نوروز
زجمشید و نوروز یاد باد به ایران دل مردمان شاد باد
همچنین ببینید : جشن ها ، نیایش نوروزی ، برگرفته از اوستا ، نوروز می آید ، تاریخ در نوروز ، نوروز در تاریخ ، خوان نوروزی ، سروده پهلوی نوروز به همراه برگردان به پارسی ، نمادهای مادی امشاسپندان بر سر سفره نوروز ، نوروز تابستانی ، نوروز در شاهنامه ، نوروز، جشنی جهانی با ریشهی ایرانی ، نوروز در شاهنامه ، نوروز و شاهنامه ، از هفت شین تا هفت سین ، هفت چین نمادی از همه چیز
نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
بنا به پیشنهاد آذربایجان،مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ” ریشهٔ ایرانی ” بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیدهبود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
زمان نوروز
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
واژهٔ نوروز
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو»(تازه – جدید.اکنون) و «روز»(رووز-رز-روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است.
امروزه در فارسی این نام در دو معنی بهکار میرود:
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری(برابری شب و روز) و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو مینامیدند.
واژه نوروز در الفبای لاتین
در متنهای گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته میشوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.
اما به باور دکتر احسان یارشاطر بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه میشود. این شکل از املای واژه نوروز، هماکنون در نوشتههای یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار میرود.
پیشینه
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متنهای کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.
جغرافیای نوروز
منطقهای که در آن جشن نوروز برگزار میشد، امروزه شامل چند کشور میشود و همچنان در این کشورها جشن گرفته میشود. برخی آیینهای نوروز در این کشورها با هم متفاوتاند. مثلاً در افغانستان سفره هفتمیوه میچینند؛ اما در ایران سفره هفت سین میاندازند.
جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل میشود.
همچنین کشورهایی مانند مصر و چین جزو سرزمینهایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته میشد، اما امروزه جشنهایی مشابه جشن نوروز در این کشورها برگزار میشود.
در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد.
در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد با تصویب یک قطعنامه در مقر سازمان در نیویورک، عید نوروز را به عنوان روز بینالمللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت.
آیینها
خانهتکانی
خانهتکانی یکی از آیینهای نوروزی است که مردم بیشتر مناطقی که نوروز را جشن میگیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز میشوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار میشود.
آتشافروزی
رسم افروختن آتش، از زمانهای کهن در مناطق نوروز متداول شده است. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخشهایی از افغانستان، این رسم بهصورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبهسوری نام دارد. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است.
همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بامها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است.
سفرههای نوروزی
سفرههای نوروزی یکی از آیینهای مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن میگیرند. در ایران، بسیاری از نقاط جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان، سفره هفت سین پهن میشود. در این سفره هفت چیز قرار میگیرد که با حرف سین آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و … به هفت سینی که چیده میشود معانی خاصی نسبت دادهاند. مثلاً سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفتهاند.سفره نوروز از زمانهای کهن بوده اما به این صورت بوده است که سفره ای را پهن می کردند و در بشقابهای سفالی و یا فلزی آنواع آجیلهای خشک شده مانند توت خشک – برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک(پخته شده و خشک شده لبو)و عسل و سر شیر خشک شده، کلوچه، گعگ (کیک) قطاب و نان سرموکی و … می گذاشتند تخم مرغ رنگ شده حتما در سفره وجود داشت. در این سفره بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی داشت مانند تخم مرغ و آیینه ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بودو هر زمان که تمام می شد بلافاصله صاحبخانه ظروف را مجدد برای میهمانان جدید پر می کرد. اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد پدیده جدیدی است به نظر میرسد گذاشتن هفت جزء آغازشونده با حرف سین در سفرهٔ نوروزی پدیدهای است که در اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینهٔ تاریخی ندارد، بلکه توسط رسانهها فراگیر شده است.ضمنا مردم قبل از نوروز به حمام می رفتند و شلوغ ترین روزهای سال گرمابه ها چند روز سال نو بود گرمابه که معمولا با چوب و هیزم در (گرخانه)GOr khaneh یا آتش خانه آب حمام را گرم می کرد حتما یک ذخیره خاص چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره می کرد. شب نوروز همه پلو یا چلو خورش می خوردند بسیاری از خانواده ها سالی فقط یکبار می توانستن چلو خورش بخورند و انهم شب نوروز بود.از این پلو برای فقرا، سلمانی(آرایشگر)و حمامی(مسئول آتش حمام)و برای کدخدا و ملای هر محل هم پیشکش می بردند.
پهن کردن سفرهٔ نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری بهویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفرهٔ امروزی میشود از ماهی و تخم مرغ رنگشده یاد کرد.
علاوه بر این، سفره هفت شین در میان زرتشتیان، و سفره هفت میم در برخی نقاط واقع در استان فارس در ایران متداول است. در جمهوری آذربایجان عدد هفت اهمیتی ندارد و بر روی سفرههای نوروزی خود، آجیل قرار میدهند.
غذاهای نوروزی
یکی از متداولترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته میشود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه میشود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، این غذا طبخ میشود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیینهای خاصی همراه است. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را بهصورت دستهجمعی و گاه در طول شب میپزند و درهنگام پختن آن سرودهای مخصوصی میخوانند. بهطور مثال در افغانستان در یکی از مشهورترین ترانهها، این بیت مکررا خوانده میشود.
پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. بهطور مثال در بخشهایی از ایران؛ سبزی پلو با ماهی در شب عید، در افغانستان سبزی چلو با ماهی, در ترکمنستان؛ نوروزبامه، در قزاقستان؛ اویقی آشار، در بخارا؛ انواع سمبوسه پخته میشود. بهطور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقهای که نوروز جشن گرفته میشود مرسوم است و هر منطقهای غذاها و شیرینیهای مخصوص به خود را دارد.
دید و بازدید
دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنتهای نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن میگیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است.
