آبانگان

جشن آبانگان

جشن های ماهانه

جشن آبانگان فرخنده باد
آبان روز از ماه آبان در گاهشمار زرتشتی برابر با چهارم آبان ماه خورشیدی

آبانگان یکی از جشن‌های ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهید که ایزد آب‌های روان بوده است، برگزار می‌شده است. زمان برگزاری این جشن در آبان روز از آبان برابر با روز چهارم آبان بوده است.

آبان (نام ِ دیگر ِ ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه/اَناهیتا) ایزدْبانوی ِ آبهای روی زمین و نگاهبان ِ پاکی و بی آلایشی در جهان ِهستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، یکی از تابناک‌ترین چهره‌ها و یکی از کارآمدترین نقشْ وَرزان است و در اوستا، سرود بلند و زیبایی به نام آبانْ یشت با خیالْ نقش‌هایی دل پذیر، ویژهٔ نیایش و ستایش اوست:

اوست بَرومندی که در همه جا بلندْ آوازه‌است.

اوست که در بسیار فَرّه مَندی، همچند ِ همهٔ ِ آبهای روی زمین است.

اوست زورمندی که از کوه ِ هُکَر به دریای ِ فراخْ کرت ریزد. من — اهوره مَزدا — او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه بخش و نگاهبان باشم

ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.

در اسطوره‌های ایرانی گفته می‌شود که در این روز زَو پادشاه ایران بر افراسیاب پیروزی یافته و او را از سرزمین خویش راند و نیز در این روز پس از پنج یا هفت سال خشکی باران آمده‌است.

 

 

————————————————————————————————-

جشن آبانگان          

مهربان پولادی  

۰۳ آبان ۱۳۸۷

نیاكان گرامی ما بدون تردید شادترین مردمان جهان بودند و رسم شادزیستی را اشوزرتشت برای آنان برجای گذاشت برابری  نام روز و ماه یكی از این بسیار جشنهاست .روز دهم آبان در گاهشماری زرتشتی، آبان روز نام دارد که به نام آب و فرشته آب است . آب که آبان جمع آن است ، در اوستا و پهلوی آپ و در سانسکریت آپه می باشد . آبـان یشـت، پنجمین یشت و یكی از كهـن‌ترین یشت‌های اوستـا بـا نام‌های اَرِدْویسور یشت و آنـاهید یشت نیز نامیده شده و در بزرگداشت و ستایش «اَرِدْویسـورَه اَنـاهـیـتَـه»، سروده شده است. این نام به گونه‌های: «اَناهیت»، «اَناهید»، «آناهید»، «آناهیت»، «آناهیتا» و «ناهید» نیز آمده است. «اَرِدْویسورَه اَناهیتَه» پیش از آنكه در دوره‌های بعدتر به ایزدبانوی بزرگ آب‌ها تبدیل شود، نامی برای یك رود و یك ستاره بوده است. «اَرِدْوی» یا «اَرِدْویسورَه» نام یك رود، و «اَنـاهـیـتَـه» نام یك ستاره و نیز لقب آن رود بوده‌اند.  رود «اَرِدْوی» همان رود «آمودریا» بوده است كه بزرگترین، پرآب‌ترین، طولانی‌ترین و پهن‌ترین رود همه سرزمین‌های ایرانی به شمار می‌آید. این رود در مسیر 2540 كیلومتری خود از شعبه‌ها و دریاچه‌ها و بركه‌ها و آبشارهای بسیاری برخوردار می‌شود. «آمودریا» با نام «پنج‌آب»، از بلندی‌های «هُـكَـر» به دریای «فراخكرت» روان می‌شود. بلندی‌های «هُكَر» ظاهراً همان كوه‌های سر به آسمان كشیده «پـامـیـر» است  و دریای فراخكرت همان دریای مازندران است كه در دوران باستان آب آمودریا مستقیماً به آن می‌ریخته است.

 

عنصر آب مانند عناصر اصلی دیگر ( آتش و خاک و هوا ) در آئین قدیم مقدس است و آلودن آن گناه می باشد و برای هریک از آنها فرشته مخصوصی تعیین شده است . به گواهی اوستا و نامه های دینی پهلوی ، ایرانیان آخشیج های چهارگانه را که اساس اولیه حیات است می ستودند و اکنون هم زرتشتیان آنها را پاک می دانند و مانند سابق بنام فرشته ای هریک از آنها را می ستایند . در بندیک و دو کرده هشت هفتن یشت بزرگ می گوید : ” به سرچشمه آب درود می فرستیم ، به گذرهای آب درود می فرستیم ، به کوههایی که از بالای آنها آب جاری است درود می فرستیم ، به دریاچه ها و استخرها درود می فرستیم . ” در یسنا شصت و پنج بند ده اهورامزدا به اشوزرتشت می گوید : ” نخست به آب روی آور و مراد خویش از آن بخواه ” . باید متوجه بود فرشته آب نیز به همین نام می باشد و به احترام این فرشته باید آب را پاک نگاهداشت و آنرا به نیکی ستود . در ویشتاسب یشت بند هشت گوید : ” آب فرایزدی بخشد به کسی که او را بستاید . در جشن آبانگان ، پارسیان بویژه زنان در کنار دریا یا کنار رود فرشته آب را نیایش می کنند . ایرانیان قدیم آب را مقدس می دانستند و هیچ وقت آنرا آلوده نمی کردند و آبی را که از اوصاف سه گانه اش ( رنگ و بوی و مزه ) تغییر می یافت برای آشامیدن و شستشو به کار نمی بردند .

 

استرابون جغرافی نویس یونانی گوید : ” ایرانیان در آب جاری خود را شستشو نمی دهند و در آن لاشه و مردار نمی اندازند و عموماً آنچه ناپاکی است در آن نمی ریزند ” . به روایتی دیگر  در این روز زو پسر طهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهی رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهای هفتگانه خبر رسید که فریدون بیوراسب ( ضحاک ) را اسیر کرده خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را مالک شوند ” .

 

مانند آب پاك و روان باشید جشن آبانگان خجسته باد.

مهربان پولادی

برگرفته از اوستای كهن

 

——————————————————————–

آبانگان جشن آبهای روان    

فریدون بهرامیان  

۰۴ آبان ۱۳۸۷

می ستاییم آبهایی را که در زمین می جوشند چه آنهایی که جریانشان کند وچه آنهای که جرینشان تند است آن آبهایی که خدا داده و به سهولت جاری می شوند و قابل شناوری و پاک کننده و صفا بخشند و نعمت بزرگی هستند در دنیا (هفتن یشت کرده چهارم)

آبانگان جشنی است ملی و سنتی که در روز آبان از ماه آبان که به نام آب و فرشته ی آب است برگزار می شود .

آبان که جمع آب است در اوستای پهلوی آپ و در سانسکریت  آپه(apa) می باشد این آخشیج(عنصر) مانند دیگر آخشیج ها (آتش ،هوا،خاک) در آیین ایرانیان باستان مقدس است و آلوده کردن آن گناه می باشد و امروزه ما زرتشتیان آنها را پاک می دانیم و مانند گذشته به نام فرشته ی آنها ، هریک از آنها را گرامی می داریم.

هرودت می گوید :ایرانیان در میان آب ادرار نمی کنند و آب دهان خویش را در آن نمی اندازند و دست در آن نمی شویند .

استرابون جغرافی نویس یونانی می گوید: ایرانیان در آب جاری خود را شست وشو نمی دهند و در آن لاشه و مردار نمی اندازند و عموما” آنچه که ناپاک است در میان آن نمی ریزند .

حتی از گناهان آن زمان که توسط موبد آذرپاد مانتره سپند در پتت (صفحه ی 172 کتاب موبد اردشیر آذر گشسب))آمده به شکل زیر است :

آب را از سرچشمه نابود و آلوده کردن و به آب چیزهای ناپاک ریختن دست شوین(ناشتا) درآب نهر یا جوی آب روان شستن -زنان ناپاک دست به آب روان زنند -موی و ناخن در آب روان ریختن  که آمده است:

با انجام این ناشایستی ها خرداد امشاسپند از آن شخص آزرده و ناخشنود می شود. به احترام فرشته ی آب، آب ها را پاک  نگه می داشتند که نگهبانی فرشته ی آب با فرشته ی مقدس خورداد است. علاوه بر او دو فرشته ی مقدس دیگر یکی به نام آپام نپات و دیگری آناهیتا نگهبان آب می باشند .

بخش بزرگی از کتاب اوستا ((آبان یشت)) (یشت پنجم) که یکی از باستانی ترین یشت ها می باشد به این ایزد بانو ((آناهیتا)) اختصاص دارد در این یشت آمده است که او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربندی تنگ بر میان بسته و به جواهر آراسته و ….

و گل نیلوفر آبی ((لوتس)) ویژه ی  این ایزد بانو است و دلیل این همه سنگ نگاره از این گل در تخت جمشید و جاهای دیگر چیزی جزء بزرگداشت او، و نمایش حضور فراگیرش در زندگی ایرانیان نمی توان باشد .

و اما فلسفه ی پیدایش این جشن را در داستانی اسطوره ای نقل می کنند که مانند دیگر اساطیر کهن به تاریخ باستان ایرانیان باز می گردد که در باره ی پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پی جنگ های طولانی بین ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریز ها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ، پسر طهماسب که زو (( در اوستا اوزوه آمده ))  نام داشت، دستور داد تا کاریز ها و نهر ها را لایروبی کنند و پس از لایروبی ، آب در کاریز ها روان گردید وایرانیان آمدن آب را جشن گرفتند.

در روایت دیگر آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و در آن زمان جشن آبانگان پدید آمد، زرتشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها می روند و پس از آن برای گرامیداشت فرشته ی آب ها به کنار جویها و نهرها می روند و اوستای آبزور که آب و آبان تعلق دارند را که توسط موبدان خوانده می شود اهورامزدا را ستایش و در خواست فراوانی آب می کنند در این بخش می پردازیم به گفته ی موبد رستم کاووسیان زاده در رابطه با آبانگان:

در حدود 30 سال پیش بانوان زرتشتی در روز آبان گرد هم می آمدند و برنامه هایشان خواندن آتش نیایش و آبزور و تندرستی بود و در روز آبان از ماه آبان((جشن آبانگان)) کنار رودخانه یا آب روانی می رفتند و مراسم دینی را برگزار می کردند که البته همراه با چک و دوله و مشاعره بود .

 در اواخر بانو سوسن ورجاوند این جشن گرامی را در خانه ی پدرییشان بصورت خواندن اوستای تندرستی و …. در پایان اوستا پذیرایی ویژه ی زرتشتیان ((آش و سیرگ)) انجام می شد. 

منبع:

یشتهای استاد ابراهیم پورداود

————————————————————————-

فردا جشنی برگزار می‌شود به پاسداشت «آب»

● اگر دردم یكی بودی چه بودی

 

میترا دهموبد :

 

آبان، ماه آب‌ها است. ماه ایستادن و گوش دادن به نجوای آب، به آن‌چه می‌سراید و می‌رود، به آوایی كه هزاران سال، آرام دل زمین و زمینیان بوده‌است.

چهارم آبان‌ماه، در هنگامه‌ای كه ماه آبان با روز آبان، برابر هم می‌رسند، جشنی به پا می‌داریم با نام آبانگان، جشن پاسداشت آب‌های روان.

آبانگان جشن ستودن آب است، جشنی كه در آن، یك‌بار دیگر اما استوارتر از هر بار،آب را معنا می‌كنیم، زمزمه می‌كنیم و می‌شنویم.

دست‌ها را به آسمان برمی‌داریم و از خداوند می‌خواهیم تا ما را در پاسداشت این داده‌ی نیك اهورایی(خدایی)، یاری دهد. چشم را به آسمان می‌دوزیم و از ابرهای كوچك و بزرگ این پهنه‌ی نیلی‌رنگ، می‌خواهیم تا بر این سرزمین خشك وتشنه ببارند.

جشن آبانگان، هنگامه‌ای است كه به خود باید ایست دهیم و بپرسیم كه آیا آب، این مایه‌ی زندگانی و شادابی را پاس داشته‌ایم؟

می‌گویند كه در پی جنگ‌های دور و دراز میان ایران و توران، افراسیاب تورانی، دستور داد تا كاریزها و نهرها را ویران كنند. پس از پایان جنگ، پسر تهماسب كه «زو»، نام داشت، دستور داد تا كاریزها و نهرها را لایروبی كنند. لایروبی انجام شد و آب، دوباره روان. می‌گویند؛ ایرانیان روان شدن آب را جشن گرفتند و آبانگان نهادند.

و البته برپایه‌ی داستانی دیگر می‌گویند؛ ٨ سال، خشكسالی، چیره بود تا آن‌كه در آبان‌ماه، باران باریدن گرفت و آن‌هنگام، جشن آبانگان پدید آمد.

به گمانم هریك از این داستان‌ها، پیامی با خود دارند كه سال‌هاست به دست فراموشی سپرده‌ایم، از یاد برده‌ایم كه سرزمینمان، سرزمینی خشك است، ارزش و جایگاه آب، فراموشمان شده و از یاد برده‌ایم رنج تشنگی و بی‌آبی را.

چندگاهی است كه گوش‌هایمان نمی‌شنوند و چشم‌هایمان نمی‌بینند. نمی‌دانم كه خوابیم یا خود را به خواب زده‌ایم. دیگر نه زمین را می‌شنویم و نه آب را.

آب را گل می‌كنیم و در فرودست انگار، زمین را به یغما برده‌ایم. در خانه‌هایمان نشسته‌ایم و درها و پنجره‌ها را به روی فریادهای هشدار بسته‌ایم. انگار نه انگار كه آب‌های زیرزمینی، اكنون دارند واپسین، نفس‌هایشان را می‌كشند و ما رمقشان را كشیده‌ایم. انگار نه انگار كه كسانی كه فردا و فرداها بر این زمین خواهند زیست، فرزندان خودمان، همان جگرگوشه‌هایمان، هستند.

می‌دانم كه شما هم می‌دانید كه چه بر سر آب، شیره‌ی جان زمین و مایه‌ی زندگی خود آورده‌ایم. گواه تاراجی كه كرده‌ایم، زمین‌های بایری است كه روزی، روزگاری سبز بودند و پربار. گواه یغماهایمان، كشاورزان آواره‌ای هستند كه روزی روزگاری، هكتار‌هكتار، زمین زیر كشت داشتند اما هنگامی‌كه آب خشكید، پریشان بیغوله‌های شهری شدند تا شاید نانی به كف آورند.

هر روز بامدادان، شیر آب را كه باز می‌كنیم، بیشتر و بیشترش كه می‌كنیم، باز هم توهم، دامنمان را می‌‌گیرد، گمان می‌بریم كه بر اقیانوسی از آب شیرین نشسته‌ایم كه برایش، پایانی نیست. زیر دوش آب‌ گرم حمام، ساعت‌ها می‌نشینیم و در خواب و خیال، غوطه می‌خوریم، به گمانمان تا جاودان، از این دوش،‌ آب می‌بارد.

هزاران سال، آدمی بر این كره‌ی خاكی، زیست اما به اندازه‌ی دو سده‌ی كنونی، آب و زمین را تاراج نكرد.

درختان را بریدیم و به جایش، خانه ساختیم. با قطع درختان از منابعی كه در راه آسودگی و تندرستی زمین و زمینیان، كارشان تولید اكسیژن بود، كاستیم. با ساخت خانه‌هایمان، روزنه‌های تنفس زمین‌را گرفته‌ایم. با خودروهایمان و با دودكش كارخانه‌‌هایمان، دود به حلقوم آسمان فرستاده‌ایم اما هنوز هم خود را به بی‌خبری و به خواب زده‌ایم.

سوراخ شدن لایه‌ی ازن را رقم زدیم اما به‌جای آن كه دریابیم كه چرا سوراخ شد، از اشعه‌ی آسیب‌رسانی می‌گوییم كه در پی این سوراخ شدن، بر پوست‌هایمان آسیب می‌رساند. راه‌ چاره را در زدن كرم‌های ضدآفتاب یافته‌ایم و هنوز هم بر همانیم كه بودیم، هنوز هم آب، خاك و هوا را بی‌خیالیم.

ترك‌های این زمین تشنه به چشممان نمی‌آید. از گرمی هوا و زمین می‌نالیم اما هنوز باور نداریم كه بانی‌اش خودمان بوده‌ایم. بی‌بارانی آسمان و تشنه‌كامی زمین را می‌بینیم اما هنوز هم خود را به خواب زد‌ه‌ایم.

جشن آبانگان در راه است، شاید آبانگان فرصتی باشد تا بایستیم و به خاك بی‌آب سرزمینمان به آبی آسمان بی‌ابر این دیار بنگریم و از خود بپرسیم كه راستی چرا در این سرزمین، كه از همه‌ی شیرها، شلنگ‌ها و دوش‌هایش، باران می‌بارد، مردمانش در گذشته، در هر كجای این سرزمین از هر قوم و به هر زبان و لهجه، این‌همه دعای باران و آیین‌های باران‌خواهی‌داشته‌اند؟

 

————————————————————————————————-

آبـان ماه

چهارم آبان/ آبان روز
روز جشن بزرگ «آبانگان» در گرامیداشت ستاره روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه/ آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اَرِدْوی/ آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزد بانوی بزرگ «آب‌»ها در ایران.

دوازدهم آبان/ ماه روز
برابر با سیزدهم تـیرمـاه تقـویم طبری و روز جشـن تـیرگان در مازندران که «تیرماهِ سیزه شو» نامیده می‌شود.

پانزدهم آبان/ دی به مهر روز
جشن میانه فصل پاییز و زمان گاهَنباری بنام «اَیـاثْـرِم» در اوستایی «اَیـاثْـرِمَـه» به معنای «آغاز سرما».

بیست و هفتم آبان/ آسمان روز
برابر سیزدهم تـیرماه دَیـلمی و روز جـشن تیرگان در گیـلان کـه به نام «تـیرجـشن» و «گالشی جشن» شناخته می‌شود.

نوروز

نوروز

زجمشید و نوروز یاد باد        به ایران دل مردمان شاد باد

همچنین ببینید : جشن ها ، نیایش نوروزی ، برگرفته از اوستا ، نوروز می آید ، تاریخ در نوروز ، نوروز در تاریخ ، خوان نوروزی ، سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی ، نمادهای مادی امشاسپندان بر سر سفره نوروز ، نوروز تابستانی ، نوروز در شاهنامه ، نوروز، جشنی جهانی با ریشه‌ی ایرانی ، نوروز در شاهنامه ، نوروز و شاهنامه ، از هفت شین تا هفت سین ، هفت چین نمادی از همه چیز

 

نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن می‌گیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.

بنا به پیشنهاد آذربایجان،مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهانی عید نوروز، با ” ریشهٔ ایرانی ” به‌رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند توصیف شده‌است.

پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده‌بود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.


زمان نوروز 

جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.

در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.


واژهٔ نوروز

واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو»(تازه – جدید.اکنون) و «روز»(رووز-رز-روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است.

امروزه در فارسی این نام در دو معنی به‌کار می‌رود:

۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری(برابری شب و روز) و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»

ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می‌کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو می‌نامیدند.


واژه نوروز در الفبای لاتین
در متن‌های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می‌شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.

اما به باور دکتر احسان یارشاطر بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می‌شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم‌اکنون در نوشته‌های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می‌رود.


پیشینه

منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.


جغرافیای نوروز

منطقه‌ای که در آن جشن نوروز برگزار می‌شد، امروزه شامل چند کشور می‌شود و همچنان در این کشورها جشن گرفته می‌شود. برخی آیین‌های نوروز در این کشورها با هم متفاوت‌اند. مثلاً در افغانستان سفره هفت‌میوه می‌چینند؛ اما در ایران سفره هفت سین می‌اندازند.

جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل می‌شود.

همچنین کشورهایی مانند مصر و چین جزو سرزمین‌هایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته می‌شد، اما امروزه جشن‌هایی مشابه جشن نوروز در این کشورها برگزار می‌شود.

در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد.

در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد با تصویب یک قطعنامه در مقر سازمان در نیویورک، عید نوروز را به عنوان روز بین‌المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت.


آیین‌ها 

خانه‌تکانی

خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشتر مناطقی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود.

آتش‌افروزی
رسم افروختن آتش، از زمان‌های کهن در مناطق نوروز متداول شده است. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخش‌هایی از افغانستان، این رسم به‌صورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبه‌سوری نام دارد. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است.

همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بام‌ها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است.

سفره‌های نوروزی
سفره‌های نوروزی یکی از آیین‌های مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن می‌گیرند. در ایران، بسیاری از نقاط جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان، سفره هفت سین پهن می‌شود. در این سفره هفت چیز قرار می‌گیرد که با حرف سین آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و … به هفت سینی که چیده می‌شود معانی خاصی نسبت داده‌اند. مثلاً سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفته‌اند.سفره نوروز از زمانهای کهن بوده اما به این صورت بوده است که سفره ای را پهن می کردند و در بشقابهای سفالی و یا فلزی آنواع آجیلهای خشک شده مانند توت خشک – برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک(پخته شده و خشک شده لبو)و عسل و سر شیر خشک شده، کلوچه، گعگ (کیک) قطاب و نان سرموکی و … می گذاشتند تخم مرغ رنگ شده حتما در سفره وجود داشت. در این سفره بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی داشت مانند تخم مرغ و آیینه ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بودو هر زمان که تمام می شد بلافاصله صاحبخانه ظروف را مجدد برای میهمانان جدید پر می کرد. اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد پدیده جدیدی است به نظر می‌رسد گذاشتن هفت جزء آغازشونده با حرف سین در سفرهٔ نوروزی پدیده‌ای است که در اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینهٔ تاریخی ندارد، بلکه توسط رسانه‌ها فراگیر شده است.ضمنا مردم قبل از نوروز به حمام می رفتند و شلوغ ترین روزهای سال گرمابه ها چند روز سال نو بود گرمابه که معمولا با چوب و هیزم در (گرخانه)GOr khaneh یا آتش خانه آب حمام را گرم می کرد حتما یک ذخیره خاص چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره می کرد. شب نوروز همه پلو یا چلو خورش می خوردند بسیاری از خانواده ها سالی فقط یکبار می توانستن چلو خورش بخورند و انهم شب نوروز بود.از این پلو برای فقرا، سلمانی(آرایشگر)و حمامی(مسئول آتش حمام)و برای کدخدا و ملای هر محل هم پیشکش می بردند.

پهن کردن سفرهٔ نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری به‌ویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفرهٔ امروزی می‌شود از ماهی و تخم مرغ رنگ‌شده یاد کرد. 

علاوه بر این، سفره هفت شین در میان زرتشتیان، و سفره هفت میم در برخی نقاط واقع در استان فارس در ایران متداول است. در جمهوری آذربایجان عدد هفت اهمیتی ندارد و بر روی سفره‌های نوروزی خود، آجیل قرار می‌دهند.

غذاهای نوروزی
یکی از متداول‌ترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته می‌شود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه می‌شود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند، این غذا طبخ می‌شود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیین‌های خاصی همراه است. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را به‌صورت دسته‌جمعی و گاه در طول شب می‌پزند و درهنگام پختن آن سرودهای مخصوصی می‌خوانند. به‌طور مثال در افغانستان در یکی از مشهورترین ترانه‌ها، این بیت مکررا خوانده می‌شود.

پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. به‌طور مثال در بخش‌هایی از ایران؛ سبزی پلو با ماهی در شب عید، در افغانستان سبزی چلو با ماهی, در ترکمنستان؛ نوروزبامه، در قزاقستان؛ اویقی آشار، در بخارا؛ انواع سمبوسه پخته می‌شود. به‌طور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقه‌ای که نوروز جشن گرفته می‌شود مرسوم است و هر منطقه‌ای غذاها و شیرینی‌های مخصوص به خود را دارد.

دید و بازدید 
دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنت‌های نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن می‌گیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است.

مسابقات ورزشی
برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیین‌هایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار می‌شود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازی‌ها و سرگرمی‌های ویژه‌ای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار می‌کنند. برپایی جنگ خروس و شاخ‌زنی قوچ‌ها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار می‌شود.


طبیعت‌گردی
مردم ایران روز سیزدهم فروردین، به مکان‌های طبیعی مانند پارک‌ها، باغ‌ها، جنگل‌ها و ماطق خارج از شهر می‌روند. این مراسم سیزده‌به‌در نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه و گفتن دروغ سیزده است. مراسم سیزده‌به‌در در مناطق غربی افغانستان ازجمله شهر هرات نیز برگزار می‌شود. با وجودی که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملاً کسب و کار خود را تعطیل می‌کنند. مردم این منطقه همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری می‌کنند.

یکی دیگر از آیین‌های نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گل‌گردانی و بلبل‌خوانی است. گل گردان‌ها از دره و تپه و دامنهٔ کوه‌ها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرا رسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده می‌دهند.


نوروزخوانی
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونه‌ای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشته‌است. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استان‌های مازندران و گیلان است. در نوروز خوانی افرادی که به آن‌ها نوروز خوان گفته می‌شود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره‌گردی به شهرها و روستاهای مختلف می‌روند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می‌خوانند. این اشعار اکثرأ به زبان‌های طبری و گیلکی می‌باشد. این اشعار بیشتر بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده می‌شود.


جشن جهانی نوروز 

در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند گردهم می‌آیند و این آیین باستانی را گرامی می‌دارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است.


روز جهانی نوروز

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامه‌ای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستین‌بار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی به‌عنوان یک مناسبت بین‌المللی به رسمیت شناخته شد.

—————————————————————-

نوروز پیروز     

مهرداد قدردان  

۲۹ اسفند ۱۳۸۸

 

علم دولت نوروز به صحرا برخاست

             زحمت لشکر سرما ز سَرِما برخاست

بر عروسان چمن بست صبا هر گهری

             که به غواصی ابر از دل دریا برخاست

                   سعدی

نوروز پیروز از راه رسید.

 

 نیاکان خردمند ما اساس زندگی را بر جشن و شادی بنیاد نهاده و به میراث به ما سپرده اند جشن همان یسن اوستایی از ریشه یز YAZ است که به معنای ستایش و پرستش بوده و جالب اینکه با شادی و شادمانی عجین است و مترادف آن قرار می گیرد و از گاه باستان اینگونه بوده است و برای همین داریوش بزرگ اهورامزدا را پس از ستایش بواسطه آفرینش انسان از برای آفرینش شادی آنهم برای آدمیان می ستاید. ستایش و نیایش خداوند دارای بار مینوی و شوند افزونی و پیروزی است و شادی نیز نیروبخش و سازنده بوده و هم پیوندی این دو سبب همازوری و هم افزایی می گردد.

 

 یکی از بزرگترین جشن های ملی ما آریاییان و پارسی زبانان جشن زیبا و پویای نوروز است که ریشه در سده ها دیرینگی دارد و بر اساس پژوهش دکتر مهرداد بهار شاید نوروزاز بومیان ایران به بین النهرین و آسیای غربی رفته باشد. این جشن به شوند کارکرد ویژه اش ، جشنی ملی قرار داده شده و پیروان ادیان گوناگون در سرزمین بزرگ ایران آنرا به نیکی پذیرفته و بر پایداری آن کوشیده اند و به همین روی ویژگی پیروز را بر خود دارد. و با هم خوانی و پیوندش با آغاز بهار و زیبایی طبیعت یکی از شادی بخش ترین جشن هاست و امسال نیز با جهانی اعلام شدن آن, این ویژگی دوچندان شده و به قول فرخی سیستانی « بهار امسال پنداری همی خوشتر زپار آید» اما این جشن بزرگ در واقع یک مجموعه جشن است که با نزدیک شدن به آن ، جشن و مراسم های پیشواز و باگذر از آن جشن و آداب بدرقه را شاهد هستیم و در ششمین روز آن نیز نوروز بزرگ جشن زایش اشوزرتشت را برگزار می کنیم که هر کدام از این مراسم و آداب پیشین و پسین نوروز خود فلسفه برگزاری و کارکرد ویژه دارند.

 

پیش از نوروز ما پنجه کوچک و بزرگ را داریم که ده روز پایانی سال هستند و به آن فروردینگان(1) هم می گویند و از اشتاد ایزد و اسفند ماه آغاز و با وهشتوایش روز پایان می یابد که اوستای خواندنی این روزها همازور فروردینگان است.

 

 پنج روز دوم جشن گاهنبار چهره همس پت میدیم گاه است و گاه آفرینش انسان و این چهره گهنبار در گذشته اهمیت زیادی داشته است و به گفته شادروان دستور شهزادی مهمترین چهره و برگزاری گهنبارِ آن کرفه مندترین گهنبار بوده است زیرا مردمان از زمستان سخت و سیاه عبور کرده و در پایان سال کم آذوقه ترین زمان در طول سال بوده و آنان نیازمند دستگیری و هم نوایی و همازوری بوده اند و اصلا برخی اوستاشناسان «همس پت میدیم » را «همه رد شدن سپاه» معنی می کنند به این معنا که چون به گاه باستان نظام دامپروری و بعدا کشاورزی بین آریاییان مرسوم بوده و در آغاز دامپرور بوده اند در پایان زمستان و در همین زمان بزرگان عشیره مردان و اسبان و احشام خود را از تنگه ای عبور داده و خود بر فراز تنگه به شمارش می پرداختند و موقعیت و وضعیت خویش را در سال نو ارزیابی کرده و برای آن سال برنامه ریزی می کردند که به گفته دکتر دستغیب بهشتی تا پنجاه سال پیش از این، در میان عشایر فارسی عینا این عمل تکرار می شده است.

