هفت پایه عرفان زرتشتی

هفت پایه عرفان زرتشتی


شناخت خداوند، پرورش و پویایی ویژگی­های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا و سپنته ­من شدن، مهم­ترین هدف سفارش شده اشوزرتشت در زندگی انسان است. این پیام­ آور اهورایی باور دارد که اگر انسان رفتار خود را به شش فروزه­ ای که از خداوند سرچشمه گرفته هماهنگ سازد، گذری به هفتمین مرحله نیز خواهد داشت و به جایی خواهد رسید که به جز خدا نخواهد دید.

نخستین گام در راه نزدیک شدن به اهورامزدا، «وُهومَنَ» Vohu Mana یا منش نیک است. این واژه در زبان پارسی به بهمن تبدیل شده است. نیک ­اندیشی یکی از فروزه­ های ذاتی خداوند است و از داده ­های اهورایی به انسان است و هر آدمی باید در خود پرورش دهد.

گام دوم، گزینش «اَشَه وَهیشْتَه» Asha Vahishta یا بهترین اَشویی است که در زبان پارسی به اردیبهشت تبدیل شده است. اَشویی در ذات خداوند، راستی و هنجار مطلق و توانایی نظم بخشیدن است. پرورش این فروزه در انسان نیز کوششی برای هماهنگی در رفتار بر پایه اَشویی، یعنی پیوستن به راستی است.

«خْشَثْرَه وَئیریَه» Khshathra Vairya که در زبان پارسی به شهریور تبدیل شده است توانایی مینوی و شهریاری بر خویش معنا می­دهد. فروزه توانایی در انسان، گزیده ­ای از توانایی ذاتی خداوند به گونه محدود و متناهی است که باید پرورش و افزایش یابد و توانایی گذشت و مهربانی، توانایی کنترل رفتار ناهنجار با هماهنگی بین احساس و خِرد، توانایی پیروی از هنجار اَشا، توانایی دفاع از حق و مبارزه با دروغ، توانایی رسیدن به آزادی و آزادمنشی و … را شامل می­شود.

گام چهارم، فروزه مهرورزی است که در گاتها با «سْپَنْتَه آرمَئیتی» Spenta Armaiti بیان شده و در زبان پارسی به سپندارمذ یا اسفند تبدیل شده است. در بینش اشوزرتشت رابطه بین انسان و خدا بر مبنای دوستی و محبت است نه از روی ترس و بیداد، بلکه از روی شناخت و دوستی است، پس بر انسان بایسته است تا فروزه مهرورزی را در خود افزایش دهد. وفای به عهد، خویشتن­داری، گذشت، فروتنی، بخشندگی و دَهشمندی از پرتوهای این فروزه هستند.

فروزه بعدی در پیام اشوزرتشت به صورت «هَه اُوَروَتاتْ» Haurvatat و در زبان پارسی به گونه خرداد بیان شده است. دانش ­اندوزی، انسان را برای رسیدن به مرحله رسایی و کمال یاری نموده و او را به تدریج به انسان آرمانی نزدیک خواهد کرد. در بینش اشوزرتشت، رسایی (خرداد) با جاودانگی (اَمِرِتاتْ یا اَمُرداد) که ششمین مرحله کمال است، به هم پیوسته هستند. به این معنا که اگر انسان به رسایی برسد، خود به خود به «بی­مرگی» نیز خواهد رسید. «اَمِرِه تاتْ» Ameretat که در زبان پارسی به صورت «اَمُرداد» آمده، جاودانگی معنا می­دهد. بی­گمان این فروزه از ویژگی ذاتی خداوند است، اما انسان نیز بر پایه نظامی که در آفرینش او پیش­بینی و برقرار شده است، به گونه ­ای دیگر می­تواند به جاودانگی برسد.

هفتمین گام در راه عرفان زرتشتی و شناخت کامل اهورامزدا، رسیدن به مقام انسان کامل یعنی «سپنته من» است که نور حقیقت و ندای اهورایی را دریافته و چون مشعلی فروزان، نهاد و دیده دل عارف را روشن خواهد کرد. فروزه­ هایی چون کار و کوشش و پاکی و راستی، توانایی سازندگی و نوآوری و مهرورزی پویا خواهد شد تا رسایی و پایندگی در نهاد او فزونی یابد و به خدا نزدیک شود.

سرچشمه : نگاهی به دین زرتشتی، به کوشش انجمن موبدان
http://www.anjomanemobedan.com/leaflet/Negaah%20Be%20Din%20e%20Ashu%20Zartosht.pdf

مهربانی با حیوانات سودمند در دین زرتشتی

مهربانی با حیوانات سودمند در دین زرتشتی


رابطه وهومن با جانداران نیک و سودمند:
همانگونه که در جهان مادی انسان نماینده اهورامزدا بر روی زمین است، حیوانات و جانداران خوب و سودمند نیز در جهان مادی نماد و نماینده وهومن به شمار میروند و کسی که به صفت نیک اندیشی و وهومن آراسته است نباید نسبت به حیوانان و چهار پایان سودمند ستم روا دارد و انها را بی جهت بیازارد یا به ریشه کن کردن نسل آنها بپردازد.چنانکه در نماز ها و «اندرز گواه» آمده است :
«داد و آیین بهمن امشاسپند آشتی و نیک اندیشی است.کینه ورز و رزم کام مباشید.نیک خواه و به منش باشید.بدی مکنید و پیرامون بدکاران مگردید.دانش اندوزید و خردمندی پیشه کنید.فرهنگ گسترید و دژمنشی را براندازید.با دشمنان به داد کوشید.با دوستان نیکی ورزید.چهارپایان و جانداران سودمند را خوب نگاه دارید و کار بی اندازه به آنها نفریمایید و آنان را از گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما نکاه دارید و بر آنان ستم روا مدارید»

در واقع کسی که طرفدار وهومن و طرفدار صلح و آشتی و بی آزاری و خیر خواهی باشد هیچگاه حاضر نخواهد شد”اندکی اذیتش حتی به موری برسد.چنانکه سعدی میفرماید:
من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از نیشم بنالند
چگونه شکر این نعمت گذارم
که زور مردم آزاری ندارم

ولی در جهان بینی زرتشتی خیرخواهی و ترحم و بی آزاری تا این درجه دستور داده نشده بلکه انسان که اشرف مخلوقات است باید برای نیرومند کردن تن و روان در زندگی از همه موجودات اعم از جماد و گیاه و حیوان به طور متعادل استفاده کند.

در اوستای «پَتِت» یا توبه نامه زرتشتیان امده است :
«از هر گونه گناهی که من از جهت روانی نسبت به بهمن امشاسپند و از لحاظ تنایی نسبت به چهارپایان مرتکب شده ام پشیمان گشته و توبه میکنم.اگر چارپایی را زده یا آزرده ام یا با شکنجه و سختی کشتم یا خوراک و آب را به گاه خود به او ندادم.اگر استخوان او را شکستم یا زخمی کردم یا از دزد و گرگ و راهزن نگهداری نکردم و یا از گرما و سرمای بی اندازه دور نگاه نداشتم.اگر گوسفندی زهی (ماده) را کشتم.اگر گاو ورزا(شخم زن) و اسب کارزاری و بره و بزغاله و مرغ کرچ را کشتم.اگر بره کمتر از یک ساله را ذبح کردم که بدین وسیله بهمن امشاسپند از من آزرده و ناخشنود گشته از آن گناهان پشیمان شده توبه میکنم»

در «افرینگان ها» میخوانیم: «بشود که ما به پیروی از بهمن یا نیک منشی پردازیم.امشاسپندی که نماینده صلح و آشتی و پیروزمندی و زداینده بدی و زشتی است.از اوست خرد ذاتی و دانش غریزی هورمزدی و خرد اکتسابی و دانش منقول هورمزدی.امشاسپندی که نمادش در گیتی انواع چارپایان نیک و سودمند است که مردمان جهان زیوش و دارش و پرورش تن و جان خود را از آنان فراگیرند و فرش و بستر و پوشاک خود را از آنها تهیه کنند».
در ارداویراف نامه پهلوی بخش ویژه ای است در مورد عذاب روان کسانی که در گیتی به چارپایان سودمند ستم روا داشته یا آنان را با شکنجه و آزار کشته اند.

در اوستا، پرورش و ترحم به حیوانات مفید کاملا رعایت شده و بارها سفارش میگردد.از جمله در «بهرام یشت» میفرماید:
«نیرو برای حیوانات نوازش ، خوراک و پوشاک برای حیوانات . درود به حیوانات از برای زراعت ، باربری و از برای خوراک و پوشاک خودمان هم که باشد باید آنان را پرورش دهیم».

پاسداشتن روزهای نَبُر و یا پرهیز از کشتار و گوشت خواری:
بنا بر سنت دیرین و پیروی از اصل نیک اندیشی و بی آزاری و پاس داشتن حال چهارپایان زرتشتیان ماهی چهار روز از کشتن دام و خوردن گوشت خود داری کرده و آن را به نام روز نبر یا «پرهیز از گوشت خواری» مینامند.دلایلی که این روزها را دانشمندان دین زرتشتی برای پاس داشتن این اصل اقامه میکنند به قرار زیر است:

1: کمک به اقتصاد کشور:زیرا امروزه نیز در اغلب کشورهای جهان ماهی چهار روز کشتار برابر قانون جایز نیست.
2: پیشگیری بسیاری از امراض که در اثر خوردن گوشت و چربی زیاد ایجاد میشود.
3: کاستن از روحیه جنگ و جدال و کشتار و خونریزی در بین بشر زیرا با مشاهده روحیه همزیستی و بی آزاری حیوانات گیاه خوار و رفتار خشن و قهر آلود حیوانات گوشت خوار نسبت به یکدیگر این حقیقت روشن میگردد.اوستا نگهداری از چارپایان سودمند را از امور خیریه و کارهای نیک میشمارد و آن از احکام مذهبی محسوب میگردد.در «فروردین یشت» روان جانوران بری (زمینی) و بحری (دریایی) ستوده شده است.در «بهرام یشت» بند پانزدهم میگوید:

«مهر توانا به جایی مینگرد که در آنجا ستوران آرام گیرند و زیاد گردند»
در اوستا بارها ادعا شده که این خانه و این کشور از ستوران بهره مند باد.از اسبان تند رو و گردونه های استوار با نصیب باد.در «گوش یشت» کسانی که به پرورش و نگهداری چارپایان بپردارند ستوده شده اند.ولی این ترحم کورکورانه تعلیم داده نشده و شامل حیوانات موذی و حشرات زیانمند نخواهد بود.بلکه وظیفه هر زرتشتی است که آنها را از خود دور ساخته و به دفع آنان پردازد.

