بهرام يشت

بهرام يشت

( همچنین ببینید : ” اوستای ورهرام یشت ” و ” ورهرام يشت “ )

بهرام يشت يا ورهرام يشت چهاردهمين يشت اوستا ويژه ايزد بهرام است.اين يشت نسيتا بلند يكي از قصايد رزمي بسيار كهن است. اين يشت يادآور عهد آريايي و ترجمه آن بسيار دشوار است .اين يشت از نظر مندرجات آن به پنج قسمت تقسيم مي شود.
در قسمت اول ايزد پيروزي در ده تركيب مختلف جلوه كرده خود را به زرتشت مي نماياند ، از اين قرار: نخست در كالبد باد، دوم در كالبد ورزا ، سوم در كالبد اسب ، چهارم در كالبد شتر، پنجم در كالبد گراز، ششم در كالبد جواني پانزده ساله، هفتم در كالبدمرغ شكاري وراغن(شاهين) ، هشتم در كالبد ميش نر دشتي ، نهم در كالبد بز نر دشتي و دهم در كالبد مردي دلير.به جهت اينكه ورهرام ، ايزد پيروزي است ، انواع و اقسام زور و نيروهاي طبيعي و انساني و حيواني كه لازمه پيروزي است براي او قايل شده است . از هر كدام تركيب هاي فوق يك نمونه قدرت و شجاعت اراده گرديده است.  قسمت دوم در بهره مند شدن زرتشت از پيروزي معنوي و مادي سخن رفته است . و در قسمت هاي ديگر هم از وراغن و چگونگي پيروزي بهرام سخن به ميان آمده .گذشته از اينكه در ورهرام يشت ” مهر” ايزد پيمان و ” رشن” ايزد داوري را از ياران بهرام شمرده شده اند دو ايزد ديگر هم با وي همراه هستند نخست “اَم ” كه ايزد زور و توانايي است و در اوستا “اَمَوََنت” به معني نيرومند و زورمند است. دوم “اوپرتات” ايزد برتري و زبردستي است. در بعضي بندها هر سه با هم ناميده مي شوند.   

پارسیان تمایل ویژه‌ای برای ازبرخوانی بهرام یشت دارند و وقتی به دقت آنرا می‌خوانیم درمی‌یابیم که انتخاب آنان بی‌پایه نیست چرا که این یشت حاوی تعداد زیادی افسانه زیبا و شاعرانه و عرفانی است. این نماد‌ها و افسانه‌ها بسیار کهن‌اند چنانکه می‌توان ریشه‌های مشترک آن را با اساطیر کهن چین یافت. همانندی بهرام یشت با اساطیر چین بویژه درمورد پرندگان، به بالاترین حد می‌رسد.بهرام در اوستا وِرِثرَغن verethraghan ودرپهلوی ورهران است که پهلوی آن بعد‌ها با تغییر” ن” به “میم” فارسی (مانند بان پهلوی وبام پهلوی) مبدل به ورهرام شده است.نام یکی از ایزدان بسیاربزرگ مزدیسنا است وتقریبا هم مرتبه سروش است. بهرام درمهریشت یار وهمراه مهرایزد مهرایزد است و فریبندگان مهریعنی مردمان پیمان شکن را بسزا می‌رساند.ورهرام به معنی فتح وپیروزی است وفرشته پیروزی ونگهبان فتح است و درگاه نبرد هماوردان برای چیرگی برصفوف دشمن باید ازوی یاری بخواهند وستایش و نیایش و نذر بیشتر ازسوی هرگروه، چیرگی و غلبه را بردشمن فراهم آورده و آن جبهه جنگ را کامروا می‌کند. درآغاز بهرام یشت می‌خوانیم: زرتشت ازاهورامزدا پرسید… ای مقدس چه کسی درمیان ایزدان مینوی بهتر مسلح است وآنگاه اهورا مزدا بهرام اهورا آفریده را معرفی می‌کند. درمینوی خرد آمده که روان درروز چهارم پس ازمرگ به همراهی سروش و باد به و بهرام نیرومند به مبارزه با دیو‌هایی مثل استو‌هاذ و بادبد و فرهزیست و نیزیست و دیو خشم پرداخته و به پل چینود می‌رسد. دربندهش گیاه یسنبر(سوسن بر) مخصوص به ایزد ورهرام است. و به نوعی بید مشک هم نام این ایزد را بخشیده وبه آن بهرامک می‌گویند.

برگرفته از تارنمای برساد

گزينش در آيين من

گزينش در آيين من


در یسنا هات 30 بند 2 اهورا مزدا به روشنی میگوید : « نیک بشنوید با گوشهایتان ، به آن بنیاد راستینی که برای شما می گویم . با خردمندی بسنجید برای خود و بادقت برگزینید یکی از دو راه نیک و بد را که کدام یک به نیک فرجامی می انجامد ، پیش از آنکه وقت بگزرد و در پایان دچار افسوس بشوید . راه خیر و نیک را انتخاب کنید تا آفرینش را تا مقصد نهایی یاری کرده باشید.» 


در دوران زندگی این جهانی، رسیدن به مقصد کمال تنها در گرو اینست که آدمی در اختیاری که داراست ، راه اَشَه یا راستی را برگزیند و این موجب رستگاری در زندگی پس از مرگ نیز می شود. (راه در جهان یکی است و آن اشویی است) زرتشت می گوید: «او که تباهی و دروغ را برگزیند زندگانی در دو جهان برای خود تباه کرده است و بر سر راه چینوت (پل صراط) به درد و رنج و افسوس از کردار خود می رسد»(یسنا، هات51 بند 13) در مفاهیم ارائه شده گاتهایی، اساس رفتار آدمی بر شالوده اخلاق و حکمت عملی یا تدبیر زندگی استوار است. هر نوع خودآزاري و دست فروهشتن از زندگی کوشا و فعال منع شده و به آدمی آموزش داده می شود تا در زندگی شیوه سالم طبیعی را برگزیند، و این راه طبیعی با کوشش و برخورداری از مواهب و بخشش های خداوندی و داشتن خانواده و زندگی اجتماعی میسر می شود. اشوزرتشت به انسان از دریچه ویژه ای نگاه می کند. آدمی استوار به خرد و آگاهی و مسئول اعمال و کردار خود می باشد. انسان به هیچ وجه فرزند آدم، آدمی که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و سقوط نمود، و بار آن گناه را به تاوان باید بر دوش کشد نیست. انسان در محدوده اندیشه های گاتهایی، کامل و آگاه و مسئول است تا با اختیار، راه درست و نیک را انتخاب کند تا جهانِ اَشایی و راستی را بیفزاید و رونق بخشد و با این عمل، خداوند را نیز یاری کند. زرتشت به اصالت اختیار آدمی، نه آنکه تنها در اصول فلسفی مبحثی تازه گشود، بلکه ارزش و مقام آدمی را بالا برد، اساس کاهلی و تنبلی را برانداخت. خداوند نه کسی را زرتشت و نه کسی را نیک آفریده ( تفاوتی میان انسانها نیست)، در لوح ازلی سرنوشت کسی ثبت نشده است، نه قلم به بدی کسی پیش از تولدش رقم خورده و نه نیکی و رستگاری او – بلکه در جهان راه نیک هست و راه بد نیز وجود دارد: « با اندیشه روشن به آن بنگرید، میان این دو آیین ( راه بد و نیک ) خود تمیز دهید و راه را انتخاب نمایید….. از میان این دو کسی که خواهان رستگاریست باید راه نیک را برگزیند نه بد را » (یسنا، هات 30 بند 2و3، هات 31 بند 11) ولی در شکل روشنتر و جالب تر در مورد آزادی و اصالت آدمی چنین آمده است : 

