دیوها در مزدیسنا :
1- دیوهای کماله :
اکومن ، اندر ، ساوول ، ناگهیس ، ترومد دیو ، زریز
2- دیوهای دیگر:
دیو آز • پنیدیو • زرمان • چشمکدیو
• ورندیو • بوشاسپدیو • هیچ • نس
• فریفتاردیو • اسپزگدیو • آناستدیو
• نوبهنودیو • اکهتشدیو • اودگدیو
• ویزرشدیو • استوئیدات • ترومئتی
• دیو دروغ • دریوی •مرشئون • پئریمئتی
دیوهای کَماله یا کَمالهدیوان یا کَمالگان در مزدیسنا هفت دیو اصلی و از نخستین آفریدگان اهریمنند در برابر آفریدههای اورمزد. اینان دیوها به ترتیب نام دارند:
اکومن ، اندردیو ، ساوول ، ناگهیس ، ترومددیو ، تریز و زریز
◄ اَکومَن یا اکهمنه برپایه مزدیسنا نخستین دیو از دیوهای کماله است. او دشمن بهمنِ امشاسپند میباشد. او برگزیده دیوان است و مردمان بد بدو میپیوندند. برپایه وندیداد آفرینش اهریمنی از او پدیدمیآید.
◄ اَندَر برپایه مزدیسنا دومین دیو از دیوهای کماله میباشد که اهریمن آفرید. او دشمن اردیبهشتِ امشاسپند میباشد. در ودا ایندره نام خدایی نیرومند است ولی در اوستا جایگاه او به دیوی فروکاهیدهمیگردد. لقب ایندره که بهرام بود در ادبیات زرتشتی به گون ایزدی جداگانه سربرمیاورد.
◄ ساوول برپایه مزدیسنا نام سومین دیو از دیوهای کماله و آفریده اهریمن است. او دشمن شهریورِ امشاسپند است.
◄ ناگهیس برپایه مزدیسنا چهارمین دیو از دیوهای کماله و از آفریدگان اهریمن میباشد. او دشمن سپندارمذ است.
◄ ترومَد برپایه مزدیسنا پنجمین دیو از دیوهای کماله اهریمنآفریده میباشد. او را برابر با ناگهیس و صفت ناگهیس نیز میدانند.
◄ تَریز و زَریز برپایه مزدیسنا نام دو دیو از دیوهای کماله آفریده اهریمن میباشند. نام این دو در ادبیات زرتشتی پیوسته با هم میاید. تریز دشمن خرداد و زریز دشمن امرداد میباشند.
دیو آز • پنیدیو • زرمان • چشمکدیو • ورندیو • بوشاسپدیو • هیچ • نس • فریفتاردیو • اسپزگدیو • آناستدیو • بتدیو • آگاشدیو • سیجدیو • اپوشدیو • اسپنجروش • کندگ • نوبهنودیو • اکهتشدیو • اودگدیو • ویزرشدیو • استوئیدات • ترومئتی • گوچهر • اسروشتی • اشکهانی • دیو دروغ • دریوی • مرشئون • پئریمئتی
◄ دیو آز : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که هر چیز را میبلعد و سیر نمیشود. او دشمن ایزد آذر است. برپایه اوستا به کار بردن شیر و چربی در آیین قربانی او را از پای درمیآورد. بندهش آز را چنین میخواند: «آز آن دیو است که [هر] چیز را بیوبارد و چون نیاز را چیزی نرشد، از تن خورد. [او] آن دروجی است که چون همه خواسته گیتی را بدو دهند انباشته نشود و سیر نگردد. چنین گوید که چشم آزمندان دَمَنیاست که او را سامان نیست. این دیو را گاهی با پنی دیو یکی دانسته اند و آن را پنی و آز خوانده اند. پنی، دیو خسّت و تنگ نظری است و مردمان را به انباشتن و نخوردن وا می دارد و آز دیو در بندهش این گونه گفته است:
«زور از آن کس است که به زن خود خرسند نیست و زن دیگران را نیز برباید.»
◄ پَنی دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیو خست و تنگنظری و دشمن ایزد گشادهدستی و رادمردیاست.
بندهش پنی را چنین میخواند:«پنی آن دیو است که انبار کند و نخورد و به کس ندهد.»
◄ زَرمان : در اساطیر مزدیسنا نام دیو پیری است. او با خود پیری میآورد و کسان را بددم میکند. از این دیو در اوستا یک بار در وندیداد یادشدهاست.
◄ چَشمک دیو : در جمع چشمگان دیوان برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که زمینلرزه و گردباد پدید میآورد و به ستیز با ابر و باد سودمند میپردازد.
در بندهش، چشمک دیوی معرفی شده که با به هم زدن یک چشم، زمین لرزه و با به هم زدن چشم دیگر، گردباد ایجاد کند و به پتیاره گی، دشمن ابر شود.
این دیو در اسطوره زایش زرتشت نیز نقشی ایفا می کند.
◄ ورن دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیو شهوت است. لقب بیراهکننده دارد. در بندهش، دیوی است که بدمالی، همجنس بازی، کند و مردم را گمراه سازد.