بازداشتن از قربانی حیوانات:
در کیش زرتشتی قربانی حیوانات روا نیست و اگر این کار ناپسند گاهی میان زرتشتیان ایران معمول گشته در اثر معاشرت با دیگران و مخالف دین زرتشتی است.در اوستا قربانی حیوانات را گناهی بزرگ شمرده و آن را به دروغ پرستان و دیوان نسبت داده است.در «بهرام یشت» کرده 17 از دیوان «ویامبوره» که یک دسته از دیو پرستان بوده اند نکوهش شده است.زیرا آنها حیوانات را شکنجه داده و اعضای بدن آنها را به عنوان فدیه در هم میشکنند و به آنان زجر و آزار میرسانند.این مردم چشم گاوان را بیرون میاورند.
در خود گاتها نیز بارها اشوزرتشت از کاویان و کرپان و اوسیج ها که دسته ای از امرا و پیشوایان دیو یسنا بودند گله مند است که به حیوانات ستم و بیداد روا میدارند و به جای انکه آنان را بپرورانندن و به زراعت وادار سازند آنان را به ناله درمیاورند(یسنا 44 بند دوم) تا آنجا که در گاتها به کسانی که حیوانات را با فریاد شادی قربانی میکنند نفرین میفرستد(یسنا 32 بند دوازدهم و چهاردهم). در دین زرتشتی تنها فدیه و نیازی که در بارگاه اهورامزدا پذیرفته میشود اندیشه و کردار و گفتار نیک است و بس.
اشوزرتشت میفرماید:

«زرتشت برای سپاسگذاری” جان خویش و برگزیده ترین اندیشه و گفتار و کردار خود را با آنچه او راست، از فروتنی و برتری، تقدیم آستان مزدا و راستی مینماید» (یسنا 33 بند چهاردهم)

در «گوش یشت» امده:
«این کامیابی را به من بخش ای مزدا که بتوانم از برای اسایش آفریدگان تو گله های بسیار پرورش دهم و آنان را از آزار دور و ایمن دارم».

سرچشمه : “جهانبینی زرتشتی” به خامه روانشاد موبد رستم شهزادی. 

مقام زن در اوستا

مقام زن در اوستا

چون سخن از از بزرگی و وَرج و مقام انسان در بین موجودات دیگر کشیده شد بهتر است راجع به پایه و مقام زن در ایران باستان نیز مطالبی گفته شود تا حق مطلب به درستی ادا گردد.
در ایران باستان مقام زن در جامعه بسیار بالا بود و زن در بسیاری از مسایل زندگی با مرد همکاری میکرد. بنابر نوشته کتاب نیرنگستان پهلوی زنان میتوانستند در سرودن یسنا و برگزاری مراسم دینی شرکت کنند یا خود به تنهایی به انجام اینگونه کارها بپردازند. زنان حتی میتوانستند در اوقات معینی به پاسداری از آتش مقدس پرداخته و برابر کتاب مادگان هزاردادستان به شغل وکالت و قضاوت مشغول شوند. در «فروردین یشت» و دیگر یشت ها و همچنین شاهنامه و دیگر حماسه های باستانیِ این سرزمین، اسامی بسیاری ازین زنان نامدار و پهلوان و میهن پرست و دیندار که به واسطه کارهای مفید و نیکویشان در گروه زنده روانان جاوید درآمده اند نام برده شده و به روان فَرهمند آنان درود فرستاده میشود.
زن در ایران باستان حتی به مقام شاهی نیز میرسیده است. در اوستا هرجا از روان پاک و پرهیزگار سخنی در میان است بلافاصله روان چنین زنانی را نیز به یاد آورده و به روانشان درود میفرستد.

« ای اهورامزدا، از میان مردان و زنان آنکه به بهترین وجه سپاس تو را بجا میاورد تو خود به درستی آن را خواهی دانست، به چنین مردان و زنان بی ریا بخشش نیک منشی عطا فرما.»
(یسنا 42 بند دهم)

« آنچه را که مرد یا زنی درست و خوب و شایسته دانست،باید از روی روشن بینی به جای آورد و به دیگران نیز بیاموزد تا همه آن را به درستی انجام دهند.»
(یسنا 35 بند ششم)

« ای مردم” گفتار نیک دیگران را بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید و میان نیک و بد خود تمییز دهید. و پیش از اینکه فرصت از دست رود هر مرد و زن باید به شخصه راه خود را برگزیند.بشود که به یاری خرد اهورایی در گزینش راه نیک کامروا گردد. »
(یسنا 30 بند دوم)

اوستا تعلیم و تربیت را برای مردان و زنان هردو واجب دانسته و حتی میفرماید: « دختران باید بیش از پسران به فراگرفتن علم و دانش بپردازند زیرا آنان تا در خانه ی پدرانند، باید به تربیت و آرایش خانه پدر پرداخته و چون به منزل شوهر رفتند باید به تعلیم و تربیت فرزندان و نسل آینده مشغول شوند».
در کتاب بندهش در باره کمال و رسایی خلقت زن از روز نخست چنین میگوید: « آنگاه اهورا مزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود به کالبد مشی و مشیانه بدمید و آنان جان گرفتند.پس بدان ها گفت: « شما پدر و مادر مردمان جهانید. من شما را پاک و رسا آفریدم. با پارسایی به زندگی پردازید. نیک اندیشه و نیک گفتار و نیک کردار باشید».

آنگاه نخستین چیزی که آن دو اندیشیدند این بود: «هریک از ما باید خشنودی و دوستی دیگری را فراهم آورد».پس آنگاه خرامیدن آغاز کردند.

اشوزرتشت در انتخاب همسر آینده دختر خود، سرمشق خوبی در گاتها برای ما به یادگار گذاشته. چنانچه میفرماید:
« ای تو پورو چیستا، ای جوانترین دخترم. من که پدر تو هستم از برایت جاماسپ را که یاور دین مزداست از روی راستی و منش پاک به همسری برگزیدم. اینک برو و با خردت مشورت کن و در صورت قبول با عشق پاک در انجام وظیفه مقدس زناشویی رفتار نما. »(یسنا 53 بند سوم)

انگاه به دنبال همین سرود ” اشو زرتشت خطاب به نوعروسان و داماد ها میفرماید:
« اینک من روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را خوب به خاطر بسپارید و با غیرت در پی زندگانی پاک منشی بآایید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی بر دیگری پیشی جوید: تا این زندگانی مقدس زناشویی را با خوشی و خرمی بگذراند.»

چه خوب شاعر ایرانی آن را به شعر دراورده که:
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
که یک سر مهربونی درد سر بی

زن در اوستا و سنسکریت به لقب “ریتَه سیه بانو” (Ritasya Bhanu) یا «اشه بانو» خوانده شده که به معنی « دارنده فروغ راستی و پارسایی» است.امروزه واژه اولی در زبان فارسی حذف شده و تنها واژه بانو که به معنی «فروغ و روشنایی» است را برای زنان به کار میبریم. همچنین واژه مادر در اوستا و سنسکریت«ماتری» (Matri) است که به معنی «پرورش دهنده» میباشد و خواهر را «سواسری» (Svâsri) یعنی «وجود مقدس و خیرخواه مینامند» و زن شوهر دار با صفت «نمانو پَتنی» (Nmâno Patni) یا «نگهبان خانه» نامزد گردیده است.

باز در کتاب بندهش درباره زن آمده که «در روز نخست اورمزد به زن فرمود ای زن، تو را آفریدم تا مردان پارسا و پهلوان را به وجود آوری و در آغوش پرمهر خود پرورش دهی تا به یاری آنان ریشه نادرستی و ناپاکی از جهان برافتد.»

شادروان فردوسی توسی درباره این هنر بزرگ زن میفرماید:
زنان را همین بس بود یک هنر
نشینند و زایند شیران نر

در دیگر زبان های ملل از جمله اروپاییان، خداوند را با ضمیر مذکر خوانده و او را چون مردی میشمارند.درصورتی که بنابر نوشته های اوستا اهورامزدا هم جنبه مادری دارد و هم جنبه پدری.چنانکه از شش فروزه برجسته پروردگار سه فروزه نخست اولی را که وهومن=«خرد» و اردیبهشت «راستی» و شهریور «نیرومندی» باشد از فروزه های آشکار مردان و در برابر سه فروزه دیگر که سپندارمذ «عشق و پاکی»، خرداد «رسایی و کمال» و امرداد «جاودانگی» باشند، از فروزه های آشکار زنان است و براستی که زنان با باروی خود، نسل خود را امرداد یا جاودان میسازند.
در بندهش آمده :« اورمزد نسبت به آفریدگان هم حق مادری دارد و هم حق پدری. زیرا به مانند پدر، آفرینش را به شکل نطفه در عالم مینوی از خود بیافرید و چون مادر، آن را بپرورانید و به گیتی آورده و نگهداری میکند و رزق و روزی میدهد» .

