آشنایی با یشتها

آشنایی با یشت ها


اوستا و بخش های آن

یکی از نوشتگان با ارزش در زمینهء دینی و فرهنگی و اخلاقی اوستاست که  که به راستی کهن ترین یادگار از زبان اوستایی و ایران باستان است که برایمان بر جای مانده است. 

زبان اوستایی، زبان رایج در ایران باستان بوده است، یعنی دوره ای از تاریخ ایران که از هزارهء نخست پیش از زایش مسیح آغاز و با کشته شدن داریوش سوم و فروپاشی شاهنشاهی هخامنشیان، پایان می پذیرد و از انگشت شمار زبان های باستانی ایران است که از آن نوشته برجای مانده است. دو زبان اوستایی و فارسی باستان دارای آثار نوشته شده ای از آن روزگاران هستند که یکی اوستا ، کتاب دینی ما زرتشتیان است و دیگری کتیبه های پادشاهان هخامنشی که یادمان های زبان فارسی باستان اند.

از جهت زمان و دیرینگی اوستا ، باور بر این است که این کتاب در سده های پیش از دولت ماد و هخامنشیان وجود داشته است چرا که از این دو پادشاهی بزرگ در اوستا سخنی به میان نیامده است. 

دربارهء واژهء «اوستا» و ریشه شناسی آن، نظر پایدار و استواری که بتوان به آن اطمینان داشت، وجود ندارد اما گروهی آن را از ریشهء (vid)  به معنی «دانستن» که با ودا هم ریشه است و گروهی آن را از ریشهء sta))   و پسوند upa)) به معنی «اساس و بنیان» دانسته اند.

بنا به روایت خود اوستا، این کتاب از سوی اهورامزدا به اشوزرتشت الهام شده اما اثبات این گفته کار آسانی نیست. اوستایی که امروزه در دسترس ماست تنها یک چهارم از کتاب دورهء ساسانی است. اوستا از نظر زبانی یکدست نیست، بخش هایی از آن دارای سبکی کهن تر و از نظر دستور زبانی، دارای زبانی هستند که با دستور زبان درست اوستا بیشتر هماهنگ است و در برابر آن بخش هایی از اوستا هم  وجود دارد که این دستور زبان چندان در آنها رعایت نشده است. این ناهماهنگی را می توان به دو دلیل دانست:

1-      دیرینگی برخی از نوشته ها بیشتر از دستهء دیگر است.
2-      شاید میان دو دسته ناهمگونی لهجه وجود داشته باشد.

سنت شفاهی:

در ایران پیش از اسلام، نوشتن دستورها و آموزه های دینی چندان پسندیده نبوده، به طوری که این آموزه و پیام ها سینه به سینه و گفتاری- شنیداری نگهداری می شده است. تنها نوشته ها و سندهای سیاسی و دولتی و کشوری ( مانند کتیبه ها ی فارسی باستان) را به نگارش درمی آوردند.

اوستا نیز اینگونه، سالیان سال، سینه به سینه پاسداری شد نا اینکه در زمان ساسانیان یه صورت نوشته درآمد. پس از آن نیز هنوز موبدان در هنگام برگزاری آیین ها آن را از بر می خواندند(چیزی که امروزه کمتر دیده می شود)

در کتاب های پهلوی به موبدانی اشاره شده است که همهء اوستا و ترجمه و حتی تفسیر آن را  ازبرداشته                                                    -اند. ارزش به سنت گفتاری- شنیداری تا بدان اندازه است که در کتاب دینکرد دریارهء علت این سنت از بر داشتن اوستا پرس و جو می کند و پاسخ این است:«.. به دلایل بسیار، منطقی است که سخن شفاهی زنده را از صورت مکتوب مهم تر بدانیم.»

باور به ازبرداشتن آموزه های ارزشمند، به ویژه با درونمایهء دینی، تا پس از آمدن اسلام به ایران ادامه یافت به طوری که سرایندگانی مانند فردوسی برای پرمایه کردن و کامل ساختن اسطوره ها و داستان های حماسی خود، بجزء نوشته ها به روایت های گفتاری هم دست یازیده اند.

در دوره های بعد، زرتشتیان نیز در رویارویی با ملت های دارای کتاب مانند مسیحیان، دست به نوشتن آموزه های گفتاری خود زدند.

