فروردینگان

جشن فروردینگان

 

جشن های ماهانه

فَروَردینگان یا فروردگ یکی از جشن‌های ماهانهٔ زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است. فرودگ یا فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زردشتی، آیین‌های سوگواری به اشکالی که می‌شناسیم، وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.

 


جشن‌ها در ایران باستان

در ایران قدیم، به مناسبت‌های گوناگون جشنی برگزار می‌شد و از آنجا که «جشن» نوعی عبادت به شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ و صبغه دینی به خود گرفته بود. در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشن‌های واجب بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپای مفید و انسان) هستند و برخی جشن‌های مستحب، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده می‌شود.


فروردینگان یا جشن ماهانهٔ ماه فروردین

در گاه‌شماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان می‌خواندند. در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه همنام می‌شد، جشنی برگزار می‌کردند که برخی از این جشن‌ها از عمومیت و اهمیت زیادی برخوردار بودند و تا امروز اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده‌اند، مانند جشن فروردینگان (۱۹ فروردین)، جشن تیرگان (۱۳ تیر)، جشن مهرگان (۱۶ مهر) و جشن اسفندگان (اسفند ۵). روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز می‌گویند.


فروهر

فروردین به معنای فروهرها و ماه فروردین اصلاً ماه فروهرها و این جشن در تجلیل از فروهرهاست. فروهر (Frawahr) که صورت اوستایی آن فروشی (Fravashi) و صورت فارسی باستان آن فرورتی (Fra-vrti-) است، یکی از موجودات اساطیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست. هر انسانی از پنج عنصر تشکیل شده‌است:

  • روان
  • جان (اساس زندگی)
  • فروشی («خود» آسمانی او)
  • وجدان
  • تن

فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که روح محافظ اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی او تأثیر نمی‌گذارد و فقط وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می‌برد. به عبارت دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می‌آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری می‌کنند. آنان همچون «سواران دلاور نیزه به دست» به صف ایستاده‌اند و مانع فرار اهریمن از جهان روشنی می‌شوند که با زور در آن وارد شده بود.

در مورد معنای این کلمه نظرات گوناگون ارائه شده‌است. ظاهر کلمه از پیشوند «فرا_» و بن فعلی «ور» و پسوند اسم مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. اما چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان‌های باستانی ایران دارد، در مورد معنای این کلمه اختلاف نظر است. برخی ایران‌شناسان معنای «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به معنای «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می‌کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می‌توان ارتباط فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل اولیه جامعه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می‌شود، ارواح نیاکان است. اما پیشنهادی که از همه معقول‌تر به نظر می‌رسد، عقیدهبیلی (Bailey)، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی» (varti_) به معنای «دلاوری» می‌گیرد و معتقد است فروهر نماینده روان پهلوانی در گذشته بود که مجسمه دلیری شناخته می‌شد. در این صورت، باید فرض کرد در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می‌کردند تا از نیروی پهلوانی بالقوه آنان کمک و مدد بگیرند. فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می‌دانستند که در آسمان زندگی می‌کنند. از این‌رو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام لزوم با سرعت و شتاب به کمک خویشان خود بشتابند. بازماندگان نیز با خیرات و خواندن دعا موجبات خشنودی خاطر آنان را فراهم می‌کردند.

عقیده به فروشی باوری پیش زرتشتی و متعلق به دوران آریایی‌هاست. در اساطیر هند نیز باوری مشابه، با نام پیتارا (Pitara) وجود دارد. و جشن مربوط به آنها را موکتاد (Muktad) می‌نامند. زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی که در دیگر تمدن‌های هند و اروپایی برای این واقعه قائل بودند (نیمه ماه مارس) تطبیق می‌کند. باوری که محکم و با قدرت به دین زرتشت راه یافت و کاملاً رنگ دینی به خود گرفت. در اوستا، قدیمی‌ترین ذکری که از فروشی‌ها شده‌است، در یسنای هفت‌هات است. گذشته از این، سرودی مفصل در اوستا در ستایش از فروشی‌ها داریم به نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستا ست. در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به چشم می‌خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران مشهور یاد شده‌است. بیش از سیصد و پنجاه اسم در این یشت آمده‌است. «همه فروشی‌های نیرومند، مقدس و نیک راستان را می‌ستاییم، از گیه مرتن (کیومرث) تا سئوشینت (سوشیانس) پیروزگر» (یشت ۱۳، بند ۱۴۵). در مصائب و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست. فروهر هر یک از نامداران برای رفع بلای مخصوصی خوانده می‌شود، مثلاً فروهر جمشید برای رفع فقر و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسب علیه دشمن و دزد. فروشی‌ها وظیفه توزیع آب را بر دوش دارند و از این منظر، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند. همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند. فروهرها از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به سر می‌برد، محافظت می‌کنند.


جشن ده روزهٔ فروردگان یا جشن همسپثمیدیه

لازم به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از هر دو جشن ماهانهٔ فروردینگان و از جشن ده روزهٔ جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) برگزار می‌شده با نام فروردگان یاد کرده است.

جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، مربوط به فروشی‌ها از آخرین گاهنبار شروع می‌شد. در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدهاجشن همسپثمیدیه به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون عقیده بر این است که در این ایام سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های سابق خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشی‌ها با رضایت خاطر به جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.


مراسم جشن فروردینگان

در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت این موجودات مینوی و در بعدی گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان هموطنان زردشتی، بخصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار می‌شود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (احتمالاً از فروردگ، «فرورد» صورت فارسی فروشی) معروف است، زردشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زردشتیان) می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار می‌گذارند. لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه می‌شود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگ گیران)، لرک را داخل تور بسته‌بندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع می‌کنند.

در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می‌شوند و می‌نشینند. لرک‌ها را در چادرشب‌هایی می‌ریزند و جلو موبدان می‌گذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی می‌کنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت می‌خوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک می‌کنند. سپس، موبدیاران چادرشب‌ها را به کمر می‌بندند و لرک را بین مردم تقسیم می‌کنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش می‌کند. این مراسم در واقع گونه‌ای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است. در یزد، این مراسم از ساعت چهار بعدازظهر نوزدهم فروردین به طور مفصل برگزار می‌شود، اما در تهران به دلیل مشغله‌های روزانه مردم، همه نمی‌توانند در یک ساعت مشخص یک جا جمع شوند. از این‌رو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی‌شود و هر زردشتی هر ساعتی از روز مذکور که توانست، برای زیارت قبور به قصر فیروزه می‌رود.

فروردین گان چنان که شادروان استاد مهیار نوابی اعتقاد داشت آیینی است برای بزرگداشت مقام شهدا از نظر شادروان ماهیار نبوابی شهدا کسانی اند که آگاهانه در راه کشف حقیقت یا اجرای عدالت یا آزادی بشریت تلاش کرده اند . به این معنی شهید کسی است که بلافاصله پس از رهایی روان از تن می تواند اهورامزدا را ببیند واژه رایج در زبان فارسی برای این چنین شخصی شاهد است .

به عقیده شادروان ماهیار نبوابی کلمه شهید معرب کلمه ی فارسی سهید می باشد

سهید واژه ای است که در شاهنامه فردوسی نیز بکار بر ده شده است . و از مصدر سهستن مشتق شده است و معادل امروزین آن در زبان فارسی دیدن است.

امروزه ما، زرتشتیان ، برای بزرگداشت مقام شهدا در آرامگاه ها گرد هم می آییم و میزد و درون روز فروردین گان را می سراییم ترجمه ی فارسی میزد فروردین گان  چنین است:

فراز آفرید فروهر پارسایان را اندر گروثمان روشن، آن چنان توانا و زور مند که به فروغ و فر ایشان ویراسته شد آسمان ، آب، ارور و پنج گونه گوسفند و در زهدان نهفتن و نمردن خورشید و ماه و ستارگان به پارسایی و یاری فروهر پارسایان به راه خویش رونده بر جای دارند زره فراخكرت و نیز ستاره هفت اورنگ کرپ سامان گرشاسب زرتشت پارسا که هوشیدر ، هوشیدر ماه و سوشیانت از نوادگان اویند .

در کلام آخر فروردین گان روز بزرگداشت مقام شهدای راه حقیقت ، عدالت ، و آزادی بشریت است و  از فروردین گان زندگی ادامه می یابد.

برای اطلاعات بیشتر به اثر ارزش مند دستور جهانگیر اشیدری به نام دانشنامه مزدیسنا مراجعه فرمایید.

مشخصات چاپ :

اشیدری – جهانگیر ، دانشنامه مزدیسنا ،

نا، مرکز ، تا ، 1371 ، جا تهران .

با درود بر روان درگذشتگان

————————————————————————————————————

فروردینگان (فرودگ)

مهرداد قدردان  

۱۸ فروردین ۱۳۸۷

نمایی از مراسم اوستاخوانی در جشن فروردینگان یزد « ینگهه هاتام آئد یسنه پئیتی ونگهو مزدا اهورو وئتا اشاد هچا یا ونگهامچا تانسچا تاسچا یزه مئیده.» “اوستا”

 « روشن از پرتو رویت نظری نیست كه نیست     

منت خاك درت بر بصری نیست كه نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند ولی       

سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست كه نیست .» “حافظ” 

 

  ماه فروردین نامبردار (منسوب) به فروهر است از باستان این ماه و ده روز پایانی از ماه پیشین آنرا (پنجه كوچك و بزرگ) گاه (زمان) فرود (نزول) فروهرهای نیاكان دانسته اند.فروهر یكی از بهره های (اجزای)هستی (وجود)آدمی است بهره ای اهورایی كه از سوی او در هستی آدمی به سپردگی (امانت) نهاده شده تا روان را به سوی اهورامزدا رهنمون باشد فروهر در درازنای (طول) زندگی آدمی و در فراز و نشیب آن هرگز آلودگی نمی پذیرد و پس ازمرگ نیز به سرچشمه اهورایی خود برمی گردد و پاسخگوی كارهای انجام شده آدمی نیز نبوده وپاكی و بی آلایشی خود را آغاز تا انجام نگه میدارد. فروهر واژه ای پهلوی است كه در اوستا “فروشی” و به فارسی باستان “فرورتی” نامیده می شود. این واژه یا بهتر بگویم این بهره از هستی آدمی بنا بر متون پهلوی از دیرباز با آدمی در پیوند بوده و اندیشه او را به خود سرگرم داشته و بنا بر اساتیر ایرانی از دوازده هزار سال هستی جهان سه هزار سال نخستین آن جهان فروهری بوده و پس از یورش نخستین اهرمن بر هستی اهورایی هرمزد برای رویارویی و نابودی اهرمن در همان ازل از همه فروهر آدمیان از كیومرس تا سیوشانس پیمانِ یاری گرفت و بنا بر این استوره فروهرهای آدمیان و هرمزد برای پیكار با اهرمن سر چشمهء بدیها هم پیمان شدند و برای این است كه بر اساس آموزه ها ما باید چون سربازی در جبهه راستی به همستاری بدی بایستیم و مبارزه كنیم و فروهر در نظر گذشتگان خردمندمان آنسان ارجی داشته كه یشت زیبا و پربار فروردین یشت، روز نوزدهم ماه ازگاهشماری زرتشتی و آغازین ماه سال را ویژه خود كرده و بنام خود سامان داده است. فروهر را به چندین چم (معنی)گرفته اندكه همگی از سرچشمه ای یكسان برخوردار است برخی به چم نیروی پیشرفت گرفته اند بر این اساس كه “فر”آن را پیش وجلو ، و “وهر”آنرا كشنده یا بَرنده برداشت نموده اند دسته ای دیگر “فر” را به همان چم پیش، جلو ،فراز و  بالاگرفته و”وهر”آنرا از ریشهء var به چم پوشیدن گرفته اند و بر رویهم آنچه كه از فراز یا بالا (جهان مینوی ) بر تن آدمی پوشانده شود یاد نموده اند برخی نیز فر را به همان چم پیش گرفته و  var را به چم باور كردن گرفته و رویهم باور نخستین و پیشین برداشت نموده اند كه همه چم ها(معناها) نمودار آنست كه فروهر اهورایی و ازلی بوده  و مایه پیشرفت و راهنمایی آدمیان است. فروهر چنانكه گفته شد آنسان ارجمندی دارد كه پنجه كوچك و بزرگ در ده روز پایانی سال و آغازین ماه سال را ویژه خود كرده است  و پیش از فرا رسیدن سال نو در پنجه بزرگ با برگزاری مراسم گهنبار ، رفتن به آرامگاه و دادگاه (دخمه) و خواندن آفرینگان پنجه و انجام مراسم و آیین های بزرگداشت، همچنین با خانه تكانی سامان زندگی و پاكیزه ساختن آن و آتش افروزی بامداد “وه” (بامداد نوروز پیش از برآمدن خورشید) به پیشواز فروهر نیاكان  می روند روز اول فروردین نیز با برگزاری پرسه برای فروهر و روان تازه درگذشتگان از درگاه اهورایی درخواست آمرزش می كنند و براساس باور قدیمی در این روزها فروهر نیاكان و درگذشتگان نیز  با فرود بر خان و مان های  پاكیزه  و مردمان به پیشواز نشسته سرچشمه فزونی (بركت)، نیكی و پرباری گشته و فروهران با نیایش و  باژ(دعا) به درگاه اهورا مزدا خواستار تندرستی و نیكی و فزونی  برای آن خانواده می گردند. این بده بستان نیكِ نیاكانی همچنان پابرجاست و نوروز نو با فروهرنیاكان همراهی دارد و پایان بخش آن جشن فروردینگان یا فرودگ است كه در روز نوزدهم فروردین با برابری روزفروردین از ماه فروردین در بزرگداشتی همگانی زرتشتیان به یاد باشِ فروهر و روان نیاكان و درگذشتگان می پردازند و با برپایی مراسم آیینی و ویژه یاد فروهر و روان درگذشتگان را گرامی داشته و برای روانشان باژِ آمرزش می سرایند و به این روش آیینهای پذیرش، مهمانی و بدرقه فروهرنیاكان به انجام میرسد و همگی با پشتوانهء باژِ(دعای) نیك و یاری فروهران سال نو را پی می گیرند.

 

اینك به نوشتار برخی گاهنامه نگاران (تاریخ نویسان) و اندیشمندان ایرانی در این باره می پردازیم :

 

« ایرانیان روزنوزدهم از ماه فروردین را “نوروز انهار” گویند و در آبهای جاری عطر و گلاب ریزند.»”آثارالباقیه ابوریحان بیرونی”

 

« روز نوزدهم از ماه فروردین را فروردینگان گویند این روز موافق نام ماه است و اندر رسم مغان چنان رفته كه هر روزی كه موافق نام آن ماه بُود آن روز را بزرگ دارند.»

“زین الاخبارگردیزی”

 

« روزنوزدهم فروردیماه جشن فروردینگان می باشد….این جشنها هنوزدر میان پارسیان مانند عهد قدیم معمول است در جشن فروردینگان جشن فروهرهای درگذشتگان است پارسیان به دخمه می روند و درمعبد آنجا چوب صندل بخورمی دهند و موبدان با نذورات میوه و گل مراسم به جای می آورند.» “خرده اوستا پورداود”

 

نكته 1: این روز را فرودگ گویند شاید بتوان دو برداشت از آن پیش رو گذاشت 1- فرود به چم پایین آمدن است كه در این روز فروهران ِفرود آمدهء درگذشتگان به زمین بزرگداشت شده و یادباش می گردند.2- فرود را می توان دگرگون شدهء واژهء فروهربا گذراز واژه  فرَوَرد كه آنهم در پهلوی به چم فروهراست دانست كه درمتون پهلوی واژه “هوفرَوَرد” به چم روانشاد كاربرد دارد.

 

نكته 2:در دین زرتشتی سوگ و ماتم وجود ندارد و برای بزرگداشت درگذشتگان نیزروزجشن “فروردینگان “برگزیده شده است كه درخور اندیشه است.

 

 با سپاس و آرزوی بهروزی و همازوری بیش ازپیش بهدینان و بسته كشتیان.

سپاسدار

مهرداد قدردان

————————————————————————-

فرودٌگ و راه و رسم میهمان‌نوازی زرتشتیان        

دكتر فرزانه گشتاسب  

۱۹ فروردین ۱۳۸۸

فردوگ،-جشن-فروردینگان

در تقویم زرتشتی اولین ماه سال و نوزدهمین روز هر ماه فروردین نام دارد و روز فروردین از ماه فروردین، جشن فروردیگان یا «فرودُگ» نامیده می‌شود. فروردین یعنی منسوب به «فرورد» یا فروهر  روزی است که زرتشتیان به یاد فروهر آدمی و به ویژه فروهر درگذشتگان آیین‌هایی را برپا می‌دارند زیرا باور دارند این روز به فروهرها یا نورانی‌ترین بخش وجود آدمی تعلق دارد.

 

در اندیشه زرتشتی وجود انسان شامل بخشهای مادی و مینوی مختلفی است که تن، جان، روان، بوی، دین و فروهر نام دارد. فروهر عالی‌ترین و نورانی‌ترین بخش هستی انسان است، نیرویی که با سرچشمه همه نورها، با مزدا پیوند دارد و در واقع شعاعی از آفتاب عالم هستی در انسان است. اصل این جهان هم در حقیقت همان جهان فروشی‌ها است. در بندهشن آمده است که اهورامزدا نخست و پیش از آفرینش عالم مادی، عالم فروهرها را آفرید و همراه با آنان اندیشید که برای نابودی بدی‌ها و کاستی‌های آفرینش، تنها راه این است که فروهرها با صورتی مادی آفریده شوند و با نیروی اهورایی خود برای نابودی دروغ بکوشند[1].

 

بنابراین در حقیقت این ماییم که چند روزی میهمان عالم فروشی‌ها هستیم و به رسم میهمان‌نوازی باید میزبانان بزرگوار خود را عزیز و گرامی بداریم. روزهای فروردین از هر ماه، به ویژه روز فروردین از ماه فروردین بهترین زمان برای یادآوری و بزرگداشت فروهرهاست.

 

زرتشتیان در این روز، مخصوصاً از فروشی‌هایی یاد می‌کنند که دیگر تنی مادی میهمان ایشان نیست، بنابراین به آرامگاه‌ها می‌روند و تلاش می‌کنند با نیایش، دادودهش و بوی خوش میوه، خوراک‌ها و کندری که بر آتش می‌سوزد، هدیه‌ای که در حد توان مینوی است، برای فروهرها فراهم کنند.

 

کسانی که هنوز یک سال از درگذشت خویشاوندشان نگذشته است، سفره‌ای سفید می‌گسترند و لباس سفید بر تن می‌پوشند، با این امید و آرزو که روان فرد درگذشته نیز سپید و پاک از همۀ آلایش‌ها  باشد، از موبد سپیدپوش می‌خواهند با زمزمۀ آفرینگان، بر تمام نیکی‌های عالم و سرچشمه همه پاکی‌ها آفرین بفرستد و با ایجاد فضایی پر از بوهای خوش، به آرزوی بهشتی سرشار از نور و خوشی برای فرد درگذشته می‌اندیشند.

 

به همه فروشی‌های پاک و نورانی درود و آفرین باد.

[1]  بهار، مهرداد (مترجم). 1369. بندهشن. فرنبغ دادگی. تهران. ص50.

————————————————————————-

جشن فروردینگان    

مهربان افسركشمیری  

۱۹ فروردین ۱۳۸۹

در هر کدام از ماههای ایرانی با یکی،دو جشن کوچک و بزرگ سر و کار داریم که در گذشته های دور بر اساس اندیشه و باور مردمان و هماهنگ با نیازهای زمان پدید آمده اند از جمله این جشنها،جشنهایی است که در فروردین ماه به استقبال آنها میرویم و جشن فروردینگان یا (فرودگ) یکی از آنهاست اساسا جشنهای فروردینماه و بویژه (فرودگ) جشنهاییست که به فروهرها و میزبانی آنها تعلق دارد به بیانی دیگر جشن فروردینگان روز فروردین از ماه فروردین است

و در فرهنگ زرتشتی امروزه این جشن خاصه به فروهر درگذشتگان و نیکان و وهان تعلق دارد و در این روز زرتشتیان به آرامگاه میروند و برای خشنودی فروهر نیکان و وهان هفت کشور زمین خیرات و داد و دهش میکنند

 

خود واژه فروهر بچم نیرو و فره به پیش برنده و به جلو برنده هست در گاتها واژه فروهر وجود ندارد و نخستین بار در هفت هات از آن نام برده شده و چنین آمده است (ما اهورامزدا و فروهرهای مردان و زنان نیک را میستاییم) و بر اساس نوشته های یسنا فروهر یکی از پنج جز، تشکیل دهنده وجود آدمی شناخته میشود در یسنا آمده است ((ما میستاییم اهو-دئنا-بئوذه-اورون و فروشی نخستین آموزگاران و نخستین پیروان و پاکان و نیکان را که در این جهان برای گسترش و پیشرفت راستی و اشا کوشیدند)) بر اساس آموزشهای اوستا فروشی یا فروهر ذره و فره ایست از ذات اهورامزدا که در هنگام زایش هر انسان در وجود او به امانت گذاشته میشود تا در طول زندگی انسان او را به سوی نیکویی،شادی و راستی و سپنته منی راهنمایی کند و در سراسر زندگی انسان هیچگونه آلایش و آلودگی به آن راه پیدا نمیکند و به هنگام مرگ بی آلایش از بدن جدا شده  و به سوی اهورامزدا باز میگردد فروهر تنها ویژه گی وجود آدمی نیست بلکه در همگی موجودات و آفریدگان اهورامزذا این نیرو و قوه وجود دارد و روی زمین از آنها نگهبانی و محافظت میکند بنابراین فروشی ها پیش از آفرینش جهان هستی وجود داشته اند و جهان هستی مادی در حقیقت جسم و پیکره مادی جهان فروهرهاست بر اساس مندرجات بندهش اهورامزدا پیش از آفرینش جهان مادی عالم فروشی ها را آفرید یعنی آنچه که باید در جهان،حالت مادی بخود بگیرد پیش از آن حالت مینوی آن وجود داشته است بر اساس بندهش پیش از آنکه اهورامزدا به جهان فروری حالت مادی دهد با فروهر ها مشورت نمود و آنها آزاد گذاشت که جاودان در جهان مینوی باقی بمانند یا بحالت جسمانی در آمده و با اهریمن بجنگند.فروهرها پذیرفتند که در جهان با بدیها مبارزه کنند چون دانستند که در پایان پیروز شده،اهریمن شکست میابد و نیکی و زندگی ابدی بار دیگر بر پهنه گیتی حکمفرما میشود. فروهر خویشکاری دارد از وقتی که نطفه آدمی بسته شد تا دم مرگ از او پاسداری و نگهبانی کند.در دینکرد آمده((همینکه زرتشت زاده شد دیوها خواستند او را از بین ببرند اما فروهر زرتشت از او بصورت مرد دلیری پاسبانی کرد.فروهر پس از جدا شدن از پیکره مادی خود و پیوستن به عالم بالا از جسم خود بطور کامل و مطلق جدا نمیگردد و همیشه بازماندگان درگذشتگان منظور نظر او هستند  و از درگاه اهورامزدا خوشی و خرمی آنان را خواستار است اینک نگاهی کوتاه به نوشته های یشت سیزدهم (فروردین یشت)که یکی از بلندترین یشتهای اوستاست میاندازیم:بخشی از این یشت در بیان قدرت و عظمت فروهرهاست و بخشی دیگر در بیان درخواست کمک و یاری از آنهاست بویژه در هنگام فرود فروهرها به عالم خاکی یعنی آخرین گهنبار سال.در بخشهایی از این یشت از فروهر پاکان و پادشاهان و نامداران و پرهیزگاران و همگی نیکان و وهان مشهور یاد شده و به هر یک از آنها درود فرستاده شده.در این یشت از اسامی خاص زیادی نام برده شده که بالغ بر سیصد و پنجاه اسم شخص در آن یاد شده و به همین دلیل این یشت خود گنجینه ایست از نامهای خاص از جمله نامهای تمامی فرزندان،بستگان،خویشان،آشنایان و یاران زرتشت همچنین فروهرهای نخستین آموزگاران و پیروان شاخص و نامداران یک یک خوانده شده است.در نخستین کرده های فروردین یشت به وظایف و خویشکاری فروهرها اشاره شده.در این بندها اهورامزدا به زرتشت گوید:ای زرتشت فروهر پاکان در کار آفرینش جهان مرا یاری نمود از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در آنهاست از رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه میدارم اگر یاری فروهرهای پاکان نبودی هر آینه نه گیتی پایدار ماندی و نه انسان و نه ستوران.سراسر جهان گرفتار دیو دروغ میشد از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند رسد و به آسانی زایمان کند و آفتاب و ماه و ستارگان و جهان و جهانیان راه خود را به درستی می پیمایند بویژه در میدان کارزار از فروهرها درخواست یاری میشود در همگی سختیها،مسائل،مشکلات و بیم و ترس باید از فروشی نیکان یاد نمود و یاوری و دستگیری آنها را خواستار شد همچنین شایسته است زندگان از برای فروشی نیکوکاران و سوشیانتهای سراسر گیتی داد و دهش کنند مانند فروهر اشوزرتشت،کوروش،فردوسی،ابن سینا،خیام،مولانا،حافظ و دیگران و دیگران که از جمله دلسوزان و پویا کنندگان این آب خاک و مرز و بوم اهورایی بوده اند

 

در انجام این نوشتار لازم به یاداوری است همانگونه که از معنی واژه فروهر (نیروی پیش برنده)پیداست وجود فروهر باعث حرکت و پیشرفت و فرشه شدن در سراسر گیتی میشود بنابراین زندگی پیشرفته انسانها در دوره کنونی مدیون فروهر گذشتگان،اجداد و نیاکان ماست که ما در دوره کنونی زندگی بمراتب مرفه و پیشرفته تر از گذشته داریم بنابراین فرهنگ زرتشتی به معنی و مفهوم تکامل و پیچیده شدن و {فرشکرد شدن} باور کامل دارد و در اصل یکی از پایه های اصلی دین مزدیسنا وهمچنین آیین زرتشتی {فرشکرد شدن}است و فرهنگ زرتشتی به این حقیقت باور دارد که جهان دائما نو و تازه و کامل میگردد

 

———————————————————————-


موبد پدرام سروش پور در بنیاد جمشید:

فروردینگان پابرجاترین جشن ایرانی         

مهربان افسركشمیری  

۲۳ فروردین ۱۳۸۹

روزگذشته موبد پدرام سروش پور در بنیاد فرهنگی جمیشید به سخنرانی پرداخت،‌ وی فروردینگان را از محکمترین و پابرجاترین جشن های ایرانی نامید که همیشه برگزار می شده است وی ادامه داد اهورامزدا در جایگاه آفریننده و کمال مطلق در راس قرار دارد و پس از آن امشاسپندان،ایزدان و فروهر همه موجودات قرار دارد.

 

هموند انجمن موبدان در ادامه گفت ابتدا جهان فروری وجود داشته است که حالت و نماد مینوی جهان مادی بوده و بعد از آن اهورامزدا به جهان فروری حالت مادی و جسمانی بخشیده است در این باره هرودوت میگوید (آسمان ایران پر از فرشته است ) و به احتمال زیاد منظور هرودوت از فرشته همان فروهر تک تک آفریده های نیک اهورامزدا بویژه انسان است.

 

وی سپس بر اساس نوشته های اوستا وجود آدمی را شامل 5 جزء دانست که عبارتند از:اهو(انرژی و گرمای زندگی)،دئنا(وجدان و نشان تمیز خوب از بد)،بئوذ(هوش و حافظه و قدرت درک انسان)،روان که همان طور که از نامش پیداست در حرکت بودن را نشان می دهد و پنجم فروهر است که نگهبان و حامی انسان و نیروی پیش برنده است.

 

فروهر جزئی از ذات اهورامزداست که در تک تک موجودات آفریده شده وجود دارد و هیچ پلیدی و کثیفی را در آن راه نیست و در حقیقت ذره پاک وجود اهورامزداست اگر انسان بتواند روان و فروهر وجودش را به هم نزدیک کند در آن صورت است که روانش به اوج میرسد و روان و فروهر یکی می شود و این میسر نمی شود جز با شناخت و به کار بستن 7 مرحله عرفان زرتشتی یا 7 امشاسپندان.

 

سپس موبد سروشپور به شرح اجمالی و مختصر مراحل امشاسپندان پرداخت و گفت آرم و نشان فروهر چکیده ای از آموزشهای دین و فرهنگ زرتشتی است و به شرح مختصری از آن پرداخت وی ادامه داد: فروهر نیاکان ما در پنج روز آخر سال که زیر عناوین پنچه بزرگ یا پنچه گاه گاتابیو شناخته می شود به دیدار بازماندگان می آیند و ما زرتشتیان با آیین (آتش بام سپیده دم سال نو) فروهر درگذشتگان را به سوی عالم بالا بدرقه می کنیم.

 

موبد سروشپور به این نکته مهم اشاره کرد که:«سنت نتیجه و محصول حرکت و خرد جمعی یک ملت است» و ما حق دستکاری خوذسرانه در سنتها را نداریم. وی همچنین به برگزاری جشنهای نوروزی و نمادهای 7 امشاسپندان بر سر خوان نوروزی اشاره کرد و افزود مسئله حائز اهمیت جلوه دادن 7 مرحله امشاسپندان است و ادامه داد: جشن فروردینگان جشن بزرگداشت فروهر پاک درگذشتگان است و زرتشتیان در این روز یاد و خاطره درگذشتگان را گرامی می دارند

 

در پایان موبد سروشپور به بیان دیدگاه انجمن موبدان در خصوص چند موضوع از جمله: درک و پاسداست فرهنگ زرتشتی و همچنین درک درست گاتهای اشوزرتشت پرداخت و سپس به پرشسهای باشندگان در نشست پاسخ داد

————————————————————————–

جشن فروردینگان، جشنی برای شادی روان و فروهر درگذشتگان

گروه اندیشه :

فروردین است و روز فروردین / شادی و طرب را كند تلقین

ای دو لب تو چو مِی، مراده / كان باشد رسمِ روز فروردین

بر یاد خدایگان، شهِ عالم / كارسته زوست ملكِ داد ودین(مسعود سعد سلمان)

زرتشتیان در هر ماه، هنگامی كه نام روز با نام ماه برابر می‌شود، آن روز را جشن می‌گیرند و هریك از این جشن‌ها را به مناسبتی برگزار می‌كنند كه بی‌گمان برای زندگی اجتماعی انسان‌ها سودمند است و پیشرفت روزافزون جامعه را به‌همراه خواهد داشت. در همه‌ی این جشن‌ها آرمان‌هایی سپند و ورجاوند چون ستایش پروردگار، گردهم‌آیی، شادی و دادودهش دیده می‌شود.