 

به هر روی جشن گاهنبارِ آخر سال مقدمه ای است برای پذیرگی جشن نوروز و در عین حال یاد درگذشتگان و خانه تکانی و پذیرایی از فروهر درگذشتگان که بنا بر باور آیینی ِ زرتشتیان ، در این روزها فروهر نیاکان به خان و مان و کاشانه خویش سر زده و خویشکاریِ فزون بخشی و پشتیبانی از خانواده های خود را به انجام می رسانند بر این باور ، فروهر یا فروشی از اجزای تشکیل دهنده وجود آدمی بوده و ذره ای از ذرات الهی است که برای راهنمایی روان بسوی اهورامزدا در وجود انسان به امانت گذاشته شده است و پس از مرگ ، بی آلایش و پاک به سرچشمه اصلی خود باز می گردد ولی نسبتش با روان ماندگار می ماند و روان مسئولیت پاسخگویی اعمال را در دوره زندگی گیتیایی در مینو بر عهده دارد و تا 30 سال رابطه اش را با گیتی حفظ می کند(برای همین تا سی سال مراسم سال درگذشته برگزار می شود) ولی بعد از آن یکسره سروکار با فروهر ، این جزءِ  پاکِ مینوی است و اوست که نگران و دلسوز خانواده و آیندگان خود است و فزون بخش و پشتیبان ،انجام وظیفه می نماید و گهنبار پنجه در واقع پذیرایی از فروهر و روان درگذشتگان است و مراسم به یاد آنها برگزار می شود و بازمانده این باور را در مراسم پنج شنبه آخر سال هم میهنانمان می بینیم.

 

 در پایانِ گهنبار و پنجه در «بامداد وه» یعنی بامداد نوروز پیش از سرزدن آفتاب بر بام ها آتش افروزی داریم که در حقیقت راهنمایی و همراهی و پذیرایی از فروهران درگذشته است که به خان و مان خود فرود آیند و با خود برکت (فزون بخشی) آورند و در آغاز سال نو مینوانه در کنار خانواده خود باشند و این آتش افزوری بامداد وه و این روشنایی بخش نوروزی که نشان از باور به اشا (اشه) هنجار و داد اهورایی حاکم بر جهان دارد و راستی و درستی و پاکی را گواست بعدها توسط هم میهنانمان به شب چهارشنبه آخر سال کشانده شد که هم اکنون زیر عنوان چهارشنبه سوری برگزار میشود که سوری آن پیوندی با سور و جشن ندارد و از واژه «سوخرَ» اوستایی به معنای سرخ است و یادآور سرخی آتش و آتش افروزی است و اما بعد از جشن نوروز جشن نوروزِ بزرگ یا جشن زایش اشوزرتشت این پیامبر نور و سرور و اندیشه است که ششمین روز بهار زایش یافت و چهل سال بعد در همین روز اعلام پیامبری و رهنمایی آدمیان نمود که در این ویژگی نوشتاری جداگانه فراهم آمده است.

 

پس از ششم فروردین یا «هفدرو» مراسم سیزده فروردین«سیزده بدر» را داریم که به گفته روانشاد دکتر بهار نشان از آیین اُرجی بومیان آسیای غربی و باورآشوب همگانیِ قدما دارد و روایت شده حتی بر این مبنا تا دوران صفویه در روز سیزدهم فروردین زنان بی روپوش و روبنده در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و مردمان به جشن و پایکوبی می پرداختند(2) و در دوره قاجار پولاک در سفرنامه اش یادآور می شود که:

 

«سرانجام روز سیزدهم فروردین یعنی آخرین روز عید فرا می رسد مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانه ها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می شوند و به باغ ها روی می آورند.»

 

اکنون در سیزده بدر مردم به دامان طبیعت، پارک، باغ و جنگل روی آورده و به شادی و گردش می پردازند و بر باوری پیشین سیزده نوروز را نحس می دانند و بدین وسیله نحسی و بدشگونی را از خود دور ساخته و با پایان یافتن تعطیلات نوروزی به پذیره کامل سال نو رفته و زندگی عادی را از سر می گیرند اما در ویژگیِ این باورِ نحوست و بدشگونی سیزدهم فروردین دلایلی را بر شمرده اند که در زیر به آنها اشاره می شود:

 

1.بنا بر اساطیر ایرانی عمر جهان دوازده هزار سالِ اساطیری است که در پایان آن ، جهان را آشوب فرا می گیرد و رستاخیز (ایریستَ آخَئِز=برخاستن مرده، مرده خیزان) انجام می شود که در این زمان بی نظمی و در هم ریختگی بیداد می کند و دوازده روزِ فروردین نیز به پیروی از دوازده هزار سالِ آرامش فرض شده و آخرش را چون آشوب پایان دوازده هزار سال تصور کرده و مردمان بر پایه این باور اسطوره ای به دامن صحرا و طبیعت پناه می برند تا در کنار هم بوده و با شادی و خوشگذرانی دلهره این آشوب را به فراموشی سپرده و از پریشان حالی احتمالی این روز که برابر پایان جهان تصور شده به دور باشند.

 

2.نحسی و بدشگونی سیزده را برخی بر اساس ذهنیت انسان اولیه می دانند چون این انسانها بر پایه محاسبات ابتدایی خود می دیدند که دوازده بار که ماه خالی و پر می شود(یعنی یکسال) آنان به یک فصل و زمان خوب و پر برکت به فراخی و غذای دلخواه، شکار عالی، آذوقه فراوان یا آب و هوای دلپذیر می رسند و بعد از آن یعنی رسیدن به سیزده خارج شدن از دور است و آغاز تنگی و سختی و در مضیقه بودن و این برایشان خوش یمن نبود و آن را دوست نداشتند و این را برخی زمینه ذهنی نحوست سیزده می دانند.

 

3. سیزدهم فروردین روز تیر یا تشتر است که این روز یادآور روز تیر ایزد و تیرماه ، روز جان فشانی آرش کمانگیر، پهلوانِ جان بخش ایرانی است و برابر گاه شماری باستان روز سیزدهم هرماه تیر روزاست برخی بر این باورند که شاید بتوان این واقعه را زمینه ای برای بدیمنی سیزده برشمرد.

 

نکته درخور این است که مردم در این روز بیشتر در اندیشه شادی و گردش و همنشینی با یکدیگرند تا نحس اندیشی سیزده و کار دیگری که در این روز توسط جوانان و به ویژه دختران دم بخت انجام می شود سبزه گره زدن است که پژوهشگران ریشه این کار را در ساختار وجودی مشیه و مشیانه نخستین زوج بشری می دانند که از دو ساقه ریواس بهم پیچیده و با بن مایه گیاهی پدید آمده اند و به پاس آفرینش آنان و پیوند این دو و پدیداری نسل آدمی سبزه ها را گره می زنند و بخت گشایی و ازدواج و پیوند و همسرنیك  را آرزو می کنند.

 

در پایانِ سلسله جشن های نوروز جشن فروردینگان«فرودگ» را داریم که جشنی ویژه بزرگداشت روان و فروهر درگذشتگان است.

 

 واژه فروردین برگرفته از واژه فروهر بوده و این ماه ویژه فروهران  و بزرگداشت آنان است و با برگزاری جشن فروردینگان در حقیقت پاسداشت و بدرقه نهایی فروهران انجام می پذیرد که معمولا این مراسم در آرامگاه ها برگزار می شود و شایان توجه اینکه برای درگذشتگان مراسم سوگواری وجود ندارد و در روز جشن یاد و ویر آنها مرسوم است.

 

و به اینگونه جشن های آغازین سال نو پایان می پذیرد. لزوم یادآوری است که در گذشته و اکنون نیز در برخی نقاط کشور پهناورمان آداب و رسومی ویژه نوروز چون میرنوروزی، قاشق زنی، فالگوش نشینی، فال کوزه، آب پاشی بازی و نمایش های نوروزی و گردش و شادی فزایی حاجی فیروز (که نماد بازگشت سیاوش این ایزد گیاه شهید شونده به دنیا است) انجام می شده و می شود که پرداختن به آنها در این مجال نمی گنجد.

 

اهورامزدا نوروز را بر ایرانیان و جهانیان خجسته گرداند و سال آینده را سالی پربار وهمراه با شادی و مهر و پیروزی و همازوری برای همگان قرار دهد.

 

چنین باد

 

(1)اردشیر آذرگشسب، خرده اوستا- چاپ راستی 1371-رویه 177

(2) پولاک ادوارد یاکوب، سفرنامه: ایران و ایرانیان ترجمه کیکاوس جهانداری- خوارزمی 1361-رویه 255

 ————————————————————————————————————-

نوروز بزرگ    

مهرداد قدردان  

۰۶ فروردین ۱۳۸۹

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم   

                  دولت در این سرا و گشایش در این در است

                                حافظ «دل»

نوروز آمد و سرسبزی و خرمی از راه رسید جهان تازه شد و جان آدمیان آمادگی یافت که اگر روان فرمان دهد فرشگی پیشه کند.

نوروز که همگان به پیشوازش شتافته اند و خانه و کاشانه و شهر و دیار را برای تشریف فرمایی قدومش به گل و سبزه آراسته اند و به برکت رسیدنش خوان نوروزی گسترانیده اند، خود پیش درآمدی است بر نوروز بزرگ، آمدنِ این تازگیِ جهان خبر از نزدیکی و در پیش بودن زایشِ تازگی بخشی دارد که به گاه زایش و آمدنش به گیتی «آبها و گیاهان شادمان شدند، به هنگام زایش و بالش او آبها و گیاهان بالیدند، به هنگام زایش و بالش او همه آفریدگان سپند داده کامیابی مروا زدند»(1) آری نوروز پیروز با همه بزرگیش آمده است تا بگوید که نوروزی دیگر در راه است نوروزی جان بخش، نوروزی شادی افزای ، نوروز بزرگ ، خورداد و فروردین ، ششمین روز بهار زایش پیامبر نور و سرور و اندیشه اشوزرتشت مهر اسپنتمان، خردمند خردورزی که برای گیتیان از مینو، مانتره سخن اندیشه برانگیز آورد، مردی از جنس نور و روشنایی که پایه کار خود را بر «من» آدمی نهاد و خود مانترن شد و مانتره را جاودان برای بشریت به ارمغان آورد و پیشکش نمود.

 

 ازخداوندی مهربان که دوست و پدر و برادر همه ماست سخن به میان آورد او را به نیک ترین صفات ستود و از عشق به او گفت او را خداوند  جان و خرد «اهورامزدا» نامید از اهورایی او و از مزداییش سخنها به یادگار گذاشت از داد و هنجارش بر گیتی و مینو بیانی دلنشین آورد از اشه این جانِ جهان، داد اهورایی، داد سخن داد. می شود گفت شیواییِ بیان با شیواییِ گفتار او در گاهان شناسانده می شود چون دوست و معشوق او اهورامزدا شیوایی بیانش داده است. از فرشه گفت تازگی، تازگی این رمز پایداری و شادی و دلخوشی آدمیان بر این گستره خاکی، او تازگی در اندیشه و کردار و گفتار را از بایستنی ها شمرد و بر رعایت آن در دو بعد گیتی و مینو پای فشرد او خود را سوشیانت نامید یعنی سودرسان و نجات بخش و گفت و فرمودکه باید همگی سودرسان باشیم و نجات بخشِ یکدیگر از بدیها و پلیدیها. نکاتی بدیع و تازه را پیش روی ما گذاشت و در دسترس برای ورزیدن و ورزش مینوی از جمله اینکه آفریدگان اهورامزدا همگی نیک اند و درست و پاک و آن اندیشه آدمی است که زشت و زیبا، نیک و بد، پاک و ناپاک را تشخیص می دهد و دسته بندی می كند. بدی و ناتوانی را هرگز به اهورامزدا نسبت نداد او گفت و فرمود اگر بدی را ما آدمیان تشخیص می دهیم این ریشه در اندیشه و طرز نگرش ما دارد. سپنته من و انگره من هر دو وابسته به «من» هستند و كردار، برخاسته از اندیشه است و برای همین است که تاکید داشت اول اندیشه را نیک گردانیم که سپس گفتار به نیکی خواهدگراید و سپس تر کردار. او جهان را آفریده نیک اهورامزدا دانست و  بخشش های(نعمات) اهورایی را در پهنه گیتی شایسته بهره بردن دانست اما با بزرگداشت چهار آخشیج، زهد و گوشه نشینی را خوار دانست و واسطه و حاجب و دربان برای خداوند هستی بخش قرار نداد و خداوند را دوست آدمیان شمرد و او را نیز دارای خویشکاری معرفی کرد که عمل به اشه است و اصلا خویشکاری یعنی انجام وظیفه در راستای اشه. پس او آقا بالاسر خشن و ارباب زورمدار نیست که کرپن ها و کویها می شناساندنش، و بهشت و دوزخ ساز قلدری نیست که در کمین اشتباه آدمیان باشد اصلا بهشت و دوزخ نیز وابسته به «من» هستند و آفریده منش آدمی : وهیشتم منو، اچیشتم منو. زرتشتِ اشوگفت که آدمیان همکار خدایند نه بنده او. در بن و پایه  او اولین بار وحدت وجود را مطرح کرد و گفت که آفرینش اهورایی با خود اهورامزدا بوده است و کشف ما از آفرینش در واقع به رویت رسیدن جلوه ای از جلوه های خداوند است که خود پرده حجابش را به کنار زده است. وحدت شهود را میان کشید و گفت و فرمود که «آترسچا» رمز ماندگاری خدا و پشتوانه شناخت «من» است در شناسایی خداوندگار و این رمز و راز و کارکرد عارفان گشت و اینان اهل دل شدند.

 

 گفت و فرمودکه با اندیشه «من» پی به وجود خدا توان برد ولی برای شناخت کاملش دل باید که پای به میان نهد و میدان داری کند آتش دل«آترسچا»ست که شیدایی و شور مینوی بنیان گذارد و جان را مقیم کوی دوست سازد و نیروی اندیشه و دل است که رهنمون به سرچشمه دانایی و جاودانگی است.

 

تازه تر از تازه اینکه یک نکته جان بخش آورد: «اوشتا اهمایی یهمایی، اوشتا کهمایی چیت» خوشبختی خود را در خوشبختی دیگران جستن ، نکته ای در خور اندیشه و تامل.

 

 رمز خوشبختی داشتن پول و ثروت و زیبایی و جاه و مقام نیست تنها در فکر خوشبختی دیگران بودن است اصلی برای همه دوران زندگی بشر و برای همه آدمیان ، اصلا ذات بشر اجتماعی است و در کنه وجودش شادی و خوبی را مایل است که تقسیم کند تنهایی و خوشباشیِ فردی را دوست ندارد و در کل مگر آدم می تواند به قول موبد دانا شهزادی میان کوخ نشینان کاخی برای خود بسازد و میان ژنده پوشان شیک بپوشد و میان گرسنگان آروغ سیری بزند مگر می تواند ! یا اگر بتواند مگر احساس خوشبختی به او دست خواهد داد اگر با همت در خوشبخت ساختن دیگران بکوشد به خوشبخت ساختن خود عمل کرده و این احساس خوشایند را در خود نهادینه کرده است.

 

در عین حال زرتشت اشو انسان را آزاد و مختار می داند که از دو راه نیک و بد با پیروی از اشه یا دروغ یکی را خود با اندیشیدن برگزیند و در این راستا گوشزد می کند که تنها راه رستگاری بشر پیروی از هنجار هستی ، اشه یا راستی و پاکی است که «ائووپنتا یُو اشهه»  رهروی راه اشه سرانجامی نیک در پی دارد و راه دیگر در اصل راه شمرده نمی شود که بیراهه است چون پدر اشه «پتا اشهیا» یا آفریدگار آن  اهورامزدا ست.

 

 آرمان اشوزرتشت  خدمتگزاری به مردم است و آرزوی او رسیدن به اهوراست و محو شدن در او، چون برگشت همه را به سوی خدا می داند و زن و مرد را یکی دانسته و خویشکاریشان را یکسان برمی شمارد و همیشه و در همه حال هر دو را مورد خطاب قرار می دهد و خودشناسی را پایه و اساس خداشناسی می داند ، چون باید بدانی که کیستی و چیستی و برای چه از افلاک بر خاک قدم نهاده ای و چون ندانی! که کیستی؟ و برای چه آمده ای؟ دیگری را چگونه شناسی؟ و راه از چاه چگونه باز نمایی؟ و رهرو راه اشه کِی توانی شد؟ و از خود چگونه به خدا توانی رسید؟ که «وهومن» آغاز خودشناسی است و «امرداد» جشن رسایی و رسیدن به خداست و زمینه «دی» یا دادار است و خدایی شدن که نموداری از وحدت وجود است «تن ز جان نبود جدا عضوی از اوست   جان جدا نبود ز کل جزوی از اوست»

 

براستی که طرز نگرش و اندیشه او بیان و گفتار او، همیشه تازه، شنیدنی، خواندنی و اندیشیدنی است طُرفه گفتاری است گفتارش و اندیشه برانگیز است نگرشش به آفریدگارِ هستی آنچه دیگران از پرداختن به آن هراس دارند و مایه گمراهی بشر و دوری از دین و ایمان می شمارند او اساس کار قرار می دهد: اندیشیدن، غزالی تهافت الفلاسفه می نویسد که بگوید استدلال و برهان و اندیشیدن اگر پا بگیرد هجمه ای برای دین و دینداری است و سبب ضلالت.

 

ولی محور کار زرتشت اشو اندیشه است و خرد ، «خرتو»ی گاهانی که برابر سپنته من قرار می گیرد راه به همان عقلِ عقل اشراقی اندیشان و عرفا می برد و به قول عالیخانی «خرتو» در گاهان اولین جلوه بزرگ خداوند است(فردوسی: «نخست آفرینش خرد را شناس» و چنانکه که پیشتر گفته آمد اشوزرتشت برای شناخت کامل خداوند یار و همراهی را برای «من» پیشنهاد می دهد و خود به نیکی به کارش می دارد «دل» یارغار و همراه بی بدیل «من» در عرصه خداشناسی و آفریدگار پژوهی ، به دیگر روی زرتشت اشو چشم سر را که بیدار و هشیار می خواهد- هیچ، چشم دل را باز و بینا و پژوهنده می طلبد و این رمز پایداری دین و شیوه نگرش اوست تا به امروز که در درازنای سده ها زنده و پویا طی طریق کرده است اگر به ادبیات پر ارج و عرفان گرانسنگ این سرزمین نظری بیفکنیم خواهیم دید که برای نمونه در شاهنامه ، فردوسی بزرگ به ترسیم دو جبهه نیکی و بدی همت می گمارد و منش ایرانی را در جبهه نیکی در راستای براندازی دروغ و زشتی به تصویر می کشد و در مثنویِ مولانا خودشناسی برای خداشناسی را به همرهی عشق اهورایی این اکسیر حیات بخش را شاهدیم که برای خوشبختی آدمیان ، مولایِ عشق جلال الدین بلخی چه ها که نمی کند و هفتاد من مثنوی که نمی سراید.

 

و سعدیِ این مرز و بوم که همیشه راستی و درستی و نیکی را در گسترش می خواهد و آسایش مردمان به سفارش دارد و سعی دارد که گیتی انسان را همسوی مینوی او قرار دهد و خرسندی خدای را در خرسندی مردمان بجوید.

 

حافظ مهر کیشِ مهربان از رنگ و ریا به تنگ آمده و کوششی در خور دارد که آدمیان به عشق خدایی کوشند و دور از دروغ و ریا گردند و پیرمغان این مجموعه خرد و شور ایرانی را پیرو شوند یا سهروردی این اندیش ورزِ شیدا، شورآفرینِ روشنی بخش ، حکمت خسروانی و نگرش اشو را سرلوحه اندیشه  و منش خویش قرار می دهد و انغره نام رئوچنگهام جویان نور الاقرب یا بهمن را واسطه رسیدن انوار الهی به مادون می داند و انوار مدبره یا اسفهبدی را که عالم نفوس انسانی و فلکی است می شناساندو عالم مثال كه واسطه میان عالم محسوس و معقولِ موجودات نورانی است معرفی می كند.

 

  از حلاج این عصاره وحدت شهود ، از بایزید این عارف خداجو، از خرقانی و سنگ نوشته سردر خانقاهش ، از کدامین بگویم که سرچشمه اندیشه و درونشان راه به منش اهورایی آن اشو نبرد.

 

در آستانه زایش این پیام آور نیک مزدا آرزو می کنیم که بتوانیم گفتار مزدا داده اش را دریابیم و به کردار درآوریم با او یسنای 43 بند 2 گاهان را هم آوا می شویم که:

 

«ات چا اهمایی ویسپنام وهیشتم خواثرویا  نا  خواثرم دئی دی تا ثوا چی چی ثوا سپنیشتا مئینیو مزدا یا دا اشا ونگهوش مایاو مننگهو ویسپا ایارِه دَرِگو جیاتوئیش اوروادَنگها»

 

«همچنین بهترین ‌[پاداش] از آن او باد ای مزدا کسی که [برای دیگران] خواستار روشنایی است [بدو] ارزانی خواهد شد. از سپندترین مینوی خویش و در پرتو اشه دانش برآمده از منش نیک را به ما بخش تا در زندگانی دیرپا[یِ خویش] همه روزه از شادمانی بهره مند شویم.»

 

«اته جمیاد یثه آفرینامه»

مهرداد قدردان

21 / 12 / 88

———————————————————————-

نوروز، پیشانی سال نو

فروغ شمسیان :

یکی از کهن ترین جشن‌های بازمانده از دوران‌های بسیار دور، نوروز است. خاستگاه آن را می‌توان در ایران باستان جست‌وجو کرد که هنوز هم در جای جای این فلات بزرگ، در آغاز فصل بهار برگزار می‌شود.

در تاریخ 8 مهر سال 1388 خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی‌و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیرملموس جهانی، به ثبت رسید و نخستین دوره‌ی آن در تهران(دبیرخانه‌ی نوروز) 7 فروردین‌ماه سال 1389 برگزار شد.

همچنین مجمع عمومی‌سازمان ملل در نشست 4 اسفندماه سال 1388(23 فوریه 2010)، 21 مارس را به عنوان روز جهانی جشن نوروز با ریشه‌ی ایرانی به رسمیت شناخت. در متن تصویب شده، نوروز، جشنی با ریشه‌ی ایرانی که قدمتی 3 هزار ساله دارد و بیش از 300 ملیون آن را برگزار می‌کنند، توصیف شده است.(ویکی پدیا)

نو روز naw(now) rūz* روز نو، روز تازه ؛ بزرگ‌ترین جشن ملی ایرانیان که در نخستین روز از نخستین‌ماه(فروردین) سال خورشیدی – آنگاه که روز و شب برابر گردد- آغاز می‌شود.(معین،1371،رویه4840)

واژه نوروز یک «اسم‌مرکب» است که از ترکیب دو واژه‌ی فارسی «نو» و «روز» به وجود آمده است.این نام در دو معنی به کار می‌رفته:(دهخدا)

1) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو

2) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام روز خورداد

پیشینه دینی

بیرونی می‌گوید که نخستین روز فروردین‌ماه را از این جهت نوروز نام نهاده‌اند زیرا که پیشانی سال نو است و به باور پارسیان نخستین روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای زمینیان پخش می‌کنند، از این رو ایرانیان آن را روز امید می‌خوانند.(قریب،1379،رویه 64)

در فصل 25 بندهشن آمده است:« اهورامزدا می‌گوید که آفرینش جهان در 365 روز به وسیله‌ی من انجام گرفت و شش جشن گهنبار در هر سال قرار داده شده است.»

نخستین گهنبار میدیوزرم(آفرینش آسمان)، دوم میدیوشهم(آفرینش آب)، سوم پتیه شهیم( آفرینش زمین)، چهارم ایاسریم(آفرینش گیاه)، پنجم میدیارم(آفرینش جانور) و آخرین همسپتمدم(آفرینش انسان) می‌باشد. هر یک از این جشن‌ها پنج روز طول می‌کشد و روزهایی که از برای هر یک از گهنبارها نام بردیم، روز پایانی و مهم‌ترین روز آن جشن است.

چنانکه آورده شد هر یک از جشن‌ها پنج روز طول می‌کشند، اما ششمین گهنبار که(بنابر استوره) آفرینش مردمان در آن شکل گرفته است، فروهرهای نامداران و درگذشتگان نیکوکار، ده شب در روی زمین توقف می‌کنند. پس، از روز بیست‌وششم اسفندماه تا به روز پایانی پنجه وه( پنج روز پایانی) ادامه دارد. ابوریحان بیرونی می‌گوید که این جشن ده روز به درازا می‌کشیده ؛ پنج روز پایانی اسفندماه را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین فروردگان می‌گفته‌اند. دارمستتر نیز این جشن را ده روزه برمی‌شمرد: خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر رم «ژوستین Justin » را نپذیرفت، چرا كه مشغول به جای آوردن عید بود.

امروز زرتشتیان مانند گذشته، ده روز پایانی سال را فروردیان خوانده و آیین‌های دینی را به جا می‌آورند. عموما نیز در ایران آغاز سال نو، روزی است که خورشید داخل برج بره می‌شود، جشن فروردین است.به نخستین‌ماه سال به مناسبت پایین‌آمدن فروهر‌ها از آسمان فروردین نام داده‌اند.(پورداود،1377،رویه596-594)

فروردین یشت**

جا دارد اشاره‌ای هر چند کوتاه به فروردین‌یشت داشته باشیم که بخشی از این یشت که در توانمندی و بزرگی فروهرها و بخش دیگری که درباره‌ی درخواست یاری از آنهاست. به ویژه هنگام فرودآمدن فروهرها یعنی در آخرین گهنبار سال سروده می‌شود.

«اهورا مزدا در بخش‌های نخستین با کمال فروتنی به اشوزرتشت می‌گوید که ای زرتشت فروهرهای پاکان در کار آفرینش مرا یاری نمودند. از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در روی آن است، از رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه می‌دارم.»

«در میدان‌های جنگ از فروهرها یاری می‌شود و شهریاری که آن‌ها را از دادودهش خشنود سازد، سپاه دیویسنا را درهم خواهد شکست. در همه‌ی مشکلات فروهرها یاری‌رسان هستند و هریک از آن‌ها برای زدودن بلای ویژه‌ای خوانده می‌شود، مانند فروهر جمشید به ضد فقر و خشکسالی، فریدون برای رفع تب و ناخوشی، گرشاسب برای دشمن و دزد و…»

«در ادامه از فروهر‌های نخستین پیشوایان دین و نخستین رزمیان و نخستین کشاورزان و خانواده و قبیله و ده و ناحیه و مملکت خواه آریایی و خواه دیگر یاد شده است که به هر یک ارج نهاده می‌شود و جهان در دست این فروهرهاست که از آن به گونه‌ای شایسته پاسبانی کنند.»

در پایان باید یادآور شویم که در فروردین‌یشت، خیرات بسیار سفارش شده است که باعث خشنودی فروهر‌ها می‌گردد، اگر ببینند که بازماندگانشان نعمت خویش را از بینوایان دریغ نمی‌کنند، از بهترین زمان‌های فروردگان است. هنوز هم این آیین دیرینه بین ایرانیان با هر آیینی روایی دارد.

پیشینه تاریخی

1-کلیات

مهرداد بهار بر این باور است که از هزاره‌ی سوم پیش از زایش مسیح در آسیای غربی دو جشن روایی داشت: جشن آفرینش که در آغاز پاییز بود، و جشن باززایی که در آغاز بهار برگزار می‌شد. این جشن‌ها حتا تا میان‌های هزاره‌ی نخست پیش از زایش مسیح در آسیای غربی وجود داشت و این دیرینگی آن را نشان می‌دهد.

در ایران نیز نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است، فرهنگ بومی گسترده‌ای با وجوه مشترک که از دره‌ی سند تا به دریای مدیترانه ادامه داشته است. در واقع هر قومی ‌کیفیت ویژه‌ی خودش را دارد، اگر چه آیین‌های مشترک بسیار داشته است.(بهار،1386، رویه 342-340)

 

2- پیشینه‌ی استوره‌ای

نوروزرا در استوره‌ی میهنی همواره با نام جمشید همراه می‌بینیم. نامش در گاتها تنها یک‌بار، با نام «یِمَ» از دیده شده و در دیگر بخش‌های اوستا واژه‌ی «خِشَئتَ» به آن افزوده شده است که به معنی نور و فروغ می‌باشد. همچنین ویژگی‌های «هُووثِوَ» که در تفسیر پهلوی «هورمک» یعنی دارنده‌ی گله و رمه‌ی خوب و «سریره» به معنی زیبا و خوشگل با نام جمشید همراه است.

جمشید در اوستا پسر ویونگهوت است. در یسنای نهم، او پاداشی است که به پدرش به عنوان کسی که نخستین شخص بوده که هوم را فشرده، داده شده است. پسری مانند شید درخشان که، در مدت پادشاهی خویش جانوران و انسان را فناناپذیر، آب و گیاه را پایان ناپذیر قرار داد. در مدت پادشاهی او نه سرما بود و نه گرما. جهان از مرگ و حسد دیوها پاك بود. او و پدرش پانزده ساله می‌نمودند… داستان کامل جم را می‌توان به‌طور كامل در فرگرد دوم وندیداد در گفت‌وگوی اهورامزدا با اشوزرتشت خواند که چگونه جهان را در سه مرحله گسترش می‌دهد و همچنین ساخت «وَر»ی که موجودات را از حمله‌ی سرمای سخت(دیو مرکوسان) نجات می‌دهد.

گذشته از یسنا و وندیداد به ترتیب در آبان‌یشت فقره 25، همچنین زامیادیشت در بخش‌های گوناگون از جمشید سخن رانده شده است.(پورداود،1377،رویه187-180)

و اما در شاهنامه؛ همان‌گونه که گفتیم جمشید پس از مرگ پدر یعنی تهمورث بر تخت شاهی می‌نشیند. با فر یزدانی و پرهیزگاری همه‌ی مردم را آرامش می‌بخشد. جمشید پنجاه سال نخست شاهنشاهی را به ساختن جنگ‌افزارها برای نابود کردن بدکاران و پنجاه سال پس از آن را به مردم رشتن و بافتن می‌آموزد. او مردم را به چهارگروه(پرستندگان، جنگاوران، کشاورزان و پیشه وران) بخش می‌کند. سپس دیوان را به کار گل می‌گمارد و با سنگ و گچ، کاخ‌ها و گرمابه‌ها می‌سازد. همچنین راه درمان دردمندان را به مردمان می‌آموزاند. او با کشتی از دریاها گذر می‌کند و این چنین با انجام هر کاری هر پنجاه سال را می‌گذراند.