اوستایی که امروزه در دست ماست یا اوستای متأخر دربردارندهء یسن ها، یشتها، ویسپرد، وندیداد، خرده اوستا،هادخت نسک و «اَوَگمَدَیچا»،«وَیثانسک»،آفرین پیغامبر زرتشت و وشتاسپ(=گشتاسب) یشت است و پنج ششم از کتاب دینی زرتشتیان را تشکیل می دهد، که تنها به آوردن نام آنها بسنده کرده و از شناساندن همهء بخش های آن ، چشم پوشی کرده و تنها به معرفی « یشتها» که موضوع سخن است، بسنده می کنیم.

یشتها: 

 بخشی از اوستا، یشتهاست  که نام آن از ریشهءyaz)) و هم ریشه با نام یسناست و به معنی «ستایش» است. یشتهای کهن به شکلی که اکنون در دست ماست در سدهء 8 یا 9 پیش از میلاد ، یعنی حدود یک سده پس از سرایش گاهان نوشته و پردازش شده است. یشتها سرودهایی در ستایش گروهی از ایزدان زرتشتی است مانند مهر و بهرام و ناهید و تشتر یا تیر، که در گروه خدایان پیش زرتشتی قرار داشته اند و پس از پیامبری اشوزرتشت از جایگاه خدایی به زیر آمده و در مرتبه ای پایین تر از مزدا اهورا و امشاسپندان، مورد ستایش قرار گرفته اند.

 یشت ها در 21 بخش جداگانه قرار گرفته و همهء بیست و یک یشت از نظر دیرینگی با هم یکسان نیستند. هر یک از یشت های بیست و یک گانه، به نام یکی از ایزدان و یا گاه امشاسپندان و حتی خود اورمزد، نامزد شده و در یشت ویژهء خود با شیوه ای ویژه و آهنگین ستایش شده و ویژگی های هر ایزد یا امشاسپند در یشت خود شناسانده شده است. البته گاه در یک یشت ویژهء یک ایزد، از چند ایزد دیگر که همکار اویند نیز نام برده شده  است.

از میان یشتها ،« ناهید و تشتر و مهر و فروردین و اَرد و زامیاد» یشتهای بزرگ نامیده شده اند و یرخی دیگر مانند «هوم و سروش» از نظر سبک و نوشته های خود، ویژگی های یشتهای بزرگ را دارند. «درواسپ و بهرام و وایو و دین یشت» در مواردی، ویژگی های یشت های بزرگ را دارند اما از نظر ظاهر و گاهی نوشته های خود، دارای کاستی هایی هستند. شاید این یشت ها بازسازی شدهء پاره های یشت های اصلی همراه با افزودنی هایی از نوشته های دیگر باشند.(1)

اما نام 21 یشت به ترتیب شمارهء یشت از این قرار است:

1-هرمزدیشت 2- هفتن یشت 3- اردیبهشت یشت 4- خرداد یشت 5- آبان یشت 6 – خورشیدیشت 7- ماه یشت 8- تیر یشت 9- گوش یشت 10- مهر یشت 11- سروش یشت 12- رشن یشت 13- فروردین یشت 14- بهرام یشت 15- رام یشت 16- دین یشت 17 – ارد یشت 18- اشتاد یشت 19-زامیاد یشت 20- هوم یشت 21- ونند یشت .

نام برخی از یشت ها با درونمایه شان سازگار نیست مانند اشتاد یشت که دربارهء فرّ ایرانی است و زامیاد یشت، که دربارهء فرّ کیانی ست و رام یشت که دربارهء «وایو» یا ایزد هوا و فضاست.

یشت های بزرگ در نسخه های دستنویس به بخش هایی به نام «کرده» تقسیم شده است اما جداسازی هر یشت به قطعه یا پاره یا بند، که در چاپ جدید یشت ها دیده می شود و در دستنویس ها نیست، از نوآوری های اندیشمندان امروزی برای کاربرد ساده تر یشت هاست.