نخستین جشن ماهانه در هر سال، جشن فروردین‌گان نام دارد كه روز فروردین از ماه فروردین برابر با نوزدهم است و به آن «فُرودگ» هم می‌گویند. این جشن، درپیوند با فروهر پاك درگذشتگان و نیاكان است، از این‌رو زرتشتیان، برای شادی روان و فَروَهر درگذشتگان خود، به آرامگاه‌ها می‌روند.

در این جشن، هر كس؛ گُل، گیاه، میوه، «لُرك»(تركیبی از میوه‌های خشك مانند؛ خرما، انجیر، سنجد، كشمش، بادام، برگه‌خشك میوه‌ها، …) با خود می‌آورد. بانوان آش، سیرُگ، سیروسِداب و دیگر خوراكی‌ها را آماده می‌كنند. سُرایش«آفرینگان دهمان»، «كَرده‌ سروش»، «همازور دهمان» و همچنین بخش‌هایی از «فروردین‌یشت» و برگزاری دیگر آیین‌های مذهبی به‌وسیله‌ی دستوران و موبدان سپیدپوش، بی‌گمان شادی روان و فروهر درگذشتگان را درپی خواهد داشت. باشندگان نیز با نیایش‌های خود و با روشن كردن شمع و گذاشتن مواد خوشبوكننده بر روی آتش پاك و سپند، بر روان و فروهر درگذشتگان درود می‌فرستند. دهموبدان، هنگام آفرینگان‌خوانی، میوه‌ها را با كارد به اندازه‌های كوچك بریده و پس از پایان مراسم، همراه با لُرك، بریده‌هایی از سیرُگ و اندكی آش بین باشندگان پخش می‌كنند.

 

یاری‌نامه:

 

1- منوچهرپور، منوچهر. بدانیم و سربلند باشیم. تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر، 1377. صص. 76،77،82

 

2- نیكنام، كورش. از نوروز تا نوروز. تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر، 1382. ص. 48

 

3- رضی، هاشم. دانشنامه ایران باستان. تهران: انشارات سخن، 1381. صص1556،1557،1578،1579

4- آذرگشسب، اردشیر. مراسم مذهبی وآداب زرتشتیان. تهران: سازمان انتشارات فروهر، 1372. صص227تا229

 ———————————————————————————————————-


فروردینگان نام جشنی است از جشنهای ِ ماهانه که در آن، نام روز با نام ماه، همنام می گردد و چون همنام می گردد، پس،آنروز جشن است 

فروردینگان اولین جشن ماهانه ی سال است که در آغاز بهار و پس از نوروز، نوروز بزرگ و سیزده بدر برگزار می شود. زیرا فروردین روز از ماه فروردین است.

این جشن در ماهی که سراسرش جشن است، در اوج شادی ِ مردمان ِ پهنه ی ایرانزمین به لحاظ جغرافیایی و پهنه ی فرهنگ ِ ایرانی، در شادمانی ِ طبیعت، در بهار ِ شکوفه باران، به یاد ِ رفتگان و نشاط ِ روان آنها، بر بستری از پاکیزه گی و با بوی خوش عود و کندر در آتش برگزار می شده و هم اکنون می شود.

گویی شادی و شادمانی از ویژه گیهای ذاتی ِ نیاکانمان بوده که غم را در سرای شان، هرگز مکانی نبوده است.

حتی در همین جشن فروردینگان یا جشن فرودُگ ها، آنها را غم همراه نبوده و نیست. بلکه صحنه آرایی می کردند و می کنند تا آنانیکه زنده هستند به شادمانی بپردازند و در این شادمانی ِ بهاری، روان ِ رفتگان را با دود کردن چوب ِ معطر و آتش افروختن، به خانه های خویشان فرا خوانند تا در این بهار ِ شکوفه زار، در جمع ِ شادمان ِ خویشان ِ زنده گان، شاد گردند.

این جشن با همه ی کهنسالی و بارها و همواره با هجوم پیاپی بیگانه گان ِ ضد شادی و شادمانی، تا کنون به همت ِ همت مداران و ادامه دهندگان راستین نیاکانمان از هر غبار ِ فراموشی بیرون کشیده شده و در جای جای ِ جان ِ جهان ِ ایرانزمین و در سر زمین قلوب ایرانیان، پاک و منزه به امروزیان سپرده شده است تا هر چه بالا بلندتر و زلال و شفافتر، بر بام ِ ایرانزمین در همه سو جشن گرفته شود.

برماست که امروزه، چنین جشن و جشن هایی در این ردیف را بدور از هیاهوی ِ غوغا سالاران و واداده گان، که واگویی و برگزاری ِ چنین جشن هایی را توهین به حافظه تاریخی قلمداد می کنند، هر چه با شکوه تر و هر بار، پر رونق تر برگزار کنیم.

       و راستی چه عبث گفتار، زشت پندار و قبیح کرداری است که کسانی پیدا می شوند که تکرار و واگویی ِ این اعیاد و جشنها را توهین  به حافظه تاریخ برداشت می کنند اما نمی دانند که هر عید باز گشتی است به اصل ِ خویش اما نه در جا زدن در گذشته بلکه در مداری والاتر و بالا بلندتر و نزدیک شدن به منتهای ِ انتهای ی یگانگی ِ خویشتن.

آری:

در بهار قرار براین است که همه چیز از نو آغاز گردد و تازه شود و تازه تر گردد.

تازه شدنی جدید در کسوت ِ تولدی نو، در همه سو و دید و باز دید ِ همگانی در هر سرای و هر مکان، حتی دعوت و بازدید از روان های رفتگان.

به همین منظور است که باور مندان ِ چنین جشنی، برای دعوت و پیشواز از روان های پاک خویشان، خانه ها شان را از هر غباری پاکیزه می کنند و با آتش افروختن و بوی خوش پراکندن، روان ها را ستایش می کنند.

معنای فروردین، فروهر و یا فروهر ها و ماه فروردین در واقع ماه فروهرها است و جشن ِ فروردینگان برای شادی و نشاط فروهرها برگزار می شود.

اینکه می گوییم برای شادی و نشاط ِ فروهرها چنین جشنی برگزار می کردند، معنی اش این است که نیاکان ِ زرتشتی مان، غم و ناله و شیون و زاری را بیگانه بودند. از این جهت به جای گریه و زاری بر مزارشان، سفره ی جشن می گستردند و شادمانی می کردند.

بهار با همه ی زیبایی و شکفته گی اش با ماه فروردین که ماه فروهرها و یا روان های پاک است، آغاز می شود و روزی نو از سال ِ نو را با جشنی فراگیر در همه سوی ِ فلات ایران، کران تا کران و در بی کران سرای ایران، بنام نوروز آغاز می کند تا باشادمانی و نشاط به استقبال جشن بزرگتری بنام نوروز بزرگ برویم که ابر مرد ِ تاریخ ِ ایرانزمین و مبلغ اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک، دیده به این هستی باز می کند.

در همین اوج شادمانی و سرور بسر می بریم که جشن ِ سبز ِ سیزده بدر از راه می رسد و با عشقی بی همتا برای بیرون کردن ِ هر آنچه که نامش غم است، به صحرا و چمن زار آغوش می گشایم و کوهسار و چشمه سار را طراوت می چینیم و در کنار جویبار، زیبایی طبیعت را می نوشیم و شاداب می گردیم.

در حال و هوای جشن ِ طراوت باران ِ سبز ِ سیزده بدر بسر می بریم که با شادی و نشاطی بی همتا، نشمینگا همان را از هر غباری پاک می کنیم و با آتش افروختن و دود کردن چوب های معطر، آمدن ِ روان گذشته گانمان را به انتظار می نشینیم تا شادی و نشاط مان را با آنها تقسیم کنیم.

چنین است که در فروردین ماه جشن روان و یا فرودُگ را به یاد همه ی روانان برگزار می کنیم.

هر چند پنج روز آخر هر سال به فروهر ِ درگذشگان اختصاص دارد اما فروردین روز ار ماه فروردین، جشن روان و یا فرودُگ است که در سراسر ِ کهن دیار ِ ایران ِ باستان برگزار می شده و امروز زرتشتیان در چنین روزی بر مزار ِ درگذشتگان ( در تهران در قصر فیروزه ) گرد هم جمع می شوند و موبدان با لباس سفید اوستا می خوانند و برای شادی و شادمانی روان در گذشتگان، عود و کندر در آتش می سوزانند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک* سر مزارشان می گذارند.

زیرا نیاکان ِ زرتشتی مان را باور بر این بود:

  که همه ی آفریدگان، نخست به صورت فره وشی بودند.

فره وشی گوهری مینوی است که از نوع گوهر اهورایی است – گوهری که اهورامزدا هم از آن است. سپس این فره وشی ها شکل مادی به خود می گیرند. پس از درگذشت آدمی تصویر مادی یا فلکی ِ فره وشی باقی می ماند . به جهان فره وشی برمی گردد.

فروردینگان ِ شادمان ِ همه ی روان های ِ درگذشتگان شاد باد

برگرفته شده از نوشتار دکتر فرهنگ مهر ، دیدی نو از دینی کهن

———————————————————————————————————-

ششم فروردین: خرداد روز
روز «امید»، روز «اسپیدا‌ نوشت» (آثارالباقیه، فصل نهم) یا روز نوروز بزرگ (این نام جدیدتر است). این روز از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آب‌پاشی، و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی است.

در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جـمله: پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، غلبه سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره شاه‌کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا. نام «روز امید»[نیازمند منبع] بخاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات‌بخشان (سوشیانت‌ها)، به این روز داده شده است.

زرتشتیان ایران شاید از این رو که این روز، روز آغاز پیامبری زرتشت و همپرسگی او با اهورامزدا است، در سال‌های اخیر این روز را به نام زادروز زرتشت در شهرها و روستاهای ایران و جهان جشن میگیرند[۱۵]. حال آنکه اشاره به زایش زرتشت در این روز، هیچ مدرک کهنی ندارد و زرتشتیان هند (پارسیان) نیز چنین مناسبتی را به رسمیت نمی‌شناسند. [۱۶] بنابر متن پهلوی گزیده های زاتسپرمزادروز زرتشت در واپسین روز سال است (بنگرید به واپسین روز سال).

نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامه‌نویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می‌رود با پیام‌های شادباش نوروزی در پیوند باشد.

دهم فروردین: آبان روز
جشن «آبانگاه»، نخستین آبان‌روز سال و به روایت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشنی به همین نام، همراه با آب‌پاشی و انتظار بارش باران.

سیزدهم فروردین: تیر روز
جشن «سیزده‌بدر»، نخستین تیر‌روز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین‌ نخستین روز کشت‌و‌کار‌ با گرد‌آمدن در زمین زراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.

در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالای کوه خواجه و در میانه دریاچه هامون می‌روند. (← آخرین روز سال)

هفدهم فروردین: سروش روز
هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفده‌روز» در ستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیام‌آور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامی‌ترین جانوران در نزد ایرانیان بشمار می‌رفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته می‌شده است.

نوزدهم فروردین: فروردین روز
جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.

شما ای خوبان! ای‌ آب‌ها، ای گیاهان، شما ای فروهرهای پیرو راستی! آرام بـه پایین بخرامید، بمانید در این خانه شاد و خوب. اینك می‌ستاییم فروهر همه مردان و زنانِ پیرو راستی را؛ آنان كه روان‌هایشان برازنده ستایش و فروهرهایشان شایسته یـاری‌خـواهـی اسـت. اینـك می‌سـتاییم فـروهـر همه مردان و زنان پیرو راستی را؛ فروهرآنانی كه اهورامزدا، ستایش آنان را پاداش بخشد. 

——————————–

شهریورگان

شهریورگان

جشن های ماهانه

شهریورگان یا آذر جشن ازجملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشن‌های آتشاست. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور می‌باشد و چهارم ماه شهریور درگاهشمار زرتشتی جشن شهریورگان است که برابر سی ام امرداد ماه خورشیدیمی‌باشد.

به موجب یزدان‌شناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان ششگانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این نامدر اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم بهمعنی آرزو شده می‌باشد پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده ومجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.

چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهانمینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا و در زمین نگاهبانی وسرپرست فلزات به او سپرده شده است. ما نمی دانیم چرا شهریورگان از شمارجشنهای آتش به شمار می‌رفته است.

این جشن از جشن های آتش‌های خانگی محسوب می شود. مردم در خانه‌ها آتشمی‌افروزند و ستایش خداوند و شکر نعمت‌های او می‌گزاردند. در خانه‌ها اغلبمیهمانی برپا کرده و خوراک‌های متنوع و ویژه تدارک می بینند و به مناسبتتغییر هوا شب هنگام در بام‌ها نیز آتش می‌افروزند.

 

 

 

در ادامه نوشتاری ارزشمند از موبد کامران جمشیدی

 

شهریورگان
جشن روز و ماه شهریور

 

موبد کامران جمشیدی

می دانیم که در فرهنگ شادزیستی ایرانی رسم آن است که در هر ماه که نام روز و ماه یکسان می شود آن روز، آن نام و آنچه که نماد و بازگوی آن است، ارج گذاشته شده و جشن گرفته می شود. فلسفه جشن را هم که دانستیم.
ببینیم فلسفه جشن شهریورگان و مانا و مفهوم شهریور که برایش جشن می گیریم چیست.

 

شهرآرایی – جهان آرایی

واژه شهریور، دگرگون شده ریشه اوستایی خود ”خشتر وئیریه” vairya Khshathra می باشد که برنام (عنوان) یکی از پایه های جهان بینی و فرهنگ ایرانی می باشد. اگر بخواهیم مانا و مفهوم آن را بدانیم باید نگاهی ژرف تر به آن داشته باشیم.

 

”خشتر” از ریشه ”خشی” Khshi گرفته شده است و به مانای ساختن ـ بنا کردن ـ آبادکردن می باشد. از این واژه، واژگانی مانند خشت (سنگ بنای آبادانی و سازندگی) ، شهر (جایی که ساخته و آباد شده است)، شهریار (سازنده، آبادکننده، شهرآرا) و مانند آنها ساخته شده است. پس خشتر، همانا سازندگی، آبادگری و شهرآرایی یا سازنده و آبادگر و شهرآرا است.

 

وئیریه، از ریشه ”ور” Var می آید که به گفته بسیاری از زبان شناسان، به مانای ”گزینش” است. پس ”وئیریه” همانا ”برگزیدنی” است.

 

رویهم این دو واژه، یا ”خشتر وئیریه” به ماناهای زیر درمی آید:


• سازندگی خواسته شده، آبادگری آرمانی
• آبادگر (شهریار) برگزیدنی
• آرمان آرزوشده و آرمان سازنده

 

گونه دیگری نیز که می توان به این مفهوم و مانای آن نگاه کرد، مانند دیگر بنیان های این فلسفه، مفهوم ”درونی” آن است، یانی نیروهای سازنده و راننده درونی انسان، یا بخش هایی از روان انسان.

 

از این دیدگاه ”خشتر” آن نیروی روانی سازنده و پیشبرنده درونی است و آن نیرو و توانایی چیرگی بر بخش منفی یا آز و نیازهای ویرانگر روانی است که با واژگانی مانند ”چیرگی یا شهریاری بر خویشتن” نیز مانا می شوند.

 

همانگونه نیز که گفته شد بر بنیان این فرهنگ، قانون، مهر، جنبش و خرد را نمی توان از هم جدا کرد. قانون و دادی که درونمایه اش مهر نباشد و شهریاری که استوار بر خرد نباشد، و هنجاری را که در آن جنبش نباشد به سازندگی و آبادانی نمی انجامند. پس جشن، جنبشی خردمندانه، سازنده و سامان مند می باشد که باید همه این سازه ها (فاکتورها) را در خود داشته باشد.

 

شهریورگان، جشن شهرآرایی، آبادگری و سازندگی است، چه آرایش درون و چه بیرون. شهریور و شهریورگان به یادمان می آورند که بنیان هستی و آفرینش بر پایه پیشرفت و سازندگی و تازه شوی و آبادانی است. هر کاری که در این زمینه ها انجام شود نیکوست.

 

اینکه پیشینیان ما در این جشن چه می کردند، که شوربختانه از آن چیز زیادی به ما نرسیده است، به جای خود اما در هر زمان و مکان هم می توان راه های تازه و مناسب برای جشن گیری و بزرگداشت اندیشید و به کنش کشید. از الهام خود بهره بگیرید.

 

دستکم می دانیم که از یک سو شهریاران نیک کردار و یار شهروندان در این جشن بیشتر با شهروندان خود پیوند می گرفتند و یاری می رساندند. همچنین کشاورزان هم فرآورده های خود را گردآوری می کردند که همیشه با جشن و شادمانی همراه بوده است و هم پاییزه کاری را آغاز می کردند که آنهم جشن آبادسازی زمین می باشد.

 

پس همه رده های هازمانی در این جشن ها هنباز و همکار و همراستا بوده اند و به گفته ای دیگر همه هازمان در آن ها شرکت می کردند و این راه همدلی و همازوری و همشهری بودن را (که به کشور هم شهر می گفتند مانند ”ایرانشهر” ) نیرویی نو می بخشیدند.

 

ما هم اگر به فرهنگ آبادگر و شادکن خویش باور داریم و دلبسته ایم این جشن ها را، با نگرش به درونمایه و فلسفه آن ها جشن بگیریم و با همازوری یکدیگر نیروهای مثبت و سازنده را نیرورسانی کرده و از میوه های نیک آن همگی بهره مند شویم.

شهریور گان بر همه شما آبادگران هستی شاد و پیروز باد. ایدون باد.

————————————————————–

شهریور، توانایی در مهربانی و گذشت است      

رامتین شهرت  

۳۰ امرداد ۱۳۸۷

كاسه روزین كه در مراسم مختلف همچون گاهنبارها استفاده می شود

ز شهریورت باد فتح و ظفر     بزرگی و تخت و كلاه و كمر

 در اوستا خشتروئیریه در پهلوی خشتریور و در فارسی شهریور گوییم. این واژه از دو جز خشتر یا همان شهر خودمان به معنی شهریاری و مملكت آمده است و جز دوم صفتی است هم خانواده با ور و به معنی آرزو شده و این گونه می شود كه شهریور را كشور آرزو شده و شهریاری مطلوب معنا می نمایند.

شهریور در اوستا به معنای بهشت برین و سرزمین فناناپذیر نیز به كار رفته و انسان باید تلاش كند تا پس از مرگ شایسته ی این مملكت باشد.

شهریور كه مهر، آسمان و خور را یاری طلبیده و با دیو سئورو (دیو سلطنت بد و آشوب و مستی) در ستیز است در جهان مادی نگهبان فلزات است و ایزد رحم و نیروی یاریگر گر ضعفا می باشد و هر چه پیروزی از آن پادشاهان  دادگر است از از یاری و مدد او است.

استاد خنجری در كتاب بینش زرتشت شهریور را توانایی در گذشت و مهربانی،‌ تسلط بر اراده، هماهنگی بین خواست و خرد، آزاده بودن و آزاد اندیشیدن دانسته اند.

 و متذكر گشته اند، كسی كه آراسته به این امشاسپند باشد، جز در راه خوشبختی بشر و آبادانی جهان گام بر نمی دارد.

شهریور علاوه بر امشاسپند بودن، نام یك ماه و یك روز از سی روز ماه نیز می باشد و شهریورگان نام جشن آن است، جشنی كه آذر جشن نیز خوانده می شود و با ریحان (سپرغم) زینت می گیرد.

“این روز را آذرجشن گویند زیرا كه او اندر آخر ایام تابستان است و اول تغییر هوا بود و میل كردن آن به سردی و رغبت مردمان به آتش افروختن پیش خویش”

 

منابع:

دانشنامه مزدیسنا- دكتر موبد جهانگیر اشیدری

بینش زرتشت- خداداد خنجری

یشت ها- استاد ابراهیم پور داود


————————————————————————————

شهریور ماه

یکم شهریور/ اورمزد روز
جشن «فغدیه»، جشن خنک‌شدن هوا در خوارزم که «فغربه» هم گفته شده است.

سوم شهریور/ اردیبهشت روز
جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان که با بازاری همگانی همراه بوده است.

چهارم شهریور/ شهریور روز
جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش و گرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَه‌وَئیریـه»، در پهلوی «شهرِوَر») به معنای شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته، و بعدها نامی برای یکی از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص۱۳۱۶) به عنوان زادروز «داراب» (کورش) یاد شده است.

هشتم شهریور/ دی به آذر روز
«خزان جشن»، هنگام جشن خزان که از جشن‌های مهم و کهن بوده و با سوارکاری، چراغانی و آذین خانه‌ها و آتش‌افروزی بر بام‌ها همراه می‌شده است. برخی این جشن را در هجدهم شهریور (و گاه پانزدهم شهریور) دانسته‌اند. «جیمز موریه» در سفرنامه‌اش از آخرین کسانی است که به برگزاری این جشن در شهر دماوند اشاره کرده است.

پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز
بازار همگانی دیگری در سُـغد و فرارود (ماوراءالنهر) باستان. همچنین گردیزی در «زین‌الاخبار» جشن خزان را به این روز منسوب می‌دارد.

سی و یکم شهریور/ روز زیادی
جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایان تابستان».

پیش از این و در کتاب «رصدخانه خورشیدی نقش‌رستم» با سازوکار‌هایی در آفتاب‌سنج‌های آن آشنا شدیم که نشانگرِ آغاز هر یک از هفته‌های شهریور‌ماه بودند. بی‌تردید آن شاخص‌ها با جشن‌های متعددی که در یکم، هشتم و پانزدهم شهریورماه، یعنی در آغاز هفته یکم، دوم و سوم این ماه برگزار می‌شوند، در پیوند هستند. حتی اگر همین جشن‌های شناخته شده امروزی، دیرینگی بسیار نداشته باشند، دستکم بازمانده‌ای از سنت جشن‌های دیرین در آن هنگام‌ها هستند.

دیگان ، جشن های چهار گانه دیگان

جشن دیگان

جشن های ماهانه

جشن های چهار گانه دیگان

 

واژه دی در در ایران باستان به معنای دادن و آفریدن و ساختن و بخشودن است و دادار در فارسی از همین ریشه است روز هشتم و پانزدهم و بیست وسوم هر ماهاز گاهشمار زرتشتی (۲دی و۹ دی و ۱۷دی به تقویم امروزی ) به نام دی است و برای تشخیص این سه روز از یکدیگر هر یک از اینها را با نام بعد از خودش می خوانده و دی بآذز دی بمهر و دی بدین می گویند یعنی این سه روز را برای باز شناختن به روز بعد خودش نسبت می دهند .

ضمن آِنکه می دانیم روز اول هر ماه هرمزد یا اورمزد می باشد که نام آفریننده جهان است پس به این ترتیب روز اول (۲۵ آذر به تقویم امروزی)و هشتم و پانزدهم و بیست وسوم دیماه به نام خداوند است و چون نام ماه و روز یکی می شود هر چهار روز جشن است و خود ماه هم که به معنای خداوند است این جشنها را جشن اورمزد و سه دی گویند یعنی اولی در اورمزد روز و سه دیگر در سه روزی است که هر سه دی نام دارد.


روز اورمزد(نام خداوند) از دی ماه: نخستین روز دی ماه باستانی/25آذر ماه خورشیدی

روز دی بآذر از دی ماه: هشتمین روز دی ماه باستانی/2دی ماه خورشیدی

روز دی بمهر از دی ماه: پانزدهمین روز دی ماه باستانی/9دی ماه خورشیدی

روز دی بدین از دی ماه: بیست و سومین روز دی ماه باستانی/17دی ماه خورشیدی


درود به روان و فروهر پاک پدران و مادران زرتشتی که در این سه هزار و هفت سد سال و اندی که از تاریخ دین بهی گذشته ، با جانفشانی و فداکاری این جشنها و سنت های نیک را پاسداری کرده و به ما رسانده اند و این خویشکاری ما است که آنرا به همانگونه که است به دست فرزندانمان و آیندگان برسانیم. 

” بزرگوار و نیکوکار و پیروزگر باد مینوی داداراورمزد رایومند و خردمند، از همه چیز آگاه، دانا، توانا، تواناکننده، آمرزیدار، آمرزش دهنده، بخشاینده، بخشایش گر، دادار همه نیکی ها، دهنده همه نیکی ها، بازدارنده همه بدی ها، پر از فروغ، نیکوکار، بسیار سترگ، پیروزگر، چاره ساز، زورآور، نورانی، آفریدگار، فریادرس، شادی بخش، نامدارترین نامدار، فرمانروای فرمانروایان، نیکوکارترین نیکوکاران، سرورهمه دینداران و دین آوران، چنین باد چنین تر باد.

خشنود نمودن اهورامزدا و خوارنمودن انگره مینو(اندیشه بد) بهترین کارها است برابر اراده نیکوکاران فرا ستاییم اندیشه های نیک، گفتارهای نیک و کردارهای نیک را با اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک من می پذیرم همه نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری را. ”
اورمزد یشت، خرده اوستا
 
با سپاس از داریوش بهرامی

—————————————————————————————————–

دیگان، میوه چشم به راهی         

موبد دکتر مهراب وحیدی  

۲۵ آذر ۱۳۸۷

جشن دیگان فرخنده باد. زمین را هنجاری است که بر بنیان آن، هر شبانه روز را یکدور بر گرد خویش گردد و بدینسان به دیدگاه انسان خورشید بر گردونه مهر سوار و از خاور بدر آید. امروز که سپیده سر زد و دیده انسان توانا به دیدن کف دست خویش شد، گاه هاون که سرآغاز روز در گاهشماری زرتشتی است، نوید بخش روز خجسته و ماه فرخنده ای گردید.

 

روزی که در پس خود 270 روز دارد از روز بزرگ هستی بخش دانا و آغاز سال. 270 که نشان از 9 دارد که بنیاد دین است و زمان چشم به راهی و 30 که نشان از روزهای ماه دارد به دین بهی.

روزی که 251 روز از فروردینگان گذشته تا شادی که آرمان فروهر نیاکانمان بوده است را به یاد داشته باشیم.

روزی که 237 روز از اردیبهشت گان سپری شده تا راستی و عشق را به آتش اهورا داده پاسبان باشیم.

روزی که 204 روز از خردادگان گذراندیم تا به امید دستیابی به  دانش و رسایی، تلاش نماییم.

روزی که 167 روز از تیرگان  گذشته تا با تیر دانش، آزادگی آرش را به یاد آوریم.

روزی که 143 روز از امردادگان گذشته تا بی مرگی گیاه را بشناسیم و گشایش کنیم حساب جاودانگی را.

روزی که 117 روز از شهریورگان سپری شد تا حساب جاودانگی را با سکه آزمون اهورایی لبریز نماییم.

روزی که 75  روز از مهرگان گذراندیم تا پایبند باشیم به مهر و وفاداری و عشق و دریابیم شوند بپاخیزی کاوه و فریدون را.

روزی که 51 روز از آبانگان گذشته است تا آب دانش را خوراکی برای آتش عشق داشته باشیم.

روزی که 22 روز از آذرگان سپری شده است تا آتش عشق را که نتیجه دانش اندوزی و مهرورزی است را نویدبخش امروز بدانیم که ” اورمزد و دی ماه” فرا رسیده است و دیگان دمیده  که روز با هستی بخش آغاز می گردد و ماه به دادار تا به هفته ای دیگر پرودگار آتش عشق باشد و هشته ای پس آن آفریدگار  مهر و پیمان و هشته ای در پی آن برپا کننده وجدان بیدار. و از این رو است که دیگان را میوه نه ماه چشم به راهی از آغاز سال باید دانست که چون 9 بنیاد دین را سپری نمودی و بر هر جشنی توشه ای از اندیشه و شناخت یافتی به دیگان که آفریدگار آتش و وجدان و مهرورزی است ، رسی که بدانی با اندیشه نیک و پاسداشت زمین، سالی دگر را بر این چرخه دیدار خواهی داشت.

——————————————————————————————————

خرم روز روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته می‌شد. روزی بزرگ بود مشحون از آداب و مراسم دینی و غیر دینی. زرتشتیان به ویژه پارسیان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. ابوریحان بیرونی می گوید دی ماه را خُورماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خره‌روز یا خوره‌روز نامند.

دی صفت می‌باشد از مصدر «دا» به معنی دادن و ساخت و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در نامه‌های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر با نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می‌نمایید که روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی (روز) نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک به نام روز بعدش خوانده شده‌است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده‌است. کسانی چون نیبرگ و کریستن سن بر آنند که این تقسیم و نام‌گذاری دلالت بر آن دارد که در گاه‌شماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشته‌است یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم می‌کرده‌اند در مواضعی که نام خداوند یا صفت وی تکرار می‌شده اما به این نظر ایرادات و انتقادهای بسیاری شده و مورد قبول نگرفته‌است.

آخرین شب آذر ماه بلندترین شب سال و آخرین روز آذر در سال درست شمسی و کوتاه‌ترین روز سال است. پیروان آیین مهر روز اول دی را روز تولد خورشید می‌دانستند چون از این روز به تدریج خورشید بیشتر در آسمان می‌پاید و شب‌ها کوتاه‌تر و روزها بلندتر می‌شود. ایرانیان سال را در دوره‌ای از ادوار تاریخی خود از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید و ماه خداوند آغاز می‌کردند و در واقع نوروزشان بود

————————————————–

دی ماه

یکم دی/ اورمزد روز
از گرامی‌ترین روزهای ایرانیان به نام «خرم‌روز/ خور‌ روز (خورشید روز)» یا جشن «نود‌روز» (نود روز تا نوروز).

آغاز سال نو در برخی تقویم‌های ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته می‌شود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» (← سی‌ام آذر) را نوید می‌دهد، بلکه آغاز روز، ماه، فصل و سال جدید نیز بوده است.