« در هنگامی که تو ای مزدا در روز نخست از خرد خویش ، بشر و دین و نیروی اندیشه آفریدی و در هنگامی که زندگانی را به قالب مادی در آوردی ، وقتی که تو کردار و اراده آفریدی ، خواستی که هرکس برحسب اراده خود از روی باور درونی اش رفتار کند. » 

برگرفته از تارنمای برساد

جشن رپيتون

جشن رپيتون


رپيتون در سنت زرتشتي هم نام يكي از پنج گاه روز و هم نام ايزدي است كه سرپرستي اين بخش از زمان را برعهده دارد. در اسطورة آفرينش زرتشتي آمده‌است: 
«تا پيش (ازآن ) كه اهريمن آمد ، هميشه نيم‌روز بود كه رپيتون است . اورمزد با (ياري) امشاسپندان ، به رپيتون (گاه) مينوي يزشن را فراز ساخت . به (هنگام ) يزشن كردن همة آفريدگان را بيافريد و با بوي و فروهر مردمان بسگاليد و خرد همه‌آگاه را به مردمان فراز برد و گفت:
« كدام شمارا سودمند‌تر درنظرآيد ؟ اگر شما را به صورت مادي بيافرينم و به تن با دروج بكوشيد و دروج را نابود كنيد ، (آنگاه) شما را به فرجام درست وانوشه بازآرايم و باز شما را به گيتي آفرينم، جاودانه بي‌مرگ ، بي‌پيري و بي‌دشمن باشيد ؛ يا شما را جاودانه پاسداري (از) اهريمن بايد كرد ؟ ايشان بِدان خرد همه‌آگاه (آن) بدي را (كه) از اهريمن دروج بر فروهرهاي مردمان در جهان رسد ، ديدند و رهايي واپسين از دشمني پتياره و به تن پسين جاودانه ، درست و انوشه باز بودن را (ديدند) و براي رفتن به جهان همداستان شدند.» (بهار1369  : 50)

بنابراين گاه رپيتون «زماني» است كه اسطورة آفرينش زرتشتي پيرامون آن شكل مي‌گيرد و فرشگرد نيز در همين گاه كامل مي‌شود و جهان كامل، درست مانند شكل آغازين خود ، دوباره احيا مي‌شود . (راشدمحصل1385: 102ـ104)

به همين دليل ساعاتي از روز كه بزرگترين تجلي نور يعني خورشيد ،  به اوج روشني و گرماي خود مي‌رسد ، «گاه‌رپيتون» ناميده‌شده‌است.

 در ميان فصول سال نيز ، فصل تابستان ازآنِ اوست. ايزد رپيتون در آغاز تابستان بزرگ (هفت‌ماهه) به روي زمين مي‌آيد و در آغاز زمستان بزرگ (پنج‌ماهه) به زير زمين مي‌رود تا در سرماي زمستان ريشة درختان و آبهاي زيرزميني  را گرم نگاه دارد. (بهار1369: 106 )

زرتشتيان به يمن بازگشت ايزد رپيتون در آغاز بهار، جشن رپيتون را برگزار مي‌كنند. (بهار1369:106)

مراسم اصلي اين جشن در روز ارديبهشت و فروردين ماه (يعني سومين روز ماه فروردين) برگزار مي‌شود. زيرا مهمترين همكار ايزد رپيتون، «ارديبهشت امشاسپند» است. در نوشته‌هاي فارسي ميانة زرتشتي آمده‌است كه بر هريك از بخش‌هاي پنج‌گانة روز ايزدي نظارت داردو هريك از اين ايزدان همكاراني مينوي نيز دارند:  «او روز را نيز به‌طور متوسط هر يك به پنج هنگام بخش كرد، بر هر هنگامي مينويي گمارد چنان‌كه بامدادگاه را هاون مينو، نيمروز گاه را رپيهوين مينو، . . . او اينان را نيز به همكاري (امشاسپندان و ايزدان ) بخش كرد؛ او هاون را به مهر، رپيهون را به ارديبهشت . . . براي همكاري گماشت.» (بهار 1369: 50)

همكاري ايزد رپيتون با ارديبهشت به اندازه‌اي است كه گويا زرتشتيان كرمان اين جشن را به جاي روز اورمزد و ماه فروردين در روز ارديبهشت و ماه ارديبهشت برگزار مي‌كردند. در فرهنگ بهدينان به اين موضوع اشاره شده‌است: «از روز اورمزد و ارديبهشت ماه تا ارديبهشت و ارديبهشت ماه را روز رپتون گويند. ظهر روز ارديبهشت و ارديبهشت ماه كه وقت نماز رپيتون است، موبدان و بهدينان در آدريان جمع شوند وبا خواندن اوستاي درون و يشت و آفرينگان رپتون ، جشن را برگزار مي‌كنند.» (سروشيان2536: 54)

ويژگي مهم اين جشن اين بوده است كه مانند گاهنبارها، همة مردم شركت در اين جشن را كاري واجب به شمار مي‌آوردند . درآفرينگان‌خواني جشن رپيتون كه معمولاً در يك تالار عمومي در درب‌مهر برگزار مي‌شد، همة موبدان و مردم حضور داشتند. در اين مراسم دو موبد به عنوان زوت و راسپي آيين آفرينگان را به جاي آورده و بقيه دور تا دور سالن قرار مي‌گيرند. در اين مراسم 3آفرينگان به خشنومن ايزدان ارديبهشت، دهمان و سروش خوانده‌ مي‌شود و در پايان با خواندن «آفرين‌رپيتون»، آيين همازور انجام مي‌گيرد.

در ايران، رپيتون را با مراسم ويژهة ديگري نيز مي‌شناسند كه همة بهدينان در روزهاي آغازين سال جديد آن‌را برگزار مي‌كردند. زرتشتيان در اين روزها از ساعت 12 تا 3 پس از نيم‌روز يعني در گاه رپيتون، در پرهيز كامل تنها به خواندن اوستا و نيايش مي‌پرداختند. آنان در اين سه ساعت حواس خود را به طور كامل بر روي اوستا متمركز مي‌كردند و به احترام كلام سپندينة اوستا، هيچ حركت اضافه‌اي انجام نمي‌دادند و هيچ سخني نمي‌گفتند.(مزداپور1383: 156)  

اين رسوم زيبا اكنون بيش از 50 سال است كه انجام نمي‌شود و تنها سايه‌اي از آن در ياد پيران زرتشتي باقي مانده‌است. ارزش نهادن به لحظه لحظة زمان و ستايش اهورامزدا به خاطر آفرينش حركت و پويايي در بستر زمان هميشه مورد توجه بهدينان بوده‌است و جشن رپيتون به عنوان جشني كه براي ايزد زمان آرماني برگزار مي‌شود، جايگاه ويژه‌اي در آيين‌هاي زرتشتي پيدا كرده‌است.

1 ارديبهشت 1387 

فرزانه گشتاسب

كتابنامه

بهار ، مهرداد . 1369 . بندهشن . تهران: توس .

راشدمحصل، محمدتقي. 1385 .گزيده‌هاي زاداسپرم. تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.

