارج از اخلاق ومبتذل وغیر روحانی بوده که با روح کلیسای اولیهً مسیحی سازگاری نداشته است. پس تنها راه انتخاب آهنگِ سرود برای کلیسای مسیحی آن بود که آهنگ ومضامین سرودهای زرتشتی میترایی را با تغییری در محتوای آن متناسب با افکار روحانی کلیسای مسیحی برگزیند. 

تردیدی نیست که با این توضیح به خوبی می توان پی برد که ایران کهن در دین یهود ومسیحیت نفوذ بسزایی داشته اما سهم عظیم تمدن وفرهنگ ایران در یهودیت ومسیحیت چیزی از ارزش وعظمتِ ادیان مزبور نمی کاهد. برعکس این امر ثابت می کند که بنیاد گذاران وپیشروان یهودیت ومسیحیت با کمال واقع بینی همهً نوامیس عالیه وافکار بلند موردقبول وجدان وفکر بشری را در این دین خود آورده اند. پس این بنیاد گذاران وپیشوایان یهود ومسیحیت بهترین اندیشه ها، باورها، فرهنگ ها وروایات موجود را گلچین کرده وبرای رسیدن به پیروانِ خود به ذرهً کمال روحانی آموزش وگسترش داده اند. * نفوذ عقاید آریایی در دین یهود ومسیحیت، ص46 




کاردینال دکتر فرانس کنیگ 

اسقف اعظم اتریش 

سخنان خود را به دوران پیش از اسلام، تاثیر ونفوذ آموزشهای زرتشت واندیشهً او در کشورهای اروپا وانگلوساکسن اختصاص می دهم؛ در این باره بررسی های زیاد وتالیفات گوناکون شده است، این مطالعات علمی، انگیزه های گوناگونی داشته است. یکی از علت های این مطالعه نفود باورهای دینی ایرانیان در ارمنستان وعراق عرب بوده است. امروزه به اثبات رسیده است که آموزش های زرتشت از راه آسیای صغیر به یونان را یافت ونه تنها افکار افلاتون بلکه گنوستیک ها را هم تحت تاثیر قرار داد وهمچنین ماندیانها نیز از آن رنگ ورونق گرفتند. با توجه به توسعهً نوذ روزافزون آموزش های زرتشت در کشورهای مسیحی مغرب زمین بود که باستان شناسانِ آن کشور ها را واداربه صرف وقت در پژوهش به زبان اوستایی ولهجه های ایرانی وزبان پهلوی نماید. 

اهمیت مطالعات دربارهً ایران در کشورهای اروپایی وانگلوساکسون از تالیف فرهنگ بزرگ ایرانی توسط باتولومه در ابتدای قرن بیستم نمایشگر است وهمچنین تعداد کثیری از تالیفات دانشمندان به زبانهای انگلیسی وفرانسه وآلمانی که در آنها موضوعات مذهبی وترجمه ای از گاتها وپژوهش در زبان سانسکریت مورد بحث قرار گرفته مشهود است، علاوه براین پژوهندگان تاریخ ادیان در عصر حاضر، اهمیت بزرگی برای عقاید مذهبی وفکری ایرانی قایل بوده که بالاتز از همه کنجکاوی در چگونگی ومیزان تاثیر ونفوذ آموزَش های زرتشت از طریق مذهبِ یهود در دین مسیحی مورد مداقه قرار گرفته است. 

در اوایل قرن بیستم نفوذ معنوی ایران در تمدن غربی مورد تصدیق وتایید قرار گرفت وچندین پژوهشگر از تاثیر شدید دین زرتشت در مسیحیت واسلام سخن راندند. “کونمان” مولف تاریخ جهانی مدیترانه در سال 1948 دربارهً این رابطه چنین می نویسد ” هرکسی که بخواهد دربارهً حضرت مسیح وحضرت محمد تحقیق کند بایستی از دنیای بزرگ عقاید دینی زرتشت آغاز کند، ایران نقش بسیار مهمی ومهمتر از آنچه اغلب مردم تصور می کنند در تاریخ ادیان جهان ایفا کرده است. 

ایران وایرانیان نه تنها ماموریت بزرگ تاریخی در زمینهً سیاسی در جهان به عهدهً داشته بلکه از جهت مذهب نیز الهام بخش جهان بوده است. این ماموریت مقدس توام با تمدن یونانی در واقع عامل اصلی ایجاد تمدن امروزی اروپایی وموجد ایده های واقعی آنها نسبت به کشورداری وایمان به خداوند یکتا است. 

باستان شناس معروف سوئدی “گئوویندن گرین” در نوشته های خود موفقیت اثرات تاریخی ومذهبی ایران در جلد اول که در سال 1954 تالیف نموده شرح کامل داده است. این نویسنده که یکی از کارشناسان عالی مقام در زمینهً ایرانشناسی است عقیده دارد که مذهب زرتشت نه تنها در ادیان یهودی ومسیحی بلکه در اسلام نیز تاثیر ی به سزا داشته است. به عقیدهً این دانشمند، کوشش برای کم اهمیت جلوه دادنِ این تاثیر اشتباه محض است. 

وقتی که شخص دربارهً تاریخ مذاهب یهودی ومسیحی واسلام به تحقیق می پردازد احساس می کند که دین ایران به ویژه از زمان هخامنشیان به بعد در کلیهً مذاهب مشرق زمین به طور حتم وقاطع تاثیر ونفوذ نموده است. 

انسیکلوپدی مطالعات موضوعات کلاسیک تالیف 1933، ارتور کریستن سن نویسنده دانمارکی در فصل ایران وایرانیان، اثر افکار ایرانی را در مذهب یهود داشته است، فلسفهً دوگانگی، یعنی نظریهً ایرانی خیر وشر- عقیده به روزقیامت وبهشت ودوزخ وغیره از راه مذهب زرتشت در دین یهود راه یافته ومذهب مسیح نیز به حد وفور تحت تاثیر کیش زرتشت قرار گرفته واین مذهب هم مانند دین یهود عقاید مزبور را از مذهب زرتشت گرفته است. 

با اینکه مطالعات اخیر نتوانسته است تاثیر مذهب زرتشت را تا این اندازه در دین مسیح به ثبوت برساند چند مثالی که ذکر شد عقیدهً دانشمندان اروپایی وآمریکایی را در ایمان به افکار عالی ومبتکرانهً ایران قدیم به خوبی نشان می دهد وشاهد عادلی برای جاذبیت همیشگی کشورما برای این دانشمندان بوده ومی باشد. 

بدیهی است در این شواهد تاریخی که از تاثیر افکار ایرانی در دنیا سخن رانده شده همواره کانون اصلی این اندیشه های بزرگ مذهبی شخص زرتشت می باشد. 

جاذبهً زرتشت تا اندازه ای به علت شخصیت اسرار آمیز اوست، آموزش جهان بینی او شاید به هیچ وجه مدیون نفوذ عقاید هند واروپایی ویا هند وآریایی نباشد… 

در این شکی نیست که گاتها یعنی قسمت کوچک وقدیمی اوستا از گفته های خود زرتشت است، گاتاها سرودهای مذهبی است وبا آنکه حجم بسیار کوچکی از کلیهً اوستا را تشکیل می دهد معهذا یکی از مهمترین منابع پژوهش درباره اندیشهً زرتشت به شمار می آید. 

در اینجا با یک مشکل بزرگ روبرو هستیم وآن این است که ترجمه وفهم گاتاها یکی از مسایل دشوار تاریخ ادیان مشرق زمین است، ایرانشناس معروف سوئدی ویندن گرین چنین می گوید: ” مسئله ترجمهً گاتاها به طور یقین از عهدهً ما به دور است” مقایسهً چندین جلد ترجمه ها ئیکه اخیرا شده از جمله”هرتفلد” در دوجلد به نام ” زرتشت ودنیای او” ونیبرگ سوئدی در کتاب “مذاهب ایران قدیم” و هومباخ آلمانی ودوشن گیمن فرانسوی وزاینر انگلیسی این نظریه را به خوبی تایید می کند. این تالیفات مختلف با آنکه تمام ترجمه از گاتهاست به قدری متفاوتند که به زحمت می توان باور کرد که همگی ترجمه یک کتاب باشد… 

در گاتها آمده است خدای بزرگ به نام اهورامزدا یا سرور دانا وجود دارد. او خالق زمین وآسمانها وجهانِ مادی ومعنوی است، او خالق نور وتاریکی است. او فرمانده بر طبیعت ومرکزی است که همه چیز در بر می گیرد. کوشش در جستجوی آثارِ شرک در اوستا نظیر آنچه که در کتاب ودای هندی یافت می شود بیهوده است… 

واما بشر آزاد ومختار است بین خیر وشر، یکی را برگزیند واین امر نه تنها دربارهً انسان بلکه در موردِکلیهً موجودات خداوند نیز صادق است. آنها نیز برحسب اینکه مظهر خیر یا شر را انتخاب کرده اند خوب ویا بد خواهند بود. 

چونکه بشر آزاد است، پس مسئولیت مقدرات آینده برعهدهً خود اوست. بدکاران ودروغگویان برابر قضاوت خداوندی دچار عذاب وجدانی بوده وبرابر عقیدهً ما مسیحیان شبهی از دوزخ را در برخواهد گرفت. 

تقسیم بشریت در دنیا به دو دسته متخاصم نتیجهً آزادی در انتخاب راه زندگی است. بشر در یکی از این دو گروه خواهد بود کسی که به طرف خداوند برود ودر واقع به طرف رهبری دانا رفته است که به خوبی از او نگهداری خواهد کرد ودر نتیجه او درآسایش کامل خواهد زیست، طرفدارانِ دروغ چون دزدانِ سرگردانی هستند که دشمن کشاورزی ودامداری بوده ومعتاد به هوم یا نوشابه سُکرآوراست. 

یکی از ویژگی های مزدیسنی ایمان به آخرت است که در سراسر گاتها مشهود است. سرنوشت بشر پس از زندگی در این جهان موضوعی است که در هر بندِ گاتها ذکر گردیده، کلیه اندیشه وکردار بشر در این دنیا رابطهً مستقیم با دنیای دیگر داشته وپاداش نیکوکاران از طرف خداوند دانا در سرای دیگر به آنان داده خواهد شد. همانطور که بالاخره بدکاران نیز بدان خواهد رسید. این اصل یکی از اصول اصلی مزدیسنی را تشکیل می دهد.

این شرح مختصر تشابه عجیبی را که بین مذهب مسیح ودین زرتشت موجود است نشان می دهد واین امر حاکی از رابطه یا تماس نزدیک این دو دین با یکدیگر است… 

اما در قرون اولیه مسیحیت مکرر سخن از آموزشهای زرتشت به ویژه از نظر او دربارهً خداوند رفته است. “ژوستینوس” همانند دیگر نویسندگان این حقایق را بیان کرده است. همین تشابه در آموزش های زرتشت ومسیح است که انجیل در برابرشکاکان برای ظهور مسیح ارایهً تردید می نماید. دوشن گیمن در اثرش “عکس العمل مغرب زمین به زرتشت” شرح جامعی از موفقیتی که از ظهور مسیحیت دربارهً زرتشت سخن رانده اند بیان کرده است. یکی از دانشمندان اکسفورد به نام “هاید” در دویست سال قبل در کتاب خود به نام “کیش ایرانی” تمامی مدارک موجود در بارهً زرتشت را گردآوری کرده است. 

