نیایش پنجه بزرگ – پایانِ سال کُهَن

در آستانه سال نو ، نیایش پنجه بزرگ- پایانِ سال کُهَن


نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی

نیایش پنجه بزرگ- پایانِ سال کُهَن
در آغاز پنجه بزرگ و گاهانبار همس پت میدیم گاه
در روزهای یادکرد از گذشته و درگذشتگان
برای رسیدن به اکنون و باشندگان
و برای ساختن آینده و آیندگان

یزشن و نیایش و درود و ستایش باد
به اهورامزدا، خداوند جان وخرد، جان جانان،
به امشاسپندان و امشاسپندی، همواره جوانی و همیشه پیدایی از خویش
به گاتاهای سپنتا، پیام مانتر و اندیشه برانگیز،
به گاه اَهنُوَد و اُشتَوَد و سِپَنتِمَد و وُهوخشَترَ و وَهیشتوایش،
به روان و فروهر هما روانان و فروهرانِ اَشَوان، هَستان و بیدان و زادان و وَرزادان
از گذشته تا به امروز و به آینده.
به فروهرهای همۀ پاکان و یاران و نزدیکان.
كسي كه از روي راستي و پاكي رفتار كند
و پرستش او در پرستاری از جان و جهان باشد
او نزد مردم در میان بهترها شناخته می شود
از چنين كساني، چه آنان كه بودند و چه هستند
من با نام ياد مي كنم و با مهر فراوان گِردِ آنان مي گردم.
كسي كه در پرتو خرد افزاينده و با دلی پاك
انديشه و گفتار و كردارش نيك و با راستي هماهنگ باشد
رسايي و جاوداني ازآنِ اوست.
مي ستاييم انديشه نيك، گفتار نيك و كردار نيكي را كه در اينجا و جاهاي ديگر انجام گرفته يا پس از اين انجام خواهد گرفت و آرزومنديم تا رفتار ما نيز چنان باشد تا در شمارِ نيكوكاران باشيم.
درود و ستايش و آفرين و نيايش باد به مردمان نيكوكار و توانا و دانا.

هَما زور بیم . هما زور هما فرخ بيم . هما زورِ هميشه شاد و خرم و رامِشنِ پيروزگر بيم.

اَغني اَشو بيم . دير زيويم . شاد زيويم . تا زيويم به كامه زيويم . گيتي مان باد به كامه ي تن. مينومان باد به كامه ي روان.

هما زور بيم . هما زور هما اشو بيم.

اشم وهو وَهیشتِم استی. اوشتا اَستی. اوشتا اَهمایی هیَت اشایی وهیشتایی اَشِم.

موبد کامران جمشیدی

 

هفت راز آتش زرتشت

هفت راز آتش زرتشت

 

راز آتــش راز هفت خـــــوان است وبس

 

راز آتش نغمه ی جــــــــان است وبس

 

راز آتش چشــــــــــمه ی آموزش است

 

رازآتش تیشــــــــــــه ی پردازش است

 

روکه در یابیم راز آتـــــــــش زرتشت را

 

خود زپستی وا رهـــــانیم و مرام خویش را

 

هفت رازی خفـــــــــــــته در آتش نهان

 

گَــــر بیابیم راز در آن هر زمــــــــــان

 

یــک از آن راز، روشنــــــای آتش است

 

چون که گیـــــتی زآن پی آسایش است

 

پس تــوان آموخت از آتش ره فرزانگـی

 

پس تـوان آموختن بر مردمان مردانگی

 

پرتو افشاندن زدانش در ره آزادگــــــــی

 

سود بخشیدن به مردم از سر دلدادگـــــی

 

راز دوم گرمــــــــــی جان بخش اوست

 

راز سر مستـــــــــــی گرفتن نزد اوست

 

پس توان آموخت ازآتش ره بخشندگــــی

 

پس توان آموختن بر مردمان روشنرهی

 

سوم آنکه سوی بالا می رود او همچنـــان

 

پس که در یابیم ره بالا بریم ما همچـــوآن

 

دیگر آنکه واژگون آید همی، گردد خموش

 

پس که گوید او به ما پستی نمی باشد ز هوش

 

رازپنجم هرچه درآتش درآید پاک ورخشنده شود

 

بی که خود ناپاک و چرک وزشت وآلوده شود

 

پس تـوان آمـوخت ازآتـش ره پاکیزگـی

 

بــــی که خود را دربُن چرک وسیاهی افکنی

 

پس تــــوان آموختن بر دیگران روشن رهی

 

زندگی کردن در آنان بی چوآنان گمرهــــــی

 

راز دیـــگر آن که از آتش تــــوان آتش فزود

 

آتشـــی دیگـــــر همانند همـــان آتش نمود

 

پس که باید بهر فرزنـــدان خود راهـــی گشود

 

چشم آنان هم به دانش همچوخود می داد سود

 

راز هفتم راز کــــــــار و کوشــــــــش است

 

چونـکه آتش روز وشب در جوشــــــش است

 

پس بیاموزیــــم زآتش تنبلــــی را وانهـــیم

 

سوی کـــــارو در تکــاپوی همه خوبی رویـم

 

ریشه جـــان را به نیکــــی همچوآتش پروریـم

 

تاجهـــان را سوی پاکـــی روبه نیکی آوریـــم

 

سروده:فرشید میرزایی

 

1390/2/6

زادروز اشو زرتشت

 زادروز اشو زرتشت خجسته باد

 

ششم فروردين، زادروز اشو زرتشت، پيامبر ايرانی           

همچنین ببینید : زادروز زرتشت ، به خجستگی ٦ فروردين‌ ماه، زادروز پيامبر ايرانی «اشوزرتشت» 

ششم فروردين، زادروز اشو زرتشت، پيامبر ايرانی، تنها پيامبری كه از ميان آرياييان برخواست و انديشه‌ی نيك، گفتار نيك و كردار نيك را ندا و گسترش داد و جهان را با اين منش و خو پرورش داد، فرخنده باد

در چنین روزی در زمان فرمانروایی لهراسب، اشو زرتشت در خانه‌ی پدرش در كنار رود درجی كه به دریای چی چَست (ارومیه) می‌ریخت با چهره‌ی نورانی از مادرش “دغدو” زاده شد و چون نام خاندان پدرش سپنتمان بود او را زرتشت سپنتمان نام نهادند. او در روز خورداد و فروردین ماه در زمان شاه گشتاسب كیانی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد.

