شادی همگانی در باور زرتشتیان

شادی همگانی در باور زرتشتیان 

       

 

«خدای بزرگ است اهورامزدا كه این جهان آفرید،

كه این زمین آفرید، كه انسان آفرید و شادی را برای انسان

خرسندی از آن اوست،

كه به دیگران خرسندی بخشد

دین زرتشتی كیش زندگانی است. دین كار و كوشش و كشت و برداشت و داد و دهش است، كیش آشتی و دوستی و دین شادی و شادمانی است. البته آن شادی كه از آن همگان باشد، آن خرسندی و شادمانی كه دیگران در آن انباز باشند. در دین زرتشتی آدمی می‌باید در درازنای زندگانیش هرگز بی‌كار نباشد، هرگز زندگی را به تن‌پروری و سستی و بیكاری نگذراند و نانی بخورد كه از دسترنج خود او باشد.

كس كه تخم می‌پاشد اشویی می‌كارد و در گسترش آیین اهورامزدا می‌كوشد. ای اسپنتمان زرتشت! كس كه در كار كشت نیست و زمین را شخم نمی‌كند، به چنین كسی زمین تهدید می‌كند و گوید. ای كسی كه شخم نمی‌زنی! یقین بدان بر در بیگانگان برای خوراك خواهی ایستاد و از این آن پرسش خواهی‌كرد و پیوسته نیازمند بازمانده خوراك دیگران خواهی‌بود.

دین زرتشتی بدینسان مردمان را به كار و كوشش فرا می‌خواند، اما پس از این اندرزهای گهربار گوید:

كوشا و میانه رو باش و نانی بخور كه از راه نیك به كف آورده و با كار و كوشش خود یافته‌باشی و بهره‌ای از آن نان را برای خدا و نیكوكاران به كنار بنه این‌كار تو بهترین كردارنیك خواهد بود.

در دین زرتشتی یكی از آیین‌هایی كه از دیرباز بر پا می‌شد آیین گهنبار یا گاه انبارها است. این آیین چنین بود كه به هنگام برداشت هر فراورده جشن‌هایی بر پا شد و در آن بخشی از فرآورده را به مستمندان و نیازمندان می‌بخشیدند.

نكته مهم و گفتنی در كیش زرتشتی این است كه هنگامی كه سخن از دین زرتشتی به میان می‌آید، گروهی داوری خود را بر پایه كیش زرتشتی دوره ساسانی قرار می‌دهند و نظام حكومتی ساسانی را دین زرتشتی می‌انگارند و حال آن‌كه همان‌گونه كه بارها گفته‌شده‌است دو‌گانگی‌هایی دیده‌می‌شود میان اندیشه‌های گات‌هایی كه اندیشه‌های راستین اشوزرتشت است و اندیشه‌های متداول در دوره‌های گوناگون زمان از جمله دوره ساسانی. در گات‌ها و در اندیشه‌های راستین زرتشتی پایه انسانیت و اخلاق اندیشه‌نیك، گفتار‌نیك و كردارنیك است و جز این هیچ چیزی مایه دوگانگی آدم‌ها نمی‌شود. در دین زرتشتی آتش نماد گرمی و روشنایی و پاكی و پرستش سوی زرتشتیان است. آتش آتش است و هیچ‌گونه دوگانگی بین آتش‌های جهان نیست، اما می‌بینیم كه در دوره ساسانی آتش یكسان گات‌هایی چند گونه می‌شود و رنگ طبقاتی می‌گیرد و برای هر گروهی از طبقات چون موبدان و آرتشیان و كشاورزان آتشكده ویژه‌ای بر پا می‌شود. آن‌چه در گات‌ها و در فلسفه و دین زرتشت هست، زندگی است، انسان است، كار است، كوشش و شادی است و خرسندی از آن كسی است كه دیگران را خرسند بسازد.

در آغاز سال نو به هنگام بر پاكردن جشن نوروز كه سرآغاز فروردین، است با یادآوری آموزش‌های گران‌بهای زرتشتی ضمن شادباش آغاز سال نو شادمانی همگانی را از خداوند بزرگ آرزو داریم.

 

برگرفته از: نوشته دكتر حسین وحیدی در هوخت سال 1359 شماره یك

 

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

آگاهی‌هایی در باره اشوزرتشت

 

‌اشوزرتشت از جمله وخشوران فرزانه‌ای است كه چون در زمانی دیر و دور می‌ زیسته است، در باره زادگاه، زندگی، خویشان و سرانجام در گذشت وی گفته‌ها و نوشته‌های گوناگونی وجود دارد. اما آن‌چه مهم است تاثیری است كه شت زرتشت در زندگی مردم زمان خویش و پس از آن گذاشت و آیینی كه وی بنیاد نهاد، هنوز هم علاوه بر پیروان رسمی دارای علاقه‌مندان بسیاری است كه اگر چه زرتشتی نیستند، اما در شمار باورمندان آموزه‌های این پیامبر ایرانی هستند و این آموزه‌ها را در زندگی خویش به كار می‌گیرند. چون می‌دانند كه دین اهورا داده زرتشت همواره نو، زندگی بخش و كاربردی است.

نكاتی كه از زندگی این فرزانه در این مطلب آورده شده به نقل از پانویسی‌های خرده اوستایی است كه زنده یاد موبد فیروز آذرگشسب تدوین كرده‌است.

هزاران سال پیش هنگامی كه مردم دنیا در گرداب جهل و نادانی دست و پا می‌زدند، پیغمبر بزرگ ایران باستان، اشو زرتشت اسپنتمان ظهور كرد تا مردم را به راه راست مزدیسنی یعنی پرستش خدای یكتا هدایت فرمایند.

تعیین تاریخ درست پیدایش زرتشت به مناسبت قدمت تاریخی آن پیغمبر فعلاً برای ما مقدور نیست ولی قدر مسلم این است كه اشوزرتشت به موجب نص صریح اوستا نخستین پیغمبر و آموزگاری است كه بشر را از پرستش ارباب انواع و خدایان متعدد بازداشت و فرمود غیر از ذات پاك اهورامزدا، خدای یكتا و بی‌همتا، هیچ كس یا چیز دیگر قابل پرستش نیست.

اشو زرتشت یك شخصیت تاریخی است كه در زمان پادشاهی لهراسب كیانی در روز خرداد و فروردین ماه (ششم فروردین) در خانه پدرش پوروشسب از مادرش دغدو متولد شد و چهل سال بعد در عهد سلطنت گشتاسب از سوی اهورامزدا به پیغمبری برگزیده شد. آن حضرت در سن هفتاد و هفت سالگی در روز خیر ایزد و دیماه (یازدهم دیماه) در هنگامی كه در آتشكده بلخ مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای بزرگ بود به دست یك نفر تورانی به نام تور‌براتور كشته شد.

نام شش نفر از فرزندان زرتشت به شرح زیر برای ما به یادگار مانده‌است.

سه پسر به نام ایسدواستر، اروه تدنر و خورشیدچهر و سه دختر به نام فرین، تهرت و پوروچست.

نسب زرتشت را روایات به منوچهر پادشاه پیشدادی می‌رسانند. زرتشتیان در نوشته‌های خود آن وخشور را به نام اشوزرتشت یا شت زرتشت می‌نامند ودر كتاب اوستا اغلب به نام سپیتمه زرتشتره Spitema Zaratoshtra یا زرتشت اسپنتمان بر می‌خوریم؛ زرتشت و زردشت هر دو مصطلح و درست است.

آشنایی با گات‌ها

آشنایی با گات‌ها


( همچنین ببینید : گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان )

 گات‌ها از كهن‌ترین و مقدس‌ترین بخش‌های اوستا است كه از خود اشوزرتشت به یادگار مانده‌است. گات‌ها جمع گات و به معنی سرود یا شعر و نظم است. گات در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گوییم كه جمع آن گاهان است. در میان زرتشتیان ایران منظور از یشت‌ گاهان همان سرودهای گات‌ها است. در موسیقی امروزی ایران هنوز واژه گاه به معنی آهنگ یا نت موسیقی باقی‌مانده، مانند آهنگ سه گاه یا چهارگاه. در زبان سانسكریت گات یا سرود را گیت گویند كه بعد به عربی جیت و جید شده و تجوید در عربی به معنی خواندن قران با آهنگ و وزن است. به‌طور كل كهن‌ترین بخش ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا قطعات منظوم تشكیل می‌دهد، زیرا مردم می‌توانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بركنند و به خاطر به‌سپارند. ادبیات منثور بعدها پیدا می‌شود و آن هم پس از پیدایش خط و نوشتار است.

 

علاوه‌بر این، اهمیت و تقدس گات‌ها در میان ایرانیان از روزگار بسیار باستان شناخته‌شده‌بود. به‌طوری كه اوستاهای بعدی همه به نیكی و احترام از آن نام می‌برند، از جمله یسنا 57 كه به نام ستوت یشت معروف است آمده: «ما می‌ستاییم كسی كه برای نخستین بار پنج گات‌های اشوزرتشت اسپنتمان را به سرود

 

در وندیداد فرگرد 19 بند 38 از پنج گات‌های زرتشت یاری می‌خواهد. در نخستین كرده ویسپرد نیز از هر پنج گات‌های زرتشت به‌طور جداگانه نام برده‌شده و به هر یك درود می‌فرستد.