هاید عقیده دارد که زرتشت استاد فیثاغورث حکیم بوده واز روی گفتهً پیامبران یهود ظهور مسیح را پیشگویی کرده است. ولی مسئله خیلی جالب برای هاید این بوده که چرا خداوند بزرگ پیش از کلیهً ملل جهان، ایرانیان را به داشتنِ یک چنین پیامبری بزرگ مفتخرکرده بود؟ ودر پاسخ خود می گوید ” به علت آنکه ایرانیان تنها ملت طرفدار قوم یهود بوده وابتدا به خداوند یکتا ایمان داشتند” این تشابه عجیب، بینِ مزدیسنا ومسیحیت را نیز توجیه می نماید که پیروان زرتشت همه یکتاپرست بودند… 





مری بویس 

زندگی همراه با نیک روزی که آنتیوکوس، پادشاه یونانی به مردم پرهیزگار نوید داده بود. آشکارا همان چیزی است که در اوستا وهیشتا اهو( بهترین زندگی) خوانده شده ودیدگاه زرتشتیان برای فردوس (بهشت) است. انگارهً ایزدان بخشنده ومهربان وروان نیاکانی که پا به پای نیاکان به هنگام تکاپوهای خیرخواهانه در برابر بدی می جنگند، کاملا زرتشتی است. ریشه های اینگونه اندیشه ها را تنها باید در ثنویت کیهانی واخلاقی کیش زرتشت جستجو کرد وهمانند آن را در بینش یونانی نمی توان یافت.* تاریخ کیش زرتشت، جلد سوم ص 429 


ذبیح بهروز 

قرن ها پیش از اینکه در آثار باستانی جهان به نام یونان برخوریم، مغرب آسیا محل سکونت ملل متمدن آریایی بود و هنگامی تمدن یونان شکلی به خود می گیرد که این نواحی از قلمرو شاهنشاهی ایران به شمار می آید. بزرگترین وقدیمی ترین فلاسفه ومتفکرین یونان در عصر هخامنشی پیدا شده اند وچنانکه در تواریخ یونان مذکور است، ایشان برای کسب معلومات به ایران سفر می کردند ودعوی شاگردی زرتشت ومغان را داشتند. *خط وفرهنگ، ص 215 




ابن خلدون 

جملهً عالمانِ علوم شرعیه وعقلیه واصحاب فنون و بدایع همگی از ایرانیها بوده اند وبا سابقهً قدیمی که آنها در تالیف و تدوین علوم وکتابها داشته اند. اختراع خط (نسخ) از طرف آنها شده است… 

چیزی که در تهذیب و اخلاق و تربیت اسلامی ایرانیان نقش اساسی داشت این است که اغلب دانشمندان و ناشرین علم دانش ایرانی بودند اعم از علم دین و دانشِ عقلی که در آن اشتهار داشتند. اگر به ندرت از میان عرب عالمی پدید آمده حتما نسبت او به ایرانیان منتهی می شود یا آنکه تربیت او ایرانی بوده یا آنکه زبان پارسی آموخته بود یا نزد علمای ایران تحصیل کرده است. علوم مانند صنایع است و صنایع مخصوص ملت های متمدن است که عقل عرب با هیچ یک از آن ها آشنایی نداشته است. اعراب، بدوی بوده از شهر نشینی و علوم تمدن بیگانه بوده اند و ایرانیان بودند که دارای ویژگی های تمدن ساز بودند به این سبب علم و دانش از ویژگی های ایرانیان بود سیبویه که به علم نحو اشتهار داشت پارسی بود. ابو علی و زجاج و کسان دیگر تمام ایرانی بودند که برای عرب قواعد و اصولی وزن کردند آنچنان که راویان حدیث اغلب ایرانی یا تربیت شده ایرانیان بودند.علمای اصول تماما ایرانی بوده اند همچنین علمای تفسیر نیز ایرانی بوده اند.هیچ کس به حفظ علم و جمع و تدوین و تالیف مانند ایرانیان کوشش نکرده، مصداق حدیث ” اگر علم در پروین باشد پارسیان بدان خواهند رسید” کاملا تطبیق شده است*اسطوره سوشیانت ص14 




اسلامی ندوشن 

اشاره می کنم که موقعیت جغرافیایی ایران، اورا کشور دفاع منش کرده. در دوران پس از اسلام، این دفاع معنوی شد، یعنی می بایست با اندیشه آنرا کارساز کرد. به طور کلی در این دوران، یک معاد ل معنوی در مقابل هرعنصری که پیش ار اسلام عینی ومادی بود قرار می گیرد: خورشید درون در مقابل خورشید برون، عرفان در مقابل اشراق دین مزدایی، همدلی جهانی در مقابل حکومت جهانی کورش، اقتدارفرهنگی در مقابل اقتدارحکومتی، عشق نجات بخش در مقابل نیروی اجتماعی، دریا دلی عارفانه در مقابل شکوه شاهنشاهی، شعر وکلام در برابرعمل، افق معنوی در برابر وسعت امپراتوری…ایرانی البته نمی خواست از آن اریکه ای که نزدیک هزار سال به عنوان یکی از دوقدرت اول جهان برآن نشسته بود، فرودآید. نامهً تنسرکشورش را ناف جهان وقلب جهان خوانده بود وشاهنامه آن را کانون آزادگان وقدرت اول گیتی معرفی می کرد. بعد از سقوط ساسانی، چون دیگر امکان مادی خفظ این موقعیت در کار نبود، رو به راه حل معنوی برده شد. بدان گونه بود که یکی از بزرگترین کتابهای جهان که شاهنامه باشد، ایجادشد وعرفان ایرانی با آن پهناوری سربرآورد وهمهً روزنهً استعداد نهفتهً این قوم در کلام متمرکز گشت، واین در کلمات گفته شد نزدیک به همهً آنچه بشریت در طی تاریخ توانسته است در مویرگهای اندیشه اش، از سرچشمهً احساس، ادراک، رویا، رویت، وهم وخیال عبور دهد. 



صاعد اندلسی 

ایرانیان کتاب های مهمی در احکام نجوم داشته اند ویکی از آنها کتابی در صورت درجات فلک منسوب به زردشت است ودیگر کتاب جاماسپ است وما می دانیم این کتاب اخیر همواره ودر تمدن اسلامی مشهور بوده واز پهلوی به عربی وسپس به فارسی ترجمه شده واکنون ترجمهً فارسی آن موجود است. * فهرست کتابخانهً مجلس، جلد دوم ص 92 



ا. جی. براون 

در نتیجهً تعصب ظالمانهً دولت بیزانس، هفت نفر از فلاسفهً یونانی به ایران پناه بردند، انوشیروان این فلاسفه را به گرمی پذیرفت وچند جلسه شخصا در مسایل فلسفی با آنان صحبت داشت و وسیلهً بررسی وتدریس آنان را در دانشگاه جندی شاپور فراهم ساخت. پس از چندی که خواستند به کشورشان بازگردند انوشیروان طی یک پیمان رسمی دولت بیزانس را واداشت که به آنان آزادی عمل بدهد. * ابدیت ایران، ص 73 




پلوتارخوس 

آنچه از زرتشت دربارهً آیین ایرانیان وبه ویژه باورهای بنیادی واستوره های زرتشتی باقی مانده اهمییت فراوانی دارد بنابراین می توان گفت پیدایش جهان بینی فلسفی یا به عبارتی بهتر توجیه وتفسیرهستی از دست آوردهای زرتشت است و فلاسفهً یونانی به حق از زرتشت یاری گرفته اند. 



پوپ: 

ایران یکی از بزرگترین مراکز حیات صنعتی آسیا و منبع زیباترین و پُردامنه ترین هنرهای زیبایی است که در جهان بشریت به وجود آمده است . 




آر. سی. زنر 

آموزهً زرتشت پیرامون پاداش وپادافراه، آن هم به صورت درد ورنج جاودانه برای بدکاران، ورحمت وآسایش ابدی برای پرهیزکاران درآخرت، یا زندگی پس از مرگ، بسیار شبیه به آیین مسیحیت است؛ آنقدر که ناگزیریم پیرامون تاثیر وتاثر مستقیمی که در کار است، دست به کنکاش زنیم. بیگمان جواب این پرس وجومثبت است زیرا شباهت ها آنقدر بجا ومناسب است که هرنوع شک وتردیدی را که باعث امتناع از یک نتیجه گیری روشن شود از بین می برد. * طلوع وغروب زردشتی گری، ص75 



پی گولوس کایا 

با آنکه ایران بارها درگذشته درمعرض تهاجم خارجیان قرارگرفت ومردم مختلف با زبانهای گوناگون در مهد آن ساکن شدند همواره موفق شده است که پیش از آنچه دریافته، خلق وایجاد کند. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی درساختن وبوجود آوردن تمدن های کشورهای مجاور خود سهم بزرگی داشته و به همین دلیل حوادث تاریخی وجنبش های تمدن آن برای فهم سایر تمدن ها مهم است واهمیت ادبیات و زبان آن در دورهً تمدن وملوک الطوایفی کمتر از ادبیات وزبان یونان در تمدن قدیم نیست. 



