نیرنگ چیست

« نیرنگ » چیست؟

 

«نیرنگ» واژه‌ای پهلوی بوده و به‌چم(:به معنای) آیین‌ها و مراسم دینی آمده است. در نسخه‌های خطی«یَسنا»، «ویسپرَد» و «وَندیداد»، شمار بسیاری از نیرنگ‌ها یا مراسم مذهبی و دینی آمده است. بسیاری از دعاهای کوتاه چه به زبان پهلوی و پازَند نیز «نیرنگ» نامیده شده است، چنان‌که «نیرنگ آتش»، «نیرنگ کُشتی نو بَستن»، «نیرنگ دست شو» و… را می‌توان دید.

برای این نیرنگ‌ها، تاثیرات فوق‌العاده پنداشته‌اند به‌گونه‌ای‌ که حتا برای هر پیش‌آمد زشت و دوری از هر آسیبی نیرنگ ویژ‌ه‌ای ارایه می‌شد، شمار زیادی از این نیرنگ‌ها در زبان پازند چون‌، نیرنگ بیماری، نیرنگ نیاز، نیرنگ سردرد، نیرنگ تب بستن هنوز در ایران دیده می‌شود، تنها نام آنها دگرگون شده و دعا نامیده می‌شود.

«نیرنگ» از جمله واژه‌های دینی زرتشتی است که پس از گسترش اسلام در ایران و بیگانه شدن ایرانیان از واژگان باستان، از چم اصلی خود منحرف گشته و از آن سحر، طلسم، شعبده، افسون و حیله ارایه کرده‌اند.

سرایندگان و نویسندگان ایران هم این واژه را به همان چم که در روزگار خودشان گسترش داشته به‌کار می‌برده‌اند. چنان‌که فرخی گفته: «به هیچگونه بدو جادوان حیلت ساز / به کار برد ندانند حیلت و نیرنگ»

و ناصر خسرو گفته: «پست نشین و چشم دار و بدان، که زود زیر و زبر شود نیرنگ.»

با توجه به‌ چَمِ «نیرنگ»، یکی از بخش‌های خرده‌اوستا به نام «نیرنگستان»‌(«مراسم نامه») نامور شده است. (کتاب نیرنگستان مانده‌ای از نَسکِ هفدهم اوستا به نام «هُوسپارَم» می‌باشد. در این کتاب از آیین‌های گوناگون سخن به میان می‌آید، چون: خویشکاری‌های موبدان، «دَرون»(نان سپند و مقدس)، آداب سرودن گاتها، اثر خطاهایی که در مراسم دینی از موبدی سر زند، آداب گهنبار، سدره، برسم، هیزم، هُوم، هاون و…»

 

یاری‌نامه:

۱- ابراهیم پور داوود. خرده اوستا. انتشارات اساتیر: تهران ۱۳۸۰ چاپ یکم رویه‌های ۵۸،۵۹،۶۰،۷۵،۷۶

برگرفته از تارنمای یتااهو

 

اصول دین زرتشت کدام است

اصول دین زرتشت کدام است؟


شاید شما توجه کرده‏اید که در نگاره‏های ترسیم ‏شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصایی ۹ (نه) بند در دست دارد. همچنین بر پایه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامیکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ویژه که مراسم “سدره ‏پوشی” نامیده می شود در برابر “موبد زوت” و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفید رنگ سدره نیز از ۹ (نه) تکه تشکیل ‏شده ‏است. این ۹ بند یا نه تکه، بیانگر ۹ اصل دین زرتشتی است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به ‏طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید دید که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته‏ شده ‏است، هرگز قدیمی نمی‏شود و نه ‏تنها برای انسان‏های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل ‏پیاده‏ کردن ‏است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قرار دهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته ای باشد و هم می تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسایی راهنما باشد:

 

۱- باور به یکتایی خدا: خدایی که اهورا (هستی بخش) و مزدا (دانای بزرگ) است و این دو صفت بزرگی و دانایی هم آهنگ و از هم جدا ناشدنی است. خدایی که در همه جا و در همه چیز در تجلی است. خدایی که هر چه را آفریده نیک و لازم و ملزوم یکدیگر آفریده و خلاصه خدایی که صفات کامل آن در نماز “صد و یک نام خدا” شرح داده شده است: بر همه چیز آگاه، بر همه کار توانا و بی نیاز و…

 

۲- باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام آوری که پس از شک کردن به باورهای پیشینیان خود پس از ده سال در کوه اشیدرنه، از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده ‏شد و از توحید و نبوت و معاد خبر داد و پیام خود را مانتره (بر انگیزنده اندیشه) نامید و از دین (دئنا) به مفهوم وجدان سخن به میان ‏آورد. باورهایی که ابتدا به مردم خود ارائه ‏نمود و آرام آرام دین او بخش بزرگی از این کره خاکی را در بر گرفت و پیروان او مزده یسنان یا مزداپرستان و بعدها بهدین و زرتشتیان نامیده ‏شدند.

 

۳- باور به روح و جهان واپسین (جهان مینوی): یعنی بهشت و گروسمان (خانه راستی) و دوزخ (خانه دروغ)

 

۴- باور به اشا (راستی): اشوزرتشت اولین کسی است که به وجود هنجار هستی (اشا) پی ‏برد و از حاکم بودن قانون اشا در جهان هستی (گیتی و مینو) سخن ‏گفت و فرمود: انسان می تواند با خرد خویش به قوانین طبیعت (اشا) پی ‏برده و از آن استفاده و یا سوء استفاده نماید و انسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را به ‏درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم ‏آهنگ و همراه سازد و…

 

۵- باور به گوهر آدمی ‏و آدمیت: بر پایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هر جنس و نژاد و مذهبی دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تری نسبت به دیگر موجودات برخوردار می باشند و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته و آزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می‏سازند و دارای حقوق برابر می‏باشند و در مجموع “من” دارند و می‏توانند “من” خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش (سپنته من) یا بدترین منش (انگره من) گردند و آموزش می ‏دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از “سپنته من” و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا “انگره من” است و…

 

۶- باور به هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن (منش نیک یا اندیشه و گفتار و کردارنیک)، اردیبهشت (راستی)، شهریور (تسلط بر نفس)، سپندارمزد (دانش اندوزی و پویایی)، خرداد (رسایی خواهی و کمال جویی) و امرداد (بی مرگی و جاودانگی) می‏شناسد و می‏آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورایی به طور کامل برخوردار گردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی‏بیند و با او یکی می‏گردد. این باور در دوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده ‏است.

 

۷- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم‏ نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گاهنبار و جشن‏خوانی‏ها و بخشش (میزد) و غیره… به گونه ای بسیار آبرومند برگزار می‏گردد.

 

۸- باور به سپنتایی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب، باد، خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه ‏دارد.

 

۹- باور به فرشکرد بودن: بنابر آموزش‏های گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی می‏برند و با تمام توان در پویایی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد (تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند تا با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد؛ مثبت ‏نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتی است.

 

برگرفته از تارنمای یتااهو

فروهر

فروهر

نیاکان ما از چند هزار سال پیش دریافته بودند که هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Faravahar) سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آنها است. فروهر از دو واژه‌ی “فره” به معنی جلو، پیش و “وهر” یا ورتی به معنی برنده و کشنده درست شده است و شاید بتوان گفت از نظر زندگی، فروهر بزرگترین و با ارزش‌ترین جزء وجود انسان است، چون پرتویی از هستی بی‌پایان اهورامزدا است که انسان را به ‌سوی رسایی رهنما می‌شود و وظیفه‌ پیشبری و فرابری، برای انسان به برترین پایه‌ هستی را داراست و پس از مرگ با همان پاکی و درستی به اصل خود (اهورامزدا) می‌پیوندد.

امروزه نگاره‌ فوق بین زرتشتیان نمایانگر شکل فروهر است و به‌ عنوان نشانواره‌ دین زرتشتی به‌ کار می‌رود. این نگاره، گذشته‌ چندین هزار ساله داشته و شبیه آن در جاهای دیگر و نزد قوم های دیگری دیده شده است ولی شکل کنونی آن در کتیبه ‌های هخامنشی بالای سر پادشاهان دیده می‌شود.

هر پاره‌ای از نگاره‌ فروهر یادآور اهمیت و مسئولیت فروهر در زندگی است:

سر: سر فروهر به‌صورت مردی سالخورده است تا با دیدن آن به‌ یاد آوریم که فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمایی می‌کند.

دست‌ها: دست‌های فروهر به سمت بالا می باشد به ‌خاطر آنکه همیشه به اهورامزدا توجه داشته باشیم؛ در دست فروهر حلقه‌ای وجود دارد که آن ‌را نشانه‌ احترام به عهد و پیمان می‌دانند.

بال‌ها: بال‌های فروهر باز است چون با دیدن بال‌های باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پیشرفت شده و از دیدن این دو بال باز فورا به یاد می‌آورد که فروهر، او را به ‌سوی پیشرفت و سربلندی راهنمایی می‌کند. همچنین هر بال خود دارای سه بخش است که نشانه‌ اندیشه ‌نیک، گفتار نیک و کردار نیک بوده و با دیدن این سه بخش آگاه می‌شویم که هر گونه پیشرفتی باید از راه درست یعنی به ‌وسیله‌ اندیشه و گفتار و کردار نیک انجام شود.

دایره میان شکل: دایره خطی‌ است منحنی که از هر نقطه‌ی آن شروع کنیم باز به همان نقطه خواهیم رسید؛ منظور از این دایره در میان فروهر، نشان ‌دادن روزگار بی‌پایان است به این معنی که هر عمل و کرداری که در این زندگی (روی دایره) صورت گیرد نتیجه‌ آن در همین دنیا متوجه انسان است و اثر آن باقی خواهد ماند (باز به همان نقطه از دایره خواهد رسید) و در جهان دیگر روان از پاداش یا جزای آن برخوردار خواهد شد.