 

یكی از دلایل تقدس زیاد و اهمیت فوق‌العاده گات‌ها از میان دیگر بخش‌های اوستا، این است كه تمام اصول و آموزش‌های دین زرتشتی در آن گنجانیده‌شده و در واقع از بخش‌های اصولی نامه‌های دینی زرتشتی به شمار می‌رود، گرچه بخش‌های دیگر اوستا را نیز نمی‌توان از نقطه‌نظر یادگارهای كتبی، تاریخی، حماسی، علمی و آیینی كم‌اهمیت‌تر دانست، ولی هیچ‌كدام از لحاظ دارا بودن معانی ژرف و بیان دلكش و ارزش معنوی به پای گات‌ها نمی‌رسند.

 

گات‌ها دارای پنج گات یا سرود است كه جمعاً به هفده‌(ها) یا بخش تقسیم می‌شود كه در دل یسنا جای دارد. گات‌های پنج‌گانه عبارتند از: 1-اهنودگات یا گاه 2-اشتودگاه 3-سپنتمدگاه 4-وهوخشترگاه  5-وهشتواشت گاه.

 

كتاب‌های اوستا از نظر زمان‌بندی نیز به پنج بخش تقسیم می‌شود كه عبارتند از‌:

1- یسنا   2- ویسپرد   3- یشت‌ها   4- خرده اوستا   5- وندیداد

 

منبع: سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

       

——————-بخش دوم——————-

 

آن‌چه در پی می‌آید، چكیده‌ای درباره گات‌ها است كه سروده‌های سپنتا (مقدس) اشوزرتشت به شمار می‌رود. درباره این سروده‌ها بسیار نوشته اند كه امكان انتشار همه آنها در یك جاویك مطلب وجود ندارد و باید به تدریج با این پدیده بی‌همانند تاریخ كه زندگی‌ساز است و همواره در هر زمان و مكانی راهنمایی سودمند به شمار می‌رود، آشنا شد. پیش از این نیز مطلب دیگری درباره گات‌ها را با نام «آشنایی با گات‌ها»، انتشار داده‌ایم كه این نوشته در ادامه و تكمیل كننده آن است.

 

این مطلب از كتاب یادنامه آنكتیل دوپرون برگزیده‌شده و چكیده‌ای از سخنان علی‌اكبر جعفری است.

«سروش … را می‌ستاییم،

نخستین كسی كه گات‌ها را سرود كه پنج باشند،

از آن زرتشت اسپنتمان راستین،

دارای بیت‌ها و بندها

با گزارش‌ها و پاسخ‌ها»

یسن 57 – 8

 

واژه گات‌ها یا گاثا در اوستا كمابیش نود بار تنها و شصت‌و‌شش بار همراه پنج نام دیگر – اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت آمده‌است. سه بار گفته‌شده‌است كه گات‌ها پنج هستند و این نیز روشن شده‌است كه گات‌های پنج‌گانه از آن [اشو] زرتشت اسپنتمان است(1). سه بار از «سخن گات‌هایی» یاد شده‌است.(2) یك‌بار گات‌ها و یك‌بار هم «سخن گات‌هایی» وابسته به «هوم» و جزو گات‌های زرتشت آمده‌است. گذشته از اوستا، گات‌ها هفت بار در «رگ وید» آمده‌است كه در آنجا نیز سه بار برای هوم (سوم) است.

 

هفت بار از «گات‌ها سرایی» یاد شده‌است و یك بار نیز تاكید شده‌است كه گات‌ها را با «آهنگ زرتشتی» و با آواز زیر خوانند.(3) اصطلاح‌هایی به معنی مصرع، بیت و بند گات‌ها به كاربرده شده‌است كار واژه‌هایی كه در اوستا با این نام آمده‌است سرودن (سرو)، فراسرودن (فرسرو)، فراشمردن (فرمر) و آواز خواندن (فرگا) است. از اینها، یك بار چنین گفته شده‌است: «زرتشت… گات‌ها می‌سرود»(4) و نیز فهمانده شده‌است كه «این بخش یتااهوی من، ای زرتشت اسپنتمان، اگر روان و بی‌لغزش سروده‌شود برابر با صد نماز دیگر از گات‌ها است كه روان و بی لغزش سروده شود و اگر هم با بریدگی و لغزش سروده‌شود، برابر با ده نماز دیگر است»(5) و باز آمده‌است كه «هرمزد گفت: باید تنت را سه بار بشویی، باید پوشاك را سه بار بشویی، باید گات‌ها را سه بار بسرایی… تا این خاك پاك شود… ای زرتشت اسپنتمان»(6) ریشه این واژه در سانسكریت گایا گی (gai) به معنی سرودن و آواز خواندن است و در اوستا و سانسكریت گات‌ها سرود مقدس است در اوستا گاتر (سراینده)، گاثر (سرود یا وسیله سرایش) گاثوی (سرودی، وابسته به گات‌ها)، فرگاثر (فراسروده)، برزی گاثر (بلند سروده) و گاثر و رینت (بد آواز) است و در سانسكریت بیش از چهل واژه تك و جفت از این ریشه داریم كه همه و همه وابسته به سرایش هستند.

 

از آنچه در بالا آوردیم، دریافتیم كه:

– 1گات‌ها به معنی سرود و دارای وزن، مصرع، بیت و بند است.

– 2گات‌ها پنج هستند و نام‌های آنها اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواشت هستند. برای تفصیل نگاه كنید به گات‌ها (شادروان استاد پورداود)، گات‌ها (موبد فیروز آذرگشسب) پیام زرتشت (علی‌اكبر جعفری).

– 3گات‌های پنج‌گانه از آن زرتشت اسپنتمان است.

 

اما از كجا می‌دانیم كه آنها همان‌ها هستند كه در نوشته‌ها می‌یابیم؟

– 1سنت زرتشتی می‌گوید به‌ویژه شایست نه شایست و دینكرد آن را بسی روشن می‌سازد.

– 2در بخش یسن،(7) تنها هفت هات –28 تا 34 و 44 تا 51 و 53 هستند كه در پایان هر یك، نام از آن‌ها كه از روی نخستین واژه نخستین بند گذاشته‌شده‌است، گرامی شمرده‌است. بدین سان «هات اهیا یاسا (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم. باز در پنج جای در پایان هات‌هایی همان سان هر یك از گات‌ها با نام خود یاد شده‌است: «اهنودگات (یا هر كدام كه باشد)… را گرامی می‌داریم. شیرازه اهنودگات (یا هر كدام كه باشد) را گرامی می‌داریم».

– 3وسپرد، نخست همه گات‌های پنج‌گانه را در كرده‌های یكم و دوم یاد می‌كند و آن‌گاه از كرده 13 تا 24 همه را، از اشم وهو و یتااهو تا ایری من اشی، جداجدا می‌ستاید. و سپرد، و نیرنگستان گات‌ها را از یتااهو تا ایری من اشی می‌دانند.(8) همین‌ها هستند كه گاهی به نام «گات ها» و گاهی به نام «مانثرا» و گاهی به نام «ستوت یسن» خوانده‌شده‌اند.(9)

– 4هر یكی از پنج گات‌ها وزن ویژه خود را دارد و دسته‌بندی و شیرازه‌بندی آنها نیز از همین روی است.(10)

– 5بخش بی گات‌های یسن، برخی به نظم، اما در وزن‌های محدودتری و برخی به نثر روان و مسجع است.

– 6اوستا به یك زبان است، ولی این زبان دارای سه یا چهار لهجه و چندین سبك است. این در یسن تا اندازه كمتری یافته می‌شود و از همه شناخته‌تر لهجه ویژه گات‌ها است كه در آنجا نیز سبك گات‌های پنج‌گانه از هفت هات جدا است و لهجه و سبك یسن از آن هم جداتر.

– 7در زمینه مضمون نیز، گات‌ها فشرده‌یی است والا از آموزش‌های بس والا و همان‌گونه كه در پیام زرتشت به درازا گفته‌ام، زرتشت «سروده‌هایی می‌سراید كه در عین حال برای یارانش آیین زندگانی و راهنمایی نیك است.

نماز زرتشت برای زرتشت راز است و نیاز ولی برای جهانیان راهی است تراز» چه خوش گفته سراینده گمنام بندی كه پیش از آغاز گات‌ها به نام «درود» گنجانده شده‌است:

راهنما اندیشه، راهنما گفتار، راهنما كردار

زرتشت راستین.

جاویدان افزاینده باید گات‌ها فراگیرند.

درود بر شما، ای گات‌های راستین.

 

اما یسن گرد‌آورده‌یی است از «نیایش‌هایی ساده و كوتاه در ستایش خدای بزرگ و آن‌چه او آفریده و به مردم ارزانی داشته است».(11) درباره یسن باید افزود كه آن یك «كتاب» و از «یك گوینده و سراینده» نیست و با لهجه‌ها و سبك‌های خود نمی‌تواند باشد. آن جنگی [با ضمه ج] است از نیایش‌ها و ستایش‌هایی كه پس از چیرگی یونانیان بازمانده و گردآوری شده‌است. یشت هم جنگی است از سرایندگان گمنام و سروده‌های رگ وید نیز چندین سراینده دارند كه خوشبختانه سنت هندویی نام‌های آنان را نگاه داشته‌است. این جنگ و مجموعه بودن هرگز ارزش آنها را پایین نیاورده و نمی‌آورد. در نظر من، ارزش یسن چند گوینده و سراینده بسیار است، زیرا می‌بینم كه زرتشت كامروا شده، كسانی را پرورده كه سروده و گفته‌هایی نغز همانند هات‌های یسن پدید آوردند و پیام او را گستردند. در یسن زرتشت تنها نیست و یاران و جانشینانی دارد كه اگر بر یاد رفتگی‌هایی نداشتیم، از این بس بیشتر داشتیم و نام‌های گویندگان و سرایندگان را نیز می‌دانستیم كه نزد من نام‌های آنان در فروردین یشت یادشده است، ولی ما آنها را باز نمی‌شناسیم.