◄ بوشاسپ دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که هنگامی که خروس در سپیدهدم میخواند میکوشد تا جهان را در خواب نگاه دارد و پرهیزگار را به کار بد انگیزد.
لقب او «درازدست» است.
◄ هیچ دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیو تنگدستیاست.
◄ نس دیو : نَس یا نَساییا نسو یا نسوش یا دروخش نسوش یا دروج نسو برپایه مزدیسنا نام دیوی است که بر تنِ مرده میتازد و آن را ناپاک میکند. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول میکرد، آن فرد میمرد. دروخش نسوش ناپاکترین و خطرناکترین دیوها بود. به همین جهت به همان اندازه ای که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، آن لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک محسوب می شد و هر کس از سه قدمی به مرده ای نزدیکتر میشد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و برشنوم که غسل مس میت بود درباره اش انجام شود تا پاک شود.
برپایه باورهای بهدینان این دیو را با بردن نام یکی از امشاسپندان به ویژه خرداد بر سر مرده و پارهای آیینهای دیگر میتوان او را دور نمود.
◄ فریفتار دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که مردمان را فریبدهد.
◄ اسپَزگ دیو : یا سپزگ برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که میانه مردم را به هم میزند.
◄ آناست دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیو تباهیاست. در بندهش آمدهاست که :«آناست دیو آن است که زور گوید.»
◄ بت دیو : یا بوئیتی یا بوتیبرپایه اسطورههای مزدیسنا نام یکی از دیوها است. در بندهش آمدهاست که :«بُت دیو آن است که او را به هندوستان پرستند و…». در ادبیات پهلوی این دیو را با بودا یکیگرفتهاند.
این دیو که بدان بوت یا بود هم می گویند، در اوستا، بویتی نامیده شده و کار او تباه کردن است. بوت از دشمنان زرتشت است و اینکه در بندهش به نیایش بوت در هندوستان اشاره شده، شاید برداشتی از کارکرد بت یا صنم باشد.
واژهٔ بوئیتی سه بار با واژهٔ دیو یک جا آمدهاست. دارمستتر بدون هیچ دلیل محکمی مایل است آن را با بودا یکی بداند. از معنی فقرات وندادید بر می آید که بوئیتی دیوی است که مردم را به بت پرستی وادار می کند. در تفسیر پهلوی وندیداد بوئیتی دیو، بت شیدا ترجمه شده که در فارسی به معنی آشفته و دیوانه است.
◄ آگاش دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است شورچشم که مردم را چشم میزند.
◄ سیج دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمدهاست:«سیج آن دروجاست که نابودی آورد.»
◄ اَپوش دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا نام دیوی است.اپوش دیو خشکسالی و دشمن تیشتر است و کارش جلوگیری از به آسمان رفتن آبهای بارانساز میباشد. او دوبار میبرد و بار آخر تیشتر پیروزمیشود. اپوش به شکل اسبی سیاه، زشت و بدون مو تصویر میگردد.
اپوش همچنین نام پارسی ستاره قلبالعقرب است.
◄ اسپنجروش : اِسپِنجَغر یا اسپِنجَروش یا اسپخروش دیو برپایه اسطورههای مزدیسنا دیوی است که در ابرها خانه دارد و دشمن آتش وازشت است و میکوشد تا جلو بارش ابرها را بگیرد. او در کنار اپوش دیو دشمن ایزدان بارانسازند.
◄ کندگ دیو : کُندَگ برپایه مزدیسنا نام دیوی است که جادوگران بر پشت آن سوار میگردند. این نام در پهلوی kundag و در اوستایی -kunda میباشد.
◄ نوبهنو دیو : برپایه اسطورههای مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش آمدهاست که :«نوبهنو دیو آناست که نوبهنو از گناهی که آفریدگان کنند بر ایشان جهد.»
◄ اکهتشدیو : اَکهتَش برپایه اسطورههای مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمدهاست که:«اکهتش دیو دروج انکار است که آفریدگان را از چیز نیکو منکر کند…». نام او دوبار در وندیداد آمدهاست.
این دیو که بدان دیو ِدروج یا اگه تش هم می گویند، دهشتبارترین دیوی است که انسان را گرفتار قهر خویش می سازد و تباه کننده زندگی و جهان است و در پرتو فروهر نیکان است که دروج شکست می یابد. در روایتها آمده است که خواندن کلام مقدس، بیش از هر چیز دروغ را می راند.
◄ اودگ دیو : اودَگ برپایه اسطورههای مزدیسنا نام دیوی است. در بندهش درباره او آمدهاست که:«اودگدیو آن است که مردم [چون] بر مستراح نشینند، یا چون خورشخورند، به مینوئی بدیشان فغانزند که هرزهگوی و فریادزن!که هرزهگویان خورید و هرزهگویان رینید و هرزهگویان میزید که تا بدان بهشت نرسید.»
