ماجرای پذیرش بهدینان ایرانزمین به هندوستان (پارسیان)

ماجرای پذیرش بهدینان ایرانزمین به هندوستان (پارسیان)


می گويند وقتی كه زرتشتيان مهاجر در محلی به نام سنجان از کشتی پياده شدند به راجه‌ی (فرمانروای) محل كه نامش «جادی رانا» بود پيامی فرستاده و درخواست پناهندگی نمودند. آنها در پيام خود نكات زير را به اطلاع راجه فرستادند تا وی آگاه باشد كه آيين آنها چندان با آداب و رسوم هندوان مباينت ندارد. 

1- ما پرستنده اهورامزدا ، خداوند بزرگ هستيم و برای خورشيد و عناصر چهار گانه (آب ، هوا ،‌ خاك و آتش) احترام قائليم.
2- هنگامی كه بدن‌های خود را می‌شوييم و يا به عبادت می‌پردازيم و يا غذا می‌خوريم و يا در برابر آتش مقدس قرار می‌گيريم ، سكوت را رعايت می‌كنيم.
3- هنگام اجرای مراسم مذهبی از بخور و گل و عطر استفاده می كنيم.
4- ما سدره و کُشتی می‌بنديم.
5- به ما سفارش شده كه با داد و دهش باشيم و هر كجا استخری و يا چاه آبی وجود دارد آن را برای استفاده دیگران كشف كنيم.
6- به ما سفارش شده هم نسبت به مردان و هم نسبت به زنان مهربان باشيم و همدردی نشان بدهيم.
7- هنگام عبادت و غذا خوردن کشتی می بنديم.
8- در آتش مقدس بخور می‌افكنيم و آن را معطر می‌سازيم.
9- در زندگی زناشویی پاکی و وفاداری آيين ماست.
10- روزی پنج بار عبادت می‌كنيم.
11- سالی يكبار برای نياكانمان مراسم ويژه‌ی مذهبی اجرا می‌كنيم.

راجه هندی در آغاز پناهندگی آنها را نپذيرفت و برای اينكه تقاضای آنان را مودبانه رد كرده باشد ، ظرفی پر از شير برای رهبر آنها ارسال داشت و منظورش از اين عمل آن بود كه سرزمينش پر جمعيت است و ديگر جای خالی در آن وجود ندارد كه آنان را در آن جای بدهد . رهبر زرتشتيان مهاجر یک مشت شكر برگرفت و آن را با احتياط روی شير مزبور ريخت به طوریكه حتی یک قطره از شیر بیرون نريخت. منظور وی از آميختن شكر به شير آن بود كه اولأ به راجه بفهماند باز جا برای سكونت یک عده معدود در سرزمينش پيدا میشود، دومأ اين عده معدود زندگی هندوان را شيرينتر خواهند ساخت ! راجه از اين نکته بینی به ‌اندازه ای خوشش آمد كه نه تنها به آنها اجازه اقامت داد بلكه تسهيلات لازم را نيز فراهم آورد تا در سرزمين هند راحت زندگی كنند.

 

ویژگیهای آیین زرتشت

ویژگیهای آیین زرتشت

 

یکتاپرستی :

گاتها نخستین کتاب سپندینه ای است که از چندین هزار سال پیش مردمان را به شاهراه یگانگی راهنمائی نموده و بر ضد گروه پروردگاران آریایی آیین مزدیسنا (یکتاپرستی) را استوار ساخت. در سراسر اوستا خداوند یگانه اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) نامیده شده است.

 

یکتاپرستی :

گاتها نخستین کتاب سپندینه ای است که از چندین هزار سال پیش مردمان را به شاهراه یگانگی راهنمائی نموده و بر ضد گروه پروردگاران آریایی آیین مزدیسنا (یکتاپرستی) را استوار ساخت. در سراسر اوستا خداوند یگانه اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) نامیده شده است.

 

آرمان زندگی :

نگرش آیین زرتشت به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اَشا است. از دیدگاه او، خداوند جان و خِرَد ، جهـان را بر پایه هنجـاری آفریده كه بر همه هستی حكمفـرماسـت. او این هنجار و نظم خردمنـدانه را « اَشـا » می نامد و انسان باید خود را با هنجار هستی، همگام و همراه سازد. در آموزش های اشوزرتشت آمان از آفرینش و نتیجه از زندگانی این است كه هر فردی باید در آبادی جهان و شادمانی جهانیان بكوشد و خود را با اندیشه ، گفتار و كردارنیك جاودانی نماید. اشوزرتشت می گوید : ” ما باید نیروی خود را صرف خدمت و خوشبختی دیگران نمائیم و آسایش آنان را فراهم آوریم تا بتوانیم جهان و جهانیان را خوشبخت سازیم.

 

چند برداشت آموزنده دیگر از گاتها :

سراسر گاتها پند و درس زندگیست. برای نمونه چند مورد آن را می آوریم:

 

آزادی :

كیش اشوزرتشت، دین آزادگی و آیین داد و امید است. برای نمونه گاتها، انسان را به گزینش منش نیك، رهبر دانا، دوست خردمند و همسر اَشو سفارش می كند ولی وادار نمی سازد. دین زرتشت به هر شخص به عنوان فرد ارج می گذارد. آزادی و اختیار یكی از با ارزش ترین داده اهورایی است و هیچ كسی حق گرفتن آن را ندارد.

 

ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی. زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کارکردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند. هات 31 بند 11

 

برابری زن و مرد :

در آیین زرتشت، انسان ها از هر نژاد ، ملیت و قوم، با هر زبان و رنگ پوست، دین و باور، از حقوقی برابر برخوردارند. برتری دینی، قومی و نژادی در این آیین نیست. زرتشت تنها عامل برتری را پایبندی به قانون اَشا و پیروی از اندیشه، گفتار و كرداد نیك می داند. از دیدگاه اشوزرتشت، خداوند، همه انسانها را آزاد آفریده و آنها را از بخشش آزادی و خِرَد برخوردار ساخته تا با بهره گیری از اندیشه خویش، دیدگاه پیشنهادهای گوناگون را ارزیابی كند و با اختیار كامل بهترین راه را در زندگانی برگزینند. چنانكه انسان ها از آزادی اندیشه و بیان برخوردارند، از حق آزادی در گزینش دین و آیین نیز بهره مند هستند. وقتی انسان ها از حقوقی مسازی برخوردار باشند، زن و مرد نیز در همه مراحل مادی و مینوی زندگی حقوقی برابر دارند.

 

ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید. هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصاً برگزینید. هات 30 بند 2

 

خوشبختی ما در خوشبختی دیگران :

مزدا اهورایی که فرمانروای یگانه است چنین پاداش روا داشته است که « خوشبختی از آن کسیست که دیگران را خوشبخت سازد.» هات 34 بند1

 

مهر ورزی :

در آیین زرتشت، جنگ و دشمنی چه از برای كشورگشایی و چه بنام گسترش دین، نادرست است. او به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی می اندیشد. همه انسانها باید با پیوستن و پایبندی به اَشا ، مهربانی و یگانگی را در بین خود گسترش دهند تا دوستی جهانی پدیدار گردد. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه ، باوز و پیمان خود را در سرود « مَزده یَسنو اَهمی» به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشی استوار می سازد؛ او آیینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگر آشتی، از خود گذشتگی و پارسایی است.

 

این سخنان را به نو عروسان و تازه دامادان می گویم . امیدوارم اندرزم را بگوش هوش بشنوید و با ضمیری روشن آنرا نیک دریابید و بخاطر بسپرید : همیشه با نیک منشی و مهر و دوستی زندگی کنید و در راستی و پاکی و مهر ورزی از یکدیگر پیشی جوئید. چه بیگمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد. هات 53 بند5

 

شادی و شاد زیوی :

دین زرتشت، آیین شادمانی است. از این رو پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. در این آیین جشن و سرور یکی از راه های نیایش و ستایش خداوند و نزدیک شدن به اوست. پیامبر ایران، پیروان خود را شادمان و خشنود می خواهد زیرا در پرتو این فروزه ها، تنِ انسان ، نیرومند و روان او شاد می گردد. در نتیجه شوق به کار و کوشش در آن فزونی می یابد. در بینش اشوزرتشت خوشبختی و آسایش راستین تنها با تلاش و از راه راستی به دست می آید و هرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت می پندارد به خرسندی راستین دست نیافته است.

 

ای پروردگار برای برخورداری از شادمانی و خوشبختی ، بخشایش بیمانندت را بمن بنما. ای هستی بخش بخشایشی را که از اندیشه و کردار نیک سرچشمه می گیرد بمن ارزانی دار. ای آرمیتی ای نمود عشق و بردباری، بوسیله راستی دلهای ما را روشن ساز تا به شادی و خوشبختی دست یابیم. هات 33 بند 13 و هات 33 بند 10

 

سازندگی و آبادی :

یكی از مؤثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت كه خوشبختی مردمان را به دنبال خواهد داشت، كار و كوشش است. اشوزرتشت از همه خواستار است كه در راستای پیروی از قانون اَشا و به یاری منش نیك تا آنجا كه می توانند برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی تلاش كنند و سازندگی ایجاد نمایند. هنرآفرینی و تلاش در انجام كارنیك، یكی از راه های نیایش پروردگار است. بر این پایه ، درویشی، ریاضت كشیدن، تنبلی و گوایی از كارهای ناشایست می باشد.

 

پروردگار را بشود مانند کسانیکه جهان را بسوی رسایی و آبادی پیش می برند از آفریده های وفا دار تو باشیم. هات 30 بند9

 

آموزش :

دانا باید با دانش خویش نادان را آگاه سازد. نشاید که نایخرد گمراه بماند. هات 31 بند17

 

راستی :

ای مردان و زنان از دروغ بپرهیزید. از پیشرفت ریا و فریب جلوگیری کنید و بدانید آن خوشی و سروری که از راه نادرست و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید جز رنج و افسوس چیزی ببار نخواهد آورد. هات 53 بند6

 

باور ایمان :

مرد خردمند با آگاهی از اینکه عشق و ایمان به خدا سرچشمه راستی است گمراهان و زشتکاران را به پرورش منش پاک و انجام کار نیک و مهرورزی به دیگران اندرز خواهد داد و سرانجام ای خداوند جان و خرد همه زشتکاران با آگاهی از حقیقت بسوی تو خواهند آمد. هات 34 بند 10

 

کمک به دیگران :

مرد دانا و توانائی که بنا به دستور ایزدی و یا از راه مهر و عواطف انسانی خواستاران کمک را خواه از هواخواهان راستی و یا دروغ به گرمی پذیرا شود. او پیرو راه اشا بوده و زندگیش سراسر سرشار از راستی و درستی می باشد. ای هستی بخش دانا او بخردی است که با نیروی دانش، گمراه را از تباهی و نیستی رهانیده و او را به خودشناسی و اتکا به نفس رهبری خواهد کرد. هات 46 بند 5

 

مهر و دوستی :

خشم و نفرت را از خود دور کنید. اجازه ندهید اندیشه هایتان به خشونت و ستم گرایش پیدا کند. به منش پاک و مهر و محبت دلبستگی نشان دهید، رادمردان پاک سرشت برای گسترش راستی و درستی پیوند استوار خواهند ساخت و هواخواهان راستی را بسوی بهشت جایگاه تو ای اهورا که منزلگه راستان و پاکان است رهبری خواهند کرد. هات 48 بند7

 

اصول دین زرتشت

اصول دین زرتشت

 

شاید شما توجه کرده‏اید که در نگاره‏های ترسیم‏شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصایی 9 (نه) بند دردست دارد. همچنین بر پایه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامیکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ویژه که مراسم سدره‏پوشی نامیده می شود در برابرموبد زوت و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفیدرنگ سدره نیز از 9 (نه) تکه تشکیل‏شده‏است. این 9 بند یا نه تکه، بیانگر 9 اصل دین زرتشتی است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به‏طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید دید که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته‏شده‏است. هرگز قدیمی نمی‏شود و نه‏تنها برای انسان‏های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل‏پیاده‏کردن‏است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قراردهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته ای باشد و هم می تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسایی راهنماباشد:

 

1-باور به یكتایی خدا: خدایی كه اهورا(هستی بخش) و مزدا (دانای بزرگ) است و این دو صفت بزرگی ودانایی هم آهنگ و از هم جدا ناشدن است . خدایی كه درهمه جا ودر همه چیز درتجلی است. خدایی كه هر چه را آفریده نیك و لازم و ملزوم یكدیگرآفریده و خلاصه خدایی كه صفات كامل آن در نماز صدویك نام خدا شرح داده شده است: برهمه چیز آگاه، بر همه كارتوانا و بی نیاز و… .