سروشيان، جمشيد.2536. فرهنگ بهدينان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

مزداپور، كتايون.1383.«تداوم آداب كهن در رسم‌هاي معاصر زرتشتيان در ايران»، فرهنگ ، ش 50-49. صص179-147. 

برگرفته از تارنمای برساد

به این کشورِ خونیرثِ درخشان، ایزدمهر نگران است

به این کشورِ خونیرثِ درخشان، ایزدمهر نگران است


برآنیم تا بند دیگری از کردهء چهارم مهر یشت، یعنی بند پانزدهم را با دیدی دوباره و نگاهی تازه مورد پژوهش قرار دهیم. اما باید اشاره داشته باشیم به گفتمان هفتهء گذشته، چرا که بند پانزدهم در ادامهء مفهومیِ بند چهاردهم است. 

کرده چهارم- بند 15

«به (کشور) ارَزهی و سَوَهی به فرَدَذَفشو و ویدَذَفشو به واُروبَرِشتی و واُروجَرِشتی به این کشور خونیرَثِ درخشان، آنجایی که ستوران آرام دارند و پناهگاه سالم ستوران است، مهر توانا نگران است.»

در بند سیزدهم مهریشت آمده بود که مهر پس از برون آمدن از پشت کوه هرا، که جایگاه او و خورشید است(در حالی که از نظر زمان برون آمدن، مهر مقدم بر فروزان شدن خورشید در آسمان بامدادی است) و پس از آنکه زینت های فروزان خود را در آسمان می گستراند، از همان جا به منزلگاهان آریایی می نگرد و در  بند چهاردهم به توصیف و شناساندن این سرزمین و ویژگی های آن می پردازد، به این صورت که این منزلگاه دارای کوههای بلند با صخره های سخت، از جنس خارا و چراگاههای سرسبز و وسیع برای چهارپایان، دریاهای وسیع و ژرف و رودخانه های خروشان و ژرف که قابل کشتی رانی بوده و امواج خروشانشان به سنگ ها و صخره ها برخورد کرده و از آنجا رو به سوی رودهای سرزمین های مرو، هرات، سغد و خوارزم، شتابان در حرکت بوده اند.

این جغرافیای سرزمین دیرینهء آریایی که به قلم زیبای نویسندگان مهریشت نگاشته شده است، با زیبایی هرچه تمام تر به تجسم خلاق از ویژگی های طبیعی و زیست محیطی در ذهن خوانندگان کمک فراوان نموده و ذوق و قریحهء قوی ایرانیان باستان را به رخ همگان می کشد. 

در ادامه در بند پانزدهم، نویسنده در صدد است تا به این نکته اشاره داشته باشد که ایزد مهر نه تنها به منزلگاهان آریایی که به هفت کشور زمین می نگرد و آنها را همواره زیر نظر دارد.
این هفت کشور از دیر زمان در میان ایرانیان شناخته شده و به زبان اوستایی نامگذاری شده است چنانکه در همین بند به نام آنها اشاره شده است:
اَرِزَه – سَوَه – فرَدَدَفش – ویدَدَفش – واُوروبَرِشن – واُوروجَرِشن- خونیرَث.  

کشور خونیرَثِ درخشان:

 واژهء خونیرث معنای« با گردون های خوب» را دارد. در اوستا از کشور خونیرث بیشتر از شش کشور دیگر نام برده شده است زیرا خونیرث شریف ترین بخش زمین و جایگاه ایرانیان است.

در بندهش آمده که در میان این کشورها، خونیرث از همه بهتر و زیباتر است. اهریمن به ویژه در این کشور آسیب و گزند بسیار پدید می آورد زیرا دیده که در این کشور کیانیان و دلیران پدید آمده اند و دین مزدیسنا از اینجا برخاست و در همهء کشورها گسترش یافت و سوشیانس از اینجا برمی خیزد و اهریمن را ناتوان خواهد ساخت و رستاخیز برخواهد انگیخت و زندگانی مینوی آینده را آغاز خواهد نمود.

این جمله دارای  یک آرایهء ادبی به نام استعاره است. چنانکه می توان کشور خونیرث درخشان را استعاره از کشور ایران دانست. 

همچنین با توجه به اشاره ای که در بالا به تعریف واژهء خونیرث، از زبان استاد پورداوود و از کتاب یشتهای ایشان داشتیم، می توان این جمله را چنین معنی کرد «به این کشور (که مانند محلی است) با گردون های خوبِ درخشان(xvaniraƟ-bāmīm) …مهر توانا نگران است».

اما اگر برگردان دوم را درنظر بگیریم، آنگاه یک مانندگی(تشبیه)خواهیم داشت:

ماننده(مشبه): کشور(ایران)
مانسته(مشبهٌ به): (محلی) با گردون های خوبِ درخشان
مانروی(وجه شَبَه): برجسته بودن و زیبایی و ارزنده تر بودن.
مانواژ(ادات تشبیه): مانند(yat) 

آنجایی که ستوران آرام دارند و پناهگاه سالم ستوران است …

این عبارت به عنوان جمله ای توصیفی برای کشور هفتم یا کشور خونیرث درخشان آمده است. اینکه چرا صفت کشور خونیرث در اینجا، به صورت درخشان آورده شده است، پرسشی با ارزش است که شاید پاسخ آن به سادگی بدست نیاید و نیاز به پژوهش بیشتر در دیگر نوشته های باستانی ایرانیان داشته باشد اما به عنوان یک فرضیه می توان چنین برداشت کرد که شاید منظور از بکاربردن صفت درخشان، اشاره داشتن به فر و فروغِ دانش و اخلاق وارزش های والای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی ایران بویژه به عنوان نیک جایگاهِ پرورش و برخاستن ابرمردان عرصهء دین، فرهنگ، اخلاق و عرفان بخصوص پیام آور شایسته و بزرگ پروردگار، اشوزرتشت مهراسپنتمان داشته باشد.

از سوی دیگر با بازخوانی متن می توان برداشت دومی هم داشت که بیشتر جنبهء مادی و زیستی و طبیعی دارد.

بدین صورت که شاید عبارت بعدی که در آن کشور خونیرث درخشان را جایی می داند که در آن ستوران و چهارپایان آرامش داشته و پناهگاهی سالم برای دامهاست، نتیجهء طبیعیِ ذهن نویسنده برای به تصویر کشیدن حال و هوای دوران پس از ناامن شدن منزلگاهان دیرین آریاییان به دنبال سرما و یخبندان شدید آن دوران و کوچ بزرگشان به سرزمین های گرم و درخشان(کشوری مانند خونیرث یا ایران که بهرهء بیشتری از تابش نور خورشید داشته بنابراین روشن تر و گرم تر است)باشد.

بنابراین می توان آن را نوعی صنعتی ادبی به نام تلمیح یا اشاره دانست.تلمیحی از تاریخچهء کوچ آریاییان به سرزمین- های جنوبی (که  ایران بخشی از آن است) پس از یخبندان شدید در سرزمین نخستین شان. حال آنکه آریاییان به دلیل پیشهء دامپروری و دامداری ، همواره نگران دامهای خود بوده و در پی بهترین مکان برای ستوران خود بوده اند چرا که زندگی شان به زنده بودن دامهای شان وابسته بود.