دامن: دامن فروهر از سه بخش به ‌وجود آمده که نشانه‌ اندیشه و گفتار و کردار بد است؛ از مشاهده‌ این سه بخش در می‌یابیم که همواره باید اندیشه و گفتار و کردار بد را به زیر افکنده، پست و زبون سازیم (همانطور که دامن در زیر قرار دارد).

دو رشته‌ آویخته: این دو رشته نشانه‌ سپنتامینو (مینوی خوب) و انگره‌مینو (مینوی بد) است که همیشه ممکن است در اندیشه‌ انسان ظاهر شوند. وظیفه‌ هر زرتشتی این است که خوبی را در اندیشه‌ خود قرار داده و بدی را از آن دور کند (نیک بیندیشد).

 

سرچشمه:

۱- کتاب بدانیم و سربلند باشیم: فشرده‌ای از آموزش‌های دین زرتشت، نوشته منوچهر منوچهرپور، انتشارات فروهر، ۱۳۷۷

۲- کتاب در راه شناخت دین زرتشت، نوشته گروه یتااهو، ۱۳۸۰

برگرفته از تارنمای یتااهو

ادب و آداب در دین زرتشتی

ادب و آداب در دین زرتشتی

 

ایرانیان در درازنای تاریخ ده هزار ساله خود از بنیانگذاران اصلی تمدن و فرهنگ بوده اند و به پیشرفت جهان به نیکی کمک نموده اند. اشوزرتشت پیامبر یکتاپرستی در جهان است که در ۳۷۴۷ سال پیش (از سال ۱۳۸۸ خورشیدی) به پیامبری برگزیده شد و دین را تعریف کرد و فرهنگ دینی را بنیان نهاد که بنیاد اندیشه ایرانی را دگرگون کرد و پایه تمدن نوینی را پایه ریزی نمود که سده هاست در دل و روان ایرانی زنده و پا برجا مانده و بر تمدنها و فرهنگ کشورهای دیگر تأثیری ژرف برجا گذارده است.

اشوزرتشت٬ پیام اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) را به شیوایی و رسایی در سروده های خویش آورده است. پیامهای کتاب آسمانی اشوزرتشت “گات ها” نام دارد که نخستین سرودهای شعرگونه جهان است و از درست زیستن و رستگاری سخن می گوید. گات ها٬ اندیشه پرور و خردگرا است و برای همه انسان ها در هر جا و زمانی، ساده ترین و بهترین الگوی رفتاری را به گونه خردمندانه و به دور از هرگونه پندارهای خرافی و نادرست٬ گفته است. پیام گات ها٬ “مانتره” است که “سخن اندیشه برانگیز” معنی می دهد. از دیدگاه گات ها٬ زندگی مادی انسان بایستی با طبیعت سازگار و هماهنگ باشد و در بینش مینوی، انسان باید با یاری وهومن دریچه دل خود را به سوی راز هستی بگشاید تا روشنایی راستین را ببیند. سخن گات ها تنها برای دانایان است زیرا نادان بر پایه احساسات تند و بی اندیشه خود حرکت می کند و گوش شنوایی برای پیام اهورایی ندارد. هنگامی که دانا اندیشه راستی را می آموزد٬ باید دانش و بینش خود را به دیگران به ویژه افراد ناآگاه برساند٬ تا پنداربافی و خرافات از جامعه انسانی رخت بربندد.

شناخت خداوند٬ پرورش و پویایی٬ ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا٬ ارزشمندترین آرمان سفارش شده اشوزرتشت در زندگی انسان می باشد.

 

گات ها و آموزش های اخلاقی آن:

سراسر گات ها پند و درس زندگیست. برای نمونه چند مورد آن را می آوریم:

آزادی:

کیش اشوزرتشت٬ دین آزادگی و آیین داد و امید است؛ برای نمونه گات ها٬ انسان را به گزینش منش نیک٬ رهبر دانا، دوست خردمند و همسر اشو سفارش می کند ولی وادار نمی سازد، دین زرتشت به هر شخص به عنوان فرد ارج می گذارد. آزادی و اختیار یکی از با ارزشترین داده های اهورایی است و هیچ کسی حق گرفتن آن را ندارد. 
”ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کارکردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی، خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند.” هات ۳۱ بند ۱

برابری زن و مرد:

در آیین زرتشت٬ انسان ها از هر نژاد٬ ملیت و قوم٬ با هر زبان و رنگ پوست٬ دین و باور٬ از حقوقی برابر برخوردارند. برتری دینی٬ قومی و نژادی در آیین زرتشت نیست. زرتشت تنها عامل برتری را پایبندی به قانون اشا و پیروی از اندیشه٬ گفتار و کردارنیک می داند. از دیدگاه اشوزرتشت٬ خداوند٬ همه انسانها را آزاد آفریده و آنها را از بخشش آزادی و خرد برخوردار ساخته تا با بهره گیری از اندیشه خویش٬ پیشنهادهای گوناگون را ارزیابی کند و با اختیار کامل بهترین راه را در زندگانی برگزینند، چنانکه انسان ها از آزادی اندیشه و بیان برخوردارند٬ از حق آزادی در گزینش دین و آیین نیز بهره مند هستند. وقتی انسان ها از حقوقی مساوی برخوردار باشند٬ زن و مرد نیز در همه مراحل مادی و مینوی زندگی حقوقی برابر دارند. 
“ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید، سپس هر مرد و زن راه نیک و بد را خود برگزینید.” هات ۳۰ بند ۲

خوشبختی ما در خوشبختی دیگران:

مزدا اهورایی که فرمانروای یگانه است چنین پاداش روا داشته است که “خوشبختی از آن کسی است که دیگران را خوشبخت سازد.” هات ۳۴ بند ۱

مهرورزی:

در آیین زرتشت٬ جنگ و دشمنی چه از برای کشورگشایی و چه به نام گسترش دین٬ نادرست است. او به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی می اندیشد. همه انسانها باید با پیوستن و پایبندی به اشا٬ مهربانی و یگانگی را در بین خود گسترش دهند تا دوستی و آرامش جهانی پدیدار گردد. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه٬ باور و پیمان خود را در سرود “مزده یسنو اهمی” به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشتی استوار می سازد؛ او آئینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگر آشتی٬ از خود گذشتگی و پارسایی است.

“این سخنان را به نو عروسان و تازه دامادان می گویم، امیدوارم اندرزم را به گوش هوش بشنوید و با ضمیری روشن آنرا نیک دریابید و به خاطر بسپرید: همیشه با نیک منشی و مهر و دوستی زندگی کنید و در راستی و پاکی و مهرورزی از یکدیگر پیشی جوئید، چه بیگمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد.” هات ۵۳ بند ۵

شادی و شاد زیوی:

دین زرتشت٬ آیین شادمانی است، از این رو پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. در این آیین جشن و سرور یکی از راه های نیایش و ستایش خداوند و نزدیک شدن به اوست. پیامبر ایران٬ پیروان خود را شادمان و خشنود می خواهد زیرا در پرتو این فروزه ها٬ تن انسان٬ نیرومند و روان او شاد می گردد. در نتیجه شوق به کار و کوشش در آن فزونی می یابد. در بینش اشوزرتشت خوشبختی و آسایش راستین تنها با تلاش و از راه راستی به دست می آید و هرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت می پندارد به خرسندی راستین دست نیافته است. 
”ای پروردگار برای برخورداری از شادمانی و خوشبختی٬ بخشایش بیمانندت را بمن بنما، ای هستی بخش بخشایشی را که از اندیشه و کردار نیک سرچشمه می گیرد به من ارزانی دار، ای آرمئیتی، ای نمود عشق و بردباری٬ بوسیله راستی دلهای ما را روشن ساز تا به شادی و خوشبختی دست یابیم.” هات ۳۳ بند ۱۳ و هات ۳۳ بند ۱

سازندگی و آبادی:

یکی از مؤثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت که خوشبختی مردمان را به دنبال خواهد داشت٬ کار و کوشش است. اشوزرتشت از همه خواستار است که در راستای پیروی از قانون اشا و به یاری منش نیک تا آنجا که می توانند برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی تلاش کنند و سازندگی ایجاد نمایند. هنرآفرینی و تلاش در انجام کار نیک٬ یکی از راه های نیایش پروردگار است. بر این پایه٬ درویشی٬ ریاضت کشیدن٬ تنبلی و گدایی از کارهای ناشایست می باشد. 
“پروردگارا بشود مانند کسانی که جهان را بسوی رسایی و آبادی پیش می برند از آفریده های وفادار تو باشیم.” هات ۳۰ بند ۹

آموزش:

“دانا باید با دانش خویش، نادان را آگاه سازد، نشاید که نایخرد گمراه بماند.” هات ۳۱ بند ۱

راستی:

“ای مردان و زنان از دروغ بپرهیزید. از پیشرفت ریا و فریب جلوگیری کنید و بدانید آن خوشی و سروری که از راه نادرست و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید جز رنج و افسوس چیزی به بار نخواهد آورد.” هات ۵۳ بند ۶

باور ایمان:

“مرد خردمند با آگاهی از اینکه عشق و ایمان به خدا سرچشمه راستی است، گمراهان و زشتکاران را به پرورش منش پاک و انجام کار نیک و مهرورزی به دیگران اندرز خواهد داد و سرانجام، ای خداوند جان و خرد همه زشتکاران با آگاهی از حقیقت بسوی تو خواهند آمد.” هات ۳۴ بند ۱

کمک به دیگران:

مرد دانا و توانائی که بنا به دستور ایزدی و یا از راه مهر و عواطف انسانی خواستاران کمک را، خواه از هواخواهان راستی و یا دروغ به گرمی پذیرا شود، او، پیرو راه اشا بوده و زندگیش سراسر سرشار از راستی و درستی می باشد. ای هستی بخش دانا او بخردی است که با نیروی دانش٬ گمراه را از تباهی و نیستی رهانیده و او (گمراه) را به خودشناسی و اتکا به نفس رهبری خواهد کرد.” هات ۴۶ بند ۵