 

2-باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام آوری كه پس از شك كردن به باورهای پیشینیان خود پس از ده سال در كوه اشیدرنه، از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده‏شد و از توحید و نبوت و معاد خبرداد و پیام خود را مانتره (برانگزینده اندیشه) نامید و از دین(دئنا) به مفهوم وجدان سخن به میان‏آورد. باورهایی كه ابتدا به مردم خود ارایه‏نمود و آرام آرام دین او بخش بزرگی از این كره خاكی را در برگرفت و پیروان او مزده یسنان یا مزداپرستان و بعدها بهدین و زرتشتیان نامیده‏شدند.

 

3-باور به روح و جهان واپسین(جهان مینوی): یعنی بهشت و گروسمان(خانه راستی) و دوزخ(خانه دروغ).

 

4-باور به اشا(راستی): اشوزرتشت اولین كسی است كه به وجود هنجار هستی(اشا) پی‏برد واز حاكم بودن قانون اشا در جهان هستی (گیتی و مینو) سخن‏گفت. و فرمود انسان می تواند با خردخویش به قوانین طبیعت (اشا) پی‏برده و از آن استفاده و یا سوءاستفاده نماید. وانسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را به‏درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم‏آهنگ و همراه سازد و…..

 

5- باور به گوهر آدمی‏وآدمیت: برپایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هرجنس ونژادومذهبی دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تری نسبت به دیگرموجودات برخوردار می باشد و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته وآزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می‏سازند و دارای حقوق برابر می‏باشند و در مجموع «من» دارند ومی‏توانند «من» خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش«سپنته من» یا بدترین منش«انگره من» گردند و آموزش می‏دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از «سپنته من» و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا«انگره من» است و… .

 

6- باوربه هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن(منش نیك«یا اندیشه و گفتارو کردارنیک»)، اردیبهشت(راستی)، شهریور(تسلط برنفس)، سپندارمزد(دانش اندوزی و پویایی)، خرداد(رسایی خواهی و کمال جویی) و اَمرداد(بی مرگی و جاودانگی) می‏شناسد و می‏آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورایی به طور کامل برخوردارگردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی‏بیند و با او یکی می‏گردد. این باور دردوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده‏است.

 

7- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم‏نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری(خویت‏وَدس) و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گُهنبار و جشن‏خوانی‏ها و بخشش (میزد) و غیره…. به گونه ای بسیار آبرومند برگزار می‏گردد.

 

8- باور به سپنتایی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب و باد و خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه‏دارد.

 

9- باور به فرشکردبودن: بنابر آموزش‏های گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی می‏برند و با تمام توان در پویایی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد(تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد. مثبت‏نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتی است.

 

شگفتی‌های ‌ اندیشه‌ اشوزرتشت

شگفتی‌های ‌ اندیشه‌ اشوزرتشت

 

از آنجا که «اندیشه‌ها»ی بشری بنیانگزار باورهای انسان‌ها‌ هستند و «باورهای» بشری است که وجدان فطری انسان‌ها را تعریف می‌کنند، خلق وخو و اخلاق می‌شود. و«اخلاق» است که «قانون» را می‌نویسد و حدوحدود، حق وحقوق و آزادی‌های فردی واجتماعی را به‌دقت تعریف می‌کند و درنتیجه «امنیت» و«عدالت» در فرد و جامعه ایجاد می‌کند. تنها چنانچه اندیشه‌های بشری انسانی باشد، می‌تواند باورهای انسانی، اخلاق، قانون، امنیت وعدالت انسانی به‌باور‌آورد و تعالی‌بخش و فروهرساز باشد. وگرنه فرد و جامعه را به بی‌راهه می‌کشاند.

 

در روز خورداد ازماه فروردین ۱۷۶۸ سال پیش از میلاد در سرزمین «ایران‌ویج» که‌ هنوزآریاییان درجهان پراکنده نشده و با زندگی دامدا ری و انجام ییلاق و قشلاق، روزگار می‌گذرانیدند و بی‌سوادی و نادانی درجهان فراگیر بود و سران و پیشوایان، با باور به طبیعت‌پرستی و خدایان پنداری ازروی ناآگاهی و نادانی و برای نگهداری منافع و مصالح خویش، فرهنگ تسلیم‌شدن به سرنوشت و خرافات را در میان مردم گسترش می‌دادند. در شهر «رگه» در کنار دریاچه‌ی « چیچَست»، کودکی پای به گیتی نهاد که پدرش «پُوروشَسب» و مادرش «دُغدو» ازخانواده «اسپیتمان»، نام او را «زرتشت» نهادند. و در کودکی به استادی اندیشمند به‌نام «بُرزین» سپرده شد تا دانش زمان بیاموزد. اشوزرتشت در کودکی بسیار پرسشگر بود و تا پاسخ منطقی پرسش خود را نمی‌یافت، از پای نمی‌نشست. اندیشه‌ی پژوهشگرِ او، وی را برآن داشت که به ‌همه باورهای نیاکانی و اوضاع اجتماعی زمانه خویش تردید به دل راه دهد و راه و روش‌هایی را که مردمان زمان او که آیین «مهری» و «زروانیسم» و «هوشنگی» داشتند و پیشوایانشان «کرپن» و«اوسیج‌ها»، آنها را پاسداری و تبلیغ می‌کردند و کاوی‌ها(پادشاهان کیانی) با همه‌ی توان از آنها دفاع می‌نمودند، را نابخردانه یافت. آیین‌هایی که بر پایه‌ی ترس از خدایان پنداری استوار بود و دروغ و ناراستی می‌پراکند و بر خشم وکین می افزودند وجهان را به تباهی می‌کشاند(گاتها(.

 

زرتشت درسن ۲۰ سالگی برای فروشدن در اندیشه‌های خویش و یافتن پاسخی راستین در حل دشواری‌ها به کوه «اُشیدَرنه» پناه برد وبه مدت ده سال با خدای خود خلوت گزید و به درون‌نگری پرداخت،(همه‌ی بندهای یسنا۲۸). اوپرسش‌های بی‌شمار خویش را به‌وسیله «وهومن» (نیک اندیشی) با اهورامزدا(دانای بزرگ‌هستی بخش) درمیان نهاد و پس از برگزیده شدن به پیامبری درسن سی سالگی با کتاب آسمانی «گاتها» به میان مردم بازگشته، انسان‌ها را به دریافت و پذیرش و پیروی از دین «مزده‌یسنی» ومبارزه منطقی و خردمندانه با آیین‌های «دیویسنی» تبلیغ نمود.

 

خوشبختانه امروزه کتاب آسمانی زرتشتیان «گاتها» با تلاش و کوشش و گذشت و فداکاری نیاکان بهدین به‌ویژه موبدان، به‌گونه‌ای بسیار دقیق و کامل مانده است و توسط اوستاشناسان با دقت برگردان شده است و هر انسانی خود می‌تواند با بازگشت به این کتاب، به ریزه‌کاری‌های اندیشه‌ها و باورهای پیامبر ایران زمین، اشوزرتشت پی‌ببرد.

 

اینجانب به عنوان موبدی پژوهشگر که از کودکی با این اندیشه آشنایی داشته و بیش از چهل سال است که برروی تک‌تک بندهای گاتها پژوهش می‌نمایم، با تحقیق کامل، می‌توانم با دیگر اندیشمندان و اوستاشناسان جهان‌ هم‌آواز گردم که اندیشه‌های گفته‌شده ازسوی پیامبرایرانی درگاتها، کشف یک سری حقیقت و اعلام آن به بشریت می‌باشد. که سخن گفتن درباره‌ی ‌هر کدام از آن، خواهان ساعت‌ها زمان و کاوش می‌باشد. و کوشش می‌کنم که تنها به چند باورشگفت‌انگیزی که دراین کتاب آسمانی دیده‌ام، به‌گونه‌ای بسیار فشرده اشاره نمایم:

 

۱نخستین کشف شگفت‌انگیز اشوزرتشت که نظر هر اندیشمندی را برمی‌انگیزاند، باور به «اهورامزدا» خدای یکتا و بی‌همتای است که اهورا(هستی بخش)ی، مزدا(ابردانا وحکیم) است و در همه ‌هستی درجریان است و کل آفرینش جلوه‌ای از ذات پاک اوست و بدون استثنا ‌هر چه را آفریده، گوهر می‌باشد و چیزی به نام بدی درجهانِ حقیقت، وجود خارجی ندارد. و هر انسانی در جهان می‌تواند با خودکاوی و خودشناسی، فروهر خویش را دریابد و خدا را در وجود خود پیدا کرده و با برگزیدن اندیشه‌های «سِپنتَه مَنی» با تمرین، با او هماهنگ و یکی شود.

 

۲کشف بزرگ دوم اشوزرتشت این بود که جهان‌هستی، ازدوبخش «گیتی» و «مَینیو» تشکیل شده واین دو بخش درهم و باهم بوده و از یکدیگر جداناشدنی است. ‌هرانسانی درجهان نیز از دو بُعد گیتایی و مینوی(تن‌وروان، جسم‌وجان، آترَسْچا و مِنَنْک‌هَسچا، عقل ‌و احساس) تشکیل یافته است. انسان باید به‌گونه‌ای زندگی کند که ‌هم گیتی را داشته باشد وهم مینو را و هم تن را و هم روان را.

 

۳اودریافت که اهورامزدا به انسان دونیروی بزرگ و بی‌همانند، مَنه (خرد) و دَئنا(وجدان) بخشیده وآزادی کامل گزینش داده‌است. تاهرکس بنابر شناخت خود، با آزادی کامل راه خویش را برگزیند. بنابراین نه تنها نباید از خدا ترسید بلکه باید دانست که خدا همه انسان‌ها را از هر جنس، نژاد، ملیت و مذهب که باشند، به یک نسبت دوست دارد و یار و پشتیبان ‌همه سِپنتَه‌مَن‌ها(نیکان، خوبان، پیروان راه راستی) خواهد بود.

 

۴کشف دیگر اشوزرتشت که جهان اندیشه را به شگفتی بسیار واداشته‌است، کشف قانون «اشا» بود. اشوزرتشت به درستی دریافت که جهان‌ هستی برپایه‌ی ‌هنجاری دقیق، یکسان و جاودانه به نام «اشا» به مفهوم راستی، پاکی و عشق اهورایی استوار است و هیچ بخشی از هستی، توان درگذشتن ازاین قانون را ندارد. مگر انسان که به ‌علت برخورداری از خرد می‌تواند این قانون را بشناسد وازآن استفاده یا سوءاستفاده کند. بنابراین آموزش داد که ‌همگی بدانند که «راه درجهان یکی‌است وآن راه اشویی است» وانسان‌هایی پیروز و سرافرازند که این قانون را به‌درستی بشناسند و با همه‌ی وجود برپایه آن رفتار کرده، در برابر دروغ و دروغ‌پرستان به نبرد اندیشه بپردازند.

 

۵کشف دیگر او، مقدس‌دانستن محیط‌زیست و پاک نگداشتن چهارآخشیج(عنصر) آب، باد، خاک و آتش می‌باشد. اندیشه‌ای که تازه شاید بیش ازصد سال نیست که بشر به این حقیقت رسیده و دریافته که روان آفرینش از روان ما انسان‌ها جدا نیست و اگر محیط‌زیست گرامی داشته نشود و آلوده گردد، خسارت جبران ناپذیری به‌بارخواهد آمد.