کتابنامه:
1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.
2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.
3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.
4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.
5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

 
وزن یشت ها:

گلدنر در سال 1877 کتابی آلمانی به نام « دربارهء وزن شعر اوستای جدید» گفته است که بخش بزرگی از اوستای جدید، بویژه یشت ها، در اصل منظوم بوده اند و از بیت یا شعرهای هشت هجایی بوجود آمده اند و در گذر زمان از حالت هشت هجایی بیرون آمده اند.(1)

هنینگ، ایرانشناس آلمانی، در سال 1942 در نوشتاری یشت ها را منظوم به نظم ضربی دانسته و می گوید که هر یشت از شعرهایی سازمان یافته که  هر شعر، خود دارای بیت هایی است با پنج تا ده هجا که سه یا چهار هجای آن ، تکیه دار است.(2)

اما لازار ، ایرانشناس فرانسوی، نظر هنینگ را رد کرده و خود به اثبات نظریهء گلدنر پرداخته و یشت ها را منظوم به نظم هشت هجایی دانسته است.(3)

1-      شعر در ایران پیش از اسلام،دکتر محسن ابوالقاسمی،ص 24.

2-      همان کتاب  همان ص.

3-      همان کتاب، ص 26.

قالب یشت ها:

یشت های 5 و 8 و 9 و 10 و 11 و 14 و 15 و 16 و 17 و 19 به صورت ترجیع بند سروده شده اند. شمارگان بیت ها در هر کرده یکسان نیست . بیت نخست هر کرده با وصف ایزد و جمله ای در پرستش او   (در بردارندهء فعل می پرستیم یا «باشد که بپرستید») و بیت نخست بند یا قطعهء پایانی آن با جملهء«به سبب شکوه و فرّه اش»آغاز می گردد. جملهء آغازین بند (قطعه) نخست و بند آخر هر کرده که ترجیع بند-وار تکرار شده ، دارای درونمایهء هر یشت اند و ویژگی های اصلی ایزد را نمایان می کنند.

شیوه های گوناگونی از ترجیع بند در یشت های گوناگون به کار برده شده است که در اینجا تنها به سه نمونه از آنها اشاره می شود:

1-      در آبان یشت، یک بند در آغاز هر کرده و یک بند در پایان هر یک از 30 کردهء ان عینأ تکرار می- شود.

2-      در تیریشت، در پایان هر کدام از کرده ها یک بند عینأ تکرار می شود.

3-      در گوش یشت، دو بند در پایان هر بند عینأ تکرار می شود.

تکرار چند واژه یا یک جمله در آغاز و پایان بندها، برای هرچه بیشتر نمایان کردن برخی آموزش ها و جایگزین کردن آن در ذهن شنوندگان ، از دیگر ویژگی های یشت هاست.

از ویژگی های دیگر یشت ها می توان به قرینه سازی ها و گفتن اسطوره ها و داستان های پهلوانی و حماسی در لابلای بندها اشاره کرد که خود گونه ای آرایهء ادبی است که به آن تلمیح می گویند.

درون مایهء یشت ها:

یشت های بزرگ از نظر درونمایه دارای ویژگی هایی هستند:

وصف ، ستودن و ستایش و به یاری خواستن ایزد، همراه با تلمیحی از اسطوره ها و داستان هایی که آن ایزد در آنها نقش داشته است.

رویدادهایی که درآن خدایان نقش بنیادین داشته اند در یشت ها بسیار کم است. روی دادهایی که در آن بازی نقش نخست ، بر دوش کسانی بجزء خدایان باشند به سه گروه دسته بندی می شوند:

1-      رویدادهای نخستین پهلوانان و شاهان پیشدادی مانند جدال گرشاسب با گندرو در رام یشت و زامیاد یشت.

2-      رویدادهای تاریخی یا نیمه تاریخی مانند جنگ های کیخسرو و افراسیاب در آبان یشت.

3-      آنچه برخاسته از آمیزهء آموزش های اشوزرتشت با باورهای پیش زرتشتی است.

ارزش ادبی نوشته های اوستایی:

اوستایی که امروز در دست ماست، مجموعه ای از نوشته های دینی و آیینی است که در هنگام برگزاری آیین های دینی مورد بهره وری قرار می گیرد اما آنچه دارای ارزش بیشتری است ویژگی زبان شناختی و دانسته های اجتماعی، فرهنگی، مردم شناختی، جغرافیایی و یا آگاهی هایی از زندگی های باستانی  شرق ایران است که از دل این فرهنگ نامهء بزرگ پارسی با پژوهش فراوان بدست آمده و خواهد آمد.

اما در میان نوشته های اوستایی که امروز در دسترس ماست، گاهان و یشت ها دارای ارزش ویژه ای هستند که آن ها از دیگر نوشته ها بارزتر و برجسته تر می سازد.