مسابقات ورزشی
برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیینهایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار میشود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازیها و سرگرمیهای ویژهای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار میکنند. برپایی جنگ خروس و شاخزنی قوچها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار میشود.
طبیعتگردی
مردم ایران روز سیزدهم فروردین، به مکانهای طبیعی مانند پارکها، باغها، جنگلها و ماطق خارج از شهر میروند. این مراسم سیزدهبهدر نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه و گفتن دروغ سیزده است. مراسم سیزدهبهدر در مناطق غربی افغانستان ازجمله شهر هرات نیز برگزار میشود. با وجودی که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملاً کسب و کار خود را تعطیل میکنند. مردم این منطقه همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری میکنند.
یکی دیگر از آیینهای نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گلگردانی و بلبلخوانی است. گل گردانها از دره و تپه و دامنهٔ کوهها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرا رسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند.
نوروزخوانی
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونهای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشتهاست. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استانهای مازندران و گیلان است. در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میروند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه میخوانند. این اشعار اکثرأ به زبانهای طبری و گیلکی میباشد. این اشعار بیشتر بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده میشود.
جشن جهانی نوروز
در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند گردهم میآیند و این آیین باستانی را گرامی میدارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است.
روز جهانی نوروز
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستینبار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی بهعنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخته شد.
—————————————————————-
نوروز پیروز
مهرداد قدردان
۲۹ اسفند ۱۳۸۸
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سَرِما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
سعدی
نوروز پیروز از راه رسید.
نیاکان خردمند ما اساس زندگی را بر جشن و شادی بنیاد نهاده و به میراث به ما سپرده اند جشن همان یسن اوستایی از ریشه یز YAZ است که به معنای ستایش و پرستش بوده و جالب اینکه با شادی و شادمانی عجین است و مترادف آن قرار می گیرد و از گاه باستان اینگونه بوده است و برای همین داریوش بزرگ اهورامزدا را پس از ستایش بواسطه آفرینش انسان از برای آفرینش شادی آنهم برای آدمیان می ستاید. ستایش و نیایش خداوند دارای بار مینوی و شوند افزونی و پیروزی است و شادی نیز نیروبخش و سازنده بوده و هم پیوندی این دو سبب همازوری و هم افزایی می گردد.
یکی از بزرگترین جشن های ملی ما آریاییان و پارسی زبانان جشن زیبا و پویای نوروز است که ریشه در سده ها دیرینگی دارد و بر اساس پژوهش دکتر مهرداد بهار شاید نوروزاز بومیان ایران به بین النهرین و آسیای غربی رفته باشد. این جشن به شوند کارکرد ویژه اش ، جشنی ملی قرار داده شده و پیروان ادیان گوناگون در سرزمین بزرگ ایران آنرا به نیکی پذیرفته و بر پایداری آن کوشیده اند و به همین روی ویژگی پیروز را بر خود دارد. و با هم خوانی و پیوندش با آغاز بهار و زیبایی طبیعت یکی از شادی بخش ترین جشن هاست و امسال نیز با جهانی اعلام شدن آن, این ویژگی دوچندان شده و به قول فرخی سیستانی « بهار امسال پنداری همی خوشتر زپار آید» اما این جشن بزرگ در واقع یک مجموعه جشن است که با نزدیک شدن به آن ، جشن و مراسم های پیشواز و باگذر از آن جشن و آداب بدرقه را شاهد هستیم و در ششمین روز آن نیز نوروز بزرگ جشن زایش اشوزرتشت را برگزار می کنیم که هر کدام از این مراسم و آداب پیشین و پسین نوروز خود فلسفه برگزاری و کارکرد ویژه دارند.
پیش از نوروز ما پنجه کوچک و بزرگ را داریم که ده روز پایانی سال هستند و به آن فروردینگان(1) هم می گویند و از اشتاد ایزد و اسفند ماه آغاز و با وهشتوایش روز پایان می یابد که اوستای خواندنی این روزها همازور فروردینگان است.
پنج روز دوم جشن گاهنبار چهره همس پت میدیم گاه است و گاه آفرینش انسان و این چهره گهنبار در گذشته اهمیت زیادی داشته است و به گفته شادروان دستور شهزادی مهمترین چهره و برگزاری گهنبارِ آن کرفه مندترین گهنبار بوده است زیرا مردمان از زمستان سخت و سیاه عبور کرده و در پایان سال کم آذوقه ترین زمان در طول سال بوده و آنان نیازمند دستگیری و هم نوایی و همازوری بوده اند و اصلا برخی اوستاشناسان «همس پت میدیم » را «همه رد شدن سپاه» معنی می کنند به این معنا که چون به گاه باستان نظام دامپروری و بعدا کشاورزی بین آریاییان مرسوم بوده و در آغاز دامپرور بوده اند در پایان زمستان و در همین زمان بزرگان عشیره مردان و اسبان و احشام خود را از تنگه ای عبور داده و خود بر فراز تنگه به شمارش می پرداختند و موقعیت و وضعیت خویش را در سال نو ارزیابی کرده و برای آن سال برنامه ریزی می کردند که به گفته دکتر دستغیب بهشتی تا پنجاه سال پیش از این، در میان عشایر فارسی عینا این عمل تکرار می شده است.