 


زادروز اشو زرتشت در زمان شاهنشاهی (امپراتوری) ساسانیان یك روز پاترمی (ملی) شد و بر روزهای جشن كشوری افزوده ‌شد.

اوستا یكی از كهن ترین نوشتارهای جهان و نشان شارسانی (تمدن) پیشرفته‌ی ایرانیان باستان است و گات‌ها، سخنان اَشو زرتشت كهن‌ترین و با ارزش‌ترین بخش اوستا است كه باید آن را پایه‌ی آیین مزدیسنا یا یكتاپرستی و كیش زرتشت دانست.

در درازای سه هزار سال گذشته اندیشه، فرزانش و دیدگاه اَشو زرتشت درباره‌ی زندگی، جهان هستی و به ویژه خو و منش در پایه و ساختار فرهنگ جهان همراه و به درستی بر آن كارساز بوده است. در درازای هزار سال، از سده‌ی پنجم پیش از زایش (میلاد) مسیح تا سده‌ی پنجم  پس از زایش مسیح، اَشو زرتشت همچون بزرگترین نماد دانش به دست همه‌ی فرزانگان یونانی و رومی با شیفتگی هام )تمام( ستایش و پرستش شد تا جایی که به او نام “آموزگار جهانی” دادند‌.

به دیگر سخن، اَشو زرتشت پایه گذار جهانی خو و منش نیك و راستی در گیتی بود كه به گفتار كوتاه او پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك در جهان شناخته شده است و امروز همه می‌دانیم كه تنها همین خوی نیك است كه پایه‌ی بنیادین و شیوه‌ی سازماندهی اندیشه‌ها و در پی آن مردم سالاری (Democracy) و پیشرفت در جهان است.

 

  یكی دیگر از برتری‌های گات‌ها كه بیشتر مایه‌ی شگفت پژوهشگران بزرگ جهان گردیده، این است كه سرتاسر آن از هر گونه کژباوری دینی و سخنان یاوه‌ (خرافه) و داستان‌های شگفت آور تهی است، به گونه‌ایی كه می‌توان گفت در میان بیشتر نوشتارهای دینی، گات‌ها تنها نوشتاری است كه از زمان‌های بسیار دور با یاوه‌ها (خرافات) ستیز می‌كرده است. َبه ديگر سخن وارونه‌ی بسياری از نوشتارهای ديگر اشو زرتشت هرگز برای بزرگ كردن و پذيراندن گفته‌های خود به ديگران، از سخنان شگفت آور و ترس‌آور بهره نگرفته و هرگز كوشش نكرده است با بهره گيری از دستورها و فرمان‌های خشك، خدايی بيافريند و سپس از او يك هستی ايجاد كند كه گاهی مهربان و گاهی خشمگين باشد.

پژوهشگران نامی دیگر جهان مانند  Creuzer آلمانی،Whitney, Samuel Laing, Adolph Rapp می‌گویند: “فرهنگ باختر و خاور بیشتر از اندیشه‌ی اَشو زرتشت سر چشمه گرفته شده است و پایه‌ی فرزانش او برای آ‌یندگان و یا یك فرهنگ بسیار والا و فرهیخته پی ریزی شده و شاید هنوز دریافت ‌ژرف آن برای جهان امروز ما به درستی زود است.”

اشو زرتشت در گات‌ها پیروان خود را از دنباله روی كوركورانه و ندانسته بازداشته و همواره در همه جا مردمان را به اندیشیدن برمی‌انگیزاند! و آموزش می‌دهد که آنچه را می‌شنوید، نخست با خرد و منش همراه با روشن بینی و بدون پی ورزی (تعصب، Prejudice) خوب بررسی كنید و سرانجام اگر دوست داريد آزادانه بپذيريد.

از همين روی می‌توان گفت كه گات‌ها و فرزانش اشو زرتشت با دانش نو و چپيره‌ی (اجتماع) امروزی بسيار سازگار و همراه است  و هرچه بر گسترش و پيشرفت دانش و رسايی افزوده می‌شود، درستی و فرزانش زيبای آن بيشتر آشكار می‌شود.

كوتاه سخن اندیشه‌ی اَشو زرتشت را می‌توان به هفت بخش پایه‌ای و شایان نگرش دسته بندی كرد:

 

  –١خو و منش نیك بر پایه‌ی پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك.

 

 ٢نزديك شدن به خدا و يافتن او درون دل خود با دور شدن از اهريمن درون خود و پاك كردن روان خود از پليدی‌ها، بسيار ساده و بدون هيچ ميانجی: تنها با انديشه، گفتار و كردار نيك.

٣‌گراميدن جايگاه والای زن و برابری هوده‌ی (حق) زن و مرد در چپيره (اجتماع) در همه زمينه‌ها.

  –٤آزادی اندیشه، آزادی گزینش و آزادی كیش و دوری كردن از پی‌ورزی (تعصب، Prejudice) و پیروی كوركورانه و ارج گذاشتن به ديگر باورها.

 

٥باور به اين كه سرنوشت آدم در دست خودش است و هركس رهايی بخش خويش در جهان است.

 ٦ داشتن نگرش رَسا و برومند بدون هر گونه کژباوری‌ و یاوه‌ها (خرافات) به پیرامون و جهان.

 

  –٧پاس داشت و نگهداری نهاد (طبیعت، Nature) و جانوران.

 

 

آيين زادروز اشو زرتشت، ششم فروردين در همه‌ی آدريان‌ها يا آتشكده‌ها برگزار می‌شود .

 

زادروز اشو زرتشت فرخنده باد.