 

پانویس :

– 1یسن 57 –8

– 2یسن 65 –14، نیایش 4 –8، هادخت 2 –20

– 3نیرنگستان 33

– 4یسن 9 –1

– 5یسن 19 – 5

– 6وندیداد

– 7یسن 12 نیز با نام «هات فرارونی» گرامی شمرده شده‌است. یسن 13 –8

– 8ویسپرد 24 –1، نیرنگستان 103

– 9سه نمای اوستا، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، فروردین 1348

– 10شعر در ایران كهن، علی‌اكبر جعفری، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان. شهریور 1346

– 11یشت چیست؟ علی‌اكبر جعفری، سومین كنگره تحقیقات ایرانی، تهران، 1351

آيا مي‌دانيد؟

آيا مي‌دانيد؟

 

اشويي به معني پاكي در انديشه و گفتار و كردار است و آن شامل فروزه‌هاي راستگويي و درست كرداري و امانت و صداقت است. اشو كسي را گويند كه انديشه و گفتار و كردارش از كژي و كاستي دور و داراي صفات نيكو باشد. واژه اشوان (جمع اشو) با مقدسين عربي و saints لاتين هم رديف و هم معني است.

 

كلمات مزدا (دانا) و اهورا (سرور و بزرگ) هردو به معني خداي يكتا است. در اوستا اغلب واژه‌هاي اهورامزدا به طور منفرد و گاهي به شكل مركب «اهورامزدا» يا «مزدا اهورا» به همان معني آمده‌است.

 

دين زرتشتي را مزديسني هم مي‌گويند. اين كلمه مركب است از دو بخش، مزده يا مزدا به معني خداوند يكتا و يسني به معني پرستي و معني تركيبي آن «پرستش خداي يكتا» يا «خداشناسي» است.

 

ورهرام كه پارسي آن بهرام و اصل اوستايي آن ورترغنه veretraghna است، فرشته فتح و پيروزي است. اين فرشته مورد ستايش و احترام پادشاهان ساساني بود و در جنگ‌هايي كه كه با روميان و ساير ملل داشتند، از او طلب ياري مي‌كردند تا آنها را بر دشمنان و بدخواهان وطن چيره گرداند.

 

مانتره‌سپند يا مانتره‌سفند يك واژه دو بخشي است. يعني اين واژه تركيب شده‌است از دو بخش مانتره و سفند. جزو اولي به معني كلام آسماني است و سفند يا سپند به معني مقدس در آيين زرتشتي ايزدي هم به اين نام وجود دارد و روز بيست و نهم ماه زرتشتي منصوب به اوست.

 

در ايران باستان به كسي كه آموزه‌هاي اشوزرتشت را به درستي به جا مي‌آورد و در انديشه و گفتار و كردار همانند اشوزرتشت بوده‌است، زرتشتروتم مي‌گفتند.

 

در ماه نيايش، براي ماه شب اول «اندرماه» گفته شده‌است، «پرماه» شبي است كه گودي ظاهري ماه را در آن شب پرماه گويند. در همين زمينه از واژه «ويشفند» نيز نام برده شده‌است كه ترجمه‌هاي گوناگوني دارد، اما تصور مي‌رود كه به منظور ماه شب چهارده باشد. دليل نيز آن است كه ويشفند به معناي بي شب است و منظور شبي است كه مانند روز روشن است. اين شب نيز نمي‌تواند جز شب چهارده، شبي ديگر باشد.

 

پيش از ظهور اشوزرتشت پرستش ارباب انواع در ميان آريايي‌ها رايج بود. آنها خدايان مورد پرستش خود را ديو مي‌ناميدند چنان‌چه هندوها كه با ايرانيان از يك نژادند تا به امروز خدايان خود را دو DEV و خداي بزرگ را مهادو MAHA DEV و پرستشگاه خود را دوال DEVAL مي‌گويند. اشوزرتشت عليه ديو پرستي يعني پرستش ارباب انواع و خدايان گوناگون قيام كرد و ايرانيان را به پرستش اهورامزدا خداي يكتا دعوت فرمود.

 

زرتشتيان پنج ‌گاه در شبانه روز به نيايش پروردگار مي‌پردازند اين پنج گاه و آغاز و پايان آن عبارتند از:

 -1گاه هاون از برآمدن خورشيد تا نيمروز

 ٢- گاه رفتون از نيمروز تا ساعت سه بعد از ظهر

 ٣- گاه ازيرن از ساعت سه بعد از نيمروز تا فرو رفتن خورشيد

 ٤- گاه ايوه‌سري‌ترم از غروب آفتاب تا ساعت دوازده شب

 ٥- گاه اشهن از نيمه شب تا برآمدن آفتاب

 

يزشن Yezeshn در ادبيات مزديسنا به معني ستايش است و اغلب يا كلمه نيايش كه به معني نياز و هديه كردن است با هم مي‌آيد. يزشن از ريشه يز Yaz اوستايي است و كلمات يشت و يسنا و جشن نيز همه از اين ريشه و به معني ستايش هستند.

 

سروش نام يكي از فرشتگان است كه در كتاب‌هاي پارسي به نام جبرييل معروف شده است؛ روز هفدهم ماه زرتشتي نيز سروش ناميده شده است.

 

دروند Dorvand كسي را گويند كه در انديشه و گفتار و كردار نقطه مقابل اشو باشد. به عبارت ديگر، دروند كسي است كه از همه صفات خوب بي‌بهره و جامع فروزه‌هاي بد باشد.

 

انگره مينو Angrah mainu به معني روح تباهكار كلمه ديگري است كه با گناه مينو يكي است. به نظر مي‌رسد كه كلمه اهريمن مخفف انگره‌مينو باشد. گناه مينو نيز به معناي روح گناهكار است.

 

در دين مزديسنا صفات پست مانند دروغ، آز، كينه، شهوت، خشم و غيره به شكل ديو مجسم شده‌اند. زرتشتيان موظفند كه با اين ديوها بجنگند و آنها را از جسم و روح خود برانند.

 

در اوستا به جاي بهشت كلمه مركب (وهشتم اهيم اشونام) آمده و اين كلمه در پهلوي به فشوم اخوان اشوان يعني بهترين جاي پاكان يا بهترين حالت پاكان ترجمه شده است. بنابراين، بهشت كه مخفف واژه اوستايي وهشتم اهيم اشونام است، به معني بهترين جاي اشوان است.

 

بالاترين مرحله بهشت گروسمان است كه از گروثمان Nemana- Garu اوستايي مشتق و طبق فقره ٧ ارديبهشت يشت، جاي ويژه اشوان است و از دروندان و بدكاران كسي را بدانجا راه نيست.

 

به باور زرتشتيان، در بامداد روز چهارم درگذشت، در نزديكي پل چينود دادگاهي به رياست فرشته مهر و حضور سروش و رشن و اشتاد تشكيل مي‌شود و از روان در گذشته پرسش‌هايي به عمل مي‌آيد و به حساب كارهايي كه شخص متوفي در زندگي مرتكب شده است رسيدگي كامل مي‌شود و از روي حكم نهايي اين محكمه، روان درگذشته پاداش خوب يا بد مي‌بيند. مقصود از داور تيزبين و تيز فهم نيز اشاره به قضاوت منصفانه و دقيق فرشته مهر است. مهر خيلي موشكاف است و چيزي از نظرش پنهان نمي‌ماند.

 

فروهر Fravahar ذره‌اي از ذرات نورالهي است كه در بدن هركس به وديعه نهاده شده است تا روان را به راه راست هدايت و راهنمايي فرمايد. فروهر هيچ وقت آلودگي به خود نمي‌پذيرد و كارش نور افشاني و نشاندادن راه راست به روان است. پس از مرگ بدن، فروهر راه بالا را مي‌پيمايد، به منبع اصلي خود مي‌پيوندد و فقط روان است كه به مناسبت كارهاي نيك يا بدي كه در دنيا مرتكب شده است، پاداش مي‌بيند.

 

با وجود اين‌كه پدر زرتشت پوروشسب نام داشت، اما در اوستا اغلب به نام زرتشت اسپنتمان بر مي‌خوريم و اين دو علت دارد؛ يكي اين‌كه جد نهم زرتشت شخصي بسيار زاهد و پرهيزكار بنام اسپنتمان بود، بنابراين پيغمبر خودش را از دودمان اسپنتمان مي‌خواند. علت ديگر اين‌كه كلمه اسپنتمان به معني مقدس و پاك است، بنابراين زرتشت اسپنتمان را مي‌شود به زرتشت مقدس ترجمه كرد.

 

در خورشيد نيايش همانند بسياري از نيايش هاي ديگر، تعبيرهاي شاعرانه و بسيار زيبايي وجود دارد. در خورشيد نيايش ، خورشيد و ماه به دو چشمان اهورامزدا تشبيه شده است كه يكي در روز و ديگري در شب، جهان را روشن و تابناك مي‌سازند.

 

در خورشيدنيايش فرشته مهر نيز با صفت « دارنده و صاحب دشت هاي فراخ» ستوده شده است. پژوهشگران براين باورند كه مراد از اين صفت ميدان گسترده اي است كه جولانگاه اين فرشته است و از هنگام برآمدن خورشيد در زماني كوتاه گستره‌اي بزرگ را روشنايي مي‌بخشد. فرشته مهر، فرشته فروغ و روشنايي است و يا خورشيد هميشه همراه است.