گویند جمشید پس از انجام کارهای فراوان برای خود تختی کیانی با گوهرهای فراوان می‌سازد و چون خورشیدی تابان بر آن می‌نشیند. مردم بر او گرد می‌آیند و آن روز را که آغاز سال نو بوده «نو روز» می‌نامند و همه ساله آن را جشن می‌گیرند و هنوز هم آن را برگزار می‌کنند.(رستگار فسایی،1388، رویه 313-312)

سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج تن، دل ز کین

به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار

به گفته‌ی بیرونی: «جمشید بر سریر زرتشت و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید، چهره جمشید چون خورشید می‌درخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند. همچنین می‌گوید که فرخنده‌ترین ساعت‌های نوروز ساعت‌های متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیده دم تا حد امکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم تبرک می‌جویند، زیرا که نام آن روز اورمزد است که آفریننده و سازنده و پرورنده است.»(قریب،همان،رویه60)

دکتر بهار باور دارد به این دلیل نوروز را به جمشید نسبت می‌دهند، چراکه او دوست‌داشتنی‌ترین چهره پیش از اسلام است و هیچ پادشاهی محبوبیت او را ندارد. او یاد‌ی خوشی در مردم دارد. حتا چینی‌ها هم جمشید را به نحوی ستایش می‌کنند. آن‌ها به او یَم می‌گویند و مجسمه‌های بزرگی ‌از او در معبدهایشان دارند و او را یک شخصیت خدایی، اصیل و شگفت آور می‌دانند.(بهار،1386، رویه 360-359)

3- نوروز هخامنشی

به تخت‌نشستن داریوش در تخت جمشید در بامداد نوروز است. در سالی که او به تخت می‌نشیند، حلول خورشید به برج حمل به ساعت 6 بامداد روی داده است. در آن ساعت شاه بر تخت می‌نشست و بار عام می‌داد و نور خورشید از روزنه‌ای بر او می‌تابید.

اینجا دیدگاه نجومی ‌هم وجود دارد که نشان می‌دهد تخت جمشید با محاسبه‌های ریاضی، فیزیکی و ستاره‌شناسی بسیار دقیقی بنیان‌گذاری شده است. احتمال می‌رود که نقش شیر و گاو و پلکان آپادانا نمادی از برج اسد و برج ثور باشد و این هر دو، دوماه اردیبهشت و امرداد در بنا و وضع جغرافیایی آن نقشی داشته باشند؟(قریب، همان، رویه 61)

4- نوروز ساسانی ؛نوروز خسروانی

بار عام شاه در شش روز نخست نو روز که هر روز به گروهی ویژه بود. یک روز برای دهقانان، یک روز برای اشراف، سپاهیان، روحانیون و مردم عادی در روزهای پس از آن می‌آمدند. در روزهای نخستین شاه هدیه می‌داد و در روز ششم هدیه‌ها را می‌پذیرفت.

بیست روز به نوروز مانده دوازده ستون از خشت خام در حیاط می‌نهادند و در آن دانه‌های هفت نوع غله: گندم، جو، برنج، ارزن، لوبیا، نخود، عدس را می‌کاشتند. محصول را در روز ششم با سرودخوانی و موسیقی گردآوری می‌کردند و ستون‌ها را تا روز مهر(شانزدهم فروردین) نگه می‌داشتند و برای وضع کشت و کار سال در پیش تفأل می‌زدند.

همچنین شخصی تبریک‌گو که خوش‌قدم و نامش «خجسته» بود برای تبریک گویی نوروزی می‌آمد. بدین گونه که از سوی دو نفر نامور به« فرخنده‌ی نیک‌بخت» به سوی دو نفر دیگر که «پربرکت» بودند، می‌رفت و با خود سال نو را می‌آورد و برای شاه تندرستی و خوشبختی آرزو می‌کرد.

دو نفری که فرخنده‌ی نیک‌بخت بودند در حقیقت جلوه‌ی خورداد و امرداد( تندرستی و نامیرایی) و دو نفری که پربرکت بودند هم، نماد آب و گیاه ‌یعنی باروری و فراوانی هستند.(قریب،همان، رویه 66)

هنوز هم بسیاری از ایرانیان خود را در کار آفرینش سهیم می‌دانند. سبزه می‌کارند، جامه‌ی نو می‌پوشند، خانه را از آلودگی‌ها می‌زدایند و بر سر راه فروهرها چراغ می‌افروزند… همان‌گونه که خداوند در نوكردن آفرینش، بخت و برکت دارد، ایرانیان نیز از روی مهربانی به هم عیدی می‌دهند و آرزوی برکت و تندرستی دارند.

 

*به باور دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش واژه‌ی نوروز در الفبای لاتین به قواعد آواشناسی به شکل Nowruz سفارش می‌شود. این شکل از املای واژه، هم اکنون در نوشته‌های یونسکو به کار می‌رود.(ویکی پدیا)

** مجموعه كتاب‌های سپند‌ و ورجاوند(مقدس) زرتشتیان، اوستا نام دارد و دارای پنج بخش یسنا(سرودهای اشوزرتشت تنها گاتها است كه، بخشی از یسناست)، یشت‌ها، وندیداد، ویسپرد و خرده‌اوستا است.

یاری نامه‌:

1- بهار، مهرداد(1386). از استوره تا تاریخ، چشمه، تهران.

2- پورداود، ابراهیم(1377)یشت‌ها، دو جلد، اساتیر، تهران.

3- رستگار فسایی، منصور(1388). فرهنگ نام‌های شاهنامه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران.

4- فرنبغ دادگی(1378). بندهشن، گزارنده: مهرداد بهار، توس، تهران.

5- قریب، بدرالزمان(1379). «نوروز جشن بازگشت به زندگی، جشن آفرینش و جشن تجلی عناصر فرهنگ مدنی»، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، سازمان میراث فرهنگی کشور،تهران.

6- معین، محمد(1377). فرهنگ معین، امیرکبیر، تهران.

جشن سده

جشن سده

به تو ای آتش اهورا داده درود و ستایش باد

جشن سده در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه یعنی روز مهر از بهمن ماه برگزار می‌شود.

 

 

همچنین ببینید : جشن ها

برخلاف مردمانی که دنیا را خوار شمرده و تنها به فکر آخرت بودند و یا آنهایی که بیشتر روزهای سال را در غم و سوگواری به سر می بردند و باور داشتند که گریه و خودآزاری ثواب داشته و بر هر درد بی درمان دواست، پدران و نیاکان نامدار ما در ایران باستان، گیتی و مینو را با هم خواستار بودند و یکی را فدای دیگری نمی کردند. دنیای آنها دنیای کار و کوشش همراه با سرور و شادی بود. آنها ایمان کامل داشتند هنگامی که کار و کوشش با شادی و سرور همراه باشد، سبب شادمانی و خشنودی و درستی تن و روان می شود و زندگی را شیرین تر می سازد.


 


آری آنها آنقدر پای بند این مرام بودند که حتا شیون و زاری زیاده از اندازه را در مرگ عزیزان از دست رفته، گناه بزرگی دانسته و می گفتند هر دانه اشکی که در سوگ عزیزان ریخته شود سیلابی می گردد که جلوی پیشرفت روان را می گیرد.

واژه جشن از کلمه اوستائى یسنه (Yasna) آمده و این کلمه از ریشه یز (Yaz)، (سانسکریت، یج Yaj) گرفته شده که در چم ستایش کردن است. پس واژه جشن یعنى ستایش و بزرگداشت. یِسن، یَشت، یَزَت، یَزَد، ایزَد، یَزدان … همه ریشه گرفته از همین واژه اند.

زرتشتیان واژه جشن Jashn را برای آیین های بزرگداشت و خوشى و سرور به کار می برند در حالى که آیین های دینی و سرودن اوستا در آن ایام را جَشَن Jashan مى‌خوانند مثلا مى‌گفتند در اینجا مراسم جَشََن خوانی برپاست یا در آنجا جَشَن مى‌خوانند.

آری، پیشینیان ما در ایران باستان برای اینکه غم و اندوه را از جان و روان خود بکاهند در درازای سال جشن هایی ترتیب داده بودند و این جشن ها پر از ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و راهنمایی بود. مردم به نگرانی های یکدیگر رسیدگی کرده و پس از آن به سرور و شادمانی و دست افشانی و پایکوبی پرداخته و بدینوسیله افکار بد و زهرآگین را از مغز و روان خود دور ساخته و سبکبال و آسوده خیال، خود را برای کار سخت و پیگیر روزهای دیگر آماده می کردند.

جشن هایی که در ایران باستانی برگزار می شد و امروز هم برخی از آنها از سوی زرتشتیان که پاسداران راستین آیین و سنن نیاکان خود هستند، گرفته می شود سه دسته هستند:

جشن های سالیانه- جشن های فصلی-جشن های ماهیانه

که از میان این جشن های گوناگون، چندتایی که همواره بزرگتر بوده و از ارزش ویژه ای نزد همه ی ایرانیان برخوردار بوده اند، امروز نیز در میان تمامی ایرانیان و حتا مردم کشورهای دیگری که فرهنگ و ریشه های مشترک با آنان دارند، ارزش خود را نگاهداشته و به شکل جشنهایی ملی و یا طبیعی برگزار می‌شوند.

جشن سده

یکی از آن جشنهایی است که جنبه ی فرهنگی دارد و همانگونه که جشن نوروز، جشن آغاز سال و جشن مهرگان، جشن نیمه سال بوده است. جشن سده نیز جشن پایان سال به شمار می آمده است.

این جشن یکی از جشن هایی است که به نام جشن های آتش نامور بوده اند، یعنی جشن های سده، سوری(چهارشنبه سوری)، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشت‌گان یا گلستان‌جشن که دو جشن نخست یعنی سده و سوری بیشتر جنبه ی ملی دارند و جشن‌های دیگر بیشتر جنبه ی دینی داشته و امروز دیگر مرسوم نبوده و به فراموشی رفته اند.

سده جشن پیدایش آتش است، جشن آغاز گرماست، جشن نور و روشنایی است، جشن طبیعت است، جشن انسان است و جشن اهورایی است. چرا که می بینیم در این زمان است که در روزگاران بسیار پیش، پدران ما چگونگی برپایی آتش را آموختند، آتشی که با گرما و نور و انرژی خود زندگی انسان را دگرگون کرد و به راهی انداخت که توانست با بهره گیری از این بزرگترین داده ی خدایی آسایش بیشتری برای زندگی خود فراهم کند و در واقع سرآغاز شهریگری یا تمدن انسانی همین پیدایش آتش و افروختن و مهار کردن آن بود. در پاسخ به این پرسش که آیا درست در همین روز ویژه، یعنی روز دهم از ماه بهمن بوده که چنین چیزی رویداده است، باید گفت که این دیگر ذوق طبیعی پدران ما بود که این روز را، یعنی زمانی را که از روی دانش و تجربه می دانستند که شدت سرما به اوج خود می رسد و از آن پس از شدت آن کاسته می شود یا آنکه گرما زاده می شود، را با رویداد مهم پیدایش آتش در زندگی انسان یکی قرار دادند و هر دو را همزمان جشن گرفتند.

واژه سده از کجا آمده است ؟

دراین مورد چند دیدگاه وجود دارد که همگی با هم در پیوندند. نخست آنکه واژه ی سده،  از شماره‌ی سد (۱۰۰) می آید که در این مورد روایت زیاد است، اما از همه مهم تر و قابل قبول تر اینست که آریایی ها در چندین هزارسال پیش در جایی در نیمکره شمالی و نزدیک به قطب زندگی می کردند که ۱۰ماه از سال هوا سرد و یخبندان و ۲ماه نیم سرد که آنجا را “اَئیریانَه وَ ئِجَه Aeriyana Vaeja” یا ایران ویج می نامیدند، اینان بعدها به دلیل سردی زیاد از اندازه و یخبندان یا به دلایل دیگر به سوی جنوب کوچ نموده به جایی رسیدند که در آنجا ۲ فصل، یکی تابستان بزرگ ۷ماهه و دیگری زمستان بزرگ ۵ماهه بود. تابستان از آغاز فروردین تا پایان مهرماه و زمستان از آغاز آبان تا پایان اسفندماه بود. پدران ما هزار سال در این مکان زندگی کرده و سپس به سوی سرزمین کنونی ایران سرازیر و در آنجا جاگرفتند.

حال با کمی دقت می بینیم که از آغاز آبان تا دهم بهمن ماه که هر سال جشن سده برگزار می شود، درست سد روز می گذرد و بدین دلیل سده نامیده می شود. برخی هم عقیده دارند چون از۱۰بهمن تا نوروز ۵۰ روز و ۵۰ شب مانده روی هم رفته می شود سد که با جشن و آتش افروزی به پیشواز  نوروز می روند.

دیدگاه دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که می‌گوید “سده” از “سَرِزَه Saredha ” اوستایی به دست آمده است که سپس تبدیل به “سَرِدَه Sareda” و سرانجام “سده” گشته است و با توجه به اینکه معنای این واژه‌ی اوستایی (سرزه) سرما می‌باشد و براستی واژه‌ی “سرد” نیز از همیجا آمده است و باز هم با توجه به اینکه هنگامِ جشن سده یعنی دهم بهمن‌ماه سردترین زمان سال (در آب‌وهوای اقلیم ایران‌زمین) به شمار می‌آید بنابراین می‌توان جشن سده را جشن سرما و یا در واقع جشن پایان سرما نامید زیرا که از آن هنگام هوا رو به گرمی می‌رود.


چگونگی برگزاری سده

به هر روی آنچه برای ما ارزش دارد، خود جشن سده است که نیاکان ما در اینروز، پس از نیمروز آماده شده و گرد هم آمده و به ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و ارشاد مردم، می پرداختند. سپس نزدیک فرو رفتن آفتاب ، با آتش افروزی و سرودخوانی و دست افشانی و پایکوبی جشن را برگزار می کردند. در این جشن همه افراد کشور از هر رده شرکت می جستند که پس از برچیده شدن دودمان ساسانی نیز این جشن مانند دیگر جشن ها، از رونق نیفتاد و هر سال برگزار می شد.

همانسان که می‌دانیم جشن سده همه ساله درروز دهم بهمن برگزار می‌شود. پسین آن روز، مردم به بیرون شهر می روند و گرد توده یی از خس و خاشاک می آیند. موبدان اوستا می خوانند و به نیایش می پردازند و پیش از آن که خورشید فرو رود، دسته یی از دوشیزگان سفیدپوش و چراغدان به دست، توده را می افروزند و زبانه های آتش به سوی آسمان بلند می شوند. مردم شادی می کنند و روزی را گرامی می دارند که راز آتش افروزی را دریافتند. در شهر، آنانی که به خانه مانده اند، بر پشت بام می روند و بر آن آتشی می افروزند و گرد آن نشسته به جشن می پردازند.


چرا آتش و چرا بزرگداشت آن؟

اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بجایی رسانده که دیگر موجودات نتوانسته اند برسند. از این روی ، بزرگترین پیدایش و کشف انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد. بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران ، بارها و بارها می دید که آتشی از ابرهای غرنده می جست و درخت و بوته را می سوزاند، یا هرگاه و بی گاهی، تارکِ کوه آتش می افشاند و جویی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می شد و هرچیز را در راه خود به کام می کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می دهد و برخی از درندگان از آن می ترسند. پس او کوشید که آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیانهایی می رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.

اما او کی به آتش افروزی پرداخت؟ بیگمان پس از نگاهداری آن ولی آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی دانیم ، ولی روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به یاری آتش، انسان از بی خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمانهای داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.

پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است. یکی آتش را چون خدا می پرستد. دیگری آنرا قبله ی خود می سازد. در یک جای، خدا به پیکر آتش فروزان بر سر کوهی با فرستاده ی خود سخن می دارد و در جای دیگر گفته می شود که خدا روشنایی آسمانها و زمین است. نور خدا در هر دیر و کنشت و کلیسا و مسجد و بتکده و آتشکده و پرستشگاه و زیارتگاه و خانگاه فروزان است.

هرگروهی از مردم افسانه و داستانی درباره ی چگونگیِ یادگیریِ راهِ آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.یکی می گوید که خدایی آن را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد. دیگری می گوید که خدایی آن را از دل کوه برآورد و آن از آتشفشانی کوه گفتگو می کند. یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته. دیگری می گوید که دو شاخه ی درخت با هم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست. یکی هم می افزاید که آن را ده مادر زاییده اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.

اما داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می باشد، فردوسی توسی، که روانش شاد باد، آن را چنین در شاهنامه سروده است که:


یکـــی روز شــاهِ جهان سوی کوه                     گـذر کرد با چنــد کس همــگروه

پـدیـد آمـد از دور چیــــزی دراز                    سیه رنگ و تیره تــن و تیــز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون                 زِ دودِ دهانش جهــان تــیره گــون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنـگ                    گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیــــانی رهانیــــد دست                     جهـــانسوز مار از جهانجوی رَست

بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد             همان و همین سنـگ بشکست خرد

فروغی پدید آمــد از هر دو سنگ             دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ

نشد مار کـــشته و لیــکن ز راز                       از آن طبــعِ سنگ آتش آمد فـراز

هر آنکس که بر سنــگ آهن زدی             ازو روشنـــایی پـدیـد آمـــدی

جهـانــدار پیش جهــان آفـــرین                      نیایش همی کــرد و خواند آفـرین

که او را فروغـی چنین هدیـــه داد                   همـین آتـش آنگــاه قبلــه نهــاد

بگفتــا فروغی است این ایــــزدی                    پرستیـــد بایــــد اگـــر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کـوه            همان شـاه در گــردِ او با گـــروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد                  سـده نـامِ آن جشن فرخنـده کـرد

زهوشنگ ماند این ســـده یادگــار                    بسی بـاد چـون او دگر شهـریــار

کز آبــاد کردن جهــان شــاد کرد                    جهــانی بــه نیــکی ازو یـاد کرد


بی گفته است که امروز باستان شناسی نشان داده که آن ، از زدن دوپاره ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می آید و باید به آن بالید که آن را نیک به یادگار زنده نگاه داشته ایم.

 

آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشتی

آتش یکی از شگفتی های طبیعت است. این آخشیج یا عنصر و ماده ی به ظاهر بیجان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آن هم همواره رو به بالا و سرفراز. آتش با نور خود پیرامون را روشن می سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن حقیقت پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی گذارد. اصولا تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی ها بیرون آمده، آگاه و روشن می شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه ی دانش و حقیقت و آگاهی تمام نیست و مگر نمی توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می کنند.

آتش را نیز که شوه ی پیدایش نور در زندگی تاریک انسان ها گشت از همین رو ارج می نهند و مانند دیگر آخشیج های طبیعی و تمامی طبیعت و آفرینش خوب اهورایی ستایش می کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست بلکه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.

بگفته ی بزرگان دین، انتخاب آتش در دین زرتشتی بعنوان سمبول و پرستش سوی ، از این روست، که باور دارد انسان باید:

– مانند آتش پاک و درخشان باشد.

– همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته بسوی بالا در جنبش است، انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره بسوی والایی و رسایی پیشروی نماید.

– همچنان که فروزه های آتش هرگز به سوی پایین کشیده نمی شوند، انسان نیز نباید به سوی خواهش های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه هدف‌های بزرگ معنوی را در دیده داشته باشد، تا به کمال انسانیت برسد.

– همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند، و هرگز خود آلوده نمی شود ، انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد ، بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.

– همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیز ها را درخشان می کند ، یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.

– آتش سرچشمه زیبایی و اساس زندگی است آتش همواره فعال و بی قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش فعال بوده و از کار و کوشش باز نایستد.

– آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند ، جز اَشا چیز دیگری نیست، که از راه فروزه های سه گانه (اندیشه -گفتار و کردار نیک) به دست می آید.


آتش در گاتاها

در گاتاها کمابیش ۸ بار از آتش نام برده شده است. آن نور و روشنایی خرد است (هاتهای ۳-۴ و ۶-۱۲) و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴ و ۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به انسان‌ها، هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و حقیقت بر آن تمرکز دهنی کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود. (۷-۱۱).

آتش گاتهایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است. در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتی Haptang Haiti)) و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن اجتماعی هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:

در پیرامون این آتش،‌پیش از هر چیز ای اهورا مزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینو، با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن را می‌ستاییم زیرا که تو آن را قابل ستایش کرده‌ای.

آتش، تو از آن خدای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینوی او هستی و این از شایسته‌ترین نامهای توست. برای همین ای نور خدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.

 

به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا

آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان

آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان

فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان

پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان

پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری

فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا،

بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد

که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند

و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.


سخنی کوتاه در مورد آتشکده‌ و آتشکده‌ها

نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشو زرتشت نیز رایج بوده است. آتشگاه‌های تهمورس، فریدون، تور، آدُرگُشَسب و کیخسرو از جمله‌ی این آتشگاه‌ها به شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به شمار میرود.

بنا بر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گاتهایی و با دستهای برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند. نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گذارند.

آنچنان که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده است.

در ایران باستان، آتشکده ها نه تنها جای نیایش، بلکه دادگاه و درمانگاه و حتا دبستان و مکتب خانه هم بشمار می رفتند. چه در این جا به نوآموزان دروس دینی یاد می دادند و همان یاد دادن ها بود که خوی راستی و درستی و شهامت را به آنها می آموخت. موبد در این مکان به دادرسی می پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می شدند.

مزید بر این، آتشکده ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین “خزینه” مالیات و مکان امور خیریه و نیز مکانی برای ورزش و سواری و مسابقات. به زبان دیگر مجتمعی بود که نیایشگاه را نیز در بر می‌گرفت.

ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران زمین از عراق امروزی تا کوهای پامیر و فرای آن پراکنده هستند. کتابهای تاریخی نوشته شده بوسیله‌ی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها به شکل “معجزه‌آسایی” بدون آنکه بر آنها چوب گذاشته شود می‌سوزند. آنها در مناطقی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی (جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بوسیله‌ی آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.

جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است.


آتشکده‌های نامی در ایران

نامی‌ترین آتشکده‌هایی که درتاریخ‌ها از آنها نام برده شده است چنین می‌باشند:

آتشکده آذرگشسب Azargoshasb در شهر شیز آذربایجان

آتشکده‌ی آذر فرنبغ Azarfranbagh یا ناهید فارس، در کاریان فارس یا لارستان کنونی

آتشکده‌ی آذر برزین‌مهر Azarborzinmehr در ریوند خراسان

برای گرفتن آگاهی‌های بیشتر در مورد آتش و آتشکده می‌توانید به کتابهایی که از سوی دانشمندان در اینباره نگاشته شده است مراجعه فرمایید. در پایان اجازه دهید با نیایش کوتاهی به این نوشتار پایان داده و برای همگی نور و روشنایی خرد نیک و تابان و افزاینده را خواستار باشیم:

“ای آذر پاک، ای ارمغان بزرگ اهورامزدا، ای روشنی بخش خانه ها ، همیشه فروزان و گلگون باش در خانه های ما، روشنایی و پاکی تو را می ستاییم، در پرتو فروغ درخشان و دلنشین تو، با بداندیشی، ناپاکی و هرگونه پلیدی پیکار می کنیم.

با بهره گیری از فروغ تابان تو، با زبان دل و جانمان، اهورامزدای یگانه را به شکرانه این موهبت و پرشمار داده های زندگی ساز دیگر، سپاس می گوییم. ایدون باد.”


گردآورنده: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

—————–—————–——————————-

جشن سده، جشن مهار شدن آتش




سده یکی از جشن های ملی ایرانیان است که هرسال به روز مهر از ماه بهمن و با آتش افروزی به هنگام غروب آفتاب برگزار می شود. 
در شیوه گاه شماری نیاکان ما دو فصل تابستان و زمستان وجود داشته است که زمستان از ماه آبان آغاز می شده بنابراین جشن سده نیز یک سد روز پس از آن برگزار می شده است ویژگی آتش افروزی در جشن سده برای این است که سده مهار شدن و در اختیار درآوردن این عنصر سود بخش را یاد آوری می کند. 


بیگمان مردم در آن زمان آتش را می شناختند وبه دلیل ایجاد آتش سوزی ها شاید از آن بیم داشتند ولی چگونگی تهیه و به کارگرفتن آتش را نیاموخته بودند . با گزارشی که در شاهنامه فردوسی برای هوشنگ شاه آمده ایرانیان آتش را دریک برخورد طبیعی در اختیار گرفتند، روزی هوشنگ شاه با همراهانش برای شکار به کوه ودشت رفته بودند که ناگهان ماری دراز و سیاه از دور پدیدار شد . 


یکی روز شاه ِ جهان سوی کوه 
گذر کرد با چند کس هم گروه 
پدید آمد از دور چیزی دراز 
سیه رنگ و تیره تن و تیز تار 
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون 
ز دود ِ دهانش جهان تیره گون 


هوشنگ شاه سنگی از زمین بر می گیرد و به سوی مار پرتاب می کند. تا بلکه آن را بکشد. ولی مار فرار می کند و سنگ به سنگ دیگری برخورد می کند که جرقه ای از دل سنگ پدیدار می شود و به بوته های پیرامون سنگ می رسد، با این شعله ، بوته خشک آتش می گیرد و رازِ آتش افروزی نخستین بار برای ایرانیان آشکار می گردد . 

نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ 
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ 
به زور کیانی ، رهانید دست 
جهانسوز مار از جهانجوی جست 
بر آمد به سنگِ گران، سنگ خُرَد 
همان و همین سنگ بشکست گرد 
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ 
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ 


با فروزان شدن آتش و نوری که از بوته ها پدیدار می شود هوشنگ وهمراهان به شگفت آمده و شادمان می شوند آنگاه خداوند را نیایش کردند که راز مهارکردنِ آتش را برای آنان آشکار کرده است. به شادمانی کشف آتش روشنایی را پرستش سوی ایرانیان می داند و آن روز را جشن می گیرند، این سنت همچنان به نام جشن سده برجا مانده است. 


نشد مار کشته ولیکن ز راز 
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز 
جهاندار پیش جهان آفرین 
نیایش همی کرد و خواند آفرین 
که او را فروغی چنین هدیه داد 
همین آتش آن گاه قبله نهاد 


این کشف ارزشمند ایرانیان مرزی بود بین توحش وتمدن زیرا انسان پس از کشف آتش، از روشنایی وگرمای آن بهره گرفت، شب های تیره را به روشنی تبدیل کرد و از غارنشینی کوچ کرده به شهرنشینی رسید. 
با ابتکار جدید در کشف آتش، انسان سفال سازی را شروع کرد وبه آرامی به

شناخت فلزات رسید، چرخ تمدن با سرعتی چشمگیر به چرخش درآمد. 
با مهار شدن آتش ایرانیان در یافتند که آتش برخی از ویژگی های موجود زنده دیگر را در خود دارد ، اگر به آن پیوسته خوراک نرسد یا اکسیژن آن قطع شود آتشی وجود نخواهد داشت. باد وبارن نیز سبب خاموش شدن آتش می گردد بنابراین از همان زمان پرستارانی برای آتش برگزیده شدند. چوب و هیزم برای آتش می آوردند ، برای آتش خانه هایی با معماری ساده ودرخور آن ساختند که تاکنون نیز یادگارهای آن در ایران وجود دارد. پرستارانی برای نگهداری روشنایی آتش، چوب خوشبو برآن می گذارند. وآتشکده ها همچنان برای زرتشتیان یکی از پایگاه های نیایش خداوند است. 
جشن سده،که یادگار هوشنگ شاه است تا به امروز همچنان به یادگار مانده است واز آن زمان تا کنون هرسال ایرانیان، به روز دهم بهمن ماه این جشن شکوهمند و شادی آور را در سرزمین ایران و دربرخی از کشور های دیگر جهان برگزار می کنند. 


خیام، اندیشمند وشاعر نیشابوری در کتاب ” نوروز نامه ” خود آورده است: 
” هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان ِ سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می داشتند “ 


مردآویج زیاری در سال 323 هجری قمری، جشن سده بزرگ و باشکوهی را در شهراصفهان برگزار کرد.جشن سده در زمان غزنویان نیز جشن سده دوباره گسترش یافت در آن زمان عنصری شاعر ایرانی در برگزاری یکی از جشن های سده قصیده ای در باره این جشن برای سلطان محمود غزنوی خواند که آغاز آن چنین است: 


سده جشن ملوک نامدار است 
ز افریدون و از جم یادگار است 


این جشن به این سبب سده نام گرفته است که سد روزپس از زمستان ِ بزرگ برگزار می شود یعنی روز دهم بهمن هرسال که ماه های آبان ، آذر ودی ( 90 روز) و ده روز از ماه بهمن، سد روز خواهد شد. فرخی سیستانی درباره زمان برگزاری جشن می گوید: 


از پی تهنیت روزنوآمد بر شاه 
سدهً فرخ روز، دهم بهمن ماه 


جشن سده ،یکی از جشن های ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز وبزرگداشت شب چله را همهً ایرانیان پاس می دارند شایسته است تا دیگر جشن های ایران باستان نیز که جنبهً دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیده های تاریخی ، طبیعی و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. جشن سده ( مهار شدن آتش )، جشن مهرگان ( آیین پیمان و دوستی)، جشن تیرگان ( حماسه آرش کمانگیر) جشن اسفندگان ( برگداشت جایگاه زنان) از جمله جشن های ملی ایرانیان است. 