به هر روی جشن گاهنبارِ آخر سال مقدمه ای است برای پذیرگی جشن نوروز و در عین حال یاد درگذشتگان و خانه تکانی و پذیرایی از فروهر درگذشتگان که بنا بر باور آیینی ِ زرتشتیان ، در این روزها فروهر نیاکان به خان و مان و کاشانه خویش سر زده و خویشکاریِ فزون بخشی و پشتیبانی از خانواده های خود را به انجام می رسانند بر این باور ، فروهر یا فروشی از اجزای تشکیل دهنده وجود آدمی بوده و ذره ای از ذرات الهی است که برای راهنمایی روان بسوی اهورامزدا در وجود انسان به امانت گذاشته شده است و پس از مرگ ، بی آلایش و پاک به سرچشمه اصلی خود باز می گردد ولی نسبتش با روان ماندگار می ماند و روان مسئولیت پاسخگویی اعمال را در دوره زندگی گیتیایی در مینو بر عهده دارد و تا 30 سال رابطه اش را با گیتی حفظ می کند(برای همین تا سی سال مراسم سال درگذشته برگزار می شود) ولی بعد از آن یکسره سروکار با فروهر ، این جزءِ پاکِ مینوی است و اوست که نگران و دلسوز خانواده و آیندگان خود است و فزون بخش و پشتیبان ،انجام وظیفه می نماید و گهنبار پنجه در واقع پذیرایی از فروهر و روان درگذشتگان است و مراسم به یاد آنها برگزار می شود و بازمانده این باور را در مراسم پنج شنبه آخر سال هم میهنانمان می بینیم.
در پایانِ گهنبار و پنجه در «بامداد وه» یعنی بامداد نوروز پیش از سرزدن آفتاب بر بام ها آتش افروزی داریم که در حقیقت راهنمایی و همراهی و پذیرایی از فروهران درگذشته است که به خان و مان خود فرود آیند و با خود برکت (فزون بخشی) آورند و در آغاز سال نو مینوانه در کنار خانواده خود باشند و این آتش افزوری بامداد وه و این روشنایی بخش نوروزی که نشان از باور به اشا (اشه) هنجار و داد اهورایی حاکم بر جهان دارد و راستی و درستی و پاکی را گواست بعدها توسط هم میهنانمان به شب چهارشنبه آخر سال کشانده شد که هم اکنون زیر عنوان چهارشنبه سوری برگزار میشود که سوری آن پیوندی با سور و جشن ندارد و از واژه «سوخرَ» اوستایی به معنای سرخ است و یادآور سرخی آتش و آتش افروزی است و اما بعد از جشن نوروز جشن نوروزِ بزرگ یا جشن زایش اشوزرتشت این پیامبر نور و سرور و اندیشه است که ششمین روز بهار زایش یافت و چهل سال بعد در همین روز اعلام پیامبری و رهنمایی آدمیان نمود که در این ویژگی نوشتاری جداگانه فراهم آمده است.
پس از ششم فروردین یا «هفدرو» مراسم سیزده فروردین«سیزده بدر» را داریم که به گفته روانشاد دکتر بهار نشان از آیین اُرجی بومیان آسیای غربی و باورآشوب همگانیِ قدما دارد و روایت شده حتی بر این مبنا تا دوران صفویه در روز سیزدهم فروردین زنان بی روپوش و روبنده در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و مردمان به جشن و پایکوبی می پرداختند(2) و در دوره قاجار پولاک در سفرنامه اش یادآور می شود که:
«سرانجام روز سیزدهم فروردین یعنی آخرین روز عید فرا می رسد مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانه ها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می شوند و به باغ ها روی می آورند.»
اکنون در سیزده بدر مردم به دامان طبیعت، پارک، باغ و جنگل روی آورده و به شادی و گردش می پردازند و بر باوری پیشین سیزده نوروز را نحس می دانند و بدین وسیله نحسی و بدشگونی را از خود دور ساخته و با پایان یافتن تعطیلات نوروزی به پذیره کامل سال نو رفته و زندگی عادی را از سر می گیرند اما در ویژگیِ این باورِ نحوست و بدشگونی سیزدهم فروردین دلایلی را بر شمرده اند که در زیر به آنها اشاره می شود:
1.بنا بر اساطیر ایرانی عمر جهان دوازده هزار سالِ اساطیری است که در پایان آن ، جهان را آشوب فرا می گیرد و رستاخیز (ایریستَ آخَئِز=برخاستن مرده، مرده خیزان) انجام می شود که در این زمان بی نظمی و در هم ریختگی بیداد می کند و دوازده روزِ فروردین نیز به پیروی از دوازده هزار سالِ آرامش فرض شده و آخرش را چون آشوب پایان دوازده هزار سال تصور کرده و مردمان بر پایه این باور اسطوره ای به دامن صحرا و طبیعت پناه می برند تا در کنار هم بوده و با شادی و خوشگذرانی دلهره این آشوب را به فراموشی سپرده و از پریشان حالی احتمالی این روز که برابر پایان جهان تصور شده به دور باشند.
2.نحسی و بدشگونی سیزده را برخی بر اساس ذهنیت انسان اولیه می دانند چون این انسانها بر پایه محاسبات ابتدایی خود می دیدند که دوازده بار که ماه خالی و پر می شود(یعنی یکسال) آنان به یک فصل و زمان خوب و پر برکت به فراخی و غذای دلخواه، شکار عالی، آذوقه فراوان یا آب و هوای دلپذیر می رسند و بعد از آن یعنی رسیدن به سیزده خارج شدن از دور است و آغاز تنگی و سختی و در مضیقه بودن و این برایشان خوش یمن نبود و آن را دوست نداشتند و این را برخی زمینه ذهنی نحوست سیزده می دانند.
3. سیزدهم فروردین روز تیر یا تشتر است که این روز یادآور روز تیر ایزد و تیرماه ، روز جان فشانی آرش کمانگیر، پهلوانِ جان بخش ایرانی است و برابر گاه شماری باستان روز سیزدهم هرماه تیر روزاست برخی بر این باورند که شاید بتوان این واقعه را زمینه ای برای بدیمنی سیزده برشمرد.
نکته درخور این است که مردم در این روز بیشتر در اندیشه شادی و گردش و همنشینی با یکدیگرند تا نحس اندیشی سیزده و کار دیگری که در این روز توسط جوانان و به ویژه دختران دم بخت انجام می شود سبزه گره زدن است که پژوهشگران ریشه این کار را در ساختار وجودی مشیه و مشیانه نخستین زوج بشری می دانند که از دو ساقه ریواس بهم پیچیده و با بن مایه گیاهی پدید آمده اند و به پاس آفرینش آنان و پیوند این دو و پدیداری نسل آدمی سبزه ها را گره می زنند و بخت گشایی و ازدواج و پیوند و همسرنیك را آرزو می کنند.