 

واژه مركب اوستايي هوره‌خشيته Hvare khshaeta به تدريج تغيير شكل يافته و به خورشيد پارسي تبديل شده است.

 

برسم شاخه هايي است كه غالباً از درخت انار يا درخت ديگر به طرز مخصوصي چيده و بسته شده و هنگام سرودن يسنا آب زور روي آن ريخته مي‌شود. آبي كه از روي برسم گذشته و با فشرده هوم مخلوط و با خواندن آيات مانتره تقديس شده باشد، پس از انجام تلاوت به عنوان تبرك نوشيده مي‌شود.

 

هوم گياهي است كه ساقه كوتاه گره گرهي دارد و در كوه هاي ايران و افغانستان مي‌رويد . ساقه خشك اين گياه را موبد هنگام تلاوت مي‌كوبد و شيره آن را با آب زور مخلوط مي‌كند.

 

در ايران باستان مردم به چهار طبقه تقسيم شده بودند، از اين قرار :

 

١) طبقه روحانيان كه آن ها را اتورنان مي‌گفتند،

٢) سربازان و جنگجويان كه به ارتشتاران معروف بودند.

٣) دهقانان و كشاورزان كه آن ها را واستريوشان مي‌خواندند

٤) طبقه صنعت گر و افزارمند كشور كه به نام هوتخشان مشهور بودند.

 

صندل نام چند گونه چوب معطر درختان استوايي است. به ويژه درختي پيوسته سبز كه بومي‌هندوستان است. زرتشتيان به ويژه پارسيان آن را براي بخور روي آتش مي‌گذارند و بوي خوش در هوا پراكنده مي‌شود. صندل در ساختن اشياي زينتي نيز به كار مي‌رود. روغن آن در خاورميانه به عنوان عطر فراوان استفاده مي‌شود. صندل را مفرح و مقوي دل و نافع براي كاستن تب هاي تند صفراوي مي‌دانند و تركيب آن با گلاب و كمي‌كافور را بر پيشاني مي‌مالند كه گويا براي رفع سردرد سودمند است.

 

ايرانيان باستان نخستين مردماني بودند كه توانستند نفت و آب را از طريق لوله جابه جا كنند. هم چنين آنان روش حمل مايعات از جمله نفت با كشتي را به ديگران آموختند.

 

به اين مناسبت آمريكاييان چون هر دو طريقه حمل و توزيع نفت از مطالعه تاريخ كشور ما آموخته بودند براي ارج شناسي و سپاسداري نخستين كشتي بخاري كه در سال 1878 ساخته شد و حدود يك هزار تن ظرفيت داشت به نام « زرتشت» ناميده شد.

 

درميان زرتشتيان خواندن نمار به صورت گروهي، گواه پيوستگي و همازوري است. ما در گهنبارها وجشن ها و مراسم ديني مانند پرسه و سال و.. نماز را به صورت گروهي برگزار مي‌كنيم. ترتيب خواندن نماز گروهي ( جماعت) :

 

نماز گروهي يا هم بندگي يا همازور شدن در ستايش، به سه طريق ممكن است:

 

١يك نفر قسمتي از اوستاي تعيين شده را خوانده بقيه تكرار كنند.

 

– 2تمام حضار با هم يك قسمت اوستا يا يك اوستاي مخصوص را با هم با آواز بخوانند.

 

– 3يك يا چند نفر اوستاي مخصوص را خوانده ، بقيه بدون حرف زدن با حالت واج گوش دهند.

 

حالت اول و دوم نماز جماعت بايد در حال ايستاده، حالت سوم را مي‌توان نشسته انجام داد.


سرچشمه : http://www.t-z-a.org

اشوزرتشت از نگاه انديشمندان

اشوزرتشت از نگاه انديشمندان


اشوزرتشت یكی از پیامبرانی است كه به شوند ( دلیل) ژرفای اندیشه ها و سخنانش در گات ها، از دیرو دور همواره مورد توجه و علاقه اندیشمندان، خردمندان و بزرگان علم و ادب جهان قرار داشته است و دارد.

 

آنچه در پی می‌آید برخی از دیدگاه‌ها و سخنان اندیشمندان درباره اشوزرتشت ، اندیشه‌های او و دین زرتشتی است.

 

* هر گاه ما را مجاز می‌داشتید كه در طی چند كلمه از بزرگان جهان سخن گوییم، درباره حكیم بلخی كه پیش از طلوع تاریخ زیسته و به آموزش بشر پرداخته است، می‌گفتیم : او بنیان گزار علم روحانیت بوده و ما قسمت عمده میراث علم و دانش خود را مدیون او هستیم و هرگاه زرتشت به وجود نیامده بود، به اشكال می‌توانستیم عقیده بشر امروزی را بیان كنیم.

فرانسیس پاوركب

 

* بینش تازه زرتشت درباره خدا، تنها از خدای مادی و دنیوی به خدای معنوی و اخلاقی رسیدن نبود، بلكه رد و طرد همه گونه شناخت خدا بر قیاس بشری و شكل آدمی‌بود.

روژه گارودی

 

* ملت زرتشتی در عصر اوستا شامل زنان و مردانی بود كه در محیط متمدن پرورش یافته بودند. اندرز فیلسوفانه اشوزرتشت به مردان و زنان بنا بر سرودهای گات ها، وجود زنان باهوش و با استعدادی را در عصر طلایی شاهنشاهی زرتشتی به ثبوت می‌رساند.

جمشید كاووس كاتراك

 

* دین به معنی تشخیص معنوی و وجدان است و در گات های زرتشت بیشتر به همین معنی آمده است و اساس فلسفه پیغمبر ایران شمرده می‌شود.

استاد پور داوود

 

* همه پژوهشگران و اندیشمندان كه درباره زرتشت تحقیق كرده‌اند در این واقعیت همزبانند كه زرتشت متفكری دقیق و تیزبین و شخصیتی بزرگ و یك مورالیست ( پیرو اخلاقیات و معنویات ) و مدافع سرسخت عقاید و باورهای خویش بوده است. شخصیت بزرگ زرتشت چنان در دانشمندان اثر می‌گذارد كه پیوسته آن ها را تحریك می‌كند تا تعلیمات و دكترین او را دقیق‌تر و عمیق تر مطالعه كنند و نكات تازه‌ای را روشن سازند.

شلرات

 

* زرتشت و دوران او از مهم ترین دوران های رشد و تكامل آدمی‌به شمار می‌رود.

اشپیگل

 

* زرتشت یكی از بزرگ ترین شخصیت هایی است كه در تحول فكری و تمدن بشر نقش پیشگامی‌داشته است و در شمار كسانی است كه در افكار خود به حقایق و حكمت هایی دست یافته كه بی اندازه از زمان خود فراتر بوده است.

اشتینر

 

* عقیده اینكه یك روح شر جداگانه در دین زرتشت وجود دارد كه بااهورامزدا برابر است و با او می‌ستیزد با الهیات زرتشتی كاملاً بیگانه و ناشی از آن است كه برخی فلسفه زرتشت را با الهیات مخلوط می‌كنند.

دكتر هاوگ

 

* اهورامزدا در فراسوی دو قطب مخالف نیكی و بدی قرار گرفته، خوبی اهورامزدا بری از هر بدی است.

استفان پانوسی

 

* او( اهورامزدا) برتر از نیك و بد و فراسوی این دو است. او آفریننده این تضاد است،  اما خود تضاد كار او نیست.

هنریك سامویل نیبرگ

 

* در دین زرتشت سخنی از عفو و غفران و كفاره و شفاعت نیست.

علی اصغر حكمت

 

*ایرانیان به موجب تعالیم مذهبی زرتشت معتقد بودند كه باید در ترقی و كمال جهان مادی كوشید و از آسایش و سعادت جهان بهره مند شد.

رابیندرانات تاگور

 

* تعالیم زرتشت طوری مطابق با علوم و صنایع امروزی است كه باید گفت برای دنیای متمدن كنونی یكی از بهترین ادیان است.

سامویل لنگ

 

* زرتشت یك مبارز سرسخت و حقیقت جو بود كه به خاطر برپایی نظام عادلانه و صحیح و اجرای روش راستان در مقابل خیل كاهنان و اورادخوانان مستی پسند و عربده جویان صحنه‌ساز و اشراف و هم دستان آنها مردانه قد علم كرده است.

شدر

 

* پیرو زرتشت كسی است كه هر بامداد از خود می‌پرسد: من امروز برای آنكه جهان بهتر و زیباتر شود چه باید بكنم؟

روژه گارودی

       

* كیش ایرانیان آتش پرستی نبود آیین زرتشت براحترام نسبت به عناصر طبیعت بنیاد نهاده شده است. از این رواست كه اراده مذهبی ایرانیان باستان بر این استوار بود كه آب و هوا و زمین را آلوده نسازند. این احترام نسبت به همه آنچه طبیعی است و در پیرامون بشر وجود دارد، است و  اینها همه به فضیلت های تمدن و شهرنشینی منجر می‌شود. در ایران باستان همه آنچه آفتاب بر آن ها لبخند میزد، می‌بایست در كمال دقت و مواظبت حفظ و پاسداری شود.