روز زن:
در ایران باستان روز پنجم ماه اسفند که نام روز و ماه برابر میشود جشنی به نام روز زن برای گرامیداشت مقام شایسته بانوان برگذار میگردید.
در آن روز زنان و دختران از کارهای منزل آزاد بودند و مردان و پسران افزون بر هدایایی که به مادران و زنان و خواهران و دختران خود میدادند در تمان آن روز انجام همه کارهای منزل مانند پخت و پز و رفت و روب و شست و شو را به عهده داشتند و با برگزاری این تشریفات مردان و پسران تا اندازه ای از کوشش های زنان و دشواری انجام کارهای منزل با خبر میشدند و بدین وسیله از تلاش آنها قدر دانی میکردند.
زن در ایران باستان با مرد در همه اجتماعات و مراسم دینی شرکت میکرد.در خانه آزادی اقتصادی داشت و بر خانواده خود نفوذ زیادی به کار میبست.او میتوانست دارای خواسته و دارایی ویژه به خود باشد.از دیدگاه قضایی میتوانست به وکالت از سوی شوهر، دعاوی را تعقیب کند و به آمورش رسیدگی نماید.شوهر نمیتوانست بدون مشورت با همسر خود دختر مشترکشان را عروس کند.به عنوان شاهد زن میتوانست مانند یک مرد در دادگاه شهادت دهد تا انجا که بر کرسی قضات بنشیند.پروفسور کریستن سن در کتاب خود به نام «ایران در زمان ساسانیان» مینویسد:
رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان انسان را در دوران دور گذشته به یاد رفتار نزاکت آمیز زمان حال میاندازد.دوشیزگان در آن دوران نه تنها به وظایف خانوادگی آشنا میشدند بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا میگرفتند.چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی پس از رسیدن به سن بلوغ از آزادی عمل برخوردار بودند».

در آن زمان ازادی دخترن به اندازه ای بود که میتواستند با ارایه دلایل کافی اجازه ازدواج خود را با مرد دلخواه بدون رضایت پدر و مادر از موبد یا دادگاه دریافت نمایند و به ناخواست میل پدر و مادر خویش ازدواج کنند.زنان میتوانستند در زمان سالخوردگی و یائسگی به نگهبانی آتش مقدس در آتشکده ها بپردازند.برابر نوشته های خداینامه پهلوی و شاهنامه، زنان حتی گاهی در شکار و جنگ نیز شرکت میکردند و در این زمینه در تاریخ ایران باستان داستان هایی از جنگ ها و دلاوری ها و حماسه های زنان به یادگار مانده است.تا انجا که میتوانستند در مقام شاهی به رتق و فتق امور کشور پردازند.
قوانین ازدواج نیز در دین زرتشتی بر مبنای تک همسری استوار است ، یعنی در آنِ واحد یک زن یا مرد زرتشتی نمیتواند بیش از یک همسر داشته باشد. همچنین ازدواج موقت وجود ندارد و ازدواج به شکل دایم تا پایان زندگی میباشد.مگر به دلیلی که در آیین نامه احوال شخصیه زرتشتیان بدان اشاره شده و آن استثنایی است. زندگی زن و مرد زرتشتی پس از زناشویی در چهارچوب سخت پرهیزگاری است و نباید از آن پا فراتر نهند.در کتاب «سد در» میخوانیم: «گناه همیمالان آن بود که کسی زن دیگری را بفریبد تا از شوهر خود جدا شود.این گناهی است که هیچ تاوانی بر آن نیست. هر کس زن کسی را بفریبد و با او درآمیزد یا آن زن روسپی بارگی (فحشا) کند آن زن در دم بر شوهر خود ناروا (حرام) بود».
ازدواج نکردن جوانان پس از رسیدن به سن بلوغ نیز گناه شمرده میشد و بر پدر و مادر واجب بود که فرزندان خود را وادار به ازدواج نمایند و در غیر ان صورت گناهکار شمرده میشدند.

پاکدامنی زن:
در وندیداد آمده: « زرتشت از اهورامزدا پرسید: کیست آنکه تو را بیشتر افسرده سازد؟ اهورامزدا پاسخ داد ای سپیتمان زرتشت آنکس زن بدکار است.»
« فرشته اَرت (راستی و پاک دامنی) چون ببیند زن بدکاری نسل را تباه میسازد(سقط جنین میکند) فغان برآورده گوید:
برای اینکه چنین آدمی را نبینم چه بایدم کرد.به آسمان بالا روم یا در زمین نهان گردم؟
(ارت یشت بند ۵۸)

«به روان مردان و زنان پاک و پارسا درود باد».
(هفتن یشت کرده ی سوم و یسنای سی و پنج بند سوم)

سعدی میفرماید:
زن پاک فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشاه

سرچشمه : “جهانبینی زرتشتی” به خامه روانشاد موبد رستم شهزادی. 

رابطه زن و مرد از نگاه دین زرتشتی

رابطه زن و مرد از نگاه دین زرتشتی

 

در “اندرز نامه بزرگان زرتشتی”درباری زن آمده است:
« زنان را گرامی دارید.
به زنان ستم مکنید.
زندگی را بر زن و فرزند آسان کنید.
اگر زنی را بگریانی سرانجام روزگار گریانت کند.
پیمانت را با زن مشکن تا پیمانت شکسته نشود.
آبروی زن را مریز تا روزگار آبرویت را مریزد.
به خواسته ی زن دست میاز تا خواسته ات به باد نرود.
آشیانه ی زن را به هم مزن تا آشیانه ات ویران نگردد.
زن را میازار تا روزگار آزارت ندهد.
ای مرد با زن به نرمی و خوبی رفتار کن ولی فرمانبر و برده ی زن مشو تا سبک نشوی.
ای زن با مرد در همه ی کارها انبازی کن اما کنیز مرد و بازیچه ی هوس های او مشو.
ای زن خودت را بشناس و بر خود ارج بنه و هرگز برده ی پول و گوهر و شکوه و خودنمایی مشو.
ارج مادر و همسر بودن برای تو بالاترین ارجهاست.
زن سرچشمه ی خوشی و شادی و سازندگی زندگی ست.مردی که به زن خود مهر می ورزد به خداوند و به زیبایی مهر ورزیده است.کسی که بی همسر و جفت زندگی کند گناه کاری است که گناهش جز با زناشویی شسته نشود.
پرشکوه ترین و ارجمند ترین کارها پیوند زناشویی است.زناشویی که با چشم داشت به خواسته و پول و پایگاه باشد پایان خوشی ندارد. پایه ی زناشویی باید تنها بر مهر و زندگانی همسری و زادن فرزند و بار آوردن آن استوار باشد.
فزون تر از تن زن دل و جان و روان او را دریابید و بر آن ارج نهید.
با روسپیگری (فحشا) بستیزید .
زن آبستن را گرامی دارید و میازارید».

آيين تش‌ مس

آيين تش‌ مس

ماه ارديبهشت، هنگامه‌ی برگزاری آيين « تش‌مس » است


خبرنگار امرداد – آفتاب یزدانی :

اردیبهشت امشاسپند، فروزه‌ی راستی بی‌پایان است. این امشاسپند كه هم نام یكی از ماه‌های دوازده‌گانه‌ی سال و هم نام یكی از روزهای ماه در گاهشمار زرتشتی است، از نظر واژگانی به معنای بهترین راستی، درستی و نظم و هنجار است و آتش كه نمودی از روشنایی بیكران خداوندی است،‌نماد و نشان این امشاسپند است.

اردیبهشت امشاسپند، در جهان مادی پاسدار و نگهدار و نگهبان آتش است، از همین روی با فرارسیدن ماه اردیبهشت، آیین‌های گرامیداشت آتش، این آفریده‌ی سپند اهورایی، سال‌هاست كه توسط زرتشتیان برگزار می‌شود. یكی از این آیین‌ها، آیین «بزرگ كردن آتش» یا به زبان دری، آیین «تش مس» است.

آیین تش‌مس، بیشتر در روزهای اردیبهشت، سومین روز از ماه اردیبهشت در گاهشمار زرتشتی، روز آذرایزد(نهمین روز از ماه)، روز سروش‌ایزد(هفدهمین روز از ماه) و ورهرام‌ایزد(بیستمین روز از ماه) برگزار می‌شود چرا كه ایزدان آذر، سروش‌ و ورهرام‌، یاوران امشاسپندِ اردیبهشت در راستای خویشكاری پاسداری از آتش و هنجار و نظم جهان هستند. زرتشتیان بر این باورند كه برگزاری آیین‌ «تش‌مس» در این روزها از دیگر روزها، نیكوتر است. این آیین از آن روی برگزار می‌شود كه زرتشتیان در درازای تاریخ، خود را در برابر روشنی و پابرجایی آتش آتشكده‌ها، مسوول می‌دانسته‌اند.

برای برپایی چنین آیینی، موبد از شب پیش از برپایی آیین تش‌مس، «یسناخوانی» می‌كند. یسنا(بخشی از اوستا) بر آتش خوانده می‌شود و این آتش در روز برگزاری آیین «تش مس»، به آتش آتشكده می‌پیوندد.

این آیین بیشتر در روزهای نام‌برده در آدریان‌ها برگزار می‌شود. كسانی كه خواهان برگزاری آیین تش‌مس هستند، سفره‌ای آیینی پهن می‌كنند و موبدان گرد هم می‌آیند و در آتشكده كه جایگاه برگزاری این آیین است، اوستاخوانی انجام می‌شود.