همچنین هنگام جشنی با نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آبِ آب‌انبارها با آبِ تازه و با مراسمی همگانی.

پنجم دی/ سپندارمذ روز
جشنی همراه با بازار عمومی در سُـغد باستان.

یکم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم دی
چهار جشن منسوب به «دی/ دادار» (خداوند/ هرمزد). کوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می‌نامد.

چهاردهم دی/ گوش روز
جشن «سیر سور»، جشن گیاه‌خواری و به ویژه خوردن سیر. و نیز روز غلبه دیوان و کشته‌ شدن جمشید‌شاه در روایت‌های ایرانی. (در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج می‌یابد.)

پانزدهم دی/ دی به مهر روز
جشنی همراه با ساخت تندیس‌‌ها و پیکرتراشی‌هایی به شکل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روز بنام «بتیکان» یاد شده است که به احتمال شکل تغیر یافته «دیبگان» است.

شانزدهم دی/ مهر روز
هنگام جشن «درامزینان» یا «کاکتل/ کاکثل» در متون ایرانی. جشنی بسیار کهن و اسطوره‌ای و ناشناخته که نام‌های گوناگون آن ارتباط آن با «درفش کاویان» و «گاو کتل/ گاو درفش» را نشان می‌دهد. در این روایت‌ها «فریدون» نیز جایگاه شاخصی دارد و می‌دانیم که در باورهای کهن، پیوندهای بسیاری میان فریدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فریدون توسط «گاو پُـرمایه/ بَـر مایه» و گرزه «گاو سر» فریدون). گونه‌های مختلف نام‌های این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نام‌های کهن، نشانه دیرینگی این آیین و فراموش شدن شکل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً در پیوند با دیده شدن صورت فلکی «گاو/ ثور» نیز بوده است.

بیست‌و‌سوم یا بیست‌وچهارم دی/ دی به دین روز یا دین روز
برابر با سیزدهم ژانویه و جشن تیرگان ارمنیان ایران.

خردادگان

جشن خردادگان

جشن های ماهانه

شـود مردمـی کیـش و آییـن مـا   /   نگیـرد خِـرَد ، خُـرده بر دیـن مـا

بیـاریـم آن آب رفتـه بـه جـوی   /   مـگر زان بیـابیـم بـاز آبـروی

 

روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با چهارم خرداد در گاهشماری خورشیدی.

خرداد یا هَئوروَتات

Xordâd – Haurvatât

 


برای واژه / مفهوم خرداد ماناها (معناهای) زیر آورده شده است:

تکامل یا رسایی – تندرستی یا سلامتی – خوشباشی یا بهزیستی یا خوشبختی

اکنون آن را کمی بگشاییم. این واژه از دو بخش درست شده است: بخش نخست که هَئوروَ (Haurva) بوده است به مرور تبدیل شده است به هرَ Hra یا خرَ Xraکه به مانای همه، یا کل است که از بن و ریشه پیدا می شود. (خرد یا خرَتو Xra-tow به مانای تابش همه چیز از کل و بن وجود انسان نیز از همین ریشه می آید )

بخش دوم واژه خرداد، دات یا داد میباشد که از ریشۀ «دادن» می آید و به ماناهای داده شده، زاده شده، پیدا شده و یا دهنده و زاینده بیان شده است. پس خرداد را می توان هم به مانای همه دهنده، همه کننده و یا کامل و کامل کننده برداشت کرد و یا پیدا شده، زاده شده و داده شده از کل و بن وجود  و اینها البته همه یک مفهوم دارند و آن این است که:

هنگامی که بن و ریشه و دانۀ سرشتی و گوهری انسان در او آزادانه گسترش می یابد و در هماهنگی همه نیروهای درونی او و کل وجودش (خرد) می شکفد و به بار می نشیند (کامل می شود)، او به خرداد دست یافته است یعنی، در این هماهنگی و هارمونی و همکاری درستی تن و روان خود را یافته و با خوشی و بهی در این جهان می زید.

این آرمان و ایده آل فرهنگ زرتشتی است

شایستۀ یادآوری است که خرداد کم و بیش همه جا همراه و دست در دست امرداد Amordâd یا امرتاتAmeretât می آید. این واژه به مانای بیمرگ و جاودانه آمده است که یکی از مفهوم های آن همیشگی و دیرپا می باشد.

رویهمِ این دو واژه، یعنی خرداد-امرداد به مانای خوشزیستیِ دیرپا و همیشگی می باشد.

البته این را نیز گفته باشیم که هر کس ممکن است از مفهوم امرداد یا بی مرگی برداشت خود را داشته باشد اما اگر آن را در پیوند با کل فرهنگ بنیادین ایرانی در نگر بگیریم، می بینیم که به مفهوم بیمرگی تَنی (جسمانی) نیست (که البته شاید این هم یک روز واقعیت یابد!) بلکه نامیرا بودن هم به مفهوم «زنده نام» ماندن و همچنین زندگانی با نوشوی و رستاخیز همیشگی (فرشوکرتی frasho kereti) است. مرگ، نقطه آغاز زندگانی است، همانگونه که در استوره های ما آمده که قُقنوس Ghoghnous که همان سیمرغ باشد را می توان کشت اما نمی توان نابود کرد و او همیشه از خاکستر خود بر می خیزد.

(این دیالکتیکِ شکست و پیروزی و یا اینکه هر شکستی پیش درآمدِ یک پیروزی است یک از ویژگی های فرهنگ ایرانی است.)

اکنون از زاویه ای دیگر نگاه کنیم. در فرهنگ ما برای هر یک از مفهوم های بنیادین نمادی (سمبول)گیتایی یا جسمی تصویر شده است. نمادِ خرداد، آب می باشد. بی گمان تا کنون بارها شنیده ایم که می گویند: آب، روشنایی است! چرا؟

برای پاسخ دادن به این پرسش نیاز به نوشتاری (گفتاری) بیشتر می باشد اما در اینجا تلاش می شود که به کوتاهی توضیح داده شود.

مفهوم روشنایی، که آگاهی یافتن و فهمیدن (معرفت یافتن) می باشد در فرهنگ ایران ویژگی «آبگونه» یا «نَمی» (طراوت و تازگی) دارد. در آب (مایع= مایه) همه چیز در هم حل می شوند و با هم یکی می شوند و هم می پیوندند و در این رابطه این به مفهومِ هماهنگی و پیوند نیروهای درونی انسان است که رویهم، خرد او را می سازند. در این هماهنگی است که خرد به آگاهی دست می یابد و انسان همه می شود، آگاه می شود، روشن می شود.

در این رابطه جالب است اشاره ای شود به داستانی که در مورد دو شخصیت، یکی استوره ای و دیگری تاریخی شده است. در بن دهشِ (استوره شناسی) ایرانی این داستان یا مَثَل در مورد جمشید آمده است که به اشو زرتشت نیز نسبت داده شده است، بدین گونه که:

جمشید/زرتشت با گذشتن از رودِ «وَه دائیتی» به آگاهی یا روشنایی رسید. این گذر از رود (آب) در چهار گامه (مرحله) انجام یافت. آب نخست تا مچ پا، سپس تا کمر، سپس تا سینه و سرانجام تا به سر رسید.

این بدان مفهوم است که این آب، چهار بخش وجود او را، که منظور چهار نیروی درونی انسان است در خود آمیخت و به هم پیوند داد و از این پیوند بود که جمشید/زرتشت به خرد کل یا خرداد رسید و روشن شد.

شاید این پرسش برای شما پیش آمده باشد که این چهار نیروی درونی چه هستند؟

پاسخ این است: فروهر یا فروشی، دَئِنا یا دین، جان و روان. می دانید نام های دیگر این چهار نیرو چه هستند؟

وهمن، ماه، گوش و رام! این نامها شما را یاد چه می اندازند؟


موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

 

———————————————————————————————————

خوردادگان جشن رسایی و تندرستی      

مهربان پولادی  

۰۴ خرداد ۱۳۸۷

بی گمان فرهنگ گوهر آفرین ایرانیان سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شادخواری و شادگویی زیرا ایرانیان افزون بر جشنهای ملی و فصلی و سالیانه در هر ماه یك روز را به مناسبت هم نام شدن روز با ماه جشن می گرفتند و شادی و شادمانی می كردند. جشن ها یادگارهای درخشان نیاكان خردمند ما هستند كه در گذر زمان بسیاری از آنها به دلیل ویژگیهای زمان و تعصبات بسیار ازبین رفته و كم رنگ شدند.

 

اما خوشبختانه دوباره با همت و كوشش فرزانگان خردمند و پاسداردین شاهد برپایی بسیاری از جشنها از جمله جشنهای ماهیانه در شهرهای زرتشتی نشین هستیم.

 

واژه جشن از كلمه یسنه اوستایی است با ریشه ای اوستایی به چم (معنای) ستایش كردن ، بنابراین واژه جشن به چم ستایش و پرستش است.

 

خوردادگان یكی از جشنهای ماهیانه ای است كه در روز چهارم خورداد برگزار می شود. خورداد به چم رسایی و تندرستی است و در جهان مادی نگهبان آب است می توان پنداشت كه نیاكان ما در این روز به كنا رچشمه ها ، رودها و یا دریاها رفته به نیایش اهوارامزدا می پرداخته اند.

 

واژه اوستایی خورداد ، هئوروتات است كه در زبان سانسكریت به صورت سئوروتات آمده و به چم تندرستی و رسایی است.اهورامزدا از سرچشمه بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه این جهان بلكه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان ، هدف والای جهانیان است.

 

خورداد (= خرداد) امشاسپند نگاهبانی آبها، نهرها و دریاها است و نمادی است از مفهوم رهایی بشر و از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش، مانند آب و گیاه به گونه ی طبیعی جفتاند، همواره در متون کهن همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه آورده میشود.

 

پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمانهای نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند.

 

هماوردان خاص آنها، دیوان‌ «گرسنگی» و «تشنگی»اند و همکاران خرداد نیز، ایزد «تیشتر» و «باد» و «فروهر پرهیزکاران» هستند.

 

در باور ایرانیان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها میستاند، به باد میسپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها میبرد و به وسیله ی ابر میباراند.

 

در نامگذاری ماهها، خرداد و امرداد در دو طرف ماهی هستند که نماد آن «تیر» یا «تیشتر» است و تیشتر ایزد باران است.

 

در بُـندهشن (Bundahisn (=آغاز آفرینش))، یکی از کتابهای پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده ی اسطورهه ای مربوط به آفرینش، تاریخ اساطیری و واقعی ایرانیان، جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است، درباره ی این امشاسپند آمده است :

 

     «… خورداد سرور سالها و ماهها و روزهاست ؛ [ و این ] از این روی است که او سرور همه است. او را آب مایملک دنیوی است. هستی، زایش و پرورش همه ی موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست. چون اندرسال، [ اگر ] نیک شاید زیستن، به سبب خرداد است … او که آب را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه، خورداد [ از او ] آسوده یا آزرده بود. او را همکار، تیر و باد و فروردین است.»

 

در یشتهای اوستا، برای دو امشاسپند، «اردی بهشت» و «خرداد»، هر یک یشتی جداگانه موجود است. «خرداد یشت»، چهارمین یشت اوستا است که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از واژگان آن از بین رفته یا ناخواناست. ولی در آنچه اکنون دردست است (در یازده بند)، به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خورداد سفارش بسیار شده، چون یاد آنان دیوان را دور میسازد و یاد خورداد، به ویژه دیو «نسو» (= دیو فساد و گندیدگی) را میراند. دراین یشت، به صراحت آمده که خداوند امداد و رستگاری و رامش و سعادت را از طرف امشاسپند خرداد به مرد پاک دین میبخشد

 

خوردادگان بر همه بهدینان خجسته باد.

————————————————————————————————————————–

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پيش تر

سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گويد ابا هر تنی

نبايد به بيداد کردن تباه
به بيهوده بر کندن از جايگاه

کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

 

 

خـرداد ماه

یکم خرداد: اورمزد روز
جشن «ارغاسوان/ اریجاسوان»، نام یکی از جشن‌های خوارزمی است که بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشن‌های سغدی در آثارالباقیه (فصل‌های دهم تا دوازدهم) آورده است. بی‌گمان هیچیک از هـر دو تلفظ‌ یاد شده در نسخه‌های خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمـان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نام‌های کهن، شکل صحیح خود را از دست داده‌اند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نام‌ها نیز معمولاً امکان‌پذیر نیست، اما بیرونی معنای آنرا «نزدیک شدنِ گرما» می‌داند. به روایت آثارالباقیه این جشن در نخستین روز ماه «هروداد» که شکل خوارزمی «خرداد» است، همزمان با کاشت کنجد برگزار می‌شده است. او این جشن را به دورانی کهن منسوب می‌دارد.

امروزه همچنان کاشت کنجد، پنبه، کرچک و دیگر دانه‌های روغنی در استان‌های مرکزی ایـران و گاه همراه با مراسمی در «شصت بهار» انجام می‌شود.

ششم خرداد: خردادروز
جشن «خردادگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «خرداد» (در اوستایی «هَـئورْوَتات»، در پهلوی «خُـردات») به معنای رسایی و کمال و بعدها نام یک از اَمْشاسْپَندان.

بیست‌ونهم خرداد: مانتره‌سپند روز
برابر با بیست‌وششم نَـوروز‌ماه طبری و پنج روز مانده به سال نو طبری. این جشن را مردمان سوادکوهِ مازندران «عیدماه» می‌نامند و با آتش‌افروزی بر بلندی‌ها به شادی و بازی‌های گروهی می‌پردازند و گاه می‌کوشند تا جشن عروسی خود را در این هنگام برگزار کنند.

سی و یکم خرداد: روز زیادی
روز پایان سال در تقویم گاهَنباری و آخرین روز فصل بهار. در پایان این روز و آغاز تابستان خورشید به بالاترین جایگاه خود می‌رسد که نام «خرداد» به معنای رسایی و کمال به همین مناسبت به این ماه داده شده است.

به دلیل اینکه این زمان مصادف با جشن‌های آغاز سال نو در تقویم گاهنباری بوده است، همانند پایان دیگر فصل‌ها دارای جشن ویژه پایان فصل نمی‌باشد.

تیرگان

جشن تیرگان

جشن های ماهانه

تیرگان یکی از جشن‌های ایرانی در روز تیر از ماه تیر ( دهم تیرماه ) است.


سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 

در فراهان جشن تیرگان در اول ماه تیر برگزار می‌شود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است.  و  در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می‌شود. 

در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان‌ماه برگزار می‌شود. 

ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار می‌کنند.

انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار می‌کنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.

بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.

این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است.

بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد. موبد کورش نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های 30 روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های 31 روزه را یادآور شده است.  (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشن‌های ملی بنگرید به صفحه جشن‌های ایرانی).

جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان،  اهواز  و اروپا و آمریکا  در روز دهم تیر برگزار می‌شود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث می‌شود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود.


جلیل دوستخواه پژوهشگر ایران‌شناس در زمینه زمان‌ جشن‌های ایرانی و از جمله جشن تیرگان آورده است:

« بازهم می‌بینیم که نویسندگان ِ برخی از این نوشتار‌ها، با نادیده‌گرفتن ِ زمینه‌های ِ اسطورگی‌ی ِ نامْ‌گذاری‌ی ِ این جشن و پژوهش‌های کسانی همچون بیرونی درباره‌ی ِ زمان ِ برگزاری‌ی ِ آن و تنها به دستْ‌آویز ِ سی و یک روزه بودن ِ شش ماه ِ نخست ِ سال در گاه‌شمار کنونی، روز ِ دهم تیرماه را، زمان ِ این جشن می‌انگارند. امّا درست و بُنیادین و برابر با یادگارهای فرهنگی‌ی ِ کهن، آن است که مانند ِ نیاکان‌مان، سیزدهم تیرماه (تیرْروز از ماه ِ تیر) را جشن ِ تیرگان بدانیم و با خجستگی برگزاریم. زمان‌ ِ درست ِ جشن‌های دوازده‌گانه، بدین سامان است. (از وبلاگ شخصی دکتر جلیل دوستخواه)


آب‌پاشی
این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده‌است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده‌است.

ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌ای دانسته‌اند.

 

فال کوزه

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن‌های ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) می‌باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه‌ای را برمی‌گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می‌اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که می‌برد که آرزویی در دل دارند و می‌خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن‌ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این‌ها در آب دوله می‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می‌برد و در آن‌جا می‌گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌اند در جایی گرد هم می‌آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می‌آورد. در این فال‌گیری بیشتر بانوان شرکت می‌کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می‌خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می‌برد و یکی از چیزها را بیرون می‌آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می‌شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است.


دستبند تیر و باد

در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده‌است به دست می‌بندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می‌سپارند تا آرزوها و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام‌رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می‌شود: تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا



باورهای مردمی

در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می‌باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در می‌آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می‌رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب‌رو می‌شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می‌خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می‌جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می‌گردد و آب‌ها می‌توانند بدون مانعی به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی‌خواستند به این سو و آن سو راند، و باران‌های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.




روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می‌خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می‌آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می‌پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کماندار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست، ولی می‌دانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان‌های پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود نشست.

آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.

—————————————————————-

تیرگان نماد دانش و حركت  

دكتر مهراب وحیدی  

۰۹ تیر ۱۳۸۷

تندیس آرش كمانگیرسخن از تیر است و تابستان،  سخن از خشكسالی است و ستاره باران،  سخن از آرش است و تیرگان.

آری بار دگر روز سیزدهم تیرماه زرتشتی برابر با دهم تیرماه خورشیدی فرا می رسد و جشنی از دیگر جشنهای ماهیانه با فلسفه وجودی ژرف و پربار در جهت شادمانی مردمان و شادكامی آدمیان؛ جشنی كه در آن با پدیدار شدن ستاره تشتر ( ستاره تیر و نه سیاره تیر یا عطارد) مردمان در دشت و هامون به نیایش پرداخته و در طلب باران در هنگام گرمای شدید و بی آبی حاصل از آن آبزور می سرایند. روزی كه جوانان نخ چند رنگ ” تیر و تشتر” به مچ دست چپ بسته تا ده روز بعد در روز باد آنرا به نسیم بسپارند تا به آرزوی خویش برسند.

روزی كه به یاد آرش این بزرگ سپندینه مرد ایران زمین كه با جان خویش مرزهای این سرزمین اهورایی را پاسبانی نمود ایرانیان با شادی به روان وی درود فرستند.

 

آیا تاكنون از خود پرسیده ایم كه چرا تیرگان در میان جشنهای ماهیانه مانند مهرگان در نزد زرتشتیان جایگاهی خاص دارد؟ آیا شوند آن واقعه ای نجومی است كه در تیرگان و مهرگان رخ می دهد و بنا به گمانی كه نیاز به اثبات نجومی دارد در تیرگان انقلاب تابستانی رخ داده و بلندترین روز سال است و نیز در مهرگان اعتدال پاییزی و برابری شب و روز؟ یا به شوند خشكی ایران در این زمان است و ارتباط پدیداری ستاره تشتر با بارش باران درازنای تاریخ؟ و یا شوند دیگری است و ارتباط آن با دیگر ایزدان و امشاسپند خورداد آنگونه كه در برساد می خوانیم به خشنودی خورداد و تشتر و باد و فروردین؟

 

نظر نگارنده بر این است كه در هنگام ایجاد تقویم و همراه نمودن ایزدان با امشاسپندان در اوستااندیشه ای والا و ژرف وجود داشته  است كه برداشت خویش بیان می گردد.

 

از روز خورداد تا تیر شش روز و از روز تیر تا فروردین شش روز و از فروردین تا باد سه روز است و از باد تا خورداد ماه بعد پانزده روز؛ آیا این اعداد مفهومی دارند!؟ در روز تیرگان آنچه رخ می دهد طلب آب است و آب پاشیدن به یكدیگر. آب كه نماد خورداد امشاسپند است و نماد دانش اندوزی زیرا كه مانند آب باید دانشهای گوناگون را فرا گرفته و در خود حل نمود. در تیرگان بند چند نخ رنگین ” تیر و تشتر” را كه می تواند نشان از چندگانگی دانشهای گوناگون باشد بر دست بسته می شود كه میتواند دستیابی به دانش را بیان كند و این بند در روز باد كه نماد حركت و جنبش و پویایی گفته می شود به نسیم سپرده می گردد كه این شاید نشانه ای از به حركت درآوردن دانشهای بدست آمده باشد. فروردین كه روز فروهرها است همیاری خویش را بدینگونه نشان می دهد كه برای دستیابی به جایگاه فروهر بزرگانی چون آرش باید به سلاح اندیشه كه چون تیر تیز باشد و به دانش كه چون آب همه چیز را در خود جای می دهد و چون باد  در جنبش و پویش رو به جلو حركت نمود تا بتوان آرمان آن گرامیان را كه دستیابی به مرزهای آزادگی است را پاسداشت.

 

دكتر مهراب وحیدی

روز آذر و تیرماه 3746 زرتشتی

—————————————————————————-

تـیـر ماه

یکم تـیر: اورمزد روز
جشن آغاز تابستان، انقلاب تابستانی، رسیدن خورشیدن به بالاترین جایگاه و آغاز سال نو در گاهشماری گاهنباری (← جشن میانه بهار). برگزاری جشن آغاز تابستان هنوز در برخی نواحی ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب‌پاشی و آبریزگان، در صحرا برگزار می‌شود.

ششم تیر: خرداد روز
روز برگزاری جشنی به نام «نیلوفر» که امروزه بسیار ناشناخته مانده است. شاید به مناسبت شکوفا شدن گل‌های نیلوفر در اوایل تابستان باشد.

دهم تیر/ تیر روز
روز جشن «تیرگان»، از بزرگترین جشن‌های ایران‌باستان در ستایش و گرا‌می‌داشت «تیشتَـر/ تیر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی)، ستاره باران‌آور در باورهای مردمی، و درخشان‌ترین ستاره آسمان که در نیمه دوم سال و همزمان با افزایش بارندگی‌ها در آسمان سرِ شبی دیده می‌شود.

این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب‌پاشی و آرزوی بارش باران در سالِ پیشِ رو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان/ آب‌پاشان/ سر شوران» یاد شده است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیوا‌تیر» منسوب شده است. بیرونی و همچنین گردیزی در «زین‌الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی کیخسرو را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌ای، دانسته‌اند.

جشن تیرگان بجز این در سیزدهم فروردین‌ (← سیزده‌بدر) و سیزدهم مهر نیز برگزار می‌شود. ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیین‌هایی را برگزار می‌کنند که برگرفته و ادامه جشن تیرگان است.

پانزدهم تیر/ دی به مهر روز
جشن خام‌خواری یا به روایت بیرونی «عمس (غفس؟)‌ خواره» در سُـغد باستان و دوری گزیدن از خوراک حیوانی و پختنی‌ها. در تقویم سغدی برابر با پانزدهمین روزِ ماه «بساکنج».

بهمنگان

جشن بهمنگان

جشن های ماهانه

در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن ماه زرتشتی است.

جشن های ماهانه

ایرانیان در درازای سال چندین گونه جشن داشته اند / دارند، که یکی از این گونه ها جشن های ماهیانه هستند و برابر هستند با روزهایی که نام روز و نام ماه یکی می شوند. در گاه شمار زرتشتی / ایرانی هر ماه ۳۰ روز دارد و هر روز هم نامی. در میان این نام های ۳۰ گانۀ روزها، نامهای ۱۲ ماه سال نیز وجود دارند. بنابراین در هر ماه، دستکم یک روز است که نام روز و نام ماه یکسان است. آن روز را جشن می گیرند و با افزودن پسوند «گان» به پایان آن نام ، جشن آن ماه را نامگزاری می کنند، مانند : فروردینگان، اردیبهشت گان، … تیرگان، مهرگان،… بهمنگان و اسپندگان. هر کدام از این جشنها را نیز رسم و آیینی بوده و هست و مناسبت های چندی را نیز به آن ها نسبت داده اند.

شکل کهن و اوستایی واژۀ بهمن، وُهومَنَ Vohu Mana می باشد. وُهو به چَم (معنای) نیک یا خوب است (همانی که در فارسی امروزه «بَه» شده است). مَنَ به چم اندیشه می باشد. پس وهومن رویهم می شود اندیشه نیک.

در فلسفه و جهان بینی زرتشتی/ایرانی بهمن، نماد یا سمبول آن خرد و دانایی و آگاهی است که هم از درون و گوهر هر کس می جوشد و هم از دانش های روز مایه می گیرد و رویهم نیرویی می شود برای راهنمایی انسان به دریافت آگاهی و شناخت بیشتر از خویشتن، جهان و هستی. این بهمن است که به خودشناسی ره می یابد و آنچه را که در فلسفه زرتشتی اَشا Ashâ یا آرتا Ârtâ نامیده می شود به انسان می شناساند. اشا قانومندی آفرینش و هستی است. اشا راستی و حقیقت است.

بنابراین یکی از مناسبت های بهمنگان، گرامی داشت و جشن گرفتن برای خرد و اندیشه نیک و آگاهی است که به انسان شیوۀ درست زیستن را می نمایاند.

بهمن و اشا به همراه چند بنیان یا پرنسیپ دیگر مانند شهریور، اسفند، خرداد و امرداد پایه های فلسفه زرتشتی را تشکیل می دهند که به آنها بنیان های آفرینش یا هستی نیز گفته می شود. در فرهنگ فولکلور یا مردمی زرتشتی این بنیان ها به نام امشاسپند-ان Ameshâ spentâ  نامیده می شوند که به چم «جاودانان افزاینده» می باشند.

در این فرهنگ، هر کدام از این امشاسپندان نماد و نگاهبان بخشی از جهان هستی و طبیعت گشته اند و به آنها گره خورده اند. امشاسپند بهمن نماد و نگاهبان جانوران است. از این روست که در روزهای بهمن (و سه روز دیگر در هر ماه) زرتشتیان از گوشت خوردن پرهیز می کنند که به این روزها نَبُر می گویند که به چم نبریدن سر جانوران و یا نکشتن آنها برای خوراک کردنشان است. در گاتاهای زرتشت کشتن جانوران کاری نکوهیده به شمار آمده است . هم از این رو و هم از برای گرامیداشت طبیعت و جهان زنده است که بسیاری از زرتشتیان گیاه خوار هستند.

هر انسان خردمند و آگاهی که به کمترین شناخت راستینی از خود و جهان دست یافته باشد می داند که او و همۀ دیگر نمودهای هستی از یک گوهر و بن و ریشه بوده و درهم تنیده اند و سرنوشتشان از هم جدایی ندارد. هر آسیبی که به طبیعت، چه هوایی و گیاهی و یا دامی و جانوری برسد زیانش را انسان، دیر یا زود نیز خواهد دید و از  آن گریزی نیست!!

پس جشن بهمنگان برای یادآوری و گرامیداشت این دو بنیان ارجمند هست که انسان بهتر است خرد را در زندگی پیشه کند و به جهان پیرامون نیز آسیب نرساند، چه گیاه و جانور و چه انسان!!

موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

—————————————————————————–

بهمن، فرشته پاسدار جانوران:

بسياري از دانشمندان ومورخان از دين زرتشت به عنوان نخستين ديني كه به حفظ محيط زيست توجه كرده است، ياد مي‌كنند؛ به طوري كه وسواس ايرانيان باستان در پاك نگه‌داشتن آب، خاك وآتش همواره زبانزد جهانيان بوده است. هرودوت وگزنفون درباره آن مي‌نويسند: ايرانيان هيچ چيز آلوده وكثيفي رادر آب نمي‌ريزند ودر پاك نگه‌داشتن خاك و زمين مراقبت مي‌كنند.

دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت به شش فرشته بزرگ اهورامزدا در گات‌ها اشاره مي‌كند كه به صورت گروهي «امشاسپانتا» نام دارد وفرشته‌هاي پاسداران محيط زيست وآدميان نام گرفته‌اند وهريك پشتيبان  يكي از عناصر و يا موجودات طبيعي و حمایتگر چيزهاي متعلق به آدمي شده‌اند.

نخستين فرشته وهومن يا بهمن فرشته پاسدار جانوران و نگهدارنده  تندرستی انديشه در آدميان است. اشا پاسدار آتش, خشترا پاسدار فلز، ارميتي يا اسفند پاسدار زمين، هاروتات يا خرداد پاسدار آب وامرتات يا مرداد پاسدار گياهان نام گرفته‌اند.

ايرانيان همه ساله به مناسبت همزماني روز بهمن در ماه بهمن جشني به نام بهمنگان يا بهمنجه برپا مي‌كردند و از آنجا كه معتقد بودند فروزه پاك و جاويد بهمن در جهان مادي موكل جانوران است در اين جشن بيش از هرجشن وآئين ديگري به رعايت حقوق جانوران و پرهيز از كشتن آنها توجه نشان مي‌دادند.

اگر چه برخي از آداب ورسوم اين جشن زيبا از يادرفته و به ما نرسيده، ولي خوشبختانه بخش عمده‌اي از اين مراسم به واسطه آثار نوشته شده تاريخ‌نگاران و نويسندگان دوره اسلامي همچون ابوريحان بيروني، اسدي توسي،  فرخي و  منوچهري در گذر زمان از يادنرفته است. چنان كه از اين آثار برمي‌آيد، اين جشن تا پيش از حمله ویرانگر مغول درايران به صورتي فراگير موسوم بوده وآداب وتشريفات آن رواج همگانی داشته و حتي پس از آن دوران نيز به صورت پراكنده برگزار مي‌شده است.

 

بهمن، روزي براي جانوران و انديشه‌هاي نيك:

رعايت حقوق حيوانات در ايرانيان تا قرن‌ها چنان در ميان مردم اين سرزمين ريشه دوانده بود كه جزيي جدانشدني از فرهنگ مردم به حساب مي‌آمد و مردم در همه مراسم وآئين‌ها نوعي پايبندي خود رابه اين فرهنگ پيشتاز نشان مي‌دادند ودر نهادينه شدن آن كوشا بودند و به هر بهانه و به هر مناسبت و در هر جشن وآئيني علاقه خود را به اين باورها بروز مي‌دادند.