…مهر توانا نگران است… 

کنایه است از زیر نظر داشتن و مراقبت و نگه داری کردن است. فعل این جمله   (ādiδāiti) است به معنی «نگریستن» و استاد پورداوود آن را به صورت اسم مصدر آورده است و آن را«نگران است» ترجمه کرده است .جالب است که بدانیم، عبارت«نگران است» که استاد پورداوود از آن در اینجا بهره برده است و برای ما ایرانی زبانان امروزه ناشناس است، هنوز در زبان و گویش مردمان افغانستان زنده است و به صورت رایج در گفتگوهایشان از آن استفاده می کنند به طوری که نگهبانانی که در افغانستان وظیفهء کنترل بلیط های وسایل نقلیهء عمومی را برعهده دارند به نام «نگران» شناخته می شوند یعنی کسانی که وظیفهء نگریستن و کنترل بلیط ها را برعهده دارند.حتی در سروده های سرایندگان دوره های دیرین ادبیات ایران،همچون حافظ بزرگ هم، اینگونه واژگان اصیل به چشم می خورد، آنجا که می سراید:

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
                       چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

 در هر حال می توان این عبارت را  کنایه از مراقبت کردن و پاسبانی و دیده بانی دانست.
در این بند به فراوانی از واژگانی که دارای نوعی هم آوایی پایانی و حروف مشترک پایانی هستند و موجب نوعی وزین شدن و شعرگونه شدن نوشته می گردند(سجع در نثر حکم قافیه در شعر را دارد)استفاده شده است.واژگانی که در این بند دارای صنعت سجع اند عبارتند از: 

Fradaδafšu-vidaδafšu  فرَدَذَفشو – ویدَذَفشو
Arezahi-sauuahi اَرِزَهی –  سَوَهی
Vouru-barešti و vouru-jarešti واُوروبَرِشتی – واِوروجَرِشتی

بشود که همگان با خوانشی دوباره و با نگاهی نو انداختن بر نوشته های دینی- اخلاقی و ادبی گذشتگان خویش، بار دیگر با قلبی سرشار از مهر، دیدگانمان بر داشته هایمان نگران باشد.

برگرفته از تارنمای برساد

سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن

سیمای منزلگاهان آریایی در آیینهءجغرافیای کهن


در این بخش می پردازیم به بند چهاردهم از کردهء چهارم مهریشت:

کرده چهارم- بند چهاردهم

«آنجایی که شهریاران دلیر قوای بسیار مرتب سازند. آنجایی که کوه های بلند و چراگاه های بسیار برای چهارپایان موجود است. آنجایی که دریاهای عمیق و وسیع واقع است. آنجایی که رودهای پهن قابل کشتیرانی با خیل امواج خروشان به سنگ خارا و کوه خورده به سوی مروِ هرات به سوی سغد(گَوَ) و خوارزم شتابد.»

چنانکه مشخص است این بند در ادامهء بند سیزدهم است. در بند قبل آمده بود که ایزد مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از برآمدن خورشید که به صفت فناناپذیر خوانده شده و همواره با صنعت ادبی تشبیه(به صورتی که به اسبی تیزرو و چالاک مانند شده که در طول شبانه روز دورتادور کُرهء زمین را پیموده و هر بامداد از پشت کوه هرا طلوع می کند)همراه است،ازپشت کوه زیبایی به نام هرا که محل برآمدن خورشید هم هست،درآمده و پرتوهای نورانی خود را که به زینت های زرین مانند شده، در آسمان می گستراند(اشاره به فلق و شفق).این ایزد از همانجا با توانایی بر سرزمین های آریایی می نگرد و آنها را زیر نظر دارد.به نظر می رسد که بند چهادرهم، توصیفی برای سرزمین های(منزلگاهان)آریایی باشد که مهر پس از هر برآمدن به آنها می نگرد و واژه آنجا اشاره دارد به منزلگاهان آریایی در بند قبل.

بر همین باور، منزلگاهان آریایی، همان سرزمین هایی خواهند بود که آریاییان در دوره های جابجایی خود به طور موقت ساکن بوده و پی در پی از آنجا گذر می کرده اند.در این بند منزلگاهانشان ، جایگاهی توصیف شده که در آن شهریاران و سران دلیر و جنگجوی آریایی برای آمادگی نبرد، سربازان و لشکر و قوای خود را آماده و آراسته می کردند.

سرزمینهایی با کوهها و چراگاهای طبیعی پهناور که برای خورد و خوراک دامها و گله هایشان بسیار مفید بوده، به طوری که می توان گفت، حیات و زندگی این مردمان به حیات دامها و زندگی دامها به چراگاهها و مراتع وسیعی پیوند خورده که برپایهء باور گذشتگان در قلمرو قدرت مینوی ایزدی به نام مهر بوده است. 

این سرزمین دارای دریاهایی عمیق و ژرف بوده و درآن رودهایی روان بوده اند چنان ژرف که در آنها امکان کشتیرانی وجود داشته است. بر اساس همین بند می توان اطمینان داشت که در دوران سرایش مهریشت، مردمان این سرزمین دارای دانش ساخت کشتی هایی بسیار بزرگ بوده اند چنانکه در این بند اشاره می کند که این کشتی ها در رودهای پرآب که دارای امواجی بسیار خروشان بوده اند، حرکت می کرده اند.این رودهای پهن و خروشان پس از برخورد به کوه و سنگ خارا(احتمالا منظور صخره های سخت از جنس خاراست)رو به سوی آبهای سرزمین هایی چون مروِ هرات و سغد و خوارزم نهاده و این ممالک را سیراب می نموده اند.

استاد پورداوود در کتاب گزارش یشتهای خود چنین می نویسد که :«از این رودها، هری رود و زرافشان و جیحون اراده شده است.»

به نظر بارتولومه، مرو(در اوستا مُواورو)در بند بالا،به صورت مَروِ هرات(در اوستا هَرَاِوَ) می باشد.در حالیکه اگر منظور از هَرَاِوَ، همان هَرَئیوَ فرس هخامنشی و همان هرات فعلی باشد، رود آن منسوب است به هری رود.بنابراین گروهی واژهء مرو را مستقل از هرات گرفته و مَرو را همان مَرگو (چندین بار در کتیبهء بیستون نام آن آمده است اما داریوش هخامنشی این سرزمین را جزو ممالک تحت سلطهء خود نمی داند) در نظر گرفت  که رود آن مرغاب نام دارد.

گَوَ نیز منظور مملکت سغد است. در متن نیز نام سوغذَ موجود است و گویا این اسم بعدها برای توضیح بیشتر به متن نوشته افزوده شده است.در کتیبه های به خط میخی نیز این نام به صورت سوگودَآمده که رود معروف آن زرافشان است و خُوَایریزَم اوستایی و هُووارَزمی در کتیبه های هخامنشی مملکت خوارزم است که معمولا خیوه نامیده می شود و رودی که از این خاک می گذرد موسوم است به آمودریا یا جیحون.

بنابراین می توان چنین تصور کرد که سراینده مسیر گذر آبهای این سرزمین را از مرو و هرات (با دو رود احتمالی مرغاب و هری رود) به سوی آبهای سرزمین های سغد و خوارزم(رودهای احتمالی زرافشان و جیحون) معرفی می کند که در گذشته چنان پُرآب بوده، که قابلیت کشتی رانی داشته اند. 

در این بند میان « چهارپا و چراگاه»،« کوه و دریا»، «رود و دریا و امواج و کشتیرانی» و «کوه و سنگ خارا» پیوستگی موضوعی و مکانی و عملی برقرار است ،بنابراین می توان ادعا کرد که در این بند سراینده از آرایهء ادبی مراعات نظیر که همان هنر بکارگیری واژگانی است در نوشته و یا سروده در کنار هم که دارای نوعی ارتباط و پیوستگی موضوعی و معنایی باشند، بهرهء فراوان برده و این بند را به این صنعت ادبی آراسته کرده است. 