هانری کُربن 

شاید یکی از مُهیج ترین لحظات سُنت اشراقی لحظه یی است که یک مکتب تفکر زرتشتی نمودهای تفکر خاص خود را در آثار سهروردی باز می یابد وتوجه به آن را با تداوم آن در نوشته های خود تثبیت می کند. در آن هنگام شیراز همچنان شهری نمونه بوده است که روح ایران بهترین شکل در آن دمیده می شده است، زیرا که از همین شهر است که ملا صدرا هم برخاسته است. ونکتهً خارق العاده این است که می بینیم یکی از استادان ملاصدرا، در ضمن سفر به هندوستان با محفل آذرکیوان آشنا می شود وبا آن ارتباط می یابد وآن شخص هیچ کس دیگر جز مجتهد عالیقدر شیخ بها الدین عاملی نیست. به این ترتیب چنان می نماید که استادان تفکر ایرانی، توانمند تر از جدایی ها وشکافها وتفرقه های ناشی از ناکامی ها ی تاریخی، مجموعا در کانون تفکر اشراقی جای داشته اند. *روابط حکمت اشراق وفلسفهً ایران باستان، ص 107 




حسن پیرنیا 

چیز دیگری که باعث حیرت اعراب شد هنگامی که به ایران آمدند مَنع روزه داشتن بود. ابوریحان بیرونی نوشته که کفارهً روزه بودن برای پارسی زرتشتی این است که چند نفر گرسنه را سیر کند. این عقیده نیزاز باورهای مذهبی آنان ناشی بود زیرا به عقیدهً آنان روزه، از قوت انسان می کاست و او کمتر می توانست به هرمز(خدا) وبه آفرینش خوب کمک کند…به خوبی مشاهده می شود که اخلاق آریانهای ایرانی نتیجهً منطقی باورهای آنان وسازگار با فایدهً انسان بوده با وجود این چنانکه از تاریخ وگزارش پژوهشگران برداشت می شود این اخلاق که بر اندیشهً نیک، گفتارنیک وکردارِ نیک بنا شده بود در جهان باستان تازگی داشته وهنگامی که آریانهای ایرانی به آسیای غربی آمده ودولت های بزرگی تشکیل دادند نوعی انقلاب اخلاقی را باعث شدند زیرا رفتار آنان برتری داشت بر اخلاقِ مللی مانند سومریها، کلدانیها، آسوریها و فنیقی ها که قبلا در آسیای غربی حکومت کرده بودند. از این جهت است که پژوهشگران، استیلای آریانهای ایرانی را در آسیای غربی بسان واقعه مهمی بیان کرده وایران باستان را در تاریخِ نشو ونمای تمدن بشر عاملی دانسته اند که دارای اهمییت واقعی بوده است. *تاریخ ایران ازآعاز تا انقراض ساسانیان، ص 226 



گئو ویدن گرن 

در دورهً پارت بزرگترین نفوذ دینی ایران در خاور نزدیک صورت گرفت. دیدگاه های فرجام شناختی وپیشگویی وقایع آخرالزمان همواره مشخصهً دین ایرانی بودند، ولی در این موقع چنین تصوراتی در بین النهرین، سوریه و فلستین رواج داشتند ودر همه جا، به ویژه در نزد یهودیان، آنها راخوش پذیرفتند. آموزه های مکاشفه ای وپیشگویی حوادثِ آخرالزمان ایرانی به یونانی ترجمه شدند وحتا در آسیای صغیر که فشار بر سکنهً ایرانی، در مناطق شرقی، نیرومند بود تاثیری بسیار قدرتمند را پدید آوردند. فرجام شناسی ایرانی با آموزهً خود دربارهً سرنوشتِ روان پس از مرگ، با اندیشهً تنبیه وپاداش درآن سو، با امید به رستاخیز کالبد. درواقع همین فرجام شناسی بود که به ویژه یهودیان آن را به شدت پذیرفتند وبا مکاشفات وپیشگویی وقایع آخرالزمان وآخرتِ عهدِ عتیقِ آنان روبرو شد. * جهان معنوی ایرانی، ص 22 




تئودورنولد 

اگرچه زبان عربی را اعراب به وجود آورده اند آنکه این زبان راصیقل داد و تکمیل کرد، ایرانیان بودند. 



اردشیر جهانیان 

بیگمان یکی از کشورهای سازندهً تاریخ، ایران است. کشوری که مهد آزادگان، آزادپروران وآزادکنندگان مردمانی در بند گرفتار، درجهان شناخته شده وبا بررسی بی نظرانه در تاریخ اجتماعی دوره های گوناگون آن می بینیم که چه خدمات بزرگی در ساختن زیربنای تمدنِ جهان نموده اند. بی سبب نیست که دانشمندان بزرگ جهان، کشور ما را مهد تمدن وپایه گذار آن در جهان دانسته اند.*ویژگی های تاریخ، مقدمه 



جورجی زیدان 

کان الفَرَس مِن اکبَرالعوامل الفعاله فی نشاًة التَمدن السلامی ( ایرانیان یکی از بزرگترین عوامل فعال در پیدایش تمدن اسلامی بودند) 




ابن خلدون 

گویند که وفتی اسکندر، دارا را کشت وسلطنت کیانیان را منقرض کرد وبر کتاب های ابرانیان که از حد وحصر بیرون بود استیلا یافت این علوم از ایران به یونان انتقال یافت. 




خسروخزایی 

فلسفهً زرتشت سده ها بعد سرچشمه ای شد برای فلسفه های یونانی و رومی ازیکسو وادیان کلیمی ومسیحی ازسویی دیگر که از آن به حد زیادی تغدیه کردند. فیثاغورث خود را شاگرد مکتب زرتشت دانست، ارستو، زرتشت را بنیان گزار فلسفه نامید ونوشت روح زرتشت در بدن افلاتون حلول کرده چون آنچه زرتشت گفته افلاتون هم همان را تکرار کرده است تقریبا تمام دانشمندان یونانی ورومی برای وزنه دادن به نوشته های خود گفته های خود را به زرتشت نسبت دادند. 

دردوران رُنسانس اروپا، اندیشهً زرتشت به وسیلهً دانشمندانی مانند گرگوری پلتون درسده پانزدهم وارد مکتب افلاتونی فلورانس در ایتالیا شد وپایه ای برای انسانگرایی اروپایی گردید، فلسفهً زرتشت از سدهً هیجدهم تا بیستم به وسیلهً دانشمندان اروپایی همچون دیدرو، ولتر، شلی، وُن کلیست، بایرُن، وُرزد اسمیت وارد اندیشهً غرب شد. آخرین اندیشمندی که با مهارت هرچه بیشتر از فلسفهً زرتشت بهره برداری کرد، نیچه بود. اوبا استفاده از جهان بینی زرتشت وتبدیل آن به ابزاری برای مبارزه با کلیسای مسیحی در اندیشه وزندگی غرب تاثیر بسیار زیادی گذاشت.* پژوهش در فرهنگ باستانی وشناخت اوستا صفحه 142 




موبد رستم شهزادی 

چون آوازهً پیامبری اشوزرتشت وکیش مزداپرستی سراسر جهان آن روز را فراگرفت دانشمندان وفیلسوفان بسیاری از هر کشوربرای پژوهش ودریافت پاسخ به پرسش های پیچیده ودشوار خود به پیشگاه وخشور ایران، شهر بلخ روی آورده پس از شنیدن پاسخ های نغز وخردمندانه اشوزرتشت به آیین مزدیسنا در امدند ودر هنگام بازگشت به کشور خویش آن را در میان هم میهنان خود می گستردند. از میان این دانشمندان برهمنی از هند به نام چنگرنگهاچهshangracharia وفیلسوفی از یونان به نام توتیانوس حکیم بودند که پس از گرویدن به کیش زرتشتی وآموختن آیین ودین وزبان اوستا به میهن خود بازگشتند ومردم بسیاری را در کشور خویش از روی نامه های دینی زرتشتی که با خود برده بودند به دین یکتاپرستی زرتشتی درآوردند. *زرتشت وآموزش های او، ص37 




دیوگنیس:diogenes 

پژوهشگران زایش فلسفه را به دوران جنگ های ایران وتوران نسبت می دهند که با پیام آوری زرتشت نیز هم زمان بوده است، درکتابی از ارسطو به نام مغان، که برخی دیگر از پژوهشگران این نوشته را به رودون rodon و آنتیس تونسanthisthones، نیز نسبت داده اند زرتشت را بنیانگذار فلسفه بیان کرده است. 




هاشم رضی 

از جمله این دانش های ذوقی، حکمت وعرفان است که در سده سوم هجری باید عظمت وگستردگی وپیشینهً آنرا دریافت. حکمت اشراق در سرودهای حکیم و پیامبر ایران باستان متبلور است وچون هنر دقیق وشگفت وآینهً تراش دار ومتبلوری است که هرزمان به فراخور واز زاویه ای درخشیده ودیده شده است. ایرانیان در فلسفه، حکمت، عرفان، ریاضی، نجوم، شعر، نگارگری و…آنچنان ورزیده بودند که تنها با کاوشی درآثار معدود و اندک بازمانده از اعصار کهن، تنوع وگستردگی آن را در می یابیم. زبانی چون زبان رودکی ودقیقی وفردوسی و کهن ترین تفسیرهای فارسی از قرآن کریم وتاریخ های برجامانده در قرن های چهارم تا ششم حاکی از آن است که افزون از هزارسال پیشینه، بایستی تا این چنین زبانی پایدار و کارساز به وجود آمده که پس از هزار واندی، هنوز قابل فهم و روان برای همگان باشد. 

کار سهروردی در فلسفه وحکمت، دنبالهً همان راه پیشینیان است. حکمت اشراق، حکمت فهلویون، خسروانی ها، جاویدان خرد ها (حکمت الخالده) و اصحاب نور است. سهروردی میان حلقه ای از این زنجیره شگفتی آفرین می باشد. نخستین نیز که پیش از وی بودند وپس از او تا به سید حیدر آملی وحاج ملاهادی سبزواری نیز ادامه داشته ودارد. *حکمت خسروانی، صفحهً 18 





علی سامی 

پس از آنکه هخامنشی ها در ایران وکشورهای آسیای غربی شالودهً یک شاهنشاهی بزرگ ومنظمی را گذاشتند که با حشمت ترین دولت های زمان وجهان پس از خود بود به همان نسبت که برشکوه وامنیت ونیرومندی می افزودند در سایر شئون نیز راه های ترقی را هموار وگام های سودمند وسریعی برمی داشتند. توجه خاص آنها به اشاعه علوم وتکریم دانشمندان وتشویق هنرمندان وتاسیس دانشکده ها ومکاتیب وتشکیل مجامع فرهنگی وکتاب خانه ها وتدوین سالنامه ها وتواریخ ایام سبب شد که استعدادها به کار افتد وغریزه ها تربیت وتقویت شود وجهان فرهنگی نیز با توسعه ً کشوروسعت پیدا نماید وبه طور کلی ایران، سرزمین تکمیل وبسط علوم ومبادلات فرهنگی بین کشورهای متمدن زمان گردید واز همهً علوم وفنون مصر، هند، بابل، عیلام ویونانی های ساکن کرانه های آسیای صغیر که جزو این شاهنشاهی بوده اند استفاده می شده است وبا آنکه به واسطهً نبودن مدارک کافی، سهمِ خودِ ایران از علوم هخامنشی تاحدی نامعلوم است ولی بنا به گفتهً فیلوزا دانشمند فرانسوی لااقل می توانیم بگوییم که ایران هخامنشی در تاریخ علوم از این بابت که در برابر دانش یونانی، علوم تمام مشرق زمین را جمع آوری کرده سهم بسیارمهمی در پبشرفت علوم در آن زمان داشته است. * تمدن هخامنشی 




سرپرسی سایکس 

به پدران ومادران ما یاد داده شده بود که ما اروپایی ها برای تمام صنایع و تمامی تمدن خود مرهون یونان هستیم ولی اکنون مسلم شده که یونانی ها شاگرد ایرانیان بوده اند. 