بهمن در اصل يكي از صفات جاودان خداوند يكتا است و ضمن اينكه نام دومين ماه زمستان نيز هست. دومين روز هر ماه را نيز بهمن مي‌ناميدند. در اين روز كه براساس دو نگرش متفاوت در تقويم رسمي امروزي برابر با 26 دي‌ماه یا 2 بهمن خواهد بود، ايرانيان بيش از هرروز ديگر به رعايت حقوق جانوران و كشتار نکردن آنها توجه نشان می‌دادند و به‌جای آن مراسم پختن آش و خوردن خوراکی‌های گياهي همچون نان وپنير وسبزي، نوشيدن شير شربت‌هاي گياهي بسيار رايج ومعمول بوده است.

يكي ديگر از مراسم اين روز پوشيدن رخت سفيد بود. پوشندگان لباس سفيد در حقيقت با اين کار نمادین بيزاري خود را از هرگونه ناپاكي پليدي، خونريزي وكشتار، آزار واذيت جانوران نشان داده با دسته‌ گل‌های سفيد به ديدار يكديگر مي‌رفتند و اين گل‌ها را به يكديگر پیشکش مي‌دادند.

نشان يا آرم ويژه اين روز ویژه، خروس بود؛ چون باور داشتند كه از ميان جانوران اين خروس همانند سروش (از فرشتگان خدا) با بانگ هوشياري دهنده و بيدار كننده خود نويدبخش روزي روشن با انديشه‌اي روشن و سپيد بوده وآنان را به سپيدي، روشني و پاكي در انديشه و کردار و بيزاري از خونريزي وكشتار جانوران و پايمال نكردن حقوق آنها فرا مي‌خواند.

بهمن به معني انديشه نيك است، و هماورد و دشمن او اكومن يا اكمن ديو(انديشه ناپاك) است. از ديگر ديوان مخالف بهمن، ايشمه (خشم) وآز (غلط انديش) است. بهمن راست‌كرداران پرهيزگار را در بهشت مي‌پذيرد. در ادبيات پهلوي بهمن نخستين آفريده اهورامزدا است. يعني بهمن است كه زرتشت را به هنگام زادن نگهباني مي‌كند و از آسيب ديوان رهايي مي‌بخشد.

گمان بر اين است كه بهمن در آیین زرتشت، جانشين مهر ايزد بزرگ آريائيان شده است. او پشتيبان جانوران سودمند در جهان است و با ايشان نيز سروكار دارد. (شناخت اساطير ايران / جان هيلنز / ص 73) چون بهمن پاسباني چارپايان سودمند در جهان جسماني را به دوش دارد، در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات و خوردن گوشت آنان خودداري مي‌شود. (مراسم مذهبي وآداب زرتشتيان / موبد اردشير آذرگشسب / ص 239)

در رواياتي آمده است كه جشن بهمنگان جشن پدران ومردان درست كردار است. پدران و مرداني كه همواره در تخصيص روزها و بزرگداشت‌ها ناديده گرفته ‌شده‌اند. اينك همه تلاش‌ها و راست كرداري‌هايشان راپاس مي‌داريم به پاس جشني كهن وباستاني كه نياكان ما هيچ‌گاه مادران وپدران را از يادنبرده بودند.

 

تاريخچه حمايت از جانوران در ايران:

حمايت از جانوران در ايران به بيش از 2000 سال قبل از ميلاد مسيح مي‌رسد ودر قوانين آن زمان آمده است كساني كه از جانوران كار سخت مي‌كشند بايد مجازات شوند.

در كتاب پزشكي ايران به نقل از اوستا آمده: برمومنان واجب است كه به هر موجود بارداري خواه دوپا و خواه چهارپا به يك چشم بنگرند.

اين مستندات نشان مي‌دهد كه ايرانيان باستان در ميان ملت های گوناگون از پيشگامان و بنيانگذاران قوانين و دستورات مربوط به حقوق جانوران و حتي گياهان بوده‌اند و وارون آنچه كه تاريخ‌نگاران و نظريه‌پردازان غربي در ترويج آن مي‌كوشند ايرانيان قرن‌ها زودتر از آنها در اين قوانين و دستورات ريشه‌دار به مسائل مربوط به جانوران ومحيط زيست آنها توجه كرده وهمه ويژگي‌ها و حقوق آنها را به رسميت شناخته‌اند. رسم شفقت  و مهربانی سبت به جانوران قرن‌ها پس از سقوط افكار ايرانيان باستان برجاي ماند ولي در نهايت اين نگرش كمرنگ شد.

پس از آن، جستار حمايت از جانوران در ساير اديان جهان نيز بعداً جايگاه ويژه‌اي يافت، از يهوديت ومسيحيت وكنفوسيوسي وهندو گرفته تا سنن ومي، شينتو، تائو، بودا و سرانجام اسلام. بلندترين سوره قرآن كريم كه بقره باشد به نام يك جانور ناميده شده است.

 

بهمنگان تنها يكي از اعياد و جشن‌هاي ملي است كه با گذشت زمان از شكوه ويژه اين روز و برگزاري ان در سطح ملي كاسته شده است. دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت از تلاش اهريمناني ياد مي‌كند كه طي سده‌ها در كنار گذاشتن جشن‌هاي ملي ايران همچون نوروز، مهرگان و سده کوشیده‌اند و با شكست روبه رو شده است.

گرچه بسياري از آئين‌هاي ديگر همچون بهمنگان تا اندازه زيادي به دست فراموشي سپرده شد. اما با توجه به پيشينه تاريخي اين روز انجمن حمايت از حيوانات ايران ، روز 26 دي‌ماه رابه عنوان روز حمايت از حيوانات اعلام كرد و از سال 79 چندین بار پيشنهاد ثبت اين روز به عنوان روز حمايت از حيوانات در تقويم رسمي كشور را به شوراي فرهنگ عمومي ارائه داد، اما هربار به آن ترتيب اثر داده نشده است.

با اين حال حاميان جانوران دراين روز خود گردهم جمع مي‌شوند و برنامه‌هاي ویژه‌اي رادر جهت حمايت از حقوق جانوران به اجرا مي‌گذارند.

 

جشن بهمنگان:

جشن بهمنگان در روز دوم بهمن ماه به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار مي‌گرديد. هم‌اکنون به دليل تغييراتي كه در گاهشماري‌ها به وجود آمده است، برخی مانند زرتشتیان روز دوم بهمن ماه كه بهمنگان بوده است را به 26 دي‌ماه تغيير داده و در تقويم‌ ثبت کرده‌اند. گرچه اخترباستان‌شناسانی مانند دکتر رضا مرادی غیاث‌آبادی بر این باورند که نباید در تقویم دست‌کاری کرد، بنابر این هنوز هم بایستی جشن بهمنگان در همان روز باستانی خود یعنی 2 بهمن برگزار گردد.

 در ترجمه خرده اوستا چنين امده است:

در جشن بهمنگان، ايرانيان به مناسبت اين‌كه امشاسپند بهمن در جهان مادي نگهبان چارپايان سودمند است از خوردن گوشت پرهيز مي‌كنند. ايرانيان باستان اين روز رابه احترام آن جشن مي‌گرفتند و شادي مي‌كردند و خود را براي پيروي از صفات پسنديده آن كه راهنماي پيشرفت وسعادت است، آماده مي‌ساختند. (جشن‌هاي باستان ايران / علي خوروش ديلماني). درباره اين جشن علي بن توسي (اسدي طوسي) شاعر قرن 5 هجري در كتاب واژه‌نامه لغت فرس زير واژه بهمنجه مي‌نويسد:

بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مي‌گذشت، بهمنجه مي‌كردند و اين عيدي بود كه در آن روز طعام مي‌پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر كاسه‌ها مي‌افشاندند.

فرخي مي‌گويد: فرخش باد وخداوندش فرخنده كناد /  عيدفرخنده و بهمنجه و بهمن‌ماه

انوري نيز مي‌گويد: بعد ما كز سرعيش همه روز افكندي / سخن رفتن و نارفتن ما در افواه / اندر آمد از در حجره من صبحدمي /  روز بهمنجه يعني دوم بهمن ماه.

ابوريحان بيروني در آثارالباقيه در مورد جشن بهمنجه چنين مي‌نويسد: روز دوم آن روز بهمن عيد است كه براي توافق دو نام آن را بهمنجه ناميده‌اند، بهمن نام فرشته موكل بر بهايم است كه با آنها براي عمارت زمين و رفع حوايج نيازمند است و مردم فارس در ديگ‌هايي از جميع دانه‌هاي ماكول با گوشت غذايي مي‌پزند و آن را با شير خالص مي‌خوردند و مي‌گويند كه حافظه را اين غذازياد مي‌كند و اين روز را در چيدن گياهان و كنار رودخانه‌ها و جوي‌ها و روغن گرفتن و تهيه بخور و سوزاندني‌ها خاصيتي مخصوص است و براين گمانند كه جاماسب وزير گشتاسب اين كارها را در اين روز انجام مي‌داد و سود اين اشياء در اين روز بيشتر از ديگر روزهاست.

ابوريحان در كتاب التفهيم خود آورده است: بهمن نام گياهي است كه اكنون در اطراف خوزستان و دشت ميشان مي‌رويد. ايرانيان در روز جشن اين گياه را با شير مخلوط مي‌كردند و مي‌خورده‌اند . (اصل ونسب ودين‌هاي ايرانيان باستان / عبدالعظيم رضايي / ص 499 ).

چنانكه از عبارت ابوريحان و اسدي توسي برمي‌آيد، بهمن نيز نام گياهي است كه به‌ویژه در جشن بهمنجه خورده مي‌شده كه به رنگ سفيد يا سرخ وبه شكل زردك بود. (يشت‌ها  جلد اول / ابراهيم پورداوود / ص/ 90 )

امروز نيز بين مردم ما در زمستان به خصوص ماه بهمن خوردن برف وشيره مرسوم است ومعنقدند كه خاصيت دارويي دارد.

بهمن نخستین و برترين امشاسپند است  وصورت اصلي اين كلمه وهومن است كه مركب از دو واژه است. به معني نيك  و به معني وجدان و مصدر انديشه و به عبارت ديگر وجدان نيك و خرد كامل وآن دو لفظ مصطلح اخير هم مركب از دو كلمه است:

وهو: نيك، من: ضمير و وجدان.

از روایت‌های اوستا چنان فهمیده مي‌شود كه تندرستی و خوشبختی و نيكي همه ضماير و دل‌ها به اين امشاسپند مربوط است؛ ستودن و ستایش اين امشاسپند عبارت از استقبال نيك‌ضميري و دارای وجدان نيك شدن؛ وهومن امشاسپند از هركس نا خشنود باشد در دنيا سعادت و در آخرت بهشت و درجات عالي نصيب آن شخص نخواهد شد.

 غرض از تحصيل خوشنودی آن امشاسپند، تهذيب وجدان و پاکی ضمير است كه انسان را از هرگونه خواری و نكبت و مرتبه نشيب رهانيده و به درجه‌های بالا رهبري نموده و رستگاري خواهد بخشود.

او كردار مردمان را در واپسين داوري در روز رستاخیز (قیامت) مي‌سنجد، بهشت خانه اوست. زرتشت از طريق اوست كه به نزد اهورامزدا بار مي‌يابد.

 بهمنگان بر همه ايرانيان بویژه مردان ايستاده و پدران پرتلاش فرخنده باد.

————————————————————

از وهومن تا وهومن…        

پریا ماوندی  

۲۵ دی ۱۳۸۷

من روانم را در پرتو وهومن به بالاترین سرای جای خواهم داد و با آگاهی از پاداش کرداری که مزدا اهورا مقرر فرموده، تا زمانی که اراده و توانایی دارم به مردم می­آموزم که برای اشا کوشش کنند.

(گاتا، هات 28 بند 4)

 

اهورامزدای رایومند و فرهمند را، امشاسپندان را، وهومن را، صلح پیروزمند را که از بالا پشتیبان همه­ی آفریدگان است، دانش فطری مزدا آفریده را، دانش اکتسابی مزدا آفریده را… می­ستاییم.

(یشت­ها، هفتن یشت کوچک)

 

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجَنه

ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه

اورمزدِ بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد

فرخت باد اورمزدِ بهمن و بهمنجنه

(منوچهری)

 

به خشنودی مینوی وهمن و ماه و گوش و رام…

(خرده­اوستا، برساد)

 

وهمن، منش وه و خوب، یکی از فروزگان شکوهمند پاکان جاودان، امشاسپندان پیروزگر، فروزه­ای که در سنت سینه به سینه گشته، بر فراز دیگر امشاسپندان، به راستی چه خوش می­درخشد.

 

این فروزه در هستی مینوی نمود اندیشه­ی نیک و دانایی خداوند می­باشد و در سروده­ی اشوزرتشت، اهورامزدا، پدر منش پاک است:

ای خداوند جان و خرد! زمانی که در اندیشه­ی خود تو را نخستین و پسین هستی شناختم، آنگاه با دیده­ی دل دریافتم که تویی پدر منش پاک، که تویی آفریننده­ی اشا و داور کردار جهانیان.

(گاتا، هات 31 بند 8)

 

وهمن امشاسپند، آدمی را از این عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک سازد:

 

ای هستی­بخش بزرگ دانا! هر آینه با اندیشه­ی پاک به تو نزدیک خواهم شد؛ پروردگارا! پاداشی که تنها در پرتو اشا (راستی) به دست می­آید و دینداران را خوشبخت می­سازد، در هر دو جهان مادی و مینوی به من ببخش.

(گاتا، هات 28 بند 2)

 

این فروزه در هستی زمینی نگاهبان و نگهدار جانوران و ستوران است.

 

خروس که از مرغکان سپنته به شمار می­آید و در سپیده­دم با بانگ خویش دیو تاریکی را رانده و مردم را به برخاستن و تلاش و کوشش می­خواند، ویژه­ی بهمن است. همچنین سپیدی، رنگ نسبت داده شده به این فروزه می­باشد -چنان که سدره، در اوستا وهومنووستر نام دارد- و در میان گل­ها یاسمن سفید یادآور وهومن است.

 

و اما جشن وهمنگان که جشن پاسداشت این فروزه و به یاد آوردن و به کاربستن آن در لحظه لحظه­ی زندگی می­باشد. از این جشن با نام­های بهمنگان و بهمنجنه نگاشته­اند؛ چنان که بسیاری از آداب و رسوم انجام شده در این جشن را، منسوب به جاماسب وزیر خردمند شاه گشتاسب می­دانند و گویند در این روز نوعی آش به نام آش بهمنگان آماده می­کردند و از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید در هر خوراکی بهره می­بردند؛ این گیاهانِ ریشه­ای که شبیه زردک می­باشند، خواص دارویی بسیار داشته و برای تقویت حافظه بسیار مفید بوده­اند.

 

گرچه امروزه این سنت­ها دیگر رایج نیستند باری بهمنگان در میان زرتشتیان امروز نیز با سنتی نوین به گرامیداشت پدران، در هر گوشه­ی ایران جشن گرفته می­شود تا هر باره و هر باره با دیدی نوین­تر و با آموزش­های گاتایی به این فروزه بنگریم و به آن بیندیشیم و آن گونه که اشوزرتشت سروده از وهومن (نمود دانش و اندیشه­ی نیک) به وهومن ره بجوییم:

 

ای اشا کی تو را خواهم دید؟ و ای وهومن چه زمان با کسب دانش تو را خواهم شناخت؟ …

(گاتا، قسمتی از هات 28 بند 5)

 

وهومنی که در هات 29 در صورتی نمادین، همان دانشی است که اهورامزدا از آن برای معرفی یک سودرسان و نجات­دهنده یاری می­خواهد و پس از این یاری است که اهورامزدا، خود، اشوزرتشت را همان سوشیانت می­خواند، کسی که شیوایی بیان دارد و خواستار آشکارسازی اشا با سرودهای ستایش است؛ و این تصویر انگیزش اندیشه در پس این سرودهای ستایش به زیبایی اندیشه برمی­انگیزد و خرد برمی­تابد. پس با یاری از سرودهای گاتا به وهومن بیندیشیم، به هستیمان بیندیشیم و به اهورامزدا راه پوییم و همازورانه وهمنگان را به جشن بنشینیم.

 

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد

عید فرخنده و بهمنجنه و بهمنگان

(فرخی)

 

کتابنامه:

1-   گاتا، سرودهای اندیشه­برانگیز اشوزرتشت، گردآورنده کانون دانشجویان زرتشتی، ویراست نخست، تهران، 1386

2-   ابراهیم پورداوود: ادبیات مزدیسنا- یشت­ها، از سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی- بمبئی و ایران لیگ از نفقه­ی پشوتن مارکار

3-   هاشم رضی: گاه­شماری جشن­های ایران باستان، چاپ نخست، انتشارات بهجت، تهران، 1380

 

———————————————–

بهمنگان جشن نیك اندیشی        

مهربان پولادی  

۲۵ دی ۱۳۸۷

با اینکه در زمستان بزرگ با سرما در ستیزیم باز هم میراث گرانبهای نیاکانمان همچون پوششی جان و دلمان را گرم می کند وبه ما  مژده ی فرا رسیدن جشن نیک اندیشی و خرد پاک را می دهد. دومین روز هر ماه وهمن یا بهمن نام دارد و چون با نام ماه یکی می گردد آنرا جشن بهمنگان می خوانیم جشنی در ستایش خرد و منش نیک اولین فروزه اهورامزدا یا همان وهمن امشاسپند .در این روز آداب و آیین ویژه یی معمول بود که منظور اصلی آنها پیوند و یگانگی و همازوری مردم و ایجاد جشن و سرور بود.

 

و اما  در تناسب برگزاری  روز پدر در این روز روانشاد موبد رستم شهزادی  یادآور شده اند : ….در مرد وهومن به معنی خرد وعقل و در زن سپنتاآرمیتی به معنی عشق و عاطفه می باشد و اهورامزدا روح مهربانی و احساسات را در وجود زن بیشتر از مرد قرار داده و مرد در خارج از خانه برای تامین  و گذران زندگی باید با  خرد و اندیشه  راه  کسب درآمد بیشتر  و سرپرستی و مسئولیت خانواده را بدوش بکشد  و چون  وهمن به چم منش و اندیشه نیک است این روز  به مردان و پدران  نیک منش پیشکش می شود پدران و مردانی که همواره در تخصیص روزها و بزرگداشت ها نادیده گرفته شده اند اینک همه تلاش ها و راست کرداری هایشان را پاس می داریم  و آرمان داریم  که با پیروی از اندیشه های نیک اشوزرتشت بزرگ مرد تاریخ ، انسان و پدری نمونه برای جامعه خویش باشند.

 

بهمنگان بر همه ی همکیشان به ویژه مردان نیک اندیش و پدران پرتلاش خجسته باد

 

—————————————–

 

بهمن گان، برف اندیشه بر زمین مهربان   

موبد دكتر مهراب وحیدی  

۲۶ دی ۱۳۸۷

موبد دكتر مهراب وحیدی به راستی که انسان موجود شگفتی است . او که چون دیگر جانوران جسم دارد و جان ، زیبا خداداده ای دارد با نام خرد که به شوند آن از دیگر آفریده های این جهان برتری یافته است و بدین داشته تلاشگر در راهیابی به ریزه کاریهای دنیا و رهپیما به اندرون هرچیز و دلداده به دلارام هستی بخش .

 

و در این راه گاه بدون در نظر گرفتن زیبا داده دیگرش که همان وجدان و دین خویش است ، به راهی دگر رود که میوه ای جز اندوه و پشیمانی به بر نخواهد نشست. از این رو است که بر پیروان دین مزدیسنی سفارش گردیده  تا با تراز اندیشه و وجدان و بدور از یکسو نگری و پیش داوری در راه شناخت مزدا گام بردارند. و چه شایسته نیاکانمان این پند را دریافته و به کار بسته اند بگونه ای که در گاهشماری نیز دو ماه آخر سال را در پی ماه آفریننده دادار، بهمن و اسفند نام گذاشته اند تا بدانیم که نماد نیک اندیشی سفیدی است که چون لکی بر آن وارد شود، نمایان می گردد و نماد وجدان بیدار ، مهر و فروتنی که چون زمین همه را به یک دید می نگرد. و بدینسان به انسان هوشمند گقته اند که تا بارش برف در میانه زمستان نباشد ، زمین مهربان را برای شکوفایی اندوخته ای نبوده و خشکسالی در پی آن خواهد بود. و بدون نیک اندیشی و خردورزی ، انسان را توان فروتنی نبوده و توشه ای بهر رهنمای روان برای رسیدن به بهترین راستی نخواهد داشت.

———————————————————————-

 

جشن بهمنگان، جشن پدران و مردان آزاده، نیک‌اندیش و درست كردار

 

گروه اندیشه :

یاس سپید نماد بهمن امشاسپند و جشن بهمنگانفرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه

جشن بهمنگان برابر است با: روز دوم از ماه باستانی(زرتشتی) بهمن که «بهمن» روز نام دارد (برابر با 26دی ماه) و ویژه امشاسپند بهمن است.

برابر نوشته‌هاى اوستا، اهورامزدا داراى فروزه هاى نیك بی‌شمار است كه از میان آن‌ها شش ویژگی برگزیده‌ترند كه به هر‌ یك از این‌ها امشاسپند مى‌گویند. بهمن نخستین و برترین امشاسپند است. بهمن به معنی اندیشه‌ی‌نیك است.ایرانیان باستان و زرتشتیان کنونی، به مناسبت این که امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چهارپایان سودمند است، در روزبهمن از گوشت خوردن پرهیز می کنند.

ابوریحان بیرونى در آثارالباقیه درباره‌ی جشن بهمنجه چنین مى‌نویسد: «روز دوم آن، روز بهمن، عید است كه براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند؛ بهمن نام فرشته موكل بر بهایم است كه بشر به آنها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است.»

امشاسپند «بهمن» فرشته پاسدار «حیوانات» و نگهدارنده «سلامت اندیشه» در آدمى است.

همچنین جشن بهمنگان جشن پدران و مردان آزاده، نیک‌اندیش و درست كردار است.

بسیارى از دانشمندان و پژوهشگران؛ دین زرتشت را نخستین دینى مى‌دانند كه به پاسداری از محیط زیست توجه كرده است. باور و کردار ایرانیان در پاك نگهداشتن آب، خاك و آتش همواره زبانزد یونانیان و دیگر مردم جهان بوده است.

ایرانیان باستان همه ساله به مناسبت جشن «بهمنگان» یا «بهمنجه»، بیش از هر جشن و آیین دیگرى به رعایت حقوق حیوانات و پرهیز از خوردن گوشت آن‌ها، توجه می‌کردند. اگرچه برخى از آیین‌های این جشن زیبا، از یاد رفته و به ما نرسیده، ولى خوشبختانه بخش بسیاری از آن به وسیله نوشته‌های تاریخ‌نگاران و نویسندگانی همچون ابوریحان بیرونى، اسدى توسى، فرخى، منوچهرى و… در گذر زمان از یاد نرفته است. چنان كه از این آثار برمى‌آید، این جشن تا پیش از حتازش مغول در ایران به‌گونه‌ای فراگیر انجام می‌شده و آیین‌ها و تشریفات آن میان مردم گسترش داشته و حتا پس از آن روزگار نیز به گونه‌ای پراكنده برگزار مى‌شده است.

رعایت حقوق جانوران تا سده‌ها چنان در میان ایرانی‌ها و در اثر آموزش ایرانیان در میان مردم سرزمین‌های دور و نزدیک ریشه دوانده بود كه جزیى جدانشدنى از فرهنگ مردم به شمار مى‌آمد و همه مردم در آیین‌های گوناگون پایبندى خود را به این فرهنگ شکوهمند نشان مى‌دادند و در نهادینه شدن آن كوشا بودند. به هر بهانه و به هر مناسبتی، در هر جشن و آیینى دلبستگی خود را به این باورها بروز مى دادند.

در این روز كه برپایه‌ی تقویم رسمى امروزى برابر با ۲۶ دى ماه است، ایرانیان در آیین این جشن، از آش و خوراك‌هاى گیاهى همچون نان و پنیر و سبزى، شیر و شربت‌هاى گیاهى بهره می‌بردند و در خانه‌ی بزرگان و بسیارى از خانواده‌ها دیگ آشى آماده و مهمانى برپا بوده است.

بهمن نماد سپیدی و پاکی است. مردم با پوشیدن لباس سفید در این روز، بیزارى خود را از هرگونه ناپاكى و پلیدى، خونریزى و كشتار و آزار حیوانات نشان داده و با دسته‌هاى گل سفید به دیدار یكدیگر مى‌رفتند.

نشان ویژه این روز «خروس» بود، چرا که باور داشتند از میان حیوانات خروس است كه همانند سروش با بانگ هشدار دهنده و بیداركننده خود نویدبخش روزى روشن با اندیشه‌اى روشن، نیک و پاک است.

جشن بهمنگان جشن بزرگی است. در كتاب اوستا آمده است:

«مى‌ستاییم… روان‌هاى چهارپایان را كه مایه زندگى ما هستند كه ما براى آن‌هاییم و آن‌ها براى مایند. روان‌هاى جانوران سودمند دشتى را مى ستاییم(هات ۳۹) آب‌هاى روان و مرغ پران را مى‌ستاییم … (هات ۴۹) همه جانوران آبى و زمینى و پرنده و رونده و چرنده را مى‌ستاییم. خواستار ستایش روان جانوران آبزى، جانوران زمینى، پرندگان، جانوران دشتى و چرندگان را …».

تاریخ پشتیبانی از حیوانات در ایران به بیش از دوهزار سال پیش از میلاد مسیح مى‌رسد و در دادنامه‌های آن زمان آمده است كسانى كه حیوانات را نگهدارى كرده و از آن‌ها كار سخت مى‌كشند، باید سزای رفتار خود را ببینند. در اوستا نشانه‌هاى بسیاری درباره آفرینش جانوران آمده است. در كتاب تاریخ پزشكى ایران باستان، از گفته‌ی اوستا آمده: «بر باورمندان آیین پاکی و راستی شایسته است كه به هر موجود باردارى خواه دوپا و خواه چهارپا به یك چشم بنگرند.»

—————————————————————————–

بهـمن ماه

دوم بهمن/ بهمن روز
جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن» (در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیک» و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می‌شده است که نام «دانگو/ دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.

پنجم بهمن/ سپندارمذ روز
پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».

دهم بهمن/ آبان روز
شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید)و صدمین روز پس از اول آبان. متون کهن جشن سده را در آبان‌روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند که برابر با دهم بهمن‌ماه می‌شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام‌های مختلفی شناخته می‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراک «جشن چوپانان»، در خمین «کُـردِه»، در دلیجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز کوشش می‌کنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب‌ها می‌دانند که سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «کوسه‌ناقالدی» که دو نفر در کوچه‌ها به نوازندگی و سرودخوانی می‌پردازند. یکی از این دو نفر نقش «کوسه» و دیگری نقش «تَـکِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده می‌گیرد. «کوسه» با پوشیدن جامه‌های خنده‌آور، دست و صورت خود را سیاه کرده و «تکه» پوست بزی با دو شاخ بر سر کشیده و دست و صورت خود را سپید می‌کند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ کوسه به نمایش می‌پردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تکم» برگزار می‌شود. این نمایش شباهت فراوانی با «کوسه‌سواری» (← یکم اسفند) و نیز «حاجی‌فیروز» نوروزی دارد و بی‌تردید با آیین‌های «باران‌خواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگ‌شاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخل‌و‌تصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیین‌هایی نمادین برای کاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.

پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز
جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شده که دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشن‌های میانه زمستان، بازمانده‌ای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو در تقویم‌های شمال‌‌غربی هندوکش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویم‌های محلی لرستان، بختیاری و کردستان (بنام «وهار کردی»). همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمان برگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» کردستان.

بیست و دوم بهمن/ باد روز
جشنی بنام «بادروزی» یا «کژین» در گرامیداشت «بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام که از بزرگترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار می‌رفته است. کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد کرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمان‌هایی از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد می‌سپرده‌اند.

بیست و پنجم بهمن/ ارد روز
برابر ۱۳ یا۱۴ فوریه و جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز».

سی‌ام بهمن/ انارام روز
جشن آبریزگان دیگری که با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و در گیلان.

امردادگان

جشن امردادگان

جشن های ماهانه

امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاه‌شمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشن‌های ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ هم‌نام‌شدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامی‌داشت ِ منش و کُنش و خویش‌کاری‌ی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بی‌مرگی/ جاودانگی) یکی از فروزه‌های ِ شش‌گانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمان‌روا بر فرارَوَند ِ هستی (نام‌بُردار و شناخته به اهوره‌مَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان ِ از هزاره‌های ِ گم‌شده و دور، این جشن ِ فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشته‌اند.

اَمِرِتات ، امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و  گرامی داشته‌اند. 

در یادگارهای ِ کهن ایرانی، از این روز و جشن ِ ویژهٔ ِ آن، سخن ِ بسیار گفته‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ی ِ بُندَهِش، می‌خوانیم:

امُرداد ِ بی‌مرگ، سَروَر ِ گیاهان ِ بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهٔ ِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهٔ ِ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند. به فِرَشکرد ِ [/ نوگردانی‌ی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاری‌ی ِ سوشیانت، رهاننده‌ای از تبار ِ زرتشت]، نیز “انوش” [/ خوراک ِ بی‌مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد… (گزارش ِ دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ِ ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷)

با روی‌کرد به خویش‌کاری‌ی ِ امرداد در جهان ِ اَستومَند (/ جهان ِ مادّی) که نگاهبانی از گیاهان ِ روی ِ زمین و سرسبز و باروَرنگاه‌داشتن ِ آنهاست، و نماد ِ جاودانگی و بیمرگی و جوانی‌ی ی همیشگی‌ به شمارمی‌آید، مسعود سعد ِ سلمان، چکامه‌پرداز ِ سدهٔ پنجم ِ هجری، می‌گوید:

روز ِ مُرداد [/ امُرداد] مُژده داد بدان
که جهان شد به طبع، باز جوان.

و همچنین می گوید :

مرداد مه است سخت خرم
مَی نوش پیاپی و دمادم

هریک از فروزه‌های دوازده‌گانه که جشن‌های هم‌نامی‌ی ِ روز و ماه برای ِ گرامی‌داشت ِ آنها برگزارمی‌شود، گل ِ ویژه‌ای دارد. گل ِ ویژهٔ ِ امُرداد، زنبق (/ چمبک) است.