مهر و دوستی:

“خشم و نفرت را از خود دور کنید؛ اجازه ندهید اندیشه هایتان به خشونت و ستم گرایش پیدا کند. به منش پاک و مهر و محبت دلبستگی نشان دهید. رادمردان پاک سرشت برای گسترش راستی و درستی پیوند استوار خواهند ساخت و هواخواهان راستی را بسوی بهشت جایگاه تو ای اهورا که منزلگه راستان و پاکان است رهبری خواهند کرد.” هات ۴۸ بند ۷

برگرفته از تارنمای یتااهو

روش تدفین مردگان در قدیم (آشنایی با دخمه)

روش تدفین مردگان در قدیم (آشنایی با دخمه)

 

تا حدود شصت سال پیش، زرتشتیان ایران در شهرهای کرمان٬ یزد٬ تهران و دیگر شهرهای زرتشتی نشین برای دفن درگذشتگان خود از دخمه یا برج خاموشان بهره می بردند. تعدادی از این دخمه ها قدیمی و کهنه بوده و برخی دیگر توسط روانشاد فرزانه “مانکجی لیمجی هاتریا” که حدود سال ۱۲۳۳ خورشیدی از سوی پارسیان بمبئی برای بهبود وضع اجتماعی و دینی زرتشتیان به ایران آمده بود، ساخته شد که مدتی هم این دخمه ها مورد استفاده قرار می گرفتند. پس از آن در تهران از میانه دهه ۱۳۱۰ و در کرمان پس از دهه ۱۳۲۰ و در یزد پس از دهه ۱۳۴۰ دخمه ها تبدیل به آرامگاه ها شدند.

دخمه، دیوار دایره ای و ضخیمی به شکل برج است که بر بالای صخره ها و کوه های نه چندان بلند از خشت و گل ساخته شده است و پلکانی زمین هموار را به درب دخمه متصل می کند. دخمه، ۲ طبقه و دارای چندین اتاق می باشد که یکی از این اتاقها ویژه “آتش سوزها” بوده است. فاصله دخمه از اتاق آتش سوزها حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر می باشد؛ وظیفه آتش سوزها که معمولا ۲ نفر بوده اند این بوده است که از روزی که تن درگذشته را به داخل دخمه می سپردند، از سر شب تا بامداد، در آن اتاق که یک پنجره رو به دخمه داشته آتش روشن کنند و این آیین از آنجا سرچشمه می گیرد که بنابر باور زرتشتیان، روان درگذشته تا ۳ شبانه روز در اطراف و بالای تن درگذشته در پرواز است و پس از شب سوم به آسمانه پرواز می کند و در مدت ۳ شب نخست پس از مرگ، روان نباید از تاریکی و تنهایی بهراسد.

دخمه یزد

پژوهش ها نشان میدهد که برج های مکعبی شکل به بلندای تقریبی ۱۰ تا ۱۲ متر در نقش رستم شیراز روبروی آرامگاه شاهان هخامنشی به نام کعبه زرتشت و دیگری که در پاسارگاد روبروی آرامگاه کوروش می باشد برای انجام آئین آتش افروزی بوده که برخی از پژوهشگران خارجی آنها را محل نگهداری آتش مقدس به وسیله مغان تصور کرده اند در حالی که این ساختمان ها بایستی جایگاه آتش افروزی سه شب اول مرگ و برای برگزاری مراسم پس از خاکسپاری درگذشتگان شاهان هخامنشی بوده باشد.

شاید پرسش شود که چرا یکی از این ساختمانهای محل آتش افروزی سه شب اول مرگ، روبروی آرامگاه های تخت جمشید ساخته نشده که برای این منظور استفاده شود؟

پاسخ این است که ساختمانهایی که برای این کار ساخته شده اند دارای یک نقشه و اشل و مصالح مصرفی مشخص و معین نبوده که در همه آرامگاه های خاص و عام یکنواخت ساخته شوند. در هر جایی، آرامگاه بنابه چگونگی اوضاع محل و وضعیت مردم آن منطقه و امکانات ساختمانی موجود ساخته شده است و شاید کافی بود که برای یک آرامگاه بزرگ تنها از یک اتاق ۲ در ۳ خشت و گلی استفاده شود.

سطح دایره ای داخل دخمه به چهار بخش تقسیم بندی شده است: بخش ویژه مردها٬ زن ها٬ کودکان و در پایان، بخش چهارم که در مرکز دایره قرار داشته و به “چاه استودان” نامدار است. استودان٬ چاهی است که در مرکز دخمه کنده شده که پس از پاک شدن استخوانهای تن درگذشته از گوشت٬ پوست و غیره (به وسیله مرغان لاشخور)٬ استخوانها را در آن چاه می ریخته اند.

رومن گیرشمن” در کتاب ایران از آغاز تا اسلام به این نکته اشاره می کند که پیشینیان نمی بایست مرده را به خاک بسپارند یا بسوزانند و یا در آب غرق کنند زیرا بیم داشتند که بدین وسیله سه آخشیج مقدس: زمین٬ آتش و آب را آلوده سازند؛ پس می توان عنوان کرد که عرضه تن مردگان به پرندگان در دخمه از زمانهای خیلی دور شاید از زمان مادها در سرزمین ایران رایج شده است و هدف پاکیزه ماندن خاک٬ آتش و آب بوده است.

 

سرچشمه: کتاب روش تدفین در ایران باستان٬ نوشته فریدون شیرمرد فرهمند، ۱۳۷۷

برگرفته از تارنمای یتااهو

گاهان بار چهره میدیوزرم (پیدایش آسمان)

گاهان بار چهره میدیوزرم (پیدایش آسمان)

 

۱۰ تا ۱۴ ارديبهشت گاهان بار چهره ميديوزرم گاه

  منوچهر ارغوانی – گاهان بار یا گهنبار کلمه ای است که در پهلوی به آن گاسانبار کویند که از کلمه گاس در اوستا گاتو به معنی گاه وهنگام آمده است.گاهان بار به معنی گاه و زمان به ثمر رسیدن و بار آوردن وبرپایی بار همگانی و مهمانی و از جشن ها ی موسمی زرتشتیان میباشند .که با داد ،دهش و خواندن اوستا همراه میباشد.

ایرانیان باستان در نگرش سنتی خود باور داشتند که آفرینش در شش مرحله از سوی خداوند در شش چهره گاهنبار انجام گرفته است.

1.میدیوزرم گاه (میان بهار) :در چهل و ششمین روز سال دی بمهر و در اردیبهشت ماه که در این گاه آسمان آفریده شده است.

میدیوزرم گاه یا “میانه بهار” با گویش درست (Midyuzaram) در چهل و پنجمین روز سال دی بمهر و اردیبهشت ماه در این گاه آسمانی آفریده شد.

روز خور تا دی بمهر  یازدهمین تا پانزدهمین روز اردیبهشت ماه باستانی . 10 تا 14 اردیبهشت خورشیدی.

میدیوزرم از واژه اوستایی میئدیو یعنی میان و رزمیه یعنی بهار تشکیل شده است و نخستین گاهان بار در سال است و هنگامی است که گیاهان رشد و نمو می کنند و کشاورزی بار دیگر رونق می گیرد. در باور زرتشتیان هنگام آفرینش آسمان از سوی خدا گاهنبار میدیوزرم گاه می باشد. این گاهان بار هنگام برداشت خرمن و درو کردن غلاتی مانند گندم و جو بر پا می شود.

عنصر دینی این جشنها ، خواندن جشن و نیایش است که موبدان انجام می دهند و حاضرین در جشن دست یکدیگر را می گیرند ، همازور می شوند زیرا:

پیروزی و کامیابی در یگانگی و همازوری است ، به ویژه در گذشته ، تحمل در برابر بلایای طبیعی ، خشکسالی، سیل ، زلزله ، طوفان و مانند آنان تنها با همازوری و پشتیبانی از همدیگر شدنی بود.. شرکت در گاهان بار یک وظیفه دینی برای همه است . هزینه آن را هر کس به داوطلبی به اندازه درآمد خود می دهد ، ولی همه به یک اندازه از آن بهره می برند.

عنصر اجتماعی این جشنها در این بود که ، همه ی زرتشتیان ، زن و مرد ، پیر و جوان و کودک ، فقیر و غنی ، ارباب و رعیت همه یکسان در آن شرکت می کردند ، در یک جا گرد می آمدند ، از یک خوان و یک غذا می خوردند و این امر باعث همبستگی بیشتر می شد. علاوه بر این در پایان مراسم آن چه که از خوردنیها باقی بود به خانه افراد بی نوا و نیازمند فرستاده می شد در حالیکه این افراد خود در این جشن حضور داشته و از این خوراکیها میل کرده بودند ، و این جزیی از ” نیکوکاری و دهش ” است که در دین زرتشتی ستوده و سفارش شده است.

 از روز 10 اردیبهشت ، برای مدت پنج روز نخستین دوره جشنهای گاهنبار سال آغاز می گردد و زرتشتیان این جشنهای بسیار كهن ایرانی را در شهرها و روستاهای گوناگون پاس می دارند.

برگرفته از تارنمای همازور

 

 

چهرۀ گاهانبار مَیدیوزَرِم گاه

گاهانبارِ میانۀ بهار (10 ـ 14 اردیبهشت ماه)

مَیدیوزَرِم گاه نخستین گاهانبار از گاهانبارهای ششگانۀ سال است. به گفتۀدرستتر مَیدیوزَرِم نامِ واپسین روز از پنج روزِ گاهانبارِ میانۀ بهاریاست.