سلیمان بن عبدالملک 

الا تتعجبون مِن هده الاعاجم احتجنا الیهم فی کُل شَی حَتی فی تَعلیم لُغتنا منهُم ( آیا از این ایرانیان تعجب نمی کنید، به آنها در هرچیز محتاج شدیم حتا در یادگرفتن زبان خودمان ) 



پرویز شهریاری 

ایرانی همیشه به دوجنبه از زندگی انسانی باور داشته است، مبارزه با شیوه های اهریمنی ودر ضمن، پذیرفتن وپراکندن روحیهً انسانی؛ وقتی کورش به سرزمین بابل رسید، درحالیکه جلولشکریان خود به نیایش گاه مردم بومی نزدیک می شد، با آنکه به باورهای دینی مردم آن سامان اعتقاد نداشت در چند متری نیایشگاه از اسب پیاده شد، در برابر نیایشگاه حالت احترام به خود گرفت، چند متر عقب عقب رفت وسپس دوباره بر اسب نشست. کورش در کتاب مذهبی یهودیان به عنوان ” نجات دهنده” شناخته شده است چرا که بنی اسراییل را از بند چند ده سالهً حاکمان سرزمین بابل نجات داد… در آموزش های زرتشت می خوانیم ” من دین مزدیسنا را باور دارم که جنگ را براندازد وجنگ افزار را به گوشه ای نهد” ویا در جای دیگر ” من آزادی رفت وآمد وآزادی خانه وکاشانه را برای هرآنکس که با چارپایانش برروی زمین به سرمی برد گرامی می دارم” ویا ” آیینی را دوست دارم که به آب ها، گیاهان و چارپایان ارج می گزارد” 

وچنین است که در تاریخ پیش از ساسانیان، به دلیل احترامی که ایرانی برای زندگی قایل بوده است، به جای عزاداری برای از دست رفتگان خود (چه از میان خانواده یا شهر یا کشور)، دست کم تا سی سال، روز تولد را جشن می گرفته اند، چراکه برای ایرانی، زندگی وانسانی زندگی کردن، بیش از مرگ ارزش داشته است.* فصلنامهً چیستا، سال هفدهم شماره10 صفحهً806 





پی گولوس کایا 

با آنکه ایران بارها در گذشته در معرض تهاجم خارجیان قرارگرفت ومردم مختلف با زبان های گوناگون در مهد آن ساکن شدند، همواره موفق شده است که بیش از آنچه دریافته، خلق وایجاد کند. ایران به علل موقع جغرافیایی در ساختن وبه وجودآوردن تمدن های کشورهای مجاور خود سهم بزرگی داشته است وبه همین دلیل حوادث تاریخی وجنبش های فرهنگی آن برای فهم سایر تمدن ها مهم است واهمییت ادبیات و زبان آن در دورهً تمدن “ملوک الطوایفی” کمتر از ادبیات وزبان یونان در تمدن قدیم نبوده است. 


هِنری کُربن 

شیخ سهروردی در رساله ای به نام کلمه التصوف می نویسد درایران قدیم امتی بودند که به حق رهبری ودادگستری می نمودند؛ اینان حکمای فاضلی بودند غیرمشبه به مجوس که ما حکمت نوری شریف آنها را، حکمتی که ذوق افلاتون وپشتیبان او گواه برآن است، در کتاب خود به نام حکمه الاشراق احیا کردیم وکسی چنین امری برمن سبقت نداشت. *روابط حکمت الشراق وفلسفۀ ایران باستان، صفحۀ 37 




گاریسون 

ایران فقط مشعلدار دانش نبوده بلکه مشعل خود را به اروپا سپرده است وآن مشعل هنوز با نوری درخشانتر از همیشه می سوزد. * ابدیت ایران،ص197 



شولتس گورلیتس 

کسی نمی داند که ایران برای تاریخ فکری واخلاقی کلیه جامعه بشر چه قدر مهم بوده است، متاسفانه در مدرسه های آلمان راجع به دورهً عظمت ایران باستان که در تمام تمدن های دورهً بعد حتا عرب وترک تاثیر ونفوذ داشته است چیزی به شاگردان یاد نمی دهند. 




ذبیح الله صفا 

اعتیاد ونفوذ فرهنگ، تمدن، زبان واندیشهً ایرانی بر ملل مجاور به حدی درمیان ایرانیان ریشه گرفته بود که حتا فاتحان واقوامی که از معابر آمادهً ایران برای حمله به سایر نواحی استفاده می کردند نیز زمانی ناگزیر می شدند که آداب ورسوم، زبان، دین واعتقادات اصلی خود را کنار بگذارند واز هرحیث ایرانی وگاهی ایرانی تر از ایرانی بشوند وسرانجام در بُرهه ای از زمان چه از حیث نژادی وچه از حیث مدنی وفرهنگی با ملت ایران آمیخته گردند ودر همان حال وسیله ای برای نشر واشاعهً فرهنگ، زبان وتمدن نو یافتهً حود در جهان شوند. مگر فاتحان عرب، تُرک، تاتار، سلجوقی وتیموری غیر از همین شدند و غیر از همین کردند. *دورنمایی از قرهنگ ایرانی واثرجهانی آن، ص 14 



صدیق صفی زاده 

در برخی از نوشته های آیینی یارسان( اهل حق) به ویژه نامهً سرانجام به نام زرتشت وآیین او برمی خوریم… او را چون پیامبری می یابیم که از سوی اهورامزدا برای راهنمایی وارشاد مردم برگزیده شده ومیان گروهی از مردم سخن می راند واز نیک وبد گفتگو می کند وآنان را در گزینش راه خود آزاد می داند. او همچنان با گمراهان وبد اندیشان می ستیزد وبرای گسترش آیینش شب وروز می کوشد. او را می بینیم که به فرمان اهورامزدا برای دستگیری وراهنمایی مردم برگزیده شده واهورامزدا را می ستاید وآتشکده ها را بنیاد می کندتا پرتو وفروغ خداوندگار در آنها بتابد وبه گسترش آیینش کمک کند. 

نیایش ودعای او در درگاه الهی مستجاب می شود وبارگاه ذات احدیت الهی درآتشکده ها فرود می آیند… در نامهً :زلال زلال” آمده است که زرتشت در شهر ” استون” ظهور کرده ومردم به پیرامون او گرد آمدند وآیینش را پذیرفتند، او استاد سخن وسخنانش چون زر وگوهربوده وهرکس آیینش را پذیرفته باشد در دو جهان بی نیاز شده است…گروه یارسان بنا به استناد نسخه های خطی، زرتشت را ” دانای سیمیار” یعنی دانای رمز گو می پندارند وعقیده دارند که گفته های او رمز مانند است.* نوشته های پراکنده دربارهً یارسان گفتار چهارم 





بابک عالیخانی 

هفت وادی در تعلیم عطار نیشابوری که از گروه عرفان فهلوی مشرب ایران است با معانی گاهانی مقامات معنوی بسیار مناسبت دارد، به این شرح که وادی طلبِ مَنطق اُلطیر برابر مقام اَمِرَتات گاهانی است یعنی مقامی که نفس از عالم تعلقات وهواها که هلاکت بار ومرگ خیز است به طرف جهان بی مرگی که عالم معنی است روی می کند. وادی عشق عطار مطابق است با مقام هَئوروتات گاهانی یعنی مقامی که نفس پس از قلع ریشهً هوی در باطن ذات خویش مقام امن وسلامت و حُسن را بازمی یابد. این مقام غلیان حُب الهی وجوشیدن سرود از سرچشمهً قلب عارف است. وادی سوم را عطار وادی معرفت نامیده است که در زبان گاهان مقام سپنتَه آرمئیتی باشد در این مقام قلب انسانی به دانش حقایق واصل می شود وحکمت را در می یابد سپس در مفام دیگر که مقام استغناء باشد وبرابر مقام خشَترَه در گاهان است، نَفس به نیستی خود واقف می گردد ودرمی یابد که علم وعمل او در نزدِ بی نیازی حق تعالی خَردلی نمی ارزد. در مقام پنجم، مقام روح انسانی به رویت وحدت وجود در مظاهر غیب وشهود نایل می آید درمقام ششم همهً معانی را در صنع ذات خویش باز می یابد و انیت او در انیت وُهومَنَه مستهلک می شود وگم شدن خودی مایهً حیرت سالک می گردد. این مقام در زبان گاهان مقام وُهومَنه نامیده شده وسرانجام وادی هفتم عطار، وادی فقر وفناست که با مقام سپنته مینو در گاهان برابر است در این مقام از حیرت مذکور هم در می گذرد وفنای از فنا و بقای پس از فنا دست می دهد و کمال مطلوب حاصل می گردد، این مقام بزرگ به سوشیانس ها تعلق دارد. در سنت زرتشتی این هفت مقام به ترتیب متعلق است به پشوتن، اسفندیار، پوروچیست، گشتاسب، فرشوشتر، جاماسپ وزرتشت؛ * بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی، صفحهً39 




سرفراز غزنی 

مشعل آتش المپیک از این سرزمین مقدس وپاک ( ایران) به یونان رفت… آنچه که از تاریخ این مشعل می دانیم این است که پس از پیدایش زرتشت، پیامبر راستین ایرانی که همگان را به یکتاپرستی دعوت کرد، به دستور موبدان بزرگ، برای روشن کردن آتشکده هایی که در نقاط مختلف کشور بودند، جوانان دوندهً داوطلب، شعله و مشعلی ازآتش مقدس را بر می داشتند و دوان دوان به کمک یکدیگر، آن را از یک آتشکده به آتشکدهً دیگر می بردند؛ که هریک با دیگری فرسنگ ها فاصله داشت. یونانیان در سالهای 485 تا 425 پیش ار میلاد این رسم نیکو وپسندسده وآیین مقدس ایرانیان را پذیرفتند وآن را گرامی داشتند ومیدان “المپ” را که خانهً خدای خدایان آنان به نام “زئوس” بود، با این آتش روشن کردند. جالب این است که این آتش مقدس ایرانی هرچند سال یکبار پس از عبور از کشور های گوناگون از آتشکده یونان بر برج بلندی بر میدان ورزشگاه بزرگ یکی از شهر های جهان، روشن وشعله ور می شود و قهرمانان را در پای شعله های خود به مبارزه ای جوانمردانه می کشاند. * جزوه اختر شناسی، فصل نهم 




ریچارد فرای 

اندیشه های زرتشتی بیگمان در متفکران اسلامی موثر افتاده به ویژه در آن ایرانیانی که به اسلام گرویدند. بارها گفته شده است که معتزله سخت وامدار اندیشه های زرتشتی بودند که ممکن است درست باشد ولی هیچیک از نخستین معتزله ایرنی نبودند. به نظر نگارنده بعضی از اندیشه های آنان چه بسا ضمن بحث ها وجدل ها به آیین زرتشتی درآمده باشد. اما مُعتزله مثال خوبی هستند از گسترش افکار اسلامی از سرچشمه های یونانی، بین النهرینی وایرانی و معتزله یا ” گوشه گیران” خویشتن را “اخوان الصفا” یعنی یگانگان وعدالت خواهان خوانده اند. زیرا ایشان مُنکر جدایی صفات الهی از ذات او بودند وبر یگانگی این دو پافشاری می کردند وبرآن بودند که خداوند گناهکاران را کیفر ونیکان را پاداش می دهد. اصول اساسی اعتقادات معتزله که بدانها شناخته ومعروف بودند آنها بود که مربوط می شد به آزادی عمل یا آزادی در انتخاب خوب وبد، البته این همانند نظر زرتشتیان راست دین است…*عصر زرین فرهنگ ایران، ص 174 




محمد علی فروغی 

قوم ایرانی هروقت شوکت وسیادت داشته قدرت خود را برای استقرار امنیت وآسایش و رفاه مردم به کاربرده، اقوام زیردست خویش را به ملاطفت و رآفت اداره کرده، مزاحم آداب ورسوم و زبان وخصوصیات قومیت آنها نشده، هرگز به نابودی وتخریب آبادی ها وقتل عام نفوس نپرداخته و با آنکه از طرف دشمنان پیوسته با غارت، چپاول، قتل وآتش سوزی گرفتار گردیده، هنگام قدرت در صدد تلافی برنیامده است. حتا یکی از بدترین دشمنان ما که یونانیان باشند همواره ایرانیان را ستوده و فلاسفه بزرگی چون هراکلیت، دموکریت وافلاتون سعی کرده اند از آیین زرتشت بهره برگیرند وآشکارا به تقلید پردازند. 