در برگ ۲۵۰ برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی چنین آمده است که :

«… مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزهٔ پیش آمدن دو نام با هم، جشن می گرفتند. معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. امرداد فرشته ای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماری‌ها می باشد، کارگزاری یافته است…»

خیام در نوروز نامه می نویسد:

“مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بداد از بَرها ومیوهای پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. “

خیام به اشتباه به جای نام اَمرداد از واژه مرداد استفاده کرده است. این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می‌کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات‌ها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.

و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گوید ابا هر تنی

نباید به بیداد کردن تباه
به بیهوده بر کندن از جایگاه

کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

————————————————————

امردادگان، گشایش حساب جاودانگی     

دكتر مهراب وحیدی  

۰۳ امرداد ۱۳۸۷

بار دگر روز امرداد از ماه امرداد فرا می رسد و جشنی دیگر از جشنهای ماهانه. روزی كه مردمان با امید به جاودانگی و بی مرگی در گرمای شدید تابستان فلات ایران بار میوه های گیاهان سبز را برداشت می كندد تا بیاد بیاورند كه رمز جاودانگی را باید در زندگی گیاه دانست كه از دانه آغاز و به دانه پایان می یاید و در این فاصله هردم بر رشد و پویایی خویش می افزاید  تا به مرحله بار دادن و ثمردهی برسد و این چرخه تا زمانی كه زمین برقرار است و شوندی برای تخریب آن توسط انسان ناآگاه وجود ندارد ادامه داشته و چنانچه وقفهای ایجاد شود و عدم حركت و تكرار چرخه واقع گردد،‌ مرگ گیاه آمده است.

 

آری امردادگان آید و یاد آور می شود كه 127 روز از آغاز سال گذشته است. مدتی را كه از اورمزد و فروردین ماه آغاز نموده و به امرداد و امرداد ماه رسیده ایم. بیایید از خود بپرسیم و حساب كنیم كه در این فاصله چگونه رشد و كرده و پویا شده ایم؟ چگونه این مدت را با اندیشه نیك آغاز كرده و به راستی و حقیقت رسیده ایم؟ و چگونه با آگاهی خویش به توانایی دست یافته و با مهر و فروتنی بدست آمده از آن همیار دیگران بوده ایم؟ و چگونه با دانش اندوزی به بالندگی و رسایی رسیده ایم؟ و اكنون كه در زمان بار دادن است، چه ثمره و نتیجه ای داریم كه بتوانیم چرخه جاودانگی خویش را به حركت درآوریم؟

 

بیایید روز امرداد هر ماه را روزی برای حساب كردن آنچه بدست آورده ایم و به آنچه كه قرار است دست یابیم و بار و میوه آن در نظر گیریم و هر ماه چرخه را به سوی تكامل بالاتر به حركت در آوریم و این چنین حساب پس اندازی داشته باشیم كه سرمایه آن تلاش و كوشش و زمان و گاه ما، سود آن جاودانگی و برقراری نام نیك ما و جایزه آن رسیدن به مقام سپنته مینویی و وصل اهورایی باشد.

——————————————————————–

مـرداد ماه

نام این ماه در اصل «اَمِـرِتات» و بعدها «اَمُـرداد»، اما بیش از هزار سال است که در ادبیات فارسی (و از جمله در شاهنامه فردوسی) بگونه «مُـرداد» بکار رفته و شناخته شده است و کاربرد آن به همین گونه اشتباه نمی‌باشد. اصرار در نگارش آن به گونه «اَمرداد» لازم بنظر نمی‌رسد؛ چرا که در اینصورت می‌بایست در نگارش بسیاری دیگر از نام‌های متداول در زبان فارسی مانند بهمن و اسفند نیز تجدیدنظر کرد و این شیوه موجب گسستگی تاریخی زبان فارسی می‌شود.

دوم مرداد/ بهمن روز
نخستین روز از فـروردیـن‌ماه («فـردینه‌ماه») و آغاز سال نو در تقویم طبری.

هفتم مرداد/ مرداد روز
جشن «مردادگان» جشنی در ستایش و گرامیداشت «مُرداد» (در اوستایی «اَمِـرِتات»، در پهلوی «اَمُـرداد») به معنای بی‌مرگی و جاودانگی و بعدها نام یکی از اَمْشاسْپَندان. همچنین مرداد در باورهای ایرانی نگاهبان گیاهان و رستنی‌ها بشمار می‌رود.

دهم مرداد/ آبان روز
جشن «چلّه تابستان» که امروزه از جمله در روستاهای جنوب خراسان برگزار می‌شود.

پانزدهم مرداد/ دی به مهر روز
جشن میانه فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «میدیوشِـم» در اوستایی «مَـئیذیوئی‌شِـمَـه» به معنای «میانه تابستان».

هفدهم مرداد/ سروش روز
نخستین روز از «نوروزماه» گیلانی و آغاز سال نو در تقویم دَیلمی.

هجدهم مرداد/ رشن روز
جشن «مـی خواره» جشن آشامیدنِ نوشیدنی‌های گوناگون در سُـغد باستان. در تقویم سغدی برابر است با هجدهمین روز ماه پنجم یا («اشناخندا/ اشتاخندا»).

اسپندگان – اسفندگان

جشن اسپندگان

اسپندگان یا سپندارمذگان

 

همچنین ببینید :

پیشنهادی برای جایگزینی ولنتاین به اسفندگان

جشن زنان ، روز مادر

اسفندگان، بزرگداشت مادران

جشن های ماهانه


ایرانی ، آیین ایرانی را جشن بگیر

با سپاس از همۀ گرامیانی که بخش هایی از نوشتار / سخنان آنان را در این نوشتار / سخنان به وام گرفته ام

ملت ایران ، از میان ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوان داشته است . آنها برای هر رخداد تازه و گونه گونی ، جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگارمی گذراندند . این جشنها نشان دهنده ی فرهنگ ، روش زندگی ، رفتار و خوی ، فلسفۀ زندگی و رویهمرفته ، جهان بینیِ ایرانیان باستان است .

 


گفته شده است : برای اینکه ملتی توانایی درست اندیشیدن را نداشته باشد ، باید شناسۀ (هویت) فرهنگی و تاریخی را از او گرفت . فرهنگ بالاترین کنشگر و انگیزه در زندگی ،رشد ، بالندگی و یا نابودی ملت ها است .شناسۀ هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است . آنهایی که ، در تاریخ از جایگاه والایی برخوردارند ، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه ی کارسازتری خود ، فرهنگ و افسانه(استوره)های باستانیِ خود را ، بشناسند و زندگیِ خود را تا بلندای یک افسانه بالا برند . استوره ها، تنها افسانه نیستند بلکه نمادی از انسان آرمانی و ارزش های اخلاقی یک گروه مردمی هستند.

یکی از این استوره ها و نمادها، (سپنتا) آرمیتی یا آرامتی می باشد که هم یکی از زنخدایان فرهنگ باستانی ایرانی است و هم یکی از امشاسپندان یا فروزه های مزدایی در فرهنگ زرتشتی. در هر دو حالت، آرمیتی ایزدبانو بوده و ویژگی زنانه- مادرانه داشته است. آن در فرهنگ باستانی، نماد زمین و زایندگی و افزایندگی بوده و در فرزان زرتشت آرامش افزاینده و مهر و فروتنی و عشق، که البته همۀ اینها نیز بیشتر در زن نمایان است تا مرد. به هر روی این ایزدبانو و ویژگی های او برای ایرانی همواره نشانگر و آرمان او از زن و زندگی بر روی زمین بوده است. زمینی که او را مهربانانه، مادرانه، عاشقانه در بر گرفته، از هر چه دارد بدون چشمداشت به او می دهد و سفره و دامن خود بر همه می گستراند. بگذریم که این فرزند ناخلف زمین چگونه پاسخ مادر را با نابودی او می خواهد بدهد که نمی داند نابودی او نابودی خود است.

نامواژۀ سپنتا آرمیتی که شکل اوستایی آن است با گذشت زمان به سِپنَدارمَت در پهلوی و سِپنَدارمَز، و پستر اِسپَند و اسفند در فارسی دگرگون شد. روز پنجم از هر ماه ایرانی نیز به این نام بوده است که در گاهنماهای زرتشتی بازمانده است. پس بنا بر روش ایرانیِ جشن گرفتنِ برابری نام روز و ماه، روز اسپند از ماه اسپند جشن اسپندگان یا سپندارمزگان نامیده می شود.


در گذشته چگونه جشن می گرفته اند

از آنچه در تاریخ نشان مانده درمی یابیم که پدران و مادرانمان این روز و یا روزها را که برخی ۵ روز و برخی هم تمامی ماه اسفند دانسته اند، به این مناسبت گرامی داشته و آیین هایی را نیز اجرا می کرده اند.

بنیاد این جشن بر گرامیداشت زنان نیک و پارسا بوده است. گویند که در این روزها مردان کارهای روزمرۀ زنان را به دوش گرفته و با این شیوه کارکرد آنان را تجربه می کرده اند و همزمان به آنان پیشکش هایی می داده اند که از این رو به آن جشن مزدگیران نیز می گفته اند.

همچنین گفته شده که بویژه در این روزها زنان می توانسته اند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را برگزینند که از این دیدگاه به آن جشن مردگیران نیز گفته اند. که البته این گفته جای سخن دارد زیرا که هر چند هم که جامعه ایرانی از آموزش های بنیادین زرتشت شاید که دور شده بوده است اما در فرهنگ ایران زنان همواره جایگاه خود را داشته اند و بویژه در مورد گزینش همسر که ما از زمان و زبان خود اشو زرتشت داریم که به جوانترین دخترش پورچیستا می گوید که برود و همسر خویش را با خرد خویش برگزیند.


ببینیم که فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به مقام زن می نگرد:

در مورد بانوان و مقام و ارزش آنان در فرهنگ بنیادین ایرانی بسیار گفته و نوشته شده است که ما هم در این پیوند چند نکته را یادآور می شویم.

در برخی از فرهنگ های دیگر در جهان که بسیاری از مردم را نیز امروزه در بر می گیرد، نامواژه هایی که برای ندا دادن به زن و نام بردن از او بکار برده می شود گویای نگرش آن فرهنگ به اوست. یکی زن را woman و women (در پیوند با مرد) می گوید دیگری نسا ء و ضعیفه دارد. در یکی مرد و زن را با heوshe گفتن از هم جدا می کند و در دیگری با هذا و هذه. اما فرهنگ بنیادین ایرانی چون زن را همانند مردان دارای تخمه وفره ایزدی میداند و زاینده می شناسد ، او را « زن »یعنی زاینده می نامد و چون به یگانگی هستی باور دارد ، به زن و مرد هر دو « او» می گوید.

پسر را پشت سر خانواده میداند و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده ها . زن یا شوی خود را همسر می نامد زیرا با او خود را هم اندازه و همسنگ میداند و زن را کدبانو ( همه کاره و مدیر خانه ) میداند و از همه بالاتر براساس باور اوستایی ، زن «نمو پئیتی» یعنی نور خانه شناخته می شود.


زنان در ایران کهن :

زنان در ایران کهن نقش بسیار مهمی در پهنۀ زندگی خانوادگی و اجتماعی بازی می نموده اند. دانشمندان، زنان ایران را جزو نخستین بنیادگران دانش کشاورزی می شناسند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند. زن همواره پا به پا و دوش بدوش مردان در کشتزارها کار می کرده و در ساختِ دست ابزارهای گوناگون نیز به اقتصاد خانواده یاری رسان بوده است. آنان به جایگاه داوری و سرداری و پادشاهی نیز می رسیدند . زنان در پاسداری از همه ارزش های دینی و فرهنگی و نگهداری از خانواده ، نقش بسیار مهمی داشته و با یاری و رایزنی همسران خویش به فرزندان ، دانش و فرهنگ، کشاورزی و ابزارسازی و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می آموختند بگونه ای که همواره بیگانگان وحتی دشمنان نیز ، ایرانیان را دارای روحیه ورزشکاری و اخلاق پهلوانی و پاسدار راستگویی وفرهنگ انسانی می شناختند و          می شناسانده اند.

خوب، همۀ اینها را گفتیم اما این را هم نباید از یاد نبریم که «دو سد گفته چو نیم کردار نیست».

فراپرس یا مسئله زن و مرد و چگونگی نگاه هر باور و فرهنگ به آنها و نتایج عملی که از کنش بر مبنای این باورها گرفته می شود هم امروز نیز به همان اندازۀ چند سد و هزار سال پیش زنده است و حتا در جوامع پیشرفته تر از دید اجتماعی- انسانی نیز هنوز بر سر ناهمسانی حقوق زن و مرد گفتگوهاست، هر چند که تفاوت بسیاری است بین مردمی که مشکل خود را با باورهای دینی مردسالارانه بگونه ای حل کرده و یا آنها را کمرنگ کرده و از تصمیم گیری در مسائل اجتماعی به گوشه ای رانده اند و آنهایی که در زیر بار و فشار مردسالاری خشن، یا تسلیم می شوند و به سرنوشت خود خشنودند و یا تسلیم نمی شوند اما نمی توانند راهی به بیرون بیابند و در نتیجه به بیماریهای روانی گرفتار می شوند و یا آنکه در بهترین حالتش با نگاه داشتن خود در حالت مبارزۀ مثبت، از این دور منفی انرژی مثبت می گیرند و بر تلاش خود برای رسیدن به حقوق برابر می افزایند.

ما نیز اگر به راستی به آنچه از فرهنگمان می گوییم باور داریم دیگر نباید برای به کردار رساندن آن نیازی به اندیشه داشته باشیم. این باور، باید که از درون مان، از خرد وهومنی مان و یا منش مان برخیزد تا آنکه خودبخود به کردار درآید. پس هر کس به خود و پیرامون خود بنگرد که زندگی اش چگونه است و در اندیشه و منشش چه می گذرد و اگر خود را ایرانی و باورمند به فرهنگ بنیادین آن می داند، پس با دریافت درست آن و درست گردانیدن بینش و منش خود، آن را در زندگی خود به کنش بکشاند.

گفتیم که آرمیتی هم نماد زن است و هم زمین. اکنون این دیگری را بنگریم، زمین را. زمینی که همۀ جهان و هستی ماست، زمینی که اگر نبود ما نیز نبودیم زیرا که نخست زمین آفریده شد و سپس انسان! زمین، خانه و خوراک ماست، پس زندگی ماست. زمین، زنخداست.

پس هر چه از زمین و ارج و ارزش آن بگوییم کم گفته ایم. این را نیز می دانیم که پیش از هستی یابی انسان بر روی زمین، گیاه و جانور (که نام هر دو از یک ریشه و به چم زندگی و زندگان است) هستی یافتند و زمین را زیور بخشیدند. پس هستی انسان پیرو و در گرو هستی گیاه و جانور است.

اکنون بنگریم که انسان با این هر سه چه کرده و می کند؟ در این نوشتار / گفتار جا برای بیان خرابی ها و زیان رسانی های انسان به کیانا (طبیعت) و زمین و جانور و گیاه نیست و همۀ ما کم و بیش آگاهیم. بزرگترین زیانی که انسان، بویژه انسان شهر نشین به خود رسانده این است که از این هر سه دور شده و پیوند خود را، چه تنی و چه روانی با آنها از دست داده است و آنها را دیگر درنمی یابد (احساس نمی کند). اما قانون اشا بگونۀ دیگری میوۀ این دوری و زیان را به او می نمایاند: با بیماری های تنی و  روانی که برآمده از این دوری می باشد.

در مورد زن و جایگاه او در گیتی و هستی روی زمین نیز، از دید این گوینده / نگارنده، همین روی داده است. همبود انسانی، آنجا که نیمۀ دوم و هم اندازه و همسر خود را نادیده گرفته و با اینکار خود را از اندازه بیرون برده است، همبود را نیز از هماهنگی و آرامش بدور انداخته است. جایی که مردان و مردخویی ناب می خواهد کارهای همبودگاهی (چه خانواده و چه همبود بزرگتر) را به پیش ببرد، توازن به هم می ریزد و کار می لنگد. البته وارون این هم درست است و اگر تنها زنان و زنخویی ناب نیز کارها را به دست بگیرد شاید که برخی کمبودهای مردخویی را پرکند اما جای دیگر کم خواهد آورد. بنابراین هر دو نیمه باید به درستی جای خالی یکدیگر را پر نمایند.

در این زمینه، یعنی دو نیمۀ برابر بودن و تکمیل یکدیگر باید گفت که تا آنجا که من می دانم، فرزان یا فلسفۀ اهورامزدا و فروزه های شش گانۀ او یا امشاسپندان، تنها فلسفۀ باوری – دینی است که از بالا تا به پایین، یعنی از خودِ خدا تا تمامی هستی او این برابری را در بر می گیرد.

نخست خود واژۀ اهوره مزدا، که از دید واژگانی دوجنسی است. اهوره مردانه است و مزدا زنانه. فروزه های او یا آنچه با فرنام امشاسپندان نامور هستند نیز ۶ تا هستند که سه تای نخست، یعنی اشَ، وهومنَ و خشترَ مردانه و سه تای دوم، یعنی آرمیتی، هتوروتات و امرتات زنانه هستند. پس در دیدگاه بنیادین و باوری پدران ما  نیز این برابری و همسنگی جای داشته است و با چنین شناختی بوده که حتا هزاره ها پس از زرتشت نیز از این قانونمندی آگاه بودند و برای برپاداشتن همسنگی در همبود، دستکم چند روزی را در سال یعنی ماه اسپند را به بانوان ویژگی می دادند و بویژه روز اسپند را که در آغاز گفتار از آن کمی گفتم.

آنها می دانستند که برای دریافتن و فهمیدن چیزی بهترین راه و شاید بتوان گفت تنها راه تجربه کردن آن است. یکی از راه های اینکار جابجا کردن رل ها و نقش هاست، که در دانش روان و رفتارشناسی امروزه نیز بکار برده می شود. اینکه آیا یک روز و یا چند روز در سال برای نشان (تاثیر)گذاری بسنده است، من نمی توانم داوری کنم اما به هر روی نشاندهندۀ اندیشه و کنش در این راستاست که از بینش روشن می آید.

اینکه در گذشته چه می کرده اند، جای خود دارد زیرا می توان از آنها چیزهایی آموخت اما باید دید که در شرایط امروز ما و جهان چه کارهایی می توان انجام داد تا در آنجایی که همسنگی هست پاس داشته شود و آنجا که نیست برپا شود.

می توان پرسید که امروز شرایط زندگی ما، در کشورهایی که هستیم، چگونه است؟ فرهنگ چیره در روابط ما با جنس مخالف، چه در دوستی و همکاری و چه در زندگی خانوادگی چگونه می باشد؟ آیا دیدگاه و باور و رفتار هر کدام از ما، چه زن و چه مرد، به برپایی چنین هماهنگی و همسنگی کمکی می کند و یا وارون آن است؟ انگیزه های آن چیست و چگونه می توان راه های بهتر و سالم تر برای ایجاد این هماهنگی پیدا کرد؟

البته اینها و بسیاری پرسش های دیگر در این  راستا همیشه پیش روی ما قرار داشته و دارد و انسان خردمند باید که بهترین راهها را پیدا کند و برگزیند. از دید من، فرهنگ بنیادین ایرانی پاسخ بسیاری از پرسش ها را در خود دارد و اگر آن را بدرستی دریابیم و الگوی رفتاری خود بگذاریم بسیاری از دشواری هایمان به کنار خواهند رفت و نیروهایمان بجای هرز رفتن در راه درست تری بکار خواهند افتاد.

جهان ما، با شتابی هر چه بیشتر به راهی می رود که همه از آینده، آینده ای که با این شتاب به یک چشم بر هم زدن فرامی رسد، نگرانند. امروز در پیش روی ما پرسش های اساسی تری قرار دارند. آیا آب و هوای زمین بزودی به جایی خواهد رسید که دیگر فرزندان و نوادگان ما هوای سالم نیز برای دم و بازدم نخواهند داشت؟ آیا آنچه که سبزینه و درخت در جهان است رو به نابودی است؟ و شاید از همۀ اینها مهم تر و دَمِ دست تر برای بسیاری از ما، آیا سرزمین مادری خود ما، مادر میهن ما روی خوشی و آزادی را خواهد دید؟ آیا دیگر زن و دختر ایرانی و البته مردان نیز به همۀ حقوق فردی و انسانی خود به درستی دست خواهند یافت؟ آیا دیگر دختران و خواهران ما ناگزیر نخواهند بود برای به دست آوردن دستکمی از زندگی به تن فروشی دست بزنند؟

براستی آن روز که زن و مرد ایرانی، دست در دست هم، با برابری کامل حقوقی و آزادانه و آبادانه در خیابان های میهن گام بزنند و با آرامش و از سر شادی راستین خنده بر لب آورند، آنروز می توانیم شاد باشیم که کمی از حقوق پایمال شده هزاره های زن را، به او بازگردانده ایم.

البته این بدان مفهوم نیست که باید تنها چشم براه آن روز بود. این منش، نخست باید در منش و خوی و فرهنگ و باورهای انسان ایرانی برپا و پایدار گردد تا آنکه بتواند در سرزمین خویش نیز آنرا بگستراند وگرنه که اگر هزار دگرگونی دیگر نیز در سیستم کشورداری آن پدید آید اما فرهنگ همان باشد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید. تنها راه برون رفت از این بن بست و یا گرد خود چرخیدن، برون رفت از چرخۀ ناارزش ها و نافرهنگ ها و دگرگونی از پایه است. همین و بس.

اکنون برای آنکه سخن را زیباتر به پایان ببریم سخنانی چند را از پندهای اشورزرتشت در گاتاهایش را می شنویم که در باره مردان و زنان گفته است:

بهترین سخنان را بگوش بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید

سپس تک تک شما، برای خود راه درست را برگزینید.   سرود سوم (یسنا ۳۰) بند ۲

نزد من هر کس که از روی راستی رفتار کند

خدای دانا او را در برابر پرستش وخدمت بهتر می شناسد

از چنین کسانی، چه آنان که بودند و چه هستند

من با نام یاد می کنم و با مهر گرد آنان می گردم       سرود ۱۶ (یسنا ۵۱) بند ۲۲

ای پوروچیستا اسپنتمان، ای جوانترین دختر زرتشت،

مزدا اهورا آن کس را که به اندیشه نیک و پاکی و راستی پابند است

به همسری به تو می دهد

پس با خرد خود همپرسی کن و با پارسایی و دانش نیک رفتار کن.   سرود ۱۷ (یسنا ۵۳) بند ۳

این سخنان را به شما می گویم ای نواروسان و ای تازه دامادان

(و من هم به آن می افزایم ای کهن اروسان و کهن دامادان)

پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید

و با یابش خود دریابید و به کار ببندید

پیوسته زندگی با اندیشه نیک کنید

و هر یک از شما در راستی از دیگری پیشی گیرد

تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.         سرود ۱۷ (یسنا ۵۳) بند ۵

ایدون باد – ایدون تر باد

شاد زی مهر افزون

 

گردآورنده: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

——————————————————————————————————————-

جشن اسفندگان (روز مادر)          

گودرز ماوندی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

اسفندگان است و جشنِ مـادری راسـت

چـه زیـبا گوهـری ایـزد بیـاراست

بـیاراست گـوهری از آنـچـه زیـبـاست

نـمایان زآنچه خوبـی­ها به دنیاسـت

فـزون­تـر ز آنچـه در انـدیـشـه گنـجد

فـرا تـر زآنـچه در گـیتی سراپاست

گـران بــار تـر ز دُر و گـوهـر است او

گران­سنگ تر به بردباری ز خاراست

ز عشـق و مـهـر و از مــهـر و مـحبت

لبـاریز آن دلـش چون آب دریـاست

درخـشنـده تـریـن اخـتـر بــه گـیتی

تـو گر بـینی کـه ارجش بس والاست

سپـهــر از  اخـتـرِ مـادر درخــشــان

چو آن اختر که جاوید است و پابرجاست

تـو ای مـادر بـه وصـفـت هـیچ نگنجد

نگـنجد آنـچه در شـأن تـو زیباست

زمــادر هـر کــه گـویـد از بـهـین­هـا

بـهیـن­ها قـطـره­ای از آب دریـاست

بـه تـو فـرخنـده بـادا ایـن بهـین روز

اسفندگان است و جشنِ مادری راست.

 

روز مادر،زن ،دختر خجسته باد  .

گودرز ماوندی- اسفندماه- 1387

——————————————————————————————————————–

پدربزرگانه: دخترم هان گوش بسپار         

اردشیر ماندگاری  

۳۰ بهمن ۱۳۸۷

این شعر را یکی از پدربزرگان زرتشتی برای دختران ایرانی به مناسبت جشن اسفندگان سروده­اند که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

یک گلی گفـــتا به زیـــبا دختری      

                    ره مـده بر خود که از گل برتری

هر کسی یک شاخه گل آرد به دست        

                    شاد و خـندان می­شود چون بلبلی

 

گــر روی در مجــلسی یا محفــلی          

                    سرنشـین باشد در آن دسـته گلی

 

گفـــت آن دختر که من والاتـــرم

                    از هـمه گل در جـهان زیـــباترم

 

چون که آمد یک جـــوانی در میان     

                    شیــرمردی سررسید و گفت هان

 

هر دو دلـــدار بر و هر دو دلــستان  

                    یک به بلبل دیگری هر یک جوان

 

گل که در زیبــــایی عالم سر است    

                   چهره­ی دختر ز گل زیـــباتر است

—————————————————————————————————————–

اسفندگان، جشن زنان       

فریدون بهرامیان فرشید  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

شاید در میان جــــشن های ایــــران باستان،برای هیچ جشنی به اندازه ی اسفندگان،از واپسین جشن های ماهانه،دست پژوهنده خالی نباشد.

پرداختن به اسفندگان بیشتر از این روی دارای اهمیت است،که این جشــن،جشــــن زنـــــــــــــــــــــان  است.

اسفند در آیین زرتــــــــــشت نماد بردبـــــاری و فروتنی اهـــورامـــزدا است و تخصیص اسفند روز و اسفند ماه به جــشن (روز زن)زن ایرانی باستان، گویای توجه ایرانیان باستان و پیامبرشان به زنان است.

 

جــــــایگاه زن در آیین زرتـــشت:

 

اشاره شد ،که اسفندگان جشن زنان است و به سخن دیگر پنجم اسفند در ایران باستان روز زن بوده است. بنابراین توجه به نقش زن دارای جایگاه والایی است .

 

پس می پردازیم به جایگاه زن  :

 

در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه ویژه بوده است و آنچه که تا کنون به دست آمده است ،هیچ مورخی نمی تواند سخن از برتری معنوی مرد بر زن به میان آورد .و اگر در میدان استوره های ادبیات مزدیسنایی،پهلوانان نامدار قلمروی زندگی مادی را مردان درست می کنند ،یلان زندگی غیر مادی ،بیشتر ایزد بانوهای بسیار ارجمندی هستند که ستایش آن ها و توانایی هایشان ، زیباترین برگ های غنایی ادبیات مزدیسنایی را به خود اختصاص داده اند.

 

ایزد بانو میــــــترا و ایزد بانو آنــــــاهیتـــــا ،اگر هم پیش از بر خاستن زرتشت، از خدایان نیرومند ایرانیان بودند ،پس از زرتشت -گذشته از ملاحظه های سیاسی و اجتماعی به خاطر احترام مردم به اینان ،از سوی آیین زرتشت پذیرفته میشوند و با چهره هایی دلپذیر و ستودنی ، در قلمرو آیین ،بر اریکه های پر حرفی تکیه میزنند !

 

تنها حرمت به زن است ،که میتواند از میــــتــــرا و آنــــاهیــــتا چهره هایی بسازد،که مهر یشت و آبان یشت به دست میدهند .

 

در مهریشت در رابطه با ظاهر  ایزد بانو میــترا تو ضیحات زیادی آمده که همه ی اینها نشانگر ارجمندی وتوانایی  این ایزد ارجمند است و از صفاتش آمده که می گوید در میان چالاکان ،چالاک ترین و در میان ناشناسان ،ناشناس ترین و در میان دلیران ، دلیر ترین است و کسی که پسران را بخشد .کسی که زندگانی بخشد .کسی که خوشبختی بخشد.کسی که فراوانی روزی بـــخشــد.

 

ودر آبان یشت، ایـزد بانو آنــــاهیـــتا زنـی است،زور مند و درخشان سوار بـر گردونه ،لگام بر دست ،روانش در جستجوی نام آوری است و…. در آبان یشت نیز آمده که آناهیتا به فرمان آهــــورامزدا به زمین می آید،تا دخـــتران دم بــخت و زنــان جوان به هنگام زاییدن از او یاری بخواهند . باید توجه کنیم که چقدر باید دختران دم بخت و زنان جوان مورد توجه ویژه ی اهــــورامزدا باشند ، تا فرشته ای از جنس خودشان پاسدار آرامش آن ها بشود. امروز از آناهیتا،جز یک نام خشک و خالی ،چیزی بر جای نمانده است و به ندرت میتوان پدر و مادری را یافت،که وقتی به دختر خود این نام را می دهند با داستان دور و دراز و خسته ی ایزد بانو آناهیتا آشنا باشند.

 

با همه ی کوتاهی سخن زرتــــشــــت،از کهنـترین نوشته ی ایرانی درباره ی زن چنـین بر می آید،که پیامبر با دید ویـژه ای نــگران خوش کامی دوشـیزگان و زنان است و از آنان می خواهد ،تا در پرداختن به راستی بر یکدیگر برتری جویند. وچنین است،که در آیین زرتشت،روز ویژه ی سپندارمزد ،به زن اختصاص داده شود شاید هم به سبب مانندی زن به زمـین ،(از نظر باروری) که زرتــــشـت پایه ی ارجمندی را برای زن می شناسد و در رابطه با این مقام میگوید:ایدون این زمین ،زمینی را که مارا در بر گرفته است و این زنان را می ستاییم.و آن زنـانی را که از آن تو بشمارند ،ای اهـــورامـــزدا ،و از راستــی برگـزیده بر خوردارند ،ما میستایـیم .

 

پانزده قرن پس از اشوزرتـــــــشت ابوریحان بیرونی در باره اســـفندگان می نویسد:( اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و اسفندارمذ فرشته ی موکل به زمـــین است و نیز بر زنـــهای درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه،به ویژه این روز،روز زنان بوده و در این روز مردان را به زنان هدیــــــــــــه می دادند و هنوز هم این رسم در اصفهان و ری و …. باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند).