 

ایدون باد،

 

با سپاس از سیامک پسر کیومرث

http://hamazoor.ir

 

آخرین سفر زرتشت

آخرین سفر زرتشت ، فرهاد کشوری

فصل هفتاد و سوم (فصل پایانی)


زرتشت روبروی آتش مقدس ایستاد. مدیوماه از پله ها بالا آمد. به کندی پیش آمد و گفت : زرتشت مهمان داری.

کیست ؟

گمان می کنی چه کسی باشد؟

نمی دانم.

مهرزاد کرپن فرزند کیان داد کرپن است . می خواهد تو را در تنهایی ببیند، تنهایت می گذارم، دو تن دیگر هم می خواهند تو را ببینند. هوشیدر خط آفرین و زنی که امانتی نزد تو دارد.

زرتشت با تعجب گفت : پس از رفتن مهزاد کرپن بیایند. بگو بیایند که دیگر می خواهم از باکتریا بروم.

مدیوماه گفت : از باکتریا بروی ؟

زرتشت خاموش شد و مدیوماه نگاه کرد و سخنی نگفت . مدیوماه دست زرتشت را میان پنجه هایش گرفت و گفت : من هم با تو می آیم.

زرتشت دستش را از میان پنجه های مدیوماه بیرون کشید . به موهای سپید و چین های دوسوی چشمانش نگاه کرد و گفت : من می روم و این آتشکده را به تو می سپارم.

مدیوماه از پس درخشش اشک چشمانش به زرتشت نگاه کرد و گفت : زود باز می گردی ؟

زرتشت گفت : نمی دانم.

مدیوماه گفت : پیش از رفتن به دیدارت می آیم.

به سوی پله های انتهای تالار رفت، ایستاد رو برگرداند و چند لحظه به زرتشت نگاه کرد، بعد از پله ها که پایین می رفت گفت : زرتشت منتظر توست!

از کنار شانه ی مدیوماه که پایین می رفت ، مهرزاد کرپن که گوش ایستاده بود از پله بالا آمد و لبحند بر لب گفت : درود بر پیامبر ما زرتشت .

زرتشت گفت : شادمانم که تو سرانجام به دیدارم آمدی.

مهرزاد کرپن یک قدم از زرتشت دور شد و گفت : پدرم در واپسین روزهای عمرش می خواست از پیروان تو باشد … اما مرگ به او مهلت نداد. همانگونه که پدرم هنگام مرگ به من اندرز داده بود، آمده ام که آیین تو را بپذیرم.

زرتشت گفت : خوشحالم که فرزند کیان داد کرپن به سوی اهورامزدا آمده است.

مهرزاد کرپن آه کشید و گفت : به گمانم من از آخرین مردمان این سرزمین باشم که هنوز به دین پدرانمان ایمان دارم … آمده ام نزد تو تا … .

زرتشت گفت : برابر آتش مقدس بایست!

مهرزاد کرپن گفت : چه روزها که در انتظار این دیدار می سوختم. و در برابر آتش خم شد و گفت : پاپوش هایم !

زرتشت یک دم برق تیغی را در دست کرپن دید ، یک قدم عقب رفت. تیغه دشنه در پهلویش فرو رفت . زرتشت عقب تر رفت. مهرزاد کرپن شربه دیگری زد . لب های زرتشت تکان می خورد، انگار ورد می خواند.

مهرزاد کرپن گفت : چیزی از گذشتن تو از دروازهمرگ نمانده است.

وردی بخوان شاید اهورامزدایت به تو کمک کند … بگو !

زانوان زرتشت از درد خم شد. لب هایش تکان می خورد و خون پهلو ، شکم و ردای سفیدش را سرخ می کرد.

مهرزاد کرپن گفت : اکنون مرگ را چگونه می پذیری زرتشت ؟

زرتشت دست ها را بر زخم ها فشرد و کنار آتش مقدس به زانو افتاد و گفت : با شادمانی ، با شادمانی.

مهرزاد کرپن تیغه سرخ دشنه را بالای سر زرتشت گرفت و گفت : دیوانگان مرگ را با شادمانی می پذیرند. بگو که با تلخی می پذیری. بگو !

هرگز … او آن جا … منتظر من است. او آن جا منتظر … من است.

مهرزاد کرپن موهای بلند و سپید زرتشت را چنگ زد و سرش را بالا گرفت و دشنه با بر گلویش گذاشت و گفت : پیامبر ما در باکتریا می ماند.

سر زرتشت فرو غلتید و کنار آتش مقدس افتاد.

آگاهی هایی درباره سدره و كشتی

آگاهی هایی درباره سدره و كشتی

 

 

سدره و كشتی نشان برونی زرتشتیان است كه پس از آیین سدره‌پوشی از آن استفاده می‌كنند. آنچه در پی می‌آید آگاهی‌های فشرده‌ای درباره این پوشش ویژه زرتشتیان است كه از دیر زمان تا كنون بوده‌است.

 

سدره (sedre)

در اوستا می‌خوانیم: «سپیته دینیا مازدیسنواش اپه منم» یعنی: رنگ سفید نشان دین مزدا‌پرستی است و در فرهنگ زرتشتی نیز سفیدی نماد پاكی تن و روان یا «وهومن» است. سدره، پوششی است چسبیده به بدن با آستین‌های كوتاه كه از پارچه پنبه‌ای یا ململ سفید رنگ درست شده و از گریبان به پایین چاكی دارد كه تاسینه می رسد و در انتهای آن كیسه كوچكی قرار گرفته كه كیسه كرفه (ثواب) نامیده می‌شود.