این آیین همان‌گونه كه آیینی برای پاسداشت آتش اهورایی است، ‌به شیوه‌ای برگزار می‌شود كه امشاسپندان را به تصویر می‌كشد. ٦ آجر بر روی زمین چیده می‌شود؛ یكی از آجرها بیرون از جایگاه آتش آتشكده، است و ٥ آجر دیگر به ترتیب درون جایگاه آتش تا پای آفریگان آتش درون آتشكده، چیده می‌شوند. هر یك از آجرها كه به كمك آن‌ها، پله‌پله آتش به درون آفریگان آتش منتقل می‌شود،‌ نمادی از امشاسپندان هستند. پله‌ی نخست، پله‌ی وهمن‌امشاسپند، پله‌ی بعدی، اردیبهشت امشاسپند، پله‌ی سوم، شهریورامشاسپند، پله‌ی پنجم، خوردادامشاسپند و پله‌ی ششم، امردادامشاسپند است و سرانجام آتش، به آتش درون آفریگان آتشكده كه نمادی از روشنایی بی‌پایان است، می‌رسد. در این آیین ٦ مرحله‌ای كه باید پشت سر گذاشته شود همان مراحلی است كه برای رسیدن به ذات روشنایی بی‌پایان، باید پیموده شود.

آیین بزرگ كردن آتش و اوستاخوانی كه به پایان رسید، همچون همیشه در میان باشندگان لرك پخش می‌شود تا همه در آن همازور و هم‌بهره شوند.

زرتشتیان بر این باورند كه آتش درون،‌ یكی از ٥ گونه‌ی آتش است. زرتشتیان با «تش مس» كردن، آتش وجودی خویش را نیرو می‌بخشند.

آیین تش‌مس را از آن روی در گذشته برگزار می‌كرده‌اند كه اگر بهدینی در سالی كه گذشت، با دیگران در روشن نگاه داشتن آتش، هم‌بهره نبوده، اكنون همازور و هم‌بهره شود. برای روشن نگاه داشتن آتش، باید به آتش، خوراك رسانده شود. مردم همواره در تهیه‌ی این خوراك كه همانا چوب است با یكدیگر همازوری داشته‌اند. البته آیین تش‌مس نیز برگزار می‌شده كه اگر كاستی،‌رخ داده،‌آن كاستی جبران شود.

این آیین به ویژه از سوی خانواده‌ای كه تازه‌درگذشته‌ای دارد، برگزار می‌شود. خانواده‌ی تازه‌درگذشته بر این باورند كه با برگزاری آیین تش‌مس، اگر تازه‌درگذشته‌شان، در روشن نگاه داشتن آتش آتشكده، كاستی داشته، دینی بر گردنش نباشد.

از دیرباز یكی از راه‌ها برای همازوری در روشن‌نگاه داشتن آتش، تهیه‌ی خوراك آتش بوده‌است. آنانی كه باغی داشته‌اند، برای این همازوری، همواره بخشی از چوب‌هایی را كه هر سال حرس می‌كرده‌اند به آتش آتشكده، ویژه می‌كرده‌اند. آنانی نیز كه نداشتند با پرداخت هزینه، در راستای همازوری در روشن نگاه داشتن آتش می‌كوشیدند و البته همواره، آیین تش‌مس را نیز، آیینی برای هم‌بهره شدن در این نگهداری می‌دانسته‌اند.

 

آنانی كه تازه‌درگذشته‌ای دارند و به نام و یادش، آیین تش‌مس را برگزار می‌كنند، سفره‌ای آیینی به این مناسبت پهن می‌كنند. این سفره همچون دیگر سفره‌های آیینی، سفره‌ای سپیدرنگ است كه بر آن،گیاه مورد یا مورت را به نماد امرداد امشاسپند، كاسه‌ای فلزی از آب پاكیزه به نماد خورداد امشاسپند و شهریور امشاسپند، شیر به نماد وهمن امشاسپند و آفریگان آتش به نماد اردیبهشت امشاسپند می‌گذارند.

امشاسپند وهمن در جهان مادی، پاسدار جانوران سودمند است به همین نشانه، شیر می‌گذارند. اردیبهشت در جهان مادی، پاسدار آتش سپند است. این سفره را اصولا بر روی زمین پهن می‌كنند كه نشانه‌ای از امشاسپند سپندارمز است. سپندارمز امشاسپند در جهان مادی پاسدار زمین است. خورداد امشاسپند پاسدار آب است و امردادامشاسپند در جهان مادی پاسدار گیاهان است. از همین روی بر روی سفره‌های آیینی، نمادی از این ٦ امشاسپند گذاشته می‌شود.

آيين تش‌مس را از آن روي در گذشته برگزار مي‌كرده‌اند كه اگر بهديني در سالي كه گذشت، با ديگران در روشن نگاه داشتن آتش، هم‌بهره نبوده، اكنون همازور و هم‌بهره شود. براي روشن نگاه داشتن آتش، بايد به آتش، خوراك رسانده شود. مردم همواره در تهيه‌ي اين خوراك كه همانا چوب است با يكديگر همازوري داشته‌اند. البته آيين تش‌مس نيز برگزار مي‌شده كه اگر كاستي،‌رخ داده،‌آن كاستي جبران شود.

اين آيين به ويژه از سوي خانواده‌اي كه تازه‌درگذشته‌اي دارد، برگزار مي‌شود. خانواده‌ي تازه‌درگذشته بر اين باورند كه با برگزاري آيين تش‌مس، اگر تازه‌درگذشته‌شان، در روشن نگاه داشتن آتش آتشكده، كاستي داشته، ديني بر گردنش نباشد.
از ديرباز يكي از راه‌ها براي همازوري در روشن‌نگاه داشتن آتش، تهيه‌ي خوراك آتش بوده‌است. آناني كه باغي داشته‌اند، براي اين همازوري، همواره بخشي از چوب‌هايي را كه هر سال حرس مي‌كرده‌اند به آتش آتشكده، ويژه مي‌كرده‌اند. آناني نيز كه نداشتند با پرداخت هزينه، در راستاي همازوري در روشن نگاه داشتن آتش مي‌كوشيدند و البته همواره، آيين تش‌مس را نيز، آييني براي هم‌بهره شدن در اين نگهداري مي‌دانسته‌اند. 

آناني كه تازه‌درگذشته‌اي دارند و به نام و يادش، آيين تش‌مس را برگزار مي‌كنند، سفره‌اي آييني به اين مناسبت پهن مي‌كنند. اين سفره همچون ديگر سفره‌هاي آييني، سفره‌اي سپيدرنگ است كه بر آن،گياه مورد يا مورت را به نماد امرداد امشاسپند، كاسه‌اي فلزي از آب پاكيزه به نماد خورداد امشاسپند و شهريور امشاسپند، شير به نماد وهمن امشاسپند و آفريگان آتش به نماد ارديبهشت امشاسپند مي‌گذارند. 
امشاسپند وهمن در جهان مادي، پاسدار جانوران سودمند است به همين نشانه، شير مي‌گذارند. ارديبهشت در جهان مادي، پاسدار آتش سپند است. اين سفره را اصولا بر روي زمين پهن مي‌كنند كه نشانه‌اي از امشاسپند سپندارمز است. سپندارمز امشاسپند در جهان مادي پاسدار زمين است. خورداد امشاسپند پاسدار آب است و امردادامشاسپند در جهان مادي پاسدار گياهان است. از همين روي بر روي سفره‌هاي آييني، نمادي از اين ٦ امشاسپند گذاشته مي‌شود. 

برگرفته از تارنمای امرداد

سی‌روزه‌ی « آدرباد ماراسپندان »، سرفصل‌های کتابِ زندگی

سی‌روزه‌ی « آدرباد ماراسپندان »، سرفصل‌های کتابِ زندگی

 

اندرزِ سی‌روزه‌ی «آدرباد ماراسپندان» عنوان سروده‌ای است، از شادروان «ملک الشعرای بهار»، که ترجمه‌ای است آزاد از پندنامه‌ی «آدرباد ماراسپندان» که از زبان پهلوی ساسانی به یادگار مانده است. در این پندنامه سفارش موبدِموبدان ناظر به پاسداشتِ روزهای ماه است. روزهایی که با نام‌های ویژه و برخاسته از دانش و شناخت مردمان فرهیخته و بخرد این آب و خاک، نامگذاری و تنظیم شده‌اند، که همگی از باور و بینش کاروَرزان دین‌مزدیسنی و زرتشتی سخن می‌گوید.

چنانچه با دیدی واشکافانه، در تاریخ شناخت و عرفان این مردم بنگریم، یکی از چراغ‌های فروزان، ما را به بخش‌بندی روزها، نزد ایرانیان باستان راهنمایی می‌کند.

«روزهای آفرینشِ» اهورامزدا، به شش چهره‌ی گَهنبار نامور است و نامزد به «مَیدیوزَرِم»، «مَیدیوشَهِم»، «پَیتِه شَهِم»، «اَیاسَرِم»، «مَیدیارِم» و «هَمس‌پَت مَیدیم» است و درپیوند با آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، حیوان و انسان است. و پس از آن، روزهای سال را داریم که به فصل‌های چهارگانه بخش می‌شود و سپس، بخش‌بندی ماه است که شامل سی‌روز می‌شود. پس از ماه، اوقات پنج‌گانه‌ی روز است که عبارتند از «هاوَن»، «رَپیتْوَن»، «اُزیرَن»، «اَیویسَروترِم» و «اوشَهَن».

آنچه روشن است، مردمی که در بخش‌بندی زمان‌ها تا این اندازه خود باریک‌بین بوده‌اند، زندگی و حرکت آفرینش را بسیار هدفمند و جهت‌دار می‌دانستند. از این‌رو به‌گونه‌ای مستقیم و غیرمستقیم با بخش‌بندی زمان‌ها، بیشترین بهره‌گیری و استفاده از ظرفِ زمان را سفارش کرده‌اند.

پندهای «آدرباد ماراسپندان»، به‌منزله‌ی سرفصل‌های کتابِ زندگی است، که کاروَرزان را به آداب زندگی فراخوانده است. باید دقت داشته باشیم که اندرزهای موبدِ فرزانه، نظر به رئوس زندگی انسان‌ها دارد، که خواهی‌نخواهی می‌بایست عنوان می‌شده است و روزهای ماه صورتی از فهرست این کتاب را گشوده است.