در پایانِ سلسله جشن های نوروز جشن فروردینگان«فرودگ» را داریم که جشنی ویژه بزرگداشت روان و فروهر درگذشتگان است.
واژه فروردین برگرفته از واژه فروهر بوده و این ماه ویژه فروهران و بزرگداشت آنان است و با برگزاری جشن فروردینگان در حقیقت پاسداشت و بدرقه نهایی فروهران انجام می پذیرد که معمولا این مراسم در آرامگاه ها برگزار می شود و شایان توجه اینکه برای درگذشتگان مراسم سوگواری وجود ندارد و در روز جشن یاد و ویر آنها مرسوم است.
و به اینگونه جشن های آغازین سال نو پایان می پذیرد. لزوم یادآوری است که در گذشته و اکنون نیز در برخی نقاط کشور پهناورمان آداب و رسومی ویژه نوروز چون میرنوروزی، قاشق زنی، فالگوش نشینی، فال کوزه، آب پاشی بازی و نمایش های نوروزی و گردش و شادی فزایی حاجی فیروز (که نماد بازگشت سیاوش این ایزد گیاه شهید شونده به دنیا است) انجام می شده و می شود که پرداختن به آنها در این مجال نمی گنجد.
اهورامزدا نوروز را بر ایرانیان و جهانیان خجسته گرداند و سال آینده را سالی پربار وهمراه با شادی و مهر و پیروزی و همازوری برای همگان قرار دهد.
چنین باد
(1)اردشیر آذرگشسب، خرده اوستا- چاپ راستی 1371-رویه 177
(2) پولاک ادوارد یاکوب، سفرنامه: ایران و ایرانیان ترجمه کیکاوس جهانداری- خوارزمی 1361-رویه 255
————————————————————————————————————-
نوروز بزرگ
مهرداد قدردان
۰۶ فروردین ۱۳۸۹
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در این سرا و گشایش در این در است
حافظ «دل»
نوروز آمد و سرسبزی و خرمی از راه رسید جهان تازه شد و جان آدمیان آمادگی یافت که اگر روان فرمان دهد فرشگی پیشه کند.
نوروز که همگان به پیشوازش شتافته اند و خانه و کاشانه و شهر و دیار را برای تشریف فرمایی قدومش به گل و سبزه آراسته اند و به برکت رسیدنش خوان نوروزی گسترانیده اند، خود پیش درآمدی است بر نوروز بزرگ، آمدنِ این تازگیِ جهان خبر از نزدیکی و در پیش بودن زایشِ تازگی بخشی دارد که به گاه زایش و آمدنش به گیتی «آبها و گیاهان شادمان شدند، به هنگام زایش و بالش او آبها و گیاهان بالیدند، به هنگام زایش و بالش او همه آفریدگان سپند داده کامیابی مروا زدند»(1) آری نوروز پیروز با همه بزرگیش آمده است تا بگوید که نوروزی دیگر در راه است نوروزی جان بخش، نوروزی شادی افزای ، نوروز بزرگ ، خورداد و فروردین ، ششمین روز بهار زایش پیامبر نور و سرور و اندیشه اشوزرتشت مهر اسپنتمان، خردمند خردورزی که برای گیتیان از مینو، مانتره سخن اندیشه برانگیز آورد، مردی از جنس نور و روشنایی که پایه کار خود را بر «من» آدمی نهاد و خود مانترن شد و مانتره را جاودان برای بشریت به ارمغان آورد و پیشکش نمود.
ازخداوندی مهربان که دوست و پدر و برادر همه ماست سخن به میان آورد او را به نیک ترین صفات ستود و از عشق به او گفت او را خداوند جان و خرد «اهورامزدا» نامید از اهورایی او و از مزداییش سخنها به یادگار گذاشت از داد و هنجارش بر گیتی و مینو بیانی دلنشین آورد از اشه این جانِ جهان، داد اهورایی، داد سخن داد. می شود گفت شیواییِ بیان با شیواییِ گفتار او در گاهان شناسانده می شود چون دوست و معشوق او اهورامزدا شیوایی بیانش داده است. از فرشه گفت تازگی، تازگی این رمز پایداری و شادی و دلخوشی آدمیان بر این گستره خاکی، او تازگی در اندیشه و کردار و گفتار را از بایستنی ها شمرد و بر رعایت آن در دو بعد گیتی و مینو پای فشرد او خود را سوشیانت نامید یعنی سودرسان و نجات بخش و گفت و فرمودکه باید همگی سودرسان باشیم و نجات بخشِ یکدیگر از بدیها و پلیدیها. نکاتی بدیع و تازه را پیش روی ما گذاشت و در دسترس برای ورزیدن و ورزش مینوی از جمله اینکه آفریدگان اهورامزدا همگی نیک اند و درست و پاک و آن اندیشه آدمی است که زشت و زیبا، نیک و بد، پاک و ناپاک را تشخیص می دهد و دسته بندی می كند. بدی و ناتوانی را هرگز به اهورامزدا نسبت نداد او گفت و فرمود اگر بدی را ما آدمیان تشخیص می دهیم این ریشه در اندیشه و طرز نگرش ما دارد. سپنته من و انگره من هر دو وابسته به «من» هستند و كردار، برخاسته از اندیشه است و برای همین است که تاکید داشت اول اندیشه را نیک گردانیم که سپس گفتار به نیکی خواهدگراید و سپس تر کردار. او جهان را آفریده نیک اهورامزدا دانست و بخشش های(نعمات) اهورایی را در پهنه گیتی شایسته بهره بردن دانست اما با بزرگداشت چهار آخشیج، زهد و گوشه نشینی را خوار دانست و واسطه و حاجب و دربان برای خداوند هستی بخش قرار نداد و خداوند را دوست آدمیان شمرد و او را نیز دارای خویشکاری معرفی کرد که عمل به اشه است و اصلا خویشکاری یعنی انجام وظیفه در راستای اشه. پس او آقا بالاسر خشن و ارباب زورمدار نیست که کرپن ها و کویها می شناساندنش، و بهشت و دوزخ ساز قلدری نیست که در کمین اشتباه آدمیان باشد اصلا بهشت و دوزخ نیز وابسته به «من» هستند و آفریده منش آدمی : وهیشتم منو، اچیشتم منو. زرتشتِ اشوگفت که آدمیان همکار خدایند نه بنده او. در بن و پایه او اولین بار وحدت وجود را مطرح کرد و گفت که آفرینش اهورایی با خود اهورامزدا بوده است و کشف ما از آفرینش در واقع به رویت رسیدن جلوه ای از جلوه های خداوند است که خود پرده حجابش را به کنار زده است. وحدت شهود را میان کشید و گفت و فرمود که «آترسچا» رمز ماندگاری خدا و پشتوانه شناخت «من» است در شناسایی خداوندگار و این رمز و راز و کارکرد عارفان گشت و اینان اهل دل شدند.