رایِنیدنِ کارهای روزانۀ زندگی کشاورزی نیازمندِ داشتن و بروزنگاهداشتنِ گاهشماریِ درست و پیشرفته بوده است. نیاکان ما با ساختن و درستکردن گاهشماری ای درخور، نیاز خود برای سنجشِ زمان را بر آورده ساخته و باگزینشِ روزهای شایسته در سال به جشن و پایکوبی می پرداخته اند.

گاهانبار یا گاهنبار از جشنهای آوامی یا فصلی ایرانیاناست،[1][2][4][8][9][13][15] و به گونۀ “جشنواره” برگزار می گردد. درمتنهای پارسیگ از گاهانبار بسیار سخن رفته است. در اوستا واژۀ یائیریه بهچمِ آوامی (فصلی و موسمی) برای گاهانبار بکار برده شده.[1][2][4][8] سالدارای شش گاهنبار است. آنها را شش چهره یا شش هنگام می نامند. در بخشِآفرینگان گاهانبار از خرده اوستا، روزها و هنگام گاهانبارهای سال نام بردهشده است.[1][4][7] دردفترهای فارسی نیز چون در آثارالباقیه دانشمند پرآوازۀ ایرانی بیرونی از آنها سخن رفته است.

به روزگار ما، زرتشتیان درایران و هندوستان و دیگر کشورها گاهانبارهایِ گرانسنگ را پاس داشته و جشنمی گیرند. گاهانبار هنگام گردهمایی، همبستگی، نیایش و نیکوکاری است. دارا وندار، توانگر و تنگدست در برگزاری گاهانبار هنباز می شوند.[1][8]

آیینهای گاهنباری نمایانگرِ پیوند ناگسستنی میان مردمان و کشت و کار، چهریا طبیعت و هستی است. گاهِ سپاسگزاری از بخششهای پروردگار و بویژهگرامیداشتِ بَهره و دستاوردهای کشاورزی است. از سوی دیگر هنگامی است برایبه هم پیوستن و با هم بَهره بردن از آن دستاوردها و با هم شاد بودن جشنگرفتن.

هر گاهانبار پنج روز به درازا می کشد و با آماده ساختن وچیدن سفره و آیینها و انجام نیایشهای ویژه (یسنا خوانی، آفرینگانِ گاهنبار،آفرینگان گاتا ، …) برگزار می شود.[1][4][8][9[جشنهای گاهانبار را دیرتر به آفرینشِ هستی پیوند داده اند.[1][4][5][6][7][11][12][15][16[

چهرۀ گاهنبارِ مَیدیوزَرِم گاه، گاهانبارِ “بهاری” است. در واژه،مَیدیوزَرِم “دهندۀ شادابی و سبزی و تری به گیاه، و رویش و بالش آناست.”[1][2][3][11] میانۀ هنگام یا فصلِ سرسبزی است. در گذشته های دور سالبه دو آوام یا فصل بخش می شده. تابستان بزرگ و زمستان بزرگ.[1][4][11[مَیدیوزَرِم نخستین گاهانبار از تابستان بزرگِ ایرانیانِ باستان، وگاهانبارِ میانۀ بهار است.

گاهانبارِ مَیدیوزَرِم از روزِ خور تا روزِدی بِمهر* در اردیبهشت ماه (10 تا 14 اردیبهشت ماهِ گاهشماری خورشیدیکنونی) برگزار می شود.[1][4][7][13][14] روز پایانی پنج روزِ یاد شده، جشنگاهانبارِ مَیدیوزَرِم است. در چنین روزی 45 روز از آغاز سال گذشته. روزهایدیگر برای آماده ساختن جشن می باشد.

بنا بر تراداد و باورها، نخستینگاهانبارِ سال هنگامِ آفرینشِ آسمان است. (نک. گاهانبار) در گزیده هایزادسپرم آمده است که در چهل و پنجمین روز پس از انیران روز** از ماهِاسپندارمذ (= 45 روز پس از نوروز) که “بهار بوده” یا “بهار بُد” خوانده میشده، اشو زرتشت اسپنتمان به 30 سالگی رسیده بوده است. در راهِ رفتن به جشنزار، اشو زرتشت را خواب فرا می گیرد : “(3) در خواب دید که مردم گیتی ساز وبرگِ (جشن) را به سوی اپاختر (شمال) نگاه داشته بودند؛ تا همۀ مردمِ رویزمین در (ناحیه) شمال پیدا شدند و بر سر ایشان میدیوماه پسر آراستای بود، ـآراستای برادر پوروشسب ـ ؛ و میدیوماه پیشوای همۀ مردمی بود که به پیشزردشت می رفتند. (4) این نشانۀ آن بود که نخست میدیوماه و سپس همۀ جهانِمادی بدو به گروند.”[17][18][11] بدینگونه میدیوزرم گاه با پیام آوری آیینِبهدینی از سوی اشو زرتشت نیز در پیوند است. می توان آنرا برداشتی نمادین وهمسان از رویش و بالندگی و رساییِ مینویِ اندیشه دانست.

در نخستینروز و برای گشایش گاهانبار “آیین واج یشت” گاهانبار را به جای می آورند. بامداد به آتشکده (آتش ورهرام = بهرام) شهر می روند. موبدان بخشهایی ازاوستا، یسنا و آفرینگان گاهانبار را بنا بر آیین می خوانند. در پایانپیشکشهای گیتاییِ آماده شده میان باشندگان پخش می شود.[8][9][19] درروستاها و برخی شهرها آیین گاهنبار در خانه انجام می شود. خانه ای که در آنآیینِ گاهانبار برپا می شود را از پیش آمادۀ می سازند. اندکی گِل سفیدآماده می کنند و در برابر خانه می پاشند. به نشانۀ آنکه درِ خانه به رویِهمگان، آشنا و نا آشنا باز است. فراخوانی است برای پیوستن به گاهانبار .[8][9][10][11

آشکار است که بخش مردمی و همگانی گاهانبار ارزش ویژه ایدارد. به هم پیوستن و با هم بودن و استوار ساختن پیوندها و با هم بهرهبردن از دارش و فراورده های هستی از آماجهای جشنهای گاهانباری است. از همینرو به گاهانبار رفتن کاری نیکو و کرفه شمرده می شود. بودن و باشندگی درگاهنبار برای همگان کاری سودمند و نیک است. [1][8][10[

هر گاهانبارسفره ای دارد و روی آن نان و خوراکیهای ترادادی را می چینند. لُرک یاخشکباری که برای گاهنبار آماده می شود ویژگیهایی دارد. خرما، سنجد، کشمش،بادام، گردو، برگه هلو و انجیر خشک را در سفره یا چادرشبی می ریزند و درکنار سفرۀ گاهانبار می گذارند. روی آن هم انار یا سیب سرخی می نهند. همچنینچند شاخۀ مورد. سینی ای از میوه نیز آماده کرده و برسر سفرۀ گاهنبار میگذارند.[8][9[ پس از انجام آیینِ واج یشت و آیینهای دینی، باشندگانکُشتی نو می کنند. اگر کسی از خانواده و نزدیکان درگذشته باشد، از ایشاننام برده و و یادشان را گرامی می دارند. در پایان، همانگونه که بالاتر آمد،میوه های بریده شده و لُرک را میان باشندگان و میهمانان بخش می کنند. دربرخی گاهنبارها نان شیرینی و آش و آبگوشت آماده می شود و با آن از میهنانانپذیرایی می گردد.[8[

 

گاهانبار میدیوزرم گاه

نخستین گاهانبارِ سال
گاهانبارِ میانۀ بهار
جشن همبستگی میان مردمان و همسازی با هستی
جشن گرامیداشت چهر و چهار آخشیج
جشن ستایش و سپاسگزاری
فرخنده باد !

 

آذرباد / 10 اردیبهشت ماه 1383 یزدگردی (1393) ـ 30 آوریل 2014

* خور و دی بمهر : نام روزهای 11 و 15 ماه در گاهشماری ایرانی است. (نک. روزهای ماه)
**
انیران = انارام = فروغ بی پایان : نام روزِ سی ام ماه. (نک. روزهای ماه)

 [1] پورداود ابراهیم، “خرده اوستا”، (1385)، تهران، چاپ دوم، دنیای کتاب، 215، 238، 241، شابک : 3ـ215ـ246ـ964
[2]
بهرامی احسان، جنیدی فریدون، فرهنگ واژه های اوستا، دفتر 3، (1369)، نشر بلخ ـ بنیاد نیشابور، تهران،، 1172
[3]
بهرامی احسان، جنیدی فریدون، فرهنگ واژه های اوستا دفتر 2، (1369)، نشر بلخ ـ بنیاد نیشابور، تهران، 883
[4]
اوشیدری جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، نشر مرکز، چاپ دوم، تهران، 1378، 403، شابک : 5ـ307ـ305ـ964
[5]
اشه رهام، آذرباد مهرسپندان، پرتوی نو ابر زندگی و برخی کارهاش، (1382)، تهران، 345، شابک : 8ـ802ـ456ـ964
[6]
رایشلت هانس، گاهان زرتشت و متنهای نو اوستایی، (1383)، گزارش جلیلدوستخواه، چاپ نخست، ققنوس، تهران، 229، 233، شابک : 2ـ473ـ311ـ964
[7]
دوستخواه جلیل ، اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان، (1381)، چاپ ششم،انتشارات مروارید، تهران،1061، 1041، 643، شابک : 6،17ـ6026ـ964
[8]
نیکنام موبد کورش، از نوروز تا نوروز، آیینها و مراسم زرتشتیان ایران، (1385)، چاپ سوم، انتشارات فروهر، تهران، 56، 52، شابک : 8ـ36ـ6320ـ964
[9]
نیکنام موبد کورش، آیین اختیار، (1386)، چاپ دوم، انتشارات تیس، تهران، 12، 45، شابک : 8ـ4ـ92475ـ964
[10]
بویس مری، چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، (1377)، برگردان همایون صنعتیزاده، چاپ نخست، انتشارات صفی علیشاه، تهران، 240ـ241، 258، شابک : 4ـ54ـ5626ـ964
[11]
بویس مری، تاریخ کیش زرتشت، پوشینۀ 1، (1376)،برگردان همایون صنعتی زاده، چاپ دوم، توس، تهران، 240، 241، 258، شابک : 5ـ433ـ315ـ964
[12]
کاوه، گروه نویسندگان، جشنها و ترادادها، پیام، 1، کانون زرتشتیان سوئد، 2005
[13]
بهار مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، (1386)، چاپ ششم، نشر آگه، تهران، 46، 50، شابک : 3ـ009ـ329ـ964
[14]
تفضلی احمد، مینوی خرد، (1380)، ویرایش سوم، توس، تهران، 85، 65، شابک : 4ـ280ـ315ـ964
[15]
رضی هاشم، جشنهای آتش، (1383)، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 57، 360، شابک : 3ـ54ـ6671ـ964
[16]
دادگی فرنبغ، بندهش، (1380)، چاپ دوم، برگردان بهار مهرداد، توس، تهران، 41، 105، شابک : 8ـ292ـ315ـ 964
[17]
راشد محصل، گزیده های زادسپرم، (1366)، چاپ نخست، مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران، 31، 109
[18]
آموزگار ژاله، تفضلی احمد، اسطوره زندگی زرتشت، چاپ پنجم، 1382، نشر چشمه، تهران، 135، شابک : 5ـ12ـ6194ـ964
[19] Duchesn-Guillemin, La Religion de l’Iran ancien, Tome premier, Les Anciennes Religions orientales III, (1962), 1ère Edition, Presse Universitaire de France, Paris, 118, 63