موبد کورش نیکنام

 http://www.kniknam.com

—————–—————–——————————-


جشن سده خجسته باد


 

از آن زمان که هوشنگ شاه پیشدادی در ستیز با ماری سیاه که می تواند نشانه ای از تاریکی و نادانی باشد آتش را کشف نمود، بی گمان انسان به بزرگترین یافته جهان دست یافت و این خود شوندی برای پیشرفت و آسایش گردید. و از آنجا که ایرانیان سرآمد سودرسانی به دیگر مردمان بوده و هستند، گرامیداشت پیدایش آتش در پنجاه شبانه روز به نوروز خویشکاری این مردم گردیده است که در شامگاه روز مهر و بهمن ماه زرتشتی برابر دهم بهمن ماه خورشیدی رسمی، در جهت گستراندن مهر و دوستی و آرامش و صلح در میان تمامی اقوام ایرانی و دیگر ملتهای دنیا، آتشی را که نماد اشا و راستی و عشق اهورایی می یاشد را برفروزند و با شعله های آن هم نوا شوند که تا گردش جهان بر پا است و ماه بهمن برقرار، نیک اندیشی و خردورزی را از خود دور نکنند و تا روز مهر این ماه باشد بر پیمان خویش با دادار یکتا پایدار بمانند و آتش و آب و خاک و هوا را از آلودگی ها دور داشته و بدینسان زیست بوم خویش را برای زندگانی پاینده دارند. پس در این روز آرزو کنیم که اندیشه هایمان چون برف بهمن پاک و مهرمان روزبه روز افزونتر و آتش عشق اهورایی بر دلهایمان تابنده باشد.

 

جشن سده و پیدایش آتش خجسته باد

 

انجمن موبدان

http://www.anjomanemobedan.com


———————————————————————————

آشنایی با جشن سده      

رامین شهرت  

۱۰ بهمن ۱۳۸۷

آتش سده «سده آبان روز است از بهمن ماه  آن دهم باشد و اندر شبش كه روز دهم است و میان روز یازدهم آتشها زنند و شادی كنند. اما سبب نامش آنست كه از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نیز گفتند كه از فرزندان پدر نخستین سد تمام شد اما سبب آتش كردن و برداشتن آنست كه بیورراسب توزیع كرده بود بر مملكت خویش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ریش كند كه بر كتفهای او بود؛ او را وزیری بود نام رمائیل نیكدل و نیك كردار، و از آن دو تن یكی یله كردی و پنهان او را به دماوند فرستادی. چون آفریدون وی را بگرفت سرزنش كرد و این رمائیل گفت توانایی من آن بود كه از دو كشته یكی برهانیدی و جمله ایشان در پس كو اند. با وی سواران فرستاد و بفرمود هر كسی بر بام خویش آتش افروختند زیرا كه شب بود خواست كه بسیاری ایشان پدید آید. پس نزدیك آفریدون به موقع افتاد و او را آزاد كرد و مسمغان نام كرد. پیش از سده روزی است او را برسده گویند و نیز نوسده گویند. و در حقیقت از او چیزی نداستم.»

نوشته بالا را ابوریحان بیرونی هزار سال پیش در كتاب التفهیم فی صناعه التنجیم آورده است.

 

آتش نه تنها در نزد ایرانیان بلكه در نزد دیگر اقوام جهان همواره از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. موبد دكتر جهانگیر اشیدری در كتاب دانشنامه مزدیسنا انیگونه می گوید:«آتش مثل همه عناصر و كلیه چیزهایی كه از جانب آن فایده ای به انسان می رسد در مزدیسنا ستوده شده و در نزد ایرانیان قدیم و كنونی و نزد زرتشتیان گرامی بوده است. نظر به اینكه در آیین مزدیسنا آفریده نیك اهورامزدا باید گرامی داشته شود ایرانیان آریایی آذر را كه همان آتش است موهبت ایزدی دانسته، شعله آتش را یادآوری فروغ رحمانی خوانده اند و آتشدان فروزان را در پرستشگاه به منزله مهراب قرار داده اند.»

 

و از همین روست كه نور و روشنایی پرستش سوزرتشتیان است و زرتشتیان برای نماز در درگاه پروردگار بی همتا رو به سوی آن می ایستند.

 

در شاهنامه حكیم طوس نیز سنت دیگری محفوظ مانده كه بنیان سده را به هوشنگ شاه نسبت می دهد، استاد ابراهیم پورداوود این داستان را اینگونه از شاهنامه نقل می كند: «روزی هوشنگ شاه با همراهانش از كوهی می گذشت ماری سیاه رنگ وبسیار بزرگ و با چشمهای سرخ از دور بدید سنگی برگرفته بسوی آن انداخت مار بگریخت سنگ خرد بسنگ بزرگتری رسیده بشكست و شراره از آن برخاست خدای را از این فروغ سپاس گفته آن را قبله قرار داد»

 

یكی جشن كرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جش فرخنده كرد                                      

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

 

یكی دگیر از دلایل نام گذاری سده را اینگونه گفته اند كه چون سد روز از آغاز زمستان بزرگ گذشته است این روز را سده می گویند. در ایران باستان زمستان بزرگ از اول آبان آغاز می شد و تا ابتدای فروردین ماه به طول می انجامید. همچنین ایرانیان از شب چله تا جشن سده را چله بزرگ می نامیدند و بیست روز آخر بهمن كه شامل بیست شب و بیست روز است به نام چله كوچك خوانده می شده است.

 

اما زرتشتیان از دیرباز سده را گرامی می داشته اند، این جشن با شكوه تر از همه جا در كرمان برگزار می شده است. صادق هدایت درسال 1312 در مورد جشن سده كرمان اینگونه نوشته است:

«سده سوزی جشنی است كه هنوز زرتشیتان كرمان به یادگار جمشید و آیین های ایران باستان می گیرند و برای این كار موقوفاتی در كرمان در نظر گرفته اند . پنجا ه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم  درمنه در گبر محله باغچه بوداغ آباد  گرد می آورند . جنب این باغچه خانه ای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجی ها را دعوت شایانی می كنند . در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده می شود و اول غروب آفتــــــــــــاب دو نفر موبد دو لاله روشن می كنند و بوته ها را با آن آتش می زنند و سرود ویژه می خوانند هنگامی كه آتش زبانه می كشد همه ی  میهمانان كه بیش از چندین هزار نفر می شوند با فریادهای شادی دور آتش  می گردند و این ترانه را می خوانند :

 سد به سده ، سی به گله    پنجاه به نوروز

نوشیدنی می نوشند و میان هلهله ی شادی جشن تمام می شود . در كرمان همه ی مردم منتظر سده سوزی هستند و اهمیت كشاورزی دارد »

 

گفتنی است به غیر زرتشتیان سده را دیگر اقوام ایرانی نیز جشن می گیرند، رضا مراد غیاث آبادی در این رابطه می گوید:« امروزه تا آنجا كه نگارنده آگاهی دارد، این مراسم در میان روستا‌نشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخش‌هایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نام‌های «هله‌هله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.»

———————————————————————–

نگاهی به اساطیر پیدایش آتش نزد ایرانیان باستان و ملل دیگر

دکتر فرزانه گشتاسب  

۱۰ بهمن ۱۳۸۸

به باور پژوهشگران و اسطوره‌شناسان، در میان اسطوره‌های آفرینش جهان و جهانیان، افسانه‌هایی که پیرامون پیدایش آتش به وجود آمده، بسیار بیشترند.

 

در اساطیر ژاپن، آتش از وصلت ایزانامی و ایزاناگی (الهه آسمان و زمین) زاده می‌شود؛

 

در یونان باستان «پرومته» آتش را از زئوس می‌رباید و به انسان هدیه می‌کند، اما خود به عقوبت این گناه بر صخره‌ای زنجیر می‌شود و عقابی هر روز جگرش را می‌درد؛ در اساطیر ودایی «ماتَریسوَن»، که تشخص و جلوه انسان‌نمای آذرخش است، آتش را بر روی زمین می‌افروزد و در واقع آتش از آسمان به زمین آورده می‌شود؛ آسمان به عنوان موطن اصلی آتش، در نظر یهودیان و مسیحیان نیز مطرح است.

 

تمامی این اساطیر به دورانی از زندگانی بشر اشاره می‌کنند که او آتش را خود نمی‌افروزد، بلکه آن را از جایی (مثلا آذرخش آسمانی یا آتشفشان) می‌گیرد و استفاده می‌کند، در این اسطوره‌ها معمولا جایگاه آتش در آسمان است و یا در اثر پیوند آسمان و زمین به وجود می‌آید.

 

 

اما اساطیر دیگری هم درباره آتش وجود دارند که به دوره‌ای اشاره می‌کنند که انسان، خود افروختن آتش را می‌آموزد؛ مثلا در اساطیر ژاپنی، کاهنی بزرگ با ساییدن دو قطعه چوب یا کوفتن قطعه‌ای آهن بر سنگ، آتش مقدس را می‌افروزد؛ در اسطوره‌ای هندی می‌خوانیم: شاه، آتش را از آسمان به دست آورده و آن را در جنگلی پنهان می کند و بعد وقتی به دنبال آن می رود، می‌بیند که به جای آن درخت انجیری روییده است، او با ساییدن دو قطعه چوب آن درخت، می‌تواند آتش را شعله‌ور سازد.

 

نکتۀ دیگری که در همه این اساطیر با وجود تنوع ظاهریشان، مشترک است، این است که آتش سوای صورت ظاهری‌اش دارای مینویی است که در همه موجودات هستی وجود دارد و همین گوهر بالقوه است که وقتی بالفعل می‌شود، باعث افروخته شدن آتش می‌گردد.

 

در اساطیر ایران باستان، آفرینندۀ مینو و گوهر آتش، اهورامزدا است؛ اما افروزندۀ آن بر روی زمین انسان است که در داستانی منطقی و خردپذیر، با برخورد دو سنگ به یکدیگر موفق می‌شود آتش را از دل سنگ تیره بیرون کشیده و به جهان هدیه کند.

 

«جشن سده» جشنی است که به یاد پیدایی و کشف آتش به وسیله انسان برگزار می‌شود؛ یعنی دوره‌ای که انسان توانست به جای استفاده از آتشی که به کمک طبیعت آن را به دست می‌آورد، خود آتش را بیفروزد. این دوره که آغازگر تحولی مهم در زندگی انسان بود، در اساطیر ایرانی با دورۀ پادشاهی هوشنگ شاه بیان شده است.

 

اما این آتش زمینی، صورتی مینویی و آن‌جهانی نیز دارد که آن را اهورامزدا آفریده و در همه پدیده‌های هستی یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان به جای نهاده است. ایرانیان باستان به یاد آفرینش گوهر و مینوی این آفریدگان و آتشی که در میان آنها است، گاهنبارها و جشن رپتون را بر پا می‌کنند.

 

صورت مینوییِ آتش زمینی، در بندهشن، «روشنی بیکران» و «جای اورمزد» خوانده شده است:

 

«… به همان‌گونه نیز آفرینش مادی را به هفت بخش آفرید: نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم، و هفتم آتش که درخشش او از روشنی بیکران، جای اورمزد است، او آتش را در همه آفرینش چنان پراکند و فراز آفرید، بمانند خانه‌خدایی که چون در خانه شود اندر هیمه آتش نهد» (بهار 1369، ص48).

—————————————————————————-

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

 

فرانک کوشکی :

جشن سده یکی از بزرگ‌ترین جشن‌هایی است که ایرانیان آن را همواره گرامی می‌داشتند، این جشن پس از اسلام هم برگزار می‌شد، همچنان‌که این جشن در زمان مردآویج در سال 323 هجری در اصفهان باشکوه بسیاری برگزار شد و یا چنانكه در تاریخ بیهقی آمده است جشن سده‌ای كه در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال 430 هجری برگزار شد بسیار باشکوه بوده است .

شوند پیدایش این جشن بسیار گوناگون می‌باشد چنانکه بنابر شاهنامه فردوسی این روز برابر با روزی است که هوشنگ آتش را یافت. هوشنگ که روزی با گروهی از یارانش در دشت می‌گشت به ماری سیاه و دراز برخورد کرد، هوشنگ سنگی را برداشت تا مار را بکشد اما از برخورد سنگ پرتاب شده با سنگی که در نزدیکی مار بود، جرقه ای از آتش به وجود آمد:

برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ بشکست خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

هوشنگ پس از این رویداد جشنی بزرگ برای سپاس از یزدان به شوند یافتن آتش برپاكرد، او آتشی بزرگ را برافروخت و نام آن جشن را، سده نهاد:

شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد

این تنها یکی از شوندهای برپایی این جشن است. در سرچشمه‌های گوناگون و به باور ایرانیان کهن نوشته‌اند، چون در این روز شمار فرزندان مشی و مشیانه ، به صد رسید از این رو آن را سده گویند.

ابوریحان بیرونی در کتاب خود، آثار الباقیه می‌نویسد: «سده،آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم باشد و اندر شبش که روز دهم است و میان روز یازدهم آتش افروزند و شادی کنند و سببش آن است که تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است و نیز گفته‌اند که از فرزندان پدر نخستین صد تن شدند. اما سبب آتش کردن آن است که بیوراسب (ضحاک) توزیع کرده بود بر مملکت خویش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان مارها دهند که برکتف‌های او بود، او را وزیری بود نام او رمائیل نیکدل و نیک کردار و از آن دو تن یکی یله کردی و پنهان او را به دماوند فرستادی و چون فریدون او را بگرفت سرزنش کرد و این رمائیل گفت توانایی من آن بود که از دو کشته یکی را برهانیدی و جمله ایشان در پس کوهند . با وی سواران فرستاد تا به دعوی نگرند و رمائیل کسی را پیش فرستاد و بفرمود هر کسی بر بام خویش آتش افروزد زیرا که شب بود (و به این ترتیب افراد رها شده از مرگ نمایان شدند)، پس فریدون او را آزاد کرد و مسمغان نام کرد . پیش از سده روزی است که آن را برسده گویند و نیز نوسده گویند و از حقیقت آن چیزی ندانستم.»

شوند دیگری که در این باره گفته می‌شود این‌است که ایزد رپیتون در آبان ماه به زیر زمین می‌رود تا زمین را برای روییدن دوباره گیاهان و نباتات گرم نگه دارد و دوباره یکم فروردین به روی زمین باز می‌گردد از این رو این ایزد در گذشته نه چندان دور بسیار اهمیت داشت و برای این ایزد جشن‌ها و آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شد. اگر که ما صد روز پس از به زیر زمین رفتن این ایزد را شماره کنیم، روز جشن سده خواهد بود. در اصل جشن سده، ایزد رپیتون را به آتش پیوند می‌دهد و ریشه‌ی این جشن در روز آبان و بهمن ماه است. در گذشته، در برخی از روستاهای زرتشتی‌نشین در اشتاد روز و آذر ماه جشنی به شوند اینکه صد روز پیش از بازگشت ایزد رپیتون است، برگزار می‌شد که هیرومبا نامیده می‌شد و هنگامی که این جشن گرفته می‌شد دیگر جشن سده برگزار نمی‌شد یا برعکس. همین را می‌توان در کرمان باستان نیز دید چرا که آنها جشن هیرومبا را نمی‌گرفتند و به جای آن جشن سده را برگزار می‌کردند، یعنی صد روز پس از به زیر زمین رفتن ایزد رپیتون .

از جشن سده در سروده‌های سرایندگان گوناگون پارسی یاد شده است چنانکه خاقانی شروانی می‌سراید:

بگـذار آتش سده در جـان مـا زند این هجر کافر تو که آفت رسان ماست

ویا فرخی سیستانی درباره سده می‌سراید:

از پـی تهنیت روز نوآمـد بـرشـاه سده‌ی فـرخ روز دهم بهمن مــاه

به‌خبردادن نوروز نگارین‌سوی میر سیصد‌و‌شصت‌شبانروز همی تاخت‌به‌راه

و یا منوچهری در قصیده‌ای می‌گوید:

آمـد ای سید احرار شب جشـن سده شب جشـن سده را حرمت بسیار بود

بر فروز آتش‌ برزین ‌که ‌در ‌ا‌ین ‌ماه ‌بسی آذر برزیـن پیغمبر آزار بود

آتش و آیین‌های مرتبط با آن در دین زرتشتی و ایران باستان از ارزش ویژه‌ای برخوردار بوده و هست . چون نظر به اینکه در دین زرتشتی هر چیز نیکویی باید گرامی داشته شود و نیز به شوند آنکه آتش بخششی است که از سوی اهورامزدا به انسان داده شده پس زرتشتیان آن را ارمغانی از سوی ایزد یکتا می‌دانند که باید آن را گرامی و بزرگداشت. زرتشتیان به این آخشیج (:عنصر) که یکی از چهار آخشیج می‌باشد و نیز به فرشته نگاهبان آن «آتر»، در اوستایی «آترس» و در فارسی «آذر» می‌گویند. آتش یکی از بخشش‌هایی است که از برای سود و بهره آدمی از جهان مینوی به جهان مادی فرستاده شده پس باید از آسیب رساندن به آن خودداری شود . در یسنای 17 بند 11پنج نوع آتش نام برده شده که به هر یک جداگانه درود فرستاده می‌شود. در فصل 17 کتاب بندهش نیز از این پنج آتش نام برده شده است.

در اوستای آتش نیایش می‌خوانیم: «نمه سته. آترش . مزداو . اهورهه . هوداو مزیشته . یزه ته: نماز به تو ای آتش، ای آفریده نیک مزدا اهورا و ای بزرگترین ایزد» . در جایی دیگر از همین اوستا از این ایزد، آرامش، روزی فراوان، پارسایی کامل، شیرینی زبان، روان آگاه، خرد بزرگ و بهشت روشن خواسته شده است.

پس بی جهت نخواهد بود که جشن سده، جشنی که در آن آتش برای نخستین بار توسط آدمیان یافت شد این‌گونه در نزد زرتشتیان و ایرانیان باستان، بزرگ و گرامی بوده و هست.

امروزه نیز این جشن همچون گذشته توسط زرتشتیان با آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شود. موبدان در هنگام پایین رفتن (:غروب) خورشید در حالیکه لباسی یکدست سپید بر تن و آتشدانی بر دست دارند و اوستای آتش نیایش زمزمه می‌کنند، گرد هیمه‌ای که در میان جوانانی یکدست سپید پوش قرار دارد، می‌گردند و پس از چندی آن را می‌افروزند.

در گذشته نه چندان دور هر یک از مردم شاخه‌ای یا هیزمی می‌آوردند تا این‌گونه با دیگر همکیشان در این کار بس نیکو و ارجمند، همازور و هم بهره شوند که این آیین زیبا همچنان در روستای شریف آباد در هنگام هیرومبا دیده می‌شود، البته نمی‌توان انتظار انجام این کار نیک و پسندیده را در شهری همچون تهران داشت ولی نباید از این نکته نیز غافل شد که می‌توان این کار را به شکل‌های دیگری نیز انجام داد تا همگی با هم در این‌گونه جشن‌ها هم بهره و هم بسته شویم.

به هر روی شوند برگزاری این جشن هر چه که باشد این نکته در خور توجه است که این جشن یادگاری است بس ارزشمند از نیاکانمان و گوشه‌ای است از فرهنگ و شناسه‌ی ما.

جشن‌های ماهانه

جشن‌های ماهانه در دین بهی




جشن فروردینگان

جشن اردیبهشت گان 

جشن خردادگان 

جشن تیرگان

جشن امردادگان

جشن شهریورگان

جشن مهرگان

جشن آبانگان

جشن آذرگان

جشن دیگان

جشن بهمن گان

جشن اسپندگان

ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺳﻴﺰﺩﻩ بدر

ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻃﺒﻴﻌﺖ ( زیستگاه)

ﺗﻴﺮ ﺭﻭﺯ –  ﭼﻬﺮ ﺭﻭﺯ

 

 

 بازگشت به جشن ها

ﻣـیﺩﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﺎﻫـی ﺩﺭ ﮔﺎﻫﻨﺎﻣﻪی ﺯﺭﺗﺸﺘـی ﺍﻳﺮﺍﻧـی ﺗﻴﺮ ﻳﺎ ﺗﻴﺸﺘﺮ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﻔﺘﮕﻮی ﭼﺮﺍﻳـی ﻭ ﭼﮕﻮﻧﮕـی ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭی ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺸﻮﻳﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻛﻮﺗﺎﻫـی ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻭ ﺫﻭﻕ ﻭ ﺳﻠﻴﻘـه ﻧﻴﺎﻛﺎﻥﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳـی ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺟﺎی ﺁﻥ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎی ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ آﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻣﺎ می ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻳﮋﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺧـی ﻳﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﮔﺎﻫـی ﻛﻤﺘﺮی ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﺯ ﺑﺪ ﺷﮕﻮﻥ ﻳﺎﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩ (ﻧﺤﺲ) ﻣـیﺩﺍﻧﻨﺪ (ﻳﻌﻨـی ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻪ ﺷﻤﺎﺭ  ۱۳ﺭﻭﭼﻨﻴﻦ ﻣـیﺩﺍﻧﻨﺪ ) ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣـیﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﺩیﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺩﺭ ﭼﻬﺮ ﺑﺮﺍی ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺷﮕﻮﻧـی ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻛﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ.

ﻣﺎ ﻛﻪ ﻣـیﺩﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﻧﻴﺎﻛﺎﻥ ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻨـی ﺍﺯبد ﺷﮕﻮﻧـی ﻭ ﻧﺤﺴـی ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﺍﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻛﻪﺩﺭ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﻣﺸﺎﺳﭙﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﻳﺰﺩﺍﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺩﻫﺎی ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺧﺠﺴﺘﻪ ﻣـیﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﺭﻭﺯی ﺯﺍﻳﺶ ﻭ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﻳﻚ ﺍﻳﺰﺩ ﻳﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺳﺰﺍ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺯﺍﺩﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍی ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭی ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺟﺸﻦﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺟﻨﺒﺶ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻭﻫﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍی ﭘﻴﺸﺒﺮﺩ ﺑﻬﻴﻨـه ﺯﻧﺪﮔﺎﻧـی ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﻮی ﻭ ﻧﻮﺯﺍﻳـی ﻫﻤﻴﺸﮕـی ﻳﺎ ﻫﻤﺎﻥﻓﺮﺷﮕﺮﺩ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻫﻴﭻ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪی ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺪ ﺷﮕﻮﻧـی ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﭼﻴﺰی ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪﻛﻤﺎ ﺑﻴﺶ ﻫﻤﮕـی ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻮﺵ ﻭ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ.

 

ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭی ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ

ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭه ﭼﺮﺍﻳـی ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭی ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ، ﻳﻌﻨـی ﺗﻴﺮ ﺭﻭﺯ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪﺵ ﺑﺎ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﺍﺳﺘﻮﺭﻩﺍی ﭼﻴﺴﺖ.

ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﻣـیﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺗﻴﺮﻣﺎﻩ، ﺁﺭﺵﻛﻤﺎﻧﮕﻴﺮ، ﭘﻬﻠﻮﺍﻥﺍﻳﺮﺍﻧـی ﺑﺎ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺗﻴﺮ، ﻣﺮﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻥﻭ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘـی ﺁﻥ ﺁﺷﺘـی ﻣﺮﺩﻣـی ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺳﺎﺧﺖ. ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺟﺸﻦ ﺗﻴﺮﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺗﻴﺮ ﺑﺮﭘﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﺎﻫـی ﺭﺍ ﺗﻴﺮ ﻳﺎ ﺗﻴﺸﺘﺮ ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ .

ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﺷﺎﻩ ﭘﻴﺸﺪﺍﺩی ﻫﻢ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺧﺮﻡ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺮﭘﺎ ﻣـیﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﮕﺎﻧـی ﻣـیﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪی ﺁﻳﻴﻦ ﺩﺭ ﻣـیﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭی ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﻛﻨﺎﺭ

ﺳﺒﺰﻩﻫﺎ، ﭼﺸﻤﻪ ﺳﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭﻫﺎ ﻣـی ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩی ﺁﻧﺎﻫﻴﺘﺎ، ﺍﻳﺰﺩﺑﺎﻧﻮی ﺁﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺳﺒﺰﻩﻫﺎ ﻭﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﺁﻧﺎﻥ {ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ}، ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧـی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﺰﺩ ﺑﺎﻧﻮی ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﻣـیﺩﻫﻨﺪ .

ﻭ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺳﻮﻡ ﺍﺳﺘﻮﺭﻩ ﻳﺎ ﻣﻴﺘﺨﺘـی ﺁﻥﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺸﺘﺮ ﻳﺎ ﺗﻴﺮ، ﺍﻳﺰﺩﺑﺎﻧﻮی ﺑﺎﺭﻧﺪﮔـی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﺳﭗ ﺳﭙﻴﺪیﺩﺭ ﺭﻫﺮﻭی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺩﺵ ﺍﺑﺮ ﺳﭙﻴﺪ ﻳﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮی ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺩﻳﻮی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ َﺍﭘﻮﺵ، ﻳﺎ ﺍﺑﺮ ﺳﻴﺎﻩ ﺑﺠﻨﮕﺪ ﻭ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭﻳﺪﻩ ﻭ ﺳﺎﻟـی ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﺒﺰی ﻭ ﺧﺮﻣـی ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺍﺳﺖ.

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺘﻬﺎ ﻣـیﺗﻮﺍﻥ ﭼﻨﺪ ﻫﻮﺩﻩ ﻳﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪﺗﻴﺮ ﻳﺎ ﺗﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﺪ ﭼﻴﺰ ﺳﺮﻭﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ:

ﺑﺎﺭﻧﺪگی ﻭ آﺏ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﺎیه ﺯﻧﺪﮔﺎﻧـی ﻭﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻤﻮ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪه ﺁﺷﺘـی ﻭ ﭘﺪﺍﻓﻨﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻭ ﻣﻴﻬﻦ ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﺭﺵ. ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﻴﺮ، ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣـیﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﺑﺰﺍﺭﺟﻨﮓ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺁﺷﺘـی ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺟﺎﻧﻬﺎ ﺩﮔﺮ ﻣـیﺷﻮﺩ.

ﭘﺲ ﻣـیﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺮﺳﻮ ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔـی، ﻧﺠﺎﺕ ﺁﻥ ﻭ ﺭﻭﻳﺶ ﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ آﻥ ﺳﺮﻭﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ  ﻣﺎﻳﻪ ﻭ ﭘﺎیه ﺟﺸﻦ ﮔﻴﺮی ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎنی ﺍﺳﺖ.

 

ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ی ﺁﻳﻴﻦ ﺟﺸﻦ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ

ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻦﻫﺎی ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﻢ ﻳﻜـی ﺑﺮﺩﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﺑﻪ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﻛﺸﺘﺰﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺭﻭﺍﻥ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪﻧﺸﺎﻧﻪ ﻭ ﻧﻤﺎﺩی ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﭘﻴﺸﻜﺸـی ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﺰﺩ ﺑﺎﻧﻮی ﺁﺏﻫﺎ ﻳﺎ آﻧﺎﻫﻴﺘﺎ ﻛﻪ میﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺸﺎنه ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻛﺖ ﻭ ﻓﺮﻭﺍﻧـی ﺍﺳﺖ.

ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳـی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣـیﺷﻮﺩ ﮔﺮﻩﺯﺩﻥ ﺳﺒﺰﻩ، ﺑﻮﺳﻴﻠـه ﺩﻭﺷﻴﺰﮔﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ ﻳﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺮﺍیﺑﺴﺘﻦ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺯﻧﺎﺷﻮیی ﻣـیﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺮﺍیی ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﺍﻳﻨﭽﻨﻴﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ:


ﺳﺒﺰﻩ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ

ﺍﺯ ﻣﻴﺘﺨﺖ ﻫﺎی ﻛﻬﻦ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺮ ﻣـیﺁﻳﺪ ﻛﻪ  ﻣـﺸـﻴـﻪ {ﺁﺩﻡ: ﺁﺩﻡ ﻭﺍﮊﻩی ﭘﺎﺭﺳـی ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺷﺪﻩ ی ﻭﺍﮊﻩ ی ﺍﻭﺳﺘﺎیی ﺍﻳﻮﺩﺍﻣﻦ ﺑﻪﻣﺎﻧﻚ (ﻣﻌﻨـی) ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ} ﻭ ﻣـﺸـﻴـﺎﻧـﻪ ﺭﻭﺯﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪی ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺍی ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺎﻳﻪ ی ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻫستند ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺑﺎﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻃﺒﻴﻌﺖ / ﭼﻬﺮ ﺁﺭﺯﻭی ﭘﻴﻮﻧﺪی ﺧﻮﺏ می کنند .

 

ﺍﻧﮕﻴﺰﻩﻫﺎی ﻓﺮﺧﻨﺪگی ﻭ ﻳﺎ ﻧﺎ ﻓﺮﺧﻨﺪگی ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎﺭ ﺳﻴﺰﺩﻩ:

ﻧﺨﺴﺖ ﻧﮕﺎﻫـی ﺑﻜﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎﺭﻫﺎی  ۱۲ ﻭ  ۱۳ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻣﻴﺘﺨﺘـی (ﺍﺳﺘﻮﺭﻩﺍی) ﺩﺭ ﺁﻳﻴﻦﻫﺎی ﺑﺎﺳﺘﺎﻧـی ﺍﻳﺮﺍﻥ.


ﺍﻧﮕﺎﺭه۱ – ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﻮﺭﻩﻫﺎ ﻫﺴﺘـی ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻴﻜﺮ ﻛﻨﻮﻧـی، ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺁﻣﻴﺨﺘﮕـی ﻧﻴﻜـی ﻭ ﺑﺪی ﺍﺳﺖ ۱۲ ﻫـﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﻭﺷﻤﺎﺭ  ۱۲ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺭ ﺑﺮﺝﻫﺎی ﺩﻭﺍﺯﺩﻩﮔﺎﻧـﻪ ﺁﺳﻤﺎﻧـی ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﭘـﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫـﺰﺍﺭ ﺳـﺎﻝ، ﻧﻴﻜـی ﺑﻪﭘﻴﺮﻭﺯی ﺍﻧﺠﺎﻣﻴﻦ ﻣـیﺭﺳﺪ ﻭ ﻫﺴﺘـی ﺍﻳﻨﮕﻮﻧـه ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣـیﺭﺳﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻳﺎ ﻓﺮﻭﻫﺮﻫﺎی ﻛﻪ ﺧﻮﻳﺸﻜﺎﺭﻳﺸﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﻭﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮی ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﻧﮕﺮﻩ ﻣﻴﻨﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﻣـیﺷﻮﻧﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎﺩی ﻭ ﺟﻮﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺧﻮﻳﺶ ﻳﺎ ﺑـﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﺮﻭﺭی ﻭ ﻣﻴﻨﻮﺑﺎﺯ ﻣـیﮔﺮﺩﻧﺪ .

ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﮔﺎﻫـی ﻣـی ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﺟﺸﻦ ﺯﺍﻳﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﮔﻮﻳﺎ ﻧﻤﺎﺩی ﺍﺯ  ۱۲ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔـی ﺍﻧﺴـﺎﻥﻫـﺎ اﺳـﺖ ﻭ ﺍﺯﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩ ﻫﻢ ﻧﻤﺎﺩی ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺳﻴـﺰﺩﻫـﻢ ﻣــیﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺭﻫﺎﻳـﺶ ﺍﺯﺟﻬـﺎﻥ ﻣـﺎﺩی ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻣـیﺗﻮﺍﻧـﺪ ﺭﻭﺯ ﺑـﺰﺭﮒ ﺭﺍﻣـﺶ ﻛﻴﻬﺎﻧـی ﺑﺎﺷﺪ.


ﺍﻧﮕﺎﺭه۲ – ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺁﺭﺵ ﻛﻤﺎﻧﮕﻴﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺗﻴﺮ، ﻣﺮﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪ، ﻭﻟـی ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻥﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﮔـی ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻧﻴﺎﻛﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺁﻥ ﻣﺮﻳﺎ ﺷﻤﺎﺭ ﻳﺎ ﻋﺪﺩ 13 ﺩﺭﺟﻬﺎﻥ، ﺑﺮﺍی ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﮒ ﺁﺭﺵ ﻛﻤﺎﻧﮕﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ.


ﺍﻧﮕﺎﺭه۳ – ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺳﺎﻝ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﻭﻟـی ﭼﻮﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺖ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻔﺖﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻣـی ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩﻫﻢ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩ، ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﮔـی ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺭﻳﺸﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .


ﺩﺭﺟﻬﺎﻥ

ﻳﻜـی ﺍﺯ ﻛﻬﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺘﻬﺎی ﺟﻬﺎﻧـی ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﮔـی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣـیﮔﻮﻳﻨﺪﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎی ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﭼﻮﻥ ﺗﻨﻬﺎ ۱۰ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭ ﭘﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﻭﻳﻬﻢ ۱۲ ﻣـی ﺷﻮﺩ ﻣـیﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺸﻤﺮﻧﺪ ﭘﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣـی ﺁﻣﺪﻩ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ۱۳ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﻬﺎﻳﻚ ﺭﺍﺯ ﻧﺎﮔﺸﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣـیﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤـی ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥﭘﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺮﻧﺪ؟!!

ﻣﺼﺮی ﻫﺎی ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ۱۳ ﺭﺍ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮﺍی ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔـی ﺗﻼﺷـی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍی ﺭﺳﺎﻳـی ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺭﻭﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﺎﻣﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡﻣـیﻳﺎﻓﺖ .

(ﺩﻳﺪﮔﺎﻩﺍﻳﺮﺍﻧـی؟)،  ۱۲ ﮔﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧـی ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧـی ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣـیﺷﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﻳﺮ ﺍﻳﻦ۱۳ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺎﻧـه ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕـی ﺑﻮﺩ ﺷﻜﻮﻫﻤﻨﺪ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪﻩ!

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺯﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﻬﺮﻳﮕﺮی ﻣﺼﺮ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ، ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔـی ﺷﻜﻮﻫﻤﻨﺪ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺩﺭﮔﺎﻣـه ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺮﺳـی ﺍﺯ ﻣﺮﮒﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ۱۳ ﺑﺪ ﻭ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺷﺪ.

ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭﺍﺯی ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺼﺮ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮهﮔﻴﺘﺎﻳـی -ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍﻳـی ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕـی ﺍﻳﺮﺍﻧﺸﻬﺮ ﻗﺮﺍر ﺩﺍﺷﺖ.

ﺍﺯ ﺳﻮی ﺩﻳﮕﺮ ﻳﻜـی ﺍﺯ ﻛﻬﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺗﺎﺑﻮﻫﺎﻳـی ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ۱۳ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣـیﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻭﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻫﻨﺪﻭﻳﻴﺴﻢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣـی ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪﺍﮔﺮ ۱۳  ﺗﻦ ﺩﺭ ﻳﻜﺠﺎ ﮔﺮﺩﺁﻳﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺪ ﺷﺎﻧﺴـی ﻣـیﺁﻭﺭﺩ! ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻭﺍﻳﻜﻴﻨﮕﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣـیﺷﻮﺩ.

ﺑﺮﭘﺎﻳـه ﺍﻧﺠﻴﻞ، ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ ﻣﺴﻴﺢ ۱۳ ﺗﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻛﻪ ﻳﻜـی ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﻴﺢ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻠﻴﭙﺎ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ.

ﺑﺮ ﭘﺎﻳـه ﺑﺮﺧـی ﺑﺎﻭﺭﻫﺎی ﻣﺮﺩﻣـی ﻳﻜـی ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻳـی ﻛﻪ ﺳﺎﻟﺸﺎﻥ ﻣﺎﻫـی – ﺧﻮﺭﺷﻴﺪی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻤﺎﺑﻴﺶ۱۲ ﻣﺎﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺎﻩ ۱۳ ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﻮه ﺩﺭﺩﺳﺮ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻣـیﺑﺎﺷﺪ!

ﺟﻤﻌﻪ ۱۳ ﺍﻡ: ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎی ۱۸۰۰ ﻣﻴﻼﺩی ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻳﺎ ﭘﺪﻳﺪه ﻧﺎﻣﻮﺭﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴـی ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺭﻭﺯ ﺁﺩﻳﻨﻪ ﻳﺎ ﺟﻤﻌﻪ ﻭﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ۱۳ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺁﻣﻴﺨﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺪﻧﺪ ﺟﻤﻌﻪ ۱۳ ﺍﻡ ﺑﺪﺷﮕﻮﻥ.

ﮔﻤﺎﻧـه ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺁﺩﻳﻨـه ۱۳ ﺍﻡ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺎﭖ ۱۳ ﺷﻤﺸﻴﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺒﺎﻧﺎﻥ KnightsTemplarﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﻨﮕﻬﺎی ﺩﻳﻨـی ﺳﺪﻩﻫﺎی 4 ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺳﺪ ۱۳-۱۲-۱۱.

 

۱۳ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻳﻨﻬﺎی ﺩﻳﮕﺮ

ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻫﻨﺪﻭﺍﻥ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﻛﺴـی ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﺟﺸﻦ ﺭﻭﺍﻥ ﻣـیﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻨﺪی ﺑﻪ ﺁﻥﺗﻬﺮﺍﻧﻮی  “Tehranvi” ﻣـیﮔﻮﻳﻨﺪ. ﺑﺮ ﭘﺎﻳـه ﺳﺘﺎﺭﻩﺷﻨﺎﺳـی ﻫﻨﺪی ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﻴﺰﺩﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺸﺎﻥﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﻳﻬﻮﺩی ﮔﺮی، ۱۳ ﺳﻦ ﺭﺳﻴﺪﮔـی ﻳﺎ ﺑﻠﻮﻍ ﺑﺮﺍی ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ “ﺑﺎﺭﻣﻴﺘﺰﻭﺍ” ﮔﻮﻳﻨﺪ (ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ۱۲ ﺳﺎﻟﮕـی ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻪ ﺁﻥ “ﺑﺎﺕﻣﻴﺘﺰﻭﺍ” ) ﮔﻮﻳﻨﺪ. (ﻳﻌﻨـی ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻧﺎﻓﺮﺧﻨﺪﻩﺍﻧﺪ؟؟؟!!!)ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻳﻚ ﺧﻮﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻬﻮﺩی ﮔﺮی ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ Maimonides ﺍﺳﺖ ﺑﺠﺎی ﺩﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.

ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺧﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻬﺎ ﺍﺯ ﺗﻮﺭﺁﺕ، ﻳﻬﻮﻩ ﺩﺍﺭﺍی ۱۳ ﻭﻳﮋﮔـی ﺑﺨﺸﻨﺪﮔـی ﻣـیﺑﺎﺷﺪ.

ﺩﺭﺧﻮﺍﻧﺶ ﻛﺎﺑﺎﻟﻴﺴﺘـی ﻭ ﺑﺮﺧـی ﺧﻮﺍﻧﺶﻫﺎی ﻣﺴﻴﺤـی ﺷﻤﺎﺭ ﮔﺮﺩیﻫﺎ ﻳﺎ ﺩﺍﻳﺮﻩﻫﺎﻳـی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻜﻌﺐ ﻣﺘﺎﺗﺮﻭﻥ  Metatron Cubes ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.



ﺩﺭﻭﻍ (ﺷﻮﺧـی) ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻳﺎ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ

ﺩﺭﻭﻍ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪﺍی ﺑﺮﺍی ﺳﺮﮔﺮﻣـی ﻭ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻳﻜـی ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪی ﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻧـی ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎیﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﻭﻍﻫﺎی ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﺭﻭﻍﻫﺎ ﻭ ﺷﻮﺧـی ﻫﺎی ﺳﻴﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ، ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﻳﻜﺒﺎﺭﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ۱۲ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻮﺭﻩﻫﺎی ﺭﻭﻡ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺁﺗﻴﺲ ﺍﻳﺰﺩ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺩی. ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦﺭﻭﺯ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺍﺳﺖ. ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳـیﻫﺎ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﺍﺯ ﺭﻭﺵﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭ ﮔﺎﻫـی ﺷﮕﻔﺘـی ﺑﺮﺍی ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﻮﺧـیﻛﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣـیﻛﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﻫﻨﺪ، ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﺟﺸﻦ ﻫﻮﻟـی ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣـیﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺭﻭیﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﻧﮓ ﻣـیﭘﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﺩی ﻣـیﻛﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺮﺗﻐﺎﻝ ﺑﺮ ﺭﻭی ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺁﺭﺩ ﻣـیﭘﺎﺷﻨﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﺭﻭﺯﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻫـی ﻣـیﻧﺎﻣﻨﺪ. ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ، ﺑﺮﭘﺸﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻛﺎﻏﺬی ﻣـیﭼﺴﭙﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺭﻭیﺁﻥ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻧﻮﻋـی ﻣﺎﻫـی ﻛﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﻣـیﺍﻓﺘﺪ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺩی ﻛﻪ ﻛﺎﻏﺬ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﺴﭙﺎﻧﺪﻩﺷﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﻫـی، ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﻣـیﺍﻓﺘﺪ.

ﺩﺭ ﺑﺮﺧـی ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻴﻮﺯﻳﻠﻨﺪ، ﺍﻳﺮﻟﻨﺪ، ﺍﻧﮕﻠﻴﺲ، ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎ ﻭ ﺁﻓﺮﻳﻘﺎی ﺟﻨﻮﺑـی ﺷﻮﺧـی ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺎ ﻧﻴﻤﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪﺩﺭ ﭘﺴﻴﻦ ﻫﻢ ﺷﻮﺧـی ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑـی ﺧﺮﺩﺍﻥ ﺁﻭﺭﻳﻠـی Aprilfools ﻣـیﮔﻮﻳﻨﺪ.

ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮیﻣﺎﻧﻨﺪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎ، ﻛﺮﻩﺟﻨﻮﺑـی، ﺭﻭﺳﻴﻪ، ﻫﻠﻨﺪ، ﺁﻟﻤﺎﻥ، ﺑﺮﺯﻳﻞ، ﻛﺎﻧﺎﺩﺍ ﻭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺷﻮﺧـی ﺩﺭ ﻫﻤـه ﺭﻭﺯ ﺟﺮﻳﺎﻥﺩﺍﺭﺩ.

ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎﻳـی ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺑـی ﺧﺮﺩی ﻭ ﺍﻭﻝ ﺁﻭﺭﻳﻞ ﭘﻴﺪﺍ ﻣـیﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎی ﻛﺎﻧﺘﺮﺑﺮی ﺍﺳﺖ. ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﺎﻳﻪ ﺩﺭ ﺳﺪﻩﻫﺎی ﻣﻴﺎﻧـیﺩﺭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻝ ﻧﻮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ۲۵ ﻣﺎﺭﭺ ﺑﻮﺩ ( ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖﺍﺳﺖ- 5 ) ﺣﺘﺎ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻬﺎ ﻳـی ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺳﺎﻝ ﻧﻮ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﭼﻨﺪی ﺟﺸﻦ ﻣـیﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺎﻳﺎﻧﺶ ﺭﻭﺯ ﻧﺨﺴﺖ ﺁﻭﺭﻳﻞ (ﺗﻴﺮ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ(ﺑﻮﺩ. ﺑﺮ ﭘﺎﻳـه ﻳﻚ ﮔﻤﺎﻧﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘـی ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ ﻛﺎﺗﻮﻟﻴﻚ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮊﺍﻧﻮﻳﻪ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯﺑﺮ ﺷﻴﻮه ﻗﺪﻳﻢ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﻣـیﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣـیﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑـیﺧﺮﺩ ﻣـیﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ! ﺭﺳﻤـی ﺷﺪﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻝ ﻧﻮی ﺍﺭﻭﭘﺎی ﻣﺴﻴﺤـی ﺩﺭﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ  ۱۵۶۴ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ.

 

ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﻴﺮی :

ﺟﺸﻦ ﺗﻴﺮ ﺭﻭﺯ / ﺭﻭﺯ ﻃﺒﻴﻌﺖ / ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺳﺒﺰﻩ ﻭ ﺁﺏ / ﭘﺎﻳﺎﻥ ﮔﺎﻣـه ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥﺟﺸﻦ ﭘﺎﻳﺎﻧـی ﺭﻭﺯﻫﺎی ﻧﻮﺭﻭﺯی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺎﺩی ﺑﺮﺍی ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧـی ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺁﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻟـی ﻧﻮﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﻮی ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﻫﻤﻴﺸﮕـی. ﺁﺏ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺯﺭﺗﺸﺘـی ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺌﻮﺭﻭﺗﺎﺕ / ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺭﺳﺎﻳـی ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺷﺪﻥ (ﺧﺮﺩ) ﺍﺳﺖ ﻭﮔﻴﺎﻩ ﻭ ﺭﺳﺘﻨـی ﻫﺎ ﻧﻤﺎﺩ ﺍﻣﺮﺗﺎﺕ / ﺍﻣﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑـی ﻣﺮﮒ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﻨﺶ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪﻥ، ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻥ، ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻭ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ (ﺳﺒﺰﻩ ﺑﻪ ﺁﺏ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ) ﺑﻪ ﻣﻴﻨﺶ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﮕـی ﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﻨﺶ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﮔﺎﻣـه ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﭘﺎی ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﮔﺎﻣـه ﺗﺎﺯﻩﺍی ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺁﻭﺭﺩ.

 

ﺗﻴﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧـه ﺍﻓﺰﺍﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺨﺸـی ﻭ ﻧﻪ ﺟﺎﻥ ﮔﻴﺮی / ﺟﺎﻥ ﻓﺸﺎﻧـی ﺁﺭﺵ

ﻣﺎ ﺩﻳﻦ ﺑﻬـی ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩﺍﻳﻢ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻓﺰﺍﺭ ﺭﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﻣـیﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺍﻩ ﻭ ﺁﺷﺘـی ﺟﻮی ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻴﺮ ﻧﻴﺰ ﺍﮔﺮ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪﭘﺪﺍﻓﻨﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺯﺍﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻣـیﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﻴﻦ ﻭ ﺩﺷﻤﻨـی ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺭﻭﺩ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻴﻨﻜﻪ ﻛﻴﻦ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﺎﻳﺪﺑﻪ ﻧﻐﺶ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺨﺸـی ﻭ ﺯﻧﺪﮔـی ﺧﻮﺍﻫـی ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.

 

ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧـی ﺍﻳﺮﺍﻥ :

(ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺯﺭﺗﺸﺖ) ﻧﻴﺰ ﻛﺎﺭ ﺗﻴﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩﻥ ﻣﻬﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎی ﮔﻴﺘـی ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﺍﻩﻣﻬﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻮﻩ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﺸﻦ ﺗﻴﺮﮔﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﻳﻴﻦ ﺗﻴﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﺍی ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ ﻛﻬﻦ ﻣـیﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻮﺭه ﺁﺭﺵ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻴﺮ ﺍﺯ ﻛﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﺁﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺖ ﻣـیﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻣـیﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩی ﺩﻭﺭ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪه ﺟﻨﮓ ﻭ ﻫﻢ ﻛﺸـی ﻭ ﺑﺮ ﭘﺎﻛﻨﻨﺪه ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﻫﻤﺰﻳﺴﺘـی ﺷﻮﺩ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘـه ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭی ﻣـیﺷﻮﺩ ﻛﻪﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺮﮒ ﺁﺭﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﻣـیﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻣـیﺷﻤﺎﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘـی ﻭﺍﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺰﺩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺵ ﻧﻤـی ﻣﻴﺮﺩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻧﻤـی ﺑﺎﺯﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺟﺎﻥ ﻣـیﺍﻓﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻣـیﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣـی ﺍﻓﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣـی ﺑﺎﻟﺪ ﻭ ﻣـی ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ.

 

ﺳﺒﺰﻩ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ:

ﻣﻴﺘﺨﺖﻫﺎ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﻻﻳﺶ ﻣﺸـی ﻭ ﻣﺸﻴﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺗﻨﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﻬﻢ ﭘﻴﭻ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺘﻮﺭﻩﺍی ﻣـیﺑﺎﺷﻨﺪ. ﭘﺲ ﺳﺒﺰﻩ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻥ ﻧﻤﺎﺩی ﺍﺯ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻃﺒﻴﻌـی ﻭ ﺑﻨﻴﺎﺩﻳﻦ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍیﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺯﻧﺪی ﻭ ﻫﺴﺘـی ﺍﺳﺖ.

 

ﺩﺭﻭﻍ ﺳﻴﺰﺩﻩ :

ﻣﺎ ﻧﻴﺎﺯی ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﺪﺍﺭی ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻢ ﻧﺎ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﻧﺨﺴﺖ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻪ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺷﻤﺮﺩﻩﻣـی ﺷﻮﺩ ﺣﺘﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍی ﺷﻮﺧـی ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﺍی “ﺷﻮﺧـی” ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺳﺘـی ﺷﻮﺧـی ﻧﺒﻮﺩﻩﺑﻠﻜﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍی ﻛﻮﭼﻚ ﺷﻤﺎﺭی / ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻫﺪﻑ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯی ﻳﻚ ﺁﻳﻴﻦ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻭﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺁﻳﻴﻦ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻪ ﺳﻴﺎﺳـی، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻛﻨﺴﺘﺎﻧﺘﻴﻦ.

ﭘﺲ ﻣـی ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﺁﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ ﺑﺎﺯی ﺁﻟﻮﺩه ﻓﺮﻫﻨﮕـی –ﺳﻴﺎﺳـی ﺷﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘـی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻣـی ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ ﻭﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣـیﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍﺳﺘـی ﺧﻮﺍﻩ ﻭ ﺭﺍﺳﺘـی ﺟﻮی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺰﻳﺮ ﻣـیﻛﺸﻴﻢ ﻭ ﺑﻬﺎﻧـه ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺷﺎﺩی ﻣـیﺷﻤﺎﺭﻳﻢ.



گردآورنده: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com



در ادامه نوشتاری از کدبان دادخواه:

سیزده ‌به در” پیوند انسان با طبیعت و آب است

 سیزده به در” از آیین‌های کهن نوروزی است. این سنت ‌پایان سلسله جشن‌هایی است که از چهارشنبه‌‌سوری آغاز شده، با نوروز به اوج خود می‌رسد و در روز سیزدهم ماه فروردین پایان می‌یابد.

 

در ایران قدیم تصور بر این بوده که جهان هستی در دوازده‌هزار سال به وجود آمده است. به همین دلیل ۱۲ روز فروردین را طی می‌کردند و در روز سیزدهم، کار و زندگی شبانی و کشاورزی را با شادی آغاز می‌کردند؛ با شادی که رکن جدایی‌ناپذیر تمامی مراسم ایرانیان بود.

کدبان دادخواه، نویسنده‌ی کتاب “نوروز و فلسفه‌ی هفت‌سین”، درباره‌ی پیوند شادی و مراسم ایرانیان می‌گوید: «در دین بهی غمگین بودن و افسرده بودن را داده‌ی اهریمنی و شیطانی می‌دانند و شادی را مائد‌ه‌ی خداوند ذکر می‌کنند. در باور بهدینان این است که هنگامی که حضرت زرتشت متولد شده به جای اینکه گریه بکند خندیده است.


بدان گه که صبح زمان دیمه داد

زراتشت فرخ ز مادر بزاد

بخندید چون شد ز مادر جدا

درخشان شد از خنده‌ی او سرا

عجب ماند در کار او باب او

و زان خنده ‌و خوبی و آب او

به دل گفت کاین فرّه‌‌ی ایزدیست

جز این هر که از مادر آمد گریست


 همچنین این نگرش به شادی از ناحیه‌ی تمدن ایرانی به فرهنگ اسلام نفوذ پیدا کرده است. جایی که می‌بینیم که حافظ هم غم را ارائه‌ی شیطانی می‌داند و شادی را ارائه‌ی خداوند:

شیطان غم برو هر آنچه توانی بگو، بکن

من برده‌ام به باده‌فروشان پناه از او


متأسفانه فعلا فرهنگ واقعی و حقیقی مردم با فرهنگ رسمی دولت فاصله پیدا کرده و دولت نام این روز را روز طبیعت گذاشته، در حالی که هر روز، روز طبیعت است. سیزده‌ به در یک روز پذیرفته ‌‌شده ‌است.


سعدی می‌گوید:

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

زمین لگدکوب شد به پای نشاط


یعنی عارف و عامی و هر کس که عقیده و نیت و اندیشه‌ای داشته در این روز به شادی گام برداشته تا سال جدید را با شادی آغاز بکند.


در ایران باستان سیزدهمین روز هر ماه را “تیر” می‌نامیدند. اعتقاد مردم بر این بود که سرپرست این روز ایزدتیر یا “تیشتری” است که همواره با دیو خشکسالی در نبرد است. روز سیزدهم مردم به دشت و دمن می‌رفتند و پیروزی ایزدتیر بر دیو خشکسالی را جشن می‌گرفتند.


کدبان دادخواه درباره‌ی پیشینه‌ی “سیزده به در” در بخشی چنین توضیح می‌دهد:

 به باورها‌ی دین بهی یا زرتشتی به این معنا که سیزدهمین روز از هر ماه یعنی تیر را به نام “تیشتر” نامگذاری کرده‌اند که بانوی آب است و زرتشتیان آن را معتبر و محترم می‌دانند. اعتقادشان این است که به علت اینکه آب عامل آبادانی است باید به کوه و دشت و صحرا بروند و بخصوص غذای آن روز را لب آبِ روان بخورند و به نیایش خدا بپردازند و آرزوی بارش باران را از اهورامزدا داشته باشند که آن سال، سالی پر از فراوانی وشادی باشد.

فارغ از این مورد، چون این تیر برمی‌گردد به جشن خودش، تیرگان، یعنی روزی که آرش کمان‌گیر جان خودش را برای اینکه خونریزی به وجود نیاید از دست داد. یعنی باید بگوییم، نخستین و برترین “شهید تاریخ زرتشتیان” آرش است که در تیرگان روز تیر برای اینکه عدالت پا بر جا شود و مرز ایران و توران مشخص شود، جان خودش را بر تیری نهاد که این تیر در شبانه‌روزی در حرکت بود و بعد در فرغانه به کنار درخت گردویی نشست و جنگ خاتمه یافت و مرز ایران مشخص شد. این نکته را باید توضیح بدهم که اصولا “شهید”، معرب واژه‌ی فارسی “سهید” است. “سهید” در شاهنامه ‌آمده و کسی است که خداوند به او نظر می‌کند و این سابقه‌ی طولانی از دین بهی در اسلام راه یافته که “شهید” کسی است که خداوند به او عنایت دارد.

 

کدبان دادخواه می‌گوید‌، در تمدن ایرانی انسان در انتخاب سرنوشت و تعیین بهروزی یا بدبختی خود مختار است. به همین دلیل سال نو باید با شادی و کوشش در “کنار طبیعت که مادر انسانی است” و آب که “مادر طبیعت” است آغاز شود: «به همین علت یکی ستایش آب را می‌کنند و یکی اینکه به صحرا می‌روند به در و دشت گام برمی‌دارند تا از آنها مدد بگیرند. راز‌ها و رمزهایی که در “سیزده به در” هست به گونه‌ای است که انسان را برای ساختن زمان نو یاری می‌کند.


فردوسی هم در اشاره‌ای به این موضوع می‌گوید:

تو بینی در و دشت رنگین شده

نکوتر ز صورتگر چین شده


در اینجا به “چهارشنبه ‌‌سوری” اشاره شده است. در هر صورت این تیرروز که روز سیزده هر ماه تلقی می‌شود، بر آن مبادی است که ما آب و آبادانی را گرامی بداریم و بر همین مبادی در طول تاریخ طولانی ایران همواره این مسئله مورد توجه بوده، اعم از اینک دولت‌ها بخواهند یا نخواهند با آن موافق باشند یا همانند زمان متوکل (دهمین خلیفه‌ی عباسی) بر آن باج و خراج بگذارند. این رسوم پابرجاست و تا ایران هست اینها هم هستند.


 


سیزده بدر؛ روز شادی و آرزوی باران

 نوشتاری از کدبان کدبان پرخیده

 

چرا سال 12 ماه دارد و چرا جشن نوروز 12 روز است ؟ چرا روز سیزدهم مردم به كوه و در و دشت پناه می برند و آن ‏‏همه ‏شادمانی می كنند؟  ‏‏

در روزگار باستان باور این بود كه عمر جهان 12 هزار سال است و پس از این دوازده هزار سال، عمر جهان هستی پایان می‌گیرد. ‏زنده یاد مهرداد بهار، پژوهشگر اساتیر و آیین های ایران باستان می‌نویسد؛ جشن‌های دوازده روزه آغاز سال نیز با دوازده ماه سال و دوره دوازده هزارساله، عمر جهان بستگی دارد. انسان آنچه ‏را در ‏‏این دوازده روز پیش می‌آمد، سرنوشت سال خود می‌انگاشت.

«در دربار هخامنشی، در آغاز نوروز دوازده ستون برپا می‌شده است كه روی هریك گونه‌ای گیاه [حبوبات] سبز می‌كردند… و باور داشتند هر گیاهی كه بالای ستون‌ها بهتر سبز شود. نشانه آن است كه آن گیاه در آن سال محصول فراوان دارد. آنان این گیاهان (سبزه‌ها) را تا روز سیزدهم فروردین نگه می‌داشتند و سپس همه آنها را جمع كرده و روز سیزدهم در جوی آب می‌انداختند.» ‏

به این ترتیب همانگونه كه پس از دوازده هزار سال، جهان به پایان می‌آمد و آشفتگی نخستین باز می‌گشت، دوازده روز ‏‏جشن نوروز ‏نیز، یك ‏‏روز آشفتگی در پی‌داشت و آن روز، روز سیزده نوروز بود. ‏

مهرداد بهار می‌نویسد: «نحسی سیزدهم عید نشان فروریختن واپسین جهان و نظام آن بود».

اما بسیاری از پژوهشگران به نحسی سیزده باوری ندارند و می‌گویند كه چنین چیزی در ایران باستان وجود نداشته و عدد ‏‏‏13 مانند ‏همه روزهای ‏‏دیگر خجسته بوده. روز سیزدهم هر ماه « تیر» یا «تیشتر» نام دارد و روز خجسته ای است. روز « تیر » نامزد است به ایزد باران. در ‏‏آیین مزدیسنا و ‏در باور ‏‏مردم پیش از زرتشت، این ایزد همواره با دیو خشكسالی در مبارزه بوده است. اگر پیروز شود باران ‏‏می‌بارد و چشمه‌ها می‌جوشد و ‏رودها جاری ‏‏می‌شود، وگرنه، خشكسالی چیره خواهد شد.

ایرانیان باستان وارون اروپایی‌ها و تازیان، ‏‏عدد 13 را ‏فرخنده می‌دانستند. ابوریحان بیرونی در  آثارالباقیه، آنجا كه از مردم ایران باستان سخن می ‏‌گوید به روزهای سال ‏اشاره می‌كند و درباره ‏‏سیزدهم فروردین می‌نویسد: «ایرانیان باستان هر روز از ماه را به نامی می‌خوانند و سیزدهمین روز ماه « تیر» ‏نامیده می‌شود و « تیر » نام فرشته‌ای گرامی و نام ستاره‌ای بزرگ و نورانی و ‏‏خجسته است».

در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروزی و ‏‏هنگامی كه سبزه از ‏زمین ‏‏می‌رویید و گندم و حبوبات سبز می‌شود. گندم، جو، نخود، لوبیا، ارزن، عدس و ماش را در هفت سینی مى‌كاشتند. این سینی‌های سبزى نشانه‌ی رویش و بالندگى گیاه در زمین و به فرمان سپندارمز زمین (خداوند) و تیشتر ( ستاره باران) بوده است. در روز سیزدهم (روز ایزد باران)، مردم به ‏‏دشت و صحرا و كنار جویبارها ‏می‌رفتند و به ‏‏شادی و پایكوبی می‌پرداختند و آرزوی بارش باران می‌كردند.

در روز سیزده فروردین كه روز تیشتر و زمان ستایش آب است، ایرانیان هفت سینى سبزه را به نشانه بزرگداشت تیشتر ایزد به بیابان‌ها می‌بردند و به آناهیتا (آب پاك، روان و نیرومند) پیشكش مى‌كردند و آناهیتا از این پیشكشى خشنود شده و به گیاهان و مردمان بالندگى مى‌دهد. بالندگى‌اى كه در شش گاه در سال برایش جشن شكرگزارى برپا مى‌شود. این گاه‌ها به نام گهنبار شناخته مى‌شوند. گهنبار جشن‌های ششگانه سال است. ‏

دكتر محمود روح الامینی ،پژوهشگر فرهنگ مردم، شباهتی بین سیزده به در و عید پاك می‌بیند و افزون بر همزمانی، مانندگی این دو آیین را شوند(:‏دلیل) هم ریشه ‏‏بودن این دو آیین می‌داند.