گوته

 

* در پیام زرتشت عظمت به خوبی مشهود است و او خدا را از خود دور نمی‌بیند. پیامبر ایرانی با چنان اعتماد از حقیقت صحبت می‌كرد كه گویی با اهورامزدا روبرواست.

س.جی.شاو

 

* زرتشت رابطه خود را با خدایش بیشتر بر پایه رفاقت و دوستی استوار می‌بیند. اواز خداوند پشتیبانی می‌طلبد، آنگونه كه دوست به دوست روا می‌دارد. ولی بااین وجود در مقابل پروردگار با تواضع روبرو می‌شود و با اطاعتی كه توام با از خودگذشتگی و صمیمیت است.

زولستر

 

*زرتشت به هیچ وجه شخصیتی متعلق به شرق باستان مفقود شده در گرد و خاك تاریخ نیست كه فقط توجه شخصیت عتیقه شناس را جلب كند، بلكه زرتشت یكی از بزرگترین پیامبران روی زمین است. برای آنكه به این معرفت دست یابیم، البته لازم است كه پیام او را از زنگار ٢٥٠٠ ساله رها سازیم.

هینتس

 

* زرتشت اثر بسیار عظیمی‌در تاریخ پیشرفت بشر باقی گذارده و یكی از مراحل بزرگ تحول فكری جهان را بنیان نهاده است.

ج ه . ایلیف

 

* اصلاحات زرتشت از ایرانیان مردمی‌با ایمان ، سالم، بشاش، نسبتاً مذهبی و طالب زندگی ساخته‌است.

م . فونتان

 

* كتاب زرتشت بر چهار زمینه بنیادی استوار است :

1- بینش تازه‌ای درباره خدا ( یكتایی و سرچشمه‌ی بزرگی)

2- بینش تازه‌ای درباره انسان ( عرصه پیكار میان انسان و آنچه و آنكس كه مانع انسانی‌كردن و انسانی شدن جهان باشد. )

3- بینش تازه‌ای درباره زندگی ( پیوند میان انسان و ملكوت نه از راه قربانی كردن‌های خونین، بلكه شناخت خدا در درون خود و رسیدن به او با خود، به طوری كه زندگی انسان خداگونه ادامه یابد.)

4- بینش تازه‌یی درباره طبیعت ( احترام به همه حیات، همه جانداران از حیوان گرفته تا گیاهان.)

روژه گارودی

 

* علو مقام و ارزش اخلاقی سراینده گاتها قابل تحسین است.

هورن

 

* زرتشت اساس آیین و تعالیم خود را برپایه رفیعی بنا نهاد كه از هرگونه اوهام بدور و اقدام زرتشت در اهوراپرستی نه تنها نمونه‌ای از شجاعت و اراده قوی است، بلكه درجه معرفت او را به حقیقت كامل نشان می‌دهد.

رابیندرانات تاگور

 

* آنچه فتح و پیروزی را نصیب این مرد تنها، بی پناه و رانده شده می‌سازد، قدرت كلام و ایمان اوست.

شدر

 

*زرتشت یكی از بزرگترین نوابغ دینی است كه جهان تاكنون به خود دیده است.

ر.س.زینر

 

* زرتشت مردی است كه از دایره استعداد زمان پا فراتر گذاشته و در آن عهد باستان راه و رسم یكتاپرستی را بنیان نهاده است. استحكام فلسفه، كوشش پیگیر، بی‌آلایشی سخن و اهمیت اصول اخلاقی او را می‌توان از گات ها درك كرد.

گیگر

 

* تعالیمی‌كه زرتشت می‌دهد، در جهت ایجاد یك زندگی پاك و راست و درست بوده و دارای نتایج علمی‌است.

هومباخ

 

* مزدیسنا دینی است كه از پیروانش تقاضا می‌كند ا زكشتن بی‌جهت، حتی حیوانات، خودداری كنند و این دستور هم موقعی داده شده كه اجداد فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها عادت داشتند قربانی های انسانی تقدیم خدایان خونخوار خود كنند.

اشپیگل

 

* زرتشت كار را مقدس و آنرا عالی‌ترین جلوه تلاش انسان برای خدمت به پروردگار می‌داند.

فرانسیس گرانت

 

* زرتشت پس از رسالت خویش، از همه مراسم ظاهری و قربانی‌های خونین و نثار هوم و غیره كه پیش از او در ایران رایج بود روی گردانید. این اقدام زرتشت نه تنها نمونه‌ای از شجاعت و اراده قوی است، بلكه درجه معرفت او را به حقیقت كامل نشان می‌دهد.

او با كمال جدیت در برانداختن این خرافات كوشیده و اساس مذهب خود را بر تعالیم اخلاقی نهاده‌است

رابیندرانات تاگور

 

* شخصیت زرتشتی كه ما در گات ها با او برخورد می‌كنیم، به كلی با زرتشتی كه در اوستای متاخر معرفی می‌شود متفاوت است. او كاملاً متضاد با شخصیت معجزه‌گر و شگفت‌انگیزی است كه در اسطوره های بعدی ارایه می‌شود. او فقط مردی است كه پیوسته بر زمین واقعیت ایستاده است، مردی كه تنها اسلحه او اعتماد به خدا و متحدان قدرتمند اواست.                                             

گلدنر

 

سرچشمه : http://www.t-z-a.org

اوستاي اهونه ور

اوستاي اهونه ور

 

برخي از بخش هاي اوستا در شمار بخش هايي هستند كه هر زرتشتي روزانه آن ها را در نيايش هايش بارها مي‌سرايد و مي‌خواند.

 

در اينجا به ذكر دو بخش كوتاه از اوستا اشاره مي‌كنيم كه از اين دسته هستند و « اهونه‌ور» ناميده شده اند.

 

« اشم . وهو . وهيشتم . استي . ** اوشتا . استي . اوشتا . اهمايي . ** هيت . اشايي . وهيشتايي. اشم. ** »

 

اشويي ( پاكي در پندار ، گفتار و كردار ) بهترين است.

 

اشويي ( فروزه هاي نيك انديشي، راستگويي و درست كرداري ) خوشبختي است.

 

خوشبختي براي كسي است كه براي بهترين راستي، راست و پاك باشد.

 

« يتا . اهو . وئيريو . ** اتا . رتوش . اشات چيت . هچا . ** و نگهه اوش . دزدا . مننگهو . ** شيه اتنه نام . انگهه اوش . مزدايي . ** خشترمچا اهورايي . آ .ييم ** دريگوبيو . ددت . واستارم.** »

 

هنجاري ( نظمي‌) كه بر جهان هستي فرمان مي‌راند ، زندگي و سرشت مردمان را زير فرمان دارد.

 

منش نيك از آن كسي است كه از هنجار هستي پيروي كند و توانايي راستين را كسي دارد كه برخواسته هاي ناهنجارش چيره باشد.

 

سرچشمه : http://www.t-z-a.org

زندگی‌نامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی

زندگی‌نامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی 

 

 

 

موبد رستم پسر دینیار شهزادی و سلطان موبد خداداد بود که همراه با نوزایی طبیعت درسومین روز فروردین ماه سال 1291 خورشیدی در یزد و در محله کوی موبدان دیده به جهان گشود.

 

رستم شهزادی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر یزد و در دبستان دینیاری گذراند. این دبستان ویژه موبدان و موبدیاران بود که یازده سال زودتر از آن‌که شهزادی به آن‌جا برود توسط کنکاش موبدان یزد و با هزینه شخصی رستم صداقت بازگشایی شده بود. شهزادی در سال 1296 در حالی وارد این دبستان شد که سهراب سفرنگ مدیریت آن‌جا را بر‌عهده داشت. او به عنوان دومین مدیری بود که پس از فریدون کیامنش مسوولیت مدیریت آن دبستان را بر عهده داشت.

 

شاید به‌جرات بتوان شهزادی را یکی از عاشقان جامعه زرتشتی دانست چرا که از همین سنین به فعالیت‌های اجتماعی می‌پرداخت. هنوز جوهر مدرک ششم‌ابتدایی وی خوشك نشده بود که او سرپرستی گروه سرود دبستان دخترانه قاسم‌آباد یزد را بر عهده گرفت. مسوولیتی که یک سال عهده‌دار بود و پس از آن به همراه هم‌کلاسی دوران دبستانش فیروز آذرگشسب راهی تهران شد. سفری که تمام مخارج آن را انجمن موبدان یزد پذیرفته بود تا از این راه او بتواند تحصیلات عالیه را کسب کند. شهزادی پس از آمدن به تهران ابتدا به مدرسه جمشید جم رفت و دوره مقدماتی را در آنجا گذراند و پس از آن به سبب داشتن ضریب‌هوشی بالا و نیز کسب نمرات قابل قبول به دبیرستان البرز که آن زمان کالج آمریکایی نامیده می‌شد،رفت.

ترقی رو به رشد شهزادی تا آنجا ادامه یافت که کنکاش موبدان در سال 1307 بار دیگر با هزینه خویش او را به همراه فیروز آذرگشسب بورسیه کرد و این‌بار آنها را به هند فرستاد تا در آموزشگاه «کاماآتورنان» که ویژه موبدزادگان بود، آموزشهای عالیه‌ دین زرتشتی را نیز بگذراند و بر زبانهای اوستایی، پهلوی‌، پازند و مسایل تطبیقی ادیان استاد گردد.