گفت و فرمودکه با اندیشه «من» پی به وجود خدا توان برد ولی برای شناخت کاملش دل باید که پای به میان نهد و میدان داری کند آتش دل«آترسچا»ست که شیدایی و شور مینوی بنیان گذارد و جان را مقیم کوی دوست سازد و نیروی اندیشه و دل است که رهنمون به سرچشمه دانایی و جاودانگی است.
تازه تر از تازه اینکه یک نکته جان بخش آورد: «اوشتا اهمایی یهمایی، اوشتا کهمایی چیت» خوشبختی خود را در خوشبختی دیگران جستن ، نکته ای در خور اندیشه و تامل.
رمز خوشبختی داشتن پول و ثروت و زیبایی و جاه و مقام نیست تنها در فکر خوشبختی دیگران بودن است اصلی برای همه دوران زندگی بشر و برای همه آدمیان ، اصلا ذات بشر اجتماعی است و در کنه وجودش شادی و خوبی را مایل است که تقسیم کند تنهایی و خوشباشیِ فردی را دوست ندارد و در کل مگر آدم می تواند به قول موبد دانا شهزادی میان کوخ نشینان کاخی برای خود بسازد و میان ژنده پوشان شیک بپوشد و میان گرسنگان آروغ سیری بزند مگر می تواند ! یا اگر بتواند مگر احساس خوشبختی به او دست خواهد داد اگر با همت در خوشبخت ساختن دیگران بکوشد به خوشبخت ساختن خود عمل کرده و این احساس خوشایند را در خود نهادینه کرده است.
در عین حال زرتشت اشو انسان را آزاد و مختار می داند که از دو راه نیک و بد با پیروی از اشه یا دروغ یکی را خود با اندیشیدن برگزیند و در این راستا گوشزد می کند که تنها راه رستگاری بشر پیروی از هنجار هستی ، اشه یا راستی و پاکی است که «ائووپنتا یُو اشهه» رهروی راه اشه سرانجامی نیک در پی دارد و راه دیگر در اصل راه شمرده نمی شود که بیراهه است چون پدر اشه «پتا اشهیا» یا آفریدگار آن اهورامزدا ست.
آرمان اشوزرتشت خدمتگزاری به مردم است و آرزوی او رسیدن به اهوراست و محو شدن در او، چون برگشت همه را به سوی خدا می داند و زن و مرد را یکی دانسته و خویشکاریشان را یکسان برمی شمارد و همیشه و در همه حال هر دو را مورد خطاب قرار می دهد و خودشناسی را پایه و اساس خداشناسی می داند ، چون باید بدانی که کیستی و چیستی و برای چه از افلاک بر خاک قدم نهاده ای و چون ندانی! که کیستی؟ و برای چه آمده ای؟ دیگری را چگونه شناسی؟ و راه از چاه چگونه باز نمایی؟ و رهرو راه اشه کِی توانی شد؟ و از خود چگونه به خدا توانی رسید؟ که «وهومن» آغاز خودشناسی است و «امرداد» جشن رسایی و رسیدن به خداست و زمینه «دی» یا دادار است و خدایی شدن که نموداری از وحدت وجود است «تن ز جان نبود جدا عضوی از اوست جان جدا نبود ز کل جزوی از اوست»
براستی که طرز نگرش و اندیشه او بیان و گفتار او، همیشه تازه، شنیدنی، خواندنی و اندیشیدنی است طُرفه گفتاری است گفتارش و اندیشه برانگیز است نگرشش به آفریدگارِ هستی آنچه دیگران از پرداختن به آن هراس دارند و مایه گمراهی بشر و دوری از دین و ایمان می شمارند او اساس کار قرار می دهد: اندیشیدن، غزالی تهافت الفلاسفه می نویسد که بگوید استدلال و برهان و اندیشیدن اگر پا بگیرد هجمه ای برای دین و دینداری است و سبب ضلالت.