در این بند همچنین گونه ای از آرایهء ادبی داریم که در آغاز نوشتار، در بخش توضیح آرایه های ادبی، به آن پرداخته نشد و آن «جان بخشی به اشیاء»ست. در این بند به زیبایی چنان به امواج جان داده شده که گویا موجودی زنده- اند.سراینده چنین می گوید که موج های بی جان پس از آن که به سنگ خارا و کوه برخورد می کنند ، به سوی دیگر می شتابند و این شتافتن به سویی دور از خطر، از ویژگی های موجودات جاندار است نه بی جان چون امواج.

اینچنین است که می توان این بند را به لحاظ ادبی و حقیقت جغرافیا و طبیعت دوران دیرین آریاییان و عصر سرایش مهریشت، به عنوان یکی از ارزنده ترین بندها معرفی کرد.

برگرفته از تارنمای برساد

مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه

مهر و خورشید دو یار دیرینه و جاودانه


کرده چهارم- بند 11

«کسی را که جنگجویان در بالای پشت اسب بدو نماز برند و برای قوّت مرکب و صحت بدن(خویش) استغاثه کنند تا آنکه دشمنان را از دور بتوانند شناخت و هماوردان را بتوانند بازداشت، تا به دشمنان کینه جوی بداندیش بتوانند غلبه نمود. برای فروغ وفرّش….»

در این بند، دو ویژگی دلیری-جنگاوری و روشنگری-هدایت ایزد مهر بیشتر مورد توجه است. سراینده در چند عبارت به زیبایی صحنهء نبرد و سختی ها و استرس موجود در لحظهء مبارزه را به تصویر می کشد. سواران مبارز نشسته بر اسب و آمادهء نبردند و در همان حال در پشت اسبهای خود دست به دعا برمی دارند. بکارگیری فعل استغاثه کردن که احساس تمنا و خواهش فراوان را در ذهن خواننده به تصویر می کشد، به نوعی القاکنندهء ترس و هراسی است که جنگجویان پیش از مبارزه در دل داشته و با درآویختن در دامان نیروهای مینوی، خواستار کارآمدی ابزارهای جنگی خود (در اینجا افزونی قوت و زور مرکب یا چهارپای خود، یعنی اسبها و تندرستی و سلامت بدنی خویشتن خواسته شده چرا که در دوره های گذشته جنگ ها تن به تن و سوار بر اسب انجام می شده لذا داشتن اسب نیرومند و بدنی سالم از نیازهای حقیقی مبارزان برای پیروزی در جنگ بوده است) بودند.

این دو عبارت نشانگر امکان بهره مندی از بُعد دلیری و دلاوری ایزد مهر است اما در ادامه یک جنگجو می تواند از جنبهء دیگر ایزد مهر درخواست کمک کند و آن درخواست قوهء شناخت درست از نادرست، دوست از دشمن و راستی از ناراستی است. زیرا یکی از جلوه های مهر، فروغ و نور است و بارها در متن مهریشت به فر و فروغش درود فرستاده می شود. او مظهر نور و روشنایی آسمان پیش از برآمدن خورشید و پس از فرو رفتن آن است(فلق و شفق) و حتی استاد پورداوود از ایزد مهر به عنوان فرشتهء فروغ در نوشته های خویش نام می برد و ابوریحان بیرونی نیز در خصوص جشن مهرگان می نویسد که در این روز پادشاهان تاجی که به شکل خورشید بود بر سر نهاده و به گفتهء ابوریحان باور بر این بوده که در این روز ماه که تا آن زمان گوی تاریکی بود، از خورشید(البته برابری ایزد مهر به عنوان ایزد فروغ و روشنایی بدین معنا نبوده و نیست که ایزد مهر با خورشید یکی است) نور و روشنایی گرفت. بدین ترتیب روشن است که روشنگری و هدایت یکی از رموز دیرینهءایزد مهر است که پیشینیان بر آن بسیار آگاه بوده و همواره آرزو داشته اند که در راه روشن ساختن نیک از بد و هدایت به سوی نیکی یاریگرشان باشد.

چنانکه در ادامهء بند، سراینده متذکر می شود که نخستین راه برای چیرگی بر بدی و بدان، الگوبرداری از ویژگی روشنگری ایزد مهر است و بدین معناست که با بهره مندی از توانمندی های اهورایی (دانش و خرد و دئنا و مهر درونیمان) ابتدا نیک را از بد تمیز داده و سپس بر بدی چیره شد.

پیام زیبای این بند که به صورت یک راهکار به آن اشاره شده است، معرفی سلسله مراتبی است که برای پیروزی، در جنگ با بدی باید بکار بست:

نخست؛ شناخت و تمیز درستِ نیک از بد و دوست از دشمن (دشمنان را از دور بتوانند شناخت) 

دوم؛ جلوگیری از پیشروی نیروی بدی و بازداشتن پیشرفت آن (هماوردان=حریف و رقیب، را بتوانند بازداشت)

سوم؛ چیرگی و غلبه بر آن و شکست دادن نیروی بدی (تا به دشمنان کینه جوی بداندیش، بتوانند غلبه نمود)

کرده چهارم- بند 13

«نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب در بالای کوه هرا بر آید. نخستین کسی که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد از آنجا(آن مهر) بسیار توانا، تمام منزلگاهان آریایی را بنگرد.»

در این بند است که به راستی تمایز میان ایزد مهر و خورشید به روشنی آشکار شده و بر این باور که این دو هیچگاه در گذشته یکی دانسته نشده و هر کدام دارای جایگاه ویژه ای هستند، صحه گذاشته می شود. به استناد این بند، مهر نخستین ایزد مینوی است که پیش از آنکه خورشید طلوع کند، در افق ظاهر شده و بر جهان نور می پاشد.

صفت خورشید که همواره با این ویژگی در اوستا شناخته می شود، فناناپذیر و تیزاسب است. بنا به باور گذشتگان چون خورشید پس از هر فرو رفتن، برآمدنی دارد بنابراین شایستهء صفت نامیرایی(فناناپذیر)است، همچنین آن را خورشید تیزاسب نیز نامیده اند چرا که باور داشته اند که خورشید با سرعتی وصف ناپذیر دور تا دور زمین را در فاصلهء هر طلوع و غروب و بالعکس می پیماید، بنابراین آن را به اسبی تندرو که گرداگرد جهان می تازد، مانند کرده اند.

خورشید فناناپذیر تیزاسب(hū.yat.auruuat.aspahǝ) : خورشید تیزاسب، دارای آرایهء مانندگی است:

مشبه(ماننده): خورشید(hū)

مشبههٌ به (مانسته): اسب تیزرو یا تیزاسب (auruuat.aspahǝ)

وجه شبه(مانروی): جابجایی تند و سریع در گذر شبانه روز.

ادات تشبیه(مانواژ): مانند(yat)

مقام و جایگاه ایزد مهر بر بالای کوهی بنام هرا(hara) است.آنجایی که نه شب است و نه روز و نه تاریکی و نه باد سرد و گرم و نه ناخوشی و نه کثافت. مهر ایزد از آنجا به همهء ممالک آریایی نگران است(می نگرد). این آرامگاه او خود به پهنای زمین است به این معنی که مهر در همه جا حاضر است. در این بند اشاره شده که مهر پیش از برآمدن خورشید از پشت کوه هرا، در آسمان ظاهر می گردد.