هنری کُربن 

شیخ صفی الدین اردبیلی که نام سلسلهً صفویه، منسوب به اوست. در اثنای مباحثه با شاگردان خود غزل عطار را بدین گونه تفسیر می کند: آتشکده وقتی آتشکده باشد که دایم درآن آتش باشد. دیر مغان وآتشکده، عبارت است از عالم عشق، عشق حق تعالی نیز دایم باشد، چنان که آن را زوالی نباشد وکسی که در آن عشق مستفرق باشد اورا چه پروای دین وعبادات منسوب به شایبهً غرض بهشت باشد؟…وطاعتی که از او ظاهر شود نیک وبد، کفرودین وعلم وعمل همه در عالم عقل اند، وعالم عشق که آن عالم لامکان است. درآنجا بسی مقامات است، همچو مقام تجرید وتفرید وعشق ومحبت وفقر وتوحید وغیرها که آن درعبارت نیاید…چنان که در دیروآتشکده، قبله آتش است، عاشقان را در کوی عشق، قبله عشق است وعبادت، عشق ورزیدن؛ 

دین ما عاشقی وقبلهً ما عشق بُوَد هرکه را قبله وعشقی نَبُوَد بی دین است 

*روابط حکمت الشراق وفلسفهً ایران باستان، صفحه37 





ویلسون کریستی 

کشف هایی که سال های اخیر در ایران انجام گرفته است عقیده سابق دانشمندان وباستان شناسان را دایر براینکه قسمت عمدهً صنایع اولیه از تمدن ملل جلگهً بین النهرین گرفته شده نقص کرده است و امروزه تصور قوی می رود که تمدن از فلات ایران رو به مغرب وجلگهً بین النهرین رفته باشد.*تاریخ صنایع ایران صفحه 2* 



گروسه 

اگر به دوران آغاز تاریخ فلات ایران توجه کنیم، خواهیم دید که تمدن ایران به صورت های متوالی خود، در مدت پنجاه قرن بدون انقطاع به حیات خویش ادامه داده است. در بخشی از آن، اسلام این پیوستگی تاریخی را قطع کرده است ولی درایران پس از مدت کوتاهی که برای تغییر تاریخ لازم بود، حیات تاریخی آن پایدار مانده است شاهنامه در اوج قدرت اسلام به صورت حماسه یی از آن زمان باقی مانده است…* تمدن ایرانی صفحه9* 




گوبینو 

احترام به آتش جزو قدیمی ترین مراسم مذهبی همهً شاخه های نژاد سفید بود. تصور می رود که بزرگداشت آتش وترس از خاموش شدن آن یادگار دورانی باشد که آریائیان براثر تغییرات جوی ناچار شدند زمین های شاداب وسرسبز بخش شمالی جهان را که زادگاهشان بود ترک کنند وبا کشش غریزی به سوی مناطقی که آفتاب گرم پیوسته در آن می تابید رهسپار شوند. * ایران از نگاه گوبینو، صفحهً 8 




جلیل محمدی 

یکی از شخصیت هایی که اندیشه های پیش از اسلام را به بعد از دوران اسلامی منتقل نمود وبلکه به نقاط مشترک دین زرتشت وعقاید دین اسلام پرداخت، فردوسی بود که الگویی برای زندگی ایرانیان ارائه داد که در آن می توانستند هم اندیشه ها زرتشتی وهم باورهای اسلامی را با هماهنگی وتکیه بر مشترکات حفظ کنند وچنین نیست که فرهنگ وهنر وادبیات وعرفان وحکمت ایرانی انقطاع یافته باشد ودر دوران اسلامی فرهنگی جدید پیدا شده باشد، بلکه یک سیر وجریان را پیش رو داریم که اندیشهً ایرانی حلقه های متصل به هم را ادامه داده و تا به امروز رسیده است. 

همان راهی که رودکی وفردوسی ودقیقی رفتند در حکمت وعرفان نیز سهروردی، شهرزوری، ملاصدرا، سید حیدر آملی وحاج ملا هادی سبزواری ادامه دادند وحکمت خسروانی را در دوران اسلامی تاریخ ایران ادامه دادند. * دین زرتشت، ص198 




علی اصغرمصطفوی 

اعراب هنگامی که بادیه را ترک گفتند و روی به شهر های فتح شده آوردند، خود را در برابر چیزهایی دیده اند که در لغت خود نام و نشانی از آن نداشته اند. در زبان آنان لغانی برای اسباب آرایش، پیرایش، انواع خوراکیها ، پوشاک ، آلات موسیقی و ترب، لغات دیوانی و قواعد نظامات شهری یافت نیم شد، از این رو بعضی از الفاظ را که در تازی هیچ مفهومی نداشت با واژگان پارسی در هم آمیخته از آن چیزی ساختند و به تازی نقل کردند و پاره ای را نیز به شکل عربی در آورده ، صیقل داده و به صورت دیگری در آوردند، تا آنجا که زبان و فرهنگ پارسی یک منبع بسیار غنی و مورد وسیعی برای اعراب گردید تا آنچه می خواهند از آن بیابند. 

آنگاه از قول صولی، ادیب عرب زمان عباسیان نقل می کند که وی گفته است : “چنین شنیدم که مردی ایرانی با یک شخص عرب در حضور یحی بن خالد برمکی مباحثه و منظره می نمود ، ایرانی گفت ما ایرانیان به شما قبایل عرب هیچ وقت نیازمند نبوده ایم هیچ چیز هم از شما اقتباس نکرده ایم و هیچ لفظ و لغتی را هم از شما نگرفته و مورد استعمال قرار نداده ایم، چون دولت شما روی کار آمد، شما هیچ گاه از ما ایرانیان بی نیاز نبوده اید و همیشه به ما احتیاج داشته اید و دارید چه در خوراک و پوشاک و دیوان،چه در ادب و اخلاق و سیاست و ظرایف دینی که یا عینا از ما ربوده و به نام خود استعمال کرده اید یا با اندک تغییری که در آن دادید، به نام خود ثبت کرده اید. 

شخص عرب از پاسخ باز مانده، هیچ نگفت.یحی ابن خالد برمکی به آن مرد تازی گفت :چه گویی؟ 

عرب گفت شما صبر کنید ما نیز مانند شما هزار بعد هزار(دو هزار سال) حکومت و پادشاهی کنیم تا آنچه را که شما دارا هستید ، ما هم خواهیم آموخت. اگر ما هم مانند شما هزاران سال شهریاری داشتیم حتما صاحب لغات و اصطلاحاتی در مدنیت و نظامات دیوانی و فنون کشور داری می بودیم.(پرتو اسلام ج 2 ص224)*اسطوره سوشیانت ص13 




مهرداد مهرین 

اندیشهً زرتشت تاثیرونفوذ خاصی در نقاط مختلف جهان از چین گرفته تا انگلستان، داشته است ودراین اواخر نفوذش تا به آمریکا هم رسیده ودراین کشور باشگاه ها ونهادهای زرتشتی دایر شده وکتابها ونشریه ها ی بسیاری دربارهً بینش زرتشت منتشر می کنند. 

تاثیراساسی اندیشه زرتشت بیشتر در فلسفه های هند، آلمان ومذاهب سامی دیده می شود. مثلا سه اصل زرتشتی، اندیشه، گفتاروکردارنیک دریکی از گفته های بودا منعکس شده ” دراعمالت با انظباط باش، درسخنت با انظباط باش، درفکرت با انظباط باش، درهمه چیز با انظباط باش” 

برخی از پژوهشگران باوردارند سرچشمهً فلسفهً ساونکهیه که یکی از دستگاه های فلسفی معروف هند است زیرا همانطور که زرتشت به دو نیروی نیک وبد باوردارد، فلسفهً سانکهیه هم به دو نیروی مادی (شر) ومعنوی ( خیر) معتقد است که به ترتیب موسومند به (پروشه) و(پرکریتی). پروشه برابر است با سپنتامینو ( روح نیک) و پرکریتی برابراست با انگره مینو (روح بدی). 

واما نفوذ افکار زرتشت در حکمت های سامی، به قدری آشکار است که نیازی به بیان آن نیست زیرا با اندک مطالعه آشکار می گردد، عقیده بهشت وجهنم، شیطان وصراط مستفیم که در اسلام هست از مزدیسنا گرفته شده واین نفوذ به حدی بوده است که به قول مترلینگ “مطالعه در دین ایرانیان باستان از نظرمسیحیان بسیار جالب توجه است زیرا سه ربع وحتا چهار خمس باورهای عیسوی از ایرانیان اقتباس شده است” 

حکمت زرتشت در افکار افلاتون وفیثاغورث وهراکلیت هم تاثیر به سزایی نموده واین نفوذ به حدی بوده که می توان گفت اساس فلسفهً اقلانون وهراکلیت، زرتشتی است زیرا مثل افلاتون همان (فره وشی) زرتشت است وعقیدهً هراکلیت مبنی بر این که اصل ومنشا جهان روشنایی وآتش است، همان باور زرتشت است. 

تاثیر ونفوذ اندیشهً زرتشت درانگلستان از طریق مسیحیت راه یافته است واین نفوذ به حدی بوده که حتا برخی از کلمات انگلیسی، ازواژگان اوستایی گرفته شده مثل کلمهً best که به معنی بهترین است از (بهشت) ویا ( اشاوهیشتا) مشتق شده . ریشه کلمهً right که در انگلیسی حق ودرستی معنی می دهد همان واژهً rta(*rta واژهً سنسکریتی است که مترادف با اشاasha است)* ویا asha است. نفوذ وتاثیر اندیشهً زرتشت در فلسفهً آلمان، بیشتر در آثار کانت، هگل ونیچه دیده می شود…ناگفته نماند که اگر زرتشت نبود؛ فاوستِ گوته، کمدی الهی دانته، بهشت مفقودِ میلتون یا اصلا به وجود نمی آمد ویا اینکه طور دیگر نوشته می شد زیرا اندیشهً زرتشت در این آثار سایه های عمیقی انداخته است. * فلسفهً شرق، ص 237 





سید تقی نصر 

مذهب زرتشت در مذاهب دیگر خاصه در مذهب یهود ومذهب مسیح تاثیری عمیق داشته وبه رشد این دو مذهب کمک بسیار نموده است. 