 

 

گاتها، سرزمين كشف‌ ناشده‌ای، رها از مطلق‌گويی ها

گاتها، سرزمين كشف‌ ناشده‌ای، رها از مطلق‌گويی ها

نظر نويسنده‌ی غربي، درباره‌ي سروده‌های «اشو زرتشت»   

شهداد حيدري – زرتشت شيوه ي نگاه كردن به جهان را مي‌آموزد‌. از همين رو است كه در گاتها هيچ‌گاه مطلق‌گويي را نمي‌يابيم‌.

انديشه‌هاي او روشن است و اگر پيش‌انگاره‌ها را رها كنيم‌، ما را به فراسوي نيك و بد مي‌برد‌. بي‌سبب نيست كه نيچه درباره‌ي او مي‌گويد‌:

سرزمين كشف ناشده‌اي پيش روي ماست‌. جهاني چنان سرشار از زيبايي و تقدس كه كنجكاوي‌برانگيز است و ما را به چنان خردي مي‌رساند كه هيچ چيز ديگر نمي‌تواند خشنودمان كند

علي يزدي پژوهشگر انديشه‌هاي نيچه ، افزون بر آنچه از سخنان او بازگو شد ، گفت: « اشو زرتشت در گاتها اميد به داناياني دارد كه سروده‌هاي او را تفسير كنند تا ناشنيده نمانند. چرا كه گاتها به‌ظاهر متن ساده‌اي است، اما درون‌مايه آن ژرفايي دارد كه شناخت آن نيازمند تفسير و گزارش است. نيچه هم همانند زرتشت، از ناشنيده ماندن سخنانش بيمناك است و مي‌گويد : حرف‌هايي دارد كه كمتر شنيده شده‌اند ».

اين پژوهشگر در ادامه پرسشي را پيش كشيد و گفت : « چرا سخن‌ها ناشنيده مي‌مانند؟ پاسخ اين است كه بيشتر ما با آنكه همواره مدعي دانستن هستيم ، اما هنگامي به درك و فهم مي‌رسيم كه سخن‌ها در راستاي دانايي ما قرار بگيرند. اين دانايي از راه تجربه بدست مي‌آيد .نيچه هم مي‌گويد : انسان از راهي كه تجربه بدان دسترسي ندارد، گوش شنيدن هم نخواهد داشت ».

يزدي كه در نشست بنياد جمشيد سخن مي‌گفت ، افزود : « نيچه شنونده بودن را امتياز و بخشش بي‌سابقه‌اي مي‌داند كه تنها بهره‌ي برگزيدگان است. او مي‌گويد : سخنم را بشنويد زيرا ” نمي‌خواهم مرا به‌جاي آنچه نيستم بگيريد”.آنگاه هم كه هنر شنيدن را گوشزد مي‌كند ، سخن زرتشت را همانند قطعه‌اي موسيقي مي‌پندارد كه پيش شرط آن برخورداري از هنر شنيدن است ».

به باور او يكي ديگر از شوندهاي ( دليل هاي ) ناشنيده ماندن سخن‌ها نيز همين است كه ما دچار پيش‌داوري‌ها و پيش‌انگاره‌هايي هستيم كه سدي در برابر فهم ماست. اين سدها پيش زمينه‌هاي جغرافيايي و آييني دارند. حتا باورهايي كه با آن باليده‌ايم و برداشت‌هاي ما را شكل و سامان داده‌اند، مي‌توانند بازدارنده‌ي فهم و دريافت ما باشند. دانايان نيز گاه دچار اين پيش‌انگاره‌ها مي‌شوند. انگار دانايي، پرده‌اي در برابر فهم ماست. براي همين است كه نيچه مي‌گويد : دانشورترين‌ها از همه كمتر به من گوش فراداده‌اند».

يزدي سپس به بازگويي راهكارهايي پرداخت كه نيچه براي فهم جهان و كنار زدن پرده‌هاي پنداري پيشنهاد مي‌كند. او گفت : « نيچه خوب فهميدن را در گرو سه دگرديسي مي‌داند. مي‌گويد نخست بايد شتري شد، آنگاه شير شد و سرانجام به مرحله‌ي كودكي رسيد. »

سپس اين سه گام را چنين بازگو كرد : « هر انساني آرزو دارد كه به سوي بلندي و برتري گام بردارد. اميد آدمي به همين برشدن و بهتر شدن است. براي اين كار، همانند شتر ، بارهايي گران را بر پشت مي‌گذارد. اما نيچه مي‌گويد نبايد در اين مرحله ايستاد. شتر نيچه تنها باربر نيست، بلكه در پي ارزش‌هاست؛ پرسشگر است و به ارزيابي دوباره‌ي تمام ارزش‌ها مي‌پردازد ».

به سخن اين پژوهنده ، رسيدن به چنين جايي ، كه دومين مرحله دگرديسي است ، بسيار دشوار است و هر كسي به انجام آن توانا نيست. جاني همانند شير مي‌خواهد. جاني كه مانند شير است، آزادي را فراچنگ مي‌آورد تا بر اژدهايي بزرگ چيره شود. اين اژدها چيزي است كه نيچه از آن به ” تو بايدها ” تعبير مي‌كند. ” تو بايدها ” اخلاقياتي است كه زيرلايه‌هايي دارد. اين زيرلايه‌ها مرزها را مي‌سازند. نيچه نيز، درست ، به همين مرزها يورش مي‌برد. نمي‌خواهد در پشت ” تو بايدها ” بماند و راه‌ها بر او بسته شوند.

او درپايان افزود: « براي آفريدن ارزش‌هاي نو، فراهم ساختن آزادي براي فرد و آزاد شدن از انديشه‌هاي نادرست ، بايد جان شير داشت. براي اين كار نيز بايد همانند كودك بود. شير بايد كودك بشود تا دگرديسي سوم رخ دهد. چون كودك بي‌گناه است و مقدس. كودك پيش‌انگاره ندارد و گرفتار زمينه‌هاي ذهني نيست».

برگرفته از همازور

تعریف واژهای دین ، مذهب و سنت

تعریف واژهای دین ، مذهب و سنت

 

دین اشو زرتشت نیروی تشخیص نیک از بد است

     داریوش شامردانی – دین امروزه به معنی مرام ومسلک است و پیرو چه پیامبری بودن می باشد ولی در حالت کلی دین مجموعه باور ها،اعتقاد ها و داشته ها ی نوشته یا نا نوشته ای هستند که مبدا آنها ماورالطبیعه می باشدو در مورد سعادت انسان سخن می گویند.

دین زرتشت نیروی تشخیص نیک از بد است .

دین از واژه اوستایی “دئنا ” به معنی وجدان می باشد وریشه آن “دی” به معنی دیدن می باشد .درکتاب گات ها دین به کمک خرد آنقدرآگاهی به انسان میدهد تا اورا به سوی نیکی بکشاند واز بدی ها دور کند .(نیکی عملی است که هم گیتی وهم مینو را برای کننده کاربه ارمغان  می آورد.)کار دین پرورش وجدان انسانی است وکوشش دارداخلاق وعدالت انسانی را پیاده کند .

مذهب :هر دین در جهان به صورت مذهب پیاده می شود.

سنت :به تمام حرکات ورفتار های که پیروان هر دینی در زندگی روز مره خود باور دارند وانجام می دهند سنت گفته می شود.پس هر دینی به صورت مذهب پیاده می شود وهر آدم مذهبی سنت های خود را بر اساسبر داشتی که از دین خود داردتنظیم می کند.هر سنت آیینی داردوهر آیین با رسوم خاصی به اجرا در می آید.پسباور دینی فلسفه ندارد ولی مذهب تمامش فلسفه است.

همانطور که در دیدگاه انجمن موبدان پیرامون نوشتار شماره 3در کتاب یادبود  نخستین همایش سراسری نوشته است سنت ما چهار گونه است نخست سنت کاملا زرتشتی ، دوم سنت های ملی ،سوم سنت هایی که در اثر هم نشینی باهم میهنان غیر زرتشتی به وجود آمده اند وچهارم سنت های وارداتی است.