 

با توجه به اینکه جشن مردگیران هنوز در بعضی از روستاهای ایران(البته نه حتما” روز پنجم اسفند)وجود دارد ،جا دارد این جشن در تمامی کشور و به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک کهنسال مورد بررسی قرار گیرد.

 

واژه ی اسفند:

 

سپنتا آرمئیتی:آمیزه ای از سه بخش: سپنته یعنی پاک و ناآلوده و ارم یعنی درست و به جا و متی که از ریشه ی مصدری من است به معنای اندیشیدن است.به این ترتیب سپنتا آرمتی به معنای اندیشه ی درست وپاک می باشـــــــد.

 ————————————————————————

زن نماد زندگی        

پروین فرزانگی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

سپندارمزد روز پنجم از هر ماه و ماه دوازدهم سال است. به سپندارمزد در پهلوی سپندارمت، در اوستا «سپنته آرمئیتی» و در فارسی سپندارمزد، اسپندارمد، اسپندامذ و سفندارمز و اسفند می گویند. واژه «سپنته آرمئیتی» از دو قسمت تشكیل شده «سپنته» یا «سپند» به معنی پاك و مقدس و «آرمئیتی» به معنی فروتنی و بردباری پس «سپنته آرمئیتی» به معنی فروتنی پاك است. سپندارمزد چهارمین امشاسپند است و در عالم مینوی نماد مهربانی و بردباری و فروتنی است و در دنیای مادی نگهبان زمین است و خویشكاری دارد كه همیشه زمین را خرم و آباد و با روز نگه دارد. مانند خود زمین این ایزد شكیبا و بردبار است. ایزدان آبان، دین و ارد از همكاران و یاران این امشاسپند هستند. دیو «ترومئیتی» یعنی ناخشنودی و خیره سری همستار و دشمن بزرگ سپندارمزد است نیز بیدمشك گل ویژه ی این امشاسپند است.

 

در روز پنجم اسفند به دلیل برابر شدن نام روز با نام ماه چشنی با آداب و رسوم و تشریفات ویژه برگزار می شده است كه به آن جشن «مردگیران» یا «مژدگیران» می گفتند و این جشن ویژه ی زنان بوده و به مناسبت تجلیل و قدردانی از زنان برپا می شده است. ابوریحان بیرونی درباره ی جشن اسفندگان می نویسد، «اسفندارمزد ماه روز پنجم آن روز اسفندارمزد است و برای اتفاق دو نام آنرا چنین نامیده ایند و معنای آن عقل و هلم است و اسفندارمزد فرشته ی موكل بر زمین است و نیز بر زن های درستكار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موكل است و در زمان گذشته این ماه، به ویژه این روز، عید زنان بوده و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند (هدیه می دادند) و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پهله باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند.»

 

هنوز هم جشن مردگیران در بعضی از روستاهای ایران برگزار می شود. برگزار شدن چنین جشنی در ایران باستان نشان دهنده ی اهمیتی بوده كه آیین زرتشت برای زن قائل بوده است. آنچه كه در اوستا برای زن و مرد آمده است نشان دهنده ی برابری آنهاست. سرود «ینگهه هاتام» یادآور این برابری است.

 

«ینگهه هاتام آئَت یسنه پَئتی وَنگهو مزداو اهورو وئتا اشات هَچا یا انگهامچا تانسچا تاوسچا یزه مئیده»

 

«از بین زنان و مردان كسی كه برابر آیین راستی ستایشش بهتر است اهورامزدا از آن آگاه می باشد اینگونه زنان و مردان را می ستاییم» یسنای 27 بند 15

 

این برابری زن و مرد آنچا خود را نیك نشان می دهد كه در ایران باستان زن می توانست در مقام قضاوت نیز قرار گیرد. در كتاب دینكرد هم به این مطلب اشاره شده است و زنانی كه تحصیلات حقوقی داشتند بر موبدانی كه این تحصیلات را نداشتند ارجحیت داشتند. ارجمندی مقام زن تا بدانجا بود كه او را «بانو» خطاب می كردند بانو به چم درخشان و برابری با مرد آنجا مشخص می شود كه او را سرا و خانه كدبانو می نامیدند و معنای واژگان مادر و دختر نقش بزرگ زن را در اقتصاد خانواده بیان می كند.

 

در ادبیات اوستایی آناهیتا ایزدبانو كه از هیبت و شكوهی آرمانی بهره می برد نشان از بزرگی و شان زن و فرهنگ آریایی دارد. او ایزد فزونی و بركت و آب و آبادانی و باروری و حاصلمندی است.

 

در تاریخ ایران باستان كه می نگریم می بینیم زنان ایرانی در دلاوری و رزم مانند مردان بودند و گاهی حتی فرهنگ ها هم شركت داشتند از جمله آنها زنی است به نام گردآفرید كه در رزم با سهراب از خود دلاوری ها نشان داد. فردوسی بزرگ در شاهنامه درباره او چنین می سراید:

 

بدانست سهراب كاو دختر است

سر و موی او از در افسر است

شگفت آمدش گفت از ایران سپاه

چنین دختر آید به آوردگاه

سواران جنگی به روز نبرد

همانا به ابر اندر آرند گرد

زنانشان چنینند ایرانیان

چگونه اند گردان و جنگ آوران

 

و آرتمیس یا آرتمیز فرمانده ی نیروی دریایی خشایارشاه در جنگ با یونانیان بوده كه با خردمندی خود باعث شكست سپاه یونان می شود.

 

«گردویه» خواهر بهرام چوبین بود كه در دلاوری و جنگاوری مانند برادر بود او پس از برادرش فرماندهی سپاه را بدست می گیرد و سپاه خاقان چین را شكست می دهد. حكیم بزرگ فردوسی درباره او چنین می سراید:

 

همه لشكر چین بر هم شكست

بسی كشت و افكند و چندی به خست

سراسر همه دشت شد رود خون

یكی بی سر و دیگری سرنگون

چو پیروز شد سوی ایران كشید

بر شهریار دلیران كشید

به روز چهارم به آموی شد

ندیدی زنی كو جهانجوی شد

 

«یوتاب» خواهر آریوبرزن سردار دلیر داریوش سوم در جنگ با اسكندر بود كه فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را داشت و به اندازه ای از خود پایداری و دلیری نشان داد كه همراه برادر كشته شد و نامی جاوید از خود باقی گذاشتند.

 

«آرتادخت» زنی است كه وزیر دارایی اردوان چهارم اشكانی بوده و بدون اینكه باج و خراج را افزایش دهد و به مردم فشار بیاورد از طریق جلوگیری از هزینه های بیهوده ی درباریان و گرفتن خراج از ثروتمندان، كشور را به توانگری رساند.

 

زن زرتشتی در طول تاریخ هر گاه لازم بوده دلاوری ها و فداكاری ها از خود نشان داده و در حفظ خانواده و دین از خود گذشتگی ها نموده است و در درازنای این تاریخ پرفراز و نشیب با وجود محدودیت زیادی كه داشته است همواره كوشیده كه اصول دین به همراه استواری در دین را به كودكانش بیاموزد و به گونه ای آنها را بپرورد كه رهرو نیاكان خود باشند و اندیشه و گفتار و كردار نیك را همیشه سرلوحه ی زندگی خود قرار دهند. باشد كه زن امروزین زرتشتی نیز همچنان باورمند بكوشد و مرد و فرزندان خویش را پشتوانه ای نیك باشد و با آموزش درست و به هنگام فرزندان آنان را مددكار و امانت دار شایسته امانت نیاكان خردمندمان قرار دهد.

 

یاری نامه:

شاهنامه فردوسی     حكیم ابوالقاسم فردوسی چاپ مسكو

جشن های ایرانی     پرویز رجبی

زن در ایران باستان   هدایت علوی

 ————————————————————————-

سپندارمزد نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا     

مهربان پولادی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

 

می ستاییم این زمین را، می ستاییم آن آسمان را،

می ستاییم روان های جانوران سودمند را،

می ستاییم روان های مردان پیرو راستی را،

می ستاییم روان های زنان پیرو راستی را،

در هر سرزمینی که زاده شده باشند،

 

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده اند،

می کوشند و خواهند کوشید.

(اوستا – فروردین یشت – بند 153 و 154)

 

بهار نزدیک می شود و در تدارک آمدنش یک بار دیگر جهان را با همه ی تلخی ها و سیاهی هایی که بر آن گذشته به جشن زندگی دعوت می کند که بر اساس گاهنامه ایران باستان روز پاسداشت زن و زمین روز مهر و فروتنی که از جلوه های مادر ایرانی است جشن اسفندگان نامیده می شود.

 

در میان امشاسپندان سه امشاسپند سپنته آرمیتی ، هئوروتات ، و امرتات از نظر لغوی مادینه اند هسته ی اصلی این سه امشاسپند مهرورزی  ، عشق بی آلایش ، زایندگی ، از خود گذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت زن و مادر در اندیشه و باور ایرانیان باستان  است. از همین خاستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز ” زبان مادری” ” مادر طبیعت” “مام میهن” و سرزمین مادری به وجود آمد و فراگیر شد.همچنین در باورهای ایرانی نخستین زن و مرد به نام مشی و مشیانه از ریشه گیاهی در دل زمین بوجود آمده و آفریده شدندو در واقع زمین یا سپندارمذ مادر نسل بشر دانسته شده .سپندارمذ واژه مرکب است از سپنته به معنی پاک و مقدس و آرمئیتی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس . این واژه در پهلوی به گونه سپندارمت و در فارسی سپندارمذ و اسفند گفته می شود. در شکل مینوی نماد بردباری و سازگاری اهورامزدا و در جهان مادی و خاکی نگهبان زمین است بنابر این اهمیت بسیار او برای مردمان ایران باستان که پیشه چوپانی و برزگری داشتند قابل درک است.اشوزرتشت در گاتها بارها از او یاد کرده است برای زندگی پاک برای آرام بخشی به کشتزاران چراگاه جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند اسفندگان در ایران باستان روز گرامی داشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان پارسا بوده است.

 

جشن اسفندگان بر تمام زنان و مادران نیک اندیش ایرانی و زرتشتی خجسته باد.

 ————————————————————————–

«جشن اسفندگان» در گوشه و کنار ایران

فرزانه گشتاسب  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

ابوریحان بیرونی در کتاب خود، آثارالباقیه (1352: 301-302) دربارۀ جشن اسفندگان، چنین نوشته است: «ِاسفَندارمَذ ماه، روز پنجمِ آن، روز اِسفندارمذ است و برای اتفاقِ دو نام، آن را چنین نامیده اند و معنای آن عقل و حِلم است و اِسفندارمذ فرشتۀ موکل به زمین است و نیز بر زن های درستکار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است، و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بود و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پَهلِه باقی مانده و به فارسی مِژدگیران می گویند…..».

 

غیر از زرتشتیان که این جشن باستانی را تاکنون نگاه داشته اند و مقام زنان پارسا را به ویژه در این روز گرامی می دارند، در گوشه و کنار این سرزمین اهورایی، نمونه هایی از «جشن زنان» برگزار می شود که به احتمال زیاد از جشن اسفندگان به جای مانده است، جشن باشکوهی که زمانی در تمام ایرانشهر برگزار می شده است.

 

در روستای «افوس» در 38 کیلومتری غرب شهر «داران» در روزهای آخر بهار، جشنی به نام «جشن زنان» برگزار می شود. در این روز همه مردان و پسران سپیده دم روستا را ترک کرده و زنان ادارۀ ده را برعهده می گیرند، در این روز زنان لباسهای رنگین می پوشند و به رامش و شادی می پردازند. بعدازظهر مردان به روستا بازمی گردند و هدایایی را که تهیه کرده اند به زنان خود تقدیم می کنند.

 

در روستای «جواهرده» ییلاق واقع در 24 کیلومتری رامسر، پس از برداشت محصول (معمولاً امردادماه) جشنی به نام «گُل کار جشن» برگزار می کنند. در این روز همۀ زنان در مکان مقدسِ روستا یعنی «آدینه مسجد» جمع می شوند و دیوارها و کف آن را پاک و سفید کرده و به زیبایی می آرایند. پس از بازگشت زنان از مسجد، مردان هدایایی را که از «بازار گُل کار جشن» تهیه کرده اند، به آنان هدیه می دهند[i].

 

دلیل تفاوت در تاریخ برگزاریِ این جشن در نقاط مختلف ایران، داشتن تقویمهای قدیمی و بدون کبیسه است که سبب جابجا شدن روزها و ماهها می شده است. غیر از این دو نمونه، شاید بتوان آثار دیگری از برگزاری این جشن کهن را در روستاهای ایران و حافظۀ سالخوردگان ایرانی و همسایه های ایرانی تبار خود بیابیم. پیشنهاد می کنیم اگر شما نیز نمونه هایی از برگزاری این جشن را سراغ دارید، برای ما گزارش کنید.

 

جشن اسفندگان بر تمامی زنان پارسا و پرهیزکار ایران زمین خجسته باد.

[i]   عناصری، جابر. 1362. «در گذرگاه نسیم وعدۀ سپندارمذ»، چیستا، سال دوم، شماره 7 و 8.

 

———————————————-

 

اسفندگان، مادر نوروز        

موبد دكتر مهراب وحیدی  

۲۸ بهمن ۱۳۸۷

گذر روزگان چنان تند و روزها در پی هم که گویا زمانه بی کرانه خداداده، سوار براسبی تیز تک بتاخت در رفتن است به سوی روشنایی دادار. انگار همین دیروز بود که بهمنمگان را بپاسداشت اندیشه نیک بودیم و سده را به گرامیداشت پیدایش آتش تا با توانایی بدست آمده از این روزهای فرخنده، چشم به راه گرامی روز دیگری باشیم که زمین زندگی بخش و بیدمشک آرامش افزای سبز رنگ نشانه های مادی سپندارمزد امشاسپند این فروزه مهر و فروتنی اهورا باشند، تا مردمان بیاد خویش آورند که زمین و زایایی از یک ریشه واژگانی اند که از همان ریشه زن و زندگی بدست آید. و بر همین است که امروز که اسفندگان باشد به گرامی داشت مادران خویش برخیزیم، که هرچه داریم زین گوهران پاک سرشت است و بی مهر آنان زندگی به آرامش نباشد. پس به فرخندگی روز “مادر” ارج می نهیم تمامی زنان اشوان و پاک سیرت را. نیز به همین انگیزه خویشکاری خویش دانیم که همانگونه که مادر را بسیار گرامی باید داشت، زمین را نیز ارج نهاده و از آلودگیها در امان بداریم تا به اورمزد و فروردین ماه که روز زمین است در گاهشمار جهانی ، نوروز را سرآغازی برای شکوفایی جهان و جهانیان داشته باشیم.

 

اسفندگان روز مادر و زن بر تمام مادران و زنان و دوشیزگان هفت کشور زمین خجسته باد

————————————————————————–

 

فلسفه برگزاری 29بهمن ، جشن اسفندگان

● روزی كه زنان در خانه سروری می‌كردند

 

بوذرجمهر پرخیده :

روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران.

ایرانیان از دیرباز این روز را روز زن و روز مادر می نامیدند.

در این روز بانوان و دوشیزگان سروری می‌کرده اند و دیگر افراد خانواده به آنان پیشكش می‌دادند.

ابو ریحان بیرونی در کتاب ارزشمند «آثارالباقیه» با بر شمردن ویژگی های این جشن می‌نویسد: «اسفندارمز فرشته موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه … در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است».

در جای دیگر آورده‌است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، و همه کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت.

این جشن همراه با آیین‌های ویژه برگزار می‌شود. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان كارهای خانه را به مردان می‌سپردند. به این روز «جشن مزدگیران » نیز می گفتند و مردان به زنان مزد یا هدیه می دادند.

در این روز زنان لباس و کفش نو می‌پوشند. زنان پرهیزگار و پارسا که در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک پرورش داده اند، از مردهای خود پیشکش های ارزنده دریافت می‌دارند.

یکی دیگر از نام های این جشن، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به انگیزه نقش بنیادین برزگران و کشاورزان در سبز کردن و بارور نگه داشتن زمین بوده است.

مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از این روی بر خود می‌بالند که در سرزمین زنانی چون: دغدو ، پوروچیستا ، روشنک ، پانته آ، ماندانا ، آتوسا ، شهرناز ، ارنواز ، فرانک ، سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، فرنگیس ، منیژه ، بانو گشسب ، ویس ، کتایون ، همای ، پوراندخت ، آزرمیدخت ، ….و زندگی می‌کنند ، سرزمینی که بسیاری از زنانش پهلوانانی نامور و دیگر گردان و مبارزانش در دامن شیرزنان پرورانده شده اند.

به راستی چرا این جشن به زنان ویژه شده و بر چه باور و فلسفه ای استوار است؟

«سپنتَه‌آرمَئی‌تی» یا «سپندارمز» آمیزه‌ای است از: «سپنته» : سپند، پاک و مقدس، «آرمئی‌تی» : فروتنی و بردباری.

این واژه در پهلوی ؛ سپندارمت و در فارسی سپندارمز، اسفندارمز و اسفند شده است. در جهان مینوی‌ نماد بردباری و شکیبایی اهوراداده و در جهان مادی نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشان و نمادی از باروری و زایش است.

سپندارمز از امشاسپندان است. از میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین ؛ وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه ، نرینه و سه امشاسپند سپنته آرمئیتی، هئورتات و امرتات مادینه‌اند. هسته بنیادین این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی‌آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر ارج نقش زن و مادر در اندیشه ، فرهنگ و باور ایرانیان است.

در گاتهای اشوزرتشت، هیجده بار از او یاد شده‌است و اشوزرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرام بخشی به کشتزاران، چراگاه ها، جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. سپنته آرمیتی در گاتها به چم آرامش افزاینده اهوراداده آمده‌است.

« به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می‌شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش تو راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود خواهم گذرانید. » هات 46 بند 10

اینک زمین را می ستاییم؛

زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اََهوره مَزدا !

زنان را می ستاییم.

زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند

و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم.- اوستا – یسنا 38 – بند1

در اساتیر و باورهای ایرانی نخستین زن و مرد جهان به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی به نام مهرگیاه و از دل زمین روییده ‌اند و زمین یا سپندارمز ، مادر نخستین دانسته شده است.

در فرهنگ ایرانی، زن و مرد با یکدیگر برابرند و هیچ یک را بر دیگری سروری نیست.هر دو به آزادی زندگی می کنند. دختر در همسر گزینی آزاد است. زنان ایرانی می توانستند تیراندازی ، اسب سواری ، شمشیرزنی و دیگر آیین های پهلوانی را بیاموزند و در شکار و جنگ شرکت جویند. در تاریخ ، گزارش هایی از زنان نامور و شیرافکن ایرانی می خوانیم که با دلاوران و پهلوانان مرد نیز دست و پنجه نرم می کردند و آن ها را شکست می دادند.

در اساتیر ایرانی سپنته آرمئیتی بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمانگیر را به منوچهر شاه داد تا گستره آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند.

در تاریخ ادبی جهان می بینیم که ویژگی های ایزدبانوی سپندارمز، در اندیشه ی جهانیان جای باز کرده. ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.

سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38سرشار از سخنانی در ستایش و گرامی داشت زمین و زن است.

می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،

می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،

می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،

می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،

در هر سرزمینی که زاده شده باشند،

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،

می‌کوشند و خواهند کوشید.(اوستا – فروردین یشت – بند 153 و 154)

در نوشته های پهلوی او را یاری رسان نویسندگان و پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.

جشن اسفندگان روز زن و روز زمین و زایندگی خجسته باد.

 ————————————————————————–

عشق راستین در ولنتاین اروپایی‌ها یا در اسفندگان ایرانی‌ها؟

 

آناهید خزیر :

چند سالی است كه برخی از جوانان ایرانی روز 25 بهمن را كه غربی‌ها به نام «ولنتاین» می‌شناسند و روز مهرورزی نامگذاری كرده‌اند، با هیاهو و جنجالی غیر متعارف جشن می‌گیرند و با خریدن كادو و هدیه‌های رنگارنگ، مهر و دلبستگی عاطفی خود را كوركورانه و به تقلید از اروپایی‌ها، ابراز می‌كنند. غافل از این كه نیاكان ما، بسیار بهتر و پیشتر از غربی‌ها، می‌دانستند كه در چه روزی و به چه مناسبتی مهر و دلبستگی به یكدیگر را پاس بدارند و جشن بگیرند.

از همه‌ی این ها گذشته، ولنتاین تاریخچه كامل و دقیقی ندارد و هر كس درباره‌ی آن چیزی می‌گوید؛ آنقدر كه افسانه و تاریخ در هم آمیخته می‌شود. گفته‌اند كه در سده‌ی سوم میلادی، امپراتور روم، كلادیوس دوم، برای آن كه سربازانش را مردانی جنگ‌وجو تربیت كند، آنها را از ازدواج و دلبستگی‌های خانوادگی دور می‌داشت و اجازه نمی‌داد كه همسری برگزینند اما كشیشی به نام والنتین (یا: والنتیانوس) مخفیانه سربازان امپراتور را به عقد دختران محبوبشان درمی‌آورد. چندی بعد، امپراتور پی به كار والنتین بُرد و دستور دستگیری او را داد. والنتین كه گرفتار بند و زندان شده بود، دلباخته‌ی دختر نابینایی می‌شود كه به زندان سر می‌كشید. هنگامی كه می‌خواهند والنتین را به گناه نادیده گرفتن فرمان امپراتور اعدام كنند، كارتی برای دختر نابینا می‌فرستد و بر آن چنین عبارت كوتاهی می‌نویسد: «از طرف والنتین». به همین دلیل، اروپایی‌ها روز 14 فوریه را روز مهرورزی نامگذاری كرده‌اند و این روز را بر اساس آنچه كه در تاریخ آنها روی داده، یا گمان می‌كنند كه روی داده باشد، پاس می‌دارند. این تنها یكی از چند داستان و روایتی است كه درباره‌ی ولنتین گفته‌اند.

شگفتی اینجاست كه فاصله‌ی ولنتاین با جشن اسفندگان تنها چند روز است. اما ما اسفندگان را فراموش می‌كنیم و در عوض در روز ولنتاین شور و هیجانی كودكانه از خود بروز می‌دهیم و تنها به این دلیل كه اروپایی‌ها این روز را برای مهر و دوستی انتخاب كرده‌اند، می‌كوشیم از آنها هم پیشی بگیریم و وانمود كنیم كه پای‌بند به دوستی و لابد آشنا با فرهنگ «جهانی» هستیم. درست است كه مهرورزی و دوستی یكی از هدایای آفریدگار به آدمی است و كاری پسندیده و شایسته به‌شمار می‌رود اما آیا بهتر نیست كه روزی را برای این كار برگزینیم كه با فرهنگ و هویت ما سازگاری دارد و برخاسته از ذهن و اندیشه‌ی پیشینیان ماست؟

ولنتاین روزی است كه برخاسته از تاریخ یا افسانه‌های اروپایی است و نسبتی با فرهنگ ما ندارد. اینكه ولنتاین روز مهرورزی است پس فرهنگ خاص و مكان مشخصی نمی‌شناسد، تنها در صورتی می‌تواند پذیرفتنی باشد كه ما نمونه و همانند آن را در فرهنگ و گذشته‌ی خود نداشته باشیم. در حالی كه این گونه نیست و گذشتگان و نیاكان ما، بر پایه فلسفه و معنایی عمیق، روزی از سال را جشن می‌گرفتند و آن را نشانه‌ای از مهر و دوستی می‌دانستند. این روز در فرهنگ ما «اسفندگان» نامیده می‌شود. جشن اسفندگان كه امروزه زرتشتیان برگزار می‌كنند و آن را روز زن و زندگی و ستایش از مهر و فروتنی می‌نامند پیشینه‌ای كهن و باستانی، تاریخچه‌ای خواندنی، ژرف‌‌تر و بسیار پرمعناتر از ولنتاین اروپایی‌ها دارد.

در گذشته‌های دور، در گوشه‌هایی از سرزمین پهناور ایران، در این روز، بانوان لباس و كفش نو می‌پوشیدند و مردان نه تنها به ستایش زنان پاكدامن و پرهیزكار برمی‌خاستند، بلكه پیشكش‌هایی هم به آن‌ها می‌دادند. زنان در این روز از كارهای همیشگی خود در خانه معاف بودند و مردان و پسران، كارهای آن‌ها را انجام می‌دادند.

ابوریحان بیرونی می‌نویسد كه جشن اسفندگان ویژه‌ی زنان است و آن‌ها شادمان‌اند از این كه از همسران خود هدیه دریافت می‌كنند. بیرونی می‌نویسد كه هنوز هم این آیین در اصفهان و ری و شهرهای پهله (مركز و باختر ایران) برجای است، بعد سخنی می‌آورد كه چه بسا شگفتی ما را برانگیزد. او می‌نویسد: «در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشینند و فرمان می‌رانند و همه‌ی كارها به دست مردان و پسران انجام می‌شود.»

حالا ولنتیاین را مقایسه كنید با جشن اسفندگان و معنا و فلسفه‌ی اندیشه‌برانگیزی كه دارد. اسفندماه رویش جوانه‌های سبز و نوید زندگی و بهار و زایش زمین و پاسداشت مهر و دوستی است. پس آیا بهتر نیست كه به جای تقلید از اروپاییان، پیام اندیشه‌برانگیز و فلسفه‌ی اسفندگان را درك كنیم؟

—————————————————————————————————————–

اسفند ماه

یکم اسفند/ اورمزد روز
جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِکاشان، اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و کاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).

همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب‌ها در پیوند است. در متون کهن، هنگامِ این جشن به گونه‌های مختلفی آمده است که مانند بسیاری از دیگر دگرگونی‌ها ناشی از محاسبه زمان با تقویم‌های گوناگون و کبیسه‌گیری‌های متنوع بوده است.

همچنین روز جشنی به نام «کوسه‌سواری/ کوسه برنشین». مراسم نـمایشی خـنده‌آور که توسط مـردی کـوسـه‌رو که بر دراز‌گوشی سوار بوده بـرگـزار می‌شده است. کـوسـه خـود را باد می‌زده و مردم به او آب می‌پاشیده‌اند.

پنجم اسفند/ سپندارمذ روز
در بیست و پنجمین روز پس از جشن سده. جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئیتی»، در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاک و مقدس و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مرد‌گیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بکار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.

دهم اسفند/ آبان روز
جشن «وخشنکام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمین‌های ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنکام» را «فرشته جیحون» می‌داند و می‌بایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.

نوزدهم اسفند/ فروردین روز
جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها و چشمه‌ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.

بیستم اسفند/ بهرام روز
جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آماده‌سازی و کاشت گل‌ها و گیاهان در گلدان‌ها و نیز جشن درختکاری.

بیست و ششم اسفند/ اشتاد روز
جشن «فروردگان»، جشنی در یاد‌کرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونه‌های «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.

بیست و نهم یا سی‌ام اسفند/ مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال)
جشن پایان فصل زمستان و زمان گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فرا آمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده می‌نشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آب‌تنی به آب‌های دریاچه هامون می‌برند. (← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علف‌های صحرایی به خانه و روشن‌کردن چراغی در همه اتاق‌ها. زادروز زرتشت به روایت متن پهلوی گزیده‌های زاداسپرم (بخش سی‌ام و سی و یکم).

شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بام‌ها آتش می‌افروزند.

اردیبهشت گان

جشن اردیبهشت گان

جشن های ماهانه

روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت می‌باشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشت‌گان است

اردیبهشت گان

جشن راستی و داد

جشن زندگی و مهر (عشق)

این را می دانیم که جشن های ماهیانۀ ایرانی / زرتشتی در روزهای همسانی و برابری نام روز و ماه برگزار می شود. پس روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت را اردیبهشت گان می نامیم و جشن می گیریم.

اردیبهشت، همان اَشَ وهیشتَ Asha Vahishta می باشد یا وَه ترین – بهترین اَشَ.

اَشَ نیز همان اَرتَ Arta و اَرد Ard می باشد.

بنیاد یا مفهوم اَشَ یا اَشا، در فرهنگ و آیین ایرانی بسیار دیرینه است و می توان گفت که پایه و مایه و افشره و شیرۀ جهان بینی ایرانی می باشد.

برای« اشا» می توان دستکم چهار مفهوم یا درونمایۀ کلی یادآور شد :

١- هنجار و سامان کیهانی

که با سامان و چگونگیِ کیهان و سپهر و قوانین برپا دارندۀ آن سر وکار دارد .

٢- هنجار و سامان انسانی

که با هنجار و هماهنگی تنی و روانی انسان کار دارد. ارزش هایی مانند اخلاق، راستی، روراستی (صداقت) و …            می توانند در این راستا مورد گفتگو قرار گیرند.

٣- هنجار و سامان جامعه انسانی- مردمی

جامعه یا همبود مردمی نیاز به هنجاری بر پایه های راستی و درستی، داد (عدالت)، آزادی، مردمسالاری و … دارد         تا «مردمی» و آبادکننده و پیشرو باشد.

۴- آنچه که مایۀ سازندۀ هستی و پایدار نگاهدارندۀ آن و پیوند دهندۀ این هنجار و هماهنگی با نیکی و زیبایی است همانا مهر و عشق و گرماست، و البته خرد، آنهم از گونۀ نیک و بِه و بِهمَنشانه که آگاه شونده است و به روشنایی رساننده.

واژه عِشق امروزی، همان عَشَقَ = اَشَکَ = اَشَ است (که واژۀ اَشک نیز از آن می آید). مهر، نیز همان عشق و اش و پیوند است.

از همین روست که در آیین ایرانی، آتش نماد گیتاییِ اشا شناخته شده و گرامی داشته می شود زیرا که هم یکی از آخشیج ها و یا بهتر است بگوییم بنیادی ترین آنها برای برپایی هستی است و هم در خود نور دارد و گرما. هم نماد مهر است و هم خرد. آن، همه را گِردِ خود می آورد، به هم پیوند میدهد و به جنبش می اندازد .

پس براستی که گرامی داشتِ آتش همانا ارجگزاری به همۀ این مفاهیم و ارزش هایی است که یاد شد.