سیزده بدر، با این ویژگی از جشن های دیگر ایرانی متمایز می‌شود كه برخلاف دیگر جشن‌ها، همه مردم در این روز ‏‏سر به صحرا می‌گذارند. ‏‏‏این رسم از گذشته‌های دور برپا بوده است.

اگرچه آیین‌های سیزده نوروز مانند هر جشن دیگری در درازنای تاریخ ‏‏‏همراه با دگرگونی همراه بوده، اما بن آن كه بیرون زدن از خانه و گشت و گذار در دشت ‏‏و دمن و ‏صحرا است، برجای مانده است. ‏نخستین كار در روز سیزده نوروز این است كه سفره نوروزی را كه از روز نخست نوروز پهن ‏‏شده، بر می‌‏چینند و سبزه ‏‏را از روی آن برمی‌دارند و آجیل و شیرینی و میوه‌های باقی‌مانده را با خود به ‏‏صحرا می‌برند. ‏از بامداد روز سیزده بدر، خانواده‌های خویشاوند و دوست، گرد می‌آیند، ناهار و سماور و چای و قند و‏‏سایل بازی و ‏كاهو ‏‏سركه و سكنجبین و… را برمی‌دارند و با اتومبیل شخصی یا وسایل نقلیه دیگر راهی خارج شهر می‌‏شوند. ‏

حركت اتومبیل‌ها در حالی كه سبزه‌ای روی كاپوت یا صندوق‌عقب یا سقف آنها قرار دارد، در این روز،  منظره‌ای ‏‏آشناست. ‏همچنانكه غروب، ‏‏زمانی كه همه از صحرا باز می‌گردند، رودخانه‌های حاشیه شهرها پر از سبزه‌هایی است كه ‏‏مردم به آب داده‌اند. بچه‌ها و جوان‌ها سرگرم بازی می‌شوند. در ‏روزگاران ‏‏گذشته، نوع این بازی‌ها و سرگرمی ها با امروز كم و بیش تفاوت داشت.  ‏

آن روزها الك و دولك، الاكلنگ، تاب بازی و امثال آن مرسوم بود. امروز فوتبال، والیبال، و چیزهایی مانند آن ‏‏جای آنها را ‏گرفته است. ‏‏

بازی‌های دوران گذشته هریك ریشه در سنت و یادبودی داشت كه در درازای تاریخ آهسته آهسته گم شده و از یاد رفته است. ‏‏برای ‏نمونه ‏‏ابوریحان بیرونی تاب‌بازی را به داستان پرواز جمشید جم نسبت می‌دهد: ‏‏« چون جمشید برای خود گردونه بساخت در این روز و بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل كردند و به یك ‏‏روز از كوه ‏دماوند به ‏‏بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند و برای یادبود آن روز ‏‏در تاب می‌نشینند و ‏تاب می‌خورند ». ‏

بزرگترها هم به‌گونه‌ای دیگر خود را سرگرم می كنند. شطرنج، تخته نرد، و … وسیله ‏‏سرگرمی آنان است.

در گذشته دورتر وسایل دیگری فراهم بود كه امروزه از بین رفته است. مستوفی در زندگینامه خود كه در واقع تاریخ ‏‏اجتماعی ‏دوره قاجار ‏‏است، می‌نویسد: « میمون بازها و خرس بازها و بزبازها و غول بیابانی و دوری گردان‌ها با تنبك و ‏‏تصنیف خواندن خود هم ‏می‌آمدند و با ده ‏‏شاهی و پنج شاهی اسباب سرگرمی می‌شدند». ‏

دخترهای دم بخت در این روز به گره زدن سبزه می‌پردازند. این كار نیز از گذشته‌های دور مرسوم بوده چنانكه ‏‏مستوفی ‏می‌نویسد: ‏‏‏« در این روز دخترهای دم بخت برای پیدا كردن شوهر به سبزه گره می‌زدند و باور داشتند ‏‏تا سیزده سال آینده آرزوی آنها برآورده خواهد شد: «سیزده به در، ‏‏سال دیگر، خانه شوهر، بچه به بر». ‏‏سبزه گره‌زدن ریشه در افسانه‌ای اساتیری در ایران باستان دارد : «نخستین انسانی كه از عالم مینو به زمین فرستاده شد كیومرث بود. او زمانی كه در جهان مینو بود نامیرا بود. به ‏‏زمین آمد تا بر سر مهر و پیمان ‏اخلاقی خود با ‏ اهورامزدا بمانند».  ‏

 

اهریمن از وجود كیومرث آگاه می‌شود و ماده دیوی را تا او را مسموم سازد. كیومرث در سی سالگی از ‏‏جهان می‌رود. پس از ‏‏چهل سال از تخمه او دو ساقه ریواس به هم پیچیده می‌روید. چندان به هم پیچیده كه نمی‌شود یكی را ‏‏از دیگری باز ‏شناخت.  ‏این دو گیاه اندك اندك به شكل انسان در می‌آیند. یكی زن است كه « مشیانه » و دیگری مرد است كه « مشیه » ‏‏نامیده می‌‏شود. ‏‏

 

این دو انسان نخستین پدر و مادر همه آدمیانند. گره سیزده نوروز اشاره‌ای است به این استوره و یادآور ‏‏دوساقه ‏ریواس است ‏‏كه بدل به انسان شدند.
سیزده بدر اكنون به مانند یك جشن بزرگ میان مردم ایران برگزار می‌شود، پایان بخش ‏‏جشن‌های ‏دوازده روزه ‏‏نوروزی است. ‏خوردن كاهو سكنجبین یا كاهو سركه پایان جشن سیزده بدر است. ‏

در مورد جشن چهارشنبه‌ سوری

در مورد جشن چهارشنبه‌ سوری ؟ !

     کورش نیکنام، موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد 

که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند. او در این باره می گوید: “ما زرتشتیان در کوچه ها آتش روشن نمی کنیم و پریدن از روی آتش را زشت می دانیم.

  ” با اين نگاه كه هر روز ماه در ايران باستان، نامي داشته و چيزي به نام شنبه، يكشنبه… چهارشنبه و… رايج نبوده است، می‌توان عنوان «چهارشنبه سوری» را عنوان و فرنامي دانست كه پس از تازش تازيان و چیرگی‌شان بر ایران،‌ اين جشنِ آتش، بدان نامور شده است.
آورده‌اند كه در سالی، واپسين روز پنجه،‌ كه ايرانيان هم‌زمان با آن، آتش برپا مي‌داشتند، برابر شد با روز چهارشنبه. تازيان چهارشنبه را بدیمن می‌دانستند  و ایرانیان که به برپایی آیین‌هایشان استوار بودند برای این که اعراب، سدي بر برپایی جشنشان نشوند، گفتند که با برپایی اين جشن در چهارشنبه مي‌خواهند بديمني این روز را با جشن و شادی از خود دور کنند و این‌گونه آتش‌افروزي واپسين روز پنجه بدل شد به آتش‌افروزي واپسين چهارشنبه‌ی سال یعنی واپسين چهارشنبه‌ی پیش از نوروز.”

چهارشنبه‌ سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبه سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود.

در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است.

واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان ( بجز زرتشتیان ) رواج دارد.

 


رقص با آتش

امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آن‌ها زیاد است، آتش‌بازی و انفجار ترقه‌ها و فشفشه‌ها نیز متداول است. در سال‌های اخیر، رسانه‌های ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان می‌دهند.

    البته مراسمی که امروزه برپا می‌شود به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بی‌احترامی به آن نماد تلقی می‌شود. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. از نظر زرتشتیان پریدن از روی آتش بی‌حرمتی به آتش است.


 برخی از رسومات این روز

كوزه‌شكني 
پس از پایان آتش‌افروزي‌، هر خانواده، کمی زغال به نشانه‌ی سياه‌بختي، كمي نمك به نشانه‌ی شور‌چشمي، و سكه‌ای به نشانه‌ی تنگدستي در كوزه‌اي سفالين مي‌اندازند و هر تن، كوزه را دور سر خود مي‌چرخاند و واپسين تن، كوزه را بر بام خانه برده و آن را به كوچه پرتاب مي‌كند و مي‌گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم توي كوچه» و این چنین این نشانه‌های تیره‌بختی را از خود و خانواده دور می‌کنند.   


قاشق‌زنی
زنان و دختران قاشقی با کاسه‌ای مسین برمی‌دارند و شب‌هنگام برابر هفت خانه می‌ایستند و بی‌آن‌که سخني بگويند پی‌درپی قاشق را بر کاسه می‌زنند، صاحب خانه که می‌داند قاشق‌زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، در کاسه‌هایشان می‌گذارد. اگر قاشق‌زنان در قاشق‌زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزوي خود ناامید می‌شوند.


آجیل چهارشنبه‌سوری
در گذشته افرادی که نذري داشتند در شب سوري، آجیل ٧ مغز به نام «آجیل چهارشنبه‌سوری»، را میان آشنایانشان پخش می‌کردند و می‌خوردند، امروزه این آجیل از تنقلات چهارشنبه‌سوری است و جنبه‌ی نذرش را از دست داده است.

فال‌گوش ایستادن 
کسانی که آرزویی دارند در این شب نیت می‌کنند و از خانه بيرون مي‌روند و در سر گذری مي‌ايستند و به سخن  رهگذران گوش می‌دهند، اگر سخنانی دلنشین از ایشان بشنوند، امیدوار می‌شوند به برآورده شدن آرزویشان و اگر سخنان تلخ بشنوند، این گونه مي‌پندارند که در این سال به آرزویشان نمی‌رسند.

آش چهارشنبه‌سوري ‌
کسانی که بيماری داشتند و یا آرزویی در دل، برای بهبود بیمارشان و یا برآمدن آرزویشان «آش ابودردا»، نذر مي‌كردند و در اين شب مي‌پختند و از آن آش به بیمار می‌خوراندند و باقی را میان تهيدستان پخش می‌کردند.

چک و دوله
در شماري از روستاهای زرتشتی‌نشین یزد، پس از برگزاری آیین سوری، آیین «چک و دوله» برگزار می‌شود. این گونه که یک دولچه‌(سطل) برمی‌دارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز می‌ریزند و هر كس که آنجا هست چیزی از خود مانند انگشتر و یا چیزهای دیگر را درون آن می‌اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچه‌ای سبز می‌پوشانند و یک دختر نابالغ را میان خود نشانده و این دولچه را به دستش می‌دهند. دخترک یکی یکی اشیا را در مشت خود پنهان می‌کند و بیرون می‌آورد و یک تن دیگر دو بیتی‌هایی را می‌خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شی را نشان می‌دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می‌رسد.

برگرفته از 

fa.wikipedia.org

http://www.amordadnews.com

——————————————————————————————————–

سرنشین انجمن موبدان از چهارشنبه سوری می گوید

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان  

۲۸ اسفند ۱۳۸۶

چهارشنبه سوری

بنام خداوند جان وخرد

 حضارگرامی : اندیشمندان  و فرزانگان  ایران دوست و انسانیت گستر

با سپاس از« کانون علمی پژوهشی مهندسین تحول کیمیا» به سرنشینی جناب آقای هومن سادات کیایی که از انجمن موبدان تهران و هم میهنان زرتشی  رسما دعوت نمودید تا دربرگزاری این آیین باستانی شرکت کنیم، و درشادی وخورسندی شماودیگرفرزندان فرهیخته این مرزوبوم اهورایی، شریک گشته ، به هم دلی وهم روانی بیشترنائل شویم.

وباپیشکش درود بی کران به همه افرادی که دربرگزاری این  جشن فرخنده  آتش عشق ونورامید «چهارشنبه سوری» درمحیطی سالم وشادودوستانه یاری رسان بوده اند.    و با سپاسگذاری از گرامی هم میهنان نیک اندیش و خانواده های فرهیخته وفرهنگ دوست شرکت کننده دراین مجلس باشکوه و پراز شورودانش ونوروسرور.

 

3745 سال پیش اشوزرتشت به وحدت وجود پی برد ودریافت که خداوند یکتا وبی همتا، اهورا(هستی بخش ) مزدا (ابردانا) وشیدان شید (نورالانوار)است ودرهمه پدیده های گیتی درتجلی می باشد.  پیامبرایرانی دریافت که جهان ازدوبخش گیتوی ومینوی درست شده وهنجاری دقیق وهمیشگی برآن حاکم است که «اشا» نامید. قرنها بعد باوربه «اشا» (راستی وپاکی وعشق اهورائی) توسط ایرانیان به «عشق » تعبیروتفسیرشد وفرهنگ « اشراق و وحدت وجودایرانی» را به وجود آورد.  که خود داستانی شیرین وجداگانه دارد.

 

کشف ومهارآتش توسط ایرانیان دردوران اسطوره ای هوشنگ شاه ، جهشی بسیاربزرگ وافسانه ای درپیشرفت و تکامل ملل  بوجود آورد. با وجود آتش، خانه ها گرم وروشن شد وغذای پخته خوراک انسان گردید. وآرام آرام نخست فلزات آزاد،مانند طلا ومس و بعدها آهن ودیگرفلزات کشف واستخراج گردید. صنایع گوناگون مانند شیشه گری وپارچه بافی وسفال گری وقالی بافی وغیره پدیدارشدو….   به گونه ای که امروزه شاهد هستیم که هرچه دراطراف خود بنام «تمدن وپیشرفت » میشناسیم ،ازاین میکروفون گرفته تا لباس وظروفی که دراطراف خود میبینم، بدون استثنا، دریک مرحله ازشکل گیری خود درپروسه تولید، از«آتش»  گذشته اند.     

 

ایرانیان به این حقیقت پی برده بودند که ازبین هزاران پدیده وموادی که درطبیعت وجود دارد. چهاربخش آن، یعنی «آب وباد وخاک وآتش» ازعناصراصلی میباشند که به اینها چهار«آخشیج » نام نهادند.   وبه این باور رسیدند که اگراین چهارآخشیج پاک نگاه داشته شوند، سایربخش هاوچیزهای موجود درطبیعت، پاک نگاه داشته خواهد شد. ازاین رو گرامی داشت این چهارآخشیج را ازمهمترین وظیفه زرتشتیان وآلوده کردن آنها را گناهی بزرگ دانستند.  این باور موجب شد که ایرانیان ازنخستین بنیان گذاران دانش بهداشت ودانش پزشکی  درجهان باشند. درحالیکه بیش ازصد سال نیست که جهان به این حقیقت رسیده است.

 

جالب تراینکه دراوستا آموزش داده شده که سه آخشیج  نخست یعنی آب وباد وخاک «مادی» بوده وآخشیج  چهارم یعنی  آتش «مینوی » میباشد.   وسه عنصرنخست آب وباد وخاک، زمانی قابل استفاده است که از عنصر مینوی  چهارم یا «آتش» یعنی نوروگرمای لازم برخوردارباشند.

 

اشوزرتشت قبله یا پرستش سوی زرتشتیان را «نور» قرارداده است وآتش رانماد «اشا » (راستی وپاکی وعشق اهورایی ) میداند. پیامبرایرانی آتش موجود درآتشکده های پیروان آیین مهر را با آتش 16 صنوف گوناگون (آهنگرومسگرو نانوا وزرگروغیره) مخلوط نمود وبصورت پرچمی مقدس درآورد.  بگونه ای که همه صنوف گوناگون شهرازهردین ومذهب ونژاد وفرقه ای که باشند، میدانستند ومیدانند که زمانی که ازجلو آتشکده زرتشتیان رد میشوند، پاره ای ازپرچم آنها دراین مکان سپندینه (مقدس) موجود می باشد.

 

درباورزرتشتی ، جامدات جسم دارند وگیاهان جسم وجان . وحیوانات جسم وجان وروح . وهمه موجودات ازذره ای ازذات پاک اهورامزدا به نام « فروهر» برخوردارمیباشد. («فََر»یعنی فره ایزدی و«وَهَر»یعنی پیش برنده). و انسان بابرخوردارشدن ازدونیروی بسیارشگفت انگیز«منه (خرد )» و«دائنه ( وجدان) » ازسایرموجودات برتر آفریده شده وبه راستی اشرف مخلوقات می باشد. براین اساس انسان میتواند با تکیه برخرد همه قوانین حاکم بر طبیعت را بشناسد وهمه نارسایی های جبری موجود درطبیعت را با اختیارخویش به رسایی تبدیل نماید. وهمه پدیده های عالم را درتراز «خرد» و«وجدان» موردسنجش قرارداده  وبامیانه روی ، راه نیک را ازبد تشخیص و جداکرده و با آزادی کامل انتخاب نماید. ایرانیان باستان باورداشتند که روزچهارم پس ازمرگ «روان » ازبدن جدا میشودودردادگاه اهورایی دربرابرچهارایزد «مهروسروش ورشن واشتاد» محاکمه میشود وپس از گذراز «چینود پُل» در«وهیشتم مینیو» (بهشت یا بهترین جایی که درتصورمیگنجد)و«اچیشتم مینیو» (دوزخ یاخانه دروغ ) جای میگیرد و«پادافره»اعمال خویش رادریافت میکندوپس ازسی سال ، به مکانی بنام «گروسمان (خانه سراسرنورو سرود)» بازمیگردد.  «فروهر» نیزکه دردرازای زندگی، راهنمای انسان بسوی تعالی وتکامل بوده است، پس ازمرگ به اصل خویش یعنی اهورامزدا بازمیگردد.

 

گاهنامه زرتشتیان 12 ماه سی روزه ویک گاه پنج روزه دارد وبرهرروزنامی ایزدی (ستودنی ) گزارده شده است .وهرروزکه نام روزبانام ماه برابرشود را جشن میگیرند. ایرانیان باستان براین باوربودند که روان وفروهر نیاکان ازده روزپیش ازتحویل سال نوبه میان بازماندگان خود می آیند و درماه فروردین میهمان ما می باشند.  ازاین رو از چند روزمانده به عید، به خانه تکانی می پرداختند وشیرینی های خوشمزه تهیه میکردند وکینه و دشمنی هاراازخود دورمینمودند ودرپاکی تن وروان خویش کوشش مینمودند. نامگذاری نام ماه نخست سال  بنام فروردین نیزبراساس این باوربوده است.

 

  در شب تحویل سال نو، هفت سینی ازنمادهای هفت جاودانه یا «هفت امشاسپنتدان» را بر سرسفره میگذارند. انسان وکتاب آسمانی، نماد «خداوند یکتا وبی همتا » . شیروتخم مرغ، نماد «وهومن (نیک منشی)» . آتش وشمع وچراغ، نماد «اشا(راستی وپاکی وعشق به اهورامزداخدای یکتا وبی همتا)». سکه و فلزات، نماد «شهریور(شهریاری برخویش وتسلط برنفس)».زمینی که برآن سفره می گسترانیم ومیوه جات، نماد« سپندارمزد (اسفند یعنی مهروفروتنی )».آب ، نماد «خرداد (دانش اندوزی تارسیدن به رسایی )»  وگل وگیاه، نماد «اَمُرداد (بی مرگی وجاودانگی )» می باشد.  بانوان ایرانی برحسب سلیقه خود، نمادهایی ازسایرنیکی ها وخوبی ها نیزبرسرسفره نوروزی میگذارند که هرکدام اندیشه ای بزرگ ودانشی ژرف درخود دارد.

 

 اززمانهای بسیاردورتاکنون، دربین ایرانیان رسم است که شب سال تحویل باتنی پاک و دلی آکنده ازمهربا پوشیدن  لباس نو وچیدن هفت سین با شرح بالا برپشت بام، مقداری هیزم تهیه کرده وزمانی مانده به روشن شدن هوا، با آتش افروزی وسرودن بخشی ازکتاب مقدس، به استقبال آغازسال نوباستانی وبهار میروند وفروهرهای نیاکان را گرامی میدارند. این رسم زیبا وباشکوه  پس ازاسلام به روز چهارشنبه موکول شده وبه خیابان ها کشیده شده است.که هنوزدربسیاری ازجاها ازجمله درکردستان وبخش هایی ازافغانستان وتاجیسکتان وآذربایجان به همان صورت «آتش پشت بام کردن شب سال نو» باقی مانده است.انتخاب چهارشنبه را بسیاری از دانشمندان تاریخ دان ، روزمرگ متوکل خلیفه عباسی میدانند که بشدت دشمن فرهنگ ایرانی به ویژه بزرگان شیعه بود. 

 

(این مطلب درروزنامه اطلاعات تاریخ دوشنبه24  اسفند 1383 به دقت توضیح داده شده است . که توجه شمارابه آن جلب مینمایم.)

 

درباورایرانی «آتش» نماد«اشا» یعنی راستی وپاکی وعشق است. پس بایستی همانند چهارآخشیج دیگرمقدس شناخته شده و گرامی داشته شود وپلید کردن آنها را درهرشرائطی گناهی بزرگ بدانیم.   جشن چهارشنبه سوری جشن به استقبال رفتن فروهرهای نیاکانی وهرآنچه فره ایزدی وراستی وپیشرفت نامیده میشود، می باشد. آتش پلیدی هارامی سوزاند. همواره بسوی بالا میرود وگرما ونورمی افشاند وبرشادی ها می افزاید وبدی ها وکژی ها وناراستی ها را به ما شناسانیده ، شوروعشق می آموزد و می گستراند.  پس چه بهترکه با درک این همه حقایق راستین، بیش ازپیش به آیین های نیاکانی ازروی شناخت باورمند بوده وبا پای بندی کامل به اجرای درست ودقیق آیین ها، برشکوه جشن ها  بیافزاییم .

 

درفرهنگ ایرانی جشن از ریشه «یسن» به مفهوم ستایش خداوند یکتا وبی همتا می باشد و چهار آخشیج ازجمله آتش مقدس است.  پس بایستی این چهارراپاک نگاه داشت تا جهان به ناپاکی ها آلوده نگردد ، و نباید آتش را با هیچ گونه مواد آتش زایی که خطرزا یا آلوده کننده است ، پلید نمود وبه محیط زیست ودیگرانسانها وموجودات سود رسان دیگر ، زیان  رسانید.

 

همه پیروان ادیان الهی خداوند را«شیدان شید»یا(نورالانوار) می شناسند ودرهنگام نماز، چراغی یا شمعی را روشن میکنند. احترام به آتش وآتش بازی سالم توام باشادی معقول درمیان همه ملل جهان گرامی می باشد. ایرانیان به هنگام روشن شدن چراغ صلوات میفرستد واجاق گرم وروشن را برای دیگریارانشان آرزو می نماید.     

 

ایرانی بافرهنگ، درشب چهارشنبه پیش ازتحویل سال نو با برافروختن آتش، به استقبال بهار وفروهرهای نیاکانی می رود. به سوروجشن می پردازد وخداوند بزرگ را ازنعمت هایی که دراختیارش قرارداده است سپاسگذاری می نماید.  ایرانی همه جشن ها را با شادی توام باعشق وفروتنی ومهرودوستی برگزارمیکند وازهمه ناشایست ها به راستی پرهیزمی نماید.  براستی چرا ؟! ما ایرانیان که ازبنیان گذاران این فرهنگ انسانی وسازنده بوده ایم باانداختن اجسامی همچون آمپول وکپسول گاز وبمب های دست سازدرآتش ، هم برضد فرهنگ متعالی خود عمل کرده وهم این عنصرمقدس راآلوده کنیم؟  وهم موجب آسیب رسانی به خود ودیگران گردیم.؟  واین جشن بسیارزیبا وفرح انگیز وروح افزا را به فاجعه تبدیل نماییم.؟!

 

اجرای هرآیینی باید ازروی درک درست واحساس مسئولیت باشد. چهارشنبه سوری جشن به استقبال رفتن نوروز باستانی،این گرامی ترین ودقیق ترین وانسانی ترین جشن تاریخ بشراست. جشن گرامی داشت دانش و نوروعشق وشوروآغازدوباره رویش وزایش وسازندگی است. بیاییم همه گرامی آیین های نیاکانی را دریابیم وبا خردمندانه ترین روش برگزار کنیم  تا هم خود لذت ببریم و بهره مند شویم وهم ازشادی دیگران خورسند گردیم وهم برمهرو عشق وراستی وپاکی بیافزاییم .  بیاری خدا .     

 

 درپایان  فرارسیدن نوروزباستانی را خجسته باد گفته، سالی سرشارازتندرستی وشادکامی وپیروزی را برای شما باشندگان دراین مجلس باشکوه وهمه ایرانیان فرهنگ دوست وراستی گستر درهرکجای جهان که باشند، ازدرگاه  خداوند بزرگ  آرمان می نمایم.

 

 امید است سال جدید برای کشورایران وهمه آحاد ملت وهمه دولت مردان واداره کنندگان راستین این سرزمین اهورایی، سالی سرشارازآبادانی وپیشرفت وصلح وآرامش باشد. بیاری خدا .    ایدون باد .ایدون ترج باد .

 

    موبد دکتراردشیرخورشیدیان . رییس انجمن موبدان تهران .اسفند1386خورشیدی.3745   دینی زرتشتی .


 همچنین بخوانید :

 چهارشنبه سوری و زرتشتیان

آتش و چهارشنبه سوری

 چهارشنبه سوری

از پنجه تا چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری ، گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی است

آیا چهار شنبه سوری دارای ریشه ی باستانی است

جشن‌های نیایشگاهی

جشن‌های نیایشگاهی 

اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .


پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.


نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.


پیر سبز، چک چک 


از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.


پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.


پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

روزهای زیارتی پارس بانو


پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

برگرفته از

http://www.kniknam.com

 

بیشتر بدانید:

آشنایی با پيرسبز و فلسفه وجوی آن

از این پیرسبز تا آن پیرسبز

رنگ سبز و جایگاه آن در فرهنگ زرتشتی

«پیران» یا «پیرها» جایی برای همازوری و شادی

آشنایی با فلسفه‌ی به‌ وجود آمدن «پیران»

جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه

جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه

ویژگی ارزشمند و زیبای فرهنگ ایرانیان که زرتشتیان کنونی نیزاز آن پاسداری کرده اند ، شادمانی برای گذران زندگی و بهره‌گری درست وخردمندانه ازداشته های فردی و اجتماعی ‌ است. با کنکاش و جستاری در بینش زرتشت و فلسفه دین ایرانیان ، می‌توان به روشنی بیان کرد که یکی از بارزترین و مهمترین ویژگی‌ دین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش کردن برای شادمانی دیگران است. این نگرش درست و سازنده سبب پویایی وبرپایی جشن‌هایی گوناگون و شادی آفرین در تاریخ زندگی ایرانیان شده است. 
جشن ، از واژه یسن و از ریشه یز به معنای ستایش کردن آمده است، به همین روی نیاکان ما در ایران باستان در آغاز هر جشنی نخست به نیایش و ستایش اهورامزدا می‌پرداختند و آنگاه برنامه های شاد وگوناگونی را به مناسبت هرجشنی برپا می داشتند . 
به همین روی زرتشتیان وایرانیان جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند که آنها را می توان درگروه ‌های زیردسته بندی کرد: 
1-جشن های هفتگی 2- جشن های ماهانه 3- جشن های فصلی (گاهنبارها) 4– جشن های سالیانه5 – جشن در نیایشگاه 6- جشن های دینی

1- جشن‌های هفتگی

در گاهشماری زرتشتیان ، هر روز از ماه سی روزه نام ویژه‌ای به خود دارد. چهار روز در هرماه به فاصله هفت یا هشت روز به نام جشن‌های اورمزد و سه دی ویسپی‌شام نامیده شده اند این روزها ، اورمزد- دی‌بآذر- دی بمهرو دی بدین نام دارند ، دی به آرش (معنی) آفریدگاراست دراین روزها زرتشتیان تلاش دارند با خویشان و دوستان دیدار بیشتری داشته باشند ودر دیدارها به جشن وشادی بپردازند .