پرواز به آسمانها ورفتن به ماه ومریخ هنر مغربیان است ولی هرموقع که از تغارض خوب وبد واز فرشتگان وبهشت ودوزخ واز روز رستاخیز صحبت می کنند نشان می دهند که در عالم مینوی هنوز مدیون نبوغ زرتشت ایرانی است. 




احمد نوری 

فرهنگ وآیین یکتاپرستی ایرانیان وپیروی از راستی ودرستی وآزادمنشی ایرانیان بر دیگر آیین های جهان به ویژه ادیان سامی نیز نفوذ بسیار نمود. در دوران هخامنشیان وساسانیان، دوران شکوفایی حکومت وآیین ایرانیان به اوج خود رسید واقوام دیگر چون یونانیان، یهودی ها، کارتاژها وسامی ها در این دوران بود که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند. اما برای آنکه جایگاه اصلی ایرانیان وایرانویج را بیابیم بایستی به کهن ترین واصلی ترین منبع وماخذ که از آن روزگار کهن برای ما مانده وگزارش آورده رجوع نمود. این منبع وماخذ اوستا می باشد که تاریخ، جغرافیا، دانش وادب ایرانیان را از دوران آغازین شکل گیری که مربوط به دورهً پیشدادی است تا به آخر پادشاهی گشتاسپ برای ما بیان می دارد. پایه واساس پژوهشها وکاوش های ایرانشناسان نیز بر اوستا استوار است وپس از آن با نوشته هایی که با اوستا همخوانی دارند… * پیشدادیان وکیانیان، ص36 





حسین وحیدی 

از دیدگاه فلسفه وفردانش جهان در سده بیستم، جستار بزرگ همگرفت همیستارها( دیالکتیک ) بود، این جستار از هراکلیت یونانی آغازمی شد وبه هگل می رسید واز هگل به مارکس و از مارکس به رویدادهایی که می دانیم.در گات های جاودانه یکی از جستارهای بزرگ همین همگرفت همستارهاست اما با ژرف بینی بس بزرگ زرتشت همگرفت همستارها را در اندیشه می داند.*پژوهش در فرهنگ باستانی وشناخت اوستا صفحه48 




وِرمازِن 

پس از اینکه شاهنشاهی هخامنشی گسترش یافت، موبدان با طبقات روحانی سایر ملل وبه ویژه کلدانیان مربوط شدند. پیوند های سر راست تری میان این مغان وفرهنگ یونانی برقرارشد. آمده است که موبدی به نام “اُستانس” اندیشه های ایرانی را در یونان گسترش داده است. براساس این نظریه است که پژوهشگران در جستجوی روابطی میان موبدان وفلسفهً یونان هستند. 



گئو ویدن گرن 

…اگر نگاهی کلی بر تاریخ یهودیت، مسیحیت و اسلام بیفکنیم، به وضوح می بینیم که دین ایرانی از دورانِ هخامنشیان در زندگی دینی سراسر شرق نفوذی متمادی وقاطع اعمال کرده است. با این همه، این دین نتوانسته است اندیشه های بزرگ خود را از طریق تبلیغ منتشرکند، هرگاه یکی از اشکال آن، مثلا دین زرتشت، این تبلیغ را به اجرا گذاشته بود. ما قصد نداریم از یک تبلیغ زرتشتی بحث کنیم. نه، نفوذ معنوی ایران خود را به این سبب نشان می دهد که مبادلات فرهنگی آن شدید بود و دینش چون نیروی ذاتی داشت، ارزشهای عمدهً آن اندک اندک شناخته شدند وبیش وکم جذب گردیدند. با وجود این، امکان دارد که مغ ها نوعی تبلیغ در آسیای صغیر به کار بسته باشند… *دین های ایران، ص 483 





یوزف ویسهوفر 

وجه امتیاز تاریخ پیش از اسلام ایران آن است که نه تنها سنت ها وباورهای ویژهً خویش را پدید آورده وپرورش داده است، (مانند دین زرتشت وکیهان شناسی و جهان شناسی آن، آرمانهای شهریاری ایران باستان وعلاقه به گزارش های سرگرم کننده وآموزش دهنده وعبرت آموز در مورد تاریخ ایران)، بلکه مشتاقانه عناصر فرهنگهای دیگر را در خود جذب کرده، با خود درآمیخته، تغییر شکل داده و ازآنها فراتر رفته است. هنر هخامنشی ونقش ساسانیان متاخر در انتقال دانش پزشکی یونانیان وهندیان به مسلمانان نمونه هایی از این امر است. * ایران باستان، ص 302 



هگل 

هدف امپراتوری ایران این بود که بر ملل واقوام گوناگون، طوری حکومت کند که در اثر قدرت ملایم خود آنها را به صورت یک واحد در آورد ومانند خورشید به آنها روشنی بخشد. درحالیکه آنها را بیدار می کند وگرم می سازد،…*سهم ایران درتمدن جهان صفحه2 * 



هرتسفلد 

دویست سال صلحی که شاهنشاهی ایران به جهان داد باعث یک ترقی بی مانند در فکربشر شد. مذهب زرتشت، بودا ویهود گواه های پردوان آن هستند و امپراتوری اسکندر بدون سابقه شاهنشاهی هخامنشی ممکن نبود. * ابدیت ایران، ص 28 

سرچشمه

گات ها، سرود های زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گات ها

گات ها، سرود های زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گات ها

موبد کورش نیکنام

گات ها از کهن ترین و سپند ترین بخش های اوستاست که از خودِ اشوزرتشت به یادگار مانده، نوشتهً ورجاوندی که از پیش آمد های ناگوار و تباه کننده روزگار در امان مانده وشگفت آسا، بی کم وکاست و به شکل سرود هایی موزون برای ایرانیان به یادگار مانده وسینه به سینه ازنسلی به نسل دیگر انتقال داده شده؛ گات ها، جمع گات به معنی سرود یا شعر وگفتار منظوم است. گات ها در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گفته می شود در دانش خُنیاگری امروزی ایران هنوز واژهً گاه به معنی آهنگ یا نُت موسیقی باقی مانده، مانند سه گاه و چهارگاه؛ درزبان سانسکریت، گات به صورت گیت git در آمده که بعدها به عربی جیت یا جید گفته شده و تَجوید به معنی خواندن قرآن با آهنگ و وزن می باشد. کهن ترین ادبیات هر قوم و مردمی را سرود یا شعر ومناجات تشکیل می دهد زیرا مردم می توانند شعر، ترانه وسرود را به آسانی از بَرکنند وبه خاطر بسپارند، ادبیات منثور بعد ها پیدا شده است آنهم پس از پیدایش خط و نوشتار شکل گرفته است. 
گات ها یا سرودهای وَرجاوند زرتشت دارای پنج بخش است وچون نگینی در میان هفتاد و دوهات یسنا جای دارد. گات های پنج گانه عبارتند ازاهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وُهوخشَتر، وَهیشتُوایشت؛ گاتها درهفده سرود وبا پنج آهنگ فراهم شده است. شمار بندهای دوبیتی گونه گات ها238 بند می باشد که با هفت هاتی که یاران نزدیک زرتشت سروده اند باهم 245 بند گردآوری شده، شمار واژگان گات ها بیش از هفت هزار می باشد و اقیانوسی از گوهرهای باارزش است از خودشناسی تا خداشناسی و یکتاپرستی، راستی ودرستی، نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری، آزادی وآزادگی، آشتی ومهرورزی، رامش وآرامش، همازوری وبرادری، همکاری وهمدردی، دانش اندوزی ودانش گستری، نوسازی وتازه گردانی، رسایی وجاودانگی شادی وفروتنی وخداگونه شدن باپارسایی که همه درموج های پرخروش این دریا به انسان پیشکش می گردند. پیامی جاودانه است که انسان را به پویایی فرامی خواند اورا به جایگاه ارزشمند انسانی می رساند وجاودانه می گرداند. 
گاتها دیوانی کوچک ولی پُربها از سخن سرایی پُرمهراست که نیکی وبدی را باهم بیان می کند وبه انسان اجازه واختیار می دهد تا راه نیک وبد را با آزادی برگزیند. وتنها به اثر هردو گزینش اشاره می کند بدون اینکه به امر ونهی بپردازد. تنها پیشنهادی که در سرودهای گات ها بیان شده است دلگرمی به پیشرفت ونوسازی، تازگی، خوشبخت شدن از راه خوشبختی دیگران ونزدیک شدن به خداوند جان وخرد و درک راز هستی است. 
سرودهای گات ها آنچنان ژرف و اندیشه برانگیز است که شنونده را به هوشمندی هشدار می دهد، او را وادار می کند تا خود را بیشتر بپذیرد وازدریچه ای که در دل دارد، هستیِ پویا وجلوه های نیک زندگی را تماشا کند این سرودها نه تنها آموزه های اهورایی است بلکه از اندیشمندی بیان شده است که رازِ فلسفه را شناخته است، ستاره شناسی وپزشکی را می داند وبا ریاضی وبهداشت نیز آشنا بوده است. سرایندهً گات ها، چوپان یا کشاورز ساده ای نیست که بازگو کننده پیام خدای برگزیده اش باشد بلکه سروده هایش الهامی است از نهاد وسرشتی پاک، که آمادگی داشته است تا چیستان و پاسخ های فلسفی را درهستی شناسایی کند و رازهای ناگفته را شکوفا ساخته به گوش جهانیان برساند. 

در این بخش از گفتگوهای کنکاش از اندیشمندان وپژوهشگران خواسته ایم تا دربارهً ارزش و جایگاه گات ها (پیام اشوزرتشت) در ادبیات دینی وفرهنگی ایران و جهان سخن بگویند. 