درود بر نیاکان فرهیختۀ ما و درودی بزرگتر بر فروهر اشو زرتشت که به نمادِ چکادِ (اوج) فرهنگ و جهان بینی و کیش و آیین ایرانی، این ارجگزاری را در دین بِهیِ آوردۀ خویش جاودانه کرده و به ما رسانده است.

پس ما نیز بر پایۀ این باورِ اهورایی خویش، در این روز، سپید جامه بر تن می کنیم، که نماد خرد وهومنی و بینش راست و دین بهی است و یا به آتشکده می رویم و یا در خانه آتشی برمی افرازیم، و یا همان مهر و آتش درونی خویش را در کنار یارانمان، در میان گذاشته و بر گرد آن به نیایش می ایستیم.

نیایش می کنیم و از خدای خویش، از خویشتن خویش، از گرمای زندگیِ درونِ خویش سپاسگزاری می کنیم و از آن می خواهیم تا گرمای مهر را درونمان زنده نگاه دارد، و ما را از میان آزمون های زندگی بپروراند و ببالاند تا خرد وهومنی مان افزون گردد و روشن گردیم.

سپاس می گزاریم اهورامزدا، خداوند جان و خرد، خردِ جانبخش و نگاهبان جان، و جانِ برفرازندۀ خرد را، جانِ جانان را.

باشد که مهر و گرما و خرد، روشنایی بخش خرد و کاشانه مان، جامعه مان، شهرمان، کشورمان و جهان مان باشد تا همه در آن از زندگی و خانمان خود برخوردار گردیم.

اَتَ جَمیات – یَتَ آفرینامی

چنان باد که ما خواهانیم

موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

—————————————————————————————

جشن اردیبهشتگان، جشن پاسداشت بهترین اشویی

 

اردیبهشت امشاسپند را می‌ستایم، به درستی كه ستودن اردیبهشت امشاسپند به منزله ستودن همه امشاسپندان است كه اهورامزدا جای آسودن آنها را با كردار نیك حفظ می‌كند. و جای آسودن آنها در گروسمان اهوراست. گروسمان وی‍ژه اشوان است و هیچ یك از دروندان (دروغكاران) را بدان جای پر از آسایش و اشویی برای دیدار اهورامزدا راه نیست.

 اوستا – اردیبهشت یشت(یشت سوم(

 

روز اردیبهشت است از ماه اردیبهشت و زمان برپایی جشن اردیبهشتگان. جشنی كه ویژه «اشه‌وهیشته» یا بهترین اشویی است. جشنی ویژه امشاسپند اردیبهشت. جشنی برپاشده در سومین روز از دومین ماه در نخستین فصل سال.

اردیبهشت در جهان مینوی پاكی و راستی و نظم و قانون اهورایی را نماینده است و در گیتی نگاهبانی آتش را بر عهده دارد. آتشی كه در سرتاسر جهان سپندینه است و كمترین گواه آن، آیین‌های آتش بازی و آتش افروزی و چراغانی در شادی‌های همه مردم گیتی است. 3746 سال پیش، اشوزرتشت آتش 16 گروه جامعه (مانند نانوا و آهنگر و مسگر و غیره) را به آتش آتشكده افزود و آنرا به صورت پرچمی سپندینه برای زرتشتیان درآورد كه در آن هیچ قوم و گروهی پایین‌تر از دیگری قرار نمی‌گیرد بلكه همه با هم برابرند. آتش آتشكده كاریان فارس به آتشكده‌های تهران، یزد، شیراز، كرمان و اصفهان آورده شده و هر سال در جشن اردیبهشتگان با آتش 16 گروه جامعه مس (بزرگ) می‌شده است.

آری، هنگامه بزرگداشت دومین امشاسپند فرا رسیده است. بزرگداشت امشاسپندی كه در اردیبهشت یشت، زیباترین امشاسپندان نام نهاده شده و به او درود و ستایش فرستاده شده است. «اشه وهیشته» كه واژه اوستایی اردیبهشت است، از «اشه» و «وهیشته» ساخته شده است. «اشا» در گاتهای اشوزرتشت اسپنتمان 180 بار تكرار شده است و معنای بسیار گسترده‌ای دارد. قانون و آیین ایزدی، راستی و درستی، پاكی و … تفسیرهایی هستند كه از این واژه شده است. «وهیشته»كه بخش دوم این واژه است، به چم «بهترین» است. و اینگونه است كه «اردیبهشت»، «بهترین راستی و درستی» معنی می‌دهد.

اردیبهشت یشت كه یشت ویژه این امشاسپند است، از نماز مشهور «اشم وهو» (كه نماز «اشه وهیشته» هم گفته می‌شود) می‌گوید كه چنین ترجمه شده است: اشویی بهترین نعمت و خوشبختی است. خوشبختی از آن كسی است كه خواستار بهترین اشویی باشد. اردیبهشت یشت همچنین از نماز «ائیریامن ایشیه» سخن می‌گوید كه از بزرگترین، بهترین، زیباترین، توانمندترین، نیرومندترین، پیروزمندترین و درمان‌بخش‌ترین مانثراهاست.

آری، هم‌اینك هنگامه اردیبهشتگان رسیده است. هنگامه شكوفایی گل‌ها، رویش سبزه‌ها، اعتدال و لطافت هوا رسیده است. چه زیباست كه بكوشیم همزمان با این جشن خجسته و دگرگونی‌های طبیعت، دل‌هایمان را با مهر و فروتنی شكوفا سازیم، راستی و پاكی را بیش از پیش در نهادمان برویانیم و فروزه‌های نیك مینوی را همچون زبانه‌های همیشه بالارونده آتش، در اندیشه و گفتار و كردارمان بپرورانیم.

 

 

جشن اردیبهشتگان، جشن پاسداشت اشویی شادباش باد

anjomanemobedan.com

————————————————————————————-

جشن اردیبهشتگان

مهرداد قدردان  

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

آتشكده یزداردیبهشت به اوستایی اشه وهیشته (ashavahishta) فراگو (تلفظ) می شود بهره (جزء) نخست این واژه اشه یا اشاست. اشه (asha) همان ارتهاشه را برخی از ریشه ar  به چم (معنی)  چسبیدن گرفته و آنرا به برتری (فضیلت ) گزارش (تعبیر) نموده اند به این شوند (دلیل) که برتری (فضیلت) را دستاورد(حاصل) چسبیدن چیزی خواه مینوی خواه گیتیایی به آدمی میدانند. (arta) به زبان فارسی باستان است (arta=asha) چنانکه میدانیم rt  در زبان فارسی باستان (گویش جنوبی ) برابر sh  اوستایی (گویش شمالی) است

دسته ای دیگر آنرا از ریشه rad   به چم (معنی) سامان دادن (مرتب و منظم کردن) گرفته اندکه در هر دو چم گذاری برآیند (نتیجه) راستی و پاکی و درستی است . وهیشته (vahishta)  برین زاب (صفت برترین یا عالی) از ریشه vah به چم بهترین است و رویهم اشه وهیشته  را بهترین پاکی و راستی دانسته اند. براساس آموزشهای والا و اندیشه برانگیز اشوزرتشت اشه (اشا) اساس آفرینش است و هرآنچه اهورا مزدا آفریده نیک بوده و مبنای آفرینش راستی است و تنها جهان و جهانیان هنگامی آرامش و آسایش راستین خواهند داشت که رو به سوی اساس و مبنای آفرینش خود یعنی راستی آورند که همانا اشون (پیرو راستی) شدن است.

 

اردیبهشت یا اشه وهیشته سومین روز از ماه زرتشتی ، دومین ماه ازگاه شماری ایرانی و دومین امشاسپند است امشاسپندی که خویشکاری اش (وظیفه اش ) نگاهبانی از آخشیجِ (عنصر) سودمند آتش است و چون اهورامزدا سرچشمه همه ء روشنایی ها   بوده  و  آتشی است مینوی  و  سراسر پاک و راست و روشن ،  این شوند (دلیل) آن شده که نمادِ گیتی و این جهانی اش یعنی آتش و روشنایی (نور) پرستش سو(قبله) قرار گیرد  و نگاهبانی از آتشِ گیتی به اشه وهیشته یا اردیبهشت سپرده شود (در قرآن کریم نیز آمده الله نورالسموات والارض و یا در تورات آمده که خداوند به چهره آتش در کوه تور بر حضرت موسی آشکار شد.) و چنانکه گفته شد چون اهورامزدا سراسر راستی ، پاکی و سرچشمه اشه (اشا) است  و نماینده اشه (اشا) در گیتی آتش است آتش و فروغ و روشنایی در دین زرتشتی پایگاهی ارجمند یافته . [ با نگرش بر پیوند ژرفِ سرچشمه راستی و پاکی و فروغ و روشنایی (اهورامزدا) –  اساس آفرینش (اشه)- نمادآیینی و زمینی اشه (آتش )]

 

باید دانست که  بزرگداشت سه آخشیج سودمند دیگر (آب و باد وخاک ) نیز در دین زرتشتی سفارش شده اند چون هر آنچه نیک  و سودمند و راست است اهورایی است و در مسیر اشه ، پس گرامیداشت آن نیز بایسته (واجب) است .

 

جشن اردیبهشتگان جشن پاسداشت آتش است بدرستی دانسته نیست که در ایران باستان این جشن چگونه برگزار میشده گویا در این  روز به آتشکده ها میرفتند و چون دیگر جشنها با نیایش به درگاه اهورامزدا از بخششهای همیشه نیک او سپاسگزاری کرده  و با شادی این جشن را برگزار میکرده اند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (ترجمه اکبر داناسرشت چاپ امیرکبیر1363 ) رویه (صفحه) 333 آورده است :” اردیبهشت ماه روز سوم آن روز اردیبهشت است و آن عیدی است که اردیبهشتگان نام دارد و برای آنکه هر دو نام با هم متفق شده اند و معنای این نام آن است که راستی بهتر است و برخی گفته اندکه منتهای خیر است و اردیبهشت ملک آتش و نور است و این دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به این کار موکل کرده که نیز علل و امراض را به یاری ادویه و اغذیه ازاله کند و صدق را از کذب ظاهر کند و محق را از مبطل به سوگندهایی که گفته اند در اوستا مبین است تمییز دهد.”

 

با آرزوی اردیبهشتگانی خجسته ، با شد که به این جشن بیشتر پرداخته شود شاید در آینده ای نزدیک به جای جشن بهمنگان” روز پدر” این جشن شناسانده شود.

 

پیروزی فزون  همازوری پایدار

———————————————————-

سخنان دکتر موبد اردشیر خورشیدیان در مارکار تهرانپارس       

دکتر موبد اردشیر خورشیدیان  

۰۲ اردیبهشت ۱۳۸۷

دکتر موبد اردشیر خورشیدیان سرنشین انجمن موبدان تهران

به خشنودی اهورامزدا

خجسته جشن اردیبهشت گان، جشن گرامی داشت اشوئی را ازسوی خود و دیگر گرامی هموندان انجمن موبدان تهران و همه موبدان و موبدیاران سراسر کشور، به همه شما باشندگان در این مجلس و همه زرتشتیان و ایرانیان در هر کجای گیتی که به سرمی برند، فرخنده باد عرض نموده ، تندرستی و شادکامی و پیروزی برای همه گان آرمان دارم.  

در دوران بسیار پیچیده و عجیب و استثنایی و در برخی موارد بسیار مبهمی زندگی می کنیم . جهان روزبه روز و دقیقه به دقیقه در حال تغییراست.

حتی بسیاری ازاندیشمندان و بخردان نیز در شناخت درست از غلط ، نیک ازبد ، حق از باطل و راست از دورغ دچار سردرگمی شده اند. بسیاری از بنیاد اندیشه ها و بارهای پیشین ما را بخردانه یا نابخردانه، با تبلیغات راست و دروغ درهم شکسته اند و می شکنند، درحالیکه اندیشه ای کارساز و موثری ندارند که جایگزین نمایند.

از کودکی به ما آموخته اند که زمانی که برای خرید چند کیلو میوه به بازارمی رویم، بتوانیم به راحتی میوه کال را از رسیده، و رسیده را از پوسیده تشخیص دهیم و انتخابات کنیم ولی شوربختانه  کمتر به ما آموخته اند که چگونه و با چه ابزاری بتوانیم اندیشه های کال را از رسیده، سالم را از ناسالم و باورهای پوسیده وارتجاعی و مخرب را از باورهای سازنده و پیشرو و تعالی بخش، و در یک کلام باورهای راستین را از اندیشه های دروغین تشخیص داده، جدا کرده و بر پایه خرد و وجدان شخصی و با اراده و اختیار کامل بهترین را انتخاب نماییم.  براستی چرا باید اجازه دهیم که گرامی ترین فرصت های زندگی ما صرف شنیدن سخنهای یاوه و پوچ این و آن شود، تا اینچنین مغز ما را شستشو دهند، که تخم مرغ سرشار از پروتئین خود را بفروشیم و پفک نمکی برای بچه های مان بخریم و یا دسترنج خود را بدهیم و مشتی سیگارخریداری کرده، دود کنیم و برای خود هزار جور درد و مرض فراهم نماییم. براستی تا کی باید اینچنین سرگشته ماند. چرا باید مشکلات ما انسانها در قرن بیست و یکم هم همان مشکلاتی باشد که اشوزرتشت درکتاب آسمانی زرتشتیان گاتاها بیان فرموده است. براستی چرا با این همه پیشرفت های مادی که بشر درعرصه علم و تکنولوژی داشته است. در بخش مینوی اینهمه از وجدان (دائنه ) انسانی و رسیدن به مقام سپنته منی وآدمیت  دورگردیده است …. 

اشوزرتشت در3746 سال پیش به این مهم پی برد و برای رسیدن به حقیقت، پایه اندیشه خود را بر«شک کردن» گذارد. وسالها با تلاش پی گیر و راستین و صیقلی شده و دور از هرگونه تعصب در عالم اندیشه به پژوهش پرداخت. تا فر اهورایی خویش را یافت و با «او»ی یکتا و بی همتا ارتباط برقرارکرد و به حقایقی بسیار پی برد که در عصر نانوتکنولوژی نیز که دانش بشری چندین میلیون برابر بیش از دانش دوران پیامبر است، بسیاری از اوستا شناسان و اندیشمندان و بخردان را شگفت زده کرده است. سه اصل زندگی بخش پیامبر ما، بنیاد اندیشه ها را سامان بخشید و «نیکی» آن دسته از رفتارهایی شناخته شده، که خوشبختی را برای دیگران فراهم نماید. و بر پایه خرد (منه ) و وجدان (دائنه) به انجام رسد و به دروگ (دروغ ) آلوده نشود و از جاده اشویی (راستی وپاکی) خارج نشود.

بی تردید می دانیم که این فرمول درهمه موارد صادق است که «باورها» ست، که «خلق وخو و اخلاق و رفتار» می سازد و «اخلاق» قانون مینویسد و قانون حدود «آزادی» و امنیت را تعریف می کند و «عدالت»  برقرارمی نماید. و می دانیم که همه اندیشه های بشر از این سه دسته مهم خارج نیست :

1.«اندیشه ها یا باورهای واقعی» یا «رئالیستی» که بر حقایق و واقعیات تکیه دارد.(علم و دانش نیز بدنبال شناخت و اسقرار این دسته از اندیشه هاست. )

2.«اندیشه های فرا واقعی» که انسان را پروازکردن می آموزد و تعالی بخش و انسانیت گستر و سپنته من ساز است.

3.«اندیشه های فرو واقعی» که قومی و گروهی و فرقه ای فکر می کند و انسان را از آدمی زیستن دور می گرداند و بال و پرانسان را می شکنند و فرومایگی می آموزد و دیو و اهریمن سازاست.   

یکی ازبرترین آموزشهای اشوزرتشت که در گاتاها کتاب آسمانی زرتشتیان برای نخستین بار مطرح شد و توسط انجمن مغان به ریاست پیامبر و پس از ایشان توسط «زرتشت روتَمَه ها» و «موبدان بزرگ» پی گیری شد. تا انسان ها را براستی راه راستین تشخیص نیک از بد و راست از دروغ بیاموزد، تا راه شناخت و انتخاب راههای فرا واقعی و انسان ساز را آموخته و جایگزین اندیشه های فرو واقعی و اهرمن ساز هدایت نماید. ایمان به «اهورامزدا» بر اساس شناخت «اشا» و ایجاد «عشق راستین»  در رسیدن به دانای کل و پیمودن راه های رسیدن به «سپنته من» شدن بود که این مجموعه «هفت امشاسپندان»، «هفت پایه عرفان زرتشتی » نامیده شد. و در باور و فرهنگ ایرانی بصورت «هفت شهرعشق » و «هفت خوان رستم» به زندگی خود ادامه داده و امروزه نیز اندیشمندان و بخردان بدنبال آموزش و پرورش از این طریق راستین می باشند. «وهومن(نیک منشی)»، «اردیبهشت(راستی و پاکی و عشق اهورایی)»، «شهریور(شهریاری بر خویش و تسلط برنفس)»، « سپنته آرمیتی(مهر و پیمان و آرامش)»، « خرداد (دانش اندوزی تا رسیدن به مرز رسایی)» و « امرداد (جاودانگی )» . رسیدن به تعالی کامل و «سپنته من شدن » و « یکی شدن با خداوند جان وخرد» می دانیم.  

در میان این هفت جاودانه که  در باوراشوزرتشت به تجلی در آمد و توسط نیاکان با فر و شکوه ما بال و پرداده شد و در میان بهدینان رشد کرد و آموزش داده شد و به تکامل رسید. باور به « اشه وهیشته یا اردیبهشت » که دومین پایه رسیدن به مقام سپنته منی شناخته شده و به مفهوم «بهترین راستی» است، برترین مقام را یافت و «آتش» نماد آن شناخته شد. «اَشا یا اَرتَه» اوستایی که به مفهوم «راستی وپاکی وعشق اهورایی» می باشد، بعدها به واژه «عشق » تغییرنام داد. ولی مفهوم واقعی خویش را در باورایرانی بر جای گذارد و عرفای زیادی از جمله بسیاری از بهدینان همانند ایسدواسترو مهرآسپند و تنسر تا آذرگشسب ها و شهزادی ها را در دامان این باور و فرهنگ پرورش داد و ابوعلی سینا و فردوسی و سهروردی وعطار و حافظ و بسیاری دیگر از بخردان را عاشقانه به دنبال خود کشانید و در دیگر فرهنگهای ملل نیز تاثیر گذار شد و راه راستین «زندگی کردن» را به بخردان آموخت تا بتوانند به مقام جاودانگی رسیده و در «وهشیتم مینیو(بهشت)» یا بهترین جای مینوی که در تصورمی گنجد، جای گیرند و نامی نیک از خود بر جای گذارند و به راستی ابدی شوند.       

اشوزرتشت با شناخت درست خداوند یکتا و بی همتا ، او را اهورامزدا یعنی هستی بخشی ابر دانا شناخت و نام نهاد و درک کرد که هرپدیده ای که درجهان حادث می شود، حاصل عمل کرد قانون دقیقی است که «اشا» نامیده می شود. و به انسان آموخت که با بهترین ابزاری که در دست دارند باید بدنبال کسب دانش باشند تا این قوانین بسیار دقیق حاکم بر طبیعت را بشناسند و با آن هماهنگ گردند تا هم خود و هم جامعه انسانی را از ورطه نیستی و نابودی نجات بخشیده، در مسیر تعالی و تکامل و انسانی زیستن و سپنته من شدن رهنمون شوند. انجمن مگان با شناخت اندیشه های والای پیامبر آریایی خویش، به این آگاهی رسید که هر روز دارای پنج گاه ( فرصت) کاملا طبیعی است که هر بهدین میتواند با شناخت این گاه ها و با تکیه بر نیروی لایزال اهورامزدا و استفاده بهینه کردن از مفاهیم نام روز، با سرودن کلمات مانتره اوستا و آموختن مفاهیم اهورایی آن و با احساس مسئولیت و برنامه ریزی و همگام و همراه شدن با همه نیکان و وهان و اشونان جهان و دوری کردن از دروگوندان و آگاه کردن نادانان، می تواند بهترین زندگانی را که شایسته ستایش است از برای خود فراهم نماید. هر روز از ماه نامی ایزدی (ستودنی ) و هر ماهی نامی از میان روزها، متناسب با آب وهوای ایران برآن نهاده شد و سالنامه زرتشتیان را بگونه ای تنظیم نمودند که هنوزهم ازدقیق ترین و کارآمدترین تقویم های جهان است و شایسته دانسته شد که نام هر روز که با نام ماه برابر می شود، بهدینان  جشنی بیارایند و ضمن ستایش خداوند یکتا و بی همتا، به شادی  بپردازند و دین و فرهنگ آموزند و از یکدیگر انرژی گیرند و همازور شوند.

و اینک نوبت هرکدام از ما زرتشتیان از پیر و جوان و خرد و کلان است که به این حقیقت پی ببریم که به راستی «راه درجهان یکی است و آن راه اشویی است». مفاهیم جشن اردیبهشت گان را که برخواسته از این نام نیک اشویی است را بدرستی بشناسیم و در تمام مراحل زندگی، منه (خرد) و دائنه (وجدان ) را فرا راه خود قرارداده، نیکی را از بدی بر پایه این ترازوی بسیار دقیق، از یکدیگر باز شناسیم و نیکی ستودنی را در پرتو راستی و شادی در زندگی اختیار کنیم و بکار بندیم. کوشش کنیم که به مفهوم واقعی «زندگی»  که در واژه به معنی «زایندگی» است، عمل کنیم و زندگی بدون زایندگی را زندگی راستین ندانیم و با دانش «هفت پایه عرفان زرتشتی» را بدرستی  بیاموزیم و با درک و آگاهی دقیق و درست، «من» خویش را بسوی «هومنی» و «وهومنی» و اگر توانستیم «سپنته منی» به پیش ببریم تا نه تنها موجب افتخار خود و خانواده و شهر و کشورخویش گردیم، بلکه توان آن را بیابیم که بقول گاتاها «دیگر مردمان را نیز بسوی نیکی و راستی، و جهانی را بسوی آبادی و پیشرفت رهنمون گردیم.». به یاری اهورامزدا.

بی تردید، برای همازورشدن با اشون ها نخست بایستی «اشا» را شناخت و اندیشه های والای پیامبرمان اشوزرتشت را به درستی درک کرده درخود پرورش دهیم تا بتوانیم براستی «اشونان (راست کرداران )» را از «دروگ وندان(دروغ پرستان)» و «نادانان » تشخیص داده، باز شناسیم، تا شیفته اندیشه های به ظاهر پر زرق و برق  آنها نشویم. و نادانان را آگاهی دهیم و دانش آموزیم تا دست آویز دروگوندان قرار نگیرند و به بی راهه کشانیده نشوند.

 

دراینجا لازم می دانم از همه اعضا و هموندان انجمن موبدان تهران و هفت گروهی که تحت عناوین گوناگون با انجمن موبدان تهران همکاری می نمایند و همه دانشجویانی که از راههای دور و نزدیک برای فراگیری دانش دین چه در تهران و یزد و کرمان، درکلاسهای آموزش دین و فرهنگ انجمن موبدان شرکت می نمایند و بدنبال یافتن راه درست و نیک و راستین در زندگی می باشند. و همه انجمن ها و سازمان های زرتشتی و همه بهدینانی که به مدیریت دینی و فرهنگی خود احترام می گذارند و کوشش دارند با خردمندی«هم واژی» (هماهنگی و مدیریت) را در جامعه برقرارنمایند. به ویژه ازجناب آقای موبد سروش پور که مسئولیت برگزاری این جشن را به عهده گرفتند و انجمن زرتشتیان تهران که یاری رسان مان شدند و همه هنرمندانی که دراین مجلس خجسته به اجرای نقش می پردازند و با درک درست رسالت دینی و فرهنگی خویش، اندیشه های والای زرتشتی را با زبان پرتوان «هنر» منتقل مینمایند. و همه عزیزانی  که در برگزاری این جشن فرخنده یاری رسان انجمن موبدان خودشان شدند، و همه شما بهدینان ارجمند که با شرکت خود به شکوه این جشن افزودید و با احساس مسئولیت و رعایت سکوت و آرامش به برگزاری این جشن فرخنده یاری رسان شدید. کمال سپاسگذاری کنکاش موبدان را اعلام نمایم. و از اینکه نمی توانیم آن گونه که شایسته و بایسته است از زحمات همه شما گرامیان سپاسگزاری کنیم، پیشاپیش عذرخواهی می کنم.

 باز هم   خجسته جشن اَردیبهشت گان، جشن گرامی داشت راستی را به همه شما جویندگان راه راستین و همه زرتشتیان و ایرانیان در سراسر جهان فرخنده باد می گویم.   

 دیرزیوید. شادزیوید. بکامه زیوید. گیتی تان باد به کامه تن. مینویتان باد به کامه روان. اَغنی اشوبید. همازوربیم. همازور هما اشوبیم. بیاری اهورامزدا. ایدون باد. ایدون ترج باد.   

رییس انجمن موبدان تهران.  جشن اردیبهشت گان 3746 دینی زرتشتی. سالن مارکارتهران پارس

—————————————————————————————

 اردیبهشت ماه

دوم اردیبهشت: بهمن روز
جشن گردآوری گل‌ها و گیاهان دارویی از صحرا.

سوم اردیبهشت: اردیبهشت روز
جشن «اردیبهشتگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اَردیبهشت» (در اوستایی «اَشَه‌وَهیشتَه»، در پهلوی «اَرْت‌وَهیشْت») به معنای «بهترین راستی» و بعدها نام یکی از اَمْشاسْپَندان (جاودانان مقدس). کوشیارگیلی در «زیج جامع» از آن با نام «گلستان‌جشن» یادکرده است. اَردیبهشت همچنین نگاهبان آتش است؛ چرا که آتش بهترین جلوه‌گاه راستی و پاکی بشمار می‌رفته است.

دهم اردیبهشت: آبان روز
جشن چهلم نوروز در شیراز و در کنار «حوض ماهی» سعدی.

پانزدهم اردیبهشت: دی به مهر روز
جشن میانه فصل بهار و زمان گاهَنباری بنام «میدیو‌زَرِم» در اوستایی «مَـئیذیوئی‌زَرِمَـیه» به معنای «میانه بهار/میانه فصل سبز». البته میانه بهار با شانزدهم اردیبهشت برابر است؛ اما در گذشته و حتی امروزه، عملاً پانزدهمین روزِ ماهِ دوم هر فصل به عنوان میانه هر فصل شناخته می‌شود.

جشن‌های گاهَـنْـباری (پاره‌های سال/ موسم‌های سالیانه)، ادامه و بازمانده‌ای از نوعی تقویم کهن در ایران باستان است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم‌فصل تقسیم می‌کرده‌اند و هر یک از این بازه‌های زمانی، نام و جشنی ویژه به همراه داشته است.

سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان آغاز می‌شده و پس از هفت پاره زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، به آغاز سال بعدی می‌رسیده است (پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر فصل‌ها، دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار می‌رفته است).

 

آذرگان

جشن آذرگان

جشن های ماهانه



در نُهمین روز از آذرماه زرتشتی برابر با سوم آذر که نام روز و ماه یکی می‌شود یعنی روز آذر در ماه آذر، جشن           « آذرگان » برگزار می شود.

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.

آتش یكی از چهار آخشیج(عنصر) پاك در نزد ایرانیان باستان و زرتشتیان است. آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. از این رو، آذرگان نیز در شمار جشن‌هایی است كه آیین‌های آن با بزرگداشت آتش كه یكی از فروزه‌های نیك اهورایی است، نزدیكی و همخوانی دارد.

 آتش در میان ایرانیان از دیرباز از سپندینگی(تقدسی) ویژه برخوردار بوده است. و بنا به یك باور، آنرا جانشین خورشید روی زمین می دانستند. به این شوند(دلیل) است كه در اوستا سرودهایی درباره ستایش آتش و خورشید به چشم می‌خورد. در میان آریاییان هند و ایرانی داستان ها و افسانه های زیادی در مورد پیدایش آتش وجود دارد. اما از همه رایج تر افسانه ی زیبایی است كه در شاهنامه فردوسی آمده است. بر این پایه كه روزی هوشنگ(شاه پیشدادی)، به همراه گروهی از كوهستان می گذشت كه ناگهان ماری تیره تن و تیزتاز در سر راهش پدید آمد. هوشنگ سنگی را برداشت و به سوی مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری برخورد كرد، فروغی پدید آمد و آتش زاده شد.

 

جایگاه آذر در فرهنگ ایران

آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.



در یسنا نیز بارها به آذر و آتش و اهمیت آن اشاره شده‌است كه چند نمونه از آن به این شرح است:

«ای آذر تویی خوشی بخش جهان مزدا آفریده، ما خواستاریم به وسیله تو با اندیشه پاك، گفتار راست و كردار و آیین نیك، مزدا اهورا را پرستش كنیم و به او نزدیك شویم (یسنا – هات36 بند 3)

 

ایزد آذر در متن‌های کهن

در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات 62 » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا … به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند… 

 

آیین‌های جشن آذرگان

در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مروج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند. ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام ” آذرجشن” می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند .

نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه‌ها و بام‌ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش‌ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی‌های گوناگون در آتشکده‌ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب‌های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه‌ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می‌شود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است

در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گل‌ها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « … این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:… آذریون آذر را … ». در متون فارسی گل آذریون را با نام‌های دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمان‌های گوناگون نام « آذرگون » را بر گل‌های مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه‌های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه‌های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گل‌های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگ‌های ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند… و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود – انتهی . و از این تعریف روشن می‌شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگ‌ها و لغت‌های طبی چنین مستفاد می‌شود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی … »

به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگ‌های زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر این نگارنده آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه‌های گوناگون و با رنگ‌های زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.

 

———————————————————–

آذرگان، نتیجه مهرورزی و دانش اندوزی    

دکتر موبد مهراب وحیدی  

۰۲ آذر ۱۳۸۷

روزها از پی هم در گذرند و ماهها نیز هم. انگار همین دیروز بود که مهرگان را به بزم بودیم و آبانگان را به جشن اندر. وکنون آذرگان را پس از 53 روز از جشن عشق داریم و 28 روز پس از بزم دانش.

 

چه زیبا این رویدادها در گاه شمار در پی هم چیده که از روز وفاداری و مهر تا روز آتش این نماد عشق، پنجاه و سه روز باشد که نشان از هات پایانی مانتره وخشور بزرگ دارد که سخن از بهروزی یاران دین است و آرمان رسیدن به جایگاه نیک کرداران  و اندرز برای نو عروسان ونو دامادان که با عشق در کنار یکدیگر خواهند بود و نیز از روز خواهش توانایی برای آبهای روان دانش اندوزی تا روز گرما یافتن از آتش عشق در برابری با سرمای نادانی، بیست و هشت روز بگذرد که نشانی از آغازین هات اندیشمند بزرگ جهان باشد که در آن نوید است پاداش پرستش آفریدگار. این جشن آتش است که به نهمین روز از نه ماه گذشت سال و چشم براهی، پیشوازی است برای نمود دادار. و شگفتا بر 9 که  بنیاد دین بر این شمار باشد و برداشتی ز دانش و پرسش دارد به جای جای اوستا که خود “دفتر دانش”است به چم. و اینگونه است که نیاکان اندیشمندمان دانسته اند که تا مهر و عشق و وفاداری به آرمان هستی نباشد ، دانشی بدست نیاید و بدون آن، آتش عشق را گرمایی نخواهد بود و چون چنین شود هستی بخش بزرگ دانا را شناخت نتوان. درودا برآن بزرگانی که آذرگان را نتیجه مهرورزی و دانش اندوزی گذاشته اند تا دیگان را توان شناخت باشد بهرت ما.


———————————————————————

 

عید آتش      

پروین فرزانگی   

۰۲ آذر ۱۳۸۷

ای اهورامزدا آنگاه تو را پاك شناختم كه اندیشه نیك بر من فراز آمد پرسید: به كه نماز می آوری؟ گفتم به فروغ مزدا نماز می آورم، تا مرا تاب و توان هست دل بر راستی می بندم (بند 9 هات 43 گاتها)

 

آتش یكی از چهار آخشیج(عنصر) پاك در نزد ایرانیان باستان و زرتشتیان است. آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. آتش در میان ایرانیان از دیرباز از تقدسی ویژه برخوردار بوده است. در واقع آنرا جانشین خورشید بر روی زمین می دانستند و به این دلیل است كه در اوستا سرودهایی درباره ستایش آتش و خورشید در شمار نمازهای معمول و مهم آمده است. در میان آریاییان هند و ایرانی داستان ها و افسانه های زیادی در مورد پیدایش آتش وجود دارد. اما از همه رایج تر افسانه ی زیبایی است كه در شاهنامه فردوسی آمده است. بر این پایه كه روزی هوشنگ،(شاه پیشدادی) به همراه گروهی از كوهستان می گذشت كه ناگهان ماری تیره تن و تیزتاز در سر راهش پدید آمد. هوشنگ سنگی را برداشت و به سوی مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری برخورد كرد، فروغی پدید آمد و آتش زاده شد.

 

در اوستا آمده است اهورامزدا پنج نوع آتش را آفریده است به نام های:

 

1.آذر«برزی سَوَنگه» یعنی آتش بلند سوت یا بزرگ سود. كه عموما به آتش بهرام گفته می شود.

2.آذر «وهوفریانه» یعنی آتش دوستدار نیكی، آتش و گرمایی است كه در جسم انسان و حیوان قرار دارد.

3. آذر «وازیشته» یعنی آتش وظیفه كه آتش ابرها است.

4.آذر «اوروازشت» یعنی و گرما و آتشی كه در گیاهان است

5. آذر «سپنیشته» یعنی پاك ترین آتش ها كه آتش بهشت است و درگروثمان (عرش) در بارگاه اهورایی فروزان است.

 

نماد این آتش ها در جهان مادی به صورت سه آتش مقدس است به نام هایی:

1.آذرفرنبغ             2.آذربرزین مهر          3. آذرگشسب(آذرگشنسب)

 

اگر چه پیدایش آتش را به صورت یك اتفاق به هوشنگ نسبت می دهند پیدایش این سه آتش هم در رابطه با هوشنگ بوده است. در گزیده های زادسپرم آمده است كه در زمان فرمانروایی هوشنگ هنگامی كه مردم بر پشت گاو اساطیری «سویشوگ» به كشورهای دیگر می رفتند شبی طوفان شدیدی رخ داد و آتش دانها كه بر سه جا بر پشت گاو نهاده شده بود و آتش در آن ها قرار داشت و در دریا افتاد و همه جا را روشن كرد این آتش را بر سه آتشدان نشاندند كه خود سه فره شد، این سه آتش عبارتند از آْذرفرنبغ كه می گوینددر كابل، در افغانستان كنونی یا در كاریان فارس قرار داشته و مخصوص طبقه موبدان بوده است. آذرگشسب كه در شیز آذربایجان(تخت سلیمان كنونی) بوده و به شاهان و جنگجویان اختصاص داشته و آذربرزین مهر در كوه ریوند در شمال غربی نیشابور قرار داشته و مخصوص طبقه كشاورزان بوده است. در بندهش این داستان با جزئیات بیشتر به تهمورث نسبت داده شده است:

 

«هرمزد در آغاز آفرینش، چون سه فره، به پاسبانی جهان فراز آید. بدان تن، فره مندانه همی در جهان اند. در پادشاهی تهمورث چون مردم به پشت گاو سرسیوگ از خونیرس به دیگر كشورها می گذشتند. شبی، میان دریا، به باد سخت و موج دریا،‌ آتشدان كه آتش در او بود، كه به پشت گاو به یك جای كرده شده بود. با آتش به دریا افتاد و در آن هر سه آتش چون (آن) یك فره كه به جایگاه آتشدان بر پشت گاو (بود). درخشیدند و همه (جا) روشن بود و آن مردمان بازگشتند.»

 

اما اعتقاد بر این است كه این سه آتش مقدس افسانه های تاریخی نیستند بلكه در طول تاریخ همواره حامی و راهنمای انسان بوده اند. این سه آتش به پادشاهی جمشید یاری رساندند و هنگامی كه فره جمشید از او جدا شد. آذرفرنبغ فره او را از دست ضحاك رهایی بخشید. آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب حامی زرتشت و الهام دهنده ی او بود و گفته اند كه آذرگشسب تا زمان خسروپرویز پادشاه بزرگ ساسانی جهان را حفظ كرده است.

 

برای برگزاری مراسم، در آیین ما سه آتش وجود دارد: آتش بهرام، آتش آذران و آتش دادگاه

 

آتش بهرام مهمترین آتشی است كه از زمان های كهن مورد احترام بوده است. آتش بهرام راه شاه پیروزمند آتش ها می گویند و نمادی از راستی و اشا است.

 

آذرفرنبغ، آذربرزین مهر و آذرگشسب از آتش های بهرام هستند. آتش بهرام شبانه روز روشن بوده و نیایش آن طبق تشریفات خاصی انجام می گرفته است. جریان تطهیر بهرام یك سال به طول می انجامید و جریان طولانی و دشواری داشته به این صورت كه شانزده آتش را از جاهای مختلف و طبقات و صنعت های اجتماع چون آتش چلنگر(آهنگر)، زرگر، مسگر،‌ نانوا، آشپز، آجرپز و… جمع آوری می كردند و 1128 بار آنرا تطهیر می كنند، سپس با شكوه فراوان آنرا به آتشكده می بردند و در جایگاه مخصوص قرار می دادند و در این مراسم كه «تخت نشین» نامیده می شود موبدان این آتش را مانند شاه بر تخت می نشاندند به این صورت كه چوبی را به شكل تخت می گذاشتند و بر بالای آن تاجی به نشانه پادشاهی آویزان می كردند و آتش را بر این تخت می نشاندند سپس 4 موبد چتری را روی آتش گرفته و آنرا حمل می كردند و در پیشاپیش آنها موبدانی با شمشیر و گرز (نشانه ایزد بهرام) حركت می كردند ودر دنبال آنها بهدینان با وقار تمام حركت می كردند. پس از برگزاری مراسم تخت نشین موبدان چند عدد از شمشیر و گرزها را به دیوار آتشكده آویزان كرده و در هر گوشه زنگی به زنجیر می آویزند تا در هر یك از پنج گاه شبانه روز هنگام خواندن سرود آنرا به صدا در آوردند. در آتشكده فقط موبد خاصی می تواند به آتش بهرام نزدیك شود، سایر بهدینان و حتی موبدان دیگر نباید به آن نزدیك شوند آنها فقط می توانند آتش را از میان پنجره مشبكی كه در حریم آتش قرار دارد ببینند و نیایش خود را انجام بدهند.

 

آتش آذران یعنی «آتش آتشان» آتش محلی است و از آتش های خانگی كه سه بار بكار برده شده باشد تهیه می شود كه آتش آدران و آدریان نیز نامیده می شود.

 

آتش دادگاه همان آتش خانوادگی بوده و مردم معمولی و غیر روحانی نیز می توانستند از آن مراقبت كنند.

 

در واقع تطهیر آتش ها بیانگر این مطلب بوده كه انسان نیز باید مانند این آتش ها تطهیر شود یكی از پارسیان نام آور در این مورد استدلال می كند همان طور كه آتش برای تطهیر از همه ی طبقات جمع آوری می شود همه انسان ها هم صرف نظر از طبقه اجتماعی اگر مرحله ی تطهیر را بگذرانند در نزد اهورامزدا برابر هستند.

 

شاهان به هنگام سفرهای جنگی توده ای از آتش مقدس را به همراه می بردند. خسروپرویز یكبار برای اینكه آذرگشسب به دست دشمنان نیفتد مجبور شد كه آنرا به داخل ایران برگرداند و یزدگرد سوم نیز در هنگام حمله ی اعراب «آتش بهرام ری» را كه بسیار نزد ایرانیان مقدس بود به همراه خود برد. این آتش سال ها در سفرهای یزدگرد همراه او بود تا سرانجام آنرا در مرو در آتشكده ویژه ای كه ساخت جای داد.

 

در زمان ساسانیان آتشكده ها تنها محلی برای نگهداری آتش و نیایش به درگاه اهورامزدا نبوده است، بلكه مكانی فرهنگی،‌ ورزشی، دینی بوده است كه با داشتن كتابخانه و منابع مختلف به كار آموزش جوانان در زمینه های دینی و فرهنگی می پرداختند همچنین در این مكان به آنها فنون سواركاری و تیراندازی هم آموزش می دادند. ثبت هر تولد و مرگی نیز در آنجا صورت می گرفته و محلی برای نیایش های جمعی و برگزاری مراسم های دینی هم بوده است.

 

جشن آذرگان

 

یكی از جشن های ماهیانه است. روز نهم هر ماه و ماه نهم هر سال خورشیدی به نام این ایزد است. تا جایی كه میدانیم جز ابوریحان بیرونی هیچ كدام از نویسندگان ایرانی به آیین های جشن آذرگان نپرداخته اند. ابوریحان بیرونی می نویسد: «روز نهم آذر عید است كه آنرا برای توافق دو نام آذر جشن می نامند و در این روز به افروختن آتش احتیاج می یابند و این روز عید آتش است و به نام فرشته ای كه به همه ی آتش ها موكل است موسوم است و زردشت امر كرده كه در این روز آتشكده ها را زیارت كنند و در امور عالم مشاوره كنند و «آتش زوهر» كه شامل عود و كندر و خوشبوكننده ها است و در گذشته هنگام بهار كره تازه حیوانی بوده است را به آتش نزدیک کنند»

 

در واقع این عید در قدیم آغاز زمستان بوده، مردم به آتشكده ها می رفتند و ضمن مراسم نیایش اهورامزدا بر آتش عود و صندل و چوب های خوشبو می گذاشتند و به دلیل تغییر فصل و آغاز سرما از آتشی كه در آتشكده بود. هر كسی با مراسمی ویژه آتشی را به خانه می برده و اتش زمستانی خانه را با آتش تقدیس شده می افروخت كه تا پایان زمستان در خانه روشن بوده و معتقد بودند كه این آتش برای آن ها شگون و بركت می آورد.

 

وقتی به آتش، این فروغ ایزدی كه هنوز از پس سده ها و قرن ها در آتشكده ها فروزان و پابرجا است می نگریم به یاد می آوریم فداكاری نیاكان خرمندمان در پاسداری دین و از جان گذشتگی شان در برپاداری آن، تا این فروغ اهورایی كه نشانه ای از بخشش خداوند بر انسان ها و نماد و پرچمی برای ما زرتشتیان است جاودانه و ماندگار، ما را رهنمون سرمنزل پاكی و راستی و اردیبهشت امشاسپند شود. به گفته فردوسی بزرگ آن سخنور فرزانه و سترگ:

 

نگویی كه آتش پرستان بدند

پرستنده پاك یزدان بدند

 

و نیز آذرگان است و هنگامه ی شادی بر پایه چامه سخنور راستین حافظ اهل راز

به باغ تازه كن آیین دین زرتشتی

كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود

 

 

«سوزان باشی در این خانه

بی گمان سوزان باشی در این خانه

فروزان باشی در این خانه

شعله ور باشی در این خانه

به آرمانی دیرپا

به فرشگرد(رستاخیز) توانا

همچنان درفرشگرد توانای نیك»

(یسنای 62 نیایش آتش بند 3)

 

 

یاری نامه:

1.جشن های ایرانی دكتر پرویز رجبی

2.بندهش برگردان دكتر مهرداد بهار

3.اساطیر و فرهنگ ایران دكتر رحیم عفیفی

4.مزدیسنا و ادب فارسی دكتر محمد معین

5.گزیده های زادسپرم برگردان دكتر محمد تقی راشد محصل


—————————————————————————

به گرامیداشت سوم آذرماه و جشن آذرگان

● برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی

 

بوذرجمهر پرخیده :

آتش نماد راستی است؛ تنها آتش است كه پلیدی را به خود راه نمی‌دهد و همواره به بالا سر می‌ساید، خود می‌سوزد و جهانی را گرما و نـور می‌بخشد. مردم راستی‌جو، همانند آتش همیشه یكسان و یكرنگ بوده، خود را به پلیدی‌ها نمی‌آلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه می‌بخشند.

فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مى‌برد. این‌كه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مى‌كردند، به این سبب بوده است كه روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.

جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی می‌بخشد. مولانا می‌سراید:

آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می‌فتاد

آتش است این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد

در دین زرتشت، هر آن‌چه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیک‌ترین آفریده‌های اهورامزداست؛ از این رو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژه‌اى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاه‌ها، در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مى‌دانند، براى نزدیك شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینوی و هستی‌بخش است كه خود سرچشمه همه‌ی نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه‌ی هستی در جنبش می‌بیند.

دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی

آتش؛ بزرگ‌ترین پدیده و یافته‌ی آدمی است. ایرانیان نخستین‌بار آتش را در تلاش زندگی یافته‌اند؛ آن چنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری می‌بیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب می‌کند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان می‌شود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم می‌ایستند: مار که نماد و هم‌ریشه مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنت‌های ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.

زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر می‌ورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیک‌اندیشانند.

آتش برای مردمان همه سرزمین‌ها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده و هر گروهی به گونه‌ای آن را ستوده‌اند. خداوند با پیغمبر خود؛ «موسا»، با زبان آتش گفت وگو مى‌كند و آتش بر «ابراهیم» گلستان مى‌شود.

ایرانیان، از سی و یك جشن سالانه كه در هفتاد و سه روز برگزار می‌کنند ـ افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) ـ چهارجشن به پاس و بزرگداشت ِ آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سَده.

«ای خرامنده سرو ِ تابانْ ماه/ روز ِ آذر مَى ِ چو آذر خواه

شادمان كن مرا به مَى كه جهان/ شادمان شد به فرّ ِ دولت ِ شاه»

(مَسعود ِ سعد ِ سَلمان)

جشن آذر گان در روز آذر از ماه آذرماه ؛ نهمین روز از نهمین ماه از گاهشماری زرتشتی برابر با سوم آذر ماه خورشیدی برگزارمی‌شود.

در گذشته در سرتاسر ایران، آذرگان همچون مهرگان و نوروز جشنی همگانى بوده، ولی امروز به گونه‌ای آیینی ــ دینى، تنها زرتشتیان این جشن را زنده نگه داشته‌اند.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره این جشن آورده: «… روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می‌گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می‌باشند و این روز جشن آتش است و به نام فرشته‌‌ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند … »

این جشن هنوز هم نزد زرتشتیان با شادى برگزار می‌شود. در گذشته، این روز، روز نشست، گفت‌و‌گو و همه‌پرسی درباره زندگی‌ هازمانی(اجتماعی) بوده است و این برگرفته از آیینی بسیار دیرینه است که مردمان به دور آتش گرد می‌آمدند و درباره زندگی شان به گفت‌و‌گو می‌پرداختند.

در آذرگان «سدره‌پوشی» برگزار می‌شود. نوجوانان زرتشتى با پوشیدن سدره و بستن كشتى، دین خود را برمی‌گزینند. آن‌ها که تا دیروز زرتشتى‌زاده بودند، با پوشیدن سدره و بستن كشتى زرتشتی می‌شوند.

در جشن آذرگان، زرتشتیان با لباس آراسته و پاکیزه، به آتشکده می‌روند. نیایش روزانه خود را برگزار می‌کنند و با سرایش آتش نیایش که بخشی از خرده اوستاست، آذرایزد را گرامی می‌دارند و آیین جشن آذرگان را به جا می‌آورند.

در باور زرتشتیان، آب، باد(هوا)، خاک و آتش، چهار آخشیج سپندینه و از بین‌برنده‌ی ناپاکی‌هایند. در این میان، آتش برای داشتن روشنایی و گرما، ارج بیشتری دارد و از این رو، زرتشتیان برای نیایش و ستایش اهورامزدا، به آتشکده ــ جایگاه آتش ورهرام ــ می‌روند.

آتشكده‌ها در تاریخ به نام‌های «درمهر»، «آدریان»‌، «آتش بهرام»(ورهرام) خوانده شده‌اند و افزون‌بر نیایشگاه زرتشتیان، همایشگاه دینی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نیز بوده‌اند و به راستی سنگر دانش و بینش بوده است.

خردمندانه است كه به جشن‌های ایرانی که نماد شادی بوده و برخاسته از فرهنگ پربار ایرانی‌اند، به ویژه جشن‌های آب و آتش، در ایران زمین دوباره جان تازه‌اى ببخشیم و آن‌ها را همگانى كنیم؛ چنان‌كه در گذشته نیز همگانى بوده‌اند. در فرهنگ ایرانی جشن‌ها برای شادی‌اند و در پی كار و کوشش و آبادانی می‌آیند و آبادانی، شادی‌افزا و دربردارنده نور و روشنایی درونی برای روان انسان‌هاست.

————————————————————

آذرگان، جشن ارج‌گذاری به آتش

 

گروه زرتشتیان

ارج نهادن به چهار آخشیج(:عنصر) آب، آتش، باد و خاک، نزد ایرانیانهمواره از ارزشمندی ویژه‌ای برخوردار بوده است. پاسداری و پرستاری از اینچهار آخشیج و در این میان آتش که نزد نیاکان ما به عنوان نماد پاکی و راستیاز آن یاد شده است تا جایی است که ایرانیان از دیریاز به اجاق خانه‌شانسوگند یاد می‌کرده‌اند.

 

آتش یا آذر، در اوستا آتَر و در زبان پهلوی به گونه‌ی آتور و آتَخش آمده است، که واژه‌ی آتوربان (نگهبان آتش) نیز از آن برگرفته شده است. آذر یکی از همراهان اردی‌بهشت امشاسپند و ایزد نگهبان آتش و پاینده‌ی روشن بودن آتشگاه‌هاست.

زرتشتیان بر این باورند که اهورامزدا، آفریدگار یکتا، جایگاه و سمت و سویی ندارد، از این‌روی هنگام نیایش و خواندن اوستا رو به سوی نور با خدای خود به راز و نیاز می‌پردازند. آن‌ها بر این باورند که روشنایی و نور نمودی از نور کل (اهورامزدا) است. همان‌گونه که در باورهای سامی نیز می‌بینیم که خدا در کوه تور، در دل آتش بر حضرت موسا نمایان می‌شود.

ارج نهادن به این پدیده‌ی ارزشمند در نزد ایرانیان و به‌ویژه زرتشتیان تا اندازه‌ای بوده که گروهی را دچار گمراهی و باورهای نادرست کرده است. این گروه زرتشتیان را پرستنده‌ی آتش و آتش‌پرست خوانده‌اند. باور نادرستی که در این میان وجود دارد، واژه‌ی پرستیدن را برابر واژه‌ی تازی «عبادت» گرفته و اندیشیده‌اند که زرتشتیان آتش را جای خدا گذاشته و او را عبادت می‌کنند. در حالی که پرستیدن از ریشه‌ی واژه‌ی پرستار و به چَم(:معنای) پرستاری و نگه‌داری کردن از چیزی است. ایرانیان پس از کشف و مهار آتش به دست هوشنگ، پادشاه پیشدادی، به ارزش و کاربرد بی‌مانند آن در زندگی پی بردند و آن را ارج بسیار می‌نهادند. هم‌چنین از آن‌رو که ابزار آتش‌زا به مانند کبریت در زمان‌های باستان در دسترس نبود و یک آتش سرچشمه‌ی آتش دیگری می‌شد، ایرانیان با پرستاری و نگاه‌داری از آتش، برای همیشه روشن ماندن آن، می‌کوشیدند. آتش آدریان‌ها نیز هم‌چون موجود زنده‌ای نیازمند نگه‌داری و تیمار بوده است. از این‌رو در گذشته یک موبد همواره مسوول نگه‌داری از آتش و خوراک دادن به آن بود که او را «آتوربان» می‌نامیدند و تا به امروز نیز این رسم زنده است.

استرابون، جغرافی‌دان و تاریخ‌نگار یونانی درباره‌ی جایگاه آتش نزد ایرانیان می‌گوید: «ایرانیان هرگز بر آتش نمی‌دمند بلکه آن را با بادبزن، باد می‌زنند و آن را با لاشه‌ی مرده یا چیزهای ناپاک نمی‌آلایند.» گرچه منظور استرابون از این جمله، باید آتش سپند(:مقدس) بوده باشد.

زرتشتیان بنابر گاه‌شمار خود، در روز آذر از ماه آذر، برابر با سوم آذرماه در سالنمای رسمی کشور، آذرگان را جشن می‌گیرند. اگرچه ابوريحان بیرونی در کتاب خود، «آثارالباقيه» جشن آذرگان را نهمین روز از آذر می‌داند:

«… روز نهم آذر عيدی است که آن را برای توافق دو نام آذر جشن می‌گيرند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند می‌باشند. و اين روز جشن آتش است و به نام فرشته‌ای که به همه‌ی آتش‌ها موکل است ناميده شده. زرتشت امر کرده در اين روز آتشکده‌ها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند …»

در این‌باره باید گفت، بنابر گاه‌شمار زرتشتیان هر سال از 12 ماه و هر ماه از 30 روز تشکیل شده است که هر روز نامی ویژه‌ی خود را دارد. پنج روز پایان سال را نیز که روزهای «پنجه» گویند به نام‌های اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپَنتَمَد، وُهوخشَتر نام‌گذاری کرده‌اند. بر پایه‌ی این گاه‌شمار، هر زمان نام روز و ماه برابر می‌شده است آن روز را جشن می‌گرفته‌اند. برای نمونه آذر که نام سومین روز ماه است، در ماه آذر جشن آذرگان را پدید می‌آورد. اما باید توجه داشت که در سالنمای رسمی کشور پنج روز پنجه و روز پایانی اسفندماه به شش ماه آغاز سال افزوده شده و ماه‌های بهار و تابستان 31 روز است. از این‌رو سالنمای رسمی کشور و گاه‌شمار زرتشتیان در فصل پاییز و زمستان 6 روز با هم اختلاف دارند.

پس زرتشتیان در نهمین روز از آذرماه بنابر گاه‌شمار خود و سومین روز از آذرماه خورشیدی آذرگان را جشن می‌گیرند. آن‌ها در این جشن با برافروختن آتش و سوزاندن چوب‌های خوش‌بو بر روی آن به پیشواز سرما می‌روند و با پوشیدن جامه‌های پاکیزه و آراسته به آدریان‌ها رفته و با خواندن اوستای «آتش‌نیایش» به راز و نیاز با پروردگار و ستایش فروزه‌ی بی‌همتای او (آتش) می‌پردازند.

«ستایش پاک تو را باشد ای آتش پاک‌گوهر، ای بزرگ‌ترین بخشوده‌ی اهورامزدا، ای فروزه‌ای که درخور ستایشی، می‌ستایم تو را که در خانه‌ی من افروخته‌ای. برابر تو می‌ایستم برای نیایش با همه آیین‌های دین، دستی “بَرسَم” و به دیگر دست چوبِ خوش‌بوی خشکی که زبانه‌اش روشن و سوزشش بپراکند بوی خوش را و تو ای سزاوار ستایش، بهره‌مندی از درخشندگی آن به هنگام سوختن و بوی خوش آن. ای ایزد بزرگ همواره ما را دریاب، ببخشا به ما آن‌چه را که کامیابی دهد، آن‌چه را که رستگاری دهد و بهروزی و بهزیستی آورد، بهره‌مند کن ما را از بهترین زمین‌ها که در آن خانه‌های پر آسایش برپا داریم و دریاب روان ما را که آرامش داشته باشد و راه پاک پارسایی را بسپَریم. ستایش، نیایش، ارمغان نیک، ارمغان دلخواه، ارمغان دوست‌داشتنی، نیاز به تو ای آفریده‌ی اهورامزدا (آتش). فروزان باش در این خانه، فروزان باش تا دیرزمان، تا رستاخیز بزرگ. به من رامش و روزی و زندگی بسیار با رسایی کامل و خوش‌زبانی و دین‌آگاهی و پس از آن خردی بزرگ و پاینده و پس از آن دلیری نیرومند و استوار، هوشیاری و وظیفه‌شناسی و بیداری و فرزندان برومند و زیرک و نگه‌بان کشور و…. ارزانی دار. ای دانای بی‌همتا، به فریاد من برس، کسی که سپاس‌دار است از روشنایی و نور بهره‌مند باشد.»

نماز آتش‌نیایش که در بالا آمده است و به آن آتش بهرام‌نیایش نیز گفته می‌شود و از سوی موبدان در پنج گاه نماز روزانه نیز خوانده می‌شود، از دل هات 62 یسنا برآمده است. گرچه در جای‌جای اوستا به نام آذر برمی‌خوریم اما تنها بخشی که در اوستا به ستایش آتش پرداخته شده، همین هات 62 یسنا است. این گمان نیز هست که پیش‌تر یشتی ویژه‌ی آذر در بخش یشت‌ها بوده که در پی تازش بیگانگان به سرزمین‌مان آن بخش از میان رفته است.

زرتشتیان در زمان‌های نه چندان دور با برپایی آیین‌هایی ویژه با گردآوری آتش 16 پیشه مانند مس‌گری، آهن‌گری، زرگری، نانوایی، رخشورخانه، در کنار آتش سپندینه‌ی آدریان، آتش را بزرگ می‌کردند تا نمادی از پرچم ما باشد و هم‌بستگی را میان مردم بیش‌تر کند. گفتنی است که آدریان به مرکزیت آتشکده می‌گویند که در آن آتش سپند نگه‌داری می‌شود و آتشکده مجموعه‌ای را می‌نامند که افزون بر آدریان، ساختمان‌های گوناگونی مانند کتاب‌خانه و مدرسه و درمانگاه و… نیز در آن وجود داشته باشد.

در اوستا از پنج گونه آتش یاد شده است:

– آذر بِرِزی سَوَنگهَ: به چَم آتش بسیار سودمند، آتش سپندینه‌ای که سرچشمه‌اش در آسمان است و در برابر اهورامزدا می‌سوزد. آتش آدریان‌ها نیز از پرتو این آتش سپندینه(:مقدس) است.

– آذر وُهوفریانَه: آتشی است که در بدن انسان و جانوران فروزان است و گرمابخش وجود آن‌ها است.

– آذر اوروازیشتَه: آتشی است که در گیاهان می‌سوزد و در چوب وجود دارد که بر اثر سایش، آتش ملموس پدید می‌آورد.

– آذر وازیشتَه: آتشی آسمانی و برقی جهنده که در پهنه‌گاه آسمان پخش می‌شود و دیوان را می‌راند.

– آذر سپِنیشتَه: آتشی است که در گروسمان (بهشت) در برابر اهورامزدا می‌سوزد.

 

شاید بتوان گفت آتش بزرگ‌ترین پدیده‌ی مادی و مینوی بوده که دگرگونی بزرگی را در زندگی انسان‌ها پدید آورده است. آتش پدیدآورنده‌ی صنعت و سرچشمه‌ی بسیاری از پیشرفت‌های انسان تا به امروز بوده است؛ از همین‌رو ستایش و ارج نهادن به آتش تنها ویژه‌ی زرتشتیان نیست، بلکه از روزگار کهن در میان ملت‌های بزرگ و متمدن، تبارهای بدوی و ابتدایی و هم‌چنین ادیان بزرگ جهان، آتش مورد ستایش و بزرگ‌داشت بوده و هست. آتش در باورهای غیرزرتشتی هم جایگاه ویژه‌ای دارد.

 

————————————————————————————————-

آذر ماه

یکم آذر/ اورمزد روز
روز برگزاری «آذر جشن»، یکی دیگر از جشن‌های در پیوند با آتش به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعله زمستانی.

نهم آذر/ آذر روز
جش «آذرگان»، جشن آتش دیگری در گرامیداشت «آذر/ آتر» و ایزد منسوب به آن.

سی‌ام آذر/ انارام روز
جشن «شب چله» یا «یلدا»، انقلاب زمستانی و جشن زایش خورشید. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکی‌های گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار می‌نشسته‌اند. بیرونی در «آثار‌الباقیه» از آن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آنرا «میلاد خورشید» دانسته است. تقویم میلادی نیز با اندک تغییراتی ادامه همین میلاد است که بعدها آنرا به میلاد مسیح نسبت داده‌اند.

همچنین هنگام جشن پایان پاییز و نیز نیمه سال و گاهنباری به نام «میدْیارِم» در اوستایی «مَـئیذ‌یائیرْیـه» به معنای «میانه سال» و منظور سال گاهنباری است با مبدأ آغاز تابستان.