نکته‌ی جالبی که در این اندرز به چشم می خورد، سفارش بر پاکیزگی و پیراستن و نیز پی‌گرفتن(:تداوم) شادمانی به عنوان، دو عنصر بنیادین اندیشه‌های مزدیسنی و زرتشتی است که چندین بار، بازگو شده است.

در آغاز ترجمه پهلوی و در پایان سروده‌های شادروان «ملک الشعرای بهار» آورده می‌شود:

هرمزد روز، می خور و خرم باش

بهمن روز، جامه نو پوش

اردی بهشت روز، به آتشگاه شو.

شهریور روز، شاد باش.

سپندارمذ روز، ورز زمین پیش گیر.

خورداد روز، جوی کن.

امرداد روز، دار و درخت نشان.

دی باذر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای.

آذر روز، به راه شو و نان مپز، چه گناه گران بود.

آبان روز، از آب پرهیز کن و آب را میازار.

خور روز، کودک به دبیرستان ده تا دبیر و فرزانه شود.

ماه روز، شراب خور و با دوستان نیک پرسش(خوش صحبتی و به احوال پرسی رفتن) کن و از ماه خدای، آمدکار بخواه.

تیر روز، کودک به تیراندازی و نبرد و سواری آموختن فرست.

گوش روز، پرورش گوساله کن و گاو به ورز آموز٫

دی به مهر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای و انگور از رزان باز به چَرخُشت افکن تا بهتر شود.

مهر روز، اگر تو را از کسی مستمندی رسیده است پیش مهر بایست، از مهر داوری بخواه و گرجش(ظ: گریه) کن.

سروش روز، بُختاری(آزادی و آسایش) روان خود را از سروش اهرو(مقدس) آیفت(هم آمد و هم مراد و هم استعانت و استمداد معنی می دهد) بخواه.

رشن روز، روز کار سبک(یعنی کار روزانه مختصر) و کارهای ستایش و نیایش اندر فرارونی پیش گیر.

فروردین روز، سوگند مخور و آن روز ستایش فروهر پاکان و اشویان کن تا خشنودتر شوند.

بهرام روز، خان‌ومان بن افکن تا زود به فرجام رسد، و بر رزم و کارزار شو تا به پیروزی بازآیی.

رام روز، زن خواه و کار و رامش گیر و پیش دادوران شو تا به پیروزی و بختگی(آزادگی و کام روایی) بازگردی.

باد روز، درنگی(تامل) کن و کار نو می پیوند.

دی بدین روز، کارهای یزشنی و ستایش‌گری کن و زن به خانه بر و موی و ناخن پیرای و جامه پوش.

دین روز، خَرفَسْتَر کُش(خرفستر حیوانات موذی مانند مار، کژدم، زنبور، موریانه، گرگ و غیره).

اَرْدْ روز، هر چیزی نو بخر و آن را به خانه بر.

اَشتاد روز، اسب و گاو و ستور بر گشن(لقاح) افکن تا به درستی بار آورند.

آسمان روز، به راه دور شو تا به درستی بازآیی.

زامیاد روز، دارو مخور.

ماراسفند روز، جامه افزای و بدوز و بپوش و زن به زنی گیر که فرزند تیزویر(ویر: هوش و حافظه) نیک زاید.

انیران روز، موی و ناخن پیرای و زن به زنی گیر که فرزند نام دار(نام چُشتی: به معنی نام دار و شهرت یا نام داری و نام جویی است) زاید.

سکه شاپور یکم

بود ماه سی روز تا بنگری / به هر کار روز کاری به جای آوری

سِزد گر به هرمزد باشی خرم / خوری می به آیین جمشید جم

به بهمن کنی جامه‌ها نو برشت / پرستش کنی روز اردیبهشت

به شهریور اندر شوی شاد خوار / کنی در سپندارمذ کشت کار

به خورداد جوی نوین کن روان / به مرداد بیخ نو اندر نشان

به دی به‌ آذر اندر سر و تن بشوی / به پیرای ناخن بیارای موی

به آذر مپز نان که دارد گناه / بدین روز نیک است رفتن به راه

به آبان بپرهیز از آب ای جوان / میالای و مازار آب روان

به خور روز، کودک به استاد ده / که گردد دبیری خردمند و مه

به خور باده با دوستان روز ماه / ز ماه خدای آمد کار خواه

بفرمای بر کودکان روز تیر / نبرد و سواری و پرتاب تیر

به گوش اندرون گاوساله بمرز / ببند و بیاموز بر گاو ورز

به پیرای ناخن چو شد دی به مهر / سر و تن بشوی و بیارای چهر

جداکن ز شاخ رز انگور را / به چرخشت افکن می سور را

اگر مستمندی ز کس مهر روز / شو اندر بر مهر گیتی فروز

فشان اشک و زو دادخواهی نما / که داد تو گیرد ز دشمن خدای

به روز سروش از خجسته سروش / روان را و تن را توان خواه و توش

ازو خواه آزادی کام خویش / وزو جوی آیفت فرجام خویش

به رشن اندرون کار سنگین بنه / روان را ز یاد خدا توشه ده

مخور هیچ سوگند در فرودین / که زشت است ویژه به روزی چنین

ستای اندرین روز فروهر را / که فرورد ازو یافت این بهر را

نیایش به امروز بر فروهر / که پاکان شوند از تو خشنودتر

پی خانه افکن به بهرام روز / سوی رزم شو گر تویی رزم توز

که پیروز بازآیی از کارزار / همت کاخ و ایوان بود پایدار

زن ار برد خواهی ببر روز رام / که رامش خوش است اندرین روز و کام

وگر باشدت کار با داوران / درین روز رو تا شوی کام ران

سزد روز باد ار درنگی شوی / نه پیوندی امروز کار از نوی

چو روز نیایش بود دی بدین / سر و تن بشو ناخن و مو بچین

زن نو ببر، جامه نو بپوش / دل از یاد یزدان پر و لب خموش

بود روز دین، مرگ خرفستران / بکش هرچه خرفستر است اندران

که خرفستران یار اهریمن اند / دد و دام و با مردمان دشمن اند

به بازار شو روز ارد ای پسر / نوانو بخر چیز و با خانه بر

در اشتاد روز اسب و گاو و ستور / به گشن افکنی مایه گیرند و زور

ره دور گیر آسمان روز پیش / که بازآیی آسان سوی خان خویش

گرت خوردن دارو افتد به سر / به زمیاد روز ایچ دارو مخور

زن تازه در ماراسفند گیر / که فرزند نیک آید و تیز ویر

درین روز جامه بیفزای بر / بدوز و بپوش و بیارای بر

انیران بود نیک زن خواستن / همان ناخن و موی پیراستن

زنی کاندرین روز گیری به بر / شود بچه‌اش در جهان نامور

انوشه روان باد آذرباد مارسفندان، که این اندرز کرد و نیز این فرمان داد.

انوشه روان باد آن مرد راد / که این گفته ها گفت و این پند داد

برگرفته از تارنمای یتااهو

نماز «ائیریه‌ ما ایشیو»، نیایشی برای پایداری و گسترش برادری جهانی

نماز «ائیریه‌ ما ایشیو»، نیایشی برای پایداری و گسترش برادری جهانی

 

نماز «ائیریه‌ما ایشیو»، نیایشی است که اشوزرتشت برای استواری، پایداری، افزایش و گسترش برادری جهانی سروده است. که خود آن اشو برای آن برانگیخت، برخاست، کوشید، کامیاب شد و به آرزوی خود رسید و آن بنیانگزاری دین بهی بود. او می‌خواهد که انجمن دوستی جهان که همه آرزوی آن‌را دارند، پدید آید و در آن که همه‌ی کارها بر اندیشه‌ی‌نیک استوار خواهد بود.

«آ اَئیریِه مَا ایشیُو رَفِذرَائی جَنتو

نربِیَس‌چا ناری‌بِیَس‌چا زرثوشترَهِ

وَنگههِ‌اوش رَفِذرَائی مَننگهُو

 

یا دَئِنا وَئریم هَنَات میژدِم

اَشِهیا یاسا اَشیم

یام ایشیام اَهورو مَسَتا مَزداو»

معنی نیایش «ائیریه‌ما ایشیو»:

«بشود که برای یاری و مهربانی مردان و زنان زرتشتی،

برای یاری و مهربانی که از آن منش‌نیک است،

انجمن دوستی آرزو شده پدید آید،

تا وجدان هرکس پاداش شایسته را دریابد.

خواستم پاداش راستی است

و این آن آرزو است که خدای دانا می‌پسندد.»

این بند که تنها بند یسنای ۵۴ است، در پایان وهیشتوایشت گات آمده است. چون به سبک و شیوه‌ی گاتها سراییده شده است و وزن شعری و درونمایه آن نیز با گاتها به‌طورکامل هماهنگی دارد، ازاین‌رو ارج بسیار دارد.

«ائیریه‌ما»: دوست و گروه ویژه‌ای است که به دین زرتشتی پایبندی کامل دارند ولی از دید مفهومی «دوستی و برادری» را می‌رساند.

«ایشیو»: از مصدر «وَس» (:آرزو کردن) بوده و به‌چم آرزو شده است.

اشوزرتشت در این نماز، می‌خواهد که همه‌ی مردان و زنان زرتشتی به آرمان خود که برای دریافت آن خردمندانه می‌کوشند، برسند و آن آرمان و پاداش جز زندگانی خوش و خرم و دراز و دیرپا در سایه‌ی آیین راستی چیزی دیگر نیست. پاداشی که آرامش وجدان، آسایش اندیشه در پی آن خواهد بود. خوشبختی راستین هنگامی به سوی انسان روی می‌آورد، که راستی و پاکی را در همه‌ی کارها به‌کار برد.