 

۶کشف بزرگ دیگر او این بود که دریافت، چون «شر» تابعی از قانون «اشا» است. بنابراین انسان می‌تواند با دانش، بر همه‌ی بدی‌ها که موجب «شر» برای بشر می‌شود، چیره شود. او آموزش داد که ‌همه انسان‌ها وظیفه دارند که پیش از روز واپسین، هنجارطبیعت یا «اشا» را بشناسند و راه راستی رابه دیگران بیاموزد.

 

۷او دریافت که «می‌ستاییم دین پاک مزدیسنی زرتشتی را که دور نگهدارنده جنگ افزار وآشتی‌دهنده و دین ازخودگذشتگی است» و تنها نبردی را که ستود، نبرد در دامنه اندیشه بود. و تنها استفاده از اسلحه را برای دفاع روا دانست.

 

۸اشوزرتشت دریافت که‌ همین‌که انسان آفریده شد، دو نیرو در اندیشه او شکل می‌گیرد، یکی «نیک» دراندیشه، گفتار و کردار(سِپنتَه‌مَن) و دیگری «بد» دراندیشه، گفتار و کردار(اَنگره‌مَن). و«اَهرِه‌مَن» وجودِ خارجی نداشته و تنها در اندیشه انسان است که معنی و مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که اهورامزدا، اهورا(هستی بخش) وآفریننده است. اَنگره که منفی و واپس‌گرا و ویرانگر است، تنها در «مَن» و شخصیت انسان وجود دارد. درحقیقت خداوند، انسان را آفریده و انسان «اَهرِه‌مَن» را. و هر چه نیکی و آبادانی و پیشرفت می‌بینیم حاصل تلاش آدم‌های «‌هومَن» و «وهومن» و«سِپنتَه‌مَن» گیتی، و هر چه بدی در جهان می‌بینیم حاصل کوشش آدم‌های «دُژمَن» و «اَکَمَن» و «اَنگره‌مَن» است.

 

۹کشف شگفت‌انگیز دیگر اشوزرتشت این بود که تنها خط‌کش و معیار دقیقی که می‌تواند «نیکی» را از «بدی» جدا کند، ترازوی «مَنَه»(خرد) و«دَئنا»(وجدان) می‌باشد. زیرا که «خرد» یا «عقل» سودمندی فردی و «وجدان»، سودمندی جمع را جستجو می‌کنند و تنها رفتاری را می‌توان نیک نامید که لااقل‌ هرچه به خود نمی‌پسندی به دیگری(یعنی‌هیچ انسان دیگری از هر جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب) نپسندی. که البته اشوزرتشت در گاتها از این مرحله نیز بالاتر می‌آموزد و می‌فرماید که «انسانی به راستی خوشبخت است که خوشبختی دیگران رافراهم نماید.» که این باورآموزش و تبلیغ «اخلاق انسانی» به‌ گونه‌ای کامل و به بالاترین شکل ممکن می‌باشد.

 

۱۰کشف دیگر پیامبرآریایی این بود که «باور»هاست که «وجدان فطری انسان» را پرورش می‌دهد. پس برای آموزش باورهای خویش، از واژه‌ی «دئنا» یا «دین» که به مفهوم «وجدان آگاه انسانی» بود بهره ‌برد و «دین مزدیسنی زرتشتی» را بنیان نهاد. به این امید که این واژه دین، گویای کامل اندیشه‌های انسانی او باشد و هرگز از راه وجدان و انسانیت دور نشود. اندیشه‌هایی که تعالی‌بخش و«سِپنتَه‌مَن»ساز است و فرقه‌ساز نمی‌باشد. و درپی آموزش و پرورش انسان‌هایی بود که جز خدا نبینند و جز در اندیشه خوشبخت کردن دیگران اندیشه‌ی دیگری درسر نپرورانند و از بام تا شام، بال اندیشه و گفتارنیک خود را بازکرده ، ازبالا به مسایل نگاه کنند و با سرعت وشتابی فراتر از توان خویش‌، جهان را به‌ سوی پیشرفت و آبادانی برانند.

 

۱۱این پیامبر راستین دریافت که «دانا نیک را برمی‌گزیند و نادان بد را» و آموزش داد که « دانا وظیفه دارد که نادان را بیاموزد، نشاید(و نباید که ببیند و بردباری کند) که نادان سرگشته بماند». واین اصل باید، همواره پیوستگی داشته باشد.

 

۱۲کشف بزرگ دیگر اشوزرتشت این بود که نماز باید کرداری باشد.‌ هرچند که درگاتها می‌فرماید که «اینک با دست‌های برافراشته تورا ای اهورامزدا ستایش می‌کنم» ولی چون دریافته‌است که «دوصد گفته چون نیم کردارنیست» دربندی دیگر و بی‌درنگ سفارش می‌کند که «با اندیشه و گفتار و کردارنیک ستایش‌هایم را به ‌تو ای مزدا اهورا، پیشکش می‌نمایم.» یعنی ‌هرچند که نمازخواندن یک کارمذهبی است و برای ‌هر زرتشتی پنج گاه سرودن واژه‌های مانتره اوستا شایسته است. ولی باید نمازبه دعا و ثناکردن پایان نیابد و  مفهومی شود و کرداری گردد و آموزش داد که تنها عمل‌کردن به «نیکی و راستی» است که اهورامزدا را خشنود می‌سازد.

 

۱۳بخش‌بندی مردم گیتی به سه دسته «اَشَوَنان»، «نادانان» و «دروگوَندان» از قدرت بی‌نهایت اندیشه و خردمندی اشوزرتشت خبر می‌دهد. که امروزه نیز می‌تواند بسیار کارساز باشد. امروزه نیز تنها راه نجات جهان از جهل و بی‌خبری و ویرانی و خرافات این است که «اَشَوَنان»(حق‌شناسان ونیکوکاران)، «نادانان» را از دانش خویش بهره‌مند سازند و با دروغ‌پرستان «دروگوَندان» با اسلحه اندیشه و خرد، نبرد کنند وتا شکست کامل آنها، از پای ننشینند.

 

۱۴باور به‌ هفت پایه عرفان زرتشتی یکی ازشگفت انگیزترین اندیشه‌های اشوزرتشت است. که می‌آموزاند که، انسان تنها موجودی برروی زمین است که به‌علت برخورداری از خرد می‌تواند «مَن»ِ خویش را به‌سوی «سِپَنتَه‌مَنی» راهنمایی‌کند وبا آموزش شش فروزه دیگر یعنی وهومن(نیک منشی)، اَردیبهشت(بهترین راستی، پاکی وعشق اهورایی)، شهریور(شهریاری برخویش و چیرگی بر نفس) و سپندارمزد(مهر،محبت و فروتنی) و خورداد(دانش اندوزی تا رسیدن به رسایی) به امرداد(جاودانگی) برسد. وبه راستی «سِپَنتَه‌مَن» گشته با خدا یکی شود.

 

ازاین گونه حقایق بی نظیر و پُر از فرهنگ اشویی، را که اشوزرتشت به راستی کشف وبه مردمان آشکار کرد، و در کتاب آسمانی خود «گاتها» وجود دارد وشما می‌توانید با خواندن و پژوهش اندیشمندانه آن، به کنه آن دست یابید.

با معنای حجاب در فرهنگ ایرانی آشنا شویم

با معنای حجاب در فرهنگ ایرانی آشنا شویم


 