2- جشن‌های ماهانه 
جشن‌های ماهانه گونه دیگری از جشن‌های ایرانی است. نیاکان خردمند این سرزمین در گاهشماری ایرانی برای دوازده ماه نام هایی برگزیده اند به ترتیب ، فروردین – اردیبهشت – خورداد – تیر – امرداد – شهریور – مهر – آبان – آذر – دی – بهمن و اسفند نام دارد . 
درهرماه سی روزه هرروز نامی ویژه دارند که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد، امشاسپند از ترکیب دو واژه امشا به معنی جاودانی و بی مرگی و سپند به معنای پاک و مقدس ترکیب یافته یعنی جاودانان پاک) و بقیه نام روزها از ایزدان ( ایزد از واژه یز و یسن آمده ، یعنی درخور ستایش ) گرفته شده است . 
در این گاه شماری باستانی، پنج روز آخر سال را به نام پنجه نامیده اند. همچنین هر چهار سال یکروز را به نام اَوَرداد می نامند. اَوَرداد به آرش روز اضافی است که در گاه شماری خیامی ( جلالی) نیز می تواند به روزهای سی ویکم هرماه در شش ماه اول سال گفته شود . 
هر یک از سی روز ماه ، نام‌های ویژه‌ای به خود دارد ، برابری نام روز و نام ماه درهرماه جشن گرفته می‌شده و اکنون نیزمی‌شود. نام سی روز ماه به ترتیب چنین است. 
اورمزد- وَهمن- اَردیبهشت- شهریور- سپندارمَز- خُورداد- اَمُرداد- دی‌بآذر- آذر- آبان- خیر- ماه- تیر- گوش- دی بمهر- مهر- سروش- رَشن- فروردین- وَرَهرام- رام- باد- دی بدین- دین- اَرد- اَشتاد- آسمان- زامیاد- مانتره سپند- انارام 
نام پنج روز آخرسال که پنجی خوانده می‌شود ، ازنام پنج بخش گاتهای زرتشت یعنی اَهنَوَد- اُشتَوَد- سپَنتَمَد- وهوخشَتر- وَهیشتُوایش برگزیده شده است. 
برابری نام روز با نام همان ماه جشن گرفته می شود مانند روز فروردین از ماه فروردین که با افزودن پَسوندِ گان به آخر کلمه به صورت جشن ماه فروردین یا فروردینگان در آمده است. 
بنابراین دوازده جشن ماهانه عبارتند از: فروردینگان- اَردیبهشتگان- خُوردادگان- تیرگان- اَمُردادگان- شهریورگان- مهرگان- آبانگان- آذرگان- دیگان- بهمنگان و اسفندگان

1-2،جشن فروردینگان یا فرود گ 
نوزدهمین روز از ماه فروردین 
فروردین از واژه فَروَشی و فَروَرتی آمده است که ویژه فرَوَهَرها است ، ماه فروردین از آن فروهرها بوده وجشن فروردینگان برای بزرگداشت و پاسداری از فروهرهاست. فرَوَهَر ، که صورت اوستایی آن فروشی و صورت فارسی باستان آن فرورتی است، در باور سنتی نیاکان ما فروزه اهورایی در نهاد انسان بوده است. برپایه این باور کالبد هر انسانی از چهار آخشیج (عنصر، پدیده ) تشکیل شده ‌که عبارتند از: 
• تن 
• جان 
• روان 
• فروهر 
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که پاسدار نیکی‌هاست. هر بدی که انسان در زندگی انجام دهد ، برفروزه های اهورایی او اثر نخواهد داشت و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش آزار و رنج خواهد ‌برد. 
در جشن فروردینگان یا فرودگ، نیاکان ما به دیدارآرامگاه در گذشتگان رفته و به یاد فروهر درگذشتگان خود آیین سنتی را برپا می کردند در این برنامه موبدان در جایگاه اجرای مراسم سنتی می آمدند و شروع به اوستاخوانی می‌کردند، آنان سرودهایی از فروردین یشت می‌خواندند و به این ترتیب، لرک ( آجیل ویژه مراسم سنتی ) را آماده می‌کردند. ودر پایان آیین اوستا خوانی ، لرک را بین باشندگان پخش می‌کردند. کسانی نیز که دهشی را در اندیشه دارند، در روزجشن فروردینگان به یاد درگذشتگان خود، دهش نیک خویش را که خوردنی و چیزهای مورد نیاز بود بین مردم پخش می‌کردند.

2-2، جشن اَردی بهشت گان 
سومین روز از ماه اردیبهشت 
این جشن درسومین روز ازماه اردیبهشت برگزار می‌شود و برای گرامی داشت جایگاه آتش ، گرما و روشنایی آن در زندگی انسان است. 
اَردیبهشت در اوستا به صورت اَشَه وَهیشتَه آمده است. بخش نخست ، اَشَه یا اَرتَه به معنی درستی و راستی و هنجار و بخش دوم صفت عالی است به معنی بهترین ، بنابراین اردیبهشت یعنی بهترین راستی یا بهترین هنجار و قانون خواهد بود. این ویژگی یکی از گام های عرفانی برای شناخت ونزدیک شدن به اهوراست . اردیبهشت در نقش مادی خود از روشنایی وآتش پاسداری می کند . 
در این جشن ، ایرانیان به کنار آتشکده ها و کانون روشنایی می رفتند و با آرزوی افزایش فروغ اهورایی در جان وروان خویش به نیایش آتش ( بخشی از خُرده اوستا ) می پرداختند . سپس با خوردنی های سنتی که فراهم شده بود پذیرایی می شدند .

3-2، جشن خُوردادگان 
ششمین روز از ماه خورداد 
خورداد در اوستا هَئوروَتات و در پهلوی خُـردات به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان و نماد رسایی و کمال است. خرداد، در نقش مادی خود از آب‌ها نگهداری می کند وانسان را در چیرگی بر تشنگی یاری خواهد کرد از این رو درآداب سنتی ، به هنگام نوشیدن آب از خورداد به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد شده است و در اوستای نو نیز از این دو امشاسپند که در نقش مادی خود پاسداری ازآب‌ و گیاهان را به عهده دارند و به هنگام تشنگی و گرسنگی به یاری مردم می آیند. به نیکی یاد شده است . در یسنا هات ۴۷ آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسانی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارشان برابر آیین راستی باشد. 
یکی از مهم ترین آیین‌های روز خورداد که در جشن خورادگان برجسته تر است ، رفتن به کنارچشمه‌ها ، دریاها و رودها ؛ و تن شویی در آب پاک و سرودن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور همگانی است.

4-2، جشن تیرگان 
سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 
جشن تیرگان ،همراه با مراسمی وابسته به آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده است وهمچون دیگر جشن¬هایی که با آب در پیوندمی باشند، آبریزگان یا آب پاشان نامیده شده‌است. در چنین روزی نیاکان ما به کنار چشمه ها و رودخانه می رفتند وبا پاشیدن آب در یکدیگر ، ارزش وجایگاه آب در زندگی را گرامی می داشتند . 
بجز این روز در نخستین روز تشتر یا تیر در هرسال که سیزدهم فروردین (سیزده‌¬ به در) است و سیزدهم مهرماه (قالیشویی درشهراردهال) نیز جشن‌هایی با بهره گیری وپاسداشت آب همانند با جشن تیرگان در سنت های ایرانی برگزار می¬شود. 
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند برخی از جشن¬های ایرانی فال کوزه است که در گویش زرتشتیان چکُ دولَه نام دارد. برای برگزاری این آیین، روز قبل از جشن تیرگان ویا بامداد روز جشن، دوشیزه‌¬¬ای را برمی‌¬گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌¬دهند که دوله نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می¬کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می¬‌اندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانی که می¬برد که آرزویی در دل دارند و می¬خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن¬ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق¬ سر، سکه یا مانند این¬ها در آب دوله می¬‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می¬برد و در آن¬جا می¬گذارد. شامگاه روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته¬‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌¬اند در مکانی گرد هم می¬آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می¬آورد. در این فال-گیری بیشتر بانوان شرکت می¬کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می¬خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می¬برد و یکی از چیزها را بیرون می¬آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می¬شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است. 
جشن تیرگان از روز تیر تا روز باد ، یعنی ده روز ادامه دارد وبرای یادآوری داستان تیر آرش که ده شبانه روز در هوا حرکت کرد تا مرز ایران را گسترش دهد ، ایرانیان در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی بافته شده از ایریشم به نام نخ تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ رنگین‌کمان آسمان بافته شده‌ را به دست خود می¬بندند و در روزباد از ماه تیر( دهمین روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند تپه و پشت بام خانه به باد می¬سپارند تا آرزوها و خواسته‌¬هایشان را به عنوان پیام‌ رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می¬شود: تیـر برو باد بیا، غـم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خـوشه مرواری بیا

5-2، جشن اَمُردادگان 
هفتمین روز از ماه اَمُرداد 
روز امُرداد از ماه امُرداد ، در گاه‌شماری ایرانیان باستان جشن امردادگان نام گرفته است . ایرانیان، در این جشن برای گرامی ‌داشت ِ منش، کُنش و جایگاه امُرداد ( چنانکه در بینش زرتشت آمده : اَمِرِتات یعنی بی‌مرگی و جاودانگی) برگزارمی شده است. امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و گرامی داشته‌اند.

درمتن های اوستایی ویادگارهای کهن ایرانی، از این روز وجشن امردادگان و آیین های ویژه‌ آن ، روایت و اشاره های بسیاری ‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ بُندَهِش، می‌خوانیم : امُرداد بی‌مرگ ، سَروَر ِ گیاهان بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه‌ گوسفندان را افزاید ، زیرا همه‌ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند.

6-2 ، جشن شهریورگان 
چهارمین روز از ماه شهریور 
شهریور درگویش اوستایی به صورت خشَترَه وَئیریَه آمده که بخش نخست آن به معنی کشور و پادشاهی و بخش دوم به معنی آرزو شده می باشد ، این واژه پادشاهی آرزو شده یا به عبارتی شهریاری مینوی و بهشت نیز یاد شده است. 
چنانکه همهٔ امشاسپندان در بخش مینوی و زمینی نقش دارند وجایگاهی برایشان بیان شده است ، شهریور نیز در جهان مینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا بوده و درنقش مادی خود ، نگاهبانی از فلزات بدو سپرده شده است. 
در گذشته شهریورگان، جشن آتش های خانگی محسوب می شده. مردم در اجاق خانه‌ها آتش می‌افروختند وهمراه با ستایش خداوند از نعمت‌های اوسپاسگزاری می‌کردند. در خانه‌ها میهمانی برپا می شده و خوراکی های ویژه و گوناگون تهیه می شده و به مناسبت تغییر هوا نیز در آغازشب درگوشه ای از بام خانه ها آتش می‌افروختند .

7-2 ، جشن مهرگان 
شانزدهمین روز از ماه مهر 
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی می دهد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال تنها دو فصل بزرگ تابستان و زمستان را داشته و هر دو جشن ، آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند. 
به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب می‌آمد. فصل اول تابستان بود که از جشن نوروز آغاز می‌شد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز می‌شد و تا پنج روز پس از آن ادامه می‌یافت. 
به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزه ای که به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند، پیروزی ایرانیان بر ضجاک تازی به پیشنهاد و همت کاوه آهنگر بوده است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده‌ و نیایشگاه‌ها می‌روند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذرایی می‌کنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می دارند. 
زرتشتیان در برخی از روستاهای یزد جشن مهرگان را هماهنگ با تقویم غیر فصلی برگزار می‌کنند بعضی از خانواده‌ها خوراکی‌های سنتی، گوشت بریان شده گوسفند و لووگ (نان کوچک روغنی) تهیه می‌کنند و با پذیرایی از همه به داد و دهش وشادی می پردازند.

8-2 ، جشن آبانگان 
دهمین روز از ماه آبان

آبان ، نام دیگر ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه (اَناهیتا ) ، نماد آبهای پاک وبالنده روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است به همین روی نیاکان ما نیایشگاه هایی در کنار رودخانه ها و آب های روان برای بزرگداشت آب ساخته بودند که نمونه آن در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان خودنمایی می کنند. 
ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.

9-2 ، جشن آذرگان 
نهمین روز از ماه آذر 
جشن آذرگان هنگامی برگزار می شود که در ماه آذر، روز آذر فرا می رسد . آذر در اوستا آتَر- آتَرش و در پهلوی آتُر – آتَخش و در فارسی امروز آذر- آتش نامیده می شود. آذر، نماد پاسداری از آتش و فروزه اهورامزداست . در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از فروغ اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد به همین روی، سوی پرستش و قبله گاه اهورامزداست و آنان که دل در گرو عشق اهورا دارند در آتشکده ها از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن های ویژه پاسداری از جایگاه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی هر سال برگزار می شود. 
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و گوشه ای از بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر مجر آتش ، چوب های خوش سوز و خوش بو می گذاشتند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می شود، سرود آتش نیایش از خرده اوستا می باشد. 
اکنون نیز زرتشتیان به یاد نیاکان خردمند خود که پوینده فروغ وروشنایی بوده اند در روز جشن آذرگان به آتشکده ونیایشگاه ها می روند ودر کنار روشنایی آتش به فروغ اهورایی نیایش می کنند وبا خوراکی های سنتی پذیرایی می شوند .

10-2 ، جشن دیگان 
روزهای دی از ماه دی 
در گاه شماری ایرانی سه روز با نام دی یعنی آفریدگار آغاز می شود که با نام نخستین روز از هرماه که اورمزد است چهار روز ویژه جشن دیگان می توان برگزار کرد. 
خرم روز ، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام خداوند در ماه دی به شکلی باشکوه درایران باستان جشن گرفته می‌شد. اکنون نیز جایگاه ارزشندی دارد به ویژه پارسیان هندوستان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. 
ابوریحان بیرونی می نویسد: دی ماه را خور ماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خرم روز یا خوره روز نامند. 
دی صفت است از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در ادبیات اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. 
در گاه شماری ویژه زرتشتی در بین نام سی روز ماه ، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک در آغاز نام روز بعدی خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه روزهای اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین همه را می توان به یاد آفریدگار جشن گرفت وآنرا جشن دیگان نام نهاد .

11-2 ، جشن بهمنگان 
دومین روزاز ماه بهمن 
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن برگزار می‌شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک برگرفته شده است ، وهومن یکی از امشاسپندان ویکی از فروزه های اهورایی است. در گات ها ،اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری گرفته است. بهمن در نقش مادی خود پاسداری از حیوانات سودمند را بر عهده دارد . از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان پرهیز می کنند، برخی از زرتشتیان نیز عادت دارند که از خوردن گوشت در تمام روزهای ماه بهمن خود داری کنند. 
درباورسنتی جشن بهمنگان یاور مردان درستکارنیزمی‌باشد. بهمن یکی از برترین فروزه ها در فرهنگ زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه و مقدس» برابر نهاده شده‌است. زرتشت در گاتها به یاری نیروو فروزه وهومن به پیامبری برگزیده شده است . 
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می‌آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد و اشوزرتشت می‌تواند با یارانش و پیروانش به گفتگو بپردازد.

12-2 ، جشن اسفندگان 
پنجمین روز از ماه اسفند 
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) آخرین جشن‌ ماهیانه ایرانی است که در پایان هر سال برگزار می شود ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت جایگاه زن و پاسداشت زمین می‌دانستند. زنان در چنین روزی لباس نو می پوشیدند واز مردان هدایا دریافت می کردند و کارهای روزانه مربوط به زنان را دراین روز ، مردان برعهده می گرفتند

واژه فارسی اسفند در زبان پارسی امروز، از واژه پهلوی سپندارمَت و از ریشه اوستایی سپِنتَه آرمَئی تی بر گرفته شده است. 
سپنتَه آرمَئی تی به چم آرمان وعشق مقدس است به همین روی این ویژگی را در بانوان بیشتر مشاهده کرده اند واین روز را به زنان اختصاص داده اند . واز آنجا که فروتنی و زایندگی در زن و زمین مشترک بوده است بنابراین اسفندگان روز بزرگداشت زن وزمین نام گرفته است و سپندارمذ لقب ملی زمین شده است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین می تواند نماد عشق نیزباشد ، چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان اسپندارمذگان را به ‌عنوان نماد مهر مادری و باروری باورداشتند. 
اکنون نیز ایرانیان این روز را روز بزرگداشت زنان پذیرفته اند و برای ارج گذاشتن به مقام وجایگاه مادران در چنین روزی با برپایی برنامه هایی شاد به زنان و مادران خود گل وهدایایی پیشکش می کنند.

3- جشنهای فصلی: گهنبارها 
واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است . 
جشن گاهنبار ، شش مرحله در سال برگزار می شود ودرهر دوره پنج روز ادامه می یابد که به آن چَهره گهنبار نیز می گویند که عبارتند از :

1- میدیوزَرَم گاه ( از روز خُور تا روز دی بمهر در ماه اردیبهشت )

2- میدیوشَهم گاه (از روز خور تا روز دی بمهر در ماه تیر )

3- پیتَه شهیم گاه ( از روز اشتاد تا روز انارام در ماه شهریور )

4- اَیاسرم گاه ( از روز اشتاد تاروز انارام در ماه مهر )

5- میدیاریم گاه ( از روز مهر تا روز ورهرام در ماه دی )

6- هَمَس پَت میدیم گاه ( پنج روز پایانی در هرسال )

در هریک از شش چَهره گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود ، کسانی که این جشن را برپامی دارند در خانه خود ویا در تالاری بزرگتر سفره ای می گسترانند وخوراکی هایی سنتی فراهم می کنند که آن را میَزد می نامند آنها از هفت نوع میوه خشک شده و آجیل سنتی که لوُرک نام دارد برای بخشش به همه استفاده می کنند . نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا یعنی آفرینگان گهنبار را می‌ سرایند، آنگاه سفره پذیرایی همگانی می‌کشیدند و همه از نادار و دارا برسر سفره گهنبار حضور می یابند و از آن بهره می‌جویند.

پیش از برآمدن آفتاب در نخستین روز ازهر چَهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. همه تلاش می کنند تا در برنامه آغازین جشن گهنبار نیز شرکت ‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند در جشن های گهنبار و با هزینه خود پذیرای دیگران باشند باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.

4- جشن‌های سالیانه – جشن‌هایی که سالی یکبار برگزار می‌شوند. 
1-4 ، جشن نوروز 
نوروز، آغاز سال روز اورمزد در ماه فروردین، برابری شب و روز، آغاز سرسبزی و شکوفایی طبیعت که در ایران باستان تا 21 روز جشن گرفته می‌شده است.آغاز جشن نوروز در تقویم میلادی برابر با 21 مارچ است. 
در باور سنتی زرتشتیان فرارسیدن نوروز و آمدن بهار هماهنگ است با فراز آمدن روان وفروهر درگذشتگان و بودن آنان در کنار بازماندگان زمینی ؛ به همین روی در آغاز گهنبار هَمَس پَت میدیم گاه که پنج روز به سال نو مانده است زرتشتیان آتش می افروزند وتلاش می کنند خانه تکانی و نوشدن را پیشه کنند تا روان وفروهر درگذشتگان با شادی به جایگاه خود بازگردند. 
خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشترکشور هایی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود. 
در مورد چیدمان سفره نوروزی نیز رسوم فراوانی وجود دارد اما آنچه که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار بوده ومشترک است قرار دادن هفت سینی‌ از داده‌های نیک اهورایی است که نمادهایی از امشاسپندان اند.

2-4 ، جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.

3-4 ، جشن سَده 
روز مهر در ماه بهمن 
یکی از جشن‌های همگانی ایران باستان که در آغاز شامگاه شانزدهم بهمن‌ماه هرسال برگزار می شود جشن سده نام دارد . این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است . 
داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمده‌است که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگ‌ها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد . 
جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ‌، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌ وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. 
سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایت‌هایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند. 
ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون برپایی این جشن توسط اقوام گوناگون ایرانی است. زرتشتیان ومردم کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ ترین سده در شهر کرمان توسط همه مردم برگزار ‌شده است. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان دلی آکنده از مهر و روشنایی آتش سده دارند ودر هر شهر وروستایی ، به هنگام غروب آفتاب در روز مهر از ماه بهمن هیزم فراوانی را که به شکل پشته در آورده اند به آتش می کشند و هم صدا با سرایش سرود آتش نیایش به شادی می پردازند.


5- جشن‌های نیایشگاهی 
اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .

1-5 ، پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.

2-5 ، نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.

3-5 ، پیر سبز، چک چک 
از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.

4-5 ، پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.

5-5 ، پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

6-5 ، پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

6- جشن‌های دینی

جشن سدره پوشی 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

جشن نوزودی 
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

جشن های فصلی و گهنبار ، گاهان بار

جشن های فصلی ،  گهنبارها

جشن‌ها و مراسم گاهنبار

واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است 

گاهنبار یا گاهبار یا گهنبار دراسطوره‌های زرتشتی و آریایی آن شش روزی است که خدا دنیا را آفرید و در کتاب زند از زرتشت نقل می‌کنند که اهورامزدا دنیا را در شش گاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند. همانطور که در دین‌های سامی آفریدگار جهان هستی را در شش روز می‌آفریند در دین ایرانیان کهن نیز اهورامزدا آفرینش جهان مادی را در شش گاهنبار به انجام می‌رساند. به این ترتیب که در یسنا آمده‌است:


Maidh-yo-zarem ، میدیوزرم گاه :

از روز خور تا دی بمهر   در اردیبهشت ماه . چهل و پنجمین روز از اول سال.

که در آن آسمان آفریده شد.

گاهان بار چهره میدیوزرم (پیدایش آسمان)


Maidh-yo-shema ، میدیوشهم گاه :

از روز خور تا دی بمهر در تیر ماه ، صد و پنجمین روز سال.

که در این روز آب آفریده شد.

گاهنبار چَهرِه‌ی «مَیدیوشَهیم‌گاه»، میان تابستان بزرگ هفت ماهه


Paiti-shahem ، پیتی شهم گاه :

از اشتاد تا انارام در شهریور ماه ، صد و هشتادمین روز سال.

که در این روز زمین آفریده شد.



Aya-threm ، ایاسرم گاه :

از اشتاد تا انارام در مهر ماه ، دویست و دهمین روز سال.

که در آن گیاه آفریده شد.

گاهنبار ایاسرم گاه


Maidh-ya-rem ، میدیارم گاه :

از مهر تا ورهرام در دی ماه ، دویست و نودمین روز سال.

که جانوران آفریده شدند.


Hamas-path-maedem ، همس پت میدیم گاه (پنجه(:

 

روزهای اهنود تا وهیشتوایش برابر 25 تا 29 اسفند ماه خورشیدی.

 که مردمان آفریده شدند

هر سال در آغاز روز های پنجه آخر سال سنت گهنبار پنجه وجود دارد که همکیشاندر شهرها و روستا ها جشن گهنبار و آفرینگان خوانی را برای روان و فروهردرگذشتگان اجرا می کنند و در باور سنتی به استقبال حضور فروهر درگذشتگان میرود تا میزبان آنان تا سپیده دم نخستین روز سال باشد. سپس با سرایش بخشهایی از اوستا وانجام داد و دهش سنت دیرینه خود را برپا می کنند.

 

همچنین ببینید : گاهنبار ، گهنبار ها ؛ جشن های آفرینش ، جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه ، آیین آتش روی بام پنجه

———————————–

گهنبار توجی


گهنبار توجی، از جشن‌های بیرون از چهره‌های گهنبار به شمار می‌آید. این گهنبار، هنگامی برپا می‌شد که نیاز به گردهمایی مردم و آگاهی آن‌ها از حال یکدیگر، بیش از پیش احساس می‌شد. در زمان رویدادهای ناخوشایند و آسیب‌رسان طبیعی چون سیل٬ زلزله و… گهنبارهای توجی به خواست مردم برگزار می‌شد تا از حال و روز یکدیگر آگاه شده، به یاری هم بشتابند و با همازوری و داد و دهش همه٬ از شدت آسیب و اندوه و رنج یكدیگر بکاهند.

 

از پنجمین گهنبار تا به این جشن هفتاد و پنج روز است. این گهنبار به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرو می آیند. واژه همس پت میدیم گاه برابر شدن روز و شب را معنی می دهد و در باور زرتشتیان هنگام آفریده شدن انسان است. پنج روز مانده به این گهنبار از روز اشتاد تا انارام (20 تا 24 اسفند خورشیدی) را پنجه کوچک می نامند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود و پنج روز آخر سال پنجه بزرگ نامیده می شود. آنچه ویژه این گهنبار می باشد، آن است که در چند روز مانده به پنجه کوچک خانه را از درون و برون پاکیزه می نمایند. ششه (سبزه) می کارند که در روز اول گهنبار (اهنود) ششه را در جلو پسکم (صفه) بزرگ که جای برگزاری گهنبار است می گذارند. در شب آخر سال چراغی به لبه بام خود می گذارند سحرگاه بر روی بام می روند و آتش افروزی با نوای اوستا در هم می آمیزد. هنگام سرودن اوستا و آتش افروزی بر روی بام مقداری لرک و میوه تازه و عود و سندل و مورت و مقداری برگ آویشن در ظرف آبی ریخته شده است. چند عدد ششه هم فراهم است پس از پایان مراسم آتش افروزی و اوستا خوانی ، میوه هایی که هنگام خواندن اوستا پاره شده است و لرک بین افراد خانواده تقسیم می گردد و عود و سندل بر روی خاکستر آتش و آب و آویشن را بر روی سر در خانه می ریزند و مورت را در بالای سر در خانه می گذارند که باعث تداوم و سرسبزی در آن خانه باشد و سپس از پشت بام پایین آمده ، مراسم سال نو آغاز می شود. 

 

هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبارها پنج روز بطول می‌انجامیده و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز جشن بوده‌است.


پیشینه
پیدایش گاهنبار را از روزگار پیشدادیان می‌دانند. نخستین بنیانگزار گهنبار، جمشید دانسته شده‌است. گاهنبارها با پیشه دیرینه زندگی ایرانیان گره خورده‌است. گهنبارها با کشاورزی و دامداری و زندگی کشاورزی پیوند بنیادین دارند . گهنبار در آغاز جشن کشاورزی بوده‌است. هر کدام از گهنبارها، برابر با زمانی است که دگرگونی‌های بنیادین برای کشاورزان رخ می‌دهد و این دگرگونی‌ها با خود جشن و شادی می‌آورد.


چیستی گهنبار و باورهای پیوسته به آن
گهنبارها جشن بزرگداشت آفرینش هستند زیرا در اسطوره‌های زرتشتی جهان در هفت مرحله آفریده شده‌است. نخست آسمان، سپس آب، سوم زمین، چهارم گیاه، پنجم جانور، ششم انسان، هفتم آتش که همانا انرژی، نیرو و توان جنبش در هستی ست. شش گهنبار جشن پاسداشت این آفریده‌هاست و به همین سبب برخی دانشمندان نوروز را جشن آفرینش آتش و بزرگداشت آن می‌دانند. این آفرینش‌ها در تفسیر پهلوی و پازند و فارسی آفرینگان گهنبار نیز آمده‌است.


گاهنبار در آیین زرتشت
«گاهان‌بار» یا «گهنبار»(در پهلوی: «گاسانبار»)؛ نام شش جشن، در شش گاه از سال است. گهنبار از با شکوه و مهم‌ترین جشن‌های مردمی زرتشتیان است که هدف برجسته آن، باردادن یعنی بخشش و داد و دهش و ایجاد همبستگی و همازوری و پی بردن زرتشتیان از وضع یکدیگر در جامعه‌است.

زرتشتیان در این جشن‌ها به ستایش اهورامزدا و سپاسگزاری از او برای داده‌ها و آفریده‌های نیک اش می‌پردازند. موبد آفرینگان گهنبار می‌خواند و بر توانگر و ناتوان، دارا و ندار بایسته‌است که در این آیین شرکت کنند. خویشکاری هر زرتشتی این است که بخشی از درآمد خود را به داد و دهش و یاری به بینوایان کند. بنا بر این باور بسیاری از نیکوکاران زرتشتی پیش از درگذشت همه یا بخشی از دارایی خود را از به مانند زمین و باغ و آب و خانه و … وقف مراسم گهنبار و داد و دهش و یاری به دیگران می‌کنند. شش چهره گهنبار، گاه دادودهش است.



چگونگی برگزاری
در هر یک از شش گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود و مردم «میزد»ها (میهمانی‌ها) برگزار کنند و خورند و دهند تا «کرفه» (:ثواب) بسیار برند وگرنه «پادافره» (جزا)ی آن را کشند. جشن هر چهره گاهنبار پنج روز است که روز پنجم آن دیگر روزها والاتر است و جشن بزرگ به شمار می‌رود. نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا به نام آفرین گهنبار را می‌خوانند، آنگاه سفره عام می‌کشند و هر کس – از نادار و دارا – برسر سفره گهنبار می‌نشینند و از آن بهره می‌جویند. پیش از برآمدن آفتاب روز اول هر چهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. چه توانگر و چه بی نوا همه درآن شرکت می‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند خرج آن را بدهند، باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.


گهنبارها در اوستا
از چهار آفرینگان در خرده‌اوستا، یکی به نام آفرینگان گهنبار نامگذاری شده‌است. این آفرینگان که به همراه اوستاهای دیگر در جشن‌های شش گانه سال خوانده می‌شود، بخشی است از هادخت نسک و درباره شکوه و جایگاه و بزرگی این شش جشن سخن می‌گوید. در بندهای ۷ – ۱۲ آفرینگان گهنبار، ماه و روز برگزاری جشن‌های گهنبار و نیز روزهای دوری آنها از یکدیگر روشن شده‌است.


آفرینگان گاهنبار

روش برگزاری و متن آفرینگان گاهنبار:

به خشنودی اهورامزدا، برزبان می‌آورم و می‌خوانم بهترین نیایش‌ها را. برزبان می‌آورم ازجان، با باوری نیک که مزدا پرست زرتشتی و دشمن همه بدی‌ها و پیرو آیین اهورایی می‌باشم. نیایش و آفرین می‌خوانم همه گاه‌ها و هنگام‌های روز و ماه و جشنهای سال (گهنبار) را که ردان وسروران هستند و با خشنودی ستایش می‌کنم، و این نیایش را به هنگام بامدادان می‌سرایم . نیایش می‌کنم و آفرین می‌خوانم بر همه گهنبارهای سال، هنگام هر جشنی که باشد، به نام بر زبان می‌آورم و آیین‌های ویژه می‌گذارم. نیایش و آفرین خوانی می‌کنم برای گهنبار، میدیوزرم، میدیوشم، پیته شهیم، ایاسرم، میدیارم، همسپتمدم؛ که همه ردان و سروران هستند. داد و دهش هایتان را ای مزدیسنان در جشن‌های ششگانه سال پیشکش کنید. از برای گهنبارها «میزد» (خوان‌های گسترده گهنبار) را از برای این ردان و سروران بدهید. یک گوسفند سالم و تندرست و جوان. هرگاه توانایی نداشتید، نیاز کنید نوشابه مقدس هوم را و بنوشانید به داناترین و آگاه‌ترین و راستگوترین و آنانکه بهتر و شایسته تر فرمان دهد از میان مردمان، که یار و همراه بینوایان و مددکار غریبان و دور از شهرها و آموزنده دین و در اشویی و راستی برگزیده‌ترین باشد. هرگاه توانایی نیاز آن نیز نبود، بدهید برای آنچنان کسان، باری از هیزم خشک و خوب سوز را. هرگاه آن هم نشد، به خانه آن ردگهنبار (روحانی زرتشتی که اجرا کننده این مراسم است) ببرید یک پشته هیزم. بسرایید سرود بزرگی خداوند را و اهورامزدا را به نام بخوانید در یکتایی و بی همتایی پروردگار جهان، اینچنین : بی گمان شهریاری زیبنده و سزاوار آن کس است که بهتر شهریاری کند، و اوست اهورا مزدا که با بهترین راستی برابراست و بندگی و عبادت خود را به پیشگاه وی تقدیم می‌کنیم و باشد که این چنین «میزد»ی پذیرا شده و ردگهنبار را خشنود و شادمان کند، و این است گهنبار …(نام گهنبار).


