آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس

آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس

موبد رستم شهزادی

تواناترین کس آن است که با هوا وهوس خود جنگیده واین پنج عیب را از خود دور دارد:آز وخشم وهوس وننگ وناسپاسی ( مینوخرد باب 41 پرسش 40 بند 9-11).

گوهرِ نیک ومنشِ پاک وخصلت هر کس، آنگاه ظاهر شود که چون خواهشهای نفسانی وهواوهوس وخشم وغضب اورا به هیجان آورد، بتواند با صفاتِ نیک وارادۀ قوی، خود را نگهدارد (مینو خرد پرسش 15بند 24-20).

ای سروش، ای فرشتۀ اطاعت وبردباری، مـارا پناه ده، تا در مقابلِ حملاتِ دیوِخشــم وکین اســتوار مانیم (سروش یشت سرشب یسنا 57بند24).

سحر گاهان خروس بانگ زده گوید: ای مردم، برخیزید وبــهترین راسـتی ودرستی را بستایید، نمازِ “اشم وهـو”را بجای آورید ودیو کاهلی را از خود دور سازید، آن دیو که می خواهد شمارا به خواب فرو برد (وندیداد18بند15).

من همواره با دیو سســتی وتنــبلی ســتیزه خواهم کرد، زیرا بیــکاری وکاهلــی مارا نزار ورنــجور می سازد(وندیداد 11 بند 9).

ای زرتشتی، دست وپا وهوش وخردِ خود را برای انجامِ وظایف خود نسبت به دیگران مهیا دار واز هر کارِ بیجا وبی هنگام خود داری کن وهمواره در انجامِ کارِ نیک ودستگیری بیچارگان وبینوایــان استوار باش (ویسپرد 15بند1).

از آنــجایی که در جـهانِ مــادی ” شــهریــور”  نمــایــندۀ قــدرت ونـــیرومــندی اســت، در اوســتا می فرماید:”داد وآیینِ شــهریــور، نیرومـــتندی  وآ زادیِ  کار وپیشــه است ، پس در راه ســروری  وتوانــگری بــکوشــید وشـــهریاران وسـرورانِ نیــک ودادگـــر را، فـرمـان برید وگـرامی دارید.از درســت کاری خواسته  اندوزید .کار وپیشۀ نیک وسودمند فراگیرید .از گدایی وبیکاری دوری کنید . برخواستۀ(مال، دارایی) دیگران دســت مــیازید ورشــک مبرید.ابزار جنـگی وکشــاورزی وزریــنه وسیمینه ومسینه وبرنجینه را پیوسته پاک نگهدارید تا زنگ نزند وپیوسته به کار آ ید.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

آغاز ارشاد مردم

آغاز ارشاد مردم

موبد رستم شهزادی

اینک از برای کسانی که خواستار شنیدن اند سخن میدارم .بیش از همه، بر مردمانِ دانا است که این سخــنانی که با راستـی همراه است وسبب رسیدن به سرای درخشان فردوس خواهد شد گوش داده به خاطر خود بســپرند.

به سخــنانم گوش فرا دهید وبا اندیشـۀ روشن به آن بنگرید ومیان دروغ وراسـتی را خود تمــیز دهید وپیش از اینکه” روز واپسین” فرا رسد هرکس به شخصه دین خود را اختیار کند، بشـودکه سرانـجام کامــروا گردید.ما خواستاریم مانند کسانی به سر بریم که مردم را به سوی راستی رهنمایند.بـشود که “مزدا” وفرشتگانش به سوی ما آ یند وبه ماراسـتی ویاریِ خویش بخشـند، تا اندیشۀهمه به آنجایی که سرچشمه داناییست پی برد .ای مردم، اگر از حکم ازلی که” مزدا” برقرار داشته، برخوردار گشتــید واز خوشی هردوجهان واز بهره وسودِ” راسـتی خواهان” آ گـاه شدیدآنگاه به راهی می رفتــید،که در آینده، روزگارتان همیشه خوش خواهد بود(یسنای 30)

نظر به فرمان” اهورامزدا” اینک ای مردم ، شما را ازکلامی خبر دهم که شنیدنِ آن برای کسانی که گوش به حکمِ  دروغ  داده  ناگوار وبرای کسانی که از روی خلوص نیت به مزدا ایمان آ ورده و راه راسـت را برگزیده اند دلپذیر خواهد بود.چون بهترین راهی که باید برگزید به نظرتان نیامد پس خود من به سوی شماآمدم تا به شـما بیامـوزم چگونه باید برابر آیـین مقـدس زندگی کرد، کدام یـک از این دوبزرگتر است، کسی که دانا وپیرو راستی است  یا آ ن نادانی که به دروغ گرویده ، پس هر دانایـی باید دیگران را از دانشِ خود آ گاه سازد، چه بیش از ین نشاید نادان سرگشته بماند.

هیچیک ازشمانباید به سخنان وحکمِ دروغ پرست گوش دهد زیرا که اوخان ومان وشـهر وده را دچار احتیاح وفساد می سازد پس به هر وسیله ای که باشد اورا از خود برانید.به آن کسی باید گوش داد که از راستی برخوردار است،به آن دانایی که درمان بخش زندگیست. اهـورامـزدا تمام قدرت خویش را به آن کسی بخشد که در اندیشه وگفتار وکردار دوست اوباشد وپشتیبان راستی باشد(یسنا31).

برای رسیدن به آمرزش اهورا بایدهمۀ شما پیشوایان وبزرگان وکشاورزان وشما نیزای” دیوپرستان” آنچه من می آ موزم پیروی کنید.ما می خواهیم مانند گماشتگان خدا،کسانی را که دشمـن شمـا هسـتند دور سازیم.این دشمنان کسانی هستند که به نابود کردن زندگانیِ مردمان کوشند وزنان ومردان را از پیروی راستی باز دارند(یسنا32).

کسی که به ضد” دروغ پرست” با زبان یا با فکر ویابا دستها ستیزگی کندیاآنکه یکی از پیروانش را به دیـن نیـک درآورد، چنین کسی خشـنودی مــزدا اهـورا را فراهم می کند.کسی که دوستارراسـتی  را خـرم سـازد، خـواه از پیشـوایان یا بزرگان یا کشاورزان باشـدویا کسـی که با غیرت از سـتوران پرستاری کند، چنین کسی در پایان در بوستان فردوس به سر خواهد برد .

منـــم آن پیــشوایی که چون راه درسـت وراسـت را بیاموختم می خواهـم همه را تعلیم دهـم تا از آن کشـاورزی وپیشـه به کار افــتد.

ای مــــزداتــمام  خوشــیهای زندگی که در دست توست به ما اَرزانی دار تا به دسـتیاری آن بتوانـیم زندگانی مردم را در هر دوجهان خوش وخرم سازیم (یسنا33).

ای کسانی که از نزدیک ودور برای آ گـاه شدن آمـده اید، به سـخنانم گـوش فـرا دهـید وهمـه تان آن را به خاطر بسپارید، چه ” مــزدا” در تجلّی است ،مبادا که آموزگار بدخواه وطرفدارِ دروغ با زبانِ خویــش شمارا بفریبد وزندگانی جهان دیگرِ شتما را تـباه سـازد. مـن می خـواهــم سخــن بدارم ازآن دوگوهری که در آ غاز زندگانی بوده اند.یـکی نیـکی ودیگری بـدی ویکی از ین دو به دیگری گفت که هرگز فکر وتعلیم وخردوآرزووگفتاروکرداروروح ما با هم یگانه و یکسان نخواهد بود.

من می خواهم سخن بدارم ازآنچه  مزدا اهورای  دانا  مرا از آن آگاه فرمود. کسانی که در میان شما به آنچه می گویم دل ندهند، در پایان پشیمان گشته افسوس خواهند خورد. من می خواهم سخـن بدارم از مزدا اهورا ، کسی که از همه بزرگتر است وخیر خواه مخلوقات است به وسیله خـرد مقدس خود ســتایش کسـانی که وی را می سـتایــند می شـنود وپاداش می دهــد. در دســت اوست ســود وزیــان وهمیشه روانِ “راستی پرستان” از خوشی بر خوردار وروانِ “دروغ پرستان” گرفتار رنج وشکنجه خواهد بود(یسنا 45).

بشــــود که درین دودمـان وشهـر وکشـور پیوسـته راســتی بردروغ چیره گردد.(یسنا6 بند 5)

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

آرمان دین بهی

آرمان دین بهی

آرمان دین بهی (به زبان ساده)

موبد کامران جمشیدی

 

آرمان دین بهی خوشبختی و رستگاری است

که همانا خشنودی انسان و آرامش و آسایش تن و روان می باشد.

دین بهی به ما می آموزد که تنها راه رسیدن به این آرمان پیمودن راه راستی است زیرا راستی و درستی آن حقیقتی است که بر بنیاد آنها زمین و آسمان و هر چه در آنهاست آفریده شده و آفریدگار آنها نیز خداوند یکتا و ابردانای هستی بخش است که اشو زرتشت، آموزگار ما آن را اهورامزدا نامیده است. این آفرینش بر بنیاد هنجاری پیدایش یافته که قانونی است دگرگون نشدنی و جاودانی. نام این هنجار «اشا asha»  می باشد.

بر پایه ی این هنجار هر کنشی در هر جای جهان انجام گیرد واکنش مناسب خود را خواهد داشت و از این رو هر کار درست و هماهنگی با اشا نتیجه ی خوب و درست و وارون آن هر جنبش و کاری که نادرست باشد نتیجه ی آن نیز نادرست و «بد» خواهد بود.

ما انسان ها نیز که جزوی از این آفرینش هستیم اگر خود را با هنجار هستی (اشا) هماهنگ کرده و اندیشه و گفتار و کردارمان بر آن پایه باشد، خوب و اشون ashavan بوده و نتیجه ی کردارمان نیز خوب و اشویی است. این نتیجه ی خوب،  خشنودی آورده و به آرامش دست می انجامد. آرامشی که میوه ی آن پیشرفت و رسایی (تکامل) بوده و تن و روان را به آرامش و تندرستی رسانده و زندگی آسایش می یابد.

انسان پدیده ای است اجتماعی و برای داشتن یک زندگی آرام و آسوده نیازمند به داشتن جامعه ای آرام و آسوده است تا همه ی یگان های باشنده در آن بتوانند در این آرامش هنباز (شریک) باشند. بنابراین برای هر زرتشتی این یک نیاز و یک خویشکاری (مسئولیت) است تا به آرام سازی جامعه ی خود نیز یاری رساند.

این خویشکاری، خود جزوی از هنجار اشاست که در پیوند با «انسان اجتماعی»، انسانی که دارای نیروی اندیشه گری بوده و می تواند گزینش کند، دارای مینش (مفهوم) می گردد. در برابر خویشکاری، آزادی گزینش قرار دارد، بدین مینش که انسان اگرچه آزاد است که از میان راه های گوناگون برگزیند اما باید آگاه باشد که پاسخگوی نتیجه ی گزینش خود خواهد بود.

برای اینکه این گزینش ها به درستی انجام گیرد، به دو چیز نیاز است:

۱-   وهومن یا بهمن، منش نیک یا خرد نیک که نیروی شناسایی و تمیز (درست از نادرست) است.

۲-   آگاهی و دانایی.

از راه وهومن است که انسان راه را از چاه تمیز داده و بد را از خوب جدا می کند. این نیرو از آغاز خام و نارسا بوده و بایست با تمرینات روانی / اخلاقی و همچنین به یاری تجربه آن را پخته و آموخته ساخت.

براستی انسان دارای دو گونه نیروی تمیز یا خرد می باشد، یکی خرد گوهری یا ذاتی (آسن خرد) و دیگری خرد دریافتنی یا آموختنی (گوشوسرود خرد).

داوری های از پیش ساخته شده و بی بنیان (پیشداوری) یکی از بزرگترین بلاهای بشری است. یکی از چیزهایی که در فرادیدگری های (تصمیم گیری) درست در زندگی یاری می رساند و ما را به پیش می برد آگاهی و برداشت درست از هنجار اشاست.

یکی از گزارش های شایسته ای که برای اشا شده است این است که: اگر کار درست در زمان درست و مکان درست و با ابزار درست و به درستی انجام گیرد، نتیجه نیز درست خواهد بود. هر کدام از این ها هم که در جای درست خود نباشد، نتیجه درست و رسا نخواهد بود. از همین روست که به آن قانون دقت یا precision law نیز گفته می شود.

مهمتر از همه این است که بدانیم هر کار انجام شده در کارنامه ی کارکردهای ما در زندگی نوشته شده و هنایش (اثر) خود را به جای خواهند گذاشت. کردارهای خوب و انسان دوستانه و آرامش خواهانه به ما آسودگی وجدان و خشنودی بخشیده و واژگون آن نتیجه ی زیان بار خود را نه تنها روی خود ما بلکه بر روی تمامی جهان هستی بر جای خواهد گذاشت. به گفته ی دیگر، این همان بهشت و جهنمی است که ما با کرد و کار خود می توانیم در هر دم درهای آن را بروی خود باز و بسته کنیم.