پیش از پاسخ دادن به این پرسش باید یاد اور شوم که حجاب با پوشش و لباس متفاوت میباشد.پوشش اموال و نموامیس ما را از چشم داشت دیگران و همچنین از گرما و سرما و گرد و خاک نگهداری مینکند. و اما لباس نوعی پوشش است بامدل های گوناگون که به انسان جلوه های زیبایی و شکوه خاصی میبخشد و بسته به سن و جنس و کار و … مدل های مختلفی دارد.لباس عادی.مهمانی.ورزش.کارگری و سازمانی و …. نمیتوانند با یکدیگر یکسان و یک شکل باشند و هر کس سلیقه ای دارد.بنا براین تعریف پوشش و لباس بیشتر جنبه ی ظاهری و بیرونی دارد. و اما حجاب از واژه ی حجب و حیا سرچشمه گرفته و مفهومی والاتر و معنوی تر دارد. و خود به دو صورت ظاهری و باطنی تظاهر میکند در این صورت مردان و زنانی را میتوان حقیقتا با حجب و حیا تلقی کرد که بر اساس باور به رعایت حجاب حجاب باطنی قوی حجاب ظاهری خود را شایسته نگه میدارند. حجاب ظاهری لباسیست که بخش هایی از بدن انسان را که از نشان دادن انان شرم و حیا دارد را میپوشاند. و این امر کاملا نسبی است و بستگی به جهانبینی و سطح اگاهی هر انسان دارد.مسلما انسان های نخستین به هیچ روی از اینکه لخت هستند خجالت نمیکشیدند و نخست به علت نگاهداری اندام خود از گرد و خاک و خار و خاشاک و گرما و سرماپوشش به تن میکردند به گونه ای که اگر به سیر رسایی(تکامل) حجاب نگاه کنیمنخست انسان از پوشش اغاز کرد و سپس یاد گرفت که پوشش خود را اراسته کند و لباس پدید امد و پس از اینکه اخلاق و معنویت اهمیت یافت حجاب مطرح شد. از طرفی تا همین سد(صد نه) سال پیش مردم از نعمت داشتن حمام در منزل برخورداد نبودند و بیشتر انان ها از صبح تا شام با گرد و غبار و گرما و سرما و افتاب سر و کار داشتند.بنابر این نباید این تصور برای ما پیش اید که تصویر هایی که در تخت جمشید یا کتیبه ها و سایر اثار باستانی ایران مشاهده میکنیم که تنها قرص صورت و دستانشان بیرون است بعنوان حجاب بوده بلکه به مناسبت شغلی و بیشتر جنبه ی پوشش داشته است. و اما حجاب باطنی یعنی داشتن حجب و حیای قلبی و باور درونی به پایبندی به اخلاق و حفظ حرمت ابروی خود و دیگران. که متاسفانه امروز مشاهده میکنیم که میان بسیاری از افرادی که تظاهر به داشتن حجاب نیز میکنند مشاهده نمیشود و اتفاقامردان از بسیاری جهات از زن هایی که انان را بدحجاب میدانیم بی حجاب تر و پرروتر و بی شرم تر شده اند. فلانی که با کمال پررویی گران فروشی میکند و حتی اجازه ی اعتراض هم به شما نمیدهد.دیگری با منشی خود ارتباط برقرار میکند و پس از اینکه رازش افشا شد زنش را طلاق میدهد و با داشتن سه فرزند با او ازدواج میکند و با گردن برافراشته در محافل و مجالس نیز شرکت میکند و تازه طلب کار هم هست…. فردی خجالت نمیکشد و گدایی میکند و وقتی پول کف دستش میگذاری با کمال پررویی پرت میکند و میگوید همین؟! انگار ارث پدرش را از شما میخواهد. و هزاران موارد دیگر که از صبح تا شام در پیرامون ما اتفاق میافتدو همه به سادگی از کنار و ان میگذریم و به ان عادت کرده ایم.به طوری که متاسفانه امروز خیلی ها کسانی را که به اخلاق و معنویات پایبند هستند هالو و ساده لوح تلقی میکنند و در حالی که همه ی ادیان جهان اموزش میدهند که خداوند کسی را را که حجاب باطنی قوی و محکم دارد و با تمام وجود حجاب ظاهری درست و خداپسندانه را رعایت میکند را دوست دارد.خیلی ها تصور میکنند که خداوند تنها حجاب ظاهری را میبیند و به حجاب باطنی انسان کاری ندارد.تجربه و دانش نیز ثابت کرده که حفظ حجاب ظاهری نمیتواند تضمین کننده ی حجاب باطنی محکمی باشد. و اما حجاب در دین زرتشت و مذهب زرتشتی:اشو زرتشت 3744 سال پیش به این مساله ی مهم توجه داشتند که وقتی باطن وجدان و معنویت انسان ها با شناخت خود و جهان اطراف خود به اندازه ی کافی نیرو گرفته و حجاب باطنی قوی برای انسان ها ساخته شد حجاب ظاهری خود به خود رعایت خواهد شد.این پیامبر اهورایی زن و مرد را برابر دانسته و نیکی و راستی را ستوده و تبلیغ کرده است و ازادی را تحسین نموده است و میفرماید : خداوند به انسان وجدان .خرد و قوه ی اراده بخشید تا هر کسی سرنوشت خود را بسازد و نیکی و راستی (اشو) را تبلیغ نماید و بدی و دروگ (دروغ) را از خود دور نگاه داشته و بنابر این هرچند دیده میشود که در گاثاها از حجاب یا پوشش ظاهری به ویژه سخن به میان نیامده است ولی تاریخ گواهی میدهد که شاید زرتشتیان جز نخستین مردمی باشند که به پوشش به شکل حجاب نگاه کرده و زنان و مردان تلاش داشته اند که از حجاب درونی و برونی نیرومند و قوی برخوردتر گردند و با وصفی که در همه ی مراسم ها و ایین ها ملی و مذهبی زن و مرد تا حد معقول و متعالی با هم مختلط بوده اند و در روابط شخصی و اجتماعی از حجاب باطنی نیرومندی بهرهمند بوده اند و با پوشیدن لباسی معقول از تندروی ها و کندروی ها جلوگیری نموده اند و ضمن افزایش شخصیت و وقار خود از حرکات جلف و سبک پرهیز نموده اند به محافل احترام و شکوه بخشیده اند.به گونه ای که زرتشتیان به نیکی و راستی همیشه زبان زد خاص و عام بوده اند. زنان و مردان زرتشتی از پیر و جوان امروز نیز تلاش میکنند که ادامه دهنده راه پر شکوه نیاکان خود باشند و با پوشیدن حجابی متناسب به زیبایی و شکوه خود بیفزایند و درعین حال فریبنده نباشند و خرد و وجدان فردی و جمعی را به سخره نگیرند. ابروی جماعت را روز به روز بیشتر افزون نمایند و در مجامع و محافل عمومی و مابین هم میهنان گرامی نیز رعایت حجاب را بر خود واجب میدانند و با حفظ حجاب باطنی قوی و یاری رسانیدن به دیگر هم میهنان ارجمند در راه ساختن ایرانی اباد و ازاد و شاد کوشا میباشند….. و چه خوب بود که بانوان ما لااقل در محافل زرتشتی از لباس سنتی و زیبا و متین و با شکوه قدیمیمان نیز استفاده مینمودند تا این فرهنگ شایسته تداوم یابد و به فراموشی سپرده نشود. به نظر شما چه عاملی از پررویی زیاد و بدحجابی باطنی و ظاهری و فسادهای اجتماعی جلوگیری میکند؟ البته خوشبختانه باید اعتراف کرد که بیشترینه ی ایرانیان ادم هایی سالم . پاک بوده و دارای وجدانی قوی و میباشند و از انجام کارهای ناشایست بشدت احساس گناه میکنند از طرفی تنبیه و مجازات نمیتواند راه گشا باشد و حداقل چند عامل مثبت لازم است تا بتواند حد زیادی از فسادهای فردی و اجتماعی را پیشگیری کرده و به حداقل برساند : نخستین عامل: ایجاد وجدان اگاهانه و دانش زندگی کردن به مردم است تا همه دریابند که هر انسان از چه قابلیت های بالایی برخوردار است و باور کنند که اینکه گفته شد خوشبختی ازان کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم کند.حقیقت دارد و اگر هرکدام از ما خودمان را کنترل کردیم و از انجام کوچکترین کارهای ناشایست شرمنه شده و توهین به شخصیت انسانی خود دانسته فرزندان و اطرافیان سرمشق میگیرند و این باور مانند یک موج سراسر همبودگاه(جامعه) ما را فرا میگیرد و یا بر عکس اگر هر کدام ازما گفتیم به من چه و یا (با یک سبد گل بهار نمیشود)و با این سخنان تنها تلاش کنیم که گلیم خودمان را از اب بیرون بیاوریم و به فکر گلیم دیگران نباشیم از همین بدتر خواهد شد.. به نظر اینجانب مهمترین عامل سلامت اجتماع باور اگاهانه مردم است وقتی مردم به اصول انسانیت پایبند باشند و زن و مرد دیگر مردمان گیتی را به یک چشم دیدند و پذیرفتند که هرچه به خود نمیپسندند به دیگران نیز نپسندند انگاه به گونه اگاهانه حاضر به انجام کارهای بد و خلاف و همبودگاه ستیزی نمیشوند. ((دانا نیک را برمیگزیند و نادان بد را.گاثاها)) دومین عامل: اقتصاد است انچه مسلم است شکم گرسنه دین و ایمان ندارد و پول زیاد بدون زحمت و باداورده نیز فساد به بار میاورد.این شعار نیست و حقیقت دارد. بنابراین بر دولت ها است که با ایجاد شرایط اقتصادی سالم و پویا و قوانین مدنی و مردمی و با پراکندن فرهنگ راستی و درستی در همبودگاه و با مبارزه ی با دروغ به هر شکل ان و به وسیله ی تبلیغ امور خیریه و دستگیری از نیازمندان از فساد در همبودگاه بکاهد. سومین عامل: قانون منطقی و محکمی است که دولت بایستی بر اساس حفظ حجاب باطنی در همبودگاه ایجاد کندو ان قوانین را به طور دقیق و دادگرانه به انجام رساند.زمانی دیده میشود که مرتب روزنامه ها مینویسند مجرمین کوچک به اشد مجازات رسیدند ولی مجرمین بزرگ رانت خوار و پول شو در همبودگاه هم ازادانه میچزخند و فخر میفروشند هرگز نباید انتظار جامعه ی سالمی را داشته باشیم. بسیاری عوامل دیگر نیز هست که درین زمان کم نمیتوان به همه ی انان پرداخت ولی درکل میتوان گفت که امروز دانش به ما ثابت کرده است که نباید با اینگونه مسایل احساساتی برخورد کرد و دست روی دست گذاشت بلکه باید به صورت علمی و کارشناسی علل ایجاد پررویی و بی حجابی باطنی و ظهاری و در سطح گسترده تر فساد در جامعه و راه های مبارزه ی با ان ها را فراگرفت و به فرد به فرد همبودگاهیان اموخت .ریشه ها زیربنا ها را ادیان تعیین کرده اند و قانونگذاران اندیشیده اند و اندیشمندان و همبودگاه شناسان و اقتصاددانان به صورت دانش دراورده اند.وسایل ارتباط جمعی نیز در دسترس است و میتوان در کوتاهترین زمان جمعیت بزرگی را از حقایق اگاه کرد تنها باید اراده کنیم و بخواهیم و همه ی ابزارهایی را که در اختیار داریم (حتی وب لاگ نویسی) را به کار گیریم و کوشش کنیم با روش های مثبت و سازنده و ارج گزاردن به افراد صالح و کارهای شایسته ی ایشان و مبارزه ی دادگرانه و اندیشمندانه با مفسدان مهبودگاهمان انان را در جامعه پیاده کنیم.


برگرفته از: کتاب جهانبینی اشوزرتشت

فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به جایگاه زن مینگرد

 فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به جایگاه زن مینگرد :

” نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی 



درباره بانوان و جایگاه و ارزش آنان در فرهنگ بنیادین ایرانی بسیار گفته و نوشته شده است که ما هم در این پیوند چند نکته را یادآور میشویم.
در برخی از فرهنگهای دیگر در جهان که بسیاری از مردم را نیز امروزه در بر میگیرد، نامواژه هایی که برای بانگ و آوا دادن به زن و نام بردن از او بکار برده میشود گویای نگرش آن فرهنگ به اوست. یکی زن را
woman و women (در پیوند با مرد) میگوید. و در دیگری با هذا و هذه و نساء و ضعیفه دارد. در یکی مرد و زن را با he و she گفتن از هم جدا میکند.


اما فرهنگ بنیادین ایرانی چون زن را همانند مردان دارای تخمه وفره ایزدی میداند و زاینده میشناسد، او را «زن» به چم زاینده مینامد و چون به یگانگی هستی باور دارد، به زن و مرد «او» میگوید.


پسر را پشت سر خانواده میداند و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها. زن یا شوی خود را همسر مینامد زیرا با او خود را هم اندازه و همسنگ میداند و زن را کدبانو (همه کاره و مدیر خانه) میداند و از همه بالاتر براساس باور اوستایی، زن «نمو پئیتی» به چم نور و روشنایی خانه شناخته میشود.


اکنون چند سخن زیبا را از پندهای اشورزرتشت در گاتهایش را میخوا نیم که درباره مردان و زنان گفته است:


بهترین سخنان را بگوش بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید سپس تک تک شما برای خود راه درست را برگزینید.(سرود سوم یسنا ٣٠بند
۲).
ای پوروچیستا اسپنتمان، ای جوانترین دختر زرتشت، مزدا اهورا آنکس را که به اندیشه نیک و پاکی و راستی پابند است به همسری به تو میدهد. پس با خرد خود همپرسی کن و با پارسایی و دانش نیک رفتار کن. (سرود
۱۷ یسنا ۵۳ بند ۳).


این سخنان را به شما میگویم ای نواروسان و ای تازه دامادان ( و من هم به آن میافزایم ای کهن اروسان و کهن دامادان) پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید و با یابش خود دریابید و بکار ببندید پیوسته زندگی با اندیشه نیک کنید و هر یک از شما در راستی از دیگری پیشی گیرد تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید. (سرود
۱۷یسنا ۵۳ بند ۵).


زنان در ایران کهن:


زنان در ایران کهن نقش بسیار مهمی در پهنۀ زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی مینموده اند. دانشمندان، زنان ایران را جزو نخستین بنیادگران دانش کشاورزی میشناسند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند. زن همواره پا به پا و دوش بدوش مردان در کشتزارها کار میکرده و در اقتصاد ساختِ دست ابزارهای گوناگون نیز به خانواده یاری رسان بوده است. آنان به جایگاه داوری و سرداری و پادشاهی نیز میرسیدند . زنان در پاسداری از همه ارزشهای دینی و فرهنگی و نگهداری از خانواده، نقش بسیار مهمی داشته و با یاری و رایزنی همسران خویش به فرزندان، دانش و فرهنگ، کشاورزی و ابزارسازی و راستی و پاکی و پارسا زیستن را میآموختند بگونه ای که همواره بیگانگان و هتا دشمنان نیز، ایرانیان را دارای روحیه ورزشکاری و اخلاق پهلوانی و پاسدار راستگویی وفرهنگ انسانی میشناختند و می شناسانده اند.خوب، همۀ اینها را گفتیم اما این را هم نباید از یاد نبریم که «دو سد گفته چو نیم کردار نیست».


فراپرس یا مسئله زن و مرد و چگونگی نگاه هر باور و فرهنگ به آنها و برآیندهای‌ شدنی که از کنش بر مبنای این باورها گرفته میشود هم امروز نیز به همان اندازۀ چند سد و هزار سال پیش زنده است و هتا در کشورهای پیشرفته تر از دید هازمانی- انسانی نیز هنوز بر سر ناهمسانی حقوق زن و مرد گفتگوهاست، هر چند که ناهمگونی بسیاری است بین مردمی که مشکل خود را با باورهای دینی مردسالارانه بگونه ای حل کرده و یا آنها را کمرنگ کرده و از تصمیم گیری در دشوار‌یهای اجتماعي به گوشه ای رانده اند و آنهایی که در زیر بار و فشار مردسالاری خشن، یا تسلیم میشوند و به سرنوشت خود خشنودند و یا تسلیم نمیشوند ولی نمیتوانند راهی به بیرون بیابند و در نتیجه به بیماریهای روانی گرفتار میشوند و یا آنکه در بهترین حالتش با نگاه داشتن خود در حالت ستیز و نبرد مثبت، از این دور منفی انرژی مثبت میگیرند و بر تلاش خود برای رسیدن به حقوق برابر می افزایند.
ما نیز اگر به راستی به آنچه از فرهنگمان میگوییم باور داریم دیگر نباید برای به کردار رساندن آن نیازی به اندیشه داشته باشیم. این باور، باید که از درون مان، از خرد وهومنی مان و یا منش مان برخیزد تا آنکه خودبخود به کردار درآید. پس هر کس به خود و پیرامون خود بنگرد که زندگی اش چگونه است و در اندیشه و منشش چه میگذرد و اگر خود را ایرانی و باورمند به فرهنگ بنیادین آن میداند، پس با دریافت درست آن و درست گردانیدن بینش و منش خود، آن را در زندگی خود به کنش بکشاند.