همچنین اودگ، ماده دیوی است که کماریگان را هستی داد و همو بود که جم را به لذت جویی واداشت و مردم را به ژاژخایی و سخن گفتن در جایی که نباید سخن گفت، وامی دارد.
◄ ویزرش دیو : ویزَرش یا ویزَرشدیو برپایه مزدیسنا دیوی است که تا سه روز پس از مرگ بر روان مرده میتازد و سرانجام روان مردمان گناهکار را با زنجیر تا پل چینود میکشاند. نام او تنها یک بار در وندیداد آمدهاست.
این دیو را وِزَرش هم خواندهاند و او را یار ِ استویداد دانستهاند.
◄ استوئیدات دیو : یا استوپهات یا استوویذوتو دیو مرگ است که با دیو وایو یا وایبد میآید. در پرگرد ۵ وندیداد صراحتاً از دیو مرگ یاد شده که در سر پل چینوت میکوشد روان را به دوزخ بکشاند.
◄ ترومئتی دیو : تَرُمَئیتی یا ترومئتی همستار یا رقیب و دشمن بزرگ سفندارمذ ایزد موکل زمین که هماره زمین را خرم و آباد و پاک و بارور نگه میدارد، است. او دیو غرور و نخوت است. این واژه در گات ها تَرِمَئیتی و در سایر قسمتهای اوستا ترومَئتی است که اولی به معنی غرور و نخوت وتکبر و خودپرستی و دومی به معنی دیو غول نخوت و غرور است که آن را در پهلوی ترمنش گویند. این دیو را به ویژه رقیب سپندارمذ که ایزد تواضع و بردباری است، میشمارند.
◄ گوچهر : گوَچهر یا گوزهر یا به عقیدهٔ مزدیسنا ستارهای است دنبالهدار که هنگام بدنیا آمدن سیوشانس بر زمین افتد و آن را مشتعل سازد به طوری که همهٔ کانهای فلزات گداخته شود و چون سیل سوزان جاری گردد و آدمیان که به رستاخیز زنده شدهاند، باید از این سیل بگذرند. و آن بر نیکان چون شیر گرم و ملایم خواهد شد. مردمان پس از آن آزمایش پاک شوند و به بهشت روند.
◄ اسروشتی : اَسروشتی واژهای است که در مقابل سروش آمدهاست، اسروشتی به معنی نافرمانبرداری، ناشنوایی یا خودسری است.
◄ اشکهانی : یا اشگهانیه در پهلوی این واژه به معنی تنبلی و دیو تنبلی به کار رفتهاست. در اندرز دستوران به بهدینان هست که مردمان را هر روز سه دروغ پیش آید که یکی از آن سه اشگهانیه است و باید با رفتن به آتشکده و نیایش آتش به دفع آن کوشید. در شعر فارسی این واژه به مفهوم تنبل و به صورت اژگهن بارها به کار رفتهاست.
◄ دیو دروغ : یا دیو دروج در اغلب متون پیش از اسلام سهمگین تری دیوی است که انسان را گرفتار چنگال قهر خویش میکند. این عنوان علاوه بر نام یک دیو خاص عموماً بر سپاه اهریمن از جمله اژدهاک نیز اطلاق میشود. چنانکه از یسنا بر میآید دروغ باعث زیان و آزار مردم میشود و سرانجام در روز شمار از راستی رت شکست میخورد. در سایر بخشهای اوستا دیو دروغ بسیار زورمند توصیف شده که تباهکنندهٔ زندگی و نابودکنندهٔ جهان مادی است. پستترین قسمت دوزخ جایگاه دروغ است.
◄ دریوی : یکی از دیوان و از جمله نیروهای شر است. وی دیو دریوزگی و گدائی است. در ویدیودات یا وندیداد و برخی از نامه های پهلوی از وی یاد شده است.
◄ مرشئون : مَرشَئون دیو فراموشی و محوکنندهٔ دین یکتاپرستی است. در بند ۴ خورشید نیایش آمدهاست، کسانی که در برابر او پایداری مینمایند مانند آن است که اهورامزدا را میستایند. در وندیداد آمده، زرتشت از اهورامزدا پرسید ای خرد مقدس چه آسیبهایی ممکن است از مرشئون متوجه انسان شود؟ اهورامزدا در پاسخ گفت «ای سپنمان زرتشت ممکن است او به وسیلهٔ آئینِ بد خویش کسی را گمراه نموده بر آن دارد که در مدت سه سال پیدرپی از تحصیل علم دینی باز ماند که کسی گاتها نسراید و مراسم دینی به جا نیاورد.»
◄ پئریمئتی : پئیریمَئیتی یا پئریمئتی به معنی خیال و اندیشهٔ بد و فاسدِ بی اساس و نیز به معنی دیو میباشد. جزء اول آن پئیری به معنی پری است. در اردیبهشت یشت بند پنج آمدهاست که سرودن نماز ائیریامن که بزرگترین کلام ایزدی است، تمام خرد خبیث و همهٔ جادوان و پریها را براندازد. در یشت سوم چندین بار با دیوی دیگر به نام ترومئتی نامش ذکر شدهاست.