ولی محور کار زرتشت اشو اندیشه است و خرد ، «خرتو»ی گاهانی که برابر سپنته من قرار می گیرد راه به همان عقلِ عقل اشراقی اندیشان و عرفا می برد و به قول عالیخانی «خرتو» در گاهان اولین جلوه بزرگ خداوند است(فردوسی: «نخست آفرینش خرد را شناس» و چنانکه که پیشتر گفته آمد اشوزرتشت برای شناخت کامل خداوند یار و همراهی را برای «من» پیشنهاد می دهد و خود به نیکی به کارش می دارد «دل» یارغار و همراه بی بدیل «من» در عرصه خداشناسی و آفریدگار پژوهی ، به دیگر روی زرتشت اشو چشم سر را که بیدار و هشیار می خواهد- هیچ، چشم دل را باز و بینا و پژوهنده می طلبد و این رمز پایداری دین و شیوه نگرش اوست تا به امروز که در درازنای سده ها زنده و پویا طی طریق کرده است اگر به ادبیات پر ارج و عرفان گرانسنگ این سرزمین نظری بیفکنیم خواهیم دید که برای نمونه در شاهنامه ، فردوسی بزرگ به ترسیم دو جبهه نیکی و بدی همت می گمارد و منش ایرانی را در جبهه نیکی در راستای براندازی دروغ و زشتی به تصویر می کشد و در مثنویِ مولانا خودشناسی برای خداشناسی را به همرهی عشق اهورایی این اکسیر حیات بخش را شاهدیم که برای خوشبختی آدمیان ، مولایِ عشق جلال الدین بلخی چه ها که نمی کند و هفتاد من مثنوی که نمی سراید.
و سعدیِ این مرز و بوم که همیشه راستی و درستی و نیکی را در گسترش می خواهد و آسایش مردمان به سفارش دارد و سعی دارد که گیتی انسان را همسوی مینوی او قرار دهد و خرسندی خدای را در خرسندی مردمان بجوید.
حافظ مهر کیشِ مهربان از رنگ و ریا به تنگ آمده و کوششی در خور دارد که آدمیان به عشق خدایی کوشند و دور از دروغ و ریا گردند و پیرمغان این مجموعه خرد و شور ایرانی را پیرو شوند یا سهروردی این اندیش ورزِ شیدا، شورآفرینِ روشنی بخش ، حکمت خسروانی و نگرش اشو را سرلوحه اندیشه و منش خویش قرار می دهد و انغره نام رئوچنگهام جویان نور الاقرب یا بهمن را واسطه رسیدن انوار الهی به مادون می داند و انوار مدبره یا اسفهبدی را که عالم نفوس انسانی و فلکی است می شناساندو عالم مثال كه واسطه میان عالم محسوس و معقولِ موجودات نورانی است معرفی می كند.
از حلاج این عصاره وحدت شهود ، از بایزید این عارف خداجو، از خرقانی و سنگ نوشته سردر خانقاهش ، از کدامین بگویم که سرچشمه اندیشه و درونشان راه به منش اهورایی آن اشو نبرد.
در آستانه زایش این پیام آور نیک مزدا آرزو می کنیم که بتوانیم گفتار مزدا داده اش را دریابیم و به کردار درآوریم با او یسنای 43 بند 2 گاهان را هم آوا می شویم که:
«ات چا اهمایی ویسپنام وهیشتم خواثرویا نا خواثرم دئی دی تا ثوا چی چی ثوا سپنیشتا مئینیو مزدا یا دا اشا ونگهوش مایاو مننگهو ویسپا ایارِه دَرِگو جیاتوئیش اوروادَنگها»
«همچنین بهترین [پاداش] از آن او باد ای مزدا کسی که [برای دیگران] خواستار روشنایی است [بدو] ارزانی خواهد شد. از سپندترین مینوی خویش و در پرتو اشه دانش برآمده از منش نیک را به ما بخش تا در زندگانی دیرپا[یِ خویش] همه روزه از شادمانی بهره مند شویم.»
«اته جمیاد یثه آفرینامه»
مهرداد قدردان
21 / 12 / 88
———————————————————————-
نوروز، پیشانی سال نو
فروغ شمسیان :
یکی از کهن ترین جشنهای بازمانده از دورانهای بسیار دور، نوروز است. خاستگاه آن را میتوان در ایران باستان جستوجو کرد که هنوز هم در جای جای این فلات بزرگ، در آغاز فصل بهار برگزار میشود.
در تاریخ 8 مهر سال 1388 خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمیو فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیرملموس جهانی، به ثبت رسید و نخستین دورهی آن در تهران(دبیرخانهی نوروز) 7 فروردینماه سال 1389 برگزار شد.
همچنین مجمع عمومیسازمان ملل در نشست 4 اسفندماه سال 1388(23 فوریه 2010)، 21 مارس را به عنوان روز جهانی جشن نوروز با ریشهی ایرانی به رسمیت شناخت. در متن تصویب شده، نوروز، جشنی با ریشهی ایرانی که قدمتی 3 هزار ساله دارد و بیش از 300 ملیون آن را برگزار میکنند، توصیف شده است.(ویکی پدیا)
نو روز naw(now) rūz* روز نو، روز تازه ؛ بزرگترین جشن ملی ایرانیان که در نخستین روز از نخستینماه(فروردین) سال خورشیدی – آنگاه که روز و شب برابر گردد- آغاز میشود.(معین،1371،رویه4840)
واژه نوروز یک «اسممرکب» است که از ترکیب دو واژهی فارسی «نو» و «روز» به وجود آمده است.این نام در دو معنی به کار میرفته:(دهخدا)
1) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو
2) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام روز خورداد
پیشینه دینی
بیرونی میگوید که نخستین روز فروردینماه را از این جهت نوروز نام نهادهاند زیرا که پیشانی سال نو است و به باور پارسیان نخستین روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای زمینیان پخش میکنند، از این رو ایرانیان آن را روز امید میخوانند.(قریب،1379،رویه 64)
در فصل 25 بندهشن آمده است:« اهورامزدا میگوید که آفرینش جهان در 365 روز به وسیلهی من انجام گرفت و شش جشن گهنبار در هر سال قرار داده شده است.»
نخستین گهنبار میدیوزرم(آفرینش آسمان)، دوم میدیوشهم(آفرینش آب)، سوم پتیه شهیم( آفرینش زمین)، چهارم ایاسریم(آفرینش گیاه)، پنجم میدیارم(آفرینش جانور) و آخرین همسپتمدم(آفرینش انسان) میباشد. هر یک از این جشنها پنج روز طول میکشد و روزهایی که از برای هر یک از گهنبارها نام بردیم، روز پایانی و مهمترین روز آن جشن است.