گفتیم که آرمیتی هم نماد زن است و هم زمین. اکنون این دیگری را بنگریم، زمین را. زمینی که همۀ جهان و هستی ماست، زمینی که اگر نبود ما نیز نبودیم زیرا که نخست زمین آفریده شد و سپس انسان! زمین، خانه و خوراک ماست، پس زندگی ماست. زمین، زنخداست.


پس هر چه از زمین و ارج و ارزش آن بگوییم کم گفته ایم. این را نیز میدانیم که پیش از هستی یابی انسان بر روی زمین، گیاه و جانور (که نام هر دو از یک ریشه و به چم زندگی و زندگان است) هستی یافتند و زمین را زیور بخشیدند. پس هستی انسان پیرو و در گرو هستی گیاه و جانور است.
اکنون بنگریم که انسان با این هر سه چه کرده و میکند؟ در این نوشتار / گفتار جا برای بیان ویرانیها و زیان رسانیهای انسان به کیانا (طبیعت) و زمین و جانور و گیاه نیست و همۀ ما کم و بیش آگاهیم. بزرگترین زیانی که انسان، بویژه انسان شهر نشین به خود رسانده این است که از این هر سه دور شده و پیوند خود را، چه تنی و چه روانی با آنها از دست داده است و آنها را دیگر درنمییابد. اما قانون اشا بگونۀ دیگری میوۀ این دوری و زیان را به او مینمایاند: با بیماریهای تنی و روانی که برآمده از این دوری میباشد.


درباره زن و جایگاه او در گیتی و هستی روی زمین نیز، از دید این گوینده / نگارنده، همین روی داده است. همبود انسانی، آنجا که نیمۀ دوم و هم اندازه و همسر خود را نادیده گرفته و با اینکار خود را از اندازه بیرون برده است، همبود را نیز از هماهنگی و آرامش بدور انداخته است. جاییکه مردان و مردخویی ناب میخواهد کارهای همبودگاهی (چه خانواده و چه همبود بزرگتر) را به پیش ببرد، توازن به هم میریزد و کار می لنگد. چناچه وارون این هم درست است و اگر تنها زنان و زنخویی ناب نیز کارها را به دست بگیرد شاید که برخی کمبودهای مردخویی را پرکند اما جای دیگر کم خواهد آورد. بنابراین هر دو نیمه باید به درستی جای خالی یکدیگر را پر نمایند.
در این زمینه، به چم دو نیمۀ برابر بودن و تکمیل یکدیگر باید گفت که تا آنجا که من میدانم، فرزان یا فلسفۀ اهورامزدا و فروزه های شش گانۀ او یا امشاسپندان، تنها فلسفۀ باوری- دینی است که از بالا تا به پایین، یعنی از خودِ خدا تا همه ی هستی او این برابری را در بر میگیرد.


نخست خود واژۀ اهوره مزدا، که از دید واژگانی دوجنسی است. اهوره مردانه است و مزدا زنانه. فروزه های او یا آنچه با فرنام امشاسپندان نامور هستند نیز
۶ تا هستند که سه تای نخست، چم اشَ، وهومنَ و خشترَ مردانه و سه تای دوم، چم آرمیتی، هتوروتات و امرتات زنانه هستند. پس در دیدگاه بنیادین و باوری پدران ما نیز این برابری و همسنگی جای داشته است و با چنین شناختی بوده که هتا هزاره ها پس از زرتشت نیز از این قانونمندی آگاه بودند و برای برپاداشتن همسنگی در همبود، دستکم چند روزی را در سال یعنی ماه اسپند را به بانوان ویژگی میدادند و بویژه روز اسپند را که در آغاز گفتار از آن کمی گفتم.


آنها میدانستند که برای دریافتن و فهمیدن چیزی بهترین راه و شاید بتوان گفت تنها راه تجربه کردن آن است. یکی از راه های اینکار جابجا کردن رلها و نقشهاست، که در دانش روان و رفتارشناسی امروزه نیز بکار برده میشود. اینکه آیا یک روز و یا چند روز در سال برای نشان گذاری بسنده است، من نمیتوانم داوری کنم اما به هر روی نشاندهندۀ اندیشه و کنش در این راستاست که از بینش روشن میآید.


اینکه در گذشته چه میکرده اند، جای خود دارد زیرا میتوان از آنها چیزهایی آموخت اما باید دید که در شرایط امروز ما و جهان چه کارهایی میتوان انجام داد تا در آنجایی که همسنگی هست پاس داشته شود و آنجا که نیست برپا شود.


میتوان پرسید که امروز شرایط زندگی ما، در کشورهایی که هستیم، چگونه است؟ فرهنگ چیره در پیوند ما با جنس مخالف، چه در دوستی و همکاری و چه در زندگی خانوادگی چگونه میباشد؟ آیا دیدگاه و باور و رفتار هر کدام از ما، چه زن و چه مرد، به برپایی چنین هماهنگی و همسنگی کمکی میکند و یا وارون آن است؟ انگیزه های آن چیست و چگونه میتوان راه های بهتر و سالم تر برای ایجاد این هماهنگی پیدا کرد؟


چناچه اینها و بسیاری پرسشهای دیگر در این راستا همیشه پیش روی ما قرار داشته و دارد و انسان خردمند باید که بهترین راهها را پیدا کند و برگزیند. از دید من، فرهنگ بنیادین ایرانی پاسخ بسیاری از پرسشها را در خود دارد و اگر آن را بدرستی دریابیم و الگوی رفتاری خود بگذاریم بسیاری از دشواریهایمان به کنار خواهند رفت و نیروهایمان بجای هرز رفتن در راه درست تری بکار خواهند افتاد.


جهان ما، با شتابی هر چه بیشتر به راهی میرود که همه از آینده، آینده ای که با این شتاب به یک چشم بر هم زدن فرامی رسد، نگرانند. امروز در پیش روی ما پرسشهای اساسی تری قرار دارند. آیا آب و هوای زمین بزودی به جایی خواهد رسید که دیگر فرزندان و نوادگان ما هوای سالم نیز برای دم و بازدم نخواهند داشت؟ آیا آنچه که سبزینه و درخت در جهان است رو به نابودی است؟ و شاید از همۀ اینها مهم تر و دَمِ دست تر برای بسیاری از ما، آیا سرزمین مادری خود ما، مادر میهن ما روی خوشی و آزادی را خواهد دید؟ آیا دیگر زن و دختر ایرانی و چناچه مردان نیز به همۀ حقوق فردی و انسانی خود به درستی دست خواهند یافت؟ آیا دیگر دختران و خواهران ما ناگزیر نخواهند بود برای به دست آوردن دستکمی از زندگی به تن فروشی دست بزنند؟


براستی آن روز که زن و مرد ایرانی، دست در دست هم، با برابری کامل حقوقی و آزادانه و آبادانه در خیابانهای میهن گام بزنند و با آرامش و از سر شادی راستین خنده بر لب آورند، آنروز میتوانیم شاد باشیم که کمی از حقوق پایمال شده هزاره های زن را، به او بازگردانده ایم.


چناچه این بدان مفهوم نیست که باید تنها چشم براه آن روز بود. این منش، نخست باید در منش و خوی و فرهنگ و باورهای انسان ایرانی برپا و پایدار گردد تا آنکه بتواند در سرزمین خویش نیز آنرا بگستراند وگرنه که اگر هزار دگرگونی دیگر نیز در سیستم کشورداری آن پدید آید اما فرهنگ همان باشد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید. تنها راه برون رفت از این بن بست و یا گرد خود چرخیدن، برون رفت از چرخۀ ناارزشها و نافرهنگها و دگرگونی از پایه است.


ایدون باد – ایدون تر باد 

شاد زی مهر افزون

موبد کامران جمشیدی

نقش رستم

” نقش رستم ” ، آرامگاه پادشاهان بزرگ هخامنشی (شیراز،مرودشت)


1- آرامگاه خشایارشاه (هخامنشی)
2- سنگ برجسته تاج گزاری ” نرسی ” پادشاه ساسانی .(در این تصویر نرسی در حال گرفتن حلقه ی مهر از ایزدبانو آناهیتا میباشد )
3- سنگ نگاره یادمان پیروزی بهرام دوم.
4- آرامگاه داریوش بزرگ
5- یادمان پیروزی شاپور اول بر والرین امپراتور روم و فیلیپ عرب.
6- آرامگاه اردشیر یکم (هخامنشی)
7- آرامگاه داریوش دوم (هخامنشی )
8- نقش شاپور دوم ساسانی: در این نقش، سواری كه دارای تاج است، نیزه خود را بر گردن دشمن فرو كرده و هر دو، زره به تن دارند.

چند کتیبه و نقش برجسته ی دیگر نیز در این مجموعه وجود دارد که در اینجا از مهمترینشان نام بردیم . بنایی معروف به کعبه ی زرتشت نیز روبروی این آرامگاهها وجود دارد .
نقش رستم در شمال مرودشت در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید واقع شده‌ است با توجه به وجود 4 آرامگاه بطور دقیقی به شکل صلیبی و با دقت هندسی زیادی تهیه شده اند .

 

نوشتارهایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

نوشتار هایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

 

سخنی چند راجع به گاتاها

راه رسیدن به رسایی و کمال

سخنی چند راجع به گاتاها

سخنی چند راجع به گاتاها

 

نوشتارهایی از موبد فیروز آذر گشسب‌

موبد فیروز آذر گشسب‌  – یکی از آیات بسیار نغز و پر مغز گاتاها که بزرگترین درس زندگی را به‌ انسان میاموزد آیه نهم از یسنای 45 یا سومین فصل از اشتودگاتا میباشد که‌ متأسفانه درست ترجمه نشده و منظور واقعی پیامبر بزرگ ایران کاملا روشن‌ نگردیده است.برای اینکه خوانندگان محترم مجله گرامی ارمغان بتعالیم‌ اخلاقی و ارزنده زردتشت پی‌ببرند ترجمه صحیح آیه مذکور را در زیر نقل مینماید: «من بوسیله اندیشه پاک خشنودی او(اهورا مزدا)را خواستارم که با اراده خویش خوشی و اندوه بیافرید-اهورا مزدا با قدرت خویش خدمت به گروه‌ انسان را برای ما مقرر داشت.

 

برای پیشرفت(آنها)بسوی راستی دانش عمیق را که(زائیده)اندیشه‌ پاک است بهترین وسیله دانست.

 

از ترجمه فوق سه بزرگ اخلاقی میتوان آموخت:اول اینکه انسان‌ باید برای انجام هر کاری رضا و خشنودی پروردگار را در نظر داشته و آنی از توکل‌ بحق غافل نباشد وقتی که انسان خدا و وجدان پاک را همیشه مورد توجه قرار داد هیچوقت گرد خطا کاری نخواهد گشت و گناهی از او سر نخواهد زد زیرا اندیشه‌ پاک و ضمیر روشن مانند چراغی نورانی در مسیر زندگی رهنمای او نخواهند بود.