سدره در اوستا به نام (وهومنووستر vohumanu vaster) آمده و از 9 پارچه درست شده، پایه دین زرتشتی را در بر دارد. هر زرتشتی‌زاده زمانی كه به نظر والدین خود به سن تكلیف دینی رسید (بین 7 تا 15 سال)، در جشنی شاد و روحانی، سدره را كه به منزله زره یا جوشنی مینوی است، می‌پوشد، تا خود را به پیام‌های اشوزرتشت مجهز كند و به عنوان یك بهدین شایسته، این پیام‌های فشرده را به خوبی از بر سازد، درك كند و هر روز با «نو كردن كشتی» و با تمرین و ممارست در طول زندگی به كار گیرد، تا هم خود درست و سالم و شاد و مفید و اشویی زندگی كند و هم برای جهان سودرسان باشد‌، با نیكان و وهان جهان همازور شود:

 

– 1باور به یكتایی خدا: خدایی كه اهورا (هستی بخش) مزدا (بزرگ دانا) است و این دو صفت بزرگی به هم پیوسته و هماهنگ و جداناشدنی است و در همه جای این جهان بی‌كران و در همه چیز در تجلی است. خدایی كه هر چه آفریده لازم و ملزوم یكدیگر و گوهر است و در نماز صدویك نام خدا ویژگی‌های دقیق او روشن شده‌است.

 

– 2باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام‌آوری كه از یكتاپرستی (توحید) و پیامبری (نبوت) و جهان مینوی (معاد) خبر داد و پیام خود را مانتره (برانگیزنده اندیشه) نامید و از دین (داینیو) به مفهوم (وجدان آگاه و پویا) سخن به میان آورد؛ حقایقی را كشف و به صورت پیام‌هایی انسان‌ساز به جهانیان ارزانی داشت كه هیچ دانشمندی در آن زمان نمی‌توانست با پژوهش و تحقیق آنها را به دست آورد، و هنوز هم در قرن بیست‌و‌یكم تازه و بكر می‌نماید.

– 3باور به جهان مینوی و پادافره روان: وهیشتم مینیو (بهشت) و، گروسمان (خانه نور) و اچیشتم مینیو یا دوزخ (خانه دروغ)….

 

– 4باور به اشا (راستی): اشوزرتشت نخستین كسی است كه به وجود هنجار در هستی پی برد و از قانون اشا سخن گفت و می‌فرماید:

«راه در جهان یكی‌ست و آن راه راستی است» و انسان تنها موجودی است كه به علت برخورداری از خرد می‌تواند از قوانین طبیعت سردرآورد، دانش اندوزد و برای خوشبخت زیستن لازم است كه با قانون اشا هماهنگ و همسو و همراه شود.

 

– 5باور به گوهر آدمی و آدمیت: بر پایه آموزش‌های اشوزرتشت همه انسان‌ها از هر جنس و رنگ و نژاد و مذهب، دارای وجدان (دین) و خرد هستند، از جسم و جان و روح و فروهر بسیار بالنده‌تر از همه موجودات دیگر در جهان برخوردارند و دارای حقوق كاملاً برابر هستند،‌ قدرت تشخیص نیك از بد و ارزش گزاری را دارند، به تعبیر اشوزرتشت «من» دارند و از آزادی كامل انتخاب راه برخوردار هستند و می‌توانند «من» خویش را به هر صورتی كه مایل هستند هدایت كنند. بهترین من یا بدترین منش را در پیش گیرند، سرنوشت خود را بسازند،«سپنته من» یا «انگره من» شوند. تكلیف هر زرتشتی این است كه «من» خویش را به سوی هومنی و سپنته‌منی هدایت كند، خدمت به خلق را پیشه خود سازد، با تمام نیرو با انگره‌من‌های درون و برون به یاری دانش و خرد، پیوسته در نبرد باشد.

 

– 6باور به امشاسپندان (شش فروزه بارز اهورامزدا): اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه؛ وهومن (نیك منشی)، اردیبهشت (راستی) شهریور (شهریاری بر خویش و تسلط بر نفس)، سپندارمزد (مهر و فروتنی و وفای به عهد)، خرداد (دانشـ‌اندوزی تا رسیدن به رسایی) و امرداد (جاودانگی) می‌شناسند و می‌آموزد كه هركس از این شش فروزه اهورایی با تمرین و ممارست به‌طور كامل برخوردار شود، می‌تواند در نهایت به جاودانگی برسد و با خدا یكی شود. این باور در فرهنگ ایرانی، به صورت اعتقاد به هفت شهر عشق یا هفت‌خوان رستم با نمادهای گوناگون در سر سفره هفت‌سین باقی مانده‌است.

 

– 7اعتقاد به نیكوكاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ‌افزار، پیام‌آور صلح و آشتی دهنده‌است. خوشبختی از آن كسی دانسته‌شده كه خوشبختی دیگران را فراهم می‌سازد. باور به (میزد meyazd) زرتشتی را بر آن می‌دارد كه در هر مقام مادی و معنوی كه هست به دیگران یاری رسان باشد. شش چهره «گهنبار» در سال و باردادن و كمك‌كردن به نیازمندان، سنت وقف، جشن خوانی‌ها به گونه‌ای بسیار آبرومند برگزار كنند و از خودگذشتگی (خویت ودس) را كه لازمه زندگی گروهی است به جامعه می‌آموزند.

 

– 8باور به سپنته‌بودن چهار آخشیج: آب و باد و خاك و آتش در دین اشوزرتشت مقدس است. هر فرد زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاك نگه‌دارد.

 

– 9باور به فرشكرد farshakart مثبت‌نگری و نوخواهی، یكی از مهم‌ترین پایه‌های دین زرتشت است. هر بهدین با تمام توان كوشش دارد كه با آوردن نور بر تاریكی و با دانش بر جهل پیروز شود و در پویایی اندیشه و گفتار و كردارنیك و آبادانی گیتی نقشی اساسی داشته، «فرشگرد» به مفهوم تازه كننده جهان باشد.

 

 

كشتی koshty

نوجوان بهدین، در آیین زیبا و باشكوه «سدره پوشی» كمربندی به رنگ سفید كه از 72 نخ بافته‌شده و كمربند پیمان یا كشتی نامیده‌می‌شود، با سرودن نماز، به نیت پیروی از اندیشه و گفتار و كردار نیك سه دور به كمر می‌پیچد و با چهار گره به نیت احترام و پاك نگه‌داشتن چهار آخشیج مقدس، آن را محكم می‌كند.