چنانکه آورده شد هر یک از جشنها پنج روز طول میکشند، اما ششمین گهنبار که(بنابر استوره) آفرینش مردمان در آن شکل گرفته است، فروهرهای نامداران و درگذشتگان نیکوکار، ده شب در روی زمین توقف میکنند. پس، از روز بیستوششم اسفندماه تا به روز پایانی پنجه وه( پنج روز پایانی) ادامه دارد. ابوریحان بیرونی میگوید که این جشن ده روز به درازا میکشیده ؛ پنج روز پایانی اسفندماه را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین فروردگان میگفتهاند. دارمستتر نیز این جشن را ده روزه برمیشمرد: خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر رم «ژوستین Justin » را نپذیرفت، چرا كه مشغول به جای آوردن عید بود.
امروز زرتشتیان مانند گذشته، ده روز پایانی سال را فروردیان خوانده و آیینهای دینی را به جا میآورند. عموما نیز در ایران آغاز سال نو، روزی است که خورشید داخل برج بره میشود، جشن فروردین است.به نخستینماه سال به مناسبت پایینآمدن فروهرها از آسمان فروردین نام دادهاند.(پورداود،1377،رویه596-594)
فروردین یشت**
جا دارد اشارهای هر چند کوتاه به فروردینیشت داشته باشیم که بخشی از این یشت که در توانمندی و بزرگی فروهرها و بخش دیگری که دربارهی درخواست یاری از آنهاست. به ویژه هنگام فرودآمدن فروهرها یعنی در آخرین گهنبار سال سروده میشود.
«اهورا مزدا در بخشهای نخستین با کمال فروتنی به اشوزرتشت میگوید که ای زرتشت فروهرهای پاکان در کار آفرینش مرا یاری نمودند. از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در روی آن است، از رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه میدارم.»
«در میدانهای جنگ از فروهرها یاری میشود و شهریاری که آنها را از دادودهش خشنود سازد، سپاه دیویسنا را درهم خواهد شکست. در همهی مشکلات فروهرها یاریرسان هستند و هریک از آنها برای زدودن بلای ویژهای خوانده میشود، مانند فروهر جمشید به ضد فقر و خشکسالی، فریدون برای رفع تب و ناخوشی، گرشاسب برای دشمن و دزد و…»
«در ادامه از فروهرهای نخستین پیشوایان دین و نخستین رزمیان و نخستین کشاورزان و خانواده و قبیله و ده و ناحیه و مملکت خواه آریایی و خواه دیگر یاد شده است که به هر یک ارج نهاده میشود و جهان در دست این فروهرهاست که از آن به گونهای شایسته پاسبانی کنند.»
در پایان باید یادآور شویم که در فروردینیشت، خیرات بسیار سفارش شده است که باعث خشنودی فروهرها میگردد، اگر ببینند که بازماندگانشان نعمت خویش را از بینوایان دریغ نمیکنند، از بهترین زمانهای فروردگان است. هنوز هم این آیین دیرینه بین ایرانیان با هر آیینی روایی دارد.
پیشینه تاریخی
1-کلیات
مهرداد بهار بر این باور است که از هزارهی سوم پیش از زایش مسیح در آسیای غربی دو جشن روایی داشت: جشن آفرینش که در آغاز پاییز بود، و جشن باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این جشنها حتا تا میانهای هزارهی نخست پیش از زایش مسیح در آسیای غربی وجود داشت و این دیرینگی آن را نشان میدهد.
در ایران نیز نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است، فرهنگ بومی گستردهای با وجوه مشترک که از درهی سند تا به دریای مدیترانه ادامه داشته است. در واقع هر قومی کیفیت ویژهی خودش را دارد، اگر چه آیینهای مشترک بسیار داشته است.(بهار،1386، رویه 342-340)
2- پیشینهی استورهای
نوروزرا در استورهی میهنی همواره با نام جمشید همراه میبینیم. نامش در گاتها تنها یکبار، با نام «یِمَ» از دیده شده و در دیگر بخشهای اوستا واژهی «خِشَئتَ» به آن افزوده شده است که به معنی نور و فروغ میباشد. همچنین ویژگیهای «هُووثِوَ» که در تفسیر پهلوی «هورمک» یعنی دارندهی گله و رمهی خوب و «سریره» به معنی زیبا و خوشگل با نام جمشید همراه است.
جمشید در اوستا پسر ویونگهوت است. در یسنای نهم، او پاداشی است که به پدرش به عنوان کسی که نخستین شخص بوده که هوم را فشرده، داده شده است. پسری مانند شید درخشان که، در مدت پادشاهی خویش جانوران و انسان را فناناپذیر، آب و گیاه را پایان ناپذیر قرار داد. در مدت پادشاهی او نه سرما بود و نه گرما. جهان از مرگ و حسد دیوها پاك بود. او و پدرش پانزده ساله مینمودند… داستان کامل جم را میتوان بهطور كامل در فرگرد دوم وندیداد در گفتوگوی اهورامزدا با اشوزرتشت خواند که چگونه جهان را در سه مرحله گسترش میدهد و همچنین ساخت «وَر»ی که موجودات را از حملهی سرمای سخت(دیو مرکوسان) نجات میدهد.
گذشته از یسنا و وندیداد به ترتیب در آبانیشت فقره 25، همچنین زامیادیشت در بخشهای گوناگون از جمشید سخن رانده شده است.(پورداود،1377،رویه187-180)
و اما در شاهنامه؛ همانگونه که گفتیم جمشید پس از مرگ پدر یعنی تهمورث بر تخت شاهی مینشیند. با فر یزدانی و پرهیزگاری همهی مردم را آرامش میبخشد. جمشید پنجاه سال نخست شاهنشاهی را به ساختن جنگافزارها برای نابود کردن بدکاران و پنجاه سال پس از آن را به مردم رشتن و بافتن میآموزد. او مردم را به چهارگروه(پرستندگان، جنگاوران، کشاورزان و پیشه وران) بخش میکند. سپس دیوان را به کار گل میگمارد و با سنگ و گچ، کاخها و گرمابهها میسازد. همچنین راه درمان دردمندان را به مردمان میآموزاند. او با کشتی از دریاها گذر میکند و این چنین با انجام هر کاری هر پنجاه سال را میگذراند.