او نخستین کسی است که با زینت های زرین آراسته از فراز(کوه) زیبا سر بدر آورد:

زینت های زرین دارای آرایهء ادبی استعاره است و پرتوهای نوری که پیش از برآمدن خورشید از کران تا به کران در آسمان گسترده می شود، به زینت های زرین مانند شده است و سرایندهء مهریشت در اینجا ماننده یعنی پرتوهای نور را از نوشته سترده است و تنها به آوردن مانسته (زینت زرین) بسنده کرده است. ایزد مهر منبع این نور و روشنایی است. ایزد مهر هر بامدادان پیش از برآمدن خورشید، با پرتوهای طلایی رنگ خویش از پشت کوه هرا سر برآورده و نخستین روشن کنندهء آسمان پس از اتمام شب است و از آنجا، بسیار توانمند به هرجا که  منزلگاه آریاییان است می نگرد. 

از فراز سر بدر آوردن: در اینجا کنایه است از طلوع کردن در بامداد.

منزلگاهان آریایی منظور سرزمین های آریایی است که در طی مهاجرت بزرگ این اقوام، محل سکونتشان بوده است. چنانکه استاد پورداوود اشاره می کند که مهریشت به خوبی یادآور عصر آریایی است و بیشترین اشاره را به اوج دوران جابجایی این قوم یعنی زمان سرگردانی شان پیش از تلفیق با قوم یکجانشین ساکن سرزمین ایران دارد.

برگرفته از تارنمای برساد

نقش ایزد مهر در مبارزهء دیرینه

نقش ایزد مهر در مبارزهء دیرینه


 این بخش، دو بند هشتم و نهم را مورد پژوهش قرار می دهیم: 

کرده دوم- بند 8

«از کسی که سران هر دو مملکت جنگجویان استغاثه کنند وقتی که آنان به میدان جنگ در مقابل دشمن خونخوار در مقابل صف هجوم(هماوردان) درآیند.»

 در این بند به پیشینه ای از آیین مهر اشاره دارد که بعدها در میان بسیاری از سرزمین های در تماس با ایران گسترش یافت. بر اساس گفته های استاد پورداوود، از مهریشت دو مطلب عمده را می توان استخراج کرد، نخست راستی و دوم دلیری و این یشت را هم می توان سرچشمه راستگویی و پهلوانی ایرانیان دانست که در دنیای قدیم، مخصوصا به این دو ویژگی شهرت داشتند. مهرایزد هماره بیدار و غرق در اسلحه، برای یاری راستگویان و برانداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپو است.

پادشاهان ایرانی توجه مخصوصی به مهر داشته و همهءلشکریان، پیروزی های خود را از او می دانستند و در همه جا از او یاری می جستند. می توان گفت که بزرگی و شکوه ایزد مهر در همهء سرزمین های آسیایی از دوران هخامنشیان تا چندین سده پس از میلاد مسیح برقرار بود و پس از یورش اسکندر نیز به این آیین کهنسال آسیبی نرسید و دوباره به شدت در میان مردمان مانند پارینه مورد توجه قرار گرفت و همان فرشتهء روشنی و پیروزی بود.

حال و هوای مجموعهء مهریشت به واقع یادآور فضای رزم و نبرد است. نبردی همیشگی میان دو دسته و گروه.

 این بند نیز می تواند تاثیریافته از باور دیرینهء نبرد میان سپاهیان نیکی در برابر سپاه بدان و دیوان و جادوان که در اوستا بسیار به آن اشاره شده است، باشد.که این رقابت دیرینه  میان دو گروهِ مبارزِ نیک و بد، دارای ریشه ای استوار در گاهان است. چنانچه در  یسنا هات 31 بند 19 آمده است: « گوش دهید به کسی که بیندیشد به راستی، ای اهورا، به دانایی که در گفتار راستین تواناست و بیانی روان دارد و درمان بخش زندگی است بوسیلهء فروغ فروزان تو (آثرا سوخرا)، ای مزدا، سرنوشت هر دو گروه را تعیین فرما.»

 این مبارزه خستگی ناپذیر که در بیشتر نوشته های دوران باستان به چشم می خورد، با امید به پیروزی نیک بر بد در هر دوران به حیات خود ادامه می دهد.به نظر می آید این بند سرشار از نیاز و طلب است. درخواستی که هر دو طرفِ مبارزه از ایزد مهر(در اینجا کسی)در لحظهء رویارویی با هماورد خود دارند.

پرسشی که مطرح می شود اینست که چرااستغاثه کنندگان از ایزد مهر، سران دو گروه مبارزه کننده هستند؟

شاید این موضوع اشاره به همان مکتوبات تاریخی باشد که استاد پورداوود هم به آن اشاره می کند؛ در آغاز ستایش ایزد مهر در ایران در میان امیران و لشکریان گسترش  داشت و در اروپا نیز در آغاز ستایش آن به جنگجویان تخصیص داشت و حتی صفتی که همیشه برای مهر می آوردند، واژهء نبرذه یا نبرده به معنی دلاور و جنگجو بوده است.

کرده دوم-بند 9

« به آن یکی از دو (دسته هماوردان)که از طیب خاطر با منش نیک و اعتقاد حقیقی، نماز آورده باشد، مهر دارندهء دشت های فراخ به همراهی باد پیروزمند و به همراهی داموئیش اوپَمَنه به همان طرف روی آورد برای فروغ و فرّش با نماز بلند با زَور می ستاییم آن مهر …»

در ادامه در بند نهم، گروهِ پیروز در میدان مبارزه و ویژگی شان آشکار می شود. بر اساس این بند آن گروه از هماوردان که با آسودگی خیال و بی هیچ دغدغه و فشاری و از روی آزادی و اختیار و به یاری فروزه ای اهورایی به نام منش نیک که بارها و بارها در گاهان از این مینو نام برده شده و در سرمنشا امشاسپندان و نیروهای مینوی اهوراداده قرار دارد، با ایمان و باور راستین خود به آن(می تواند ضمیر اشاره به  ایزد مهر برگردد که در ادامه بند نیز همین ایزد قرار است به یاری گروه نماز آورنده بشتابد یا می تواند منظور اهورامزدا باشد. یعنی آنکه با درونی روشن و سرشار از ایمان و به یاری منش نیک و بدون هیچ اجبار و اصرار اهورامزدا(و نیروهای مینوی اش مانند ایزد مهر)را نماز آورده باشد یعنی خداشناس و خداباور باشد، ایزد مهر او را در شرایط دشوار پیروز می گرداند.) 

 یاران مهر در پیروز گرداندن گروه لایق بر نالایق، دو ایزدند به نام های وایو(فرشتهء هوا یا باد)که صفتش در این جا پیروزمند است و دیگری ایزد داموئیش اوپَمَنَ.

ایزد داموئیش اوپَمَنَ که در بسیاری از کرده های مهریشت مانند کردهء 66 و 68 و.. و همچنین در دیگر جاهای اوستا از جمله رشن یشت و فروردین یشت بکار رفته است، نام ایزدی است که در مهریشت از یاران ایزد مهر است و غالبا ایزد قوی و دلیر خوانده شده است اما نقش و وظیفه و کارکرد او در هیچ جا مشخص نیست اما به گفتهء برخی دانشمندان مانند دارمستتر و جکسن این ایزد نمایندهء اندیشهء نفرین و لعن از سوی دانا و خردمند است.