 

دوم اینکه عزت و ذلت و سعادت و نکبت و شادی و غم در دست پروردگار و به‌ اراده اوست هرکه را که خواهد سروری و عزت بخشد و هرکه را که خواهد به‌ کهتری و مذلت گرفتار کند این گفتار درست عین فرمایش حضرت محمد است که‌ فرمود«تعز من تشاء و تذل من تشاء»یعنی هرکه را که خواهی عزت بخشی و هر کرا خواهی ذلت و با این شعر شادروان فردوسی که میفرماید:

 

یکی را بر آری بچرخ بلند         یکی را کنی خوار و زار و نژند

 

مصداق پیدا میکند منظور از این تعلیم اخلاقی آنست که انسان در موقع‌ قدرت و جاه و مقام نباید غره گردد و خداوند را از نظر دور دارد و نسبت بهم‌ نوعان خود ستم روا دارد و افاده بفروشد زیرا عاقبت و سرنوشت انسان هیچ معلوم‌ نیست و ممکن است به آنی از اوج عزت و شوکت بقعر نکبت و مذلت فروافتد. شاید برای برخی این تو هم ایجاد شود که چون سرنوشت انسان نامعلوم است و خوشبختی و بدبختی و موفقیت و شکست او در زندگی بستگی به مشیت و اراده‌ الهی دارد پس تلاش و کوشش معنی و مفهومی نخواهد داشت ولی زرتشت بلافاصله‌ می‌فرماید: «هورا مزدا با قدرت خویش برای انسان کار و کوشش و خدمت بهم نوع‌ را مقرر داشت

 

درست است که شادی و غم و خوشبختی و بدبختی به امر و مشیت پروردگار صورت می‌گیرد ولی کار و کوشش انسان نیز در آن بی‌تأثیر نیست نباید دست‌ روی دست گذاشت و از انجام کار سرباز زد و انتظار هرچه پیش آید خوش آید نشست در مذهب زرتشت کار و کوشش و کمک به پیشرفت و آبادانی کشور از وظایف‌ هر مرد و زن و از فرایض دینی شمرده شده است و در آیه مقدس«یتااهو»میفرماید بزرگترین موهبت الهی نصیب کسی خواهد شد که کار را با خلوص نیت و صمیمانه‌ و بصرف اینکه وظیفه است انجام دهد بدون اینکه توجهی بمنافع و عوایدی که‌ ممکن است از آن کار عاید گردد داشته باشد خلاصه بزبان عامیانه«کار عار نیست» شخصیت و احترام شخص بستگی بطرز انجام کار و یا وظیفه‌ای دارد که آن شخص‌ عهده دار یا مسئول آن کار است.

 

در آیه فوق زرتشت بهترین نوع کار را خدمت بهم نوع و دستگیری از بیچارگان‌ و مستمندان دانسته است زیرا خدمت بهم نوع و خودخواهی و نفس‌پرستی و غرور و تکبر بیجا را در انسان کشته و روح فداکاری و از خود گذشتگی و محبت را در او تقویت خواهد کرد در این جهان مادی هرکس برای رسیدن بجاه و مقام و ثروت‌ و دارائی بیشتر و زندگانی مرفه و آسوده‌تر تلاش میکند یعنی در حقیقت برای‌ بهبود وضع خویش و خانواره خود ممکن است هرگونه علمی و او بضرر دیگران‌ باشد انجام دهد اگر منافع او با دیگران اصطکاک پیدا کرد ممکن است برای حفظ منافع شخصی مرتکب اعمال خلاق قانون و حتی خلاف مردانگی و انسانیت گردد بعضی اشخاص کوته فکر و خودخواه برای برآورده شدن امیال و آرزوهای نفسانی‌ خود ممکن است دست بجنایاتی نیز بزنند تا بخیال خود شاهد سعادت را در آغوش‌ کشند ولی هرگاه شخص از خود بگذرد و منافع شخصی را فدای منافع اجتماع‌ کند و سعادت و خوشبختی خود را در سعادت و خوشبختی دیگران بداند و خدمت‌ بدیگران را بر انجام کارهائی که دارای منافع شخصی است ترجیح دهد چنین‌ شخص از بهترین خوشبختی برخوردار خواهد گشت و شایسته احترام میباشد- خدمت بعالم بشریت چه از راه قلم و زبان و چه از راه ایجاد مؤسسات فرهنگی‌ و اقتصادی و اجتماعی و رساندن کمکهای مادی و معنوی بهم نوع در کیش زرتشت‌ بهترین خدمت و کار شناخته شده است.

سومین درسی که از آیه مذکور گرفته میشود این است که زرتشت علم و دانش را تنها وسیله پیشرفت بشر بسوی راستی و کمال دانسته است اینهمه جنایات‌ و قتل و کشتارهائی که هرروز در روزنامه‌ها و مجلات داخل و خارج میخوانیم هزار گونه ابتلائات و مفاسد اخلاقی و بدبختی و بیچارگیهائی که مردم کشورهای عقب افتاده با آن دست بگریبانند در اثر جهل و نادانی و یا اندیشه‌های مسموم و ناشایست میباشد جهل و غفلت مادر تمام عیوب است شخص نادان چون اندیشه‌اش‌ رشد نکرده هرگونه سخنان بی‌سر و ته را باور خواهد کرد بموهوم و خرافات‌ عقیده خواهد داشت و بزودی از راه درست منحرف و آلت دست‌شیادان و کلاهبرداران‌ قرار خواهد گرفت.

در کشوریکه از لحاظ فرهنگ عقب باشد قتل و جنایت و دزدی و هتک‌ ناموس و هزاران مفاسد دیگر حکمفرمائی خواهد کرد علم و دانش تنها وسیله‌ نجات شخص از بدبختی و گمراهی و رسیدن بدرجه کمال میباشد.

موضوعی که در این آیه مورد توجه قرار میگیرد این است که زرتشت دانشی‌ را که از اندیشه پاک سرچشمه گرفته باشد وسیله پیشرفت میداند زیرا شخص ممکن‌ است با کسب علم و دانش و واقف شدن برموز خیلی از کارها و چیزها اگر دارای‌ اندیشه ناپاک و دلی سیاه باشد معلومات خود را در راه تباهکاری و نادرستی و جنایات و نیستی بشر بکار برد پس آنچه لازمه ترقی بشر بسوی کمال و رسائی است‌ تنها علم و دانش نیست بلکه اندیشه پاک و ضمیر روشن نیز شرطی مهم است هرگاه‌ اندیشه و نیت متصدیان امور و سران کشورهای بزرگ پاک و خالی از هرگونه‌ اغراض و کینه‌توزی باشد نتایج علم و دانش بشری که همانا اختراعات و اکتشافات‌ محیر العقول است برای خیر و صلاح بشر و سود جوامع بکار خواهد افتاد و هر گاه برعکس نیت و اندیشه بزرگان و سران کشورها مغرضانه و ناپسند باشد باید بجای پیشرفت و ترقی و صلح و صفا انتظار بدبختی و بیچارگی بزرگی را داشت‌ پس بنا بفرموده زرتشت بهترین وسیله پیشرفت بشر بسوی کمال و رسائی دانش عمیق‌ و نیت و اندیشه پاک است و لا غیر.

این نوشته در ماهنامه ارمغان،سال 1343، شماره دوم منتشر شده است.

 

سرچشمه :

http://havishtan.com/chashte/?p=129

 

نوشته ها و منابع مکتوب مطالعه و شناخت بهدینی

نوشته ها و منابع مکتوب مطالعه و شناخت بهدینی

 

 

 

به خامه روانشاد استاد مری بویس

برگردان آزاد از انگلیسی به پارسی از بهدین فریدون راستی

ارائه شده در پیش شماره فصلنامه هاویشتان

 در نوشتار پیش رو، روانشاد بانو مری بویس خاورشناس و متخصص مطالعات زرتشتی به واکاوی منابع مکتوب و نوشته های موجود به منظور رهیافت به درونمایه راستین دین بهی می پردازد.

 

1)نوشته های دینی :

 

اوستا :

منبع اصلی شناخت آموزه های اشوزرتشت در جُنگی مقدسی که به اوستا (به معنی احتمالی دستورات اشوزرتشت) نامور می باشد، گردآوری شده اند. از نگاه زبان شناسی متون اوستایی به دو گویش وابسته به بخش خاوری مجموعه زبان های ایرانی تقسیم می شوند که این دو گویش تشکیل دهنده اوستا عبارتند از اوستایی کهن (یا اوستایی گاثیک) و اوستایی جوان تر. اوستایی گاثیک به زبان ریگ ودای هندوان نزدیک است و دیرینگی آن به هزاره دوم پیش از میلاد مسیح می رسد. شوند (علت) نامگذاری این بخش از نوشته های اوستایی به نام اوستایی گاثیک، ریشه در مهمترین نوشته موجود به این گویش یعنی هفده سروده نامور به گاثاها که از خود پیامبر می باشند، دارد. علیرغم اینکه تنها این بخش از اوستا (گاثاها) مستقیما به اشوزرتشت منسوب می باشد، بر طبق سنت مرسوم، همه اوستا برگرفته از آموزه های اشوزرتشت پنداشته می شود و بر همین اساس، محتوا و مضمون بخش بزرگی از اوستای جوان حکایت از آن دارد که این متون مستقیما از جانب خداوند بر اشوزرتشت آشکار شده اند. در زمان زندگی اشوزرتشت، ایرانیان پیوند زیادی با آثار مکتوب نداشتند و حتی سده ها پس از آن نیز هنر کتابت نزد ایرانیان تنها جنبه غیر دینی داشت، از این رو تمامی آثار دینی ایرانیان به گونه شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و تنها از حدود سده پنجم پس از میلاد، کتابت آثار دینی به دین دبیره (خط اوستایی) که ویژه نوشته های دینی بود، آغاز گردید. کهنترین نسخه دست نویس موجود به دین دبیره به سال 1323 میلادی بر می گردد.

 

گاثاها:

 واژه « گاثاها» که در زبان سانسکریت نیز وجود دارد معمولا به سروده و چکامه (شعر) برگردان (ترجمه) می شود. گاثاهای اشوزرتشت، سروده های منظوم کوتاهی هستند که بیشتر در قالب سخنانی خطاب به اهورامزدا سروده شده اند و دربردارنده بینش و الهاماتی از جانب خداوند پیرامون سرنوشت جهان، چیستی و چرایی آفرینش و فرجام روان آدمی در این جهان و سرای دیگر می باشند. این سروده های منظوم (گاثاهای اشوزرتشت) دربردارنده احساسات و ایمانی پرشور همراه با معانی و اشارات بسیار عمیق و ظریف عرفانی می باشند. نظر به ساختار گاثاها، به نظر می رسد که این سروده ها به یک سنت کهن و عالمانه سروده های دینی تنظیم شده توسط موبدان بینشور که از راه کنکاش و تعمق و اندیشه ژرف و آرام در پی شناخت خداوند و دستیابی به وحدت و یگانگی کامل با ذات خداوندی بوده اند، تعلق داشته باشند. با این حال گاثاها تنها نمونه باقیمانده از این سنت در ایران می باشد و عدم وجود نمونه های ادبی مشابه از یک سوء و دیرینگی گاثاها از سوی دیگر فهم بسیاری از واژگان گاثاهی و دستور زبان این سرودهای شاعرانه را با پیچیدگی های بسیاری همراه می سازد. افزون بر این دشواری ها، ژرفای اندیشه و اصالت مفهومی گاثاها، ترجمه این سروده های شاعرانه را فوق العاده دشوار می سازد تا جایی که از میان سروده های گاثاها تنها فهمیدن چند بیت از کل آن به گونه کاملا غیر مبهم و بدون کمک دیگر متون شدنی است هرچند کلید فهم و تفسیر گاثاها در اوستای جوان تر و زند پهلوی که به روشنی نمایانگر جهانبینی مورد اشاره گاثاها هستند، می باشد. از نگاه زبان شناسی، ریگ ودا کمک بزرگی در مطالعه زبان شناسی گاثاها فراهم میکند چرا که ریگ ودا به زبان بسیار نزدیکی به گاثاها سروده شده است و دارای دیرینگی قابل مقایسه ای با گاثاها می باشد. افزون بر این، سنت زنده دین به ویژه در زمینه پرستش و عبادت کمک بسیار گرانبهایی در فهم گاثاها میکند.