گویند جمشید پس از انجام کارهای فراوان برای خود تختی کیانی با گوهرهای فراوان میسازد و چون خورشیدی تابان بر آن مینشیند. مردم بر او گرد میآیند و آن روز را که آغاز سال نو بوده «نو روز» مینامند و همه ساله آن را جشن میگیرند و هنوز هم آن را برگزار میکنند.(رستگار فسایی،1388، رویه 313-312)
سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج تن، دل ز کین
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
به گفتهی بیرونی: «جمشید بر سریر زرتشت و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید، چهره جمشید چون خورشید میدرخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند. همچنین میگوید که فرخندهترین ساعتهای نوروز ساعتهای متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیده دم تا حد امکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم تبرک میجویند، زیرا که نام آن روز اورمزد است که آفریننده و سازنده و پرورنده است.»(قریب،همان،رویه60)
دکتر بهار باور دارد به این دلیل نوروز را به جمشید نسبت میدهند، چراکه او دوستداشتنیترین چهره پیش از اسلام است و هیچ پادشاهی محبوبیت او را ندارد. او یادی خوشی در مردم دارد. حتا چینیها هم جمشید را به نحوی ستایش میکنند. آنها به او یَم میگویند و مجسمههای بزرگی از او در معبدهایشان دارند و او را یک شخصیت خدایی، اصیل و شگفت آور میدانند.(بهار،1386، رویه 360-359)
3- نوروز هخامنشی
به تختنشستن داریوش در تخت جمشید در بامداد نوروز است. در سالی که او به تخت مینشیند، حلول خورشید به برج حمل به ساعت 6 بامداد روی داده است. در آن ساعت شاه بر تخت مینشست و بار عام میداد و نور خورشید از روزنهای بر او میتابید.
اینجا دیدگاه نجومی هم وجود دارد که نشان میدهد تخت جمشید با محاسبههای ریاضی، فیزیکی و ستارهشناسی بسیار دقیقی بنیانگذاری شده است. احتمال میرود که نقش شیر و گاو و پلکان آپادانا نمادی از برج اسد و برج ثور باشد و این هر دو، دوماه اردیبهشت و امرداد در بنا و وضع جغرافیایی آن نقشی داشته باشند؟(قریب، همان، رویه 61)
4- نوروز ساسانی ؛نوروز خسروانی
بار عام شاه در شش روز نخست نو روز که هر روز به گروهی ویژه بود. یک روز برای دهقانان، یک روز برای اشراف، سپاهیان، روحانیون و مردم عادی در روزهای پس از آن میآمدند. در روزهای نخستین شاه هدیه میداد و در روز ششم هدیهها را میپذیرفت.
بیست روز به نوروز مانده دوازده ستون از خشت خام در حیاط مینهادند و در آن دانههای هفت نوع غله: گندم، جو، برنج، ارزن، لوبیا، نخود، عدس را میکاشتند. محصول را در روز ششم با سرودخوانی و موسیقی گردآوری میکردند و ستونها را تا روز مهر(شانزدهم فروردین) نگه میداشتند و برای وضع کشت و کار سال در پیش تفأل میزدند.
همچنین شخصی تبریکگو که خوشقدم و نامش «خجسته» بود برای تبریک گویی نوروزی میآمد. بدین گونه که از سوی دو نفر نامور به« فرخندهی نیکبخت» به سوی دو نفر دیگر که «پربرکت» بودند، میرفت و با خود سال نو را میآورد و برای شاه تندرستی و خوشبختی آرزو میکرد.
دو نفری که فرخندهی نیکبخت بودند در حقیقت جلوهی خورداد و امرداد( تندرستی و نامیرایی) و دو نفری که پربرکت بودند هم، نماد آب و گیاه یعنی باروری و فراوانی هستند.(قریب،همان، رویه 66)
هنوز هم بسیاری از ایرانیان خود را در کار آفرینش سهیم میدانند. سبزه میکارند، جامهی نو میپوشند، خانه را از آلودگیها میزدایند و بر سر راه فروهرها چراغ میافروزند… همانگونه که خداوند در نوكردن آفرینش، بخت و برکت دارد، ایرانیان نیز از روی مهربانی به هم عیدی میدهند و آرزوی برکت و تندرستی دارند.
*به باور دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش واژهی نوروز در الفبای لاتین به قواعد آواشناسی به شکل Nowruz سفارش میشود. این شکل از املای واژه، هم اکنون در نوشتههای یونسکو به کار میرود.(ویکی پدیا)
** مجموعه كتابهای سپند و ورجاوند(مقدس) زرتشتیان، اوستا نام دارد و دارای پنج بخش یسنا(سرودهای اشوزرتشت تنها گاتها است كه، بخشی از یسناست)، یشتها، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا است.
یاری نامه:
1- بهار، مهرداد(1386). از استوره تا تاریخ، چشمه، تهران.
2- پورداود، ابراهیم(1377)یشتها، دو جلد، اساتیر، تهران.
3- رستگار فسایی، منصور(1388). فرهنگ نامهای شاهنامه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران.
4- فرنبغ دادگی(1378). بندهشن، گزارنده: مهرداد بهار، توس، تهران.
5- قریب، بدرالزمان(1379). «نوروز جشن بازگشت به زندگی، جشن آفرینش و جشن تجلی عناصر فرهنگ مدنی»، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، سازمان میراث فرهنگی کشور،تهران.
6- معین، محمد(1377). فرهنگ معین، امیرکبیر، تهران.