سنت به طور کلی ودر همه ادیان ومکاتب،بنیاد نهادن یک سرینماد ها وکارهای عملی به صورت آداب و رسومی ویژه است که هدف آن بردن باور هایی خاص بین مردم کوچه وبازار است،از طرفی نباید همه سنت هایی که بهدینان دارند،زرتشتی دانست .

در کتاب یادبود  نخستین همایش سراسری موبدان وموبد یاران ایران صفحه 283 بند 3 جشن خوانی دو نفره:آتش نیایش+آفرینگان کامل باید خوانده شود .در مورد مراسم جشن خوانی نارکی و شبیه آندر صفحه189 همان کتاب آمده است«تاریخ گواهی می دهد که پدران مابه خاطر اعتقادی سخت به همین باور هاواجرای دقیق وتوام با وسواس سنت ها وآداب خویش بوده است که در برابراین همه بلایاایستادگی کرده وپایدار مانده است.

آیین گواه گیری(پیوند زناشویی) که در کتاب گفته شده آمده است با آنچه سالها قبل مرسوم بوده است مختصر ومفید تر شده است که از کنکاش محترم در این موردباید سپاس گزار بود امید واریم در مورد جشن خوانی هم بزرگان وموبدان محترم در کنکاش موبدان بذل توجهی بفرمایند.

برگرفته از تانمای همازور

شگفتی‌های ‌ اندیشه‌ اشوزرتشت

شگفتی‌های ‌ اندیشه‌ اشوزرتشت

موبد اردشیر خورشیدیان: از آنجا که «اندیشه‌ها»ی بشری بنیانگزار باورهای انسان‌ها‌ هستند و «باورهای» بشری است که وجدان فطری انسان‌ها را تعریف می‌کنند، خلق وخو و اخلاق می‌شود. و«اخلاق» است که «قانون» را می‌نویسد و حدوحدود، حق وحقوق و آزادی‌های فردی واجتماعی را به‌دقت تعریف می‌کند و درنتیجه «امنیت» و«عدالت» در فرد و جامعه ایجاد می‌کند. تنها چنانچه اندیشه‌های بشری انسانی باشد، می‌تواند باورهای انسانی، اخلاق، قانون، امنیت وعدالت انسانی به‌باور‌آورد و تعالی‌بخش و فروهرساز باشد. وگرنه فرد و جامعه را به بی‌راهه می‌کشاند.

 

در روز خورداد ازماه فروردین ۱۷۶۸ سال پیش ازمیلاد در سرزمین «ایران‌ویج» که‌ هنوزآریاییان درجهان پراکنده نشده و با زندگی دامدا ری و انجام ییلاق و قشلاق، روزگار می‌گذرانیدند و بی‌سوادی و نادانی درجهان فراگیر بود و سران و پیشوایان، با باور به طبیعت‌پرستی و خدایان پنداری ازروی ناآگاهی و نادانی و برای نگهداری منافع و مصالح خویش، فرهنگ تسلیم‌شدن به سرنوشت و خرافات را در میان مردم گسترش می‌دادند. در شهر «رگه» در کنار دریاچه‌ی « چیچَست»، کودکی پای به گیتی نهاد که پدرش «پُوروشَسب» و مادرش «دُغدو» ازخانواده «اسپیتمان»، نام او را «زرتشت» نهادند. و در کودکی به استادی اندیشمند به‌نام «بُرزین» سپرده شد تا دانش زمان بیاموزد. اشوزرتشت در کودکی بسیار پرسشگر بود و تا پاسخ منطقی پرسش خود را نمی‌یافت، از پای نمی‌نشست. اندیشه‌ی پژوهشگرِ او، وی را برآن داشت که به ‌همه باورهای نیاکانی و اوضاع اجتماعی زمانه خویش تردید به دل راه دهد و راه و روش‌هایی را که مردمان زمان او که آیین «مهری» و «زروانیسم» و «هوشنگی» داشتند و پیشوایانشان «کرپن» و«اوسیج‌ها»، آنها را پاسداری و تبلیغ می‌کردند و کاوی‌ها(پادشاهان کیانی) با همه‌ی توان از آنها دفاع می‌نمودند، را نابخردانه یافت. آیین‌هایی که بر پایه‌ی ترس از خدایان پنداری استوار بود و دروغ و ناراستی می‌پراکند و بر خشم وکین می افزودند وجهان را به تباهی می‌کشاند(گاتها).

زرتشت درسن ۲۰ سالگی برای فروشدن در اندیشه‌های خویش و یافتن پاسخی راستین در حل دشواری‌ها به کوه «اُشیدَرنه» پناه برد وبه مدت ده سال با خدای خود خلوت گزید و به درون‌نگری پرداخت،(همه‌ی بندهای یسنا۲۸). اوپرسش‌های بی‌شمار خویش را به‌وسیله «وهومن»(نیک اندیشی) با اهورامزدا(دانای بزرگ‌هستی بخش) درمیان نهاد و پس از برگزیده شدن به پیامبری درسن سی سالگی با کتاب آسمانی «گاتها» به میان مردم بازگشته، انسان‌ها را به دریافت و پذیرش و پیروی از دین «مزده‌یسنی» ومبارزه منطقی و خردمندانه با آیین‌های «دیویسنی» تبلیغ نمود.

خوشبختانه امروزه کتاب آسمانی زرتشتیان «گاتها» با تلاش و کوشش و گذشت و فداکاری نیاکان بهدین به‌ویژه موبدان، به‌گونه‌ای بسیار دقیق و کامل مانده است و توسط اوستاشناسان با دقت برگردان شده است و هر انسانی خود می‌تواند با بازگشت به این کتاب، به ریزه‌کاری‌های اندیشه‌ها و باورهای پیامبر ایران زمین، اشوزرتشت پی‌ببرد.

اینجانب به عنوان موبدی پژوهشگر که از کودکی با این اندیشه آشنایی داشته و بیش از چهل سال است که برروی تک‌تک بندهای گاتها پژوهش می‌نمایم، با تحقیق کامل، می‌توانم با دیگر اندیشمندان و اوستاشناسان جهان‌ هم‌آواز گردم که اندیشه‌های گفته‌شده ازسوی پیامبرایرانی درگاتها، کشف یک سری حقیقت و اعلام آن به بشریت می‌باشد. که سخن گفتن درباره‌ی ‌هر کدام از آن، خواهان ساعت‌ها زمان و کاوش می‌باشد. و کوشش می‌کنم که تنها به چند باورشگفت‌انگیزی که دراین کتاب آسمانی دیده‌ام، به‌گونه‌ای بسیار فشرده اشاره نمایم:

۱- نخستین کشف شگفت‌انگیز اشوزرتشت که نظر هر اندیشمندی را برمی‌انگیزاند، باور به «اهورامزدا» خدای یکتا و بی‌همتای است که اهورا(هستی بخش)ی، مزدا(ابردانا وحکیم) است و در همه ‌هستی درجریان است و کل آفرینش جلوه‌ای از ذات پاک اوست و بدون استثنا ‌هر چه را آفریده، گوهر می‌باشد و چیزی به نام بدی درجهانِ حقیقت، وجود خارجی ندارد. و هر انسانی در جهان می‌تواند با خودکاوی و خودشناسی، فروهر خویش را دریابد و خدا را در وجود خود پیدا کرده و با برگزیدن اندیشه‌های «سِپنتَه مَنی» با تمرین، با او هماهنگ و یکی شود.

۲- کشف بزرگ دوم اشوزرتشت این بود که جهان‌هستی، ازدوبخش «گیتی» و «مَینیو» تشکیل شده واین دو بخش درهم و باهم بوده و از یکدیگر جداناشدنی است. ‌هرانسانی درجهان نیز از دو بُعد گیتایی و مینوی(تن‌وروان، جسم‌وجان، آترَسْچا و مِنَنْک‌هَسچا، عقل ‌و احساس) تشکیل یافته است. انسان باید به‌گونه‌ای زندگی کند که ‌هم گیتی را داشته باشد وهم مینو را و هم تن را و هم روان را.

عکس تزیینی است۳- اودریافت که اهورامزدا به انسان دونیروی بزرگ و بی‌همانند، مَنه (خرد) و دَئنا(وجدان) بخشیده وآزادی کامل گزینش داده‌است. تاهرکس بنابر شناخت خود، با آزادی کامل راه خویش را برگزیند. بنابراین نه تنها نباید از خدا ترسید بلکه باید دانست که خدا همه انسان‌ها را از هر جنس، نژاد، ملیت و مذهب که باشند، به یک نسبت دوست دارد و یار و پشتیبان ‌همه سِپنتَه‌مَن‌ها(نیکان، خوبان، پیروان راه راستی) خواهد بود.

۴- کشف دیگر اشوزرتشت که جهان اندیشه را به شگفتی بسیار واداشته‌است، کشف قانون «اشا» بود. اشوزرتشت به درستی دریافت که جهان‌ هستی برپایه‌ی ‌هنجاری دقیق، یکسان و جاودانه به نام «اشا» به مفهوم راستی، پاکی و عشق اهورایی استوار است و هیچ بخشی از هستی، توان درگذشتن ازاین قانون را ندارد. مگر انسان که به ‌علت برخورداری از خرد می‌تواند این قانون را بشناسد وازآن استفاده یا سوءاستفاده کند. بنابراین آموزش داد که ‌همگی بدانند که «راه درجهان یکی‌است وآن راه اشویی است» وانسان‌هایی پیروز و سرافرازند که این قانون را به‌درستی بشناسند و با همه‌ی وجود برپایه آن رفتار کرده، در برابر دروغ و دروغ‌پرستان به نبرد اندیشه بپردازند.

۵- کشف دیگر او، مقدس‌دانستن محیط‌زیست و پاک نگداشتن چهارآخشیج(عنصر) آب، باد، خاک و آتش می‌باشد. اندیشه‌ای که تازه شاید بیش ازصد سال نیست که بشر به این حقیقت رسیده و دریافته که روان آفرینش از روان ما انسان‌ها جدا نیست و اگر محیط‌زیست گرامی داشته نشود و آلوده گردد، خسارت جبران ناپذیری به‌بارخواهد آمد.