یکی از بزرگترین درس های اشا، که شاید بتوان از آن با نام «قانون زرین» نام برد، میانه روی است. تندروی در هر زمینه ای در جایی به کجراهه خواهد رفت و ما را از راه راست به در خواهد برد. برای میانه روی باید بر روی خود و کارکرد سهش های (احساسات) خود چیره باشیم. این شهریاری یا چیرگی بر خود یا خویشتن داری در فرهنگ بهدینی خشترا khshatnra نامیده می شود.  برای رسیدن به این چیرگی بر خود و آرامش، روش ها و ابزارهای کمکی نیز وجود دارند مانند نیایش و همچنین تمرینات تمرکز اندیشه و همترازی (بالانس) تن.

کسی که از وهومن برخوردار بوده و هماهنگ با اشا زندگی کند، نیک کردار و سازنده می باشد.

انسان های آزاد و نیکخواه و خشترایی در هر جامعه ای می توانند سیستم خوب و دلخواه خود را برای پیش بردن جامعه بنیان گذارند و رهبران اشویی خود را برگزینند. این شهریاری خوب و برگزیدنی را «وهو خشتر وئیریو vohu khshathra vairyo » می نامند.

هنگامی که انسان با بهره گیری از منش نیک و هماهنگی کامل با اشا یا اشویی زیستن و پاک و پاکیزه بودن در اندیشه و گفتار و کردار خود، به نیکی بر خود و سرکشی های سهش های ویرانگر خود مانند زیاده خواهی، کینه جویی، خشم و مانند آنها چیره شده و راه میانه و راست را در پیش گرفت و به آرامش و آسایش در تن و روان دست یافت، آنگاه است که آفرینندگیِ نیک و سازنده در او شکفته گشته و به نوسازی و پیشرفت همیشگی خود و جهان به سوی تکامل و رسایی خواهد پرداخت. تکاملی که در فرهنگ ما به آن «هئوروتات haurvataat » یا خرداد گفته می شود، بدین چیم که انسان نمونه ی ایده آلی از پیشرفت و رسایی می گردد و پس از آن دیگر برگشت پذیری و کاهش یابندگی (انگره) جایی نداشته و تنها افزایش و پیشروی همیشگی (سپنتا) است به سوی جاودانه شدن یا «هئوروتات امرتات haurvataat ameretaat» .

واپس گرایی، کهنه پرستی و خشک اندیشی در آرمان زرتشتی ناستوده و ناشایست است. انسان شایسته است که پیوسته در کار نوآوری باشد. زندگی بدون آفرینندگی تیره و خاموش و مرگ آور است. کاشتن یک گل یا درخت تا نوشتن یک نوشتار و یک کتاب، ساختن یک آهنگ و ایجاد یک هنر، زادن یک فرزند و برداشت یک فرآورده، همه و همه خدمت و یاری به آفرینش است. تنها زندگی ای شکوهمند و سرشار و زنده است که در آن همه نیروهای انسانی به کار می افتد و هنر و نوآوری و شادی و خوشبختی تا جنب و جوش، کوشش و پویش همه جا را فرا می گیرد.

«پروردگارا بشود مانند کسانی شویم که جهان را به سوی رسایی و آبادی به پیش می برند» اهنودگات، هات ۳۰، بند ۹

جامعه ی انسانی نیز که چون از انسان ها به هم آمده است دارای همان کارسازها یا مکانیسم ها بوده و همان ارزش ها در آن برپاست. یک جامعه ی خشترایی که تمام یگان های به هم آورنده ی آن از، سر تا پای آن، هماهنگ با هنجار اشایی کار می کنند به آرامش و شادی دست یافته و در آن آرامش به سوی بهبودی و بهزیستی به پیش می رود.

این جامعه ها، که رویهمِ آنها جامعه ی جهانی است بر پایه ی خانواده، برزن، شهر، کشور و جهان استوار است. برای داشتن یک جامعه سالم جهانی باید نخستین پایه های اجتماعی یا خانواده را سالم بنیان گذاشت و سپس کوی برزن و شهر و کشور را ساخت تا به جهان رسید.

امرتات یا امرداد، که سوی پیشرفت می باشد، آن چگونگی (وضعیتی) است که همراه است با آگاهی و آرامش و شادی کامل و همجوار با ابر دانای هستی بخش «اهورا مزدا». انسان نیک و پاک و اشویی، انسانی است کامل تر (در سنجه ای انسانی). اینگونه انسان ها بی گمان هم بر روی خانواده و خویشان خود و هم بر روی جامعه ای که در آن زندگی می کنند هنایشی (اثر) سازنده  و آبادکننده بر جای می گذارند. فرزندانی که در اینگونه خانواده ها پرورش می یابند نام نیک پدر و مادران خود را همواره زنده نگاه خواهند داشت و جامعه نیز هنایش یافته از گفتار و کردار آنان گام های بیشتری بسوی پیشرفت برخواهد داشت و نام نیک آنان را در تاریخ خود زنده و جاودان نگاه خواهد داشت.

این، نمودِ این جهانیِ جاودانگی و نامیرایی می باشد. جاودانی روان، نمود مینوی امرتات بوده که هستی جاودان است در بهترین چگونگی مینوی یا « اشه وهیشته»، سرای اندیشه نیک و «گرو دمان» سرای سرود و جایگاه والای اهورا مزدا.

«پارسایانی که در برابر هنجار هستی و راستی و پاکی زندگی می کنند، در مکانی که در پرتو خورشید تو درخشان و منزلگه دانایان است به سر خواهند برد.» سپنتمد گات، هات ۵۰، بند ۲

 

برگرفته از 

http://mobedjamshidi.com

آخرین گفتار داریوش كبیر

آخرین گفتار داریوش كبیر

موبد کورش نیکنام 
اینك كه من از دنیا می‌روم 25 كشور جزو امپراتوری ایران است. در تمام این كشورها پول رسمی ایران رواج دارد ، ایرانیان در آن كشورها از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند چنانكه مردم آن كشورها نیز در ایران محترم شمرده می‌شوند. جانشین من خشایار باید بداند همانند من در حفظ این كشور بكوشد و راه نگهداری این سرزمین‌ها این است كه در امور داخلی آنها دخالت نكند ، دین و باورهای آنها را گرامی‌ بدارد.

اكنون كه من از دنیا می‌روم تو 12 كرور زر در خزانه پادشاهی داری و این زرها یكی ازپایه‌های قدرت توست زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست، بلكه به دارایی نیز هست، البته به خاطر داشته باش كه تو باید به زرها بیفزایی نه اینكه از آن بكاهی. من نمی گویم كه در موقع ضروری از آن برداشت نكنی زیرا وجود زر در زرخانه این است كه به هنگام نیاز از آن برداشت كنی اما در نخستین فرصت آنچه را كه برداشتی به خزانه كشور بازگردان.
مادرت آتوسا بر من حق فراوان دارد بنابراین پیوسته خشنودی‌اش را فراهم ساز.

10 سال است كه مشغول ساختن انبارهای غله در كشور هستم، من روش ساختن این انبارها را كه به شكل استوانه با سنگ بنا می‌شود از كشور مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می‌شوند حشرات در آن بوجود نمی‌آید و غله بدون اینكه فاسد شود چند سال می‌ماند، تو باید پس از من همچنان ساختن انبارهای غله را ادامه دهی تا اینكه پیوسته آذوقه برای 2 یا 3 سال نیاز كشور ذخیره باشد.

هرگز و هیچگاه كارهای مهم كشوری را به دوستان و نزدیكان خود مُسپار ،برای آنان همان مزیت دوست بودن با تو كافی است، چون اگر دوستان و نزدیكان خود را به كارهای مملكتی بگماری و آنها بر مردم بیداد كرده و استفاده نادرست ببرند تو نخواهی توانست آنها را به كیفر برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری كه رعایت دوستی را بكنی.

كانالی را كه می خواستم بین رودخانه نیل و دریای سرخ ایجاد كنم ، به پایان نرسیده است ، بیگمان تمام شدن آن از نظر بازرگانی و جنگی بسیار اهمیت دارد و تو باید آن كانال را به پایان برسانی. همچنین نباید عوارض تردد كشتی‌ها از آن خیلی زیاد باشد كه ناخدایان ترجیح دهند كه از آن نگذرند.

اكنون سپاهی به مصر فرستاده‌ام تا در قلمرو ایران نظم برقرار سازد ولی فرصت نكرده‌ام سربازانی به یونان گسیل كنم، تو با ارتشی قوی و نیرومند به سوی یونان حركت كن تا به آنان بفهمانی كه پادشاه ایران توانمند است تا بدكاران را نابود كند.

سفارش دیگر من به تو این است كه هیچگاه كارگزاران كشوری را به خود راه نده چون هردوی آنها ویرانگركیان با ارزش ایران هستند و هرگز دروغكار و چاپلوس را بر مردم چیره نگردان زیرا آنها ممكن است به هنگام اخذ مالیات بر مردم بیداد كنند، قانونی بنیان كن كه تماس آنها با مردم كمتر شود، افسران و سربازان را خشنود نگهدار چرا كه اگر با آنها بدرفتاری كنی، چون نمی‌توانند بر تو زورگویی كنند پس در میدان نبرد تلافی خواهند كرد هرچند به قیمت كشته شدنشان تمام شود.

روند آموزش مردم را ادامه بده و بگذار آنان توانایی خواندن و نوشتن داشته باشند تا درك و اندیشه آنها فزونی یابد در این صورت با اطمینان بالاتری می‌توانی پادشاهی كنی. 
همواره پیرو كیش یكتایی و یزدان‌پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور مكن كه پیروكیش تو باشند، پیوسته به خاطر داشته باش تا هر كس آزاد است از هر كیش و آیینی كه میل دارد پیروی كند.

پس از مرگ بدنم را بشوی و آنگاه در كفن بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در مزار بگذار اما آرامگاهم را مسدود نكن تا هر زمانی كه تابوت مرا دیدی، دریابی كه پدرت زمانی پادشاهی توانمند بوده و تو نیز همچون من روزی خواهی مرد و با دیدن تابوت من غرور بر تو غلبه نخواهد كرد اما وقتی مرگ خود را نزدیك دیدی بگو كه قبر مرا بپوشانند و سفارش كن تا پسرت نیز دربارة تو چنین كند.

زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی مشو ، هرگاه نسبت به كسی ادعایی داری درخواست كن تا یك قاضی بی‌طرف آن را بررسی و حكم دهد زیرا مدعی اگر قاضی شود بیداد خواهد كرد. هرگز آبادسازی را فراموش نكن زیرا قانون هستی این است كه وقتی كشوری بازسازی و آباد نشود، رو به ویرانی خواهد رفت، آباد كردن، ایجاد كاریز و احداث جاده و شهرسازی را از كارهای بنیادی خود بدان، بخشودگی و بخشندگی را از یاد مبر و آگاه باش كه بعد از دادگستری، برجسته‌ترین ویژگی پادشاهان این دو كار نیك است ولی هرگاه نسبت به تو یا به دیگری ناهنجاری و ستم كرده باشند و تو آن‌را نادیده بگیری، بیگمان بیداد كرده‌ای. 
دیگر سخنی ندارم و این سفارش‌ها را در حضور كسانی غیر از تو كه گرد من آمده‌اند، می‌گویم تا اینكه بدانند من پیش از مرگ این‌سفارش‌ها را داشته‌ام . 
اینك بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می‌كنم مرگ من نزدیك شده است.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت

آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت

موبد کورش نیکنام 
فرزندان من. دوستان من. اكنون به پايان زندگي نزديك گشته‌ام. من آن‌را با نشانه‌هاي آشكار دريافته‌ام. وقتي درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد. كام من اين است كه اين احساس در اعمال و رفتار شما مشهود باشد. زيرا من هنگام كودكي، جواني و پيري بخت يار بوده‌ام هميشه نيروي من افزون گشته است. آنچنانكه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جواني ناتوان تر شده ام.

من دوستان را به خاطر نيكويیهاي خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار ديده‌ام. 
زادگاه من قطعه كوچكي از آسيا بود. من آن‌را اكنون با افتخار و بلندپايه باز میگذارم. در اين هنگام كه به دنياي ديگر میگذرم، شما و ميهنم را خوشبخت میبينم و از اينرو ميل دارم كه آيندگان نيز مرا مردي خوشبخت بدانند.

فرزندانم! من شما را از كودكي چنان تربيت كرده‌ام كه پيران را آزرم (شرم)داريد و كوشش كنيد تا جوانتران نيز از شما آزرم بدارند.

تو كمبوجيه، مپندار كه عصاي زرين سلطنتي، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت، دوستان صميمي براي پادشاه عصاي مطمئن‌تري هستند.

هركس بايد براي خويشتن، دوستان يكدل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري به‌دست نتوان آورد. 

به‌نام خدا و نياكان درگذشته، اي فرزندان اگر میخواهيد مرا شاد كنيد نسبت به هم آزرم بداريد.

پيكر بیجان مرا هنگامي كه ديگر در اين دنيا نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك بازدهيد. چه بهتر از اينكه انسان به خاك كه اينهمه چيزهاي نغز و زيبا میپرورد آميخته شود.

من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته شوم.

اكنون احساس میكنم جان از پيكرم میگسلد… اگر از ميان شما كسي میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد. تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامیكه روي خود را پوشانده‌ام از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند حتي شما فرزندانم.

از تمام پارسيان و متحدان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر شوند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد، درود فرستند.

به آخرين اندرز من گوش فرا داريد اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد. به دوستان خود نيكي ورزيد. 
بدرود دوستان و فرزندان

منبع : کتاب کورش نامه ، نوشته گزنفون ، ترجمه رضا مشایخی ، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول 1342، صفحه 266

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

ﻓﺮﻭﻫر

 ﻓﺮﻭﻫر

موبد کامران جمشیدی

ﻣﻲﺩﺍﻧﻴﻢﻛﻪﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩ،ﻛﻪﺑﺎﻧﺎﻣﻬﺎﻱﻓﺮﻭﻫﺮﻳﺎﻓﺮﻭﺷﻲﻧﺎﻣﻴﺪﻩﺷﺪﻩﺍﺳﺖ،ﺁﻣﻴﺨﺘﻪﺍﻱﺍﺳﺖﺍﺯﻧﻤﺎﺩﻫﺎﻳﻲﻛﻬﻦﺗﺮﻛﻪ
ﭘﺪﺭﺍﻥﻣﺎﺑﺮﺧﻲﺍﺯﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱﺧﻮﺩﺭﺍﺑﮕﻮﻧﺔﻧﻤﺎﺩﻳﻦﺑﺮﺁﻥﻧﻘﺶﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ.ﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩﻧﺨﺴﺘﻴﻦﺑﺎﺭ،ﺩﺭﺯﻣﺎﻥﻣﺎ،ﻛﻤﺎﺑﻴﺶ
ﺻﺪﺳﺎﻝﭘﻴﺶﺩﺭﭘﺎﺭﺳﻪ/ﺗﺨﺖﺟﻤﺸﻴﺪﻭﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩﻫﺎﻳﻲﺩﻳﮕﺮﺩﺭﺍﻳﺮﺍﻥﺩﻳﺪﻩﺷﺪﻩﺍﺳﺖﻛﻪﺧﻮﺩﺍﻧﮕﻴﺰﻩﺍﻱﺷﺪﻩﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﻱﺩﺭﻳﺎﻓﺖﭼﻴﻢﻭﻣﺎﻧﺎﻱﺑﺨﺶﻫﺎﻱﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥﺁﻥ.


ﺩﺭﺍﻳﻨﺠﺎﻧﮕﺎﻫﻲﻛﻤﻲﺩﻳﮕﺮﮔﻮﻧﻪﻭﻳﺎﺑﻬﺘﺮﺍﺳﺖﺑﮕﻮﻳﻢﺑﺎﺯﮔﻮﻳﻲﺩﻳﮕﺮﮔﻮﻧﻪﺍﻱﺍﺯﺍﻳﻦﻧﮕﺎﺭﻩﺭﺍﻣﻲﺑﻴﻨﻴﺪ.ﺩﺭﺍﻳﻨﺠﺎ
ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻱﻣﻲﻛﻨﻢﺍﺯﺁﻧﺎﻧﻲﻛﻪﺑﺎﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻱﻧﻴﻜﺸﺎﻥﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎﻳﻲﺩﻳﮕﺮﺭﺍﺑﺮﺍﻱﻣﻦﻧﻴﺰﮔﺸﻮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺷﺪﻛﻪﻓﺮﻭﻫﺮ
ﺳﺮﺷﺘﻴﻦﻫﻤﮕﻲﻣﺎﻥﺑﭙﺮﻭﺭﺩ،ﺑﺒﺎﻟﺪﻭﭘﻴﺶﺭﻭﺩ.


ﺩﺳﺖﺭﺍﺳﺖﺭﻭﺑﻪﭘﻴﺶﻭﺑﺎﻻ:
ﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﺭﺍﺳﺘﻲﻭﺑﻴﻨﺶﺭﺍﺳﺖﻭﺩﺭﺳﺖ.ﻫﺮﺁﻧﻜﻪﺭﺍﻩﺭﺍﺳﺖﺭﻭﺩﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻣﻲﻛﻨﺪﻭﺑﺎﻻﺭﻭﺩ.


ﺩﺍﻳﺮﺓﺑﺰﺭﮒﻣﻴﺎﻥﻭﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ:
ﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻲﻫﺴﺘﻲ،ﺗﻜﺮﺍﺭﻫﺴﺘﻲ،ﭘﻴﺪﺍﻳﺶﻫﻤﻴﺸﮕﻲﻭﻧﻮﺷﺪﻥ،ﻓﺮﺷﻮﻛﺮﺗﻲ (ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰﻫﻤﻴﺸﮕﻲ).
ﺍﻳﻦﻧﻮﺷﺪﻥﻭﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﻤﻴﺸﮕﻲﺑﺮﺩﻭﭘﺎﻳﻪﺑﻪﻧﺸﺎِﻥﺳﺮﺷﺖﺩﻭﮔﺎﻧﺔﻫﺮﺩﺍﻧﻪﻭﺑﻦﻫﺴﺘﻲﺍﺳﺖ،ﻗﺮﺍﺭﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻭﺩﺭﺑﻦﺁﻧﻬﺎﺩﻭ
ﺭﻳﺸﺔﻣﺎﺭﭘﻴﭻﺍﺳﺖﻛﻪﺧﻮﺩﺑﻴﺎﻥﻛﻨﻨﺪﺓﻓﺮﻣﻲﻫﺴﺘﻨﺪﻛﻪﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲﻫﺴﺘﻲﺑﺮﺁﻥﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺍﺳﺖ.
ﺑﺴﻴﺎﺭﻱﺍﺯﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻱﺳﺮﺷﺘﻲ (ﻃﺒﻴﻌﻲ)ﺗﻜﺮﺍﺭﻱﻫﺴﺘﻨﺪﺑﺎﺭﻭﻧﺪﻱﺳﻴﻨﻮﺳﻲﺷﻜﻞﻛﻪﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺷﻜﻞﻳﻚﻓﻨﺮﻣﻲﺑﺎﺷﺪ،ﻛﻪﭘﺎﻳﺎﻥﻳﻚ
ﺩﺍﻳﺮﻩﺁﻏﺎﺯﺩﺍﻳﺮﻩﺍﻱﺩﻳﮕﺮﺍﺳﺖ،ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﻱﺑﻨﻴﺎﺩﻳﻦﺷﻜﻞﺩﻫﻨﺪﺓﺍﻧﺴﺎﻥﻳﻌﻨﻲ DNAﻧﻴﺰﻫﻤﻴﻦﺷﻜﻞﺭﺍﺩﺍﺭﻧﺪ.


ﺩﺍﻳﺮﺓﻛﻮﭼﻚﺩﺭﺩﺳﺖ:
ﻣﺎﻧﻨﺪﺩﺍﻳﺮﺓﺑﺰﺭﮒﺩﻭﺭﻛﻤﺮﺍﺳﺖﻛﻪﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﺍﺳﺖﺑﺎﺑﺨﺶﺑﺎﻻﻱﺑﺎﻟﻬﺎﻭﻧﺸﺎﻧﮕﺮﺁﻥﺍﺳﺖﻛﻪﺍﻧﺴﺎﻥﻧﻤﻮﻧﺔﻛﻮﭼﻜﺘﺮﻱﺍﺯ
ﺁﻧﭽﻪﺍﻭﺭﺍﺩﺭﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻭﻫﺴﺘﻲﺭﺍﺩﺭﺩﺳﺘﺎﻥﺧﻮﻳﺶﺩﺍﺭﺩ.ﭼﻢﺩﻳﮕﺮﺁﻥﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪﭼﻨﻴﻦﺑﺎﺷﺪﻛﻪﺍﻧﺴﺎﻥﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﻭﻳﮕﺎﻧﮕﻲﺑﺎ
ﻫﻤﺔﻫﺴﺘﻲﺍﺳﺖ.


ﺍﻳﻦﺩﺍﻳﺮﻩ،ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﺓﮔﺮﺩﺁﻣﺪﻩﺍﻱﺍﺳﺖﺍﺯﻫﻤﺔﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱﺩﺭﻭﻧﻲﺍﻧﺴﺎﻥﺑﺮﺍﻱﺷﻨﺎﺧﺖﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ.ﺳﺮﭼﺸﻤﺔﺍﻳﻦﺩﺭﻳﺎﻓﺖ،
ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱﺷﺶﮔﺎﻧﺔﺍﻧﺴﺎﻥ،ﻫﻤﺎﻧﺎﭘﻨﺞﻧﻴﺮﻭﻱﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺘﻲ (ﺣﺴﻲ)ﻭﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻣﻲﺑﺎﺷﺪﻛﻪﺑﻪﻫﻢﭘﻴﻮﻧﺪﺩﻫﻨﺪﺓﺁﻥﭘﻨﺞﺗﺎﻱﺩﻳﮕﺮﺍﺳﺖ.
ﺑﻨﮕﺮﻳﻢﻛﻪﭼﮕﻮﻧﻪﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺖﻫﺎﻭﺍﻧﺪﻳﺸﺔﻣﺎ،ﺑﻤﺎﻧﻨﺪﻳﻚﺩﺍﻳﺮﻩ،ﻫﻤﺪﻳﮕﺮﺭﺍﻣﻲﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻭﺍﻧﮕﻴﺰﻩﻣﻲﺩﻫﻨﺪ.ﭼﻨﻴﻦﺳﺎﻣﺎﻥ
ﺩﺍﻳﺮﻩﻭﺍﺭﻱﺩﺭﺳﺮﺷﺖ (ﻃﺒﻴﻌﺖ)ﻭﻫﺴﺘﻲﻧﻴﺰﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.


ﺑﺎﻟﻬﺎ:
ﺑﺎﻟﻬﺎﻱﻓﺮﻭﻫﺮﮔﺴﺘﺮﺩﮔﻲﻭﺷﻨﺎﻭﺭﺑﻮﺩﻥﺳﻴﺴﺘﻢﺭﺍﺑﻴﺎﻥﻣﻲﻛﻨﻨﺪﻭﻫﻤﭽﻨﻴﻦﻧﺸﺎﻥﺩﺍﺭﻧﺪﺍﺯﻓﺮﺍﻏﺒﺎﻟﻲ/ﻓﺮﺍﺧﺒﺎﻟﻲﻳﺎﺁﺯﺍﺩﻱ

ﺍﻧﺴﺎﻥ :
ﺍﻧﺴﺎﻧﻲﻛﻪﺗﻜﻤﻴﻞﻛﻨﻨﺪﺓﺍﻳﻦﭘﺪﻳﺪﻩﺍﺳﺖﻭﺍﺯﺭﺍﻩﺁﻥﺩﺍﻳﺮﺓﻛﻮﭼﻚ،ﻛﻪﺍﺯﻳﻜﺴﻮﺩﺭﺩﺳﺖﻭﭼﻴﺮﮔﻲﺍﻭﺳﺖﻭﺍﺯﺳﻮﻱﺩﻳﮕﺮ
ﺑﺎﺑﺎﻟﻬﺎﺩﺭﭘﻴﻮﻧﺪﺍﺳﺖ،ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪﻫﻢﺑﺮﺑﺎﻟﻬﺎﻭﺍﺯﺭﺍﻩﺁﻧﻬﺎﺑﺮﺳﻴﺴﺘﻢﺩﺍﻳﺮﻩﺍﻱﻛﻪﺍﻭﺭﺍﺩﺭﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺳﺖﻧﺸﺎﻥﺑﮕﺬﺍﺭﺩ.ﺑﺪﺍﻥﻣﻔﻬﻮﻡﻛﻪ
ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻭﺍﻧﺪﺭﻳﺎﻓﺖﻣﺎﺍﺯﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲﻭﻫﺴﺘﻲﻳﺎﺑﻪﮔﻔﺘﻪﺍﻱﺩﻳﮕﺮﺑﺎﻭﺭﻣﺎ،ﻛﻪﮔﺰﻳﻨﺶﻫﺎﻱﻣﺎﺭﺍﺩﺭﺯﻧﺪﮔﻲﺷﻜﻞﻣﻲﺩﻫﻨﺪ،ﺑﺎﺗﻮﺍﻥﻣﺎﺩﺭ
ﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻭﺑﺎﻝﮔﺴﺘﺮﺩﻥﻣﺎﻥﺩﺭﻫﺴﺘﻲﭘﻴﻮﻧﺪﻱﺭﺍﺳﺖﺩﺍﺭﻧﺪ.

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی

نوشتار هایی از موبد کامران جمشیدی

 

www.mobedjamshidi.com

info@mobedjamshidi.com

mobedjamshidi@gmail.com

 

چگونه می توان زرتشتی شد

آیین سدره پوشی

دانستنی های بنیادین

بنیان های فلسفی دین بهی

آرمان دین بهی

زرتشت، یک بینشور

زرتشت و نقش او در زندگی مردم، ديروز و امروز و فردا

زرتشتی ، ايرانی ، جهانی

جهان‌بينی زرتشتی برای آرامش و آشتی در جهان ( نقش زرتشت )

دين و شناسه ( هویت )

آتش

دین و خدا در فرهنگ ایرانی

دين چيست و اين واژه چه چمی دارد

نگاهی تازه اما کهن به دین ایرانی

چهار بنیان هستی

ﭼﺮﺍﻭﭼﮕﻮﻧﻪﺑﻪﺍﺳﺘﻮﺭﻩﻫﺎﻳﺎﺑﻦﺩﻫﺶﻧﮕﺎﻩﻭﺗﻮﺟﻪﻛﻨﻴﻢ

جهانی بودن

جدايي دين از سیاست

گفتگویی در زمینه ی راستی

آرامش و نیایش

انسان چیست

اهورا مزدا ، خدای زرتشت

بنیان های زندگی

بنیان های بهدینی

جمع بندی باورهای بنیادین دین زرتشت

خرد

دیدگاه بینش زرتشتی درباره انسان

شایست ها و ناشایست ها

فرزان یا بینش زرتشتی

مرگ سرانجام یا (در) گذشتن و پیشروی

پیام آور و کتاب راهنما

فلسفه استوره های ایرانی و دین زرتشت

درود یا سلام ؟

ﻓﺮﻭﻫر

 فرزان یا بینش زرتشتی

نگاره بنیان هازمانی

نگاره بنیان ها فردی

زرتشتی زاده و زرتشتی بودن

رهیافتی به مفهوم مرگ در جهانبینی زرتشتی

شب چله

آیا باید زرتشتی شدن خود را آشکار کرد ؟

نوروز می آید

پیام پاک ، پیام پاک زرتشت

پیوند و پیمان

خوان یا سفره پیمان بندی ، گواه گیری

نام روزها و مینش (مفهوم) آنان

اهورامزدا و امشاسپندان

درگذشت – تن ، جان ، روان

فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به جایگاه زن مینگرد

نیایش پنجه بزرگ – پایانِ سال کُهَن

آیا فروهر همان روح است؟

زندگی – خدا

پرسش و پاسخ (بین خدا و انسان در دین زرتشتی و مذاهب ابراهیمی)

چگونه با هم گفتگو کنیم

فلسفه جشن و جشن ها در فرهنگ باستانی ایران

خرداد یا هَئوروَتات

جشن اردیبهشت گان

جشن خردادگان

جشن شهریورگان

جشن مهرگان

جشن بهمنگان

جشن سده

جشن اسپندگان

فلسفه سیزده بدر

گات ها ، چند نمونه بند

اوستای کشتی بستن

اشم وهو

یتا اهو

کم نا مزدا

اهمایی رئشچه

آ اَئیریه ما ایشیوُ

هاون – گاه بامدادی

رپیتوین – گاه نیمروزی

ازیرین – گاه پسین

ائیوی سروترم – گاه شبانه

اشهین – پگاه

نیایش چهار سوی (گیتی)

نیایش نمونه 1

نیایش نمونه 2

نیایش زندگی

نیایش تندرستی

نیایش آتش (کوتاه)

زندگی برآمده ای از گزینش های ماست

فرمول شمارش گاهشمارها به یکدیگر

گاه شمارها به هم

The Evolutions-process Farsi

The Evolutions-process English


http://mobedjamshidi.com

موبد کامران جمشیدی

نوشتارهایی از موبد رستم شهزادی

نوشتارهایی از موبد رستم شهزادی

 

پیروی از قانون جاودانی اَشا

آغاز ارشاد مردم

پذیرفتن اشوزرتشت رسالت خود را و آماده شدن برای انجام آن

پیامبری اشو زرتشت

چرا برخی اشخاص زرتشتیان را دوگانه پرست می خوانند؟

صفات اهورامـــزدا

هستی و یکتایی اهورامزدا

پایه و بنیاد دین زرتشتی

پاداش کارهای نیک و پادافراه کردار زشت

اجزاء وجود آدمی

جاودانی روان

کوشش در رسیدن به کمال مادی و معنوی

فروتنی، مهرورزی و عشق پاک

آیات اوســتا در بارۀ تسلط بر نفس

خویشتن داری یا تسلط بر نفس

نیروی اندیشه

دروج

رستاخیز

اشوزرتشت دنیا را خوار و پست نمی شمارد

بهشت و دوزخ

بدی یا شر چیست و از کجا آمده است؟

سپنتا مینو – انگره مینو

اشوزرتشت بر بدی داغ زشتی زده است

در اوستا اهریمن همان شیطانست که در برابر سپنتامن قرار دارد نه در برابر اهورامزدا

دو گوهر همزاد چیست؟

منشاء بدی از کجاست؟

مخالفت با بدی دستور اشوزرتشت به آدمیان است

دین زرتشتی ثنویت اخلاقیست نه دو خدایی

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است

اشتباهی که بعدا بر سر نام صفات اهورامزدا رخ داده

طبقه بندی بدی

مجوس یا مگوش

جایگاه و مقام زن در اوستا


———————————————————

زندگی‌نامه روانشاد موبد موبدان رستم شهزادی

 

موبد رستم پسر دینیار شهزادی و سلطان موبد خداداد بود که همراه با نوزایی طبیعت درسومین روز فروردین ماه سال 1291 خورشیدی در یزد و در محله کوی موبدان دیده به جهان گشود.

رستم شهزادی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر یزد و در دبستان دینیاری گذراند. این دبستان ویژه موبدان و موبدیاران بود که یازده سال زودتر از آن‌که شهزادی به آن‌جا برود توسط کنکاش موبدان یزد و با هزینه شخصی رستم صداقت بازگشایی شده بود. شهزادی در سال 1296 در حالی وارد این دبستان شد که سهراب سفرنگ مدیریت آن‌جا را بر‌عهده داشت. او به عنوان دومین مدیری بود که پس از فریدون کیامنش مسوولیت مدیریت آن دبستان را بر عهده داشت.

شاید به‌جرات بتوان شهزادی را یکی از عاشقان جامعه زرتشتی دانست چرا که از همین سنین به فعالیت‌های اجتماعی می‌پرداخت. هنوز جوهر مدرک ششم‌ابتدایی وی خوشك نشده بود که او سرپرستی گروه سرود دبستان دخترانه قاسم‌آباد یزد را بر عهده گرفت. مسوولیتی که یک سال عهده‌دار بود و پس از آن به همراه هم‌کلاسی دوران دبستانش فیروز آذرگشسب راهی تهران شد. سفری که تمام مخارج آن را انجمن موبدان یزد پذیرفته بود تا از این راه او بتواند تحصیلات عالیه را کسب کند. شهزادی پس از آمدن به تهران ابتدا به مدرسه جمشید جم رفت و دوره مقدماتی را در آنجا گذراند و پس از آن به سبب داشتن ضریب‌هوشی بالا و نیز کسب نمرات قابل قبول به دبیرستان البرز که آن زمان کالج آمریکایی نامیده می‌شد،رفت.

ترقی رو به رشد شهزادی تا آنجا ادامه یافت که کنکاش موبدان در سال 1307 بار دیگر با هزینه خویش او را به همراه فیروز آذرگشسب بورسیه کرد و این‌بار آنها را به هند فرستاد تا در آموزشگاه «کاماآتورنان» که ویژه موبدزادگان بود، آموزشهای عالیه‌ دین زرتشتی را نیز بگذراند و بر زبانهای اوستایی، پهلوی‌، پازند و مسایل تطبیقی ادیان استاد گردد.

شهزادی دو دوره متفاوت را در آن دانشگاه گذراند. نخست، وی یک دوره سه ساله را به منظور کسب مدرک «موبد اوستاخوان» پشت سرگذاشت و پس از آن نیز در زمان چهار سال توانست مدرک «موبد دانشمند» را بگیرد. همان‌گونه که از نام این دو دانش مشخص است، موبد اوستاخوان به کسی گفته می‌شود که مجموعه اوستا‌ها و نیایش‌های دینی زرتشتی را به صدایی خوش و دلنشیسن بخواند و موبد دانشمند نیز کسی است که از دیدگاه دانش دینی و آگاهی‌های اجتماعی بتواند به مرحله‌ای برسد که برای دیگران فلسفه و باور‌های دینی را توضیح دهد. شهزادی آنگونه در این دو رشته شایستگی از خود نشان داد که در سه سال آخر گذراندن این دوره تحصیلی، سخنرانی‌های گوناگونی را درباره آداب و رسوم سنتی زرتشتیان ایران در همان دانشگاه ایراد می‌کرد.

 

شهزادی این مرحله از زندگی خود را با موفقیت در سال 1314 گذارند و پیروزمندانه دیپلم عالی این رشته را پای آتش ورهرام شهر بمبیی از دست موبدان معروف آن زمان هندوستان دریافت کرد. با وجود آنکه می‌توانست در آن کشور بماند و به فعالیت بپردازد، اما برای نیاز جامعه زرتشتی آن زمان به موبد آگاه، او به ایران باز می‌ِگردد و به عنوان نخستین فعالیت خود سرپرستی پرورشگاه مارکار یزد که از سوی انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی به وی پیشنهاد شده بود را می‌پذیرد و زیر نظر سروش لهراسب که در آن زمان مدیریت آن‌جا را بر عهده داشت، انجام وظیفه می‌کند. همزمان با این کار شهزادی به عنوان دبیر در دبیرستان مارکار یزد به تدریس زبان انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و نیز دروس دینی مشغول می‌شود. شور جوانی، عشق خدمت و نیز محبوبیت موبد باعث می‌شود تا شهزادی در كنار انجام این دو کار، در روزهای آدینه به گهنبارخانه یزد و همچنین دیگر محله‌های زرتشتی نشین برود و به ایراد سخنرانیهای دینی و فرهنگی بپردازد و به پاسخ گویی به پرسش‌های هم‌كیشان بپردازد.

كوشش‌های موبد تا فراخوانده شدنش به خدمت سربازی ادامه پیدا می‌کند. دوران سربازی شهزادی به مدت دوسال، 18-1316 ادامه می‌یابد. رستم شهزادی بهار زندگی خود را در سال 1320 تجربه می‌کند. در این سال با بانو دولت لهراسب (خواهر میرزا سروش لهراسب) ، ازدواج می‌کند. پیوندی که حاصل آن چهار فرزند است:

فریبرز ، مهرانگیز، داریوش و سهراب شهزادی فرزندان رستم شهزادی هستند که هر یک از برجسته‌ترین افراد در بین همکیشان زرتشتی هستند.

شهرت و دانش موبد شهزادی آن اندازه بالا بود که از سوی انجمن زرتشتیان وقت تهران برای تدریس در آموزش‌گاه‌های زرتشتی چون دبیرستان پسرانه فیروزبهرام و دخترانه انوشیروان از او دعوت می‌شود و او نیز برای این كار منظور از یزد به تهران می‌آید. اهمیت این موضوع با توجه به در نظر گرفتن زمان و فاصله راه و وسایل ساده ارتباطی زمان اندکی مهم و درخور توجه می‌نماید. به‌ویژه‌ آنکه جامعه آن‌روزگار تهران از چنین فرد اجتماعی که آگاهی‌های دینی مناسبی نیز داشته باشد کم‌بهره بوده است و از این جهت رستم شهزادی محبوبیت بسیاری در نزد زرتشتیان ساکن تهران پیدا می‌کند، بگونه‌ای که با وجود تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران، تدریس زبان انگلیسی در فیروزبهرام و نیز تعلمیات دینی در دو دبیرستان یاد شده، شهزادی مجبور می‌شود که اندکی از زمان خود را به سخنرانی‌های مذهبی و پاسخگویی‌های دینی اختصاص دهد. بزرگی شخصیت رستم شهزادی را همین یک نمونه می‌تواند نشان دهد چرا که او می‌توانست در این نشست‌ها که میانگین هفته‌ای سه مرتبه بود، سخن از وضعیت اجتماعی زرتشتیان برد. اما او این‌کار را نمی‌کند و در حقیقت به عنوان یک پیشوای دینی برای عملکرد اجتماعی بهره نمی‌برد و این را به‌عنوان مهمترین مشخصه شخصیت شهزادی می‌توان نام برد.

مهرانگیز شهزادی درباره دین‌ باوری پدر روانشادش سخنان جالبی دارد و این‌گونه از پدرش یاد می‌کند:

«پدرم به دینش عشق می‌روزید و خداوند هم انرژی و قدرت جسمانی لازم را به او داده بود، شاید هم این علاقه بود که باعث به وجود آمدن چنین انرژی شده بود، آن‌گونه که به هیچ فرد زرتشتی و یا غیر زرتشتی در دعوت برای سخنرانی جواب رد نمی‌داد و به گونه‌ای نیز صحبت می‌کرد که شنونده جدا از دین و مذهبی که داشت احساس غرور و سربلندی می‌کرد».

شهزادی مدرک لیسانس حقوقش را با پژوهش و برگردان کتاب پهلوی «ماتگان هزار دادستان»(كتاب پهلوی كه شهزادی نخستین پژوهشگری بود كه روی آن كار كرد) و نوشتن پایان‌نامه‌ای با عنوان« قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» می‌گیرد. شهزادی در این زمان به استخدام آموزش و پرورش در می‌آید و در همان زمان به مدت هفت‌سال، از سال 1338، سرپرستی کتاب‌خانه یگانگی را بر عهده می‌گیرد و چون علاقه بسیاری به تدریس و آموزگاری داشت از کتابخانه نیز برای این كار استفاده می‌کرد.

تجربه مهم زندگی دیگر رستم شهزادی با توجه به همزمانی وی با ریاست سناتور رستم گیو بر انجمن زرتشتیان تهران، عملکرد فرا اجتماعی بود که شهزادی تا آن زمان در این راه اقدام موثری نکرده بود. در این زمان موبد شهزادی به سخنرانی‌های تصویری خود از تلویزیون ایران می‌پردازد و در سخنرانی‌های گوناگون، آیین و رسوم زرتشتیان ایران را برای مخاطبان بازگو می‌کند.

در سال 1339 که نخستین کنگره جهانی زرتشتیان در تهران برگزار شد‌، شهزادی به سمت دبیری کنگره برگزیده شد. در سال 1352 و در زمانی که مدیر پیشین دبستانش شادروان سهراب سفرنگ از انجمن زرتشتیان تهران بازنشسته می‌شود، این موبد رستم شهزادی است که جایگزین او می‌شود و سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان تهران را بر عهده می‌گیرد و این مسوولیت را تا پایان عمر انجام می‌دهد.

شهزادی که تجربه چندین گردش هییت‌مدیره انجمن زرتشتیان تهران را نیز در كارنامه ‌فعالیت‌های خود داشت، پس از انقلاب نیز از کارهای اجتماعی کنار نکشید و با وجود نا آرامی اوضاع شجاعانه‌ به مجلس خبرگان رفت، آن‌گونه که نقش اصلی را در تصویب سه‌رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم ایران بازی‌کرد. در نشست 20 آبان 1358 مجلس خبرگان، شهزادی درباره سه‌رنگ پرچم ایران این‌گونه می‌گوید:« فرزندان حضرت علی ابن ابی‌طالب که امام حسن سبزپوش و امام حسین سرخ پوش و حضرت عباس سفید پوش بودند، د‌رتمام شمایل و احادیث به این سه‌رنگ ظاهر می‌شدند و آن‌چه که از آنان در یاد‌ها است سرخ رنگ شهادت، سفیدی خبردهنده صلح و کبوتر سفید پیک صلح بوده است. و سبز نیز نشان از نعمت و آبادانی و بزرگی بوده است آنگونه که فرزندان بر حق حضرت رسول اکرم به‌نام سید خوانده می‌شدند

موبد شهزادی با مهربانی تمام وقت در اختیار دوستان و علاقمندان به دین زرتشتی و فرهنگ ایرانی بود و به حل و فصل مسائل دینی زرتشتیان می پرداخت و هفته ای سه روز در دفتر کارش راهنمای محققان و پرسشگران بود . او به دلیل دانش گسترده‌اش در مسایل مختلف علمی‌، دینی و فرهنگی بارها و بارها درنشست‌های مهم فرهنگی و ملی به عنوان نماینده و موبد موبدان زرتشتیان از ایشان دعوت به عمل می آمد و در گفتگوهای تلویزیونی و مطبو‌عاتی و جلسات مهم برادران مسلمان نیز حضوری فعال داشت. موبد به تعلیم دادن و آموزگاری بسیار علاقمند بود‌، بطوریکه حتی در دوره بازنشستگی نیز کار خود را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی اد امه داد وحتی در شش ماه آخر عمر نیز که در بستر بیماری بود ، با کمک دخترشان در بستر به مکاتبات و ارتباطش با جامعه ادامه داد‌.

این نویسنده پرکار زرتشتی با کتاب‌های پرفروشی چون جهانبینی زرتشتی، سیری در آموزش‌های اشوزرتشت، زناشویی در ایران باستان، زرتشتیان یکتاپرست هستند، زرتشت و آموزش‌های او، برگردان گاتاها و . . . نوشتارهای بسیاری در نشریه‌های زرتشتی و غیر زرتشتی در گسترش دین و آیین زرتشتی بسیار كوشش نمود. موبد شهزادی 65 سال به‌طور جدی سخنرانی و نویسندگی کرد و در مجموع بیش از هزار سخنرانی و صدها نوشته و ده ها عنوان کتاب از ایشان به یادگار است . آخرین مقاله ای که از موبد رستم شهزادی در نشریه ای چاپ شد ، مقاله ای با عنوان «جشن و شادی در ایران باستان» در ماهنامه فروهر در شماره 5-6 امرداد و شهریور سال 1378 بود و آخرین سخنرانی رسمی ایشان در حرم امام خمینی به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امام بود.

او كه چند دوره سرنشین انجمن موبدان تهران بود با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار خورشیدیان، موبد جهانگیر اوشیدری و… همنشین بود و تا كنون پس از ایشان دیگر كسی نتوانسته به شایستگی مقام «موبد موبدان» برسد و آن‌گونه دانش و تونایی به دست آورد.

دریغا که سعادت بهره مندی ما از این پدر بزرگوار و گنجینه علم و معرفت بیش از این نبود و در 23اسفند ماه سال1378 روشن روان موبد رستم شهزادی به سرای جاودان پر نور و سرود شتافت و ما ماندیم و جایگاه علمی و عاطفی ایشان که واقعا مدتی است خالی مانده است‌. کسی که تمام فکر و یادش ایمان به خدا و بازشناخت دین و فرهنگ زرتشتی بود. بیاد دارم در کوتاه دیداری که به همراه شادروان پدرم با وی داشتم از لزوم درک و نگارش تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن می‌گفت و همواره سفارش می‌کرد که جوان‌ها در این راه –نگارش اعتقادات و باورهای دینی- گام بردارند.

 

امید به اینکه دیگران بزرگان جامعه نیز اینچنین عاشقانه دلباخته فرهنگ و دین زرتشتی شوند.

 

 

روانش شاد و بهشت بهره اش باد‌.


نوشتارهایی از موبد کورش نیکنام

نوشتارهایی از موبد کورش نیکنام


www.kniknam.com

niknam.kourosh@gmail.com

 

زمان زندگی زرتشت

سرگزشت زرتشتیان پس از ساسانیان

جایگاه زرتشت و اندیشه او از نگاه اندیشمندان جهان

تاثیر بینش زرتشت بر فرهنگ و تمدن بشری در سخن اندیشمندان جهان

گات ها ، سرودهای زرتشت و باور اندیشمندان جهان درباره گاتها

جایگاه وندیداد در فرهنگ و ادبیات اوستا

نقش فلز گداخته در بینش زرتشت

ارزش انديشه زرتشت در جهان امروز

زرتشت و دین زرتشتی در کنار نوشته های پسین از او (ساسانی/پهلوی)

جشن سده، جشن مهار شدن آتش

ینگهه هاتام، سرود برتری زن و مرد در اوستا

نقش انسان در بینش زرتشت

سرودِ یَتا اهو وَئیریُو ، بینش آرمانی اشوزرتشت

جشن‌های ایرانی

از پنجه تا چهارشنبه سوری

نیایش نوروزی ، برگرفته از اوستا

دو گوهر همزاد ، زایندۀ نیکی و بدی

اندرز انوشه روان خسرو قبادان

آخرين اندرز كورش به هنگام درگذشت

آخرین گفتار داریوش كبیر

جشن نیكوكاری، داد و دهش در فرهنگ زرتشتیان

گات ها ، كتاب دینی زرتشتیان

اسفندگان، بزرگداشت مادران

جایگاه زن در اندیشه های باستانی ملت ها

اسفندگان ( کتاب نوروز تا نوروز )

جان باختگان زرتشتی

هیربد

بیگانه آشنا ، آشنای بیگانه!

نکوهش قربانی کردن حیوانات

شباهت های جشن شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی

گفتگویی با موبد کورش نیکنام درباره شب چله (ویدئو)

پیشنهادی برای جایگزینی ولنتاین به اسفندگان

جشن مهرگان وآیین های سنتی آن

شب چله (زایش نور) ازمهریرستی تا جشن کریسمس

بهشت و دوزخ در بینش زرتشت

خُواَاِ ت وَدَتام اوستایی، ازدواج با محارم نیست

تقویم و گاه‌شماری سنتی زرتشتیان

چرا در این دوران اندیشمندان به منش زرتشت روی می آورند؟

 

پرسش و پاسخ های دینی از موبد کورش نیکنام —– فلسفه دین ، آموزش های گات ها

                                                      |—– ادبیات اوستایی

                                                      |—– جشن ها

                                                      |—– مراسم سنتی

                                                      |—– اشوزرتشت

                                                      |—– زندگی زرتشتیان

                                                      |—– گوناگون



برگرفته از 

http://www.kniknam.com

جشن مهرگان

جشن مهرگان

 

جشن های ماهانه

جشن مهرگان، روز مهر در ماه مهر  از گاهشمار زرتشتی ، برابر با دهم مهر ماه خورشیدی، آغاز می شد و به روز بیست و یکم (رام روز) پایان می یافت. آغاز جشن را “مهرگان کوچک یا خرد” (یا مهرگان همگانی) و پایانش را “مهرگان بزرگ یا ویژه” (یا مهرگان ویژگان) می نامیدند. 

روز مهـر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان                             مهـر بِفْـزا ای نگار مٍهـرچِهـرِ مهربـان

مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر                             مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان

دو جشن بسیار بزرگ ایرانیان که بیش از آنهای دیگر شکوهمندند و دلهای مرده را زنده و روانهای افسرده را شاداب می کنند، نوروز و مهرگانند. ایرانیان، اندوهگینی و به سوگ نشستن و اشک ریختن را کار اهریمنی و جشن و سرزندگی و شادابی را آفریده ی اهورا مزدا، دادار بخشنده و مهربان می دانند. نوروز ازآنِ جمشید و آغاز کننده ی بهار و نیمه نخست سال و مهرگان ازآنِ فریدون، آغاز کننده ی نیمه دوم سال است.

مهرگان یادآور روزگار کهنی است که مهرپرستی در سرزمین آریاها پدید آمد و به سرزمین های دور و نزدیک راه یافت، مهرش بر دلها نشست و دل ها را توان بخشید تا در برابر دشمنان رنگ نبازند و پایدار مانند.

پیشینه ی این جشن به روزگار همزیستی قوم هند و ایرانی و یا هند و اروپایی برمی گردد، زیرا مهر یا میترا در سندهای این دو قوم یعنی اوستا و وِداها دیده می شود.

جشن مهرگان یادآور پیروزی عدل و داد بر جور و بیدادگری و نماد آزادیخواهی است، زیرا ایرانیان در این روز به سرکردگی کاوه آهنگر بر آژی دهاک (ذهاک) بیدادگر پیروز گردیدند و فریدون از دودمان پیشدادی بر تخت شاهی نشست. و پس از این پیروزی بود که در فرهنگ ایرانی کاوه آهنگر نماد آزادیخواهی، ذهاک نماد جور و ستم و فریدون نماینده ی مردم شناخته شد.

چون مهر و دوستی پیوند دهنده ی دلها و خرمی بخش زندگی است، از اینرو مهرگان را جشن پیوند و پیمان نیز گویند و ارمغان هایی از سوی نوعروسان و تازه دامادان و پسران و دخترانی که با یکدیگر نامزد شده اند، داد و ستد می گردد.

مهرگان جشن کشت و کشاورزی و برداشت فرآورده همچنین جشن فرهنگی نیز به شمار می آید.


مفهوم واژه ی میترا و مهر

فرهنگ ایرانی و فرهنگ زرتشتی آنچنان گسترده و دامنه دار است که هر گوشه ای از آن را بنگریم با دریایی از دانستنی ها روبرو می شویم که یکی از دلکش ترین و ژرفترین آنها همین واژه ی “میترا” و “مهر” است.

میترا در زبان اوستایی میثْرَ  Mithra ، در زبان سانسکریت میتْرَ  Mitra می باشد به چم نگاهبانِ عهد و پیمان. ریشه ی این واژه “میث” Mith  می باشد به چم دیدار و ایجاد یگانگی و اتحاد. زمانی که اقوام گوناگون آریایی یا هند و ایرانی در کنار یکدیگر می زیستند، به خدایان گوناگون باور داشتند. بزرگترینِ این خدایان “وارونا” نام داشت که خدای آسمان و بزرگ بود و پس از او میترا بود که مقام دوم و دستیار را داشت و همانگونه که از نامش پیداست خدای عهد و پیمان بود. او بر پیمانهایی که میان اقوام گوناگون بسته می شد تا بتوانند در کنار هم درآشتی و آرامش زندگی کنند، دیده بانی می کرد.[۱] او خدایی بود بسیار نیرومند و بسیار مورد بزرگداشت، بگونه ای که آنچه که او نماد آن بود یعنی “پیمان” و نگاهداری و وفای به آن از نیرومندترین ویژگی ها و فروزه های فرهنگی ـ‌ شخصیتی ایرانیان به شمار می آمد و میترا خدای مهر و دوستی و پیمان بود. کسانی را که پیمان می شکستند “میترا دروج‌ (دروغ) ” می گفتند و آن گناهی بس بزرگ بود بگونه ای که پیمان شکنان را زیر نام میترا سزا و کیفر می دادند. این بود که میترا آرام آرام نقش خدای نبرد و جنگ را به خود گرفت. با گذشت زمان و در اوستا نام میترا به “مهر” برمی گردد و افزون بر ایزد یا نماد پیمان و راستگویی و دوستی، نماد نور و روشنایی نیز می شود. در وداها[۲] نیز این خدا به معنای دوست و همدم و یاری کننده آمده است.


پیدایش اشو زرتشت و تاثیر او بر مهرپرستی

اشو زرتشت که در حدود چهار هزار سال پیش، هنگام پادشاهی شاه گشتاسب کیانی برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید، کوشید تا پرستش اهورا مزدا را جایگزین چندگانه پرستی نماید. بنابراین مهر یا خدای آفتاب را چون دیگر خدایان آریایی از پایگاه خدایی فرود آورد.

در گاتاها که سروده ها و آموزش های اشوزرتشت است هیچ کجا نامی از آنهمه خدایان گوناگون نیست بلکه همه جا از اهورامزدا، خداوند جان و خرد،‌ یگانه آفریدگار و پروردگار و پیش برنده ی جهان نام برده می شود. براستی که دگرگونی بزرگی که اشو زرتشت در انسانها پدید آورد گذر از پندارگرایی به اندیشه گری بود. پس خدایان گوناگون دیگر جایی در خرد و اندیشه ی نیک انسانها نداشتند و این اکنون فروزه های خدایی و یا بنیان های زندگانی بودند که بنیان پیام و آموزش های پیامبر بودند.

زمان گذشت و دین نوبنیاد زرتشت آرام آرام در پهنه ی گسترده ی ایران زمین گسترد و جای خود را در دل و روان و اندیشه ی همگان باز کرد. حتا پیروان کیش های باستانی مانند مهر پرستان و پیشوایان کیشی آنان نیز آیین نو را پذیرفته و به آن گرویدند. اما کاری که آنان کردند وارد کردن بخشی از باورهای بنیادین خود، و اینبار بگونه ای دیگر در آیین نو بود. این بار دیگر خدایان در مقام خدایی نبودند بلکه به “ایزدان” دگرگون گشته بودند. ایزد، به چم “سزاوارِ ستایش”. آنان نماد گشتند. مهر، شد نماد همان چیزهایی که بود: نور و روشنایی، عهد و پیمان و دلیری و جنگاوری برای پشتیبانی از آشتی و عهد و پیمان.

در بخشی از مهر یشت، که یادگاری است از فرهنگ مردم ایران زمین در دوران باستان، آمده است که : « ای زرتشت اسپنتمان! به مردم بیاموز که مهر و پیمان نشکنند، نه آن پیمانی که با همکیشان خود بسته اند، نه آنکه با کسان دیگر بسته اند، زیرا پیمان با هر کس بسته شود درست است و شکستن آن گناهی است بزرگ، چرا که پیمان شکنان شهر و کشور را به ویرانی و تباهی می کشانند. »


رخنه و گسترش آیین مهر در باختر

با توجه به سرود ویژه ی مهر (مهر یشت) که از جنگ و جنگاوری و ایزدِ مهر به عنوان یاورِ کسانی که در راه راستی و درستی می جنگند گفتگو می کند، در می یابیم که این ایزد در میان سپاهیان و جنگاوران بسیار مورد بزرگداشت و توجه بود. در دوران هخامنشی، در زمان اردشیر دوم و سوم دگرباره گرایشی تمام به مهر پیدا شد. آیین مهر بوسیله ی جنگاوران ایرانی در سرزمین های گسنرده ی هخامنشیان پخش شد و از آنجا به آسیای کوچک و روم گسترش یافت. آنگاه بوسیله ی سپاهیان رومی در بیشتر سرزمین های آن دولت و امپراتوری نیز گسترش یافت و بسا از قوم ها و ملت ها، مهر را با خدایان خود بویژه خدای آفتاب یکی کردند.

در سده ی نخست پیش از میلاد آیین مهرپرستی بوسیله ی رومی ها در سراسر قاره ی اروپا، بخش غربی و شمال آفریقا و آسیای کوچک ـ کناره های دریای سیاه را پوشانید و منتشر شد. گفتگو در چگونگی و انگیزه های این انتشار و پیشرفت بسیار است. پنج سده ی تمام این آیین بخش مهمی از آسیا و اروپا و شمال آفرقا را به زیر نفوذ خود کشانید. در سده ی چهارم میلادی بود که در روم، امپراتور کنستانتین دین مسیح را پذیرفت. از این تاریخ کوشش زیادی انجام شد تا دین مسیح را جایگزین آیین مهر یا میتراییسم کنند اما چون نتوانستند، بیش از هشتاد در صد از پایه ها و آداب و رسوم مٍهری را مْهر مسیحی زدند. [۳]

روز ۲۵ دسامبر که به عنوان روز زایش مسیح جشن گرفته می شود، در واقع روز زایش مهر و خورشید تابان می باشد. چنانکه اثر آن در آلمانی به شکل sonntag  و در انگلیسی بگونه ی Sunday ، روز خورشید باقی مانده است.

برخی پژوهشگران بر این باورند که جشن مهرگان در روم، روز زایش میترا (خورشید شکست ناپذیر ) بوده است که آن را  Sol-Natalis Invictus می خواندند و این همان روزی بود که بعدها به نام روز زایش عیسای مسیح (۲۵ دسامبر) پس از چند سده گذشت از مسیحیت، از سوی کلیسا معرفی گشت.


مهرگان در گذر زمان

بر پایه گزارش ها، هخامنشیان جشنی داشتند به نام “میترَکانَ” به یادبود روزی که داریوش بزرگ در این زمان بر “گئومته” مغ که ادعای تاج و تخت داشته پیروز می شود. این رویداد در ماهی بوده که با ماه مهر یکی بوده است. این رویداد در سال ۵۲۲ پیش از میلاد رخ داده و در همان زمانی بوده که جشن مهرگان برگزار می شده است. به همین دلیل این دو جشن با هم همزمان شده و به ارزش مهرگان افزوده اند.

اشکانیان و ساسانیان (از ۲۵۰ سال پیش از میلاد تا ۶۵۲ پس از آن) یعنی کمابیش ۱۰۰۰ سال این جشن را با شکوه تمام برگزار می کردند. به همین رو آنقدر ریشه های آن ژرف بوده که از هجوم تازیان نیز پیروز بدر آمده است.

پس از آمدن اسلام به ایران نیز، حتا در زمان امویان و عباسیان، خلیفه ها بر تخت می نشستند و هدیه می گرفتند. اما مهرگان از زمانی دوباره شکوفا شد که شاهان ایرانی دوباره به قدرت رسیدند. چکامه های بسیاری به زبان های فارسی و عربی هست که این جشن ها را گزارش کرده اند.

 

مهر نماد داد و دادگستری

در اوستا مهر به نام مهرِ داور هم خوانده شده که کردار درگذشتگان را داوری می کند. از این رو در روزگار هخامنشیان و اشکانیان پیکری از مهر با ترازویی در دست در جایگاه دادگستری ایران برپا می داشتند تا مردم بهتر به بی طرف بودن داوران پی برند و در هنگام داوری هم وظیفه ی دینی و وجدانی خود را در نظر داشته باشند. چون رومیان به شیوه ی مهرپرستان پیکره ی مهرِ ترازو دار را نماد دادگستری می دانستند، اروپاییان هم از ‌آنها یاد گرفتند و در نتیجه چنین نمادی که بنیادش از ایران بود، نماد بین المللی داد و دادگستری بشمار آورده شد و پس از گذشت هزاران سال بار دیگر به صورت دست دوم این نماد به کشور ما برگشت، چنانکه در نمای بیرونی دادگستری و دادگاه ها، در ایران این نماد دیده می شود.


مهرگان نماد جنبش آزادی خواهی

داستان کاوه ی آهنگر و خیزش او بر آژی دهاک نمایانگر برخاستن توده ی مردم است در برابر چیرگی فرهنگ بیگانه و خواست آن برای برپایی و استواری ارزش های فرهنگی خودی. به راستی قیام مهرگان، که با بند کشیدن ذهاک در کوه دماوند نمادین شد برای جایگزین کردن ذهاک نبود، بلکه هدف مردم از این قیام، بازگشت به ریشه و پایان دادن به جنگ ارزش ها و رهایی یافتن از ارزش های فرهنگی ناآشنا و زیان باری بود که ایرانی را گرفتار کرده بود.

ذهاک نماد ارزش های بیگانه (تازی) بود و حکومت او بر اساس آن ارزش ها به جنگ ارزش های ایرانی آمده بود. برخورد کاوه و فریدون با ذهاک برخورد دو فرهنگ ناهمگون بود که یکی بر اساس خرد و آزادی و منش پاک و دیگری بر اساس بدی و خردستیزی (خوردن مغز جوانان) و بردگی و بندگی بود. ایرانی با خیزش خود هم آن ناارزش ها را بدور افکند و هم نشان داد که خواستار “استقلال” و جدا کردن چهارچوب فرهنگی خود از فرهنگ ها و سرزمین های دیگر است. درست به همین جهت است که فریدون که بر تخت نشست جهان را میان پسرانش ایرج و سلم و تور بخش کرد و هر کدام مستقل شدند و هر فرهنگ “کشور” شد و “ملت” پدید آمد و “هویت ملی”. پیش بند چرمی کاوه آهنگر نیز “درفش کاویانی” نام گرفت و “پرچم” شد.

این ساختار ابدی و سرنوشت ساز که من و شما و مردم جهان را در بر گرفته، پرورانده و شکل امروزین را به جهان داده است، در دل استوره ی مهرگان نهفته است. بنابراین مهرگان به جشنی از آیین مهر،‌یا جشن پاییزی و انبار کردن فرآورده و یا سرنگونی ذهاک که حماسه ای است جاودان تمام نمی شود بلکه :

مهرگان، نماد نخستین اتحاد ملی در سرزمین ایران است.

مهرگان، نماد پیدایش ملت و هویت ملی است.

مهرگان، خاستگاه اصلی پیدایش کشور و کشوری به نام ایران است.

مهرگان، نخستین جشن استقلال و برقراری حکومت فرهنگی و علمی، هم در ایران و هم در جهان است.

مهرگان، نماد برقراری نخستین پرچم جهان در ایران است.[۴]


مهرگان جشن فرهنگی و کشاورزی

از آنجایی که مهر نماینده ی فروغ و روشنی مادی و معنوی است و چون در ادبیات ایرانی، دانش و فرهنگ هم از فروغ های معنوی آدمی بشمار می آید، با پیروی از این حقیقت است که مهرگان را جشن فرهنگی می نامند و با برگزاری آن آموزشگاه ها و دانشکده ها سال تحصیلی خود را آغاز می کنند.

بنابراین بجاست در مهرگان به پاس بزرگداشت دانش به فرزندان و دوستان خود کتاب هدیه کنیم و نواندیشی را پیشه سازیم.

به پاس قدردانی از کوشش ها و بزرگداشت کشاورزان ایرانی که در راه سرسبزی و آبادانی و فراوانی نعمت کوشش می کردند، یکی از روزهای این جشن را با آیین های ویژه ای به همین مناسبت برپا می کردند. شاهان ایران در این جشن لباس ارغوانی می پوشیدند و تاجی خورشیدگون بر سر می نهادند و کشاورزان را به خوان نعمت خود فرا می خواندند و پس از پایان پذیرایی کار کشاورزان را می ستودند و با آنان هم پیمان می شدند که بیاری یکدیگر در راه آسایش و آرامش و خرسندی بکوشند. آنگاه به فراخور حال به کشاورزان هدایایی چون بذر مرغوب، چارپایان و وسایل کشاورزی می دادند و آنها را با دلی خوش و روانی شاد روانه ی منزل و شهر و دیار خود می کردند.

مهرگان را جشن آغاز زمستان و هم چنین خسروان هم می نامند، زیرا بیشتر پادشاهان در ایران باستان در این روز تاجگذاری می کرده اند.


مهرگان نزد دیگر ملت ها

اگرچه این جشن نیز مانند سایر جشن ها دستخوش پیشامدهای ناگوار گردید، ولی هرگز فراموش نشد و حتا ایرانیان پس از دستیابی به سرزمین های دیگر نیز آنرا با خود برده اند، چنانکه مردم بابل در هنگام برگزاری جشن مهرگان جشن باشکوهی به نام خدای آفتاب برپا می کرده اند.

ارمنیان نیز در ماه مهر، جشنی به نام مَه گان داشتند که بی گمان گرفته از مهرگانست. در آسیای کوچک مهرگان بر پا می شد و از آنجا با مهرپرستی و به اروپا راه یافت.

از مراسم برجسته ی جشن مهرگان آتش افروزی و چراغانی در شب پیش و برگزاری مسابقات ورزشی و قهرمانی مانند اسب دوانی، ارابه رانی و غیره بوده است که آنهم پس از گسترش آیین مهر در اروپا، بنا بر باور شرق شناس نامی دکتر مودی  Modi این مسابقات پستر در یونان به شکل مسابقات المپیک درآمده و توده ی هیزم جشن با آتش مقدس معبد المپیاد یونان روشن می شده است و آثار آن اکنون نیز دیده می شود که یادآور آیین آتش افروزی جشن ها در ایران باستان است.

 

مهرگان چگونه برگزار می گردید

رسم چنین بوده است که در دربار شاهان، نخست موبد موبدان نیایش می کرده و گفتاری داشته است. سپس پیک خجسته به پیش می آمده و با خواندن ترانه های نمادین برای شاه و مملکت روزهای خوشی را پیش بینی می کرده است. خوان یا سفره ی ویژه ی مهرگان گسترده بوده و بارعام یعنی به پیشِ شاه آمدنِ مردم آغاز می گشته است که از سویی پیشکشی ها داده می شده و پیشیاره ها گرفته می شده و از سوی دیگر دادخواهان به داد خود می رسیده اند.

اردشیر بابکان و خسرو انوشیروان دادگر در این روز تن پوشهای نو به مردم می بخشیدند و پادشاهان هخامنشی با بالاپوش های ارغوانی، در باده پیمایی و شادمانی و دستکوبی با مردم همراهی می کردند. تاریخ نویسان نوشته اند که بزرگان کشور به میان مردم می رفتند و با آنان به پایکوبی و دست افشانی می پرداختند.

خوانچه های پر از میوه های خشک،‌برگهای سبز، شکوفه های گلهای رنگارنگ، شکر، سکه، انار، بِـه، کاج یا سرو … همه در خوانچه بودند که نشانه شگون و نیکبختی و فروانی به شمار می آمدند.

منوچهری در این باره می سراید :

برخیز هان ای جاریه                             می درفکـن در بادیــه

آراسته کـن مجلسی                             از بلــخ تــا ارمینیــه

آمد خجسته مهرگان                             جشن بزرگان خسروان

نارنج و نار و ارغـوان                             آورد از هـــر ناحیـــه

هنگامی که خورشید به میانه های آسمان می رسید فریادهای شادی و خنده در فراخنای کوچه و خیابان تنین می انداخت و روبوسی ها و شادباش ها و آرزوی خوشبختی و سرشادی نمودن برای یکدیگر آغاز می شد. پس از آن مردم به رفت و آمد و دید و بازدید ریش سپیدان و بزرگان خانواده و دوستان می پرداختند و شادیانه ها می دادند و پیشیاره ها دریافت می کردند.

هر نوزادی در این ماه زاده می شد نام او با واژه ی “مهر” همراه بود مانند : مهرانگیز، مهربان، زادمهر، مهرداد، مهرزاد، مهرشاد، شادمهر، مهرناز، نازمهر، نوش مهر، مهرنوش، مهری، گلمهر …

همه جا رادی و دهشمندی، بزرگواری و گذشت، شور و شادی و خنده بود که تنین میانداخت. کینه ها از دل ها بیرون رانده می شدند و مهرورزی و مهربانی و دلشادی جای آنها را می گرفتند.


زمان مهرگان

جشن مهرگان از روز شانزدهم مهر ماه، روز مهر و ماه مهر آغاز می شد [۵] و به روز بیست و یکم (رام روز) پایان می یافت. آغاز جشن را “مهرگان کوچک یا خرد” (یا مهرگان همگانی) و پایانش را “مهرگان بزرگ یا ویژه” (یا مهرگان ویژگان) می نامیدند.

ابوریحان بیرونی هنگامی که از “مهرگان بزرگ” یا “رام روز” یاد می کند، می نویسد:

« روز بیست و یکم، رام روز است که مهرگان بزرگ نام دارد. این روز را از آن رو جشن می گرفتند که فریدون بر ذهاک چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد و مردم را از شکنجه و آزار رهایی داد. »

و فردوسی توسی، زمان چیرگی ذهاک را چنین می نمایاند :

هنر خوار شد جادویی ارجمند                  نهــان راستی، آشکــارا گزنــد

شده بر بدی دست دیوان دراز                   ز نیکی نبودی سخن جز به راز

ندانست خود جز بد آموختن                    جز از کشتن و غارت و سوختن

تا آنکه کاوه آهنگر به پا می خیزد و مردم را به جنبش فرا می خواند :

چو کاوه برون شد ز درگاه شـاه                بــرو انجمن گشــت بازار گــاه

همی برخروشید و فریاد خـواند                 جهان را سراسر سوی داد خواند

از آن چرم کآهنگران پشت پای                  بپــوشند هنگــام زخــم درای

همان کاوه آن بر سر نیزه کـرد                   همانگــه ز بازار برخــاست گرد

پس از پیروزی کاوه و فریدون بر ذهاک، چرم نیزه به رنگهای “سرخ و زرد و بنفش” و گوهرهای گرانبها و زر و سیم آراسته شده و “درفش کاویانی” نام می گیرد :

بیـاراست آن را بــه دیبــای روم                  ز گوهر بر و پیکر و زرش بوم

فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش              همی خواندش کاویانی درفش

از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه              بشــاهی بـه سر برنهادی کلاه

بــر آن بی بهــا چــرم آهنگــران                 بــرآویختی نـو به نـو گوهران

ز دیبـــای پــرمایــه و پــرنیــان                   بـر آنگونه گشت اختـر کاویان

کانـدر شب تیــره خورشیـد بــود                 جهــان را ازو دل پـر امید بود


مهرگان ، دستگاهی در موسیقی ایرانی

از واژه مهرگان، نواهای گوناگون و دستگاههای خنیاگری و سرود و آواز ساخته اند. مهرگان نام دستگاه بیست و یکم باربد، ترانه سرا و نوازنده ی بزرگ ایران در دربار خسروپرویز بود. نظامی گنجوی می سراید:

چـو نــو کـردی نوای مهـرگـانی                     ببــردی هـوش خـلق از مهـربـانـی

مهرگان خردک یا خوردک نیز نام پرده ای است در موسیقی. این مهرگان خردک با نام مهرگان کوچک نیز نقل شده است.

منوچهری دامغانی می سراید:

چو مطربان زنند نوا تخت اردشیر                      گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان

مهرگان بزرگ نیز نام پرده ای است در موسیقی.


مهرگان در میان زرتشتیان

در ایران در میان زرتشتیان رسم این بوده است که در این جشن لباس نو بپوشند و شادی کنند و سفره ای بچینند و درون مرغی را با مواد غذایی پر کرده آنرا بپزند و در خوان بگذارند.

کتاب اوستا و آیینه و سرمه دان و شربت و گلاب و شیرینی و سبزی و میوه، بویژه انار و سیب و گلهای رنگارنگ بر روی سفره می چیدند و کناره های سفره را با آویشن خشک می آراستند و در ظرفی از آب، گیاه خوشبوی آویشن و چند سکه نقره و چند عدد سنجد و بادام و پسته می ریختند و شمع و لاله روشن بر سر خوان می گذاردند و اسفند و کندر بر آتش می سوزندند و در نیمروز افراد خانواده همگی به شادی در سر خوان و در برابر آیینه می ایستادند و اوستا می خواندند و شربت و شیرینی می خوردند و به یکدیگر شادباش میگفتند. در این روز برای تازه دامادان و نامزدان پارچه و شیرینی و غیره می بردند و به نیازمندان یاری می کردند.


مهرگان در این زمان

امروزه مهرگان بوسیله ی همه ی ایرانیان از زرتشتی و دیگران، جشن گرفته می شود.

تفاوتی که چگونگی برگزاری این جشن در بین مردم با گذشته نموده است این است که رسم رسوم آن مانند گذشته نیست. برای نمونه شاید دیگر سفره ی مهرگانی بگونه ی گذشته چیده نشود و چیزهایی که روی سفره گذاشته می شود کمتر شده باشد، اما ارزش و اهمیت این جشن، مانند دیگر جشنها و آیین هایی که از گذشته ی تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ـ دینی همه ی ما نشان و گفتگو دارد، دوباره برای ایرانیان و اینبار بگونه ی تازه ای زنده شده است و در واقع نقش راستین خود را در زنده کردن و بزرگداشت ارزش های راستین و بنیادین فرهنگی ایرانیان در امیددادن به امروز و آینده آنها به درستی بازی می کند.

در هنگام برگزاری جشن می توان خوانی گسترد که در آن چیزهایی مانند آتش دان (یا نور بگونه ی شمع یا لاله)، کتاب مقدس (در مورد زرتشتیان گاتهای ورجاوند)، آیینه، آب و آویشن، میوه (بویژه انار و سیب) گل و سبزی (سرو یا مورد)، شیرینی، شراب، سکه و همچنین “لرک”[۶] فراهم باشد.

فراموش نباید کرد که فلسفه ی راستین جشن و جشن گرفتن از سویی ایجاد پیوند میان مردم در شادی و امید است برای گرفتن نیرو و ادامه ی کار و کوشش در زندگانی و از سوی دیگر بازگویی و پافشاری بر روی آن بنیادها و ارزش هایی که در فلسفه ی هر جشنی نهفته است.

با توجه به چنین اصول معنوی و فلسفه ی اخلاقی آن بجاست که ما ایرانیان به خود ببالیم و در هر کجا که هستیم این جشن باستانی و دیگر جشن ها که ما را به گذشته ی پر افتخار خود پیوند می دهد و وسیله ی همبستگی ما ایرانیان است هر سال با شکوه بیشتری بر پا سازیم.

بنابراین جشن مهرگان را با مهر و امید، هر کجا که هستیم برگزار کنیم و فرزندانمان را به ویژگی و انگیزه های بنیادی جشن ها آشنا سازیم و فروغ مهرورزی به فرهنگ و آیین ایرانزمین را در دل آنها برافروزیم تا شناسنامه فرهنگی خود را خوب بشناسند و بدان سرافراز باشند.


[۱] کهن ترین سند نوشته ای که نام این خدای کهن هند و ایرانی در آن به ثبت و به ما رسیده است، در لوحه های گلینی است از ۱۴۰۰ سال پ.م.  به سال ۱۹۰۷ میلادی در کاپاتوکا، از شهرهای آسیای کوچک، در جایی به نام “بغازکوی” لوحه های گلینی پیدا شد. در یکی از این لوحه ها پیمانی است میان “هیتی ها” و “میتانی ها” (از قبیله های آریایی) که در آنها از میترا و وارونا کمک خواسته شده است.

[۲] کتاب های مقدس هندوها

[۳] پاپ (پدر) ، درخت کریسمس ، بابانوئل و بسیاری بورها و رسوم دیگر از این دست هستند

[۴] لازم به یادآوری است که پدیده های ملت، هویت ملی، پرچم، میهن، کشور و استقلال که با مهرگان پدید آمدند ممکن است تا مدت ها پس از مهرگان، واژه ای پذیرفته شده نباشند و مقصود نویسنده از بکار بردن واژه هایی که امروز برای پدیده ها متداول است، .جود خود پدیده است نه نام آن.

[۵] امروزه روز مهر به روز دهم ماه جابجا شده است که دلیل آن دگرگونی در گاهنما یا تقویم است در سال ۱۳۰۴ خورشیدی که شش ماه نخست سال را ۳۱ روز گرفتند و بدین ترتیب ۶ روز به شش ماه نخست افزون شد و روز شانزدهم ماه هفتم، یعنی مهرماه شش روز به پس رفت و بر روز دهم قرار گرفت.

[۶] “لرک” به درهمی از میوه جات خشک مانند : پسته، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو، نارگیل، سنجد گویند که میتوان روی آن را با نقل و شیرینی نیز تزیین کرد.

گردآوری: موبد کامران جمشیدی

http://mobedjamshidi.com

——————————————————————————————————————————

می ستاییم مهرِ دارنده ی دشتهای پهناور را      

مهربان پولادی  

۰۹ مهر ۱۳۸۷

مهربان پولادی می­ ستاییم مهرِ دارنده­ ی دشت­های پهناور را، او که به همه ­ی سرزمین­های ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می­ بخشد

 

مهرگانی دیگر از راه رسید تا با مهرورزی آن را پاس داشته وبرای نكوداشت آن همت كنیم  جشنی كه در بردارنده هویت و اندیشه های خردورزانه نیاكان ماست. هر چند هرسال گفتن فلسفه آن تكرار مكررات است اما همین تكرار ها و نقل سینه به سینه آن ارزش و اهمیت آن را آشكار ساخته و بخصوص جوانان را در پاسداری از این میراث پربار یاری می دهد.

 

ایرانیان باستان درباره مهرگان به سه فلسفه معتقد بودند. نخست آنکه در این روز اهورامزدا به کالبد «مشی » و « مشیانه» (نخستین آفریدگان خود ) روان دمیده است. دوم اینکه مردمی که از ستم ضحاک مار دوش به ستوه آمده بودند در این روز به رهبری کاوه آهنگر بر او شوریده و او را در کوه دماوند در بند کردند. فلسفه سوم آن است که اردشیر بابکان در این روز فرخنده دیهیم خورشید نشان را بر سر نهاده است.

در دوره های پیشین، برگزاری این جشن بزرگ قریب شش روز طول می کشیده است. یعنی از روز شانزدهم مهر ماه آغاز می شد و در روز بیست و یکم مهر پایان می یافت. روز آخر را پارسیان «رام روز» می نامیده اند. روز آغاز جشن مهرگان را «مهرگان عامه» و روز آخر جشن را « مهرگان خاصه» می گفته اند. و اما فلسفه وجودی مهرگان

علاوه بر یکی بودن نام _ روز مهر از ماه مهر _ مناسبت های دیگری برای برگزاری این جشن برمی شمرند که معروف ترین آن قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و به پادشاهی نشستن فریدون است.

 

این جشن مانند جشن نوروز شش روز بود و به مهرگان خاصه و عامه تعبیر مى شد. بنا به گاهنامه کنونى جشن مهرگان از آغاز روز دهم ماه مهر شروع مى شود و به روز رام از ماه مهر که شانزدهم مهرماه است پایان مى پذیرد. همان طور که گفته شد چون این جشن ریشه در دوران اساطیرى و حماسى ایران دارد تاریخ دقیق آن را نمى توان تبیین نمود ولى مسلماً مانند نوروز چندین هزاره را پشت سر نهاده است. جشن مهرگان براى همه مردم به ویژه کشاورزان اهمیت خاصى داشت. چون در آغاز پاییز آنان غلات و حبوبات و میوه هاى خود را برداشته و دوران استراحت بود از طرفى بنا به اعتقاد ایرانیان باستان نخستین زن و مرد آریایى به نام «مشیه و مشیانه» در چنین روزى به خواست پروردگار از صورت گیاهى به صورت آدمى درآمدند. مشیه و مشیانه بنا به روایت «بُندَهش» به صورت دو ساقه ریواس همسان و همتا و هم بالا از زمین روئیده بودند. در چنین روزى آن دو ساقه ریواس به خواست و اراده اهورامزدا از حالت گیاهى درآمده و شکل انسانی به خود گرفتند.

 

ایزد مهر در ایران باستان و آئین زرتشت نگاهدار و نگاهبان عهد و پیمان بود. هر کس نقض پیمان مى کرد و قول و عهد خود را مى شکست و گرامى نمى داشت مورد خشم و بى مهرى ایزد مهر قرار مى گرفت. نمودار این ویژگى ایزد مهر حلقه گردیست که قرص خورشید مدور را به یاد مى آورد. این حلقه مهر و پیمان که یک باور اخلاقى ایران کهن است امروز مورد پذیرش جهان متمدن قرار گرفته و بر انگشت همه همسران در بیشتر کشورهاى متمدن جلوه گرى مى کند و به هر همسرى با زبان دل مى گوید که با یکدیگر مهر بورزید و با هم مهربان باشید و پیمان زناشویى خود را نگسلید و فرزندانتان را در آغوش مهر و محبت خانواده پرورش دهید. در بعضى از کتیبه ها و سنگ نوشته هایى که باقى مانده از جمله در طاق بستان کرمانشاه موبد موبدان در حالى که ایزد مهر پشت سر او ایستاده و پشتیبان اوست، حلقه مهر را به پادشاه دوران مى دهد تا با ملت خود که به منزله فرزندان او هستند مهربان باشد و مهرورزى کند و این خواست اهورامزداست و در غیر این صورت فره ایزدى و یاورى اهورایى از او سلب خواهد شد.  و آرامش را در پیش داشتند، لذا در این روز به شکرگزارى پروردگار جهان مى پرداختند.

 

در سفره مخصوص مهرگان که در ایران باستان مرسوم بوده و هنوز هم همكیشان سینى میوه ویژه خود را بر آن مى نهند هفت جور میوه دیده مى شود. در ایران باستان آن هفت میوه عبارت از انگور و انار و به و گلابى و ترنج(مرکبات) و سیب و عناب (سنجد) بوده است.

 

مهرگان جشنی است متعلق به همه ایرانیان با شعار مهر و دوستی و باید به اندازه قدمتش با شكوه و گسترده تر برگزار شود

 

تا دنیا بداند شادی و سرور ایرانیان ریشه در چه فرهنگ و گذشته پر باری دارد .

——————————————————————————————————————

مهرگان است خوانِ مهرگانی گسترید      

مهرداد قدردان  

۰۹ مهر ۱۳۸۷

ای که در کوی خرابات مقامی داری/ جمِ وقت خودی ار دست به جامی داری(حافظ)

 

مِهین جشن مهرگان از دیر باز به مهر نامبردار است پاسبانی ، تیزبینی و انجامِ بهنگامِ خویشکاری ، مهر را ویژگیِ هزنگره گوشِ بیور چشم داده است مهری که شادی و شادمانی و برپاداری جشن برابران پاییزی(اعتدال خریفی) و نیز جشن برداشت محصول بدو باز بسته است

 

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان     مهر بفزا ای نگار مهرچهر مهربان (مسعود سعد سلمان)

 

مهرگان را فرخنده شادمانیِ چیرگیِ فریدون است برضحاک ، این بیور اسبِ تازی، ستمگر بدسگالی که چیرگی هزارساله اش را نمودی از فرمانداری  اهریمن بر گیتی (جهان مادی) دانسته اند همو که جمِ هور دَرِسهء (خورشید دیدار ) نیک رمه را به دو نیم کرد ، در به چنگ آوری فره پادشاهی اش تا بدانجا کوشید که به جنگ آذر ایزد برآمد و بدو بیاویخت اما با ناکامی در بدست آوری فره ، خواهران جمشید را به اسیری کشاند در پی چیرگی اهرمنانه اش بر ایران ، مغز جوانان سرزمینِ سپند را خوراک ماران اهرمن نژاد شانه های خود کرد این ثری زَفَنِ ثری کَمِرزِ خشوَش اَش ، دشمنِ نابکارِ اندیشه و خرد بود ، در دورهء هزارساله اش جایگه خردورزیِ مردمان را خورشِ ماران همی کرد تا که کاوه بر او شورید و به یاری فریدون طومار شاهی اش را در هم پیچید ، فریدون با پیروزی بر او  خواست كه گیتی را از وجود پلیدش تهی کند ، سروشش به آوا آمد که ای فریدون نابودی او در خویشکاریِ تو نیست او را به بند کن در دماوند تا آخر جهان گرشاسبش به خویشکاری از میان بردارد ، آری به دیگر روش این پندِ نغز ماراست که دست پروردهء اهریمن در جهان خاکی آدمی را به کمین نشسته  است در همین نزدیکی در همین کوه دماوند ، هرآینه فرصت پراکنش بدی و گمراهی از سوی او وجود دارد بایستی به هوش بود که گیتی در معرضِ اندیشهء ناموزونِ انگرمن است ، چه ، او در پایان جهان این فرصت را بدست خواهد آورد از بند گریخته و سه یک جهانیان را خواهد اوبارید(خواهد بلعید) خشمِ تیز او در کمینِ آدمیان است بر این پایه ، بداندیشیِ انگرمن زاد  را از خود به دور باید داشت که خویشیِ او با ضحاک به پیدایی است به سُرور باید بود که او به دست فریدون  به بند شد در چنین روز ،  بی گمان اژیدهاک با نیک اندیشیِ ما و دوریِ از دُژمنی همچنان به بند خواهد ماند و این نیک اندیشیِ ما را پاداش ، جشن است و شادی ، به پاسِ در بند شدنِ سردمدارِ گیتیاییِ بدی و پیروزی فریدون ، در مهرگان از دیر باز این جشن را  بر پاداشته اند و جشن در جشن ساخته اند

 

به روز خجسته سر مهر و ماه     به سر برنهادآن کیانی کلاه (فردوسی)

 

چون فریدون را با مهر نیز پیوندی است دیرین ، سه فرهء شاهی ، موبدی و پهلوانیِ شاه موبد پهلوان جمشید چون از او بگسست به فرجام ، فرهء  شاهی اش به فریدون ، فرهء موبدی اش با گذر از مهر به اشوی اسپنتمان زرتشت و فرهء پهلوانی اش به گرشاسب رسید از اینجای  فریدون و مهر را خویشاوندیِ مینوی در کار است که آن  خویشیِ در فره است  همچنین نزدیکیِ در خویشکاری که ظلم ستیزی و ستم سوزی است آنان را همسو و همکار داشته است مهر، ستم پیشگان و مهردروجانِ پیمان گسل را سخت دشمن است و هر آینه  سر بکوبد همانگونه که فریدون جلودارِ ستم بارگان ، ضحاک  را سر بکوفت ، مهر را دادگری و مهربانی پیشه است همچنانکه فریدون را با مهرورزی و دادپیشگی پیوندی بی گسست است.

 

مهرِ راست راست داور، مهرِ تیژ تیژ داور، مهرِ دارندهء دشتهای فراخ ، پیمان  نگهدارِ هماره بیدار، نگهدار ایران و انیران ، مهری که میتراگانای دیروزش مهرگان امروز است ، مهری که مهرگانش یادآور آزادی و آزادگی است ، الهام بخش باربد در آفرینش نوای مهرگانی:

 

چو نو کردی نوای مهرگانی     ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی)

 

برآوردگار مهرگان خاصه و عامه همچنین مهرجان تازیان به چم جشنواره در این روزگار.

 

مهر را با خورشید نیز پیوند است ، پیوندی اساطیری حاصل از کشتیِ ایندو ، چون مهر بر خورشید چیرگی آورد خورشید سَروریِ مهر را گردن نهاد  و هم پیمانش گشت ، برای همین است كه امروزه نیز در سرایش اوستا مهر نیایش را با خورشید نیایش همراه هم باز می سرایند.

 

مهر و مهراب و مهرگان از دیرینه روز در فرهنگ ایرانی جایگهی ویژه داشته اند خورآباد(خرابات) ، خوربَد(خربد) و خورخانه (خرخانه) را حلاوتی در فرهنگ مهرانه است  هرچند به آوا و دبیره وارونه گشته اند اما معنای دیرین را سر شار به همراه آورده اند

 

خربطی(خوربدی) از گوشه خرخانه ای(خورخانه ای)          سر برآورد چون طعانه ای  (مولوی)

 

در خراباتِ (خورآباد) مغان نور خدا می بینم         این عجب بین كه چه نوری ز كجا می بینم (حافظ)

 

باری ، مهرگان است مهرآورید و خوانِ مهرگانی گسترید که این جشن را کم از نوروزِ پیروز نیست ، مهر آورید و به شادی ،  مهرگان برپا دارید که  ایران و ایرانی را از ازل شادی بهره است شادکامی ببار آرید که غم اهریمنی است و شادی اهورایی.

 

همازوری فزون  نیکیها پایدار

  مهرداد قدردان

—————————————————————————————————————-

مـهـر ماه

فصل پاییز با نام‌های «پادیز/ پاذیز»، «خزان» و «تیرماه/ تیرَه‌ماه» نیز شناخته شده است. نام پسین یا تیرماه در ادبیات فارسی و از جمله در شاهنامه فردوسی به همه فصل پاییز اطلاق شده است و امروزه نیز در تاجیکستان و شمال افغانستان تداول دارد.

یکم مهر/ اورمزد روز
روز جشن بزرگ «میثْـرَکَـنَـه/ میتراکانا/ مهرگان»، بزرگترین جشن هخامنشی در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستین روز ماه «باگایادی/ بَـغَـیادی» (یاد خدا) و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی.

امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام « سال وِرز»، در تقویم محلی کردانِ مُـکری مهاباد و طایفه‌های کردان شکری باقی مانده است. در تقویم محلی پامیر (به ویژه دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستین روز پاییز (تیرماه) با نام «نوروزِ تیرَه ما» یاد می‌کنند. آغاز پاییز به عنوان آغاز سال نو زراعی همچنان در میان کشاورزان رایج است. همچنین بیرونی از این روز با عنوان «نیم‌سرده» (نیمه سال) نام‌ برده است.

هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده که بعدها به شانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبیات کهن فارسی نیز همواره جشن مهرگان با نخستین روز فصل پاییز برابر دانسته شده است.

سیزدهم مهر/ تیر روز
یکی دیگر از جشن‌های تیرگان، در گرامیداشت ستاره باران‌آورِ «تیشتَر/ شباهنگ/ شِعرای‌ یمانی» و در خوارزم باستان به نام «چیری روچ/ تیر روز» (← سیزدهم فروردین و سیزدهم تیر).

ادامه و نشانه‌هایی از این جشن کهن همچنان در آیین قالیشویان اردهال در غرب کاشان دیده می‌شود (امروزه در دومین آدینه مهرماه). مراسم قالیشویان اردهال بازمانده‌ای از جشن تیرگان و دعا و آرزو برای بارش باران، و همانند بسیاری از جشن‌های ایرانی با یک بازار همگانی و بزرگ توأمان است. نیایشگاه اردهال می‌بایست یکی از معابد «تیشتَـر» در ایران باستان بوده باشد و در بسیاری از باورهای ایرانی بین دعای باران و تابوت یا شستشوی مردگان، پیوندهایی وجود دارد.

شانزدهم مهر/ مهر روز
جشن «مهرگان»، جشنی بزرگ در ستایش ایزد «میثرَه/ میترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستین روز مهر (← یکم مهر) و بعدها در شانزدهمین روز این ماه.

همچنین روز برگزاری جشن هخامنشی «مَغوژتی/ مَگوفونیا»، روز نجات ایران از غلبه مُـغان.

بیست و یکم مهر/ رام روز
جشن «رام‌روزی» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نیز روز غلبه کاوه و فریدون بر ضحاک.