شاگردان پیامبر، گاتاها كتاب آسمانی زرتشتیان را در دل یسنا جای‌داده، بخش‌های دیگری را به آن اضافه كردند در 72 هات یا سوره تنظیم كردند.

تقدس عدد 72 در خاطر ایرانی ماند و در نزد سایر هم‌میهنان‌مان، نیز مقدس و دارای ارزشی ویژه است كشتی در اوستا به نام «ایویاونگهی» آمده و از پشم گوسفند كه نماد بی‌آزاری می‌باشد، تهیه شده‌است.

نشان برونی زرتشتیان پوشیدن سدره و كشتی و نشان درونی بهدینان پایبندی به اصول دین اهورایی زرتشتی است.

امید این كه، همگی این مفاهیم والای انسان‌ساز را همواره به یاد سپاریم و در زندگی به كار بندیم و در پاسداری از تمام آیین (سنت)های نیكوی زرتشتی كوشا باشیم.

در كتاب‌های موبدان و دانشمندان دین، جزییات بیشتری از این پوشش سنتی زرتشتیان نوشته‌شده كه شما را به خواندن آنها سفارش می‌كنم.

 

آگاهی هایی درباره زبان اوستایی

آگاهی هایی درباره زبان اوستایی

( همچنین ببینید : آموزش دین دبیره )

سرآغاز:

مهم‌ترین بخش از دین اهورا داده‌ی اشوزرتشت، گاهان یا گات‌ها نام دارد که به زبان اوستایی سروده شده‌است. آنچه در پی می‌آید نکاتی درباره این زبان است که بدون دانستن این زبان دریافت معنی و مفهوم این منظومه زیبا و ژرف که برای خوشبختی همه انسان‌ها است، دشوار و نا ممکن می‌شود.

زبان اوستایی:

تنها مدرکی که از این زبان باقی مانده‌است، کتاب مقدس زرتشتیان یعنی «اوستا» است. یکی از زبان‌های منشعب از زبان ایرانی باستان (Old Iranian Language) به شمار می‌رود. از دیگر زبان‌های ایران باستان می‌توان به زبان «مادی» اشاره کرد که مربوط به قبایل ماد در شمال غربی ایران و زبان «فارسی باستان» که مربوط به ایالت پارس در جنوب غربی ایران بوده‌است.

ثابت شده‌است که زبان اوستایی برخلاف زبان‌های فارسی باستان و مادی، مربوط به یک قبیله یا یک منطقه خاص نبوده که نامشان در تاریخ برده شده‌باشد. بلکه هم از نظر پراکندگی جغرافیایی و هم از نظر زمانی، گستردگی پراکنده‌ای داشته‌است.

اکنون، دیگر اکثر دانشمندان پذیرفته‌اند که زبان اوستا، زبانی شرقی بوده‌است. این مطلب به وسیله مدارک زبان شناختی اثبات می‌شود.

یکی از مهم‌ترین عواملی که موجب گشته تا این زبان که از زبان‌های صرفی و بسیار دشوار باستانی است نیز مدارکی که به این زبان نگاشته شده‌بود، بادقت به دست ما برسد، اختراع خط اوستایی (دین‌دبیره‌) بوده‌است.

معلوم نیست که قبل از آن، اوستا چگونه و به چه خطی نگاشته می‌شده یا اینکه اصلاً کتابت می‌شده، یا فقط سینه به سینه نقل می‌شده‌است. ولی اختراع خط اوستایی به یک منظور انجام شده و آن حفظ متون اوستایی با بیشترین دقت لازم بوده‌است.

کارل هوفمان از کسانی است که برای اثبات این امر، پژوهش‌های فراوانی کرد و پس از سه مقاله‌ای که در سالهای 1970,1969 و 1971 میلادی درباره تاریخ انتقال اوستا ارایه داد، نقطه عطفی در تحقیقات اوستاشناسی پدید آورد.

اکنون بسیاری از پژوهشگران پذیرفته‌اند که الفبای اوستا، در زمان ساسانیان اختراع شده‌است و مخترع یا مخترعان آن، از دو مدل یعنی الفبای پهلوی کتابی و الفبای زبوری که از نسل آرامی هستند استفاده کرده‌اند و با تغییر شکل یا اضافه‌کردن علامت‌هایی به بعضی از حروف، الفبای جدیدی را براساس اصل« یک نشانه = یک واج» ابداع کردند.

اوستای قدیم:

همان‌طور که بیان شد، زبان اوستا نه تنها در مناطق مختلفی از شرق ایران گسترش داشته، بلکه از نظر تاریخی نیز در دوره‌های متفاوتی رایج بوده‌است. به همین دلیل اوستایی که اکنون در دست ما است، هم از نظر لهجه و هم از نظر تکامل زبانی دارای بخش‌های مختلفی است که پژوهشگران به‌طور کلی آن را به دو بخش اوستای قدیم و اوستای جدید تقسیم کرده‌اند.

نخستین کسانی که این نظریه را در حدود سال 1900 میلادی، تحت عنوان Long Chronology بیان کردند، دو تن از پیشکسوتان اوستاشناس، یعنی بارتلمه و گلدنر هستند، طبق نظر آنان، اوستای قدیم باید در سال‌های 1000 پیش از میلاد نوشته شده‌باشد، در حالی که اوستای جدید احتمالاً هم زمان با دوره هخامنشیان و سنگ نوشته‌های فارسی باستان، به رشته تحریر در آمده‌است.

مخالفت دو پژوهشگر به نام‌های میه (1925 م.) و هنینگ (1951 م.) با این نظریه باعث شد که حدود 40 سال به آن توجهی نشود. اما تحقیقاتی که از سال 1970 میلادی به بعد انجام شد، باعث شد که پژوهشگران یکی پس از دیگری این نظریه را بپذیرند. پایه این نظریه، بر دو مطلب استوار است:

یکی اینکه درجه تکامل فارسی باستان و اوستای جدید، تقریباً یکسان است. دوم اینکه با وجود تغییرات زبانی که در اوستای جدید و فارسی باستان نسبت به اوستای قدیم دیده‌می‌شود، بین آنها نمی‌تواند کمتر از دو قرن فاصله وجود داشته‌باشد.