این دو ایزد که دارای صفت دلیری و پیروزمندی اند، یاریگر ایزد مهر در به تحقق رساندن وظایفش یعنی پیروز گرداندن راست(حق) بر ناراست(باطل یا ناحق)می باشند. 

برگرفته از تارنمای برساد

ابزارهای آیینی بکار رفته در مراسم بزرگداشت ایزدمهر

ابزارهای آیینی بکار رفته در مراسم بزرگداشت ایزدمهر


در این بخش نیز به بررسی بند چهار از کردهء نخست مهریشت می پردازیم: 

کرده یکم- بند 4

«برای فروغ و فرّش با نماز بلند با زَور می ستاییم آن مهردارندهء دشت های فراخ را، مهر دارندهء دشت های فراخ را می ستاییم که به ممالک آریایی خان و مان با سازش و آرامش و خان و مان خوش بخشد.»  

اینکه این بند از زبان چه کسی است، نامشخص است اما می توان تصور کرد، گوینده از زبان دوستداران مهر چنین یادآوری می کند  که ستایش مهر در جایگاه ایزدی و دارندگی دشت های بزرگ و گسترده، دارای ویژگی هایی است از جمله آنکه با نوای بلند و رسا باید سرود ستایش ایزد مهر را بر زبان جاری ساخت. اما این نماز به فروغ(روشنایی) و فر(بزرگی اهوراداده) این ایزد است.

شادروان استاد پورداوود در جلد دوم یشتهای خود دربارهء فر می نویسد این واژه که در فارسی موجود و به معنی آن آشنا هستیم، مشتقات آن فره و فرهی و فراهت و فرمند و فرهمند و فروهیده و فرهومند همه در ادبیات ما بکار رفته است که در فرهنگ ها به معنی شان و شکوه و شوکت و هنگ و برازندگی و زیبندگی و شکوهنده و غیره ضبط است و در ادبیات به واژگانی مانند فر کیانی و فره ایزدی  نیز برمی خوریم.

همچنین شادروان پورداوود دربارهء فروغ که یکی از نمادهای ایزد مهر است چنین می نویسد:

«چنانکه اشاره کردیم مهر در آغاز یشت از آفریدگان اهورامزدا محسوب است و از برای محافظت عهد و میثاق مردم گماشته شده است از این رو فرشتهء فروغ و روشنایی است تا هیچ چیز از او پوشیده نماند و در سراسر جهان آنچه از راست و دروغ می گذردو عهدی که بسته و شکسته می شود همه نزد او پیدا و آشکار باشد… از آنکه مهر، خورشید نیست بلکه فرشتهء روشنایی و فروغ است به خوبی از کردهء 13 و 95 مهریشت برمی آید که در این کرده ها از برخاستن مهر پیش از خورشید و گردش او پس از فرو رفتن خورشید صحبت شده است و گذشته از آن در دیگر بخش های اوستا نیز میان مهر و خورشیدامتیاز نهاده شده است.» 

از دیگر رسوم برگزاری آیین پاسداشت ارزش های ایزد مهر، ستایش فروغ و فر مهرایزد با زَور است.

بر پایهء گفته های استاد پورداوود، ستایش و سرودن نمازهای مهر دارای آیین های ویژه ای بوده است چنانکه گفته می شود حتی در هنگام سرایش سرودهای ایزدمهر، نوازندگی هم در کار بوده و در زمانهای ویژه ای زنگ هم زده می شده و گاه زانو زدن در هنگام ستایش هم معمول بوده است.خوردن نان و آب تقدیس شده که با عصارهءگیاه هوم آمیخته شده بود نیز از بخش های دیگر این آیین ها بوده است. این آب مقدس در اوستا موسوم است به زاوثر zaothra که امروزه به آن زَور می کویند و چند قرص نان که در آیین مهر بکار می رفته و در اوستا به نام درَئونَ draona نامزد است و اینک به آن درون گفته می شود یکی دیگر از یادگارهای آیینی مهر است که در میان آیین های زرتشتی نگهداری و به دنیای امروز انتقال یافته است.

در کردهء بیست و سوم بند 91  از مهریشت دربارهء دیگر آیین های بزرگداشت ایزد مهر چنین آمده است:

«درود به مهر دارندهء دشتهای فراخ (و) هزار گوش و ده هزار چشم(دارنده)، تویی شایستهء ستایش و برازندهء نیایش در خان و مان مردمان، تویی شایستهء ستایش و برازندهء نیایش.   خوشا به حال مردی که ترا به راستی نماز آورد؛ هیزم در دست، برسم در دست، شیر در دست، هاون دردست ، با دستهایی شسته، با هاون شسته، نزدیک برسم گسترده، نزدیک هوم حاضر شده و با سرود اهونَ وئیریه(یتااهو وئیریو)»

استاد پورداوود می نویسد که در این کرده از ابزارهای عمده که برای مراسم آیینی بکار می رفته نام برده شده است. هیزم در اوستا ائسم aesma  از برای سوزاندن در آتشدان و شیر از برای آمیختن با زَور(آب مقدس)و هاون از برای فشردن هوم(گیاهی مقدس که دارای ویژگی دارویی ارزشمندی است و در بندهش اشاره شده که عصارهءآن در خواص، سرور و بزرگ همهء گیاهان دارویی است اما بکارگیری آن در آیین ها مذهبی دارای پیشینه ای بسیار کهن است و از اساس، نوشیدنی سکرآوری بوده است که پس از ظهور اشوزرتشت همهء آیین های خونین فدیه دادن و نوشیدن نوشیدنی سکرآور نزد ایرانیان بازداشته شده است.صفت هوم در اوستا و زبان اوستایی «دوراوشم» به معنای «دوردارندهء مرگ» است که در گاتها نیز با همین صفت در هات 32 بند 14 به آن اشاره شده است . اما هومی که در نزد ایرانیان پس از اشوزرتشت بکار می رفته و آنچه امروزه به کار می رود دارای خاصیت سکرآوری نبوده و پلوتارک نیز از بکارگیری این گیاه به مانند یک پیشکش و فدیه در میان ایرانیان صحبت می کند.)می باشد و برسم نیز یکی از ابزارهای ستایش است، که در اوستا به صورت برِسمَن baresman آمده و از کلمهء بَرِزbarez که به معنی بالیدن و رشد و نمو است مشتق شده است و عبارت است از شاخه های بریدهء درخت که به هر شاخه، تاک یا تای می گویند و در اوستا مشخص نشده که این شاخه ها از چه درختی باشند و تنها اشاره شده که برسم از جنس درخت یا گیاه بوده و پاکیزه باشد. در نوشته های جدیدتر به برسم انار اشاره شده است و امروزه به جای برسم های گیاهی از برسم های فلزی از جنس برنج یا نقره به بلندی 9 بند انگشت و به پهنای یک هشتم بند انگشت استفاده می شود.

بر اساس بند 4 از کردهء یکم، هدف از همهء این آیین های نیایش و ستایش مهر که از سوی مهردوستان و پیمان داران برپا داشته می شود، دریافت نعمتهای نیکویی چون آرامش و صلح و خوشی در سراسر سرزمین های آریایی(که به نظر استاد پورداوود منظور ایران است)می باشد.