گهنبارها در نوشته‌های پهلوی
در همه کتاب‌های پهلوی بارها از گهنبارها یاد شده‌است و به جای آوردن آیین‌های دینی در این جشن‌ها دارای پاداش بزرگ یاد شده و نرفتن به گهنبار و برگزار نکردن آنها گناهی بزرگ دانسته شده‌است . در آغاز فصل ۲۵ بندهش که از تقویم مزدیسنا یاد شده آمده‌است : «آفرینش جهان از من (اهورامزدا) در ۳۶۵ روز، که از شش گهنبار سال باشد، انجام گرفت». در روایات داراب هرمزدیار بنای این جشن‌ها را به جمشید نسبت داده‌اند. در بندهش آمده‌است: «اگر کسی در سال یکبار به گاهان بار برود بر کارهای نیکی که کرده‌است افزوده خواهد شد.»

—————————————–

گاهانبار جشنی به قدمت تاریخ     

مهربان پولادی  

۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

 

گاهانبار خوانی در تفتدر هنگام سپیده دم نخستین روز از چهره ی گاهنبار ، مراسم « واج یشت گاهنبار » در محل آتش وَرَهرام ( آتشکده ی اصلی هر شهر که سمبل روشنایی در آن نگهداری می شود ) برگزار می شود. در این مراسم موبدان هوشت (موبد اجرا کننده ی مراسم دینی در هر محل و روستا )  و گروهی از مردم شرکت می کنند.

یکی از موبدان که زوت نام دارد بخش هایی از هفتاد و دو هات یسنا را می سراید و موبد دیگر که راسپی نامیده می شوددر سرودن قسمت هایی از یسنا با زوت همکاری می کند.این مراسم یزشن خوانی نام دارد و در اتاق مجاور محل نگهداری آتش که یزشن گاه نامیده می شود برگزار می گردد.در هنگام یزشن خوانی و سرودن یسنا ، شربت پراهوم-برسم- تهیه می گردداین شربت از کوبیدن و نرم کردن ساقه های گیاه هوم با آب در هاون مخصوص برنجی به دست می آیددر پایان مراسم پراهوم را در ظرف های کوچکی می ریزند و به شرکت کنندگان می دهند تا بیا شامنددر پایان مراسم واج یشت گاهنبار ، نخستین روز هر چهره ی گاهنبار شروع می شود.

در بسیاری از روستا های یزد که هنوز معماری سنتی و بومی ، پایدار مانده است ، گهنبار در خانه ها بر پا می شوداهل خانه از مدتی پیش از زمان گهنبار ، در تدارک آن می کوشند.لُرک و خوراکی هایی تهیه می کنند ، یک روز پیش از گهنبار خانه را جارو و آب پاشی می کنند ، گِل سفید در پِسکَمِ مَس و بیرون خانه می پاشند ، نان و خوراکی های سنتی را آماده می کنند و سفره ی گاهنبار را در پسکم مس می گسترانند و آن چه که برای سفره ی مراسم  لازم است بر آن می گذارند.خشکباری که برای لرک گهنبار فراهم می شود با لرک جشن خوانی و سدره پوشی اندکی تفاوت دارد.لرک گاهنبار مخلوطی از خرما ، سنجد ، کشمش ، بادام ، گردو ، برگه ی هلو و انجیر خشک است که آنها را در دستمال بزرگی به نام چادر شب می ریزند و آن را کنار سفره در پسکم مس پهن می کنند و روی آن را یک عدد سیب یا انار قرمز با چند شاخه ی گیاه موُرد می گذارند.مردم هر روستا با موبد و دهموبد به تدریج در خانه یی که گاهنبار در آن برگزار می شود حاضر می شوند.موبد و دهموبد در پسکم مس و به کنار سفره گهنبار می روند و شرکت کنندگان در پسکم های دیگر ، اتاق ها و حیاط خانه می نشینند.دهموبد با صدای بلند نام درگذشتگانی را اعلام می کند که گاهنبار به یاد و از دهش آنها برگزار می شودسپس با درخواست وی شرکت کنندگان برای نو کردن کُشتی ، همه به پا می خیزند ، هماهنگ با موبد رو به سوی روشنایی می کنند و هم  آوا با وی اوستای کشتی می خوانند.

پس حاضران ، کشتی را از کمر باز می کنند و در هنگام نیایش آن را دوباره بر کمر می بندند و در پایان نیایش می نشینند.با اعلام دهموبد ، یکی از بانوان که در تدارک خوراکی سنتی است در آغاز گاهنبار ، سیر و سداب را نیز تهیه می کند آن را در تاس یا کاسه ی مسی یا روزین می ریزد و به پِسکَمِ مَس می آورد

موبد اوستای آفرینگان گاهنبار را می سراید. در این هنگام دهموبد میوه های داخل سینی را به وسیله ی کارد به اندازه های مناسب می بُرد ، اوستا خوانی موبد و همکاری حاضران و دهموبد ادامه می یابد.

در پایان مراسم دهموبد مقداری لُرک را به هر نفر می دهد و سپس سینی میوه را که « درون » یا « درین » نام دارد جلوی همه می برد تا هر کس پاره ای میوه برای خوردن بردارد.در برخی گاهنبار ها همراه با لرک ، یک یا چند قرص نان هم به شرکت کنندگان می دهند ، این نان که کوچک تر از نان معمولی است « لووگ » نام دارد.در بعضی گاهنبار ها خوراکی های مخصوصی مانند آش و آبگوشت نیز تهیه می شود.

در کرمان دو نوع نان دیگر نیز برای سفره ی گاهنبار تهیه می کنند که یکی از آنها « کُلو » نام داردنان دیگر که دور تا دور آن را با خمیر به شکل پرتو های خورشید در می آورند ، نان خورشیدی یا « خورشیدو » می نامند.هفت عدد از این نان را نیز در سفره ی گاهنبار می گذارند.در بعضی از گاهنبار های کرمان پس از این که مراسم به پایان رسید ، لُرک و میوه بین شرکت کنندگان تقسیم می شود سپس با غذایی که در گاهنبار تهیه شده است از میهمانان پذیرایی می شود و به هر نفر یک عدد « کُلو »  که در میان آن مقداری « دونو » و « سداو » گذاشته اند می دهند.چنین است كه دادو دهش و نیكوكاری از سنت های دیرینه ما زرتشتیان است .باشد كه با نیكوداشت آنها در پایداری و نگهداری شان كوشا باشیم. ایدون باد

 

آیین گواه گیری ، جشن های فردی

جشن های فردی در دین بهی

آیین گواه گیری ، ازدواج در آیین زرتشتی


همچنین بخوانید : اندرزنامه و اوستای گواه گیری


 پیوکانی

آیین پیو کانی در دین زرتشتی به آیین زناشویی یا ازدواج گفته می‌شود. از نظر آنان پیوکانی گویای همسری و پیوندی است که در آن زن و مرد با هم برابراند و آرمان این پیوند رسایی است. در وندیدادآمده که زرتشت از اهورا مزدا پرسید: ای خداوند، چه جایی در این جهان بهترین است؟ اهورامزدا پاسخ داد: آن جا که مرد دیندار خانه و کانونی می‌سازد که در آن آتش، گله، زن، فرزندان، پیروان و یاران خوب گرد هم آیند.

 

ازدواج درآیین زرتشتی

ازدواج یا پیوکانی تا آن جا پسندیده‌است که به زرتشتیان سفارش شده، به هم کیشان خود یاری رسانند تا بتوانند همسری را که می‌خواهند برگزینند و پیوند همبستگی بندند. در آیین زرتشتی، پس از ازدواج، جدایی به جز در شرایطی خاص پدید نمی‌آید. همچنین هر مرد یا زن باید یک همسر برای خود انتخاب کند. بنابراین لازم است این گزینش از روی آگاهی باشد در اوستا به زنی که شوهر داردنمانوپتنی و مردی که زن اختیار کند نمانوپئیتی گفته می‌شود. نمانو به معنی خانه و خانواده می‌باشد و قسمت دوم هردو واژه رئیس و رهبر معنا می‌دهد. این واژه‌ها در تفسیر زبان پهلوی به صورت کدبانوو کدخدا آمده‌است.

 

انواع ازدواج در دین زرتشت

در دین زرتشتی تعدد زوجات روا نیست و گفته شده همانگونه که یک زن نمی‌تواند در یک زمان بیش از یک شوهر داشته باشد مرد نیز نمی‌تواند در آن واحد دو یا چند زن داشته باشد. اختیار  زن دوم در شرایطی خاص و سخت که در آیین نامه زرتشتیان آمده جایز است نظیر اینکه زن اول فوت شده باشد.. در ایران باستان تنها در صورتی فرد زرتشتی می‌توانست با وجود زن اول زن دیگر اختیار کند که زن اول به تشخیص پزشک عقیم بوده و خود موافقت خویش را برای این کار اعلام کند و رضایت داشته باشد هدف از این عمل نیز بقا نسل و پرورش فرزندانی نیک برای دین و دنیاست.

 

انواع پیوند زناشویی در ایران باستان:

در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن– خودسر زن پیوند زناشویی می‌بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:

 

 پادشاه زن :

این نوع ازدواج به حالتی گفته می‌شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می‌کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا” همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می‌کردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می‌شد..

 

چاکر زن :

این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می‌شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می‌آمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار می‌شد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می‌شد.

حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می‌کنند که صحت ندارد.

 

ایوک زن :

این نوع ازدواج زمانی اتفاق می‌افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می‌شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می‌آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می‌آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می‌کرده است. اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا” مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا” مردود است.  


ستر زن :

وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می‌گذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می‌آورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می‌شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند

 

خودسر زن:

اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می‌شدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت می‌گردید و در این بین دختر از ارث محروم می‌شد، مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می‌دادند یا وصیت می‌نمودند که بدهند.

 در دین زرتشت پیوند همسری (پیوکانی) کاری نیک است. بنیادی است که یک زن و یک مرد را به نام همسر به هم وابسته می کند تا توانایی شان در سازنگی و پیشرفت آفرینش رسایی یافته و شادی آنها افزوده شود و خوشبختی شان بیشتر گردد. بنیاد پیوکانی ( پیوند همسری) باید بر پایه های خرد و دوست داشتن و همکاری و دلبستگی استوار باشد و از نادانی و هوس خودخواهی و ویرانگری به دور باشد.

درباره چگونگی انتخاب همسر باز تردیدی نیست که پایه آن بر آزادی انتخاب است و همه جا اوستا سفارش شده است که دختر و پسر با رایزنی با خرد(عقل) و اشا(راستی و پاکی) همسر خود را انتخاب کنند. هنگامی که پوروچیست دختر زرتشت می خواهد همسری انتخاب کند پدرش به او چنین میگوید: آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو (عقل تو) به آن فرمان دهد(یسنا۵۳بند۳) و در جای دیگری اشو زرتشت به دختران و پسران تازه عروس و تازه داماد چنین اندرز میدهد: ای تازه عروسان و ای تازه دامادان دین را درست دریافته و راه زندگی را با منش نیک بپیمایید بکوشید در راستی و درستی از همسر خود پیشی گیرید تنها در چنین حالتی است که زندگانی پدید آمده و پیوند همسری بر هر دوی شما شادی بخش بوده و با کامیابی دمساز خواهید بود.(یسنای ۵۳بند۵) . شواهد زیادی است که تساوی زن ومرد را در پیوند همسری در دین زرتشت نشان میدهد. خود واژه پیوکانی نشان این برابری است گذشته از این که خود اشو زرتشت در گات ها به دختران و پسران در یک سطح سخن گفته. در دین زرتشت همان گونه که یک زن نمی تواند بیش از یک شوهر داشته باشد یک مرد هم نمی تواند چند همسر داشته باشد. طلاق هم در دین زرتشت تجویز نشده است و در شرایطی خاص امکان دارد.

 

گواه گیران

در این مجلس بزرگان و موبدان حاضر می شوند،موبد پس از شنیدن اقرار رضایت از عروس و داماد اندرزهای سودمند اخلاقی و دینی داده برایشان چنین دعا میکند:

هر دو تن را شادمانی افزون باد.همیشه با فر و جلال باشید ، به خوبی و خوشی زندگی کنید،در ترقی و افزایش باشید،به کردار نیک سزاوار باشید،نیک پندار باشید،در گفتار نیکو باشید،در کردار نیکی به جای آورید،از هر گونه بد اندیشی دور بمانید.هر گونه بکاهد،هر گونه بدکاری بسوزاد،راستی پایدار باد،در مزدیسنی استوار باشید،محبت داشته باشید با کردار نیک مال تحصیل کنید.

 

با بزرگان یک دل و یک زبان باشید،با یاران فروتن و نرم خو و خوشبین باشید،غیبت مکنید،غضبناک نشوید،از برای شرم گناه نکنید،حرص مبرید،از برای چیزی بیجا دردمند نشوید،حسد مبرید،کبر و منی نکنید،هوی و هوس نپرورید،مال کسان را به نا حق مبرید،از کوشش نیک خود برخوردار باشید،با حرص انباز مشوید،با غیبت کننده همراه نباشید،با بدنام پیوند نکنید،با بیچارگان پیکار نکنید،مانند پدر نامور باشید،در هر صورت مادر را نیازارید،و به واسطه راست گفتن کامیاب و کامروا باشید.

پس از آن عروس و داماد دست پیوند بهم داده دور آتش میگردند و سایر تشریفات عروسی به طور معمول است انجام میشود.

 

 

سفره گواه گیری در ایران باستان

درگذشته ایرانیان باستان به جشن عروسی سور میگفتند عروس لباس سبز می پوشیده وتور یا پارچه ای سبزرنگ روی سرمی انداخته،داماد نیزعرقچین سبز بر سر و روی شانه راست او چادرشب یا دستمال سبزانداخته می شده در پشت سرداماد برادر یا یكی ازبستگان بسیارنزدیك او می ایستاده و دردست(یادرسینی كوچك)یك دستمال سبز،یك انارشیرین یك تخم مرغ یك قیچی وكمی نقل وشیرینی وآویشن همراه با نخ وسوزن سبز رابالای سرداماد نگه می داشته،یادرداخل سفره ای به نام سفره گواه(سفره عقد)قرار می دادند.
 

 


سفره گواه معمولا سبزرنگ وشامل مواردزیراست:

نگاره اشو زرتشت-كتاب اوستا و كُشتی باز نشده-شمع یالاله یاچراغ روشن-قند سبز-گلدان گل و سرو-نقل وشیرینی-انارشیرین-یك تخم مرغ-یك عدد قیچی-یك ظرف كوچك آویشن مخلوط با برنج وسنجد-نخ وسوزن سبز-لورك عروسی(مخلوط هفت نوع آجیل شیرین) كه روی آن نقل وشیرینی ریخته شده-گلاب وآینه.

 

1-كتاب اوستا(كتاب آسمانی)وكشتی :

این دونشان این است كه عروس وداماد وبعدها فرزندانشان تابع قوانین دین بوده وباید برابردستورات آن رفتار كنند.

 

2-قند سبز:

نشان سبزبختی وشیرین كامی است كه بعد از گواه گیری(عقد) به عنوان هدیه به موبدی كه گواه گرفته میدهند.

 

3- شال سبز:

كه برروی شانه داماد می اندازند نشانه این است كه از این به بعد مخارج زندگی بردوش داماد است و انداختن پارچه سبزبرروی سفره عقد به جای آن به همین مفهوم می باشد.

 

4-تخم مرغ:

به این معنا است كه همه اختیاراتی كه پدر ومادرعروس و داماد درحق فرزندانشان داشته اندرا ازخود سلب كرده وبه یك تخم مرغ مصالحه كرده وآن را بیرون می اندازند وازآن به بعد درصورتی كه ازآنها خواسته شود راهنمایی خواهند كرد ولی زوج جوان را مجبورنمی كنند كه مطابق میل ایشان رفتاركنند.

 

5- انارشیرین :

نشانه شیرین كامی وفرزندان زیاداست.

 

6- برگ آویشن مخلوط با برنج وسنجد ونقل :

نقل نشان شیرین كامی-برنج(درگذشته جو بكارمی بردند)نشانه بركت زندگی-سنجد محرك عشق ودلدادگی وآویشن خوش بویی وسرزندگی است كه موبد هنگام خواندن اوستای تندرستی روی شانه عروس وداماد میریزد.

 

7-نخ وسوزن:

نشان پیوند ودوختن است،اگردرزندگی زناشویی رخنه ای پدید آید یا فاصله ای ایجاد شود باید بانخ وسوزن مینوی(معنوی) آن را بدوزند ونگذارند بزرگترشود.

 

8-قیچی:

ازدو تیغه درست شده و زمانی كه دو تیغه با هم كاركنند برش ایجاد می شود یعنی عروس و داماد نقش دوتیغه قیچی رادارند كه با همدلی وهم اندیشی وهمكاری می توانند زندگی را پیش ببرند.

 ست که طلاق در آیین زرتشتی مطرود و منفور است و تحت شرایطی ویژه و در مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده می‌شود.


( همچنین بخوانید : سفره گواه گيری )

 

2 – آیین سدره پوشی

به طور کامل میتوانید این آیین در این بخش ببینید


3 – آیین نوزودی

سخنان دكتر موبد اردشیر خورشیدیان در آیین نوزودی   

دكتر موبد اردشیر خورشیدیان  

۰۵ خرداد ۱۳۸۷

موبد دكتر اردشیر خورشیدیان در حال سخنرانی در آیین نوزوتی موبد سهراب هنگامی امروز سپندارمزد امشاسپند از ماه خرداد ، روان و فروهر پاک اشوزرتشت اسپنتمان و همه موبدان فرهیخته و از جان گذشته تاریخ و فرهنگ زرتشتی و موبدان معاصر روانشاد رستم و اردشیر و فیروزآذرگشسب، موبد رستم شهزادی، هرمزدیار اردشیر خورشیدیان و دکتر جهانگیر اشیدری و وفادار فیروزبخت و دیگر موبدان و بهدینان فرهیخته و دین دار و دین یاور، سرشار از شادی و سرور است. 

روزی كه برای همه بهدینان دین دار و دین یار فرخنده وخجسته است. روزی که یکی دیگر از موبدزادگان فرهیخته و یكی ازگرامی اعضای وجدان یار انجمن موبدان تهران كه در پست خزانه داری در این دوره انجام وظیفه می نمایند، جناب آقای سهراب موبد بهرام هنگامی، پس از فراگیری دانش های دینی و آیین های مذهبی لازم و گذرانیدن امتحانات بایسته، به درجه موبدی  مفتخر می گردد.  پدر نوزوت ، روانشاد موبد بهرام موبد فریدون هنگامی نیز سال ها دركسوت موبدی دربرگزاری مراسم مذهبی و مادر روانشاداشان بانو مروارید موبد ماهیار كوشكی یار موبدان و بهدینان و همازور دین و فرهنگ زرتشتی بودند. امیدوارم كه این موبد تازه (نوزوت) و فرزانه نیز بتوانند در راه شناخت دانش دین از مقام پدر و مادر روانشادشان  و نیاكان دین دار خویش پیشی گیرند.  بامیداهورامزدا  3746 سال پیش پیام آورآریائی اشوزرتشت در کتاب گاتاها از راستی ها (حقایق) و بن پایه (اصول) باورهای نیک اهورائی که برای تشکیل و اداره یک زندگی آرمانی انسان ها لازم است. به جهانیان پیشکش نمود.  و بر این شد كه طریقت و شریعت دین خویش را در كتاب گاتاها وارد نكند و از همان آغاز انجمن مغان را تاسیس كرد و سنن مذهبی، دین خود را بصورت انجمنی  بنیاد نهاد.  موبدان بسیاری آموزش داده شده و تربیت گردیدند و جهت تبلیغ دین و گسترش مزدا پرستی و مبارزه با باورهای دیوپرستی به اقصاء نقاط ایران ویج اعزام شدند و… و  حاصل این « باورهای اهورائی» « فرهنگی » بسیار انسان ساز و اندیشه برانگیز (مانتره ) بوجود آورد که مردم ایران را جهشی بزرگ داد و توانی افسانه ای بخشید و پس  ازحدود 1200 سال با تاسیس سلسله هخامنشی که از اتحاد دولت های پارس و ماد که هر دو زرتشتی بودند، بوجود آمده بود. توانست احترام به حقوق بشر را به دیگر نقاط جهان و ملل گوناگون فلات ایران برده ، صلح و همبستگی و آزادی و امنیت و آرامش و اتحاد بین ملت ها مستحکم سازد.

 

موبد در اوستا Maghoo paiti  یا مگ بد یا مغ . بد نامیده میشود. موبدان درطول تاریخ وظیفه فراگیری خط دین دبیره و خواندن  و از برکردن اوستا با صدائی خوش و آهنگین و شناخت و درک اصول و فروع دین زرتشتی و سنت ها وآداب و رسوم آئینی (مذهبی ) و آموختن دانش زمان و اداره بخش مینوی جامعه زرتشتیان بصورت انجمنی را به عهده داشته اند و درطول تاریخ با ازخود گذشتگی و فداکاری های بسیارتوانسته اند که کتاب و سنت و فرهنگ زرتشتیان را به بهترین صورت ممکن از دستبرد حوادث نگاه دارند و پاسدار باشند و در حد امکان از آلوده شدن به فرهنگ های بیگانه نگاه دارند و اصالت آنها را حفظ نمایند.

 

موبدان در قدیم برحسب کاری که داشته اند به چند گروه تقسیم می شدند:

 

موبدان ‹یزشن گر› یا اوستا خوان که 72 هایتی یا هات یسنا را از بر بوده اند و بدرستی سرایش می کردند و در اجرای آیین ها نهایت دقت و ظرافت را بكار می بردند تا باورهای گاهانی در میان مردم درك و انتشار یابد.

 

موبدان ‹هیربد› که بر دانش دین و فلسفه پشت سنت ها مسلط بودند و بیشتر کارآموزش را به عهده داشتند.

 

دستوران یا Dastubar که دارای معلومات عالیه بوده و می توانسته اند که به پرسش ها و معضلات مذهبی پاسخ دهند. و چون در زمان ساسانیان مورد مشورت پادشاهان بوده اند، واژه ‹دستور›  به مفهوم وزیر نیز بکار رفته است.

 

«اندرزبدان» درکتابهای پهلوی به موبدانی گفته می شود که کارشان نوشتن اندرزنامه ها و ایراد سخنرانیهای مذهبی و اخلاقی بوده و ارشاد و راهنمائی مردم براه راست مزدا پرستی را به عهده داشته اند .

 

زرتوشروتمه ها Zaratoshtrutama که ریاست انجمن مغان را به عهده داشته و تا مدتی پس ازدرگذشت اشوزرتشت، اداره می نموده اند و از آنجا که  از دانش و پارسائی کافی برخوردار بوده  و در نزد مومنین مقام والائی داشته اند.

 

طراحی این شكل از مدیریت انجمنی توسط اشوزرتشت موجب شد كه در همیشه تاریخ كسانی در انجمن موبدان باشند كه از دانش دینی در سطح بالاتری برخوردار بوده، و با عشق به اشویی، باتمام وجود درخدمت دین و فرهنگ باشند و مسئولانه از اصول و بن پایه ها پاسداری كرده، برای خود حقوقی اضافی قائل نشده، به اشوداد راضی باشند و منافع بهدینان را برمنافع موبدان برتری دهند. از مردم خمس و ذكات طلب نه كرده و بهدینان را از وقف كردن مال در راه آتشكده ها و اماكن مذهبی باز دارند و به اشوداد در راه گاهان بار و داد و دهش در راستای منافع عمومی تشویق نمایند و با از بر كردن اوستا از روی خط دین دبیره، با غیرت و همت از كتاب و سنت پاسداری نمایند. و هرگز از خود سن (saint) (مقدس) و از مردم دست و پابوس نسازند و همواره تكیه گاه و پشتوانه روحانی و مینوی جامعه بهدینان باشند و… به گونه ای كه تاریخ نشان می دهد كه  با وصفی كه موبدان چند هزار سال نسل اندر نسل، تولیت پاسداری از دین و فرهنگ زرتشتیان را به عهده داشته اند، هرگز به خود اجازه ندادند كه دین را ابزاری برای رسیدن به امیال گیتوی خود قرار داده و دین سازی و دین بازی كنند. و از این همه موبدان بزرگ تاریخ  همانند تنسرها وكرتیرها و مهرآسپند ها و فرنبغ ها كه آمدند و رفتند، هیچ كدام كیش (مذهب) جدیدی در دین زرتشتی بوجود نیاوردند. به گونه ای كه «در همیشه تاریخ دین ما زرتشتی  و مذهب ما نیز زرتشتی بوده و مانده است» و به یاری اهورامزدا از این پس نیز با شناخت اصول و فروع و دین باوری و دین آموزی انجمن موبدان و همازوری و دین یاوری دیگر بهدینان فرهیخته و فرزانه، همچنان استوار و یگانه خواهد ماند.

 

« نوزوت»یعنی زوت تازه یا تازه زوت. در هنگام اجرای مراسم مذهبی، هرتعداد از موبدان اوستا خوان که مشغول سرودن اوستا باشند، رهبری برعهده یکی از آنها که « زوت » که در اوستا zutar  نامیده می شود، می باشد و بقیه موبدان و موبدیاران به عنوان «راسپی»  Raetveshkar یا ‹ ریتوشکر› انجام وظیفه می نمایند. مراسم نوزوتی در قدیم  سه روز طول می کشیده است . نوزوت پس از پایان نوزوئی می تواند درهمه کارهای دینی و مراسم های مذهبی با دیگرموبدان همکاری نماید و پیش تر تنها پس از یکسال ممارست و تمرین درکار موبدی بوده است که به او اجازه داده می شده که راسا مشغول کارهای آئینی گردند و هرگاه كه همسر برگزید، حق داشته كه به تنهایی در منزل دیگر بهدینان ، مراسم مذهبی به جای آورد.

 

 نوزوت میله ای فلزی بشکل T دردست دارد که قسمت بالائی آن را پیوسته می چرخاند، که عموم به غلط آن را کلید درب باغ بهشت می گویند. درحالی که نام  اوستائی این میله « ورد » Verd به معنی «گردیدن» است. در اوستا می خوانیم « اَرشتاتَسچَه . فرادت گیتیا . ((و‌ِردَت گیتا)) به مفهوم گرداگرد جهان، و نوزوت با این کار برخوداری از راستی و بهره بردن از کرفه (ثواب) این مراسم را، برای همه مردم نیك اندیش و نیك گفتار و نیك كردار گیتی از درگاه اهورامزدا آرمان می نماید.

 

بی تردید همگی بسیار شاد و خورسند می شدیم که هم کیشان موبد و موبدیار و دیگر بهدینان ساكن در یزد و اصفهان و شیراز و سایر شهرهای زرتشتی نشین و حتی سایربهدینان در هركجای گیتی كه به سرمی برند، نیز می توانستند در این مراسم مینوی شرکت جویند. و از بركت مینوی آن بهره می بردند. جای همگی شان براستی سبز است .

 

امروزه موبد موبدان جامعه زرتشتیان ایران، انجمن موبدان تهران است و بر همه موبدان و موبدیاران است كه درچهار چوب عرف و اساسنامه و قانون و تعهدی كه داده اند، تابع مصوبه های انجمن خود باشند و هیچ کس حتی رئیس انجمن موبدان نیز حق ندارد،  راسأ فتوا بدهد. شایسته است که همه بهدینان هر انتقاد و پیشنهاد و دیدگاهی در مورد مسائل آئینی (مذهبی) دارند. نظرات خود را کتبا به انجمن موبدان تهران بنویسند تا پس  از بررسی کارشناسی پاسخ انجمنی و رسمی دریافت دارند.

 

دربرگزاری مراسم باشكوه «هزاره ورهرام یشت» كه به نیت « همازوری وتندرستی وبهروزی زرتشتیان جهان وسربلندی ایران گرامی›› به پیشنهاد انجمن زرتشتیان و تایید انجمن موبدان تهران و همكاری انجمنهای زرتشتیان سراسركشور از روز 19 خرداد ساعت 6.15 دقیقه در سرتاسر ایران آغاز و در روز 18 خرداد به امید خدا به پایان خواهد رسید . براستی كه بسیار بیش از انتظار همت كردید و همازور شدید.  آفرین برشما. براستی كه همگی شما بهدینان ثابت كردید كه هرزمان كه نیاز به همازوری باشد،  همه توان خویش رابكارخواهید برد. درود اهورامزدا برشما باد.

 

 

شركت همه بهدینان به ویژه جوانانمان دربرگزاری جشن های آذرگان و اردیبهشت گان كه انجمن موبدان مسئولیت برگزاری آن را به عهده گرفته است و جشن نوزوتی امروز بی نظیراست. باید بیش از پیش جوانانمان را دریابیم. چرا كه هریك از آنها گوهری هستند گران بهاء كه براستی درخدمت دین و فرهنگ و آبادانی ایران عزیز و شناخت راستی ها و گسترش همه نیكی ها در جهان هستند و به راستی آینده سازان جامعه ای پر انرژی و دین دار خواهند بود. اینجانب كه به سهم خود از آنها درس های زیادی آموخته ام.  درود اهورایی بر آنها باد. 

 

ازهمه كسانی كه  از نظر مادی و به ویژه از نظر مینوی  انجمن موبدان خودشان را یاری می دهند، صمیمانه سپاسگذاری می نمایم.      

 

 جشن نوزوتی که جشن فارغ التحصیلی موبد سهراب هنگامی  به شمار می رود،  بر این موبد فرزانه و همسر و فرزندان و خانواده گرامی و باشندگان دراین مجلس باشكوه و همه زرتشتیان ایران و جهان،  فرخنده باد.   

 

شاد زیوید . بکامه زیوید . گیتی تان باد به کامه تن . مینوی تان باد به کامه روان . اغنی اشوبیم .

ایدون باد ایدون ترج باد

موبد دکتر اردشیر خورشیدیان . رئیس انجمن موبدان تهران

سوم خرداد 1387 خورشیدی . سپندارمزد وخردادماه 3746 دینی زرتشتی 

جشن فرخنده نوزوتی  . سالن خسروی .  تهران