 

بخش های گاثاهایی یسنا :

 یسنا که به چم (: معنی) ستایش و پرستش میباشد، گاثاها را در خود گنجانده است. یسنا همواره در آیین های دینی به صورت روزانه خوانده می شده است. سروده های گاثاها به پنج بخش تقسیم می شوند و این دسته بندی پنج گانه گاثاها بر اساس وزن این سروده های مینوی میباشد. بخش های پنج گانه گاثاها در پیش و پس از « یسنا هَپتَنگایتی » (: هفت فصل) که به چم « ستایش هفت فصل » می باشد، گنجانده شده اند. در میان متون مقدس زرتشتی، گاثاها به عنوان والاترین مانثره ها (: سخنان مقدس الهام شده) نقشی محوری را در آیین ها و مناسک دینی و نیایشی زرتشتی ایفا می کنند و از قدرت و تاثیرات مقدسی برخوردار می باشند. در پیش و پس از سرایش گاثاها، چهار نماز ارجمند و مختصر خوانده می شوند و از آنجایی که این چهار نماز دارای تقدس بالایی می باشند، همواره و به صورت روزانه توسط بهدینان خوانده میشوند.

 

بخش های وابسته به اوستای جوان تر در یسنا :

 حجم سروده های آیینی گنجانده شده در « یسنا » با گذر زمان رفته رفته گسترده تر شده و در نهایت به هفتاد و دو فصل رسیده است. با اینکه بیشتر بخش های یسنا به زبان اوستایی جوان تر سروده شده است، محتوا و دیرینگی بخش های تشکیل دهنده آن متفاوت می باشد. متن های گاثاهایی در دل یسنا نگهداری شده است و اکنون نیز گاثاها به نوبه خود و به برکت بخش های افزوده شده ی اوستای جوان تر مصون داشته شده اند.

 

یشت ها :

 یشت ها سروده های ویژه ایزدان زرتشتی (پرتوهای ذات اهورامزدا) می باشند. بخشی از متون تشکیل دهنده ی اوستایِ جوان تر برگرفته از یشت ها می باشد. برخی از یشت ها به « یشت های بزرگ» نامور می باشند که شوند این نامگذاری درازای این سروده ها و کیفیت شاعرانه و دیرینگی برخی از ابیات آنها که همچون برابر ریگ ودایی خویش از نگاه مفهومی به دوره هندوایرانی (: دستکم دو هزار سال پیش از میلاد مسیح) بر می گردند، می باشد. علیرغم دیرینگی مفهومی بخش های کهن یشت ها، چنین سروده هایی به گویش اوستایی جوان تر سروده و باقی مانده اند چرا که تنها گاثاها از چنان تقدس والایی برخوردار بوده اند که به گونه دقیق و کامل در سنت شفاهی زرتشتی از بر می شدند. در کنار یشت های بزرگ، دیگر بخش های یشت ها که به زبان گفتاری نزدیک بوده اند و به صورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شدند، از تقدس کمتری برخوردار می باشند. بخش هایی از یشت های جوان تر از طریق از بر کردن، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شده اند و بخش های دیگر آن توسط نسل های نوین موبدان شاعر سروده و افزوده می گردیده است چرا که با گذر زمان، زبانی که یشت ها در آن سروده شده بودند، دگرگون می گشت و دیگر با زبان گفتاری یکسان نمی بود. از سوی دیگر شوند ( : دلیل ) افزودن تدریجی بخش هایی به یشت ها، هماهنگ سازی عناصر کهن موجود در این سروده ها با جهانبینی و آموزه های زرتشتی که در یشت ها با هم آمیخته اند، می باشد.

 

وندیداد :

 وندیداد مجموعه ای متشکل از متون منثور نگاشته شده به زبان اوستایی جوان تر می باشد. تاریخ احتمالی نگاشته شدن وندیداد به دوره اشکانی می رسد. بیشتر بخش های آن به آداب و قوانین طهارت و پاکی به عنوان وسیله ای برای مبارزه با نیروهای اهریمنی، اختصاص دارد و نام آن نیز که دگرگون شده واژه اوستایی « ویدَاِوُداتَه » به چم « داد دیو ستیز» می باشد بر این جنبه تاکید دارد. در آغاز دوره اسلامی، وندیداد به عنوان بخشی از آیین شبانه یسنا خوانی به طور کامل و با آوای بلند خوانده می شد. امروزه نیز تنها متنِ آیینی، که به گونه کامل از بر خوانده نمی شود، وندیداد می باشد.

 

ویسپَرَد :

 ویسپرد یک سروده دراز آیینی می باشد. ویسپرد دربردارنده اوستای جوان تر یسنا به همراه وندیداد می باشد و بخش عمده آن را نیایش های افزوده شده تشکیل می دهد. « ویسپرد » به چم « ستایش همه ردان » می باشد و در طی مراسم گهنبار و نوروز خوانده می شود.

 

پنج نیایش و پنج گاه :

 نیایش های پنج گانه (خورشید نیایش، مهر نیایش، ماه نیایش، آتش نیایش، آب نیایش) نمازهایی می باشند که به گونه منظم و به طور یکسان هم توسط موبدان و عوام خوانده می شوند. این نیایش ها برای گرامیداشت و خطاب به خورشید و میثرَه یا مهرایزد (خورشید نیایش و مهر نیایش هر دو با هم روزی سه بار خوانده میشوند)، به ماه (سه بار در ماه)، به آب ها و آتش خوانده می شوند. این نیایش ها مرکب از بخش های گوناگونی میباشند و دربردارنده ابیاتی از گاثاها و یشت ها و همچنین اوستای جوان تر می باشند.

پنج گاه نیز متونی مشابه می باشد که به عنوان بخشی از نمازهای روزانه زرتشتیان در پنج بخش تشکیل دهنده شبانه روز خوانده می شوند و دربردارنده نیایش ها و ستایش های ویژه ایزدان نگهبان هر یک از این پنج گاه شبانه روز می باشند.

 

خرده اوستا :

 خرده اوستا مجموعه ای متشکل از نمازهای روزانه و متداول زرتشتی می باشد و دربرگیرنده پنج نیایش، پنج گاه، برخی از یشت ها به همراه برخی از نمازهای نگاشته شده به زبان پارسی میانه می باشد. نمازهای بایسته و بنیادین زرتشتی به گونه نامتغیر در تمامی خرده اوستاهای چاپ شده موجود می باشد ولی ترتیب گنجاندن نمازها و یشت های برگزیده شده برای گنجاندن در نسخه های گوناگون خرده اوستا یکسان نیست. برخی از نسخه های چاپ شده خرده اوستا دربردارنده چند نماز نگاشته شده به زبان پارسی و گجراتی در پایان کتاب می باشند. بهره گیری از خرده اوستا توسط عوام زرتشتی تنها از سده نوزدهم میلادی به بعد باب گشت (یعنی زمانی که برای نخستین بار متون مقدس چاپ شدند) چرا که پیش از آن، بهدینان نمازهای دینی را به طور کامل در خانواده از بر می کردند.

 

اوستای بزرگ :

 در دوران ساسانی ، مجموعه ای از متون اوستایی، گردآوری و به بیست و یک نسک (کتاب) تقسیم گردید و این مجموعه بزرگ متون مقدس مکتوب در حدود سده سوم و چهارم میلادی گردآوری گردید. اوستای بزرگ افزون بر متون مذکور بالا، دربردارنده روایات و اسطوره زندگی پیامبر، شرح و تفسیر جهانبینی و آموزه های دینی، متون مربوط به رویدادهای آخر زمان، کتاب های حقوقی، آفرینش شناسی و فرزانش (فلسفه) دینی بوده است و گمان می رود که چندیدن نسخه از اوستای بزرگ در کتابخانه های آتشکده های بزرگ نگهداری می شده است که در دوره اسلامی و در پی چیرگی تازیان، ترکان و مغول ها تمامی آتشکده های بزرگ نابود گردیدند تا جایی که دیگر حتی یک نسخه از اوستای بزرگ باقی نماند و به دست ما نرسید. با این حال، چکیده کامل و دقیق مندرجات اوستای بزرگ به تفصیل در یک کتاب پهلوی ناموربه « دینکرد » معرفی شده است و بنا بر داده های دینکرد، به نظر می رسد که متون اوستایی کنونی تنها یک چهارم از اوستای بزرگ را تشکیل می دهند و شوند نجات متون اوستایی موجود، کاربرد آیینی آنها در مناسک دینی و در نتیجه لزوم از بر کردن این متون و نسخه برداری شخصی از آنها توسط موبدان می باشد.

 

قطعات پراکنده اوستایی :

 برخی از قطعات پراکنده نوشته های اوستایی همچون بخش هایی از« هادخت نسک » که کاربردی آیینی داشته وهمچنین « نیرنگستان » و « هیردستان » پیرامون آیین های ویژه موبدان بر جای مانده است.

 

زند پهلوی :

 « زند » به چم تفسیر می باشد و اشاره به تفسیر، شرح و ترجمه متون اوستایی دارد. در آغاز، زندی کهن به زبان اوستایی پیرامون متون اوستایی وجود داشت و شرح ها و تفسیر های این زند کهن در خود متن اوستایی نوشته های دینی نیز گنجانده شده است و قابل ردیابی می باشد. همچنین تا سده چهارم میلادی زند های گوناگونی به زبان های مختلف مردمان ایرانی نگاشته می شده است. از آنجایی که زبان رسمیِ واپسین سلسله زرتشتی (ساسانیان) که بر ایران فرمانروایی می کرد، زبان پهلوی (پارسی میانه) بود، تنها زندی که به طور کامل باقی مانده است، زند پهلوی می باشد و به عنوان زند اوستا شناخته می شود. دستور زبان پارسی میانه بسیار ساده می باشد و این سادگیِ دستور زبان، خود عامل ایجاد ابهام در فهم نوشته های پهلوی می باشد. افزون بر این، خط پهلوی پیچیدگی های منحصر به خود را دارد (همچون شمار اندک حروف و وجود هُزوارش ها) و همه این عوامل دست به دست هم داده اند و کار بر روی متون میانه را دچار دشواری های ویژه ای می گردانند.

 

زند متون اوستایی موجود :

 تقریبا زند تمامی بخش های اوستای کنونی، به غیر از یشت ها موجود می باشد و در بعضی جاها زند اوستا در کنار خود متن اصلی اوستایی گنجانده شده است. نخستین بار پژوهشگران غربی از عبارت « زند اوستا » برای اشاره به متون مقدس دین زرتشتی و زبانی که این نوشته ها بدان نگاشته شده اند، بهره بردند. موبدان نگارنده زند، برای تفسیر اوستا نخست تا جای ممکن متن اوستایی را به صورت واژه به واژه به زبان پارسی میانه ترجمه می کرده و سپس گزارش و تفسیر های گوناگون را بر آن می افزودند.

 

زند متون اوستایی از میان رفته :

 برخی از نسک های مهم پهلوی دربردارنده بخش عمده و یا گزیده هایی از زندِ نوشته های اوستایی از میان رفته می باشند. تطبیق و مقایسه زند مربوط به نوسته های اوستایی از میان رفته با زند مربوط به نوشته های اوستایی موجود امکان رهیافت به درونمایه بخش های گمشده اوستا را فراهم می سازد. در میان نسک های پهلویِ دربردارندهِ زندِ نوشته های اوستایی از میان رفته می توان از « بندهشن » نام برد. بندهشن که به چم آفرینش می باشد، تنها به موضوع آفرینش بسنده نمی کند و به واکاوی طبیعت موجودات آفریده اورمزد و همچنین فرجام شناسی می پردازد. نسخه های موجود در بندهشن به دو دسته تقسیم می شوند؛ از یک سو گزارش نامور به بندهش ایرانی یا بندهش بزرگ تر (به شوند حجم بیشتر) و از سوی دیگر بندهشن هندی. « ویزیدَگی ها » یا گزیده های زند توسط زادسپَرَم موبد بزرگ سده نهم میلادی گردآوری شده است و آگاهی هایی برگرفته از نسک های گمشده اوستا پیرامون زندگی پیامبر ارائه می دهد. جزئیات بیشتری پیرامون زندگی پیامبر در دینکرد موجود می باشد که این جزئیات نیز برگرفته از زند می باشد. « دینکرد » ( به چم کرده ی دین ) یک مجموعه بسیار بزرگ می باشد که آگاهی های متنوعی را ارائه می دهد. تاریخ گردآوری آن به سده نهم و دهم میلادی بر می گردد. در این دوره (سده نهم و دهم میلادی) موبدان در مقابله با تهدید بر آمده از اسلام فعالیت ادبی و دینی قابل توجه ای داشته اند، هر چند درون مایه آثار گردآوری شده در این دوره بسیار کهن می باشد.

 

دیگر آثار پهلوی بدون امضاء :

 بسیاری از نوشته ها و ادبیات پهلوی در اصل به سنت شفاهی وابسته بوده اند و از سنت شفاهی به کتابت درآمده اند و نشانه ها و ویژگی های سنت شفاهی در نوشته های مذکور قایل ردیابی می باشد. درست به همین دلیل است که بیشتر نوشته های پهلوی، بدون نام و امضاءِ گردآورنده میباشند و چندین نویسنده آزادانه و با دخالت دادن سلیقه و آراء شخصی در نگارش یک اثر مشارکت می کردند.

 

متون پهلوی امضاء دار :

 برخی از نوشته های پهلوی که توسط شخصیت های نامدار بین سده ششم تا سده دهم میلادی نگاشته شده اند، از گرند روزگار در امان مانده و به دست ما رسیده اند. تمامی این متون توسط موبدان نسخه برداری گردیده و به نوعی به دین بهی مرتبط می باشند.

 

آثار و نوشته های زرتشتی به زبان پارسی :

 از سده دهم به بعد، سنت نگارش به پهلوی حتی در نزد بهدینان نیز منسوخ گردید و از آن پس نگارش تمامی آثار و نوشته ها به زبان پارسی نوین و دبیره عربی همراه با بهره گیری از بسیاری از واژه های تازی باب گردید. به شوند آزار و ستم های روا داشته شده بر بهدینان، رفته رفته جامعه زرتشتی به اقلیتی فقیر و منزوی که همه توان خود را معطوف به بقای خود و زنده نگه داشتن هسته اصلی آموزه های دینی می کرد، تبدیل گردید. از این رو آثار و نوشته های زرتشتی نگاشته شده به زبان پارسی اعم از آثار منظوم و منثور، بیش از هر چیز برگردان دگرباره نوشته های کهن تر می باشند.

 

آثار و نوشته های سانسکریت، گجراتی کهن و پازند :

 در سده نهم میلادی، گروهی از بهدینان به منظور بدست آوردن آزادی دینی، از ایران به گجرات واقع در غرب هندوستان مهاجرت کردند و در آنجا به عنوان « پارسی » نامور شدند. پارسیان زبان گجراتی را به عنوان زبان مادری خویشتن آموختند و در اواخر سده یازدهم و اوائل سده دوازدهم میلادی برخی از موبدان دانشمند « پارسی »، برگردان نوشته های اوستایی از زند پهلوی به سانسکریت و گجراتی کهن را آغاز کردند. برخی دیگر از نوشته های پهلوی را نیز یا ترجمه کرده و یا به دبیره اوستایی که واضح تر از دبیره پهلوی می باشد، آوانویسی و نسخه برداری کردند. ترجمه این نوشته ها معمولا با نوعی تفسیر همراه می بود و تفسیر مربوطه به « پازند » نامور می باشد. متون پازند که آوانگاری شده نیز می باشند، بیانگر تلفظی متاخرتر و معمولا مخدوش شده از پارسی میانه می باشند، از این رو مشکلات ویژه خود را در بر دارند.

 

روایات پارسی :

 در میان سده های پانزدهم تا هجدهم میلادی، موبدان ایرانی و پارسی به گونه پراکنده پیرامون آداب و امور دینی با یکدیگر مکاتبه و نامه نگاری می کردند. پاسخ های موبدان ایرانی به پرسش های موبدان پارسی در کتابی نامور به « روایات پارسی » حفظ شده اند و دربردارنده آگاهی های ارزشمندی پیرامون زندگی دینی جامعه زرتشتی به ویژه در زمینه آداب و قوانین مهم طهارت و پاکی، می باشند.

 

ادبیات معاصر :

 از میانه سده نوزدهم میلادی و همزمان با رونق چشمگیر جامعه پارسیان هند، ادبیات گجراتی و انگلیسی جامعه « پارسی » پیرامون آموزه ها و جهانبینی زرتشتی و آداب و آیین های دینی به گونه قابل ملاحظه ای رشد می کند. تا این دوره سنت زرتشتی بسیار ملاحظه کار و راست آیین (اُرتُدُکس) می بود، ولی برخورد و رویارویی با دنیای مدرن و تجددگرایی شوک روانی و احساسی سهمگینی بر جامعه سنتی وارد کرد و بسیاری از پیروان وفادارِ جامعه سنتی سردرگم و مشوش گردیده و در پی یافتن تفسیری شتابزده از آموزه ها و آیین های کهن برآمدند و از این دوره به بعد، بسیاری از آثار و نوشته های پارسیان باورمند به دین زرتشتی به گونه ناخودآگاه تحت تاثیر آموزه های مسیحی، هندو و تئوزوفیک می باشد و برخی از بهدینان اصلاح طلب تنها به نوعی خداباوری عاری از پیروی از مذهبی خاص و بدور از برگزاری هرگونه آداب و آیینی خاص گرایش پیدا کردند. در سده بیستم میلادی، بخش کوچکتری از ادبیات معاصر زرتشتی توسط موبدان ایرانی به زبان پارسی نوشته شده است که در این نوشته ها نیز تاثیر ناخودآگاه اندیشه اسلامی کاملا مشهود است. در سده های نوزدهم و بیستم میلادی، موبدان پارسی آغاز به گزارش دقیق همراه با شرحِ جزئیاتِ آداب و آیین های دینی به زبان گجراتی و انگلیسی کردند و از آنجایی که نوشته های آیینی پهلوی بسیار فنی و موجز می باشند و فهمیدن آنان به آسانی شدنی نیست، این نوشته های متاخرتر کمک بسیار بزرگی در فهم آداب و آیین های مرتبط با نیایش زرتشتی می کنند و از این رو بسیار ارزشمند می باشند به ویژه که پارسیان هند به غیر بهدینان پروانه باشندگی در مکان های مقدسشان را نمی دهند.

 

2) گزارش های غیر دینی :

 گزارش های مربوط به دوره هخامنشی (550 تا 330 پیش از میلاد):

در حدود انتهای هزاره دوم پیش از میلاد، اقوام و طایفه های ایرانی به سوی استپهای جنوبی مهاجرت کرده و رفته رفته سرزمینی که امروزه ایران نامیده می شود را در نوردیده و در آن ساکن شدند. مردمان خاوری ایرانزمین دین زرتشتی را عرضه کرده و به احتمال زیاد مردمان باختری ایرانزمین یعنی مادها و پارس ها نیز، این دین را برای خود برگزیدند و این گونه، دین زرتشتی، دین هخامنشیان پارسی تبار که پایه گذار بزرگترین امپراطوری دنیای باستان بودند، گردید واشارات فراوانی مبنی بر باور هخامنشیان به دین زرتشتی در سنگ نبشته های هخامنشی وجود دارد. با این حال، اوستا و زبان اوستایی عمدتا به زبان و گویش خاوری ایران وابسته می باشد و در آن هیچ اشاره ای به هخامنشیان و دیگر ایرانیان باختری نیست هر چند مغان مادی-پارسی شناخته شده ترین روحانیون زرتشتی می باشند. افزون بر این، اشارات متعددی به « دین پارسها » در آثار نویسندگان یونانی دوره هخامنشی و همچنین دوره پس از تسخیر امپراطوری هخامنشی توسط اسکندر موجود می باشد و به نظر می رسد که این تسخیر که با کشتار گسترده موبدان همراه بوده است، مانع بزرگی برای انتقال نوشته های اوستایی به نسل های بعدی ایجاد کرده باشد.

 

گزارش های مربوط به دوره اشکانی (141 پیش از میلاد تا 224 میلادی) :

 اشکانیان که از تبار پارت ها و از شمال شرق ایران بودند، پایه گذار دومین امپراطوری ایرانی بودند. گزارش های محدود دوره اشکانی، نمایانگر باور زرتشتی آنان می باشد. همچنین نوشته های یونانی و لاتین آن دوره بر پیروی اشکانیان از دین زرتشتی حکایت دارند و ردِ پای باور زرتشتی در ادبیات پهلوی اشکانی به چشم می خورد. یک داستان عاشقانه درباری دوره اشکانی نامور به « ویس و رامین » اشارات جالبی به باورهای زرتشتی را در بر دارد.

 

گزارش های مربوط به دوره ساسانی (224 تا 651 میلادی) :

 آگاهی از دین زرتشتی به عنوان دین رسمی در دوران دومین امپراطوری پارسی یعنی امپراطوری ساسانی بسیار کامل تر و روشن تر می باشد. نخستین شهریاران ساسانی و موبد بزرگ هم دوره آنان، کرتیر، چندین سنگ نبشته از خود بر جای گذاشته اند و در سده پنجم میلادی موبدان پارسی تبار گردآوری یک رویدادشمار گسترده نامور به « خداینامه » (به پارسی میانه : « خوَدای نامَگ » به چم شاه نامه) را آغاز کردند و در آن پیوندی مصنوعی میان ویشتاسپَ (گشتاسب)، پادشاه دوره اشوزرتشت و سلسله ساسانی برقرار کردند. از این رویدادشمار تنها بخش هایی ترجمه شده به زبان عربی و روایت حماسی آن که توسط فردوسی در حدود سال 1000 میلادی گردآوری شده است، موجود می باشد و متن پهلوی و اصل آن از میان رفته است. بسیاری دیگر از آثار ساسانی که در بردارنده اشاراتی به دین زرتشتی نیز می باشند، از میان رفته اند و تنها ردِ پای پراکنده ای از آنان را می توان در برگردان های عربی و پارسی نو دید.

 

گزارش های نویسندگان مسلمان :

 پس از شکست و سقوط ساسانیان بدست عرب های مسلمان، برخی از گزارش های مربوط به زرتشتیان در آثار و نوشته های تاریخ نگارن و جغرافی شناسان مسلمان پدیدار می شود. این اشارات به ویژه در سده نهم و دهم میلادی بیشتر می باشند و با حمله مغول به ایران در سده سیزدهم متوقف می شوند چرا که از آن پس شمار زرتشتیان ایران بسیار ناچیز می گردد و موقعیت اجتماعی آنها نیز به شدت سقوط می کند.

 

گزارش های پارسی متاخر :

 در سال 1599 میلادی، یک موبد پارسی سرایش شعری که به « قصه سنجان » نامور می باشد را به اتمام رساند. « قصه سنجان » برای گرامیداشت داستان کهن ترین آتش مقدس پارسیان و بر اساس روایات سنت شفاهی پارسیان هند سروده شده است. از این زمان به بعد، گزارش های گوناگون پارسیان با مضامین متنوع (همچون سنگ نبشته ها، استاد رسمی، تبارنامه ها و غیره) به تدریج افزایش یافت.

 

گزارش های تاجران و جهانگردان اروپایی :

 در سده های هفدهم و هجدهم میلادی، تاجران و جهانگردان اروپایی با زرتشتیان ایران و هندوستان برخورد کردند و درباره آنها گزارش هایی نوشتند.

 

نوشته های معاصر پارسیان و اروپائیان :

 در سده نوزدهم، در میان عوامِ جامعه پارسیان هند برخی از بهدینان به انتشار باورهای سنتی و آداب و رسوم آیینی همکیشان خود پرداختند و در سده های نوزدهم و بیستم پژوهشگران اروپایی همین کار را درباره هر یک از جوامع اقلیت های دینی ایران انجام دادند. این گزارش ها امکان مقایسه باور سنتی، آنگونه که از روزگار کهن تا به دوره کنونی به ارث رسیده است با گوناگونگی رو به رشد باورها و آداب آیینی که از سده نوزدهم به بعد باب شده است را می دهد.


سرچشمه:

http://havishtan.com/chashte/?p=166