خدای دانا و مهربان نیز چنین آرمان و آرزوی جهانیان را گرامی می‌شمارد، زیرا خواست خدایی هم در همین است که مردم همه با هم دلبسته شده و یکپارچه شوند، در آبادانی جهان همکار یکدیگر باشند و چون انجمنی پیوسته باشند.

این نیایش در پایان گاتها آمده است و به‌راستی آفرینی است که اشوزرتشت برای بهدینان فرموده است. آفرینی است که همواره همراه دین بهی و انجمن دوستی جهان می‌باشد و خواستار همبستگی و یکپارچگی جهانیان در یک سازمان خدایی است.


یاری‌نامه:

۱-جعفری، علی‌اکبر – گلچینی از خرده اوستا، تهران، انتشارات سازمان فروهر، ۱۳۵۸، رویه‌های ۳۶ تا۳۹ .

۲-آذرگشسب، فیروز – ترجمه و تفسیر گاتها سرودهای زرتشت، تهران، انتشارات سازمان فروهر، ۱۳۵۹، رویه‌های ۳۲۶و۳۲۷ .

۲-جعفری، علی‌اکبر – ستوت‌یسن، تهران، انتشارات سازمان فروهر، ۱۳۵۹، رویه‌های ۵۵۲و۵۵۶ .

برگرفته از تارنمای یتااهو

نیک و بد در بینش زرتشت

نیک و بد در بینش زرتشت

 

استاد خداداد خنجری: یکی از پایه‌های مهم جهان‌بینی زرتشت، باورداشتن به وجود دو گوهر متضاد در هستی جهان، و تجلی متضاد این دو گوهر همزاد، در اندیشه‌ی آزاد انسان است.

زرتشت، در گاتهای ورجاوند خود می‌گوید:

“اینک برای خواستاران و دانایان، از دو گوهر هستی – که آفریده‌ی مزداست- سخن خواهم گفت.” (گاتها، یسنای ۳۰، بند ۱)

از این سرود، چنین درمی‌یابیم که: پیامبر بر آن است تا درباره‌ی بنیان و گوهر هستی و نیز چگونگی پیدایش هستی، برای مردم سخن بگوید. اما در آغاز به این حقیقت توجه دارد و آن را نیز به مردم هشدار می‌دهد که برای دریافت درست این‌گونه مطالب باید خواهان بود و هم دانا. به بیان دیگر، کسانی می‌توانند معنی و مفهوم اینگونه موضوع‌های فکری و ذهنی را به‌درستی دریابند که پیش از هرچیز، خواستار دانستن باشند و نیز از آگاهی نسبی و پایه‌ای یا توانایی درک مطلب – درحد نیاز- برخوردار باشند.

اینک زرتشت برای خواستاران و دانایان، از “دو گوهر هستی” سخن می‌گوید که پایه و بنیان آفرینش‌اند. این دو پدیده‌ی بنیادی، از نظر ساختار و نیز عملکرد در تضاد با یکدیگرند. متضاد بودن این دو نهاد را از سرودهای بعدی پیامبر به‌خوبی می‌توانیم دریابیم.

نکته‌ی دیگری که توجه به آن راهگشا خواهد بود این‌است که این دو گوهر بنیادی هستی، “آفریده‌ی مزدا” هستند؛ یعنی مزدا(=خداوند خرد) آن‌ها را با هم به‌وجود آورده و کارآیی داده است. به‌عبارت دیگر، آفریدگار یکتا این دو گوهر همزاد و متضاد را در خرد برتر خود آفریده است و آنگاه جهان، بر پایه‌ی این دو گوهر بنیادی شکل گرفته و پویایی یافته است. این دو گوهر همراه ولی متضاد، در کوچکترین بخش هر ماده، در دانش امروز، پروتون و الکترون نام گرفته‌اند و نیروهای ناشی از آن‌ها – که به‌گونه‌ی مخالف، بر هم اثر می‌کنند – نیروی کشش و رانش ، یا مثبت و منفی، یا … نامیده شده‌اند.

از دیدگاه زرتشت، این دو گوهر همزاد، همراه و متضاد نه تنها در همه‌ی ذره‌های بنیادی جهان مادی(که امروز به آن اتم می‌گوییم)،‌ که در همه‌ی پدیده‌های هستی اعم از کوچک یا بزرگ و مادی یا غیرمادی، در پیوند با یکدیگر – و نه مستقل از هم – عمل می‌کنند؛ و نیروهای مخالف برخاسته از آن‌ها، نیز در سراسر جهان آفرینش جاری و ساری‌اند؛ و وجود پویای این دو گوهر و این دو نیرو است که همه چیز را در جهان هستی – به هر شکل و هر کیفیت – به بودن و حرکت وامی‌دارد.

نکته‌ای که در اینجا اشاره به آن ضروری به‌نظر می‌رسد،‌ این ا‌ست که برخی از پژوهندگان ارجمند، این “دو گوهر هستی” را نیکی و بدی یا خیر و شر دانسته‌اند. این برداشت – نادرست به‌نظر می‌آید. زیرا این دو گوهر هستی ، به زبان گاتها، “مزداتا” یعنی “آفریده‌ی مزدا” هستند.

پس، به هرروی این دو گوهر هستی، پدیده یا آفریده‌ی خداوند هستند؛ و در بینش زرتشت، آفرینش در اندیشه‌ی رسا و خرد برتر آفریدگار و بر پایه‌ی راستی مطلق او انجام گرفته است، بنابراین کژی و کاستی در آن راه ندارد، در نتیجه‌ در بین آفریده‌های مزدا، بدی یا شر و کژی و تباهی موجود نیست.

خدایی که زرتشت شناخته و شناسانده است سراسر راستی، پاکی، نیک‌اندیشی، خردمندی، دانایی، رسایی، مهربانی، دادگری،‌ توانایی،‌ سازندگی و نیکی است. دروغ، فریب، خشم، نارسایی، ناتوانی، تباهی و بدی در ذات او نیست و پس، از ذات او برنمی‌تابد. به‌عبارت دیگر “بدی” آفریده‌ی مزدا نیست؛ بنابراین دو گوهر بنیادی هستی که آفریده‌ی مزدا هستند، نیکی و بدی یا خیر و شر نیستند بلکه همان‌گونه که گفته شد منظور از آن‌ها، همان دو گوهر متضادی است که پایه و بنیان آفرینش است و همه‌چیز بر پایه‌ی آن، ‌پایایی و پویایی یافته است.

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی پیام‌های جاودانه‌ی زرتشت اینست که در آن‌ها به موضوع‌های مربوط به ماورای طبیعت، چندان نمی‌پردازد .

از این‌رو، زرتشت با اشاره‌ای گذرا به بنیان هستی، گفتگو را به تجلی این دو گوهر متضاد، در اندیشه‌ی انسان می‌کشاند و با بحث درباره‌ی تضاد منشی، چگونگی به‌وجودآمدن نیکی و بدی را توجیه می‌کند. آنگاه پی‌آمد گرایش انسان به نیکی یا بدی را به‌روشنی شرح می‌دهد؛ و به این‌ترتیب انسان را تشویق می‌کند تا آگاهانه و آزادانه نیکی را برگزیند و با بدی به مبارزه برخیزد. به‌این‌ترتیب، زرتشت با مطرح‌کردن وجود دو گوهر متضاد در هستی جهان، بلافاصله به رابطه‌ی بین دو گوهر بنیادی از یک‌سو، و عملکرد آن در اندیشه‌ی انسان از سویی دیگر، می‌پردازد و بدین‌گونه با تشریح آثار و نتایج آن در زندگی انسان، موضوع را از حوزه‌ی تخیل و تفکر محض، به میدان واقعیت و عمل هدایت می‌کند.

وجود بدی در جهان، همواره نظر فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ را به خود جلب کرده است؛ و هرکدام کوشیده‌اند تا بر پایه‌ی بینش ویژه‌ی خود، آن را به‌گونه‌ای توجیه کنند. از یک‌سو در بینش پیام‌آوران راستین، سرشت خداوند یکتا تنها نیکی، راستی و سازندگی است. نهاد خداوند سرشار از ویژگی‌های نیک است، و بدی و ناراستی در آن جای ندارد. پس از این دیدگاه، کژی و کاستی و دروغ و بدی، از ذات پروردگار بروز نمی‌کند. به سخنی دیگر، در آفرینش خدای یگانه پدیده‌ای با ارزش “بد” وجود ندارد.

از سویی دیگر، در جوامع بشری “بدی” واقعیت دارد. بدی‌ها را می‌توان دید، می‌توان شنید، و می‌توان احساس کرد. دروغ، دورویی، فریب، ستم، زورگویی، چپاول، کشتار و … این‌ها همه هستند و “بد” هستند. پس این بدی‌ها از کجا آمده‌اند؟ آفریننده‌ی جهان که “یگانه” است و جز او آفریدگاری نیست. آفریدگار یگانه هم که جز نیکی چیزی را نیافریده‌ است و بدی‌ها در آفرینش او نیستند. اما “بدی”ها وجود دارند، و چنان آشکارند که نمی‌توان وجودشان را انکار کرد یا در بودنشان حتا گمانی به خود راه داد. اشوزرتشت، علت وجود بدی‌ها در جوامع‌ انسانی را این‌چنین دریافته است:

“این دو گوهر همزاد و متضاد، چون در اندیشه پدیدار شوند، نیکی و بدی بوجود می‌آید، آنگاه، دانا نیکی را می‌گزیند و نادان بدی را .” (گاتها، یسنای ۳۰، بند ۳)

بر این باور، بدی‌ها را نه خداوند، که انسان می‌آفریند. نیکی و بدی زاییده‌ی اندیشه‌ی انسان‌ است. در بینش زرتشت، انسان بر پایه‌ی قانون اشا(هنجار هستی یا نظام خلقت)، دارای اختیار است. بر پایه این قانون و نظام – که همان خواست و اراده‌ی خداوند است – انسان، آزاد آفریده شده است؛ آزاد در اینکه چه‌گونه بیندیشد و چه‌گونه انتخاب کند. این آزادی اندیشیدن و آزادی گزینش، روشن است که او را در برابر چگونگی اندیشه‌اش و نوع گزینشش مسول می‌گرداند؛ به این معنی که بر پایه‌ی قانون عکس‌العمل – که زرتشت، فراوان بر آن سفارش کرده است – بازتاب رفتار انسان، همان‌گونه که هست، به خودش باز می‌گردد. به بیان دیگر، نیکی یا بدی، واکنش طبیعی خود را ، خود به خود به‌وجود می‌آورد.