 

شهزادی دو دوره متفاوت را در آن دانشگاه گذراند. نخست، وی یک دوره سه ساله را به منظور کسب مدرک «موبد اوستاخوان» پشت سرگذاشت و پس از آن نیز در زمان چهار سال توانست مدرک «موبد دانشمند» را بگیرد. همان‌گونه که از نام این دو دانش مشخص است، موبد اوستاخوان به کسی گفته می‌شود که مجموعه اوستا‌ها و نیایش‌های دینی زرتشتی را به صدایی خوش و دلنشیسن بخواند و موبد دانشمند نیز کسی است که از دیدگاه دانش دینی و آگاهی‌های اجتماعی بتواند به مرحله‌ای برسد که برای دیگران فلسفه و باور‌های دینی را توضیح دهد. شهزادی آنگونه در این دو رشته شایستگی از خود نشان داد که در سه سال آخر گذراندن این دوره تحصیلی، سخنرانی‌های گوناگونی را درباره آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ایران در همان دانشگاه ایراد می‌کرد.

 

شهزادی این مرحله از زندگی خود را با موفقیت در سال 1314 گذارند و پیروزمندانه دیپلم عالی این رشته را پای آتش ورهرام شهر بمبیی از دست موبدان معروف آن زمان هندوستان دریافت کرد. با وجود آنکه می‌توانست در آن کشور بماند و به فعالیت بپردازد، اما برای نیاز جامعه زرتشتی آن زمان به موبد آگاه، او به ایران باز می‌ِگردد و به عنوان نخستین فعالیت خود سرپرستی پرورشگاه مارکار یزد که از سوی انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی به وی پیشنهاد شده بود را می‌پذیرد و زیر نظر سروش لهراسب که در آن زمان مدیریت آن‌جا را بر عهده داشت، انجام وظیفه می‌کند. همزمان با این کار شهزادی به عنوان دبیر در دبیرستان مارکار یزد به تدریس زبان انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و نیز دروس دینی مشغول می‌شود. شور جوانی، عشق خدمت و نیز محبوبیت موبد باعث می‌شود تا شهزادی در كنار انجام این دو کار، در روزهای آدینه به گهنبارخانه یزد و همچنین دیگر محله‌های زرتشتی نشین برود و به ایراد سخنرانیهای دینی و فرهنگی بپردازد و به پاسخ گویی به پرسش‌های هم‌كیشان بپردازد.

 

كوشش‌های موبد تا فراخوانده شدنش به خدمت سربازی ادامه پیدا می‌کند. دوران سربازی شهزادی به مدت دوسال، 18-1316 ادامه می‌یابد. رستم شهزادی بهار زندگی خود را در سال 1320 تجربه می‌کند. در این سال با بانو دولت لهراسب (خواهر میرزا سروش لهراسب) ، ازدواج می‌کند. پیوندی که حاصل آن چهار فرزند است:

فریبرز ، مهرانگیز، داریوش و سهراب شهزادی فرزندان رستم شهزادی هستند که هر یک از برجسته‌ترین افراد در بین همکیشان زرتشتی هستند.

 

شهرت و دانش موبد شهزادی آن اندازه بالا بود که از سوی انجمن زرتشتیان وقت تهران برای تدریس در آموزش‌گاه‌های زرتشتی چون دبیرستان پسرانه فیروزبهرام و دخترانه انوشیروان از او دعوت می‌شود و او نیز برای این كار منظور از یزد به تهران می‌آید. اهمیت این موضوع با توجه به در نظر گرفتن زمان و فاصله راه و وسایل ساده ارتباطی زمان اندکی مهم و درخور توجه می‌نماید. به‌ویژه‌ آنکه جامعه آن‌روزگار تهران از چنین فرد اجتماعی که آگاهی‌های دینی مناسبی نیز داشته باشد کم‌بهره بوده است و از این جهت رستم شهزادی محبوبیت بسیاری در نزد زرتشتیان ساکن تهران پیدا می‌کند، بگونه‌ای که با وجود تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران، تدریس زبان انگلیسی در فیروزبهرام و نیز تعلمیات دینی در دو دبیرستان یاد شده، شهزادی مجبور می‌شود که اندکی از زمان خود را به سخنرانی‌های مذهبی و پاسخگویی‌های دینی اختصاص دهد. بزرگی شخصیت رستم شهزادی را همین یک نمونه می‌تواند نشان دهد چرا که او می‌توانست در این نشست‌ها که میانگین هفته‌ای سه مرتبه بود، سخن از وضعیت اجتماعی زرتشتیان برد. اما او این‌کار را نمی‌کند و در حقیقت به عنوان یک پیشوای دینی برای عملکرد اجتماعی بهره نمی‌برد و این را به‌عنوان مهمترین مشخصه شخصیت شهزادی می‌توان نام برد.

 

مهرانگیز شهزادی درباره دین‌ باوری پدر روانشادش سخنان جالبی دارد و این‌گونه از پدرش یاد می‌کند:

«پدرم به دینش عشق می‌روزید و خداوند هم انرژی و قدرت جسمانی لازم را به او داده بود، شاید هم این علاقه بود که باعث به وجود آمدن چنین انرژی شده بود، آن‌گونه که به هیچ فرد زرتشتی و یا غیر زرتشتی در دعوت برای سخنرانی جواب رد نمی‌داد و به گونه‌ای نیز صحبت می‌کرد که شنونده جدا از دین و مذهبی که داشت احساس غرور و سربلندی می‌کرد».

 

شهزادی مدرک لیسانس حقوقش را با پژوهش و برگردان کتاب پهلوی «ماتگان هزار دادستان»(كتاب پهلوی كه شهزادی نخستین پژوهشگری بود كه روی آن كار كرد)  و نوشتن پایان‌نامه‌ای با عنوان« قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» می‌گیرد. شهزادی در این زمان به استخدام آموزش و پرورش در می‌آید و در همان زمان به مدت هفت‌سال، از سال 1338، سرپرستی کتاب‌خانه یگانگی را بر عهده می‌گیرد و چون علاقه بسیاری به تدریس و آموزگاری داشت از کتابخانه نیز برای این كار استفاده می‌کرد.

 

تجربه مهم زندگی دیگر رستم شهزادی با توجه به همزمانی وی با ریاست سناتور رستم گیو بر انجمن زرتشتیان تهران، عملکرد فرا اجتماعی بود که شهزادی تا آن زمان در این راه اقدام موثری نکرده بود. در این زمان موبد شهزادی به سخنرانی‌های تصویری خود از تلویزیون ایران می‌پردازد و در سخنرانی‌های گوناگون، آیین و رسوم زرتشتیان ایران را برای مخاطبان بازگو می‌کند.

 

در سال 1339 که نخستین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران برگزار شد‌، شهزادی به سمت دبیری کنگره برگزیده شد. در سال 1352 و در زمانی که مدیر پیشین دبستانش شادروان سهراب سفرنگ از انجمن زرتشتیان تهران بازنشسته می‌شود، این موبد رستم شهزادی است که جایگزین او می‌شود و سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان تهران را بر عهده می‌گیرد و این مسوولیت را تا پایان عمر انجام می‌دهد.

 

شهزادی که تجربه چندین گردش هییت‌مدیره انجمن زرتشتیان تهران را نیز در كارنامه ‌فعالیت‌های خود داشت، پس از انقلاب نیز از کارهای اجتماعی کنار نکشید و با وجود نا آرامی اوضاع شجاعانه‌ به مجلس خبرگان رفت، آن‌گونه که نقش اصلی را در تصویب سه‌رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم ایران بازی‌کرد. در نشست 20 آبان 1358 مجلس خبرگان، شهزادی درباره سه‌رنگ پرچم ایران این‌گونه می‌گوید:« فرزندان حضرت علی ابن ابی‌طالب که امام حسن سبزپوش و امام حسین سرخ پوش و حضرت عباس سفید پوش بودند، د‌رتمام شمایل و احادیث به این سه‌رنگ ظاهر می‌شدند و آن‌چه که از آنان در یاد‌ها است سرخ رنگ شهادت، سفیدی خبردهنده صلح و کبوتر سفید پیک صلح بوده است. و سبز نیز نشان از نعمت و آبادانی و بزرگی بوده است آنگونه که فرزندان بر حق حضرت رسول اکرم به‌نام سید خوانده می‌شدند

 

موبد شهزادی با مهربانی تمام وقت در اختیار دوستان و علاقمندان به دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی بود و به حل و فصل مسائل دینی زرتشتیان می پرداخت و هفته ای سه روز در دفتر کارش راهنمای محققان و پرسشگران بود . او به دلیل دانش گسترده‌اش در مسایل مختلف علمی‌، دینی و فرهنگی بارها و بارها درنشست‌های مهم فرهنگی و ملی به عنوان نماینده و موبد موبدان زرتشتیان از ایشان دعوت به عمل می آمد و در گفتگوهای تلویزیونی و مطبو‌عاتی و جلسات مهم برادران مسلمان نیز حضوری فعال داشت. موبد به تعلیم دادن و آموزگاری بسیار علاقمند بود‌، بطوریکه حتی در دوره بازنشستگی نیز کار خود را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی اد امه داد وحتی در شش ماه آخر عمر نیز که در بستر بیماری بود ، با کمک دخترشان در بستر به مکاتبات و ارتباطش با جامعه ادامه داد‌.

 

این نویسنده پرکار زرتشتی با کتاب‌های پرفروشی چون جهانبینی زرتشتی، سیری در آموزش‌های اشوزرتشت، زناشویی در ایران باستان، زرتشتیان یکتاپرست هستند، زرتشت و آموزش‌های او، برگردان گاتاها و . . . نوشتارهای بسیاری در نشریه‌های زرتشتی و غیر زرتشتی در گسترش دین و آیین زرتشتی بسیار كوشش نمود. موبد شهزادی 65 سال به‌طور جدی سخنرانی و نویسندگی کرد و در مجموع بیش از هزار سخنرانی و صدها نوشته و ده ها عنوان کتاب از ایشان به یادگار است . آخرین مقاله ای که از موبد رستم شهزادی در نشریه ای چاپ شد ، مقاله ای با عنوان «جشن و شادی در ایران باستان» در ماهنامه فروهر در شماره 5-6 امرداد و شهریور سال 1378 بود و آخرین سخنرانی رسمی ایشان در حرم امام خمینی به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امام بود.

 

او كه چند دوره سرنشین انجمن موبدان تهران بود با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار خورشیدیان، موبد جهانگیر اوشیدری و… همنشین بود و تا كنون پس از ایشان دیگر كسی نتوانسته به شایستگی مقام «موبد موبدان» برسد و آن‌گونه دانش و تونایی به دست آورد.

 

دریغا که سعادت بهره مندی ما از این پدر بزرگوار و گنجینه علم و معرفت بیش از این نبود و در 23اسفند ماه سال1378 روشن روان موبد رستم شهزادی به سرای جاودان پر نور و سرود شتافت و ما ماندیم و جایگاه علمی و عاطفی ایشان که واقعا مدتی است خالی مانده است‌. کسی که تمام فکر و یادش ایمان به خدا و بازشناخت دین و فرهنگ زرتشتی بود. بیاد دارم در کوتاه دیداری که به همراه شادروان پدرم با وی داشتم از لزوم درک و نگارش تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن می‌گفت و همواره سفارش می‌کرد که جوان‌ها در این راه –نگارش اعتقادات و باورهای دینی- گام بردارند.

 

امید به اینکه دیگران بزرگان جامعه نیز اینچنین عاشقانه دلباخته فرهنگ و دین زرتشتی شوند.

 

روانش شاد و بهشت بهره اش باد‌.

 

سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

زندگی‌نامه روانشاد موبد اردشیر آذرگشسب

زندگی‌نامه روانشاد موبد اردشیر آذرگشسب      

 

 

 

اردشیر آذرگشسب در روز رام ایزد و بهمن‌ماه سال 1274 یزدگردی برابر با پانزدهم بهمن ماه1284 خورشیدی زاده شد. در چهارسالگی به پلگذاری عمویش- موبدیار هرمزدیار خدابخش- درآمد و از آن پس به نام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شد.

 

او دوران کودکی‌اش را در منزل پدرش دستور نامدار و مادرش خرمن تیرانداز گذراند. در هفت سالگی به مدرسه کیخسروی رفت و در مدت یکسالی که در آنجا به درس خواندن مشغول بود، از دانش کسانی چون ماستر خدابخش که استاد زبان پهلوی بود بهره برد. البته آموزگاران دیگری چون استاد بمان که پدر شادروان دکتر بهرام پرورش است نیز وی را در راه دانش آموزی یاری دادند.

 

آذرگشسب پس از یک سال درس خواندن در مدرسه «کیخسروی» یزد به مدرسه «خسروی» رفت و از سال 1295 خورشیدی در ‌مدرسه موبدان که بعدها به نام مدرسه «دینیاری» نامیده شد، شروع به درس خواندن کرد. مدرسه دینیاری كه در آن زمان تازه شروع به کار کرده بود، توسط خانواده‌های موبدان و نیز انجمن موبدان یزد حمایت می‌شد، البته نباید از روانشاد رستم صداقت (پور موبد خسرو صداقت) که پشتیبانی مالی آن مکان را برعهده داشت نیز غافل شد.

 

آذرگشسب در روزگاری آموزش خود را آغاز کرد که شرایط مناسبی برای آموزش و پرورش کودکان زرتشتی در سطح استاندارد‌های وزارت‌خانه آموزش وقت وجود نداشت. مدرسه آن روزگار ِموبدان، تنها مدرسه در کل یزد بود که از این روند سرپیچی می‌کرد. آموزش و پرورش در این مدرسه با استفاده از کتاب‌های به‌روز و مورد تایید آموزش و پرورش انجام می‌شد، حتا مدیر آن دوران مدرسه (میرزا فریدون کیامنش) نیز به این دلیل از تهران به یزد مهاجرت کرد كه سطح علمی آنجا را بالا ببرد.

 

آذرگشسب از دوراندیشی و اعتماد به نفس خوبی برخوردار بود، به گونه‌ای که پس از گذراندن دوره مقدماتی موبدی و کسب درجه نوزوتی، با آنکه می‌توانست به تهران مهاجرت کند و پیشه تجارت را برای خود برگزیند، ترجیح داد که به هند برود و درس خود را در همان رشته موبدی، در بمبئی ادامه دهد.  اهمیت درس خواندن برای آذرگشسب تا به اندازه‌ای بود که حتا با وجود مخالفت پدرش – دستور نامدار که آن‌زمان در هندوستان بسر می‌برد و تنها به صورت تلگرافی با پسرش در ارتباط بود-  توانست رضایت مادرش را به دست آورد و بدین صورت به هندوستان رفت.

 

شور و شوق موبد به آموختن، زمانی که از همراهی موبد رستم کوشکی و موبد بهرام یزشنی  بهره می‌برد، بیشتر شد و آذرگشسب جوان با دانش دینی که از این افراد سالمند کسب کرد، توشه‌ی آینده‌اش را محکم و استوار چید.

 

زندگی آذرگشسب در هند به دو بخش تقسیم می‌شود، زندگی درون اجتماعی وی که با هم‌صحبتی با بزرگان دین زرتشتی همراه بود و زندگی برون اجتماعی او که به کسب مدرک لیسانس مهندسی کشاورزی (در سال 1931 میلادی برابر با 1310 خورشیدی) انجامید و در كنار آن موبد در شهر پونا نیز در مدرسه دستور Huohang فنون دینی زرتشتی را نیز آموخت. موبد در همین زمان تصمیم به ازدواج می‌گیرد و در فروردین ماه 1310 به روش دین وه مازدیسنی با دوشیزه دولت آذری پیمان زناشویی می‌بندد.

 

زندگی در هندوستان از دیدگاه جوانی كه عمری را در روستاهای یزد گذرانده سرشار از تجربه است. برای درک این موضوع از دست‌نوشته‌های خود آذرگشسب یاری می‌گیریم، موبد می‌نویسد: «بمبئی شهری بود بزرگ و زیبا، با ساختمان‌های بلند ِپنج‌ و یا شش طبقه و مغازه‌هایی بزرگ و پر از اجناس رنگارنگ که اصلا قابل مقایسه با یزد نبود. یزد در آن روزها این همه وسایل متمدن نداشت و در تمام شهر به‌جز کوچه‌های تنگ و تاریک، یک خیابان بزرگ نبود. » او در جایی دیگر از یک تفاوت مهم دیگر نیز نام می‌برد: « مسلمانان آن زمان یزد، در كل مردمی بودند خشک که به جز دین اسلام هیچ دین و مذهب دیگری را بر حق نمی‌دانستند و پیروان مذاهب دیگر را مورد تحقیر و توهین قرار می‌دادند. حال اینکه چنین وضعی را در هند مشاهده نکردم و همه افراد از هر مذهب، طبقه و صنفی که بودند در برابر قانون برابر بودند».

مجموع این عوامل آذرگشسب را در بازگشت به ایران یاری کرد. دانستن زبان انگلیسی، داشتن تحصیلات دانشگاهی و آموختن دروس دینی آینده‌ای خوب را برای این موبد به‌جود آورد. سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان یزد در دی‌ماه 1311 که از طرف وزارت دادگستری وقت به وی داده شده بود، نخستین فعالیت آذرگشسب به حساب می‌آمد. او همچنین مدیر دبستانی در تفت (از توابع استان یزد) شد. عملکرد مثبت آذرگشسب در آن مکان مورد حمایت گروهی از بزرگان جامعه علمی یزد بود كه می‌توان از این افراد فریدون کیامنش (‌مدیر وقت مدرسه خسروی)، سروش لهراسب (‌مدیر وقت پرورشگاه مارکار)، میرزا شهریار فولادپور (مدیر مدرسه دینیاری) را نام برد. اهمیت این موضوع از آن سو مهم است که در همین زمان موبد آذرگشسب فرزند خردسالش که هرمزدیار نام داشت را از دست می‌دهد، اما اعتماد به‌نفس بالای وی و نیز ایمان به اهورامزدا آنچنان او را در ادامه راه قوی می‌دارد که همگان وی را تحسین می‌کردند و همین موجب ارتقای شغلیش شد‌. به گونه‌ای كه یک سال بعد – پس از کناره‌گیری شهریار فولادپور از مدیریت مدرسه دینیاری-  موبد اردشیر آذرگشسب در سمت مدیر آن مدرسه به فعالیت پرداخت. تا آن كه در سال 1315 خدمت نظام وظیفه وی را فراخواند و آذرگشسب تا اسفند 1316 به مدت یک سال تمام در خدمت نظام بود.