اسلامی ندوشن 
هرگاه بخواهند تاریخ اندیشه را درایران بنویسند، نخستین منبع مکتوب، گات های زرتشت خواهد بود. بخش های دیگر اوستا نیز به دنبال آن می آیند، آنگاه نوبت می رسد به کتیبه های هخامنشی که پرمعناترین حرفی که در آن زده شده است و از داریوش است در کتیبهً تخت جمشید: اهورامزدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی واز دروغ محفوظ بدارد. * هشدار روزگار، ص95 


مراد اورنگ 
گاتها بسیار آسان ونتیجه هایش به خوبی روشن است. اگر کسانی باشند که آنها را دشوار وپیچیده بنمایانند، بی گمان خودشان نتوانسته اند از آن چیزی در یابند وبه ارزش گفته هایش پی ببرند وچون خودشان با این دشواری روبرو شده اند، از این رو آنرا دشوار وپیچیده می پندارند.* گزارش گات ها، ص8 


بی آزار شیرازی 
سروده های زرتشت در گاثا به تمامی در نکوهش دروغ، تزویر وریاکاری است ونیز در بزرگداشت راستی ودرستی وپاکی واز آنجا که سرشت آدمیان، همیشه میل به زیبایی وفرزانگی دارد، همدلی کردن با مضامین این سرودها، چون چشمه ساری زلال وروان که سنگ وخاک تفته را می شوید، وطراوت وشادمانی را جایگزین می کند، به زودی شکل می بندد وتاریکی درون را به روشنی مهر فرا می خواند. * باستان شناسی وجغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص406 


رستم پارکی 
سراسر گاتهای اشوزرتشت، آموزش ها ودانستنی های زندگی است که بر یکتاپرستی وبرپایهً اندیشهً نیک (هومَته) ، گفتارنیک (هوختَه) وکردار نیک (هووَرشته) استوارگشته واز هرگونه موهومات وگفته های غیرواقع به دور می باشد. *گاتهای اشو، ص15 


ابراهیم پورداوود 
جای سپاس است که پس ازآن همه ویرانی و سیه روزی که به ایران روی داده، سرودهایی از خود وخشور زرتشت به جا مانده و امروز می توانیم دریابیم که آیین پاکش چه بوده وازسوی آفریدگاریگانه، اهورامزدا چه پیامی به جهانیان رسانیده و به ویژه ایرانیان را چگونه به راه راست خوانده است. آیین و آموزش پیغمبربا ریختگی و پاشیدگی گاتها به خوبی روشن است؛ گروه پروردگاران آریایی سزاوار ستایش نیستند، از آنان جز گمراهی وسیاه روزی نیاید. راستی ومنش نیک و توانایی و اندیشهً سازگار ورسایی و جاودانی که به هفت امشاسپندان نامزد شده اند از نیروهای مزدا اهورا هستند، مردمان باید بکوشند که از این نیروها برخوردار شوند. پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک مایهً رستگاری است چنانکه پنداربد، گفتار بد وکردار بد مایهً تباهی است. دروغ سهمگین ترین دشمن مردمی است باید از آن دوری جُست و به راستی روی آورد. 
مردمان راست که از برای پیروزی نیکی و شکست بدی بکوشند. هرآنکه در این جهان با کردارهای نیک خود گوهر خوبی را یاری دهد در دیگر سرای پاداش یافته به بهشت درآید و هرآنکه گوهر بدی را با کردارهای ناستوده خویش یاری کند، در دیگر جهان پادافراه یابد و در دوزخ درآید.. * گاتاها ص 41 * 



پرفسور رمیه 
آزادی خیال، غیرت وحمیت مذهبی، هوش تند وتیز وذوق محصوص برای چیز هایی نو، اخلاقی که همیشه از ویژگی ایرانیان بوده، در گات های زرتشت به خوبی دیده می شود. 



آر. سی. زنر 
گاثای زرتشت، با نا آگاهی ما از زبانی که بدان نگاشته شده است، ومشکل مربوط به اندیشهً خود پیامبر، اثری تاثیر گذار است. سرودهای گاهان، پیامی مستقیم وفوری را به دست می دهند. این سرودها همواره پویا وزنده اند. اوستای متاخر وبه ویژه یشت ها تازگی وزیبایی آنی شان را دارند، اما نه جذب می کنند ونه شگفت زده می سازند، در حالی که وندیداد آخرین ره آورد عصر اوستایی، مطلقا نشان دهندهً زندگی روحانی نیست، بلکه تنها ثنویتی قانونی (شرعی) و پوچ وعبث وبیهوده است که اگر به اجرا وعمل در آمده بود، طاقت خوش باورترین وساده لوح ترین آدم ها را نیز طاق می کرد. *طلوع وغروب زردشتی گری، ص 253 


موبد رستم شهزادی 
گات ها از باستانی ترین سرود های دینی وکهن ترین آثار نوشتهً قوم آریایی است این سرود ها سراسر آموزشهای نیک اخلاقی وآموزشهای برگزیدهً دینی می باشد که اشوزرتشت برای رستگاری جهانیان وپاک سازی اندیشه ودین وآیین مردمان از سوی مزدا، سرچشمهً دانش وراستی آموزش داده وبا اندک بررسی آشکار می شود که آرمان آن وخشور از پیامبری آن بوده که دین را از هرگونه الودگی پاک گرداند ومردم را از بند وزنجیرهای مراسم خشک وبی حاصل و تشریفات دست وپاگیر آزاد سازد. زشتی ها، کژاندیشی ها، خرافات و موهوماتی که پس از آن در آیین های آریایی رخنه کرده بود از میان بردارد و پوچی و بی ارجی باورهای نادرست چون ساحری، جادوگری ونثار قربانی ها را بادلایل عقلی نشان دهد. * آموزشهای زرتشتپ یامبر ایران، صفحهً11 



عباس شوشتری 
اساس آموزش های گات ها، بروجود آفرینندهای است که اورا، مزدا اهورا یا دانش وزندگی می خواند. او دارای شش صفات است که جداگانه ذکر شده اند وهر صفتی، وسیله ای برای زندگی کامل می شود، وُهومَن، اشاوَهیشتا، خشَتره وَئیریَه، اَمِرَتات، هئوروَتات، آرمَئیتی؛*قهرمانان ایران باستان صفحهً183 



جعفری 
گات ها پیام خود را با دانایان در میان می گذارد و هنگامی که آنان آن را می پذیرند، به هرکدام سفارش می کند که نادانان را دانش بیاموزند و تلاش کنند تا نادانی وبی فرهنگی ریشه کن شود. گات ها اهمیت خاص و توجهً ویژه ای به فرهنگ می دهد و می خواهد جهانی با فرهنگ پدید بیاید تا هرکس با همهً آزادی و آزادگی خود، در آبادگری و نوسازی و شادی آفرینی با دیگران هماهنگ، همگام و همکار باشد. 
گات ها جهان بینی است اما بینشی دارد که انسان را به خدا می رساند. گات ها زندگانی را بر دو بخش می کند مادی ومینوی. مادی آن است که زندگانی روزانه انسان را چون جانداری در میان جانداران اجتماعی روشن می نماید. این زندگانی است که باید با طبیعت هماهنگ باشد. مینوی آن است که مربوط به «من» یا اندیشه ویا «اوش» یا هوش وروشنی می باشد و آن انسان را از جاندارِمحض بودن بالاتر و والاتر می سازد و به او اندیشهً آفریننده وافزاینده می بخشد. اندیشه روشنی که او را از راهِ جهان بینی به خدا شناسی می برد و به خدا می رساند. آن از زندگانی مینوی است که او را از هماهنگی با طبیعت پای فراترگذاشته، خدا وار به پیشبری و نوسازی جهان می پردازد. گات ها می گوید انسان باید هردو بخشِ زندگانی را داشته باشد و هردو را به یک اندازه، انسان باید دارای زندگانی متعادل مینوی ومادی باشد. می خواهد انسان هم در جهان باشد وهم با خدا، این است که گات ها دل از جهان بر کندن و در کُنجی خزیدن، یا برعکس درعیش ونوش غوطه ورشدن و یا جهان را به خشم و خون کشیدن را از کارهای زشت می شمارد و می خواهد انسان همواره در یاد خدای خود بوده، درهرکار نغزاجتماعی با دل وجان همبازگردد. بیگمان گاتها سرودهای پاکی است که در عین حال که در درگاه خدا نماز ونیایش است برای مردم، آیین زندگانی وراهنمای رسایی وجاودانی است. آن را خواندن، خدای دانا را ستودن است واندیشه را برای زندگانی بهتر، برتر وزیباترانگیختن است. * ستوت یسن ص 86* 



آبتین ساسانفر 
گات ها سروده های زرتشت، یکی از کهن ترین نوشته هایی است که در جهان بر جای مانده است. اگرکسی به مُعجزه وکارهای بیرون از توانِ انسانی باور داشته باشند، پایدار ماندن گاتا ها پس از گذشت آن همه رویدادهای ویران کننده، خود بزرگترین معجزه است…اندک خرافات مذهبی درسراسر گاتاها به چشم نمی خورد و ازاوستا تنها چیزی که به زرتشت ودین زرتشتی تعلق دارد همان گاتاها است. در زمانی که دولت های ایرانی نیمی از جهان را زیر قدرت و نفوذ اداری خود داشتند و به آسانی مُیسر بود دین خود را رواج دهند از این کار پرهیز می کردند. تحمیل دین وعقیده یک اندیشه غیر ایرانی است. از سوی دیگر اصول فکری و فلسفی گاتاها اصولی کلی وجهانی است که هر کس در هر زمان می تواند حقیقت آن را در یابد، اگر خواست آن را بپذیرد، اگر نخواست نپذیرد مانند یک ایدئولوژی و اندیشهً فلسفی، آزاد اندیشی و گزینش راه و روش به پیروی از خرد، یکی از آموزش های اصلی دین زرتشت است، به این اصول فلسفی و اجتماعی که بیش ازسه هزار و هفتصد سال پیش آموزش داده شده هنوزگروه زیادی ازانسان های پیشرفته پای بندند. 
* سرودهای زرتشت ، گات ها ص 17* 


تهمورس ستنا 
درگات ها اشوزرتشت روش رفتار وکردارمان را نسبت به خدا وخلق تعیین فرموده که هرگاه بدانها رفتار کنیم خواهیم توانست بلندی ها وپستی های زندگی را به خوبی وآسانی طی کرده وشاهد کامیابی را در برگیریم ودر صورتی که زندگی مادی وگیتی مان نیک وکامل باشد زندگی مینوی وروحانی ما نیز در جهان دیگر خوش وخرم خواهد بود. کامیابی در زندگی برابر آموزش اشوزرتشت یعنی پیشبرد وگسترش راستی ودرستی، مبارزه با بدی وزشتی ورسیدن به درجهً کمال مادی و مینوی است. * آموزشهای زرتشت پیامبرایران، صفحهً29 


رشید شهمردان 
گاتهای مقدس، سرودهای وخشور ایران اشوزرتشت سپیتمان، قدیمترین ومهمترین قسمت اوستا است که از دیرزمانی به دست ما رسیده و گذشته از اینکه از نقطه نظر مذهب باید آنرا پایهً آیین مزدیسنا واساسِ کیشِ زرتشت دانست بلکه یک مجموعه کامل و مفیدی است که آموزش های اخلاقی آن ما را یاد آور تمدن دیرین وروحیات ایران پیشین می سازد. 
گات ها نخستین کتاب مقدسی است که از چندین هزار سال پیش بشر را به شاهراه یکتاپرستی راهنمایی نموده وبر ضد گروه پروردگاران آریایی، آیین مزدیسنا را استوار ساخته است. * تعلیمات زرتشت ص 1* 


کیخسروکشاورز 
گات ها را زرتشت سروده ودر بر دارندهً تمام برداشت ویافته های اوست از مزدا، گات ها قدیمی ترین اثر ادبی ایرانی است که باقی مانده وبه ما رسیده وبه صورت شعر هایی است در میان نثر، گفته های این سرودها از خود زرتشت است نه کلام مزدا، اطلاق نام گاتها به این سرودها از خود زرتشت نیست و این نام را بعد ها به این سروده ها داده اند. 