اوستای قدیم و جدید از دو جهت قابل تمایز و تفکیک هستند: اول از نظر اختلاف لهجه‌ای، دوم از نظر مراحل تکامل زبانی.

به دلیل اینکه گاهان مهم‌ترین بخش اوستای قدیم را تشکیل می‌دهد، قبلاً زبان اوستای قدیم را زبان «گاتیک» (Gathic) می‌گفتند، اما خانم نارتن واژه «اوستای قدیم» (Old Avesta) را پیشنهاد کرد که به علت جامع تر بودن، جای واژه گاتیک را گرفت. چون که غیر از گاهان، بخش‌های دیگری نیز به زبان اوستایی قدیم تحریر شده‌است:

1- هات 35 تا 41 از یسنا (شامل 7 هات) که به نام «یسنه هپتن هاییتی» نامیده می‌شود.

2- سرود یتااهو قطعه 13/27 از یسنا، و سرود اشم وهو قطعه 14/27 از یسنا، و سرود ینگهه هاتام قطعه 15/27 از یسنا، که متاخرتر از دو تای دیگر است.

3- سرود مقدس اییریامن ایشیو، قطعه 1/54 از یسنا.

 

نوشته: فرزانه گشتاسب، دانشجوی دکتری فرهنگ و زبان‌های باستانی

منبع: پیک انجمن موبدان تهران‌، پیش شماره دو

راه رسیدن به رسایی و كمال

راه رسیدن به رسایی و كمال

 


نوشتارهایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

 برای رسیدن به درجه رسایی و كمال و برخورداری از جاودانگی و فروغ و روشنایی فردوس، اشوزرتشت در گاتها مراحلی تعیین فرموده و هر كدام از آنها را به گونه‌ای شرح داده و توصیف كرده‌است. به‌طوری كه در بند اول هات 30 برای درك خوشبختی و بهره‌مندشدن از رسایی را چهار نكته دانسته‌است كه پس از ذكر ترجمه متن این بند به شرح آن‌ها خواهیم پرداخت. در بند اول از هات 30 چنین آمده‌است:

(اینك برای جویندگان حقیقت و مردم دانا از این دو پدیده بزرگ سخن خواهم گفت و روش ستایش خداوند جان و خرد و نیایش وهومن یا منش پاك را بیان خواهم‌كرد، همچنین از دانش خدایی و آیین راستی اشا گفت‌وگو خواهم‌كرد تا با برخورداری از رسایی، نور حقیقت را دریابید و از نعمت فردوس بهره‌مند شوید!

به‌طوری كه خوانندگان گرامی ملاحظه خواهند‌فرمود، اشوزرتشت لازمه برخورداری از رسایی و بهشت را آگاهی كامل از دو نیروی متضاد سپنتامینو و انگره‌مینو دانسته‌است. در این بند می‌بینیم چگونه پیغمبر آریایی خطاب به جمعیتی كه برای شنیدن سخنان او به گردش حلقه زده‌اند می‌فرماید:

((امروز می‌خواهم بر جویندگان حقیقت و پژوهشگران و روشن‌بینان درباره دو پدیده بزرگ یا دو نیروی ضدین خیر و شر كه زاییده اندیشه خود بشر است، سخن بگویم و حقایقی را روشن سازم.

هم‌چنین درباره طرز ستایش و پرستش پروردگار را كه باید با خلوص نیت و ایمان كامل و نیایش و بزرگداشت وهومن یعنی افكار بزرگ و اندیشه‌های پاك كه مایه سعادت و خیر و بركت و پیشرفت و آبادانی جهان‌اند انجام شود، آگاه سازم. همچنین راه تحصیل دانش الهی و واقعی را كه جز در پرتو اشا یعنی راستی و پاكی و از خود‌گذشتگی میسر نمی‌شود، به شما نشان دهم). منظور آن وخشور از دانش الهی و واقعی نیز دانشی است كه در راه سود اجتماع و آبادانی كشور و پیشرفت ملت به كار برده‌شود. دانشی است كه خالی از حب و بغض و منافع فردی و شخصی باشد. دانش واقعی آن نیست كه برای نابودی بشر به كار برده‌شود، به‌طور مسلم این دانش هنگامی به سود اجتماع و مفید خواهد‌بود كه صاحب آن اصل راستی و درستی و پاكی و طهارت را رعایت كند.

شخصی كه دارای افكاری پلید و ناشایسته باشد، بدیهی است معلومات و اطلاعات خود را به ضرر جامعه و تنها به نفع خود به كار خواهدبرد.

پس دانش الهی و واقعی مبنای آن بر راستی و پاكی و از خودگذشتگی و محبت به همنوع قرار گرفته‌است و می‌تواند انسان را به درجه كمال برساند.

بنابراین با توجه به مفاد این بند می‌توان برخورداری از رسایی و رسیدن به بهشت خرم و پرفروغ را به‌طور خلاصه و به شرح زیر بیان كرد:

 

– 1آگاهی كامل داشتن و مومن بودن به دو اصل نیك و بد و مثبت و منفی و مبارزه همیشگی این دو اصل ضدین با یكدیگر؛

– 2ستایش هستی بخش دانا از روی خلوص نیت و صدق و صفا و ایمان و توكل داشتن به مبدأ كل از روی مهر و محبت و نه از روی ترس و اجبار؛

– 3پرورش فروزه وهومن یا اندیشه پاك و عقل و خرد و استعداد ذاتی و تسلط‌یافتن بر وسوسه‌های شیطانی و افكار ناشایست و پلید؛

– 4كسب دانش واقعی از طریق راستی و پاكی و پارسایی و پرهیزكاری.