برتری یشت ها بر دیگر  بخش های اوستا، پویایی و تصویرسازی های زیبای آن است که در برابر دیگر بخش های اوستا جلوه گری می کند. ایزدان در یشت ها دارای توانایی های جسمی آشکاری هستند که ما را به یاد پهلوانان شاهنامه می اندازند. 

مهر یشت نمونهء بسیار خوبی برای این گفته می باشد. در 35 کردهء مهر یشت با چنان صور خیال و جلوه های بینایی روبرو می شویم که شاید امروز به یاری ابزارهای پیشرفته، بازهم نتوان آنها را به این زیبایی برای بیننده به تصویر درآورد. حال آنکه پیشینیان ما، به یاری ذهن خلاق خویش و بهره گرفتن از نیروی درونی زیباشناسی و زیباپروری خود، چنین یادگارهای ارزشمندی را به جهانیان، به ویژه ایرانیان پیشکش کرده اند. اما صد افسوس که امروز، فرزندان این آب و خاک ، این گهرهای جاودانه را به دست فراموشی می سپارند !

کتابنامه:

1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.

2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.

3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.

4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.

5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

6-      ————. 1385. زبان و ادبیات ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.


دوره های تاریخی زبان های ایرانی:
زبان هایی که از گذشته های دور تا به امروز در ایران کاربرد داشته اند، با وجود آنکه در گستره های گوناگونی در ایران کنونی یا در خارج از آن رایج بوده و هستند، از نظر ویژگی های زبانی دارای برخی ویژگی های یکسان اند. این گروه زبان ها را گروه زبان های ایرانی نامیده که خود شاخه ای از زبان هندوایرانی است. . زبان هندوایرانی ریشهء زبان اقوام هندوایرانی پیش از کوچ این قوم به هند و ایران بوده است. این زبان خود شاخه ای از زبان هندواروپایی است که مادربسیاری از زبان های سرزمین های شبه قاره هند تا شمال اروپاست.

از نظر تاریخی زبان های ایرانی به سه گروه بخش می شوند:

– زبان های دوره ء باستان

– زبان های دورهء میانه

– زبان های دورهءنو

از دورهء باستان تنها از دو زبان نوشته بر جای مانده است. یکی زبان اوستایی که در سرزمینی از شرق ایران به آن سخن می گفته اند و کهن ترین یادگار آن به زمانی بین سدهء 8تا10 پیش از میلاد برمی گردد و دیگری زبان فارسی باستان است که زبان ناحیه فارس بوده و زبان کتیبه های هخامنشیان است وکهن ترین اثر آن به سدهء 5 ق.م و جدیدترین اثر به سدهء سوم پیش از میلاد برمی گردد. از زبان های دیگر مانند مادی و سکایی دانش اندکی در دسترس است. 

زبان های دورهء میانه مربوط به سدهء سوم پیش از میلاد تا 700 سال پس از میلاد مسیح است و چند سده پس از پیدایش اسلام هم هنوز به زبان های این دوره آثاری نوشته می شده است. زبان های این دوره به دو گروه زبان های ایرانی میانهء غربی و ایرانی میانهء شرقی بخش می شود که دو زبان فارسی میانه یا پهلوی  و زبان پارتی (پهلوانیگ) یا پهلوی اشکانی از بازماندگان آن اند.

زبان فارسی میانه یا پهلوی زبان جنوب و جنوب غربی است و زبان رسمی دورهء ساسانی است وبه ایالت فارس تعلق دارد. این زبان از نظر ساختاری، مرحله ای بین فارسی باستان و فارسی نو یا دری است که پژوهشگران امروزه به آن فارسی میانه می گویند به آثار بازمانده از آن پارسیگ یا فارسی می نامند. اما در دورهء اسلامی اصطلاح پهلوی را برای جداسازی آن از زبان فارسی نو یا دری داده اند. امروزه دانشمندان اصطلاح پهلوی را برای نوشته های فارسی میانهء زرتشتی به خط پهلوی واصطلاح فارسی میانه را برای آثار مانوی به این زبان و خط ویژهء مانویان بکار می برند. 

زبان اوستایی زبانی است که اوستا بدان سروده شده است و تنها نوشتهء بجای مانده از آن کتاب اوستا و نوشته های وابسته به آن است و گاه به این زبان، زبان دینی هم گفته شده است. در بررسی های زبان شناسی و در قیاس با زبان های دیگر، به این باور می رسیم که زبان اوستایی زبانی از شرق ایران است و وطن اصلی آن را از سرزمین های آسیای میانه واحتمالأ خوارزم(ایرانویچ اوستایی) می دانند. نوشته های اوستایی بر پایهء ویژگی ها و دیرینگی زبان به دو دستهء گاهانی و اوستایی متاخر بخش می شوند.