۶- کشف بزرگ دیگر او این بود که دریافت، چون «شر» تابعی از قانون «اشا» است. بنابراین انسان می‌تواند با دانش، بر همه‌ی بدی‌ها که موجب «شر» برای بشر می‌شود، چیره شود. او آموزش داد که ‌همه انسان‌ها وظیفه دارند که پیش از روز واپسین، هنجارطبیعت یا «اشا» را بشناسند و راه راستی رابه دیگران بیاموزد.

۷- او دریافت که «می‌ستاییم دین پاک مزدیسنی زرتشتی را که دور نگهدارنده جنگ افزار وآشتی‌دهنده و دین ازخودگذشتگی است» و تنها نبردی را که ستود، نبرد در دامنه اندیشه بود. و تنها استفاده از اسلحه را برای دفاع روا دانست.

۸- اشوزرتشت دریافت که‌ همین‌که انسان آفریده شد، دو نیرو در اندیشه او شکل می‌گیرد، یکی «نیک» دراندیشه، گفتار و کردار(سِپنتَه‌مَن) و دیگری «بد» دراندیشه، گفتار و کردار(اَنگره‌مَن). و«اَهرِه‌مَن» وجودِ خارجی نداشته و تنها در اندیشه انسان است که معنی و مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که اهورامزدا، اهورا(هستی بخش) وآفریننده است. اَنگره که منفی و واپس‌گرا و ویرانگر است، تنها در «مَن» و شخصیت انسان وجود دارد. درحقیقت خداوند، انسان را آفریده و انسان «اَهرِه‌مَن» را. و هر چه نیکی و آبادانی و پیشرفت می‌بینیم حاصل تلاش آدم‌های «‌هومَن» و «وهومن» و«سِپنتَه‌مَن» گیتی، و هر چه بدی در جهان می‌بینیم حاصل کوشش آدم‌های «دُژمَن» و «اَکَمَن» و «اَنگره‌مَن» است.

۹- کشف شگفت‌انگیز دیگر اشوزرتشت این بود که تنها خط‌کش و معیار دقیقی که می‌تواند «نیکی» را از «بدی» جدا کند، ترازوی «مَنَه»(خرد) و«دَئنا»(وجدان) می‌باشد. زیرا که «خرد» یا «عقل» سودمندی فردی و «وجدان»، سودمندی جمع را جستجو می‌کنند و تنها رفتاری را می‌توان نیک نامید که لااقل‌ هرچه به خود نمی‌پسندی به دیگری(یعنی‌هیچ انسان دیگری از هر جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب) نپسندی. که البته اشوزرتشت در گاتها از این مرحله نیز بالاتر می‌آموزد و می‌فرماید که «انسانی به راستی خوشبخت است که خوشبختی دیگران رافراهم نماید.» که این باورآموزش و تبلیغ «اخلاق انسانی» به‌ گونه‌ای کامل و به بالاترین شکل ممکن می‌باشد.

۱۰- کشف دیگر پیامبرآریایی این بود که «باور»هاست که «وجدان فطری انسان» را پرورش می‌دهد. پس برای آموزش باورهای خویش، از واژه‌ی «دئنا» یا «دین» که به مفهوم «وجدان آگاه انسانی» بود بهره ‌برد و «دین مزدیسنی زرتشتی» را بنیان نهاد. به این امید که این واژه دین، گویای کامل اندیشه‌های انسانی او باشد و هرگز از راه وجدان و انسانیت دور نشود. اندیشه‌هایی که تعالی‌بخش و«سِپنتَه‌مَن»ساز است و فرقه‌ساز نمی‌باشد. و درپی آموزش و پرورش انسان‌هایی بود که جز خدا نبینند و جز در اندیشه خوشبخت کردن دیگران اندیشه‌ی دیگری درسر نپرورانند و از بام تا شام، بال اندیشه و گفتارنیک خود را بازکرده ، ازبالا به مسایل نگاه کنند و با سرعت وشتابی فراتر از توان خویش‌، جهان را به‌ سوی پیشرفت و آبادانی برانند.

۱۱- این پیامبر راستین دریافت که «دانا نیک را برمی‌گزیند و نادان بد را» و آموزش داد که « دانا وظیفه دارد که نادان را بیاموزد، نشاید(و نباید که ببیند و بردباری کند) که نادان سرگشته بماند». واین اصل باید، همواره پیوستگی داشته باشد.

۱۲- کشف بزرگ دیگر اشوزرتشت این بود که نماز باید کرداری باشد.‌ هرچند که درگاتها می‌فرماید که «اینک با دست‌های برافراشته تورا ای اهورامزدا ستایش می‌کنم» ولی چون دریافته‌است که «دوصد گفته چون نیم کردارنیست» دربندی دیگر و بی‌درنگ سفارش می‌کند که «با اندیشه و گفتار و کردارنیک ستایش‌هایم را به ‌تو ای مزدا اهورا، پیشکش می‌نمایم.» یعنی ‌هرچند که نمازخواندن یک کارمذهبی است و برای ‌هر زرتشتی پنج گاه سرودن واژه‌های مانتره اوستا شایسته است. ولی باید نمازبه دعا و ثناکردن پایان نیابد و  مفهومی شود و کرداری گردد و آموزش داد که تنها عمل‌کردن به «نیکی و راستی» است که اهورامزدا را خشنود می‌سازد.

۱۳- بخش‌بندی مردم گیتی به سه دسته «اَشَوَنان»، «نادانان» و «دروگوَندان» از قدرت بی‌نهایت اندیشه و خردمندی اشوزرتشت خبر می‌دهد. که امروزه نیز می‌تواند بسیار کارساز باشد. امروزه نیز تنها راه نجات جهان از جهل و بی‌خبری و ویرانی و خرافات این است که «اَشَوَنان»(حق‌شناسان ونیکوکاران)، «نادانان» را از دانش خویش بهره‌مند سازند و با دروغ‌پرستان «دروگوَندان» با اسلحه اندیشه و خرد، نبرد کنند وتا شکست کامل آنها، از پای ننشینند.

۱۴- باور به‌ هفت پایه عرفان زرتشتی یکی ازشگفت انگیزترین اندیشه‌های اشوزرتشت است. که می‌آموزاند که، انسان تنها موجودی برروی زمین است که به‌علت برخورداری از خرد می‌تواند «مَن»ِ خویش را به‌سوی «سِپَنتَه‌مَنی» راهنمایی‌کند وبا آموزش شش فروزه دیگر یعنی وهومن(نیک منشی)، اَردیبهشت(بهترین راستی، پاکی وعشق اهورایی)، شهریور(شهریاری برخویش و چیرگی بر نفس) و سپندارمزد(مهر،محبت و فروتنی) و خورداد(دانش اندوزی تا رسیدن به رسایی) به امرداد(جاودانگی) برسد. وبه راستی «سِپَنتَه‌مَن» گشته با خدا یکی شود.

ازاین گونه حقایق بی نظیر و پُر از فرهنگ اشویی، را که اشوزرتشت به راستی کشف وبه مردمان آشکار کرد، و در کتاب آسمانی خود «گاتها» وجود دارد وشما می‌توانید با خواندن و پژوهش اندیشمندانه آن، به کنه آن دست یابید.

برگرفته از سایت یتااهو

واژه‌ های ایرانی در زبان ‌های خارجی

واژه‌ های ایرانی در زبان ‌های خارجی

 

زبان‌های فارسی و انگلیسی هر دو به دسته‌ زبان‌های آریایی وابسته هستند. از این‌ رو واژه‌های مشابه بسیار میان دو زبان دیده می‌شود. اما افزون بر این واژه‌های پایه، مانند مادر، برادر و پدر، واژه‌های بسیاری هم در دوره‌های بعدی تاریخ از زبان مردم ایران وارد زبان انگلیسی شده است. برخی از این واژه‌ها از زبان‌های اوستایی و پهلوی و فارسی باستان و برخی واژه‌ها از زبان‌های سومری و ایلامی و غیره و برخی دیگر از زبان‌ها و گویش‌های دیگر سرزمین ایران مانند آذری، کردی و بلوچی به زبان انگلیسی راه یافته‌اند.

در این چند نوشتار، نموداری از تاثیرات زبان‌های ایرانی بر دیگر زبان‌های اروپایی چون زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، و آلمانی که در انگلیسی تاثیر بسیار گذاشته‌اند، ارائه شده است.

گل‌ها، گیاهان و فرآورده‌های کشاورزی:

در روزگاری که سراسر اروپا یخبندان بود، فلات ایران سرزمینی خرم به‌ شمار می‌رفت و کویر لوت امروز به گونه دریایی با حاشیه‌های پر از درخت از زیباترین مناطق کره زمین به شمار می‌آمد. پس از تغییرات جوی و زمین شناسی، کم‌کم مراکز ایران کنونی رو به خشک شدن نهاد و وارون آن، اروپا به سرسبزی و خرمی گرایید . شاید از این ‌رو باشد که اقوام ساکن فلات ایران و پیرامون آن در آغاز تمدن از پیروان کشاورزی بوده‌اند. در این ‌باره برخی از نویسندگان انگلیسی مانند هنری فیلد به ‌روشنی می‌گوید که ایران از دید کشاورزی بر اروپا پیشی داشته و در زمینه‌ی پرورش گیاهان دارویی و گل‌های زینتی و زیبا کمک‌‌های برجسته‌ای به تمدن جهانی کرده ‌‌است. از این روست که نام واژه‌های ایرانی رابه فراوانی در وصف گل‌ها و گیاهان در زبان انگلیسی می‌یابیم؛ نمونه‌ها:

۱- Jasmin – یاسمن: این واژه به گونه Jessamine هم به ‌کار رفته است. افزون بر زبان انگلیسی، در زبان فرانسه به‌گونه‌ی Jasmine (ژاسمن)، در آلمانی یاسمین، در ارمنی یاسمیک، در ایتالیایی Glesomin، در لاتین Gelsiminum و در بسیاری زبان‌های دیگر با تغییرات اندک تلفظ می‌شود. در زبان ترکی و شاخه‌‌های آن به‌ گونه‌ی Jasmine به کار می‌رود. واژه‌ی یاسمن نام زیبایی برای زنان و دختران به شمار می‌آید.