 

نوشته: موبد فیروز آذرگشسب

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

اهمیت كار و تلاش در آیین زرتشتی

       

یكی از ویژگی‌های آیینی كه اشوزرتشت به جهانیان شناساند و از دیر و دور تاكنون همچنان تازه است و كاربردهای خود را حفظ‌كرده، نگاه آن به این جهان و زندگی این جهانی است. بر پایه آموزه‌های دین زرتشتی هركسی باید برای بهبود وضع تلاش كند و حاصل تلاش او سهمی در پیشبرد جهان داشته‌باشد. آن‌چه در پی می‌آید‌، نوشته‌ای از آقای هاشم رضی است كه از این زاویه به آیین اهورا داده اشوزرتشت نگاه كرده‌است.

«در آیین و فلسفه زرتشت زندگی ستوده و تقدیس شده‌است. در سراسر اوستا نیروی زندگی مواج و سرشار است. فلسفه و تعلیمات زرتشت حاصل اندیشه‌هایی است كه در كار و فعالیت پروریده شده‌است و این معنا را در كمتر دین و مذهبی ملاحظه می‌كنیم. در آیین‌های دیگر اگر دعوتی به كار و كوشش شده‌باشد مواردی نیز در آن یافت می‌شود كه قلندری و درویشی ستوده شده‌است. قرن ششم پیش از میلاد در هندوستان، چین، بین‌النهرین و حتی یونان افكار رواقی و روش عرفانی و صوفی‌مآبی نفوذ داشته‌است. لیكن برای قوم و گروهی كه كشاورزی پیشه داشته‌اند و بر زمینی نامستعد برای كشاورزی میهن گرفته‌بودند، جایی برای بیكارگی و قلندرمنشی وجود نداشت. زرتشت زندگی را می‌ستاید و آن را حرمت می‌نهد. پذیرفتن جمله زشتی‌ها، ناداری‌ها و كوتاه‌دستی‌های این دنیا را برای سعادت و احراز مقام در دنیایی دیگر نمی‌پذیرد و این یكی از نشان‌های پایندگی این آیین در تمام اعصار و قرون است.

پاكی در كردار و گفتار و پندار اساس اصلی این فلسفه جهانی است كار و كوشش، راستی و درستی دوری از جنگ طلبی، بر زمین نهادن جنگ ابزار و به دست‌گرفتن وسایلی كه از آن خیر و سودی برخیزد ستوده ‌شده و تقدیس گشته‌است «در یسنای – هات12- قطعه نهم» چنین آمده‌است «می‌ستایم دین نیك مزداپرستی را، دور كننده جنگ را بر زمین گذارنده جنگ ابزار را، خویشی دهنده را (فداكاری) پاك را آنهایی كه هستند نیز آنهایی كه خواهند بود، بزرگ‌ترین و بهترین و زیباترین و آن كه او اهورای زرتشتی است. به اهورامزدا همه نیكی‌ها را پیش‌كشی می‌كنم. این است ستایش دین مزداپرستی» در سراسر نوشته‌های زرتشتی زندگی همراه با نیكی و شرافت و كار ستاییده شده‌است. فضیلت و مورد محبت خدا قرارگرفتن و به نماز و عبادت پرداختن و از زندگی كناره‌جستن به امید دنیای دیگر، معرفی نشده‌است. اوستا كتاب عظیم اخلاق و درس زندگانی است. كتابی است كه تعالیمش برای دوران‌ها و حتا زمان پرغوغای ما عملی پرفایده‌ است. اهورامزدا این خداوندگار راستی و یگانه سمبل عقل و خرد است؛ عقل و خردی كلی كه احاطه بر خردهای كوچك‌تر را دارد و همواره راهنمای عقل است و ندای خرد است. در جهان مادی، در جهانی كه راستی و كوشش از راه راستی در آن هم چون سیاله‌ای ساری است. در یسنای 47 قطعه دوم آمده‌است «برای‎‎]ادای[ حق معرفت مزدا كه پدر راستی است، باید نسبت به این خرد مقدس بهترین اعمال را به جای آورد، خواه از گفتار زبان و سخنانی كه از خیال پاك است و خواه از كار بازوها و كوشش پارسا»

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند

چرا ایرانیان باستان دخمه داشته‌اند ؟

 

 یکی از پرسش‌هایی که از دیرباز همواره در ذهن بسیاری از غیر زرتشتیان و گروهی از زرتشتیان نیز مطرح بوده، علت «دخمه‌گذاری» درگذشتگان در ایران باستان و هزاران سال پیش است.

برای پاسخ دادن به این پرسش، برخی از اندیشمندان و پژوهشگران چه زرتشتی و چه غیرزرتشتی، به واکاوی و جست‌و‌جوی شرایط زندگی و آب و هوایی ایران در دوران باستان پرداخته‌اند و توانسته‌اند پاسخ‌های منطقی برای این پرسش بیابند. پاسخ‌هایی که نشان می‌دهد نیاکان ما چگونه توانسته‌اند از شرایط مکانی خود به گونه مناسبی بهره‌برداری کنند و با امکانات موجود با درگذشتگان خود رفتار کنند.

آنچه در پی می‌آید حاصل پژوهش و بررسی زنده‌یاد موبد «اردشیر آذرگشسب» است. وی در این مطلب ابتدا به چند روش مرسوم رفتار با مردگان که عبارتند از «به آب انداختن»، «سوزاندن» و «دفن» در خاک اشاره می‌کند و آن را حاصل شرایط زیست در کنار دریا، جنگل و مناطق کویری می‌داند. این روحانی زرتشتی سپس به علت «دخمه‌گذاری» در ایران باستان می‌پردازد و در این زمینه می‌نویسد:

ما ایرانیان همانند هندی‌ها و بسیاری از ملت‌های اروپایی از نژاد بزرگ آریان هستیم پدران و اجداد همه این ملت‌ها در روزگاران بسیار دور در سرزمینی زندگی می‌کردند که به گواهی اوستا، کتاب مذهبی زرتشتیان، ایران ویج نامیده‌می‌شد.