برگرفته از تارنمای برساد

ایزد مهر نافریفتنی است

ایزد مهر نافریفتنی است


در این بخش نیز به بررسی بند پنجم از کردهء یکم پرداخته می شود:

کرده یکم بند 5

«بشود که او برای یاری ما آید 
                     بشود که او برای گشایش (کار) ما آید

بشود که او برای دستگیری ما آید      
                          بشود که او برای دلسوزی ما آید

بشود که او برای چارهء ما آید       
                          بشود که او برای پیروزی ما آید

بشود که او برای سعادت ما آید 
                          بشود که او برای دادگری ما آید

آن کسی که قوی و در همه جا پیروزمند و هرگز فریفته نشدنی و در سراسر جهان مادی سزاوار ستایش و نیایش است، آن مهر دارندهء دشت های فراخ».

همان گونه که از ظاهر نوشته بر می آید، بخش آغازین بند پنجم حالت شعرگونه داشته و حالت منظوم و شعری این بند آشکارتر از دیگر بندهایی است که تاکنون مورد پژوهش قرار گرفته است و بند سرشار از واژگانی است که دارای آواهای نزدیک به هم بوده و حروف پایانی شان یکسان است مانند: اَوَیینگهِ( uuaiƞhǝa) و رَوَیینگهِ(auuiƞhǝr)و َرَفننگهِ( afnaƞhǝr)
و یا واژگانی چون: اَشَوَستایی ( (ašauuastāiو هَوَنگهایی (( hauuaƞhāi و بَئِشَزایی ((baǝšazāi و مَرژدیکایی   (Marĵdikāi)  

این بند که سراسر پیام خواست از جانب دوستداران ایزد مهر است، دربردارندهء نیازهای انسانی است که از سوی خواستاران مهر بیان می شود و شامل یاری، گشایش در کارها و چاره، دستگیری و دلسوزی و سعادت و پیروزی و دادگری می باشد و برآورندهء این نیازها کسی است که قوی و نیرومند است و در همه جا پیروز از میدان بیرون می آید. او دارای ویژگی های دیگری نیز هست که در گاهان این ویژگی ها به اهورامزدا نسبت داده می شود و به نظر می رسد که عبارت «هرگز فریفته نشدنی و در سراسر جهان مادی سزاوار ستایش و نیایش است»، برداشتی از گاتها باشد که در گاتها دارندهء این ویژگی ها اهورامزدای همه آگاه و همه توان است.

گاتها،هات 45 بند 6:
ایدون سخن خواهم گفت (از آن که) بزرگترین همه است ستایش می کنیم با راستی (او را) که سرور داناست (و) آنان که (با او) هستند(بنا به تفسیر گاتها، منظور از آنان که با اهورامزدا هستند، امشاسپندان می باشد)….

 گاتها هات 43 بند 6:
درآن زمان که خرد پاک تو با خشترا و وهومن به در خواهد آمد ای مزدا،…خرد تو را هیچ کس نتوان فریفتن.

اما در مهریشت این ویژگی ها یعنی نافریفتنی بودن و سزاوار ستایش و نیایش بودن، به ایزد مهر که یکی از فروزگان مینوی و ایزدانی است که خود نیرویی مزدا داده بوده و سرچشمهء نیروی جنگاوری و مبارزه با دروغ و پیمان شکنی و نماد استواری بر پیمان است، نسبت داده شده است.

به هر حال به نظر می رسد که بر پایهء گاهان و همهء نوشته های اوستایی، اهورا مزدا که یگانه آفرینندهء جهان و قانون استوار بر آن(اشا)می باشد به واسطهء نیروهای مینوی که خود سرمنشاء آنها بوده(امشاسپندان و ایزدان)و اینان جلوه ای از دانایی و توانایی بیکران او هستند، بزرگترین همه است و او و همهء نیروهای مینوی نیکی گستر  و تاثیرگذار او بر جهان مادی، شایستهء احترام و ستودن و ارج نهادن هستند.

برگرفته از تارنمای برساد

راه های ستایش ایزد مهر

راه های ستایش ایزد مهر


در این بخش نیز به بررسی بند ششم از کردهء یکم پرداخته می شود:

کرده یکم- بند 6
«آن ایزد نیرومند توانا را و در میان موجودات قوی- ترین را (آن) مهر را با زَور می ستاییم آن مهر دارندهء دشت های فراخ را. آن مهر دارندهء دشت های فراخ را باهوم آمیخته به شیر، با بَرسَم، با زبان خرد، با پندار و گفتار و کردار با زَور و باکلام بلیغ می ستاییم.»

 چنانکه آشکارا در این بند آمده، این ایزد یعنی مهر، ایزدی توانا و نیرومند و قوی ترین نیرو در میان موجودات(آنچه که وجود و هستی یافته) است و نیروی او با نیروی موجودات دنیای مادی مقایسه شده است و هرگز نیرویی هم ارز با اهورامزدا به شمار نمی آید. 

در ادامه ایزد مهر بر اساس آیینی ویژه که در بخش پیشین به طور مفصل به معرفی مواد و ابزارهای دینی بکار رفته در آن پرداخته شد، مورد ستودن و ارج نهادن واقع می شود. 

مهر دارندهء دشت های بزرگ، در این آیین با رسم دیرینه ای که هنوز برخی از یادگارهای آن در میان آیین های دینی ما زرتشتیان پاسداری و نگهداری شده است، ستوده می شود. این ایزد با زَور(همان آبی که بر آن اوستا خوانده شده و پاک گشته است) با فشردن گیاه هوم (که صفت آن دوردارندهء مرگ است) و آمیختن عصارهء آن با شیر و همراه با شاخه های بَرسَم (شاخه های بریده شده از درخت و گیاه) و با سرایش سخن شیوا که به گمان من منظور همان اوستاخوانی است و از راه اندیشه و گفتار و کردار از سوی دوستداران مهر مورد ستایش قرار می گیرد.

در این بند یکی از آرایه های ادبی به نام استعاره بکار رفته که نشان از دانش ادبی و هنر سخنوری و ذوق سرشار پیشینیان مان دارد.

این صنعت یا آرایهء ادبی که موجب هرچه زیباتر شدن نوشته های ادبی می گردد، در ترکیب «زبان خرد» به چشم می خورد. چنانکه می دانیم به طور معمول بکار بردن چنین ترکیب هایی جدا از زیباتر کردن نوشته و آراستن آن، ذهن شنونده و خواننده را تحریک می کند تا کمی ژرف تر و عمیق تر به آن نوشته بنگرد و در معنای آن دقیق شود.

 چنانکه نویسنده در این نوشتهء مهریشت می توانست به جای بکاربردن ترکیب زبان خرد بگوید از روی خرد یا با خردمندی و یا هر ترکیب سادهء دیگر، اما می بینیم که نویسنده از ترکیب زبان خرد بهره برده که در ادبیات امروز آرایهء استعاره به شمار می آید یعنی نویسنده خرد را به انسانی مانند(تشبیه) کرده که با زبان خود سخن می گوید و سپس ارکان تشبیه یعنی مشبهٌ به(مانسته که در اینجا انسان است)را از نوشته حذف کرده و یکی از اجزای مشبهٌ به(مانسته) یعنی زبان (که عضو بدن انسان است)را به جای آن آورده است در حالی که همه می دانیم، خرد مانند انسان زبان ندارد.

اما همانطور که آدمی به یاری زبان خود و از راه سخن گفتن بر دیگران تاثیر نهاده و یکی از ابزارهای اثرگذاری انسان بر جهان پیرامون، زبان(عضوی که با آن سخن گفته می شود)است، خرد نیز به ابزار تاثیرگذاری(مانند زبان)مانند شده که به یاری آن می توان اثربخش بود.

برگرفته از تارنمای برساد