۲- Narcossis – نرگس: این واژه در عربی به‌گونه‌ی نرجس، در لاتین و روسی Narcissus تلفظ می‌شود. در آلمانی Narcisism ، در ارمنی نارگیس و در ترکی نرجس و نرگس به‌ کار می‌رود. واژه Narscisism در زبان انگلیسی یا خودستایی که کنایه از زیبایی است، هم از این واژه ساخته شده است. در زبان فارسی چشم مست را نرگس مست هم نامیده‌اند.

۳- Pistachio – پسته: این واژه افزون بر زبان انگلیسی در بیشتر زبان‌های اروپایی با اندکی دگرگونی به‌ گونه‌ی پسته، پستاچیو به کار می‌رود و در زبان ترکی نیز چنین است.

۴- Rose – رز: اصل این واژه «ورذ» پهلوی است که دگرگونی یافته و به «ورد» عربی از یک سو و «رز» Rose لاتین و اروپایی از سویی دیگر تبدیل شده است. در انگلیسی، فرانسه و آلمانی Rose در فنلاندی Russuo و در بیشتر زبان‌های اروپایی با اندکی تفاوت دیده می‌شود.

۵- Susan- سوسن: نام زن و دختر است. سوزان همان واژه‌ی فارسی سوسن(نام گل) است که به زبان‌های خارجی راه یافته است.

۶- Sugar – شکر: از واژه‌های کمیابی است که خود اروپاییان نیز تصریح به ایرانی بودن آن دارند. در انگلیسی شوگر، در فنلاندی Sokeri، در ترکی شکر Seker، درآلمانی Zucker، در فرانسه Sucre، در عربی سکر، در روسی ساخار و در مجاری Cukor سوکورز دیده می‌شود.

۷- Pepper این واژه از فلقل ایرانی گرفته شده است. این واژه به گونه‌ی Piper درلاتین است. بر این باورند که، اصل واژه «آرامی» است که باز هم زبان بخش بزرگی از ایران بوده و در روزگار هخامنشی یکی از زبان‌های رسمی ایران به‌ شمار می‌آمده است.

۸- Spinach – اسفناج: این واژه ایرانی در زبان‌های دیگر به گونه‌های گوناگونی یافت می‌شود، برای نمونه در فنلاند Pinatia پیناتیا، در انگلیسی و فرانسه Spinach و در زبان‌های دیگر اروپایی کم ‌و بیش با دگرگونی‌هایی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرب «سپاناج» فارسی است و در فرهنگ‌‌های کهن عربی چون «البلغد» ابویعقوب کردی نیشابوری، و«السامی فی السامی» میدانی نیشابوری، به همین‌ گونه‌ آمده است.

۹- Candy : قند واژه‌ی است پارسی، همان‌ گونه که شکر واژه‌ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکر درایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی و فارسی است، واژه‌ی قند به همین نام به وجود آمد. کم وبیش ریشه‌های مشابهی مانند «کندو» را در زبان فارسی می‌یابیم. یکی از واژه‌های انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبارتست از: Candy (شیرینی). زیرا شیرینی و لذت دراین واژه با واژه‌ی قند سنجیده شده است.

به گفته‌ی محمود بختیاری، کاندیدای وکالت در روزگار باستان لباس سفید رنگ شکری می‌پوشیده و خود را نامزد انتخابات می‌کرده و بدین رو واژه Candidate (کاندیدا، نامزد) ساخته شد.

۱۰- Caulifower- kale : به‌ چم (:به ‌معنی) کلم است. با توجه به شباهت این ریشه‌ها امکان دارد این واژه‌ها هم ریشه ایرانی داشته باشند.

۱۱- Nuphar – نیلوفر زرد، Nenaphar – نیلوفر زرد؛ نام گل‌ زیبای نیلوفر است که در زبان ‌های دیگر اروپا چون، فرانسه- یونانی و ترکی دیده می‌شود.

۱۲- Orange : نارنج و ترنج در پارسی کهن به نارنج و پرتقال گفته می‌شده؛ درفرانسه Orange ، درژاپنی Orenzi ودرزبان‌های ترکی، کردی، آسوری وبسیاری اززبان‌های دیگر دنیا ریشه دوانیده است.

۱۳- Rubart- ریواس: اصل این واژه رواند و ریماس(ریواس) است. واژه‌های مشابه در زبان‌های دیگر از جمله ایتالیایی، فرانسه،‌ انگلیسی و ترکی دیده می‌شود.

۱۴- Ginger – زنجبیل: درزبان انگلیسی؛ Zenzero ایتالیایی

۱۵- Lemon – لیمو: ریشه لیمو دربیشتر زبان‌های دنیا چون ترکی؛ اسپانیولی، ایتالیایی، زبان‌های اسکاندیناوی وروسی به‌کارمی‌رود. نیزواژه Limo nade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon drop ، آب نبات ترش، Lemon joic آب لیمو وغیره.

۱۶- واژه‌ی بوته که ریشه‌ی پارسی و اصیل است. درزبان‌های اروپایی به گونه‌ی Botamic (علم گیاه‌شناسی) ریشه دوانده است. وبه نظر می‌آید که واژه‌ی Pon فنلاندی نیز کوتاه شده آن باشد. در زبان ترکی نیز واژه بوته را داریم. واژه‌ی Botanic تقریبا بین‌المللی است و در همه‌ی زبان‌های اروپایی چون سوئدی، نروژی، ‌فرانسوی، آلمانی و روسی به‌کار می‌رود.

۱۷- Silk- ابریشم: این واژه انگلیسی و Soie«سویه» فرانسه، «سیرا»ی عربی، «سیراج» حبشی، از واژه‌ی‌ فارسی سره گرفته شده‌اند. به خوبی می‌دانیم که ایران یکی از مراکز مهم پرورش کرم ابریشم بوده است. و اگرچه چین هم مرکز عمده تولید ابریشم به‌شمارمی‌آمده، اما این واژه ازراه ایران به اروپا رخنه کرده است.

۱۸- Saffron – زعفران: نیز واژه بین المللی شده ودرهمه‌ی اروپا کاربرد دارد.

۱۹-Garden- باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستا‌های ایران واژه‌ی «کرت» که درحقیقت باغچه‌های ویژه‌ی مو و دیگر درختان می‌باشد، به‌کارمی‌رود. درگویش کرمانی، «گارت» به جوی‌های که درآنها، درخت خرما کاشته می‌شود و صورت باغ کوچکی را می‌یابد، گفته می‌شود. ازهمین ریشه Garten آلمانی Jarten ژاردن فرانسه را باید به یاد داشت.

۲۰- مقایسه واژه‌های Tree انگلیسی، «درو» روسی و «دار و درخت» فارسی نشان می‌دهد این ریشه‌ها نیز همانندی دارند، اما به نظر می‌رسد که این واژه پایه باشد.


نام جانوران و حشرات:

توجه به نام‌های حیوانات و حشرات نشان می‌دهد که در این زمینه هم، انگلیسی از زبان‌های ایران و به ویژه پارسی متاثر بوده است.

Elephant ـ فیل: دگرگون شده‌ی «الفیل» عربی است که ریشه‌ی آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشه‌های فیل و پیل هر دو دیده می‌شود.

Sponge ـ اسفنج: جانوری دریایی است، همچنین این نام به اسفنج مصنوعی هم گفته می‌شود که بهره‌های صنعتی و پزشکی دارد. ریشه‌ی اسفنج در زبان‌های اروپایی به گونه‌ی Sponge انگلیسی، Espange فرانسه و در زبان ژاپنی گونه‌ی Suponji به‌کار می‌رود.

Carcass ـ لاشه و مردار: جابه‌جا شده‌ی کرکس است که پرنده‌ای مردارخوار می‌باشد.

Bee’s ـ زنبور: در برهان قاطع ، Booz به زنبور سیاهی که روی گل می‌نشیند گفته می‌شود. اما آیا ریشه‌ی آغازین آن، مشترک است یا اینکه از زبان فارسی به انگلیسی راه یافته جای پژوهش دارد.

Cow ـ گاو: اگرچه در مقایسه‌ی واژه‌های Cow انگلیسی، گاو فارسی و «گئوش» Ceush اوستایی، به نظر می‌رسد این واژه از واژه‌های نخستین و پایه‌ای زبان‌های هند و ایرانی باشد. از آن‌جا که در زبان لاتین ریشه‌ای شبیه Cow وجود ندارد و در زبان سومری گاو را gu و gud می‌گویند، احتمال زیادی وجود دارد که ریشه‌ی این واژه سومری یا سومری اوستایی باشد.

Colt ـ کره‌اسب: واژه‌ی Colt با کره خیلی شبیه به نظر می‌رسد. افزون بر این نام «کوله» که نوعی اسب بوده است در پارسی، ترکی و مغولی دیده می‌شود که با واژه‌ی کره بی‌شباهت نیست.

برخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند، عبارتند از:

Duck: با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری

Goose: با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی

Dog: با سگ

Mouse: با موش فارسی (موگ ارمنی)

Camel: شتر و Camelot ـ شتر کوچک از «جمل» عربی گرفته شده‌است.

Giraffe: همان ریشه زرافه‌ی فارسی است.

Canary: قناری

Jackal: شغال

Bavri: سگ آبی که اوستایی است و ریشه‌ی مشترک با Beaver انگلیسی دارد.

برگرفته از سایت یتااهو