از روی نوشته‌های اوستا این‌طور نتیجه می‌گیریم که ایران ویج جایی بوده بسیار سرد، به حدی که در آنجا ده ماه در سال هوا سرد و زمین یخبندان بوده و تنها دو ماه هوا ملایم و معتدل بوده‌است. در پر گرد اول وندیداد که از پیدایش کشورهای جهان گفت‌وگو می‌کند، چنین می‌خوانیم که اولین کشوری که اهورامزدا بیافرید ایران ویج است که هوایش خیلی سرد است. آنجا ده ماه زمستان است و دوماه تابستان. آن‌جا هوا سرد است. سرد برای آب، سرد برای زمین، سرد برای گیاه، آن‌جا زمستان از سخت‌ترین بلاها است، در پرگرد پنجم وندیداد که در موضوع بردن مرده به دخمه بحث می‌کند وارد است «اگر تابستان گذشته و زمستان رسیده‌باشد مزدیسنان باید چه‌کار کنند» و جواب آن‌را بدین‌گونه ذکر می‌کند:

«در هر محله یا هر ده مزدیسنان باید اتاقی برای مرده بسازند و بدن بی‌جان را در آن‌جا گذارند تا دو روز تا سه روز، تا یک‌ماه، تا آن‌که پرندگان به پرواز درآیند، گیاهان شروع به روییدن کنند، آب‌ها جریان پیدا کنند و بادها زمین را خشک نمایند؛ بعد مزدیسنان باید مرده را به دخمه برند

پس ما دیدیم که ایران ویج محلی بوده‌است سرد و یخ‌بندان و به احتمال کلی کوهستانی که بیشتر ماه‌های سال زمین از برف پوشیده و احتمال دارد گاهی تا یک‌ماه تمام راه‌ها بسته‌بوده و بدیهی است با وسایل و ابزار اولیه که در اختیار آریایی‌ها بوده‌است، کندن زمین یخ بسته و کوهستانی به منظور دفن اموات برایشان به سهولت امکان نداشت و از طرف دیگر چون در آن سرزمین یخ بسته جنگل انبوه و یا رودخانه ژرف و بزرگ وجود نداشته‌است، سوزاندن مرده یا به آب انداختن آن نیز موردی پیدا نمی‌کرده‌است. بنابراین آریایی‌ها بهترین راه برای از بین بردن اجساد مردگان خود را دخمه گذاری دانستند.

به این معنی که درگذشته خود را در قله کوه‌های بلند، که دور از آبادی بود، می‌گذاشتند که مرغان لاشخور آن‌را بخورد و زودتر از بین ببرد تا موجب بروز بیماری‌های گوناگون نشود و زندگان و بازماندگان را آلوده نکند.

پس از مطالعه و ژرف‌بینی در نوشته‌های اوستایی به ذهن نگارنده این‌طور خطور کرد که شاید علت اصلی دخمه‌گذاری در ایران باستان سردی هوا و یخ‌بندان سخت و کوهستانی بودن سرزمین ایران ویج بوده‌است، به شرحی که در بالا گفته‌شد و بعد از مقایسه‌کردن این موضوع با آب و هوا و چگونگی نقاطی که ساکنین آن‌جا در حال حاضر اموات خود را در بالای کوه‌های بلند می‌گذارند، حدس بالا به یقین پیوست. امروز تا آن‌جایی که اطلاع داریم در دو نقطه دنیا اقوامی زندگی می‌کنند که با این‌که زرتشتی نیستند، معهذا مرده‌هایشان را در بالای کوه می‌گذارند و آنها را دفن نمی‌کنند. یکی از این نقاط کشور کوهستانی تبت است که به بام دنیا معروف است. در تبت قومی زندگی می‌کند که مرده‌های خود را دفن نمی‌کنند، بلکه آنها را در جاهای بلندی می‌گذارند که طعمه مرغان لاشخور شود. در دره جبال هندوکش که در شمال کابل واقع شده نیز مردمی زندگی می‌کنند که مراسم و عادات به خصوصی دارند و افغان‌ها آنها را به نام کافر می‌خوانند. این قوم نیز مرده خود را در عوض سپردن به خاک در صندوق‌هایی می‌گذارند و در بالای کوه‌های بلند می‌نهند. به‌طوری که جهانگردان و پژوهشگران نوشته‌اند سرزمین‌های نامبرده بالا هر دو کوهستانی است و دارای هوای بسیار سرد و یخ‌بندان.

با شرحی که در بالا داده‌شد، برای نگارنده مسلم است که علت اصلی دخمه‌گذاری در زمان قدیم تنها سردی زیاده از حد هوا و کوهستانی بودن محل سکونت آریایی‌ها و ناتوانی در کندن زمین یخ بسته با لوازم و ابزار اولیه بوده‌است.

 

منبع: کتاب آیین کفن و دفن نوشته موبد اردشیر آذرگشسب

خویشكاری اشوزرتشت

خویشكاری اشوزرتشت


یكی از مهم‌ترین خویشكاری‌ها و رسالت‌های هر پیامبری رهبری بشر به سوی یكتا‌پرستی و راستی و درستی است تا به وسیله آن صلح و آرامش مردمان فراهم آید و دست ستم‌پیشه‌گان و سلطه‌گران را از دامان ستم‌كشان و درمانده‌گان كوتاه گرداند.

اشوزرتشت در مورد خویشكاری خود برابر یسنای 28 بند 4 می‌فرماید:

«ای اهورامزدا من آگاهم كه مرا برای رهبری روان مردم جهان گماشته‌ای و ازپاداشی كه برای كردارنیك و بد می‌بخشی خبر دارم و آماده‌ام تا زمانی كه مرا تاب و توانایی هست به مردم بیاموزم كه به سوی راستی راه پویند

«ای اهورامزدا من كه زرتشت هستم از تو درخواست می‌كنم كه به من تاب و توانایی بخشی تا از پرتو راستی و پاك منشی بتوانم آرامش و آسایش جهان را فراهم سازم.» یسنا29 بند10

« ای مزدا به من نیروی راستی و پاك منشی و شجاعت روحی عطا فرما تا مردم جهان مرا به آسانی بپذیرند و جهانیان تعلیم مرا دریابند، چه برای این كار بزرگ تنها چشم امیدم به یاری و پشتیبانی توست.» یسنا 29 بند 11

 

سرچشمه : سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی