خویشتن داری یا تسلط بر نفس

خویشتن داری یا تسلط بر نفس

موبد رستم شهزادی

در اوستا “خشــتراوئیریا” به معنیِ نیروی فرمانروایی برنفس یاخویشـــتن داری است، که از اصولِ دین زرتشتی به شما می آید.برای به دست آوردنِ چنین نیرویی، انسان باید نخست به دیوِ نفس وهوا وهوس خود لگام زند وآن را به زیر تسلطِ خود در آورد.مادامی که تشویش ونگرانی در ما راه دارد ودر باطن خود احساس تزلزلِ فکری و روحی می کنیم، باید آن ر دلیل آن بدانیم که هنوز آن طوری که باید وشاید سرکشــی دیوهــوس خودرا مطــیع خود نکرده ایم وهــــــنوز ازنــــــیروی ِشــهریـــور (خشتراوئیریا)بر خوردارنیستیم .کلید خوشبخـتی وبدبـخــتی در دست خود انسانست .ممکن است تمام عـمر را در دوزخی که خو د به وجـود آورده ایم در شکنجه باشیم یا در بهشـتی که در اندیشـه ومـغز خود ایجاد کرده ایم خـوش وخــرم بگــذرانیم.

شـهامت وشجـاعت مایۀ کامـیابی، وبیم وترس ونگرانی در زنـدگـی، در اثر عدمِ تصمـیم گــیریِ بجا وکسالت وسستیِ ارادۀ ما درساعات روز است.

فقط اشخاصی دچار ترس اند که هنوز ایمانِ کامل در آنان ریشه نگرفته ودر اراده ومنشِ خود دچار تزلزل گشته ونیرویِ خویشتن داری را در خو د تقویت نکرده اند.

بسا اشخاص که پیوسته ار بختِ بد وناگواری ِمحیط ورنج وآلام زندگی شکایت می کنند در صورتی که اگر اراده کنند وبر علیهِ ناگواریها به مبارزه بر خیزند وبر اراده ونفسِ خویش نفوذ وتسلطی داشته باشند، منظره ودیدشان نسبت به زندگی به کلی عوض خواهد شد. یگانه اسبابِ نجاتِ هر فـرد وقومـی این است که از نیروی معنوی وروانی برخوردار گشته واراده واستعدادِ خود را چنانکه اشــوزرتـشت فرموده بشناسد وبداند که او می تواند خود را تا پایه ای رساند که شایسته مقام ایزدی گردد.

فرد یا قومی که به این پایه رسید در جـهان مادی نیروی بی زوالِ”خشــتراوئـیریا” را به دست آورده ودر جهان مینویی شادیِ بی پایان بهره اش خواهد بود.

اشوزرتشت به ما می آموزد:

که انسان به یاری ِ”خــشتراوئــیریا”دارای عزم واراده گشته، با غیرت وثباتِ فکر، گریبانِ خودر ااز دست نکبتِ ضعف برهاند وبه سعادت ابدی برسد.

انسان از هر نـژاد وپـــیرو هر دیــنی که باشد وقتی که از خود گذشــته باشد وخـیرِ عامه را در نظر بگیرد ،در خود یک قدرتِ ویژه ونیرویی خاص احساس نموده که بی پروا در انجامِ کارنیک وترک اندیشه وگفتاروکردارِ زشت  خواهد کوشید وبه پیروی از دستور اشـوزرتشـت نیروی فرمانروایی بر خویشتن وتسلط بر نفس را به دست خواهد آورد.

در( یسنای 50 بند 1) آن وخشـور می فـرماید :

ای مــزدا کشــورِ نیکِ گرانبها وبخششِ پارسایی را کسی به دست خواهد آرد که با غیرت، نیـکوترین اعــمال را بــجای آورد.اینک همه خواســتاریم که دارایِ چنین بخششی شویم.یکی دیگر از معانیِ” خشــتراوئــیریا” شــهریاریِ آرزو شده  یا حکومـتِ اهورایی است  وغرض از آن به کار انداختنِ جمیع قوای انسانی برای تسـلط وحکومت الهی ونیــکی در جهان است.تمام امور زندگانی از کشاورزی وکار گری گرفته تا فرمانروایی ورهبریِ کشور باید تحتِ این منش وآرمان انجام گردد وهر کس باید در حدود نیروی خود بدون هیچ گونه اعمالِ غرض قوایِ خود را در خدمتِ سعادتِ دیگران وترقی جهانیان وتقویت نیکی وراستی صرف کند.

اگر برزگر نسبت به خانوادۀ مختصرِ خود ، کـدخـدا نسبت به دهِ خود، شهردار نسبت به مردمِ شــهرِ خود وفرمانروایِ کشور نسبت به امت وملتِ خود منتهایِ کوشش وفعالیت را درخدمتِ به مردم انجام دهدو اگر برابر این دستو رِاشوزرتشت، جمیع بشر،  از شـاه تا گـدا واز خـرد تا کـلان واز زن ومرد دارایِ این صفتِ ایزدی گردیده وقوایِ مادی ومعنویِ خود را برای خیر وســلامتیِ دیگران صمیـمانه به کاراَندازند، آنگاه عدلِ  کل وشهریاریِ راستی وحکومتِ الهی د ر جـهان مسـتقر گردیده غـم واندوه از جهان بر می افتد وحقیقتِ برادری وبرابری که هزاران سالست بشر در جستجوی آن به سرمی برد به تمام معنی در عالم ظاهر خواهد شد .شادروان فردوسی می فرماید:

فــــریدون فــرخ فرشــته نــبود                       به عــود وبه عنبرسرشــته نــبود

به دادو دهـش یافت این نیکویی                       تو دادو دهــش کن فــریدون تویی


پس، پنجمین تعلیم اشــوزرتــشت:

به دست آوردنِ نـیرویِ شـهریاریِ بر نفس وپرورش قـوه رحمانی در درون خــود وصـــــــــرف نــمودنِ آن بــرای بهــبودی اوضــاعِ دیــگران واســتقرارِ حــکومـتِ نیــــــــــک وآروز شده و با لاخره سازش ونیک خواهی ومساوات وبرادری می باشد ،که اوســتا آن را” شهریور” یا “خشتراوئیریا” یا” اقتدار مقدس” می نامد.

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

جهانی بودن و پذیرش

جهانی بودن و پذیرش

موبد کامران جمشیدی


يكي از مهمترين  پرسش هایی که، كه ما چه بخواهيم و چه نخواهيم با امروز و آينده‌ي ما و جامعه‌ي زرتشتي و در اندازه‌اي بزرگتر ايراني و حتا جهاني تاثيرات خودش را داشته، دارد و خواهد داشت، پرسشِ باز يا بسته بودن جامعه‌ي ما يا به زباني ديگر پذيرش ديگران در درون دين و جامعه‌ي زرتشتي و یا جهانی بودن یا نبودن دین ماست.

بگذاريد از همين آغاز اين را از همه‌ي شما همكيشان بپرسم كه آيا هنوز در انديشه و باور هيچكدام از شما اين باور وجود دارد كه كسي كه ”زرتشتي زاده“ نيست نمي‌تواند ”زرتشتي شود/باشد“؟ اگر كه چنين باشد، براستي بايد گفت كه دارنده‌ي چنين باوري از دين و آيين و تاريخ خود آگاه نيست كه اگر بود مي‌دانست كه ما به هر سو در درون بنگريم نه تنها هيچ دليل و مدركي كه نشان‌دهنده‌ي درستي اين باور و داوري باشد نمي‌يابيم بلكه همه چيز نشان از وارون آن دارد که همانا در همه جای دین و آیین و تاریخ سپارش و گوشزد شده که باید هر کس تا بدانجا که تاب و توان دارد دیگران را به راه راستی و دین بهی رهنمایی کند و اگر نیز کس و کسانی از این بابت، یعنی به دین آمدن دشواری می بینند باید بدانان یاری رساند. می گویید چنین نیست پس چرا چنین نمونه هایی را شاهد هستیم:

 

« اهنود گات- یسنای 30-بند 2:

بهترین سخنان را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید. سپس هر کدام از شما برای خود بهترین راه را برگزینید …


اهنود گات- یسنای 33- بند2:

کسی که در برابر دروغ پرست با زبان یا اندیشه اقدامی کند و یا یکی از پیروان او را بدین بهی درآورد،چنین کسی خشنودی اهورامزدا را فراهم می آورد.


اشتودگات – یسنای 46 – بند 5:

اگر دانایی (کسی که پیرو راستی و فرمانبردار آیین است) موفق شود که دروغ پرستی را به دین درآورد چنین کسی باید پس از حصول اطمینان به یکی از بزرگان دین خبر دهد تا او را از آزار دیگران حفظ بدارد.

 

به غیر از گاتها در کتابهای دیگر مزدیسنی نیز درباره پذیرش سفارش شده است. شما می توانید به عنوان نمونه به هوم یشت بند 24، به کتاب نهم دینکرد بند 4 و بند 24 و به فصل 42 کتاب دادستان دینی مراجعه نمایید، بعلاوه در ائرپتستان کتاب اول فصل پنجم فقرات 4 و 5 وارد است که ” اگر از جددینان کسی به مذهب زرتشت درآید تمام اولاد او نیز با خود او به دین جدید می گروند ولی جایز نیست  زنش را به اجبار به پذیرفتن دین وادار ساخت ….” و در فصل چهارم فقره 16 همان کتاب (کتاب اول ائرپتستان) نوشته شده است که ” اگر زرخریدی کیش مزدیسنی قبول کند او دیگر بنده و زرخرید نیست و ارزش او باید پرداخت شده آزاد گردد.”

با مطالعه ی مندرجات کتاب دینی معلوم می شود که امر ترویج و تبلیغ مذهب کاری شایسته است و اگر بسایر ادیان نیز نظر افکنیم می بینیم که پیروان همه مذاهب در ترویج دین خود نهایت کوشش را دارند. ما زرتشتیان نیز اگر ایمان داریم که دینمان یکی از مذاهب زنده و بزرگ دنیاست و برای تمام مردم جهان سودمند می باشد بایستی در امر تبلیغ کوشا باشیم، اشخاصی را که مایل بقبول دین زرتشتی هستند بپذیریم و در حقیقت ره چنان رویم که رهروان رفته اند.

با درود از سوی کنکاش موبدان تهران

اردشیر آذرگشسب       »

 

پاره ی بالا برداشت شده است از نامه ای که انجمن موبدان تهران در پاسخ به نامه ای که در مورد سدره پوشی آقای Joseph Peterson و مخالفتی که برخی از موبدان پارسی با آن کرده بودند شده بود، نوشته اند، که سندی است بسیار جالب و معتبر و تاریخی و در زمانی نیز نوشته شده است که تمامی بزرگان دین ما در یک نسل پیش یعنی موبدان بزرگ فیروز و اردشیر آذرگشسب (که نام او در پایین این نامه است)، رستم شهزادی و دیگران در کنکاش موبدان تهران بودند و چه کسی بهتر و داناتر از این زنده یادان که به ما بگویند که دین ما در این مورد چه دیدگاهی داشته و دارد.

بنابراین اجازه بدهید به عنوان یکی دیگر از هموندان این جامعه که پشت اندر پشت زرتشتی بوده و تا دستکم 12 پشت من دارای مقام موبد بزرگی و راهنمایان دین در جامعه بوده اند و خود من نیز به آن سرافرازم با استواری و بی تردیدی تمام بگویم که:

« دین زرتشت یا دین بهی دینی است جهانی و برای تمامی انسانهاست و این خویشکاری یا وظیفه ی ما به عنوان زرتشتی است که برای نشان دادن راستی ها و سرافرازی های دین خود بدیگران کوشا باشیم و اگر کسانی خواستند این آموزش ها را سرمشق زندگی خود قرار دهند آنان را با آغوش باز بپذیریم. »

 

هر پرسش دیگری که در این راستا باشد و یا شرایط روز و زمان نیز تا هر اندازه که این آزادی گزینش را در تنگنا گذاشته باشند باز هم بنیان ها را نمی توان کنار گذاشت و نادیده گرفت. اکنون می مانیم ما و شرایط روز که با خردمندی و هم رایی و هم اندیشی، و باز تکرار می کنم زیر پا نگذاشتن بنیان ها، راه کارهای خردمندانه و کارآ برای پیشبرد این کار فراهم آوریم.

 

در اینجا بی تردید در اندیشه ی برخی این پرسش تکرار میشود که چرا تا زمانی که ما خود در درون جامعه مشکل داریم باید دیگران را به درون بپذیریم و …

پاسخ به این پرسش نه در نفی کردن بنیان هاست بلکه در ناتوانی خود ما در حل مشکلات است که باید خود را آزموده تر کنیم و همازوری را گسترش دهیم، از دشواری ها نهراسیم و این دانش را فرو نگذاریم که دین ما دین دانش و خردمندی و راستی و درستی و … است و اگر براستی دل و اندیشه ی خود را به آن بدهیم دیگر ناتوان نخواهیم بود و امید به امروز و فردای بهتر و شادی و خوشبختی برای همگان در دسترس خواهد بود. ما هر گاه که بزرگ بیندیشیم، آنزمان بزرگ نیز خواهیم بود و بزرگتر نیز خواهیم شد و در این راه بزرگ همه همکار و همیار خواهیم بود. 

 

اکنون بیاییم و به یک پدیده ی دیگر نگاهی بیندازیم، به واژه ی “زرتشتی زاده”. یک زرتشتی زاده کیست؟ آیا کسی است که از پدر و مادری زرتشتی زاده شده باشد و یا اگر پدر و مادربزرگ او زرتشتی بوده باشند باز هم می توان او را زرتشتی زاده به شمار آورد؟ آیا تا چند پشت می توان این پدیده را به پس برد؟ آیا ایرانیانی که چند پشت در پَسِشان زرتشتی بوده و سپس به هر سببی از دین بیرون رفته اند اما امروز می خواهند به دین نیاکانی خود بازگردند را می توان زرتشتی زاده به شمار آورد؟ پاسخ را به خرد و داوری خودتان وامی گذارم اما دوباره می گویم که دیدگاه در این مورد هر چه باشد در بنیانی که در بالاتر بیان شد اثری ندارد.

 

بنابراین بیاییم و یکبار برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون کنیم و بپذیریم که بر پایه ی دین و آیین و تاریخ و نیاکان و راهنمایان دینی از دیروز تا امروز، دین ما دینی جهانی است و هر آنکس که بر پایه ی دانش و خرد خود و با مهر و دلبستگی بپذیرد که زرتشتی باشد و بیندیشد و بگفتارد و بکردارد او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که  می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست!!

سخن تنها در جایی است که این دلبستگان به راه و آیین زرتشت می خواهند که با همکیشان و هم اندیشان خود در یک زندگی اجتماعی مشارکت کرده و در سرنوشت آنان شریک گردند. اینجاست که سخن از قراردادهای اجتماعی/دینی به میان می آید، مانند “سدره پوش” شدن، برای بیان این گزینش به دیگران و پیمان بستن برای رهروی در راه اشا،  و از سوی دیگر دلبستگی نشان دادن به آیین ها و ترادادها و راه و روش زندگی در میان آن گروهی که می خواهند با آن یگانه شوند.

چه بسا هستند کسانی که با پذیرش دین از یکسو و هماهنگی و همرنگی نشان دادن با جامعه به سادگی و با لبخند به پذیرش رسیده اند و یا کسانی که نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید به این نزدیکی دست یابند که آنهم با گذشت زمان دگرگون خواهد شد.

 

 برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است

جهان هستی بر اساس یک قانون که اوستا آن را قانون اشا مینامد استوار است

موبد رستم شهزادی

دراین جهان هیچیک از پدیده ها نمی تواند از قانون اشا یا هنجار هستی سرپیچی کند. همه آفرینش ها از جمله زمین از آغاز پیدایش تا کنون تغییرات بسیاری کرده و در آینده نیز خواهد کرد. این پیشامدها و دگرگونیها در جهان امریست طبیعی و خدادادی و در حقیقت برابر با اشا یا قانون خلل ناپذیر و ابدی اهورایی هم چنان ادامه خواهند داشت ولی اگر ما این دگرگونیها را از دریچه چشم خود و با توجه به سود و زیانی که در زندگی محدود ما دارند ببینیم و بسنجیم هر کدام جنبه نیک یا بد به خود خواهند گرفت که در نظر پروردگار جهان چنین نمی باشد زیرا اندیشه و خرد کوتاه و ناقص ما هرگز به درک و فهم نقشه و هدف اصلی آفریدگان از آفرینش و گردش جهان راه نخواهد یافت. بنابراین نیکی و بدی در جهان وجود خارجی نداشته و تنها در ذهن و اندیشه ما خود را نمایان می سازند و موجب امتیاز پدیده ها و عوامل مختلف طبیعت می گردند. از سوی دیگر انسان به عنوان یکی از پدیده های هستی است که در تنازع بقای این جهان باید برای زنده ماندن خود تلاش کند طبعا در جهت فراهم ساختن امکانات لازم برای برطرف ساختن نیازها و رشد و تکامل خود باید بکوشد و همواره با محیط اطراف خود به نوعی مبارزه بی امان پردازد و گرنه بدون این مبارزه زیستن و رشد کردن و از نسلی به نسل دیگر رسیدن برای وی و هر موجود زنده دیگر ناممکن خواهد بود. بنابراین انسان ذاتا مجبور است آنچه را که خوبی می داند و در اثر تجربه، دانش و آموزش پیامبران بدست آورده است بکار ببندد و استفاده کند و آنچه که به شکلی برای تن و جان و روان او زیان آور است محو و نابود سازد و از پیش پای خود بردارد.

اینست فلسفه و آموزش اشوزرتشت برای بهتر زیستن، پیشرفت کردن و رسیدن به درجات عالی ترقی و تکامل جسمی، عقلی و روحی بشر درین گیرودار جهان هستی که هدف نهایی هر زرتشتی است.

ناصرخسرو راجع به نیکی و بدی گوید: “چون درست شد که دانش و توانایی و حکمت مرا آفریدگار این عالم است لازم آید که مراد او اندر آفرینش عالم همه نیکی و صلاح و راستی است…از بهر آنکه بدی و زشتی و فساد و کژی از نادانی و عاجزی آید و این چیزها از آفریدگار دور است.پس گوییم که مراد آفریدگار اندر آفرینش مردم همه نیکویی و خیر است و دلیلی بر درستی این دعوی آنست که تن آدمی را پذیرای نیک و بد آفرید چون تندرستی و بیماری و راحت و رنج و خوشی و ناخوشی و تولد و مرگ، و عقل داد مر او را تا این مخالفان را بشناسد و بهتر از بدتر و راحت از رنج را هر چه خواهد بگزیند.”

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

جشن‌های ایرانی

جشن‌های ایرانی

موبد کورش نیکنام 
ویژگی ارزشمند و زیبای فرهنگ ایرانیان که زرتشتیان کنونی نیزاز آن پاسداری کرده اند ، شادمانی برای گذران زندگی و بهره‌گری درست وخردمندانه ازداشته های فردی و اجتماعی ‌ است. با کنکاش و جستاری در بینش زرتشت و فلسفه دین ایرانیان ، می‌توان به روشنی بیان کرد که یکی از بارزترین و مهمترین ویژگی‌ دین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش کردن برای شادمانی دیگران است. این نگرش درست و سازنده سبب پویایی وبرپایی جشن‌هایی گوناگون و شادی آفرین در تاریخ زندگی ایرانیان شده است. 
جشن ، از واژه یسن و از ریشه یز به معنای ستایش کردن آمده است، به همین روی نیاکان ما در ایران باستان در آغاز هر جشنی نخست به نیایش و ستایش اهورامزدا می‌پرداختند و آنگاه برنامه های شاد وگوناگونی را به مناسبت هرجشنی برپا می داشتند . 
به همین روی زرتشتیان وایرانیان جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند که آنها را می توان درگروه ‌های زیردسته بندی کرد: 
1-جشن های هفتگی 2- جشن های ماهانه 3- جشن های فصلی (گاهنبارها) 4– جشن های سالیانه5 – جشن در نیایشگاه 6- جشن های دینی

1- جشن‌های هفتگی

در گاهشماری زرتشتیان ، هر روز از ماه سی روزه نام ویژه‌ای به خود دارد. چهار روز در هرماه به فاصله هفت یا هشت روز به نام جشن‌های اورمزد و سه دی ویسپی‌شام نامیده شده اند این روزها ، اورمزد- دی‌بآذر- دی بمهرو دی بدین نام دارند ، دی به آرش (معنی) آفریدگاراست دراین روزها زرتشتیان تلاش دارند با خویشان و دوستان دیدار بیشتری داشته باشند ودر دیدارها به جشن وشادی بپردازند .

2- جشن‌های ماهانه 
جشن‌های ماهانه گونه دیگری از جشن‌های ایرانی است. نیاکان خردمند این سرزمین در گاهشماری ایرانی برای دوازده ماه نام هایی برگزیده اند به ترتیب ، فروردین – اردیبهشت – خورداد – تیر – امرداد – شهریور – مهر – آبان – آذر – دی – بهمن و اسفند نام دارد . 
درهرماه سی روزه هرروز نامی ویژه دارند که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد، امشاسپند از ترکیب دو واژه امشا به معنی جاودانی و بی مرگی و سپند به معنای پاک و مقدس ترکیب یافته یعنی جاودانان پاک) و بقیه نام روزها از ایزدان ( ایزد از واژه یز و یسن آمده ، یعنی درخور ستایش ) گرفته شده است . 
در این گاه شماری باستانی، پنج روز آخر سال را به نام پنجه نامیده اند. همچنین هر چهار سال یکروز را به نام اَوَرداد می نامند. اَوَرداد به آرش روز اضافی است که در گاه شماری خیامی ( جلالی) نیز می تواند به روزهای سی ویکم هرماه در شش ماه اول سال گفته شود . 
هر یک از سی روز ماه ، نام‌های ویژه‌ای به خود دارد ، برابری نام روز و نام ماه درهرماه جشن گرفته می‌شده و اکنون نیزمی‌شود. نام سی روز ماه به ترتیب چنین است. 
اورمزد- وَهمن- اَردیبهشت- شهریور- سپندارمَز- خُورداد- اَمُرداد- دی‌بآذر- آذر- آبان- خیر- ماه- تیر- گوش- دی بمهر- مهر- سروش- رَشن- فروردین- وَرَهرام- رام- باد- دی بدین- دین- اَرد- اَشتاد- آسمان- زامیاد- مانتره سپند- انارام 
نام پنج روز آخرسال که پنجی خوانده می‌شود ، ازنام پنج بخش گاتهای زرتشت یعنی اَهنَوَد- اُشتَوَد- سپَنتَمَد- وهوخشَتر- وَهیشتُوایش برگزیده شده است. 
برابری نام روز با نام همان ماه جشن گرفته می شود مانند روز فروردین از ماه فروردین که با افزودن پَسوندِ گان به آخر کلمه به صورت جشن ماه فروردین یا فروردینگان در آمده است. 
بنابراین دوازده جشن ماهانه عبارتند از: فروردینگان- اَردیبهشتگان- خُوردادگان- تیرگان- اَمُردادگان- شهریورگان- مهرگان- آبانگان- آذرگان- دیگان- بهمنگان و اسفندگان

1-2،جشن فروردینگان یا فرود گ 
نوزدهمین روز از ماه فروردین 
فروردین از واژه فَروَشی و فَروَرتی آمده است که ویژه فرَوَهَرها است ، ماه فروردین از آن فروهرها بوده وجشن فروردینگان برای بزرگداشت و پاسداری از فروهرهاست. فرَوَهَر ، که صورت اوستایی آن فروشی و صورت فارسی باستان آن فرورتی است، در باور سنتی نیاکان ما فروزه اهورایی در نهاد انسان بوده است. برپایه این باور کالبد هر انسانی از چهار آخشیج (عنصر، پدیده ) تشکیل شده ‌که عبارتند از: 
• تن 
• جان 
• روان 
• فروهر 
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که پاسدار نیکی‌هاست. هر بدی که انسان در زندگی انجام دهد ، برفروزه های اهورایی او اثر نخواهد داشت و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش آزار و رنج خواهد ‌برد. 
در جشن فروردینگان یا فرودگ، نیاکان ما به دیدارآرامگاه در گذشتگان رفته و به یاد فروهر درگذشتگان خود آیین سنتی را برپا می کردند در این برنامه موبدان در جایگاه اجرای مراسم سنتی می آمدند و شروع به اوستاخوانی می‌کردند، آنان سرودهایی از فروردین یشت می‌خواندند و به این ترتیب، لرک ( آجیل ویژه مراسم سنتی ) را آماده می‌کردند. ودر پایان آیین اوستا خوانی ، لرک را بین باشندگان پخش می‌کردند. کسانی نیز که دهشی را در اندیشه دارند، در روزجشن فروردینگان به یاد درگذشتگان خود، دهش نیک خویش را که خوردنی و چیزهای مورد نیاز بود بین مردم پخش می‌کردند.

2-2، جشن اَردی بهشت گان 
سومین روز از ماه اردیبهشت 
این جشن درسومین روز ازماه اردیبهشت برگزار می‌شود و برای گرامی داشت جایگاه آتش ، گرما و روشنایی آن در زندگی انسان است. 
اَردیبهشت در اوستا به صورت اَشَه وَهیشتَه آمده است. بخش نخست ، اَشَه یا اَرتَه به معنی درستی و راستی و هنجار و بخش دوم صفت عالی است به معنی بهترین ، بنابراین اردیبهشت یعنی بهترین راستی یا بهترین هنجار و قانون خواهد بود. این ویژگی یکی از گام های عرفانی برای شناخت ونزدیک شدن به اهوراست . اردیبهشت در نقش مادی خود از روشنایی وآتش پاسداری می کند . 
در این جشن ، ایرانیان به کنار آتشکده ها و کانون روشنایی می رفتند و با آرزوی افزایش فروغ اهورایی در جان وروان خویش به نیایش آتش ( بخشی از خُرده اوستا ) می پرداختند . سپس با خوردنی های سنتی که فراهم شده بود پذیرایی می شدند .

3-2، جشن خُوردادگان 
ششمین روز از ماه خورداد 
خورداد در اوستا هَئوروَتات و در پهلوی خُـردات به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان و نماد رسایی و کمال است. خرداد، در نقش مادی خود از آب‌ها نگهداری می کند وانسان را در چیرگی بر تشنگی یاری خواهد کرد از این رو درآداب سنتی ، به هنگام نوشیدن آب از خورداد به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد شده است و در اوستای نو نیز از این دو امشاسپند که در نقش مادی خود پاسداری ازآب‌ و گیاهان را به عهده دارند و به هنگام تشنگی و گرسنگی به یاری مردم می آیند. به نیکی یاد شده است . در یسنا هات ۴۷ آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسانی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارشان برابر آیین راستی باشد. 
یکی از مهم ترین آیین‌های روز خورداد که در جشن خورادگان برجسته تر است ، رفتن به کنارچشمه‌ها ، دریاها و رودها ؛ و تن شویی در آب پاک و سرودن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور همگانی است.

4-2، جشن تیرگان 
سیزدهمین روز از ماه تیر 
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. 
جشن تیرگان ،همراه با مراسمی وابسته به آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده است وهمچون دیگر جشن¬هایی که با آب در پیوندمی باشند، آبریزگان یا آب پاشان نامیده شده‌است. در چنین روزی نیاکان ما به کنار چشمه ها و رودخانه می رفتند وبا پاشیدن آب در یکدیگر ، ارزش وجایگاه آب در زندگی را گرامی می داشتند . 
بجز این روز در نخستین روز تشتر یا تیر در هرسال که سیزدهم فروردین (سیزده‌¬ به در) است و سیزدهم مهرماه (قالیشویی درشهراردهال) نیز جشن‌هایی با بهره گیری وپاسداشت آب همانند با جشن تیرگان در سنت های ایرانی برگزار می¬شود. 
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند برخی از جشن¬های ایرانی فال کوزه است که در گویش زرتشتیان چکُ دولَه نام دارد. برای برگزاری این آیین، روز قبل از جشن تیرگان ویا بامداد روز جشن، دوشیزه‌¬¬ای را برمی‌¬گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌¬دهند که دوله نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می¬کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می¬‌اندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانی که می¬برد که آرزویی در دل دارند و می¬خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن¬ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق¬ سر، سکه یا مانند این¬ها در آب دوله می¬‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می¬برد و در آن¬جا می¬گذارد. شامگاه روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته¬‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌¬اند در مکانی گرد هم می¬آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می¬آورد. در این فال-گیری بیشتر بانوان شرکت می¬کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می¬خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می¬برد و یکی از چیزها را بیرون می¬آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می¬شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است. 
جشن تیرگان از روز تیر تا روز باد ، یعنی ده روز ادامه دارد وبرای یادآوری داستان تیر آرش که ده شبانه روز در هوا حرکت کرد تا مرز ایران را گسترش دهد ، ایرانیان در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی بافته شده از ایریشم به نام نخ تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ رنگین‌کمان آسمان بافته شده‌ را به دست خود می¬بندند و در روزباد از ماه تیر( دهمین روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند تپه و پشت بام خانه به باد می¬سپارند تا آرزوها و خواسته‌¬هایشان را به عنوان پیام‌ رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می¬شود: تیـر برو باد بیا، غـم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خـوشه مرواری بیا

5-2، جشن اَمُردادگان 
هفتمین روز از ماه اَمُرداد 
روز امُرداد از ماه امُرداد ، در گاه‌شماری ایرانیان باستان جشن امردادگان نام گرفته است . ایرانیان، در این جشن برای گرامی ‌داشت ِ منش، کُنش و جایگاه امُرداد ( چنانکه در بینش زرتشت آمده : اَمِرِتات یعنی بی‌مرگی و جاودانگی) برگزارمی شده است. امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و گرامی داشته‌اند.

درمتن های اوستایی ویادگارهای کهن ایرانی، از این روز وجشن امردادگان و آیین های ویژه‌ آن ، روایت و اشاره های بسیاری ‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ بُندَهِش، می‌خوانیم : امُرداد بی‌مرگ ، سَروَر ِ گیاهان بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه‌ گوسفندان را افزاید ، زیرا همه‌ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند.

6-2 ، جشن شهریورگان 
چهارمین روز از ماه شهریور 
شهریور درگویش اوستایی به صورت خشَترَه وَئیریَه آمده که بخش نخست آن به معنی کشور و پادشاهی و بخش دوم به معنی آرزو شده می باشد ، این واژه پادشاهی آرزو شده یا به عبارتی شهریاری مینوی و بهشت نیز یاد شده است. 
چنانکه همهٔ امشاسپندان در بخش مینوی و زمینی نقش دارند وجایگاهی برایشان بیان شده است ، شهریور نیز در جهان مینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا بوده و درنقش مادی خود ، نگاهبانی از فلزات بدو سپرده شده است. 
در گذشته شهریورگان، جشن آتش های خانگی محسوب می شده. مردم در اجاق خانه‌ها آتش می‌افروختند وهمراه با ستایش خداوند از نعمت‌های اوسپاسگزاری می‌کردند. در خانه‌ها میهمانی برپا می شده و خوراکی های ویژه و گوناگون تهیه می شده و به مناسبت تغییر هوا نیز در آغازشب درگوشه ای از بام خانه ها آتش می‌افروختند .

7-2 ، جشن مهرگان 
شانزدهمین روز از ماه مهر 
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی می دهد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال تنها دو فصل بزرگ تابستان و زمستان را داشته و هر دو جشن ، آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند. 
به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب می‌آمد. فصل اول تابستان بود که از جشن نوروز آغاز می‌شد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز می‌شد و تا پنج روز پس از آن ادامه می‌یافت. 
به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزه ای که به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند، پیروزی ایرانیان بر ضجاک تازی به پیشنهاد و همت کاوه آهنگر بوده است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده‌ و نیایشگاه‌ها می‌روند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذرایی می‌کنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می دارند. 
زرتشتیان در برخی از روستاهای یزد جشن مهرگان را هماهنگ با تقویم غیر فصلی برگزار می‌کنند بعضی از خانواده‌ها خوراکی‌های سنتی، گوشت بریان شده گوسفند و لووگ (نان کوچک روغنی) تهیه می‌کنند و با پذیرایی از همه به داد و دهش وشادی می پردازند.

8-2 ، جشن آبانگان 
دهمین روز از ماه آبان

آبان ، نام دیگر ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه (اَناهیتا ) ، نماد آبهای پاک وبالنده روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است به همین روی نیاکان ما نیایشگاه هایی در کنار رودخانه ها و آب های روان برای بزرگداشت آب ساخته بودند که نمونه آن در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان خودنمایی می کنند. 
ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.

9-2 ، جشن آذرگان 
نهمین روز از ماه آذر 
جشن آذرگان هنگامی برگزار می شود که در ماه آذر، روز آذر فرا می رسد . آذر در اوستا آتَر- آتَرش و در پهلوی آتُر – آتَخش و در فارسی امروز آذر- آتش نامیده می شود. آذر، نماد پاسداری از آتش و فروزه اهورامزداست . در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از فروغ اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد به همین روی، سوی پرستش و قبله گاه اهورامزداست و آنان که دل در گرو عشق اهورا دارند در آتشکده ها از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن های ویژه پاسداری از جایگاه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی هر سال برگزار می شود. 
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و گوشه ای از بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر مجر آتش ، چوب های خوش سوز و خوش بو می گذاشتند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می شود، سرود آتش نیایش از خرده اوستا می باشد. 
اکنون نیز زرتشتیان به یاد نیاکان خردمند خود که پوینده فروغ وروشنایی بوده اند در روز جشن آذرگان به آتشکده ونیایشگاه ها می روند ودر کنار روشنایی آتش به فروغ اهورایی نیایش می کنند وبا خوراکی های سنتی پذیرایی می شوند .

10-2 ، جشن دیگان 
روزهای دی از ماه دی 
در گاه شماری ایرانی سه روز با نام دی یعنی آفریدگار آغاز می شود که با نام نخستین روز از هرماه که اورمزد است چهار روز ویژه جشن دیگان می توان برگزار کرد. 
خرم روز ، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام خداوند در ماه دی به شکلی باشکوه درایران باستان جشن گرفته می‌شد. اکنون نیز جایگاه ارزشندی دارد به ویژه پارسیان هندوستان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند. 
ابوریحان بیرونی می نویسد: دی ماه را خور ماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خرم روز یا خوره روز نامند. 
دی صفت است از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در ادبیات اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. 
در گاه شماری ویژه زرتشتی در بین نام سی روز ماه ، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک در آغاز نام روز بعدی خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه روزهای اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین همه را می توان به یاد آفریدگار جشن گرفت وآنرا جشن دیگان نام نهاد .

11-2 ، جشن بهمنگان 
دومین روزاز ماه بهمن 
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن برگزار می‌شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک برگرفته شده است ، وهومن یکی از امشاسپندان ویکی از فروزه های اهورایی است. در گات ها ،اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری گرفته است. بهمن در نقش مادی خود پاسداری از حیوانات سودمند را بر عهده دارد . از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان پرهیز می کنند، برخی از زرتشتیان نیز عادت دارند که از خوردن گوشت در تمام روزهای ماه بهمن خود داری کنند. 
درباورسنتی جشن بهمنگان یاور مردان درستکارنیزمی‌باشد. بهمن یکی از برترین فروزه ها در فرهنگ زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه و مقدس» برابر نهاده شده‌است. زرتشت در گاتها به یاری نیروو فروزه وهومن به پیامبری برگزیده شده است . 
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می‌آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد و اشوزرتشت می‌تواند با یارانش و پیروانش به گفتگو بپردازد.

12-2 ، جشن اسفندگان 
پنجمین روز از ماه اسفند 
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) آخرین جشن‌ ماهیانه ایرانی است که در پایان هر سال برگزار می شود ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت جایگاه زن و پاسداشت زمین می‌دانستند. زنان در چنین روزی لباس نو می پوشیدند واز مردان هدایا دریافت می کردند و کارهای روزانه مربوط به زنان را دراین روز ، مردان برعهده می گرفتند

واژه فارسی اسفند در زبان پارسی امروز، از واژه پهلوی سپندارمَت و از ریشه اوستایی سپِنتَه آرمَئی تی بر گرفته شده است. 
سپنتَه آرمَئی تی به چم آرمان وعشق مقدس است به همین روی این ویژگی را در بانوان بیشتر مشاهده کرده اند واین روز را به زنان اختصاص داده اند . واز آنجا که فروتنی و زایندگی در زن و زمین مشترک بوده است بنابراین اسفندگان روز بزرگداشت زن وزمین نام گرفته است و سپندارمذ لقب ملی زمین شده است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین می تواند نماد عشق نیزباشد ، چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان اسپندارمذگان را به ‌عنوان نماد مهر مادری و باروری باورداشتند. 
اکنون نیز ایرانیان این روز را روز بزرگداشت زنان پذیرفته اند و برای ارج گذاشتن به مقام وجایگاه مادران در چنین روزی با برپایی برنامه هایی شاد به زنان و مادران خود گل وهدایایی پیشکش می کنند.

3- جشنهای فصلی: گهنبارها 
واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است . 
جشن گاهنبار ، شش مرحله در سال برگزار می شود ودرهر دوره پنج روز ادامه می یابد که به آن چَهره گهنبار نیز می گویند که عبارتند از :

1- میدیوزَرَم گاه ( از روز خُور تا روز دی بمهر در ماه اردیبهشت )

2- میدیوشَهم گاه (از روز خور تا روز دی بمهر در ماه تیر )

3- پیتَه شهیم گاه ( از روز اشتاد تا روز انارام در ماه شهریور )

4- اَیاسرم گاه ( از روز اشتاد تاروز انارام در ماه مهر )

5- میدیاریم گاه ( از روز مهر تا روز ورهرام در ماه دی )

6- هَمَس پَت میدیم گاه ( پنج روز پایانی در هرسال )

در هریک از شش چَهره گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود ، کسانی که این جشن را برپامی دارند در خانه خود ویا در تالاری بزرگتر سفره ای می گسترانند وخوراکی هایی سنتی فراهم می کنند که آن را میَزد می نامند آنها از هفت نوع میوه خشک شده و آجیل سنتی که لوُرک نام دارد برای بخشش به همه استفاده می کنند . نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا یعنی آفرینگان گهنبار را می‌ سرایند، آنگاه سفره پذیرایی همگانی می‌کشیدند و همه از نادار و دارا برسر سفره گهنبار حضور می یابند و از آن بهره می‌جویند.

پیش از برآمدن آفتاب در نخستین روز ازهر چَهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. همه تلاش می کنند تا در برنامه آغازین جشن گهنبار نیز شرکت ‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند در جشن های گهنبار و با هزینه خود پذیرای دیگران باشند باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.

4- جشن‌های سالیانه – جشن‌هایی که سالی یکبار برگزار می‌شوند. 
1-4 ، جشن نوروز 
نوروز، آغاز سال روز اورمزد در ماه فروردین، برابری شب و روز، آغاز سرسبزی و شکوفایی طبیعت که در ایران باستان تا 21 روز جشن گرفته می‌شده است.آغاز جشن نوروز در تقویم میلادی برابر با 21 مارچ است. 
در باور سنتی زرتشتیان فرارسیدن نوروز و آمدن بهار هماهنگ است با فراز آمدن روان وفروهر درگذشتگان و بودن آنان در کنار بازماندگان زمینی ؛ به همین روی در آغاز گهنبار هَمَس پَت میدیم گاه که پنج روز به سال نو مانده است زرتشتیان آتش می افروزند وتلاش می کنند خانه تکانی و نوشدن را پیشه کنند تا روان وفروهر درگذشتگان با شادی به جایگاه خود بازگردند. 
خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشترکشور هایی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود. 
در مورد چیدمان سفره نوروزی نیز رسوم فراوانی وجود دارد اما آنچه که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار بوده ومشترک است قرار دادن هفت سینی‌ از داده‌های نیک اهورایی است که نمادهایی از امشاسپندان اند.

2-4 ، جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین 
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است . 
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.

3-4 ، جشن سَده 
روز مهر در ماه بهمن 
یکی از جشن‌های همگانی ایران باستان که در آغاز شامگاه شانزدهم بهمن‌ماه هرسال برگزار می شود جشن سده نام دارد . این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است . 
داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمده‌است که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگ‌ها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد . 
جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ‌، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌ وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. 
سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایت‌هایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند. 
ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون برپایی این جشن توسط اقوام گوناگون ایرانی است. زرتشتیان ومردم کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ ترین سده در شهر کرمان توسط همه مردم برگزار ‌شده است. 
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان دلی آکنده از مهر و روشنایی آتش سده دارند ودر هر شهر وروستایی ، به هنگام غروب آفتاب در روز مهر از ماه بهمن هیزم فراوانی را که به شکل پشته در آورده اند به آتش می کشند و هم صدا با سرایش سرود آتش نیایش به شادی می پردازند.


5- جشن‌های نیایشگاهی 
اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند. 
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است . 
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .

1-5 ، پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین 
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.

2-5 ، نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد 
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.

3-5 ، پیر سبز، چک چک 
از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد 
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.

4-5 ، پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر 
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.

5-5 ، پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر 
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.

6-5 ، پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد 
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .

6- جشن‌های دینی

جشن سدره پوشی 

جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.

جشن نوزودی 
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد. 
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.

جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

جشن نیكوكاری، داد و دهش در فرهنگ زرتشتیان

جشن نیكوكاری، داد و دهش در فرهنگ زرتشتیان

موبد کورش نیکنام 
چهاردهم اسفند ماه هر سال به عنوان جشن نیكوكاری نامگذاری شده است. این جشن در گاه شماری زرتشتی ‌” وَرهرام “روز است ، ورهرام نام یكی از روزهای خجسته در آیین زرتشتی و هنگامی است كه در هر ماه زرتشتیان به نیایشگاه رفته ضمن نیایش خداوند یكتا به داد و دهش نیز می پردازند. داد و دهش در فرهنگ این سرزمین جایگاه ویژه یی دارد.

بینش اشوزرتشت بر مبنای نیكی و نیكوكاری استوار شده است. پیامبر از انسان ها می خواهد تا در زندگی دیگران نیز نقش سازنده و نیك داشته باشند و به همین روی در پیامش ” خوشبختی را از آن كسی می داند كه در پی خرسندی دیگران باشند.”

اشوزرتشت پیروانش را به یك پیشی جویی و رقابت در نیكوكاری سفارش می كند.

“هر یك از شما ، باید در كردار نیك از دیگری پیشی جوید و با این روش زندگی خود را خوش و خرم سازد” .

در این بینش ، انسان با پیمودن راه عرفان بر آن است تا به خداوند نزدیك شود و با همین انگیزه باید برخی از ویژگی های پروردگار را در خود پرورش دهد . یكی از ویژگی های اهورایی ، بخشندگی و داد و دهش بی پایان است.

از این رو هر فرد نیز با پرداختن به نیكوكاری و داد و دهش ، خشنودی اهورامزدا و روان آفرینش را فراهم خواهد ساخت.

در پیام اشوزرتشت آمده است : ” داد و دهش را كه پسند اهورامزدا و از نیكوكاری است از نیازمندان دریغ مدارید. “

از یكسو دهش و نیكوكاری در فرهنگ زرتشتی كاری از روی نظم و حساب است زیرا دهشمند بایستی كردار نیك خود را برای ارزش آن انجام دهد و باور داشته باشد كه این عمل در ساختار آفرینش لازم و تكمیل كننده بخشایش اهورایی است نه برای خودنمایی و رسیدن به مقام و جایگاه مادی.

در سرود” اشم وهو”كه یكی از سرودهای ارزشمند اوستا است . انسان باید همراه با نظم اشا كه قانون خلل ناپذیر راستی در هستی است همراه شود و در انجام نیكوكاری خود تنها به پویندگی و بالندگی ارزش های انسانی چشم داشته باشد.

از سوی دیگر آیین زرتشت با دریوزگی و بیكاری مخالف است. او انسان های كاهل و كسانی كه توانایی كار و كوشش دارند ولی عادت به تنبلی كرده، ریاضت كشی و گدایی را برگزیده تا از دسترنج دیگران بهره مند شوند، نمی پسندد و یكی از روش های نیكوكاری را ایجاد كار برای بیكاران می داند.

” بیكاران را كه اندام سالم دارند و توانایی انجام كار به كار وادار سازید. “

“به اندازه یی كار به نیازمندان رسانید تا بیكار و بدكار نمانند. “

بزرگمهر ، وزیر خردمند انوشیروان در نوشته خود”یادگار بزرگمهر “در خصوص نیكوكاری چنین می گوید: ” چون دارایی گیتی ،همه زودگذر و تباه شدنی و از میان رفتنی است ، كسی كه سزاوار داشتن است، یزدان با دهش نیكش بر او فّر و بزرگی بخشد… توانگر گردد و از او كارهای بزرگ برآیند. دارایی فراوان اندوزد، برترین جایگاه را گیرد و به بزرگی و شكوه رسد. او زندگیش دراز ، فرزندش نیكو، سخنش گیرا و دهش های نیكش به كار باشد. “

آذرباد مارا سپند ، موبد موبدان دوران ساسانی برای پسرش كه زرتشت نام داشت . اندرزهایی نوشت كه بخشی از آن درباره نیكوكاری است.

” پسرم نیكوكار باش … تا آْنجا كه می توانی از دارایی ات ، داد و دهش كن، دل را شاد ساز ، تا یزدان نیكی تو را بیفزاید… “

“پسرم بشنو تو را می گویم … 
بهترین بخشش ها دانش و خرد است ، زیرا دارایی و خواسته پایان پذیر است و دانش و خرد پایدار … به كار نیك گرای زیرا هر كه نیكی كند پاداش نیك یابد. “

نیكو كاری در سنت و فرهنگ زرتشتیان به سه شیوه انجام می گیرد:

1-نیاز

2- اشوداد

3- گهنبار خوانی

در نوع نیاز ، نیكوكار نسبت به توان مالی خود به صورت نقدی یا به صورت فرآورده های خوراكی و پوشاكی ، دهش خود را در اختیار سازمان ها و انجمن های خیریه قرار می دهد تا موبد یا سامانگر آگاه به خواسته جامعه آن را در اختیار نیازمند قرار دهد.

در این نگرش دهشمندی به صورت همگانی انجام می گیرد و بیگمان موجب گداپروری و تنبلی بین نیازمندان نخواهد شد. در اشوداد ، دهشمندی از چیزهای جابه جا شدنی نیست . نیاكان ما هدایای خود را به صورت اشوداد(وقف) كه شامل زمین، خانه یا كشتزار بوده در اختیار نیایشگاه و ارگان ها قرار می دادند تا گردانندگان این مراكز با موبدانی كه كارشان ساماندهی به اشودادها بوده از آنها برای سودرسانی به نیازمندان بهره گیرند.

گهنبار: برگزاری جشن هایی است كه شش دوره در سال برگزار می شود و در هر دوره پنج روز ادامه دارد. در روزهای ویژه گهنبار، هر زرتشتی نسبت به توانمندی مالی خود به داد و دهش می پردازد. در اینگونه نیكوكاری دهشمند با تهیه خوراكی های سنتی ، آجیل و خشكبار در خانه خود و یا تالار همگانی ، بدون دعوتی خاص ، چشم به راه همه است تا از خوان او بهره مند شوند و از هدایایی كه فراهم شده به نسبت مساوی استفاده كرده و جشن نیكوكاری گهنبار را با سرور و شادمانی برپا دارند.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

جشن سده، جشن مهار شدن آتش

جشن سده، جشن مهار شدن آتش

 

موبد کورش نیکنام 
سده یکی از جشن های ملی ایرانیان است که هرسال به روز مهر از ماه بهمن و با آتش افروزی به هنگام غروب آفتاب برگزار می شود. 
در شیوه گاه شماری نیاکان ما دو فصل تابستان و زمستان وجود داشته است که زمستان از ماه آبان آغاز می شده بنابراین جشن سده نیز یک سد روز پس از آن برگزار می شده است ویژگی آتش افروزی در جشن سده برای این است که سده مهار شدن و در اختیار درآوردن این عنصر سود بخش را یاد آوری می کند. 
بیگمان مردم در آن زمان آتش را می شناختند وبه دلیل ایجاد آتش سوزی ها شاید از آن بیم داشتند ولی چگونگی تهیه و به کارگرفتن آتش را نیاموخته بودند . با گزارشی که در شاهنامه فردوسی برای هوشنگ شاه آمده ایرانیان آتش را دریک برخورد طبیعی در اختیار گرفتند، روزی هوشنگ شاه با همراهانش برای شکار به کوه ودشت رفته بودند که ناگهان ماری دراز و سیاه از دور پدیدار شد .

یکی روز شاه ِ جهان سوی کوه 
گذر کرد با چند کس هم گروه 
پدید آمد از دور چیزی دراز 
سیه رنگ و تیره تن و تیز تار 
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون 
ز دود ِ دهانش جهان تیره گون

هوشنگ شاه سنگی از زمین بر می گیرد و به سوی مار پرتاب می کند. تا بلکه آن را بکشد. ولی مار فرار می کند و سنگ به سنگ دیگری برخورد می کند که جرقه ای از دل سنگ پدیدار می شود و به بوته های پیرامون سنگ می رسد، با این شعله ، بوته خشک آتش می گیرد و رازِ آتش افروزی نخستین بار برای ایرانیان آشکار می گردد .

نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ 
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ 
به زور کیانی ، رهانید دست 
جهانسوز مار از جهانجوی جست 
بر آمد به سنگِ گران، سنگ خُرَد 
همان و همین سنگ بشکست گرد 
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ 
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

با فروزان شدن آتش و نوری که از بوته ها پدیدار می شود هوشنگ وهمراهان به شگفت آمده و شادمان می شوند آنگاه خداوند را نیایش کردند که راز مهارکردنِ آتش را برای آنان آشکار کرده است. به شادمانی کشف آتش روشنایی را پرستش سوی ایرانیان می داند و آن روز را جشن می گیرند، این سنت همچنان به نام جشن سده برجا مانده است.

نشد مار کشته ولیکن ز راز 
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز 
جهاندار پیش جهان آفرین 
نیایش همی کرد و خواند آفرین 
که او را فروغی چنین هدیه داد 
همین آتش آن گاه قبله نهاد

این کشف ارزشمند ایرانیان مرزی بود بین توحش وتمدن زیرا انسان پس از کشف آتش، از روشنایی وگرمای آن بهره گرفت، شب های تیره را به روشنی تبدیل کرد و از غارنشینی کوچ کرده به شهرنشینی رسید. 
با ابتکار جدید در کشف آتش، انسان سفال سازی را شروع کرد وبه آرامی به شناخت فلزات رسید، چرخ تمدن با سرعتی چشمگیر به چرخش درآمد. 
با مهار شدن آتش ایرانیان در یافتند که آتش برخی از ویژگی های موجود زنده دیگر را در خود دارد ، اگر به آن پیوسته خوراک نرسد یا اکسیژن آن قطع شود آتشی وجود نخواهد داشت. باد وبارن نیز سبب خاموش شدن آتش می گردد بنابراین از همان زمان پرستارانی برای آتش برگزیده شدند. چوب و هیزم برای آتش می آوردند ، برای آتش خانه هایی با معماری ساده ودرخور آن ساختند که تاکنون نیز یادگارهای آن در ایران وجود دارد. پرستارانی برای نگهداری روشنایی آتش، چوب خوشبو برآن می گذارند. وآتشکده ها همچنان برای زرتشتیان یکی از پایگاه های نیایش خداوند است. 
جشن سده،که یادگار هوشنگ شاه است تا به امروز همچنان به یادگار مانده است واز آن زمان تا کنون هرسال ایرانیان، به روز دهم بهمن ماه این جشن شکوهمند و شادی آور را در سرزمین ایران و دربرخی از کشور های دیگر جهان برگزار می کنند.

خیام، اندیشمند وشاعر نیشابوری در کتاب ” نوروز نامه ” خود آورده است: 
” هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان ِ سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می داشتند “

مردآویج زیاری در سال 323 هجری قمری، جشن سده بزرگ و باشکوهی را در شهراصفهان برگزار کرد.جشن سده در زمان غزنویان نیز جشن سده دوباره گسترش یافت در آن زمان عنصری شاعر ایرانی در برگزاری یکی از جشن های سده قصیده ای در باره این جشن برای سلطان محمود غزنوی خواند که آغاز آن چنین است:

سده جشن ملوک نامدار است 
ز افریدون و از جم یادگار است

این جشن به این سبب سده نام گرفته است که سد روزپس از زمستان ِ بزرگ برگزار می شود یعنی روز دهم بهمن هرسال که ماه های آبان ، آذر ودی ( 90 روز) و ده روز از ماه بهمن، سد روز خواهد شد. فرخی سیستانی درباره زمان برگزاری جشن می گوید:

از پی تهنیت روزنوآمد بر شاه 
سدهً فرخ روز، دهم بهمن ماه

جشن سده ،یکی از جشن های ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز وبزرگداشت شب چله را همهً ایرانیان پاس می دارند شایسته است تا دیگر جشن های ایران باستان نیز که جنبهً دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیده های تاریخی ، طبیعی و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. جشن سده ( مهار شدن آتش )، جشن مهرگان ( آیین پیمان و دوستی)، جشن تیرگان ( حماسه آرش کمانگیر) جشن اسفندگان ( برگداشت جایگاه زنان) از جمله جشن های ملی ایرانیان است.


برگرفته از

http://www.kniknam.com

جدايي دين از سیاست

 جدايي دين از دولت

آيا دين از سياست و يا دولت جداست و بايد باشد؟

موبد کامران جمشیدی

 

براي دادن پاسخ درست و منطقي به اين پرسش بايد كه نخست تعريفي از “دين” و “سياست” به دست داد تا بر اساس آن بتوان پاسخي براي اين پرسش يافت.

دين: اگر دين را بطور كلي “راه و روش زندگي” و يا “جهان‌بيني” بدانيم، چه به شكل “خدامركز” و چه “انسان‌مركز” و يا هر “مركز” ديگر، آنگاه تمامي انديشه و گفتار و كردار هر كس بر اساس دين يا جهان‌بيني‌اش شكل مي‌گيرد تا آنجا كه هر چيزي، از جمله كارهاي زندگاني او بر پايه‌ي آن انجام مي‌يابند.

با اين حساب در ميدان فراخناك زندگي، كار سياسي، اجتماعي، دولتي و هر كار و كوشش ديگري جاي مي‌گيرد.


سياست و كار سياسي:

الف ـ سياست به معناي “تدبير” يا “چاره‌انديشي” و يا پيداكردن بهترين شيوه‌ي حل مسائل با توجه به شرايط مي‌باشد.

اگر گفته شده كه “انسان جانوري سياسي است” (ارستو، سده‌ي چهارم پيش از ميلاد) بدين مفهوم است كه انسان تنها جانداري است كه در برابر رويدادها تواناييِ ژرف‌نگري و تشخيص راه‌حل‌‌هاي گوناگون را دارد. بنا بر تعريف بالا، اندازه و چگونگيِ اين توانايي به گونه‌اي به دين و جهان‌بيني فرد پيوند پيدا مي‌كند.

ب ـ سياست به معناي عام آن يعني انديشه و گفتار و كردار در راستاي بدست آوردن موقعيت و شرايطي براي تاثير بر يك جامعه از بالاي هرم آن، در چهارچوب فردي و يا سازماني مي‌باشد.

بر اساس چنين تعريفي شايد “دولت“ و يا از آنهم گوياتر “قدرت حاكمه” واژه‌هايي بهتر براي رساندنِ مفهوم باشند. [1]

پ ـ سياست در رخت و پوششِ بازي سياسي‌ يعني تظاهرات به راه‌انداختن و دادن شعارهاي “مرگ بر…” و “زنده باد …” و غيره

ت ـ كار سياسي، به مفهوم درست آن در پيوند با مورد “ب”، يعني سياست به معناي قدرت حاكمه تعريف مي‌شود كه هدف از آن رسيدن به شرايط و موقعيتي در جامعه است كه بتوان از بالا برآن تاثير گذاشت.

 

گفتيم كه دين هر كسي يعني جهان‌بيني او، جايگاه او را در برابر كارهاي اجتماعي روشن مي‌كند. اگر سياست را به چم “تدبير” يا “چاره‌انديشي“ بگيريم، هر انساني با هر ديني، بگونه‌اي چاره‌انديش است! پس دين از “چاره‌انديشي” جدا نيست، يعني چاره‌انديشي با انسان و در نهاد او است.

 

اما چگونگيِ جدايي دين از قدرت حاكمه مقوله‌ي ديگري است كه بازمي‌گردد به تعريف و مفهوم هر دين و شيوه‌هاي انديشه و گفتار و كردار دارندگان آن بر پايه‌ي آن جهان‌بيني كه خوب و بد و يا درست و نادرست‌ بودن آن بازمي‌گردد به نتايج  سازنده و يا ويرانگري كه اين شيوه‌هاي رفتاري براي هر اجتماعي دارد.

پس بايد باز هم “دين” را بيشتر بشكافيم تا چگونگي اين رابطه را دريابيم. در واقع بايد ببينيم كه هدف واقعي هر دين چيست.

اگر به دين‌هاي بزرگ موجود در سطح جهان نگاهي بيندازيم مي‌بينيم كه چگونه در برخي ويژگي‌ها همساني دارند و در برخي‌ جدايي. همسانيِ دينهاي “خدامركز” را شايد بتوان در يك واژه كوتاه كرد: “تماميت‌خواهي” (بخوانيم “قدرت‌طلبي”)، قدرتي كه به ظاهر از سوي خداست و به اصطلاح “خدايي” است.

 

 تعبير و كاربرد و سودجويي از چنين قدرت خدايي در دست انسان‌هايي است كه خود را وامدار و نماينده‌ي كامل و مختارِ زمينيِ چنين خدايي مي‌دانند!

 آيا تا كنون چنين قدرت خدايي كه در دست خدايان زميني بوده است در راستاي خوشبختي خاندان انساني به كار برده شده است؟

آيا خوشبختي انسان ضمانت شده است و يا خوشبختي، خودكامگي و جاه‌طلبي‌هاي فرد يا افراد محدودي؟ پاسخ را در تاريخ و كوچه پس‌كوچه‌هاي جامعه‌ي بشري بايد يافت.

پيامد آنچه كه اين قدرت‌هاي فردي و به ظاهر برخاسته از يگانه قدرت جهاني “خداوند” بر سر خاندان انساني آورده‌اند، اغلب جز ويراني، كشتار و خفقان چيز ديگري نبوده است! تاريخ گواه دادگري است!

 

همسانيِ ديگر اين اديان كه نمي‌توان آن را به هيچ روي ناديده گرفت ايجاد جدايي ميان پيروان يكي با ديگري و حتا برخورد و جنگ و “ديگركشي” به بهانه‌ي دين و مذهب بوده است. اگرچه تلاشهايي از سوي رهبران دين‌ها مي‌شود تا ميان خود آشتي برقرار نمايند اما “تماميت‌خواهي” سبب مي‌شود كه در واقعيت چشم ديدن رقيب را نداشته باشند و يا به دليلِ خود را “دين آخر” يا “نژاد برگزيده” دانستن و يا  به هر بهانه‌ و باوري از اين دست، سبب مي‌شود تا در جايي باز آتش دشمني زبانه بكشد و كار را به نابودي يكديگر بكشاند. البته خوب مي‌دانيم كه در تمامي اين موارد نيز “دين” يك بهانه است و “قدرت‌طلبي” دليل زيربنايي و مايه‌ي اصلي و هميشگي است.

 

پس براستي بايد پديده‌ي “قدرت‌طلبي” را واشكافت و ديد كه بهترين شيوه‌ي برخورد سازنده با اين ويژگي چيست؟

قدرت‌طلبي = برتري جويي = زورگويي

 

قدرت، يك واژه‌ي تازي است كه برابر آن را در زبان پارسي نيرو و توان است كه به گوش، راست و درست مي‌نشيند و بار مثبت دارد و “ارزش” است،  اما زماني كه با پسوند “طلب” (صفت فاعلي) يا “طلبي” (حاصل مصدر) تازي درمي‌آميزد (قدرت‌طلب ـ قدرت‌طلبي) بار منفي مي‌گيرد و بوي تند و تيز زور و زورگويي به مشام مي‌رساند و “ضد ارزش” مي‌شود.

نيروخواهي، نيرومندي، نيرودهي، توانبخشي، توان‌خواهي … ارزش‌هاي نيك و مثبت بوده و به مفهوم خواستن نيرو و توان براي انجام كاري سازنده و مثبت مي‌باشند درحالي كه “زورگويي” و “قدرت‌طلبي” به مفهوم خواستن قدرت براي زيرپا گذاشتن حق و حقوق ديگران است.

يكي از ويژگي‌هاي رستاخيز و جنبش فكري ـ فرهنگي ـ اجتماعي اشو زرتشت تبديل ضدارزشها به ارزشها بود. او نيرو و قدرت را از “زور” گرفت و در “راستي” و “خوبي” گذاشت.

در فرهنگ ايراني چنين ميراث پرغنا، نيك و مثبت شناخته شده و داشتن و پرداختن به آن سفارش ‌شده است.

ز نيرو بود مرد را راستي        ز سستي كژي زايد و كاستي

و از سويي نيرو در راستي و جزوي از آن است. (خشترا)

 

از سفر دور و دراز مقدمه‌چيني بازگرديم و به برآيند آنچه كه دستيابيِ “دين” به “دولت” است نگاهي شايان بيندازيم:

آنگاه كه گفته مي‌شود “دين” به “دولت” دست مي‌يابد يعني كه يك دستگاه ديني”،‌يعني “روحانيت” يا “دين مداران” به ابزار قدرت دولتي يا حكومتي دست بيابند. از آنجا كه فرض بر “قدرت‌طلب” بودن و “تماميت‌خواه” بودن دين است نتيجه‌اي جز  فاجعه اي زيان‌بار براي جامعه‌ي بشري و محيط طبيعي نخواهد داشت.

 

در اينجا شايد پرسشي پيش ‌‌آيد: پس ديني كه “قدرت‌طلب” نباشد آيا شايسته است كه به ابزار حكومت دست يابد؟

پاسخ منطقي به اين پرسش منطقي مي‌تواند اين باشد كه :

“اصولا ديني كه قدرت‌طلب نباشد نيازي براي دست يافتن به قدرت دولتي و حكومتي ندارد!”

 

از سوي ديگر آن انسان‌هايي كه دولت و حكومت را در هر سيستمي تشكيل مي‌دهند بايد آزاد باشند كه هر ديني كه مي‌خواهند داشته باشند و يا حتا نداشته باشند با اين شرط كه دولتمردان اجازه‌ي آن را نداشته باشند كه دين‌شان را نيز بر صندلي تصميم‌گيري و اجرايي جاي دهند.

آنچه كه مي‌بايد در مركز قرار گيرد “شايستگي و خردوري” است تا سازندگي كشور و جهان ضمانت شده،. مردم از امنيت معنوي و مادي برخوردار گشته و به انديشه‌ي “بني آدم اعضاي يكديگرند” ميدان كردار بخشيده شود.

 پس از همين ديدگاه شايسته و درست آن است كه در قانون اساسي كشورهاي جهان اين امر مهم و حياتي، كه همان جدايي دين از دولت است گنجانده شود.


پس روي‌هم‌رفته مي‌توان نتيجه گرفت كه :

دين بايد از دولت و حكومت جدا باشد.

ممكن است در اينجا چنين پرسشي پيش بيايد:

از آنجايي كه برخي از دين‌ها قدرت‌طلب و برتري‌جويند، آيا درست است كه باورمندان به چنين دين‌هايي به دولت راه بيابند؟ 

پاسخ آن است كه چون اساس كار هر جامعه‌ي دموكرات بر آزادي گزينش است پس هر فرد مي‌تواند بدون در نظر گرفتن يا مطرح شدن باور دينيش هم برگزيند و هم برگزيده شود. البته روشن است كه هر فرد براي برگزيدن يا برگزيده شدن بايد داراي  آن بنياني‌ترين ويژگي‌هاي پذيرفته شده از سوي جوامع پيشرفته و شهريگر باشد.

اين مردمِ هر جامعه هستند كه بايد از “آگاهي” كافي و البته آزادي كامل براي گزينش برخوردار باشند تا بدانند كه چه كساني را براي نمايندگي خود و دادن نيروي دولتي بدستشان پروانه بدهند. پس بايد آگاهي را در جامعه بالا برد و اين خود نياز به فراهم بودن آزادي‌هاي اساسي مانند بيان و غيره در جامعه دارد.

مهمتر از همه، آگاهي از اين نكته است كه اگر “دين” يا “جهان‌بيني” براي سازندگي، پيشرفت، آباداني و آرامش جهاني نباشد نبايد آن را پذيرفت يا باور كرد تا ميدان قدرت بيابد. اگر هم در ديني زاده شده‌ايم كه آگاهيم كاربرد و نتايجش براي مردم جهان منفي و ويرانگرست خرد حكم مي‌كند كه از آن جدا شده و نگذاريم كه رشد كند.


برخلاف آنان كه مي‌گويند داشتن هر ديني بهتر از بي‌ديني است من بر اين باورم كه :

بي‌ديني بهتر است از داشتن ديني ويرانگر.



[1] رجوع شود به اهميت تعريف‌ها … “بهمن پارسا”، پيام سروش نشريه‌ي كانون زرتشتيان، سال سوم، شماره 2

 

برگرفته از

http://mobedjamshidi.com

جاودانی روان

جاودانی روان

موبد رستم شهزادی

پس از این که شخص مراحلِ یاد شدۀ پیشین را در زندگانی خود به بهترین روش طی نمود ودر پایان عمر طبیعی پر بار خود در حالی که مقصود از خلقت را دانسته است ، به مبداءومقصد خود یعنی به وصل محبوبِ حقیقی نایل می گردد وبه وطن اصلی خود بازگشـت می نماید ، همان مـقام مقدسـی که اشــوزرتشـت آن را” گروثمان” یا مــکانِ نـــورو سُـرور تشــبیه کرده اســت.ازین جـاسـت کـه مـا در “هفتن یشت ” دعا کرده می گوییم:

“ای اهورامزدا  و اِی راستی ، ما خواستاریم آن چیزی را از برای خود بر گزینیم وآن اندیشـه وگفتار وکرداری را به جای آوریم که در میان اعمال موجود، برای هر دو جهان بهترین باشد.”

این مرحله متعلق به حیاتِ دیگر بوده وبرای تصور آن، تنها راهنمای ما، ایـمانِ کامـل ویــاری نــورِ خــدایی است که ما آن را وحی الهی یا الهام آ سمانی می نامیم .گر چـه هر شخصی بنا برپایۀ عــقل وخــرد ودانــشِ خود راجع به آن تصورات مخصوصی دارد زیرا به قول شاعر ایرانی :

کَـــــس نامــــــد از آن جــهان که پُرســـم ازو    احـــوال مســـافرین عـــالم چـــــون شـــد

اینک ببینیم نوابغِ نژادۀ ایران یعنی مهدِ فلسفه وعرفان از آ غاز تاریخ ، این تفکراتِ عـالـیه را چگونه در محیطِ خاصِ خود ادراک وچه تصوراتی راجع به آن داشته اند، برای این مقصود شروع می کـنیم از عقیدۀ نخســتین  پیــامبر وفیلســوف وحــکیم وشــاعر ایرانــی یعنی اشـــوزرتشـــت اسپنتمان که از قدیمی ترین زمان تاریخی به ما رسیده است.

آن وخشور می فرماید :”آری اکنون می خواهم آن کشوری که مقام وپایۀ اندیشه وگقتار وکردار نیک است، با دیدگان ِخود بنگرم پس از آ نکه به توسطِ راستی ، مــزدا ااهــورا را شناختم درود وسـتایش خود را در گروثمان تقدیم او کنم”(یسنا8- 45).

“مـزدا اهورا به توسطِ ” وهومــن” و”اشـا”ی خویش وعده فرمود که در کشور خود ما را از رسـایی وجاودانی ودر سرای خویش از نیرویِ پایداری برخوردار سازد(یسنا10-45).

“ما امــیدواریـم که کامـــیاب گــردیده وبه آ نجایی که کشـورِ جــاودانــی بـــوده وازآنِ پــاک منشــان برسیم” (یسنا16-46).

“اهـورامـزدا به توسطِ “خشترا” (تسلطِ بر نفس)  و”آرمئیتی “(عشق به همه) به ما رسایی وجاودانی خواهد بخشید “(یسنا 1-47).

“ای کسانی که خواستار پاداشِ پاک منشـانید ، به هــمان راهی بروید که مردانِ مــقدسِ پـیروِ راسـتی می پیمایند وآن مکان، سرای اهورامزدا وآ سایشگاهِ مردان مقدس است” (یسنا 7-48).

“ای اهورامزدا هَماره خواستارم با سرودهایِ ستایشی که از غیرتِ پارسـایی است به سـوی تو روی آورم”(یسنا8-50).

“مزدا اهورا پس از سر آمدن ِ زندگانی در روز واپسین، در کشورِ جاودانی خود آ نچه نیک ونـغز است به کسی بخشد که خشــنودیِ  اورا به جای آورده باشد”(یسنا6-51).

“پاداشی که زرتـشت برای یارانش خواستار است همان است که اهـورامــزدا وعده داده وآن سـرای مـزدا اهــوراست وبرای رســیدن به آن باید چشــم امــید به” اشــا” (راستی ودرستی) و”وهــومــن” (خرد ودانش) دوخت “(یسنا15-51).

“کسی که در اندیشه وگقتار وکردار به راستی ملحق گردد، مزدااهورابه دستیاریِ ” اشا” و”وهومن” به چنین کس کشور جاودانی ارزانی دارد(یسنا 21-51).

“کسی که ستایــشش از روی راســتی است می تواند به اهــورامــزدا نزدیــک شـود”(یسنا22-51).

اشوزرتشت در سراسر گاتها، اهورامزدا را چون برادر ودوست خطاب کرده که مدام در راه رسیدن به وصالش در زندگی پویاست وهمین عبارتِ دوست بعدا در عـرفانِ ایرانی به معبود ومعشوق مبدل گردیده وعرفا دایم در راه رسیدن به وصال او در تکاپو می باشند.

در سراسرِ” یشتها” یعنی قسمتِ باز پسینِ” اوستا” که پس از اشـوزرتشــت به وسیلۀ پیشوایانِ بزرگِ “مزدیسنا” تدوین یا تالیف گردیده ودر واقع تفسیرِ تعالیمِ کهن به شمار می رود، غایت آمال مزدیسنان وآ خرین منزل روحــانی وسرحدِ کمال ونجات وهمانسـت که تعریف گردیده وبه واسطۀ طولِ کلام از شرح آن صرف نظر  می نماییم.

قرنها بعد، حافظ  لسـان الغـیب وپــیروِ پـیرِ مــغان  در بارۀ آن مـقامِ مـقدس که وصال ِمحـبوب اسـت می فرماید:


ا ررب با ماســت چه حاجــت که زیارت طلبیم            دولت صحبت آ ن مونـــس جان مارا بــس


یا اینکه :

نیست ما را بجزاز وصـــل تودر سر هوســـی             این تجــارت زمـــتاع دوجـــهان مارا بــس


ونیز:

در ضمیر ما نمی گنجد بغیر از دوست  کس             هردوعالم را به دشمن ده که مارا دوست بس


این وارسته تنها مقصودِ حیات ونتیجۀ زنـدگانی را وصلِ دوست وشاهـدِ غیبی دانسته وبدون آن جای ودل را ارزشی نداده است چنانکه می گوید:

از دل وجان شرف صحبت جانان غرض است              همــه ا ست والا دل وجــان اینهمـه نیسـت


یا اینکه:

خـــرم آنروز کزین مـــنزل ویـــــران بــــروم               راحـــت جــان طــلبم وزپــی جانــان بروم

گر چــه دانم که به جایــی نبرد راه غریـــــب                مــن به بوی خوش آن زلف پریشـان بروم


ونیز :

رهــرو منزل عشــقیم وزسرحد عــدم                        تا به اقلــیم وجـــود این همه راه آمــده ایـم


آری چون عارفِ کامل وپوینده راهِ” اشا” و”وهومن” و”شهریور” و”سپندارمـزد “و”خـرداد” با ایمان وراسخ واز سرحدِ عدم گذشته، به دار الملکِ وجود پی بَرَد، انگار پردۀ ظلمتِ زندگی بر طرف شده وجـمالِ معــشوقِ حقــیقی (اهــورامــزدا)راجلوه گردیده وذراتِ وجودِ ناچیزش را جزو آن خورشــید فروغمند مشاهده کرده خواهد گفت:


صبح امــید که بُد معتکف پـردۀ غیب                      گـوبرون آی که کار شب تار آخر شد

بعد ازین نوربآ فاق دهم از دل خویش                    که به خورشید رسیدیم وغبار آخر شـد


عارف دیگر سحابی استر آبادی فرماید:

از فرق ســـرم تا به قـــدم دیده شــود                      روزی که جــمال تو مرا دیــده شـود

در من نگری هــمه تنـــم جان گردد                        در تونــگرم هــمه دلم د دیــده شـود


در بار ۀ همین عشق پاک به پرورد گار است که نشاط اصفهانی می فرماید:

فارغ زغــم ســـــود وزیانـــم کـــردی                      آ سوده زمحنـــت جـهانـــم کــــردی 

ای عشق توراچه شکرگویم که چنانک                    می خواســـتم آخرآنـــچنانم کـــــردی


یا اینکه محمد قاسم مشهدی می فرماید:

عشــــق است یکی نقطه وعالم پرگار                        هــردایره را بود براین نقطه مـدار

در دایــره مــرکز محیط است یکــی                           باشــد زمحیط ره به مرکز بســیار


مولانا جامی در باره اهــورامــزدا  که” شیدان شــید” یا “نورالانوار” است ومــرکزهســتی می باشــد می فرماید:

در کون ومکان نیست بغیر از یک نور                       ظاهر شده   آن نور بانوار ظــهور

حــــق نــورو تــنوع ظــهورش عالــم                     توحید همین است ودگر َوهم وغرور


این بود تصورات  وعقایدِ مختلفِ عرفای بزرگِ ایران، که خــواه انعــکاس فــکر وآمــوزش وعــقیدۀ اشوزرتشت پیامبر ایران باشد، خواه عقیدۀ شخصی آنان که در سرانجام زندگانی در بار گاه با عظمت وپر شکوه مزدا به سرود ستایش آن محضر عظیم پردازیم، یا برطبق عقیدۀ دانته شاعر ایتالیایی مانند پروانه های درخــشان گرد آن گل ملــکوتی در پرواز بوده از شمیمِ روحانی آن به وجد وشــادی آمـده تسلی یابیم، یا مانند ذره ای به آن سرچشمه فروغ جاودانی بپیونــدیم.در هر صورت با نــیروی خــرد وقدرت ایمان ،ما آ دمیان می توانیم به یک حیات  معنوی بی چون وچرا وزیـــبایی برسیم که مافـوق  تعریف  وبیانِ ما بوده وپیش بینی وتصورآ ن در اندیشۀ مانگنجد. ولی بدون شک در هرحال در آن  جایگاه سرود ونور در حضور معشوق حقیقی ودر جوار آن یار واقعی خواهیم زیست.جایی که ما با شادمانی بیکران در خواهیم یافت سدها وقیودی که ما آدمیان را در عالم زیرین از یکدیگر جدا داشته بود در هم شکسته ودر آن جایگاه مقدس، ارواح کامل ووارسته مانندِ برادران درحضور پدر آسـمانی خود ازنعمت ایزدی وتوفیق سرمدی بر خوردار خواهیم بود(برگرفته از پرتوی از فلسفه ایران باستان نوشتۀ دینشاه ایرانی)

 

برگرفته از کتاب زرتشت و آموزه های او نوشته روانشاد موبد رستم شهزادی

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3599/ketab3599.pdf

 

جان باختگان زرتشتی

جان باختگان زرتشتی

موبد کورش نیکنام 
زمین گر گشاده كند راز خویش نماید سرآغاز و انجام خویش 
كنارش پر از تاجداران بود سرش پر ز خون دلیران بود 
پر از مرد دانا بود دامنش پر از خوب رخ چاك پیراهنش

ایرانیان باستان برپایه آموزش های اشوزرتشت و باورهای دینی و فلسفی خود، جان باختن در راه ارزش های نیك انسانی را از كارهای پسندیده می دانستند. در پیام اشوزرتشت بر هر فرد بایسته است تا در گام اول ، خصلت های لازم انسان بودن را در خود پرورش دهد ، سپس در راه گسترش راستی و مهر كوشش كند یا به عبارتی علیه دروغ و كژاندیشی مبارزه پیگیر داشته باشد و در این راه حتی از فدا كردن جان خود نیز در صورت نیاز دریغ نداشته باشد.

در این آیین ، بی تفاوتی نسبت به ظلم و بیداد شایسته نیست و پایداری در برابر آنها تا رسیدن به استقلال و آزادی لازم و ضروری به نظر می رسد. بنابراین همراه شدن با سپاه راستی و پیكار با دشمن و دروغكار از دیرباز در این سرزمین جایگاهی ارزشمند داشته است. 
پیام آور ایرانی در كتاب گات ها انسان را به مبارزه در برابر بیداد سفارش می دهد:

” پیروان دروغ نمی خواهند مردم به سوی راستی روند و می كوشند تا آنان را از پیشرفت در زندگی و آبادانی شهر و روستای خود باز دارند. چنین كسانی كردارشان زشت و ویرانگر است. بی گمان كسانی كه با تمام روح و نیرو به مخالفت و دشمنی با آنان برخیزند ، به راه راست رفته و برابر آیین نیك مزدا گام بر می دارند. ” 
هات 46 بند 4

“كسانی از حامیان كشور محسوب می شوند كه از برای درهم شكستن خشم بدخواهان بپا خیزد ” 
هات 48 بند 12

” كسی كه به ضد دروغ پرست، با زبان و یا فكر و یا دست ها ستیزه كند، چنین كسی خشنودی اهورامزدا را فراهم می كند. ” 
هات 23 بند 2

” پیروان راستی باید پیوسته به ضد دروغ پرست پیكار كنند . ” 
هات 47 بند 4

بر پایه این بینش است كه در گذر تاریخ پرافتخار ایران ، سلحشورانی با فدا كردن جان و نثار خون پاك خویش ، این سرزمین را برای رسیدن به آزادی ، آبیاری كرده اند تا ظلم و بیداد پایدار نماند وابستگی و استعمار از بین برود و دشمن و دروغ از ایران رخت بربندد.

همچنین با این سفارش های فرهنگی كه فردوسی در شاهنامه بیان می كند 
دریغ است كه ایران ویران شود كنام پلنگان و شیران شود 
بیا سربه سر تن به كشتن دهیم از آن به كه كشور به دشمن دهیم

سیاوش ، برای پویایی راستی در فرهنگ ایران از جان خود می گذرد و از آتش عبور می كند. رستم، در الگوی پهلوانی و عشق به ایران در بسیاری از نبردها پیروز می گردد، كاووس را از بند شاه هاماوران نجات می دهد. افراسیاب تورانی را از ایران می راند ، سیاوش را با اخلاق نیكو پرورش می دهد، از هفت خوان می گذرد، دیو سپید را نابود می كند، به خونخواهی سیاوش می شتابد و در دفاع از كیان ایران ! ناخواسته فرزند خویش را فدا می كند.

حتی زنان ایرانی نیز در اینگونه فداكاری ها شركت داشته اند، هنگامی كه سهراب برای یافتن پدر به ایران می آید هژیر را از دژ سپید اسیر می كند. گردآفرید كه یك بانوی ایرانی است به خشم می آید و تصور می كند كه سهراب بیگانه است، بنابراین كلاه و لباس رزم می پوشدو سوار بر اسب به نبرد با سهراب می پردازد، هنگامی كه كلاه جنگی از سرش كنار می رود و گیسوی او نمایان می گردد سهراب با تعجب از زبان فردوسی چنین می گوید: 
زنانشان چنین اند ایرانیان چگونه اند گردان و جنگاوران برجسته ترین جانفشانی ، اقدام آرش كمانگیر است . در تشتریشت آمده است كه افراسیاب تورانی در زمان منوچهر بر سپاه ایران غلبه كرده و 12 سال بر ایران ظلم كرد. در آخرین نبرد ، بین سپاهیان قرار می شود یك ایرانی تیری از مازندران به سوی شرق پرتاب كند تا مرز دو كشور تعیین گردد: آرش داوطلب شد ، در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و با اینكه می دانست پس از پرتاب تیر جان می بازد با تمام توان تیراندازی كرد ، تیر او در كنار رود جیحون بر درخت گردویی می نشیند و مرز سرزمین ایران و دشمن ، با جانفشانی سرباز ایرانی تعیین می گردد.

زرتشتیان با فداكاری در جبهه نبرد تحمیلی عراق با ایران نیز شركت كردند و همراه با ملت ایران از ورود و تسلط بیگانگان به ایران جلوگیری كردند و جان خود را فدای ارزش های نیك انسانی این سرزمین كردند.

 جان باخته ، مهرداد فرارونی ، در سال 1334 در تهران زاده شد. ادامه تحصیلات خود را در دانشكده فنی دانشگاه تهران گذراند در آغاز پیروزی انقلاب به یاری نیروی هوایی رفت و در 21 بهمن 1357 جان باخت. 
 جان باخته كامران گنجی ، در سال 1339 در كرمان زاده شد تحصیلات خود را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان رسانید. در سال 1359 به خدمت سربازی دعوت شد و در 20 مهر ماه 1359 در جبهه سرپل ذهاب جان باخت. 
 جان باخته ، كیخسرو كیخسروی ، در سال 1329 در تهران زاده شد، دیپلم خود را از دبیرستان فیروزبهرام اخذ كرد سپس در دانشكده كشاورزی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در شانزدهم دیماه 1359 جان باخت.
 جان باخته ، بهروز باستانی، در سال 1340 در تهران زاده شد تحصیلات خود را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان رسانید سپس به خدمات سربازی رفت و در تاریخ 22 مرداد 1360 جان باخت. 
 جان باخته ، پرویز آبادی ، در سال 1325 در كرمان زاده شد، تحصیلات را در كرمان به پایان رسانید و سپس در رشته مدیریت بازرگانی از انگلستان فارغ التحصیل شد. در سمت سرپرست بازرگانی شركت كشتیرانی در بندر امام خمینی (ره) و در تاریخ 27 مهر 1360 در پی بمباران هوایی دشمن جان باخت. 
 جان باخته ، داریوش شهزادی، در سال 1328 در تهران زاده شد، تحصیلات خود را در دبیرستان فیروزبهرام گذراند و سپس در رشته مهندسی برق الكترونیك از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل گشت، در سازمان صدا و سیما انجام وظیفه می كرد و در شش آذرماه 1369 بر اثر انفجار بمب از سوی ضد انقلاب جان باخت. 
 جان باخته ، فرهاد خادم ، در سال 1336 در تهران متولد شد تحصیلات خود را در دبیرستان خوارزمی به پایان برد. در رشته مهندسی سازه از دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شد و به خدمت سربازی رهسپار گردید و در اول اسفند ماه 1360 در محور تنگ چزابه جان باخت. 
 جان باخته ، اسفندیار دارابیان، در سال 1299 در یزد زاده شد . پس از تحصیلات متوسطه وارد دانشكده پزشكی دانشگاه تهران شد. به طور داوطلب به عنوان پزشك برای خدمت برای خدمت به هم میهنان به جبهه اعزام گشت و در اول دیماه 1361 جان باخت. 
 جان باخته فریدون نژاد كی ، در سال 1324 در یزد متولد شد. پس از تحصیلات متوسطه وارد دانشكده پزشكی دانشگاه تهران شد. به طور داوطلب به عنوان پزشك برای خدمت به هم میهنان به جبهه شركت كرد و در هفتم مهر ماه 1362 در جبهه سومار جان باخت. 
 جان باخته جمشید گشتاسبی حسن آبادی در سال 1342 در یزد متولد شد. تحصیلات حود را در یزد و تهران تا دیپلم ریاضی گذراند. با استعداد و شانس زیادی برای ادامه تحصیل در دانشگاه ترجیح داد تا به دفاع از میهن بپردازد. جزو گروه كلاه سبزها در جزیره مجنون و در حمله بدر از اسفند ماه 1363 ناپدید شد و پس از سال ها به زمره جانباختگان در آمد. 
 جان باخته دیهیم شهریاری در سال 1338 در یزد زاده شد. تحصیلات خود را در كرمان به پایان رسانید.و پس از اعزام به خدمت سربازی در 26 امرداد ماه 1364 جان باخت. 
 جان باخته جهانبخش نمیرانیان در سال 1338 در یزد زاده شد . پس از تحصیلات متوسطه در تهران در رشته اقتصاد دانشگاه اصفهان ادامه تحصیل داد و به خدمت سربازی اعزام گردید و در تاریخ 19 شهریور 1365 در جبهه فاو ، جان باخت. 
 جان باخته رستم آذرباد در سال 1344 در یزد زاده شد . تحصیلات خود را در رشته اقتصاد به پایان رسانید. سپس به خدمت سربازی اعزام گردید و در روز 30 خرداد 1365 در جبهه سقز جان باخت. 
 جان باخته داریوش آبادیان در سال 1317 در كرمان زاده شد. پس از تحصیلات متوسط به استخدام سازمان توانبخشی درآمد، در تاریخ یازدهم اسفند ماه 1366 پس از اصابت موشك به منطقه مسكونی جان باخت. 
 جان باخته مهرداد آبادیان در سال 1327 در شهر كرمان زاده شد پس از تحصیلات در این شهر وارد دانشكده افسری تهران شد، چندین دوره تحصیلی در خارج از كشور داشت . استاد دانشكده افسری شیراز بود. در ماموریت خود در جبهه مجروح و در سال 1361 جانباز شد و پس از دوران بیماری در 1383 درگذشت. 
هر آنكه شود كشته ز ایران سپاه بهشت برینش بود جایگاه

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com

بیگانه آشنا ، آشنای بیگانه!

بیگانه آشنا ، آشنای بیگانه!

موبد کورش نیکنام 
پیام و آرزوی زرتشت در رستگاری انسان ها بر همگان آشنا و آشكار است و یكی از فلسفه های برجسته و ارزشمند جهانی به شمار می آید به گونه ای كه در گذشته ، بسیاری از پژوهشگران پیرامون آن قلم فرسایی كرده و شاهكارهای اخلاقی از خود به یادگارگذاشته اند. 
اكنون پیام وخشور ایرانی ، ساده ترین و كامل ترین شیوه را در بیداری انسان ها از خواب غفلت بیان می كند تا در هنجار هستی با راستی همراه شوند.

در آینده نیز علاقه مندان فرارونی كه آیین راستی را برگزینند ، پیام زرتشت را در كردار خود به كار خواهند گرفت. این انسان های آزاد اندیش یقین دارند بی هدف آفریده نشده اند بلكه با بهره گیری از پیام گات ها می تواننداشویی را در خود پرورش دهند و فروزه های نیكی، پاكی، پارسایی ، فروتنی، از خود گذشتگی و عشق به دیگران را در كردارشان استوار سازند. 
آن ها به پیروی از پیام زرتشت ، كمر همت خواهند بست تا راستی را گسترش دهند، ناپاكی و كژاندیشی را براندازند، جهان را آباد و جهانیان را شاد سازند.

این وارستگان، به تازه كردن زندگی و جهان هستی ، اندیشه خواهند داشت و خرسندی و آرامش خود را در پی خوشبخت كردن دیگران، آرزو می كنند. 
این آرزوهای آشنا، ولی بیگانه ، خواسته پیروان زرتشت به ویژه جوانانِ خردمند و بیدار دل است كه در روزگار برتری جویی فرهنگ ها و تمدن ها ، پرچم افتخار آفرین راستی را برافراشته می دارند.

از سوی دیگر ، با این همه رهنمودهای اخلاقی و انسانی كه در پیام اشوزرتشت به یادگار مانده است، بخش هایی از سنت های زرتشتی سال ها است كه نمونه هایی از فرهنگ بیگانه را با خود آشنا كرده است. چون كَرپَن باوران نیروی خود را پس از پیامبری اشوزرتشت بازیافتند و پیام بیگانه خود را در الگویی آشنا و گاهی با یاری از نام زرتشت به خوش باوران مزداپرست تقدیم كردند و اینك پیروان زرتشت توانایی كافی را برای امانت داری و پاسداری از ارزش های پیام وخشور ایرانی در خود احساس نمی كنند، با بی تفاوتی و از پشت پرده ناباروری به آن می نگرندو از جلوه های گوناگون آموزش پیامبرشان بهره نمی گیرند.

ویژگی های آیین راستی، نشان و نماد ارزشمندی است كه تنها بر چهره رنج كشیده و آرام پویندگان راستی نقش دارد تا گویای گذشت ، فداكاری پاكدامنی و تلاش آن ها برای باقی ماندن در گذر تاریخ و برخورد با ناملایمات زمان باشد نه فلسفه ای برای این كه ارزش های انسانی همواره پویا و پایدار بماند.

چرا باید چنین باشد؟ 
زیرا در رفتار آیینی جامعه زرتشتی دو نگرش وجود دارد كه با هم درآمیخته اند ولی هم خوانی ندارند. 
نخست نگرش سنتی و سپس دیدگاه گاهانی.

در نگرش سنتی ، برخی از باورها و مراسم هایی كه مشاهده می شود، مربوط به مردمان ساكن در سرزمین ایران پیش از پیامبری زرتشت و بیگانه با سرشت گاهانی است و پاره ای دیگر ، نوشته ها و یادگارهای ناهمگون دوره ساسانی و پس از آن است كه بنا به ضرورت زمان تنظیم شده است .

نگرش دوم، پیام آشنای وخشور ایرانی است كه در كتاب گات ها برای شادی و سربلندی انسان ها به جهانیان سفارش شده است و آشنایانِ آیین خردورزی از آن بیگانه مانده اند. 
نیاز فرهنگی زمان هشدار می دهد تا نوشته های غیر گاهانی یا بیگانه با آن را ، برای پژوهش در گنجینه میراث فرهنگی خود ، جای دهیم و از پیام آشنا بهره مند شویم زیرا سده هایی سپری شده است و آیین بازیافته و دگرگون شده ساسانی دنبال می شود و گات های زرتشت هم چنان در لابلای ادبیات پنهان مانده است تا پیام مهر و دوستی جهانی در دسترس عاشقان آن قرار نگیرد.

برای آشنایی چه باید كرد؟ 
باید جان مایه اخلاق و رفتار اجتماعی ، آیین ها و مراسم سنتی ، برگزاری جشن ها و سوگواری ها، برخوردها و پی آمدهای زیستی جامعه زرتشتی بر نگرش گاهانی استوار شود. 
باید همه پویندگان آیین راستی با بینش پاك و بهره مندی از خرد، اشویی را برای تازه شدن زندگی و جهان هستی برگزینند. 
باید نیایش ها و ستایش های پیروان راستی از روی خرد و دانش ، جدا از گرایش های اجتماعی زمان و هماهنگ با پیام اشویی وخشور ایرانی انجام پذیرد.

باید پیروان آیین راستی به دور از هرگونه خودخواهی آن چه را كه اكنون با سنت ها پیروی می كنند و با پیام دینی هماهنگی ندارد و به نادرست ارزش نامیده می شود؛ آگاهانه تغییر دهند و با دل آگاهی و از روی خرد، كردار خود را بر پایه اندیشه و گفتار نیك استوار سازند. 
راه آشنای با آشنای بیگانه كدام است؟ 
پیش از آن كه آزمایش زمان ساسانی تكرار شود و آگاهان فرمایشی برنامه های آیینی تازه برای كیش زرتشتی فراهم كنند. پیام زرتشت روش ساده و فراگیری را سفارش می دهد.

بهترین گفته را با گوش بشنوید 
با اندیشه روشن به آن بنگرید 
سپس هر مرد و زن 
از دو راه نیكی و بدی 
یكی را از روی خرد و اختیار برگزینند و … 
گات ها 3 بند 2

پس باید خودسازی را خردمندانه آغاز كنیم . پیام گات ها را همچون جان در آغوش بگیریم. با اشك هایی كه از دیده دل روان می شود. زنگار از چهره آن بزداییم . ره آورد این پیام را با اندیشه و روان خود دمساز گردانیم و آن گاه شاهد شكوفایی جوانه های اشویی ، مهر، پارسایی و فروتنی باشیم كه زمستان رنج آوری را پشت سر نهاده است.

خودسازی دینی ، یكپارچگی آیینی را طلب می كند و این میسر نیست، مگر این كه انجمن ها و سازمان های زرتشتی همازور شوند. در بازنگری بسیاری از مراسم و آیین ها، فراخوان مقاله و سپس سمیناری تشكیل دهند كه در آن دانایان دین و پیام زرتشت شركت كنند و پس از گفت وگوهای خردمندانه ، رفتارهای اجتماعی زرتشتیان را در برپایی مراسم دینی و سنتی ، بر پایه های ارزشمند اندیشه ایرانی ، هماهنگ ، استوار و فراگیر سازند.

 

برگرفته از

http://www.kniknam.com