قانون عکس‌العمل و بازگشت موج‌گونه‌ی واکنش انسان به خود انسان، موضوع جالب بهشت و دوزخ را در جهان‌نگری زرتشت پدید می‌آورد که گفتاری دیگر است، و جا دارد که در جایی دیگر به آن پرداخته‌شود.

زرتشت، آزاد بودن انسان را در چه‌گونه اندیشیدن و چه‌گونه گزیدن را این‌چنین بیان کرده است:

“دریافتم که اندیشه‌ی رسا از توست، خرد جهان‌آفرین از توست، و ای خداوند جان وخرد، این نیز از توست که انسان را راه‌ نمود و آزاد گذاشت که اگر بخواهد به راستی گراید یا دروغ را برگزیند.” (گاتها، یسنای ۳۱، بند ۹)

پس در بینش زرتشت،‌ اراده‌ی خداوند یا نظام آفرینش بر این قرار گرفته است که انسان با توانایی اندیشیدن آفریده شود و نیز آزاد باشد که به‌هرگونه بیندیشد و به‌هرگونه برگزیند. در این صورت، انسان آزاد است که نیک بیندیشد یا بد. به‌عبارت دیگر، ینا به قانون تغییرناپذیر اشا(هنجارهستی یا خواست‌خداوند)، دو گوهر همزاد و متضاد موجود در هستی، به گونه‌ای طبیعی در اندیشه‌ی انسان نیز کارسازند، و این تضاد که بنیاد آفرینش است تنها در این‌جا، یعنی در اندیشه‌ی آزاد انسان، می‌تواند ارزش بیافریند و نیکی یا بدی را به‌وجود آورد. به بیان ساده‌تر، در جهان بی‌کران هستی،‌ هرکجا که پدیده‌ی اندیشمندی چون انسان، وجود نداشته باشد، ارزشی با مفهوم نیک یا بد نیز وجود ندارد. تصور این حقیقت، بسیار ساده است که در همین کره‌ی زمین اگر انسان وجود نداشت یا این‌که از بهره‌ی هوشی پایینی در سطح جانوران دیگر برخوردار بود و نمی‌توانست این‌چنین بیندیشد، بد یا خوب هم وجود نداشت. جانورانی که توانایی اندیشیدن ندارند، تنها به حکم غریزه رفتار می‌کنند؛ و در این زندگی قهری و غریزی، همه چیز بی‌“ارزش” است؛ همه‌ی رفتارها آهنگی یکنواخت دارند، و هیچ چیزی یا هیچ رفتاری “بد” نیست؛ و چون بد وجود ندارد نیک هم بی‌معنی است. به‌همین دلیل در دنیایی که انسان زندگی نمی‌کند همه چیز لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند و هیچ ارزش نیک یا بد بودن را ندارد. نیکی و بدی را اندیشه‌ی انسان خلق می‌کند، و پس از اندیشه، در گفتار و کردار او نیز تجلی می‌یابد؛ و به‌این‌ترتیب نیک و بد در جوامع انسانی عینیت پیدا می‌کند.

بنا به تشخیص زرتشت، انسان‌ها در این مرحله که مرحله‌ی گزینش است، به دو گروه بخش می‌شوند؛ گروهی که از دانش، آگاهی، خرد و بینش کافی برخوردارند، نیک را برمی‌گزینند، و آنان که به هر دلیل از دانش و بینش لازم برخوردار نیستند فریب می‌خورند و به بدی می‌گرایند، و سرانجام با پیروی از بدی و تسلیم شدن به مظاهر آن، زندگی را به تباهی می‌کشانند.

زرتشت بر این باور است که گزینش راه راست یا کژ،‌ بستگی به میزان دانایی انسان دارد. دانا، آگاهانه راه درست را برمی‌گزیند و نادان ناخودآگاه به راه نادرست کشیده می‌شود. در اینجاست که پیامبر وظیفه‌ی انسان را در میدان کشاکش نیکی و بدی – که خود می‌آفریند – به‌روشنی مشخص کرده است. وظیفه‌ی انسان مبارزه‌ی پیگیر و افزاینده با بدی است؛‌ اما نکته‌ی قابل توجه در این پیام اهورایی زرتشت، این است که چون گرایش به بدی نتیجه‌ی قهری نادانی و ناآگاهی است پس نخستین شرط این مبارزه‌ی مقدس و سازنده این است که دانش و بینش و آگاهی انسان‌ها به‌طور مستمر و مداوم افزایش یابد؛ و برهمین باور است که زرتشت نخستین تکلیف انسان را در این پیکار زندگی‌ساز چنین تعیین می‌کند: آگاه شدن و آگاه کردن، افزودن بر دانش خود و دیگران، گسترش دادن و عمق بخشیدن به بینش انسان.

“کدام راه بهترین است؟ راه راست یا راه دروغ؟

دانا باید حقیقت را برای مردم آشکار سازد تا نادان نتواند مردم ناآگاه را گمراه کند. ای مزدااهورا، کسانی را که ارزش راستی و نیک‌اندیشی را برای دیگران آشکار می‌کنند یاری کن.” (گاتها، یسنای ۳۱، بند ۱۷)

گفتیم که برپایه باور زرتشت، اهورامزدا بر پایه‌ی قانون خلقت (نظام آفرینش) – که گاتها آن را قانون اشا یا قانون راستی نامیده است – انسان را در اندیشیدن و در گزینش ، آزاد آفریده است. به‌عبارت دیگر، انسان دارای اختیار است که نیک بیندیشد یا بد، راست بیندیشد یا کژ، درست بیندیشد یا نادرست. حال اگر راست بیندیشد این راستی در گفتار و کردارش هم منعکس می‌شود و نیکی به‌وجود می‌آید؛ و اگر کژ بیندیشد این کژی و ناراستی در گفتار و کردارش هم بازتاب می‌یابد و در نتیجه بدی آفریده می‌شود.

پس به‌این ترتیب، “بد” در آفرینش آفریدگار وجود ندارد و زاییده‌ی اندیشه‌ی ناراست انسان است؛ در این‌صورت به‌جای اینکه بگوییم: “نیکی” و “بدی” در جهان وجود دارد، بهتر است بگوییم: “نیک‌اندیشی” و “بداندیشی” در جهان وجود دارد. (این دو واژه‌ی مرکب، در اوستا به‌صورت “سپنتامینو” و “انگره‌مینو” آمده است. “مینو” به‌معنی منش و اندیشه است. “سپنتا” یعنی افزاینده و سازنده، “انگره” یعنی کاهنده و تباهنده. پس “سپنتامینو” یعنی اندیشه‌ی سازنده و نیک، و “انگره‌مینو” یعنی اندیشه‌ی مخرب و بد. واژه‌ی اوستایی “انگره‌مینو” بعدا در فارسی به‌صورت “اهریمن” درآمده است. پس اهریمن در فرهنگ اوستایی نیز موجودی – به‌هرصورت – نیست بلکه به‌معنی اندیشه‌ی کاهنده و تباهنده می‌باشد) .

البته چون نتیجه‌ی نیک‌اندیشی انسان، نیک‌گفتاری و نیک‌کرداری است و حاصل بداندیشی او ، بدگفتاری و بدکرداری می‌باشد، و همه‌ی این‌ها نیز تنها در جوامع انسانی واقعیت دارند، از آن بهتر این است که بگوییم: “انسان نیک” و “انسان بد”. یعنی در حقیقت، نیکی و بدی در جهان وجود ندارند بلکه این انسان نیک و انسان بد است که در جهان پرورده می‌شود و موجودیت می‌یابد؛ و این، برپایه‌ی بینش زرتشت – چنان‌که گفته شد – بهترین، مناسب‌ترین و درست‌ترین تعبیر است.

“به‌ بهترین سخنان گوش فرادهید و آن را با اندیشه‌ی روشن بسنجید، آنگاه هریک از شما راه خود را آزادانه برگزینید. اما پیش از آنکه زمان گزینش فرا رسد به‌درستی بیدار شوید و آیین راستی را دریابید.”(گاتها، یسنای ۳۰، بند ۲)

برگرفته از:

خنجری، خداداد – بینش زرتشت . انتشارات پژوهنده با همکاری ماهنامه چیستا، چاپ دوم، ۱۳۸۰، رویه‌های۲۵تا۳۵

تارنمای یتااهو

آتش ؛ گرمی و روشنی خانه‌ ها و زمینه‌ ساز پیشرفت انسان

آتش ؛ گرمی و روشنی خانه‌ ها و زمینه‌ ساز پیشرفت انسان

آفرینش خدواند مرزی ندارد و به‌اندازه‌ای دامنه‌ی آن گسترده و نامحدود است که در اندیشه‌ی ما نمی‌گنجد و‌ پنداشت آن نیز، برایمان ممکن نیست. به‌گفته‌ی فرزانه‌ توس: «در اندیشه‌ی سخته که گنجد او؟»

از کوچک‌ترین اتم‌ها تا بزرگ‌ترین کهکشان‌ها هرکدام دلیلی روشن و استوار بر وجود خداوند و بزرگی توانایی اوست. اما! هرکس به اندازه‌ی دریافت خویش، حقیقت‌ها را درمی‌یابد.

در میان شگفتی‌ها و زیبایی‌های طبیعت نور و روشنایی‌ها جایگاه ویژه‌یی دارد زیرا:

۱- نور پدیده‌ای است که ما را در دیدن و شناختن دیگر پدیده‌ها یاری داده، بهترین راهنمای ما به‌سوی خداوند و بزرگی آفرینش‌های اوست.

۲- نور، زندگی است و گرایش موجودات زنده از جانداران و گیاهان به‌سوی روشنایی‌ها انکارپذیر است.

۳- نور زیباست؛ ستارگان، کهکشان‌ها و ماه را که نشانه‌ی زیبایی است، بدون نور توده‌هایی سرد و خاموش‌اند.

۴- نور زیباست. شادی‌آفرین و زندگی‌بخش است و دلیل عشق، امید و آرزوهای فراوان است و دنیای ما را شاد و دوست‌داشتنی می‌کند، همان‌گونه که تاریکی ناامیدی را می‌رساند.

هریک از دین‌ها، چیزی‌، جایی یا سویی را پرستش‌سوی خویش قرار داده‌اند تا به‌وسیله‌ی آن بهتر بتوانند عشق، مهر و نیروهای درونی خویش را متوجه خدا ساخته با او به راز و نیاز بپردازند، اما از آنجایی‌که پرستش‌سویی سرد و خاموش دست‌کم به فروغ، شعله‌ی شمعی فروزان نیاز دارد تا بهتر بتواند نقش متعالی خویش را ایفا نماید، ناگزیر به روشن ساختن آنها شده‌اند. بنابراین دانسته یا ندانسته نور را نیز پرستش‌سوی خود قرار داده‌اند.

همه‌ی جاهای سپند(:مقدس) مانند زیارتگاه‌ها و نیایشگاه‌ها نیز برای سپند بودنشان به نور نیاز دارند حتا اگر شعله کم‌سوی شمعی باشد. نور خدا نیست،‌ از خدا هم جدا نیست، یعنی خداوند نورانی است.

خدا در خوبی و پاکی است فرزند / بود در روشنایی‌ها خداوند

بنابراین، یکی از بهترین آفرینش‌های اهورایی یعنی روشنایی‌ها را برگزیده،‌ پرستش‌سوی خود قرار داده است. در اینجاست که آتش هم به خاطر نور، روشنی و ویژگی‌های بی‌مانند خود، مورد توجه قرار گرفته است، زیرا:‌

۱- آتش؛ نزدیک‌ترین سرچشمه نور و روشنایی به انسان‌هاست.

۲- آتش؛ موجب گرمی و روشنی خانه‌هاست و عشق و محبت را برای خانواده‌ها به ارمغان می‌آورد.

۳- آتش؛ بهترین زمینه‌ساز پیشرفت انسان در میدان کار، زندگی، سازش و سازندگی است.

۴- آتش؛ پدیده‌ای است که می‌تواند هنگام نماز، شور و شوق فراوان و محوشدن ذرات وجود انسان در آغوش خورشید بیکران اهورایی را درپی داشته باشد.

۵- آتش؛ تنها سرچشمه گرمی و روشنی است که انسان می‌تواند با دست خویش آماده کرده به خدمت خود درآورد.

۶- آتش؛ به ما نور و گرما بخشیده، پلشتی و بیماری‌ها را می‌زداید.

۷- آتش؛ با شعله‌های سرکش خویش الهام‌بخش جنبش‌ها، کوشش‌ها و انگیزه‌ی انسان به سوی پیشرفت است.

۸- آتش؛ با روشنایی و گرمی مطلوب خود، قلب‌ها را به نور پاک اهورایی روشن می‌سازد و به آن شادی و امید می‌بخشد.

به‌جز آتش کدام پدیده‌ای می‌تواند این‌همه ویژگی‌های نیک اهورایی داشته باشد.

اشوزرتشت فروغ و روشنی‌ها و به‌پیروی آن آتش را برگزیده،‌ پرستش‌سوی خود قرار داده است زیرا آتش بهترین واسطه و رابطه میان انسان و اهورامزدا است.

هنگامی روبه‌روی آتش با شعله‌های بلند و آن‌همه زیبایی و بزرگی نماز می‌گزاریم، بی‌اختیار خود را در برابر بارگاه پرفروغ و زیبای اهورامزدا می‌بینیم. به‌گونه‌ای‌که وجود اهورامزدا را در کنار خودمان احساس می‌کنیم. آتش آنچنان ماهیتی دارد که تاکنون نتوانسته‌اند به جوهره‌ی وجود و ساختار پاک و اهورایی آن پی ببرند،‌ بنابراین از همه‌ی پرستش‌سوهای دست‌ساز انسان‌ها برتری جسته، بزرگی آن را انکارناپذیر می‌نماید.

برگرفته از تارنمای یتااهو

« برسم گرفتن » ، سپاس به‌ جای آوردن برای گیاهان است

« برسم گرفتن » ، سپاس به‌ جای آوردن برای گیاهان است

استاد ابراهیم پورداود: «برسم گرفتن» ومدتی دعا برآن خواندن، همان از برای نعمت گیاهان سپاس به‌جای آوردن است که، مایه تغذیه انسان، ستوران و زینت طبیعت است و برسم را به‌عنوان نشانی از همه‌ی رستنی‌ها درمراسم قرارداده وبه آن درود فرستاده می‌شود. گذشته ازآن واژه برز(که برسم ازاین واژه مشتق است) به معنی بالیدن و نمو کردن، دلیل دیگری برنشانه‌بودن نباتات بودن برسم می‌باشد.

گذشته از اوستا، به واسطه خبری از«استرابون»، رسم «برسم گرفتن» نزد ایرانیان بسیارکهن برآورد می‌شود. وی درباره‌ی یک آتشکده درکاپتاتوکا(آسیای صغیر) می‌نویسد:«مغ‌ها درآنجا آتشی که هرگز خاموش نمی‌شود را نگهداری کرده و هر روز درآتشکده تقریبا یک ساعت دربرابر آتش سرود می‌خوانند و یک بسته چوب دردست می‌گیرند و پرده‌ای تا به چانه آویخته که لب‌های آنان رامی‌پوشاند.» مقصود ازبسته چوب وپرده همان «برسم» و «پِنام» است.

برسم گرفتن پیش ازغذا، در روزگار ساسانیان مرسوم بوده است، و بسیار درشاهنامه به این رسم برمی‌خوریم و از آن جمله است: درضیافت نیاتوس سفیرروم، درنزد خسروپرویز، هنگامی که «بندوی» یکی ازگماشتگان پادشاه پیش از غذا با برسم داخل شده و شاه به ذکرباج(باژ) مشغول شد. سفیر نامبرده برآشفته و از سر خوان برخاست.

بیامد نیاتوس با رومیان / نشستند با فیلسوفان به خوان

چوخسرو فروآمد ازتخت بار / ابا جامه روم گوهرنگار

خرامید خندان برخوان نشست / بشر تیزبندوی و برسم به دست

جهان‌داربگرفت باژمهان / به زمزم همی رای زد درنهان

نیا طوس کان دید انداخت نان / زآشفتگی باز پس شد زخوان

همی گفت باژ وچلیپا به هم / زقیصر بود بر مسیحا ستم

بَرِسمَ چیست؟

پرستنده آتـش زردهشـت / همی رفت با باژو و برسم به مشت(فردوسی)

«زور»، «هوم» و «برسم» ازویژگی‌های مزدیسنا و درمراسم دینی، عمده اسباب ستایش است. چنانچه در هنگام آماده‌کردن «آب‌زور» و فشردن گیاه هوم و بستن و گشودن شاخه‌های «برسم»، جز اوستا‌خوانی و ستایش خداوند هدف و خواسته دیگری درمیان نیست. همین رسوم آداب، با ابرازوآلات ویژه درمندرجات برهمنان و کنشت یهودیان و کلیسای عیسویان هم دیده می‌شود.

این واژه دراوستا «برسمن» آمده و از واژه «برز» به معنی بالیدن و نموکردن مشتق شده است. درسانسریت «بره» Barh عبارت‌ است از، شاخه‌‌های بریده درخت که به هریک از آنها در فارسی «تای» و در پهلوی «تاک» می‌گویند. دراوستا مشخص نیست که این شاخه‌ها ازچه درختی باید باشد، همین‌قدر دریسنا ۲۵ هات ۳ آمده «اورورم برسمنیم»، یعنی برسم(شاخه بریده) درخت یا گیاه. ازاین جمله و از بخش‌های دیگر اوستا روشن می‌شود که برسم باید ازجنس «اورورا»(urvara) یعنی نباتات باشد. درکتاب شایست نه‌شایست تنها به ذکرآنکه برسم باید ازدرخت پاکیزه باشد، بسنده کرده است. ولی درنوشته‌های متأخرین گفته شده که برسم باید ازدرخت انارچیده شود.

این شاخه‌ها با آداب ویژه‌ای همراه سرودن سرود‌های مذهبی وبه کمک کارد ویژه‌ای به نام «برسم‌چین» بریده می‌شود. مدت‌هاست که به جای برسم‌های نباتی، برسم‌های فلزی ازجنس برنج یا نقره ساخته شده که اندازه‌ی آن‌ها عبارتست از: بلندی؛ نه بند انگشت، قطر؛ یک هشتم بند انگشت.*

جای قراردادن برسم‌ها درهنگام مراسم روی وسیله‌ای است به‌نام «برسمدان» یا «ماهروی» وعلت نامیدن آن شباهت دوسر این شی به شکل تیغه ماه است. *(درفرگرد ۱۹ وندیداد فقره ۱۹ نیزهمین ابعاد برای برسم درنظرگرفته شده است.)

برگرفته از:

پورداود، ابراهیم- ادبیات مزدیسنا – جلد اول- انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی وانجمن ایران لیگ بمبئی.۵۳۲ و۵۵۶تا ۵۶۰

برگرفته از تارنمای یتااهو