زبان اوستایی زبانی است که در آن اسم و صفت و ضمیرها هم مانند فعل صرف می شوند و در برخی از صرف ها پسوندهای یکسان می گیرند از این رو اوستاشناسان در بسیاری از موارد دربارهء برخی از واژه ها به معنای یکسانی دست نمی یابند. دو پژوهنده ممکن است یک سروده را به دو گونه ترجمه کنند که هیچ یک بر دیگری برتری نداشته باشد اما با همهء این دشواری ها ،نمی توان از زیبایی های سروده هایی که معنی آنها بر ما روشن است، چشم پوشید بویژه یشت ها که تازگی و برتری شگفت انگیز آن در برابر نوشته های هندوایرانی هم زمان خود یعنی وداها انکارناپذیر است. 


درون مایهءمهریشت:
چنانکه می دانید در بیشتر بخش های اوستا بجز گاهان، به ویژه در یشت ها، بارها و بارها از خدایان پیش زرتشتی یعنی ایزدان پس از اشوزرتشت نام برده شده است. مهر یشت هم مانند همهء یشت های بلند، بسیار کهن و بی اندازه زیبا و دلکش است.

دربارهء نظم شعری و وزن و قالب آن پیش از این سخن بسیار رفت. این یشت دارای 35 کرده بوده و هر کرده دارای بندها( قطعه یا پاره ها)یی است که در کنار هم به شمارگان 146 می رسند.

شمارگان بیت های هر بند، برخلاف گاهان که شمارگان بیت های هر بند در بخش های پنج گانهء آن دارای هماهنگی ویژه ای است، در یشت ها نامساوی است.

دوران وصف شده در مهریشت، یارآور دوران آریاییان پیش زرتشتی است، اما در کنار آن آشکارا از کلیدواژگان (اصطلاحات) زرتشتی بهره گرفته شده است.

« مهریشت از قطعهء 1 – 6 مقدمه ای است در توحید که اصلاً متعلق به این یشت نیست و بعدها افزوده شده است. از قطعهء 118 – 139 شامل قسمت رسومات دینی است. از قطعهء 140 – 144 عبارت است از توصیف و مدح و ثنا در صورتی که از قطعهء 115 – 117 را از قطعات مستقل ندانیم، می توان آن را نیز جزء قسمت رسومات دینی شمرد و به قطعهء 118 مذکور، مربوط و متصل کرد.

بطور یقین در قطعات 9 و 18 – 21 و 23 – 24 و 28-34 و 37-43 و 48 و 83-94و 98-101 و 105-111 علایم نفوذ آیین زرتشتی است. پس از تجزیهء قطعات مذکور، مابقی را باید یادگار عهد آریایی دانست.» (یشتها، پورداوود)

آنچه که محور سروده های مهریشت است، راستی و راستگویی، وفای به پیمان و دلیری و پهلوانی است. ایرانیان این ویژگی های مهر را همواره ستوده اند و کوشیده اند در کنار دلیری و پهلوانی، از راستی و وفای به پیمان سر نپیچند. چیزی که امروزه تا اندازهء زیادی آن را به فراموشی سپرده ایم و تنها خاطره ای از آن برایمان به جای مانده است.!

در کردهء دوم مهریشت می خوانیم «… کسی که به مهر دروغ گوید و پیمان شکند و شرط وفا نداند، ویران کنندهء کشور و کشندهء راستی است…» 

و در پی آن آمده است که هیچ کس نباید پیمان خود را زیر پای نهد خواه با دیویسنان بسته باشد، خواه با مزدیسنان. از سوی دیگر مهر را نشان فروغ و روشنایی دانسته اند، چرا که برای نگهداری از پیمان و آشکار شدن راستی از دروغ، نیاز به روشنایی است.

در راه نگهبانی از راستی و پیمان، از سوی اهورامزدا هم به او یاری می رسد که در مهریشت به صورت مانندگی هایی چون هزار گوش(نیوشایی فراوان)، ده هزار چشم(بینایی بسیار فراوان) آمده است. این ویژگی مهر، در نوشتگان پهلوی به فرشتگانی داده شده است که از سوی مهر گماشته شده اند که چشم و گوش او بوده و در سراسر جهان پراکنده شده اند تا یاریگر او در پاسداری از راستی و پیمان باشند.