گلدنر 
درگات ها زرتشت به طرز مخصوص وباخیال عمیق سخن می گوید. هریک از قطعاتش دارای فکری است واساسا یک مطلب را تعقیب می کند ولی هرلحظه به شکلی فکر خود را جلوه می دهد سخنانش عاری از پیرایش ساختگی است. هیچ چیز در آن پاشیده وپریشان نیست. حرفی زیادی ندارد، همهً سخنانش از روی اندازه وقیاس است وگفتارش پرازروح وقوت است. 


مهرداد مهرین 
زرتشت علاوه براینکه بزرگترین مصلح اجتماعی ایران به شمار می رود، نخستین شاعر بزرگ ایران نیز محسوب می شود چون کتاب گات ها که پیام اوست حاوی عالی ترین اشعار جهان است. این میراث بزرگ آریایی که در برابر طوفانهای زمانه چون صخره ای استوار ایستادگی کرد دریای گوهری از لطیف ترین وپاک ترین الهامات شاعرانه وحکیمانه است. * فلسفهً شرق، ص 202 


هرتل 
در گات ها یک مرد باهوش وبا غیرت که از برای نیکی وخوبی در هیجان است، با یک طرز بسیار دلسوز ومهربان با ما سخن می دارد. کسی است که برای درست کردن اخلاق برخاسته است؛ زراعت وپروراندن ستوران را اساس آسایش وخوشی زندگانی می داند وبر ضدِ خُرافات قومش می باشد. 


پول هورن 
ما در گات ها احساسات شریف، جُرات ایمان وشکوهِ مقام اخلاقی سرایندهً آن را تحسین می کنیم. * فلسفهً شرق، ص203 


فرهنگ مهر 
سرود های اهورایی مانترا، در گات ها شیرین، اندیشه زا وآموزنده است. 
این سرود ها، از آفرینش وروش درست زیستن سخن می گویند …گات ها بهترین الگوی رفتاری را سفارش می کند. زیرا خوشبختی را برای برگزینندگان آن روش به ارمغان می آورد. گات ها می گوید دانایان روش خوب و نابخردان روش بد را انتخاب می کنند. 
به باورمن گات ها، منطقی، عملی، جهانی، ابدی وانسانی است. 

منطقی است زیرا، خرد اهورایی، رشته ای است که سراسر گات ها را به هم پیوند می دهد. اهورامزدا در خرد، جهان را پدید آورد. اشوزرتشت از راه خرد به هستی اهورامزدای یگانه پی برد. از راه خرد، پیام اهورامزدا را دریافت داشت و به پیامبری رسید. اشوزرتشت از راه خرد، مردم را به شنیدن سخنان خود و پذیرش دین راستین فراخواند. 

عملی است زیرا گات ها دین شدنی ها، دین کار وکوشش، سازندگی وپیشرفت است. گات ها، رُهبانیت، کناره گیری از دنیا و دریوزگی را سفارش نمی کند. گات ها، کار، سازندگی و بهره برداری درست از داده های اهورامزدا را شرطِ رستگاری می داند، دنیا و مادیات باعث نِکبت وبدبختی نیستند. ماده چون داده خدایی است خوب و دوست داشتنی است و حمایت از طبیعت و محیط زیست، سفارش دینی است. 
گات ها با کلان کاردارد به خُرد وریز نمی پردازد. سفارش های گات ها کلی است ووارد جزئیات نمی شود. واین ویژگی اززیبایی های گات هاست که آن را همیشگی می کند. درگات ها دستور های امرونهی موردی، کمتر وجود دارد. خوردن و یا آشامیدن چیز معینی با انجام کار معینی را نهی نمی کند. ولی به طور کلی می گوید از هر آن چه به سلامت تن واندیشه آزار برساند باید دوری جست. 

جهانی است زیرا گات ها، راه خوب زیستن را به همهً مردمان، صرف نظرازجنس، مذهب، و نژاد می آموزد. همهً مردمان را مخاطب قرار می دهد، زرتشت برای همهً کسانی که از دور ونزدیک برای شنیدن گفتار او آمده اند سخن می دارد …اشوزرتشت می گوید که او برای راهنمایی همه آمده است، تا مردمان را روشن کند، با داد اهورایی آشنا سازد، و بکوشد تا مردمان از بدی دوری جویند و به خوبی گرایند، دینی را بیاموزند که برای همه بهترین دین است. 

ابدی است زیرا گات ها وابسته به زمان و مکان معینی نیست. گفتار گات ها 
ابدی است. هیچ گفتاری شان نزول خاص ندارد وهیچ امری موردی نیست. از این رو در گفتار های گات ها دو گانگی وجود ندارد و یکپارچگی اندیشه در سراسر گات ها چشم گیر است. 
ازآنجا که اندرزهای گات ها کلی است وهمیشه باید خرد و وجدان راهنمای آدمی باشد، در به کار بستن آن ها دشواری پیش نمی آید. مثلا در بارهً روزه گرفتن، یا مالیات به نرخ معین دادن یا به زیارت مکان های مقدس رفتن حکمی در گات ها وجود ندارد. ازاین رو، محدودیت های دست و پا گیر زمان ومکان و یا شرایط ویژهً اقتصادی، فنی وسیاسی، مشکلی به وجود نیاورده و در ابدیت آن خدشه ای وارد نمی کند.؟؟؟ 
انسانی است زیرا گات ها پشتیبان جایگاهِ انسان هاست، آدمیان همکار خدا (ونه بنده یا فرزند خدا) دانسته شده اند. زن ومرد دارای حقوق مساوی هستند و همه جا زرتشت زن ومرد را جداگانه وباهم و در یک ردیف مُخاطب قرار می دهد و نزدیکی آدمی به اهورامزدا را در میزان اشویی او می داند. اشویی با کار بردن اندیشه، گفتار وکردارنیک فراهم می شود . گات ها، رهبران کشوری ودینی ستمکار ونادرست را، چند جا نکوهش کرده وسفارش می کند که نیکان ( اشوان ) باید باهم یگانه و همدل باشند و در برابر رهبران بیدادگرایستادگی کنند. گات ها دروغ وریا را محکوم می کند. حتا دروغ مصلحت آمیز وعمل به تقیه را جایز نمی داند. گات ها می گوید که دروغ وراستی با هم سازگاری ندارند وهیچ گونه همزیستی مسالمت آمیز بین آنها امکان پذیر نیست. 
* دیدی نو از دینی کهن ص 33* 



کیخسرو کشاورز 
من باور وبینش زرتشت در گات ها را چنین برداشت کرده ام. 
1- زرتشت باور داشت که مردم اصالت دارند. به این دلیل آموزش های او برای بشر، اندیشهً بشر، کرداربشر، وپیرامونیان بشر بر روی زمین می باشد. 
2- مردم را از طرفی به کار وکوشش وکشاورزی وآبادی شهر وده وخانه تشویق کرده واز سوی دیگر آنها را از جنگ وکشتار وویرانی وتباهی پیرامون خود برحذر داشته است. 
3- به اندیشهً مردم ارج نهاده وآنان را به پرسیدن واندیشیدن تشویق کرده. سفارش نموده دربارهً هرچه می شنوند، از جمله گفته های خود او، بیندیشند. او همیشه با گفته های مانتره یعنی گفتار اندیشه برانگیز با مردم روبرو شده است. 
4- به اندیشه وخرد آدمی باور داشته وآن دو را انگیزه ومیل بشر به دانش آموزی دانسته است. 
5- به آزادی فرد فرد بشر باور داشته وسخت به آن پای بند بوده، از این رو برای شناساندن مزدا به مردم به اندیشه ودانش آنان روی آورده نه توسل به تهدید و وعده و وعید، خود را به زور شمشیر به مردم تحمیل نکرده بلکه مردم را آزاد گذاشته که اگر مزدا را هم پسند نکردند، او را نپذیرند. 
6- همهً مردم را باهم برابر دانسته، از این رو برای خود، بستگان، قوم وقبیله ویارانش، هیچ امتیازی قایل نشده است 
7- خود را آموزگار وراهنمای بشر خوانده نه پیغمبر یا فرستادهً مزدا یا چیز دیگری که برایش امتیازی باشد. خود را در ردیف کسانی که آموزش هایش را پذیرفتند، اشَوَن به معنی هماهنگ با اشا یا پیرو راستی یا کسی که دارای منش نیک است نامیده. همچنین خود را در ردیف کسانی که مردم را راهنمایی می کنند وسودرسان هستند، سوشیانت خوانده است. 
8- مزدا (دانش بزرگ) را چون دوستی بسیار دانا که در صورت نیاز می توان به آن روی آورد واز آن یاری خواست به مردم شناسانده، خود نیز با این بینش برای یاری خواستن به مزدا روی آورده ودربارهً نادانسته های خود پرسش نموده ودرخواست کرده که برای یافتن پاسخ پرسش هایش به او یاری رساند. 
9- دانش آموختن را ابزارِ زدودنِ ترس ومایهً به دست آوردن توان لازم برای تشخیص درست از نادرست ورفع مشگل ها وحفظ خود از رویدادهای ناخوش آیند دانسته وآن را به مردم سفارش کرده است. 
10- واقعیت دو گوهر همزاد، خوبی وبدی که به باور مردم در توان واختیار خدایان ووسیلهً تهدید بودند را به آنان فهمانده وگفت که این دو همزاد نه در توان خدایان هستند ونه در اختیار کس دیگری بلکه در اندیشه ودر اختیار وتوانِ خود آن ها قرار دارند. این کار به مردم احساس اصالت وشخصیت واستقلال بخشید وآنها را جلب کرد تا به آموزش هایش گوش دهند وبپذیرند. همهً آموزش های زرتشت تشویق به پیروی از خوبی ودوری گزیدن از بدی است. 
11- زرتشت در سراسر گاتها، هیچ جا از هدف خود منحرف نشده وضد ونقیص نگفته، هدف خود که آرامش بشر برپایهً دانش واندیشه وکردار خودِ مردم بود را تا پایان کار به طور مستقیم دنبال کرده است. 
وآنچه دارای اهمیت است اینکه زرتشت در سروده هایش به این موراد نپرداخته واشاره ای نداشته است: 


1- مرگ، زندگی پس از مرگ مانند رستاخیز و روزمحشر، مصالح مردم در آن جهان مانند زندگی لذت بخش در بهشت ومانند آنها 
2- افسانه های اساطیری، روایات مربوط به کارهای گذشته وسرمشق قراردادن آنها 
3- هرگونه مطالبی در بارهً فرشته، شیطان، جن وپری وسایر موجودات آسمانی وامدادغیبی ومانند آنها 
4- هرگونه مطالب غیرممکن، شگفت انگیز، مُعجزه آسا، ودرک نکردنی که با زندگی انسان در این جهان متفاوت باشد 
5- هرگونه سخنی در تایید ویا برگرفته از ساده نگری وپندار بافی اقوام ابتدایی 
*مزدا بنیان آفرینش است ص71 

سرچشمه