 

زندگی درون اجتماعی آذرگشسب هم در تمام این سال‌ها جریان داشت و وی در کنار مدیریت مدرسه دینیاری، به تاسیس باشگاه جوانان که بیشتر از خانواده موبدان بودند پرداخت. دانش اردشیر آذرگشسب و توانایی‌های گوناگون او، زمینه‌ساز کارهای ارزشمندی در آینده شد. آذرگشسب درست پس از اتمام دوران سربازی به استخدام بانک شاهی درآمد و مدتی بعد کارمند شرکت نفت شد. فعالیت 25 ساله آذرگشسب در شرکت نفت به بازنشستگیش در سال 1350 انجامید، اما این پایان زندگی اجتماعی وی نبود زیرا که او دوره حسابداری را به‌صورت مکاتبه‌ای از کالج «مترو پولیتن» انگلستان گذرانده، به‌عنوان حسابدار در یک شرکت هواپیمایی به ادامه خدمت پرداخت.

 

این تمام زندگی این مرد بزرگ نیست و شهرت نام موبد اردشیر آذرگشسب در جامعه زرتشتی ‌تنها به عملکردهای برون اجتماعی او مربوط نمی‌شود، بلکه ریشه‌های عمیق درون اجتماعی نیز دارد. بگونه‌ای که این موبد را می‌توان به عنوان یک الگو برای جوانان زرتشتی به‌حساب آورد. بخش درون اجتماعی زندگانی آذرگشسب در تمام سال‌های مشغولیتش پر رنگ و نمایان است. او در یادداشت‌هایش در این باره می‌نویسد: « اگر افراد وجود خارجی نداشته باشند، جماعتی نیز در کار نخواهد بود و به‌همین گونه هر دینی که پیروان زیاد، با ایمان و سختکوش نداشته باشد، به‌زودی از بین خواهد رفت. این اصل در همه جماعت‌ها و در همه ادیان صدق می‌کند و جامعه و مذهب زرتشتی نیز باید از آن اصل پیروی کند و همه افراد جامعه باید در محافل و مجالس مذهبی شرکت کنند و خودشان را جزو جامعه بدانند». همین باور اوست كه نام اردشیر آذرگشسب به‌عنوان بخشی از تاریخ زرتشتیان برای همیشه ثبت كرده است.

 

راه‌اندازی کانون مزدیسنان یزد در سال 1319 یکی از مهمترین اقداماتی بود که وی در انجام آن نقش اساسی داشت و هموندان این کانون بیشتر از فرهیختگان جامعه زرتشتی بودند (افرادی چون ارباب سهراب کیانیان، ماندار کیخسروان، جمشید امانت، فریبرز نسیمی، جمشید پیشدادی، هرمزدیار خورشیدیان، مهربان بنداریان زاده، فریدون زرتشتی و…)

 

آذرگشسب همچنین هموند انجمن زرتشتیان یزد و نیز کنکاش موبدان آن شهر نیز بود. پس از مهاجرت موبد اردشیر به تهران و همزمان با ادامه کارش در شرکت نفت، او پایه ریزی انجمن موبدان تهران را نیز بر عهده گرفت، تا آن که سرانجام در مهرماه 1330 با همیاری فیروز آذرگشسب، فریدون صداقت، رستم ماونداد، رستم زرتشتی، اردشیر پرتوی، بهمن موبد، بهمن جمشیدی، کیخسرو شهروینی، رستم شهزادی و اردشیر موبد آن انجمن را پایه‌ریزی کرد که تا به امروز هم ادامه دارد

 

شخصیت آذرگشسب در اوایل دهه چهل به دو بخش مجزای اجتماعی و دینی تقسیم می‌شود اما مدیریت خوب و اشراف کاری به تمام جوانب کار موجب به‌وجود آمدن پیوندی عمیق در عملکردش می‌شود. در این سال‌ها آذرگشسب به هموندی هییت مدیره انجمن زرتشتیان تهران منصوب می‌شود که ارگانی است که بیشتر امور اجتماعی جامعه را برعهده دارد، در همین زمان آذرگشسب که سرپرست انجمن موبدان تهران هم است، اقدام به نگارش کتاب‌هایی درباره آداب و رسوم زرتشتیان می‌کند.

 

«خُرده اوستا» با ترجمه و تفسیر در تیرماه 1343 ، «آیین سدره‌پوشی زرتشتیان» با تامین هزینه مالی توسط کانون زرتشتیان شریف‌آباد یزد در نوروز سال 1345، «‌آیین زناشویی زرتشتیان» در آذر همان سال و کتاب «اندرزنامه‌های پهلوی» از نخستین کتاب‌هایی است که آذرگشسب آن‌ها را به چاپ رسانید.

 

بازنشستگی آذرگشسب از یک سو و استقبال از کتاب‌های چاپ شده‌اش از سویی دیگر موبد را بر آن داشت تا در این زمینه کتاب‌های دیگری را نیز به چاپ برساند که از آن جمله می‌‌توان به «آیین کفن و دفن زرتشتیان» در سال 1349، «آیین برگزاری جشن‌های ایران باستان» در سال 1351، «مقام زن در ایران باستان» در امرداد 1351، «آتش در ایران باستان» در مهر 1353 و «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» که در دی‌ماه 1353 منتشر شد، اشاره كرد.

 

پس از انقلاب نیز بار دیگر او به سمت ریاست انجمن موبدان تهران انتخاب شد و این پست را تا زمان درگذشتش که در آغاز دهه هفتاد اتفاق افتاد، ادامه داد. ششمین دوره کنگره جهانی زرتشتیان آخرین فعالیت اجتماعی بود که آذرگشسب در برپایی آن نقش داشت.

 

آری، اردشیر آذرگشسب نیز در کنار برادران خود موبد فیروز و موبد رستم آذرگشسب نقش بزرگ و تاثیرگذاری در جامعه زرتشتیان بر عهده داشت، نقشی غیر قابل انکار که بخش گسترده‌ای از تاریخ معاصر ما را دربرگرفته است.

 

بر روان و فروهر این‌چنین افراد بزرگی درود باد.


سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

متن دین دبیره و آوای ورهرام يشت موبد مهربان فیروزگری

متن دین دبیره و آوای ورهرام يشت موبد مهربان فیروزگری

 

 ( همچنین ببینید : اوستای ورهرام یشت ، ورهرام يشت )

از ورهرام روز و اردیبهشت ماه امسال، آیین ورهرام یشت هزاره را با یاری شما همكیشان گرامی آغاز كردیم. همكیشان بسیاری با خواندن ورهرام یشت ما را در برپایی این آیین یاری دادند كه انجمن موبدان تهران از این همت بی‌مانند سپاسگزار است.

اما از یاد نبریم كه تنها یك هفته به پایان این همازوری باقی مانده است، پس بایسته است افرادی كه خواندن شماری از ورهرام یشت را پذیرفته‌اند، این كار را از یاد نبرند.

 

با توجه به درخواست دوستانی كه بیان كرده‌اند در روخوانی ورهرام یشت اندكی مشكل دارند، تصمیم گرفتیم فایل صوتی ورهرام یشت را با آوای موبد مهربان فیروزگری برایتان آماده كنیم. شما می‌توانید این فایل را از پیوند زیر دریافت كنید و درخواندن درست ورهرام یشت از آن بهره گیرید:

بارگذاری فایل صوتی با حجم 10MB

 

همچنین برای آن دسته از بهدینانی كه نوشته دین‌دبیره ورهرام یشت را خواسته بودند، متن دین‌دبیره ورهرام یشت را برگرفته از اوستای رشید شهمردان در پیوند زیر قرار داده‌ایم تا با روخوانی و تلفظ صحیح واژگان آن آشنا شوند(حجم 4MB ) : دریافت

 

بشود كه با یاری شما این همازوری را به بهترین شیوه به سرانجام رسانیم.

 

همازور بیم. همازور هما اشوبیم.

 

سرچشمه : http://www.anjomanemobedan.com

گزیده‌های زادسپرم

گزیده‌های زادسپرم


 

گزیده‌های زادسپَرَم کتابی که که زادسپرم پسر گٌشن‌جَم تألیف کرده که در قرن سوم هجری (قرن نهم و دهم میلادی) می‌زیسته‌است. زادسپَرَم از خاندانی روحانی بوده و پدرش گٌشن‌جَم شاپوران (پسر شاپور) با لقب پیشوای بهدینان یاد شده‌است. گزیده‌های زادسپَرَم دارای چهار بخش عمده است:

بخش نخست کتاب، که سه فصل را در برمی‌گیرد، دربارهٔ آفرینش آغازین است. فصل نخست با توصیفی از اورمزد که مبدأ خیر است، و اهریمن که مبدأ شر است، آغاز شده و آنگاه از آفرینش موجودات به صورت مینویی و سپس از آفرینش موجودات به صورت گیتی سخن رفته‌است. فصل دوم حملهٔ اهریمن به پیش نمونه‌های موجودات هفتگانه یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو یکتا آفریده، گیومرث، و آلوده شدن هر کدام شرح داده شده‌است. فصل سوم ستیز ایزدان گوناگون و حامیان آفریدگان فوق با اهریمن و به دنبال آن آفرینش موجودات اورمزدی از پیش نمونه‌های ذکر شده و تکثیر آنها در جهان سخن رفته‌است.


موضوع اصلی بخش دوم، تاریخ دین است. دربارهٔ زندگی زرتشت است که به نظر زرتشتیان در میانهٔ تاریخ جهان ظهور کرده‌است.


بخش سوم، شامل دو فصل دربارهٔ ترکیب آدمی از تن و جان و روان و چگونگی وظایف اندام‌های داخلی بدن است.


بخش چهارم، دربارهٔ حوادث پایان جهان و رستاخیز است که به علت افتادگی نسخه‌ها ناقص مانده‌است.


از گزیده‌های زادسپرم سه نسخه در دست است.

دریافت گزیده های زادسپرم