جایگاه مهر در مهریشت، فراز کوهی است به نام هرا «hara». این کوه جایی است سراسر اعتدال. نه روز است و نه شب، نه تاریکی است و نه گرما و نه سرما و نه ناخوشی و نه کثافت. 

جای آرمیدن مهر دارای پهنایی است به اندازهء پهنای زمین بنابراین به آسانی همگان را زیر نظر داشته و در همه جا هست.او از آنجا به کشورهای آریایی چشم دوخته و حتا کمترین نالهء ستم دیدگان را می شنود و برای یاریشان می شتابد.

او برجی دارد در عالم بالا که آنجا مانند یک نگهبان همواره بپا ایستاده و آمادهء خدمت است او مانند سروش همیشه بیدار است و دشمن دیو خواب.

او را بازوانی تواناست که همهء جهان را زیر قدرت خویش دارد و هر جا ستمگری باشد و دروغگویی، او را به چنگ می آورد. از ویژگی های او «نافریفتنی» بودن اوست. همان ویژگی که در گاهان به اهورا مزدا داده شده است.

ایزد مهر در این یشت همانند پهلوانان شاهنامه دارای ابزار جنگ است. او خودی بر سر دارد و زره ای از جنس زَر در بر کرده و بر دوش خود سپری سیمین انداخته و گُرزی گران(سنگین) در دست گرفته و سوار بر گردونهء طلایی خویش که چرخ هایی بلند و درخشان دارد و به گونه ای مینوی ساخته شده و چهار اسب سفید او را با سرعت فراوان می کشند، گرداگرد جهان می گردد. او در گردونهء خود هزار تیر ناوک زرین، هزار نیزه، هزار تبرزین از جنس فولاد و هزار تیغ و هزار گرز از جنس آهن و فلاخن دارد. او را یارانی است که از پس و پیش و چپ و راست او می تازند از جمله «ایزدبهرام»(پیروزی)، «سروش»(فرمانبرداری و نیوشایی)، «رشن»(دادگری و عدالت جویی)، «ارشتاد»(درستی)، «پارند»(نیک بختی و فراوانی) و «اَشی یا اَرت»(ثروت و توانگری) و از همه مهم تر، «رام» که از یاران ویژهء اوست.

مهر ایزد در این جهان سزای دروغگویان و بدکاران و پیمان شکنان را داده که همان سرگردانی و پریشانی و از دست دادن آرامش و رامش است. خان و مان شان را بر باد داده و تیغ و تیرشان را ناکارامد می سازد. بنابراین در میدان نبرد شکست خورده و خوار و زبون می شوند و در برابر آنها، راستی جویان و راستی خواهان را خوشی های فراوان و آبادی و شهریاری و سربلندی می دهد و در میدان نبرد پیروز می کند.

از کردهء 13 و 95 مهریشت می توان دریافت که مهر همان فروغ و روشنایی خورشید است نه خود آن. زیرا پیش از بیرون آمدن خورشید برمی خیزد و پس از رفتن او، مهر هم به گردش خود پایان می دهد که شاید تمثیلی از فلق و شفق باشد.

در نوشته های جدیدتر، مهر یکی از سه داور روز واپسین است که در کنار سروش و رشن به حساب و راهنمایی روان راستگویان می پردازد. این سه ایزد روان راستگویان را در سر پل چینوت از دست دیوانی که می خواهند اینان را به دوزخ بکشانند، نجات می بخشند.

کتابنامه:

1-      آموزگار، ژاله. 1374. تاریخ اساطیری ایران . تهران: سمت.
2-      ابوالقاسمی، محسن.1383. شعر در ایران پیش از اسلام.تهران: طهوری.
3-      پورداوود. ادبیات مزدیسنا، یشتها، ج 1 .بمبئی: از سلسله انشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.و انجمن ایران لیگ بمبئی.
4-      تقضلی ، احمد. 1376.تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام . به کوشش ژاله آموزگار .تهران: سخن.
5-      زرشناس ، زهره. 1384. میراث ادبی روایی در ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
6-      ————. 1385. زبان و ادبیات ایران باستان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.





برگرفته از تارنمای برساد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *